تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,652 |
تعداد مقالات | 13,415 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,616,573 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,110,879 |
کاوش مردمنگارانۀ انتقادی چالشهای بحران آب در روستاهای شهرستان ممسنی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش های راهبردی مسائل اجتماعی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 2، دوره 10، شماره 2 - شماره پیاپی 33، تیر 1400، صفحه 1-22 اصل مقاله (1.78 M) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/srspi.2021.126606.1657 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منصور طبیعی* 1؛ محمدتقی ایمان2؛ ماندانا کریمی3 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استادیار، بخش جامعهشناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استاد، گروه جامعهشناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3دانشجوی دکتری جامعهشناسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
این پژوهش به دنبال ارائۀ تحلیل مردمنگاری انتقادی از چالشهای بحران آب در روستاهای شهرستان ممسنی است. در این پژوهش از روش تحقیق کیفی مردمنگاری انتقادی استفاده شده است. دادهها به کمک مصاحبه گردآوری شد و مصاحبهها تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. پاسخدهندگان در این پژوهش، 25 نفر از ساکنان محلی روستاهای شهرستان ممسنی در استان فارس بودند که بهصورت هدفمند انتخاب شدند. برای تحلیل دادهها، روش تحلیل شبکۀ مضمونی به کار رفت و در فرایند ششمرحلهای تحلیل دادهها، یک شبکۀ تحلیل مضمونی استخراج شد. در این شبکۀ مضمونی، 10 تم بنیادین به 3 تم سازماندهندۀ «حکمرانی ناکارآمد منابع آب»، «آسیبپذیری»، «محرومیت روستایی» و 1 تم فراگیر «فاجعۀ انسانی آب» تقلیل یافت. تحلیل شبکۀ مضمونی در این مطالعه نشان میدهد در روستاهای مطالعهشده، سازههای تعیینکنندهای مانند حکمرانی ناکارآمد منابع آب بهعنوان تشدیدکنندۀ بحران آب، آسیبپذیری و محرومیت روستایی در بستر اجتماعی روستا بهعنوان پیامد بحران آب موجب تشدید بحران آب و درنهایت، بروز «فاجعۀ انسانی آب» در روستاهای مدنظر شده است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مردمنگاری انتقادی؛ تحلیل شبکۀ مضمونی؛ ممسنی؛ بحران آب؛ فاجعه | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه و بیان مسئله بنا بر گزارش یونسکو در سال 2006، با افزایش بحران آب و فقر روستایی، بهویژه در نواحی خشک و نیمهخشک، قحطی و سیلاب افزایش یافته و دسترسی به آب سالم برای دامداری و مصرف خانگی از دسترسی به خدمات آموزشی و بهداشت مهمتر شده است (UNESCO, 2006). بحران آب، کمکم امنیت غذایی و رضایت اجتماعی مردم را به خطر انداخته و بهصورت مهاجرتها، تعارضهای اجتماعی و خشونت پدیدار شده است. در کشور ما، بحران آب به نارضایتی عمومی منجر شده است. بهتازگی، در شهرهای مختلف ایران، اعتراضاتی درنتیجۀ بحران آب، انتقال آب و سیاستگذاریهای مرتبط با آن به وقوع پیوست. این امر، بهویژه در شهرهای کوچک و شهرهایی که یکی از خشکترین مناطق بودهاند (ازجمله اصفهان، خوزستان، برازجان، چهارمحال و بختیاری و...) نمود بیشتری داشته است. برخی از نواحی ایران در سالهای اخیر، با بحران جدی آب مواجه بوده و دولت بهعنوان مدیر منابع آب با چالشهایی روبرو شده است (یزدانپناه و رحیمی فیضآباد، 1398). بهطور قطعی، یکی از این چالشها مدیریت تعارض آب است؛ زیرا امروزه، کمبود آب و افزایش تقاضا، دسترسی به آب برای مصرف را به نوعی رقابت تبدیل کرده و به درگیری بین ذینفعان، گروههای مختلف و نبود تعادل بین عرضه و تقاضای آب منجر شده است (Bijani and Hayati, 2015). بحران آب، کارکردهای زیستمحیطی، اجتماعی و اقتصادی را نیز مختل میکند، موجب کمبود تدریجی در امنیت غذایی و کاهش سطح رضایتمندی مردم میشود، محدودیت آب و افزایش تقاضا به کمبود آب و افزایش تنش در سطح منطقهای و بینالمللی میانجامد و درون کشور، تعارضها بین استانها برای سیستم انتقال آب شکل میگیرد (Madani and Zarezadeh, 2014). در استان فارس نیز مسئلۀ بحران آب به مهاجرت افراد از روستاها به شهرها، تعارضهای اجتماعی و افزایش اعتراضات منجر شده است. براساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1390، تعداد جمعیت روستاییان شهرستان ممسنی، 53916 هزار نفر بوده است. در سال 1395، تعداد 5134 هزار نفر از جمعیت روستایی در این شهرستان کاهش یافته و به 48782 هزار نفر رسیده است[1]. از سال 1395 تاکنون، آماری از میزان مهاجرت روستاییان ارائه نشده است؛ اما شواهد عینی نشان میدهد در دورههای مختلف، همواره بخشی از جمعیت روستاهای شهرستان ممسنی، بهعلت کمبود شدید آب دچار چالشهای مختلف شده، محیط روستا را ترک و به شهرها مهاجرت کردهاند. در این میان، تعدادی از آبادیهای روستایی، بهکلی خالی از سکنه شده است و تعداد دیگری در آستانۀ خالیشدن قرار دارد. با وجود اینکه برخورداری از آب آشامیدنی از حقوق اولیۀ افراد یک جامعه است، مناطق روستایی این شهرستان، بهعنوان مناطق در حاشیه قرار گرفته از سیاستگذاریهای کلان توسعه، آب آشامیدنی ندارند. مشاهدههای میدانی پژوهشگر نشان میدهد علاوه بر مسئلۀ آب آشامیدنی سالم، این مناطق، کمترین امکانات ضروری برای مصارف کشاورزی، دامداری و خدمات بهداشتی، درمانی و اجتماعی را ندارند؛ بهگونهای که در سالهای اخیر، همواره از جمعیت نقاط روستایی کاسته و به جمعیت شهری شهرستان افزوده شده است. همسو با مشکلات کمبود آب و مهاجرت در مناطق روستایی شهرستان ممسنی، هدف این پژوهش، ارائۀ تحلیلی درونمنطقهای از چالشهای روزافزون منابع آب در مناطق روستایی این شهرستان است. بررسی این مسئله در سطح خرد، یعنی منطقۀ مورد مطالعه، اهمیت و ضرورت زیادی دارد؛ زیرا در منطقۀ مطالعهشده علاوه بر کمبود آب، اقدامات و فعالیتهایی که در زمینۀ کاربری و مدیریت منابع آب میان بهرهبرداران و سیاستگذاران حوزۀ منابع آب انجام میشود، میتواند با یکدیگر تقابل و تناقض داشته باشد و مسائل و پیچیدگیهای زیادی را بهصورت بالقوه برای روستاییان به وجود آورد. همچنین، مشاهده میشود برخی از منابع آب در شرایطی دردسترس افراد قرار میگیرد که حقوق بهرهبرداران را بهراحتی از تعرض دیگران نمیتوان مصون داشت و این تعرض موجب کاهش منابع دردسترس و آثار و پیامدهای منفی برای صاحبان حقوق میشود.
پیشینۀ تجربی پژوهش در این بخش، مطالعات داخلی و خارجی انجامشده دربارۀ منابع آب و روستا بررسی میشود. در سالهای اخیر در کشورمان، مطالعاتی دربارۀ بحران آب با استفاده از روشهای کیفی انجام شده است. در پژوهش عباسزاده و همکاران (1399)، که با استفاده از روش نظریۀ زمینهای انجام شده است، این نتیجه حاصل شد که با وجود گرایش ذهنی کشاورزان و بهکارگیری راهبردهای محلی برای مداخله و حل بحران، ساختار و بوروکراسی حاکم، توانایی ساماندادن به پیچیدگیهای مدیریت منابع آب را در شرایط جدید ندارد. آنچه در سراسر مقولات استخراجشده، نمایان است، «فروپاشی پیکرهبندی نظم پیشین» بهمنزلۀ مقولۀ هسته است که در تعامل با علتها، زمینهها و راهبردها، وضعیت موجود را توضیح میدهد. پژوهش حاتمی و نوربخش (1398) نیز با استفاده از روش نظریۀ زمینهای انجام شده است. نتایج این پژوهش نشان داد بحران آب موجود، رابطۀ مستقیمی با حکمرانی نادرست آب دارد و ساخت اجتماعی به این علت، دولت را مقصر اصلی بحران آب و این وجه از زیست مادی آنان میداند که دولت، خود را به کارگزار انحصاری در حکمرانی آب تبدیل کرده است. آستانه و همکاران (1398)، با استفاده از روش نظریۀ زمینهای، پژوهشی انجام دادند. نتایج این پژوهش نشان داد شرایط علّی در جامعهپذیری بحران آب شامل ضعف علمی و آموزشی، نبودن خبرگی، نداشتن تعهد در مسئولیت، توانمندنکردن افکار عمومی، بیاعتمادی، پنهانکاری و دروازهبانی سلیقهای، نبود دموکراسی رسانهای، سیاستگذاری نامناسب رسانهای، وجود نارضایتی اجتماعی، سرمایۀ اجتماعی کم، گذار از سنت به مدرنیته و توان ارتباطی ضعیف است. فائقی و نوابخش (1396)، پژوهشی با استفاده از روش پدیدارشناسی انجام دادند. یافتههای این پژوهش نشان داد کمآبی و خشکسالی زایندهرود، بر سرمایههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شهروندان، بهویژه ساکنان منطقۀ شرق اصفهان تأثیر گذاشته است. پژوهش دیگری را طالبی صومعهسرایی و همکاران (1398) مبتنی بر روششناسی کیفی و روش تحلیل مضامین انجام دادند. نتایج نشان داد حکمرانی آب در حوضۀ زایندهرود از شکافهای مختلفی ازجمله شکاف اجرایی، شکاف هدفگذاری، شکاف سیاستی، شکاف اطلاعاتی، شکاف ظرفیتی، شکاف سرمایهگذاری و شکاف مسئولیتپذیری برآمده است. پاپلی یزدی و همکاران (1396) نیز پژوهشی با همین روششناسی و روش تحلیل مضامین انجام دادهاند. تغییرات جمعیتی، بیکاری و فقر، کاهش کیفیت زندگی و اختلافات، نزاع و درگیریها بهعنوان پیامدهای اجتماعی عینی و تغییر نگرشها و عقاید مذهبی مردم، از بین رفتن اعتماد، کاهش سرمایۀ اجتماعی و مشارکت مردمی و کاهش امید به زندگی بهعنوان پیامدهای اجتماعی ذهنی، از یافتههای این پژوهش است. مطالعات خارجی زیادی نیز دربارۀ بحران و چالشهای آب و مدیریت آب انجام شده است. در پژوهش تورس و همکاران[2] (2020)، این نتیجه به دست آمد که نبود برنامهریزی منابع طبیعی یکپارچه و واکنش بازیگران اجتماعی متأثر از بحران از پیامدهای این وضعیت است. یافتههای پژوهش بُستروم و همکاران[3] (2017) نشان داد چگونه مفهوم بازاندیشی، تحلیل مفیدی در جامعهشناسی محیط زیست است. در عین حال، این پژوهش دربارۀ استفادۀ اغراقآمیز و غیربازتابی این مفهوم نیز هشدار میدهد. بیچسل[4] (2016)، پژوهشی با نام «آب و زیرساختار قانون سیاسی: یک سنتز» با هدف تفسیر رابطۀ آب، زیرساخت، قانون سیاسی و ایجاد انگیزه برای پژوهشهای بیشتر انجام داده است. نتایج این مطالعه نشان داد در این دیدگاه، استبداد شرقی بهعنوان نابهنجاریای تاریخی، امروزه بهندرت بهعنوان چارچوب مفهومی برای تجزیهوتحلیلهای تجربی عمل میکند. نتایج پژوهش کون و گری[5] (2008) نشان داد کمبود منابع به افزایش رقابت در زمینۀ بهرهگیری از آب، مراتع و اراضی زراعی منجر میشود و تضاد میان گروهها را افزایش میدهد. همچنین، در پژوهش عثمان و سنجاک[6] (2008) در سودان، این نتیجه به دست آمد که کمآبی موجب ناامنی معیشت، افزایش تلفات دام، گرسنگی و تضاد خشونتآمیز شده است. از آنجا که ساکنان محلی روستا از طایفههای گوناگوناند، شکلگیری تضاد درون روستا را تشدید کرده است. در بررسی و ارزیابی پژوهشهای پیشین در این زمینه، گفتنی است دربارۀ مطالعات داخلی، پژوهشهای محدود و اندکی با محوریت دیدگاه جامعهشناسانه دربارۀ چالشهای منابع آب وجود دارد. در این مطالعات، اهمیت بعد کشاورزی و محیط زیستی نسبت به ابعاد اجتماعی و سیاسی در اولویت قرار دارد و به زیرساختهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی توجه کمی شده است. بررسی پیشینۀ پژوهشی بحران آب در ایران نشان میدهد بیشتر پژوهشها در رشتۀ فنی، مهندسی و علوم طبیعی انجام شده است. همچنین، به نظر میرسد در حوزۀ علوم اجتماعی و علوم سیاسی در ایران، خلأ پژوهشی جدی دربارۀ بررسی رابطۀ علوم اجتماعی و سیاسی با محیط زیست، بهویژه در حوزۀ آب وجود دارد. علاوه بر این، با وجود تعداد اندک پژوهشهای کیفی (و تأکید بر پارادایم تفسیری) در این زمینه، بیشتر این مطالعات متأثر از پارادایم اثباتی و با روششناسی کمّی انجام شده است. مطالعات خارجی انجامشده در حوزۀ منابع آب برخلاف مطالعات داخلی، بیشتر متأثر از پارادایم تفسیری و انتقادی و با روششناسی کیفی انجام شده است. در این مطالعات، مسئلۀ پژوهش از زاویۀ دید کنشگران درگیر با مسئله بررسی شده است. نقد وارد به پژوهشهای داخلی و خارجی این است که بیشتر این مطالعات، بحران آب را از دیدگاه کمّی، بدون توجه به چالشهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی از زاویۀ دید کنشگران بررسی کردهاند؛ بنابراین، در این پژوهش، گامی بزرگ در عرصۀ جامعهشناسی سیاسی برداشته میشود که موجب میشود با دیدگاه انتقادی، مسئلۀ بحران آب از زاویۀ دید کنشگران درگیر با آن بررسی شود. این دیدگاه، یک جامعهشناسی انتقادی، عمومی و بین رشتهای و عملی ترسیم میکند که در این پژوهش با کشف قضایا و مفاهیم جدید، برای استخراج مدل نظری دربارۀ فهم انتقادی کنشگران مورد مطالعه از بحران آب گام برمیدارد و دستهبندیهای مفهومی جدیدی از مسئلۀ بحران آب ارائه میشود.
ملاحظات نظری هابرماس[7] ضرورت بررسی دوبارۀ پیشرفت جامعۀ جدید، یعنی «ناجذابشدن طبیعت» و ارزیابی اقتصادی و فرهنگی خاص را در محیط طبیعی مطرح میکند؛ بنابراین، با استناد به نظریۀ وی گفتنی است علت مسائل زیستمحیطی، رابطۀ ابزاری با جهان طبیعت و تحریف کنشهای ارتباطی مشروع صاحبان قدرت است که تشکیلات زیستمحیطی غیردولتی در حوزۀ عمومی و به دور از هر گونه محدودیتی شکل میگیرد (فروتن و نواح، 1397: 88). هابرماس در پی آن بود که نشان دهد رابطۀ ما با محیط زیست طبیعی، رابطهای ابزاری است که منافع تولیدی، حسابگرانه و فنی ما دربارۀ اینکه چگونه میتوانیم بهتر از آن استفاده کنیم، بر آن حاکم است. موضوع اصلی این است که نگرش ابزاری و فنی و دستکاریکننده در برابر جهان بیرونی، چیزی است که به خصلت ویژۀ سرشت نوع آدمی مربوط است (محرمنژاد و تهرانی، 1389: 9). ازنظر الریش بک[8]، اکنون ما در جامعۀ مخاطرهآمیزی به سر میبریم که در آن، مشکلات زیستمحیطی، وضعیتی فرض میشود که پیش از آن به طبقۀ اجتماعی بستگی داشت. بک در تعریف جامعۀ مخاطرهآمیز میگوید: «من کلمۀ جامعۀ مخاطرهآمیز را برای جامعهای به کار میبرم که با چالشهایی از سوی احتمالات خودآفریده و ویرانگر در تمام طول زندگی در روی زندگی مواجه هستند؛ احتمالاتی که در ابتدا پنهان هستند و به یکباره آشکار میشوند» (بک، 1388). براساس نظریۀ بک گفتنی است جامعۀ مخاطرهآمیز فقط به بیم و خطرهای محیط زیستی و سلامت و بهداشت محدود نمیشود؛ بلکه شامل مجموعۀ کاملی از تغییرات مرتبط به یکدیگر در زندگی اجتماعی معاصر است؛ تغییر در الگوهای اشتغال، افزایش ناامنی شغلی، کاهش نفوذ سنت و رسوم بر هویت شخصی، اضمحلال الگوهای خانوادۀ سنتی و دموکراتیکشدن روابط شخصی. تصمیمگیری دربارۀ تحصیلکردن و آیندۀ شغلی نیز بیم و خطرهایی را دربردارد. دشوار بتوان پیشبینی کرد چه مهارتهایی در آینده، مهم و ارزشمند است؛ آن هم در اقتصادی که با سرعت در حال تغییر است (گیدنز، 1389). ازنظر ویتفوگل[9]، تضاد منافع و اقتدار گروه حاکم در جوامع مختلف، بهویژه جوامع شرقی حاکم است. علت آن، داشتن منابع حیاتی مانند آب و زمین است که بیشتر در اختیار گروه حاکم است. درنهایت، به ایجاد نوعی وابستگی مردم به حکومت استبدادی منجر میشود. بهتر است ابتدا مشخصاتی شناسایی شود که حکومت استبدادی به کمک آنها به این وابستگی مردم دامن میزند. براساس نظر ویتفوگل، حکومت استبدادی در شرق و یا «استبداد شرقی»، ششمشخصۀ اصلی دارد: 1- حکومت یکهسالاری[10]، 2- سازمان اداری متمرکز، 3- نبود اشرافیت پایدار، 4- موقعیت تحت سلطگی بازرگانان، 5- بیاهمیتبودن بردهداری و 6- آبیاری مصنوعی ازطریق شبکههای عظیم آبیاری. ویتفوگل مشخصۀ ششم را مهمترین عامل در استبداد شرقی میداند؛ زیرا ازنظر او در سرزمینهای خشک و نیمهخشک آسیا، جوامع و حکومتهایشان، آب- پایه هستند. همین امر، یکی از عوامل مهم وابستگی مادی مردم به حکومت در ایران بهمثابه یکی از کشورهای نیمهخشک آسیایی یا شرقی است. آبیاری مصنوعی به تأسیساتی نیاز داشته است؛ مانند قنات، ترعههای آبرسانی، بند و سد و... که ساخت و نگهداری آنها به اتکای تمرکز اداری و توان مالی حکومت یا عاملان مستقیم آن ممکن میشده است و تا به چنین نیازی پاسخ داده شود، باید تمرکز اداری ازجمله برای ساماندادن نیروی کار و جمعآوری مازاد تولید آن هم در سرزمینی وسیع با تجمعات انسانی بهعلت کمآبی، پراکنده تأمین شود؛ تمرکزی که از مبانی حکومت استبدادی در چنان شرایطی بوده است. آن نیاز مادی و این تمرکز اداری یکهسالار، وابستگی مردم به حکومت استبدادی را زمینهسازی و متداوم میکرده است (قاضی مرادی، 1389: 12-11). کاتوزیان با نقد نظریۀ فئودالیسم ایرانی، دیدگاه خود را در قالب نظریۀ «جامعۀ کمآب و پراکنده» مطرح کرد. بهنظر وی، برخلاف نظریۀ «جامعۀ هیدرولیک» ویتفوگل و نظریۀ «شیوۀ تولید آسیایی» گودلیه، سیستم آبیاری مصنوعی و انجامدادن کارهای بزرگ، مانند خشکانیدن آب رود نیل، هیچ یک منشأ پیدایش دولت مستبد شرقی در ایران نبوده است؛ بلکه فقر طبیعت از یکسو باعث پراکندگی و جاافتادگی واحدهای کار و زندگی اجتماعی (روستاها) از یکدیگر شد و از سوی دیگر، موجبات ضعف قدرت اقتصادی و نظامی این واحدها را فراهم کرد؛ درنتیجه، با دسترسی نیروی نظامی قوی و متحرک (که بهطور عمومی ایلات بودند) بر مازاد تولید واحدهای جداافتاده، زمینههای شکلگیری استبداد سیاسی فراهم شد (کاتوزیان، 1383).
روششناسی پژوهش این پژوهش با رویکرد انتقادی و با روش مردمنگاری انتقادی انجام شده است که بر مبنای آن، هر گونه ساختوساز و تغییر در واقعیتهای اجتماعی، همانند انسان است، درک انسانها از واقعیتها، تغییر در واقعیتها و چگونگی معنادارکردن آنها بسیار مهم است (ایمان، 1391). در این پژوهش، مردمنگاری انتقادی مانند مردمنگاری معمولی با رعایت ضوابط هستهای روش مردمنگاری، بر جمعآوری دادههای کیفی، تفسیر دادهها به روش کیفی و تجزیهوتحلیل آنها بر مبنای پارادایم انتقادی تکیه دارد و هدف آن نیز توسعۀ نظریۀ انتقادی است. بر اساس اهداف پژوهش، میدان این پژوهش، روستاییان درگیر با مسئلۀ بحران آب در روستاهای شهرستان ممسنی بودهاند. در این مطالعه از نمونهگیری هدفمند استفاده شده است که نوعی نمونهگیری غیراحتمالی است. در نمونهگیری هدفمند، پژوهشگر بهصورت عمدی، محیطها، افراد یا وقایع مهمی را انتخاب میکند که اطلاعات مهمی دارند. تکنیکهای مرسوم در این مطالعه بهطور عمده مشاهده، مصاحبه و یادداشت میدانی است. ابتدا، میدان پژوهش توصیف؛ سپس گروههای ذینفع شناسایی و اطلاعات لازم گردآوری شد. گفتنی است پس از حضور پژوهشگر در میدان پژوهش و براساس دادههای بهدستآمده از میدان، مصاحبههای عمیقی با افراد مد نظر انجام شد و مصاحبه تا رسیدن به اشباع نظری دربارة مقولههای گوناگون ادامه یافت. بر این اساس، در این پژوهش، 25 نفر از ساکنان محلی مناطق روستایی درگیر با بحران آب در شهرستان ممسنی، مشارکت داشتهاند. ازنظر شغلی، 13نفر از مشارکتکنندگان هم کشاورز و هم دامدار بودند و 7 نفر فقط به دامداری مشغول بودند. بهلحاظ ترکیب سنی، پاسخگویان از 31 تا 65 سال به بالا بودند و تحصیلات آنها از بیسواد تا دیپلم بود. ازنظر تأهل، همۀ مشارکتکنندگان متأهل بودند. در مرحلۀ آخر، با استفاده از روش تحلیل مضمون[11] در تحلیل دادهها، تحلیل و کدگذاری دادهها انجام شد. تحلیل مضمون مانند بیشتر روشهای کیفی، به چارچوب نظری از پیش موجودی وابسته نیست؛ بلکه در چارچوبهای نظری متفاوت میتوان آن را به کار برد. بهطور کلی، تحلیل مضمون، روشی است برای الف- دیدن متن؛ ب- برداشت و درک مناسب از اطلاعات ظاهراً نامرتبط؛ ج- تحلیل اطلاعات کیفی؛ د- مشاهدۀ نظاممند شخص، تعامل، گروه، موقعیت، سازمان یا فرهنگ و ه- تبدیل دادههای کیفی به دادههای کمّی (Boyatzis, 1998). برای قابلیت اعتماد و صحت دادهها و تحلیل آنها از دو روش استفاده از تکنیک ممیزی و کنترل یا اعتباریابی از سوی اعضا استفاده شد. این پژوهش زیر نظر متخصصان روش تحقیق کیفی انجام شده است و این متخصصان بر همۀ فرایندهای پژوهش، شامل مراحل کدگذاری، نظارت داشتهاند. همچنین، یافتههای پژوهش در اختیار مشارکتکنندگان قرار گرفت و از آنها خواسته شد نظر خود را دربارة یافتههای کلی و صحت تحلیلها ارائه کنند و صحبتهای خود را با دادههای پیادهشده تطبیق دهند.
یافتههای مطالعه از تحلیل دادههای اولیۀ حاصل از مصاحبه با 25 نفر از ساکنان محلی روستاها و بیان تجربیاتشان دربارۀ بحران آب و کمآبی، شبکۀ مضمونی «رخداد فاجعۀ انسانی آب» استخراج شد.
شبکۀ مضمونی «فاجعۀ انسانی آب» در جدول شمارۀ 2، دربردارندۀ 28 کد اولیه، 10 تم بنیادین و 3 تم سازماندهنده است که پیرامون تم فراگیر «رخداد فاجعۀ انسانی آب» شکل گرفته است. فراوانی و شدت بحران آب در روستاهای مورد مطالعه باعث شده است کمآبی به پدیدۀ غیرمتعارف و فاجعۀ انسانی تبدیل شود. فاجعه، پدیدۀ غیرمتعارفی تلقی میشود که بر ساختار فیزیکی و اجتماعی جوامع اثر میگذارد (Kreps, 2001). کمآبی، بهخودیخود فاجعه نیست؛ اما در صورتی که بحران آب موجب کاهش عرضۀ آب به محیط زیست و کشاورزی و ایجاد اختلال در فعالیتهای انسانی شود، میتواند به فاجعه منجر شود. براساس یافتههای جدول شمارۀ 2، بحران آب در منطقۀ مورد مطالعه به آسیبپذیری و نبود سرمایه در ابعاد مختلف در ساخت اجتماعی زندگی روستاییان منجر شده است. در این میان، حکمرانی ناکارآمد در مدیریت منابع آب، بحران آب را تشدید کرده و به رخداد فاجعۀ انسانی آب برای ساکنان روستا منجر شده است.
جدول 1- شبکۀ مضمونی «فاجعۀ انسانی آب» Table 1- Thematic network "Human water catastrophe"
حکمرانی ناکارآمد منابع آب حکمرانی آب، رفتار کنترلکنندهای است که با اقدامات مدیریتی در سطح سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، زیستمحیطی و اداری به کار میرود و درنهایت، به تخصیص و بهبود شرایط بهرهبرداری از آب منجر میشود. درواقع، نقطۀ تمرکز حکمرانی آب بر سه پرسش اساسی قرار دارد: «تصمیمها چگونه گرفته میشود»، «چه کسی آب را مصرف میکند» و «چگونه از پایداری منابع آب حفاظت میشود». در این مطالعه، شبکۀ مفهومی بازآفرینی حکمرانی ناکارآمد، دربردارندۀ 9 تم بنیادین و 3 تم سازماندهنده است که پیرامون تم فراگیر «حکمرانی ناکارآمد منابع آب» شکل گرفته است. این شبکه، مفهومپردازی مطلعان از ناکارآمدی دولت را در مدیریت منابع آب را آشکار میکند. فرایند برساخت شبکۀ مفهومی حکمرانی ناکارآمد منابع آب در شکل شمارۀ 1 نشان داده شده است. شکل 1- شبکههای مفهومی «حکمرانی ناکارآمد منابع آب» Fig 1- Conceptual networks of "Inefficient governance of water resources"
یکی از تمهای بنیادین حکمرانی ناکارآمد، عملکرد غیراثربخش است. در بحثهای مربوط به مدیریت و منابع آب بهوسیلۀ سازمانهای دولتی، یکی از مهمترین عواملی که روستاییان مطرح میکردند، پاسخگونبودن سازمانهای دولتی اعم از آبفا، جهاد کشاورزی و آب منطقهای روستایی برای حل مشکلات آنها بود. بیشتر روستاییان مناطق مورد مطالعه بیان میکردند که رویّههای اداری ارائۀ یک درخواست یا پیشنهاد، بسیار کند پیش میرفت و آنها مجبور بودند نزدیک به پنجبار در ماه مراجعه و درخواستشان را پیگیری کنند و درنهایت، پاسخی دریافت نمیکردند. دامدار: «دهبار رفتیم فرمانداری و سازمان آب روستایی نامه دادیم و شکایت کردیم که ما آب خوردن نداریم؛ ولی کسی جوابگو نبود». دامدار: «برای دومیلیون وام علوفۀ دام بیش از پنجاه تا مدرک و نامه از من خواستن. با بدبختی پیگیری کِردُم و همش از اینجا تا نورآباد رفتوآمد داشتُم تا بالاخره جواب بگیرم». پاسخگویی، یکی از شاخصهای حکمرانی مؤثر آب است؛ پاسخگویی نهادها و رویّههایی که امکان پاسخگویی را برای استانداردهای کیفی فراهم میکند. در پاسخگویی، روستاییان به مواردی مانند پاسخخواستن از دولت، قانونگذاری برای وعدههای آبمحور و شفافیتطلبی اشاره کردند. آنها معتقد بودند پذیرش مسئولیت توسط دولت در برابر مجوزهای بهرهبرداری بیشتر از توان سفره، داشتن ارادۀ سیاسی کافی در مدیریت درست منابع توسط همۀ ساختارهای حاکمیت و پاسخگویی در مقابل وعدههای بیاساس نمایندگان و مسئولان دولتی، بسیار ضروری است. کشاورز: «هیچیک از این نمایندههای مجلس برای ما کاری نکردن. همۀ این دولتها یکی از یکی بدترن». کشاورز: «نمایندههای مجلس وقت انتخابات میان و رأی جمع میکنن و میرن و پشت سرشون هم نگاه نمیکنن. الان ما حرف هیچ نمایندهای را قبول نداریم». دامدار: «تا الان هیچ رسیدگی به این روستا نشده. من خودم عضو شورای دهم، ازطریق جهاد عشایر و جهاد کشاورزی پیگیری کردم و نامۀ کتبی نوشتم؛ اما جواب درستی ندادن و پیگیری ما هم به جایی نرسید». دامدار: «جهاد قرار بود بهخاطر خشکسالی زراعت ما را بیمه کنن، گفتن فتوکپی مدارک بیارید، منم مدارک بردم، سه چهاربار رفتم نورآباد و پیگیری کِردُم؛ ولی آخرش بیمه نکردن».{برخی روستاها از مرکز شهر، یعنی نورآباد، فاصلۀ زیادی دارد و ساکنان روستا در برخی مواقع، یک روز را صرف رفتوبرگشت میکنند}. براساس اظهارات روستاییان مناطق مورد مطالعه، بیشتر نامزدهای مجلس برای جذب آرای مردم و تبلیغات سفر کرده بودند. این نامزدها برای جلب آرای روستاییان، وعدههایی داده و روستاییان به این وعدهها دلخوش شده بودند؛ اما درنهایت، وقتی این افراد به مجلس راه پیدا میکردند، مشکلات و مسائل مربوط به کمآبی و پیامدهای جبرانناپذیر آن در روستاها را فراموش کرده بودند. این امر موجب بیاعتمادشدن روستاییان به نمایندگان مجلس و سایر مدیران سازمانهای دولتی شده بود. در این مطالعه، انصاف دربارۀ توزیع عادلانۀ منابع آب و تسهیلات در روستاها و بین افراد مختلف مطرح شد. روستاییان در مناطق مورد مطالعه اظهار داشتند در جریان توزیع آب و سایر تسهیلات، ازجمله تسهیلات بانکی، توزیع عادلانهای وجود ندارد و فقط به تعداد اندکی از روستاها آبرسانی شده است. کشاورز: :«جلوی چشم خودم دیدم نمایندۀ مجلس توی یک جلسه به یکسری افراد خاص نامه داد که برن بانک کشاورزی و وام خشکسالی بگیرن؛ اما به من و بقیۀ افراد، که ساکن همون روستا بودیم، وام ندادن». دامدار: «بهلحاظ قانونی، همۀ مردم این روستا باید بهصورت برابر از آب و خدمات آبرسانی بهرهمند شوند. همش پارتیبازی هست و هر کی که در جهاد کشاورزی و جهاد عشایر، فامیل و آشنا داشت، هم کِشت{کشاورزی} میکنه و هم آب آشامیدن داره». کشاورز: «آب قطع شد؛ چند نفر شدیم و رفتیم فرمانداری و جهاد پیگیری کردیم، گفتن: تانکر آب نداریم! ما میدونیم که تانکر دارن؛ ولی فقط برای برخی روستاها میفرستن که همطایفۀ خودشونه. این ادارۀ جهاد کشاورزی، همش فامیل بازی و باندبازی هست» (شهرستان ممسنی با مسئلۀ طایفهگرایی درونقومی روبروست. ازنظر روستاییان، این مسئله در انتخاب روستاها برای آبرسانی و خدمات و تسهیلات تأثیرگذار بوده است). دامدار: «با اینکه من دفترچۀ دامداری داشتم؛ اما پارتیبازی کردن و به من وام ندادن. تانکر آب که خودمون کرایهاش میدیم برای روستای اونور تر آب میاره؛ اما برای روستای ما آب نمیاره». کشاورز: «دولت میاد جو و گندم را از ما میخره و به دلال میفروشه. وقتی ما میخوایم کشت کنیم، دلال همون جو و گندم را به قیمت بالاتر به ما میفروشه». به باور اوفه، اعتماد به نهادها، نشان میدهد تا چه حد میتوانند وفاداری و اعتماد کسانی را برانگیزند که قرار است به دست این نهاد کنترل شوند. در اینجا، کیفیت نهادها اهمیت مییابد. نهادها با داشتن دو کارکرد، اعتماد تولید میکنند. اول: ازطریق روشی که به آن عمل میکنند؛ دوم: کاهش خطراتی که فرد اعتمادکننده را تهدید میکند (تقوی و احمدی، 1396). در این پژوهش، روستاییان به دولت و مراجع رسمی بیاعتماد بودند. این بیاعتمادی شامل نگرش از بالا به پایین تصمیمگیرندگان منابع آب، پارتیبازی، رشوهگرفتن، نداشتن برنامهریزی دقیق و جامع برای رفع مشکل کمآبی متناسب با بودجههای دولت و اطلاعرسانیکردن دربارۀ قوانین و آییننامههاست. به همین منظور، روستاییان مورد مطالعه، اعتماد خود را به تصمیمگیرندگان مدیریت منابع آب از دست دادهاند و مقبولیت مردمی این نهادها در بین روستاییان کاهش یافته است. کشاورز: «اینجا کسانی هستند که برای اینکه مجوز کِشت بگیرن به مسئولان رشوه میدهن تا اجازۀ کشت برنج داشته باشن. اینجا هر کس پول داشت و رشوه داد، از آب بهره میبره». دامدار: «مهمترین مسئلهای که ما داریم اینه که این مسئولین به وضعیت منبع آب روستا رسیدگی نمیکنن! حقیقتاّ من از همشون متنفرم». کشاورز: «{مسئولین} اعلام کردن که مجبورید کنتور هوشمند روی تلنبه نصب کنید که پول آب مصرفی برای زراعت را بدین. خودت وضعیت ما را میبینی که ما پول کافی نداریم بریم کنتور هوشمند بخریم، باید دولت به ما بودجه بده تا ما کنتور هوشمند بخریم! جهاد کشاورزی گفته بودجه نیس که کنتور بخریم». اظهارات روستاییان نشان میدهد برخی از روستاییانی که دوستان و آشنایانی در سازمانهای دولتی داشتند، از تسهیلاتی مانند وام، بیمه، مجوز حفر چاه و مجوز کشت برنج برخوردار شدند. آنها اظهار داشتند مدیریت منابع آب بهوسیلۀ سازمانها و مسئولان دولتی، نیازمند توزیع عادلانۀ منابع آب و تسهیلات مرتبط با خشکسالی و کمآبی است. همچنین، یکی از مواردی که شرکتکنندگان در این پژوهش، دربارۀ مدیریت منابع آب به آن اشاره میکردند شفافسازی سازمانهای مرتبط با منابع آب دربارۀ بودجۀ آب و آبرسانی به روستاهای مورد مطالعه است. این افراد اظهار داشتند هیچگونه شفافسازی دربارۀ اینکه بودجۀ اختصاصیافته به مدیریت منابع آب روستاها چگونه و در کدام طرحها هزینه شده است، وجود ندارد. کشاورز: «مسئولین همه دزدن و خرابن! تمام بودجهها را خوردن و ما موندیم و این وضعیتی که خودت میبینی. هیشکی باور نمیکنه وقتی ما میگیم آب برای نوشیدن نداریم». دامدار: «کلاً اگر بخوای حساب کنی بالا دزده! پایین دزده ! نوکر دزده ! آقا دزد است!» (اشاره داشتند به فساد اداری در سلسلهمراتب سازمانهای مرتبط با منابع آب).
آسیبپذیری شبکۀ مفهومی آسیبپذیری، دربردارندۀ 8 تم بنیادین و 3 تم سازماندهنده است که پیرامون تم فراگیر «آسیبپذیری» شکل گرفته است. این شبکه، مفهومپردازی مطلعان از پیامد بحران آب در جامعۀ روستایی را آشکار میکند. فرایند برساخت شبکۀ مفهومی آسیبپذیری در شکل شمارۀ 2 نشان داده شده است. براساس اظهارات روستاییان مورد مطالعه، کمبود آب در ابعاد مختلف و گسترده میتواند به آسیبپذیری گسترده منجر شود. بهطور کلی، آسیبپذیری، وضعیتی است که در موقعیت جغرافیایی و محیطی، نیروهای اجتماعی، نهادها و ارزشهای فرهنگی، انسان را در برابر خطرات متعدد طبیعی و اجتماعی حساس، ضعیف و بیدفاع میکند (افروخته، 1390: 35). در بسیاری از پژوهشها نشان داده شده است که وقوع کمآبی، آسیبپذیری همۀ جوامع، بهویژه روستاییان را تشدید میکند؛ بهگونهای که در این جوامع، کوشش برای بقا چالش اساسی بسیاری از خانوارهای آسیبدیده از خشکسالی است (Campbell et al., 2011:142). یافتههای این پژوهش نشان داد میزان آسیبپذیری ناشی از کمآبی از روستایی به روستای دیگر متفاوت بود و این امر، خود نشاندهندۀ این واقعیت است که آسیبپذیری، حالت متغیری است که تابعی از عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است.
شکل 2 - شبکههای مفهومی «آسیبپذیری» Fig 2- Conceptual networks of "Vulnerability"
در مناطق روستایی مورد مطالعه، آسیبپذیری، خود را به شکل نبود تابآوری و انزوا و تعارض در بین روستاییان نشان داده است. تابآوری اجتماعی در روستاهای مورد مطالعه، به توانایی جامعۀ روستایی در رفع کمبودها و از عهده برآمدن و تطابق با شرایط کمآبی اشاره دارد. متأسفانه در روستاهای مورد مطالعه، توان تابآوری روستاییان کاهش یافته است. در بسیاری از موارد بهعلت شرایط سخت زیستمحیطی ناشی از کمآبی، آنها مجبور به کوچ و مهاجرت به شهر شدهاند. کشاورز: «الان نزدیک به صد خانوار مهاجرت کردن به نورآباد، هر کسی را که اینجا میبینی پیرمرد و پیرزن هست که ماندن». کشاورز: «من خودم امسال میخواستم همه چی را بفروشم و برم شهر، بازم موندم شاید بارندگی بیشتر شد و خشکسالی برطرف شد! قطعاً اگر وضع به همین روال باشه، من سال دیگه میرم شهر، یه کلبه کرایه میکنم و زندگی میکنم». برخی از مشارکتکنندگان اظهار داشتند که بهعلت کمآبی و شرایط سخت زندگی در این روستا، تنش بین افراد خانواده بیشتر شده است. بیشتر اعضای خانوادۀ کشاورز یا دامدار به مهاجرت به شهر تمایل دارند؛ ولی کشاورز و دامدار به امید آیندۀ بهتر تمایل دارد که در روستا بماند. دامدار: :«از دویس {200نفر} خانوار این روستا، همه مهاجرت کردن و رفتن شهر. الان فقط هشتاد خانواریم. تازه وضعیت ما بهتره! روستای سرقنات فقط پونزده {15}خانوارش ماندن، همشون مهاجرت کردن و رفتن شهر {نورآباد}». کشاورز: «بهلحاظ کمبود آب و خشکسالی همیشه توی خونۀ من، زن و بچه بحث و دعوا میکنن که بریم شهر {نورآباد} زندگی کنیم؛ البته حق دارند توی این وضعیت که امکان آب خوردن هم نیست باید اینجا رو وِل کرد و رفت». آنچه روستاییان بهوضوح مطرح کردند، ناامیدی زیاد از آینده بود. تعداد زیادی از آنان اظهار داشتند امیدی به بهبود وضعیت آب ندارند. آنان خسارتهای جبرانناپذیری ناشی از کمآبی و خشکسالی متحمل شدند و به همین علت، امیدی به بهبود وضعیت زندگی در روستا ندارند. دامدار: «دیگر هیچ امیدی به کشاورزی و دامداری در این روستا نیس. آیندۀ عشایری و روستانشینی، بدبختی و فقیری است». کشاورز: «همسایهها همه مهاجرت کردن و رفتن شهر. اگر آینده بارندگی به همین منوال نباشه و ترسالی بشه، همه برمیگردن و میان همین جا زندگی می کنن. فعلاً که امیدی به آینده نیس». روستاییان مناطق مورد مطالعه اظهار داشتند که خود را اقلیتی فراموششده در جامعه میبینند؛ زیرا در روستای دورافتادهای در منطقۀ کوهستانی زندگی میکنند که از آب آشامیدنی سالم برخوردار نیستند و سیاستهای تصمیمگیری مربوط به منابع آب از بالا بدون مشارکت آنها گرفته میشود. برخی از این روستاییان- که بهعلت شرایط کمآبی، از دست دادن دامها و زراعتشان ازنظر اقتصادی در تنگنا به سر میبرند- دچار انزوای اجتماعی شدهاند؛ در مقایسه با روستاییانی که زمینهای قابل زراعت دارند و با روابط چانهزنی از تسهیلاتی مانند بیمه محصولات، وام روستایی و... بهرهمند هستند. کشاورز: «تا به حال یه مسئولی نیومده بپرسه که چه کار میکنی! شغلت چیه! چه کارهای!». دامدار: «به حدی وضعیت روستا ازنظر آب، بهداشت و زراعت کشاورزی بد شده که حتی بچهها، قوم و خویشان هم نمیان روستا به ما سر بزنن». کشاورز: «همین چند ماه پیش، بلوط و مرتع این کوه آتش گرفت، خدا شاهده هر چی زنگ زدیم نورآباد که آتشنشانی بیاد خاموشش کنه یا حداقل مسئولی بیاد رسیدگی کنه، هیشکی نیومد. خودمون رفتیم تا جایی که بتونیم آتشسوزی را مهار کنیم. این رودخونه هم خشک بود و نشد که با آب خاموشش کنیم». کشاورز: «با زجر و مکافات داریم اینجا زندگی میکنیم. عروسی پسرم بود نزدیک صد مهمون از شهر دعوت کردم؛ اما یه نفر هم نیومد، همش بهخاطر کمآبی و نبود امکانات رفاهی». همچنین، براساس گفتۀ روستاییان، آنان آگاهیهای لازم را دربارۀ فنّاوریهای نوین کشاورزی برای زراعت و دامداری ندارند. آنها اظهار داشتند اگر تصمیمگیرندگان مرتبط با منابع آب کوشش میکردند روشهای نوین کشاورزی در روستا ترویج و آموزش داده شود، آنها با شرایط کمآبی سازگار میشدند. این ناآگاهی به انزوای بیشتر آنها دامن میزند. کشاورز: «400 متر لوله خریدم که زمین قطرهای کنم. رفتم جهاد، گفتم: یه مهندس بفرستین به من آموزش بده چطوری قطرهای کنم. امروز و فردا کردن و کسی نفرستادن. اگر تجهیزات به ما بدن که مشکل قابل حله، میشه یه چارهای کرد». یافتههای برآمده از مصاحبه با ساکنان محلی، بروز تضاد در روستاهای مورد مطالعه دربارۀ منابع آب را در دو سطح خرد و کلان نشان میدهد. در سطح خرد در جامعهای با تضاد و اختلافات طبقاتی، افراد دچار اختلاف و تنش میشوند و برای رسیدن به منابع کمیاب با هم رقابت میکنند. در این وضعیت، افراد فقط به دنبال منفعت شخصی خود هستند. یافتههای برآمده از اظهارات افراد نشان داد بهعلت کمآبی، روستاییان بر سر مسائلی مانند توزیع آب، آبرسانی برای مصارف خانگی و آبیاری برای مصارف کشاورزی و دامداری با یکدیگر درگیر شدند که درنهایت، به ستیز و نزاع جمعی منجر شده است. در سطح کلان، رابطۀ روستاییان و مسئولان دولتی در مدیریت منابع آب مطرح است. روستاییان، دولت را مالک آب میدانند؛ بنابراین، بروز برخی مشکلات آب را ناشی از سیاستگذاریهای دولتی و تصمیمگیرندگان حوزۀ منابع آب را عامل بحران آب میدانند. درواقع، آنان، خود را در روابطی سلسلهمراتبی از بالا به پایین تصور میکنند که درعمل، مشارکتی در مدیریت منابع آب ندارند و سازمانها تصمیمهای مربوط به منابع آب را بهصورت یکطرفه بر آنها اعمال میکنند. تحلیل یافتههای اولیه، نشاندهندۀ بروز تضاد در ساختار اجتماعی روستاست که برآمده از تمهای بنیادین نزاع، تنش و شکاف بین سیاستگذاران حوزۀ منابع آب و روستاییان بوده است. کشاورز: «مردم روستا جلوی نمایندۀ مجلس را در جاده گرفتن و لولههای آب توی جاده ریختن، راه رو بستن و اعتراض کردن. مردم دلخوشی از نماینده و مسئول ندارن؛ چون مسئولین اصلاً به حرفای ما توجهی ندارن». کشاورز: «اینجا یکی که برنج میکارد، یه نفر دیگه میرود گزارشش را به ادارۀ جهاد میده که بیاین و مانع کشاورزیاش بشن! قبلاً مردم روستا رازدار هم بودن و به هم کمک میکردن! الان بهخاطر کمبارانی و خشکسالی، اهالی هم با هم رقابت میکنن که محصول بیشتر بکارن!» کشاورز: «اگر نمایندۀ مجلس از ولایت خودمان و همطایفۀ خودمان باشه، وقتی رأی بیاره و بره مجلس، ممکنه برای مشکل کمآبی کاری کنه. برا همین، من سال آینده به کسی رأی میدم که همطایفهام باشه». کشاورز: «بر سر توزیع آب و آبرسانی بین خود اهالی روستا دعوا هس. بارها بر سر آبیاری زمین و نوبت آبیاری بین اهالی روستا درگیری شده؛ با اینکه همۀ مردم این روستا با هم فامیل هستن».
شکل 3- شبکۀ مفهومی محرومیت روستایی Fig 3 - Conceptual network of "Rural deprivation"
محرومیت روستایی شبکۀ مفهومی محرومیت روستایی، دربردارندۀ 11 تم بنیادین و 4 تم سازماندهنده است که پیرامون تم فراگیر «محرومیت روستایی» شکل گرفته است. این شبکۀ مفهومپردازی، پیامدهای ناشی از بحران آب و خشکسالی را در جامعۀ روستایی آشکار میکند. فرایند برساخت شبکۀ مفهومی محرومیت روستایی در شکل شمارۀ 3 نشان داده شده است. در این پژوهش، محرومیت روستایی به معنای کلیّۀ منابع مالی، فیزیکی، انسانی و اجتماعی است که در روستا وجود ندارد و ساکنان روستا از آن محروم هستند. منابع فیزیکی در این پژوهش به زیرساختهای اساسی مانند کانالهای آبرسانی، ابزارها و کالاهای تولیدی و سرمایهای مانند تراکتور و ماشین اشاره دارد که برای پشتیبانی از معیشت لازم است. در مناطق مورد مطالعه، خانوارهای روستایی، امکانات اساسی مانند آب و گاز و استقامت لازم را در برابر حوادثی مانند زلزله و سیل نداشتند. این منابع از عناصر اساسی برای زیست مردم روستاست؛ اما متأسفانه، نبود این زیرساختها مشکلات ناشی از کمبود آب و خشکسالی را تشدید کرده و به بحران منجر شده است. کشاورز: «ما آب لولهکشی نداریم و با الاغ میریم از چشمه آب میاریم. لولهکشی آب تنها راه حل مشکلات این روستاست. این کانالکشی آب را خود مردم روستا درست کردن که الان خراب شده و آب از زیر خاک رد میشه میاد و گلآلود میشه و قابل استفادۀ کشاورزی و مصرف دامداری نیست». کشاورز: «ما خودمان چاه آب را حفر کردیم، الان فقط میخواهیم که ادارۀ آب روستایی، تأسیسات لازم بیاره تو چاه لوله بذاره و به روستا آبرسانی کنند، الان ششماهه و هنوز کسی سراغمون نیومده». دامدار: «من بارها رفتم فرمانداری و جهاد کشاورزی. شخصاً به مدیر جهاد گفتم یه قدم بردارید ما خودمون همکاری میکنیم. شما بیان برای این روستا طرح آبخیزداری اجرا کنید، سدبند درست کنید، لولهها را عوض کنید و کانالکشی کنید. دیگه باید چه کار کنیم. یه مهندس کارشناس نیست یه بازرسی کنه و بگه ما چه باس کنیم، گوش شنوا نیست!». دامدار: « الان تمام این مراتع خشک شده، وقتی هم که مرتع نباشه، دام وارد روستا میشه و پلاستیک و زبالهها را میخورن و همین باعث میشه که مسموم و تلف بشن». در این مطالعه، پیوند اجتماعی شامل روابط اجتماعی صمیمی در بین روستاییان است که در اثر ایجاد صمیمیت، تعهد و روحیۀ جمعگرایی شکل میگیرد. این شبکههای اجتماعی به پیوند اجتماعی و اعتماد اجتماعی منجر میشود. متأسفانه، براساس گفتههای مشارکتکنندگان در پژوهش، عوامل مختلفی به کمشدن پیوند و ارتباط اجتماعی بین روستاییان منجر شده است؛ ازجمله تضاد و رقابت برای دستیابی به منابع کمیاب مانند آب، مهاجرت گسترده و از بین رفتن شبکههای ارتباطات اجتماعی. کشاورز: «با وضعیت کمآبی و خشکسالی که برای روستا پیش آمده و آب آشامیدن نداریم، مردم دیگر هیچ اعتمادی به مسئولین ندارن و با آنها همکاری ندارند». دامدار: «تقریباً اکثر مردم روستا مهاجرت کردن و رفتن، اونایی هم که ماندن بر سر زمین، آب و مرتع با هم دعوا و درگیری دارن و همکاری بین آنها کم شده است. هر کس به فکر زمین خودشه و به فکر بقیۀ اهالی نیس». کشاورز: «الان مردم این روستا جوری شدند که اگر جهاد کشاورزی وام بده برای خرید ادوات کشاورزی یا خشکسالی، مردم به همدیگه اطلاع نمیدن! میخوان اول خودشون بگیرن، بعد اگه بود به بقیه برسه. کمآبی و خشکسالی باعث شده مردم به جان همدیگر بیفتند». منابع مالی در این پژوهش به سرمایۀ مالی مانند (پول نقد، حساب بانکی، مقرری و داراییها) اطلاق میشود. در روستاهای مورد مطالعه، این سرمایههای مالی بهعلت بحران آب دامداری و کشاورزی، که منبع اصلی تأمین منابع مالی افراد روستاست، از بین رفته و درنتیجه، باعث افزایش فقر و کاهش منابع معیشت افراد روستا شده است. کشاورز: «وضع خونه و زندگی من را که میبینی! این معیشت فقط برای زندهبودن است. هیچگونه سرمایه و دارایی ندارم جز این بیست تا گوسفند و نیمهکتار زمین زراعی که بهخاطر خشکسالی دوسال هست که کِشت نمیشه و درآمدی نداره». دامدار: «با این گرونی و بدبختی، وضعیت زراعت روزبهروز بدتره. الان یکمتر لوله، یکمیلیون هست، من از عهدۀ این زمین برنمیام که بخوام قطرهایش کنم و بکارمش که درآمد برام داشته باشه». کشاورز: «درآمد کجا بود! خواستم یه مرغداری راه بندازم، آب نبود و سرمایۀ اولیه هم نداشتم که تجهیزات بخرم. با این شرایط، شاید در سال بتونم پنج تا گوسفند بفروشم که درآمدی داشته باشم!» منابع انسانی در این مطالعه، شامل نیروی کار، سلامت، مهارت و دانش افراد است. این نیروی انسانی، برای حیات روستا و سازگاری با بحران کمآبی لازم است. متأسفانه، روستاهای مورد مطالعه از این نیروی انسانی خالی شده است و از روستا مهاجرت کردهاند. افراد ساکن در روستا ازنظر وضعیت جسمانی، بسیار آسیبپذیر هستند و از بیمارهای جسمانی مختلف رنج میبرند که ناشی از نداشتن آب آشامیدنی سالم برای آشامیدن است. کشاورز: «همسرم پنجبار عمل جراحی کرده، بهخاطر سنگ کلیه. چون ما آب رودخانه را مصرف میکنیم، اینجا اکثر همسایهها، زن و مرد، به سنگ کلیه دچار شدن». دامدار: «جوونا از این روستا رفتن، اکثر افراد این روستا پیرزن و پیرمرد هستن که کاری از دستشون برنمیاد که بخوان با ما همکاری کنن که کانالکشی کنیم و مشکلات روستا را پیگیری کنیم». درنهایت، تم فراگیر «فاجعۀ انسانی آب»، برآمده از شبکۀ مضمونی متشکل از تمهای سازنده، نشان میدهد وقوع فاجعه علاوه بر اینکه پدیدهای طبیعی محسوب میشود، ساختی اجتماعی و سیاسی نیز دارد. فاجعه، حاصل تعامل متقابل پدیدۀ طبیعی (کمآبی، تغییر اقلیم) و پدیدۀ اجتماعی (چگونگی پاسخگویی انسان) است. در روستاهای مورد مطالعه، فرایند کمآبی و بحران آب با شرایط پیچیدۀ اجتماعی و سیاسی، آثار بحران و بروز فاجعه را در روستاهای مورد مطالعه تشدید کرده است. همانگونه که بارش کم و تغییرات اقلیمی، عامل مهمی در شکلگیری کمآبی در روستاهای مورد مطالعه است، سازههای مهمتر دیگری نیز وجود دارد که کمآبی را تشدید و به بحران و درنهایت، فاجعه تبدیل میکند. براساس یافتههای بهدستآمده، سازۀ تعیینکنندۀ حکمرانی ناکارآمد منابع آب بهعنوان تشدیدکنندۀ کمآبی و بروز بحران آب به بروز آسیبپذیری و محرومیت روستایی در مناطق روستایی مورد مطالعه و درنهایت، بروز فاجعۀ انسانی آب در این مناطق منجر شده است. با توجه به شرایط مشاهدهشدۀ حاکم بر زندگی ساکنان روستاهای مورد مطالعه، گفتنی است شرایط زیست در روستاهای مورد مطالعه، نشاندهندۀ فاجعهای انسانی حاصل از بروز بحران آب است که روزبهروز، آسیبهای شدیدتر و جبرانناپذیری را بر ساکنان محلی این روستاها وارد میآورد.
بحث با توجه به یافتههای برآمده از تحلیل دادههای گردآوریشده و براساس نظریههای انتقادی، کنش ارتباطی هابرماس و نظریۀ فقر طبیعت کاتوزیان، که بهعنوان چارچوب نظری این پژوهش به کار رفت، کوشش میشود با شکافتن سازوکارهای تاریخی و ساختاری، این مسئله بررسی شود که چرا بحران آب در مناطق روستایی شهرستان ممسنی در سطح خرد و کلان در سایر مناطق ایران شکل گرفته است و ساختارها و نهادها چه نقشی در شکلگیری آن داشتهاند. بر این اساس، رابطۀ سیاستگذاران و تصمیمگیرندگان مرتبط با حوزۀ آب و منابع آب در ایران بررسی میشود. ایران در قرن گذشته، تغییرات اقتصادی- اجتماعی و سیاسی مهمی را پشت سر گذاشته است. مدرنیزاسیون سریع در زمان حکومت پهلوی، مزایای عمدۀ اقتصادی داشت؛ اما این مدرنیزاسیون سریع، بر منابع طبیعی کشور بیتأثیر نبود (Madani, 2014). انقلاب اسلامی و فشارهای بینالمللی بر ایران، کوشش برای توسعه و تمایل به اثبات استقلال به جهانیان را بیشتر تقویت کرد و برنامههای توسعه برای توسعۀ سریع و ساخت زیرساختهای اصلی، بدون توجه به مشکلات عمدهای که در زمینۀ آب و محیط زیست ایجاد میکند، برنامهریزی و اجرا شد. درواقع، در سالهای بعد از انقلاب، نماد توسعه در سالهای سازندگی، سدسازی بود؛ به عبارت دیگر، گفتنی است هر جا درهای باشد و رودخانهای، نامزدهای مجلس، مشاوران و پیمانکاران به آن بهعنوان کار و پول و منشأ قدرت نگاه کردهاند. ازنظر آنان، ساخت سد به معنای تخصیص بودجۀ بیشتر به استان، اشتغال بیشتر در حوزۀ رأیگیری و درآمدی نسبتاً طولانی برای مشاوران و مجریان بود (Madani, 2014). سیاستگذاریهای مرتبط با منابع آب از تصمیمهای غیرمتخصصانۀ تصمیمگیرندگان مرتبط با حوزۀ منابع آب برای حل مسئله متأثر است. درواقع، ساختار حکمرانی منابع آب، که شامل بسیاری از ذینفعان در مدیریت منابع آب و بهرهبرداری از این منابع است، موجب شده است رقابت و تعارض بین ذینفعان حوزۀ منابع آب افزایش یابد. برخی پژوهشها نشان میدهد این وضعیت با اصلاحات ساختاری محمود احمدینژاد ایجاد شد که مرزهای مدیریتی منابع آب را از مرزهای حوضۀ آبریز به مرزهای استانی تغییر داد و رقابتهایی را بین استانها برای به حداکثر رساندن سهم خود از سیستم آب تقسیمشده ایجاد کرد که در طولانیمدت به زیان همۀ بهرهبرداران بوده است (Zarezadeh et al., 2013). علاوه بر این، ساختار سلسلهمراتبی تصمیمگیری بدون مشارکت ذینفعان سطح خرد در جوامع روستایی، که با فرصتهای فساد ساختاری همراه است، باعث شده است سیستم مدیریت آب ایران، ناکارآمدتر باشد. نتایج نشان داد روستاییان مناطق مورد مطالعه در سطح خرد و با پیگیری مطالبات خود در سازمانهای مرتبط با منابع آب با پاسخگونبودن تصمیمگیرندگان مربوط، شفافنبودن اجرای طرحها و برنامهها و توزیع ناعادلانۀ آب و سهمیۀ کشاورزی روبرو شدند. بهطور کلی، گفتنی است برنامههای توسعۀ سازمانها و نهادها بیشتر برای کنترل طبیعت بوده است تا مدیریت طبیعت (Madani, 2014)؛ بنابراین، بحرانهای زیستمحیطی آب و خشکشدن رودخانههای دائمی در مناطق روستایی و تالابها، نتیجۀ نگاه ابزاری و تکنیکی حاکم بر مدیریت منابع آب برای کنترل تکنیکی طبیعت است. اکنون، در وضعیت شدیدترشدن بحران آب، مناطق روستایی، آسیبپذیرتر میشوند و ذینفعان و تصمیمگیرندگان حوزۀ منابع آب نمیتوانند طرحها و برنامههایی برای سازگاری با شرایط بحران آب در مناطق روستایی مورد مطالعه طراحی و اجرا کنند و روستاییان تنها راه مقابله با بحران آب را کوچ اجباری به شهر میدانند. یافتههای میدانی نشان میدهد روستاییان در فقر و محرومیت به سر میبرند؛ یعنی علاوه بر اینکه امکانات و خدمات آبرسانی، کشاورزی، دامداری و بهداشتی در روستاهای مورد مطالعه یافت نمیشود، دسترسی به آب آشامیدنی سالم برای نوشیدن در تعداد زیادی از مناطق روستایی، امکانپذیر نیست و با خطر و آسیب بحران آب در این مناطق رقم خورده است. پدیدۀ بروز فاجعه و ریسک، حلقۀ اتصال ذینفعان منابع آب، یعنی روستاییان و تصمیمگیرندگان منابع آب در شرایط تشدید بحران آب است. براساس نظریۀ ارتباط ابزاری و تکنیکی هابرماس، گفتنی است در سالیان اخیر، نگاه ابزاری و تکنیکی برای کنترل طبیعت برای منافع اقتصادی و توسعه از سوی تصمیمگیرندگان حوزۀ منابع آب و تغییرات اقلیمی و خشکسالیهای پیدرپی بهعنوان عامل مؤثر تشدیدکنندۀ کمآبی، بروز بحران و درنهایت، به رخداد فاجعه و ریسک در مناطق روستایی منجر شده است که نتیجۀ آشکار آن، فقر طبیعت و فقر روستایی در مناطق مورد مطالعه است.
نتیجه با توجه به اهمیت مسئلۀ بحران آب، در این پژوهش، چالشهای منابع آب در روستاهای شهرستان ممسنی، بررسی مردمنگارانۀ انتقادی شد و با توجه به روش تحلیل مضامین، برخی از این چالشها مد نظر قرار گرفت. اولین تم سازماندهنده در شبکۀ تحلیل مضمونی، «حکمرانی ناکارآمد منابع آب» است که همسو با عملکرد مدیریتی منابع آب و بررسیهای سازمان ملل نشان میدهد رعایت اصولی مانند شفافیت، پاسخگویی، مشارکت، رعایت برابری، عمل به قوانین در تمام مراحل تدوین برنامههای کاهش آسیبپذیری ضروری است؛ در حالی که ناکامی سیاسی، بهویژه در کشورهای در حال توسعه، دولتها را از دستیابی به اهداف کاهش آسیبپذیری باز داشته است. بر همین اساس، نتایج برخی مطالعات نشان داد در حالی که خشکسالی، یکی از تهدیدهای جدی مناطق خشک و نیمهخشک ایران است، نهادهای دولتی، سیاستگذاری مناسبی برای کاهش خسارتهای ناشی از این پدیده انجام ندادهاند. این مطالعات نشان داد بهبودیابی این مناطق از فاجعه، بهگونهای مستقیم با موقعیت آنها در ساختار قدرت سیاسی در ارتباط است؛ بنابراین، ممکن است در هدفگیریهای سیاسی برای بهبود فاجعه، مناطق روستایی نادیده انگاشته شود؛ در حالی که در سیاستگذاریهای دولتی، از گروههای حاشیهای مانند روستاییان باید حمایت جدی شود. همچنین، نتایج پژوهش با نتایج پژوهشهای آستانه و همکاران (1398)، که به بیاعتمادی نهادی اشاره میکند، و عباسزاده و همکاران (1399)، که ساختار بوروکراسی حاکم و پیچیدگیهای مدیریت منابع آب را بررسی میکند، همسوست. دومین تم سازماندهنده در شبکۀ تحلیل مضمونی، «آسیبپذیری» است. یافتهها نشان داد ساکنان روستا برای تأمین منابع معیشت خود، به منابع درآمدی کشاورزی و دامداری وابستهاند و بروز بحران آب و کمآبی، آسیب بیشتری به آنها وارد کرده است. براساس دادههای برآمده از مصاحبهها، تمایل به افزایش رفاه خانوار از مهمترین عوامل اثرگذار بر اتخاذ تصمیم روستاییان به مهاجرت است. همچنین، سایر عوامل مانند سطح درآمد، تسهیلات رفاهی و معیشتی، محرومیت و بیکاری نیز وضعیت بحران آب را در جامعه روستایی تشدید کرده و به آسیبپذیری ساکنان روستا در مواجهه با بحران آب و تبدیلشدن بحران به فاجعه منجر شده است. براساس یافتهها، تضاد بر سر آب، یکی از سازههای مهم افزایش خشونت محلی است و موجب شده است شمار فراوانی از ساکنان روستا ناگزیر به ترک روستا شوند. کِوِن و گِری نشان دادند کمبود منابع به افزایش رقابت در زمینۀ بهرهگیری از آب، مراتع و اراضی زراعی منجر میشود و تضاد را میان گروهها افزایش میدهد. سومین تم سازماندهنده در شبکۀ تحلیل مضمونی، «محرومیت روستایی» است. یافتهها نشان داد کاهش توانمندی اقتصادی و تولیدات کشاورزی، بیکاری، بحران آب و تمایل به افزایش رفاه خانوار از مهمترین عوامل اثرگذار بر اتخاذ تصمیم روستاییان به مهاجرت است. در پژوهش پاپلی یزدی و همکاران (1396) نیز به برخی از این پیامدها بهعنوان پیامد اصلی چالشهای نبود مدیریت منابع اشاره شده است که به از بین رفتن اعتماد، کاهش سرمایۀ اجتماعی و مشارکت مردمی میتوان اشاره کرد که با نتایج این پژوهش همسوست. درنهایت، مدل انتقادی برآمده از درک کنشگران از بحران آب نشان داد بحران آب، پیامدهایی را برای ساکنان روستا به همراه داشته و به ایجاد آسیبپذیری، ازهمگسیختگی اجتماعی، محرومیت روستایی و کاهش ظرفیت سازگاری در زندگی ساکنان روستا منجر شده است. روستاییان مورد مطالعه، خود را در روابط سلطه از بالا به پایین میبینند که فقر و بدبختی بر آنها تحمیل شده است و در جبر زیستمحیطی و ساختاری گرفتار شدهاند. از دیدگاه آنان، ساختار قدرت برای بهبود شرایط زندگی آنها کوششی نمیکند و به حال خودشان رها شدهاند و در حاشیۀ ناامن جامعه به سر میبرند. در شرایط کمآبی، ناکارآمدی دولت در مدیریت درست منابع آب و آبرسانی به روستاهای مورد مطالعه موجب تشدیدشدن بحران آب، افزایش آسیبپذیری، فقر روستایی، تضاد و تنش در بین روستاییان و درنهایت، بروز فاجعۀ انسانی آب در مناطق مورد مطالعه شده است. در این وضعیت، سازمانهای مرتبط با منابع آب باید به دنبال بهکارگیری راهبردهای مدیریتی کارآمد برای مقابله و سازگاری با کمآبی و بهتبع آن، بحران آب باشند؛ بنابراین، برای حل این مسئله، تدوین برنامۀ کارآمد برای بازاندیشی در شیوۀ حکمرانی دولت در زمینۀ منابع آب و افزایش نقش مشارکتی در ابعاد سیاسی، اجتماعی و سیاسی روستاییان در حکمرانی منابع آب و بهکارگیری استراتژیهای سازگاری با بحران آب، ضروری است.
[1] سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1390-1395
[2] Torres et al. [3] Bostrom et al. [4] Bichsel [5] Kevan and Gray [6] Osman-Elasha and Sanjak [7] Habermas [8] Ulrich Beck [9] Wittfogel [10] Autocracy [11] Thematic analysis. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آستانه، م.؛ تقیپور، ف. و دوازدهامامی، ح. (1398). «تدوین الگو بهمنظور ظرفیتسازی اجتماعی و جامعهپذیری بحران آب»، پژوهشهای راهبردی مسائل اجتماعی ایران، د 8، ش 2، ص 107-138.
افروخته، ح. (1390). «آسیبپذیری زنان روستایی مورد: روستای کوهپایهای فومنات»، مجلۀ پژوهشهای بومشناسی شهری، ش 1 (پیاپی 3)، ص 35-49.
ایمان، م.ت. (1391). روششناسی تحقیقات کیفی، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
بک، ا (1388). جامعه در مخاطرۀ جهانی. ترجمۀ محمدرضا مهدیزاده، تهران: کویر.
پاپلی یزدی، م.ح.؛ جمعهپور، م. و مهدیزاده اردکانی، م. (1396). «بررسی پیامدهای اجتماعی بحران کمبود منابع آب در مناطق کویری (مطالعۀ موردی: شهرستان اردکان)»، فصلنامۀ علوم اجتماعی، د 26، ش 77، ص 99-136.
تقوی، م. و احمدی، ع. (1396). «بررسی نقش شایستگیهای مدیریتی در ترویج فرهنگ نوآوری و اعتماد نهادی»، نشریۀ توسعۀ مدیریت منابع انسانی، ش 45، ص 1-24.
حاتمی، ع. و نوربخش، س. (1398). «بازسازی معنایی بحران آب در شرق اصفهان براساس نظریۀ زمینهای»، نشریۀ جامعهشناسی کاربردی، د 30، ش 1، ص 123-142.
طالبی صومعهسرایی، م.؛ ذکایی، م.؛ فاضلی، م. و جمعهپور، م. (1398). «جامعهشناسی یک بحران: آسیبشناسی اجتماعی بحران آب در حوضۀ آبریز زایندهرود»، مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی، د 11، ش 4، ص 133-165.
عباسزاده، م.؛ بنیفاطمه، ح. و نیکدل، ن. (1399). «بررسی درک و تصور کشاورزان از بحران دریاچۀ ارومیه با رویکرد نظریۀ زمینهای»، جامعهشناسی کاربردی، د 31، ش 2، ص 1-22.
فائقی، س. و نوابخش، م. (1396). «برساخت معنایی پیامدهای اجتماعی و فرهنگی کمآبی و خشکسالی زایندهرود»، فصلنامۀ مطالعات جامعهشناختی شهری، د 22، ش 15، ص 73-106.
فروتنکیا، ش. و نواح، ع. (1397). جامعهشناسی محیط زیست، تهران: اندیشۀ احسان.
قاضی مرادی، ح. (1389). استبداد در ایران، چاپ چهارم، تهران.
کاتوزیان، م.ع .(1383). اقتصاد سیاسی ایران، ترجمۀ محمدرضا نفیسی، تهران: مرکز.
گیدنز، آ. (1389). جامعهشناسی، ترجمۀ حسن چاوشیان، تهران: نشر نی.
محرمنژاد، ن. و تهرانی، م. (1389) «مروری بر نظریه های اجتماعی و مدیریت محیط زیست»، نشریۀ انسان و محیط زیست، ش 1، ص 3-11.
یزدانپناه، م. و رحیمی فیضآباد، ف. (1398). «دلایل عدم موفقیت تروریج کشاورزی با استفاده از تئوری بنیانی (مورد مطالعه: جهاد کشارزی استان لرستان)». مجلۀ تحقیقات اقتصاد و توسعۀ کشاورزی ایران، د 2، س 50، ش 3، ص 549-575.
Bichsel, C. (2016) Water and the (Infra-) Structure of Political Rule: A Synthesis, Journal of Water Alternatives. 9(2), 356-372.
Bijani, M., and Hayati, D. (2015) Farmers' perceptions toward agricultural water conflict: the case of Doroodzan dam irrigation network, Iran. Journal of Agric. Sci. Technol. 17(3): 561-575.
Bostrom, M., Lidskoj, R., and Uggla, Y. (2017) A reflexive look at reflexivity in environmental sociology, Journal of Environmental Sociology, 3(1), 6-16.
Boyatzis, R.E. (1998) Transforming qualitative information: thematic analysis and code development, Case Western Reserve University, USA: Sage Publications.
Campbell, D., Barker, D., and McGregor, D. (2011) Dealing with drought: Small farmers and environmental hazards in southern St. Elizabeth, Jamaica. Applied Geography, 31(1), 146-158.
Kevane, M., and Gray, L. (2008) Darfur: Rainfall and conflict. Environmental Research Letter. 3, 10. doi: 10. 1088/1784-9326/3/034006.
Kreps, G.A. (2001) Sociology of disaster. In: International Encyclopedia of the Social and Behavioral Sciences, Smelser, N.J. and Bates, P.B. (Eds.). Amsterdam: Elsevier Publishing Company.
Madani, K. (2014) Water management in Iran: What is causing the looming crisis?, Journal of Environment studies and science, 24(4), 315-328.
Madani, K., and Zarezadeh, M. (2014) The significance of game structure evolution for deriving Game-theoretic policy insights. Proceedings of the IEEE International Conference on Systems, Man, and Cybernetics (SMC). San Diego, CA, USA, IEEE.
Osman-Elasha, B., and Sanjak, E. (2008) Live hoods and drought in Sudan. In: climate change and vulnerability, Leary, J. (Eds.). London: Earth scan.
Torres, P.H.C., Côrtes, P.L., and Jacobi, P.R. (2020) Governing complexity and environmental justice: lessons from the water crisis in Metropolitan São Paulo (2013-2015). Journal of Desenvolvimento e Meio Ambiente, 53: 61-77. doi: 10.5380/dma.v53i0.64673.
United Nations Educational, Scientific and Cultural Organization (UNESCO). (2006) World Water Development Report. http://www.unesco.org/new/en/natural.
Zarezadeh, M., Madani, K., and Morid, S. (2013) Resolving conflicts over trans boundary rivers using bankruptcy methods. Journal of Hydrology and Earth System Sciences, 10, 13855–13887. doi: 10.5194/hessd-10-13855-2013. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,848 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 834 |