تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,686 |
تعداد مقالات | 13,791 |
تعداد مشاهده مقاله | 32,396,394 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,795,362 |
واکاوی فهم ادراکشدۀ زنان از آسیبهای حوزۀ خانواده (مورد مطالعه: زنان شهر فسا) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش های راهبردی مسائل اجتماعی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 5، دوره 10، شماره 1 - شماره پیاپی 32، فروردین 1400، صفحه 71-98 اصل مقاله (1.52 M) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/srspi.2021.124148.1586 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زهرا میرحسینی* 1؛ زهرا کوهپیما رونیزی2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استادیار، گروه مطالعات زنان و خانواده، دانشکدۀ علوم اجتماعی و اقتصاد، دانشگاه الزهرا، تهران، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2کارشناسی ارشد مطالعات زنان و خانواده، دانشکده علوم اجتماعی و اقتصاد، دانشگاه الزهرا، تهران، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش حاضر با هدف واکاوی فهم ادراکشدۀ زنان از آسیبهای خانواده و با استفاده از روش کیفی انجام شده است؛ به این منظور، با 17زن 18 تا 65 سالۀ شهر فسا، که به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدهاند، مصاحبۀ نیمهساختاریافته انجام شده است. براساس نتایج پژوهش، درمجموع، دو گونه «آسیبهای محتوایی» و «آسیبهای ساختاری»، دستهبندی و شناسایی شده است. آسیبهای محتوایی، که بیشتر بر بعد روابط درونی خانواده و میان اعضا تأکید دارد، شامل سه مقولۀ اصلی «شکلگیری پیلههای تنهایی و دنیای فردیشده»، «والدگری تعمیمیافته و فرزندمحوری فزاینده» و «اختلافات و ناسازگاریهای مداوم و مزمن خانوادگی» است. علاوه بر این، گونۀ دوم، که بر جنبههای بیرونی خانواده اشاره دارد و با نام «آسیبهای ساختاری» نامگذاری شده است، در قالب سه مقولۀ اصلی «تغییر ارزشها و باورهای خانوادگی بهمثابه تغییر و تحولات نهاد خانواده»، «تسری آسیبهای اجتماعی به درون خانوادهها» و «چالشهای مرتبط با رفاه اجتماعی» دستهبندی شده است. گفتنی است با توجه به کیفیبودن پژوهش، پژوهشگران، به هیچ وجه، قصد تعمیم یافتههای پژوهش را ندارند. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
خانواده؛ زنان؛ آسیبهای اجتماعی؛ مسائل اقتصادی؛ مطالعۀ کیفی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه و بیان مسئله امروزه، نتایج برخی پژوهشها نشان میدهد جامعه با طیف گستردهای از مسائل مانند افزایش آمار طلاق، سن ازدواج و تجرد قطعی، تأخیر در فرزندآوری، اعتیاد و فحشا، فاصلۀ نسلی، انواع اختلافات و ناسازگاریهای خانوادگی و مواردی مانند این مواجه شده است (زاهدی و همکاران، 1394؛ صادقی فسایی و عرفانمنش، 1392)؛ مسائلی که ازنظر برخی پژوهشگران و صاحبنظران حوزۀ علوم اجتماعی، حیات اجتماعی خانوادهها را به مخاطره انداخته (آزاد ارمکی و همکاران، 1379؛ تنهایی و شکربیگی، 1387) و موجب شده است در سطح خرد نیز زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی بیشتر افراد، متأثر از این مسائل و پیامدهای ناشی از آن، به چالش کشیده شود؛ موضوعی که در بسیاری از پژوهشها از آن غفلت شده است و صدای کنشگران اجتماعی بهعنوان کسانی که در حیطۀ زندگی خانوادگی بهطور روزمره با این مسائل و آسیبها درگیر هستند، کمتر شنیده شده و درک آنها از آسیبها و مسائل موجود در خانواده و اولویتبندی و گونهشناسی آن مطالعه نشده است؛ موضوعی که مانع شناخت و فهم دقیق و عمیق آسیبها و مسائل خانوادهها میشود. به نظر میرسد واکاوی فهم زنان از آسیبها و مسائل خانواده و درک معانی ذهنی آنها از این موضوع و مسائلی که ازنظر آنها در خانواده، آسیبزا و چالشآفرین است، اهمیت و ضرورت ویژهای دارد؛ زیرا زنان با توجه به نقش محوری در خانواده و تعاملات و ارتباطاتی که با سایر اعضای خانواده برقرار میکنند، در بسیاری از اوقات، بیشتر از سایر افراد از مسائل و چالشهای زندگی خانوادگی و تغییرات و مسائل ایجادشده در آن آگاهی دارند. همچنین، وجود شبکههای اجتماعی غیررسمی، که زنان در آن عضویت دارند و اتصالات اجتماعی آنها به گروههای زنانه، موجب شده است زنان با به اشتراک گذاشتن تجربیات زندگی روزمرۀ خویش نیز به انباشتی از تجربیات زنانه و تفسیری از مسائل زندگی روزمره بهویژه در زمینۀ خانوادگی دست یابند که در بسیاری از موارد، دربردارندۀ تفسیرهای ارزشمندی در فهم آسیبها و مسائل اجتماعی خانوادگی است؛ در حالی که در برخی موارد با وجود آگاهی و دانش زندگی روزمره، ممکن است روایتهای زنان از پدیدهها و مسائل زندگی بهعلت تعریف نقشهای حاشیهای و حضور کمتر آنها در عرصههای عمومی و جایگاه مردان در تعریف و برساخت مسائل اجتماعی، ناگفته و ناشنیده باقی بماند و گاهی نیز بهعنوان تجربیاتی بیارزش و بدون ارجاع و استناد به آنها بیتوجهی شود. بنا بر آنچه گفته شد، به نظر میرسد درک و تفسیر زنان از پدیدهها و وقایع زندگی، که بیشتر ناشی از تجربۀ زندگی روزمره و به اشتراکگذاری آن و تبادل اطلاعات و تعاملات اجتماعی است، بسیار مهم است و زوایای پنهان و ناگفتۀ بسیاری از مسائل اجتماعی حوزۀ خانواده را آشکار میکند. درحقیقت، برای فهم و واکاوی مسائل اجتماعی حوزۀ خانواده، توجه به تجربیات زنان و مراجعه به روایتها و درک و تفسیرهای آنها، با وجود گستردگی دامنۀ تفاوتهای فردی، خانوادگی و اجتماعی آنها، شباهت و انسجامی دارد که در دستهای کلی و با نام تجربۀ زنانه و بهعنوان پدیدهای ارزشمند و مستقل مطالعه و بررسی میشود (جمشیدیها و حمیدی، 1386: 85)؛ از اینرو، موضوع این پژوهش، شناسایی و فهم مسائل حوزۀ خانواده و زمینههای شکلگیری آن، بنا بر روایت زنان است. اهمیت این پژوهش در این است که شنیدن روایتهای زنان به شناسایی و فهم ابعاد پنهان و ناشناختۀ آسیبها و مسائلی منجر میشود که خانوادهها در طول زندگی با آن مواجه هستند. علاوه بر این، نتایج این پژوهش، دستهبندی و سنخشناسی از انواع مسائل و آسیبهای مرتبط با خانواده را بنا بر روایت زنان و ورای آمارها و ارقام کمّی و عددی ارائه میکند. درمجموع، این پژوهش به دنبال پاسخ به این پرسشهای اصلی است که زنان مشارکتکننده در این پژوهش، آسیب و مسئله در خانواده را چگونه درک و معنا کرده، بنا بر تجربۀ زیستۀ خود، نحوۀ مواجهه با این آسیبها را چگونه توصیف و دستهبندی میکنند. اهداف پژوهش این پژوهش با هدف شناسایی و فهم مسائل خانواده و زمینههای شکلگیری آن بنا بر روایت زنان انجام شده است و دربردارندۀ اهداف جزئی ذیل است: - واکاوی فهم زنان مشارکتکننده از مفهوم آسیب در خانواده؛ - شناسایی انواع آسیب در خانواده بنا بر روایت مشارکتکنندگان و - گونهشناسی و طبقهبندی آسیبها در خانواده بنا بر روایت مشارکتکنندهها.
مروری بر پیشینۀ پژوهش بررسی منابع و پژوهشهای انجامشده در حوزۀ خانواده نشان میدهد تاکنون، پژوهشگران گوناگونی به مسائل و آسیبهای خانواده با رویکردهای جامعهشناختی و روانشناختی توجه کردهاند؛ با این حال، نکتۀ جالب توجه این است که هر یک از پژوهشگران بنا بر رویکردی کوشیدهاند برخی از جنبههای آسیبزا یا مسائل موجود در خانواده را بررسی کنند. علاوه بر این، در بسیاری از این پژوهشها کمتر به استفاده از رویکردهای کیفی در شناسایی مسائل خانواده توجه شده است. درادامه، با توجه به اهمیت مرور پیشینۀ پژوهش در دو بخش پژوهشهای خارجی و داخلی، به برخی از این پژوهشها اشاره شده است. نتایج پژوهش کیونگ سوپ و مین یانگ (2010) با نام «بررسی تغییرات خانواده در کرۀ جنوبی» نشان داد اهمیت خانواده در مقایسه با سایر نهادهای اجتماعی، بیشتر متأثر از جریانهای مدرنیزاسیون است؛ از اینرو، افزایش طلاق و کاهش نرخ باروری را در پی داشته است. علاوه بر این، نتایج این پژوهش نشان میدهد خانواده هنوز برای زنان کرهای، نهاد ارزشمندی به شمار میرود (Kyung-Sup and. Min‐Young, 2010: 558). لیچر[1] (2007) در پژوهشی با نام «ساختار خانواده و فقر در ایالات متحده»، که با روش کتابخانهای انجام شد، به این نتیجه دست یافت که رابطۀ محکمی میان ساختار خانواده و فقر در امریکا وجود دارد؛ بهگونهای که میزان فقر در خانوادههای زنسرپرست، بیشتر از خانوادههای دوسرپرست است؛ با این حال، آستانۀ فقر با اندازۀ خانواده، تعداد بزرگسالان و کودکان و سایر ساختارهای خانوادگی ارتباط دارد. میوسیک و مری[2] (2004) در پژوهشی با نام «ساختار خانواده تحرک بین نسلی، تولید فقر»، که با روش کمّی انجام شد، به این نتیجه دست یافتند که ارتباط نزدیکی میان فقر و ساختار خانواده در سطح کلان وجود دارد؛ با این حال، فقر با توجه شرایط اقتصادی برون خانوادگی، متغیر است و از سالی به سالی دیگر تغییر میکند. در پژوهشهای داخلی نیز پژوهشهای گوناگونی دربارۀ آسیبهای خانواده انجام شده است؛ با این حال، گفتنی است تا آنجا که در منابع معتبر بررسی شد، پژوهشی مشابه پژوهش حاضر وجود ندارد. درادامه، برخی پژوهشهای نزدیک به پژوهش حاضر بهلحاظ موضوعی بررسی میشود. زاهدی و همکاران (1394) در مقالهای با نام «فرایند نوسازی و ظهور مسائل جدید در خانواده»، که با روش پیمایشی و در جمعیت نمونۀ 400 نفری انجام شد، به این نتیجه رسیدند که در نقاط روستایی، رابطۀ فرایند نوسازی و نگرش به طلاق و خیانت خانوادگی، معنیدار نبود؛ ولی در مناطق شهری، این رابطه معنادار بود؛ در حالی که ارتباطی بین فرایند نوسازی و اختلافات خانوادگی در مناطق شهری و روستایی نیز وجود ندارد. پژوهشگران در این پژوهش از مسائل اجتماعی خانواده بهعنوان عوامل بازدارندۀ سرعت پیشرفت و توسعۀ جامعه نام بردهاند. نتایج پژوهش صادقی فسایی و عرفانمنش (1392) با نام «تحلیل جامعهشناختی تأثیرات مدرنشدن بر خانوادۀ ایرانی و ضرورت تدوین الگوی ایرانی- اسلامی» نشان داد با وجود تأثیرات فرایند مدرنیته بر خانوادۀ ایرانی در دورۀ معاصر، در دهههای اخیر، منزلت خانواده و ارزشهای مبتنی بر خانوادهگرایی در بین خانوادهها و در جامعه ارتقا یافته است؛ بهگونهای که امروزه، نهاد خانواده در کنار دو نهاد اجتماعی دین و دولت، کانون اصلی سازماندهی اجتماعی محسوب میشود. درنهایت، در این پژوهش پیشنهاد شده است الگویی از خانواده طراحی شود که توان جذب مؤلفههای جدید متناسب با دگرگونیهای اخیر را داشته باشد و با دو مؤلفۀ هویتی، یعنی دین و فرهنگ ملی در جامعۀ ایران نیز سازگار باشد. صادقی فسایی و مقدم (1392) در پژوهشی با نام «مسئلهشناسی زنان بنا بر روایت زنان»، که با هدف دستیابی و دستهبندی مسائل زنان بنا بر روایت خودشان و به روش کیفی و انجامدادن مصاحبۀ عمیق با 54 زن 19-59 ساله در شهر تهران انجام شد، به این نتیجه دست یافتند که تنوع و گستردگی مسائل زنان از متغیرهایی مانند جنسیت، شغل، تحصیلات، وضعیت تأهل و وضعیت شغلی متأثر است که در فرایند زندگی روزمره و درک و تصور آنها از مسائل اجتماعی شکل میگیرد. علاوه بر این، نتایج این پژوهش، مسائل زنان را به دو بخش خصوصی و عمومی تقسیم کرده است. این پژوهش از آن نظر با پژوهش حاضر نزدیکی دارد که در آن کوشش شده است مسائل زنان، بنا بر روایت خودشان و با استفاده از روش کیفی شناسایی و دستهبندی شود. در پژوهش حاضر، علاوه بر انجامدادن پژوهشی کیفی و مصاحبههای عمیق با زنان مشارکتکننده، پژوهشگران بر آن بودهاند آسیبها و مسائل «خانواده» را بنا بر روایت زنان شناسایی و دستهبندی کنند. علاوه بر پژوهشهای مذکور، در بین پژوهشهای انجامشده در حوزۀ خانواده به برخی پژوهشها میتوان اشاره کرد که بهصورت موضوعی، برخی جنبههای زندگی خانوادگی و آسیبهای مربوط به آن را مطالعه کردهاند؛ مسائلی مانند سیاستگذاریها دربارۀ خانواده و ازدواج (قانعیراد و عزلتیمقدم، 1389)، مسائل زنان در خانواده (ساروخانی، 1384؛ اسحاقی و شعبانی، 1398 و..) یا مسائل کودکان و نوجوان بهصورت موضوعی یا در خانوادههایی خاص و با رویکردهای روانشناختی، جامعهشناختی و گاهی پزشکی و سلامت (میرحسینی و ابراهیمی، 1398؛ شجاعی، 1394؛ احمدی نوده و همکاران، 1390 و...). درمجموع، مرور پیشینۀ پژوهش نشان میدهد دربارۀ شناسایی و فهم مسائل حوزۀ خانواده بنا بر روایت زنان، پژوهشی انجام نشده است؛ از اینرو، با توجه به پژوهشهای اندک این حوزه و لزوم شناسایی مسائل اجتماعی و آسیبهای خانواده بنا بر رویکرد زنان، بهعنوان یکی از مهمترین ارکان خانواده، و فهم روایتها و درک و تصورات آنها از آسیبها و مسائل موجود در خانواده، که از تجربیات زیستۀ زنان و تعاملات روزمرۀ آنها با سایر اعضای خانواده حاصل میشود، و لزوم گونهشناسی این آسیبها، پژوهش کیفی حاضر انجام شد.
چارچوب مفهومی پژوهش تاکنون، تعریفهای گوناگونی از مسائل اجتماعی ارائه شده است که از رویکردهای نظری صاحبنظران مختلف متأثر است؛ بهعنوان مثال، نیزبت[3] «مسئلۀ اجتماعی را شیوهای از رفتار تعریف میکند که بخش زیادی از افراد یک جامعه، آن را ناقض یک یا چند هنجار پذیرفتهشده و عام جامعه بشناسند». نیزبت مسئلۀ اجتماعی را دارای دو بعد عینی و ذهنی میداند. منظور از عینی، واقعی و قابل مشاهده و اندازهگیری بودن است. ازنظر نیزبت، امری نابهنجار هرچند ناگوار باشد، زمانی بهعنوان مسئله مطرح میشود که در خودآگاه بخش زیادی از افراد جامعه بهعنوان یک معضل شناخته شود (مرتن و نیزبت به نقل از معیدفر، 1385: 235). درواقع، مسائل اجتماعی به اموری اطلاق میشود که ما آنها را نگرانکننده میدانیم و وقتی امری نگرانکننده میشود که فراتر از عینیت، ازطریق ادراکات ذهنی، آن را دریابیم (لوزیک[4]، 1383: 27-28). مونی و همکاران (2014) مسئلۀ اجتماعی را وضعیتی توصیف میکنند که در آن، بخشی از جامعه برای سایر اعضای جامعه مضر تلقی میشوند و نیازمند اقدام برای جبران است (Mooney et al., 2014: 3). کورنبلام و جولیان (2012) نیز مسئلۀ اجتماعی را امری مرتبط با کیفیت زندگی و ارزشها تعریف میکنند و معتقدند، مسئلۀ اجتماعی زمانی شکل میگیرد که بیشتر افراد یک جامعه به این باور برسند که شرایطی، کیفیت زندگی آنها و ارزشهایشان را تهدید میکند و برای جبران آن باید اقدامی کنند (Kornblum and Julian, 2012: 4). دربارۀ علل بروز و زمینههای شکلگیری مسائل اجتماعی نیز مطالعۀ مبانی نظری حوزۀ مسائل اجتماعی نشان میدهد تاکنون، نظریهپردازان مختلف، رویکردهای گوناگونی را از زمان ظهور جامعهشناسی در تبیین مسائل اجتماعی ارائه کردهاند که براساس زمینههای اجتماعی و چالشهای عصر خویش مطرح شده بودند؛ رویکردهایی مانند برساختگرایی اجتماعی[5] یا سازهگرایی، رویکرد انتقادی[6] و تضاد ارزشها[7]، برچسبزنی[8]، کجرفتاری[9]، بیسازمانی اجتماعی[10] و آسیبشناسی اجتماعی[11] که هر یک از این رویکردها، تأکیدهای خاصی در تبیین مسائل اجتماعی دارد. رویکرد تضاد ارزشها، که به نوعی، رویکرد متقدم رویکرد انتقادی است، بر ارزشها و منافع تأکید دارد؛ در حالی که رویکرد انتقادی به روابط طبقاتی و تضاد میان طبقات اجتماعی توجه میکند. در رویکرد بیسازمانی به مقررات و قوانین، در کجرفتاری به نقشها و در برچسبزنی به واکنشهای اجتماعی توجه میشود؛ در حالی که رویکرد آسیبشناسی اجتماعی، به اشخاص و هنجارهای اخلاقی و نقض آنها در تبیین مسائل اجتماعی توجه نشان داده است (رابینگتن و واینبرگ[12]،1383: 277). سازهگرایی اجتماعی از سالهای 1985 تاکنون، رویکردی غالب در تبیین مسائل اجتماعی بوده است. در این رویکرد، آنچه مهم است، ادراکات و معانی ذهنی است. در این رویکرد اعتقاد بر این است که ما با معانی و ادراکاتمان به جهان و مسائل اجتماعی واکنش نشان میدهیم. در نگرش سازهگرایانۀ اجتماعی، بیشتر توجهات معطوف به چگونگی مقولهبندی کنشگران از دنیای اطرافشان است؛ زیرا در این رویکرد، اعتقاد بر این است که ما جهان اطراف و مسائل اجتماعی مربوط به آن را با مقولات ذهنیمان درمییابیم و بخشی از تجربۀ همۀ انسانها مقولهبندیکردن است که درواقع، بخش گستردهای از ادراکات و تصورات ما را میسازد. نکتۀ مهم در این رویکرد، فرایند ادعاسازی است که محصول فعالیت ادعاسازان در متقاعدکردن مخاطبان یا مردم در پذیرش ادعای وجود مسائل اجتماعی و این موضوع است که مسائلی وجود دارد که برای حل آنها باید اقداماتی انجام داد (لوزیک، 1383: 37-46). نکتۀ مهم در پژوهش حاضر این است که با توجه به روش پژوهش و بنا بر سنت پژوهش کیفی، نویسندگان به هیچ وجه قصد نظریهآزمایی نداشتهاند؛ بنابراین، پژوهش پیش رو، چارچوب نظریه ندارد؛ با این حال، به نظریات مرورشده بهعنوان چارچوبهای ارجاعی و استنادی در تمام مراحل از جمعآوری دادهها تا مرحلۀ تجزیهوتحلیل یافتهها ارجاع داده و استناد شده است.
روش پژوهش پژوهش حاضر با روش کیفی و مطالعات پدیدارشناختی انجام شده است. در مطالعات پدیدارشناختی، شناخت و فهم از تجربۀ زیستۀ کنشگران به دست میآید. در این نوع پژوهشها، پژوهشگر باید برای فهم تجربههای مشارکتکنندگان، تجربههای شخصی خود را نادیده بگیرد و تصورات قالبی خود را مهار کند (Creswell and Poth, 2007: 80). جمعیت یا گروه آماری این پژوهش، شامل زنان 18-65 سالۀ ساکن شهر فساست. علت تمرکز بر گروه سنی مذکور این است که بازه 18-65 ساله، بازه سنی فعالیت اجتماعی است. علاوه بر این، به نظر میرسد زنان در فرایند زندگی روزمره و زندگی اجتماعی خویش، در این بازه سنی، بیشتر از هر دوران دیگری، تجربۀ مواجهه با مسائل و آسیبهای اجتماعی را داشته باشند.
شیوۀ نمونهگیری و حجم نمونه در این پژوهش از شیوۀ نمونهگیری هدفمند استفاده شده است. در فرایند نمونهگیری کوشش شد در انتخاب نمونهها بیشترین گوناگونی[13] (کرسول، 1394: 156) لحاظ شود و افراد مشارکتکننده، از بین گروههای مختلف زنان، شامل زنان متأهل و مجرد با سطح تحصیلات مختلف و وضعیت سنی و اشتغال متفاوت انتخاب شوند. آنچه در نمونهگیری هدفمند اهمیت دارد، انتخاب نمونههایی است که «توصیفات غنی» از تجربۀ زیستۀ خویش دربارۀ مسائل خانواده و ابعاد آن در اختیار پژوهشگر قرار دهد. درمجموع، در این پژوهش با 17 زن، مصاحبههای عمیق انجام شد. گفتنی است در مشارکتکنندۀ 15 اشباع داده حاصل شد؛ با این حال، برای اطمینان از اشباع دادهها دو مصاحبۀ دیگر نیز انجام شده است. منظور از اشباع دادهها، زمانی است که اطلاعات جدیدی از فرایند مصاحبهها حاصل نشود (فلیک[14]، 1387: 145-147). هر یک از افراد مشارکتکننده با آگاهی از فرایند پژوهش و مصاحبهها و با رضایت کامل در آن شرکت کردند و برای کسب رضایت درابتدا، شرحی از پژوهش، شامل اهداف، موضوع، پرسشها و چگونگی مشارکت در پژوهش و فرایند مصاحبهها و ... برای هر یک از زنان مشارکتکننده توضیح داده شد تا همگی بهصورت داوطلبانه و با اعلام تمایل و رضایت کامل در مصاحبهها شرکت کنند. بر این اساس، دادههای این پژوهش با استفاده از ابراز مصاحبههای عمیق کیفی و نیمهساختاریافته جمعآوری شد؛ مصاحبههایی که براساس گفتوگوی همدلانه میان پژوهشگر و مشارکتکننده شکل گرفت و براساس شرایط هر مصاحبه به مدت 30 تا 45 دقیقه ادامه داشت. تمامی مصاحبهها با اجازۀ مشارکتکنندگان ضبط شد و به افراد اطمینان داده شد که کلیّۀ اطلاعات آنها، محرمانه و تا پایان پژوهش در اختیار پژوهشگر محفوظ میماند. مکان مصاحبهها با هماهنگی پژوهشگر و مشارکتکننده تعیین و در بیشتر موارد با توجه به اعلام تمایل و خواست آنها، در منزل مشارکتکننده انجام شده است. ابزار گردآوری دادهها در این پژوهش، مصاحبههای عمیق نیمهساختاریافته است. منظور از مصاحبۀ نیمهساختاریافته، مصاحبهای منعطف است که پرسشهای آن براساس پرسشهای محوری پژوهش، طراحی و از هر کدام از مشارکتکنندگان پرسیده میشود. در این پژوهش نیز پرسشها مبتنی بر پرسشهای محوری ذیل تدوین شده است: - مشارکتکنندگان چه درک و توصیفی از مسائل حوزۀ خانواده دارند؟ - مهمترین مسائل زنان ازنظر مشارکتکنندگان چیست؟ - مواجهۀ زنان با مسائل خانواده چگونه است؟ -زنان مشارکتکننده، مسائل خانواده را چگونه دستهبندی و طبقهبندی میکنند؟ - زنان مشارکتکننده چه عوامل زمینهای را در بروز مسائل اجتماعی مطرح میکنند؟
روش تحلیل دادهها در فرایند تحلیل دادهها در این پژوهش از روش هفتگانۀ کلایزی[15] استفاده شده است. در مرحلۀ اول، ابتدا پژوهشگر با بیان تجربههای شخصی خود از پدیدۀ مورد مطالعه، تجربههای شخصی و برداشتهای خود از پدیده را کنار میگذارد و در مراحل بعد میکوشد فهرستی از «اظهارات مهم[16]» غیرتکراری و غیرهمپوشان در مصاحبهها را تهیه و پس از آن، در قالب «واحدهای معنایی[17]» یا مضمونها دستهبندی کند. پس از این مرحله، نوبت ارائۀ توصیفات زمینهای، ساختاری و ترکیبی از تجربۀ مشارکتکنندگان دربارۀ پدیدۀ مد نظر است؛ درواقع، یعنی رسیدن به هدف غایی مطالعۀ پدیدارشناختی که به افراد میگوید مشارکتکنندگان در پژوهش، «چه چیزی» را و «چگونه» تجربه کردهاند (کرسول، 1394: 193-194). براساس آنچه گفته شد، در این پژوهش نیز از روش کلایزی برای تحلیل دادهها استفاده شده است؛ به این صورت که پس از پایان هر مصاحبه، فایلهای صوتی پیادهسازی و در قالب متنی کدگذاری شده است. چگونگی استخراج مفاهیم با هدف جمعآوری اظهارات مهم مشارکتکنندگان دربارۀ موضوع پژوهش بود و توجه شد این اظهارات با ارزشگذاری یکسان و بدون تکرار و همپوشانی جمعآوری شود. بعد از پایان مرحلۀ اول با مقایسهها، ادغام یا حذف مفاهیم اولیه، مضامین و مقولهها استخراج و فرایند تحلیل دادهها انجام شد.
اعتبار و پایایی پژوهش در پژوهش کیفی، چگونگی دستیابی به اعتبار و پایایی پژوهش با پژوهشهای کمّی، متفاوت است. گوبا[18] و لینکن[19] (1985)، معیار اعتبار و پایایی در پژوهش کیفی را در چهار مقولۀ انتقالپذیری[20]، اطمینانپذیری[21]، تأییدپذیری[22] و اتکاپذیری[23] میدانند (Guba and Lincoln, 1985 به نقل از کرسول، 1394: 247-248). علاوه بر این، در پژوهشهای پدیدارشناختی برای دستیابی به اعتبار و پایایی پژوهش، این موضوع نشان داده میشود که توصیف ساختاری ارائهشده، تصویر درست و دقیقی از ویژگیهای مشترک و پیوندهای ساختاری تجلییافته در نمونههای گردآوریشده ترسیم میکند و به این پرسشها پاسخ داده میشود که آیا توصیفات ارائهشده، تجربیات واقعی مشارکتکنندگان است و مصاحبهکننده بر آنها تأثیر نگذاشته است؟ آیا دستنوشتههای مصاحبه، درست و دقیق است؟ آیا در تحلیل دستنوشتهها، نتیجهگیریهایی غیر از اظهارات مشارکتکنندهها وجود داشته است؟ آیا مصاحبهکننده، پدیدۀ روشنی برای مطالعه داشته است که بهطور مشخص و دقیق شرح داده باشد (Polkinghorn, 1989 به نقل از کرسول، 1394: 263-264). با توجه به آنچه گفته شد، در این پژوهش با تعامل دائمی میان پژوهشگران، علاوه بر مرور مصاحبهها و مطالعۀ دقیق دستنوشتهها، کدها، مقولهها و مضامین استخراجشده، پاسخ به پرسشهای مذکور بهطور دائمی بررسی و اهداف پژوهش در تعاملات اولیه ارزیابی شد. علاوه بر این، با استفاده از کدگذاریهای جداگانه و مقایسه و بررسی این کدها و مقولات توسط هر دو نویسنده کوشش شد تفسیر، تحلیل و نتیجهگیری دیگری غیر از آنچه ارائه شده است، در متن مصاحبهها وجود نداشته باشد. درنهایت، برای افزایش اعتبار و روایی پژوهش در بخش گزارش یافتهها به نقل قولها و روایت مشارکتکنندگان، ارجاع داده شده است.
سیمای مصاحبهشوندگان افراد شرکتکننده در این پژوهش، 17 زن ساکن شهر فسا بودند که در فاصلۀ سنی 18 تا 65 سال قرار داشتند. از بین مشارکتکنندگان، هفت زن متأهل، چهار نفر مجرد، چهار نفر مطلقه و دو نفر همسر فوتشده بودند. در بین مشارکتکنندگان، دو نفر تحصیلات کارشناسی ارشد، هشت نفر کارشناسی، یک نفر فوق دیپلم، دو نفر دیپلم و چهار نفر زیر دیپلم داشتند. جدول ذیل، مشخصات مشارکتکنندگان را نشان میدهد.
جدول 1- سیمای مشارکتکنندگان Table 1- Participants’ characteristics
یافتهها در این بخش، گزارش یافتههای پژوهش ارائه میشود که حاصل تجزیهوتحلیل مصاحبههای عمیق کیفی با 17 زن مشارکتکننده است. پژوهشگران کوشیدند درک و توصیف زنان از مسائل حوزۀ خانواده، مهمترین مسائل و آسیبها در این حوزه و دستهبندی عوامل زمینهای بروز مسائل اجتماعی در خانواده را بنا بر تجربۀ زیستۀ زنان مشارکتکننده، شناسایی و مقولهبندی کنند تا براساس آنچه ماهیت مطالعۀ پدیدارشناختی است، درکی از ماهیت و چیستی پدیدۀ مورد مطالعه و چگونگی و شرایط بروز و درک آن در تجربۀ زیستۀ مشارکتکنندگان به دست آورند.
معناشناسی مفهوم آسیب و مسئله در خانواده نتیجۀ تجزیهوتحلیل مصاحبههای عمیق کیفی دربارۀ معناشناسی مفهوم آسیب و مسئله در خانواده، دربردارندۀ دو مقولۀ اصلی است که درادامه بیان میشود: آسیب، امری ورای توان و تحمل فردی ازنظر برخی زنان مشارکتکننده در این پژوهش، آسیب و مسئله در خانواده، شامل اموری است که اغلب بهتنهایی نمیتوان آنها را تحمل و حل کرد. درحقیقت، در تعریف مسائل حوزۀ خانواده، زنان، مسائل را اموری ورای توان، تحمل و ظرفیتهای فردی خود توصیف میکنند. سارا، 41 ساله متأهل دارای مدرک کارشناسی ارشد، میگوید: «تو زندگی تا اونجایی که برای حل اتفاقات زندگیم تمام تلاشمو کرده باشم و خودم از پس حلش برنیام، اینجا برام میشه یک مسئله». عدهای نیز تمامشدن توان تحمل و صبر را نشانۀ به وجود آمدن مسئله در زندگی خود میدانستند. مریم، 38 ساله مطلقه دارای مدرک دیپلم، میگوید: «بعضی وقتها آدم میتونه صبر کنه، میتونه اون چیز رو راحت پیش ببره، امید داشته باشه به آینده؛ ولی بعضی وقتا صبرت لبریز میشه..... دیگه به یه نقطهای میرسی که مجبور میشی یه فکری برای زندگیت بکنی». نکتۀ مهم آن است که ازنظر برخی زنان در اینجا باید چارهای اندیشید. درحقیقت، توصیف زنان از مسائل به چارهاندیشی و تغییر رویّۀ زندگی منتهی میشود؛ اموری که افراد را مجبور میکند رویّههای عادی زندگی خویش را تغییر دهند.
آسیب بهمثابه از دست رفتن آرامش تحلیل مصاحبهها نشان میدهد عدهای نیز ایجاد مسئله را زمانی میدانند که در فشار باشند و آرامش خود را از دست بدهند. الناز، 33 ساله متأهل دارای مدرک کارشناسی، میگوید: «یک اتفاق به نظر من وقتی میشه یک مشکل، یک دغدغه که آرامش را از آدم بگیره. اگه یه اتفاقی باعث بشه که آرامشم به هم بخوره، دیگه برای من یک مشکله». تجزیهوتحلیل روایتهای زنان مشارکتکننده نشان میدهد از دست رفتن آرامش، متأثر از عوامل مختلفی ممکن است اتفاق افتد که در شرایط و موقعیت خانوادگی و شرایط سنی و تحصیلی فرزندان و ارتباط با همسر، قابل درک و معناست؛ یعنی برخی زنان، از دست رفتن آرامش را در نارضایتی از زندگی و تأمیننشدن خواستههای فرزندان، بههمریختگی روحی، نبود درک متقابل و مواردی مانند این درک و تفسیر کردهاند.
گونهشناسی آسیبها و مسائل خانواده یافتههای پژوهش نشان میدهد تقریباً تمامی زنان مشارکتکننده در این پژوهش، در پاسخ به این پرسش که مهمترین آسیب و مسئلۀ خانواده چیست، کوشیدند دستهبندیای از این آسیبها و مسائل ارائه کنند. بر این اساس، درمجموع، مسائل خانواده را بنا بر روایت زنان و تحلیل مصاحبههای انجامشده، در دو گونۀ اصلی آسیبها و مسائل «محتوایی» و «ساختاری» میتوان دستهبندی کرد.
آسیبها و مسائل محتوایی خانواده اینگونه آسیبها، که تقریباً تمامی زنان مشارکتکننده بدان اشاره داشتند، بیشتر در درون شبکۀ خانوادگی و در میان اعضای اصلی خانواده ممکن است اتفاق افتد؛ مسائلی که در بیشتر روایتها مبتنی بر روابط خصوصی و درونی خانواده است و میتواند مصداق مسئلهای باشد که ورای توان و تحمل یا برهمزنندۀ آرامش آنها درک و توصیف شود. این دسته از آسیبها متأثر از ویژگیها و بعد خانوار، معمولاً در روابط همسران و والدین و فرزندان آشکار میشود. مقولههای اصلی توصیفکنندۀ آسیبهای محتوایی خانواده، عبارت است از: «شکلگیری پیلههای تنهایی و دنیای فردیشده»، «والدگری تعمیمیافته و فرزندمحوری فزاینده» و «اختلافات و ناسازگاریهای مداوم و مزمن خانوادگی» که درادامه توضیح داده میشود.
شکلگیری پیلههای تنهایی و دنیای فردیشده تحلیل مصاحبههای عمیق کیفی نشان میدهد مشارکتکنندگان، یکی از مهمترین مسائل و مشکلات موجود در خانواده را اموری میدانند که در چهار مفهوم «خودمحوری و گسست عاطفی»، «سیطرۀ فضای مجازی بر زندگی خانوادگی»، «روزمرگی بهمثابه مخاطرۀ زندگی خانوادگی» و «انفصال از شبکههای خانوادگی» قابل دستهبندی است و با نام «شکلگیری پیلههای تنهایی و دنیای فردیشده»، مقولهبندی و تفسیر شده است؛ یافتهای که با توجه به جمعیت آماری پژوهش، یافتهای جالب توجه است.
- خودمحوری و گسست عاطفی یکی از مسائلی که زنان بهعنوان آسیب حوزۀ خانواده بدان توجه نشان دادهاند، گسست عاطفی و توجه بیش از حد اعضا به خواستههای فردی و نادیدهگرفتن سایر اعضا در خانواده است که طیف وسیعی از روابط زوجین با یکدیگر و روابط فرزندان با والدین و با یکدیگر را دربرمیگیرد. ازنظر آنها، روابط کمرنگ میان زوجین و نادیدهگرفتن خواستههای یکدیگر و ناسازگاری و طلاق عاطفی، حاصل گسست عاطفی زوجین در خانواده است که در برخی مواقع به طلاق نیز منجر میشود. زیور، 55 ساله متأهل دارای مدرک فوق دیپلم و خانهدار، میگوید: «(شوهرم .... یه مرد خودمحوره. همه چیز رو روی آسایش خودش تنظیم میکنه.... اون تفریحی که دوست داره، بقیۀ اعضای خانواده هم باید دوست داشته باشن. بعضی وقتها این رفتارها بهصورت اجبار درمیآد». همچنین، تحلیل یافتهها نشان میدهد برخی مشارکتکنندهها، کاهش مراودهها و گفتوگوهای همدلانۀ خانوادگی، بهویژه میان زوجین را نیز مطرح کردند که به شکلگیری پیلههای تنهایی منجر میشود. لیلا، 30 ساله متأهل، دارای مدرک کارشناسی، نیز در این ارتباط میگوید: «مردها خانمها را درک نمیکنن یا احساساتشون نسبت به خانمهاشون کم شده یا اگر احساسات دارند، بروز نمیدن». همانگونه که گفته شد، یکی از زمینههای شکلگیری آسیبهای درون خانواده، بنا بر روایت زنان، نبود فضای گفتوگو و مهارتهای گفتوگویی است که نتیجۀ آن، بروز ناسازگاریها و اختلافات در بین اعضاست که در روابط زوجین، والدین و فرزندان و فرزندان با یکدیگر مشاهده میشود. شهربانو، 30 ساله مجرد دارای مدرک کارشناسی ارشد، در این ارتباط میگوید: «وقتی میرم پیش مامانم باهاش صحبت کنم، میگه امروز وقت ندارم، حالا برو بعداً حرف میزنیم و این منو خیلی ناراحت میکنه. بهخاطر همین مجبور هستم بیشتر تلفن دستم باشه با خواهرم درد دل کنم». و یا زیور، 55 ساله متأهل دارای مدرک فوق دیپلم، میگوید: «هر از گاهی احتیاج دارم که یکی باهام حرف بزنه، بعضی وقتها میرفتم پیش دکتر.... دکتر عمومیم بود، باهاش دوست بودم و باهاش حرف میزدم و روبهراه میشدم». نکتۀ جالب توجه در این مشارکتکننده، این مسئله است که نبود امکان گفتوگو میان اعضای خانواده ممکن است به ارتباط با افرادی بیرون از خانواده بینجامد که خود، زمینهساز آسیبها و مسائلی بسیار چالشبرانگیزتر مانند خیانت و طلاق است. - سیطرۀ فضای مجازی بر زندگی خانوادگی شیوههای نوین زندگی و نفوذ روزافزون فنّاوریهای دیجیتال و ناآشنایی خانوادهها با آن، در برخی مواقع، موجب کاهش مراودهها و گفتوگوی همدلانۀ اعضای خانواده با یکدیگر و ایجاد «پیلههای تنهایی» و «دنیای فردی» برای اعضای خانواده میشود که ازنظر برخی مشارکتکنندهها، خود یک مسئله است؛ زیرا کیفیت محتوایی خانوادهها را به چالش کشیده است. سارا، 41 ساله متأهل دارای مدرک کارشناسی ارشد، میگوید: «کمشدن عواطف از سمت بچهها هم متأسفانه در حال حاضر ما داریم... که با واردشدن به این کانالها و گوشیهای همراه یا هر چیزی که بتونه سرگرمشون کنه، آنها را از خانواده دور کرده ....». درگیرشدن در فضای مجازی و استفادۀ بیش از حد از وسایل دیجیتال و نبود مدیریت مناسب زمان استفاده و چگونگی بهرهبرداری از آن، ازنظر برخی مشارکتکنندهها ، موجب بروز مسائلی در خانواده میشود.
- روزمرگی بهمثابه مخاطرۀ زندگی خانوادگی غرقشدن در زندگی روزمره، بهویژه درگیری در امور مربوط به تأمین معاش، یکی دیگر از مسائلی است که ازنظر مشارکتکنندهها، مشکلاتی را در خانواده به وجود آورده است. سارا، 41 ساله متأهل دارای مدرک کارشناسی ارشد و معلم، میگوید: «یکی از دغدغههای من اینه که همسرم خیلی سرگرم مسائل اقتصادیه و این ممکنه باعث فاصله بین ما بشه». عادتهای زندگی روزمره و سرگرمشدن در امور تکراری، علاوه بر یکنواختی زندگی، موجب دورشدن اعضای خانواده و بیتوجهی به مسائل یکدیگر میشود.
- انفصال از شبکههای خانوادگی تحلیل مصاحبههای عمیق کیفی نشان میدهد زندگیهای خانوادگی با گذشته متمایز شده و نفوذ شبکههای خانوادگی و بهویژه، حمایتهای خانوادگی در آن کم شده است. این مسئله ازنظر برخی مشارکتکنندهها موجب تنهایی افراد و خانوادههای آنها شده است. مژده، 29 ساله مطلقه دارای تحصیلات زیر دیپلم، میگوید: «دیگه یک بزرگتری که بخواد بیاد رسیدگی کنه، یکی که دلسوز آدم باشه، پیدا نمیشه». و یا شیما، 27 ساله مجرد دارای تحصیلات کارشناسی، در این ارتباط میگوید: «اقوام که بیمعرفتن، حقیقتش رو بخواین؛ یعنی مادربزرگم همیشه میگفت: خدا کنه بار کسی زمین نیفته، کسی بلند نمیکنه». مریم، 38 ساله مطلقه دارای تحصیلات دیپلم، نیز میگوید: «برادرام که اصلاً نمیان که بخوان ببینن که من کجا میرم... حالا شاید بهلحاظ مالی فکر میکنن که اگه ما رفتوآمدی کردیم، باید کمکش کنیم؛ پس بهتره اصلاً کلاً قیدشو بزنیم». به نظر میرسد، مسائل و مشکلات اقتصادی و مشکلات زندگی روزمره نیز ازجمله مسائلی است که در انفصال افراد از شبکههای خانوادگی و کمشدن نقش حمایتی شبکۀ خویشاوندی، تأثیرگذار بوده است. این مسئله با توجه به ابعاد پیچیده و چندبعدی آن، نیازمند پژوهشهای دقیقی است که مجال آن در این پژوهش فراهم نیست.
والدگری تعمیمیافته و فرزندمحوری فزاینده تحلیل یافتههای پژوهش نشان میدهد بیشتر مشارکتکنندهها معتقدند بیشترین دغدغه و مسئلۀ زندگی خانوادگی، مسائل مرتبط با فرزندان است. مسائلی که بیشتر، طیف وسیعی از نقشها و وظایف والدگری را دربرمیگیرد و حتی با ازدواج و تشکیل زندگی خانوادگی فرزندان نیز ادامه دارد. نکتۀ جالب توجه آنکه گاهی به نظر میرسد، والدین با تعمیم و گستردگی دامنۀ وظایف و مسئولیتهای والدگری، فشار مضاعفی را بر خود و خانواده تحمیل میکنند. در این بین، «استقلالنداشتن فرزندان»، «فرزندمحوری و مغفولماندن خواستههای والدین» و «ترس فزاینده از آیندۀ فرزندان»، سه مقولۀ فرعی است که در تحلیل مصاحبهها به دست آمده است. - استقلالنداشتن فرزندان یافتههای این پژوهش نشان میدهد در بسیاری مواقع، ازدواج در سنین بالا، مسائل و مشکلات اقتصادی و نداشتن توانایی تأمین هزینههای زندگی و... موجب شده است بعضی خانوادهها با استقلالنداشتن فرزندان مواجه شوند که مسئولیت مضاعفی را بر والدین ممکن است تحمیل کند. مهتاب، 40 ساله همسر فوتشده دارای مدرک دیپلم، میگوید: «من دو تا دختر دارم. یه دخترم که تازه عقد کرده و تازه الان فارغالتحصیل شده. اون موقع تا حالا که میرفت دانشگاه، دغدغۀ دانشگاه و درسش رو داشتم. الان که درسش تموم شده، تازه نامزد کرده، فکر جهیزیهاش هستم. پسرم که دو سال دانشگاه رفت و فعلاً شغل دولتی پیدا نکرده، اونم هست. باز یه دختر کوچکتر دارم، اونم پیشدانشگاهیه و میخواد کنکور ثبت نام کنه. من نگران اونم هستم».
- فرزندمحوری و مغفولماندن خواستههای والدین یافتههای پژوهش نشان میدهد با وجود آنکه برخی زنان مشارکتکننده، مصادیق خودمحوری و گسست عاطفی را در خانواده، مهمترین مسئله و آسیب خانواده بیان میکردند، درمقابل، برخی زنان معتقد بودند، تنزل اقتدار و جایگاه والدگری و نادیدهگرفتهشدن خواستههای والدین در مقابل خواستهها و تمایلات فرزندان و بهاصطلاح فرزندسالاری، مهمترین مسئلۀ خانوادههای امروزی است. ازنظر آنها امروزه در بسیاری از خانوادهها فرزندان حکومت میکنند و میل و خواستههای آنها بر خواستههای والدین برتری دارد؛ با این حال، عدهای نیز اعتقاد داشتند در بسیاری مواقع، این والدین هستند که از خواستهها و نیازهای خود برای فرزندان میگذرند و حتی گاهی سطح انتظارات و مطالبات فرزندان را بالا میبرند. زینب، 51 ساله همسر فوتشده دارای مدرک کارشناسی، میگوید: «خیلی موقعها نهتنها برای من، برای خیلیها این اتفاق میافته که دیگه آدم خودش رو نمیبینه. من الان انقدر که بچهها برام اهمیت دارند، جایگاهی که اونا تو اجتماع پیدا کنن، دیگه علایق شخصی و چیزهای شخصی خودم برام مهم نیست». و یا نازنین، 26 ساله مطلقه دارای تحصیلات زیر دیپلم، میگوید: «من فقط به فکر بچههامم. اینکه بزرگ بشن به یه جایی برسند. من خوشحالیشون رو ببینم».
- ترسهای فزاینده و فرزندان یکی از مهمترین دغدغههای والدین، فارغ از سطح تحصیلات افراد مشارکتکننده، دربارۀ فرزندان بود که به شکلی مضاعف و تشدیدیافته، بهعنوان یکی از مسائل خانوادههای امروزی مطرح و بیشتر بهصورت انواع ترسها و نگرانیهای والدین برای فرزندان بیان میشد که با توجه به سن افراد مشارکتکننده و وضعیت سنی فرزندانشان، طیف وسیعی از ترسها را دربرمیگرفت؛ مانند ترس از آیندۀ فرزندان که در مادران با فرزندان کوچک، بیشتر بود تا ترس از وضعیت تحصیلی، شغلی و ازدواج آنها که بیشتر، مادران با فرزندان نوجوان و جوان از آن نام میبردند. در این میان، ترس از مخاطرات اجتماعی و ناتوانی در کنترل رفتارها و کنشهای فرزندان نیز ازجمله مواردی بود که در بیشتر گروههای سنی مشاهده میشد. مژده، 29 ساله مطلقه دارای تحصیلات زیر دیپلم، میگوید: «اون چیزی که من ازش میترسم و دغدغۀ امروز ماست، بچههامه که آیندهشون میخواد چی بشه؟ چه سرشون میآد؟ هر روز این استرس و لرز رو دارم.....مخصوصاً شبا که میخوام بخوابم، خیلی فکر و ذهنم به بچههاست». و یا نازنین، 26 ساله مطلقه دارای تحصیلات زیر دیپلم، میگوید: «دلم میخواد بچههام رو به یه جایی برسونم که همه افتخار کنند. ازنظر تحصیلات به جایی برسن؛ مثلاً باخدا، باایمان، باتقوا باشن». والدین بهطور دائم، درگیر نگرانی و ترس از آینده و اتفاقاتی هستند که ممکن است برای فرزندانشان رخ دهد و میکوشند شرایط مناسبی برای فرزندانشان فراهم کنند تا سختیهایی را که خودشان در گذشته داشتهاند، آنها پشت سر نگذارند. زینب، 51 ساله همسر فوتشده دارای مدرک کارشناسی، میگوید: «ازنظر من که بالاخره یک مسیری رو تو زندگیم طی کردم، مسئلۀ الان من مسئلۀ بچههامه که آیندۀ اینها چی میشه که به فرض، پسر من که الان دانشجو هست، درسش که تموم شد. کار براش هست، نیست؟ کی ازدواج میکنه؟ چه جوری ازدواج میکنه؟ با کی ازدواج میکنه؟ آیا میتونه تصمیم درستی تو زندگیش بگیره؟»
اختلافات و ناسازگاریهای مداوم و مزمن خانوادگی تحلیل مصاحبههای عمیق کیفی نشان میدهد یکی از مهمترین دغدغههای بیشتر زنان مشارکتکننده، ناسازگاریها و اختلافات خانوادگی است که به شکلهای گوناگون در میان اعضای خانواده وجود دارد و بر زندگی بقیۀ اعضا نیز اثر میگذارد. مژده، 29 ساله مطلقه دارای تحصیلات زیر دیپلم، میگوید: «همسرم کتک میزد، بددهنی، توهم، فحش، مشروب میخورد، خشونت، رفیقباز بود، کلاً هیچ خیری از این مرد، ما ندیدیم». در این بین، برخی مشارکتکنندهها میکوشیدند اینگونه رفتارها را تحلیل کنند و ریشۀ آن را در زندگی خانوادگی گذشتۀ همسرشان توصیف کردند. زیور، 55 ساله متأهل دارای مدرک فوق دیپلم، میگوید: «شوهرم مشکل روحی داره، توهم داره.... یه حالتهای پرخاشگری هم پیدا میکرد، اینا غیرعادی بود؛ ولی بازم میدونم واسه فشار روحی بوده، شاید چیزهای بدی دیده،....تو محیط خوب و آرومی هم بزرگ نشده بود». علاوه بر این، برخی دیگر از زنان مشارکتکننده، علت ناسازگاریها و اختلافات دائم زندگی زناشویی را ناشی از نبود تفاهم و بیتوجهی به ملاک و معیارهای انتخاب همسر و اشتباههای ناشی از آن توصیف میکردند. فاطمه، 22 ساله متأهل دارای مدرک کارشناسی، میگوید: «فکر میکنم کار درستی نباشه؛ ولی من همسرم رو با خواستگار قبلی مقایسه میکنم یا با همسر دوستام... بعد احساس خوبی ندارم؛ مخصوصاً که بقیه اصطلاحاً میگن چشم بازار رو درآوردی و حال آخرم این شد... خیلی با ملاکها و معیارهایی که میگفتم فرق داره؛ مثلاً من اصلاً دوست نداشتم شغلش آزاد باشه و بعضی وقتها سر همین بحثمون میشه.....».
- ناسازگاریهای والدین و فرزندان اختلاف و ناسازگاری بهویژه میان همسران، علاوه بر آنکه زندگی روزمرۀ آنها را با مسائل و مشکلات زیادی مواجه میسازد، آثار مخربی بر زندگی فرزندان باقی میگذارد که حتی ممکن است در زندگی آیندۀ آنها نیز تأثیرگذار باشد. شهربانو، 30 ساله مجرد دارای مدرک کارشناسی ارشد، میگوید: «بابا و مامانم با همدیگه تفاوت عقیده و اختلاف دارن؛ بهخاطر همین، بیشتر قهرن تو خونه با همدیگه و این من رو خیلی اذیت میکنه....». در برخی مواقع نیز زنان مشارکتکننده، خود از تأثیرات سوء رفتار و اعمال والدین بر زندگی فرزندان آگاه بودند. زیور، 55 ساله متأهل دارای مدرک فوق دیپلم، میگوید: «دخترم دانشآموز خیلی خوبی بود، توی ابتدایی میگفتن استعداد، یعنی این. تو مدرسه، سر صف اعلام کرده بودن... خب توی دورۀ دبیرستان افت کرد؛ چون شب و روز شوهرم میگفت طلاق».
جدول 2- توزیع مقولهها و مفاهیم آسیبها و مسائل محتوایی خانواده Table 2- The Distribution of categories and concepts related to the content problems and issues of the family
آسیبها و مسائل ساختاری خانواده این مقوله بنا بر روایتهای زنان و استخراج مفاهیم اولیه از مصاحبههای آنان ارائه شده است که بر جنبههای ساختاری و تأثیر بسترهای اجتماعی- اقتصادی و فرهنگی بر بروز مسائل و آسیبهای اجتماعی در خانواده دلالت دارد. درحقیقت، این مقوله، تفسیری است از روایتها و مصاحبههای زنان که ابعاد ساختاری و جنبههای بیرونی مسائل و آسیبهای خانواده را آشکار میکند. نکتۀ جالب توجه آن است که زنان مشارکتکننده در این پژوهش، متأثر از ویژگیهای زمینهای و تجربیات زندگی روزمره، روایتهایی از آسیبها و مسائل موجود در خانواده را بیان کردهاند که آنها را بازتابی از زمینههای محیطی و اجتماعی و در دستۀ «آسیبهای ساختاری» میتوان توصیف و تفسیر کرد. «تغییر ارزشها و باورهای خانوادگی بهمثابه تغییر و تحولات نهاد خانواده»، «تسری آسیبهای اجتماعی به درون خانوادهها» و «چالشهای مرتبط با رفاه اجتماعی»، سه مقولۀ اصلی آن است.
تغییر ارزشها و باورهای خانوادگی بهمثابه تغییر و تحولات نهاد خانواده در بحث مطالعات خانواده، همواره بر پویایی و تغییرات آن، متأثر از تحولات اجتماعی تأکید شده و در طول تاریخ نیز همواره این نهاد مهم اجتماعی، تغییر و تحول داشته است؛ تغییر و تحولاتی که بهصورت تدریجی ممکن است اتفاق افتد؛ با این حال، پیامدهایی برای زندگی خانوادگی در سطح جامعه به دنبال دارد و مسئلهای اجتماعی تلقی شود. مسائلی مانند دگرگونی و تقابل ارزشها و هنجارها، تأخر فرهنگی و جاماندن خانوادهها از تغییر و تحولات اجتماعی و درنهایت، تقابل سنت و مدرنیته در جامعۀ امروز، موجب بروز مسائلی در خانوادهها شده است که بیشتر آنها از فشارهای ساختاری قابل درک و تفسیر متأثر است.
- دگرگونی ارزشها و هنجارهای اجتماعی یافتهها نشان میدهد یکی از مسائلی که زنان مشارکتکننده در خانواده به آن توجه کرده و از آن بهعنوان مشکلات پیش روی خانواده و اعضا نام بردهاند، تغییر و دگرگونی ارزشها و هنجارهای اجتماعی و زندگی خانوادگی است. دگرگونی ارزشی موجب شده است در بسیاری مواقع، افراد جوان خانواده از پذیرش آنچه مورد قبول نسل پیشین است، سر باز بزنند و این موضوع، زمینهساز مسائلی برای آنها شده است. سارا، 41 ساله متأهل دارای مدرک کارشناسی ارشد، میگوید: «قدیمالایام خیلی راحت توی هر سطح تحصیلاتی که بودن مثلاً در مقطع ششم ابتدایی....خیلی راحت کار کشاورزی را میپذیرفتند، راحت میپذیرفتند که دیگه شغل پدر را ادامه بدن، دامدار بشن و خیلی راحت با این موارد کنار میاومدن؛ ولی الان در حال حاضر، دیگه توقع بچهها و انتظاری که از خودشون و از جامعه دارند بیشتر شده». و یا زینب، 51 ساله همسر فوتشده دارای مدرک کارشناسی، میگوید: «تفکرات نسل امروز با ما متفاوته. نه من میتونم بگم که کامل درست فکر کردم و درست فکر میکنم، نه میتونم اطمینان کنم به اون چیزی که توی فکر فرزندم داره میگذره و مسیری که جامعۀ امروز پیش رویش قرار میده. اونا به ما میگن مثلاً شما قدیمی فکر میکنید، شما یک چیز دیگهای فکر میکنید». مینا، 21 ساله مجرد دارای مدرک کارشناسی، میگوید: «خیلی وقتها بزرگترها نمیتونن بچهها را درک کنند و انقدر که یکی هم سن و سال آدم میتونه آدم را درک کنه، شاید پدر و مادر آدم نتونه درکت کنه. خب دیدگاهها فرق کرده، شرایط زمان فرق کرده؛ مثلاً اونا دهۀ ۵۰-۶۰ هستن؛ ما دهۀ هفتاد هستیم. خیلی چیزها عوض شده و روحیات فرق کرده».
- خانوادهگرایی و مسائل زندگی مدرن فرزندسالاری از دغدغههای خانوادههای جوان و بیشتر با فرزندان کودک و نوجوان است؛ با این حال، یافتههای پژوهش نشان میدهد در برخی مواقع نیز سالمندان و نگهداری از آنها مسئلۀ مهمی برای زنان مشارکتکننده است. خانوادهگرایی و ارزشهای فرهنگی و اجتماعی آن و انتظاراتی که از فرزندان در قبال والدین وجود دارد، در مواجهه با شرایط زندگی در جامعۀ امروز و درگیریهای روزمره و سایر تمایلات فردی موجب شده است در برخی مواقع، نگهداری از سالمندان با چالشها و مسائل گوناگونی برای فرزندان همراه باشد. عطیه، 37 ساله مطلقه دارای تحصیلات زیر دیپلم، میگوید: «بعضی موقعها میرم تو حال خودم. میگم برم دنبال زندگیم؛ ولی نمیتونم دل بکنم. یه بار میگم برم دور زندگی خودم بعد از یه هفته میگم اگه من برم دور زندگیم، مادرم رو که اینجا هست چیکار کنم؟» علاوه بر این، برخی هنجارها و ارزشها، که با نام پایبندی به خانواده و جزء ارزشهای خانوادگی بهطور دائم بر آن تأکید میشود، تقسیم نقشها و وظایف جنسیتی است که موجب شده است برخی زنان شاغل، چالشهای متمایزی را در مقایسه با سایر زنان در طول زندگی تجربه کنند. زینب، 51 ساله همسر فوتشده دارای مدرک کارشناسی، میگوید: «به قول معروف، زنی که مجبوره تا ساعت ۲ تو کار اداری باشه، ساعت ۲ که میره خونه، لذتی که خانم خونهدار، که از صبح بلند شده غذا پخته، نداره. مجبوره با خستگی زیر گاز رو روشن کنه، سریع غذایی داغ کنه و بخوره و جمع کنه و دوباره به فکر فردا باشه که بِدَوم برسم یه غذایی درست کنم فردا دوباره میخوام برم سرکار، به این کار برسم، به اون کار برسم». یافتههای این پژوهش نشان میدهد اگر خانوادهها ارزشها و هنجارهای زندگی خانوادگی و اصول خانوادهگرایی و پایبندی به ارزشهای آن را با الزامات زندگی مدرن و علاقهمندی زنان به حضور فعال در جامعه و بازار کار، مناسبسازی و هماهنگ نکرده باشند، در طول زندگی با چالشها و مسائلی مواجه هستند که ممکن است شرایط را برای زنان دشوار کند.
تأخر فرهنگی و نادیدهگرفتن تغییر و تحولات اجتماعی تحلیل مصاحبههای عمیق کیفی نشان میدهد تأخر فرهنگی و بیتوجهی به تغییر و تحولات موجود اجتماعی و نپذیرفتن آنها نیز مسائل و آسیبهایی را در خانواده به وجود میآورد. ازدواج و شیوههای سنتی همسرگزینی بدون در نظر گرفتن الزامات جامعۀ مدرن و خواست دختران و پسران، ازجملۀ این موارد است. سمانه، 29 ساله مجرد دارای مدرک کارشناسی، میگوید: «من و پسرعموم از بچگی قرار بود با هم ازدواج کنیم. از بچگی اسممون روی هم بود...ای کاش از کوچکی اسم من و پسرعموم، روی هم نبود، همینجوری عادی بزرگ میشدیم؛ مثل پسرعموهای دیگر عادی. هنوز تو خانواده این رسم هست. آزمایش خونمون به هم نخورد، پرخاشگر و عصبی شدم. من الان اسم پدرش رو هم میشنوم، عصبی میشم. خودم به مادرم اصرار کردم که ارتباطمون با خانوادهشون قطع بشه... . شما باشید اعتراض نمیکنین ... ». یافتههای پژوهش نشان میدهد باورهای کلیشهای و تعصب بیاساس دربارۀ ازدواج و برخی سنتها و قواعد قومی هنوز نیز گاهی موجب میشود خانوادههای بسیاری در جامعه با مسائل و مشکلات گوناگونی شکل بگیرند و ادامۀ حیات دهند. علاوه بر این، یافتهها نشان میدهد در برخی مواقع، بیتوجهی به مسائل و خواست زنها و فرودست نگهداشتن آنها نیز مسئله و آسیبی در خانواده است که ناشی از تفکرات ساختاری موجود در جامعۀ سنتی و مخالفت با حضور زنان در عرصههای اجتماعی است. الناز، 33 ساله متأهل دارای مدرک کارشناسی، میگوید: «همسرم با پیشرفت زن مخالفه. اگر من پیشرفتی داشته باشم، صددرصد خوشحال نیست. چرا؟ چون فکر میکنه که من ازش سر میشم و بالاتر از او قرار میگیرم». در این میان، احساس تبعیض و بیارزش تلقیکردن زنان و دختران نیز ازجمله مواردی است که برخی مشارکتکنندهها معتقد بودند در خانوادهها مسئلهساز است. این نوع نگاه و رفتار را متأثر از تفکرات سنتی و مردسالارانه میتوان تفسیر کرد. سارا، 41 ساله متأهل دارای مدرک کارشناسی ارشد، میگوید: «خانمها اگر متأهل باشن، از سمت همسر و بعد بچهها دچار کمبود عواطف میشن. هم همسر، هم بچهها بهمرور زمان و اگر که خانمها مجرد باشن، از سمت خانواده، مخصوصاً پدر و مادر، خواهر و برادرا دچار کمبود محبت هستند و به اونها بیتوجهی میشه».
- تغییر در ترکیب خانواده افزایش سن ازدواج موجب شده است تعداد زیادی از خانوادهها با فرزندان بزرگسال خود، که بیشتر در سنین بالای 30 سال هستند، زندگی کنند. در بسیاری مواقع، تفسیر اختلافها و ناسازگاری والدین و فرزندان با تأکید بر شکاف نسلی تبیین شده است؛ ولی به نظر میرسد، علت بروز این آسیب، بیشتر از آنکه در ارتباط با شکاف نسلی باشد، به شکلگیری نوع جدیدی از خانواده در ایران برمیگردد که در گذشته، بیشتر در خانوادههای شهرهای بزرگ دیده میشد؛ ولی اکنون در سایر مناطق ایران نیز خانوادههایی با فرزندان بزرگسال دیده میشود. شهربانو، 30 ساله مجرد، دارای مدرک کارشناسی ارشد، میگوید: «بابام میبینه من بهخاطر فلان چیز گریه هم میکنم، بعد آخرش میگه خب به درد نمیخوره. منو خیلی ناراحت میکنه. تفاوت سنی من و پدرم خیلی خودشو نشون میده. میگم خسته شدیم یه مسافرت بریم... به زور باید از خونه بکشیش بیرون». همچنین، در سالهای اخیر، متأثر از تغییر و تحولات اجتماعی- اقتصادی و پیامدهای آن و گسترش حضور زنان در جامعه از یکسو و گسترش آسیبهای اجتماعی، افزایش آمار طلاق و شکلگیری خانوادههای تکوالد از سوی دیگر نیز موجب شده است جامعۀ ایرانی با تحولاتی در نوع و ساختار خانواده و نقشها و مسئولیتهای خانوادگی مواجه شود. نتایج این پژوهش نشان میدهد شکلگیری خانوادههای تکوالد، بهویژه خانوادههای مادرسرپرست، تعمیم نقش والدگری و مسئولیت نگهداری از نوهها ازجملۀ این خانوادههاست. مژده، 29 ساله مطلقه دارای تحصیلات زیر دیپلم، میگوید: «بچهها طوری هستن که پیش خودم نمیآن زندگی کنن، پیش باباشون هم نمیرن، خیلی وابستۀ مادربزرگشون، مادر خودم، هستن، پیش اون زندگی میکنن. مادرم هم خب دیگه سنش داره میره بالا، فشارش میره بالا، نمیتونه از پس مسئولیت این دو تا بربیاد». بنا بر یافتههای این پژوهش، تغییر شکل نهاد خانواده و شکلگیری برخی خانوادهها یا خانوارهای تکوالد یا مادرسرپرست و... را، که بیشتر به دنبال افزایش طلاق و جدایی والدین به وجود آمدهاند، نیز بهعنوان یکی از مسائل خانوادههای امروزی میتوان برشمرد. تسری آسیبهای اجتماعی به درون خانوادهها تسری و نفوذ آسیبهای اجتماعی به درون خانواده و آشکارشدن پیامدهای آن، ازجمله مسائل و مشکلات خانوادههاست که متأثر از عوامل بیرونی و ساختاری به وجود آمده است. «مسائل و مشکلات اقتصادی» و «مواجهۀ خانوادهها با آسیبهای اجتماعی»، دو مقولۀ فرعی توصیفکنندۀ آن است.
- مسائل و مشکلات اقتصادی امروزه، مسائل مربوط به اشتغال و تأمین معاش، بر سایر حوزههای زندگی نیز اثرگذار است؛ بهگونهای که نبود شغل و بیرضایتی از شغل موجب آسیبهای فردی و خانوادگی و به دنبال آن، آسیبهای اجتماعی شده است. مهتاب، 40 ساله همسر فوتشده دارای مدرک دیپلم، میگوید: «نگاه کنید وضعیت جامعه را، الان یک جوان وقتی درسش تموم میشه تازه باید نگران این باشه که بره سر کار. اصلاً کار که نیست همشون ناامیدن. وقتی که خانواده هم یک سرمایه نداشته باشه بخواد در اختیار بچهاش قرار بده، واقعاً سخت میشه». سارا، 41 ساله متأهل دارای مدرک کارشناسی ارشد، میگوید: «پسرم وقتی میبینه که پسرعمو، دایی، عمو با مدرک فوق لیسانس، دکترا یا کاری نداره یا شغلی که خودش دوست داره رو نمیتونه داشته باشه، ناامید میشه که این ناخودآگاه تأثیر میگذاره روی بعد احساسی و عاطفی پسرم تو خانواده....».
- مواجهه و درگیری خانوادهها با آسیبهای اجتماعی یکی از مواردی که دربارۀ جامعه و خانواده بر آن تأکید میشود، تأثیر متقابل این دو بر یکدیگر است؛ نکتهای که برخی مشارکتکنندگان در این پژوهش نیز به آن توجه کردهاند؛ بهگونهای که بیشتر آنها وجود برخی آسیبهای اجتماعی در جامعه و تأثیرات آن بر خانواده را یکی از مهمترین مسائل خانوادهها برشمردهاند. مریم، 38 ساله مطلقه دارای مدرک دیپلم، میگوید: «شوهرم سر کار که اصلاً نمیرفت. ما همه جوره در مضیقه بودیم. ... اکثر مواقع من مجبور میشدم زنگ بزنم به خانوادم و پول قرض بگیرم. من به حدی رسیده بودم که دیدم واقعاً نمیشه زندگی کرد؛ چون میدیدم بچهام در خطره، موقعی که سیگار نداره صداش میزنه بابا برو برام سیگار بگیر یا میخواست مواد مخدر بخره، میگفت بابا جون بیا میخوایم بریم بیرون؛ برمیگشتن، من میدیدم رفتن مواد مخدر خریدن و برگشتن. این شد که طلاق گرفتم». نکتۀ جالب توجه در این یافتۀ پژوهش آن است که بهطور ملموس، دور باطل آسیبهای اجتماعی در درون خانوادهها را برجسته میکند و به نمایش میگذارد. بیکاری، فقر، اعتیاد و افزایش نرخ طلاق در جامعه، دور باطلی از آسیبهای اجتماعی را در خانواده به وجود میآورد که علاوه بر فروپاشی کانون خانواده، موجب گسترش آسیبهای اجتماعی در جامعه نیز میشود.
چالشهای مرتبط با رفاه اجتماعی و سبک زندگی یافتههای این پژوهش نشان میدهد بحث رفاه اجتماعی و سبک زندگی جامعۀ امروزی، ازجمله اموری است که زنان مشارکتکننده به آن توجه کردهاند.
تحلیل مصاحبهها نشان میدهد زنان به علتهایی مانند مطلقهبودن، بیوهبودن و سرپرست خانواربودن به حمایت نهادهای اجتماعی نیازمند هستند. مژده، 29 ساله مطلقه دارای تحصیلات زیر دیپلم، میگوید: «واقعاً نمیدونم تو جامعه چه فکری میکنن که اصلاً به فکر جوونا نیستن. الان میگن چرا زنها دارن راه بد میرن. اکثر زنها الان کمبودشون مالیه، کلاً روی بیپولی هست که دنبال کار بد میرن... بعضیا نیاز اقتصادی دارن، شوهر معتاد دارن، گرسنه هستن میرن دور این کارا، کسی نیست بهشون رسیدگی کنه». و یا سیمین، 46 ساله متأهل دارای تحصیلات زیر دیپلم، میگوید: «جامعه فکر نکنه خانوادهای که شوهر اعتیاد داره، دیگه سرپرست داره. آخه اینا چه سرپرستی هستند. یک ساعتی هم نمیشه تحملشون کنی. جامعه نه حمایتی میکنه نه هیچی. حالا بچهها چه گناهی دارن. به هر جا سر میزنی میگه اعتیاد ربطی به ما نداره یا مثلاً سرپرست بالای سرتونه». درواقع، این افراد معتقدند نهادهای دولتی و حکومتی باید از خانوادهها، بهویژه خانوادههای آسیبدیده و بهاصطلاح، بدسرپرست و بیسرپرست حمایت کنند؛ زیرا در غیر این صورت با مسائل و آسیبهای بیشتری روبرو میشوند. مهتاب، 40 ساله همسر فوتشده دارای مدرک دیپلم، میگوید: «هرکی میگه پول خوشبختی نمیآره، این چیزاش به کنار؛ ولی واقعاً برای یک زن مثل من که سرپرست خانواده هستم با سه تا بچه توی این سن، واقعاً مسائل اقتصادی خیلی مهمه. اصلاً تو این جامعه به همچین کسایی مثل ما بها نمیدن. یک جایی نیست که گذاشته باشند بگن که برای زنان بیسرپرست».
- سبک زندگی مصرفگرا و برساخت نیازها نکتۀ مهم آنکه تقریباً تمامی زنان مشارکتکننده، مشکلات اقتصادی و مالی را یکی از مسائل روز خانوادهها میدانستند؛ با این حال، تجزیهوتحلیل یافتهها در پس تفسیرها و توصیفها مقولاتی را آشکار میکند که از مسائل جامعۀ امروزی است و در خانوادهها نمود یافته است. سبک زندگی مصرفگرا و برساخت نیازها ازجملۀ این مسائل است. زینب، 51 ساله همسر فوتشده دارای مدرک کارشناسی، میگوید: «به فرض، پسر من بالاخره همسرش ممکنه خونه ازش بخواد، ماشین ازش بخواد، این چیزا را چه جوری یک جوون بیست و سه چهار ساله میتونه تأمین کنه که بخواد تشکیل زندگی بده. از اون طرف، نخواد تشکیل زندگی بده، خب بالاخره با غرایز و احساساتش باید چه کار کنه. چه دختر چه پسر هیچ فرقی نمیکنه. دختر هم بالاخره فکر جهیزیهاش میکنه، فکر امکانات زندگیش میکنه. این روزا هیچ کسی اجازه به خودش نمیده سختی تحمل کنه. مثل قدیم نیست که بگن ما میسازیم ذرهذره. همه دلشون میخواد از همون اول همه چی داشته باشن که احساس خوشبختیشون کامل بشه». یکی از پیامدهای اصلی مصرفگرایی و برساخت نیازهای غیرضروری، احساس فقر و درماندگی است که بعضی از افراد در مقایسه با دیگران احساس میکنند. زینب در این ارتباط میگوید: «ما داشتیم کسایی که تو موقعیت الان ازدواج کردند، عنوان کردند که دو تا حلقه خریدن ۲۸ میلیون، خب من کارمند، مگه چقدر دارم. دریافتی فیش حقوقیم یکمیلیون و ۹۹۰ هزار تومانه. مثلاً من چه جوری میتونم از پس اینا بربیام. باید چیکار کنم وقتی که تو این موقعیتها قرار میگیرم از کجا باید حمایت بشم؟» در جامعۀ کنونی، بسیاری از این مطالبات، لوازم و امکانات مذکور، به جزئی ضروری از زندگی اجتماعی و خانوادگی تبدیل شده است؛ با این حال، یافتههای این پژوهش نشان میدهد برخی زنان مشارکتکننده، گسترش دامنۀ این نیازها و ناهمخوانی و تطابق آن با وضعیت و شرایط اقتصادی خانواده را آسیبی در خانواده تلقی کردهاند.
جدول 3- توزیع مقولهها و مفاهیم آسیبها و مسائل ساختاری خانواده Table 3- The Distribution of categories and concepts related to the structural problems and issues of the family
بحث و نتیجه در این مقاله، نتایج حاصل از پژوهشی کیفی دربارۀ آسیبهای خانواده ارائه شد. هدف این پژوهش، فهم روایتهای زنان از آسیبهای موجود در خانواده بنا بر تجربۀ زیسته و تعاملات زندگی روزمره و شنیدن صدای زنان بهعنوان یکی از مهمترین ارکان خانواده، در ورای آمارها و تحلیلهایی است که همواره از آسیبها و مسائل خانواده ارائه میشود. نکتۀ مهم آن است که با توجه به ماهیت کیفی پژوهش، نویسندگان به هیچ وجه در پی تعمیم یافتههای این پژوهش نبودهاند؛ هرچند بسیاری از یافتهها با رهیافتهای نظری و مبانی تجربی و نظری پژوهش، که در بسیاری مواقع بهصورت خاص به برخی جنبهها و ابعاد آسیبها و مسائل خانواده توجه کردهاند، همسویی دارد؛ بهگونهای که یافتهها نشان میدهد درک و معنایی که زنان مشارکتکننده از آسیب و مسئله در خانواده دارند، در دو مقولۀ اصلی «آسیب امری ورای توان و تحمل فردی» و «آسیب بهمثابه از دست رفتن آرامش»، مقولهبندی میشود. به نظر میرسد در معناشناسی و تفسیر مفهوم مسئله و آسیب در خانواده، به نوعی چرخۀ آسیبهای اجتماعی، قابل تشخیص و شناسایی است؛ بهویژه آنجا که بیشتر مشارکتکنندهها، آسیب را بهمثابه از دست رفتن آرامش توصیف میکنند که در بیشتر مواقع در دور باطلی از «نارضایتی از زندگی»، «تأمیننشدن خواستهها و نیازها»، «آشفتگی و درهمریختگی زندگی خانوادگی» و «نبود درک متقابل» و درمجموع، در هر عاملی تجلی مییابد که ثبات زندگی خانوادگی را بر هم بریزد. درحقیقت، آسیب، امری پیچیده و درهمتنیده است که علل و عوامل گوناگونی در شکلگیری آن نقش دارد؛ ولی درنهایت به از دست رفتن آرامش و شککردن به توان تحمل افراد منجر میشود. در رویکرد مددکاری اجتماعی، مسئله یا مشکل، اموری تلقی شده است که تعادل فرد را در زندگی فردی و اجتماعی بر هم میزند و باعث اختلال در روند زندگی، ناتوانی در تأمین نیازها و دستنیافتن به رضایتمندی میشود (زاهدی اصل، 1388: 40-42). علاوه بر این، یافتهها نشان میدهد زنان مشارکتکننده، درمجموع، دو گونۀ اصلی مسائل و آسیبهای اجتماعی ساختاری و محتوایی را در خانواده شناسایی کردهاند که با مراجعه به تجربۀ زیستۀ خود، روایتهایشان را در ارتباط با آن بیان کردهاند. یافتهها نشان میدهد یکی از مقولههای اصلی در تفسیر و فهم زنان از مسائل خانواده، در قالب مقولۀ اصلی «شکلگیری پیلههای تنهایی و دنیای فردیشده در درون خانواده»، قابل ارائه است. «خودمحوری و گسست عاطفی»، «سیطرۀ فضای مجازی بر زندگی خانوادگی»، «روزمرگی بهمثابه مخاطرۀ زندگی خانوادگی» و «انفصال از شبکههای خانوادگی»، مقولههای فرعی است که در فرایند کدگذاری و از مصاحبههای عمیق کیفی استخراج شده است. امروزه، خودمحوری و فردگرایی، آثار زیانباری را بر عرصههای مختلف زندگی، بهویژه در زندگی خانوادگی بر جای گذاشته است (فیروزجاییان و رمضانی، 1398: 28). یافتههای پژوهش بالاخانی و ملکی (1396)- که در آن، فردگرایی در عرصۀ خانواده با تأکید بر پایبندی به ارزشهای خانواده مطالعه شده است- نیز نشان میدهد در سالهای اخیر متأثر از ظهور فردگرایی، ارزشهای خانواده دچار دگرگونیهایی شده است. علاوه بر این، یافتههای این پژوهش نشان میدهد میزان فردگرایی در زمینۀ ارزشهای خانواده در بین جوانان، زنان و افراد تحصیلکرده، بیشتر است (بالاخانی و ملکی، 1396: 7). یافتههای پژوهش فرهمند و همکاران (1393) در پژوهشی با نام «تأثیر مؤلفههای نوگرایی در حمایت خویشاوندی خانوادههای شهر یزد» نیز نشان داده است عناصر نوگرایی در حمایت خویشاوندی خانوادهها نقش داشته است. همچنین، نتایج پژوهش درخشاننیا و همکاران (1392) با نام «فضای مجازی و خانواده براساس نظرات کارشناسان سازمان بهزیستی» نیز نشان میدهد فضای مجازی در برقراری ارتباطات و تعاملات اجتماعی، نقش مثبتی دارد؛ با وجود این، استفادۀ نامناسب از این فضا پیامدهایی منفی مانند اختلال در تعاملات خانوادگی، تغییر نگرش در ارزشها و هنجارها، تغییر در سبک زندگی خانوادگی، تغییر کارکردها و ساختار خانواده، نابرابری اطلاعات والدین و فرزندان و مواردی مانند این، به همراه دارد (درخشاننیا و همکاران، 1392: 3). نتایج پژوهش حاج محمدی و حاج محمدی (1397) نیز نشان داد استفادۀ نادرست از فضای مجازی به آسیبهای جبرانناپذیری به جنبههای مختلف زندگی خانوادگی منجر میشود که پیامدهایی مانند کاهش ارتباط والدین با فرزندان، افزایش فاصلۀ عاطفی زوجین و اعضای خانواده و مواردی مانند آن را به دنبال دارد (حاج محمدی و حاج محمدی،1397 : 209) که با نتایج پژوهش حاضر، همسویی دارد. همچنین، یافتههای پژوهش نشان میدهد «والدگری تعمیمیافته و فرزندمحوری فزاینده»، مقولۀ اصلی دیگری است که در فهم آسیبها و مسائل محتوایی خانواده و از درون مقولههای «استقلالنداشتن فرزندان، «فرزندمحوری و مغفولماندن خواستههای والدین» و «ترس فزاینده و فرزندان»، شناسایی و مفهومسازی شده است. بررسیها نشان میدهد برخی پژوهشها در حوزۀ خانواده به پدیدهای با نام سندرم «آشیانۀ خالی» و ترک خانواده توسط فرزندان اشاره دارد (رجوع شود به ابراهیمی قیه قشلاق و همکاران، 1398؛ مهدییار و همکاران، 1393 و...) که اغلب با رویکردی روانشناختی، ابعاد و جنبههای پدیدۀ آشیانۀ خالی در خانواده را مطالعه کردهاند. نکتۀ جالب توجه آنکه برخی مشارکتکنندهها از نادیده گرفتهشدن توسط فرزندان در سنین پیری و آینده، احساس ترس و نگرانی میکردند؛ با این حال، آنچه با نام آسیب و مسئله توصیف میکردند، استقلالنداشتن فرزندان و ترسهای فزایندهای بود که به علتهای گوناگون برای فرزند و آیندۀ او ابراز میکردند؛ با وجود این، یافتهها نشان میدهد این پدیده، متأثر از ویژگیهای زمینهای مانند سن و جنسیت فرزندان و زنان مشارکتکننده، بهصورت متفاوت تجربه میشود. همچنین، بررسیها نشان میدهد پژوهشهای اندکی در حوزۀ خانواده دربارۀ فرزندمحوری و فرزندسالاری انجام شده است که با توجه به آنچه در این پژوهش کیفی و اکتشافی به دست آمد، نیاز به پژوهش جامع و کامل دربارۀ آن وجود دارد. «اختلاف و ناسازگاریهای مداوم و مزمن خانوادگی»، مقولۀ اصلی سوم در فهم آسیبها و مسائل محتوایی خانوادههاست که دربردارندۀ دو مقولۀ فرعی «اختلاف همسران و مسائل حلنشده» و «ناسازگاریهای میان والدین و فرزندان» است. در پژوهشهای انجامشده در حوزۀ خانواده (نیلفروشان و همکاران، 1393؛ بالاخانی و ملکی، 1396 و..) به اختلافات زوجین بهعنوان یکی از مهمترین آسیبهای خانواده اشاره شده است که در شدیدترین شکل، ممکن است به طلاق و فروپاشی کانون خانواده منجر شود. گونۀ دوم، شامل آسیبهای ساختاری خانواده است که دربردارندۀ سه مقولۀ اصلی «تغییر ارزشها و باورهای خانوادگی بهمثابه تغییر و تحولات نهاد خانواده»، «تسری آسیبهای اجتماعی به درون خانوادهها» و «چالشهای مرتبط با رفاه اجتماعی» است. یافتههای این پژوهش نشان میدهد «تقابل و دگرگونی ارزشها و هنجارهای خانوادگی»، «خانوادهگرایی و مسائل زندگی مدرن»، «تأخر فرهنگی و نادیدهگرفتن تغییر و تحولات اجتماعی» و «تغییر در ترکیب خانواده»، چهار مقولۀ فرعی است که در ذیل مقولۀ اصلی «تغییر ارزشها و باورهای خانوادگی بهمثابه تغییر و تحولات نهاد خانواده» و از درون مصاحبههای عمیق کیفی و روایتهای زنان استخراج میشود و آسیبها و مسائل ساختاری خانواده را تبیین میکند. امروزه، بحث تغییر و تحولات اجتماعی و مدرنیته و تأثیر آن بر خانواده و زندگی خانوادگی، ازجمله مسائلی است که پژوهشگران حوزۀ خانواده به آن توجه کردهاند (رجوع شود به صادقی فسایی و عرفانمنش، 1392؛ زاهدی و همکاران، 1392؛ فرهمند و همکاران، 1393؛ یزدانی و دوستی، 1394 و...). یافتۀ جالب توجه در این پژوهش، مسائل و آسیبهای مرتبط با مفهوم تأخر فرهنگی در برخی خانوادههاست که متأثر از سنت و آدابورسوم و گاهی تعصبات فرهنگی و جاماندن از تغییر و تحولات اجتماعی به وجود میآید؛ در حالی که برخی مشارکتکنندگان نیز از مسائل و چالشهایی در خانواده نام میبرند که بیشتر، متأثر از فرایند توسعه و گذار به زندگی مدرن و مناسبات و الزامات مرتبط به آن به وجود آمده و بر زندگی خانوادهها اثر گذاشته است. «تسری آسیبهای اجتماعی به درون خانواده»، مقولۀ اصلی دیگری است که نشان میدهد زنان مشارکتکننده، قدرت فهم و توصیف تأثیر آسیبها و مسائل اجتماعی را بر زندگی خانوادگی داشتهاند. بنا بر نتایج، «مسائل و مشکلات اقتصادی» و «مواجهۀ خانوادهها با آسیبهای اجتماعی»، دو مقولۀ فرعی است که در این رابطه، شناسایی و دستهبندی شده است. مسائل و مشکلات اقتصادی، شامل بیکاری، تورم، گرانی، تأمیننشدن معاش و نگرانی از گسترش آسیبهای اجتماعی در جامعه و افزایش آمارهای آن، دغدغهای است که علاوه بر مشارکتکنندگان این پژوهش، در بسیاری از پژوهشها نیز با نام مسائل اجتماعی روز جامعه و خانوادهها از آن نام میبرند (رجوع شود به فاطمی و همکاران، 1395؛ علیمندگاری و رازقی نصرآبادی، 1395 و ...)؛ از اینرو، در حال حاضر، بخش عمدهای از مباحث سیاستگذاری اجتماعی، مربوط به خانواده و زندگی خانوادگی است؛ سیاستهایی که برنامههایی در زمینۀ کاهش فقر، ایجاد رفاه و تأمین اجتماعی، مسائل و مشکلات اشتغال و مواردی مانند این را دنبال میکند (الکاک[24] و همکاران، 1391: 348-358). یافتهها نشان میدهد «چالشهای مرتبط با رفاه اجتماعی»، سومین مقولۀ اصلی است که مسائل و آسیبهای ساختاری خانواده را به تصویر میکشد و شامل دو مقولۀ فرعی «نبود چترهای حمایت از خانواده» و «سبک زندگی مصرفگرا و برساخت نیازها» است. بنا بر تحلیل روایتها و مصاحبههای زنان مشارکتکننده، حمایتنکردن از خانوادهها، بهویژه خانوادههای زنسرپرست یا بدسرپرست، ازجمله آسیبهای خانوادههاست. تعامل هدفدار دولت با خانواده و توجه به امر سیاستگذاری اجتماعی در خانواده، امری است که به کاهش آسیبها و مسائل در خانوادهها منجر میشود (باقری و همکاران، 1398: 135). درنهایت، نتایج تحلیل مصاحبهها نشان داد «سبک زندگی مصرفگرا و برساخت نیازها»، مقولۀ فرعی است که در تفسیر مصاحبههای زنان از مسائل و آسیبهای ساختاری خانواده، در ذیل مقولۀ اصلی «چالشهای مرتبط با رفاه اجتماعی» شناسایی و دستهبندی شده است. بررسیها نشان میدهد پژوهشهای گوناگونی دربارۀ سبک زندگی انجام شده است که بخشی از آنها به مصرفگرایی و تجملگرایی بهعنوان پدیدهای مهم در خانوادههای امروزی توجه کردهاند (رجوع شود به هاشمزاده، 1398؛ سفیری و همکاران، 1394 و..). درمجموع، به نظر میرسد آسیبها و مسائل موجود در خانواده، طیف وسیعی از مسائل اجتماعی را دربرمیگیرد که در این پژوهش کوشش شد در دو گونه آسیبها و مسائل محتوایی و ساختاری دستهبندی شود؛ با این حال، بسیاری از این آسیبها، اموری درهمتنیده و پیچیده است که در یکدیگر ریشه دارد و چرخهای از آسیبها و مسائل اجتماعی را به وجود میآورد؛ مسائل و آسیبهایی که متأثر از بسترها و زمینههای فرهنگی و اجتماعی، تفسیر و معنا میشود و برای کاهش و پیشگیری از بروز آنها نیز باید به این زمینهها توجه کرد.
پیشنهادهای پژوهش - یافتههای پژوهش نشان میدهد بسیاری از مشکلات خانواده، مربوط به ناآگاهی خانوادهها از شیوۀ تعاملات بین فردی، نداشتن مهارت حل مسئله، ناآشنایی با مسائل و مشکلات فرزندان و مواردی مانند این است؛ از اینرو، پیشنهاد میشود زمینۀ استفاده از «مشاور خانواده»، با اختصاصدادن طرحهایی در قالب «مشاور خانواده»، با هدف کاهش مشکلات خانوادهها و آگاهیبخشی دربارۀ اطلاعات و مهارتهای لازم برای زندگی خانوادگی فراهم شود؛ - از ظرفیت مدرسه و نظام آموزشوپرورش برای آموزش خانوادهها و ارائۀ خدمات مشاوره، بهویژه دربارۀ خانوادههای آسیبدیده استفاده شود؛ - با توجه به لزوم آموزش همگانی و متوازن در جامعه، بهویژه آموزش مردان در کنار زنان، که اغلب از آن غفلت میشود، از ظرفیت فراگیر رسانهها میتوان استفاده کرد. رسانهها با توجه به نفوذ در خانوادهها و استفادۀ همگانی از آنها، نقش مؤثری در زمینۀ آگاهیبخشی و آموزش شیوههای زندگی خانوادگی، در میان گروههای مختلف جامعه بر عهده دارند؛ - به امر سیاستگذاری در حوزۀ خانواده با عنایت بر کاهش مسائل و آسیبهای اجتماعی و اقتصادی خانوادهها در جامعه توجه شود؛ - نهادها و سازمانهای حمایت از خانواده، بهویژه برای حمایت از خانوادههای آسیبدیده، مشکلدار و نیازمند تقویت شود؛ - انجامدادن پژوهش با هدف شناسایی چالشها و مشکلات زندگی خانوادگی و فهم مسائل خانواده که با توجه به تغییر و تحولات اجتماعی و پویایی جامعه و متأثربودن خانوادهها از این تغییرات، بررسی در حوزۀ خانواده باید با رویکردهای جامعهشناختی، روانشناختی، حقوقی و... بهصورت مداوم انجام شود.
[1] Lichter [2] Musick and Mare [3] Nisbet [4] Loseke [5] The Social Constructionist Perspective [6] The Critical Perspective [7] Value Conflict [8] labeling [9] Deviant Behavior [10] Social Disorganization [11] Social Pathology [12] Rubington and Weienberg [13] Maximum Variation [14] Flick [15] Colaizzi [16] Significant Statements [17] Meaning Units [18] Guba [19] Lincoln [20] Transferability [21] Credibility [22] Confirmability [23] Dependability [24] Alcock | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ابراهیمی قیه قشلاق، ف.؛ زاده محمدی، ع. و پناغی، لیلی. (۱۳۹۸). «اثربخشی آموزش مبتنی بر روانشناسی وحدتمدار بر احساس تنهایی و اضطراب مرگ زنان در مرحلۀ آشیانۀ خالی»، نشریۀ روانشناسی پیری، د ۵، ش 4، ص ۲۷۵-۲۸۸.
احمدی نوده، خ.؛ خدادادی، غ.؛ انیسی، ج. و عبدالمحمدی، ا. (1390). «مشکلات خانوادههای دارای فرزند معلول»، مجلۀ طب نظامی، د 13، ش 1، ص 49-52.
آزاد ارمکی، ت.؛ زند، م. و خزایی، ط. (1379). «بررسـی تحـولات اجتمـاعی و فرهنگی در طول سه نسل خانوادۀ تهرانی با تأکید بر مقایـسۀ مراسـم، آداب و کارکردهای حمایتی». نامۀ علوم اجتماعی، د 16، ش 16، ص 3-29.
اسحاقی، م. و شعبانی. م. (۱۳۹۸). «قلمرو آزادی زن پس از ازدواج»، فصلنامۀ مطالعات راهبردی زنان، د 21، ش 84، ص 133-۱۵۱.
الکاک، پ.؛ می، م. و راولینکسون، ک. (1391). کتاب مرجع سیاستگذاری اجتماعی، ترجمه علیاکبر تاج مزینانی و محسن قاسمی، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق(ع)، جلد اول، چاپ اول.
باقری، ش.؛ زارعان، م. و برزگر، خ. (۱۳۹۸). «سیاستگذاری خانواده؛ الگوهای تعامل دولت و خانواده»، دوفصلنامۀ اسلام و علوم اجتماعی، د ۱۱، ش 21، ص ۱۳۵-۱۵۲.
بالاخانی، ق. و ملکی، ا. (۱۳۹۶). «بررسی ظهور فردگرایی در عرصۀ خانواده (مطالعۀ موردی: شهروندان تهرانی)»، فصلنامۀ مطالعات راهبردی زنان، د20، ش 77، ص ۷-۳۴.
تنهایی، ا.ح. و شکربیگی. ع. (1387). «جهانیشدن، تجددگرایی و خانواده در ایران (گذار یا فروپاشی)»، مجلۀ جامعهشناسی دانشگاه آزاد، ش 11، ص 33-55.
حاجمحمدی، ف. و حاجمحمدی، س. (1396). «تأثیرات اخلاقی استفاده از فضای مجازی بر پیوند زناشویی و روابط فرزندان در خانواده»، فصلنامۀ اخلاق، د 7، ش 28، ص ۲۰۹-۲۲۴.
جمشیدیها، غ. و حمیدی، ن. (1386). «تجربۀ زنانه از جنگ»، فصلنامۀ زن در توسعه و سیاست، د 5، ش 2، ص 81-108.
درخشاننیا، ف.؛ الوند، ح.ر. و ناطقی، ا. (۱۳۹۲). «فضای مجازی و خانواده (براساس نظرات کارشناسان سازمان بهزیستی)»، فصلنامۀ مددکاری اجتماعی، د 2، ش 5، ص 3-12.
رابینگتن، ا. و واینبرگ، م. (1383). رویکردهای نظری هفتگانه در بررسی مسائل اجتماعی، ترجمۀ رحمتالله صدیق سروستانی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم.
زاهدی، م.ج.؛ نایبی، ه.؛ دانش، پ. و نازکتبار، ح. (1392). «تبیین جامعهشناختی تأثیر فرایند نوسازی در ساختار خانواده». فصلنامۀ علمی- پژوهشی مطالعات راهبردی زنان (کتاب سابق)، د 16، ش 61، ص 97-148.
زاهدی، م.ج.؛ نایبی، ه.؛ دانش، پ. و نازکتبار، ح. (1394). «فرایند نوسازی و ظهور مسائل جدید در خانواده»، فصلنامۀ رفاه اجتماعی، د 15، ش 56، ص 7-37.
زاهدی اصل، م. (1388). مبانی مددکاری اجتماعی، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، چاپ پنجم.
ساروخانی، ب. (1384). زن، قدرت و خانواده پژوهشی در جایگاه زن در هرم قدرت در خانواده، فصلنامۀ زن در توسعه و سیاست، د 29، ش 2، ص 29-50.
سفیری، خ.؛ جبارنژاد، س. و حاتمی، ع. (۱۳۹۴). «بررسی رابطۀ گرایش به مدرنیته با سبک زندگی زنان جوان؛ مورد مطالعه: زنان جوان ۱۵ تا ۲۹ سالۀ شهر تبریز»، فصلنامۀ برنامهریزی رفاه و توسعۀ اجتماعی، د6، ش 24، ص 1-45.
شجاعی، س. (1394). «مشکلات خانوادههای کودکان با اختلالهای طیف اُتیسم». فصلنامۀ سلامت روان کودک، د ۲، ش 1، ص 71-81.
صادقی فسایی، س. و عرفانمنش، ا. (1392). «تحلیل جامعهشناختی تأثیرات مدرنشدن بر خانوادۀ ایرانی و ضرورت تدوین الگوی ایرانی-اسلامی». نشریۀ زن در فرهنگ و هنر، د 5، ش 1، ص 63-84.
صادقی فسایی س. و مقدم، س. (1392). «مسئلهشناسی زنان بنا بر روایت زنان (مطالعۀ کیفی)»، فصلنامۀ رفاه اجتماعی، د 13، ش 49، ص ۳۰۹-۳۴۶.
فاطمی، د.؛ رحیمی، ع.؛ سعادتی، م. و عباسزاده، م. (1395). «بررسی نقش خانواده در بزهکاری فرزندان (مورد مطالعه: نوجوانان پسر شهر زنجان)»، پژوهشهای راهبردی مسائل اجتماعی ایران، د 5، ش 3، ص 35-50.
فرهمند، م.؛ خرمپور، ی.؛ پارساییان، ز. و ماندگاری، ف. (۱۳۹۳). «تأثیر مؤلفههای نوگرایی در حمایت خویشاوندی خانوادههای شهر یزد»، فصلنامۀ تحقیقات فرهنگی ایران، د 7، ش 3، ص ۱۴۹-۱۷۷.
فلیک، ا. (1387). درآمدی بر تحقیق کیفی، ترجمۀ هادی جلیلی، تهران: نشر نی.
فیروزجاییان، ع.ا. و رمضانی، س.ه. (۱۳۹۸). «آسیبشناسی فردگرایی جوانان در خانوادههای ایرانی از دیدگاه کارشناسان»، نشریۀ پلیس زن، د 13، ش 30، ص ۲۸-۴۴.
قانعیراد، م.ا. و عزلتیمقدم، ف. (1389). «بررسی انتقادی تشخیصها و سیاستگذاریها در مسائل خانواده و ازدواج». مسائل اجتماعی ایران، د 1، ش 1، ص 161-193.
علیمندگاری، م. و رازقی نصرآباد، ح.ب. (۱۳۹۵). «بسترهای اقتصادی مؤثر بر تصمیمگیری زوجین به طلاق؛ مطالعۀ موردی: شهر تهران»، فصلنامۀ پژوهشنامۀ زنان، د 7، ش 3، ص ۱۰۹-۱۴۵.
لوزیک، د. (1383). نگرشی نو در تحلیل مسائل اجتماعی، ترجمۀ: سعید معیدفر، تهران: مؤسسۀ انتشارات امیرکبیر.
کرسول، ج. (1394). پویش کیفی و طرح پژوهش انتخاب از میان پنج رویکرد، ترجمۀ: حسن داناییفرد و حسین کاظمی، تهران: انتشارات صفار، چاپ دوم.
معیدفر، س. (1385) جامعهشناسی مسائل اجتماعی ایران، همدان: انتشارات نور علم.
میرحسینی، ز. و ابراهیمی، م. (1398). «مطالعة تجربة زیستة کودکان و نوجوانان در خانوادههایی با والد زندانی»، مجلة مطالعات اجتماعی ایران، د 13، ش 1، ص 133-153.
مهدییار، ف.؛ خیر، م. و حسینی، س.م. (۱۳۹۳). «مقایسۀ سندرم آشیانۀ خالی در والدین قبل و بعد از ترک منزل توسط فرزند(ان)»، فصلنامۀ دانش و پژوهش در روانشناسی کاربردی، د 15، ش 58، ص ۱۷-۲۹.
نیلفروشان، پ.؛ عابدی، م.ر. و احمدی، س.ا. (1393). آسیبشناسی خانواده طبقهبندی و سنجش، انتشارات دانشگاه اصفهان، چاپ دوم.
هاشمزاده، س.ع. (۱۳۹۸). «اثرات مصرفگرایی بر هویت اخلاقی فردی با تکیه بر سبک زندگی ایرانیان»، فصلنامۀ اخلاق، د 8، ش 32، ص ۱۴۷-۱۶۶.
یزدانی، ع. و دوستی، س. (1394). «اشکال نوپدید خانواده در ایران و چالشهای آن». پژوهشنامۀ مددکاری اجتماعی، د 2، ش 6، ص 275-101.
Creswell, J.W., and Poth, C.N. (2007) Qualitative Inquiry and Research Design: Choosing Among Five Approaches. London: Sage publications.
Kornblum, W., Julian, J., and Smith, C.D. (2012) Social problems. Pearson. http://www.semesteratsea.org/wp-content/uploads/sas_courses/Meenan_SOC_105_Social_Problems_Section-1SYL-1.pdf-
Kyung‐Sup, C., and Min‐Young, S. (2010) The stranded individualizer under compressed modernity: South Korean women in individualization without individualism. The British journal of sociology, 61(3), 539-564.
Lichter, D.T. (2007) Family Structure and Poverty in the United States. The Blackwell Encyclopedia of Sociology, 1-4.
Mooney, L.A., Knox, D., and Schacht, C. (2016) Understanding social problems. Nelson Education.
Musick, K., and Mare, R.D. (2004) Family structure, intergenerational mobility, and the reproduction of poverty: Evidence for increasing polarization. Demography, 41(4), 629-648. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,238 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 803 |