تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,652 |
تعداد مقالات | 13,408 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,251,159 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,088,178 |
کارآفرینی جایگزین: درک معنایی تجربۀ زنان کارآفرین شهر شیراز از مشارکت اقتصادی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش های راهبردی مسائل اجتماعی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 3، دوره 10، شماره 2 - شماره پیاپی 33، تیر 1400، صفحه 23-54 اصل مقاله (1.95 M) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/srspi.2021.127224.1675 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سارا همت1؛ وحید قاسمی* 2؛ محسن رنانی3؛ بهجت یزدخواستی4؛ بیژن خواجه نوری5 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشجوی دکتری جامعهشناسی، گروه علوم اجتماعی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استاد، گروه علوم اجتماعی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3گروه اقتصاد، دانشکدۀ علوم اداری و اقتصاد، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
4دانشیار، گروه علوم اجتماعی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
5دانشیار، گروه علوم اجتماعی، دانشکدۀ اقتصاد، مدیریت و علوم اجتماعی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش حاضر به دنبال بررسی درک معنایی تجربۀ زنان کارآفرین شهر شیراز از مشارکت اقتصادی است. هدف پژوهش، بررسی این مسئله است که زنان کارآفرین چه درکی از مشارکت اقتصادی دارند و چه شرایط، زمینهها و راهبردهایی را در این زمینه، مهم میدانند. روش پژوهش از نوع نظریۀ زمینهای (رویکرد نظاممند) و روش جمعآوری دادهها، مصاحبۀ نیمهساختاریافته است. دادههای پژوهش براساس رویکرد کدگذاری سهمرحلهای استراوس و کُربین (باز، محوری و گزینشی) تحلیل شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد تعاملات خانوادگی گسیخته، تجربۀ محرومیت چندگانه، روحیۀ کارآفرینی مطلوب و منابع سرمایهای چندگانه، مقولاتی است که بهصورت علّی بر مشارکت اقتصادی زنان کارآفرین تأثیرگذار است. زنانگی مقاوم- زنانگی تلفیقی، سبک فرزندپروری مقتدرانه و داشتن یا نداشتن حمایت خانوادگی، شرایط زمینهای مشارکت اقتصادی زنان کارآفرین را شکل میدهد و نابسامانی نهادی، نابسامانی اقتصادی، نبود مهارتآموزی کاربردی و محیط کار جنسیتزده، عوامل مداخلهگری است که بر راهبردها و عمل/ تعاملاتی که زنان کارآفرین برای موفقیت اقتصادی و مشارکت اقتصادی مؤثر و موفق به کار میگیرند، تأثیرگذار است. کارآفرینی زنان و مشارکت اقتصادی آنان، پیامدهای گوناگونی دارد که شامل تحولات نگرشی، تحولات هویتی، تغییر سبک زندگی و تغییر زیست منفعلانه است. درنهایت، گفتنی است زنان، کارآفرینی جایگزین زنانه را بهعنوان یک الگوی مشارکت اقتصادی، در برابر الگویی ارائه دادهاند که بر مبنای ساختارهای مردانه شکل گرفته است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مشارکت اقتصادی؛ کارآفرینی جایگزین؛ زنانگی؛ نظریۀ زمینهای | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه و بیان مسئله اندیشمندان و صاحبنظران مختلف به مشارکت بهعنوان یکی از مؤلفهها و شاخصهای اصلی توسعه توجه کردهاند؛ زیرا حیات اجتماعی، زمانی میسر است که افراد مانند اعضای یک بدن با یکدیگر تعامل و همکاری داشته باشند. مشارکت مردم در روند توسعه چنان مهم است که توسعه را دراساس، فرایندی مشارکتی میدانند؛ زیرا مشارکت مردم، اساس توسعۀ اجتماعی و اقتصادی است. آنچه در مشارکت مهم تلقی میشود، فهم متقابل از یکدیگر است (Ramella and Rose, 2000: 275). توجه به رویکردهای مشارکتی به توسعه از اوایل دهۀ 1390 شمسی افزایش یافته است و زنان بهمثابه نیمی از افراد جامعه به مشارکت فراخوانده شدهاند (صفری شالی، 1387: 139؛ UNCTAD, World Investment Report, 2003). اندیشمندان بهطور عمده، در تعریف مشارکت از مفاهیمی مانند همجهتی و هدفمندی، آگاهی از هدف یا اهداف گروه و اراده و خواست بهره میگیرند (Cole et al., 1993: 24). در دائرهالمعارف علوم اجتماعی، مشارکت، شرکت فعالانۀ انسانها در حیات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دانسته شده است که بخش جوهری و اساسی رشد انسان و توسعۀ اعتماد به خود، ابتکار، سربلندی، فعالیت، مسئولیتپذیری و تعالی اجتماعی را دربرمیگیرد. بدون چنین توسعه و تحولی در درون مردم، کوشش و اقدام برای امحای فقر و توسعهنیافتگی، اگر غیرممکن نباشد، دستکم با مشکلات گوناگونی مواجه میشود (Burkely, 1996: 56). مشارکت، فرایند تصمیمگیری و حل مشکل است و دربارۀ افراد و گروههایی به کار میرود که منافع، علایق، تخصص و دیدگاههای مختلف دارند و برای نفع رساندن به کسانی کار میکنند که تصمیمها و اقدامات بعدیشان بر آنها تأثیرگذار است (Sirisrisak, 2009: 406). گفتنی است مشارکت واقعی و کارآمد بر این اصل استوار است که فرایند توسعه از پایین به بالا و بدون هر گونه مدل مسلط باشد و فعالیتهای مربوط به طرحهای توسعه را باید گروههای مرتبط انجام دهند (Oakley and Marsden, 1984: 66). بهلحاظ موضوعی نیز مشارکت را به گونههایی مانند مشارکت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی تقسیم میکنند. تفکیک دقیق آنها بهعلت درهمتنیدگی، همپوشی و مکملبودن، بهسختی امکانپذیر است؛ اما در اینجا، مشارکت اقتصادی[1] مد نظر است. مشارکت اقتصادی، شرکت کموبیش آشکار فرد در حیات اقتصادی و تقبل مسئولانه، فعالانه، آگاهانه و آزادانۀ مسئولیتهای مختلف در حوزۀ اقتصادی است (Moghadam, 1999: 69). همۀ افراد یا گروههای مشارکتکننده باید از منافع حاصل از برنامهها سهم منصفانهای داشته باشند. درحقیقت، نتیجۀ تمام کوششهای مشارکت، منافعی است که به فرد یا گروه مشارکتکننده تعلق میگیرد (Stefano, 2010 و رضوانی و فردرو، 1381: 220). یکی از گروههای مشارکتکننده در فرایند توسعه، زنان هستند؛ زیرا در جهان امروز، غلبه بر بحرانهای خانوادگی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی و دستیابی به توسعۀ پایدار به مشارکت همهجانبۀ اقشار مختلف نیاز دارد و زنان، امید اول برای ارتقای خانوادهها و رشد و توسعۀ جامعۀ خود هستند. موفقیت زنان علاوه بر اینکه موجب سود اقتصادی کشور میشود، موجد منافع اجتماعی و فرهنگی است (Seymour, 2001: 2). دستیافتن به توسعۀ پایدار بدون مشارکت زنان در همۀ عرصهها اعم از عرصههای خانوادگی، اقتصادی و اجتماعی امکانپذیر نیست (Gobayan and Hakobian, 2005: 14)؛ بهگونهای که گفتنی است زنان، جزء مسلم و ضروری هر گونه بازسازی و توسعۀ اقتصادی اجتماعی هستند (Cahn et al., 2010). از مهمترین پدیدههای دوران اخیر، افزایش سهم زنان در بازار کار و نرخ مشارکت آنان بوده است. از دهۀ 1970 میلادی، ساختار جنسیتی نیروی کار تغییر کرد و حضور زنان در شرایط متفاوت و در سطوح مختلف در فعالیتهای اقتصادی بیشتر شد (Dollar et al., 2001: 423-429)؛ اما در جهان، فرصت برای مشارکت زنان در بازار کار، تقریباً 27 درصد، کمتر از مردان است (International Labour Office, 2016). آمار و ارقام شاغلان در ایران نیز نشان میدهد نسبت اشتغال جمعیت 15 ساله و بیشتر، 5/38 درصد بوده است. این نسبت برای مردان، بیشتر از زنان بوده است؛ بهگونهای که نسبت مذکور در مردان، 9/63 درصد و در بین زنان، 5/13 درصد بوده است (مرکز آمار ایران، 1395: 21). در شاخصهای نیروی انسانی جامعۀ مورد مطالعۀ این پژوهش، یعنی شهر شیراز، از 544151 نفر جمعیت فعال اقتصادی، 94619 نفر زن هستند که از این تعداد فقط 63908 نفر، شاغل و 30711 نفر بیکار بودهاند. همچنین، از 37 درصد نرخ مشارکت اقتصادی، سهم زنان فقط 9/12 درصد بوده است؛ در حالی که نرخ بیکاری آنان، 5/32 درصد است (مرکز آمار و اطلاعات راهبردی، 1395). این نسبت نشان میدهد نابرابری جنسیتی به موقعیت حاشیهای زنان در مشارکت اقتصادی میانجامد و از استعدادها و توانمندیهای این قشر، بهخوبی استفاده نمیشود. بر اساس آمار بانک جهانی در سال 2015 بهطور میانگین، حدود 5/49 درصد جمعیت جهان را زنان تشکیل میدهند؛ در حالی که فقط در حدود 39 درصد تولید ناخالص داخلی جهان به این گروه اختصاص مییابد. سازمان بینالمللی کار به نقل از گزارش مطالعۀ اخیر مؤسسۀ سراسری مککنزی در سال 2015 بیان کرده است که براساس برآوردها اگر زنان همانند مردان در عرصۀ کار و فعالیت نقش داشته باشند، در سال 2025، تولید ناخالص داخلی جهان، به بیشتر از 28 تریلیون دلار میرسد (Woetzel, 2015)؛ بنابراین، در حالی که زنان، نزدیک به نیمی از جمعیت کشور را تشکیل میدهند (منصورآبادی و کرمی، 1385 و پوریوسفی و همکاران، 1388) و در سالهای اخیر، گرایش بیشتری به تحصیلات دانشگاهی پیدا کردهاند و نرخ ورود آنان به دانشگاهها، سال به سال در حال افزایش است، آمارهای رسمی نشان میدهد، نرخ بیکاری نیز در میان آنان بهصورت قابل توجهی در حال افزایش است (علیپور، 1388). بیشک، امکان فراهمکردن شرایط اشتغال برای زنان توسط دولت غیرممکن است و توجه به فعالیتهای کارآفرینانه در این قشر از جامعه به رشد و توسعۀ اقتصادی کشور کمک زیادی میکند. پروفسور لاوی[2] (1995)، زنان کارآفرین را چنین تعریف میکند: زن کارآفرین، کسی است که بهتنهایی یا با مشارکت یا با ارثیهای، کاری را با خلاقیت و نوآوری به راه اندازد یا بپذیرد و با پذیرش مسئولیتهای اجتماعی، اداری، مالی و ریسکهای مالی، فرآوردههای تازهای عرضه کند تا در بازار خریدوفروش بر رقیبان چیره شود. توجه به این نکته نیز ضروری است که اشتغال و کارآفرینی زنان از اهرمهای مؤثر در توسعۀ اقتصادی و مشارکت اجتماعی به شمار میرود (رجبپور و همکاران، 1390؛ OECD, 2009) و کارآفرینی زنان، نقش مهمی در اقتدار زنان و توسعۀ جوامع دارد؛ اما با وجود سیر پیشروندۀ فعالیتهای کارآفرینی در کشورهای مختلف، ورود زنان به عرصۀ کارآفرینی در ایران، همواره با موانع و محدودیتهای زیادی روبرو بوده است. آمارها نشان میدهد، کمتر از 10 درصد از کارآفرینان در ایران، زن هستند و عوامل گوناگونی مانع بروز و رشد استعدادهای بالقوۀ زنان در عرصۀ کارآفرینی شده است. مشارکت زنان در بازار کار به کاهش نرخ باروری، افزایش سطح تولید، افزایش درآمد سرانه و درنتیجه، افزایش رفاه اجتماعی کل جامعه میانجامد (رجبپور و همکاران، 1390). زنان در کشورهای در حال توسعه، امید اول برای ارتقای خانوادهها و رشد و توسعۀ کشورهای خود هستند. موفقیت زنان کارآفرین در این جوامع علاوه بر اینکه سبب سود اقتصادی میشود، منافع اجتماعی و فرهنگی نیز ایجاد میکند (گلرد، 1388). فراهمآوردن زمینۀ مشارکت فعالانهتر زنان در حوزۀ اقتصادی، آثار روانشناختی نیز برای آنان به دنبال دارد؛ بهگونهای که زنان شاغل، اعتماد به نفس بیشتری از خود نشان میدهند و احساس مفیدبودن در جامعه میکنند. آنها قدرت برنامهریزی و مشارکت در تصمیمگیری بیشتری دارند و شغل خود را مانع از انجامدادن نقشهای همسری و مادری نمیدانند. اهمیت و ضرورت بحث از مشارکت اقتصادی و کارآفرینی زنان از آنجا ناشی میشود که این پدیده، موجب تحقق استعدادها و تواناییها و برآوردن نیازهای عاطفی و هویتی زنان (شربتیان، ۱۳۸۸: ۸۶)، تحقق رفاه خانواده، بازده شغلی (Seymour, 2001: 2)، افزایش درآمد ناخالص ملی، کاهش میزان نسبت وابستگی و بار اقتصادی، کاهش فشار مضاعف بر نیروی انسانی فعال، افزایش سطح آگاهی خانواده، رشد اجتماعی و فرهنگی جامعه (شربتیان، ۱۳۸۸: ۸۵) و درنهایت، پیشرفت و توسعهیافتگی جامعه (هادیان و حیدرپور، ۱۳۷۸) میشود. از اینرو، برنامهریزی برای توسعۀ پایدار و انسانی، مستلزم توجه به مشارکت گستردۀ زنان و انجامدادن اصلاحات لازم برای تسهیل شرایط مشارکت زنان در عرصۀ فعالیتهای تولیدی است (کولایی، 1385: 36؛ قریشی و همکاران، 1391: 116) تا زمینههای تازهای برای مشارکت بیشتر زنان و بهرهگیری جدیتر از قدرت تفکر، ابداع و خلاقیت آنان در سرفصل سرمایههای مدیریت نوین قرار گیرد (Hisrich and Brush, 2000). علاوه بر این، لزوم ایجاد بستر مناسب برای حمایتهای منطقی اعم از مادی، معنوی، فرهنگی، پژوهشی و علمی از کارآفرینی و کارآفرینان، بیش از پیش در کشور ما احساس میشود (میرغفوری و همکاران، 1388) تا با بهرهمندی از نیروی کار زنان در مسیر توسعه با گامهای سریعتری حرکت کرد. با توجه به مباحث مذکور و نقش و اهمیت کارآفرینی و سابقۀ درخشان کارآفرینان در توسعۀ بسیاری از کشورها و با توجه به مشکلات اقتصادی زیاد کشور ما، بسترسازی برای گسترش کارآفرینی برای تمامی جوامع، بهویژه برای جوامع در حال توسعهای مانند ایران، اهمیت حیاتی دارد. همسو با این موضوع، پژوهش حاضر با استفاده از روش پژوهش نظریۀ زمینهای و مصاحبه با زنان کارآفرین، ضمن شناسایی، کشف و استخراج الگوهای مشارکت اقتصادی آنان، به این پرسش پاسخ میدهد که زنان کارآفرین شهر شیراز چه درک معناییای از کارآفرینی دارند؟ نتایج این پژوهش، یاریدهندۀ سیاستگذاری دقیق و اثربخش برای افزایش مشارکت اقتصادی زنان و حمایت از زنان کارآفرین است.
پیشینۀ پژوهش مطالعات مربوط به حوزۀ مشارکت اقتصادی زنان را در قالب دو مضمون عمده، یعنی عوامل مؤثر بر مشارکت اقتصادی زنان و عوامل بازدارندۀ زنان از مشارکت اقتصادی میتوان در نظر گرفت. یکی از مضمونهای عمده در حوزۀ مشارکت اقتصادی زنان در بیشتر مطالعات، بررسی عواملی است که بر وجود یا نبود مشارکت اقتصادی زنان و نرخ مشارکت آنها تأثیر میگذارد که به مهمترین آنها در قالب سه روایت عمده توجه میشود. روایت اول این است که سواد، آموزش و تحصیلات عالی، میزان مشارکت اقتصادی زنان را افزایش میدهد. نتایج مطالعات اسورسا و همکاران[3](2015)، پیترز و کلاسن[4] (2011)، فاطیما[5](2010)، لوسینویلو و همکاران[6](2010)، یاکوبو[7] (2010)، بلوم و همکاران[8] (2009)، فروتن[9] (2009)، نتولی[10] (2007)، اجاز[11] (2007)، پینکورات[12] (2007)، علاءالدینی و رضوی (1397)، اسدزاده و همکاران (1396)، علمی و روستایی شلمانی (1393)، بوزرجمهری و همکاران (1393)، اعظم آزاده و مهرآبادی (1395) و نظامیوند چگینی و سرابی (1392) نشان میدهد بین تحصیلات و مشارکت اقتصادی زنان، رابطۀ مثبت و معناداری وجود دارد. روایت دوم، تأثیرات عوامل جمعیتی را بر مشارکت اقتصادی زنان نشان میدهد و بر این باور است که عوامل جمعیتی، نرخ باروری، تعداد فرزندان، سن و... بر میزان مشارکت اقتصادی زنان مؤثر است. مطالعات عظیمی (2015)، دومیناک و همکاران[13] (2004)، پرایبی[14] (2011)، عبدالله و ابوبکر[15] (2011)، ببالی[16] (2011)، جاو و لی[17] (2011)، مجبوری (2016)، اسمیت و میشرا[18] (2010)، عباسی شوازی و همکاران (2009)، بلوم و همکاران (2009)، علیخان و تسنیمخان[19] (2009)، فریدی و همکاران[20] (2009)، کمائی و افشاری (1396) و کریمی موغاری و همکاران (1392) نیز وجود رابطۀ منفی و معکوس بین این عوامل و میزان مشارکت اقتصادی زنان را مطرح میکند. روایت سوم، نقش فنّاوری اطلاعاتی و ارتباطی (ICT) را بر مشارکت اقتصادی زنان مطرح میکند و بر این باور است که فنّاوری اطلاعاتی و ارتباطی، فرصتهای شغلی بیشتری را برای زنان فراهم میکند و با دردسترس قراردادن آموزش، ضمن کاهش نابرابریهای جنسیتی، به زنان قدرت میدهد دانش و مهارتهای خود را ارتقا دهند که این امر، شرایط حضور بیشتر آنها را در فعالیتهای اقتصادی مهیا کرده است. بر این اساس، نتایج مطالعات بانک جهانی[21] (2015)، فاستین و گالیکن[22] (2014)، سپهردوست و خدایی (2013)، محمدمحمودی[23] (2012)، اوکی و همکاران[24] (2011)، بوردا (2009)، دیزجی و کتابفروش بدری (1395)، آرمن و همکاران (1394)، رستمی و فرشچی (1393)، صمیمی و هژبرکیانی (1393) و عمادزاده و همکاران (1392)، نشاندهندۀ تأثیر مثبت فنّاوریهای اطلاعاتی و ارتباطی بر فرایند مشارکت اقتصادی زنان است. دومین مضمون عمده در بررسی مطالعات پیشین در حوزۀ مشارکت اقتصادی زنان، عواملی را بررسی میکند که زنان را از مشارکت اقتصادی باز داشته یا فرایند حضور آنان را در این عرصه کند کرده یا به تأخیر انداخته است. مطالعات پیشین این مضمون نیز با دو روایت به شرح ذیل بیان میشود. روایت اول معتقد است برخی از عوامل و ساختارهای فرهنگی و اجتماعی از مشارکت اقتصادی زنان در جامعه جلوگیری میکند یا آنان را به حاشیه میکشاند تا از حضور آنان در عرصههای عمومی جلوگیری کند. پژوهش سورسا و همکاران (2015)، کومبار[25] (2013)، آل بوتمه[26] (2013)، بونسانگلی و همکاران[27] (2008)، نتولی (2007)، صفاکیش و محسنخانی (1395)، امینی و طاهری (1395)، کریمزاده (1395) و صفاییپور و زادولی خواجه (1395)، ازجمله مطالعاتی است که در آنها به عوامل فرهنگی و اجتماعی بازدارندۀ زنان از مشارکت اقتصادی توجه شده است. روایت دوم از عوامل بازدارندۀ زنان از مشارکت اقتصادی به مطالعاتی توجه میکند که مشارکت اقتصادی اندک زنان را نتیجۀ ساختارهای دینی و مذهبی در جامعه میداند. این روایت معتقد است ساختارهای دینی با ترویج باورهای مذهبی و ترغیب زنان به انجامدادن فعالیتهای حوزۀ خصوصی، نقش بازدارندهای در مشارکت اقتصادی آنان دارد. پژوهشهای آکار و همکاران[28] (2010)، بانک جهانی[29] (2004)، میشرا[30] (2004)، کار و چن[31] (2004)، سعید[32] (2003)، روی[33] (2002)، کاسترلاین و همکاران[34] (2001) و کالدول و خوندا[35] (2000)، از پژوهشهایی است که در آنها به نقش بازدارندۀ دین در مشارکت اقتصادی زنان توجه شده است. مرور پیشینۀ پژوهش نشان داد بیشتر پژوهشها در حوزۀ مشارکت اقتصادی زنان بهصورت روش کمّی و با استفاده از ابزار پرسشنامه انجام شده است. در بیشتر این مطالعات، رابطۀ متغیرهای مستقل از پیش تعیینشده با متغیر وابسته، سنجیده و صرفاً معناداری آنها بررسی شده است. این پژوهشها بر نقش بازدارندۀ عوامل فرهنگی و اجتماعی بر مشارکت اقتصادی زنان تأکید دارد و ساختارهای جنسیتی و محرومیتهای اجتماعی را همواره، مانعی برای حضور زنان در عرصههای اقتصادی میداند. همچنین، مشارکت اقتصادی زنان را حتی در سطح اندک، نوعی اجبار اقتصادی و صرفاً برای تأمین نیازهای روزمره معرفی میکند. با توجه به موارد مذکور، این پژوهش ضمن توصیف و تبیین، به دنبال کشف و شناسایی الگوهای مشارکت اقتصادی و درک معنایی مفهوم کارآفرینی زنان با استفاده از مصاحبۀ عمیق است که بدینمنظور از روش کیفی بهره گرفته است؛ بنابراین، روش پژوهش از مهمترین تفاوتهای پژوهش حاضر با مطالعات پیشین است. در این پژوهش با استفاده از مصاحبۀ عمیق با زنان کارآفرین، عوامل زمینهای و علّیای شناسایی و کشف شد که آنان را به مشارکت اقتصادی و فعالیت کارآفرینانه سوق داده است. با وجود نتایج مطالعات پیشین، عوامل فرهنگی و اجتماعی، محرومیتهای جنسیتی و... در مشارکت اقتصادی زنان، صرفاً نقش بازدارنده ندارد؛ بلکه در کنار داشتن روحیۀ کارآفرینانه و مقاوم در برابر محدودیتها، بهعنوان عاملی ترغیبکننده و انگیزشی، زمینۀ حضور و مشارکت زنان را در عرصۀ اقتصادی فراهم کرده است. بر این اساس، مشارکت اقتصادی زنان، همواره اجبار اقتصادی و با هدف تأمین نیازهای اولیه نیست؛ بلکه نوعی انتخاب هوشمندانه و مبتنی بر هدف است؛ زیرا فعالیت کارآفرینانۀ آنان به ایجاد اشتغال مستقیم برای خود فرد و غیرمستقیم برای خانوادۀ آن فرد و افرادی که آن فرد، نانآور آنهاست، افزایش نرخ تولید و خدمات و... منجر شده است. گفتنی است در این پژوهش نیز مانند مطالعات مذکور، به نقش فنّاوریهای نوین اطلاعاتی و ارتباطی بهعنوان عاملی مؤثر در افزایش مشارکت اقتصادی زنان و ایجاد شبکهسازی اجتماعی در فعالیت کارآفرینانۀ آنان توجه شده است.
مبانی نظری با توجه به اینکه این پژوهش به روش کیفی انجام شده است، هیچ نظریۀ از پیش تعیینشدهای، آن را هدایت نمیکند و مبنای نظری پژوهش قرار نمیگیرد؛ بنابراین، مرور مفاهیم نظری مرتبط با مسئلۀ پژوهش برای ایجاد حساسیت نظری انجام شده است. درادامه، نظریههای مرتبط با اشتغال زنان بهصورت مختصر مرور میشود: در نظریههای نئوکلاسیک برای تبیین مسئلۀ اشتغال زنان و تفاوت جایگاه زن و مرد در بازار کار، از عوامل اقتصادی استفاده میشود. براساس این دیدگاه، زنان به سبب بهرهوری کمتر در مقایسه با مردان، جایگاه و درآمد نازلتری دارند. از مفروضات اقتصاددانان کلاسیک این است که در شرایط رقابتی، به کارگران، مزدی معادل ارزش نهایی محصول پرداخت میشود و بهرهمندی کمتر زنان از آموزش، دوری متناوب آنان از کار بهعلت مسائل مربوط به بارداری و پرورش کودکان و کمتربودن تجربه و مهارت شغلی آنان بهعلت همین دوری متناوب از محیط کار، عواملی است که ازنظر متفکران نئوکلاسیک موجب میشود زنان از سرمایۀ انسانی کمتری بهرهمند شوند و درنتیجه، بهرهوری کمتر و جایگاه نازلتری در بازار کار داشته باشند (انکرو هین، 1379: 18؛ زنجانیزاده، 1370: 6). این نظریه، بخشی از مسائل مربوط به اشتغال زنان، ازجمله نقشهای متعدد و مسئولیتهای خانوادگی را توضیح میدهد؛ اما با اینکه روشن است سطح آموزشوپرورش و مهارت کمتر، عامل مهمی در ناتوانی زنان در بازار کار است، این فرض، تقسیم بازار کار بر مبنای جنسیت را نادیده میگیرد؛ مسئلهای که آن را با تفاوتهای جنسیتی در سرمایۀ انسانی بهسادگی نمیتوان تبیین کرد (کار، 1379: 15-20). همچنین، به مسائل و موانع اجتماعی و فرهنگی مرتبط با اشتغال زنان اشارهای نمیکند (کار، 1379: 15). نظریههای تجزیهشدن بازار کار را پالایش نظریههای نئوکلاسیکی میتوان در نظر گرفت. از عمدهترین نظریههای مرتبط با تجزیهشدن بازار کار، نظریۀ بازار کار دوگانه است. این نظریه میان دو بازار کار، تمایز قائل است؛ بازار اولیه، «متشکل از حرفههایی که امکان آموزش و پیشرفت در آنها وجود دارد» و موقعیت باثبات با درآمد خوب و فرصت پیشرفت و ترقی در آینده، مرخصیهای سالانۀ مرتب و امکان بازخرید خدمت دارد و بازار ثانویه، «متشکل از حرفههای غیرتخصصی کمدرآمد و نامطمئن» که ویژگیهایی مانند مزد کم، امنیت شغلی کمتر و امکان پیشرفت بسیار محدود دارد (Anker, 1998: 15-23؛Anker et al., 2003 12). کسانی که در بخش ثانویه کار میکنند، در دورههای کسادی بهسادگی اخراج میشوند، دستمزدشان کم است و شرایط کار نامساعدی دارند (سفیری، 1377 : 58). وجود این تفکیک و تقسیم برپایۀ جنسیت است (زنجانیزاده، 1370: 6) و عموماً زنان در مشاغل ثانویه به کار گرفته میشوند و با محدودیتهایی مانند بیثباتی در کار، حقوق مزایای کمتر و امکان پیشرفت کم روبرو هستند. سطح آموزش، وضعیت خانوادگی (تجرد یا تأهل، طلاق، بچهدار بودن یا نبودن) و محل اقامت (شهری یا روستایی) موجب ناپیوستهبودن و قطعهقطعهشدن مشارکت زنان در اقتصاد و بازار کار میشود، آنان در طول زندگی خود، بارها وارد بازار کار میشوند و الگوی مشارکت آنها از تغییرات زندگی متأثر است. نظریههای معطوف به نقش جنسیت، به تفاوتهای نژادی، قومی و جنسیتی در مشارکت نیروی کار، توجه و با پذیرش جنسیت بهعنوان عامل تفکیک مشاغل و درنتیجه، وجود تمایزات در بازار کار، آن را تبیین میکند. براساس این نظریات، متغیرهای سرمایۀ انسانی برای تبیین تفاوتهای موجود در بازار کار کافی نیست. این تفاوتها مربوط به سازوکارهایی در بازار کار است که کارگران خاصی را به مشاغل یا صنایع خاص هدایت میکند (Sullivan, 2005: 213). نظریههای جنسیت، تفاوت در شخصیت اجتماعی را با سه مدل بیولوژی، فرهنگی و اجتماعی و اجتماعی- زیستی توضیح میدهد. تفاوتهای فیزیکی میان دو جنس را بسیاری از محیطگرایان نیز تصدیق میکنند؛ اما درک طبیعت زیستشناختی جنسیت و روندی که براساس آن، گروهبندیهای جنسیتی ایجاد میشود، پیچیده و مشکل است. این پیچیدگی از تعامل عوامل زیستشناختی، اجتماعی و تأثیرپذیری پدیدههای بیولوژیکی از عوامل اجتماعی و فرهنگی ناشی میشود (Feingold, 1996: 28). دیدگاه فمینیستها دربارۀ مشارکت اقتصادی و حضور زنان در بازار کار به سه گروه عمدۀ مارکسیستی، رادیکال و سوسیالیستی تقسیم میشود. فمینیسم مارکسیسم با این باور شکل گرفت که آزادی زنان در گرو مبارزۀ آنان با نظام سرمایهداری است و براساس این باور، نشستهای حزبی و بینالمللی در کشورهای کمونیستی برگزار شد و مسائل مختلفی مانند بیکاری، اشتغال زنان، دستمزد مساوی، حمایت از اتحادیههای کارگری زنان، مراقبت اجتماعی از مادران، اصلاح قوانین خانواده و ازدواج، حق بدن و سقط جنین مطرح شد؛ بهگونهای که فمینیستهای مارکسیست، پیچیدگی روابط نظام سرمایهداری و مقولۀ جنسیت را در اولویت برنامههای خود قرار دادند و میشل بارت در کتاب خود، ستم امروز بر زنان، نظام خانواده را رمز ستمدیدگی آنان شمرد. به عقیدۀ وی، براساس تقسیم نامتوازن کار، کار بیمزد خانگی، نصیب زن و کسب درآمد و اعتبار اجتماعی، نصیب مرد میشود که این وضع از ویژگیهای نظام سرمایهداری است (Barrett, 1989: 70). از اواخر دهۀ شصت، فمینیسم رادیکال و لیبرال از تأثیرگذارترین نظریهها بر روند شکلگیری نظام فکری و ارزشی زنان بود. این دو شاخۀ فمینیسم با فرض بینیازی زنان از مردان، فضای جدیدی را ترسیم میکند که با وعدههایی مانند رفع سلطۀ مردان و رفع خشونت با زنان همراه است. فمینیستهای رادیکال با توجه به نظام مردسالاری معتقدند شیوۀ تولید خانگی، زنان را زیر استثمار و سلطۀ مردان قرار میدهد و به سود آنان است که زنان را برای رفع نیازهای خود در خانه نگه دارند. آنان در راهبردهای خود برای تعریف هویت جدید به محو ارزشها و طراحی باورهای جدید و آزمودن آنها در عرصۀ اجتماعی توجه کردند؛ بهگونهای که اخلاق سنتی و قیود خانوادگی را زاییدۀ اندیشههای مردسالارانه دانستند و در برابر هر گونه نظامی که به دست مردان هدایت شود، موضع گرفتند. فمینیسمهای لیبرال نیز به دنبال احقاق حقوق برابر و برخورداری زنان از حقوق شهروندی مساوی با مردان بودند (ریوسارسه، 1385: 200). آنها معتقد بودند تفاوتهای قابل مشاهده میان دو جنس، ذاتی نیست؛ بلکه نتیجۀ جامعهپذیری و همگونسازی جنس و نقش است. بر این اساس، تفاوت مشارکت اقتصادی زنان، برخاسته از نظام مردسالارانۀ حاکم بر روابط اجتماعی است که مانع مشارکت اقتصادی زنان میشود. درواقع، آماج تهاجم اندیشههای فمینیستهای رادیکال و لیبرال، استقلال مالی نداشتن زنان است؛ بهگونهای که وظایف همسری و مادری در حکم متغیرهای وابسته برای این پدیده بود. فمینیستهای سوسیالیست نیز معتقدند جنسیت، قومیت، نژاد، طبقات اجتماعی، مرزبندیهای بینالمللی و نظامهای اقتصادی، پدیدآورندۀ ستم بر زنان است؛ اما هیچ یک از انواع ستم از دیگری اساسیتر نیست. این شاخه از فمینیسم همچون فمینیسم مارکسیسم، نظام سرمایهداری را عامل سوقدادن زنان به سوی دستمزد کمتر و حضور در تولید و کار نابرابر میداند که نتیجۀ آن، روی آوردن آنان به ازدواج برای تأمین زندگی و پذیرش نقشهای مادری و همسری است که آنها را وابسته و محدود میکند و غیرمستقیم با تمایز حیطههای خصوصی و عمومی به استواری نظام مردسالاری میانجامد (آبوت و والاس، 1380: 288 و 293). برپایۀ اندیشههای فمینیسم سوسیالیسم، زنان، رابطۀ دوگانهای با اقتصاد دارند؛ هم مصرفکنندهاند و هم مصرف میشوند؛ بهگونهای که یک زن خانهدار، مصرفکنندۀ کالاهایی است که خریداری میشود؛ آن هم نه با پول خود، بلکه با پول دیگری و این مسئله، قدرت اندکی به وی میبخشد و او فقط موجود منفعل مصرفکنندهای است. همچنین، وی بهمنزلۀ یک کالا مصرف میشود (Ehrenreich, 2018). جامعهشناسان نیز دیدگاههای جدیدی دربارۀ کارآفرینی و کارآفرینان ارائه کردهاند. ابداع و معرفی نظریههای اجتماعی- فرهنگی، یعنی مطالعۀ تأثیر محیط و فرهنگ در اقدام افراد به کارآفرینی و نظریۀ شبکههای اجتماعی، ازجمله کارهای جامعهشناسان است که به دنیای کارآفرینی و کارآفرینان عرضه کردهاند. آنها به آثار و نقشهای کارآفرینان در جامعه توجه دارند و آنان را عاملان اشتغالزایی، انتقال فنّاوری، تعادل در اقتصادهای پویا، کاهش بروکراسی اداری، ساماندهی منابع و استفادۀ بهینه از آنها میدانند. از دیدگاه آنان، کارآفرینی، فراتر از حرفه و شغل است و کارآفرینان، عامل تولید سرمایه شناخته میشوند که باعث تحول و تجدید حیات ملی و محلی در جامعه هستند. کارآفرینان با قبول مسئولیت اجتماعی خود هم به خواستههای جامعه و هم به سیاستهای دولت پاسخ مثبت دادهاند (Alison, 1990). همچنین، کارآفرینی را فرایندی معرفی کردهاند که سرانجام به ایجاد شرکتهای جدید میانجامد. بر همین اساس نیز مدلهای فرایندی گوناگونی دربارۀ چگونگی تأسیس شرکتها ارائه شده که در همۀ آنها بر نقش عوامل محیطی و فردی اثرگذار بر فرایند تأسیس شرکتها تأکید شده است (Amit et al., 1993: 820). در نظریۀ شبکههای اجتماعی، کارآفرینی، فرایندی در نظر گرفته شده است که در شبکههای متغیری از روابط اجتماعی قرار دارد؛ بهگونهای که این روابط اجتماعی، رابطۀ کارآفرین را با منابع و فرصتها، محدود یا آنها را تسهیل میکند. طرفداران این نظریه میکوشند برای تبیین پدیدۀ کارآفرینی از مدلهای جامعهشناسانه استفاده کنند. در این نظریه، «محیط»، نقش مهمی در شکلگیری رفتار کارآفرینانه دارد. ماکس وبر، جامعهشناس آلمانی، نخستین فردی است که در این زمینۀ علمی به کارآفرینی توجه کرده است. در تعریف او، کارآفرینی، فرایندی اجتماعی است که در آن، کارآفرین با پشتکار و اشتیاق در کار، خویشتنِ خویش را پیدا میکند و از بند عادتها و سنتهای مرسوم آزاد میشود (سعیدیکیا، 1388: 43). او معتقد است فرهنگ کارآفرینی در سطح تعاملی انسانها با یکدیگر شکل میگیرد و شخصیت، ارزش، نگرش و باورهای فرد نسبت به کارآفرینی، متأثر از تعامل وی با افراد دیگر جامعه ایجاد میشود و تکامل پیدا میکند. او توسعۀ کارآفرینی را از چهار عامل تشویق به کار برای سعادت، خطرپذیری برای تغییر سرنوشت، برنامهریزی برای آینده و صرفهجویی متأثر میداند (Haug and Pardy, 1999). براساس نظر وبر، جامعه، باورها و ارزشهای آن، نقش مهمی در ایجاد کارآفرینی دارد و نقش کارآفرینان نیز در ایجاد تحولات ارزشمند و نجات جامعه از بند عادتها و سنتهای بیبنیاد و بیفایده، اما مرسوم، نقش بسیار مؤثری است (Haug and Pardy, 1999: 250).
روش پژوهش این پژوهش براساس رویکرد کیفی و با استفاده از روش نظریۀ زمینهای نظاممند انجام شده است. رویکرد نظریۀ زمینهای را اولین بار، گلیزر و استراوس[36] (1967) مطرح کردند. منظور آنها از نظریۀ زمینهای، نظریۀ برگرفته از دادههایی است که در فرایند پژوهش بهصورت نظاممند گردآوری و تحلیل شده است (Glaser and Strauss, 1967: 3). روش جمعآوری دادهها، مصاحبۀ نیمهساختاریافته است. مصاحبهشوندگان پژوهش حاضر، زنان کارآفرین شهر شیراز (مشخصات آنان در جدول ذیل) بودند که با نمونهگیری هدفمند برای انجامدادن مصاحبه انتخاب شدند. درمجموع، برای پژوهش حاضر، 25 مصاحبه انجام و تحلیل شد.
جدول 1- مشخصات زنان کارآفرین پاسخگو Table 1- Characteristics of Responsive Women Entrepreneurs
نمونهگیری هدفمند یعنی پژوهشگر، افراد و مکانهایی را برای مطالعه انتخاب کند که آگاهی هدفمندی دربارۀ مسئلۀ پژوهش و پدیدۀ مورد مطالعه در اختیار او قرار دهند؛ به عبارت دیگر، افراد برحسب میزان روشناییبخشی احتمالیشان برای نظریۀ در حال تولید انتخاب میشوند (فلیک، 1391). از سه نوع راهبرد نمونهگیری هدفمند در این پژوهش استفاده شده است: نمونهگیری معیار[37]، نمونهگیری با بیشترین تنوع[38] و نمونهگیری نظری[39]. براساس نمونهگیری معیار، موردهایی انتخاب شد که معیارهای خاص پژوهشگر را داشت. در نمونهگیری با بیشترین تنوع، پژوهشگر در انتخاب نمونهها کوشید بیشترین تنوع را در انتخاب موردها در نظر گیرد (محمدپور و ایمان، 1387: 198). نمونهگیری نظری براساس مفاهیمی انجام شد که در خلال تحلیل، ظهور و تکوین مییابد. این نوع نمونهگیری، خصوصیت انباشتی دارد و مبتنی بر نمونههای قبلی و بر مبنای مفهوم «مقایسه» استوار است (استراوس و کُربین، 1391). پژوهشگر در این پژوهش به گزینش نمونهای از افراد اقدام کرد که بتوانند در توسعۀ نظریه مشارکت کنند. نمونهگیری نظری تا حاصلشدن اشباع نظری ادامه یافت؛ یعنی تا زمانی که پژوهشگر به این نتیجه رسید که انجامدادن بیشتر مصاحبه و مشاهده، اطلاعات بیشتری در اختیار وی نمیگذارد و صرفاً تکرار اطلاعات قبلی است؛ در این حالت، پژوهشگر، گردآوری اطلاعات را متوقف کرد. در فرایند مصاحبه نیز کوشش شد مصاحبهها با کیفیت مناسب و با پرهیز از ایجاد سوگیری در مصاحبهشونده انجام شود تا اعتبار پژوهش حفظ شود. برای سنجش پایایی نیز دو صاحبنظر، چند مورد از مصاحبه را کدگذاری کردند و اختلاف بین نتایج کدگذاری آنها ناچیز و چشمپوشیدنی بود. دادههای پژوهش براساس رویکرد کدگذاری سهمرحلهای استراوس و کُربین (1391) )باز[40]، محوری[41] و گزینشی[42] ) تحلیل شده است. در مرحلۀ کدگذاری باز، پژوهشگر، بیشتر با مفاهیم سروکار دارد، کانون اصلی کدگذاری محوری، مقولات است و در مرحلۀ کدگذاری گزینشی، ارتباط بین مقولهها و به عبارت دیگر، قضایاست که بروز و ظهور پیدا میکند (استراوس و کُربین، 1391). در پژوهش حاضر نیز متن حاصل از مصاحبهها بهصورت سطر به سطر، تحلیل و در مرحلۀ کدگذاری باز، کدها و مفاهیم اولیه، استخراج و در مرحلۀ کدگذاری محوری با بهرهگیری از مفاهیم مربوط به مرحلۀ کدگذاری باز، کدهای مرتبط با همدیگر به محوریت یک مقولۀ اصلی سازماندهی شد و مقولات اصلی پژوهش به دست آمد. گفتنی است در مرحلۀ کدگذاری محوری، همسو با هدف پژوهش و با توجه به الزامات رویکرد نظاممند نظریۀ زمینهای، مدل پارادایمی براساس آنچه اشتراوس و کُربین مدنظر داشتهاند، شکل گرفت.
یافتههای پژوهش پس از تحلیل و تفسیر اطلاعات استخراجشده از مصاحبهها دربارۀ الگوی کارآفرینی زنان شهر شیراز، 69 مقولۀ فرعی و 19 مقولۀ اصلی شناسایی شد. این مقولات اصلی شامل تعاملات خانوادگی گسیخته، تجربۀ محرومیت چندگانه، منابع سرمایهای چندگانه (شرایط علّی)؛ زنانگی مقاوم -زنانگی تلفیقی، سبک فرزندپروری مقتدرانه، داشتن یا نداشتن حمایت خانوادگی (شرایط زمینهای)؛ نابسامانی نهادی، نابسامانی اقتصادی، نبود مهارتآموزی کاربردی، محیط کار جنسیتزده (شرایط مداخلهگر)؛ مدیریت عقلانی، توانمندسازی تخصصی، شبکهسازی اجتماعی، اخلاقمداری حرفهای (راهبردها و استراتژیها)؛ تحولات نگرشی، تحولات هویتی، تغییر سبک زندگی، تغییر زیست منفعلانه (پیامدها) است. این مقولات در ارتباط با یکدیگر، مدل پارادایمی (کارآفرینی جایگزین زنانه) را شکل داده است.
جدول 2- اجزای پارادایم، مقولات اصلی و فرعی مشارکت اقتصادی زنان Table 2- Paradigm components, main and sub-categories of women's economic participation
الف) شرایط علّی شرایط علّی، آن دسته از عواملی است که بر پدیدهها تأثیر میگذارد. شرایط علّی، مجموعهای از حوادث، وقایع و اتفاقاتی است که به وقوع یا گسترش پدیدۀ مد نظر میانجامد. بر مبنای کدگذاری مصاحبههای انجامشده با زنان کارآفرین شهر شیراز، شرایط علّی مشارکت اقتصادی زنان کارآفرین عبارت است از: تعاملات خانوادگی گسیخته، تجربۀ محرومیت چندگانه، روحیۀ کارآفرینی مطلوب و منابع سرمایهای چندگانه. یکی از شرایط علّی مشارکت اقتصادی زنان کارآفرین، تعاملات خانوادگی گسیخته است. خانواده یکی از مهمترین نهادهایی است که نطفههای شخصیت اقتصادی افراد در آن شکل میگیرد. بهطور دقیقتر، شخصیت کارآفرین و خصوصیات بنیادی آن در نهاد خانواده، در کودکی افراد، شکل میگیرد و توسعه پیدا میکند. برخی از انگارههای شخصیت کارآفرین، ازجمله مسئولیتپذیری، استقلال فکری و عملی در این بستر شکل میگیرد. به این مسئله از دو جنبه میتوان نگریست: در جنبۀ اول، تعادل و ثبات در نهاد خانواده و تعریف دقیق وظایف، مسئولیتها و پاداشهای نقشی سبب میشود فرد مسئولیتپذیر شود، استقلال فکری و عملی نسبی، کسب و خود را برای نقشآفرینی اقتصادی در آینده آماده کند. در مقابل مسائل و مشکلاتی که نهاد خانواده را از حالت تعادل و ثبات خارج میکند (مانند ضعف تعاملات اعضای خانواده با هم، ازدواج اجباری و زودهنگام، اعتیاد)، انگیزههای لازم را برای شکلدهی به شخصیت اقتصادی کارآفرین در افراد فراهم میکند؛ برای نمونه، جداشدن والدین از یکدیگر، ممکن است مسئولیتپذیری فرد را در خانواده بیشتر کند؛ مسئلهای که برای تولید شخصیت اقتصادی کارآفرین ضروری به نظر میرسد. با وجود اهمیت این دوگانه در شکلگیری شخصیت اقتصادی کارآفرین در زنان، بر مبنای کدگذاری مصاحبههای انجامشده با زنان کارآفرین شهر شیراز، نابسامانی در تعاملات خانوادگی، اهمیت بیشتری در این زمینه دارد. درواقع، بیشتر از آنکه تعادل و ثبات در نهاد خانواده به شروع کارآفرینی در زنان کمک کند، گسیختگی در روابط خانوادگی به این امر کمک کرده است. زنان کارآفرین شهر شیراز، بهطور عمومی تجربههایی از شکست در تعاملات خانوادگی داشتهاند و برای جبران این ناکامیها و گسیختگیها وارد بازار کار شده، به کارآفرینانی حرفهای تبدیل شدهاند. کارآفرینشدن، راهبردی برای تثبیت موقعیت زنان و نمایش موفقیت آنان با وجود کاستیها و محدودیتهای فراوان اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی موجود در نهاد خانواده است. یکی از زنان کارآفرین شهر شیراز با ذکر محدودیتها و فشارهای فرهنگی و اجتماعی، که به ازدواج زودهنگام وی منجر شده است، در این زمینه چنین میگوید: «سیزدهساله که شدم، بدون نظرخواهی، مرا به عقد پسر عمهام درآوردند. وقتی اعتراض کردم، مادرم گفت: تو هنوز بچهای و خوب و بدت را نمیفهمی. دختر حکم میوه در مغازه را دارد تا ترگل و ورگل است، خواهان دارد. شوهرم آدم تندی بود. مادرشوهرم میگفت: برایش بچه بیاور تا وابستهات شود. من و فرزندم با هم بزرگ شدیم و روابط ما شبیه خالهبازی بود؛ اما کوتاهشدن دوران کودکی علیرغم همۀ سختیها، انگیزۀ تلاش و فرصت رشد توانمندیهایم را فراهم کرد». کارآفرین دیگری، جداشدن پدر و مادرش از یکدیگر را بزرگترین تجربهای میداند که مسیر زندگیاش را تغییر داده است: «حضانت ما فقط روی کاغذ با پدرم بود و مسئولیتی در قبال من و خواهرم برای خود قائل نبود. مادرم نیز ازدواج کرده بود و میگفت: خودت را جمع کن، چشم امید خواهرت هم به توست. مسئولیت و مهر خواهری، مرا به تکاپو و کار در شرکت بازیافت واداشت». یکی دیگر از شرایط علّی مشارکت اقتصادی زنان کارآفرین شهر شیراز، تجربۀ محرومیت چندگانه است. محرومیتها شرایط نابرابری است که میان افراد یک جامعه در برخورداری از امکانات و منابع وجود دارد. زنان به علل مختلف، بیشتر از دیگر گروههای اجتماعی دچار محرومیت (بهویژه در حوزه اقتصادی) هستند. زنان کارآفرین، ورود به حوزۀ کارآفرینی را فرایندی مؤثر در رفع این مسئله میدانند. این محرومیتها شامل سه دستۀ «محرومیت اقتصادی»، «محرومیت اجتماعی» و «محرومیت جنسیتی» است. مسئلۀ مهم دربارۀ زنان این است که همۀ این محرومیتها را بهصورت همزمان تجربه میکنند و شکلی از محرومیت چندگانه در آنان شکل میگیرد که همین امر، انگیزۀ مضاعفی در آنان شکل میدهد تا بر محرومیتها غلبه کنند و با رقمزدن تجربهای موفق در حوزۀ اقتصادی، چنین محرومیتهایی را از بین ببرند؛ بنابراین، زنان، کارآفرینی را راهبردی برای دستیابی به سرمایۀ مالی و منابع اقتصادی و کسب فرصتهای اقتصادی قلمداد میکنند. زنان پیش از کارآفرینشدن، بهطور عمومی دستیابی محدودی به این منابع (حتی منابع اقتصادی و مالی اولیه برای رفع نیازهای ضروری مانند خوراک و پوشاک) داشتهاند و با کارآفرینشدن، چنین محدودیتهایی را از بین بردهاند. یکی از زنان کارآفرین، که در حوزۀ صنعت فعالیت میکند، در این زمینه چنین اظهار نظر کرده است: «پدرم کارگر روزمزد بود و همیشه هشتش گرو نهش بود. در زندگی زناشویی نیز فقط شریک جنسی همسرم بودم، خودش را صاحب اول و آخر ثروت و امکانات خانواده میدانست. گداصفت بود و بدون اجازهاش نمیتوانستم آب بخورم و برای خرید یک جفت جوراب، ده بار باید جواب پس میدادم. جالبه خرج که نداشتم، ارج هم نداشتم. به خاطر همون خفتهاست که الان خودم آقای خودمم». بانوی کارآفرین 45 ساله از محرومیت در حوزۀ آموزش میگوید: «سه خواهر و دو برادر داشتم و پدربزرگ و مادربزرگم نیز با ما زندگی میکردند. کلاس پنجم را که با معدل 20 تمام کردم، شوق زیادی برای ثبت نام در مقطع راهنمایی داشتم. پدرم کارگر شرکت سیمان بود و توان تأمین دفتر و کتاب و... برای همۀ ما نداشت. مرا از مدرسه بلند کردند تا برادرهایم درس بخوانند». داشتن روحیۀ کارآفرینانه، یکی دیگر از شرایط علّی مؤثر در کارآفرینی زنان است. روحیۀ کارآفرینانه، مجموعه انگارههای ذهنی و شخصیتی را دربرمیگیرد که در مفصلبندی با یکدیگر، فرد را ازلحاظ ذهنی، مهیای انجام فعالیتهای اقتصادی نوآورانه میکند. ویژگیهایی مانند ریسکپذیری، هوشمندی اقتصادی، ساختارشکنی، نوآوری، ایدهپروری و ... چنین روحیهای را در زنان کارآفرین شکل میدهد. بهطور عمومی، کارآفرینان افرادی هستند که سطح هوشمندی بالاتری نسبت به میانگین جامعه دارند و توانمندیهای خودشان را قبلاً نشان دادهاند. هوشمندی لزوماً به معنای امری انتسابی نیست؛ بلکه میتواند در فرایندهای جامعهپذیری شکل بگیرد و توسعه پیدا کند؛ به هر حال، هوشمندی یکی از خصوصیات لازم برای داشتن روحیۀ کارآفرینانه است. هوشمندی سبب میشود افراد از فرصتهای کارآفرینانه که ممکن است برای هر فردی به وجود بیاید، بهصورت مطلوب استفاده کنند و آنها را از دست ندهند. کارآفرینی بهعلت ماهیت نوآورانۀ خود، بهطور عمومی ریسکهای فراوانی (هم ازلحاظ زمانی، هم ازلحاظ اقتصادی و هم ازلحاظ اجتماعی) دارد. درواقع، ریسک نوآوری کارآفرینانه ممکن است سبب پیشرفت همهجانبۀ زنان کارآفرین شود؛ همانگونه که ممکن است شکستهای پیدرپی برای آنان به دنبال داشته باشد. یکی از زنان کارآفرین شهر شیراز، که در حوزۀ گلخانه بهصورت تخصصی فعالیت دارد، دربارۀ ریسکپذیری چنین اظهار نظر کرده است: «در سال 1389 حدود یک میلیارد تسهیلات گرفتیم و خیلیها ما را از این کار نهی میکردند؛ بهخصوص یکی از پسرانم که تحصیلکرده بود و با ما وارد این کار شده بود؛ تا جایی که یکی از کسانی که در اصفهان گلخانه داشت، به من گفت: حداقل آیندۀ این جوان را با این کار تباه نکنید. ما کار را شروع کردیم با همسرم و پسرم. گرفتن آن تصمیم سخت بود؛ چون خیلی هم به ما میگفتند، وارد این کار نشوید وگرنه همۀ زندگیتان را میبازید». یکی دیگر از زنان کارآفرین در حوزۀ کشاورزی از شکستن ساختارهای اجتماعی میگوید: «پدرم را برای کشت کدو در زمین کشاورزی متقاعد کردم و خودم نیز کمکش آبیاری میکردم؛ اما همۀ فامیل پیغام و پسغام به پدرم میدادند که پسر نداری، حداقل کارگر بگیر، این یک کار مردانه است. پدرم از این حرفها ناراحت میشد و هر روز مرا از این کار نهی میکرد؛ اما ازنظر من کار، مرد و زن نمیشناسد. کار فقط زور بازو نمیخواهد؛ فکر و اندیشه هم لازم دارد». یکی دیگر از شرایط علّی تأثیرگذار بر مشارکت اقتصادی زنان کارآفرین شهر شیراز، دسترسی آنان به منابع سرمایهای چندگانه است. این منابع سرمایهای- که شامل سه نوع سرمایۀ اقتصادی و مالی، سرمایۀ اجتماعی و سرمایۀ فرهنگی است- منابع لازم را برای ایجاد و توسعۀ کسبوکار توسط کارآفرینان فراهم میکند. این سرمایهها و منابع در ترکیب با یکدیگر، عملکرد مطلوبی را برای زنان کارآفرین شکل میدهد؛ هرچند هر کدام نیز بهتنهایی میتواند تأثیرگذار باشد. یکی از زنان کارآفرین شهر با بیان این نکته که در کارآفرینی، پول همه چیز نیست، بر اهمیت سرمایۀ اقتصادی اولیه برای راهاندازی کسبوکارهای کارآفرینانه تأکید دارد: «برای اقدام به یک حرفه و کارآفرینی، پول همه چیز نیست؛ اما بالاخره باید یک آوردهای داشته باشیم. خب ما زمین و ... را داشتیم و واقعاً با دست خالی نمیتوان کاری کرد». بانوی 35 سالۀ کارآفرین از داشتن سرمایۀ اجتماعی برای فعالیت خود میگوید: «برای شروع کار، هزینهها را برآورد کردم. برای سال اول، برادرم زمین را تأمین کرد، پدرم محصول اولیه را خریداری کرد و یکی از دوستان نیز تجهیزات در اختیارم گذاشت. موفقیت در کارم را مدیون آنها هستم و آنها بزرگترین سرمایه برای من هستند».
ب) شرایط زمینهای شرایط زمینهای، مجموعه مشخصههای ویژهای است که به پدیدۀ مد نظر دلالت میکند؛ یعنی محل حوادث و وقایع متعلق به پدیده. زمینه نشاندهندۀ مجموعه شرایط خاصی است که در آن، راهبردهای عمل/ تعامل انجام میشود. در این پژوهش، مقولههای زنانگی مقاوم/ زنانگی تلفیقی، سبک فرزندپروری مقتدرانه، داشتن یا نداشتن حمایت خانوادگی، شرایط زمینهای را شکل میدهد. اولین شرط زمینهای مرتبط با مشارکت اقتصادی زنان کارآفرین شهر شیراز، «زنانگی مقاوم/ زنانگی تلفیقی» است. زنانگی به مجموعهای از ویژگیها، رفتارها و نقشهای زنان گفته میشود. زنانگی، محصول یک فرایند متقابل اجتماعی، فرهنگی و بیولوژیکی است کـه نظامی از روابط اجتماعی را دربارۀ هویت زنانه بازنمایی میکند. نقش زنانگی در کارآفرینی از این جنبه مهم است که فعالیت اقتصادی در ساختارهای فرهنگی سنتی مانند ایران، بیشتر از آنکه امری فراجنسیتی باشد، امری مردانه قلمداد میشود. درواقع، نوعی دوگانۀ حوزۀ خصوصی/ حوزۀ عمومی یا خانه/ بازار وجود دارد. فعالیت زنان به حوزۀ خصوصی و خانه و فعالیت مردان به حوزۀ عمومی و بازار محدود میشود. البته این مسئله کلگرایانه نیست؛ بلکه نسبی است و همۀ زنان اینگونه نیستند؛ به هر حال، زنان کارآفرین، شکلی از زنانگی را تجربه میکنند که همزمان با مادرانگی و مادر/ همسربودن در خانه، در فعالیت اقتصادی و حوزۀ عمومی نیز مشارکت میکنند. این امر سبب شده است ما با شکل خاصی از زنانگی مواجه باشیم: زنانگی مقاوم/ تلفیقی. این شکل از زنانگی، لزوماً با خود کارآفرینان زن مرتبط نیست؛ بلکه بیشتر از آن به «مادر» آنان مرتبط است که روحیۀ کارآفرینی و اقتصادی را در آنان پرورش داده و مقاومبودن در برابر مشکلات و سختیهای کسبوکار اقتصادی را به آنان یاد داده است. یکی از زنان کارآفرین شهر شیراز در این زمینه چنین میگوید: «مادرم تحصیلکرده بود. آن زمان تا سوم راهنمایی خوانده بود تا آخرین روز، شعرها را به زبان فارسی و ترکی میخواند؛ اما بین نقش پدربودن و مادربودن گیر کرده بود؛ نه میتوانست عطوفت و عاطفۀ مادرانه داشته باشد و نه آنقدر اقتدار پدرانه. این وسط، مقداری از هویتش مخلوط شده بود و شاید همین هم الگویی برای من بود که کمی زمختتر و خشنتر از زنانگیداشتن در مسائل ورود پیدا کنم». سبک فرزندپروری مقتدرانه، دومین شرط زمینهای مرتبط با مشارکت اقتصادی زنان کارآفرین شهر شیراز است. والدینی که در فرزندپروری، الگوی اقتدارگرایانه دارند، به فرزندان خود استقلال و آزادی فکری میدهند، آنها را تشویق و نوعی محدودیت و کنترل نیز بر آنها اعمال میکنند. در خانوادههایی با والدین مقتدر، اظهار نظرها و ارتباط اخلاقی وسیع در تعامل کودک و والدین وجود دارد و صمیمیت با کودک زیاد است. فرزندانی که بر مبنای الگو و سبک فرزندپروری مقتدرانه تربیت شدهاند، نسبت به همسالان خود در کودکی فعالتر هستند و میکوشند بهصورت آزمایش/ خطا، مسائل مختلف را پیش ببرند. این امر سبب میشود در آینده، ریسکپذیر باشند و مسیرهای گوناگونی را برای موفقیت بیازمایند. این مسئله، بهطور دقیق آن چیزی است که در روحیۀ کارآفرینانه با نام روحیۀ ریسکپذیری از آن یاد شد و برای کارآفرینی زنان، بسیار اهمیت دارد. یکی از زنان کارآفرین شهر شیراز در این زمینه چنین میگوید: «من در خانواده، بچۀ بزرگ بودم و نقش و مسئولیت زیادی داشتم. بهخاطر قیود پدرم تقریباً همۀ خریدهای خارج از خانه و ... با من بود؛ با اینکه فقط 9 سال داشتم. مادرم چون بچۀ کوچک داشت، نمیتوانست نقش پدر را هم ایفا کند. این استقلال روی عزت نقش من تأثیر زیادی داشت. بچه باید بچه باشد و بچگی کند؛ اما به هر حال، شرایط ما آنوقت ایجاب میکرد». یکی دیگر از زنان کارآفرین، سبک تربیتی پدرش را تحسین میکند: «پدرم هر روز مرا با خودش به کارگاه میبرد. کارهای سبک را من انجام میدادم. فقط جمعهها میتوانستم استراحت کنم. اشتباه میکردم با تشر دوباره برایم توضیح میداد. آنقدر خاک خوردم تا بالاخره همۀ فوتوفنها را یاد گرفتم». داشتن یا نداشتن حمایت خانوادگی، شرط زمینهای دیگر مرتبط با مشارکت اقتصادی زنان کارآفرین شهر شیراز است. بررسی تجربههای زنان کارآفرین شهر شیراز در این زمینه نشان میدهد هر دو حالت، تصورپذیر است. برخی از آنان بر این مسئله تأکید داشتهاند که حمایت خانواده از آنان، یکی از عاملهای کلیدی در موفقیت کسبوکار و کارآفرینی آنان بوده است. همراهی والدین با کارآفرینان زن (حتی پس از ازدواج آنان)، یکی از مهمترین جنبههای این حمایت بوده است؛ برای نمونه، والدین زنان کارآفرین در برخی موارد از فرزندان زنان کارآفرین، نگهداری و مسائل مرتبط با آنان را در بسیاری مواقع دنبال میکنند. علاوه بر این، در برخی موارد، والدین به کارآفرینان زن ازلحاظ مالی کمک کردهاند و اجازه ندادهاند شرایط سخت اقتصادی و مالی، کارآفرینی فرزندانشان را مختل کند؛ بنابراین، حمایت خانواده از کارآفرینان زن در موفقیت آنان اهمیت اساسی داشته است؛ با وجود این، تجربۀ برخی از کارآفرینان زن نشان میدهد آنان از حمایت خانواده برخوردار نبودهاند و در بعضی موارد، حتی خانواده به یکی از موانع موفقیت کارآفرینی آنان تبدیل شده است. مخالفت خانواده با کار زنان، یکی از مهمترین این موانع بوده است. برخی از خانوادهها دراساس با فعالیت اقتصادی زنان مخالف هستند که این مسئله آنگاه که زنی بخواهد بهطور مستقل به فعالیت اقتصادی کارآفرینانهای مشغول شود، شدیدتر میشود؛ به هر حال، چنین مخالفتها و حمایتنکردنهایی در موفقیت کارآفرینان زن تأثیرگذار بوده است؛ اما فرایند کارآفرینی آنان را بهطور کامل مختل نکرده است. یکی از زنان کارآفرین شهر شیراز، که در زمینۀ تولید و توزیع مرغ محلی فعالیت میکند، چنین میگوید: «کارها روی روال افتاد؛ ولی در اینجا حالا دیگر مخالفتهای خانوادهام شدیدتر شد؛ طوری که یک روز پدرم اومد و وسیلهای را که با سختی تهیه کرده بودم، نفت ریخت، همۀ وسایل کارم را شکست و گفت: نمیخواهم دختر من این کارها را انجام بدهد و خودم هزینۀ زندگی تو را میدهم. همه میآمدند و میگفتند: جوجه را آخر پاییز میشمارند و خیلی مخالفتها بود. یکی نبود تشویقم کند و بگوید خدا کمکت کند. برادرشوهرم مرا مسخره میکرد و میگفت: ببینم زن نمونه میشوی که تلویزیون نشونت بدهد. در خلوت خودم خیلی گریه کردم؛ چون هیچ حامیای ازنظر عاطفی و مالی نداشتم».
ج) شرایط مداخلهگر شرایط مداخلهگر، شرایطی ساختاری است که به پدیدۀ مد نظر تعلق دارد و بر راهبردهای عمل/ تعامل اثر میگذارد. آنها راهبردها را درون بستر خاصی محدود یا تسهیل میکنند. نابسامانی نهادی، نابسامانی اقتصادی، نبود مهارتآموزی کاربردی و محیط کار جنسیتزده، شرایط مداخلهگر مشارکت اقتصادی زنان کارآفرین شهر شیراز است. نابسامانی نهادی، اولین شرط مداخلهگر است. ناهماهنگی نهادهای مختلف مرتبط با کارآفرینی سبب شده است سازمانهای مختلف علاوه بر اینکه به تسهیل شرایط کارآفرینی زنان کمک نمیکنند، خودشان به مانعی در راه موفقیت اقتصادی زنان کارآفرین تبدیل شوند. این مسئله سبب شده است کارآفرینان با فرایندی طولانی، خستهکننده و بروکراتیک برای تأسیس و توسعۀ کسبوکارهای خودشان مواجه شوند. دریافت مجوزهای لازم برای کارآفرینی و راهاندازی کسبوکارها، بسیار طولانی و خستهکننده است و در بسیاری مواقع، پاسخ به درخواستهای مطرحشده، مدتزمان بسیار زیادی طول میکشد و هزینههای زمانی کارآفرینان بسیار افزایش مییابد. علاوه بر این، اطلاعرسانی سازمانها و نهادهای نظارتی دربارۀ مجوزهای لازم و مقررات و قوانین و بخشنامههای جدید بهکندی انجام میشود که مسائلی را برای کارآفرینان به دنبال دارد. این مسئله، فراتر از وجود نهادهای نظارتی متعدد و موازی است که بعضی در تضاد با یکدیگر فعالیت میکنند و موجب سردرگمی کارآفرینان شدهاند. همچنین، در برخی موارد، سازمانها و نهادهای نظارتی، موانع گوناگونی برای کارآفرینان در زمینۀ توسعۀ فعالیتهای اقتصادی، شرکت در نمایشگاههای مرتبط، صادرات و .... ایجاد میکنند. بهطور کلی، گفتنی است در بسیاری موارد، نهادها و سازمانهای مرتبط با کارآفرینی، به جای تسهیل شرایط برای ایجاد و توسعۀ کارآفرینی، مانعتراشی میکنند. یکی دیگر از زنان کارآفرین شهر شیراز، تجربۀ خویش را در این زمینه چنین بیان کرده است: «ما نزدیک به 2 سال دنبال مجوز و پروانۀ ساخت بودیم. برای شروع، یک وام گرفتیم با سود بالا. واقعاً وامدادن به صنعتگر، یک دام دولتی است؛ چون چند درصد سود، کارش باید باشد تا بتواند وام را با سود بالا پرداخت کند». یکی دیگر از شرایط مداخلهگر در مشارکت اقتصادی زنان کارآفرین شهر شیراز، شرایط اقتصادی نابسامان است. این وضعیت شامل مسائلی مانند وجود تحریمها، تورم زیاد، کاهش تقاضا، افزایش ریسک کار و ناپایداری بازار است که موجب ضرر و زیان برای کارآفرینان میشود چنین شرایطی سبب شده است ریسک سرمایهگذاری، ایجاد و توسعۀ کسبوکارها توسط کارآفرینان، افزایش زیادی پیدا کند. شرایط اقتصادی نابسامان بهعلت کاهش قدرت خرید عمومی، تقاضا برای کالاهای تولیدشده توسط کارآفرینان زن را کاهش میدهد و از این طریق نیز کارآفرینان ضرر میکنند؛ به هر حال، شرایط اقتصادی نابسامان، مقولهای مداخلهگر در کارآفرینی زنان شهر شیراز است. یکی از زنان کارآفرین در این زمینه چنین اظهار نظر کرده است: «در بحث بازار فروش ازنظر اقتصادی، شرایط برای مردم سختتر شد و قدرت خرید گل برای آنها کاهش یافت. حتی در بحث توسعۀ گلخانه همه به ما سفارش کردند، اگر میخواهید توسعه دهید، دیگر گل نزنید؛ چون مردم نمیتوانند بخرند؛ چون خرید گل یک نیاز لوکس است». نبود مهارتآموزی کاربردی، شرط مداخلهگر دیگر است. موضوع مهم در این زمینه، ناهماهنگی بین آموزشها و محیط کار است. این مسئله به گسست و انطباقنداشتن آموزشهای دانشگاهی (جنبۀ نظری) و شرایطی (جنبۀ عملی) که کارآفرین در محیط کار تجربه میکند، اشاره دارد. ناهماهنگی میان آموزش و عمل، سبب ایجاد شکاف و گسستهایی در فرایند کارآفرینی میشود. این شکافها از ابتدای فعالیت کارآفرینانه آغاز میشود و در فرایند شکلگیری و توسعۀ کسبوکار نیز تداوم پیدا میکند. وضعیت بهگونهای است که درعمل بین دانشگاه و بازار کار، ارتباطی وجود ندارد و همین مسئله سبب شده است آموزش مهارتهای کاربردی در دانشگاهها بدون سنجش نیاز بازار و صنعت به این مهارتها و کیفیت آنها انجام شود. در برخی موارد، مهارتهایی در دانشگاهها آموزش داده میشود که برای وضعیت نوین بازار کار و صنعت، سودمندی زیادی ندارد. یکی دیگر از زنان کارآفرین شهر شیراز در این زمینه چنین میگوید: «دانشگاه شاید ازنظر تئوری بتواند اطلاعاتی به دانشجو بدهد؛ اما ازنظر عملی، کارها بسیار ابتدایی و غیرتخصصی است. خوشحالم که وارد دانشگاه نشدم؛ چون مباحث تئوری را بهصورت خودآموز و با ممارست و پشتکار مطالعه کردم و چندین برابر مباحث تئوری بهصورت عملی کار کردم». محیط کار جنسیتزده، شرط مداخلهگر دیگر است. فضای بازار کار در ایران دراساس، فضایی جنسیتی است و «کار» بهصورت جنسیتی تقسیم شده است؛ بدینصورت که برخی کارها، مردانه و برخی کارهای دیگر، زنانه قلمداد میشود. این مسئله سبب شده است فضای کسبوکار، که فضایی عمومی است، فضایی مردانه دانسته شود و حضور زنان در این فضا مطلوب انگاشته نشود. علاوه بر این، کلیشههای جنسیتی نیز محیط کار را بیشتر جنسیتزده کرده است. کلیشههای جنسیتی برآمده از ساختار مردسالارانه است که فعالیت اقتصادی و کار در حوزۀ عمومی را امری مردانه و فعالیت و کار در خانه و حوزۀ خصوصی را امری زنانه قلمداد میکند. این تقسیم جنسیتی کار، سبب برساخت کلیشههای جنسیتی در این حوزه شده است. بر مبنای این کلیشهها، سازمانها بهطور عمومی به توانمندیهای زنان، اعتماد کمتری دارند و جامعه نیز چنین باوری دارد؛ در حالی که چنین کلیشهای، ریشۀ واقعی ندارد و زن و مرد بهصورت یکسان، توانمندیهای اقتصادی و مدیریتی دارند. یکی از زنان کارآفرین شهر شیراز در این زمینه چنین میگوید: «برای شروع کارم حتی فامیل، خیلی امیدی به کار من نداشتند و مرا باور نداشتند و میگفتند: تو تحصیلات نداری و یک زن هستی. این کار را نکن. دو روز دیگر حتی فرش زیر پایت را طلبکارا میبرند. حتی به شوهرم میگفتند: پول دستش نده و اجازه نده این کار را بکند. پول به درک، آبرویت هم کم و زیاد میشود. طلبکار و قانون و زندان، زن و مرد نمیشناسد. تا حالا با آبرو زندگی کردید. زن را چه به بازار. الان مردش هم نمیتواند خودش را جمعوجور کند، چه برسد به زن».
د) راهبردها و استراتژیها راهبردها بر عمل/ تعاملهایی برای کنترل، اداره و برخورد با پدیدۀ مد نظر مبتنی است. راهبردها مقصود دارد، هدفمند است و بهعلتی انجام میشود. بر مبنای تحلیل مصاحبههای انجامشده با زنان کارآفرین شهر شیراز، راهبردهای مشارکت اقتصادی زنان عبارت است از: مدیریت عقلانی، توانمندسازی تخصصی، شبکهسازی اجتماعی و اخلاقمداری حرفهای. اولین راهبرد زنان کارآفرین شهر شیراز برای مشارکت اقتصادی موفق، مدیریت عقلانی و برنامهریزیشده است. مدیریت عقلانی، که نیازمند بازاندیشی مداوم اقدامات مرتبط با کارآفرینی است، نشاندهندۀ توانایی کارآفرین در حل مشکلات، چالشها و بازنگری مدام و مستمر اقدامات انجامشده است که شامل اقدام مبتنی بر مطالعه، خلاقیت در فرایند کار و مدیریت کار مبتنی بر عقلانیت، شرایط و بازار است. بر این اساس، زنان کارآفرین میکوشند از رفتار و کنشگری اقتصادی احساسی خودداری کنند و عقلانیت را سرلوحۀ کار خودشان قرار بدهند. یکی از این راهبردها برای تقویت عقلانیت، انجامدادن آزمایشی فعالیت اقتصادی خودشان در سطح خرد و توسعۀ آن در صورت موفقیت است. برخی از کارآفرینان، اولین بار در سطح بسیار کوچکی، کار خودشان را شروع کردهاند و برای سرمایهگذاری کلان ریسک نکردهاند و فقط در صورت موفقیت در سطح خرد، کسبوکار خودشان را توسعه دادهاند. علاوه بر این، احتیاط و بیاعتمادی صرف به دیگران، یکی دیگر از راهبردهای زنان کارآفرین بوده است. اعتماد برای فعالیت اقتصادی، اهمیت زیادی دارد؛ اما زنان کارآفرین کوشیدهاند اعتماد صرف نداشته باشند و در کنار آن، در برخورد با دیگران و تعامل اقتصادی با آنان، جنبههای احتیاطی و عقلانی را نیز رعایت کنند. یکی از زنان کارآفرین شهر شیراز در این مورد چنین اظهار نظر کرده است: «2 سال تمام در شهرهای مختلف، تحقیقات انجام دادیم. مطالعه در این حوزه داشتیم و پرسوجوی زیاد کردیم و این بسیار کار سختی بود. در هر جا باید کسی ما را معرفی میکرد تا ما را بپذیرند. یزد، تهران، کرج، اصفهان، یاسوج، شهرکرد و ... رفتیم. در تحقیقات به این نتیجه رسیدیم که برای برخی سودآور و خوب بوده و برای برخی هم خوب نبوده و ناراحت بودند؛ به همین دلیل، باید تحلیل میکردیم. درنهایت، به این نتیجه رسیدیم که به این کار وارد شویم». توانمندسازی تخصصی، یکی دیگر از راهبردهای کلانی است که زنان کارآفرین شهر شیراز برای موفقیت در کارآفرینی و کسبوکار اقتصادی خودشان به کار میبرند. توانمندشدن، یک فرایند توسعۀ انسانی با استفاده از توسعۀ مهارتهاست. کارآفرین از شروع فرایند کار با استفاده از یادگیری دورههای تخصصی، آموزشهای ضمن کار و... مهارتهای لازم و ضروری را در خود افزایش میدهد که به توانمندسازی وی منجر میشود. توانمندسازی حرفهای میتواند راهبردی حرفهای باشد که زنان کارآفرین با بهرهگیری از آن، جهتگیری ذهنی و عینی خودشان را به سوی کسبوکاری موفق تنظیم میکنند. یکی دیگر از زنان کارآفرین در این زمینه چنین میگوید: «من خودم را دیپلمه نمیدانم؛ چون در طول همۀ این سالها (30 سال) برای رشتهام هم تحقیق و پژوهش کردم و هم بهشدت تلاش کردم. در زمینۀ تاریخ هنر، اصول پارچهشناسی نساجی مطالعۀ جامع داشتم. در ارتباط با هنر، رنگشناسی، پارچهشناسی و هر چیزی که به این رشته مرتبط بوده، بهصورت شخصی و آزاد مطالعه کردم». شبکهسازی اجتماعی، راهبرد دیگر زنان کارآفرین شهر شیراز برای موفقیت در مشارکت اقتصادی است. زنان کارآفرین با شبکهسازی اجتماعی، برای طراحی، تبلیغات، بازاریابی و فروش محصولات و کالاهای خودشان، بسترهای عینی مییابند، از کارآفرینان و تجربههای آنان در شبکههای واقعی استفاده و حمایتهای شبکهای از آنان دریافت میکنند. علاوه بر این، شبکهسازی عینی و واقعی سبب میشود کارآفرینان، قدرت بیشتری برای تأثیرگذاری در نظام تصمیمگیری کلان داشته باشند و بخشنامهها و مقررات مختلف را تغییر دهند یا در مسیر تصویب آنها نقشآفرینی کنند. همچنین، شبکههای اجتماعی زنان کارآفرین، بهمثابه کاتالیزور و انگیزهدهندهای جمعی به کارآفرینان زن عمل میکند و با به اشتراکگذاری مسائل، دغدغهها، ظرفیتها، فرصتها و امکانات موجود، زنان دیگر را به کارآفرینی یا توسعۀ کارآفرینیهای خودشان تشویق میکند. فراتر از این، شبکهسازی قدرتمند زنان کارآفرین برای آنان (بهمثابه یک گروه منسجم) حمایتهای ملی و بینالمللی را به دنبال دارد. آنان حمایتهای مالی و غیرمالی از سازمانهای ملی و بینالمللی را برای توسعۀ کسبوکارهای خودشان به دست میآورند. یکی از زنان کارآفرین از همسویی فعالیتهای اجتماعی و فعالیتهای اقتصادی و نقش شبکههای اجتماعی در این زمینه یاد میکند: «کسانی که در این شرکت با من کار میکردند، همه از دوستانم بودند که قبل از این شرکت بهصورت انجمن مدنی با هم کار میکردیم در حوزۀ مسائل اجتماعی و شناخت خوبی از هم داشتیم. البته این فعالیت داوطلبانۀ من در حوزۀ زنان و اجتماعی کمک کرد در اتاق بازرگانی برای اولین بار، شورای زنان بازرگان را راهاندازی کنیم که این طرح شورای زنان در تهران انجام شده بود و ما از آنجا الگو گرفتیم». اخلاقمداری حرفهای، راهبرد دیگر زنان کارآفرین شهر شیراز برای موفقیت در مشارکت اقتصادی است. اخلاق حرفهای، مجموعهای از اصول و استانداردهای رفتار بشری است که رفتار افراد و گروهها را تعیین میکند. درواقع، اخلاق حرفهای، مسئولیت اخلاقی کارآفرین (مسئولیتپذیری، پایبندی به تعهدات و ...) در برابر افرادی است که با او در این فرایند مشارکت دارند. بر این مبنا، کارآفرینان زن شهر شیراز، حاکمیت اخلاق حرفهای را بهعنوان جهتگیریای ذهنی و عینی برای موفقیت در کسبوکار خودشان به کار میگیرند. بدون اخلاقورزی ممکن است فعالیتهای اقتصادی توسط کارآفرینان به انجام برسد و موفقیتآمیز نیز باشد؛ اما بدون شک در میانمدت و بلندمدت با مشکل مواجه میشوند و از میزان موفقیت اقتصادی آنان کاسته میشود. خوشقولی، رازداری، عدالتمحوری و رعایت انصاف در برخورد با مشتریان، کارکنان و مدیران دیگر، ازجمله ویژگیهای مرتبط با اخلاقورزی است که زنان کارآفرین شهر شیراز به آن اشاره کردهاند. رعایت این موضوعات سبب افزایش احتمال موفقیت زنان کارآفرین در کسبوکارهای خودشان میشود و از آنها با نام خردهراهبردهایی اخلاقی میتوان یاد کرد. یکی دیگر از کارآفرینان در این زمینه چنین اظهار نظر کرده است: «بیش از 2000 نفر را تاکنون آموزش دادم و خیلی از آنها این آموزشها را به شغل تبدیل کردهاند. همۀ آموزشهای من برای خیلی از افراد رایگان بوده است. آنها امروزه تولیداتی در زمینۀ بافت دارند که میتواند خود و خانوادۀشان را تأمین کنند».
ه) پیامدها پیامدها نتایج و حاصل عمل/ تعاملها یا راهبردهاست. پیامدها را همواره نمیتوان پیشبینی کرد و الزاماً همانهایی نیست که افراد قصد آن را داشتهاند. پیامدها ممکن است حوادث و اتفاقات باشد، شکل منفی به خود بگیرد، واقعی یا ضمنی باشد و در حال یا آینده به وقوع بپیوندد. بر مبنای کدگذاری مصاحبههای انجامشده با زنان کارآفرین شهر شیراز، پیامدهای مشارکت اقتصادی زنان عبارت است از: تحولات نگرشی، تحولات هویتی، تغییر سبک زندگی و تغییر زیست منفعلانه. اولین پیامد راهبردهای زنان کارآفرین و عمل/ تعامل آنها در ارتباط با کارآفرینی زنان، تحولات نگرشی است. همانگونه که گفته شد، به حضور زنان در اقتصاد بهطور کلی و کسبوکارهای کارآفرینانه بهطور خاص، نگاه منفی و کلیشهای وجود دارد. بر مبنای این کلیشهها زنان بهخوبی مردان در فعالیتهای اقتصادی موفق نمیشوند و حضور اقتصادی در عرصۀ عمومی، امری مردانه محسوب میشود و نه زنانه. در نادرستبودن چنین کلیشههایی هیچ شکی وجود ندارد؛ اما این کلیشهها مبنای عمل و تفکر بسیاری از افراد در جامعه است. یکی از پیامدهای مثبت کارآفرینی زنان و جهتگیریهای عینی و ذهنی آنان همسو با موفقیت در کارآفرینی زنان، تغییر نگرش به زنان است. این تغییر نگرش پس از موفقیت زنان کارآفرین در مشارکت اقتصادی اتفاق میافتد و بر مبنای آن، مردان (در خانواده، در جامعه و در بازار کار) قابلیتها و تواناییهای زنان را در عرصۀ فعالیت اقتصادی میپذیرند و کلیشههای جنسیتی نادرست بهمرور از بین میرود یا کاهش پیدا میکند و نگرش مردان و جامعه به فعالیت اقتصادی زنان تغییر مثبت پیدا میکند. یکی از زنان کارآفرین در این زمینه چنین اظهار نظر کرده است: «در اوایل کار، نگاه جنسیتی زیاد بود. آقایان چندان از یک مدیر زن تبعیت نمیکردند و برایشان سخت بود. حداقل این را از نگاهشان میخواندم؛ اما بهمرور زمان و ارتباطی که با هم داریم، این مسئله حل شد و الان این احساس و نگاه وجود ندارد». دومین پیامد راهبردهای زنان کارآفرین و عمل/ تعامل آنها دربارۀ کارآفرینی زنان، تحولات هویتی است. زنان با در پیش گرفتن کارآفرینی و مشارکت اقتصادی، تحولات هویتی زیادی داشتهاند. این تحولات شامل موضوعاتی مانند رهاکردن الگوهای زنانگی مرسوم و سنتی، تقویت روحیۀ استقلالطلبی مالی و غیرمالی، افزایش قدرت تصمیمگیری در خانواده، کاهش میل به فرزندخواهی، ارتقای جایگاه کارآفرین در نزد فرزندان، تضعیف نقش مادری و تسخیر جایگاه پدری است. این تحولات هویتی در ارتباط مستقیم با هویت جنسیتی قرار دارد. درواقع، زنان کارآفرین بهعلت کلیشههای جنسیتی و نابرابریهای جنسیتی در معرض تبعیض جنسیتی در بازار کار و اقتصاد قرار داشتهاند؛ اما با موفقیت در کارآفرینی و راهبردهایی که دنبال میکنند، علاوه بر شک واردکردن به این کلیشهها، الگوهای هویتی نوینی برای زنان نیز ترسیم کردهاند. یکی از زنان کارآفرین در این زمینه چنین میگوید: «درصدی از شادکامی من این است که در هر شرایطی، استقلال مالی داشته باشم هم برای خودم و هم برای فرزندانم و اینکه بدون دلهره برایشان خرج کنم بدون اینکه مشکلی برای همسرم پیش بیاید و توانستهام نیازهای فرزندانم را برطرف کنم». تغییر سبک زندگی، پیامد دیگر راهبردهای زنان کارآفرین و عمل/ تعامل آنها دربارۀ کارآفرینی زنان است. تغییر ماهیت تعاملات اجتماعی، بیتوجهی به مدیریت بدن، پدرانگی مادران و تضعیف نقش پدر در خانواده، تضعیف نقش همسری، منابع مالی خانواده، ابهامهای مرتبط با بر عهده داشتن نقشهای چندگانه و فشار مضاعف کاری و خانوادگی، ازجمله تحولاتی است که در سبک زندگی زنان کارآفرین رخ داده است. تعاملات اجتماعی زنان کارآفرین از تعاملات خانوادگی به تعاملات کاری و اقتصادی تبدیل شده است. آنان برخلاف عموم زنان توجه چندانی به «بدن» خودشان ندارند و برای مدیریت مرسوم آن کوششی نمیکنند. موضوع دیگر، پدرانگی مادران است. زنان کارآفرین میکوشند نقش پدری را در خانواده بازی کنند که این مسئله، سبب تضعیف نقش مادری در آنان میشود؛ به هر حال، بازی همزمان نقشهای مختلف کاری و خانوادگی سبب شده است فشار مضاعفی بر زنان وجود داشته باشد و همین امر بر موضوع سلامت روانی و اجتماعی آنان، که بعدی محوری در سبک زندگی سالم است، تأثیرگذار بوده است. یکی از زنان کارآفرین در این زمینه چنین اظهار نظر کرده است: «در طول این سه روز، همسرم چون کارمند بود، مرخصی گرفت و در ماشین با دخترم بودند و من هر دو ساعت یک بار میآمدم و به فرزندم شیر میدادم.... . از همان روز اول با وجود دو بچۀ کوچک، سفارش میگرفتم و هم با برخی آموزشگاهها کار میکردم تا بتوانم اجاره را دربیاورم به پرسنل ادارات مختلف هم آموزش میدادم». تغییر زیست منفعلانه، پیامد دیگر راهبردهای زنان کارآفرین و عمل/ تعامل آنها دربارۀ کارآفرینی زنان است. همانگونه که بحث شد، کلیشههای جنسیتی سبب شده است زنان بهطور عمومی ابژههایی به شمار بیایند که مردان برای آنان تصمیمات اقتصادی میگیرند و آنان، افرادی منفعل و پذیرندۀ تصمیمات محسوب میشوند؛ اما مشارکت اقتصادی موفق زنان، سبب تغییر این کلیشههای جنسیتی شده است؛ زیرا زنان درعمل، به منفعلبودن خودشان شک وارد کردهاند و به سوژههایی عاملیتگرا در زندگی اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی تبدیل شدهاند و زیست منفعلانۀ خودشان را تغییر دادهاند. تغییر از فرد آموزشگیرنده به فرد آموزشدهنده، تغییر از نقش مشورتگیرندۀ اقتصادی به مشاور اقتصادی، کسب استقلال اقتصادی و رهایی از وابستگی مالی، نقش فعال در نظام تصمیمگیری اقتصادی، اجتماعی و خانوادگی، تغییر کلیشۀ مصرفگرابودن زنان و بر عهده گرفتن نقش تولیدکنندگی، ازجمله تغییراتی است که زنان کارآفرین برای تغییر زیست منفعلانه انجام دادهاند. یکی از زنان کارآفرین شهر شیراز در این زمینه چنین میگوید: «الان برعکس شده؛ چون کارم و توانایی و موفقیتم را دیدند، الان دیگر مرا حساب میآورند و تشویقم میکنند و حتی خیلی از جوانان فامیل کنارم کار میکنند و برای ورود به بازار میآیند و با من مشورت میکنند».
شکل 1- مدل پارادایمی مشارکت اقتصادی کارآفرینان زنان شهر شیراز Fig 1- Paradigm model of economic participation of women entrepreneurs in Shiraz
بحث و نتیجهگیری؛ کارآفرینی جایگزین زنانه زنان در جامعۀ ایرانی (همانند بیشتر جوامع جهان سوم)، فرصتهای اقتصادی محدودی دارند و این امر در کنار محدودیتهای فرهنگی، اجتماعی و حقوقی سبب شده است مشارکت اقتصادی اندکی در بازار اقتصاد ایران داشته باشند؛ با وجود این، نارضایتی از فضاهای رسمی کار در ایران، نابسامانیهای خانوادگی و اجبارهای اقتصادی، ازجمله عواملی است که زنان را به حضور در بازار و مشارکت اقتصادی سوق داده است. این عوامل، شکلی از «اجبار» را در خود پنهان دارد و زنان بهنوعی مجبور به مشارکت اقتصادی برای برطرفکردن نیازهای اقتصادی هستند؛ اما برخی عوامل دیگر وجود دارد که نشاندهندۀ عاملیت زنانه در مشارکت اقتصادی است؛ عواملی مانند داشتن روحیۀ کارآفرینانه، درک فرصتهای کارآفرینی، زنانگی مقاوم/ تلفیقی، هوش کارآفرینانه و ...؛ به هر حال، عاملیت زنانه در کارآفرینی، که نوعی مشارکت اقتصادی محسوب میشود، محسوس است؛ عاملیتی که سبب شده است زنان فقط بهاجبار، مشارکت اقتصادی نداشته باشند؛ بلکه کارآفرینی را بهعنوان یک «انتخاب» اقتصادی برگزینند. حتی زنانی که بهاجبار، وارد کارآفرینی شدهاند (یا بهصورت اتفاقی و برنامهریزیشده وارد آن شدهاند)، در مراحل بعد بهصورت جدی، زنانگی خودشان را در کارآفرینی دخالت میدهند و درواقع، کارآفرینی زنانهای را دنبال میکنند. بررسی تجربههای زنان کارآفرین نشان میدهد برخی از آنان در ابتدای شروع کسبوکار، فقط به دنبال برطرفکردن نیازهای اقتصادی روزمرۀ خودشان بودهاند و نمیخواستهاند کسبوکاری جدی و کارآفرینانه تأسیس کنند؛ هرچند پس از آن به دنبال چنین هدفی رفتهاند؛ به هر حال، شکلی از اجبار اقتصادی (تأمین نیازهای مالی روزمرۀ خود یا خانواده) در شروع کسبوکار آنان تأثیرگذار بوده است. بخش دیگر مشارکت اقتصادی زنان، اختیاری بوده است و آنان بهصورت هدفمند و انتخابی وارد کسبوکار کارآفرینانه شدهاند و آن را «انتخاب» کردهاند. آنان پیش از آغاز فعالیت و راهاندازی کسبوکار، دربارۀ آن پژوهش کردهاند، مجوزهای لازم را گرفتهاند و بازار و احتمالات مختلف خریدوفروش مواد و محصولات را بررسی کردهاند؛ بنابراین، کارآفرینی این زنان، نوعی «انتخاب اقتصادی» بوده است. عوامل و شرایط علّی مؤثر بر کارآفرینی زنان تا حدود زیادی با مردان متفاوت است؛ هرچند در این زمینه، بهصورت قطعی، اشتراکهایی نیز وجود دارد. این عوامل حتی اگر مشترک باشد، با قرارگرفتن در بافت اقتصادی مردانه، ماهیت جنسیتی به خودشان میگیرند. تجربۀ محرومیت زنان، چندگانه است و همین امر سبب شده است موقعیت آنان برای شروع کارآفرینی، پیچیدهتر از مردان باشد. دسترسی آنان به منابع سرمایهای محدود است و تأثیرپذیری منفی بیشتری از تعاملات خانوادگی نابسامان دارند؛ به هر حال، نقش جنسیت در این زمینه، مهم است و به نظر میرسد بیشترین تأثیر علّی بر کارآفرینی زنان برعهدۀ جنسیت باشد. برخی نظریههای اقتصادی و جامعهشناختی، تا حدود زیادی تأییدکنندۀ این ادعاست؛ برای نمونه، اقتصاد نئوکلاسیک بر منابع سرمایهای تأکید دارد و معتقد است زنان بهعلت دسترسی محدود به منابع سرمایهای، موفقیت اقتصادی کمتری دارند (نگاه کنید به انکرو و هین، 1379). همچنین، برخی نظریهپردازان و پژوهشگران (نگاه کنید به Feingold, 1996؛ Sullivan, 2005) بر اهمیت نقش جنسیت در این زمینه تأکید دارند که با نتایج این بخش پژوهش مرتبط است. نهادها و سازمانهای مختلف مرتبط با کارآفرینی که قرار است تسهیلات نهادی در این زمینه ارائه بدهند، بهطور عمومی برخوردی نابرابر با زنان به نسبت مردان دارند. در برخی موارد، جنسیت زنان و زنانگی آنان سبب شده است نهادهای مرتبط در مسیر موفقیت آنان مانعتراشی کنند. ناکارآمدی نهادی ممکن است امری فراجنسیتی باشد؛ اما هنگامی که در بافتی مردسالارانه، اقتصادی و نهادی این مسئله را طرح کنیم، جنسیت به متغیری مهم تبدیل میشود. زنان بهطور عمومی بهعلت «زنبودن»، با نبود تسهیلگری بیشتری از سوی نهادهای مرتبط مواجه میشوند. واقعیت این است که نهادها و سازمانهای مختلف هنوز به چشم یک «فعال اقتصادی» به زنان نگاه نمیکنند و آنان را گروهی حاشیهای در نظر میگیرند؛ به همین علت، تسهیلگری نهادی کمتری برای آنان قائل میشوند. این مسئلهای است که در دیدگاه فمینیسم رادیکال نیز قابل بحث است (نگاه کنید به ریوسارسه، 1385). فمینیستهای رادیکال معتقدند تفاوتهای دو جنس علاوه بر اینکه ذاتی نیست، نتیجۀ جامعهپذیری و همگونسازی جنس و نقش است. بر این اساس، تفاوت مشارکت اقتصادی زنان، برخاسته از نظام مردسالارانۀ حاکم بر روابط اجتماعی است که مانع مشارکت اقتصادی زنان میشود. آنچه در پژوهش حاضر نیز مهم است، این نکته است که نهادهای مختلف، ماهیتی مردانه دارد و در برخی موارد، مانعی برای فعالیت کارآفرینانۀ زنان فراهم میکند (ریوسارسه، 1385: 200). با وجود محدودیتهای فراوان زنان کارآفرین برای مشارکت اقتصادی، آنان راهبردهای مختلفی را برای موفقیت اقتصادی به کار میبرند. زنان میکوشند با شبکهسازی اجتماعی زنانه و ایجاد ساختاری شبکهای بین زنان کارآفرین، هم به فعالیتهای اقتصادی خودشان انسجام بدهند و هم دغدغهها و مسائل مرتبط با فعالیت زنان کارآفرین را مدیریت کنند. علاوه بر این، سرمایۀ اجتماعی، که عاملی محوری برای توسعۀ کارآفرینی است، نیز در این فرایند گسترش پیدا میکند. اخلاقورزی و تابعیت از اخلاق حرفهای، استراتژی دیگر زنان در این زمینه است. این مسئله سبب میشود زنان برای خودشان اعتبارسازی کنند. اعتبارسازی با توسعۀ سرمایۀ اجتماعی، سودمندیهای زیادی برای زنان کارآفرین (ازجمله تسهیلگری بیشتر فرایندهای کسبوکار، کاهش هزینههای مبادله، تقویت تعاملات اقتصادی و ...) به دنبال دارد؛ بنابراین، زنان، وضعیت نابرابر و ستمآلود موجود را، که مانع فعالیت اقتصادی و مشارکت اقتصادی آنان است، نپذیرفتهاند؛ بلکه با اتخاذ استراتژیهای مختلف کوشیدهاند این وضعیت را تغییر بدهند. این مسئله در تضاد با رویکرد فمینیستهای مارکسیست است که معتقدند تغییر شرایط اقتصادی زنان، بدون تغییر اساسی و رادیکال در ساختارهای اقتصادی سرمایهداری ممکن نیست (نگاه کنید به Barrett, 1989: 70). به عقیدۀ بارت، براساس تقسیم نامتوازن کار، کار بیمزد خانگی، نصیب زن و کسب درآمد و اعتبار اجتماعی، نصیب مرد میشود که این وضع از ویژگیهای نظام سرمایهداری است (Barrett, 1989: 70). نتایج پژوهش حاضر نشان داد اینگونه نیست و زنان با اتخاذ استراتژیهای مختلف، این معادله را بر هم میزنند. اتخاذ این استراتژیها برای زنان کارآفرین، پیامدهای مثبت و منفی فراوانی به دنبال داشته است. تغییر موقعیت مادرانگی، تحولات نگرشی، تحولات هویتی، تغییر سبک زندگی و تغییر زیست منفعلانه، ازجملۀ این پیامدهاست که هم جنبههای مثبت و هم جنبههای منفی دارد؛ اما به نظر میرسد وزن پیامدهای مثبت، بیشتر باشد. بر این اساس، گفتنی است کارآفرینی زنان، شکلی از مقاومت (و گاهی مبارزه) در برابر ساختاری است که مشارکت اقتصادی آنان را محدود میکند. زنان با موفقیت در کسبوکارهایی که شروع کردهاند، علاوه بر ایجاد شک در ساختارهای مردسالارانۀ حاکم بر اقتصاد و اجتماع، به دنبال ایجاد ساختارهای معنایی نوینی برای مشارکت اقتصادی خودشان هستند. این ساختار معنایی جدید هم سبک زندگی نوینی برای آنان ایجاد میکند، هم موجب تحولات هویتی عظیمی در آنان میشود و هم نقشهای اجتماعی و خانوادگی آنان را تغییر میدهد (بخش پیامدها را نگاه کنید). این ساختار معنایی نوین، بهنوعی جایگزینی برای ساختار معنایی مردانۀ حاکم بر کسبوکار و بازار و بهطور کلی، اقتصاد است. کارآفرینی زنان، شکلی از کارآفرینی جایگزین است که ساختار معنایی نوین زنانهای (یا حداقل غیرمردانه) بر آن حاکم است و فراتر از آن، نوعی ساختار معنایی و هویتی نوینی برای زنان در جامعه ایجاد کرده است که برآیند نهایی آن، بازتولید مشارکت اقتصادی زنان در گسترهای وسیعتر است؛ بنابراین، کارآفرینی زنان را شکلی از کارآفرینی جایگزین برای مشارکت اقتصادی در جامعه میتوان دانست.
[1] Economic Participation [2] lavoie [3] Sorsa et al. [4] Pieters and Klasen [5] Fatima [6] Losindilo et al. [7] Yakubu [8] Bloom et al. [9] Foroutan [10] Ntuli [11] Ejaz [12] Pinquart [13] Dominiak et al. [14] Priebe [15] Abdullah and Abu Bakar [16] Bbaale [17] Jao and Li [18] Smyth & Mishra [19] Ali Khan and Khan [20] Faridi et al. [21] World Bank Group [22] Faustin and Galican [23] Mohammad mahmudi [24] Okiy et al. [25] Kumbhar [26] Al-Botmeh [27] Bun Song Lee et al. [28] Akarro et al. [29] World Bank [30] Mishra [31] Carr and Chen [32] Saeed [33] Roy [34] Casterline [35] Caldwell and Khuda [36] Glaser and Strauss [37] Criterion [38] Maximum Variation [39] Theoretical Sampling [40] Open Coding [41] Axial Coding [42] Selective Coding | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آبوت، پ. و والاس، ک. (1380) جامعهشناسی زنان، ترجمۀ منیژه نجم عراقی، تهران: نشر نی.
آرمن، ع.؛ فرازمند، ح. و دانش، ح. (1394) «تأثیر فنّاوری اطلاعات و ارتباطات بر نرخ مشارکت زنان در نیروی کار»، فصلنامۀ توسعۀ اجتماعی، د 9، ش 4، ص 161-184.
استراوس، الف. و کُربین، ج. (1391) مبانی پژوهش کیفی، فنون و مراحل تولید نظریه زمینهای، ترجمۀ ابراهیم افشار، تهران: نی.
اسدزاده، الف.؛ میرانی، ن.؛ قاضیخانی، ف.؛ اسمعیل درجانی، ن. و هنردوست، ع. (1396) «بررسی نقش اشتغال و تحصیلات زنان بر رشد اقتصادی در ایران»، فصلنامۀ زن در توسعه و سیاست، د 15، ش 3، ص 359-381.
اعظم آزاده، م. و مشتاقیان، م. (1395) «موانع مشارکت زنان در فرایند توسعۀ اجتماعی»، فصلنامۀ مسائل اجتماعی ایران، س 7، ش 1، ص 31-55.
امینی، ع. و طاهری، ع.ح. (1395) «تحلیلی بر نقشپذیری زنان روستایی در فعالیتهای اقتصادی و عوامل مؤثر بر آن، مورد مطالعه: مناطق روستایی بخش سیمکان در شهرستان جهرم»، علوم ترویج و آموزش کشاورزی ایران. د 12، ش 2، ص 37-51.
انکر، ر. و هین، ک. (1379) نظریههای نابرابری جنسی. ترجمۀ پروین رئیسی، تهران: روشنگران.
بوزرجمهری، خ.؛ شایان، ح. و خسروی مشیزی، ح. (1393) «تحلیل نقش سواد بر مشارکت اقتصادی زنان روستایی، مطالعۀ موردی: بخش مرکزی شهرستان کرمان». همایش ملی زن و توسعۀ پایدار روستایی. مشهد دانشگاه فردوسی مشهد.
پوریوسفی، ح.؛ طایفه، ا. و آقاپورفرکوش، م. (1388).«بررسی جامعهشناختی عوامل مؤثر بر الگوپذیری رفتار اجتماعی دختران»، پژوهشنامۀ علوم اجتماعی، س 3، ش 1، ص 159-192.
دیزجی، م. و کتابفروش بدری، آ. (1395) «بررسی عوامل مؤثر بر اشتغال زنان با تأکید بر بهرهگیری از ICT». فصلنامۀ زن و مطالعات خانواده. س 9، ش 34، ص 73-93.
رجبپور میاندوآب، پ.؛ محمدی، م. و تاجیک، ه. (1390) «ویژگیهای شخصیتی و انگیزههای زنان خوداشتغال، روستای کندوان»، فصلنامۀ روستا و توسعه، س 14، ش 4، ص 147-164.
رستمی، ا. و فرشچی، س. (1393) «بررسی رابطۀ میان فنّاوری اطلاعات و ارتباطات، کارآفرینی و اشتغال». اولین کنفرانس ملی چالشهای مدیریت فنّاوری اطلاعات در سازمان و صنایع.
رضوانی، الف. و فردرو، م. (1381) دولت مردم و همگرایی. تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
ریوسارسه، م. (1385) تاریخ فمینیسم. ترجمۀ عبدالوهاب احمدی. تهران: روشنگران و مطالعات زنان.
زنجانیزاده، ه. (1370) «بررسی نظریههای نابرابری جنسی در بازار کار». مجلۀ تخصصی زبان و ادبیات دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی مشهد. د 24، ش 1، ص 55-70.
سفیری، خ. (1377) جامعهشناسی اشتغال. تهران: انتشارات تبیان.
سعیدی کیا، م. (1388) اصول و مبانی کارآفرینی. تهران: کیا.
شربتیان، م.ح. (1388) «بررسی ابعاد و موانع اجتماعی اشتغال زنان». علوم انسانی (ویژۀ علوم اجتماعی)، د 7، ش 3، ص 85-95.
صفاکیش، م. و فلاح محسنخانی، ز (1395) «بررسی عدم مشارکت اقتصادی زنان در بازار کار ایران». مجلۀ بررسیهای آمار رسمی ایران، س 27، ش 1، ص 103-119.
صفاییپور، م. و زادولی خواجه، ش. (1395) «تحلیلی بر موانع مشارکت اقتصادی زنان در ایران (نمونۀ مورد مطالعه: کلانشهر تبریز)». فصلنامۀ جامعهشناسی اقتصادی و توسعه. س 5، ش 1، ص 63-85.
صفری شالی، ر. (1387) «عوامل فرهنگی و اجتماعی مرتبط با میزان مشارکت زنان روستایی در امور و مسائل خانوادگی و اجتماعی (مطالعۀ موردی: زنان روستایی استان زنجان)». فصلنامۀ پژوهش زنان. د 6، ش 1، ص 137-159.
صمیمی، س. و هژبرکیانی، ک. (۱۳۹۳) «اثر فنّاوری اطلاعات و ارتباطات بر اشتغال صنایع کارخانهای ایران»، فصلنامۀ پژوهشها و سیاستهای اقتصادی، س 22، ش ۷۰، ص 55-74.
علاءالدینی، پ. و رضوی، ر. (1397) «وضعیت مشارکت و اشتغال زنان». فصلنامۀ علمی- پژوهشی رفاه اجتماعی، س 3، ش 12، ص 194-234.
علمی، ز. و روستای شلمانی، خ. (1393) «اثر توسعه بر مشارکت اقتصادی زنان کشورهای منا با استفاده از روش پانل پروبیت کسری». پژوهشهای رشد و توسعۀ اقتصادی. س 4، ش 14، ص 11-28.
علیپور، ا .(1388) «رشد خودباوری در زنان کارآفرین»، دردسترس در www.iranzanan.com.
عمادزاده، م.؛ آذربایجانی، ک.؛ محمدی، س. و صادقی، م. (۱۳۹۲) «آزمون تأثیر فنّاوری مهارتمحور بر اشتغال نیروی کار ایران». فصلنامۀ پژوهشهای اقتصادی، س 13، ش ۳، ص ۶۳-۸۶.
فلیک، ا. (1387) درآمدی بر تحقیق کیفی. ترجمۀ هادی جلیلی. تهران: نشر نی.
قریشی، ف.؛ علیزاده، الف.؛ ابراهیمی، م.ب. و ترکمانی، الف. (1391) «بررسی عوامل مؤثر بر مشارکت اجتماعی زنان بالای 20 سال شهر تبریز». دو فصلنامۀ جامعهشناسی اقتصاد و توسعه س 1، ش 2، ص 115-141.
کار، م. (1379) زنان در بازار کار ایران. تهران: انتشارات روشنگران و مرکز مطالعات.
کریمزاده، م.؛ فیاضی، م. و میرکازهی ریگی، ف. (1395) «موانع مشارکت زنان بلوچ در فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی». فصلنامۀ زن و فرهنگ. س 8 ، ش 30، ص 59-73.
کریمی موقاری، ز.؛ نظیفی نایینی، م. و عباسپور، س. (1392) «عوامل اقتصادی مؤثر بر اشتغال زنان در ایران». فصلنامۀ مطالعات اجتماعی روانشناختی زنان. س 11، ش 3، ص 53-80.
کمائی، ر و افشاری، ز. (1396). «عوامل تعیینکننده مشارکت زنان در نیروی کار در کشورهای منتخب (تحلیل پنل)». فصلنامۀ مطالعات اجتماعی روانشناختی زنان. س 15، ش 1، ص 41-72.
کولایی، الف. (1385) نقش زنان در توسعۀ کشورهای اسلامی. تهران: دانشگاه تهران.
گلرد، پ. (1388) «عوامل مؤثر در کارآفرینی زنان ایرانی». زن در توسعه و سیاست (پژوهش زنان). د 3، ش 1 (پیاپی11)، ص 101-124.
محمدپور، ا. و ایمان، م.ت. (۱۳۸۷) «بازسازی معنایی پیامدهای تغییرات اقتصادی در منطقۀ اورامان تخت کردستان ایران: ارائۀ یک نظریۀ زمینهای». فصلنامۀ علمی پژوهشی رفاه اجتماعی، س 7، ش ۲۸، ص ۱۹۱-۲۱۳.
مرکز آمار ایران. (1395) نتایج آمارگیری نیروی کار.
مرکز آمار و اطلاعات راهبردی. (1393) استان در یک نگاه - استان فارس. www.amarkar.ir
منصورآبادی، م. و کرمی، ع. (1385) «پیامدهای توسعه بر وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی زنان روستایی (مطالعۀ موردی در استان فارس)»، مجلۀ علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز، د 24، ش 2 (پیاپی 47)، ص 107-128.
میرغفوری، س.ح.؛ صیادی تورانلو، ح. و طاهری دمنه، م. (1388) «تبیین و تحلیل موانع مؤثر بر کارآفرینی زنان (مطالعۀ موردی: استان یزد)»، پژوهشنامۀ مدیریت تحول، س 1، د 2، ش 2، ص 47-64.
نظامیوند چگینی، ز. و سرایی، ح. (1392) «عوامل مؤثر بر مشارکت زنان شهر تهران در نیروی کار»، مجلۀ برنامهریزی رفاه و توسعۀ اجتماعی. د 4، ش 15، ص 1-45.
هادیان، الف. و حیدریپور، ع. (1378) «توسعۀ اقتصادی و سهم زنان در نیروی کار»، فصلنامۀ جمعیت، ش 28 و 27، ص 20-30.
Abbasi Shavazi, M.J., McDonald, P., and Hosseini Chavoshi, M. (2009) The Fertility Transition in Iran. Revolution and Reproduction. Canadian Studies in Population. 38(1–2), 203–205.
Abdullah, N., and Abu Bakar, N.A. (2011) The Causal Relationship between Fertility and Women Labor Force Participation: Evidence for the Four Selected Asian Countries, European Journal of Social Sciences. 26(2), 154-158.
Akarro, R.R., Mussa, A.S., and Losindilo, E. (2010) Some Factors That Hinder Women Participation in Social, Political and Economic Activities in Tanzania, Arts and Social Sciences Journal, ASSJ. 4, 1-10.
Al Botmeh, S. (2013) Barriers to female labour market participation and entrepreneurship in the occupied Palestinian territory, The Centre for Development Studies – Birzeit: University and theYWCA of Palestine.
Ali Khan, R.E., and Khan, T. (2009) Labor Force Participation of Married Women in Punjab (Pakistan), Journal of Economic and Social Research. 11(2), 77-106.
Alison, M. (1990) Entrepreneurship: An International Perspective, Oxford: Jordan Haill, Linacre House.
Amit, R., Glosten, L., and Muller, E. (1993) Challenges to Theory Development in Entrepreneurship Research, Journal of Management Studies. 30(5), 815-834.
Anker, R. (1998) Gender and Jobs: Sex Segregation of Occupation in the World, Geneva: International labour office.
Anker, R., Melkas H., and Korten, A. (2003) Gender based occupational segregation in the 1990’s, Declaration Working Paper. Research at Helsinky university of Technology lahti center, Finland, International labour affice.
Azimi, E. (2015) The Effect of Children on Female Labor Force Participation in Urban Iran, IZA Journal of Labor and Development. 4(1), 1-11.
Barrett, M. (1989) Women’s Oppression Today, Haloton Journal of social relations, 9(1), 210-212.
Bbaale, E. (2011) Female Education, Labour Force Participation and Fertility: Evidence from Uganda, Final Report Submitted to the African Economic Research Consortium (AERC, Nairobi-Kenya. HYPERLINK https://media.africaportal.org/documents/RP282.pdf(.
Bloom, E., Canning, D., Fink, G., and Finlay, J. (2009) Fertility, Female Labor Force Participation, and the Demographic Dividend, Journal of Economic Growth. 14, 79-101.
Burda, M. (2009) The Impact of ICT on Employment, Humboldt Universitat zu Berlin, Institut fur Wirtschaftstheorie, February, Contract 30-CE-0150922/00-65: 1-256.
Burkely, S. (1996) people first a guide to self-reliant participatory Rural development, London: zedbooks.
Bun Song, L., Soomyung, J., and Jayanta, S. (2008) Women’s labor force participation and marriage: The case of Korea, Journal of Asian Economics. 19, 138-154.
Cahn, N., Haynes, D.; and Aoláin, F. Ní (2010). Returning Home: Women in Post-Conflict Societies, University of Baltimore Law Review. 39, 338-369.
Caldwell, B., and Khuda, B.E. (2000) The first generation to control family size: a microstudy of the causes of fertility decline in a rural area of Bangladesh, Studies in Family Planning. 31(3), 239-251.
Carr, M., and Chen, M. (2004) Globalization, social exclusion and gender. International Labour Review. 143(1-2), 129-160.
Casterline, J.B., Sather, Z.A., and Haque, M.ul. (2001) Obstacles to contraceptive use in Pakistan: A Study in Punjab, Studies in Family Planning. 32(2), 95-110.
Cole, R.E., Bachayan, P., and Whit, B.J. (1993) Quality participation and competitiveness, Californis Management Review. 35(3), 68-81.
Dollar, D., Fisman, R., and Gatti, R. (2001) Are Woman Really the “Fairer” Sex? Corruption and Women in Government. Journal of Economic Behavior and Organization, 26(4), 423-429.
Dominiak, P., Lechman, E., and Okonowicz, A. (2014) Fertility rebound and economic growth, new evidence for 18 countries over the period 1970-2011. GUT, FME Working Paper Series A. 5(23), 1-18.
Ehrenreich, B. (2018) What Is Socialist Feminism? Win Magazine subscribe. https://jacobinmag.com.
Ejaz, M. (2007). Determinants of Female Labor Force Participation in Pakistan: An Empirical Analysis of PSLM (2004-05) Micro Data. The Journal of Labore Economics. 12, 204-235.
Elisia, L., Mussa, A., and Akarro, R. (2010) Some Factors that Hinder Women Participation in Social, Political and Economic Activities in Tanzania. Journal of Arts and Social Sciences. 11(2), 1-10.
Faridi Z.M., Malik, SH., and Basit, A.B. (2009) Impact of Education on Female Labour Force Participation in Pakistan: Empirical Evidence from Primary Data Analysis, Pakistan Journal of Social Sciences. 29(1), 127-140.
Fatima, G. (2010) Female Education as a Determinant of Economic Growth: The Case Study of Pakistan, Contemporary Issues in Education Research. 4(11), 15-22.
Faustin, M., Galican, I. (2014). Impact of ICT on Employment in Rwanda: Time seriesAnalysis/http://www.academia.edu/20250733/Impact_of_ICT_on_Employment_in_Rwanda faustin.
Feingold, A. (1996) Cognitive gender differences: Where Tre They, and Why Are They There, Learning and Individual Differences. 8, 25-32.
Foroutan, Y. (2009) Competing determinants of women’s work: ethnicity. religion and culture, International Population Conference, Morocco. 1-42.
International Labour Office. (2016) Women at Work: Trends 2016.Geneva: ILO.
Glaser, B., and Strauss, A. (1967) Discovery of Grounded Theory, Transaction Publishers, U.S. Publisher. USA and UK: Aldine transaction a division of transaction publishers new brunswik.
Gobayan, I., and Hakobian, L. (2005) Rural Woman Participation in Decision –Making in America. http://thepoint.gm/amrica.
Haug. H.M., and Pardy, W. (1999) Community entrepreneurship in north eastland. International journal of entrepreneurial behavior and research. 5(4), 82-94.
Hisrich, R & Brush, G. (2000). Women-owned Businesses: An Exploratory Study Comparing factors Affecting Performance, Working paper from Research Institute for small & Emerging Business, Inc, www.riseb,org.
Jao, Y., and Li, J.A. (2011) Trends in the Labor Force Participation of Married Mothers of Preschool-aged Children in Taiwan, RAND Working Paper. 850, 1-49.
Kumbhar, V. (2013) Some critical issues of women entrepreneurship in rural India, European Academic Research. 1(2), 185-192.
Losindilo, E., Mussa, AS., and Akarro, R.R.J. (2010) Some factors that hinder women participation in social, political and economic activities in Tanzania, Arts and Social Sciences Journal. (4), 1-10.
Lavoie, D. (1995). Froum sur I entrepreneurship feminin quebecois, montreal. Ecoledes Hautes Etudes Commericales Montral.
Majbouri, M. (2016) Against the Wind: Labor Force Participation of Women and Economic Instability in Iran, Journal .Feminist Economics. 22(4), 31-53.
Mishra, V. (2004) Muslim/non-Muslim differentials in fertility and family planning in India. East-West Center Working Paper, No. 112. Population and Health Series, USA: Honolulu.
Moghadam, V.M. (1999) Gender and globalization: female labor and women’s mobilization, Journal of World-System Research. 5(2), 137-141.
Mohammad Mahmudi, H. (2012) Role of ict to promote gender equality in Bangladesh, IPID International Annual Conference Information and Communication Technology for Development (ICTsD) September 5-6, Kristiansand, Norway.
Ntuli, M. (2007) Determinants of South African Women's Labour force Participation1995-2004, The Institute for the Study of Labor (IZA), Discussion Paper.3119, 1-35.
Oakley, P., and Marsden, D.J. (1984) Approaches to Participation in Rural Development, Geneva: ILO.
OECD. (2009) The role of employment and social protectionT making economic growth more pro-poor, Policy statement, DAC high-level meeting. Available in: www.oecd.org/dac/poverty.
Okiy, R.B., Esoswo, F.O. (2011) Supporting Rural Women’s use of Information and Communication Technologies for Sustainable Economic Development in Ethiope- East Local Government Area of Delta State, Nigeria, Journal of Information Technology Impact. 11(1), 71-84.
Pieters, J., and Klasen, S. (2011) Drivers of Female Labour Force Participation in Urban India during India's Economic Boom, Proceedings of the German Development Economics Conference, Berlin. Asociacion para la politica social. 1-29.
Pinquart, M., and Schindler, I. (2007) Changes of life satisfaction in the transition to retirement: A latent class approach, Journal of Psychology and Aging. 22(4), 442–455.
Priebe, J. (2011) Child Costs and the Causal Effect of Fertility on Female Labor Supply: An investigation for Indonesia 1993-2008, Proceedings of the German Development Economics Conference, Berlin 67, Verein für Socialpolitik, Research Committee Development Economics.
Ramella, M., and Rose, B.L.(2000) Taking part in Adolescent sexual health promotion in Peru: Community participation from a social psychological perspective, Journal of Community and Applied Social Psychology. 10(4), 271-284.
Roy, O. (2002) Globalised Islam: The Search for a New Ummah, London: Hurths and Company.
Saeed, A. (2003) Islam in Australia, NSW: Allen and Unwin.
Sepehrdoust, H., Khodaee, H. (2013). The Impact of Information and Communication Technology on Employment of Selected OIC Countries, African Journal of Business Management, Vol.7(39):4149-4154.
Seymour, N. (2001) Women entrepreneurs in the developing world, Digest No01-04, Kaufman center for Entrepreneurial Leadership Clearinghouse on Entrepreneurship Education. www.celcee.edu., accessed on 31 November, 2006.
Sirisrisak, T. (2009) Conservation of Bangkok old town, Habitat International. 33(4), 405-411.
Smyth, R., and Mishra, V. (2010) Female Labor Force Participation and Total Fertility Rates in the OECD: New Evidence from Panel Co-integration and Granger Causality Testing, Journal of Economics and Business. 62, 48-64.
Sorsa, P., Mares, J., Didier, M., Guimaraes, C., Rabate, M., Tang, G., and Tuske, A. (2015) Determinants of the Low Female Labour Force Participation in India, OECD Economics Department Working Papers, Paris: OECD Publishing,
Stefano, L. (2010) Facing the water framework directive challenges: A baseline of stakeholder participation in the European union, Journal of Environmental Management. 91, 1332-1340.
Sullivan, T.A. (2005) Labor force. (edited), Handbook of population (pp. 209-225), USA: Plenum.
World Bank. (2004) Gender and Development in the Middle East and North Africa , Women in the Public Sphere, Washington,DC,Social and Economic Development. http: //web.worldbank. org/archive/website01418/ WEB/ IMAGES/281.
World Bank Group. (2015) The Effects of Technology on Employment and Implications for Public Employment Services, Report prepared for the G20 Employment Working Group Meeting Istanbul. Turkey 6-8 May, 1-15.
Yakubu, A. (2010) Factors Influencing Female Labor Force Participation in South Africa in 2008, The African Statistical Journal. 11, 85-104.
Woetzel, J., Madgavkar, A., Ellingrud, K., Labaye, E., Devillard, S., Kutcher, E., Manyika, J., Dobbs, R., and Krishnan, M. (2015) The Power of Parity: How Advancing Women’s Equality Can Add $12 Trilloin to Global Growth, London: McKinsey Global Institute (MGI). | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,060 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 731 |