تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,682 |
تعداد مقالات | 13,758 |
تعداد مشاهده مقاله | 32,174,967 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,740,243 |
کارخانۀ نساجی اعتمادیه بوشهر از تأسیس تا انحلال (1315تا1388ش/1936تا2009م) | ||
پژوهش های تاریخی | ||
مقاله 7، دوره 12، شماره 4 - شماره پیاپی 48، دی 1399، صفحه 95-110 اصل مقاله (1023.27 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jhr.2021.126392.2116 | ||
نویسنده | ||
حمید اسدپور* | ||
استادیار گروه تاریخ، دانشکده ادبیات، دانشگاه خلیج فارس، بوشهر، ایران | ||
چکیده | ||
تاریخ اقتصادی و صنعتی بوشهر یکی از ابعاد ناگفته و ناگشودۀ این دیار است. تاریخ اقتصادی بوشهر فرازوفرودهای بسیاری دارد. در دوران جدید که اقتصاد استان به سوی وضعیتی نوین و مدرن سوق یافته است، این فرازوفرودها بیشتر به چشم میخورد. در اقتصاد نوین و مدرن استان بوشهر، صنایع گوناگونی نقش دارند که صنایع نفت و گاز و پتروشیمی، صنایع کشتیسازی و صنایع غذایی در رأس آنها قرار میگیرند؛ اما صنعت نساجی، پیشگام صنایع نوین در استان بوشهر بوده است. کارخانۀ پارچهبافی اعتمادیه بوشهر در سال 1315ش/1936م تأسیس شد و سال 1388ش/2009م، به کار خود پایان داد. این مقاله در پی بررسی زمینهها و پیامدهای تأسیس کارخانه از یک سو و علتهای انحلال و تعطیلی آن از سوی دیگر است. فرضیۀ اصلی این پژوهش آن است که شکلگیری کارخانۀ اعتمادیه در بوشهر، محصول ظهور دورانی از توسعۀ صنعتی ایران است که مشخصۀ اصلی آن، ورود بخش خصوصی به عرصۀ صنعت و ازجمله صنایع ریسندگیوبافندگی است. انگیزۀ این دسته از صاحبان سرمایه، علاوهبر کسب سود، همانا انگیزههای ملی و میهنی و تلاش در راستای ایجاد صنعت بومی بوده است؛ همچنین تأسیس این کارخانه، شکلگیری طبقۀ کارگر در بوشهر و کاهش بیکاری را باعث شد. پرسش اصلی این پژوهش این است که زمینههای احداث کارخانۀ پارچهبافی اعتمادیه در بوشهر و پیامدهای آن چه بود. یافتههای پژوهش حکایت از آن دارد که انگیزههای میهنی برخی تجار، همراه با مشکلات اساسی بوشهر در زمینۀ تأمین محصولات نساجی و همچنین دوری بوشهر از مراکز مهم نساجی کشور، زمینهساز تأسیس این کارخانه شد. | ||
کلیدواژهها | ||
بوشهر؛ صنایع ریسندگیوبافندگی؛ دواس؛ اعتمادیه؛ اقتصاد؛ ایگار | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه در ایران، صنایع ریسندگیوبافندگی پیشینهای دراز و درخور اعتنا دارد. در واقع یکی از مزایای تاریخی صنعت در ایران، همانا حضور قدرتمند صنعت نساجی در ساختار اقتصادی و صنعتی ایران است. ایرانیها از دورۀ باستان و حتی پیش از تاریخ، با صنعت ریسندگیوبافندگی آشنا بودند و در این حوزه، محصولات متعددی تولید میکردند. نشانههایی از شکوفایی صنعت پارچهبافی در دوران هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان وجود دارد که بیانکنندۀ این نکته است که ایرانیها در بیشترِ رشتههای نساجی سرآمد روزگار خویش بودهاند. در دورۀ ساسانی صنعت ریسندگیوبافندگی ایران به اندازهای معتبر و مهم بود که پس از اسلام نیز، به کار و روال خود ادامه داد؛ به ویژه اینکه فاتحان جدید ایران، در این صنعت دست برتر نداشتند. پس از اسلام و ورود عربها به ایران، به علت اهمیت صنعت نساجی در ایران، تازهواردان پذیرفتند بخشی از مالیات و خراج ایرانیها را بهصورت محصولات نساجی دریافت کنند. نمونهای از این اقدام را در شهر توج یا توز مشاهده میکنیم (مقدسی، 1385: 630و633و648). ثعالبی نیز در توصیف فارس، از صادرات پنجهزار جامه از توج سخن گفته است (ثعالبی، 1368: ۲۲۹). باتوجه به این پیشینۀ مهم بوشهر در زمینۀ پارچهبافی و وجود مراکزی مانند توج و جنابه و همچنین رونق اقتصادی بوشهر در دورۀ قاجار، انتظار میرفت بوشهر از بنادر مهم و پررونق ایران در دورۀ پهلوی باشد؛ اما برخلاف تصور، در دورۀ پهلوی و بنابر علتهای مختلف، بوشهر رونق خود را از دست داد و حکومت پهلوی به این منطقه توجه چندانی نکرد. معدود اقدامات مهم صورتگرفته در بوشهر را نیز تجار وطندوست انجام دادند که نمونۀ آن تأسیس کارخانۀ اعتمادیه است؛ البته گفتنی است تصویب و اجرای قانونها و سیاستهای حمایتی پهلوی اول از صنایع، همچون قانون تجارت خارجی مصوب سال 1309ش/1930م، در تشویق صاحبان سرمایه در راستای انجام چنین سرمایهگذاریهایی مؤثر و بسیار مفید بوده است. این پژوهش سیر فرازونشیب این کارخانه را بررسی کرده است. پرسش اساسی پژوهش آن است که زمینههای تأسیس این کارخانه و پیامدهای آن چه بوده است. در واقع، پژوهش در پی پاسخگویی به این پرسش، روند فرازونشیبهای این کارخانه را از سال 1315تا1388ش/1936تا2009م واکاوی کرده است.
روش پژوهش بررسی و مطالعه برای پاسخگویی به پرسش اساسی مطرحشده در این پژوهش که بازه زمانی 1315تا1388ش را دربرمیگیرد، با روش توصیفیتحلیلی و با تکیهبر اسناد تاریخی و روزنامهها و کتابها صورت گرفته است. برپایۀ این روش، تلاش خواهد شد علاوهبر توصیف تحولات مربوط به این واحد صنعتی، زمینههای شکلگیری و گسترش آن و همچنین پیامدهای تأسیس آن نیز بررسی شود.
پیشینۀ پژوهش دربارۀ وضعیت صنعت در بوشهرِ دورۀ پهلوی، تاکنون هیچ پژوهش مستقلی صورت نگرفته است. عمده پژوهشهای انجامشده دربارۀ تاریخ بوشهر به دورۀ قاجار مربوط است؛ از آن جمله تاریخ اجتماعی و اقتصادی بوشهر در دورۀ قاجار اثر رضا دشتی (1387). بخش عمدۀ پژوهشهای مربوط به بوشهر دورۀ پهلوی، بر موضوع تجارت و گمرک تمرکز یافته است؛ برای نمونه باید به پایاننامهها اشاره کرد که عبارتاند از: بررسی مناسبات سیاسی و اقتصادی بوشهر با دیگر مراکز اقتصادی در دورۀ پهلوی اول از مینا عبدی (1392)؛ گمرکات حاشیۀ خلیجفارس در دورۀ پهلوی اول از فاطمه فتحی (1389)؛ اتاق بازرگانی بوشهر و نقش آن در تجارت خلیجفارس در دورۀ پهلوی اول از سعیده نظری (1393). در مقالههایی همچون «موانع تاریخی توسعۀ بوشهر در دورۀ پهلوی اول» از حمید اسدپور (1398) و مقالۀ «تأثیرات سیاستهای اقتصادی دولت پهلوی بر اقتصاد بندر بوشهر» از نورالدین نعمتی و شیوا تقوایی زحمتکش (1393)، بهصورت بسیار مختصر، به صنعت بوشهر دورۀ پهلوی و کارخانۀ اعتمادیه اشاره شده است. دربارۀ تاریخچۀ کارخانۀ اعتمادیه بوشهر و مسائل مربوط به آن، پژوهش مستقل و کاربردی در دست نیست؛ پس مقالۀ حاضر با تکیهبر اسناد و گزارشهای موجود، بهویژه گزارشهای روزنامۀ کوشش، به ماجرای شکلگیری و افول کارخانۀ اعتمادیه بوشهر نگاه نوین و مستندی افکنده است. مقاله تلاش میکند در این جهت و بهویژه در راستای مطالعۀ تاریخ صنایع در بوشهر، گام کوچکی بردارد و مسیر را در حد توان خود، هموار کند.
رشد صنعت نساجی در دورۀ پهلوی در عهد قاجار، صنعت نساجی ایران شاهد دو وضعیت بود: نخست، تنزل جایگاه سنتی صنایع ریسندگیوبافندگی ایران به علت اعطای امتیازهای گستردۀ تجاری به بازرگانان خارجی و واردات فراوان انواع منسوجات به کشور؛ دوم، صنعتیشدن تولیدات نساجی در کشورهای اروپایی و رقابتناپذیری منسوجات ایرانی با منسوجات خارجی. امیرکبیر با درک این اوضاع، درصدد برآمد صنایع نوین نساجی را در ایران راهاندازی کند؛ پس به دستور او، در تهران و کاشان کارخانههای جدیدی برای بافت چلوار و حریر تأسیس شد؛ همچنین او کسانی را که در زمینۀ این صنعت و رشد آن تلاش میکردند، تشویق کرد (آدمیت، 1362: 192). پس از امیرکبیر، حاجمیرزاحسینخان سپسالار و سپس حاجمحمدحسین امینالضرب و پسرش حاجیحسنآقا کارخانههای جدیدی وارد ایران کردند که به علت نبود حمایت جدی دولت و واردات ارزان منسوجات خارجی، ورشکسته و تعطیل شدند. کارخانۀ صنیعالدوله نخستین کارخانۀ مدرن نساجی در ایران بود که موفق شد به کار خود تداوم بخشد. کارخانۀ صنیعالدوله در سال 1280ش/1901م در تهران شروع به کار کرد (اتحادیه، 1395: 26). کارخانۀ حاجرحیم و حاجیوسف دومین کارخانۀ موفق بود که در سال 1289ش/1909م در تبریز تأسیس شد. پس از تغییر سلطنت و آغاز حکومت پهلوی، با فراهمشدن زمینهها و در اثر عواملی، رضاشاه مصمم شد برای نوسازی صنعتی در ایران، سیاستهایی در پیش گیرد. سیاستهای نوسازی صنعتی ایران در عهد رضاشاه، با اثرپذیری از چند عامل شکل گرفت و به مرحلۀ اجرا درآمد. مهمترین این عوامل عبارتاند از: الف. نیاز کشور به صنایع نوین؛ این امری انکارناپذیر است که در پایان دوران قاجار، در ایران صنایع ضروری وجود نداشت و عمده کالاهای صنعتی لازم از خارج وارد میشد. ب. ضرورت شکلگیری سرمایهداری صنعتی؛ در دوران قاجار، اوضاع اقتصادی و سیاسی و اجتماعی ایران بهگونهای رقم خورد که صاحبان سرمایه بهجای سرمایهگذاری در صنعت، به تجارت و زمینداری روی آوردند. در این میان، واردات کالاهای خارجی و صادرات محصولات سنتی ایران سود سرشاری نصیب آنها میکرد. این وضع پس از انقلاب مشروطه نیز تداوم یافت. در نتیجۀ انقلاب مشروطه و قدرتمندشدن تجار و بروز نشانههایی از آگاهی تاریخی تجار و توجه به مسئولیتهای اجتماعی، برخی از آنها به سرمایهگذاری در حوزۀ صنعت روی آوردند و برای تولید و توزیع کالاهای میهنی، شرکتهایی تأسیس کردند؛ اما بیشترِ تجار همچنان به بازرگانی و سرمایهداری تجاری مشغول بودند و سرمایهداری صنعتی شکل نگرفت. ج. جنگ جهانی اول؛ این جنگ و نتایج مستقیم و غیرمستقیم آن، بر اقتصاد و اجتماع آثار مخربی ایران گذاشت. مرگ و گرسنگی ناشی از قحطی و بیماری، فقر و بیکاری، سطح نازل بهداشت و کیفیت پایین زندگی مردم ایران ایجاب میکرد دولت و حکومت برای حل معضلات و بحرانهای پدیدآمده، چارهای بیندیشند. د. کاهش درآمدهای صادراتی کشور؛ کاهش درآمدهای صادراتی کشور از محل صادرات محصولات و کالاهای کشاورزی، از دیگر علتهایی بود که به طراحی برنامههای نوسازی صنعتی کشور در عهد پهلوی اول منجر شد. به عبارت بهتر، درآمدهایی که از محل صادرات محصولات کشاورزی عاید کشور میشد، سیر نزولی پیدا کرد. در این اوضاع، ادامۀ این روند تحملکردنی نبود و دولت باید بهدنبال راهکارهایی میرفت که همزمان دو هدف را دنبال کند: کاهش واردات کالاهای خارجی و تولید بخشی از نیازمندیها در داخل کشور. در اثر این وضعیت، روند صنعتیشدن کشور در عهد پهلوی اول درخور بررسی و تأمل است. ر. برطرفکردن نیازهای اساسی و ابتدایی کشور با کمک صنایع مرتبط در درون کشور و جلوگیری از وابستگی به واردات کالاهای اساسی؛ س. رفع نیازهای ابتدایی ارتش ایران بهویژه نیاز به البسه و خوراک؛ ص. رهایی از سلطۀ شوروی بر کشاورزی ایران، بهویژه تسلط بر بازار پنبه ایران؛ ط. تبدیل ایران به قطب صنعتی منطقه؛ ع. رشد احساسات میهندوستی و وابستگی به هویت ملی جدیدِ در حال شکلگیری؛ این امر موجب شد صاحبان سرمایه نیز به تأسیس صنایع بومی گرایش پیدا کنند. زمینههای ذکرشده، مهمترین عواملی بودند که به شکلگیری سیاستهای صنعتی دورۀ رضاشاه و درنتیجه، صنعتیشدن کشور در آن روزگار منجر شدند. در نتیجۀ اجرای این سیاستها، صنعت ریسندگیوبافندگی و سپس صنایع غذایی به صنایع پیشتاز ایران در مسیر صنعتیشدن تبدیل شدند و در این راستا، کارخانههای متعددی تأسیس شدند. این نکته را یادآور میشویم صاحبنظران دربارۀ سیاستها و اقدامهای رضاشاه در راستای نوسازی صنعتی کشور، نظرهای متفاوت و گاه ضدونقیضی بیان کردهاند. برخی صاحبنظران با تکیهبر ضرورت نوسازی کشور در آن دوره و اولویت آن در مقایسه با توسعۀ کشاورزی، سیاستها و اقدامهای رضاشاه در این راستا را مثبت ارزیابی میکنند و آن را تأیید میکنند (غلامی، 1393: 86). برخی دیگر باتوجه به اهمیت کشاورزی و اولویتداشتن این بخش، بر این باورند که سیاستها و اقدامهای پهلوی اول در حوزۀ نوسازی صنعتی امری غیرضروری بوده است و باید به توسعۀ کشاورزی توجه میشد. گروهی دیگر نیز با تکیهبر نقش عنصر خارجی، این دیدگاه را ترویج میکنند که اقدامات صنعتی رضاشاه از نفوذ استعمار و توصیههای عوامل آنها ناشی بوده است. آنها معتقدند این اقدامها در راستای وابستهترکردن اقتصاد کشور به خارج صورت گرفته است (غلامی، 1393: 89). در این مجال، بدون در نظر گرفتن دیدگاههای ذکرشده، این نکته را تبیین میکنیم که نتیجهها و پیامدهای سیاستها و اقدامهای دولت پهلوی اول در راستای توسعه و نوسازی صنعتی، دیدگاههای منتقد و مخالف را باطل میکند. هنگامیکه رضاشاه به قدرت رسید، ایران از لحاظ صنعتی در وضعیت ابتدایی قرار داشت و کشور بسیاری از صنایع ضروری و نوین را در اختیار نداشت. صنایع سنتی مبتنیبر فناوری بومی، عمده صنایع کشور پیش از پهلوی اول بود. صنایعی که قادر نبودند با رقبای خارجی و کالاهای وارداتی رقابت کنند. از طرف دیگر، بسیاری از کالاهای صنعتی نوین را بازرگانان خارجی یا نمایندگیهای آنها در کشور وارد میکردند و به علت نبود صنایع نوین، تمام نیازهای کشور از راه واردات تأمین میشد. در آغاز حکومت پهلوی اول، در ایران تعداد کارخانههای ریسندگیوبافندگی مدرن از تعداد انگشتان یک دست فراتر نمیرفت و همین تعداد اندک نیز، در برابر واردات ارزانتر منسوجات خارجی دچار ضرر و زیان بودند. در سال 1320ش/1941م و پس از کنارهگیری رضاشاه از سلطنت، در ایران 41 کارخانۀ مدرن در حوزۀ نساجی فعال بودند که از این تعداد، 37 کارخانه به بخش خصوصی تعلق داشت (غلامی، 1393: 90). در پایان حکومت پهلوی اول، بیش از دوسوم نیروی اسب بخار و دوسوم کارکنان کارخانجات صنعتی ایران در رشتههای مختلف نساجی مشغول به کار بودند (طالبپور، 1396: 188). در نتیجۀ ایجاد این تعداد از صنایع و کارخانههای مرتبط با ریسندگیو بافندگی، میزان کشت پنبه و میزان اراضی زیر کشت پنبه نیز در دورۀ پهلوی اول افزایش یافت؛ برای مثال، در گرگان و مازندران میزان کشت پنبه افزایش درخور توجهی یافت و به بهبود معیشت کشاورزان از یک سو و توسعۀ کشاورزی این استانها از سوی دیگر منجر شد (حسننژاد، 1393: 39).
پایهگذاری کارخانۀ اعتمادیۀ بوشهر باوجود اقدامهای مهم رضاشاه در زمینۀ صنعت، درحوزۀ صنعت در بوشهر اقدامهای مؤثری صورت نگرفت. تا سال 1310ش/1931م صنایعی معدودی در بوشهر وجود داشت که شامل چند کارگاه خُردکردن و آردکردن گندم، یک کارخانۀ برق و یک کارخانۀ برق و یخ بود. صنعت نساجی یکی از صنایع مهمی بود که در بوشهر دورۀ پهلوی ایجاد شد. تأسیس کارخانۀ پارچهبافی اعتمادیه در بوشهر، یکی از پدیدههای جالب و درخور بررسی در تاریخ معاصر بوشهر و تاریخ صنعتیشدن ایران است. علتهایی که این پدیده را شگفتانگیز و عجیب میکنند، عبارتاند از: تجاری و دریانوردیبودن محور اقتصادی این شهر که با احداث کارخانه و یک واحد صنعتی ارتباطی نداشت؛ موقعیت آبوهوایی و جغرافیایی بوشهر و اینکه برای ارتباطات زمینی با درون کشور دچار موانع فراوان بود؛ بوشهر از خطوط آهن و راهآهن نوبنیاد کشور نیز بهرهای نداشت. با بررسی و تأمل در فضای عمومی کشور در آن روزگاران و ظهور حس میهندوستی و تعلق خاطر به هویت ملی نوظهور، میتوان گرایش بسیاری از نخبگان اقتصادی و صاحبان سرمایه را به مشارکت در صنعتیسازی و خودکفایی کشور احساس کرد. از سوی دیگر، کمبود شدید پارچه در بوشهر و دوربودن آنجا از مراکز اصلی صنعت نساجی کشور نیز در تأسیس این کارخانه تأثیر داشت. البته باید به این نکته نیز اشاره کرد که به علت موقعیت بندری و تجاری بوشهر، مؤسسان کارخانۀ اعتمادیه بهدنبال صادرات محصولات خود به بازارهای خارجی بودند؛ ولی کمتر به این کار موفق شدند؛ زیرا محصولات تولیدشده در این کارخانه، برای بازار مصرف داخلی مناسبتر بود. در سال 1315ش/1936م، پایههای مهمترین صنعت بوشهر دورۀ پهلوی پیریزی شد. محمدحسین ایگار که مدتی مقیم منچستر انگلیس بود و در مقام مؤسس کارخانۀ نساجی شیراز شناخته میشد، وارد بوشهر شد و با تجار بوشهر در زمینۀ تأسیس کارخانۀ نساجی مذاکرههایی کرد. او در این مذاکرهها اعلام کرد کارخانۀ دبیت و چلوار را خریداری کرده است و تمایل دارد در بوشهر و با مشارکت تجار این شهر، کارخانه بنیان گذاشته شود. پس از جلسههایی مقرر شد مبلغ ابتدایی برای تأسیس کارخانه، سیصدهزار تومان باشد که حاجعبدالرسول رئیسالتجار، حاضر شد یکصدوپنجاههزار تومان این مبلغ را پرداخت کند. برخی تجار دیگر نیز پذیرفتند باقیماندۀ این مبلغ را بپردازند (کوشش، 179: 2). در شهریور1315/سپتامبر1936 بنابر دعوت صدری، حاکم بوشهر، تجار در جلسۀ دیگری گرد هم آمدند تا مبالغ لازم برای سهامدارشدن در این کارخانۀ نساجی را مشخص کنند. در این جلسه قرار شد حاجعبدالرسول و محمدحسین ایگار هرکدام مبلغ یکمیلیون ریال، حاجمحمدرضا بهبهانی و حاجمحمدعلی برکت هرکدام مبلغ پانصدهزار ریال و تجار دیگر نیز مبالغی از شصتهزار تا چهارهزار ریال هزینه کنند (کوشش، ش187: 2). مرحوم محمدحسین ایگار، پایهگذار کارخانۀ پارچهبافی اعتمادیه بوشهر، شیرازی بود و از بازرگانان پیشرو در عرصۀ سرمایهگذاری صنعتی به شمار میرفت. محمدحسین ایگار که از تجارت به صنعت روی آورده بود، از نمونههای روشن قشر نوظهوری بود که به سرمایهداری صنعتی علاقه نشان میدادند. او در کنار سرمایهگذاری در عرصۀ نساجی، در صنایع غذایی نیز سرمایهگذاری کرد و کارخانۀ قند مرودشت را تأسیس کرد. مرحوم ایگار در 6خردادماه1331/1952م فوت کرد و در دروازه قرآن شیراز به خاک سپرده شد. ساختوساز بنای جدید دروازه قرآن شیراز در سال 1328ش/1949م نیز ازجمله اقدامهای اوست.
مکان و موقعیت محل استقرار کارخانۀ اعتمادیه عملیات پیریزی کارخانۀ پارچهبافی اعتمادیه در پاییز 1315ش/1936م در کوی دواس بوشهر خاتمه یافت. مؤسس این کارخانه، یعنی محمدحسین ایگار، تلاش کرد عملیات ساختمانی و نصب ماشینآلات در ششماه خاتمه یابد (کوشش، ش190: 2). محلۀ این کارخانه، یعنی کوی دواس، پیش از این روستایی در حومۀ بوشهر بود؛ ولی اینک یکی از محلههای آباد و پررونق بندر بوشهر است. کوی دواس از شمال و مشرق به پایگاه هوایی بوشهر و محلۀ مخبلند و از جنوب به محلۀ خواجهها و از مغرب به محلۀ شغاب و ساحل دریا محدود میشود. پیش از تأسیس کارخانۀ اعتمادیه، دواس روستایی قدیمی بود که اهالی آن به طور عمده به کشاورزی و دامپروری و نیز فعالیتهای مربوط به دریا، از قبیل صیادی، مشغول بودند. نظر به حاصلخیزی خاک و وجود منابع زیرزمینی آب شیرین، کشاورزی و باغداری در این محل رواج داشت. دامپروری نیز رایج بود. در اواخر دورۀ قاجار، بسیاری از اعیان و اشراف بوشهر در محلههای جنوبی بوشهر، ازجمله محلۀ دواس و محلۀ بهمنی، باغ و بوستان و عمارتهای تفریحی ایجاد کردند (حمیدی، 1380: 138و146). دواس مقصد بسیاری از این اعیان و اشراف شد و تجار مسلمان و غیرمسلمان، همچون ارامنه، باغهایی در آنجا ساختند. بخشی از باغها و مزرعههای کشاورزی دواس، همچون محلههای باغملا و باغنار (باغانار)، در اواخر دهه چهل خورشیدی، هنگام تأسیس پایگاه هوایی ششم شکاری بوشهر، جز محوطۀ پایگاه هوایی و فرودگاه شدند و از بین رفتند. کارخانۀ اعتمادیه در محل باغی معروف به باغ جمس ساخته شد. پس موقعیت دواس، یعنی نزدیکی به منابع و داشتن زمینهای وسیع برای احداث کارخانه و همچنین نیروی کار فراوان، در احداث کارخانه در این ناحیه مؤثر بود. در حال حاضر، دواس یکی از محلههای آباد و پررونق جنوب بندر بوشهر است که با خیابانها و ساختمانهای مدرن و چندطبقه، چهرۀ محلهای نوساز به خود گرفته و به شهر بوشهر متصل شده است. این محله، جمعیتی بالغبر دههزار نفر در خود جای داده است.
اثرهای اجتماعی تأسیس کارخانۀ اعتمادیه احداث این واحد صنعتی در بوشهر، پیامدهای مهمی بهدنبال داشت؛ از آن جمله باید به جذب نیروی کار فراوان و ایجاد اشتغال اشاره کرد. چنانکه در زمان ساخت این واحد صنعتی، بندر بوشهر حتی با کمبود کارگر مواجه شد و کارگران با دستمزدهای هنگفتی به خدمت گرفته میشدند (کوشش، ش11: 2). این مسئله بیانکنندۀ آن بود که اگر حکومت پهلوی به صنعتیشدن بوشهر توجه نشان میداد، قادر بود علاوهبر رونقبخشیدن به این منطقه، معضل بیکاری در این منطقه را برطرف کند. در اواخر سال 1316ش/1937م فعالیت کارگران در ساخت این کارخانه چنان بود که بالغبر چهارصدوپنجاه کارگر در ساخت آن مشارکت داشتند و حتی زنان نیز در این امر فعالیت میکردند (کوشش، ش26: 2). در اسناد بهجایمانده از اتاق بازرگانی بوشهر نیز، از تأثیر احداث کارخانۀ اعتمادیه در کاهش بیکاری در بوشهر و افزایش میزان اشتغال گزارش آمده است. متن صریح گزارش چنین است: «وضعیت فعلی نسبت به سنوات ماضیه بهتر و عده بیکاران خیلی کم شده است» (پدیدار، 1393: 208). تشکیل جلسههای مکرر توسط فرماندار و دیگر مقامهای بوشهر، برای حل مشکلات این واحد صنعتی و گسترش آن (کوشش، ش300: 2)، از اهمیت این کارخانه در رونق بوشهر حکایت دارد؛ زیرا گسترش صنعت نساجی از یک سو جلوی مهاجرت، بهویژه مهاجرت تجار بزرگ را از بوشهر میگرفت و از سوی دیگر، معضل قاچاق پارچه در بوشهر را به طور نسبی مرتفع میکرد. کارخانۀ اعتمادیه کارخانهای بود که چهل دستگاه ماشین پارچهبافی و نخریسی داشت و در دوران اوج فعالیت آن، تعداد کارگران به بیش از دوهزار نفر میرسید. در سالهای نخستین، تعداد کارگران کارخانه هفتصد نفر بود که بهتدریج افزایش یافت و به دوهزار نفر رسید. در بین کارگران کارخانۀ اعتمادیه، خانمها نیز حضور داشتند و تعداد آنها نیز درخور توجه بود. حقوق زنان کارگر نصف حقوق مردان بود و در شیفت شب از آنها استفاده نمیشد. رشد طبقۀ کارگر در بندر بوشهر و ایجاد امکاناتی برای بهبود کیفیت زندگی این طبقه، پیامد دیگر تأسیس کارخانۀ اعتمادیه بود؛ چنانکه بخشی از مساحت زمین کارخانه، حدود هفت هکتار، به ساختن منازل مسکونی برای کارگران و کارمندان کارخانه اختصاص داده شد. بهواقع، قرارگرفتن محل کارخانه در حومۀ بوشهر باعث شد بهتدریج، به مسئلۀ اسکان کارگران و کارکنان کارخانه و خانوادههای آنها در مجاورت کارخانه توجه شود؛ پس به این منظور، روبهروی ضلع غربی کارخانه منازل مد نظر ساخته شد. این امر بهگونهای گسترش یافت که سیمای محلۀ دواس را دگرگون کرد. هنوز در محلۀ دواس، کوچهها و برخی منازل باقیمانده از آن دوره مشاهده میشود. با این توضیح که بیشترِ این منازل، به علت فرسودگی، تخریب شدند و بهجای آنها منازل جدیدی ساخته شده است.
فرازونشیبهای کارخانۀ پارچهبافی اعتمادیه با کوششهای محمدحسین ایگار، در شهریور 1318ش/1939م بود که بخش عمدۀ ماشینآلات کارخانۀ اعتمادیه وارد بندر بوشهر شد و مدت کوتاهی پس از آن، کارگران مشغول کار شدند؛ همچنین ایگار به تأمین ماشینهای برق این کارخانه موفق شد و کارخانه از نیروی برق بهره گرفت (کوشش، ش223: 2 و ش9: 2). عملیات این کارخانه عبارت بود از: تبدیل پنبه به نخ و سپس بافت و تولید انواع پارچه، بهویژه پارچۀ متقال. پارچۀ متقال پارچۀ ساده و سفیدی بود که در آن روزگار خریداران فراوانی داشت. پنبههایی را که کارخانه نیاز داشت از گرگان، در شمال کشور، و شهرستان داراب، در استان فارس، تهیه و خریداری میکردند. برای استحکام بیشترِ نخهای بافتهشده، آنها را به مواد اولیهای همچون نشاسته و روغن آغشته میکردند. مرغوبیت پارچههای تولیدی شرکت اعتمادیه بوشهر تأییدشده بود؛ به گونهای که در سالهای نخست فعالیت شرکت، برای محصولات آن بازار مناسبی پیدا شد و حتی محصولات آن به خارج از کشور صادر شد (ساکما، 10921/293). کارخانۀ اعتمادیه باوجود تولید فراوان و در اختیار داشتن بازارهای فروش مناسب در دورۀ پهلوی اول، باز هم به مشکلات فراوانی دچار شد. عمدۀ این مشکلات که گاهی باعث تعطیلی کارخانه نیز میشد، از اختلاف فراوان بین سهامداران آن ناشی بود. بهواقع، برخی از این سهامداران معنقد بودند ایگار سود مناسب ناشی از فروش محصولات این کارخانه را به آنها پرداخت نکرده است و حتی باوجود فروش مناسب، بنابر نظر ایگار، کارخانه با زیانهایی مواجه شده است. این اختلافها در نهایت باعث شد ضرر فراوانی به بخش کارگری کارخانه وارد شود (ساکما، 10923/293). چنانکه در سال 1318ش/1939م فرزانه، فرماندار بوشهر، در نامهای به استانداری فارس اعلام کرد: «در اثر مراقبت و دلسوزی و با وجود اینکه محصولات کارخانۀ ریسندگیوبافندگی اعتمادیه بوشهر خیلی مرغوب و باب بازارهای داخلی بود، طبق گزارش بازرسان اعزامی شیراز مبالغی مقروض و متضرر شده است. اینک چند روزی تعطیل شده است. نهایت مراقبت و جدیت نمودم شاید از تعطیلی موقتی جلوگیری شود. بهعقیدۀ بنده اگر مدتی کارخانه به همین حال تعطیل بماند، ممکن است ماشینآلات زنگ بزند و بهعلاوه متخصصین و کارگرانی هم که سابق پیدا کردهاند، متفرق شوند. بهعلاوه روزی سیصد تن کارگر از این طریق امرار معاش میکنند که حال بیکار شدهاند. مقرر فرمایید که هیئت مدیره شرکت سهامی اعتمادیه در استانداری دعوت شده تا تصمیم مقتضی اتخاذ شود» (ساکما، 10921/293). درخلال سالهای 1320تا1324ش/1941تا1945م کارخانۀ اعتمادیه به بازار فروش بسیار خوبی دست یافت و قیمت محصولات تولیدی آن مرتب افزایش مییافت. برابر اسناد موجود در اتاق بازرگانی بوشهر، در شهریورماه1322ش/1943م، به علت رواج بازار، قیمت برخی از محصولات کارخانۀ اعتمادیه، در مقایسه با ماه پیش از آن، ترقی کرد؛ برای مثال قیمت چیت گلدار از متری 21.5 ریال به 25 ریال، پارچه شلواری راهمشکی از 22 ریال به 25 ریال، چیت عنابی از 27 ریال به 32 ریال و متقال از 18.5 ریال به 20 ریال افزایش یافت (پدیدار، 1393: 297). این روند در مهرماه همان سال نیز ادامه یافت و بنابر گزارش اتاق بازرگانی بوشهر، دوباره 15درصد به قیمت محصولات شرکت افزوده شد. متن گزارش اتاق بازرگانی این چنین است: «بهواسطۀ داشتن مشتری زیاد بازار معامله آن صدی پانزده ترقی نموده است» (پدیدار، 1393: 297). در فروردین1323ش/1944م نیز قیمت محصولات شرکت افزایش یافت. یکی از علتهای رونق کارخانه، بهویژه در اوایل سال 1324ش/1945م، این بود که ایگار ماشینآلات جدیدی نصب کرد (کوشش، 28/1/1324: 2). در همین سال 1324ش، بهای اقسام محصولات کارخانۀ اعتمادیه به این صورت بود: «چیت گلدار متری 29.5 ریال، شلواری راهمشکی متری 27.5 ریال، متقال 23.5 ریال، ریسمان 16.5 ریال، بقچه 500 ریال و ریسمان 10 متری 450 ریال» (پدیدار، 1393: 280). در سالهای بعد، ناامنی و مشکلات ناشی از تصرف بوشهر توسط عشایر و خوانین (اسدپور، 1392: 92؛ نوریزاده بوشهری، 1327: 31) و بهویژه ناامنی در راهها، بر وضعیت کارخانۀ اعتمادیه تأثیر گذاشت؛ چنانکه در سال 1326ش/1947م، کارگران چندبار دست به اعتصاب زدند. روزنامهها اینگونه حرکتها در بوشهر را به حزب توده نسبت دادهاند (کوشش، ش90: 2). این اعتصاب چنان گسترده بود که مهندس جهانبینی و مهندس کردبچه برای رسیدگی به امور کارگران کارخانۀ اعتمادیه، راهی بوشهر شدند. در هنگام سخنرانی مهندس جهانبینی، در اثر اعتراض، چند کارگر مجروح شدند (کوشش، ش93: 2). در سال 1328ش/1949م، دوباره کارخانۀ پارچهبافی اعتمادیه دچار رکود شد که علت آن رکود اقتصادی بندر بوشهر بود. در این سال و به علت این رکود اقتصادی، کارخانۀ پارچهبافی اعتمادیه تعطیل شد (ساکما، 9043/3500). هرچند مقامهای بوشهر اعلام کردند این تعطیلی به این علت بود که چون ماشینآلات کارخانه در طول سالها کار فرسوده شده بودند و به تعمیراتی نیاز داشتند، کارگران با حقوق به مرخصی دوهفتهای فرستاده شدند. از سوی دیگر، در آن زمان و بنابر اظهارات همین مقامها، فصل درو محصولات بود و چون برخی کارگران مختصر زراعتی داشتند، فرصت میکردند محصولات خود را درو کنند (کوشش، ش117: 2). در آغاز دهۀ سی شمسی/پنجاه میلادی، بار دیگر کارگران کارخانۀ اعتمادیه معترض بودند حقوقشان ضایع شده و مطالباتشان پرداخت نشده است؛ اما مقامهای استانداری فارس، بدون توجه به مشکلات کارگران، این اعتراضها را به حزب توده نسبت میدادند (ساکما، 2908412). در دهۀ سی، مهمترین مشکل کارخانه آن بود که به علت کمبود نقدینگی، قادر نبودند پنبۀ لازم را به موقع تأمین کنند؛ پس مجبور بودند پنبه را با قیمت بیشتر و مقدار کمتری خریداری کنند که این مسئله گاهی باعث تعطیلی کارخانه میشد (ساکما، 2908407). در اردیبهشت1330ش/1951م، باتوجه به مشکلات و ضررهای کارخانه، جلسههای متعددی برای تعیین دستمزد کارگران برگزار شد که سرانجام، دستمزد یک کارگر ساده کارخانه روزی 25 ریال تعیین شد (ساکما، 2908408). این مشکلات در آغاز دهۀ چهل شمسی/شصت میلادی نیز ادامه یافت. در این اوضاع بود که در سال 1342ش/1963م، تاجری شیرازی به نام مرحوم حاجعلی کاظمی کارخانۀ پارچهبافی اعتمادیه را از صاحبان پیشین خریداری کرد. او با تزریق سرمایه و نقدینگی به کارخانه و نوسازی کارخانه و جایگزینی ماشینآلات جدید ژاپنی، بهجای ماشینآلات فرسودهای که از بیستوشش سال پیش استفاده میشدند، به کارخانه جان دوبارهای بخشید. اقدامهای او باعث شکلگیری دوران جدیدی از فعالیتهای کارخانه شد که حدود چهلوشش سال طول کشید. در طول دهۀ چهل، فعالیت شرکت بهحدی بود که کارگران در سه نوبت کار میکردند و کارخانه مشغول تولید انواع پارچه بود. در طول دهۀ پنجاه شمسی/هفتاد میلادی نیز این رشد و ترقی ادامه یافت؛ به طوری که حدود صدوپنجاه کارگر هندی نیز در کارخانه به کار گرفته شدند. علاوه بر این، بنا به گفتۀ برخی از اهالی دواس، در سال 1353ش/1974م تعدادی از کردهای عراقی که دولت عراق آنها را از آن کشور رانده بود، در این کارخانه مشغول به کار شدند. در این سالها، کارخانۀ اعتمادیه چهل دستگاه ماشین پارچهبافی و نخریسی داشت و در دوران اوج فعالیت کارخانه، تعداد کارگران به بیش از دوهزار نفر رسیده بود. حقوق زنان کارگر نصف حقوق مردان بود و از آنها در شیفت شب استفاده نمیشد.
کارخانۀ اعتمادیه و تحولات سیاسی کارگران کارخانۀ اعتمادیه در تحولات سیاسی و اجتماعی بوشهر نیز حضور داشتند و نقش ایفا میکردند؛ برای مثال مرحوم منوچهر آتشی، شاعر معروف بوشهری که از فعالان سیاسی و اجتماعی ایران بود، در خاطرات خود مطلبی بیان میکند که از فعالیتهای سیاسی و اجتماعی کارگران کارخانۀ اعتمادیه نشان دارد. براساس این مطلب، مشخص میشود کارخانه کانون فعالیتهای سیاسی احزاب نیز بوده است. آتشی میگوید: «به اتفاق دو نفر از دوستانم عصر 28مرداد1332 در بوشهر به کنار دریا رفتیم، یک رادیوی دوموج کوچک داشتیم. به مناسبت فرار شاه و پیروزی ملت میخواستیم برای خودمان جشنی بگیریم. ناگهان برنامههای رادیو عوض شد و شروع کرد به مارش نظامی زدن و شعار بر علیه حزب توده و دکتر مصدق. از انجام کودتا مطلع شدم و به دوستانم گفتم که قصد دارم به کارخانه اعتمادیه در دواس بروم و به کارگران آنجا روحیه بدهم. سوار دوچرخه شدم به سوی کارخانه رفتم. وقتی به کارخانه رسیدم، اوضاع آشفته بود. تصمیم گرفتم برای کارگران سخنرانی کنم. کارگران را جمع کردم بر بالای کرسی رفتم و دربارۀ ماهیت کودتا، دخالت ارتش و غیرقانونیبودن حکومت زاهدی سخنرانی کردم. کارگران نیز با من همراه شدند و علیه کودتا شعار دادند. مرکز نظامی که در نزدیک کارخانه، یعنی محلۀ بهمنی، قرار داشت. عدهای از کارگران خبر آوردند که ماشین ارتشی به سوی کارخانه میآید. کارگران مرا در تاپو (تغارگچی) مخفی کردند و ارتشیها هرچه گشتند مرا پیدا نکردند (یاحسینی، 1386: 77). این خاطره نشان میدهد در بین کارگران کارخانه، گرایشهای حزبی و سیاسی وجود داشته است و عدهای از کارگران هوادار حزب توده بودهاند. در سالهای پس از انقلاب اسلامی نیز تعداد بسیاری از کارگران این کارخانه، در قالب نیروهای مردمی و داوطلب، عازم جبهههای جنگ شدند تا در برابر تهاجم عراق ایستادگی کنند. آنها در دفاع از آب و خاک ایران مشارکت کردند و در این راستا، شهدا و جانبازانی نیز تقدیم کشور کردند. کارخانۀ اعتمادیه از یک سو با تبدیل بوشهر به قطب ریسندگیوبافندگی بنادر خلیجفارس و ازسوی دیگر، با تبدیل کوی دواس به قلب صنعتی بوشهر، در توسعۀ بوشهر نقش مؤثری ایفا کرد. وجود این کارخانه، زمینه را فراهم کرد که قشری به نام کارگر صنعتی در بوشهر شکل گیرد. به عبارت دیگر، کارخانۀ پارچهبافی اعتمادیه تنها کارخانۀ صنعتی بوشهر بود که در آن کارگران بسیاری مشغول کار بودند. این کارگران علاوهبر کار در کارخانه، در حکم نیروی سیاسی و اجتماعی، در فعالیتهای سیاسی و مدنی نیز ایفای نقش میکردند. مدیران کارخانه برخی اقدامهای رفاهی، همچون ساخت مسکن و ایجاد باشگاههای ورزشی و حتی استقرار پزشک و درمانگاه در محوطۀ کارخانه انجام دادند؛ اما همواره اعتراضها و نارضایتیهای کارگران وجود داشت. نارضایتی کارگران کارخانۀ اعتمادیه از حقوق و دستمزدها و امکانات رفاهی، از مسائلی بود که همواره در تاریخ حیات این کارخانه وجود داشت. اسناد و مدارک متعددی باقی مانده است که از شکایتهای همیشگی کارگران کارخانۀ اعتمادیه از مشکلات موجود در محل کار حکایت دارند. این اسناد نشان میدهند در مجموع، وضعیت کارگران این کارخانه مطلوب نبوده است. میزان حقوق و دستمزدها از نمونههای اختلاف کارگران و مدیران کارخانه بود؛ چنانکه در پی برخی تعطیلیها و اعتراضهای شدید کارگران، در سال 1330ش/م؟ و با حضور قوامی، فرماندار بوشهر، و نیکنام، ریاست ادارۀ کار استان هفتم، جلسهای برگزار شد. در این جلسه قرار شد حقوق و مزایای کارگرانی که بیش از یک سال سابقۀ کار داشتند و در پی تعطیلی کارخانه دچار مشکلات عدیده شده بودند، از محل صندوق تعاون پرداخت شود؛ همچنین مقرر شد حقوق و مزایای کارگرانی که سابقۀ آنها کمتر از یک سال بود نیز براساس قوانین پرداخت شود (ساکما، 9791/293). در سال 1330ش/1951م، در اثر پافشاری و درخواستهای مکررِ کارگران کارخانۀ اعتمادیه که دارای سندیکای کارگری و نماینده نیز بودند، برای نخستینبار مقامهای کارخانه راضی شدند یک پزشک با حقوق ماهیانه پانصد ریال به استخدام شرکت درآید. هدف این بود که پزشک بر امور درمانی و بهداشتی شرکت نظارت کند (ساکما، 9790/293). در آن سال، محمدجعفر رستمیان نمایندۀ کارگران بود. دامنۀ اعتراضها و شکایتهای کارگران تنها به کارخانه و فعالیتهای صنفی محدود نمیشد و در برخی مواقع، نارضایتی از اوضاع اجتماعی و انتقاد از ساختار اداری و عملکرد مقامهای محلی را نیز شامل میشد؛ برای مثال، در یک نمونه، کارگران کارخانۀ اعتمادیه به رفتار و عملکرد فرماندار بوشهر معترض شدند و اقدام به شکایت کردند. یکی از علتهای این نوع شکایتها این بود که درخواستهای آنها محقق نمیشد و با موانع متعددی روبهرو میشدند. باید در نظر گرفت کارگران کارخانه، بهویژه آن دسته از کارگران که گرایشهای سیاسی داشتند و با کانونهای فعال سیاسی و اجتماعی شهر در تماس بودند، به انجام این اقدامها تمایل بیشتری داشتند؛ چنانکه در یکی از نامهها و شکواییهها، کارگران کارخانه از قوامی، فرماندار وقت بوشهر، به نخستوزیر، یعنی مصدق، شکایت کردند و عزل قوامی را خواستار شدند. کارگران کارخانه مدعی وجود روابط ناسالم و نامشروع بین فرماندار و کنسول انگلیس در بوشهر شدند و بهصراحت دستداشتن این دو نفر را در قاچاق مطرح کردند (ساکما، 5109/293). بازرسی وزارت کشور به موجب نامۀ شمارۀ ب/2841 مورخ 2/6/1330، به استانداری استان هفتم در شیراز ابلاغ کرد بهسرعت این موضوع بررسی شود. بازرس استانداری، حسن صباح، در نامهای به تاریخ 7/8/1330، به وجود روابط بسیار دوستانه و شبنشینی و شکاررفتن فرماندار و کنسول انگلیس گواهی داد؛ ولی دربارۀ مشارکت آنها در قاچاق مطلبی ذکر نکرد. او فقط در پایان نامه اشاره کرد که در انظار عمومی بوشهر، فرماندار فردی بیگانهپرست محسوب میشود (ساکما، 5110/293). کارگران کارخانۀ اعتمادیه در نامههای دیگری که به مقامهای محلی و کشوری مینوشتند، به وضع معیشتی خود شکایت میکردند. در این نامهها، آنها خواهان این بودند که مقامهای کشوری به وضعیت کار و زندگی آنها رسیدگی کنند.
فرجام کارخانۀ پارچهبافی اعتمادیۀ بوشهر سرانجام در سال 1388ش/2009م کارخانۀ پارچهبافی اعتمادیۀ بوشهر برای همیشه به کار خود پایان داد. کارخانهای که در زمینۀ ریسندگیوبافندگی قادر بود بوشهر را به قطب صنعتی جنوب کشور و کرانههای خلیجفارس تبدیل کند. به این ترتیب، فرصت کار و اشتغال برای کارگران آن زمان و نیز کارگران آینده از دست رفت. پس از گذشت چند سال، مالک کارخانه اراضی آن را به قطعههای 762 متری تقسیم کرد و با تغییر کاربری، به اراضی مسکونی تبدیل شد و به فروش رسید. در زمان تنظیم این مقاله، قیمت هر مترمربع از اراضی کارخانۀ اعتمادیۀ بوشهر در محلۀ دواس بالغ بر سیوپنجمیلیون ریال است؛ یعنی هر قطعه 762 متری، در حدود دومیلیارد و تقریبی هفتصدمیلیون تومان قیمت دارد. هماکنون چندین مجتمع مسکونی 12 واحدی در آن اراضی ساخته شده است و از آنها استفاده میشود. عوامل اصلی تعطیلی و انحلال کارخانه در سال 1388ش عبارت بودند از: . کمبود نقدینگی و کافینبودن سرمایۀ در گردش شرکت؛ . نبود سرمایۀ لازم؛ . مشکلات سختافزاری شرکت و فرسودگی ماشینآلات و ابزار؛ . مشکلاتی همچون تأمین انرژی لازم برای کارخانه؛ برای مثال در سال 1388، نیروی برق کارخانه جوابگوی نیازهای کارخانه نبود و نیاز به تقویت داشت که متأسفانه حمایت نشد و تقویت نشد. . گسترش شهر و محصورشدن کارخانه در لابهلای بافت مسکونی و خانههای مردم و بروز مشکلاتی از قبیل ترافیک و آلودگی صوتی و لزوم انتقال محل کارخانه به مکان جدید که این هم ممکن نشد و مکان مناسبی تدارک دیده نشد که قابلیت تأمین برق لازم برای کارخانه را داشته باشد. . بدهیهای کارخانه در سال 1388ش؛ در این سال کارخانۀ اعتمادیه بالغ بر چهلمیلیارد ریال بدهی داشت و دارای زیان انباشته بود و مرتب در حال ضرر بود؛ پس همانا فروش اراضی، یکی از راهحلها برای جبران بدهیهای کارخانه بود. . رقابتناپذیری محصولات کارخانه در سالهای آخر که به طور عمده از فناوری قدیمی و کهنهبودن ماشینآلات ناشی بود، بازار فروش محصولات اعتمادیه را دچار آشفتگی کرده بود و بستر را برای زیان فراهم میکرد. . هزینههای تأمین مواد اولیه و نیز دستمزد کارگران و هزینههای شرکت، ازجمله برق مصرفی آن، افزایش یافته بود و به این ترتیب، تعطیلی کارخانه تنها راه ممکن به نظر میرسید. . سومدیریت متولیان کارخانه از یک سو و ناتوانی مدیران و مسئولان وقت استان بوشهر در رفع مشکلات این شرکت از سوی دیگر؛ این سومدیریت در قالب واردات انواع پارچۀ خارجی و قاچاق پارچه و نداشتن فناوری روز برای تولید محصولات جدیدتر نمود یافت. با تمام این مسائل، اگر مقامها و متولیان صنعت در استان بوشهر، در راستای تقویت این کارخانه، حمایتهای جدی ترتیب میدادند، زمینهها برای تداوم فعالیت این کارخانه فراهم میشد. برای روشنشدن این مطلب، ذکر یک نمونه ضرورت دارد؛ برای مثال کارخانۀ نساجی خسروی در مشهد همزمان با کارخانۀ اعتمادیه بوشهر تأسیس شد؛ اما مثل کارخانۀ اعتمادیه تعطیل نشد و همچنان با گسترش فعالیتها، به قطب ریسندگیوبافندگی در شرق ایران تبدیل شده است. براساس توافقهای صورتگرفته، قرار بود مکان کارخانه از کوی دواس به شهرک صنعتی شماره دو بوشهر منتقل شود؛ ولی با استناد به مصاحبۀ مرتضی کاظمی، مدیرعامل وقت کارخانه در سال 1388ش، نبود نیروی برق لازم برای کارخانه در کوی دواس، به خط تولید لطمههای بسیاری وارد کرد. ایشان بر این باورند که همین عامل، یعنی کمبود برق در دواس، یکی از عوامل اصلی تعطیلی کارخانه است. ایشان در ادامه به این نکته اشاره میکنند که مقامهای مسئول در شهرک صنعتی شماره دو بوشهر نیز اعلام کردهاند قادر نیستند برق کارخانه را تأمین کنند.
نتیجه کارخانۀ پارچهبافی اعتمادیه که محصول دوران توسعۀ صنعت ریسندگیوبافندگی در زمان پهلوی اول بود، این استعداد را داشت چهرۀ استان بوشهر را به استانی صنعتی و توسعهیافته تغییر دهد. کارخانۀ پارچهبافی اعتمادیه که نخستین کارخانه مدرن ریسندگیوبافندگی در کرانههای خلیجفارس بود، زمینهها و بستر مناسبی برای ایجاد و گسترش صنایع در بوشهر فراهم کرد. کارخانۀ اعتمادیه این نکته را به اثبات رساند که بوشهر این استعداد را دارد که علاوهبر مزیتهای تجاری و بندری، به مکانی صنعتی نیز تبدیل شود. کارخانۀ پارچهبافی اعتمادیه که در دوران اوج خود بیش از دوهزار نفر کارگر و کارمند داشت، در توسعۀ شهر بوشهر و ایجاد کسبوکار برای داوطلبان بومی و غیربومی بسیار موفق بود. علاقه و انگیزههای میهنی تجار بومی و همچنین وجود بستر مناسب برای کسب سود در زمینۀ صنعت نساجی در بوشهر، باعث تأسیس کارخانۀ اعتمادیه شد. دوری بوشهر از مراکز تولیدی مهم نساجی و کمبود پارچه در بوشهر که باعث قاچاق گستردۀ این محصول میشد، از دیگر زمینهها برای احداث این واحد صنعتی در بوشهر بود. تأسیس کارخانۀ اعتمادیه به شکلگیری و ظهور طبقۀ کارگر صنعتی در بوشهر انجامید و افزایش آگاهیها و تحولات مربوط به این طبقه را موجب شد. علاوه بر این، بهبود کیفیت زندگی کارگران همراه با برخی نارضایتیهای آنها از دیگر پیامدهای ایجاد این کارخانه بود. عمدۀ این نارضایتیها که به تعطیلی این کارخانه در چند نوبت مربوط است، معلول عواملی مانند کمبود نقدینگی، فرسودگی ماشینآلات، اختلافات هیئت مدیره و رکود بوشهر است. در طول دوران هفتادودو سالۀ فعالیت این شرکت، بر سر راه ادامه و گسترش کار آن موانع متعددی بروز کرد که شناسایی و رفع این موانع، زمینهها را برای صنعتیشدن بوشهر فراهم میکرد. چنانکه حمایتنکردن از فعالیتهای صنعتی در استان بوشهر، در ماجرای شرکت اعتمادیه به اثبات رسید. کارخانۀ اعتمادیه تجربهای تاریخی و عینی از امکان تأسیس و راهاندازی صنایع در استان بوشهر است که موفق شد به مدت بیش از هفتاد سال دوام بیاورد؛ اما با وجود این سابقه و پیشینۀ درخور اعتنا، به علتهای گوناگون و ازجمله حمایتنکردن جدی از صنعت و فعالیتهای صنعتی، سرانجام این کارخانه به تعطیلی کشانده شد؛ پس اینگونه ثابت شد در ایران، فعالیتهای بازرگانی و صادرات و واردات کالا و واسطهگری، از تأسیس کارخانه و واحدهای صنعتی و سرمایهگذاری در صنعت سودآورتر است و خطرها و زحمتهای کمتری دارد. کارخانۀ پارچهبافی اعتمادیه بوشهر در بحرانیترین وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشور، در خلال جنگ جهانی دوم و پس از آن، موفق شد با تکیهبر منابع و مواد اولیه داخلی، نیازهای جامعه را تأمین کند و علاوهبر خلق ثروت، وابستگی کشور به کالاهای خارجی را کاهش دهد. این کارخانه نشان داد سرمایهگذاری در صنعت پوشاک و صنایع ریسندگیوبافندگی، سیاستی موفق و مؤثر است و در اثر همین سیاستهای تاریخی، در این حوزه از صنایع، ایران دارای مزیتهای متنوع و متعدد شده است. | ||
مراجع | ||
الف. اسناد
ب. کتاب
ج. مقاله
د. روزنامه
و. پایاننامه
پیوستها
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,030 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 327 |