تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,650 |
تعداد مقالات | 13,402 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,206,636 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,075,387 |
تعامل افعال ایستا و نمودهای دستوری در زبان فارسی؛ رویکردی نقشگرا | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نشریه پژوهش های زبان شناسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 5، دوره 12، شماره 2 - شماره پیاپی 23، مهر 1399، صفحه 73-96 اصل مقاله (1.27 M) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jrl.2021.127072.1551 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ژاله مکارمی1؛ شجاع تفکری رضایی* 1؛ والی رضایی2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1گروه زبان و ادبیات انگلیسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2گروه زبانشناسی، دانشکده زبانهای خارجی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
افعال ایستا در بسیاری از موارد، از مهمترین طبقات فعل و گاهی نیز معیاری برای طبقهبندی افعال دیگر بودهاند؛ مهمترین مشخصۀ افعال ایستا، عدم تغییر است. این افعال دربردارندۀ کنشی نیستند و معمولاً به احساسات درونی، مالکیت و موقعیت مکانی اشاره میکنند. علاوهبر این، برای تحقق به مدتزمانی کوتاه یا طولانی نیاز دارند. افعال ایستا فاقد ساختار درونی هستند و این بدان معناست که برای آنها نمیتوان زیررویدادهایی درنظرگرفت که نشاندهندۀ مرحلۀ آغاز، تداوم و پایان باشد. این افعال محدودیت زمانی و نقطۀ پایان ذاتی ندارند و گسترۀ زمانیِ شمول آنها مشخص نیست. پژوهش حاضر با رویکرد نقشگرایانه به بررسی تعامل افعال ایستا و نمودهای دستوری پرداخته است. دادهها از وبگاههای اینترنت، روزنامه، کتاب و مکالمات روزانه گردآوری شدهاند. در این پژوهش، بهمنظور بررسی جامعتر، افعال ایستا به پنج زیرگروه افعال وجودی، شناختی، عاطفی، ملکی و ادراکی تقسیم و رفتار هرکدام از نظر باهمآیی با نمودهای دستوری مختلف بررسیشده است. بررسی دادهها حاکی از این است که رفتار زیرگروههای افعال ایستا با نمودهای دستوری در تمامی موارد یکسان نیست. این افعال میتوانند بدون محدودیت با نمود تام استفاده شوند، در این صورت، تحقق رویداد مدنظر است. هرچند تعامل افعال ایستا با نمود استمراری غالباً غیرممکن انگاشته میشود، در مواردی ازجمله قرارگرفتن در «موقعیت فراز و فرود، اشاره به کنشگری فاعل و موقعیتهای موقت»، برخی افعال ایستا میتوانند در نمود استمراری بهکار روند. این افعال در نمود کامل میتوانند کارکردهایی از جمله کارکرد نتیجهای، تجربی، خبر داغ و گواهنمایی داشته باشند. علاوهبر این، وجود قید زمان دال بر آینده و مثبت بودن جمله، شرایط را برای دلالت برخی افعال ایستا به نمود آیندهنگر هموار میسازد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
افعال ایستا؛ نمود؛ نمود دستوری؛ دستور نقش و ارجاع؛ زبان فارسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1. مقدمه دستور نقش و ارجاع، بهمثابۀ نظریهای نقشگرا، در اوایل دهۀ هشتاد میلادی معرفی شد. این نظریه بدون توجه به سطح انتزاعی، صرفاً یک سطح برای جمله در نظر میگیرد. در این دستور، ساخت نحوی با ساخت معنایی ترکیب میشود و بخش اصلی را ساخت معنایی تشکیلمیدهد؛ هستۀ اصلی جمله نیز، فعل است. نقش ارتباطی در دستورهای نقشگرا، مهمترین نقشِ زبان است که بهصورت ارجاع و بیانِ گزاره تجلیمییابد؛ یعنی رویدادهایی که در جهان رخ میدهد و مشارکتکنندگانی که در آن دخیل هستند را بیان میکند. در دستور نقش و ارجاع وضعیت امور[1] به انواع موقعیت،[2] رویداد،[3] فرایند[4] و کنش[5] تقسیم میشود (Van valin and Lapolla, 1997:83). موقعیتها، ثابت و غیرپویا هستند، رویدادها بهصورت لحظهای روی میدهند، فرایندها در طولِ زمان، دستخوشِ تغییر میشوند و کنشها، حالت پویای امور هستند که بهواسطۀ مشارکتکننده، کاری انجاممیگیرد؛ رویدادها و فرایندها دارای نقطۀ پایان، ولی موقعیتها و کنشها فاقد نقطۀ پایان هستند. اساسیترین بخش در دستور نقش و ارجاع ساخت معنایی است که فعل نیز نقش اصلی را در آن ایفامیکند. در این نظریه، افعال به چهار طبقۀ ایستا،[6] کنشی،[7] پایا[8] و لحظهای[9] تقسیم میشوند. افعال ایستا، به کنش خاصی اشاره نمیکنند و فاقد ساختار درونی هستند. زیرگروههای این افعال در تعامل با نمودهای دستوری، رفتارهای متفاوتی دارند. پرسش اصلی این پژوهش چگونگی تعامل زیرگروههای افعال ایستا و نمودهای دستوری است. در بخش دوم، مبانی نظری بیان شده است. در بخش سوم، به پژوهشهای پیشین درزمینۀ نمود در زبان فارسی اشاره شده است. بخش چهارم، تحلیل دادههاست و در بخش پنجم نیز نتیجهگیری آمده است.
2. مبانی نظری در دستور زبانهای مختلف بین دو نوع توصیفِ وضعیت امور تمایز وجوددارد؛ آنهایی که لزوماً دارای محدودیت و پایان هستند، مانند «پیداکردن» و آنهایی که پایانی ندارند، مانند «دانستن». این تمایز را ارسطو در قالب دوگانۀ “Kinesis” و “Energeia” عنوانکرد که در زبانشناسی معاصر،telic” “و “atelic” نامیده میشود؛ ماهیت معنایی و هستیشناختی این تمایز و رمزگشایی آن در زبانهای طبیعی، هستۀ مطالعات طبقۀ نمودی و نوع عمل[10] را شکلمیدهد (Filip, 2009). طبقهبندی افعال براساس وضعیت مشخص، اولین بار توسط وندلر[11] (1957) صورتگرفت. او افعال را با توجه به قیدهای زمان، زمان دستوری و تضمن منطقی در چهار طبقۀ افعال ایستا، کنشی، پایا و لحظهای قرارداد. در بررسی نمود واژگانی یا نوع عمل، طبقات نمودی وندلر (1957) را از تأثیرگذارترین نظریات در مطالعۀ نمود واژگانی میدانند ( Peck et al., 2013:664; Kanijo, 2019:73) و حتی برخی، مفاهیم مورداستفاده در آن را همگانی میدانند (Chelliah & de Reuse, 2011). بعد از وندلر، طبقاتِ اصلی و فرعی دیگری به طبقهبندی او افزوده شد. دوتی[12] (1979) طبقۀ کنشی-پایا[13] را اضافهکرد و برای تمایز آن در زبان انگلیسی، چندین آزمون نحوی و معنایی ارائهداد. افعال ایستا، به کنشِ خاصی اشاره نمیکنند، ازنظر زمانی نامحدود و صرفاً نشاندهندۀ حالت هستند و بهدلیلِ غیرپویا بودن قابلیت استمرار ندارند. برای تحقق این افعال نمیتوان مراحلی درنظرگرفت، با وجود این، برای تحقق یافتن به گذر زمان نیاز دارند که ممکن است کوتاه و یا طولانی باشد. افعال ایستا فاقد مرحله هستند. بنابراین، قابلیت استمرار بهندرت در آنها دیده میشود. به عبارت دیگر، برای فعلی مانند «دوستداشتن» نمیتوان مراحلی درنظرگرفت، این فعل بهصورت یکنواخت تحققمییابد؛ ولی «دویدن» دارای مراحل مختلف است و انجام این مراحل بهصورت متوالی، کنشِ «دویدن» را شکلمیدهد. دربارۀ افعال ایستا نمیتوان پرسشِ «در حال انجام چه کاری هستی؟» را مطرحکرد. این افعال، تداومی و نامقیدند، به موقعیتهای ثابت دلالتمیکنند، در گذر زمان، تغییر نمییابند و تا زمانی که شرایطِ تغییر در آنها ایجاد نشود، همچنان بهصورت یکنواخت ادامه پیدا میکنند. محمولِ «دوستداشتن» برای بیان یک وضعیت امر، به فعالیت فیزیکی فرد نیازندارد، در حالی که افعال پویا برای تحقق یافتن، به تلاش و انرژی نیازمندند. علاوهبر این، افعال ایستا بهدلیل ماهیت معنایی خاص خود، ازنظر لازم یا متعدیبودن و میزان تأثیرپذیری بر مفعول، متفاوت از سایر افعال هستند؛ هرچند بسیاری از افعال ایستا قابلیت دوظرفیتی بودن دارند، مفعول آنها، مفعول تمامعیار تلقینمیشود و در نتیجه بسیاری از این افعال نمیتوانند بهصورت مجهول بهکارروند (رضایی، 1391ب). افعال کنشی، مانند «دویدن»، بیانگر کنش، فاقد نمود پایانی و دارای مراحلی هستند که نیازمندِ گذر زمان است و بهدلیلِ زمانبر بودن، قابلیت استمرار دارند. در افعال لحظهای، مانند «رسیدن»، تغییر حالتِ لحظهای اتفاقمیافتد و نمود پایانی ذاتی نیز در این افعال وجود دارد. افعال پایا، مانند «بهبودیافتن»، جزء افعال تغییر حالتند و نمود پایانی دارند؛ ولی در مدتزمانِ بیشتری نسبت به افعال لحظهای اتفاق میافتند. افعال کنشی-پایا با اضافه شدنِ نمود پایانی به افعال کنشی ایجاد میشوند. وندلر (1967:109) با توجه به اصطلاحات رایل (1949:118) افعال ایستا را به دو نوع «ایستای عام»و «ایستای خاص» تقسیم کرد. او افعال ایستای خاص را برای نقاشها، سیگاریها و مانند آنها و افعال ایستای عام را برای خدمتکاران، مدیران و معلمان بهکار برده است. افعالی مانند «نقاشی کشیدن» یا «خدمت کردن» افعالی کنشی و مستلزم مراحلی هستند که به گذر زمان نیازدارند؛ ولی «مدیر بودن» و «نقاش بودن» افعال ایستایی هستند که نمیتوان برای آنها مراحل مجزایی درنظر گرفت. تفاوت اصلی در این است که «نقاشی کشیدن»، دارای نقطۀ پایان است؛ ولی برای محمولی مانند «مدیریت کردن» نمیتوان پایانی درنظر گرفت. ونولین (2005:55) به دو گروه کلیِ افعال ایستای تکموضوعی و افعال ایستای دوموضوعی قائل است که هرکدام بهنوبۀ خود زیرشاخههای دیگری دارند؛ کرافت[14] (2012:42) با درنظر گرفتن بُعد زمان و بُعد کیفی، افعال ایستا را به چهار دستۀ افعال ایستای گذرا،[15] ایستای پایدار اکتسابی،[16] ایستای پایدار ذاتی[17] و افعال ایستای نقطهای[18] تقسیمکردهاست. افعال ایستای گذرا، بیانگر حالاتِ گذرا هستند که ممکن است در آینده تغییرکنند. بهعنوان مثال، «خوشحال بودن» محمولی گذراست و میتواند موقتی باشد. افعال ایستای پایدار اکتسابی، بعد از وقوع، بهطور دائم ادامه دارند؛ مثلاً بعد از «شکستنِ» یک گلدان، حالتِ شکستگی بهطور دائم باقی میماند. افعال ایستای پایدار ذاتی، به حالت ذاتی در یک موضوع اشاره میکنند که همواره پابرجاست، بهعنوان مثال، «ایرانی بودن» یک ویژگی است که از بدو تولد تا پایان عمر میتوان به فرد نسبت داد. افعال ایستای نقطهای نیز بیانگر حالاتی هستند که در یک نقطۀ زمانی کوتاه و محدود صادق است؛ جملۀ «ساعت دقیقاً پنج است» صرفاً در همان نقطهای که ساعت، پنجِ تمام است، صادق است، چرا که بعد از گذشت چند ثانیه، ساعت از مرز دقیقِ پنج عبورمیکند. علاوهبر این، گذرا یا پایدار بودن فعل ایستا در مواردی خاص، تابع هویتِ موضوعِ مورداشاره است؛ محمولِ «خشک بودن» در انتساب به لباس، محمول ایستای گذرا، ولی در انتساب به بیابان، محمول ایستای ذاتی است. بهطورکلی، در افعال ایستا، فعالیت فیزیکی وجود ندارد. فاعلِ افعال ایستا، عاملِ کنش نیست و چون کنشی صورت نمیگیرد، مفعولی نیز وجودندارد و در صورت وجود، بیشتر نقش تجربهگر یا اثرپذیر را ایفا میکند. بنابراین، مفعولِ افعال ایستا، تحتکنترل فعل نیست و در نتیجه ساختِ مجهول برای بسیاری از افعال ایستا قابلاعمال نیست؛ بهعنوانمثال، مجهول جملۀ (1) پذیرفتنی نیست (رضایی، 1391ب).
افعال ایستا با قیدهای دالِ بر کنش مانند «بهشدت» و «آهسته» استفاده نمیشوند؛ به این دلیل جملۀ (2) قابلقبول نیست؛ هرچند قید «باشدت» با افعال ایستا بهکار برده نمیشود، در مواردی کاربرد این قید با برخی افعال ایستا بهچشممیخورد (جملۀ 3). لازم به ذکر است که این قید در جملۀ (3) به معنای «بسیار» بهکار رفته است. علاوهبر این، نقشِ تجربهگری فاعل در جملۀ (3) نسبت به نقشِ اثرپذیریِ فاعل در جملۀ (2) در سلسلهمراتب بالاتری از نقشهای معنایی قراردارد.
بسط نظری تمایز نمود واژگانی و دستوری در پژوهشهای ساختاری و توصیفی سنتی در نیمۀ اول قرن بیستم و در اروپا شکلگرفت (Filip, 2009:3). نمود دستوری در چهار نوع شامل نمود تام،[19] ناقص،[20] کامل[21] و آیندهنگر[22] قابل بررسی است. در نمود تام، فعل بهصورت یک کل نگریسته میشود که نقطۀ شروع و پایان را نیز دربردارد؛ در حالی که در نمود ناقص، میانۀ عمل، در مرکز توجه است و به آغاز و پایان توجهی نمیشود (Smith, 1997:3). در نمود تام، فعل بهصورت یک کل و تمامشده است، بدون آنکه مراحل درونی و میانی آن موردتوجه باشد (Comrie,1976:18 Lieber, 2009:95;). درواقع، نمود تام، نگاه به موقعیت بهعنوان یک کل است، در حالی که در نمود ناقص، تمرکز اصلی بر ساختار درونی موقعیت است (Comrie, 1976:16). نمود ناقص از نمودهای باز است، به این معنا که میانۀ عمل موردتأکید قرار میگیرد و پایانِ رویداد نادیدهگرفته میشود (Frawly, 1999:328). از مصادیق نمود ناقص، نمود استمراری، عادت و تکرار است. در نمود استمراری، موقعیت در حالِ پیشرفت است و از درون به موقعیت نگریسته میشود (Comrie, 1976:24). این نمود برای بیان عادت و اشاره به تحقق حالت یا وضعیت در آینده نیز استفادهمیشود (Johannsdottir, 2011). فعلهای همراه با نمود استمراری معمولاً فاعل انسان را بهعنوانِ کنشگر میپذیرند که بهصورتِ فعالانه، کنش بیانشده توسط فعل را کنترل میکنند. با این توجیه، افعالی مانند «دانستن» و «خواستن»، که فاعلِ انسانی را بهعنوانِ تجربهگر میپذیرند تا کنشگر، بهندرت با نمود استمراری استفاده میشوند (Biber et al., 1999:473). درواقع از آنجا که افعال ایستا، کنشی دربرندارند، بهصورت محمولی یکدست و فاقد مراحل تلقی میشوند و ساختار درونی ندارند، امکان استمرار در آنها بهندرت ایجادمیشود، چرا که ماهیت نامتغیر و مراحل یکنواخت در آنها با مشخصۀ پویایی، که مستلزم استمرار است، سازگاری ندارد (Quirk et al., 1985:198 Pavey, 2010:103;). به عقیدۀ برینتون[23] (1988:40) هرچند افعال ایستا دارای تداوم هستند، تغییری دربر ندارند و نمیتوانند رویدادی در حالِ گسترش یا در جریان قلمداد شوند. کامری (1976:27) بین نمود عادت و تکرار تمایز قائل شده است. نمودِ عادت، توصیفکنندۀ موقعیتی است که به دورۀ زمانی ممتدی مربوط است بهطوری که آن موقعیت، ویژگی اتفاقی در آن زمان نباشد، بلکه مشخصۀ کل آن دورۀ زمانی باشد. در صورتی که موقعیتی بهطور نامشخص بهطول بیانجامد، نمیتوان نمود تکرار را به آن نسبت داد. علاوهبر این، در مفهومِ تکرار، فعل یک چرخۀ کامل، دربردارندۀ آغاز، میانه و پایانِ ذاتی را شاملمیشود که چندین بار و در یک موقعیت صورت میگیرد (Bybee et al., 1994:161). بهعنوان مثال، «سرفهکردن»، اگر در یک موقعیت و چندین بار اتفاق بیفتد، به مفهومِ تکرار دلالت خواهد داشت، چرا که میتوان برای هربار سرفهکردن یک چرخۀ کامل درنظر گرفت؛ درصورتیکه این وضعیت در گسترۀ زمانی بیشتری انجام پذیرد، مفهوم عادت دربر خواهد داشت. نمود کامل، متفاوت از نمود تام است؛ این نمود، بیانگر فعلی است که انجامگرفته یا در حال انجام است و نتیجهای درپی دارد. در واقع نمود کامل، ارتباط بین دو نقطۀ زمانی را نشان میدهد که در یک سو، زمانِ بیانِ نتیجه از موقعیت قبلی و در سوی دیگر، زمان موقعیت قبلی قرار دارد (Comrie, 1976:52). ساختهای گذشتۀ نقلی، گذشتۀ نقلی استمراری، گذشتۀ بعید و گذشتۀ ابعد از جمله ساختهایی هستند که به نمود کامل در زبان فارسی اشاره میکنند. در نمود آیندهنگر، توصیفِ حالت یا موقعیتی در زمانِ حال (یا گذشته) به موقعیت یا رویدادی در آینده مرتبط است (Comrie, 1976:64). نمود آیندهنگر همراستا با زمان آینده وجود دارد و تفاوت صورت و کاربرد آنها، بازتابی از تفاوت منشأ و قدمتِ دو ساخت است (Coghill, 2010:359). در نمود آیندهنگر هرچند ساخت صوری فعل، آینده نیست ولی به تحقق فعل در زمان آینده اشاره میشود. در زبان فارسی ساخت گذشته، ساختهای ناقص و برخی ساختهای کامل، میتوانند با فرافکنی اشاری به مفهوم آیندهنگر بهکار روند.
3. پیشینۀ پژوهش ازجمله اولین پژوهشهایی که در زمینۀ نمود در زبان فارسی صورتگرفته، جهانپناهتهرانی (1363) است. او افعال را به دو گروه افعال لحظهای و تداومی تقسیمکردهاست. افعال لحظهای، مانند «افتادن» و «نشستن»، به حالات لحظهای دلالتدارند؛ ولی افعال تداومی، مانند «بافتن» و «خوردن»، تداوم دارند و آغاز و پایانشان مدنظرنیست. وحیدیان کامیار (1373) دستۀ سومی با نامِ افعال لحظهای-تداومی، به تقسیمبندی جهانپناهتهرانی اضافهکرده است که دربرگیرندۀ افعالی است که در یک لحظه اتفاق میافتند؛ ولی ادامهپیدا میکنند، مانند «خوابیدن» و «ماندن». صفا (1380) هرچند نمود را بهطورمعمول، ویژگی گزارۀ فعلی محسوب میکند، محملِ همیشگی آن را فعل نمیداند بهگونهای که عناصر غیرفعلی نیز میتوانند حاملِ آن باشند. او بهمنظورِ ارائۀ دیدی کلی از مفهومِ نمود، به ذکرِ طبقات متعددی از نمود دستوری و واژگانی در زبان فارسی اکتفا کرده است. راسخمهند (1388: 80-79) در بخشی از پژوهش خود به بررسی ارتباط نوعِ عمل و نمود دستوری پرداخته است. او کاربردِ نمود کامل با افعال وضعیتی[24] را به معنای انجام عمل و تمامشدنِ آن در گذشته نمیداند و به عقیدۀ او نمود ناقص با این افعال اصلاً مفهومِ استمرار ندارد. ازجمله مقالاتی که بهطورخاص به بررسی افعال ایستا پرداخته است، میتوان به رضایی (1391ب) اشارهکرد. او با بررسی نحوی و معنایی افعال ایستا در زبان فارسی، ویژگی افعال ایستا در ارتباط با مقولۀ زمان را همزمانی اشاره به توانایی فرد در خصوص ویژگی مورد اشاره و تحقق آن عنوان میکند، در حالی که این نکته دربارۀ افعال کنشی صادق نیست؛ بهعنوان مثال، جملۀ «او قادر به شنیدن است» به توانایی شنیدنِ فرد در حالِ حاضر اشاره میکند، در صوتی که «او قادر به دویدن است» به این معنا نیست که او لزوماً در حالِ حاضر درحالِ دویدن است. علاوهبر این، ازجمله آزمونهایی که برای تشخیص افعال ایستا بهکار میرود، عدم همراهی آنها با قیدهای «بهشدت» و «باجدیت» و قیدهای «بهسرعت» و «آهسته» است. افزونبر این، فاعلِ فعلهای ایستا، واقعاً انجامدهنده و عاملِ کنش نیست و چون کنشی در این افعال صورت نمیگیرد، مفعولی نیز وجودندارد و نقش مفعولِ فعلهای ایستا، بیشتر نقش تجربهگر یا اثرپذیر است که مفعول تمامعیار تلقینمیشود و به همین دلیل بسیاری از افعال ایستای متعدی، مجهول نمیشوند (رضایی، 1391ب). ویژگی دیگر افعال ایستا، عدم استمرارپذیری است. دبیرمقدم (1376) عبارتهای «درحالِ» و «مشغولِ» را بهعنوانِ آزمونی برای بیانِ استمرار در زبان فارسی مطرح و به این نکته اشاره کرده است که این آزمون با افعالِ کنشی، پایا و کنشی-پایا بهکار میرود. چراغی و کریمیدوستان (1392) با توجه به مدل کرافت (2012) به طبقهبندی افعال زبان فارسی براساس ساخت رویدادی پرداختهاند و با توجه به طبقهبندی وندلر و مشخصاتی که روشتین[25] (2004) عنوانکرده است خصوصیات مشترک افعال ایستا را انباشتگی، تجانس یا همگن بودن، غیرپویایی و عدم استمرارپذیری اغلب آنها بیانکردهاند. علاوهبر این افعال ایستا، صورت امری ندارند و معمولاً در ساختهای شبهاسنادی بهکار نمیروند. از آنجا که این محمولها دیرشی هستند با قیود دیرشی، که نشاندهندۀ ویژگی تداومی آنهاست، بهکار میروند؛ ولی با قیودِ نشاندهندۀ کنشگریِ فاعل بهکار نمیروند. دانشپژوه و همکاران (1392) نیز در بخشی از مقالۀ خود به بررسی ویژگیهای افعال ایستای ناگذرا، گذرا و نقطهای در زبان کردی سورانی پرداختهاند. هرچند پژوهشهای قابلتأمل و ارزشمندی درزمینۀ نمود و انواع آن در زبان فارسی صورتگرفته است، همچنان خلأهای زیادی در این زمینه وجود دارد؛ بهعنوانمثال، برخی از ویژگیهای افعال ایستا، که در بررسیهای پیشین عنوان شده است، را نمیتوان به تمامی زیرگروههای این افعال نسبت داد. ویژگی عدم استمرار، که در اکثر پژوهشها و منابع به آن اشاره شده است، در مواردی با توجه به بافت و معنای مدنظر گوینده برای برخی افعال ایستا نیز کاربرد دارد. خلأ دیگر، نپرداختن به چگونگی تعامل زیرگروههای افعال ایستا و نمودهای دستوری است. پژوهش حاضر، به شیوۀ توصیفی-تحلیلی و در چارچوب دستور نقش و ارجاع، تعامل زیرگروههای افعال ایستا با نمودهای دستوری مختلف را بررسیکرده و به این پرسش پرداخته است که آیا رفتار زیرگروههای افعال ایستا با نمودهای دستوری یکسان است یا خیر. دادههای پژوهش از وبگاههای اینترنت، کتاب، روزنامه و مکالمات روزانه گردآوری شدهاند و با توجه به بافت جمله و معنای کاربردی، در یکی از زیرگروههای افعال ایستا قرارگرفتهاند. بهمنظور بررسی جامعتر، پنج دسته از افعال ایستا شاملِ افعال وجودی،[26] شناختی،[27] عاطفی،[28] ملکی[29] و ادراکی[30] انتخاب شدهاند. افعال وجودی، مانند «وجودداشتن و بودن»، به وجود یک ویژگی، حالت یا مشخصه در موضوع اشاره میکنند. افعال شناختی مستلزم درک و شناخت ذهنی هستند. افعال عاطفی نشاندهندۀ رغبت یا نفرت درونی نسبت به یک موضوع هستند. افعال ملکی، افعال مربوط به در اختیار داشتن و مالک بودن را شاملمیشوند و افعال ادراکی، مانند «دیدن و شنیدن»، بهطور مداوم و غیرارادی صورت میگیرند. جدول (1) زیرگروههای افعال ایستا در زبان فارسی را نشان میدهد. با توجه به مشخصات کلی افعال ایستا و زیرگروههای پنجگانه، باهمآیی این افعال و نمودهای دستوری در بخش چهارم مورد بررسی قرار میگیرد.
جدول 1- زیرگروههای افعال ایستا در زبان فارسی Table 1- Subtypes of state verbs in Persian
4. بررسی دادهها در این پژوهش، افعال ایستا در نمودهای تام، ناقص، کامل و آیندهنگر بررسی میشوند. نکتۀ درخورتوجه این است که گاهی یک فعل، بهدلیلِ ماهیت چندمعنایی خود، میتواند در جملهای صورت استمراری داشته باشد؛ اما در جملۀ دیگر اینگونه نباشد. بهعنوان مثال، «فکرکردن» در جملۀ «من فکر میکردم که او راست میگوید» به معنای «تصورکردن» است و به فعلی ایستا اشاره میکند؛ ولی در جملۀ «داشتم به اتفاقی که برایم افتاد، فکر میکردم» به معنای «اندیشیدن» و فرایندی پویاست (رضایی، 1391الف). بهدلیل این ماهیت چندمعنایی، نمود واژگانی افعال در بافت کاربردی مدنظراست.
4-1. افعال ایستا و نمود تام افعال ایستای وجودی میتوانند با نمود تام استفادهشوند. در جملۀ (4) محمولِ «بودن» در سن شش سالگی، امری است که اکنون مصداق ندارد، بلکه مربوط به سالِ 1348 است. در این جمله، آنچه بهعنوان محمول ایفای نقش میکند، فاقد پویایی است و به وضعیت سنی موضوع اشاره میشود. در پاسخ به «چه اتفاقی افتاد؟» برای این جمله، نمیتوان به جوابِ معناداری دستیافت، چرا که این فعل، کنش یا تغییر حالتی را شاملنمیشود. نمود تام ِاین فعل، به این نکته دلالت دارد که موقعیت مورد اشاره پایان یافته است.
در جملۀ (5) «فهمیدنِ» مفهومِ حریم، فعلی شناختی و در نمود تام بهکار رفته است. هرچند نقطۀ شروعِ «فهمیدن» در زمانی قبل از گفتار تحقق یافته است، آثار این فهم و باور میتواند همچنان در فرد باقی مانده باشد.
در جملۀ (6) «دوستش داشتم» فعل ایستای عاطفی است که در زمان گذشته تحقق یافته است و دارای نمود تام است. فعل ایستای ملکی «داشتیم» در جملۀ (7) نیز بیانگر مالکیت و فاقد پویایی است و نمود تام دارد. 6. خیلی دوستشداشتم، از همۀ برادرام بیشتر. (سینمایی ایستاده در غبار) 7. زمانی در بچگی، باغِ انارِ بزرگی داشتیم. (سایت کلوب، 27 اسفند 1397) افعال ایستای ادراکی در جملات (8) و (9) به تحقق محمول بهصورت ناخودآگاه اشاره میکنند و در نمود تام بهکار رفتهاند. فاعل در این جملات نقشِ فعال و کنترلکنندهای بر آنچه دیده یا شنیده، نداشته است. 8. چند سال بعد این دوستم را اتفاقی توی خیابون دیدم. (سایت درنگ، 19 شهریور 1397) 9. صدای انفجار عظیم را عدهای شنیدند. (رجا نیوز، 6 تیر 1399)
4-2. افعال ایستا و نمود ناقص نمود ناقص در سه نوع استمراری، تکرار و عادت تجلی مییابد. در نمود استمراری، به ساختار درونی موقعیت اشاره میشود و کلیتِ فعل موردتوجه قرار نمیگیرد. در بخش زیر تعامل افعال ایستا با انواع نمود ناقص بررسی میشود.
4-2-1. افعال ایستا و نمود استمراری بیان استمرار در زبان فارسی با دو راهکار صوری، استفاده از فعل کمکی «داشتن» و پیشوند فعلی «می» و راهکار معنایی با استفاده از قیدهایی مانند «در حال حاضر» و «الآن» و عباراتی نظیر «در حالِ»، «مشغولِ» و «سرگرمِ» بیان میشود. دلالت «می» بر استمرار در زمان حال، ضعیف است و منحصر به بیان استمرار نیست. به عبارت دیگر، پیشوند «می» معانی مختلفی دارد و بهتنهایی نمیتواند نشانۀ استمرار باشد (رضایی،1391الف؛ اکاتی و سنچولی،1397). افزونبر این، اگر فعلی قابلیت استمرار داشته باشد، باید بتواند با فعل «داشتن» بهکاررود (رضایی، 1391الف). ساخت استمراری همراه با فعل کمکی «داشتن» اغلب در گفتار محاورهای استفاده میشود و در نوشتار، ساختارِ «درحالِ» کاربردِ بیشتری دارد (Windfuhr & Perry, 2009:461). ازجمله مشخصات دستوری «داشتن» در ساخت استمراری این است که صرفاً همراه با صورت ناقصِ فعل استفاده میشود، قابلیت منفی شدن ندارد، با افعالی مانند «بودن»، فعل واژگانیِ «داشتن» و افعال ایستایی مانند «دانستن» کاربرد ندارد و قبل از فعل اصلی قرارمیگیرد (Dehghan, 1972:200 Lazard, 1992:160; Mace, 2003:102;)؛ این محدودیتهای دستوریِ ساخت استمراری با فعل کمکی «داشتن»، در پژوهش وفاییان (2018:90) نیز تأیید شده است. او کاربردهای دیگر ساختِ «داشتن» را تداوم، تقریب، آیندهنگری و تکرار عنوان کرده است. دستوریشدگیِ نمود استمراری و گسترش فعلِ واژگانیِ «داشتن» بهعنوان نشانگرِ این نمود، بهطور مبسوط در مقالۀ داوری و نغزگویکهن (2017) مورد بررسی قرار گرفته است. در پژوهشِ حاضر، راهکار صوری، یعنی فعل کمکی «داشتن» بههمراهِ پیشوند «می»، برای دلالت بر نمود استمراری لحاظ شده است. نمود استمراری با افعالی بهکارمیرود که مشخصۀ پویایی داشته باشند؛ افعال ایستا فاقد پویایی هستند و با توجه به تعارض دو مشخصۀ [+ پویایی] در فعل کمکی «داشتن» و [- پویایی] در افعال ایستا به نظر میرسد کاربرد افعال ایستا با نمود استمراری امکانپذیر نباشد؛ ولی در شرایط خاص میتوان از برخی افعال ایستا در ساخت استمراری استفاده کرد که در پایان بخشِ 4-2-1 به این موضوع پرداخته میشود. ترکیب افعال وجودی با نمود استمراری، در زمانِ حال و گذشته، به تولید جملات غیردستوری منجر میشود (10 و 11). این افعال، فاقدِ ساختار درونی هستند و در نتیجه، قابلیت استمرار ندارند. 10. * دریای خزر داشت مواج بود. 11. * علی دارد دانش آموز است. (رضایی،1391 الف) در جملۀ (12) «دانستن» فعلی شناختی و ایستاست و کاربرد استمراری آن، به تولید جملهای غیردستوری منجر شده است. کاربرد همین فعل در زمان حال نیز غیردستوری است؛ دلیلِ آن عدم تغییر و یکنواخت بودنِ محمول است. ولی در جملۀ (13) فعل ایستای «درککردن» در نمود استمراری، بهدلیل اشاره به تغییر ماهیتِ فعلِ «درککردن» در زمان گذشته و اکنون، جملهای دستوری ایجاد کرده است. در این جمله، به تغییرِ ماهیتِ «درککردن» در زمان گذشته و اکنون اشاره میشود، بهگونهایکه تجربهگر بعد از گذشت یک دورۀ زمانی، به مرحلهای رسیده است که اکنون میتواند دلیل این انتصاب را درک کند و از این روست که این فعل ایستا با گرفتن بازتفسیری پویا در ساخت استمراری استفاده شده است. علاوهبر این، میتوان به نقشِ تجربهگرِ فعال که بهعنوانِ یک کنشگر در سیرِ تحقق محمول نقش داشته و کاربرد این فعل در ساخت استمراری را ممکن ساخته است، نیز اشاره کرد. 12. * من داشتم میدانستم. (رضایی،1391الف) 13. الآن دارم درک میکنم چرا بارسا یه چوپون رو گذاشت مربی تیمش. (سایت طرفداری، 29 دی 1398). افعال ایستای عاطفی معمولاً در ساخت استمراری بهکار نمیروند (14.الف و 15). فعل «علاقه پیدا کردن» ازنظر نوع عمل، متفاوت از فعل«علاقه داشتن» است؛ در فعل «علاقه پیدا کردن» گذر از مرحلهای که فرد فاقد علاقه بوده به مرحلهای که فرد دارای علاقه است، مدنظر است و از این جهت، این فعل را نمیتوان ایستا درنظرگرفت و به همین دلیل، جملۀ (14.ب) قابلقبول است؛ در صورتی که فعلِ «علاقه داشتن» ایستا و صرفاً تمایل درونی فرد در آن مدنظر است. 14. الف. * دارد به موسیقی علاقه میدارد. ب. دارد به موسیقی علاقه پیدا میکند. 15. * شعرهای حافظ را دارد دوست میدارد. افعال ملکی با ساخت استمراری استفاده نمیشوند؛ در جملۀ (16) فعل کمکی«داشتن» همراه با پیشوند «می» بهعنوان ساختِ غالب در نمود استمراری است و «داشتنِ» دوم به مفهومِ فعلی واژگانی و سرنمون افعال ملکی و فعلی ایستا است؛ این جمله غیردستوری است و در زبان کاربردی ندارند. در زمانِ گذشته نیز این کاربرد، دستوری نخواهد بود. 16. * آنها یک خانۀ بزرگ دارند میدارند( *داشتند میداشتند). باهمآیی افعال ایستای ادراکی چون «دیدن» و «شنیدن» با نمود استمراری، بسته به بافت، میتواند به معنای متفاوت اشاره کند و با توجه به نوعِ معنا، به فعلی ایستا یا پویا دلالتکند. «دیدن» در مفهومِ «مشاهدهکردن» و «تماشاکردن» فعلی پویاست که دارای فاعلِ کنشگر است؛ ولی در صورتی که فاعلِ آن تجربهگر باشد و بهصورتِ غیرارادی صورت پذیرد، فعلی ایستا تلقی میشود. این افعال در جملههای (17) و (18) آگاهانه و موقت صورت میگیرند و کنشگر در انجام آنها نقشدارد، این تحققِ آگاهانه، فعل را از حالت ایستا به پویا تبدیلکرده است؛ درواقع، تغییر معنای فعل از ایستایی به پویایی باعث میشود این افعال بهصورت استمراری بهکار روند. در این حالت، فعل در موقعیتی مشخص و موقتی تحقق مییابد. 17. همه داریم این فیلم رو میبینیم. (همشهری آنلاین، 5 فروردین 1399) 18. به حق همین اذان که صداشو دارم میشنوم، منو ببخش. (وبلاگ گل نرگس55، 5 مهر 1388) همان طورکه عنوان شد، هرچند باهمآیی افعال ایستا با نمود استمراری ناسازگار تلقی شده است، در صورتی که فعلی ایستا، مشخصۀ ایستایی خود را از دست بدهد و با توجه به کنشگری فاعل در معنای متفاتی بهکار رود، به فعل کنشی تبدیل شده است و میتواند با نمود استمراری همراه شود. هادلستون و پولام[31] (2002:167) به سه عامل در این زمینه اشارهمیکنند: «موقعیتهای فراز و فرود،[32] کنشگری[33] و وضعیت موقت»[34]. گرینبام و کوئرک[35] (1990:53) نیز کاربرد فعل ایستا بهصورت استمراری را به دو دلیل امکانپذیر میدانند؛ یکی داشتن خوانش پویا و دیگری دلالت بر رفتار یا حالتی که بهصورت موقت و در مدت زمانی محدود صورت میگیرد. از موارد کاربرد فعل ایستا بهصورت استمراری، زمانی است که تغییر فعل رو به شرایط بهتر یا بدتر یا بهصورت افزایش یا کاهش تدریجی شکل میگیرد؛ این موقعیت با نامِ موقعیت «فراز و فرود» و معمولاً با صفات تفضیلی بهتر، کمتر، بیشتر و نظایر آن نشان داده میشود. در جملۀ (19) «شناختن» بهواسطۀ شناختِ تدریجی، در موقعیتِ «فراز و فرود» قرار گرفته است. در این جمله گوینده از مرحلۀ شناخت قبلی وارد مرحلۀ شناخت جدیدی شده و این تغییر در شناخت، حالت ایستایی را از فعل کنار زده و در نتیجه فعل بهصورت استمراری استفاده شده است. 19. من دارم کمکم میشناسمت. تو اونی نبودی که این همه تعریفت میکردن از پاکی، از ایمان، از... (وبلاگ عمرم، جونم، 16 بهمن 1386) علاوهبر این، کاربرد فعل ایستا در نمود استمراری به تفسیر دوبارۀ آن منجر میشود، به همین دلیل برخی افعال ایستا با گرفتن بازتفسیری پویا و اشاره به کنشگری فاعل میتوانند استمرار داشته باشند. عامل دیگری که هادلستون و پولام (2002) برای تغییر فعلی ایستا به فعلی کنشی عنوان میکنند، «وضعیت موقت» است که بیشتر برای «فعلهای وضعیتی»[36] مانند « قرار داشتن» و «واقع بودن» مصداق دارد. البته در زبان فارسی برای اشاره به موقعیت مکانی یک موضوع، بیشتر از زمان حال ساده یا گذشتۀ ساده استفاده میشود. در زبان فارسی دلالت برخی افعال ایستا بر خوانشی موقت میتواند کاربرد برخی افعال ایستا بهصورت استمراری را توجیه کند، بهعنوان مثال، «آرزو کردن»، فعلی ایستاست؛ ولی در جملۀ (20) بهدلیلِ دلالت بر امری موقت، با ساخت استمراری استفاده شده است و کاربرد متداولی نیز دارد؛.در این حالت میتوان در جوابِ پرسشِ «چه کاری داری انجام میدهی؟» از این جمله استفادهکرد و این پرسش و پاسخ قابلقبول است. درجملۀ (21) نقشِ آگاهانۀ فرد در تجلیِ فعل قابلدرک است و جمله با داشتنِ خوانشی موقت که به احساسِ کنونی فرد اشاره میکند در نمود استمراری بهکار رفته است. 20. دارم آرزو میکنم تو دلم. (مکالمه روزانه) 21. دارم سرما رو احساس میکنم. (مکالمه روزانه)
4-2-2. افعال ایستا و نمود ناقص در مفهوم تکرار و عادت نمود ناقص، رویداد را نامقیدمیکند و از نشانههای بارز آن در زبان فارسی، پیشوند «می» است که قبل از فعل قرار میگیرد و به عدم تکمیل و در برخی موارد به در جریان بودنِ فعل اشاره میکند. بهدلیل معانی متفاوت پیشوند «می» دستورنویسان بین نمود ناقصِ استمراری و نمود ناقص در مفهومِ تکرار و عادت تمایزی قائل نشدهاند؛ در واقع، مفاهیم نمود استمراری، تکرار و عادت ازنظر صوری تمایز مشخصی در زبان فارسی ندارند و در بافت گفتمان ازنظر معنایی قابلتشخیص هستند (رضایی، 1391الف). برخی قیدها نیز میتوانند مفهوم تکرار یا عادت داشته باشند؛ قیدهایی مانند چندینبار میتواند نشانگر نمود تکرار باشد. کامری (1976:28) به دو مشخصۀ «تکرار عمل و موقعیت کنونی» برای نمود تکرار اشارهکرده است، بهطوری که فعل بهصورت مکرر و در فواصل زمانی کوتاه در زمان حاضر اتفاق بیفتد. رویداد، در مفهومِ عادت، در کل دورۀ زمانیِ مدنظر اتفاق میافتد و انجام آن تصادفی نیست. علاوهبر این، مفهومِ عادت به موقعیت کنونی محدود نمیشود. با این توضیح، باهمآیی افعال ایستای وجودی با ساخت ناقص امکانپذیر نیست؛ زیرا نمود ناقص به ساختار درونی فعل اشاره میکند و افعالِ ایستا فاقدِ این ساختار هستند. برای سایر زیرگروههای افعال ایستا، ازجمله افعالِ شناختی، عاطفی، ملکی و ادراکی، چون فاقد چرخۀ کامل و اصولاً فاقد ساختارِ درونی و مراحل انجام هستند، معمولاً نمیتوان این مفاهیم را لحاظ کرد و آنچه بهعنوان مثال در جملۀ (22) دیده میشود، تداومِ محمول مدنظر در یک گسترۀ زمانی است. 22. از تکتک کلماتش هم شادی و هم غم را حسمیکردم. (من زندهام، ص. 428)
4-3. افعال ایستا و نمود کامل در نمود کامل، اثر فعل از گذشته تا زمان حال باقیاست. این نمود نشاندهندۀ فعلی است که انجام گرفته و یا درحالِ انجام است و نتیجهای دربردارد که بین حالت فعلی و موقعیت پیشین، رابطهای ایجاد میکند (Comrie, 1976:52). در بخش زیر، تعامل افعال ایستا با نمود کامل در چهار ساختِ گذشتۀ نقلی، گذشتۀ نقلی استمراری، گذشتۀ بعید و گذشتۀ ابعد بررسی میشود.
4-3-1. افعال ایستا، نمود کامل، ساخت گذشتۀ نقلی افعالِ ایستا، همگن و فاقد مراحل و ساختار درونی هستند. آنچه در نمود کامل این افعال بیان میشود، باقی ماندنِ اثر فعل از زمان گذشته تا حال است که میتواند کارکردهای مختلفی ازجمله کارکرد نتیجهای،[37] تجربی،[38] خبر داغ[39] و تأخر[40] داشته باشد (Declerck, 2006). ساختِ گذشتۀ نقلی حداقل به دو معنا اشاره میکند: یکی گزارش رویداد که آگاهی غیرمستقیم را نشان میدهد و دیگری پیامد عمل تا زمان گفتار که پیوند رویداد با زمان حال را آشکار میکند (رحیمیفر و همکاران، 1398). افعال ایستای وجودی میتوانند در نمود کامل همراه با ساخت گذشتۀ نقلی استفاده شوند. درجملۀ (23) «وجودداشتنِ» حیات میکروسکوپی در مریخ، از یک نقطۀ زمانی در گذشته تا اکنون ادامه داشته است؛ این مفهوم، کارکرد نتیجهای این ساخت را نشانمیدهد. 23. حیات میکروسکوپی در مریخ وجودداشتهاست. (اقتصاد آنلاین، 22 مهر 1398) در جملۀ (24) فعل ایستای شناختی «درککردنِ» زیستبوم جدید رسانهای توسط ایرنا، منجربه انجام اقداماتی شده که در راستای حفظ و بقای این زیستبومِ جدید است و کارکردِ تجربی دارد. جملۀ (25)، علاقۀ بشر به سفر را در یک گسترۀ زمانی از گذشته تا حال و یا حتی آینده بیان میکند و دارای کارکرد نتیجهای است. 24. ایرنا، زیستبومِ جدیدِ رسانهای را بهدرستی درککرده است. (سایت ایرنا، 1 بهمن 1398) 25. انسان از دیرباز به سفر علاقه داشته است. (سایت الی گشت، 27 آذر 1396) در جملۀ (26)، فعل ایستای ملکی «داشتن»، به میزان پول نقد هر ایرانی اشاره میکند. این میزان نقدینگی، گسترۀ زمانی آن سال را دربر میگیرد؛ ولی نمیتوان بهطور دقیق بیان کرد که دراختیار داشتنِ این میزان دارایی تاکنون به همان مقدار باقی مانده است یا خیر. در واقع، این نقدینگی در سالهای بعد با چند گزینۀ متفاوت روبهروست، یا از حالت نقدی به غیرنقدی تبدیل شده و ماهیتِ آن تغییرکرده است یا به همین میزان باقی مانده یا افزایش داشته و یا رو به کاهش رفته است. بنابراین، هرچند این کارکرد از نوعِ نتیجهای است، بهدلیلِ تغییر و عدمِ ثباتِ آن در سالهای مختلف و تداومِ آن تا زمانِ حال و حتی آینده میتوان «کارکرد نتیجهای نوسانی»[41] را به آن اطلاق کرد. به عبارت دیگر، «داشتنِ» پولِ نقد و بهطور کلی دارایی، تقریباً همیشه برای بشر وجود داشته است؛ ولی ممکن است با نوسانات مختلفی هم ازنظر کمّی (ارزشِ پولی) و هم ازنظر کیفی (وجه نقد، ارز، دارایی غیرمنقول و غیره) روبهرو باشد. در جملۀ (27) «تعلق داشتنِ» هواپیما به ایرلاین اوکراین از زمانی در گذشته تا لحظۀ قبل از سقوطِ آن صدق داشته است و بعد از سقوط هواپیما دیگر موجودیتی بهشکل هواپیما وجود ندارد که بتوان تعلقِ آن را به سازمان یا نهادی نسبت داد. در این مورد میتوان به کارکردِ جدیدی از ساخت کامل به نام «کارکرد نسبی» اشارهکرد. در این کارکرد آنچه در گذشته رخداده نسبت به زمانی مشخص مصداق دارد و بهدلیل از بین رفتنِ اثرپذیر، در زمان حال مصداق پیدا نمیکند. 26. هر ایرانی در سال گذشته، 478 هزار تومان پول نقد داشته است. (اقتصاد آنلاین، 23 مرداد 1395) 27. هواپیمای سقوطیافته به ایرلاین اوکراین تعلق داشته است. (سایت ایسنا، 18 دی 1398) افعال ایستای ادراکی در ساخت گذشتۀ نقلی به این نکته اشاره دارند که پیامد موضوعِ دوم بهعنوانِ تجربۀ قبلی تا زمان حال تداوم داشته است. آنچه گوینده در جملۀ (28) عنوان میکند بهمنزلۀ خبر داغی است که دربارۀ درصد تماشاگرانِ تلویزیون بیان میشود. 28. روایت مرکز تحقیقات صداوسیما مدعی است که 9/45 درصد مردم در فصل تابستان تلویزیون دیدهاند. (روزنامۀ ایران، 23 آذر 1399) افعال ایستا میتوانند کارکرد شگفتنمایی نیز داشته باشند؛ در اینصورت، رویداد معمولاً با صفتی عالی بزرگنمایی میشود. در جملۀ (29) صفت عالیِ«منطقیترین»، که با لحنی متفاوت از سایر اجزای جمله بیان میشود، به کارکرد شگفتنمایی این ساخت کمک میکند. فعلِ «دیدهام» در این جمله صرفاً گسترۀ زمانی از گذشته تا زمانِ گفتار را دربر میگیرد، چرا که احتمال میرود گوینده در زمانی بعد از گفتار، ماشینی بهقولِ خود «منطقیتر» از قبل ببیند. 29. بنز، منطقیترین ماشینی است که تا به حال دیدهام. (روزنامه شرق، 28 دی 1389) در باهمآیی افعال ایستای ادراکی با ساخت گذشتۀ نقلی به کارکرد گواهنمایی نیز میتوان اشاره کرد که علاوهبر گفتارهای روزانه، در بافتهای جنایی و در جهتِ آشکار شدن وقایع نیز کاربرد دارد. در جملۀ (30) با نقلِ شواهدی از دیدهها، مسیر بازجویی در راستایِ آشکارتر شدن جنبههای بیشتری از آنچه به وقوع پیوسته است، بهپیشمیرود و در جملۀ (31) کارکرد گواهنمایی غیرمستقیم بهکار رفته است. 30. یکی از همسایهها دیده است که مرد جوانی از خانۀ مقتول بیرون آمده است. (آفتاب یزد، 3 خرداد 1388) 31. خانوادۀ آنها ادعا کردهاند که از طریقِ زندانیان سابق، شنیدهاند که بستگانِ گمشدۀ آنها هنوز زنده هستند. (روزنامۀ شرق، 20 شهریور 1385) باتوجهبه دادهها، میتوان گسترۀ زمانی ماضی نقلی را به سه نوع تقسیمکرد. در نوع اول، گذشتۀ نقلی به گسترۀ زمانیای اشاره میکند که در گذشته شروع شده و در گذشته نیز پایان پذیرفته است (جملۀ30). در نوع دوم، گسترۀ زمانی در گذشته شروع شده و تا زمانِ مشخصی، که معمولاً زمان گفتار است، ادامه داشته است، به عبارتِ دیگر، نمیتوان آن را به آینده نسبت داد (جملۀ 29). در نوع سوم، هرچند شروع محمولِ مدنظر در گذشته بوده است، تا زمانِ حال و حتی آینده نیز میتواند ادامه داشته باشد (جملۀ 25).
4-3-2. افعال ایستا، نمود کامل، ساخت گذشتۀ نقلی استمراری ساخت گذشتۀ نقلی استمراری، شامل پیشوند نمود ناقص، صفت مفعولی و صورت تصریفی فعل کمکی «استن» است که هرکدام، معنایی را به خواننده یا شنونده منتقل میکنند؛ پیشوند «می» نشاندهندۀ استمرارِ وضعیت است، صفت مفعولی، آغازِ پیشامد یا رویداد در یک نقطۀ زمانی پیش از زمانِ گفتار را نشان میدهد و فعل کمکی، اطلاعاتی دربارۀ زمان، نمود، وجه و شخص را در بردارد. ازجمله کارکردهای این ساخت، کارکردِ جهانی، پیوند با زمانِ گفتار، گواهنمایی، استمرارِ رویداد و کارکرد تجربی است (رحیمیفر و همکاران، 1398). در جملۀ (32) با توجه به شواهد موجود از ساختار و جنس سایر اجزا، اکنون این نتیجه حاصل شده که جنس سرنیزهها فلز بوده است؛ در جملۀ (33) «فهمیدنِ» مطالب توسط علامتهای ارتباطی اتفاق میافتاده و دارای کارکرد تجربی است. 32. این نیزهها، از چوب قهوهایرنگ ساخته شده و سرنیزۀ آن فلزی میبوده است. (سایت موزۀ سعدآباد، 18 خرداد 1399) 33. سلیمان، از علامتهای ارتباطی آنان، مطالبشان را میفهمیده است. (سایت پرسمان، 11 دی 1378) افعال ایستای عاطفی در ساخت گذشتۀ نقلی استمراری، بیشتر در متون کهن بهکار رفتهاند. جملۀ (34) به روزهایی اشاره دارد که انسان نسبت به کسانی که دوستشان داشته است، احساس بیگانگی میکند و از آنجا که این موقعیت برای انسان در طول زندگی همواره پیش آمده است و همچنان نیز پیش میآید، کارکرد جهانی دارد. 34. همیشه روزهایی هست که انسان در آن کسانی را که دوست میداشته است، بیگانه مییابد. (سایت ویسگون، 3 مهر 1398) فعل ایستای ادراکی در جملۀ (35)، دارای کارکرد پیوند با زمان گفتار است، چرا که احساس وجودِ قدرتی ماورای قدرتِ انسان از ابتدای خلقت تا حال و حتی آینده همراه بشر بوده است. در جملۀ (36)، کارکرد گواهنمایی ساخت آشکار است؛ در این جمله، گوینده به اطلاعاتی اشاره میکند که خود شاهدِ آن نبوده است، بلکه اطلاعاتِ بهدستآورده را بازگومیکند. 35. بشر از ابتدای پیدایش، همواره وجود قدرتی ورای قدرت خود را حسمیکرده است. (سایت بیتوته) 36. جماعتی از اهل طبع، مجتمع شده بودهاند و از معارف وی سخنان میشنیدهاند. (کلیات قاسم انوار، سعید نفیسی، ص.9)
4-3-3. افعال ایستا، نمود کامل، ساخت گذشتۀ بعید موقعیتهای مورداستفاده در زبان، نسبت به لحظۀ گفتار سنجیده میشوند و میتوانند به گذشته یا غیرگذشته مربوط شوند. بهطور کلی، محیط گذشته پیش از لحظۀ گفتار قرار داد و برای اشاره به فعالیتی که در این گستره رخ داده است، از صورتِ فعلیِ گذشته استفاده میشود. چهار کاربرد اصلی گذشتۀ بعید عبارتاند از: ارائۀ اطلاعات پسزمینه، بیان رابطۀ علت و معلولی، بیان نقلقول و انتقال اطلاعات بیشتر با استفاده از بند موصولی (Budi Putra Johan, 2017). افعال ایستای وجودی در ساخت گذشتۀ بعید، کاربرد محدودتری نسبت به سایر افعال ایستا دارند. در جملۀ (37) گوینده با ارائۀ اطلاعات پسزمینهای در تجربیات سلیم، نکتۀ جدیدی دربارۀ شخصیت او بیان میکند که همان ترسو نبودن اوست. در این جمله، آنچه بهعنوان اطلاعاتِ پسزمینهای بیان شده و فعل ایستایی که به زاویهای جدید از شخصیت او اشاره میکند، در ساخت گذشتۀ بعید است. 37. سلیم با همۀ آنچه که در زندگی دیده بود، هرگز آدم ترسویی نبوده بود. (سایت طاقچه) در جملۀ (38)، فعل شناختی «فکر کرده بودند» با دادنِ اطلاعات بیشتر با استفاده از بند موصولی، نشاندهندۀ کاربرد گذشتۀ بعید برای انتقال اطلاعات مازاد دربارۀ موضوعی است که در واقعیت، خلافِ آن رخ داده است. در جملۀ (39) اطلاعات پسزمینهای دربارۀ درک کردن شرایط تیم عنوان شده است و انتظارمیرود که در جملاتِ بعد از آن به مواردی دالِ بر درک کردنِ شرایط توسطِ تیم اشاره شود. 38. فکر کرده بودند رفت و برگشت یکی دو روز بیشتر طول نمیکشه. (وبلاگ خانۀ هشتم، 10 شهریور 1395) 39. بازیکنان بهخوبی شرایط تیم را درک کرده بودند. (دنیای اقتصاد، 15 مهر 1397) فعل ایستای عاطفی در جملۀ (40) به استنباطِ فرد دربارۀ علاقۀ او به خوانندگی اشاره میکند که میتواند بهدنبالِ روابط علت و معلولی مبنی بر این استنباط بنا شده باشد. فعل ایستای ملکی در جملۀ (41) با اشاره به تعلق قریه در زمانی دور، اطلاعات پسزمینهای را نشان میدهد. فعل ایستای ادراکی در جملۀ (42) به اطلاعاتِ پسزمینهای دلالت میکند که «دیدنِ» فرد قبل از زمانِ گفتار است. 40. این بندهخدا شاید خیلی علاقه داشته بود خوانندۀ صداوسیما باشه. (باشگاه خبرنگاران جوان، 20 مهر 1396) 41. منکجور در یکی از قریههای آن سرزمین که به بابک تعلق داشته بود، مالی بسیار یافت. (دو قرن سکوت، ص. 226) 42. از دور، علم افراشتۀ هیکل معلم کلاس چهار نمایان شد. از همان ته مرا دیده بود. (مدیر مدرسه، ص.25)
4-3-4. افعال ایستا، نمود کامل، ساخت گذشتۀ ابعد ساخت گذشتۀ ابعد، به بیان عمل در گذشتۀ بسیار دور اشاره میکند. افعال ایستای وجودی در ساخت گذشتۀ ابعد، امروزه در محاوره کاربرد زیادی ندارند. این ساخت، بیشتر برای اشاره به موقعیتی که در زمانهای دور وجود داشته است و اکنون به آن صورت وجود ندارد، مورداستفاده قرار میگیرد. رضایی (1393) یکی از کارکردهای مهم ماضی ابعد یا گذشتۀ بعید نقلی را گواهنمایی میداند. در جملۀ (43)، وجودِ تمامِ اصناف در زمانهای گذشته مدنظر بوده است، امری که در زمان حال، به آن شکل وجود ندارد و بهواسطۀ شواهد غیرمستقیم حاصل شده است. 43. در سرای امیران، از تمام طبقات و اصنافی که مورداحتیاج باشند، وجود داشته بودهاند. (سایت پرسمان، 27 دی 1390) افعال ایستای شناختی در ساخت گذشتۀ ابعد، شرایطی را که فرد در آن، شناختی درست یا نادرست داشته است، توصیف میکند. در جملۀ (44) شاعر به آنچه دیگران به او منسوب دانستهاند، اذعان داشته است و در جملۀ (45) به درک نادرست قصه اشاره میشود. 44. شاعر خود کثرت اشتغال خویش را به شعر و به نظم منظومههای گوناگون یاد کرده و به اینکه معاصران به همین سبب وی را «بسیارگوی» دانسته بودهاند، اشاره نموده است. (سایت انور وب،12 مرداد 1393) 45. اما احتمالاً برای همۀ آدمها کلی پیشآمده که ته یک ماجرا متوجه شوند کلاً قصه را اشتباه فهمیده بودهاند و برداشتشان از ابتدا غلط بوده. (روزنامۀ اعتماد، 16 شهریور 1390) افعال ایستای ملکی در ساخت گذشتۀ ابعد کاربرد محدودی دارند؛ ولی در برخی متون ادبی استفاده میشوند. فعل «داشته بودهایم» در جملۀ (46) به اشتراکاتی که در زمانِ قبل از گفتار، بین گوینده و مخاطبش وجود داشته است، اشاره میکند. 46. هرچه با هم داشته بودهایم و داشته باشیم و خواهیم داشت، سرجای خود، ما قبلهای مشترک بسیاری را از دست دادهایم. (وبلاگ بلوار سانست، 29 مهر 1391) فعل ایستای ادراکی در جملۀ (47) با کارکرد گواهنمایی غیرمستقیم، نقلِ رویداد از زبان افرادی دیگر را بیان میکند. در جملۀ (48) تحققِ فعل «شنیدن» با کارکرد گواهنمایی جهتنمایی میشود. 47. دو شاهد چند ماه پیش دیده بودهاند که مستأجر درحالِ پایین آوردنِ پنلِ اسپیلت از پشتبام به داخلِ وانت است. (سایت یاسا، 31 تیر 1398) 48. او قطعاً قبل از سفر به تهران، دربارۀ واریز پول، چیزهای زیادی شنیده بوده است. (سایت پیشخوان، 4 دی 1398)
4-4. افعال ایستا و نمود آیندهنگر نمود آیندهنگر موقعیتی در آینده را پیشبینی نمیکند، بلکه به موقعیتی در زمانِ حال ارجاع میدهد که قبل از موقعیت آینده وجود دارد و ممکن است اتفاق بیفتد یا اتفاق نیفتد؛ بنابراین درصورتیکه موقعیتِ اشارهشده توسط ساختِ آیندهنگر در واقعیت تحقق نیابد، پارهگفتارِ گوینده، نادرست تلقی نمیشود (Rafiei, 2017). در بخش زیر کارکرد افعال ایستا ازنظر فرافکنی اشاری برای دلالت به احتمال و یا قطعیت رویدادن فعل در آینده بررسی میشود.
4-4-1. افعال ایستا، نمود تام، مفهوم آیندهنگر مفهومِ آیندهنگر، دو مؤلفۀ آیندگیِ[42] وقوع رویداد و احتمالِ وقوع[43] آن چنانکه گوینده بیان میکند، را دربر دارد (Cheung, 2017). در نمود تام، از آنجا که رویداد به تحقق فعل در زمان گذشته اشاره میکند، مؤلفۀ اول رنگ میبازد؛ ولی احتمال وقوع فعل در آینده وجود دارد. از میان زیرگروههای افعال ایستا، افعال وجودی، شناختی، عاطفی و ملکی، قابلیت کاربرد در این مفهوم را ندارند؛ ولی افعال ادراکی با توجه به وجود قید زمانِ دالِ بر آینده و مثبت بودن جمله، میتوانند دارای این قابلیت باشند. در جملۀ (49)، «دیدمت» دارای نمود تام است؛ ولی با توجه به قید جمله، تحقق احتمالی فعل در آینده مدنظر است. البته نقش ارادی و کنشگری فاعل در این جمله، مشخصۀ ایستایی آن را کنار میزند. 49. فردا که دیدمت، کتابتو بهت میدم. (مکالمۀ روزانه) 4-4-2. افعال ایستا، نمود ناقص، مفهومِ آیندهنگر غالب زیرگروههای افعال ایستا، شامل افعال وجودی، عاطفی، شناختی و ملکی، بهاین دلیل که در نمود ناقص بهکار نمیروند، نمیتوانند در این ساخت نیز در مفهومِ آیندهنگری استفاده شوند. افعال ادراکی، با توجه به ملاحظات معنایی و درصورتِ وجودِ قید زمانِ دال بر آینده، میتوانند مفهومِ آیندهنگری داشته باشند. نکته اینجاست که در این حالت، این افعال بهنوعی آگاهانه و بهصورت پیشبینی یا برنامهریزیشده هستند و از حالت ایستایی خارج میشوند. در جملۀ (50) دیدن موضوعِ مدنظر در آینده تحقق مییابد، با قصد و نیت قبلی است و حالت ایستایی را از فعل کنار زده است، چرا که کنشگری فاعل دخیل است. 50. فردا فایل درسها رو میبینم. (مکالمۀ روزانه)
4-4-3. افعال ایستا، نمود کامل، مفهوم آیندهنگر دکله و گانچوا[44] (2003:52) فرافکنی زمان گذشتۀ نقلی به زمان آینده را برای افعال ایستا ناسازگار میدانند و در اغلب موارد، فعلهای رویدادی و کنشی در این ساخت را دارای قابلیت فرافکنی به زمان آینده میدانند. به نظر، این ادعا دربارۀ فرافکنی انواعِ افعال ایستا در ساخت کامل به مفهومِ آینده، با قطعیت صادق نباشد؛ هرچند افعال وجودی، عاطفی، شناختی و ملکی در ساخت گذشتۀ نقلی، قابلیت فرافکنی ندارند، افعال ادراکی میتوانند در این کاربرد استفاده شوند. البته وجود قطبیت مثبت جمله و قید زمانِ دال بر آینده از شرایطِ تعیینکنندۀ این فرافکنی است (عموزاده و همکاران، 1396). نکتهای که باید اشارهکرد این است که کاربردِ این افعال در این مفهوم، چون آگاهانه و با برنامهریزیِ قبلی صورت میگیرد، مشخصۀ ایستایی را از فعل کنار میزند و به رویدادی کنشی-پایا اشاره میکند. جملات (51) و (52) با اشاره به کنشگری فاعل، مفهومِ آیندهنگری را دربر دارند. 51. تا فردا علی رو دیدهام. (مکالمۀ روزانه) 52. تا هفتۀ دیگر آلبوم جدید اشرفزاده رو کامل شنیدهام. (مکالمۀ روزانه)
5. نتیجهگیری در این پژوهش، بهمنظورِ بررسی جامعترِ تعامل افعال ایستا با نمودهای دستوری، این افعال در پنج زیرگروه شامل افعال وجودی، شناختی، عاطفی، ملکی و ادراکی بررسی شدند. با توجه به دادهها و در راستای پاسخ به چگونگی تعامل افعال ایستا و نمودهای دستوری، این نتیجه حاصل شد که رفتار زیرگروههای افعال ایستا در تعامل با نمودهای دستوری در تمام موارد یکسان نیست. افعال ایستای وجودی، شناختی، عاطفی، ملکی و ادراکی میتوانند بدون محدودیت با نمود تام بهکار روند. در این صورت، این افعال برای اشاره به حالت یا موقعیتی استفاده میشوند که در گذشته تحقق یافته است و بین مشخصههای آنها و نمود تام، تناقضی وجود ندارد. نظر کلی دربارۀ نمود ناقص استمراری در افعال ایستا بر این است که این افعال نمیتوانند بهصورت استمراری بهکار روند، چرا که لازمۀ استمرار، داشتنِ مراحل انجام است، در صورتی که افعال ایستا فاقد مرحله هستند. با وجود این، رفتار زیرگروههای افعال ایستا در نمود استمراری، متفاوت است؛ افعال ایستای شناختی و ادراکی، قابلیت استفاده با نمود استمراری را دارا هستند و استمرار در این افعال به اختیاری بودن، ارادی بودن و قابلکنترل بودن عمل توسط تجربهگر اشاره میکند؛ در حالی که افعال وجودی، عاطفی و ملکی، در برابر نمود استمراری مقاومت میکنند. علاوهبر این، سه عاملِ «موقعیتهای فراز و فرود، کنشگری و بیان وضعیت موقت»، باعث میشود که برخی افعالِ ایستا، مشخصۀ ایستایی خود را از دست بدهند و قابلیت کاربرد با نمود استمراری را بهدست آورند که در این حالت، بهصورتِ پویا بازتفسیر میشوند. در زبان فارسی تمایز صوری مشخصی بین نمود ناقص در مفهومِ تکرار و عادت وجود ندارد و غالباً بافتِ کاربردی و استفاده از قیودِ دالِ بر تکرار و عادت، در القای این دو مفهوم، تعیینکننده است. افزونبر این، دو مشخصۀ تکرار عمل و موقعیت کنونی، در انتقالِ مفهومِ تکرار نقش دارند؛ بهطوری که اگر کنشی بهصورت مکرر و در فواصل زمانی کوتاه و در زمانِ حاضر اتفاقبیفتد، مفهوم تکرار خواهد داشت. در مفهومِ عادت، رویداد هرچند بهصورت مکرر اتفاقمیافتد، گسترۀ زمانی بیشتری را دربر میگیرد و به زمانِ حال محدود نمیشود. افزونتر اینکه در تحققِ مکرر محمول، چرخۀ کاملی از فعل، شامل مرحلۀ آغاز، میانه و پایانِ ذاتی مدنظر است. از آنجا که افعالِ ایستا، فاقدِ مراحلِ انجام هستند، نمیتوانند در مفهومِ تکرار و عادت بهکار روند و غالباً بافت گفتمان و وجودِ برخی قیدها در انتقالِ این مفاهیم، تعیینکننده است وآنچه معمولاً در ساخت ناقص این افعال منتقل میشود، تداوم عمل در یک گسترۀ زمانی است. چهار ساخت گذشتۀ نقلی، گذشتۀ نقلی استمراری، گذشتۀ بعید و گذشتۀ ابعد بهعنوان ساختهای بیانگر نمود کامل معرفی شدهاند که هرکدام، کارکردهای خاص خود را دارند. زیرگروههای افعال ایستا میتوانند در نمود کامل با ساختِ گذشتۀ نقلی بهکار روند. این ساخت دارای کارکردهایی ازجمله کارکرد نتیجهای، تجربی، خبر داغ، گواهنمایی، شگفتنمایی و فراکنش زمانی است. کارکردهای ساخت گذشتۀ نقلی استمراری، کارکرد جهانی، پیوند با زمان گفتار، تجربی، گواهنمایی و استمرار رویداد است و افعال ایستا با توجه به بافت مدنظر میتوانند این کارکردها را داشته باشند، هرچند کاربرد افعال ملکی با این ساخت، محدود است. افعال ایستا در ساخت گذشتۀ بعید، میتوانند به کارکردهای ارائۀ اطلاعات پسزمینه، بیان روابط علت و معلول، نقلقول و بیان اطلاعات بیشتر با استفاده از بند موصولی اشارهکنند. مهمترین کارکرد گذشتۀ ابعد، گواهنمایی است و برخی از افعال ایستا میتوانند در این ساخت نیز بهکار روند، هرچند کاربردشان برای اول شخص و دوم شخص محدودتر از سایر ضمایر فاعلی است؛ افعال عاطفی نیز در این ساخت، کاربرد محدودی دارند. در نمود آیندهنگر موقعیتی قبل از موقعیتِ آینده وجوددارد که کاربرد اشاری و متعارفِ آن مدنظر نیست و در واقع به آینده ارجاع میدهد؛ ولی وقوع آن ازنظر گوینده یا نویسنده، قطعی نیست. دربارۀ نمود آیندهنگر، عوامل بافتی، ازجمله وجود گروه قیدی دالِ بر آینده و قطبیت مثبت جمله، تعیین کنندهاند. با توجه به دادههای موردبررسی، افعال ایستای وجودی، شناختی، عاطفی و ملکی قابلیت دلالت بر این مفهوم را ندارند؛ ولی افعال ایستای ادراکی میتوانند با داشتنِ قید زمان دال بر آینده و مثبت بودن جمله به تحقق عمل در آینده به مفهومِ آیندهنگری اشاره کنند. خلاصۀ تعامل زیرگروههای افعال ایستا با نمودهای دستوری در جدول (2) آمدهاست. جدول2- تعامل زیرگروههای افعال ایستا و نمودهای دستوری Table 2- The interaction of state verbs and grammatical aspects
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اکاتی، فریده و سنچولی، عطاالله. (1397). نمود استمراری در زبان فارسی براساس نظریۀ پیشنمونگی. زبانپژوهی، سال دهم. (29)10، 219-241. جهانپناه تهرانی، سیمیندخت. (1363). فعلهای لحظهای و تداومی در زبان فارسی امروز. مجلۀ زبانشناسی، (1)2، 64-100. چراغی، زهرا و کریمی دوستان، غلامحسین. (1392). طبقهبندی افعال زبان فارسی براساس ساخت رویدادی و نمودی. پژوهشهای زبانی. (4)2، 41-60. دانشپژوه، فاطمه؛ کریمیدوستان، غلامحسین؛ محمدابراهیمی، زینب و روشن، بلقیس. (1392). ماهیت نمود واژگانی فعل و رابطۀ آن با تکواژ ستاکساز غیرمعلوم rā در کردی سورانی. مجلۀ زبانشناسی و گویشهای خراسان، (8)5، 53-80. دبیرمقدم، محمد. (1376). فعل مرکب در زبان فارسی. مجلۀ زبانشناسی. 23، 31-46. راسخمهند، محمد. (1388). گفتارهایی در نحو. مرکز. رحیمیفر، منصور؛ رضایی، والی و متولیان، رضوان (1398). نگرشی رده-شناختی به کارکرد ساختهای کامل در زبان فارسی. زبانشناسی و گویشهای خراسان، (11)1، 111-139. رضایی، والی. (1391الف). نمود استمراری در فارسی معاصر. فنون ادبی، (1)4 ، 79-92. رضایی، والی. (1391ب). بررسی نحوی و معنایی فعلهای ایستا در زبان فارسی. زبانشناسی و گویشهای خراسان، 7، 23-38. رضایی، والی. (1393). گواهنمایی در فارسی امروز. پژوهشهای زبانی، (5)1، 21-40. صفا، پریوش. (1380). نمود و نقشهای آن در زبان. مجلۀ مدرس، (23)5، 95-114. عموزاده، محمد؛ دیانتی، معصومه و عظیمدخت، ذلیخا. (1396). ابعاد معناشناختی فرافکنی اشاری ماضی نقلی در زبان فارسی. پژوهشهای زبانی، (8)1، 99-116. وحیدیان کامیار، تقی. (1373). فعلهای لحظهای، تداومی، لحظهای-تداومی. مجلۀ زبانشناسی، (2)9 ، 70-75. Amouzadeh, M., Dianati, M., & Azimdokht, Z. (2017). Diectic projection of present perfect in Persian: A semantic analysis. Journal of Language Researches, 1(8), 99-116. [In Persian]
Biber, D., Johansson, S., Leech, G., Conrad, S., & Finegan, E. (1999). Longman grammar of spoken and written English. Longman.
Brinton, L. J. (1988). The development of English aspectual systems: Aspectualizers and post- verbal particles. Cambridge University Press.
Budi Putra Johan, S. (2017). A corpus-based analysis of English past perfect tense in written and spoken English. International Journal of Social Sciences. 3(3), 624-643.
Bybee, J., Perkins, R., & Pagliuca, W. (1994). The evolution of grammar: Tense, aspect and modality in the languages of the world. The University of Chicago Press.
Chelliah, S., & de Reuse, W. J. (2011). Handbook of descriptive linguistic fieldwork. Springer.
Cheraghi, Z. & Karimi-Doostan, G. (2014). Classification of Persian verbs based on event and aspectual. Journal of Language Research. 2(4), 41-60. [In Persian]
Cheung, J. (2017). Prospective in Pashto and the usage of wə- and ba/bə with sideviews on Persian bi- (and its predecessors). In A. Korn & I. Nevskaya (Eds.), Prospective and proximative in Turkic, Iranian and beyond (pp. 125-146). Reichert Verlag.
Coghill, E. (2010). The grammaticalization of prospective aspect in a group of Neo-Aramaic dialects. Diachronica, 27, 359-410.
Comrie, B. (1976). Aspect. Cambridge University Press.
Croft, W. (2012). Verbs: Aspect and causal structure. Oxford University Press.
Dabir Moghadam, M. (1997). Compound verb in Persian. Iranian Journal of Linguistics, 23, 31-46. [In Persian]
Daneshpazhouh, F., Karimi-Dustan, G., Mohammad Ebrahimi, Z., & Roshan, B. (2013). The nature of verb lexical aspect and its relation to rā /rē non- active morpheme in Sorani Kurdish. Journal of Linguistcs and Khorasan Dialects, 5(8), 53-80 [In Persian]
Davari, S., & Naghzguy-Kohan, M. (2017). The grammaticalization of progressive aspect in Persian. In K. Hengeveld, H. Narrog and H. Olbertz (Eds.), The grammaticalization of tense, aspect, modality and evidentiality: A functional perspective (pp. 163-189). De Gruyter Mouton.
Declerck, R. (2006). The grammar of the English tense system: A comprehensive analysis. De Gruyter Mouton.
Dehghan, I. (1972). Dāštan as an auxiliary in contemporary Persian. Archiv Orientalni, 40, 198-205.
Descles, J. P., & Guentcheva, Z. (2003). Comment determiner les significations du passe compose par une exploration contextuelle? Langue Francaise, 138, 48-60.
Dowty, D. R. (1979). Word meaning and Montague grammar. Kluwer Academic Publisher.
Filip, H. (2009). Aspectual class and aktionsart. In K. von Heusinger, C. Maienborn, and P. Portner (Eds.), Semantics: An international handbook of natural language meaning (vol. 2, pp. 1186-1217). De Gruyter Mouton.
Frawly, W. (1999). Linguistic semantics. Routledge.
Greenbaum, S., & Quirk, R. (1990). A student's grammar of the English language. Pearson English Language Teaching.
Huddleston, R., & Pullum, G. K. (2002). The Cambridge grammar of the English language. Cambridge University Press.
Jahan Panah, T. S. (1984). Telic and atelic verbs in modern Farsi. Iranian Journal of Linguistics, 2(1), 64-100. [In Persian]
Johannsdottir, K. M. (2011). Aspects of the progressive in English and Icelandic. [Ph.D. dissertation]. University of British Columbia.
Kanijo, P. S. (2019). Aspectual classes of verbs in Nyamwezi. [Ph.D. dissertation]. University of Gothenburg.
Lazard, G. (1992). A grammar of contemporary Persian. Lyon.
Lieber, R. (2009). Introducing morphology. Cambridge University Press.
Mace, J. (2003). Persian grammar: for reference and revision. Routledge.
Okati, F., & Sanchuli, A. (2018). The imperfect aspect in Persian based on the prototype theory. Zabanpazhuhi, 10(29), 219-241. [In Persian]
Pavey, E. L. (2010). The structure of language, An introduction to grammatical analysis. Cambridge University Press.
Peck, J., Lin, J., Sun, C. (2013). Aspectual classification of Mandarian Chinese verbs: A perspective of scale structure. Language and Linguistics, 14(4), 663-700.
Quirk, R., Greenbaum, S., Leech, G., & Svartvik, J. (1985). A comprehensive grammar of the English language. Longman.
Rafiei, A. (2017). Prospectivity in Persian and Azeri Turkish (Iran). In A. Korn & I. Nevskaya (Eds.), Prospecticve and Proximative in Turkic, Iranian and beyond (pp. 253-259). Reichert Verlag.
Rahimifar, M., Rezai, V., & Motavalian, R. (2019). A functional-typological approach to perfect constructions in Persian. Journal of Linguistcs and Khorasan Dialects, 1(11), 111-139. [In Persian]
Rasekh Mahand, M. (2009). Papers on syntax. Nashr-e-Markaz. [In Persian]
Rezai, V. (2012). The progressive aspect and its manifestation in Contemporary Persian. Literary Arts, 4(1), 79-92. [In Persian]
Rezai, V. (2013). A syntactic and semantic investigation of static verbs in Persian. Journal of Linguistcs and Khorasan Dialects, 7, 23-38. [In Persian]
Rezai, V. (2014). Evidentiality in contemporary Persian. Journal of Language Researches, 1(5), 21-40. [In Persian]
Rothstein, S. (2004). Structuring events. Blackwell Publishing.
Ryle, G. (1984). Concept of mind. University of Chicago Press.
Safa, P. (2001). Aspect and its functions in language. Quarterly Modarres Human Sciences. 5(23), 95-114. [In Persian]
Smith, C. (1997). The parameter of aspect. Kluwer Academic Publishers.
Vafaeian, G. (2018). Progressive in use and contact: A descriptive, areal and typological study with special focus on selected Iranian languages. [Ph.D. dissertation]. Stockholm University.
Vahidian Kamyar, T. (1992). Punctual, durative and punctual-durative verbs. Journal of Linguistics, 9(2), 70-75. [In Persian]
Van valin. (2005). Exploring the syntax-semantics Interface. Cambridge University Press.
Van Valin, R. D., & Lapolla, R. J. (1997). Syntax: Structure, meaning and function. Cambridge University Press.
Vendler, Z. (1967). Verbs and times. The Philosophical Review, 66, 143-160.
Windführ, G. & Perry, J. R. (2009). Persian and Tajik. In G. Windführ (Ed.), The Iranian languages (pp. 416-545). Routledge. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,856 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 437 |