تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,637 |
تعداد مقالات | 13,304 |
تعداد مشاهده مقاله | 29,858,603 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 11,940,538 |
بازکاوی و نقد منابع دربارۀ نسب و جایگاه اجتماعی و تاریخ فوت ابوطالب فندرسکی | |||||
پژوهش های تاریخی | |||||
مقاله 2، دوره 13، شماره 2 - شماره پیاپی 50، تیر 1400، صفحه 1-18 اصل مقاله (535.2 K) | |||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jhr.2021.126053.2102 | |||||
نویسندگان | |||||
مریم روضاتیان* 1؛ اعظم سیامک2؛ مهدی رفیعیایی3 | |||||
1دانشیار زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | |||||
2دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | |||||
3دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه فردوسی مشهد، ایران | |||||
چکیده | |||||
میرزاابوطالب فندرسکی از شخصیتهای مشهور دورۀ صفویه بود که در زمان شاه سلیمان اول (صفی دوم) و سلطان حسین صفوی میزیست. او در زمینۀ علوم مختلف، صاحب آثار بسیاری بود. شباهت نام خانوادگی ابوطالب فندرسکی با یکی دیگر از علمای عصر صفوی، یعنی ابوالقاسم فندرسکی، باعث شده است پژوهشگران در ذکر آثار و احوال آنها دچار اشتباه شوند؛ برای مثال رابطهای نسَبی برای این دو فرض کنند یا برای زمان مرگ ابوطالب فندرسکی، تاریخهای اشتباهی قید کنند. دربارۀ ابوطالب فندرسکی، در عصر خودش و حتی زمان کنونی، اطلاعات اندکی ثبت شده و آگاهیهای کمی در دست است. هدف این پژوهش، بررسی زندگی و فضای سیاسی و اجتماعی زمانۀ این عالم بزرگ و چراییِ سکوت منابع و مصادر تاریخی دربارۀ اوست که با روش تحلیل محتوا، یعنی بررسی و مقایسه و نیز نقد و ارزیابی دادههای تاریخی انجام شده است. یافتهها نشان میدهد به طور قطع، این دو عالم بزرگوار پدر و پسر نبوده و بهاحتمال، رابطۀ سببی هم نداشتهاند. باید در نظر گرفت تعارضهای خاندان فندرسک با حکومت، بر سر مسائل مالی، باعث شد در رسانههای آن عصر، نام ابوطالب فندرسکی حذف شود. تاریخهای آمده در منابع مختلف دربارۀ زمان مرگ او، اشتباه است و تاریخ مرگ او در فاصلۀ سالهای 1107تا1117ق/1695تا1705بوده است. | |||||
کلیدواژهها | |||||
ابوطالب فندرسکی؛ نسبشناسی؛ منبعشناسی؛ تاریخ وفات | |||||
اصل مقاله | |||||
مقدمهمیرزاابوطالب فندرسکی از شخصیتهای مشهور دورۀ صفویه و صاحب آثاری در علوم مختلف است؛ ازجمله بیان بدیع در علم بدیع و بیان، ساقینامه، منظومهای در مدح امامعلی(ع)، انشای نوادرالجواهر در شرح سخاوت و بخشش بیش از اندازۀ پدرش، مسمّطات و دیگر اشعار پراکنده. هدف این پژوهش، بررسی علتهای نبودن مطالبی دربارۀ ابوطالب فندرسکی در منابع متقدم، تبیین نظریههای گوناگون و گاه متفاوت دربارۀ احوال و نسب ابوطالب فندرسکی و نقد پژوهشهای انجام شده دربارۀ این دو عالم است. بنابراین چند پرسش مطرح شده است: 1. نسبت ابوطالب فندرسکی با ابوالقاسم فندرسکی چیست؟ 2. چرا باوجود ارج و منزلت ابوطالب فندرسکی، شرح حال او در کتابهای تذکرۀ معروف عصر نیامده است؟ 3. ابوطالب فندرسکی در چه تاریخی فوت کرده است؟ با روشنشدن زوایای جدیدی از نسب و زندگی ابوطالب فندرسکی، دربارۀ او و ابوالقاسم فندرسکی نکتههای تازهای معلوم میشود و برخی از اشتباههای راهیافته به منابع متأخر نیز تبیین میشود؛ همچنین واکاوی منابع موجود، بهویژه دستنوشتهها و نامهها دربارۀ این دو شخصیت، فضای عصر صفوی و تعامل حکومت با عرفا و ملاکان را نشان میدهد. درواقع، بررسی زندگی این دو شخصیت نشان خواهد داد حکومت صفوی دو گروه ملاکان و عرفا را راضی نگه نمیداشت و حتی عرصه را نیز بر آنها تنگ میکرد. دو گروهی که ابوالقاسم و ابوطالب فندرسکی نمونههای بارز و مشهوری از آنها بودند و مقام علمی و ادبی والایی نیز داشتند. بیمهری حکومت با آنها باعث شد یکی با حالت قهر از ایران برود و دیگری نیز کار را به شکایت از شاه بکشاند. ضرورت پژوهشهایی از این دست، از این نظر است که واکاوی همۀ منابع دربارۀ هریک از شخصیتهای تاریخی میتواند تاریخ گذشته را بهتر و نمایانتر نشان دهد؛ همچنین چون عصر صفوی دورۀ بالندگی عالمان بسیار و تدوین آثار مختلف بود، دقایق مربوط به شرح حال نویسندگان این دوره به شیوۀ علمی ضروری است. این پژوهش از نوع تحلیل محتواست و روش آن کتابخانهای است؛ یعنی با فیشبرداری از منابع گوناگون انجام شده است. بر این اساس، منابعی که دربارۀ ابوالقاسم و ابوطالب فندرسکی مطالبی داشتند، شناسایی و جمعآوری شدند؛ سپس براساس مستندهایی همچون دستنوشتهها و برخی آثار این دو عالم بزرگ و مقدمههای این آثار، نتایج پژوهشهای پیشین نقد و ارزیابی شدند. دربارۀ ابوطالب فندرسکی و آثار او، پژوهشهای فراوانی در قالب کتاب و مقاله و پایاننامه انجام شده است؛ اما مراجعه به پایگاههای اطلاعرسانی دانشگاهها و کتابخانهها نشان میدهد تاکنون هیچ پژوهشی انجام نشده است که موضوع آن نقدِ مطالبی باشد که دربارۀ ابوطالب فندرسکی نوشته شده است. منبعشناسی ابوطالب فندرسکیمنابعی که به احوال ابوطالب فندرسکی اختصاص یافته، دربارۀ احوال و نسب او مطالب متفاوت و گاه متناقضی آوردهاند. در تقسیمبندی کلی، باید این منابع را که در قالب کتاب منتشر شدهاند، به دو دسته تقسیم کرد:
تذکرهها و کتابهای مرجع و اسنادی، منابع اصلی و دست اول برای پژوهش دربارۀ احوال ابوطالب فندرسکیاند که در زمانی نزدیک به دورۀ زندگی او نگاشته شدهاند. تعداد این منابع انگشتشمار است و مطالعۀ آنها نشان میدهد تذکرهنویسان دربارۀ خاندان ابوطالب اطلاع چندانی نداشتهاند. آثار باقیمانده از میرزاابوطالب نیز آگاهیهای مفیدی در اختیار پژوهشگر میگذارند. نگاهی به فهرست منابع و مراجع عصر صفوی و پس از آن، این پرسش را به ذهن وارد میکند که چرا نام ابوطالب در تذکرههای همعصر مؤلف، مانند تذکرۀ نصرآبادی، نیامده است. این مطلب را صاحب خلاصهالکلام نیز بیان کرده است. او میگوید شرح حال ابوطالب فندرسکی در «تذکرهها مذکور نیست» (بنارسی، بیتا: برگ 53). مؤلف تذکرۀ پیمانه نیز به این موضوع اشاره کرده است (ر.ک. گلچین معانی، 1359: 36). این دو فقط موضوع را طرح کرده و به پرسشهای مطرحشده جوابی ندادهاند. بخشی از کتاب راهنمای پژوهش دربارۀ میرفندرسکی، به کتابشناسی منابع دربارۀ ابوطالب اختصاص دارد که مؤلف آن به تعدادی از فرهنگها و تذکرهها و کتابهای رجالی مراجعه کرده است (ر.ک. زادهوش، 1383: 24تا34). این راهنما مفید است؛ اما کاستیهایی دارد؛ ازجمله اینکه: . تعداد منابع به آنچه در این اثر ذکر شده است، محدود نیست. به بخشی از این منابع پیشتر اشاره شد و سایر منابع نیز در ادامۀ بحث بررسی میشوند. . در مجمعالفصحا و ریاضالعارفین مدخلی به ابوطالب اختصاص نیافته است. . مطرحالأنظار دربارۀ طبقات پزشکان عصر مؤلف آن، یعنی زنوزی است. شاید مراد پژوهشگر، کتاب ریاضالجنه از زنوزی باشد که البته در آن نیز ترجمۀ احوال ابوالقاسم فندرسکی آمده و به ابوطالب اشارهای نشده است. . زادهوش در ارجاع به کتاب اعیانالشیعه از جلد 2 صفحۀ 365 نام میبرد. حال آنکه احوال ابوطالب در جلد 6 این کتاب صفحۀ 260 آمده است. . ارجاع درست کتاب دوانی نیز صفحۀ 338 است که در راهنمای پژوهش از صفحۀ 238 نام برده شده است. به هر حال، تعداد این منابع فراوان است؛ اما بازنویسی و تکرار مطالب ویژگی اصلی آنهاست. گفتنی است چون مصحح غزوات در مقدمۀ این اثر به طور کامل، آثار ابوطالب را معرفی کرده و برخی اشتباهات منابع را در این باره نقل کرده است، آثار ابوطالب را واکاوی نکردهایم (ر.ک. موسوی فندرسکی، 1391: بیست وهشت تا سیوسه). فرزندان و اعقاب ابوالقاسم فندرسکیمطالعۀ احوال ابوالقاسم فندرسکی، یک راه مطالعه دربارۀ ابوطالب فندرسکی است؛ چون در منابع، به رابطۀ نسبی این دو با هم اشاره شده است و منابع فراوانی دربارۀ زندگی و آثار ابوالقاسم بحث کردهاند. یکی از فرضیههایی که طرح آن دربارۀ ابوالقاسم امکانپذیر است، این است که او تأهل اختیار نکرده بود و بنابراین خلاف آنچه در بیشتر منابع آمده است، طرح رابطۀ نسبی و خویشاوندی بین ابوالقاسم و ابوطالب ممکن نیست. نظریههای پژوهشگران دربارۀ تأهل یا تجرد ابوالقاسم سه دسته است:
در ریاضالشعرا نیز دربارۀ ابوالقاسم میخوانیم: «در حکمت ارسطوی زمان و در تصوف بایزید دوران بوده...» (واله داغستانی، 1382: 181). در همین کتاب آمده که ابوالقاسم در هندوستان مدتی را نوکری میکرده و احوال خود را از مردم پوشیده نگه میداشته است (واله داغستانی، 1382: 182). در ریاضالعارفین نیز به چنین ویژگیهایی اشاره شده است: «باوجود فضل و کمال، اغلب اوقات مجالس و مؤانس فقرا و اهل حال بود و از مصاحبت و معاشرت اهل جاه و جلال احتراز میفرمود و بیشتر لباس فرومایه و پشمینه میپوشید و به تجلیه و تصفیۀ نفس خویش میکوشید... غرض آن جناب حکیمی بزرگوار و فاضلی والاتبار بود و کمال تجرد را داشت» (هدایت، 1344: 267). تجرد هم مجازاً به معنی ترک دنیا و قطع علایق است و هم به معنی زن نگرفتن (دهخدا، 1386؛ ذیل مدخل تجرد). در مطلب یادشده، تجرد را اگر به معنای نخست هم بپذیریم، باز یکی از ملزومات ترک دنیا، زننگرفتن و تأهل اختیارنکردن است. در آتشکده نیز مطالب مشابهی نقل شده است: «با آنکه نزد سلاطین هر دو ولایت کمال احترام داشته، باز از پاکی طینت با فقرا محشور و از دنیا و اهل دنیا متنفر بوده» (آذر، 1338، 793). در طرائقالحقائق نیز دربارۀ میر آمده است: «مجالس با فقرا و اهل حال بود» (معصومعلیشاه، 1382: 3/158). علاوهبر تذکرهها، در یادداشتهای خاورشناسان و سیاحان غربی نیز مطالبی دربارۀ ابوالقاسم آمده است. براون (Browne) با نقل مطالب تذکرهها، همان ویژگیهایی را برای ابوالقاسم فندرسکی شمرده که در تذکرهها آمده است: «ابوالقاسم درمورد وضع ظاهر خود بسیار بیتوجه بود و مانند دراویش لباس میپوشید و از معاشرت با ثروتمندان و اشخاص معروف خودداری میکرد و عموماً با خانهبهدوشان بدنام معاشرت مینمود» (براون، 1375: 239). او در ادامه این را نیز میافزید که از زندگی ابوالقاسم اطلاعات چندانی در دست نیست (براون، 1375: 240). ژوزف آرتور گوبینو (Joseph Arthur de Gobineau) که در فاصلۀ سالهای 1855تا1858 م/1233تا1235ق، یعنی در دورۀ ناصرالدینشاه قاجار به ایران آمده، علاوهبر سفرنامهاش که به چاپ رسیده است، یادداشتهایی دارد که در کتابخانۀ اشتراسبورگ (Strasbourg) نگهداری میشود. محمدعلی جمالزاده به این یادداشتها دسترسی پیدا کرد و با نام «میراث گوبینو»، آنها را در چند شماره از مجلۀ یغما چاپ کرد. گوبینو در سند شمارۀ 68 از یازده نفر از علمای مشهور ایرانی نام میبرد که نام ابوالقاسم فندرسکی نیز در میان آنهاست. مطالبی که گوبینو آورده است، مانند مطالب تذکرههاست. او دربارۀ ابوالقاسم فندرسکی مینویسد: «... در علم عرفان و سلوک سرآمد اهل زمان و وحید عصر بوده و کرامات آن جناب در نزد اهالی اصفهان و سایر بلدان ایران معروف و مسلم است» (جمالزاده، 1340: 66). به این ترتیب، آنچه در تذکرههای یادشده آمده است، این ویژگیها را برای میرابوالقاسم فندرسکی برشمردهاند: معاش در صحبت اجامره و اوباش، مرتاض، شاعر تارکالدنیا، متنفر از دنیا و اهل دنیا، تجرد، مجالست با فقرا، معاشرت با خانهبهدوشان و سرآمدبودن در علم عرفان و سلوک. این تذکرهنویسان بهصراحت نگفتهاند او زن و فرزند نداشت؛ اما هیچیک به زنداشتن و فرزندداشتن او اشاره نکرده و نامی از اعقاب آن جناب نبردهاند؛ همچنین همین ویژگیهای یادشده میرساند او در وادی سلوک عارفی کامل بوده است و ترک دنیا و ریاضت و خانهبهدوشی او این احتمال را تقویت میکند که ازدواج نکرده است.
از منابع متأخر، در کتاب تاریخ ادبیات در ایران از قول صاحب طرائقالحقائق آمده است: «از بازماندگان میرابوالقاسم فندرسکی یکی میرابوطالب فندرسکی بود... و دیگر سیدمحمد فندرسکی که در پایان سدۀ سیزدهم و آغاز سدۀ چهاردهم هجری در تهران به سر میبرد و صاحب طرائقالحقائق او را میشناخت و وی را ستوده و مرگش را به سال 1313ق در تهران نوشته است» (صفا، 1362: 5/314). بهتر بود صفا مطلب طرائقالحقائق را به طور مستقیم نقل میکرد؛ چون یک عبارت از آنچه در طرائقالحقائق آمده است میرساند مؤلف طرائق در انتساب یادشده، شک داشته است؛ زیرا میگوید: «از معاصرین آقا سیدمحمد فندرسکی نسبت خود را به آن میر درست مینمود و از مشایخ زمان خود بسیاری را درک نموده بود، مکرر صحبت وی دست داد و عاقبت در طهران هشتم ماه مبارک رمضان به سال هزاروسیصدوسیزده وفات نمود» (معصومعلیشاه، 1382: 3/660). عبارت «نسبت درست مینمود» از شک و تردید مؤلف حکایت دارد. ابوالفتح میرمیران از دیگر کسانی است که فرزند ابوالقاسم معرفی شدهاند. در کتاب راهنمای پژوهش، از ابوالفتح در حکم پسر ابوالقاسم یاد شده است (زادهوش، 1383: 24). در الذّریعه در ادامۀ احوال ابوطالب فندرسکی، دربارۀ میرمیران آمده است: «السیدالأمیر ابیطالب بن میرزابیگ الفندرسکی و سبط الأمیرابیالقاسم الموسوی الشهیر بمیر الفندرسکی... ترجمه فی ریاض فی ذیل ترجمه جدّه الامّی الفندرسکی مذکور... و ظنّی ان والدته بنت السیدالامیر ابیالفتح الشهیر بمیرمیران ابن میرابیالقاسم الفندرسکی مذکور» (طهرانی، 1345: 4/105)؛ یعنی ابوطالب فندرسکی نوۀ دختری ابوالقاسم فندرسکی معرفی میشود؛ سپس مینویسد گمان من این است که مادر ابوطالب فندرسکی دختر ابوالفتح، مشهور به میرمیران است و شخص نامبرده، یعنی ابوالفتح، پسر ابوالقاسم است. آقابزرگ طهرانی در طبقات اعلامالشیعه، این نظر خود دربارۀ میرمیران و نسبت او با ابوطالب فندرسکی را رد کرده است4 (طهرانی، 1372: 6/391). طهرانی در هیچیک از یادداشتهای خود، چه هنگام تأیید چه هنگام رد این نسبت، سندی ارائه نکرده است. براساس نظر آقابزرگ در الذّریعه، نسب ابوطالب از طرف پدر و مادر چنین است:
امیر صدرالدین موسوی حسینی امیر کمالالدینمحمد
میرزابیگ امیر ضیاءالدین
ابوالقاسم فندرسکی (970تا1055ق/1562تا1645م) جلالالدین
ابوالفتح میرمیران (م: پس از 1077ق/1666م) میرزاشرف
دختر میرمیران (مادر ابوطالب) میرزابیگ (پدر ابوطالب) (م. پس از 1092ق/1681م)
ابوطالب فندرسکی (م. پیش از 1117ق/1705م)
همان طور که اشاره شد آقابزرگ دربارۀ این میرمیران و نسبت او با ابوطالب نظر واحدی نداشته است. در راهنمای پژوهش، جلالالدین میرزابیک فندرسکی فرد دیگری است که فرزند ابوالقاسم معرفی شده است (زادهوش، 1383: 24)؛ البته به دلایلی که پس از این مطرح خواهد شد، او نیز پسر ابوالقاسم نیست و پدر ابوالقاسم است.
نظر تذکرهنویسان دربارۀ نسبت ابوالقاسم و ابوطالب تذکرههایی که مدخلی را به ترجمۀ احوال ابوطالب اختصاص داده، به نسبت بین ابوالقاسم و ابوطالب اشاره کردهاند. این منابع دربارۀ نسبت این دو نفر نظر واحدی نداشتهاند:
در جزء سوم کتاب الکنی و الألقاب، در زیر ترجمۀ «ابوالقاسم فندرسکی» آمده است: «... توفّی باصفهان فی دوله الشاه صفی... و نقلت بعده الی خزانته (جدّه) السیدصدرالدین کان من اکابر السادات ذا املاک و عقارات اتصل بالشاه عباس الماضی الصفوی و خلف ولدا و هو آمیرزابیک و بعد وفات صدرالدین المذکور خدم هذه السلطان و اتصل به و صار مکرماً عنده و الظاهر انه جد السیدابوالقاسم المترجم (سبطه) و کان له سبط فی عصرنا یسمی الآمیرزاابوطالب بن الآمیرزابیک الفندرسکی من جمله ارباب الفضل شاعر منشی قرأ علی المجلسی و غیره. له مؤلّفات عدیده...» (قمی، 1358: 29). مفهوم این جمله این است که مؤلف، میرزاابوطالب را سبط، نوۀ دختری، ابوالقاسم فندرسکی میداند و در نظر او، صدرالدین جد مشترک ابوالقاسم و ابوطالب بوده است؛ البته اگر مرجع ضمیر در «لَهُ» به صدرالدین برگردد. در میان تذکرهها و شرح حالهای متقدم، فقط یک نفر به اولاد و اعقاب میرابوالقاسم اشاره کرده است؛ ولی از آنها نام نبرده است. باتوجه به مطالب سایر منابع، اثبات این فرضیه ممکن است که ابوالقاسم هرگز تأهل اختیار نکرده است؛ به ویژه که صاحبان تذکرهها، در گزارش و ترجمۀ احوال ابوالقاسم، به نسل ابوالقاسم یا به اینکه ابوطالب نوۀ (نوادۀ) این عالم و عارف بزرگ است، اشارهای نکردهاند. در سنت تذکرهنویسی فارسی، معمول نیست به افراد خانوادۀ صاحب ترجمه اشاره کنند؛ ولی عجیب است که در ذکر احوال ابوالقاسم، حتی در یک جا هم به نام ابوطالب و نسبت او با ابوالقاسم اشاره نشده است یا به این موضوع که ابوطالب نوۀ عالِمِ ابوالقاسم است. دربارۀ نسبت ابوالقاسم و ابوطالب آنچه میتوان گفت این است که به هر حال، این دو پدر و فرزند نبودهاند. نسبنامچۀ فندرسک گواه اصلی بر این موضوع است؛ چون در این نسبنامچه، نام ابوالقاسم فندرسکی نیست (ر.ک. مجموعۀ 2465: برگ 279). پس از این به مفاد این نسبنامچه اشاره میکنیم. علت دیگر آن است که ابوطالب در بیان بدیع، بیتی از پدر خود نقل کرده است که این بیت در اشعار ابوالقاسم فندرسکی نیست. اشعار ابوالقاسم را داداشی و مظفر با مراجعه به بیش از 37 نسخۀ خطی و 11 تذکرۀ چاپی، گردآوری کردهاند (ر.ک. داداشی، 1393: 55تا82). در بیان بدیع، از قول پدر ابوطالب که نامش ذکر نشده،-بیتی نقل شده است که چنین است:
علت دیگر، متن اجازهنامهای است که علامه محمدباقر مجلسی (م. 1110ق/1698م) در تاریخ بیستوچهارم ربیعالاول 1102ق/1690م برای ابوطالب فندرسکی نوشته است. در متن نامه، نام و نسب ابوطالب چنین آمده است: «اباطالب بن جلالالدین میرزابیگ الموسوی الحسینی الفندرسکی» (ر.ک: فندرسکی، 1381: 22تا24)؛ همچنین ابوطالب در نوادرالجواهر، بهصراحت به نام پدر خود، یعنی میرزابیگ، اشاره کرده است (فندرسکی، بیتا: 126):
نوادرالجواهر انشایی است که ابوطالب دربارۀ سخاوت و بخشش بیشازاندازۀ پدرش، میرزابیگ، نوشته است. او در پایان انشا میگوید پدرش به چند علت، فقیر شد و ناچار شد از شاه که نام او را نیاورده است، کمک بخواهد. این علتها عبارتاند از: بخشش بیشازاندازۀ مال خود، کمآبی، ناجوانمردی کسانی که قرضهای خود را به او پس نداده بودند، قسطیفروختن آنچه خودش بهای آن را کامل داده بود و... (فندرسکی، بیتا: 135). و در تحفهالعالم (فندرسکی، 1388: 131) نیز به این نام اشاره کرده است:
پیش از این گفته شد علیابراهیمخان لودی تنها کسی است که نسبت این دو را دایی و خواهرزاده دانسته است. در رد این نظر، آنچه مصحح غزوات آورده است، درست به نظر میرسد. به نظر مصحح غزوات، چون علیابراهیمخان در هند و آن هم نیم قرن پس از ابوطالب میزیسته است، در پذیرفتن نظر او جای تردید است (فندرسکی، 1391: 20). دربارۀ منابعی که ابوالقاسم را جد مادری ابوطالب میدانند نیز جای تردید است: نخست اینکه ابوطالب در هیچ جا به چنین نسبتی اشاره نکرده است؛ دوم اینکه چنانکه پیش از این مطرح شد، در تذکرههایی که زندگی ابوالقاسم فندرسکی را شرح دادهاند، به نسبت او با ابوطالب اشاره نشده است. نام و نسب ابوالقاسم و ابوطالب فندرسکی نام و نسب ابوالقاسم فندرسکی (970تا 1050ق/ 1562تا1640م) چنین است: «میرابوالقاسم معروف به میرفندرسکی ابن میرزابیگ ابن امیرصدرالدین موسوی حسینی فندرسکی» (مدرس تبریزی، 1374: 257). در «کتابشناسی احوال و آثار میر فندرسکی» نیز چنین آمده است: «سیدابوالقاسم بن میرزابیگ بن میرصدرالدین حسینی موسوی» (زادهوش، 1381: 115). در «نسبنامچۀ سادات فندرسک»، نام و نسب ابوطالب ذکر شده است. این سند در مجموعهای به نمرۀ 2465 در کتابخانۀ دانشگاه تهران نگهداری میشود. در برگ 279 آمده است: «میرزاابوطالب ابن جلالالدین میرزابیگ ابن میرزاشرف ابن جلالالدین میرزابیگ ابن امیرضیاءالدین محمد ابن امیرکمالالدین احمد ابن سیدرفیعالدین حسین ... ابن الامامالهمام موسیالکاظم .... ابن امیرالمؤمنین امامالمتّقین علی ابنابیطالب» (مجموعۀ 2465: برگ 279). در برگ 280 نام فرزندان پسر ابوطالب و تاریخ تولد آنها درج شده است (ر.ک: مجموعۀ 2465: برگ 280).
میرزابیگ پدر ابوطالب آنچه دربارۀ میرزابیگ موسوی فندرسکی، پدر ابوطالب، میدانیم آن است که در زمان شاه عباس اول(989تا1038ق/1581تا1628م) میزیسته است. در فرمانی که شاه عباس اول به تاریخ تسعین و تسعمائه (990ق/1582م)، برای میرزابیگ با هدف برقراری مبلغی از مالوجهات فندرسک صادر کرده، نام او چنین آمده است: «عمده السادات و الاشراف جلال امیرزابیکا فندرسکیا» (ستوده، 1350: 15). میرزابیگ در سال 1092ق/1681م وقفنامهای نوشته است که سواد آن در دست است. اصل وقفنامه در سال 1092ق/1582تا1681م نوشته شده است؛ اما تاریخ نوشتهشدن سواد آن معلوم نیست. به هر حال در سواد وقفنامه، نام و نسب میرزابیگ چنین است: «آمیرزابیگ5 بن امیرزاشرف بن سیدجلالالدین بن میرزابیگ موسوی فندرسکی» (ستوده، 1350: 366). در جای دیگر از وقفنامه نیز، به این نام و نسب اینگونه اشاره شده است: «میرزابیگ ابن میرزاشرف ابن میرزابیگ الموسوی الفندرسکی» (ستوده، 1350: 369). براساس مطالب اصل وقفنامه، میرزابیگ تمام املاک خود را بعضی با نام وقف و بعضی با نام صیغۀ مصالحه به قبضۀ تصرف و تملک میرزاابوطالب، فرزندش، درآورده است. برپایۀ مطالب سواد وقفنامه، ابوطالب نیز بخشی از این املاک را بین وارثان میرزابیگ تقسیم کرده است (ستوده، 1350: 369). متن اصل وقفنامه که در سواد وقفنامه آمده است، نشان از آن دارد که میرزابیگ در سال 1092ق/1681م که تاریخ اصل وقفنامه است، زنده بوده است. البته فاصلۀ زمانی 990تا1092ق/ 1582تا1681م، یعنی زمان امضای سند وقفنامه، صدودو سال است و تردید در پذیرفتن تاریخ یکی از این اسناد، یعنی فرمان شاه عباس یا اصل وقفنامه را باعث میشود. صرف نظر از این موضوع، اسناد ذکرشده نشان میدهند فردی به نام میرزابیگ پدر ابوطالب فندرسکی بوده است. علتهای غفلت تذکرهنویسان از ذکر شرح ابوطالب فندرسکییکی از پژوهشهای مرتبط با ابوالقاسم فندرسکی، به تنش بین او و صدر شاه عباس اول اشاره میکند و این نمونه، نشاندهندۀ تنشهای احتمالی بین خاندان فندرسکی و دربار است. در بخشی از این مقاله آمده است که صفویان برای بنای حکومت خود، از تصوف بهره بردند؛ اما در میانۀ عمر حکومت خود، دریافتند تصوف عنصری کارآمد و مفید نیست و حتی برای آنها خطر نیز محسوب میشود. از دوران شاه عباس اول، رایجشدن و غلبۀ تفکر فقاهتی بر تصوف باعث شد متصوفه، فضای تنگ و بستۀ فکری ایران را برنتابند و راه هند را در پیش بگیرند. علت این کوچ آن بود که آنها میخواستند از فضای باز آنجا بهره ببرند و آزادانه سیر و سلوک کنند. ابوالقاسم فندرسکی از شاخصترین کسانی بود که در این راستا به هند مهاجرت کرد. او سختیهای سفر به هند را به جان میخرید و بارها به آن دیار سفر کرد. وقتی از او پرسیدند چرا رنج سفر به هند را پذیرفته است، گذرکردن از دهلیز خانۀ میرزارفیع صدر6 را سختتر از سفر به هند دانست (اللهیاری، 1395: 5). بنا به آنچه پیش از این از کتابهای تراجم نقل شد، سفرهای ابوالقاسم به هند صحت دارد. برخی از اسناد دیگر نیز نشاندهندۀ تنشهای خاندان فندرسک و حکومت صفوی است. در کتاب از استرآباد تا استارآباد چند سند در این باره نقل شده است. نخستین سند، مکتوبی است که شاه عباس صفوی به موجب فرمانی که در سال 990ق/1582م برای میرزابیگ فندرسک، پدر ابوطالب، فرستاد به برقراری مبلغی از مالوجهات و وجوهات بلوک فندرسک، رامیان، برزمهین و اشتاق دستور داد (ر.ک: ستوده، 1350: 6/15و16). پس از این، در زمان شاه سلطان حسین صفوی (سلطنت: 1105تا1135ق/ 1693تا1722م)، در پی شکایت میرزاابوطالب موسوی فندرسکی، شاه دستور داد اراضی واقع در طرف شرقی رودخانۀ دهنهنردبان را بالتمام داخل قیصرآباد بدانند (ر.ک: ستوده، 1350: 59و60). باز همین شاه در سال 1117ق/1705م فرمان داد برای اولاد میرزاابوطالب فندرسکی، سی تومان از بابت مالوجهات و سایر وجوهات محال متعلقۀ مرحوم پدرشان به سیورغال ابدی ایشان برقرار دارند. متن فرمان نشان میدهد این حکم بهدنبال اعتراض اولاد ابوطالب صادر شده است (ستوده، 1350: 6/69). در الذّریعه نیز در بیان احوال ابوالقاسم، به تعارض بین او و شاه عباس اشاره شده است. ترجمۀ این قسمت از الذّریعه چنین است که شیخبهایی عامل طرد و انکار عارفان بود. ابوالقاسم فندرسکی نیز به علت این طرد و انکارها و سختیهایی که متحمل شده بود، راه هند را در پیش گرفت. یک بار نیز وقتی از هند برگشت، نزد شاه عباس رفت و با شاه عباس معارضاتی داشت و با او مجادله کرد (ر.ک: طهرانی، 1345: 9/قسم 3: 850). بخشی از مثمن میرابوطالب نیز نشاندهندۀ نادلخوشی و آزارهایی است که ابوطالب تحمل میکرده است:
تألیف کتاب تحفهالعالم در اوصاف و اخبار شاه سلطان حسین صفوی به دست ابوطالب فندرسکی نباید باعث این گمان شود که ابوطالب به علت شاهپرستی یا داشتن روابط خوب با دربار، دست به نوشتن چنین کتابی زده است. رسول جعفریان، مصحح تحفهالعالم، در مقدمۀ کتاب آورده است: «این رساله در اوایل جلوس شاه سلطان حسین بر مسند سلطنت صفوی نگاشته شده است. شاه سلیمان در روزهای پایانی سال 1105 درگذشت و فرزندش شاه سلطان حسین در آغاز روزهای سال 1106 بر تخت سلطنت جلوس کرد. این زمان میرزاابوطالب یک روحانی تحصیلکرده در دانشهای رایج فقه و کلام و همینطور شاعر و ادیب بوده و چنانکه خود اشاره کرده، مورد توجه شاه سلیمان صفوی نیز بوده است؛ اما پس از روی کار آمدن شاه سلطان حسین، مورد بیمهری واقع شده و نظرش آن است که شماری از امرا که محبوبیت وی را نزد شاه سلیمان میدانستند، تلاش داشتند تا اجازۀ آشنایی میان او و شاه جدید را ندهند» (فندرسکی، 1388:-14و15). سرانجام با تلاشهای فراوان، ابوطالب در یکی از سفرهای کوتاه شاه به دیدن او موفق میشود. پس از این، شاه بالاخره نام او را بر زبان میآورد و به بعضی از ارکان دولت میگوید ابوطالب را پسندیده است (فندرسکی، 1388: 16). به این ترتیب، گرایشهای صوفیانۀ ابوالقاسم فندرسکی و به موازات آن، غلبهیافتن تفکر فقاهتی بر عارفان و تنگشدن عرصه بر متصوفه، خاندان فندرسکی را از دربار و حتی ایران دور کرد؛ همچنین اختلاف بین دربار و خاندان فندرسک بر سر زمینهای بسیار گستردۀ مازندران که اموال این خاندان بودند و نیز درآمدهای حاصل از آن، از علتهای این دوری بود. اشارۀ مستقیم ابوالقاسم در مثمّنی به غارتشدن اموالش و حتی رخت و لباس زنانش و بالاخره مانعشدن علمای درباری از راهیافتن و مقامیافتن ابوطالب فندرسکی نزد شاه، عواملیاند که باعث ناراحتی و دلخوری او از دربار شد. از آنجا که بسیاری از تذکرهنویسان جیرهخوار حکومت بودند و حتی بسیاری از آنها به دستور پادشاه یا امیری دستبهکار تألیف تذکره میشدند، احتمال میدهیم طردشدن خاندان فندرسکی و نیز دلخوریهایی که ابوطالب فندرسکی از دربار داشته، مانع شده است رسانههای آن عصر، یعنی تذکرهها، از او یاد کنند. تاریخ فوت ابوطالب فندرسکیدر این باره چند تاریخ وجود دارد که آنها را نقل و بررسی میکنیم:
گویا گلچین معانی با توجه به مطالب الذّریعه، اما با استناد به شرح علامه سبزواری، این تاریخ را قید کرده است؛ چون مراجعه به جنگ نشان میدهد تاریخ قیدشده در نامه، 1074ق/1663م است نه 1124ق/1712م (مجموعه 4494، برگ 176). به ویژه که علامه سبزواری در این تاریخ در قید حیات نبوده است تا شرحی بنویسد. این تاریخ اشتباه به دیگر منابع نیز راه یافته است؛ ازجمله در فهرست نسخههای خطی فارسی و نیز مقالۀ «مروری بر احوال و آثار میرزاابوطالب فندرسکی»، به نقل از دیگر منابع، همین تاریخ قید شده است (ر.ک: منزوی، 1351: 4/2774؛ کاشفی خوانساری، 1380: 49).
به این ترتیب، تاریخهای قیدشده و علتهای رد آنها چنیناند: 1067ق/1656م: ملامحمد سبزواری در سال 1074ق/1663م برای ابوطالب فندرسکی نامه نوشته و او را تکریم کرده است؛ پس این تاریخ نه تاریخ تولد است و نه تاریخ وفات. 1124ق/1712م: این تاریخ مرگ باذل است که چون ابوطالب فندرسکی کار نیمهتمام او را تمام کرد، به اشتباه این تاریخ را تاریخ فوت او گفتهاند. پس از 1100ق/1688م: این تاریخ هم مبهم است و هم اینکه ابوطالب در سال 1107ق/1695م، تألیف غزوات را به پایان برده و این بهصراحت در متن مثنوی آمده است. پس ایشان در این تاریخ، یعنی 1100ق/1688م، زنده بوده است. 1127ق/1715م: مبنا یا منبعی برای این تاریخ قید نشده است. نظر نگارندگان این است که تحفهالعالم، آخرین اثر ابوطالب فندرسکی، در تاریخ 1107ق/1695م سروده شده است (ر.ک: فندرسکی، 1388: 18) و نیز متن نامۀ شاه سلطان حسین به اولاد ابوطالب نشان از آن دارد که او در سال 1117ق زنده نبوده است؛ پس تاریخ مرگ ابوطالب از سال 1107ق، تاریخ تألیف تحفهالعالم، تا پیش از سال 1117ق، تاریخ نامۀ شاه سلطان حسین، بوده است و دیگر تاریخهای مذکور را نمیتوان سال مرگ ابوطالب دانست. دربارۀ محل آرامگاه ابوطالب فندرسکی نظردادن ممکن نیست. علامه همایی اشارهای نکرده است که محل قبر ابوطالب در یکی از تکیههای تخت فولاد است (ر.ک: همایی، 1381: 443تا449). منابعی که قبر میرابوطالب را در تکیۀ میر دانستهاند یکی کتاب تلامذه العلامه المجلسی (حسینی، 1410: 15) و دیگری کتاب علامه مجلسی (دوانی، 1370: 338) است. در مقالۀ «همزادی تکایا و مدارس عصر صفوی» نیز دربارﺓ معماری تکیۀ میر میخوانیم: در تکیۀ میر چند سنگ قبر وجود دارد که تاریخهای آنها 1105ق/1693م، 1111ق/1699م، 1197ق/1782م و 1199ق/1784م است. بنا بر آنچه پیش از این گفتیم، این امکانپذیر نیست که این تاریخها از آن ابوطالب باشند. مؤلفان مقالۀ یادشده با مراجعه به محل آرامگاه و خواندن روی سنگ قبرها گفتهاند جز چند نفر از وابستگان میر، ازجمله سیدروحالله میرفندرسکی و میرزاابوطالب نوۀ ایشان، تا اوایل قرن 12ق، یعنی نیم قرن پس از وفات ابوطالب فندرسکی، کسی در این تکیه دفن نشده است (هوماتی راد، 1391: 42). عجیب است که ایشان از روی نوشتههای سنگ قبرها این نتیجه را گرفتهاند؛ چون در تاریخ تخت فولاد اشارهای نشده است که چه کسانی از فرزندان و نوادگان ابوالقاسم فندرسکی در این تکیه دفن شدهاند. نگارندگان برای یافتن نشانی از قبر ابوطالب، در تکیۀ میر جستوجو کردند؛ اما متأسفانه حکاکیهای سنگها در طول زمان از بین رفته است و این امکان وجود ندارد که با دقت تعیین کنیم آیا ابوطالب فندرسکی در همین مکان دفن شده است یا خیر. از بین رفتن حکاکیهای روی سنگها، به طور قطع پیش از سال1391ش، یعنی تاریخ نوشتهشدن مقالۀ بحثشدﺓ «همزادی تکایا و مدارس عصر صفوی» است. دیگر اشتباهها دربارۀ ابوالقاسم و ابوطالب فندرسکیدر خلاصهالکلام آمده است که باذلنامی منظومهای به نام حملۀ حیدری سرود که به علت مرگش ناتمام ماند. بعدها چند شاعر، ازجمله نجفنامی آن را در سال 1135ق/1722م کامل کردند. ابوطالب یکی دیگر از سرایندگانی بود که کار باذل را تمام کرد (بنارسی، بیتا، برگ 53). مؤلف فهرست کتابهای خطی کتابخانۀ آستان قدس رضوی، تاریخ قیدشده را بهاشتباه، تاریخ تکمیل حملۀ حیدری به وسیلۀ میرابوطالب قید کرده است (ر.ک. گلچین معانی، 1361: 204). در مقالۀ «ابوطالب اصفهانی پیشگام در پیدایش منظومههای حماسیِ حملۀ حیدری»، برخی مطالب دقت لازم را ندارد؛ برای مثال در این مقاله آمده است: «او معاصر شاه سلیمان صفوی (1077تا1105ق) و نیز تا محرم 1124ق زنده بود. درمورد سال وفاتش دو تاریخ 1049ق و 1050ق را ذکر کردهاند. تاریخ اول ماده تاریخی است که در پایان رسالۀ صناعیۀ میر آمده است» (طاهری برزکی، 1391: 134). این عبارتها و تاریخهای مغشوش و نسبتدادن رسالۀ صناعیه به میرابوطالب از آنجاست که پژوهشگر محترم زندگی و آثار ابوطالب و ابوالقاسم فندرسکی را با یکدیگر درآمیخته است. در مقالۀ «فردوسی و شاهنامه» آمده است ابوطالب فندرسکی معروف به اصفهانی است (سادات ناصری، 1354: 54). در «کتابشناسی منظومههای دینی دربارۀ امامعلی(ع)» از جذبۀ حیدری در حکم اثر «میرزاابوطالب بن میرزابیک موسوی فندرسکی اصفهانی استرآبادی (م. 1124ق)» یاد شده است (بگجانی، 1389: 51). در مقالۀ «نبرد نبردها» گفته شده است منظومۀ حملۀ حیدری اثر باذل را میرزاابوطالب فندرسکی، معروف به اصفهانی، به پایان رساند. در ادامه آمده است: «این ابوطالب اصفهانی غیر از میرفندرسکی فیلسوف معاصر شاه عباس اول است» (گراوند، 1379: 35). آنچه باعث شده است ابوطالب را اصفهانی بدانند، مطلبی است که در کتاب تلامذه العلامه المجلسی دربارۀ ابوطالب آمده است: «ابوطالب بن میرزابیک بن میرابوالقاسم الموسوی الفندرسکی الاصبهانی» (حسینی، 1410: 14)؛ همچنین در حماسهسرایی در ایران آمده است: «با مرگ باذل منظومۀ حملۀ حیدری ناتمام ماند و پس از او شاعری به نام میرزاابوطالب فندرسکی معروف به ابوطالب اصفهانی کار او را تمام کرد» (صفا، 1332: 380). به هر حال، منابع قدیمی و نزدیک به عصر ابوطالب نام و نسب او را به اصفهانی مقید نکردهاند و اصفهانینامیدن ابوطالب به منابعی محدود میشود که برشمردیم. پیش از این گفتیم در خلاصهالکلام آمده است چند نفر دستبهکار تمامکردن منظومۀ حملۀ حیدری، سرودۀ باذل شدند؛ ازجمله ابوطالب اصفهانی (بنارسی، بیتا، برگ 53). بنا به نظر مصحح غزوات، این نظر اشتباه است و ابوطالب خود منظومۀ مستقلی دربارۀ امیرالمؤمنین سروده است و آنچه مشهور است که او کار باذل را به پایان برده است، اشتباه است. او چهار علت برای اثبات نظر خویش آورده است؛ ازجمله یکی از علتهای او این است که ابوطالب در بیان بدیع 48 بیت از غزوات را در حکم شاهد مثال آورده است و چون تاریخ تحریر بیان بدیع 1099ق/1687م بوده، به طور حتم پیش از سال 1124م/1712ق، یعنی سال مرگ باذل، سروده شده است (ر.ک: فندرسکی، 1391: سیوسه تا سیوهفت). نتیجهنتیجۀ پژوهش دربارۀ سه پرسش مطرحشده در مقدمه نشان میدهد: - دربارۀ پرسش نخست، یعنی نسبت ابوالقاسم فندرسکی با ابوطالب فندرسکی: منابع به اعقاب و فرزندان ابوالقاسم فندرسکی اشاره نکردهاند و معنای ریاضات و عرفان و تجرد او نیز دربارۀ متأهلنبودنش اطمینانبخش نیست؛ اما از طرفی همین ذکرنشدن نام فرزندان او و اینکه در اواخر عمر در مدرسهاش میزیسته است و نیز سبک زندگی او، یعنی سفر به هند و دوریکردن از دربار و مناصب درباری و مهمتر اینکه در آثار ابوطالب فندرسکی به ابوالقاسم فندرسکی اشارهای نشده است، این احتمال را قوی میکند که بین این دو عالم بزرگ هیچ رابطۀ نسبی نبوده است. بهویژه که ابوطالب فندرسکی در برخی از آثار خود به نام پدرش اشاره کرده است که به طور قطع نشان میدهد این دو پدر و فرزند نبودهاند. - دربارۀ پرسش دوم، یعنی علت ذکرنشدن نام ابوطالب فندرسکی در تذکرههای عصر: تذکرههای صفویه بخشی از رسانۀ حکومت بودهاند. ابوطالب فندرسکی بر سر مالکیت زمینهای فندرسک و نواحی اطراف آن با دربار اختلافات جدی داشته است؛ همچنین حسادتها و مناسبات درباری، مانع از تقرب او به شاه شده است. به احتمال قوی، همین عوامل باعث شده است در منابع دورۀ صفوی، بهویژه تذکرهها، نامی از او نیاید. - دربارۀ پرسش سوم، یعنی تاریخ فوت میرابوطالب فندرسکی: تذکرهها و دیگر مراجع و منابع دربارۀ تاریخ فوت و محل آرامگاه ابوطالب فندرسکی نظرهای گوناگونی بیان کردهاند که بنا به تاریخ سرودهشدن آخرین اثر او و تاریخهای اسنادی که از او و اولادش موجود است، میتوان گفت او در فاصلۀ سالهای 1107تا1117ق/1695تا1705م فوت کرده است؛ اما با وجود بررسیهای فراوان، محل آرامگاه او مشخص نشد. پینوشت
6. رفیعالدینمحمد صدر مقام صدارت عباس یکم را برعهده داشت (ر.ک: مدرسی طباطبایی، 1353: 63). | |||||
مراجع | |||||
الف. کتاب
ب. مقاله
54. هوماتی راد، مرضیه و هادی صفاییپور و سیدهادی متولی امامی، (خرداد1391)، «همزادی تکایا و مدارس عصر صفوی»، ماهنامۀ اطلاعات حکمت و معرفت، س7، ش3، ص39تا44. | |||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 503 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 216 |