
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,706 |
تعداد مقالات | 13,972 |
تعداد مشاهده مقاله | 33,568,839 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 13,310,235 |
بررسی نابرابری ساختار ارتباطی در بازار سهام ایران با رویکرد تحلیل شبکههای اجتماعی | |||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش های راهبردی مسائل اجتماعی | |||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 3، دوره 9، شماره 3 - شماره پیاپی 30، مهر 1399، صفحه 31-48 اصل مقاله (1.72 M) | |||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/srspi.2020.117156.1409 | |||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||
رضا تقی زاده1؛ علی روحانی* 2 | |||||||||||||||||||||||||||||||
1استادیار، گروه حسابداری، دانشکده اقتصاد، مدیریت و حسابداری، دانشگاه یزد، یزد، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشیار، گروه جامعهشناسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه یزد، یزد، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||
بازار سهام، نقش مهمی در توسعۀ اقتصادی کشورها دارد؛ بهگونهای که ازجمله معیارهای مهم توسعۀ اقتصادی در کشورهای مختلف است؛ اما بازار سهام نشاندهندۀ نابرابری ساختاری در جامعه است؛ زیرا گروههای برخوردار میتوانند درصد سهام بیشتری از شرکتهای اقتصادی و تجاری را از آن خود کنند. نابرابری ساختاری در بازار سهام در جوامع درحالتوسعه، نمود و عینیت بیشتری به خود میگیرد و دولت نیز نقش عمدهای در این میان دارد؛ از اینرو، این پژوهش، نابرابری ساختار ارتباطی در بازار سهام ایران را با رویکردی میانرشتهای و روش تحلیل شبکههای اجتماعی در پنج سطح صنایع، شرکتها، سهامداران و اعضای هیئتمدیره و مدیران عامل و مؤسسات حسابرسی و در بازۀ زمانی 1380-1396 تحلیل میکند. یافتههای پژوهش نشان میدهد بازار سهام در سطح صنایع، شرکتها، سهامداران و اعضای هیئتمدیره و مدیران عامل و مؤسسات حسابرسی با قدرت ارتباطی یکسان توزیع نشده است. بهلحاظ میزان ارتباط، بعضی از واحدها در موقعیت بهتری قرار دارند. حتی در برخی شبکهها بین موقعیت واحدها شکاف، ایجاد و اختلاف فاحش میشود و ساختاری طبقاتی را به وجود میآورد. در شبکۀ ارتباطی اعضای هیئتمدیره، واحدهایی وجود دارد که نقش پل را برای دیگر واحدها دارد، باعث اتصال آنها به بخش اصلی شبکۀ ارتباطی میشود و بهنوعی ریختشناسی مدیران اتوبوسی ایجاد میکند. موقعیت ارتباطی بهتر برخی واحدها، به سهولت در دسترسی سریعتر به اطلاعات منجر شده است. این واحدها نقش بازیگران کلیدی را در ساختار حاکم بر عهده دارد. همچنین، نتایج مربوط به توزیع پارتو نشان میدهد توزیع قدرت ارتباطی بین سهامداران و مؤسسات حسابرسی، تقریباً بهطور میانگین به نسبت 75-25 است؛ یعنی 75 درصد قدرت ارتباطی در دست 25 درصد آنهاست. | |||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||
نابرابری ساختاری؛ بازار سهام ایران؛ تحلیل شبکههای اجتماعی؛ توسعۀ اقتصادی؛ توزیع پارتو | |||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه امروزه، از عملکرد بازار سرمایه در کشورهای پیشرفته بهعنوان شاخصی برای ارزیابی سیاستها، تغییرات مالی، اقتصادی و بازرگانی استفاده میشود. تداوم فعالیت بازار سهام در هر کشور، بهمنزلۀ تداوم مراحل رشد و تکامل اقتصادی به شمار میرود. بازار سهام از ارکان مهم اقتصادی محسوب میشود که منابع مالی لازم با آن جمعآوری میشود و برای رشد و توسعۀ کشورها به کار میرود. نقش اصلی بازار سهام، جذب و هدایت پساندازها و نقدینگی سرگردان و پراکنده در اقتصاد به سوی مسیرهای بهینۀ آن است؛ بهگونهای که به تخصیص بهینۀ منابع کمیاب مالی منجر شود (دانیالی دهحوض و منصوری، 1391). همچنین، بازارهای سهام با توجه به تعامل انواع شرکتها و سرمایهگذاران، نوعی از شبکههای پیچیده چندعاملی محسوب میشود (Huang et al., 2009). مطالعات انجامشده در زمینۀ مدلسازی دادههای مالی نشان میدهد مدلهای شبکهای از دادههای مالی، به بسیاری از ویژگیهای مرتبط با بازار سهام اشاره داشته است (Rotundo and D’Arcangelis, 2010). کارلسون[1] (2018) بیان میکند بازار سهام، یکی از اصلیترین زمینهسازهای برابری ثروت است؛ زیرا هر کسی میتواند در آن سرمایهگذاری کند؛ اما متأسفانه، بیشتر ثروت بازار سهام نزد ثروتمندان متمرکز شده است که به بروز نابرابریها و نگرانیهایی منجر میشود. بهزعم وی، تمرکز بیشتر شرکتها بر سهامداران است تا کارگران و میزان عمدۀ سود شرکتها پس از پرداخت حقوق و مزایای کارکنان، مالیات و غیره، بین سهامداران توزیع میشود؛ بنابراین، این نتیجه حاصل میشود که در مقایسه با کارگران شاغل در یک شرکت، سهامداران آن شرکت، سود بیشتری کسب میکنند؛ هرچند این رابطه ممکن است در شرکتهایی که زیان شناسایی کردهاند، نقض شود. در پژوهش حاضر، بهعنوان پژوهشی میانرشتهای، نابرابری ساختار ارتباطی براساس دادههای بازار سهام ایران بهدقت و با جزئیات، در شاخصهای مختلف بررسی و تحلیل میشود؛ بنابراین، با توجه به اهمیت نابرابری در توزیع قدرت در بازار سهام، پژوهش میانرشتهای حاضر، لایههای نهان توزیع قدرت ارتباطی را در بازار سهام کشور مشخص میکند و چگونگی روابط توزیع قدرت را در این شرکتها نشان میدهد. بدینطریق میتوان برنامهریزان و سیاستگذاران اجتماعی را از روند موجود و واقعی (اما نهان در پشت صحنه) آگاه کرد و فضای مطلوبی برای تغییر به وجود آورد.
پیشینۀ پژوهش در حوزۀ نابرابری، پژوهشهای فراوانی در ایران و جهان انجام شده است؛ اما در دنیای تجاری و در بازار سهام، خلأ پژوهشی در این زمینه بهطور کاملاً مشخص حس میشود. همچنین، تحلیل شبکۀ اجتماعی، از روشهایی است که بهتازگی در ایران رونق یافته و هنوز آنچنان که باید رشد و گسترش نیافته است. در این میان، پژوهشهایی که از چشماندازی اجتماعی و جامعهشناختی، بازار سهام و ساختار آن را بررسی کنند، کمتر دیده شده است؛ به همین علت، پژوهشهایی که در این بخش گزارش شده است، اغلب بهطور غیرمستقیم با موضوع پژوهش مرتبط است. به اعتقاد شارعپور (1387)، تأکید تحلیلگران شبکهای بر مطالعۀ ساختار اجتماعی است. تأکید بر ساختار اجتماعی، یعنی به چرایی رفتار مردم توجه نمیشود؛ بلکه تمرکز بر محدودیتهای ساختاری حاکم بر کنشهای مردم است. بدینترتیب، دیگر به جهان بهصورت پیوندهای ارادی و داوطلبانه نگریسته نمیشود؛ بلکه جهان، مجموعهای از پیوندهای نامتقارن با ساختار سلسلهمراتبی در نظر گرفته میشود. در یک نظام اجتماعی، منابع، توزیع مساوی یا تصادفی ندارد و دسترسی نابرابر به منابع کمیاب، خود سبب میشود نامتقارنبودن پیوندها افزایش یابد؛ از اینرو، کنشگران، هر اندازه در یک ساختار اجتماعی، شبکۀ اجتماعی گستردهتری داشته باشند، احتمال برخورداری از منابع کمیاب برای آنها بیشتر میشود. الگوهای پیوند بین اعضای یک شبکه، هم نوعی فرصت و هم نوعی محدودیت است؛ زیرا این الگوها بر میزان دسترسی افراد به منابعی، مانند اطلاعات، ثروت و قدرت اثر دارد. از دیدگاه تحلیلگر شبکهای، نظام اجتماعی بهصورت شبکهای از روابط به هم وابسته است که در آن، افراد، دسترسی یکسانی به منابع کمیاب ندارند؛ از اینرو، پژوهشگر اجتماعی باید در تبیین رفتار به توزیع فرصتها (یعنی دسترسی نابرابر به منابعی، مانند اطلاعات، ثروت، نفوذ و ساختار دسترسی به این منابع) توجه کند (Vollman, 1983، به نقل از شارعپور، 1387). ابراهیمی و آلمراد (1390) در پژوهشی، توسعۀ بازارهای مالی و نابرابری درآمد در ایران را بررسی کردند. نتایج پژوهش آنها نشان داد توسعۀ بازار پول در بلندمدت و کوتاهمدت، سبب کاهش نابرابری درآمد میشود. همچنین، نرخ باسوادی و رشد اقتصادی، نابرابری درآمد را کاهش میدهد؛ اما رابطۀ درجۀ بازبودن اقتصاد و نابرابری درآمد، مثبت است. متیو[2] (2008) در پژوهش خود، ارتباط بازار سهام و نابرابری درآمد را در بین کشورهای مختلف بررسی کرد. نتایج پژوهش وی نشان داد در حالی که اندازۀ بازار سهام بهصورت معکوس از نابرابری درآمد، تأثیر بسیاری میگیرد، شواهد اندکی برای تأثیر نقدشوندگی بر کاهش نابرابری درآمد وجود دارد. با وجود این، شواهدی محکم برای تأثیر فعالیت بازار سهام بر نابرابری درآمد وجود ندارد. بلو[3] (2018) در مطالعۀ خود، ارتباط نابرابری درآمد، فقر و نقدشوندگی را در بازارهای سهام بررسی کرد. نتایج مطالعۀ وی نشان داد نقدشوندگی، نابرابری در درآمد را تا حدی کاهش دهد.
چارچوب نظری در حوزۀ نابرابریهای اجتماعی، مطالعات گستردهای در علوم اجتماعی انجام شده است؛ بهگونهای که گسترۀ آن از لزوم و کارکرد نابرابری تا از بین بردن نابرابری برای برابری جهانی، متنوع است. کارکردگرایان به اهمیت و کارکرد نابرابری در جامعه توجه میکنند؛ اما متفکران چپ، بیشتر بر پیامدهای نابرابری تأکید دارند. آنها معتقدند نابرابری موجب میشود انسانها نتوانند کیفیت و شایستگی بالقوۀ خود را نشان دهند و شایستگیهای آنان در بستر تاریخی و اقتصادی نابرابر شکل گیرد؛ بهگونهای که برای مثال، فمینیستهای مارکسیست معتقدند معنای شایستگی، معنایی است که در تاریخ نابرابر اقتصادی و اجتماعی شکل گرفته است. بهطور کلی، در این پژوهش کوشش میشود بهطور کاملاً اجمالی و مختصر به رویکردهای اصلی، مسلط و متضاد در این حوزه توجه شود. نظریهپردازان کارکردگرایی از وجه جهانی و همیشگی نابرابری نتیجه میگیرند که نابرابری، وجه اساسی هر سازمان اجتماعی است و ضرورتی است که برای کارکرد مؤثر جامعه به کار میرود. دیویس و مور، دو ملاک عمده را برای اهمیت کارکردی یک موقعیت ارائه میکنند: الف) میزان کمیابی موقعیت در مقایسه با سایر موقعیتها؛ ب) میزان وابستگی سایر موقعیتها به موقعیت مدنظر. از دیدگاه آنان، نابرابری اجتماعی، طرحی ناآگاهانه است که با آن، جوامع مطمئن میشوند که مهمترین موقعیتها را بهطور خودآگاه، شایستهترین افراد اشغال خواهند کرد (افروغ، 1377: 172). بهنظر مارکس، بر مبنای موقعیتها و وظایف گوناگونی که افراد در ساختار تولید جامعه دارند، طبقۀ اجتماعی شکل میگیرد. طبقۀ اجتماعی، مبتنی بر مالکیت سرمایه است و افرادی که مالکیت سرمایۀ بیشتری دارند، در طبقۀ اجتماعی بالاتری قرار میگیرند. به باور وی، منطق اقتصادی حاکم بر نظام سرمایهداری، بحرانزاست و بحرانزایی و بحرانزیبودن این نظام، نابرابری را در خود برای همیشه تولید و بازتولید خواهد کرد (پیران، 1383). برعکس تفسیر مارکس از پیدایش نابرابریهای اجتماعی برپایۀ بعد اقتصادی، که او آن را مهمترین سازه در زندگی اجتماعی میدید، ماکس وبر بر این باور بود که ارائۀ تفسیری تکبعدی از پدیدۀ اجتماعی پیچیدهای، همچون نابرابریهای اجتماعی از اهمیت این پدیده میکاهد (کمالی، 1379: 108). وبر، اهمیت شاخصهای اقتصادی را در رشد نابرابرهای اجتماعی نادیده نمیگیرد. برای او نیز همچون مارکس، مالکیت، نقش تعیینکنندهای در توزیع امکانات عرضهشده به فرد یا به طبقه دارد. با این وصف، او به این بعد اقتصادی، دو بعد دیگر اضافه کرد: قدرت و حیثیت. در نگاه او، مالکیت، قدرت و حیثیت با وجود وابستگی متقابل، سه بنیان متمایزند که نظام قشربندی در هر جامعهای بر آنها سامان مییابد. تفاوت در برخورداری از مالکیت اموال، منشأ طبقهبندی اجتماعی است. تقسیم نابرابر قدرت به تشکیل احزاب سیاسی میانجامد و درجات حیثیت گوناگون، منشأ پیدایش قشرهای اجتماعی است که از دارندگان پایگاههای اجتماعی مشابه تشکیل شده است (تأمین، 1379: 9-10). افراد برای دستیابی به اطلاعات، منابع و موقعیتها، به روابط شخصی و نزدیکان خود متکی هستند. این روابط، شبکۀ اجتماعی فرد را تشکیل میدهد و آن، سیستم اجتماعی را به وجود میآورد (شارعپور، 1387: 170). یک شبکه بهعنوان مجموعهای از گرههای متصل، با خطوط تعریف میشود. تحلیل شبکۀ اجتماعی بر الگوی عینی پیوندهایی تأکید میکند که اعضای (فردی و جمعی) جامعه را به هم پیوند میدهد (ریتزر[4]، 1384: 577). گرهها معمولاً کنشگران[5] هستند. روابط یا یالها[6] کنشگران را به یکدیگر متصل میکند (Garton et al., 1999). در نظریۀ شبکههای اجتماعی، تحلیل شبکه فقط نظریهای از علوم اجتماعی نیست؛ بلکه رهیافتی برای بررسی ساختارهای اجتماعی است؛ به همین علت در بیشتر موارد به تحلیل شبکههای اجتماعی، تحلیل ساختاری نیز گفته میشود. در شکل شمارۀ 1، شبکۀ بسیار سادهای رسم شده است که هر حرف، یک نقطه یا گره (بهعنوان مثال، یک شرکت) را در شبکه نشان میدهد. خطوط متصل به حروف نشان میدهد این نقاط با الگوهای ویژهای به همدیگر متصل شده است (بهعنوان مثال، عضو هیئتمدیرۀ مشترک). مفهوم پیوند، مهمترین دلالت بر این ویژگی شبکه است و بنابراین، در شکل شمارۀ 1، پیوندهایی بین B-A (عضو هیئتمدیرۀ مشترک B و A؛ wBA)، A-C (عضو هیئتمدیرۀ مشترک A و C؛ wAC)، A-D (عضو هیئتمدیرۀ مشترک A و D؛ wAD)، B-E (عضو هیئتمدیرۀ مشترک B و E؛ wBE)، D-C (عضو هیئتمدیرۀ مشترک D و C؛ wDC)، E-D (عضو هیئتمدیرۀ مشترک E و D؛ wED)، وجود دارد. علاوه بر شناسایی نقاطی از شبکه که به هم متصل است، ایدههایی دربارۀ چیستی ارتباطات بین این نقاط نیز باید بیان شود.
شکل 1- نمودار شبکۀ ساده Fig. 1- A Simple Network
گفتنی است ارتباط شرکتها ازطریق سهامداران مشترکی برقرار میشود که در آن شرکتها، عضو هیئتمدیره یا مدیرعامل تعیین میکنند. همچنین، این شرکتها به صنایع مختلف تعلق دارد و از این طریق، ارتباط صنایع نیز بررسی میشود. ارتباط افراد (اعضای هیئتمدیره و مدیرعامل) نیز ازطریق شرکتهای مشترکی بررسی میشود که در آنها عضو هیئتمدیره یا مدیرعامل هستند. ارتباط مؤسسات حسابرسی نیز ازطریق شرکتهای مشترکی بررسی میشود که مؤسسات مختلف، آنها را حسابرسی کردهاند.
پرسشهای پژوهش همانگونه که گفته شد، هدف این پژوهش، تحلیل نابرابری ساختار ارتباطی در بازار سهام ایران است. برای رسیدن به هدف پژوهش، پرسشهای ذیل طراحی شده است. گفتنی است بهعلت ماهیت رویکرد تحلیل شبکۀ اجتماعی، پژوهشها معمولاً پرسشمحور است؛ تا اینکه فرضیههایی همانند پیمایشهای اجتماعی طرح شود. در این مسیر، در پژوهش حاضر کوشیده میشود به پرسش اصلی و پرسشهای فرعی پیرامون آن پاسخ گوید. 1. توزیع قدرت ارتباطی در بازار سهام ایران به چه صورت است؟ 1-1- توزیع قدرت ارتباطی بین صنایع موجود در بازار سهام به چه صورت است؟ 1-2- توزیع قدرت ارتباطی بین شرکتهای موجود در بازار سهام به چه صورت است؟ 1-3- توزیع قدرت ارتباطی بین سهامداران موجود در بازار سهام به چه صورت است؟ 1-4- توزیع قدرت ارتباطی بین اعضای هیئتمدیره و مدیران عامل موجود در بازار سهام به چه صورت است؟ 2. توزیع قدرت ارتباطی بین مؤسسات حسابرسی موجود در بازار سهام ایران به چه صورت است؟
روش پژوهش این پژوهش، پژوهشی کاربردی است. طرح پژوهش آن از نوع شبهتجربی و با استفاده از رویکرد پسرویدادی (ازطریق اطلاعات گذشته) است. همچنین، این پژوهش براساس نوع دادههای جمعآوری و تحلیلشده، پژوهشی کمّی از نوع تحلیل شبکه است. رویکرد اصلی این پژوهش نیز استفاده از تکنیکهای گرافیکی مبتنی بر نظریۀ گراف، شاخهای از توپولوژی (مکانشناسی)، است که به کمک جبر ماتریس اجازه میدهد انگارۀ روابط کنشگران (گرهها) در یک شبکه، بهطور تصویری یا جبری و منطقی مطالعه شود. تحلیل شبکه بر تعاملات و ارتباطات میان افراد یا گروهها تأکید دارد و به دنبال بازشناسی الگوی ساختاری ارتباطات و ویژگیهای ساختاری این ارتباطات و زیرمجموعههای آن است (Edwards, 2010). برخی از مفاهیم پرکاربرد در روش تحلیل شبکۀ اجتماعی، که میتوان آنها را الفبای این روش نامید، درادامه تعریف شده است: 1- شبکه: مفهوم «شبکه» بر این حقیقت تأکید دارد که هر فرد، گرههای ارتباطی با دیگر افراد دارد، با افرادی که هر کدام از آنها به عدۀ کم، متوسط و یا زیادی از دیگران گره خوردهاند (Wasserman and Faust, 1994). 2- شبکۀ اجتماعی: به مجموعهای از کنشگران، ارتباطات و گرههای ارتباطی میان آنها اشاره دارد. تحلیلگر شبکه میکوشد با طراحی مدلی برای این روابط، ساختار گروه را به تصویر بکشد (Wasserman and Faust, 1994؛ De Nooy et al., 2010). 3- گرهها: افراد یا عوامل دخیل در شبکه، گره نامیده میشود. گرهها میتواند افراد، گروهها، سازمانها و حتی کشورها باشد. 4- پیوندها: ارتباط بین گرهها را پیوند یا رابطه مینامند. 5- نگاره[7]: برای تحلیل روابط اجتماعی به بازنمود و الگوی صریحی دربارۀ این روابط اجتماعی نیاز است تا از آن طریق، آنچه دربارهاش صحبت میشود، درک شود و درنتیجه، به ابزار و نظریه برای تحلیل این روابط نیاز است تا همسو با پیشرفت به ما کمک کند. کنشگران، یعنی مواردی، مانند انسانها یا سازمانها را، که بهعنوان گره و روابط را که بهعنوان خطها نمود مییابند، میتوان بهصورت نگاره یا شبکۀ اجتماعی رسم کرد (میرزایی، 1388؛ Wasserman and Faust, 1994؛ De Nooy et al., 2010 ؛Scott, 2000). 6- دادههای رابطهای: دو گونۀ اصلی دادهها، دادههای خصوصیتی[8] و دادههای رابطهای[9] است. دادههای رابطهای، شامل ارتباطات، گرهها، اتصالات و غیره است که فردی را به فرد دیگر مرتبط میکند و به ویژگیهای عاملان فردی صرف تقلیل نمییابد. دادههای رابطهای، اصلیترین دغدغۀ پژوهشهای مربوط به ساختار کنش اجتماعی است. روابط، ساختارها را میآفریند؛ بنابراین، دغدغههای ساختاری با جمعآوری و تحلیل دادههای رابطهای برطرف میشود. برعکس موارد گفتهشده، بیشتر متون موجود دربارۀ روشهای پژوهش، بر تحلیلهای متغیری برای پژوهش روی دادههای خصوصیتی متمرکز شده است (De Nooy et al., 2005؛ Scott, 2000). اولین و مهمترین تفاوت دادههای شبکه و دیگر پژوهشها این است که دادههای شبکهای، متشکل از آزمون یک یا چند نوع رابطه در میان مجموعهای از کنشگران است (Wasserman and Faust, 1994). علاوه بر تحلیل کلی شبکۀ افراد، عملکرد هر یک از گرههای موجود در شبکه نیز با استفاده از شاخصهای خرد بررسی میشود. مرکزیت، که یکی از مهمترین مفاهیم خرد تحلیل شبکه محسوب میشود، اهمیت و تأثیرگذاری افراد را در شبکه مطالعه میکند. مرکزیت گرههای شبکه را میتوان با استفاده از 3 شاخص درجه، بینیّت و نزدیکی مطالعه کرد. درجۀ مرکزیت یک گره در یک شبکۀ اجتماعی، نشاندهندۀ تعداد ارتباطات آن گره با سایر گرههای تشکیلدهندۀ شبکه است؛ به عبارت دیگر، در یک شبکۀ روابط بین افراد، درجۀ مرکزیت هر فرد، نشاندهندۀ تعداد روابط وی با سایر اعضای حاضر در شبکه است. درجۀ مرکزیت گره k یا (pk) با فرمول شمارۀ 1 ذیل محاسبه میشود: (1) در فرمول شمارۀ 1، n تعداد گرههای موجود در شبکه و (pi , pk)a در صورت اتصال دو گره pi و pk معادل 1 و در غیر این صورت، معادل صفر است. شاخص بینیّت یک گره، نشاندهندۀ تعداد دفعاتی است که آن گره در کوتاهترین مسیر میان هر دو گرۀ دیگر در شبکه قرار میگیرد. گرههای دارای بینیّت بالا، نقش مهمی در گردش اطلاعات و اتصال شبکه و جایگاهی مرکزی در شبکه دارد. شاخص بینیّت گره k یا (pk) با فرمول شمارۀ 2 محاسبه میشود: (2) در فرمول شمارۀ 2، (gij)، کوتاهترین مسیر میان اتصال pi و pj و (pk) gijکوتاهترین مسیر میان اتصال pi و pj است که از pk میگذرد. شاخص نزدیکی یک گره، نشاندهندۀ میانگین طول کوتاهترین مسیرهای موجود میان آن گره و سایر گرههای موجود در شبکه است. گرههای دارای شاخص نزدیکی بالا، قدرت تأثیرگذاری بیشتری در شبکه، نقش مرکزیتری در شبکه و قابلیت دسترسپذیری بیشتری برای سایر گرهها دارد. شاخص نزدیکی گره k یا (pk) با فرمول شمارۀ 3 محاسبه میشود: (3) در فرمول شمارۀ 3، (pi , pk)d، کوتاهترین مسیر اتصال دو گره pi و pk است (Abbasi et al., 2012). توزیع پارتو: بسیاری از کمیتهای طبیعی مربوط به پدیدههای اجتماعی- اقتصادی بهصورت توزیعهای معینی با دنبالههای خیلی بلند در سمت راست توزیع میشود؛ بهعنوان مثال، به توزیع حجم جمعیت شهر، توزیع نرخ ترقی و تنزل سهام، توزیع درآمد افراد و غیره میتوان اشاره کرد. ازجمله مواردی که به این موضوعات توجه کرده، توزیع پارتو است (پورطاهری، 1370). توزیع پارتو، توزیع احتمالی توانی است که بسیاری از پدیدههای اجتماعی، علمی، ژئوفیزیکی و اکچوئری را توصیف میکند. درواقع، توزیع پارتو بیان میکند x، مثلاً 20 درصد افراد (موجودیتها) که در دستۀ اول قرار میگیرند؛ a، مثلاً 80 درصد ثروت (ویژگی) را در اختیار دارند و x-1، 80 درصد افراد که در دستۀ دوم قرار میگیرند؛ a-1، 20 درصد ثروت را دارند، که به قانون 80-20 هم معروف است؛ اما لزوماً درصدهای بهدستآمده در حیطههای مختلف 80-20 نیست و میتواند 70-30 یا 60-40 یا غیره باشد. در این پژوهش براساس پژوهشهای سوما و همکاران[10] (2006)، رتوندا و دیآنجلیس[11] (2010)، گلاتفلدر[12] (2010)، سنکوسکا و سیوداک[13] (2016)، سینگ و دلیوس[14] (2017) و ویترز و همکاران[15] (2018) از مفاهیم نام مالکان (سهامداران) عمده، اسامی اعضای هیئتمدیره، مدیران عامل، صنایع، شرکتها و مؤسسات حسابرسی برای به دست آوردن شبکههای موجود در بازار سهام استفاده شده است. برای تحلیل ساختاری شبکهها و توزیع قدرت ارتباطی در آنها، دربارۀ شبکۀ کلی، نزدیکی، بینیّت و درجه و توزیع پارتو بحث و تجزیهوتحلیل شده است. درجه، نزدیکی و بینیّت از معیارهای مربوط به شاخص مرکزیت است. این شاخص به موقعیت گرههای خاص در داخل شبکه اشاره دارد. این پژوهش در پنج سطح صنایع، شرکتها، سهامداران، اعضای هیئتمدیره یا مدیران عامل و مؤسسات حسابرسی در بازار سهام ایران انجام شده است. درواقع، جامعۀ آماری این پژوهش، کلیّۀ صنایع، شرکتها، سهامداران، اعضای هیئتمدیره و مدیران عامل و مؤسسات حسابرسی است که در بازۀ 1392-1396 در بازار سهام حضور داشتهاند و اطلاعات آنها موجود است و نمونهگیری انجام نمیشود؛ بنابراین، با توجه به شرایط (منظور ما از شرایط این است که اطلاعات در این دوره در دسترس و موجود باشد)، تعداد 39، 43، 43، 45، 43 صنعت؛ تعداد 406، 470، 514، 547، 567 شرکت؛ تعداد 886، 1046، 1143، 1201، 1242 سهامدار عمده و تعداد 1789، 2032، 2287، 2444، 2560 عضو هیئتمدیره یا مدیرعامل، بهترتیب مربوط به سالهای 139۰ تا 139۴ و 123 مؤسسۀ حسابرسی مربوط به دورۀ 1380-1396 برای بررسی انتخاب شد. دادهها و اطلاعات لازم، بهطور عمده از بانکهای اطلاعاتی سازمان بورس اوراق بهادار تهران و نرمافزار رهآورد جمعآوری شده است. همچنین، نتایج با استفاده از روش تحلیل شبکه و به کمک نرمافزارهای Excel نسخۀ 2016، PreMap نسخۀ 1 و UCINET نسخۀ 6 تجزیهوتحلیل شده است.
یافتههای پژوهش یافتههای این پژوهش، همانگونه که پیشتر گفته شد، در قالب گرافها ارائه میشود که با نرمافزار UCINET ارائه و توزیع نابرابری پارتو نیز با نرمافزار PreMap طراحی شده است.
شبکۀ کل شکل شمارۀ 2، نشاندهندۀ شبکۀ کلی مربوط به ارتباط شرکتها با یکدیگر ازطریق هیئتمدیره یا مدیران عامل مشترک آنهاست (در اینجا گرهها، شرکتها و یالها مدیرعامل یا عضو هیئتمدیرۀ مشترک است). شبکۀ مربوط به شرکتها بهطور عمومی از سه بخش تشکیل شده است: مرکز (هسته)، حاشیه (پیرامون) و ایزوله. تعداد واحدهای حاشیه و ایزوله نسبت به بخش هسته و مرکز، بسیار کم است؛ یعنی بیشتر شرکتها با یکدیگر ارتباط دارند و تعداد شرکتهایی که با دیگران ارتباط نداشته باشند، اندک است. در بخش مرکز، شرکتهایی با درجههای ارتباطی مختلف وجود دارد.
شکل 2- شبکۀ کل شرکتهای موجود در بازار سهام Fig. 2- Overall Network of Companies in Stock Exchanges Market
بخش مرکز یا هستۀ شبکه به سه سطح تقسیم شده است: هستۀ متراکم، هستۀ پیرامونی و هستۀ نیمهپیرامونی که ارتباطات بهترتیب، متراکم، نیمهمتراکم و پراکنده است. بخش مرکز یا هسته، ساختاری بسته دارد، بین هر سطح و سطح بعدی شکاف وجود دارد و همچنان که بهطور شفاف مشخص است یک ساختار طبقاتی بر آن حاکم است. سطح هسته از ساختاری درهمتنیده تشکیل شده است، ارتباط بسیار زیاد است و قدرت ارتباطی، متمرکز و انحصاری است. سطح نیمهپیرامونی از حالت بازتری برخوردار است و حالتی نیمهمتراکم دارد و انحصار در این بخش کمتر است. سطح پیرامونی، ساختاری پراکنده و باز دارد. ساختار در بخش پیرامونی نسبت به نیمهپیرامونی و نیمهپیرامونی نسبت به هسته، بازتر و قدرت ارتباطی متکثرتر است.
توزیع پارتو توزیع پارتو نشان میدهد توزیع قدرت ارتباطی بین صنایع، سهامداران و مؤسسات حسابرسی تقریباً به نسبت 75-25 است؛ یعنی 75 درصد قدرت ارتباطی در دست 25 درصد واحدهاست. درواقع، بیان میکند 25 درصد افراد که در دستۀ اول قرار میگیرند، 75 درصد قدرت ارتباطی را در اختیار دارند و 75 درصد افراد که در دستۀ دوم قرار میگیرند، 25 درصد قدرت ارتباطی را دارند؛ بهعنوان مثال، توزیع پارتو نشان میدهد تقریباً 75 درصد قدرت سهامداری مربوط به 25 درصد سهامداران است؛ یعنی 75 درصد سهامداران در 25 درصد و 25 درصد دیگر در 75 درصد از شرکتها و صنایع سرمایهگذاری و عضو هیئتمدیره تعیین کردهاند و یا به عبارتی، 75 درصد اعضای هیئتمدیرهای که سهامداران تعیین کردهاند، مربوط به 25 درصد شرکتها و صنایع و 25 درصد باقیمانده، مربوط به 75 درصد شرکتها و صنایع است. نتیجۀ این دستهبندی را میتوان به دو شکل نشان داد: الف) فراوانی ویژگی که در نظریۀ پارتو همان ثروت (در اینجا مالکیت و سهامداری (اعضای هیئتمدیرهای که هر سهامدار در هر شرکت و صنعت تعیین میکند)) است و ب) فراوانی موجودیت که در نظریۀ پارتو همان افراد جامعه (در اینجا شرکت و صنایع) است. اگر به شکل اول نمایش داده شود، مقدار دستۀ اول، 75 درصد و مقدار دستۀ دوم، 25 درصد کل فراوانی است (شکل شمارۀ 3)؛ اما در شکل دوم، مقدار دستۀ اول، 25 درصد و دستۀ دوم، 75 درصد کل فراوانی را دربرمیگیرد (شکل شمارۀ 4).
شکل 3- فراوانی ویژگیها در توزیع پارتو Fig. 3- Frequency of features in Pareto distribution
شکل 4- فراوانی موجودیتها در توزیع پارتو Fig. 4- Frequency of objectives in Pareto distribution
مرکزیت همانگونه که گفته شد، مرکزیت، یکی از مهمترین مفاهیم تحلیل شبکه محسوب میشود و به مطالعۀ اهمیت و تأثیرگذاری افراد در شبکه توجه میکند. مرکزیت گرههای شبکه را با استفاده از 3 شاخص درجه، بینیّت و نزدیکی میتوان مطالعه کرد. مرکزیت درجهای فقط تعداد روابط مستقیمی است که یک گره یا موجود دارد. یک گره یا موجود دارای درجۀ بالایی از مرکزیت، بهطور کلی بازیگر فعال در شبکه است. اغلب رابطه یا محور در شبکه است؛ اما لزوماً مرتبطترین موجود یا گره در شبکه نیست. ممکن است در یک جایگاه ممتاز در شبکه قرار داشته باشد، ممکن است راههای متناوبی برای ارضا یا برآوردن نیازهای سازمانی داشته باشد و درنتیجه ممکن است کمتر به سایر افراد متکی باشد و اغلب بهعنوان رسیدگیکننده مطرح است. هرچه مرکزیت درجۀ یک فرد بیشتر باشد، ارتباطات و شبکۀ بیشتری در اختیار دارد و تأثیرگذارتر است. دربارۀ مرکزیت درجهای، یک چولگی برقرار است؛ یعنی 70 درصد قدرت ارتباطی در صنایع مختلف در دست 30 درصد از صنایع، 75 درصد قدرت ارتباطی بین افراد مختلف در دست 25 درصد افراد، 77 درصد قدرت ارتباطی بین شرکتهای مختلف در دست 23 درصد شرکتها و 85 درصد قدرت ارتباطی بین سهامداران مختلف در دست 15 درصد سهامداران است.
جدول 1- درصدهای مربوط به هر واحد Table 1- Percentages related to every measure
بهعنوان مثال، این امر را میتوان در شکل شمارۀ 5 نشان داد که نشاندهندۀ شبکۀ ارتباطی بین شرکتها بر مبنای مرکزیت درجهای است.
شکل 5- شبکۀ مربوط به درجه Fig 5- Network related to degree
همانگونه که در شکل شمارۀ 5 مشاهده میشود، بهلحاظ میزان درجه، سه سطح هسته، نیمهپیرامونی و پیرامونی وجود دارد که بهترتیب، متراکم، نیمهمتراکم و پراکنده است. اختلاف سطوح، بسیار زیاد، ولی اختلاف واحدها در هر سطح، کم است که این امر به یک ساختار طبقاتی مستحکم و نفوذناپذیر منجر میشود؛ یعنی شرکتهایی وجود دارد که بهلحاظ درجههای ارتباطی بالا هستند و با سطح بعدی، فاصلۀ زیادی دارند. این امر به تشکیل کلونیهای ارتباطی و ایجاد فضای رانت و انحصار بین واحدهای مربوط به سطوح بالا منجر میشود. گفتنی است ارتباط بالا بهطور قطعی به این معنی نیست که روی کنش مشترک یکدیگر تأثیر دارد. مرکزیت نزدیکی نشان میدهد یک گره یا موجود، چقدر سریع به گرهها یا موجودهای بیشتری در شبکه دسترسی دارد. هرچه گرهای، کوتاهترین مسیرها را برای دسترسی به همۀ گرههای موجود در شبکه داشته باشد، یعنی نزدیکترین گره به همۀ گرههای دیگر باشد، مرکزیت نزدیکی او بیشتر است. این شاخص، توانایی کسب اطلاعات را ازطریق خوشۀ اعضای شبکه منعکس میکند. بهطور کلی، موجودیتی با مرکزیت نزدیکی بیشتر، دسترسی سریعی به سایر موجودیتها در شبکه، مسیر کوتاهی به سایر موجودیتها و رؤیتپذیری زیادی دربارۀ آنچه در شبکه در حال اتفاق افتادن است، دارد. دربارۀ مرکزیت نزدیکی در سطح صنعت، افراد، شرکت و سهامدار، تقریباً یک چولگی 60-40 حاکم است؛ یعنی 60 درصد توان دسترسی به دیگر واحدها و منابع موجود در دست 40 درصد واحدهاست (جدول شمارۀ 2).
جدول 2- درصدهای مرکزیت نزدیکی مربوط به هر واحد Table 2- Percentages of betweenness closeness related to every measure
بهعنوان مثال، این امر در شکل شمارۀ 6 دیده میشود که نشاندهندۀ شبکۀ ارتباطی بین شرکتها بر مبنای مرکزیت نزدیکی است.
شکل 6- شبکۀ مربوط به نزدیکی Fig 6- Network related to closeness
همانگونه که در شکل شمارۀ 6 مشاهده میشود، بهلحاظ میزان نزدیکی، سه سطح هسته، نیمهپیرامونی و پیرامونی وجود دارد. اختلاف بین سطوح، زیاد و اختلاف واحدها در هر سطح، کم است که اینجا نیز به یک ساختار طبقاتی فشرده منجر میشود؛ یعنی شرکتهایی وجود دارد که با میانجیهای کمی با یکدیگر ارتباط دارند و امکان دسترسی تقریباً سریع برای آنها وجود دارد. همچنین، شرکتهایی وجود دارد که دسترسی برای آنها بهسختی و با میانجیهای بیشتری انجام میشود. این امر به ایجاد رانت و انحصار بین واحدهای مربوط به سطوح بالا منجر میشود و بر واحدهای پیرامونی، هزینۀ بیشتری تحمیل میکند. مرکزیت بینیّت، نشاندهندۀ جایگاه یک گره یا موجود درون شبکه برحسب توانایی آن در مرتبطکردن سایر جفتها، جرگهها، یا گروهها در شبکه است. همچنین، نشان میدهد یک گره تا چه اندازه در مسیر ارتباطی سایر گرهها قرار دارد و برقراری ارتباط ازطریق آن انجام میشود. هرچه گرههای شبکه برای ایجاد ارتباط با دیگران به یک گره وابسته باشد، آن گره، قدرت ارتباطی بیشتری در شبکه خواهد داشت. اگر گرهای، که فقط پل ارتباطی بین دو گره یا دو گروه باشد، به هر علت از بین برود، تبادل اطلاعات و دانش بین این دو گره یا گروه مختل میشود. درواقع، واحدهایی با قدرت بینابینی زیاد، واحدهایی است که راههای ارتباطی واحدهای دیگر از آنها میگذرد. این واحدها، قدرت محدودسازی یا افزایش ارتباطات دارند. همچنین، واحدهای با بینابینی زیاد، بر کنش مشترک واحدهای دیگر تأثیرگذارند؛ یعنی اگر واحد مدنظر نبود، آن رفتار مشترک، انجام نمیشد. درعمل، هر یک از این واحدها به این علت، رفتار مشترک دارد که مطابق رفتار واحد مدنظر (اصلی) عمل میکند. در ارتباط با مرکزیت بینیّت در سطح صنایع و افراد، یک چولگی 95-5، شرکتها 97-3 و سهامداران 98-2 برقرار است؛ یعنی 95 درصد توان بینابینی صنایع و افراد در دست 5 درصد، 97 درصد شرکتها در دست 3 درصد و 98 درصد سهامداران در دست 2 درصد آنهاست (جدول شمارۀ 3).
جدول 3- درصدهای مربوط به هر واحد Table 3- Percentages related to every measure
بهعنوان مثال، شکل شمارۀ 7، نشاندهندۀ شبکه ارتباطی بین شرکتها بر مبنای مرکزیت بینابینی است.
شکل 7- شبکۀ مربوط به بینیّت Fig 7- Network Related to Betweenness
همانگونه که در شکل شمارۀ 7 مشاهده میشود، بهلحاظ میزان بینیّت، سه سطح هسته، نیمهپیرامونی و پیرامونی وجود دارد. لزوماً اختلاف بین سطوح بالا نیست؛ ولی اختلاف واحدها در هر سطح، بسیار بالا است و واحدهایی با قدرت بینابینی زیاد در شبکه موجود است؛ واحدهایی که الزاماً به هستۀ شبکه تعلق ندارد؛ یعنی واحدهایی در شبکه موجود است که به سطح نیمهپیرامونی و پیرامونی تعلق دارد؛ اما قدرت بینابینی زیادی دارد (نقاطی که با دایرههای بزرگ نشان داده شده است). درمجموع، ویژگی بینابینی با اختلاف زیاد بین شرکتها دیده میشود و تعداد شرکتها با میزان بینابینی زیاد نسبت به کل شبکه، بسیار اندک است. این امر نشان میدهد واحدهایی در شبکه موجود است که به جریان اطلاعات، راحتتر و بیشتر از بقیه دسترسی دارد و قدرت تأثیرگذاری آن بیشتر است که این امر همانند یک شمشیر دولبه میتواند از سویی به تصمیم درست و از سوی دیگر به رانت منجر شود. درمجموع، نتایج نشان میدهد چولگی در مرکزیت بینیّت، بیشتر و مشهودتر از درجه و درجه بیشتر از نزدیکی است و این نابرابری در سطح سهامداران، بهمراتب بیشتر از سایر واحدهاست.
بحث و نتیجه هدف این پژوهش، تحلیل نابرابری ساختاری در بازار سهام ایران با رویکرد تحلیل شبکههای اجتماعی بود. بر این اساس، از روش تحلیل شبکۀ اجتماعی و مفاهیم نام مالکان (سهامداران)، اسامی اعضای هیئتمدیره، مدیران عامل، مؤسسات حسابرسی، صنایع و شرکتها بازار سهام در بازۀ زمانی 1380-1396 استفاده شد. درواقع، این پژوهش به دنبال پاسخ به این پرسش کلیدی بود: توزیع قدرت ارتباطی در بازار سهام ایران در سطح صنایع، شرکتها، سهامداران، مؤسسات حسابرسی، اعضای هیئتمدیره و مدیران عامل به چه صورت است. گفتنی است اسامی شرکتها، افراد، مدیران و غیره، بهطور دقیق استخراج شده و فقط به علل حفظ اخلاق پژوهش از ذکر آنها خودداری شده است؛ هرچند اطلاعاتی که به استخراج نام آنها منجر شده است، در قالب اطلاعات عمومی بهصورت خام از سازمان بورس اوراق بهادار تهران ارائه شد. بهطور کلی، یافتههای پژوهش نشان داد بازار سهام در سطح صنایع، شرکتها، سهامداران، مؤسسات حسابرسی و اعضای هیئتمدیره و مدیران عامل، چولگی دارد و قدرت ارتباطی بهصورت یکسان توزیع نشده است. اگرچه بین میزان ارتباط واحدها با یکدیگر، اختلاف وجود دارد؛ بیشتر واحدها با یکدیگر در ارتباط است؛ اما در برقراری این ارتباط، واحدهایی در موقعیت بهتری قرار دارد. حتی در بخشهایی بین موقعیت واحدها شکاف، ایجاد و اختلاف فاحش میشود و ساختاری طبقاتی را ایجاد میکند (در ارتباط با اعضای هیئتمدیره، واحدهایی نیز وجود دارد که نقش پل را برای دیگر واحدها دارد و باعث اتصال آنها به بخش اصلی شبکۀ ارتباطی میشود و بهنوعی ریختشناسی اتوبوسی ایجاد کرده است). موقعیت بهتر باعث شده است این واحدها برای دسترسی به دیگر واحدها یا سایر موارد با میانجیهای کمتری مواجه شود، دسترسی سریعتر برای آنها ایجاد شود و توانایی بیشتری در کسب اطلاعات ازطریق خوشۀ اعضای شبکه داشته باشد. همچنین واحدهایی وجود دارد که در مسیر ارتباطی سایر واحدها قرار گرفته که به آنها قدرت تأثیرگذاری داده است. از آنجا که این واحدها در مسیر جریان اطلاعات قرار گرفته است، با سهولت بیشتر و زودتر از بقیه به اطلاعات دسترسی دارد. این امر به این مسئله منجر میشود که در لحظههای خاص، تصمیم درست بگیرند و باعث رشد و بهبود شوند یا از این موقعیت سوءاستفاده کنند و برای خود رانت اطلاعاتی ایجاد کنند و زمینهساز نابرابری و حتی حباب شوند. درواقع، با توجه به یافتههای پژوهش میتوان اینگونه ادعا کرد که ساختار نابرابری در تمامی ابعاد مدنظر در بازار سهام ایران حکمفرماست که در بیشتر موارد به رانتهای اطلاعاتی و اقتصادی منجر میشود. نتایج پژوهشهای دیگران در کشورهای دیگر نیز این امر را تأیید میکند؛ اما بهطور کلی، این روند در بازار سهام ایران، وضعیت دشوارتری دارد. گفتنی است چنین وضعیت بغرنج و نابرابری به بزرگترشدن شکاف طبقاتی و نابرابرترشدن مالکیت در میان طبقات مرفه و فقیر جامعه منجر میشود. همچنین، این وضعیت، پیامدهای اجتماعی زیادی را به دنبال خود دارد که ازجملۀ آنها میتوان به رشد احساس محرومیت نسبی، بیاعتمادی اجتماعی، بدبینی اجتماعی، مشارکتگریزی و ... اشاره کرد؛ اما با توجه به یافتههای پژوهش و نمایش صورت پنهان واقعیت نابرابر در توزیع قدرت ارتباطی در بازار سهام ایران، برنامهریزان اجتماعی میتوانند با تغییرات سیاستی و حاکمیتی به سوی برابرترکردن این بازار قدم بردارند تا اقلیت کمبرخوردار هم از منابع مادی، بهرۀ لازم را ببرند. همچنین ذکر این نکته ضروری است که اسامی تمامی شرکتها، افراد، مدیران و غیره در این پژوهش مشخص شده است و فقط بهعلت رعایت اخلاق علمی بهصورت عینی و رسمی ارائه نمیشود؛ با این حال، سیاستگذاران اجتماعی میتوانند برای برنامهریزی، ارزیابی و تعدیل برنامههای سیاستی خود در صورت درخواست از این اطلاعات بهرهمند شوند. | |||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||
ابراهیمی، م. و آلمراد، م. (1390). «توسعۀ بازارهای مالی و نابرابری درآمد در ایران». فصلنامۀ پول و اقتصاد، ش 6، ص 109-131. افروغ، ع. (1377). فضا و نابرابری اجتماعی، تهران: انتشارات دانشگاه تربیت مدرس. پورطاهری، ر. (1370). توزیع پارتو و کاربرد آن. پایاننامۀ کارشناسی ارشد، دانشگاه شهید بهشتی. پیران، پ. (1383). «جهانیشدن: سیر تاریخی و ابعاد آن». مجلس و پژوهش، د 11، ش 43، ص 12-34. تأمین، م. (1373). جامعهشناسی قشربندی و نابرابریهای اجتماعی، ترجمۀ: عبدالحسین نیکگهر، تهران: نشر توتیا. دانیالی دهحوض، م. و منصوری، ح. (1391). «بررسی کارایی بورس اوراق بهادار تهران در سطح ضعیف و اولویتبندی عوامل مؤثر بر آن»، پژوهشنامۀ اقتصادی (رویکرد اسلامی-ایرانی)، د 12، ش 47، ص 71-96. ریتزر، ج. (1384). نظریۀ جامعهشناسی در دوران معاصر. ترجمۀ: محسن ثلاثی. تهران: علمی. چاپ هفتم و نهم. شارع پور، م. (1386). «نقش شبکههای اجتماعی در بازتولید نابرابری آموزشی». فصلنامۀ تعلیم و تربیت، ش 91، ص 165–181. کمالی، ع. (1379). مقدمهای بر جامعهشناسی نابرابری اجتماعی، تهران: انتشارات سمت. میرزایی، خ. (1388). پژوهش، پژوهشگری و پژوهشنامهنویسی. جلد دوم. تهران: انتشارات جامعهشناسان. Abbasi, A., Hossain, L., and Leydesdorff, L. (2012) Betweenness centrality as a driver of preferential attachment in the evolution of research collaboration networks. Journal of Informetrics, 6(3), 403-412.
Blau, M.M. (2018) Income inequality, poverty, and the liquidity of stock markets. Journal of Development Economics, 130, 113-126.
Carlson, B. (2018) Inequality in the Stock Market, shorturl.at/gqwZ9. awealthofcommonsense.com.
De Nooy, W., Mrvar, A., and Batagelj, V. (2005) Exploratory social network analysis with pajek, structural analysis in the social sciences. Cambridge: Cambridge University Press, 1th Ed.
Edwards, G. (2010) Mixed-method approaches to social network analysis. National Centre for Research Methods, ESRC National Centre for Research Methods Review Paper. University of Manchester.
Garton, L., Haythornthwaite C., and Wellman, B. (1999) Studying on-line social networks, in: jones s, editor. Doing internet research: critical issues and methods for examining the net, Thousand Oaks, CA: Sage, 75-105.
Glattfelder, J.B. (2010) Ownership networks and corporate control: mapping economic power in a globalized world, Ph.D Thesis, Eth Zurich University.
Huang, W.Q., Zhuang, X.T., and Yao, S. (2009) A network analysis of the Chinese stock market, Physica A, 388, 2956-2964.
Mathew, E. (2008) Stock Markets and Income Inequality: A CrossCountry Study. Singapore Management University, Dissertations and Thesis Collection.
Rotundo, G., and D’Arcangelis, A.M. (2010) Ownership and control in shareholding networks. Journal of Economic Interaction and Coordination, 5(2), 191-219.
Sankowska, A., and Siudak, D. (2016) The small world phenomenon and assortative mixing in Polish corporate board and director networks. Physica A, 443, 309-315.
Scott, J. (2000) Social network analysis: A handbook. (2nd ed.). London: Sage publications.
Singh, D., and Delios, A. (2017) Corporate governance, board networks and growth in domestic and international markets: Evidence from India. Journal of World Business, 17, 615-627.
Souma, W., Aoyama, H., Fujiwara, Y., Ikeda, Y., Iyetomi, H., and Kaizoji, T. (2006) Correlation in business networks, Statistical Mechanics and its Applications, 370(1), 151-155.
Wasserman, S., and Faust, K. (1994) Social network analysis: Methods and applications, Cambridge: Cambridge University Press, 2th Ed.
Withers, M.; Kim, J.Y., and Howard, M. (2018) The evolution of the board interlock network following Sarbanes-Oxley. Social Networks, 52, 56-67. | |||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 753 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 386 |