
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,685 |
تعداد مقالات | 13,830 |
تعداد مشاهده مقاله | 32,695,525 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,920,158 |
عوامل مؤثر بر رشد و استقرار نظام آموزش نوین در یزد از مشروطه تا پایان پهلوی اول | ||
پژوهش های تاریخی | ||
مقاله 2، دوره 12، شماره 1 - شماره پیاپی 45، فروردین 1399، صفحه 1-20 اصل مقاله (1.56 M) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jhr.2020.107306.1707 | ||
نویسندگان | ||
احمد بابایی زارچ1؛ سهیلا ترابی فارسانی* 2؛ محمدحسن میرحسینی3 | ||
1دانشجوی دکتری، گروه تاریخ، دانشکده علوم انسانی، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران | ||
2دانشیار گروه تاریخ، دانشکده علوم انسانی، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران | ||
3استادیار گروه تاریخ، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه یزد، یزد، ایران | ||
چکیده | ||
در آستاﻧﮥ مشروطیت، جاﻣﻌﮥ ایران وارد مرﺣﻠﮥ جدیدی از تغییر و تحول در ساختار سیاسی و اجتماعی و فرهنگی شد که با دوران پیش از آن تفاوت بسیاری داشت. نظام آموزش یکی از عرصههایی است که در این دوره تغییرات چشمگیری به خود دید و از شیوﮤ سنتی، به روشهای نوین تغییر شکل داد. در شهر یزد نظام آموزش نوین از دورﮤ قاجاریه، بهویژه پس از مشروطه، متناسب با موج نوگرایی در کشور روندی روبهرشد را تجربه کرد. این مقاله به دنبال این پرسش است که چه عواملی زمینههای استقرار و رشد نظام نوین آموزشی را در یزد فراهم کرد. دستاورد مقاله از آن حکایت دارد که علاوهبر مهیاشدن زمینههای اجتماعی برآمده از مشروطیت، زرتشتیان یزد را باید گروهی تأثیرگذار و پیشگام در راه توﺳﻌﮥ مدارس و درنتیجه، استقرار شیوﮤ نوین آموزش در یزد دانست؛ علاوه بر این، عوامل ﻣﺆثر دیگر را باید اینگونه برشمرد: ارتباطات تجاری و فرهنگی شهر یزد با سایر کشورهای اروپایی و آسیایی، ناشی از ورود مستشرقان و میسیونرها به یزد؛ مهاجرت کاری زرتشتیان به هندوستان و به دنبال آن، تمول مالی آنها و تأسیس بنگاههای آموزشی در زادگاه خود؛ جلب نظر پارسیان هند برای گسترش دانش دبیره و مذهبی زرتشتیان؛ اهتمام متمولان و تجار یزدی در کنار برخی از روحانیان و اقلیتهای دینی غیر زرتشتی؛ ورود صنعت چاپ و به دنبال آن ظهور روزنامهها و تبادل اخبار. بهعلاوه نخستین گامها در آموزش دختران یزدی، چه در مدارس دختراﻧﮥ زرتشتی و چه در مدارس میسیونری، نیز از این روند مستثنی نبود. | ||
کلیدواژهها | ||
آموزش نوین؛ آموزش سنتی؛ قاجاریه؛ مشروطه؛ یزد | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه
شهر یزد در زمرﮤ شهرهایی است که کالبد قدیمی آن، در قیاس با بسیاری از شهرهای دیگر ایران، تغییرات کمتری یافته است. این شهر از گذشتههای دور، به علت استقرار در حاﺷﻴﮥ کویر مرکزی ایران، در این بخش کشور موقعیتی ویژه داشته است. استقرار بر سر چهارراه شمال به جنوب و شرق به غرب کشور، بهعلاوه معیشت تجاری و بازرگانی این شهر، موقعیت مناسبی را برای حیات اجتماعی آن پدید آورده است. مارکوپولو (Marco Polo)، جهانگرد ونیزی سدە 13میلادی/6قمری، میگوید: «یزد شهر بزرگی است که از لحاظ تجارت و رفتوآمد نقطه مهمی به شمار میرود. موقعیت خاص آن در مرکز کشور، رونق نسبی تجارت و اقتصاد، تقدس خاص مذهبی و از همه مهمتر تلاش خستگیناپذیر و مستمر کویرنشینان عوامل اصلی تداوم حیات این سرزمین محسوب میشود». مارکوپولو همچنین از رونق نساجی در یزد و تولید نوعی پارﭼﮥ مرغوب ابریمشی موسوم به «یزدی» سخن میگوید که نزد بازرگانان شهرت فراوانی داشت (پولو، 1350). بنابراین یزد از گذشتههای دور تا کنون، همواره شهری مهم در مرکز ایران شناخته شده است. تا اواخر ﻧﻴﻤﮥ نخست قرن جاری، حیات اجتماعی یزد به جریان آب قناتهایی وابسته بود که از دشت یزد، اردکان و ابراهیمآباد مهریز و تفت به سمت این شهر جاری بودند. جریان آب قنات و راههای دسترسی به آن و به دنبال آن ایجاد میدانها، آبانبارها، حمامها و مسجدها بر شکل استقرار بازار و مراکز عمومی این شهر تأثیر گذاشتهاند. محلات همچنان با همان چیدمان رونق و حیات دارند. نقشهای که نیکلا خانیکف(Nikolai Khanykof)، مستشرق مشهور روس، در سال 1861م/1277ق چاپ کرد، قدیمیترین سندی است که از حدود منطقهای یزد تا پیش از دوران مشروطیت در دست است. محلههای وقتساعت، شازدهفاضل، مسجدجامع، میرچخماق،1 زنگیان، شیخداد، ملتکیه، نصرآباد، کسنویه، مردآباد (محمودآباد)، ارنوا (ابرندآباد)، کوچه بیوک و اهرستان در این نقشه مشخص شدهاند (خانیکوف، 1375). این ساختار شهر یزد همچنان تا دوران پهلوی اول ادامه داشت و در دورﮤ پهلوی اول و پهلوی دوم، در کالبد فضایی شهر یزد تغییراتی روی داد؛ ازجمله باید از خیابانها و بلوارها و میدانهایی نام برد که در یزد ساخته شدند. روستاهای اطراف یزد تا پیش از انقلاب اسلامی همچنان در حاﺷﻴﮥ شهر به حیات خود ادامه میدادند. روستاهایی مانند آبشاهی، خرمشاه، ترکآباد، امیرآباد، محمودآباد و مریمآباد. در دهههای اخیر، این روستاها در بافت نوساز شهر تحلیل رفتهاند؛ اما مانند گذشته شمایل روستایی خود را حفظ کردهاند و تنها فضاهای میانی آنها بهواﺳﻄﮥ ساختوسازهای اخیر پر شده است (حاجیزاده میمندی، 1391). بنابراین شهر یزد در دورنمای گذﺷﺘﮥ خود، از هستهای مرکزی تشکیل میشد که تعدادی از روستاها نیز بهصورت اقماری در پیرامون آن پراکنده بودند. درنتیجه، مدارس سنتی علمیه به طور معمول در محیطهای اندرونی بافت شهری یزد متمرکز بودند و پس از دوران مشروطه، مدارس نوین به روستاهایی گسترش یافتند که امروزه بخشی از شهر شناخته میشوند. در بیشتر مواقع، بخشی یا بیشتر ﺳﻜﻨﮥ این روستاها را زرتششتیان تشکیل میدادند و نخستین مدارس زرتشتی نیز در روستاهای خرمشاه، قاسمآباد، کوچه بیوک، کثنویه، مریمآباد و... ایجاد شدند. در گذﺷﺘﮥ تاریخی شهر یزد یا مراکز زرتشتینشین روستایی از مدرسهای شاخص نامبرده نشده است که ویژﮤ کیش زرتشیان بوده باشد؛ اما مدرسههای ﻋﻠﻤﻴﮥ متعددی در شهر یزد وجود داشتند که از طلاب علوم دینی پذیرایی میکردند. این پژوهش بنا دارد به این پرسشها پاسخ دهد: نظام آموزش در یزد از مشروطه تا پایان پهلوی چگونه بوده است؟ چه عواملی در گرایش مردم یزد به آموزشهای نوین مؤثر بوده است؟ وضعیت زنان و مدارس دختران در یزد چگونه ارزیابی میشود؟ تأثیر و نقش اقلیتهای مذهبی در نظام آموزش شهر یزد چگونه بوده است؟ در ﭘﻴﺸﻴﻨﮥ این موضوع، مطالعاتی به چشم میخورد؛ ازجمله عبدالحسین آیتی (1317) تاریخ یزد را در بازه زمانی پیش از اسلام تا پهلوی اول برسی کرده است که بخشی از اطلاعات کتاب به صورت مفصل، به مشروطیت تا دوران پهلوی اول اختصاص دارد. تشکری بافقی (1378) مشروطیت را در یزد از ورود اندﻳﺸﮥ نوین تا کودتای سیدضیاءالدین طباطبایی واکاوی کرده و در این نوشتار، به موضوع آموزش نوین در یزد نیز توجه کرده است. عابدی اردکانی و میرحسینی (1387) انقلاب اسلامی را در یزد بررسی کرده و در خلال آن، زمینههایی از شکلگیری تحول فکری مردم یزد مربوط به دوران مشروطیت را نیز بازنگری کردهاند. تشکری بافقی (1394) نگرشی بر عملکرد مبلغان پروتستان را در یزد عهد قاجار بررسی کرده و بهصورت تخصصی، به نقش میسیونرها و مبلغان مسیحی در شکلدادن به مراکزآموزشی و درمانی در یزد اشاره کرده است. در بسیاری از کتابهای تاریخ محلی که در ﭘﻴﺸﻴﻨﮥ پژوهش ذکر شد، موضوع بحث این پژوهش به صورت اختصار بیان شده است؛ اما در این پژوهش ابعاد متنوعتری از موضوع بررسی میشود. تارﻳﺨﭽﮥ آموزش نوین در ایران، بهنوعی با زمینههای انقلاب مشروطیت در ایران گره خورده است. به طور معمول، بیشترِ آثار نوشتاری و پژوهشی که ریشههای انقلاب مشروطیت را بررسی کرده، یکی از وجوه درشت و اثرگذار آن را آموزههای نوین مردم ایران و ﻧﺘﻴﺠﮥ آگاهی آنان، در مسیر تحول دانش، دانستهاند؛ اما در افق محدودتر و مدنظر این پژوهش، یعنی شهر یزد، باتوجه به محدودﮤ زمانی موضوع بحث، اثر مستقلی در ﺣﻴﻄﮥ نظام آموزشی وجود ندارد.
روششناسی جستوجو و مطالعه و دستیابی به پاسخ برای پرسشهای مطرحشده که انتظار میرود، سرانجام بازه زمانی مشروطه تا پایان پهلوی اول را در موضوع بحثشده روشن و شفاف کند، با بررسی اسناد، کتابهای موجود، روزنامهها و نشریههای وقت و دیگر منابع ممکن خواهد بود. در آثار منتشرشده، اطلاعات مکتوب پراکندهای مرتبط با آموزش نوین در شهر یزد یافت میشود؛ اما در حکم مجموعهای منسجم، تبیین و تحلیلی مسبوق به سابقه نیست.
نظام آموزش نوین هنگامیکه از نظام آموزش نوین سخن به میان میآید، منظور و مقصود شیوهها و روشهای جدید آموزش پس از گشایش دارالفنون است که در جاﻣﻌﮥ ایران پیشینهای بیشتر از 170 سال ندارد. گشایش دارالفنون در سال 1230ش/1942م/1361ق سرآغازی بود، برای احساس نیاز جاﻣﻌﮥ ایران به شیوههای جدید آموزش. بنابراین آموزش پیش از این تاریخ، سوای ساﺑﻘﮥ تاریخی دانشگاهها و مدرسههای دوران پیشااسلامی در ایران، به آموزشهای مکتبخانهها و مدرسههای علوم دینی خلاصه میشد. با شکلگیری آموزش مدرسهای نوین در تهران و تبریز، در سایر شهرهای کشور نیز رفتهرفته به این شیوه توجه شد و این امر گسترش پیدا کرد. این روند در آغاز با مخالفت و ممانعت و اشکالتراشی روبهرو شد و درنتیجه، با کندی پیش میرفت؛ اما نیاز و تلاش برای استقرار آن در دو دﻫﮥ پایانی قرن سیزدهم شمسی/دو دﻫﮥ نخست قرن بیستم میلادی، یعنی عصر مشروطیت، تاحدودی از نظر جغرافیایی هم فراگیر شد. پس از استقرار مشروطیت، این خواﺳﺘﮥ عمومی در مفاد قانون اساسی نیز پیشبینی شد. بنابراین آغاز شکلگیری مدارس نوین به پیش از مشروطیت باز میگردد که با پیروزی مشروطیت شدت و شتاب بیشتری مییابد. در شهر یزد نیز ساﺑﻘﮥ نخستین مدرﺳﮥ نوین که موفق شد مجموع مؤلفههای این شیوﮤ آموزش را دارا باشد، به شش سال پیش از مشروطه، یعنی سال 1318ق/1900م، برمیگردد که مدرﺳﮥ مشیریه بود. در حالی که در سال 1306ق/1889م نیز مدرﺳﮥ زرتشتی کیخسروی، با محور آموزش مبانی دینی کیش زرتشی، نقطه عطفی برای توﺳﻌﮥ دانش زرتشتیان لحاظ میشود و بعدها همین مدرسه، با تغییر ساختار آموزشی، در زمرﮤ مدارس نوین درمیآید. درنتیجه، با لحاظ اینکه مشروطیت فضای مناسبی برای گسترش آموزش نوین در ایران پدید آورد، بازنگری این رخداد اجتماعی و تأثیر آن مهم است. مشروطیت در حکم اهرمی شتابدهنده و انعکاسی از خواستار عمومی در روند مدرسههای نوین بود. حضور مبلغان ادیان مسیحی و یهودی در ایران یکی دیگر از مسائلی بود که در توسعه و تسریع مدارس نوین مؤثر بود و پس از مشروطیت، در شهر یزد نیز تأثیر گذاشت. جریانی که از زمان محمدشاه قاجار آغاز شده بود. مبلغان و میسیونرهای آمریکایی، آلمانی، انگلیسی و حتی روسی در شهرهای مسیحینشین ایران، مانند ارومیه، مدارسی تأسیس کردند که رفتهرفته در سایر شهرها نیز گسترش پیدا کرد (قویمی، 1352). میسیونرها و مبلغان پروتستان در دورﮤ تبلیغات خود، به شهر یزد نیز توجه کردند. علت این توجه دو مسئله بود، یکی غالببودن دو وﺟﻬﮥ بازرگانی اقتصادی و دیگری استقرار اقلیتهای دینی مانند یهودیان و زرتشتیان در این شهر. این افراد از عقبماندگی آموزش و درمان در شهرهای ایران، ازجمله یزد، استفاده کردند و با احداث مدارس و مراکز درمانی، بستر مناسب را برای تبلیغات خود فراهم آوردند؛ اما بر موضوع آموزش نیز تأثیر گذاشتند. پس میتوان چنین انگاشت که تفکر آموزش نوین و انقلاب مشروطه رابطهای متقابل را تجربه کردهاند. اگر چنین لحاظ کنیم که جانبداری از انقلاب مشروطیت ﻧﺘﻴﺠﮥ آگاهی و دانش جمعی است، به طور حتم نظام آموزش نوپای آن زمان نیز در شکلگیری تفکر مشروطیت مؤثر بوده است؛2 همچنین اگر مشروطهخواهی را نوعی آگاهی جمعی بدانیم که باعث شتابگرفتن نیاز به دانش و آگاهی در مردم شد، انقلاب مشروطه نیز در شکلگیری و سرعت و گسترش نظام آمورش نوین اثرگذار بوده است. چنانکه با اعلام مشروطیت در سال 1324ق/1285ش و تصویب قانون اساسی و متمم آن، موادی هم به آموزشوپرورش اختصاص یافت. در قانون اساسی مشروطیت آمده است که: تحصیل و تعلیم علوم و معارف و صنایع آزاد است، مگر آنچه شرعاً ممنوع باشد. در اصل 19 متمم آن نیز بیان شده است که: ﺗﺄسیس مدارس به مخارج دولتی و ملی و تحصیل اجباری باید مطابق قانون وزارت علوم و معارف باشد؛ همچنین مقرر شد تمام مدارس و مکاتب باید زیر نظر ریاست عالیه و مراقبت وزارت علوم و معارف باشد (قانون اساسی مشروطیت، 1324ق/1285ش). به موجب دو اصل ذکرشده، جایگاه تعلیموتربیت در نظام مشروﻃﮥ ایران مشخص شد. در سالهای نخست مشروطیت، به علتهای سیاسی و نظامی، برای تحقق اصول بیانشده اقدام عملی چندانی صورت نگرفت. تنها در سال 1289ش /1329ق/1911م بود که قانون اداری وزارت معارف تصویب شد. با تصویب این قانون، مراحل تعلیموتربیت مشخص شد که شامل مکاتب ابتدایی روستایی، مکاتب ابتدایی شهری، مدارس متوسطه و مدارس عالی بود. در این قانون تأکید شده بود مکتب و مدرسه جایگاه تربیت اخلاقی و علمی و بدنی است (ضمیری، 1374). حال این پرسش به میان میآید که در آغاز نظام آموزشی نوین، جایگاه تحصیل دختران چگونه بوده است. وقتی از آموزش چه به صورت مکتبخانهای و قدمایی و چه به صورت نوین، در نوع ابتدایی خودش، سخن به میان میآید، نقش زنان در جایگاه نیمی از پیکرﮤ اجتماع به طور معمول خاموش و بینشانه است. ساﺑﻘﮥ نخستین مدارس دختران در کشور، به زمان سلطنت محمدشاه و تأسیس مدارس مسیحی آمریکایی در ارومیه باز میگردد (قویمی، 1352). میسیونرهای پرسبیتری آمریکا در سال 1837م/ 1252ق این مدرسه را در شهر ارومیه ﺗﺄسیس کردند. در این مدرسه که دانشآموزان آن به طور عمده از خانوادههای ارمنی بودند، ثبتنام و کتاب و اقامت شبانهروزی رایگان بود تا والدین برای تحصیل فرزندانشان تشویق شوند. در دهههای بعد، مدارس مشابهی در تهران، تبریز، همدان و رشت تأسیس شد؛ اما نخستین بار که دختران مسلمان به مدرسه رفتند، در دﻫﮥ 1870م/1286ق در مدرﺳﮥ پرسبیتری آمریکایی تهران بود (شیخالاسلامی، 1351). مدارس میسیونری در جذب محصل چندان موفق نبودند؛ زیرا جامعه به تحصیل بانوان دید مثبتی نداشت و بهعلاوه، هدف غایی این مدارس تغییر دین محصلان بود و مردم بر این امر واقف بودند. سرانجام با پافشاری بنجامین (Samuel Greene Wheeler Benjamin)، وزیر مختار وقت آمریکا در ایران، ناصرالدینشاه متقاعد شد اجازه دهد دختران مسلمان نیز به مدرﺳﮥ آمریکاییان بروند و تحصیل کنند. این رویداد نقطه عطفی در تاریخ آموزش دختران ایران بود و سرآغازی شد برای تحولات آینده (شیخالاسلامی، 1351). بازدید ناصرالدینشاه از مدرﺳﮥ آمریکایی تهران در سال 1890م/1307ق نیز، تصورات ممانعت و مخالفت با تحصیل بانوان را بهکلی دگرگون نکرد (آفاری، 1385)؛ اما موضوع تحصیل بانوان بهنوعی موافقت حکومت را به دست آورده بود. به هر حال، در سال 1900م/1318ق نخستین دختران ایرانی به نام مهرتاج رخشان و مریم اردلان از این مدارس فارغالتحصیل شدند (شیخالاسلامی، 1351). در شهر یزد نیز چون اقلیت زرتشتی ممانعتهای معمول اجتماعی بانوان را نداشتند، از آن نوع که در ابتدا برای زنان مسلمان اعمال میشد، پیروان این کیش تحصیل زنان را بسیار زود پذیرفتند. در اسفند1281ش/1320ق/1903م، زرتشتیان نخستین مدرﺳﮥ دختراﻧﮥ زرتشتی را در یزد دایر کردند و این یک دهه پس از ﺗﺄسیس نخستین مدرﺳﮥ پسراﻧﮥ آنها بود. بنابراین همزمان با مدرﺳﮥ پرورش که طوبی رشدیه در تهران ﺗﺄسیس کرد، نخستین مدرﺳﮥ دختراﻧﮥ یزد در قرﻳﮥ خرمشاه دایر شد و پس از آن نیز اربابخسرو شاهجهان، به خرج تجارتخاﻧﮥ جهانیان، در یزد مدرﺳﮥ دیگری برای دختران زرتشتی تأسیس کرد (شهمردان، 1363). زرتشتیان یزد نخستین گروه ایرانی بودند که مدرسهای ویژﮤ دختران خود دایر کردند. این پیشگامی ﻧﺘﻴﺠﮥ روابط زرتشتیان با همکیشان خود در هند و اروپا بود. زرتشتیانی که بهواﺳﻄﮥ حضور پارسیان در هند، برای کار و تحصیل، به این کشور رفتوآمد میکردند، به فکر افتادند که برای پسران و سپس دختران همکیش خود مدرسه تأسیس کنند؛ پس زمینه را برای ارتباط و ورود خیران پارسی هند به ایران فراهم کردند. در این مدارس، آموزههای مذهبی زرتشتی آموزش داده میشد و از آنجا که شیوﮤ تدریس به طور کامل با روشهای سنتی قدیمی متفاوت بود و مباحث متعددی تدریس میشد، میتوان این مدارس را سرآغاز مدارس نوین دختران یزد برشمرد. دربارﮤ تأثیر مدرﺳﮥ دختراﻧﮥ اربابخسرو، نویسندهای در سال 11324ق/1906م در نشرﻳﮥ چهرهنما چنین نوشته است: «مدرﺳﮥ دختراﻧﮥ اربابخسرو که خیلی معرکه دارد و چنان عبرتی دارد که باعث عبرت ما مسلمانان بختبرگشته میباشد. در این مدرسه علاوهبر هفتاد بنات پارسیان تحصیل میکنند. غیر از آن سواد و خط میآموزند. آداب خانهداری و خیاطی و... را به کمال خوبی بلد میشوند ... باری مدرسه بنات ارباب خسرو گمان ندارم از صحبت مدارس عالیه ی تهران هم به پایش برسد، اگر چه منحصر به فرد نیست» (رحمانی، 1384: 125؛ نایبیان، 1391: 6و7). روشن است که در دورﮤ پهلوی اول تحصیل دانش نوین گسترش یافت و تاحدودی در تمامی شهرهای ایران، مدارسی به سبک امروز آغاز به کار کردند. در شهر یزد نیز مدرسههای مهمی احداث شدند که همچنان به حیات خود ادامه میدهند؛ مدرسههایی مانند ایرنشهر، کیخسروی و مدرﺳﮥ مارکار. تبیین میزان اقبال مردم یزد به مدارس نوین و اثرگذاری فارغالتحصیلان این مدارس، در اجتماع شهر یا سپهر علمیفرهنگی و اجتماعی کشور، چشمانداز روشنی از مرﺣﻠﮥ گذار نظام آمورشی سنتی به نوین ترسیم میکند؛ همچنین شناخت دورنمای تحصیلی بانوان یزدی، به دیدگاه شفافی دربارﮤ شکلگیری آموزش زنان و دختران در شهر یزد منجر میشود.
زمینههای شکلگیری آموزش نوین در یزد شهر یزد از عهد ناصری تا آستاﻧﮥ انقلاب مشروطیت، حوادث اثرگذار متعددی را از سر گذرانده است که هریک از آنها در بیداری، تردید، به تنگ آمدن، تشویق و واکنش مردم این ناحیه مؤثر بوده است. نمونههایی همچون شورش عبدالرضاخان بافقی، شورش محمدعبدالله، اعتراض به امتیاز تنباکو، جریان بابیکُشی، فرمانداری نایبحسین کاشی و... بارها شهر یزد را با تنشهای شدیدی مواجه کرد. تا عهد مشروطیت حکومت یزد بارها دستبهدست شد؛ چنانکه در بازه زمانی بیستسالهای از 1325تا1345ق/1907تا1927م، یعنی از آغاز مشروطه تا انتهای سلطنت احمدشاه، حکومت یزد سی بار تغییر کرد (آیتی، 1317: 47). از ابتدای قرن چهاردهم قمری/نوزدهم میلادی، رشد تجارت و رونق بازرگانی این شهر موجب جذب تجار داخلی و شرکتهای غربی نظیر زایگلر (Ziegler) و منچستر (Manchester) شد (کرزن، 1350: ج2)؛ به گونهای که دفاتری در شهر ایجاد کردند. بهعلاوه، در سال 1306ق/1889م شعبهای از بانک شاهی نیز در یزد گشوده شد (مهدوی، 1380). چنین روندی در عین حال که از جایگاه اقتصاد تجاری منطقه نشان داشت، فرصتی نیز در اختیار حکامی همچون جلالالدوله قرار میداد تا حمایت حکومت مرکزی و بُعد مسافت منطقه را از تهران پشتواﻧﮥ هرگونه استبداد و اجحاف مالیاتی قرار دهند. همراه با تداوم فضای اقتصادیبازرگانی یزد تا وقایع مشروطیت، گسترﮤ نفوذ انگلیس در مناطق جنوبی برای حضور نمایندگیهای شرکتهای اروپایی و مؤسسههای نوین غربی عاملی معتبر فراهم آورد؛ چنانکه یکی از نمادهای بارز حمایت از اتباع غربی و خاصه انگلیس را در روابط جلالالدوله و مبلغان انجمن تبلیغی کلیسا مشاهده میکنیم. این انجمن که با حضور رابرت بروس (Robert Bruce) در اصفهان ابراز وجود کرده بود، یک سال پیش از قدرتگیری مجدد جلالالدوله فعالیت خود را در یزد آغاز کرد. این فعالیتها باعث شد مردم یزد، بهویژه اقلیتها، در آمدوشد با این بنگاهها از کارکرد و ضرورت آنها آگاه شوند. در همین دوران، تلگرافخاﻧﮥ یزد مرکزی بود که همزمان دو نقش را انجام میداد: یکی ارتباط مردم با مرکز و دیگری فراهمکردن بستر برای تحصنها و خیزشهای عمومی (تشکری بافقی، 1377). در آستاﻧﮥ مشروطیت، رخدادهایی باعث شد یزد به یکی از کانونهای فعال انقلابی تبدیل شود. تبعید سعدالدوله، از محرکان اصلی تجار تهران و بنیانگذار دارالفنون تبریز،3 در آستاﻧﮥ مشروطیت به یزد، موجب تاثیرپذیری محمدتقی مازار از بازرگانان یزدی و مشروطهخواهانی همچون موسویزاده، حائریزاده، ملاعبدالله مسگر و... شد. در ادامه نمونههایی را ذکر میکنیم که تشنج و التهاب شهر یزد را از شروع مشروطهخواهی تا استبداد صغیر انعکاس میدهند.4 این نمونهها به این شرح است: در آستاﻧﮥ مشروطیت تبیین مشروطیت توسط محمدتقی مازار برای بزرگان یزد؛ راهافتادن دعواهای دو گروه حیدری و نعمتی در یزد؛ سخنرانیهای مهیج ملاعبدالله مسگر که بعدها نخستین نمایندﮤ یزد در مجلس شورای ملی شد؛ پس از مشروطه نیز اداﻣﮥ دعوا و مشاجرﮤ مشروطهطلبان و مستبدان؛ تحصن حامیان مشروطه در تلگرافخاﻧﮥ یزد و اعتراض به نحوﮤ محاﺳﺒﮥ مالیات یزد؛ قتل اربابپرویز شاهجهان؛ در سال 1325ق/1907م قتل محمدتقی مازار، مشروطهطلب سرشناس، به تحریک مخالفان مشروطه؛ دعوای انتقامجویی خونخواهان محمدتقی مازار با مستبدان؛ تصرف قلعه حکومتی و تحمیل استعفا به معضمالسلطنه کاشانی، حاکم وقت؛ ربودن و تبعید و قتل حاجملارضا میبدی؛ پس از چندی، شورش استادمحمد بنا و تسخیر حکومت یزد به دست او و... . به گونهای که شاید این حجم از اتفاقات، دستکم در دو رویداد، دو مرتبه تسخیر حکومت و دو بار ترور، در میان دیگر شهرهای ایران کمنظیر یا بیسابقه باشد. اینها در کنار رویدادهایی همچون حضور و پشتیبانی مالی زرتشتیان یزدی مقیم تهران در انقلاب مشروطه و نیز تأثیرپذیری همکیشان آنها در یزد که سرانجام به کینهورزی مستبدان و قتل یکی از برادران جهانیان انجامید، اثرگذاری تجار زرتشتی را در پیشبرد مشروطیت نیز آشکار میکند (میرحسینی، 1386). یزد در هماوردی دستههای هوادار استبداد و مشروطهخواه بارها اعتراضها و تنشهای عمومی را تجربه کرد. شهری که تا پیش از مشروطه از شکاف طبقاتی عمیق میان مسلمانان و زرتشتیان رنج میبرد، برای نخستین بار، به علت اتفاق نظر میان مشروطهخواهان یزدی و زرتشتیهای مشروطهطلب ساکن تهران و یزد، میکوشید این انفکاک را مرتفع کند. خواستهای که به طور کامل حاصل نشد؛ اما تاحدودی این نقیصه اجتماعی را ترمیم کرد. بازرگانان زرتشتی در تهران به پیشبرد انقلاب کمک کردند و در حکم کنشگران فعال، سببساز ایجاد اعتماد و آشتی و ترک مخاصمه اجتماعی ریشهداری شدند. مردم یزد نیز از این اتفاق نظر استقبال کردند.5 این همگرایی میان ساکنان مسلمان و زرتشتی که زرتشتیها بیشتر از آن استقبال میکردند، باعث شد شهروندان زرتشتی که مطابق کیش خود دهشمندی را محترم میشمردند و پیشتر ابنیههایی مانند آبانبار برای مصارف عمومی احداث کرده بودند، در زﻣﻴﻨﮥ مدرسهسازی، ساخت پرورشگاه و پس از مدتی ایجاد زایشگاه و بیمارستان اقدامات شایستهای بروز دهند. مشروطیت چه در دوران شکلگیری تفکر و چه در زمان به بار نشستن و پیروزی آن، محصول بیداری فکری بود و در عین حال، باعث شد مردم به حقوق اجتماعی خود آگاه شوند. جامعه در حال رشد و مطاﻟﺒﮥ خواستههایی بود که یا در پرتو آگاهی ایجاد شده بودند یا موجب آگاهی دیگران میشدند. چنانکه ذکر شد، نخستین ابزار ارتباطی نوین، یعنی خط تلگراف، در سال 1296ق/1879م، سی سال پیش از مشروطه، به یزد رسید (محبوبی اردکانی، 2537). تلگرافخانهها با سرمایهگذاری خارجی ﺗﺄسیس شدند و برای اهداف آنها برنامهریزی شده بود؛ اما دستکم به علت ایجاد ارتباطی سریع و سادهتر میان شهرهای ایران با مرکز، در بسیاری از رویدادها مؤثر بودند. تلگرافخاﻧﮥ یزد در انقلاب مشروطه و پس از آن، در انعکاس رفتار اجتماعی و اعتراضهای مردم نقشی کلیدی داشت؛ چنانکه در ﻣﺴﺌﻠﮥ اعتراض به اصل و فرع مالیات، تلگرافخانه محل تحصن مردم یزد بود و آنها از این راه، ساعتها نظرهای خود را به نمایندگان مجلس مخابره میکردند (میرحسینی، 1386). گسترش صنعت چاپ در ایران پدیدﮤ دیگری بود که در در امر آموزش مردم و همچنین آگاهی اجتماعی مؤثر واقع شد. صنعت چاپ که با روش چاپ سنگی در ایران به آن توجه بیشتری شد، پس از تبریز و تهران، حد فاصل دهه 1250تا1260 ق/ 1834تا1944م بهسرعت در شهرهای دیگر نیز به کار گرفته شد (بابازاده، 1378). چاپ کتاب باعث میشد مردم به آموزش دسترسی بیشتری داشته باشند؛ پس از آن، چاپ روزنامه نیز موجب آگاهی جمعی میشد. در حدود نیم قرن پیش از انقلاب مشروطه، در شهر یزد چاپخانهای دایر شد. نخستین نشانه از وجود چاپخانه در یزد، چاپ کتابی با نام البدایه یا الهدایه است که در سال 1277ق/1861م، یعنی 28 سال پس از ورود صنعت چاپ سنگی به ایران، در کارخاﻧﮥ استاد ملامحمد، فرزند آخوند ملاحسن، در شهر یزد چاپ شد (مسرت، 1398). چاپخانه زمینهای شد تا در ابتدای انقلاب مشروطیت، روزنامه نیز در حکم ابزار ارتباطی نوآمده، در یزد پا به عرﺻﮥ حیات گذارد. در این دوران، شهروندان مسلمان یزدی به علت اتکا به مدرسههای علمیه و سنت مکتبخانهای، چندان به تکاپوی دانشآموزی به شیوه جدید نیفتاده بودند؛ زیرا آنها همچون گذشته، روند طبیعی خود را طی میکردند. در عهد قاجار تا پیش از تشکیل مدارس به سبک جدید، مدارس شهروندان مسلمان یزد مانند سراسر ایران به همان دو شکل ابتدایی، یعنی مکتبخانهای و مدارس علمیه، دیده میشد. مکتبخانهها که در مقایسه با مدارس علمیه تعدد بیشتری داشتند، در حد آموزشهای ابتدایی حروف الفبا و خوانش قرآن و در مراحل پیشرفتهتر، خواندن برخی از کتابهای ادبی قدیمی بودند (کتیرایی، 1348). در مدارس علمیه نیز که تعالیم دینی را آموزش میدادند، طلاب پس از طی مراحل به کسوت روحانیان درمیآمدند و گاهی پس از گذراندن دورﮤ مقدماتی، در شهرهایی همچون مشهد، قم، اصفهان، تهران و نجف ادامه تحصیل میدادند. این در حالی بود که بسیاری از مردم نیز به علت مشکلات اقتصادی و آگاهینداشتن از علم و دانش، فرزندان را به ادامهدادن شغل خانوادگی وا میداشتند. به تعبیر دیگر، پس از طی مرﺣﻠﮥ مکتبخانه که این نیز در بین تمام مردم رایج نبود! کودکان در بازار به کار مشغول میشدند. نایپر مالکوم (Napier Malcolm) که حدود ده سال پیش از مشروطیت، یعنی در سال 1315ق/1897م به یزد آمد، اینگونه نوشت: در شهری مثل یزد تعداد بسیار معدودی وجود دارند که جاهل و بیسواد نباشند (مالکوم، 1394). با این حال مهمترین مدارس قدیم آن زمان که امر تعلیم وتربیتِ بخشی از مردم در آنها روی میداد، عبارت بودند از: مدرﺳﮥ خان که محمدتقیخان بافقی در خارج حصار شهر یزد ایجاد کرده بود و از دو مدرﺳﮥ کوچک و بزرگ تشکیل میشد؛ همچنین مدرﺳﮥ عبدالرحیمخان، مدرﺳﮥ ملااسماعیل و مدرﺳﮥ شاهزاده که ازجمله بناهای محمدولیمیرزا، حاکم یزد، در سالهای ۱۲۳۵تا۱۲۴۲ق/1820تا1827م است (آیتی، 1317). بعدها با حرکت فکری میرزاحسن رشدیه و همراهی برخی از علما، در راستای تغییر مسیر آموزش و تعلیم کودکان، نیکاندیشان شهرهای دیگر هم درصدد تأسیس مدارسی به سبک نوین برآمدند. یزد نیز با این حرکت همراه بود و آموزشوپرورش به سبک نوین در این شهر پا گرفت و رشد کرد. بنابراین نخستین مدرسه نوین یزد در سال 1279ش/اوایل ربیعالاول1318ق، همزمان با آغاز قرن نوزدهم میلادی، با سرماﻳﮥ مشیرالممالک یزدی در نزدیکی میدان شاه تأسیس شد و «در آن برای نخستین بار تعلیم کودکان به شیوﮤ نوین مدنظر قرار گرفت» (سالنامه دبیرستان ایرانشهر، 1316و1317).
عوامل مؤثر بر رویکرد عمومی مردم یزد به آموزشهای نوین از دورﮤ مشروطه تا پهلوی اول، عوامل بسیاری بر گرایش مردم یزد به آموزشوپرورش نوین تأثیر گذاشت که از آن جمله باید به این نمونهها اشاره کرد: 1. ارتباطات تجاری و فرهنگی شهر یزد با سایر کشورهای اروپایی و آسیایی: روابط تجاری و فرهنگی در قرن 19م، بهویژه با هند، در ترویج آموزش نوین در یزد مؤثر بود. زرتشتیان مهاجر به علت مراودههای تجاری خود، پیش از دیگران با علوم و فنون جدید آشنا شدند و با تشکیل انجمن اکابر پارسیان هند، تصمیم گرفتند به همکیشان خود کمک کنند. مانکجی لیمیجی هاتریا (Maneckji Limji Hataria)، از زرتشتیان ساکن هند که در سال 1272ق/1856م به ایران آمد، با دیدن فقر دانش در میان زرتشتیها پس از برگشت، به تأسیس مدرسهای در هند اقدام کرد. به دنبال این اقدام، دانشآموزانی از زرتشتیان ایران به هند اعزام شدند و در این مدرسه تحصیل کردند؛ ازجمله بیست کودک زرتشتی یزدی که پس از آموزش، در حکم نخستین معلمان مدارس نوین در یزد، در ترویج روش آموزش نوین و علوم و فنون جدید مؤثر بودند. افرادی همچون استاد جوانمرد نوذر، استاد کیومرث اردشیر و... جز این افراد بودند. انجمن اکابر پارسیان هند علاوه بر این، دوازده مدرسه برای دختران و پسران زرتشتی تأسیس کرد6 (معصومخانی، 1328). 2. تحصیلکردههای دارالفنون: همان گونه که اشاره شد، با تأسیس دارالفنون، دانشآموختههای این مدرسه ضمن اینکه در تحولات اجتماعی دوران خود مؤثر بودند، در سپهر فرهنگی ایران نیز منشاء تحول شدند و به تربیت دانشآموزان اهتمام ورزیدند؛ چنانکه نخستین معلمان مدرﺳﮥ نوین یزد که فتحاللهخان مشیرالممالک در سال 1279ش/1900م تأسیس کرد، از فارغالتحصیلان دارالفنون بودند (معصومخانی، 1333). همچنین به نظر میرسد در آستاﻧﮥ مشروطیت، تبعید سعدالدوله به یزد که خود بانی مدرﺳﮥ دارالفنون تبریز بود (سعیدی، 1385: 137)، در رشد آموزش ﻣﺆثر بود و سعدالدوله به امر آموزش در شهر یزد بیتوجه نبود. همان طور که پیشتر ذکر شد، سعدالدوله در تشویق مشروطهخواهان یزدی نیز مؤثر بود (میرحسینی، 1386: 39). 3. حضور و نقش اقلیتهای دینی زرتشتی: جماعت زرتشتی یزد که از سالها پیش جریان آرام دانشآموزی را پیگیری میکردند، در اثر مراوداتی که با هندوستان و پارسیان دلسوز هندی داشتند، مدرسهسازی را باجدیت دنبال کردند. انجمن اکابر زرتشتیان در سال ۱۸۷۵م/1253 ش/1292ق، یعنی 32 سال پیش از مشروطیت، به ساخت مدارسی ویژﮤ دانشآموزان کیش خود، با درونمایه و مفاد آموزههای مذهبی، در شهرهای یزد و کرمان توجه کرده بود؛ برای مثال با اختصاص بودﺟﮥ مانکجی، در مقام بانی مدارس زرتشتی در خرمشاه، مزرعه قاسمآباد، موریاباد، کسنویه، اهرستان، کوچه بیوک، در محله مبارکه، زینآباد و شرفآباد یازده مدرسه احداث شد. البته مدارس گروههای اقلیت با مشکلاتی ازجمله نداشتن معلم آشنا به مباحث جدید، نداشتن توان مالی، فشارهای اجتماعی ناهمگون، مخالفت برخی از اقشار و... مواجه بود. مدارس ابتدایی زرتشتی بهصورت مکتبخانهای اداره میشدند و تمام مؤلفههای مدرﺳﮥ نوین را نداشتند و بیشترِ آموزههای آنها در ﺣﻴﻂﮥ مباحث کیش زرتشتی بود؛ اما به علتهایی میتوان آنها را طلیعه مدارس نوین شهر یزد نیز انگاشت. این علتها عبارتند از اینکه: این دسته از شهروندان یزد در سال 1320ق/1902م، برای نخستین بار مدرﺳﮥ اختصاصی دخترانه را دایر کردند که مدرﺳﮥ خرمشاه و مدرﺳﮥ جهانیان بود. آموزش زبان انگلیسی و زبان پهلوی و ریاضیات و هندسه، در کنار تعلیم و تدریس اوستا، در برناﻣﮥ این مدارس قرار گرفت7 (شهمردان، 1363). علت دیگر، فراگیرشدن این مدارس در روستاهای زرتشتینشین بود که اگرچه در ابتدا سیمای مدارس نوین را نداشتند، به گسترش و فراوانی دانش در بین اقشار متعدد کمک میکردند. 4. نقش مبلغان دینی مسیحی و یهودی: یهودیها از اقلیتهای دینی مؤثر در آموزش نوین شهر یزد بودند که در شهر پیروانی داشتند و از سدههای پیشین ساکن یزد بودند؛ اما تا پیش از تشکیل مدرﺳﮥ آلیانس، فرزندان یهودی در کنیسهها آموزش میدیدند. گروههای مذهبی یهودی، همچون آلیانس اسرائیلیت که مدارس اتحاد را در شهرهای ایران دایر کرده بودند، مصمم شدند در شهر یزد نیز مدرسهای تأسیس کنند؛ اما این کار در ابتدا با مخالفت و ممانعت مواجه شد. سرانجام حکومت محلی یزد، نزدیک به سه دهه پس از تأسیس نخستین مدارس آلیانس ایران، در میان مخالفتهای آشکار و نهـان مـردم وروحانیان سنتی، به خود جرئت داد مدرﺳﮥ آلیانس را در این شهر تأسیس کند (سرشار، 1384). ﻣﺆﺳﺴﮥ آلیانس در اواخر دولت قاجاریه، فردی به نام موسیو کهنکو و همسرش را با ﻣﺄموریت احداث دبستان یهودیان از پاریس به یزد فرستاد. کهنکو ساختمانی را اجاره کرد و کودکان یهودی را به طور رایگان ثبتنام کرد. هزﻳﻨﮥ مدرسه اعم از اجارﮤ ساختمان، حقوق معلمان، لباس و خوراک دانشآموزان بیبضاعت و سایر هزینهها را اعانههای سرمایهداران یهودی خارج از کشور تأمین میکرد. فعالیت آلیانس در یزد نیز، همانند سایر نقاط کشور، تنها به آموزش ختم نمیشد. دسـتانـدرکاران ایـن مدرسـه کوشـش میکردند برای آشتی مسلمانان با اقلیت یهود، برنامههای بلندمدتی اجرا کنند. از طــرف دیگـر، دیـدگاههـای فرزندان اقلیـت یهـودی را فراتـر از جاﻣﻌﮥ کوچـک و محدودیتهای ﻣﺤﻠﮥ خود تغییر دهند (سرشار، 1384). تلاش دیگر دستاندرکاران مدرﺳﮥ آلیانس، ثبتنام رایگان شاگردان غیر یهودی در این مدرسه یهـودی بود. آنها این اقدام را در راستای ایجاد حس برابری بین یهود و مسـلمان و همگـونسـازی اجتمـاعی جمعیت اندک یهـودی بـا اکثریت جاﻣﻌﮥ مسلمان یزد انجام دادند. آنها با تلاش فراوان ده درصد شاگردان غیر یهودی، یعنی مسیحی، مسلمان، زرتشـتی و بهـایی را جذب کردند (شمس اسفندآبادی و همکاران، 1394). باوجود تلاش انجمن آلیانس و مدرسه، استقبال مسلمانان از مدرﺳﮥ آلیانس با موفقیت همراه نبود؛ اما استقبال یهودیان بهگونهای بود که تعداد دانشآموزان یهودی به سیصد نفر رسید. بنابراین انجمن یهودیان زمینی را در ﻣﺤﻠﮥ یهودینشین خریداری کرد و با هزﻳﻨﮥ مؤﺳﺴﮥ آلیانس، ساختمان دبستان اتحاد ساخته شد. پس از تأسیس دبستان پسراﻧﮥ اتحاد، دبستان دختراﻧﮥ اتحاد نیز به مدیریت مادام کهنکا تأسیس شد (ناطق، 1375). مبلغان مسیحی دﺳﺘﮥ دیگری از اقلیت دینی بودند که در یزد پیروانی نداشتند؛ اما به ﺗﺄسی از اهداف مدنظرشان، به این شهر نیز توجه کرده بودند. جمعیت مرسلین انگلیسی در بسیاری از شهرهای ایران به تبلیغات دینی و فعالیتهای پزشکی و آموزشی مشغول بود. این جمعیت در سال 1904م/ 1322ق/1283ش، چند مدرسه به نام استوارت مموریال کالج ابتدا در اصفهان و سپس در شیراز و یزد و کرمان تأسیس کرد. جمعیت مرسلین ابتدا در یزد کلیسایی بنا کرد و سپس به تأسیس مدرسه اقدام کرد. این مدرسه در ﻣﺤﻠﮥ گازرگاه یزد قرار داشت و در کنار بیمارستان مرسلین ساخته شد؛ همچنین کتابخاﻧﮥ مرسلین نیز در ﻣﺤﻠﮥ گازرگاه، کنار مدرسه و بیمارستان، دایر شد. مدرﺳﮥ انگلیسی مرسلین به علت اینکه جز نخستین مدارس شهر بود و همچنین بهرهمندی از امکانات متفاوتی همچون ورزش و آموزش زبان انگلیسی و سیاست پذیرش اقلیت بهایی و یهودی، در کنار دانشآموزان زرتشتی و مسلمان، در تارﻳﺨﭽﮥ آموزش نوین یزد کارکرد مهمی داشت. پس از این مدرسه، دبستان دختراﻧﮥ ابتهاجیه یا ایزدپیمان را نیز مبلغان مسیحی دایر کردند (تشکری بافقی، 1392). هدف مبلغان مسیحی و یهودی، تبلیغات دینی و دیگر هدفهای مدنظر خود بود؛ ولی اینگونه فعالیتها در تأسیس و رواج مدارس نوین یزد ﻣﺆثر واقع شد. به تعبیر دیگر، ضمن اینکه اینگونه بنگاههای آموزشی بخشی از علاقهمندان و فرزندان این شهر را زیر پوشش آموزشی قرار میدادند، فعالیت آنها و ایجاد حساسیتهای دینی، باعث شد شهروندان مسلمان به تأسیس مدارس نوین ویژﮤ مسلمانان احساس نیاز کنند؛ برای مثال فرخی، شاعر مبارز یزدی، در پانزدهسالگی دانشآموزی است که در مدرﺳﮥ مرسلین تحصیل میکند و در جایگاه یک مخالف، از تعلیم و تدریس انگلیسیهای مسیحی انتقاد میکند و اینگونه میسراید: سخت بسته با ما چرخ، عهد سست پیمانی، داده او بهر پستی، دستگاه سلطانی دین ز دست مردم برد، فکرهای شیطانی، جمله طفل خود بردند در سرای نصرانی ای دریغ از این مذهب، داد از این مسلمانی... (فرخی، 1372). فرخی این پرسش را ایجاد میکند که چرا مسلمانان باید فرزند خود را در مدرﺳﮥ نصرانی به تحصیل بگمارند؟ او در حکم نمایندﮤ یک تفکر، مخالف مدرسه نیست؛ بلکه مخالف چنین مدارسی است و به طور قطع در پیامد این پرسش، ضرورت ایجاد مدارسی ویژﮤ مسلمانان را گوشزد میکند. 5. اهتمام علما و روشنفکران: علاﻗﮥ علما و روشنفکران یزد در دوران قاجاریه و تأثیر تحولات فرهنگی غرب بر آنها، بستر را برای تأسیس مدارس جدید در یزد فراهم کرد؛ چنانکه سیدمحمدرضا، معروف به کمپانی، مدرﺳﮥ تشکر و سیدهاشم فقیهی از علما، مکتبخاﻧﮥ قدیم خود را به سبک مدرﺳﮥ جدید تغییر دادند (خاضع، 1364: 85). بهعلاوه، دور از واقعیت نخواهد بود اگر بینگاریم که فعالیت مبلغان دینی مسیحی و یهودی و نیز اهتمام زرتشتیها به ساخت مدارس، این دسته از علما را نیز به نیاز مدارسی ویژﮤ مسلمانان وا داشته باشد. 6. تأثیر روزنامهها و تبادل اخبار: همان گونه که بیان شد، با گسترش صنعت و ورود آن به یزد، پس از حدود نیم قرن، نخستین روزنامههای یزد نیز پا به عرﺻﮥ وجود نهادند. روزنامههایی که در تهران و سپس در یزد با نامهایی مانند «اتحاد، انجمنهای ولایتی یزد، سفینه نجات، محاکمات یزد، مخبر یزد، معرفت و..» منتشر میشدند، خبرهای مربوط به پیشرفتهای علمی و صنعتی کشورهای اروپایی و تأسیس مدارس نوین در تهران و شهرهای دیگر ایران را انعکاس میدادند؛ همچنین در این روزنامهها مطالبی منتشر میشد که از بانیان مدارس نوین قدردانی میکرد و بر اهمیت تعلیموتربیت و آموزش علوم و فنون جدید تأکید میکرد. چاپ این مطالب موجب میشد مردم به تحصیل فرزندانشان و بزرگان و دولتمردان به تأسیس مدارس به سبک جدید در یزد تشویق شوند (مسرت، 1376)؛ برای مثال در یکی از شمارههای روزناﻣﮥ معرفت یزد چنین آمده است : «حق را باید گفت، حقیقت را نباید نهفت. چرا ما یزدیهای پاشکسته درصدد تحصیلات برنیاییم که از موهومات به معلومات پی نبریم؟ [....] باید آدم شد. کارخاﻧﮥ آدمسازی یعنی مدرسه لازم است. مکتبخانه که کودکان بیچاره از صبح تا شب هی میجنبیدند پر از جهل است. خود حقیر چهار سال در مکتبخانه زحمت کشیدم، هنوز روزنامه که درست نمیتوانم بخوانم، احمق را به (ع) مینویسم، من هم تقصیر ندارم. چون مدرسه و تعلیمات ما وضع و روش صحیحی ندارد، سخت است. مدرسه آن است که پیهسوز را چراغ الکتریک میکند. مدرسه آن است که تلگراف بیسیم و ماشین پرنده اختراع میکند. مدرسه آن است که تیروکمان را تفنگ پنج تیر میکند [...] اندکی پیش تو گفتم غم دل میترسم که دل آزرده شود [شوی] ورنه سخن بسیار است. محمد رشتی ساکن یزد» (تشکری بافقی، 1377؛ به نقل از روزنامه معرفت، 1327). همان گونه که از متن نوﺷﺘﮥ این روزنامه بهروشنی برمیآید، نویسنده مدرسه را «کارخاﻧﮥ آدمسازی» معرفی میکند و پس از برشمردن خرافات و موهومات منتشر در میان جاﻣﻌﮥ محلی یزد، نیاز به تحصیل را گوشزد میکند. ﻧﻜﺘﮥ مهم دیگر این نوشته، اشاره به مکتبخانههاست. نویسنده سواد آموزشی در مکتبخانهها را نابسنده میداند؛ بنابراین به طور مستقیم، نیاز به مراکز دانش و تدریس مدرسهای را تأکید میکند. به طور یقین، روزنامهها حتی اگر در مطالب محتوایی خود نیز، به نیاز به آموزش اشارهای نداشتند، میتوانستند در حکم محرکی برای تحصیل و مدرسه عمل کنند؛ زیرا همین میزان که در زماﻧﮥ فقر آموزش و دانش، فردی به خواندن روزنامه قادر باشد، میتواند دیگران را بهصورت ناخودآگاه از توانایی خود آگاه کند و این ضرورت را در آن افراد برانگیزد.
تأسیس مدارس نوین در شهر یزد شکی نیست که یکیک مدارس تأسیسشده در قرن معاصر، در شکلگیری سپهر فکری و اندیشه، تحول اجتماعی و سیاسی، تعالیم تربیتی و رفاه مدنی مؤثر بودهاند؛ اما بررسی جداگاﻧﮥ نقش مدارس مهمی که در موضع مکانی آموزشی، منشاء رویداد اجتماعی مهمتری شدهاند، شمایل دقیقتری از نقش مدارس معتبر، نقش استادان و معلمان، تأثیرگذاری در جایگاه نخستین بنگاهها و... را به ما یادآور میشود. مدارس پسراﻧﮥ کیخسروی و خدادادی را که زرتشتیان در سال 1269ش/1307ق/1889م بنا کردند، باید دو اتفاق مهم در امر آموزش اقلیت زرتشتی این شهر لحاظ کرد. مدرﺳﮥ مشیریه که در سال 1279ش/1318ق/1901م تأسیس شد، در حکم نخستین مدرﺳﮥ نوین با سازوکار آموزش منظم و تفکیک کلاسها، در شهر یزد رویداد بیسابقهای بود. مدرﺳﮥ مرسلین انگلیسی با مفاد آموزشی متفاوت و پذیرش تمام طیفهای مذهبی و دینی ساکن در یزد، در جایگاه خود اهمیت ویژهای داشت. با وجود این، تعداد انگشتشماری از مدارس این شهر موفق شدند ضمن ماندگاری به شکل و شیوﮤ نخستین، چه در شمایل معماری و چه در نام، با برنامهریزی و آموزش متناسب در دانش و فرهنگ این شهر تأثیر ویژهای داشته باشند. مدارس ایرانشهر، کیخسروی، مارکار و ایزدپیمان را باید دارای این ویژگی دانست. دبیرستان کیخسروی: این مدرسه در سال 1869م/1285ق آغاز به کار کرد. بنای مدرسه ابتدا در ﻣﺤﻠﮥ خلف خانعلی بود و سپس به ساختمان فعلی منتقل شد. این دبستان هجده سال پیش از دارالفنون دایر شد که بیست سال دبستان بود و از سال 1889م/1305ق، با تغییر به دبیرستان به حیات خود ادامه داد. کیخسروی نخستین مدرﺳﮥ یزد است و مشیریه 31 سال پس از کیخسروی دایر شد؛ اما پژوهشگران به علتهایی، در قیاس با مدرﺳﮥ مشیریه، تقدم آن را رعایت نمیکنند و مشیریه را نخستین مدرﺳﮥ نوین یزد تعریف میکنند. علت این امر آن است که شیوﮤ آموزش مشیریه، در قیاس با دو گوﻧﮥ آموزش مکتبی و حوزوی مسلمانان یزد، به طور کامل متفاوت و جدید و درخور تفکیک بود. دانشآموزان با لباس متحد و دروس جدیدِ دستهبندیشده، تعلیم میدیدند و دانشآموختههای دارالفنون به آنها آموزش میدادند. اما کیخسروی با اینکه دانشآموختههای مدارس هند در آنجا تعلیم میدادند و مدرسه را اداره میکردند و دروسی مانند زبان انگلیسی و هندسه و ریاضیات نیز به مفاد درسی آن افزوده شد، مدرسهای زرتشتی بود که در ابتدا چندان با شیوههای آموزش سنتی زرتشتیان تفاوت نمیکرد. مدرسه برای عام بنا شده بود؛ اما مسلمانان هنوز جاﻣﻌﮥ زرتشتی را نپذیرفته بودند که تحصیل فرزندانشان را کنار آنها یا زیر نظر مربیان زرتشتی بپذیرند. بنابراین رویداد همکلاسیشدن مسلمانان با زرتشتیان به دهههای بعد موکول شد. قدمت تاریخی این مدرسه، در کنار ماندگاری آن که همچنان تا امروز دایر است و پذیرای دانشآموزان، دو ویژگی مهم است که این بنگاه فرهنگی و تربیتی را بااهمیت و مؤثر کرده است. مدرﺳﮥ مارکار:8 این مدرسه بخشی از مجموعهای وسیع است که با مجموع زمینهای متعلق به مدرسه، یکصدهزار متر را شامل میشود. مدرﺳﮥ مارکار در سال 1301ش/1922م آغاز به کار کرد و در سال 1306ش/1927م، قسمت دبستان دخترانه و پسراﻧﮥ آن به بهرهبرداری رسید. سپس بخش دبیرستان این مجموعه در بهمن1312ش/1934م به انجام و بهرهبرداری رسید. بانی این مدرسه پشوتن جی دو سابایی مارکار، بازرگان و نیکوکار پارسی ساکن هند، بود که بخشی از اموال خود را وقف تأسیس امکانات رفاهی و آموزشی برای زرتشتیان ایران کرد و آثار بسیاری از بخششهای او در شهرهای یزد و کرمان مشهور است. این مجموعه شامل پرورشگاه، مدرﺳﮥ دخترانه و پسرانه، دبیرستان، برج ساعت و آبانبار است (امیدواری، 1393). ساختمان این مدرسه دو قسمت است: آموزشگاه شامل هجده اتاق و یک سالن است و پرورشگاه سه سالن خواب، نه اتاق، زیرزمین و اتاقهایی برای مدیران دارد. مدرسه به سبکی مدرن و متفاوت با مدارس سنتی ایران ساخته شده است و نمود کاملی از مدارس نوین است. کلاسهای ردیفی، راهروها و وجود سیستم آموزشی جدید از ویژگیهای این مدرسه است (دانشناﻣﮥ تاریخ معماری ایرانشهر، ۱۳۹۰). ساختمان مدرسه شامل هجده کلاس درس و سالنی با ظرفیت هشتصد دانشآموز است. مدرسه سه زمین فوتبال، یک زمین والیبال و بسکتبال دارد (علاقبند، 1396). شاید معماری زیبا و شگفت این مدرسه یکی از وجوه اهمیت آن باشد که خود مبین شمایلی از معماری باستانی و دقیق ایرانی است. به طور قطع، برای دانشآموزانی که در ساختمانهای ایرانشهر، کیخسروی و مارکار تحصیل کردهاند، درک و دریافت معماری یاستانی ایران خود شیوهای از آموزش عینی است. مدرﺳﮥ مارکار امروزه نیز یکی از تالارهای خود را به موزﮤ زرتشتیان یزد اختصاص داده است. دبیرستان ایرانشهر: به گزارش رسمی نشریات آموزشوپرورش، پیش از سال ۱۳۰۶ش/1928م آموزشگاههای دولتی یزد کلاسهای متوسطه نداشتند و دبیرستانی کامل در این شهر وجود نداشت. در آثار و نوشتههای تاریخ معاصر یزد، از دبیرستان ایزدپیمان و ﻣﺆﺳﺴﮥ ملی کیخسروی در حکم دبیرستان نام برده شده است؛ اما در این مدارس تنها بعضی از دروس را ارائه میکردند. درنتیجه، دبیرستان ایرانشهر نخستین بنگاه فرهنگی بود که در جایگاه دبیرستان، با اراﺋﮥ دروس متعدد و کامل متوسطه، آغاز به کار کرد. این دبیرستان ادامه و کاملشدﮤ مدﺳﮥ دولتی نمره یک شهر یزد است. ﻧﻘﺸﮥ دبیرستان ایرانشهر را آندره گدار (Andre Godard)، معمار فرانسوی ساکن ایران، تهیه کرد و مدیریت اجرایی آن بهعهده ماکسیم سیرو (Maxime Siroux) گذاشته شد که دوست و همکار آندره گدار، مجری طرح، بود. طرح این بنا ترکیبی از طرح کاروانسراهای ایرانی و بناهای دورﮤ ساسانی است. این مدرسه از لحاظ وسعت نیز بزرگترین مدرﺳﮥ قرن اخیر بوده است. گسترﮤ 17هزار و 871 متر فضای فرهنگی شامل باغچه، زمین بازی، سالن آمفیتئاتر، آزمایشگاه و... نشاندهندﮤ بینشی آیندهنگرانه و دقیق است که تا امروز هم در پذیرش دانشآموزان هیچگونه کاستی و تنگنایی نداشته است (قلمسیاه، 1373). شماری از مدیران این مدرسه در ردیف فرهیختگان ملیاند؛ ازجمله دکتر حسین محبوبی اردکانی که در سالهای ۱۳۳۰تا۱۳۳۵ش/1952 تا1957م ادارﮤ این دبیرستان را بهعهده داشته است. از چهرههای شاخص علمی که در این دبیرستان تدریس کردهاند باید از دکتر قینی، ریاضیدان مطرح کشور، نام برد. افراد نامداری همچون دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، محمدکریم پیرنیا، دکتر حسین محبوبی اردکانی، دکتر محمدعلی قینی، دکتر محمدحسین پاپلی یزدی و دکتر مهدی بهزاد، از ریاضیدانان معاصر، از دانشآموختههای این مدرسهاند. دبیرستان دختراﻧﮥ ایزدپیمان: این مدرسه نخستین مدرﺳﮥ دختران در یزد است که در سال 1282ش/1904م زنی انگلیسی به نام الینه برایتی (MISS Nellie Brighty)، از طرف میسیون مسیحی، برای دختران زرتشتی تأسیس کرد. در ابتدا نام مدرسه ابتهاجیه بود و تاحدودی بهصورت مکتبخانهای بنا شد. این مدرسه در طول حیات خود اسامی مختلفی مانند ابتهاجیه، ایزدپیمان، اشرف و پس از انقلاب شرف داشته است. در سال 1300ش/1904م بانو آرمنوهی آیدین (MISS Nellie Brighty) از طرف میسون مسیحی به یزد آمد و مدیریت این مدرسه را بهعهده گرفت و در شمایل ادارﮤ آن تغییراتی اساسی ایجاد کرد. بانو آیدین نام مدرسه را به ایزدپیمان تغییر داد و در تاریخ 29اسفند1311/مرداد1932 و طی ناﻣﮥ شمارﮤ 3636/1591، امتیاز دبستان ششکلاسه را گرفت. یک سال پیش از این تاریخ و براساس برناﻣﮥ مدارس ایران، دوشیزه آنیک استپانیان نخستین دختری بود که از این مدرسه برای امتحان نهایی معرفی شد و گواهینامه گرفت. برای تدریس در سیکل اول دبیرستان، خانم آیدین و شیرین خانم فیروزیان برای امتحانات متفرﻗﮥ سیکل اول در مهر1312/اکتبر1933م به اصفهان رفتند و پس از پذیرفتهشدن، به طور غیررسمی مشغول تدریس شدند. در خرداد همان سال، شش نفر به همراه مادران خود و به سرپرستی خانم آیدین برای شرکت در امتحانات به اصفهان رفتند و همگی پذیرفته شدند. پس از آن، بانو آیدین برای تشکیل سیکل دوم ملزم به داشتن دیپلم شد و به همین منظور به انگلستان رفت و دروس تعلیموتربیت و روانشناسی را امتحان داد و پس از توفیق به ایران برگشت. وزارت فرهنگ وقت دیپلم او را پذیرفت و در سال 1314ش/1935م، امتیازناﻣﮥ تأسیس سیکل دوم دبیرستان ششکلاسه با شمارﮤ 594 صادر شد. چون سند مدرسه به نام میسیون انگلیس بود، در زمان جنگ جهانی دوم به علت تصمیم دولت مبنیبر خرید اموال خارجیها، این مدرسه با مشکل مواجه شد. اینگونه بود که مدیرت فرهنگ وقت یزد به علت انتساب آیدین به انگلیس و تمایلات تبلیغ مسیحیت او را اخراج کرد. بنابراین مدرسه ایزدپیمان منحل شد و شاگردانش با ترکیب مدرﺳﮥ ایراندخت، در همان محل، با نام مدرﺳﮥ اشرف به تحصیل مشغول شدند. این مدرسه در زمان انقلاب اسلامی دوباره تغییر نام داد و به شرف مشهور شد (به نقل از خانم مرات پیشکسوت فرهنگی یزد؛ همچنین سالنامه دبیرستان ایرانشهر، 1327و1328).
چالشهای تأسیس مدارس نوین رشد و گسترش مدارس جدید در یزد با مشکلاتی ازجمله موانع اجتماعی و مالی و سیاسی مواجه بود؛ علاوه بر این، همانند گسترش آموزشوپرورش نوین و مدارس جدید در سایر شهرها، بیش از همه با مخالفت سنتگرایان و برخی از روحانیان روبهرو شد. برخی از روحانیان در ابتدا به مدارس القابی همچون «کانون فساد و عامل بیدینی» میدادند و خانوادهها را از فرستادن فرزندان خود به این مراکز منع میکردند (غیرت، 1338). پس از تأسیس دارالفنون، برای نشر علوم تلاشهای بیشتری صورت گرفت و در سال 1237ش/1858م، وزارت علوم تأسیس شد و به نام وزارت معارف و اوقاف و فواید عامه نامگذاری شد. این نام بعدها به نام وزارت معارف اوقاف و صنایع مستظرفه تغییر داده شد. پس از قتل امیرکبیر، وزرای دیگر ناصرالدینشاه هرچند با سیاستهای امیرکبیر چندان موافق نبودند، بهناگزیر راه او را در نشر علوم ادامه دادند. عمومیشدن آموزش تحصیل، آن هم در سطح ابتدایی، با تأسیس مدرﺳﮥ رشدیه آغاز شد. میرزاحسن رشدیه در سال 1266ش/1887م نخستین مدرسه را در شهر تبریز بنا نهاد و بعدها در مشهد و تهران نیز این اقدام را انجام داد. رشدیه بعدها در شرح احوال خود نوشته است که برای مانعشدن فعالیت من مؤثرترین اسبابها تکفیر من بود، اعتنا نکردم. به مشهد رفته بودم، از ورود من به حرم مانع شدند؛ پس به زیارت از خارج قانع شدم. ورود به حمامها را برای من ممنوع کردند؛ پس در منزل استحمام کردم. در معابر بنای فحاشی گذاشتند، جز برای مدرسه از خانه خارج نشدم؛ اما بینتیجه بود. در مشهد نیز مدرسهای را ویران کردند و ناچار به فرار از مشهد شدم (رشدیه، 1370). در مواجهه با تحصیل دختران این مخالفتها بسیار شدیدتر بود. زنها مقاومتهای بسیاری کردند تا اینکه بالاخره در سال 1327ش/1948م، نخستین مدارس دخترانه به سبک جدید تأسیس شد. در این زمان علویه رشدیه مدرسهای به نام عفاف و طوبی رشدیه مدرسهای به نام تربیت تأسیس کرد (رشدیه، 1362). وزارت معارف نیز ادارﮤ تعلیمات نسوان را ایجاد کرد و بنابر پیشنهاد وزیر معارف، احمدخان نصیرالدوله، دو مدرﺳﮥ ابتدایی دولتی مجانی برای دختران تأسیس شد. پس از آن مقرر شد در هر ناﺣﻴﮥ شهر یک مدرسه دولتی مجانی دخترانه افتتاح شود (ترابی فارسانی، 1378: 41). شهر یزد نیز از این قاعده مستثنی نبود. زمانیکه آن میزان مخالفت در مرکز و شهری مانند تبریز مشاهده میشود، بهسهولت میتوان بازخورد مردم یزد را نیز قضاوت کرد. جاﻣﻌﮥ یزد در برابر ورود تلگراف واکنش نشان داد و این از گزارش مأمور سیمکشی تلگراف مشخص میشود که میگوید: در یزد ﺣﺠﺔالاسلامی خطاب به عامل حکومتی میگوید تو لایق سلام هم نیستی؛ چون قصد داری یکی از فراوردههای فرنگی را اینجا دایر کنی (محبوبی اردکانی، 2537: ج2). بنابراین مشخص است که این جامعه در برابر شکل نوین مدرسهسازی نمیتواند بازخورد پذیرندهای داشته باشد؛ زیرا جاﻣﻌﮥ سنتی هنوز ضرورت دانش نوین را لمس نکرده و پذیرای چنینی تغییری نشده بود. رفتهرفته در دوران مظفرالدینشاه یازده مدرسه در شهر یزد گشایش یافت (تشکری بافقی، 1377)؛ اما خانوادهها بیشتر، سواد را در حد همان مکتبخانه کافی میدانستند. تا پیش از همگانی و رایگانشدن مدارس، گاهی بهعلت فراهمنبودن زمینههای اقتصادی، خانوادههایی که تمکن مالی چندانی نداشتند، مانع حضور فرزندانشان در مدارس میشدند؛ چون با رفتن بچه به مدرسه باید از حضور یک نیروی کاری در کارگاه پدری صرفنظر میکردند؛ همچنین لازم بود میزانی هزینه نیز برای تحصیل او در نظر بگیرند. درنتیجه، ترجیح میدادند چنین کاری صورت نگیرد. بنابراین بسیاری از خانوادهها، به بهاﻧﮥ الزام همکاری فرزندان در امور پیشهوری، از تحصیل آنها ممانعت میکردند. چنانکه پیشتر در خطابههای مانکجی دربارﮤ کودکان زرتشتی ذکر شد: آن ﻣﺆسسه حاضر به پرداخت کارمزد به دانشآموزان بود و حتی ششماه زودتر این کارمزد را میپرداخت؛ اما باز هم از اعزام فرزندانشان به تهران، آن هم برای تحصیل خودداری میکردند (ر. ک: شهمردان، 1363). ﻣﺴﺌﻠﮥ دیگر آمادهنبودن فضای اجتماعی و بیمناکی از امنیت است. در شرح مدرﺳﮥ مشیریه، در جایگاه نخستین مدرﺳﮥ نوین یزد، آمده است که: دویست دانشآموز داشت و چهار نفر خدمتگزاران مدرسه شاگردان را هنگام مراجعت به منازلشان مراقبت میکردند (تشکری بافقی، 1377). واژﮤ مراقبت تا منزل نشاندهندﮤ اطمیناننداشتن به فضای اجتماعی آن عهد است. به طور کلی، در دورﮤ مشروطه و پس از آن تأسیس مدارس نوین کاری بسیار دشوار بود؛ زیرا جامعه هنوز آمادگی پذیرش آن را نداشت و این امر برای مدارس دخترانه بسیار سهمگینتر و مشکلتر بود. مدارس نوین ویژﮤ دختران با فاﺻﻠﮥ زمانی طولانی، حدود سال 1300ش، بین 298تا 1301ش/1919تا1922م، در یزد دایر شد. روشن است در جامعهای مذهبی مانند یزد، دختران علاوهبر ممانعتهایی مانند نشستن در کلاس درس کنار پیروان ادیان دیگر، با محدودیتهای دیگری مانند حجاب و فاﺻﻠﮥ مسیرخانه تا مدرسه روبهرو بودند؛ همچنین مهمترین موضوع، یعنی تدریس معلمهای غیرمسلمان برای آنها، پذیرفتنی نبود. چنانکه در مبحث مدرﺳﮥ ایزدپیمان بیان شد، علت اخراج بانو آیدین را گرایش او به تبلیغ مسیحیت ذکر کردند.
نتیجه قدمت دیرپای فرهنگ و تمدن در یزد و ویژگیهای مردم آن همچون قناعت، دیانت، مناعت، سختکوشی و پشتکار آنها برای زندگی در کویر و پایهگذاری تمدن در این منظقه، سرمنشأ تلاش بیوقفه و جدی آنها در راه کسب علم و دانش و پرورش نخبههای علمی و دینی در عرصههای مختلف معارف بشری است؛ چنانکه بازتاب آن در گزارشها و خاطرههای جهانگردان ایرانی و خارجی به چشم میخورد. وقوع انقلاب مشروطه در سال 1324ق/1906م، در آموزشوپرورش نوین و گسترش آن در تمامی کشور و بهویژه یزد تأثیر گذاشت. براساس قانون اساسی کشور، دولت موظف شد برای تحصیل دانشآموزان امکانات لازم را فراهم کند و تحصیلات ابتدایی اجباری شد. بهدنبال انقلاب مشروطه، در یزد دبستانهای متعدد تأسیس شد و طبیعی بود که در ابتدا، در برابر مدارس نوین مقاومتهایی صورت گیرد؛ اما از آنجا که نمیتوان جلو پیشرفت و توسعه را گرفت، آموزشوپرورش نوین سرانجام در یزد گسترش یافت؛ هرچند آموزش سنتی تا مدتها با اهداف خاص خود، در کنار آموزش نوین ادامه یافت. در گسترش آموزش نوین در یزد، اقلیتهای مذهبی نقش عمدهای داشتند. زرتشتیان ایرانی مقیم هند و ارتباط زرتشتیان یزد با آنها در تحول نظام آموزشی در یزد بسیار تأثیرگذار بود. چنانکه تا پایان حکومت قاجار، بیش از سی مدرﺳﮥ دخترانه و پسرانه در یزد و حوﻣﮥ آن تأسیس شد که تمام آنها در ساﻳﮥ حمایت و کمکهای مالی زرتشتیان ایرانی مقیم هند شکل گرفته بود. در این دوره مدارس زرتشتیان یزد، در مقابل مدارس مسلمانان، سه برابر بیشتر بود؛ البته زرتشتیان خود را ایرانی میدانستند و در این مدارس، زرتشتیان و مسلمانان در کنار هم تحصیل میکردند. علاوهبر زرتشتیان، اقدامات مسیحیان و یهودیان نیز در رشد و توﺳﻌﮥ آموزش نوین در یزد بیتأثیر نبود. گسترش مواهب جدید تمدنی، مانند تلگراف و گسترش صنعت چاپ نیز در انتقال اخبار و دانایی ﻣﺆثر واقع شد؛ سپس با شکلگیری روزنامهها، نیاز مردم به دانش نوین بیشتر انعکاس پیدا کرد. درنتیجه، نظام آموزش نوین رفتهرفته در شهر یزد شکل خود را پیدا کرد و در ابتدای قرن جاری، موفق شد گسترش بیشتری بیابد؛ تا آنجا که به تحصیل دختران نیز، در حکم یک ضرورت، توجه شد. بنابراین آموزش زنان، یعنی نیمی از جامعه، وارد مرﺣﻠﮥ تازهای شد و آنها در مدارس نوین مشغول تحصیل شدند. زنانی که تا پیش از اشاﻋﮥ آموزش نوین، سواد آنها تنها به دانش محدود مکتبخانهای خلاصه میشد و حتی شانس تحصیل در مدارس علمیه را نیز نداشتند. پینوشت
| ||
مراجع | ||
1. آفاری، ژانت، (1385)، انقلاب مشروطه ایران، 1906 تا 1911، ترجمه رضا رضایی، تهران: بیستون. 2. آیتی، عبدالحسین، (1317)، تاریخ یزد، 2ج، یزد: گلبهار. 3. اسلامی چاهویی، محمد، (بیتا)، نقش مدارس جدید در شکلگیری انقلاب مشروطیت ایران، اولین کنفرانس بینالمللی پژوهشهای نوین در حوزه علوم تربیتی و روانشناسی و مطالعات اجتماعی ایران، مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی سروش حکمت مرتضوی. 4. امیدواری، سمیه و مریم امیدواری، (1393)، سیر تحول الگوی مدارس در دوره پهلوی اول، بررسی موردی مدارس استان یزد، مجموعه مقالات اولین کنگره بینالمللی افقهای جدید در معماری و شهرسازی. 5. بابازاده، شهلا، (1378)، تاریخ چاپ در ایران، تهران: طهوری. 6. پولو، مارکو، (1350)، سفرنامه مارکوپولو با مقدمه جان ماسفیلد، ترجمه حبیبالله صحیحی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب. 7. ترابی فارسانی، سهیلا، (1378)، اسنادی از مدارس دختران از مشروطه تا پهلوی، تهران: سازمان اسناد ملی ایران. 8. --------------، (1389)، گزیده اسناد نظام آموزشوپرورش و مجلس شورای ملی، تهران: کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی. 9. تشکری بافقی، علیاکبر، (1388)، خاطرات وکیل التولیه، تهران: سخن. 10. ----------------، (1377)، مشروطیت در یزد از ورود اندیشه نوین تا کودتای سیدضیاءالدین طباطبایی 1299-1285ش، تهران: مرکز یزد شناسی. 11. حاجیزاده میمندی، مسعود، (1391)، بازار یزد و بازارچههای پیرامونی آن در دویست سال اخیر، تهران: پژوهش گروهی بنیاد ایرانشناسی. 12. خاضع، اردشیر، (1364)، تذکره سخنوران یزد، به کوشش رشید شهمردان، بمبئی: خاضع. 13. خانیکوف، نیکولای ولادیمیروویچ، (1375)، سفرنامه خانیکوف، گزارش سفر به بخش جنوبی آسیای مرکزی، مترجمان دکتر اقدس یغمایی و ابوالقاسم بیگناه، مشهد: آستان قدس رضوی. 14. دانشنامه تاریخ معماری ایرانشهر، (1390)، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ایران، بازبینیشده در 25/11/2019. 15. رشدیه، شمسالدین، (1362)، سوانح عمر، تهران: تاریخ ایران. 16. رشدیه، فخرالدین، (1370)، زندگینامه پیر معارف رشدیه، تهران: هیرمند. 17. رحمانی، عنایتالله، (1384)، چهرهنما 1322/1904 جریده مصور ، تهران: سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. 18. سرشار، هومن، (1384)، فرزندان استر، مقالاتی درباره تاریخ و زندگی یهودیان در ایران، ترجمه مهرناز نصیریه، تهران: کارنگ. 19. شهمردی، رشید، ( 1363)، تاریخ زرتشتیان، فرزانگان زرتشتی، تهران: فروهر. 20. شیخالاسلامی، پری، (1351)، زنان روزنامهنگار و اندیشمند ایران، به تصحیح غفور ارشقی، بیجا: چاپخانه مازاگرانیک. 21. ضمیری، محمدعلی، (1374)، تاریخ آموزش و پرورش ایران و اسلام، شیراز: راهگشا. 22. عابدی اردکانی، محمد و محمدحسن میرحسینی، (1387)، انقلاب اسلامی در یزد، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی. 23. غیرت کرمانشاهی، عبدالکریم، (1338)، کلیات آثار سیدعبدالکریم غیرت، به کوشش محمدسعید غیرت، تهران: چاپخانه فردوسی. 24. فرخی یزدی، محمد، (1372)، دیوان فرخی یزدی، به کوشش حسین مسرت، یزد: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی استان یزد. 25. قانون اساسی مشروطیت، 1324قمری. 26. قلمسیاه، اکبر، (1373)، یزد در سفرنامهها، یزد: مؤسسه انتشارات یزد. 27. قویمی، فخری و خشایار وزیری، (1352)، کارنامه زنان مشهور ایرانی، تهران: وزارت آموزشو پرورش. 28. کتیرایی، محمود، (1348)، از خشت تا خشت، تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات دانشگاه تهران. 29. کرزن، ناتانیل، (1350)، ایران و قضیه ایران، ترجمه وحید مازندرانی، ج۱، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب. 30. مالکوم، نایپر، (1394)، سفرنامه یزد، برداشتهای نایپر مالکوم سیاح انگلیسی از شهر یزد در اواخر دوره قاجاریه، ترجمه دکتر علیمحمد طرفداری، یزد: مهرپادین. 31. محبوبی اردکانی، حسین، (2537 شاهنشاهی)، تاریخ ﻣﺆسسات تمدنی جدید در ایران، ج1، تهران: دانشگاه تهران. 32. مسرت، حسین، (1376)، یزد یادگار تاریخ، یزد: اداره فرهنگ و ارشاد. 33. معصومخانی، کاظم، (1328)، سالنامه فرهنگ یزد، یزد: گلبهار. 34. ------------، (1333)، سالنامه فرهنگ یزد، یزد: گلبهار. 35. مهدوی، عبدالرضا (هوشنگ)، (1380)، تاریخ روابط خارجی ایران، تهران: امیرکبیر. 36. میر حسینی، محمدحسن، (1386)، سیر تحولات سیاسی و اجتماعی یزد در دوران مشروطه، فصلنامه گنجینه اسناد، ش66، ص32تا55. 37. ناطق، هما، (1375)، کارنامه فرهنگی فرنگی در ایران، تهران: خاوران. ب. مقاله 1. تشکری بافقی، علیاکبر، (بهار و تابستان 1394)، نگرشی بر عملکرد مبلغان پروتستان در یزد عهد قاجار، دوفصلنامه علمی پژوهشی تاریخ نامه ایران بعد از اسلام، س5، ش10، ص33تا59. 2. سعیدی، حوریه، (زمستان1385)، میرزاجواد خان سعدالدوله، فصلنامه گنجینه اسناد، ش64، ص137. 3. شمس اسفندآبادی، حمیدرضا و همکاران، (زمستان1394)، تعاملات اقلیت یهودی یزد با مسلمانان دوره قاجار، فصلنامه علمی پژوهشی پژوهشنامه تاریخ، س11، ش41، ص17تا42. 4. علاقمند، سپیده، سعید صالحی و فرهنگ مظفر، (1396)، مطالعه تطبیقی معماری و محتوای مدارس ایران از دوره سنتی تا نوین، مجله علمی پژوهشی پژوهشکده هنر معماری و شهر سازی نظر، س4، ش49، ص5تا18. 5. نایبیان، جلیل و جواد علیپور سیلاب، (بهار و تابستان1391)، جستارهای تاریخی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، س3، ش1. ج. تارنما 1. سخنان بانو زینب مرآت پیشکسوت فرهنگی یزد برداشته از تارنمای http://rahavardeman.blogfa.com/1391/10. د. لاتین 1. Afary, Janet, (1996) , Iranian Constitutional Revolution 1906-1911: Grassroots Democracy, Social Democracy and Originsof Feminism. New York: Columbia University Press.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,402 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 924 |