
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,685 |
تعداد مقالات | 13,837 |
تعداد مشاهده مقاله | 32,728,556 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,936,129 |
بررسی معناشناسی واژة زهد در آثار سنایی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهشهای ادب عرفانی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دوره 13، شماره 4 - شماره پیاپی 43، اسفند 1398، صفحه 73-88 اصل مقاله (1.21 M) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jpll.2020.119830.1414 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سمانه جاری1؛ محمدرضا نصراصفهانی* 2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
معنیشناسی دانشی است که با آن، مفهوم واژهها و کلمات تحلیل میشود و در فهم معنای دقیق کلمه راهگشاست. با توجه به نظام معنایی و دایرۀ واژگانی که یک واژه در آن قرار میگیرد، مفهوم و معنای آن مشخص میشود و کاربرد و بسامد آن، اهمیت و جایگاه دقیق کلمه را برای ما مشخص میکند. بسامد بالای زهد در متون عرفانیْ آن را به یکی از مهمترین کلیدواژهها تبدیل کرده است. سنایی، شاعر قرن ششم هجری، نخستینبار مفاهیم عرفانی را به نظم درآورد و به زبان شعر سرود. زهد یکی از مهمترین مفاهیم عرفانی است که سنایی آن را در اشعارش بیان کرده است؛ بهگونهای که واژۀ زهد یکی از واژگان کلیدی در آثار او به شمار میرود؛ ازاینرو بررسی معنیشناسی واژۀ زهد در آثار او اهمیت ویژهای دارد. نویسندگان این پژوهش بر آن هستند تا با استفاده از شیوۀ معنیشناسی، دیدگاه سنایی را دربارۀ زهد تبیین کنند و معنای دقیق این واژه را در آثار او نشان دهند. تحلیل معناشناختی واژۀ زهد نشان میدهد که سنایی واژۀ زهد را در معنای اصلی خود به کار نبرده و حتی معنای نسبی و جدیدی به آن بخشیده که بیانگر دیدگاه ویژۀ او نسبتبه زهد است. او زهد را در معنایی تازه و متفاوت به کار برده است که با استفاده از شیوۀ معنیشناسی میتوان به این معنا پی برد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زهد؛ سنایی؛ کلیدواژه؛ معنیشناسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1ـ مقدمه سنایی، شاعر و عارف قرن ششم، نخستینبار مفاهیم عرفانی را به نظم درآورد و معنای تازهای به کلمات بخشید. کلمات و اصطلاحاتی که او در اشعارش به کار برده است، در آثار عرفانی پیش از او نیز دیده میشود؛ اما کلمات و واژگان در آثار او، کاربرد متفاوتی یافت و سنایی توانست تحولات شگرفی در معانی ایجاد کند؛ بهطوری که بسیاری از شاعران، به شیوۀ او روی آوردند و مفاهیم عرفانی را در قالب شعر بیان کردند. با توجه به تغییرات و تحولاتی که سنایی در زبان شعر ایجاد کرد و معنای جدیدی به برخی از واژگان بخشید، ضرورت دارد تا معنای دقیق واژهها در آثار او تبیین شود. فهم صحیح واژهها در گرو ارتباط و کاربرد آنها با دیگر واژگان است؛ به همین سبب باید دایرۀ واژگانی آنها را بررسی کرد. برای شناخت دقیق زبان عرفانی و منظومۀ فکری عارف بزرگی مانند سنایی، ضروری است دایرۀ معنایی اصطلاحات عرفانی این شاعر بررسی و تحلیل شود. زهد یکی از پربسامدترین کلیدواژهها در اشعار سنایی است؛ به همین علت بررسی دقیق معنای آن ما را با اندیشه و تفکر سنایی بیشتر آشنا میکند. نویسندگان این پژوهش میکوشند با استفاده از شیوۀ معنیشناسی نشان دهند که سنایی زهد را دقیقاً در چه معنایی به کار برده است. آیا زهد سنایی همان معنای اصلی واژۀ زهد را در بر دارد یا مانند بسیاری از واژگان بهکاررفته در اشعار سنایی، معنا و مفهوم جدیدی یافته است که از نگاه ویژۀ سنایی نشأت میگیرد؟ دایرۀ واژگانی که میتوان برای زهد متصور شد، چگونه است؟ در پاسخ به این پرسشها لازم است معنای اصلی زهد بررسی شود؛ همچنین با شیوۀ معناشناختی بهشکل دَرزمانی، مفهوم این واژه در طول تاریخ، بررسی و معنای نسبی آن مشخص گردد؛ سپس با استفاده از معنیشناسی همزمانی و ترسیم دایرۀ واژگانی زهد، معنای آن در اشعار سنایی به دست آید. تعیین جایگاه و معنای زهد، در گرو بررسی ارتباط آن با سایر واژهها ازجمله واژههای مترادف و متقابل است. نویسندگان این پژوهش بر آناند که با الهام از شیوۀ ایزوتسو، معنای زهد را در دیوان سنایی و مثنوی حدیقةالحقیقه مشخص کنند. ایزوتسو در کتاب انسان و خدا در قرآن بیان میکند که «واژگان یک شبکة پیچیدة واحد از پیوستگیها و ارتباطات به اعتبار سیمای زبانشناختی آن هستند» (ایزوتسو، 1393: 36). همین پیوستگی و ارتباط به ما در فهم واژه ازطریق واژگان دیگر کمک میکند. مهمترین عنصر در الگوی معنیشناسی ایزوتسو معنای اساسی و نسبی و تمایزنهادن میان آنهاست. هر کلمه بهصورت مجزا و مستقل دارای معناست و معنای خاص خودش را دارد. «این عنصر معنیشناختی ثابت را که هرجا این کلمه به کار رفته و هرکس آن را به کار برده باشد، پیوستۀ به آن است میتوانیم به نام معنی اساسی آن کلمه بخوانیم» (همان: 14). کلمات علاوهبر معنای اصلی، سیمای دیگری نیز دارد. وقتی کلمه وارد نظام و دستگاه جدیدی میشود، معنای جدیدی مییابد که خارج از آن دستگاه معنیشناختی، آن معنا را نخواهد داشت. «معنی نسبی، چیزی است که دلالت ضمنی دارد و در نتیجۀ پیداشدن وضع خاصی برای آن کلمه در زمینهای خاص، به معنای اساسی پیوسته و افزوده میشود و در نظام تازه نسبتبه کلمات مهم دیگر، نسبتها و روابط گوناگون پیدا میکند» (همان: 15). برای یافتن معنای واژه باید به ارتباطات و پیوستگی واژه با دیگر واژگان توجه کرد و براساس دستگاه معنیشناختی که واژه در آن قرار گرفته است، واژه را بررسی کرد. ایزوتسو معتقد است یک علمِ یکنواختِ سازمانیافتۀ معنیشناسی در اختیار نداریم و فقط تعدادی از نظریههای مختلف دربارۀ معنی وجود دارد. او میکوشد تصورش را از معنیشناسی نشان دهد. به عقیدۀ او، معنیشناسی «تحقیق و مطالعهای تحلیلی دربارۀ کلمات کلیدی زبان است؛ بهمنظور آنکه سرانجام جهانبینی قومی شناخته شود که آن زبان را نهتنها همچون وسیلۀ سخنگفتن و اندیشیدن، بلکه مهمتر از آن همچون وسیلهای برای تصورکردن و تفسیرکردن جهانی که آن قوم را احاطه کرده است، به کار میبرد» (همان: 4)؛ اما معنیشناسی کاربردی بررسی چگونگی درک معنی به هنگام کاربرد زبان است. معنیشناسی کاربردی «به مطالعۀ معنی به هنگام کاربرد زبان در اجتماع و بحث دربارۀ معنی پارهگفتارها میپردازد» (صفوی، 1386: 20). کاربردشناسی زبان از شاخههای معنیشناسی کاربردی است که به مطالعۀ معنی اختصاص دارد. «کاربردشناسی زبان، مطالعۀ معنی است. معنایی که گوینده آن را منتقل و شنونده برداشت میکند. کاربردشناسی زبان بیشتر با تحلیل منظور افراد از پارهگفتههایشان سروکار دارد تا با معنی کلمات یا عباراتی که به کار میبرند. کاربردشناسی منظور گوینده است» (یول، 1389: 11). کاربردشناسی عنصر انسان را در تحلیلهای خود وارد میکند. ازاینرو تحلیلگر میتواند دربارة معنی مورد نظر افراد، مقاصد و نوع کنشهای آنها به هنگام گفتار بحث کند (رک. همان: 12). شیوهای که ایزوتسو آن را به کار بسته، بر مبنای کلمات کلیدی و معنای اصلی و نسبی کلمات است و این سه عنصر اصلی در الگویی که ارائه میدهد، دخیل است. در معنیشناسی کاربردی و کاربردشناسی زبان گوینده و شنونده، مقاصد گوینده، کنش و رفتار و همچنین کاربرد زبان در اجتماع، نقش پررنگی دارد. 1ـ1 پیشینة پژوهش زهد یکی از مهمترین مفاهیم عرفان اسلامی است و سنایی بهعنوان شاعری با تجربههای عرفانی از زهد در اشعار خود بهره برده است؛ ازاینرو پژوهشهای متعددی دربارۀ سنایی و زهد او صورت گرفته است. اهمیت زهد در اشعار او به اندازهای است که او را شاعر زهد و مثل مینامند. ازجمله پژوهشهای صورتگرفته درباب زهد سنایی، «سیری در مضامین و معانی زهد در اشعار سنایی غزنوی و ابواسحاقالبیری» (الوار، عزیزی و مسبوق، 1392: 114‑93) است که انگیزههای این دو شاعر را در رویآوردن به شعر زهد و شیوة نگرش آنها به دنیا و دلبستگیهای آن بررسی میکند و نشان میدهد که با وجود همانندی بسیار در رویکرد این دو شاعر به مفهوم زهد، تفاوتهای قابل ملاحظهای بین آن دو وجود دارد. مقالۀ «بررسی تطبیقی زهدیات سنایی و ابوالعتاهیه» (فتوت، 1385: 29‑18) مفاهیم زاهدانه را بررسی و بهصورت مقایسهای و تطبیقی تحلیل کرده است.در مقالۀ «بررسی تطبیقی زهدیات ابونواس و سنایی» (مقصودی، میرحسینی، 1390: 303‑279) نویسندگان کوشیدهاند اشعار زهدی ابونواس و سنایی را که دارای موضوعات مشترکی همچون دنیا، آخرت، مرگ و... است، بررسی تطبیقی کنند. همچنین مقالات متعددی دربارۀ زهد به نگارش درآمده که در آنها شیوۀ معنیشناسی به کار رفته است؛ ازجمله مقالۀ «میدان معناشناختی «زهد» در قرآن و بازتاب آن در دیوان شریف رضی» (شاملی و همکاران، 1396: 102‑79) که موضوع زهد را بررسی و میدان معناشناسی آن را ترسیم میکند و رابطۀ میان اجزای پیشرفتۀ سیستماتیک آن و دیگر واژگان اخلاقی مرتبط با آن در قرآن کریم را کشف میکند؛ سپس ابعاد فنی آن در دیوان عالِم و شاعر بزرگ شیعی، شریف رضی، واکاوی میشود. عباس مصلاییپور و مروت محمدی نیز در مقالۀ «معناشناسی زهد در نهجالبلاغه براساس روش معناشناختی ایزوتسو» (1390: 127‑97) به تحلیل معناشناختی واژه و مفهوم «زهد» در نهجالبلاغه پرداخته و برای این منظور به واژههایی توجه کردهاند که در حوزة معنایی زهد بهعنوان واژة کانونی قرار داشته است و ارتباط معنایی با آن دارد. کتاب شعر صوفیانۀ فارسی نوشتۀ یوهانس توماس دو بروین به بررسی تحول اشعار عرفانی در ادبیات فارسی میپردازد و سیر تفکر صوفیانه را از آغاز تا اواخر قرن نهم هجری بررسی میکند؛ بخشی را نیز به زهدیات سنایی اختصاص میدهد. پژوهش کنونی با دیدگاهی متفاوت، واژۀ زهد و مفهوم آن را در اشعار سنایی بررسی میکند. پژوهشهای متعددی دربارۀ زهد سنایی صورت گرفته است؛ اما یا بهصورت تطبیقی و مقایسهای بوده است و یا اشعاری بررسی شده است که مفهوم زهد را در بر دارد. در هیچیک از پژوهشهای انجامشده، به معنای اصلی و نسبی زهد و دایرۀ واژگانی که سنایی برای آن در نظر گرفته، توجهی نشده و مفهوم واژۀ زهد در اشعار سنایی با استفاده از شیوۀ معناشناسانه تحقیق و بررسی نشده است. 1ـ2 روش پژوهش روش این پژوهش اسنادی ـ کتابخانهای با رویکرد توصیفی ـ تحلیلی است. به این معنا که کتابهای سنایی ازجمله حدیقهالحقیقه، دیوان اشعار و مثنویهای وی بررسی و جملهها و بخشهای مربوط به واژۀ زهد از آنها استخراج شد؛ سپس با دستهبندی مطالب استخراجشده و با استفاده از آنها، مباحثْ توصیف، تحلیل و نتیجهگیری شد. برای درک مفهوم زهد در اشعار سنایی و نشاندادن دیدگاه او از شیوۀ معنیشناسی بر مبنای واژۀ کانونی، معنای اساسی و نسبی کلمه استفاده شده است. برای این منظور، شبکۀ معنایای که زهد در آن قرار گرفته است، مشخص شد تا از این طریق معنای زهد بیان شود. معنای اصلی زهد بررسی شد که همان معنای کلمه بدون در نظر گرفتن واژه در نظام معنیشناسی اشعار سنایی است؛ سپس با استفاده از معنیشناسی درزمانی مفاهیم زهد در عرفان اسلامی آشکار شد. این بررسی نشان میدهد که زهد در تصوف و عرفان معانی مختلفی ازجمله مالکیتنداشتن، ترک دنیا و غیره را به خود گرفته است. سپس دایرههای واژگانی زهد در اشعار سنایی ترسیم و ارتباطشان با واژۀ زهد نشان داده شد. زهد دارای چندین میدان معنیشناختی است و در اولین سطح، کلماتی که رابطۀ مستقیمی با زهد دارد، یک دایرۀ معنیشناسی را تشکیل داده است. این واژگان مرتبط با زهد نشان میدهد که فرد زاهد ویژگیهای ظاهری دارد. در سطح بعدی، دایرۀ کلمات بیانگر اعمالی است که از زهد نشأت میگیرد. در این مرتبه با دو میدان معنیشناسی روبهرو میشویم: یکی همسو با واژۀ کلیدی زهد و دیگری کلمات متقابل با آن. زهد سنایی دو سویه دارد: یکی زهد حقیقی و دیگری زهد ریایی که با استفاده از شبکۀ معناشناختی، ویژگیهایشان مشخص میشود. این شبکۀ معنیشناسی موجب ترسیم میدان معنیشناختی دیگری میشود که رابطۀ زهد و عشق را نشان میدهد و مشخص میکند سنایی کدام را ترجیح میدهد.
2ـ معنیشناسی در بحث معنیشناسی، سلسله ارتباطات یک پدیده با دیگر پدیدههای همزمان بررسی میشود و با تدوین دایرۀ واژگانی برای یک کلیدواژه، به استنباط معناشناختی آن میانجامد. یک واژه با حفظ معنای اصلی با توجه به شرایط و کاربردش، مصادیق گوناگونی مییابد. گاهی معنای اصلی خود را از دست میدهد و معنای جدیدی مییابد که این معنای جدید و نسبی با توجه به کاربرد و ارتباطش با دیگر واژگان مشخص میشود. معناشناسی زبانی بخشی از دانش زبانشناسی یا شاخهای مستقل از آن است که معنای کلمات و جملهها و متون را تحلیل و از دیدگاههای مختلف بهشکلی نظاممند آن را مطرح میکند. زمینۀ پیدایش معناشناسی زبانی را میتوان در واژهشناسی، ریشهشناسی و فن سخنوری یافت (رک. بورشه، 1377: 212). همچنین در تعریف دیگری، معناشناسی را مطالعۀ علمی معنی نیز گفتهاند که همان مطالعة مبنی بر نبودِ پیشانگاشتههای پژوهشگر و صراحت در بیان نتیجۀ آن است (رک. صفوی، 1386: 14). معنیشناسی به رابطۀ میان زبان و پدیدهها میپردازد. «معنیشناسی، روابط میان صورتهای زبانی و پدیدههای هستی را بررسی میکند؛ یعنی چگونه کلمات عیناً به اشیاء پیوند مییابند. معنیشناسی میکوشد تا صحت و سقم روابط موجود بین توصیفهای زبانی و وضعیت امور در جهان خارج را بدون در نظر گرفتن گویندۀ کلام بیابد» (یول، 1389: 12). معنیشناسی یکی از شاخههای زبانشناسی است که با استفاده از آن میتوان به معنای دقیق کلمات پی برد. هریک از واژگان کلیدی دارای یک میدان معنیشناسی است که این میدان شامل واژگانی است که با واژۀ کلیدی در ارتباط هستند و بر مبنای آنها مفاهیم و معانی کلمات، دقیقتر بررسی و شناخته میشود. معنیشناسی به دو صورت انجام میگیرد: یکی بررسی معنای کلمات کلیدی و تحولات آن در طول زمان است که به آن معنیشناسی تاریخی یا درزمانی گفته میشود؛ دیگری معنیشناسی همزمانی است که به بررسی معنای کلیدواژه با توجه به دایرۀ واژگانی و کلمات مرتبط با واژۀ کلیدی میپردازد.
3ـ معنیشناسی زهد زهد از موضوعات مهم دربارۀ چگونه زندگیکردن و شیوۀ زیستن برای رسیدن به غایت کمال و هدف نهایی است. حکیم سنایی به این مسئله نگاه ویژهای دارد؛ بهطوری که او را شاعری پایبند به شریعت و زاهد میشمرند و اشعار او را در زمرۀ زهدیات قرار میدهند. واژۀ زهد در آثار سنایی بسامد بالایی دارد و بسیاری از سرودههایش مضمون زهد را در خود جای داده است و خودش نیز به این مسئله اذعان دارد. زهد در دیوان سنایی 42 بار و در حدیقه 15 بار آمده است.
زهد از موضوعاتی است که پیش از سنایی در قرآن مطرح شده است و میتوان آن را از واژگان قرآنی دانست. به همین سبب، علاوهبر بررسی واژۀ زهد در اشعار سنایی و در ارتباط با دیگر واژگان، باید به بررسی معنای این واژه، پیش از سنایی پرداخت تا مشخص شود سنایی زهد را در همان معنای اصلی که در قرآن و سنت آمده، به کار برده یا معنای جدیدی به آن بخشیده است؛ زیرا هر کلمه قطع نظر از کلمات و واژگان دیگر، معنای خاص خود را دارد؛ بهطوری که بیرون از دستگاه معنیشناسی، آن معنا را برای خود حفظ میکند و آن، معنای اساسی کلمه است. علاوهبر این معنای اصلی، وجه دیگری نیز وجود دارد که با توجه به دستگاه معنیشناسی و دایرۀ واژگانی، معنی متفاوتی به خود میگیرد که معنای نسبی واژه است.
4ـ معنای اصلی زهد زهد از واژگان کلیدی است که در تطوّر عرفان اسلامی، صورتهای گوناگونی پذیرفته است و عارفان تعاریف مختلفی را از زهد ارائه کردهاند. همچنین در متون لغت، معنای زهد به اشکال مختلفی آمده است. صاحب مجمعالبحرین در تعریف زهد میگوید: «زهد نسبت به چیزی عبارت است از عدم تمایل و گرایش قلبی نسبت بدان» (طریحی، ۱۳۷۵، ج 3: ۵۹). زهد به معنای اعراض و ترک است و از منظر وی، زهد ورزیدن در چیزی یعنی آن را ترککردن و رویگردانیدن از آن. در کتاب تاجالعروس در معنای زهد آمده است: «اکتفاکردن حداقلی (در تأمین نیاز خود) به حلال و چشمپوشیکردن از مقدار زائد برای رضای خداوند متعال». زهد، متضاد رغبت و به معنای ترک و اعراضکردن است (حسینی زبیدی، ۱۴۱۴، ج 4: ۴۸0). ابنمنظور نیز در لسانالعرب، زهد را به همین معنا آورده است و مینگارد: «والزُّهد: ضد الرغبة والحرص على الدنیا» (ابنمنظور، 1396، ج 3: 197). زهد در دنیا به معنای آن است که بر روزی حلالی که خداوند اعطا میکند، شکرگزار باشد و از شکر آن، ناتوان و عاجر نباشد و بر ترک حرام صبر نکند. زهد در مقابل حرص و آز و دنیاپرستی قرار دارد و خلاف رغبت است. صاحب کتاب العین که از قدیمیترین کتابهای لغت است، استعمال مادۀ زهد را در دین، و مادۀ زهادت را در همة امور و اشیا دانسته است: «الزهد فی الدین خاصة و الزهادة فی الاشیاء کلّها» (فراهیدی، 1409 ق، ج 4: 12). همچنین زهد در لغت، بر چیز اندک دلالت میکند و الزهید را چیز کم و زاهد را قلیل المال و قلیل المطعم معنا کردهاند و منظور از اندک را قدر کفاف میدانند (رک. ابنفارس، 1397: 425). در قاموس نهجالبلاغه، زهد چنین معنا شده است: «الإعراض عن الشی إحتقارا له»؛ یعنی روگردانشدن از چیزی برای پستشمردنش (شرقی، 1366: 251). تعاریفی که در کتابهای لغت در باب زهد بیان شده است، نشان میدهد که زهد به معنای تمایلنداشتن، چشمپوشی و ترک و اعراض است. زاهد کسی است که مال کمی دارد و از متاع دنیا رویگردان است. زهد به معنای چیز کم و اندک است و زاهد کسی است که به کم خشنود باشد و از چیزی رویگردان و بیمیل و به اندکی از آن راضی باشد (رک. راغب اصفهانی، 1383، ج 2: 156). ابناثیر دربارۀ زهد میگوید: «الزهد قلیل الشیء» (ابناثیر، 1385: 321) که همان چیز کم و قلیل است. زهد ورزیدن نسبتبه چیزی به معنای آن است که آن را حقیر و ناچیز بدانند تا جایی که نسبتبه از دست دادن و به دست آوردن، احساس اندوه و شادی نکنند. در قرآن کریم آمده است: «وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ کَانُوا فِیهِ مِنَ الزَّاهِدِینَ» (یوسف: 20). علامه طباطبایی در تفسیر این آیه، زهد را به معنای رویگردانی و بیاعتنایی گرفته است (رک. طباطبایی، 1378، ج 11: 117). معنای اصلی زهد، چیز اندک و بیمیلی و بیرغبتی به چیزی بهدلیل قلت آن است. زهد در قرآن کریم، به معنای رغبتنداشتن و بیاعتنایی به کار رفته است. عین لفظ زهد در قرآن نیست؛ اما از مشتقات زهد یعنی واژۀ زاهد استفاده شده است. «وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَکَانُوا فِیهِ مِنَ الزَّاهِدِینَ» (یوسف: 20). براساس تقسیمبندی درجات زهد، جهانبینی زاهدان در سه دسته جای میگیرد: 1) معرفت اولیه: تَزَهُّد یا اعراض از لذتهای دنیا یا ترک محرمات با وجود میل به دنیا با مجاهدت نفس و مشقت، با هدف کسب لذتهای بهشتی جاودانه؛ 2) معرفت ثانویه: معاوضۀ کالای ناچیز با کالای برتر و با ارزش؛ بدین معنی که زاهد در قبال معاوضۀ متاع دنیا، متاع آخرت را به دست میآورد و تمایلنداشتن به متاع دنیا به دنبال تمرینها و ریاضات پیدرپی و افزون معرفت او به نعیم آخرت و اعراض از حلال، با ظنَّ به آلودگی آن صورت میگیرد؛ 3) معرفت عالیه: عالیترین مرتبۀ زهد، اعراضنکردن، بلکه گذشت با شوق و رضا از زخارف و امتعۀ مادی دنیا و کسب معرفت از ارزشنداشتن وجودی دنیا و رسیدن به کمال، معرفت، حکمت و یقین و ناشی از حب الهی است (رک. شاملی و همکاران، 1396: 87).
5ـ معنای زهد در عرفان اسلامی در دوران صدر اسلام، همگان زهد و سادهزیستی را بهمنزلۀ ارزش و معیار میدانستند و آن را میپذیرفتند؛ اما بهتدریج رواج آن در میان مسلمانان از بین رفت تا جایی که زاهدان در میان مردم برجسته شدند و مورد توجه قرار گرفتند. با گذشت زمان و با پیدایش تصوف، مشربهای عرفانی متفاوتی شکل گرفت که پایه و اساسش زهد بود (رک. دهباشی و میرباقریفرد، 1393: 34، 52، 53). زهد و عرفان از یکدیگر جداناپذیر است؛ زیرا عرفان و تصوف بر مبنای زهد بنا نهاده شده است و ازاینرو از ابتدای شکلگیری تصوف، سخنان مختلفی دربارۀ زهد وجود دارد که بیانگر معنای زهد است. جنید بغدادی، عارف قرن سوم هجری، دربارۀ زهد میگوید: «الزهد تخلی الایدی من الاملاک و تخلی القلوب من الطمع» (سراج طوسی، 1914 م: 46). زهد، تهیدستی از ملک و خالیکردن دل از طمع و مشغلۀ آن است. بایزید بسطامی، عارف همعصر جنید و از پیشگامان مکتب خراسان، معتقد است که زاهد، مالک چیزی نیست و هیچچیز مالک او نیست. «لیس الزاهد من لا یملک شیئا انّما الزاهد من لا یملک شیئا و لا یملکه شیء» (مکی، 1417 ق، ج 1: 471). اگر کسی مالک چیزی نباشد، نمیتوان او را زاهد نامید؛ زیرا باید دلش از آن خالی باشد و تعلق خاطر بدان نداشته باشد تا جایی که هیچچیز نتواند مالک آن شخص شود. به نظر میرسد در قرن سوم هجری و در میان عارفان، زهد گسترش معنایی یافته و علاوهبر معنای اصلی، معنای جدیدی به خود گرفته است. علاوهبر بیرغبتی نسبتبه چیزی که اندک است، به معنای تهیدستی و مالکیتنداشتن بر چیزی است؛ به شرط آنکه دل نیز مشغلۀ آن را نداشته باشد و از آن خالی گردد؛ نوعی بیمیلی قلبی به امور دنیوی و اخروی برای رسیدن به کمال مطلوب. بایزید بسطامی سه مرتبه را برای زاهد برمیشمرد. اولین مرتبه زاهدبودن نسبتبه دنیاست. مرحلۀ دوم، بیرغبتی به آخرت و هرچه در آن است. مرتبۀ سوم، بیرغبتی به هر چیزی جز خداست (رک. قشیری، 1374: 39). معنای نسبی زهدْ بیمیلی به هر چیزی غیر از خداوند باری تعالی است که این مفهوم و معنایی عمیقتر و گستردهتر از معنای اساسی زهد است. هرچیزی جز خداوند، به قدری حقیر و ناچیز است که عارفان از آن رویگردان میشوند و نسبتبه آن بیمیل میشوند. سفیان ثوری زهد را کوتاهی آرزو میداند و میگوید: «زهد در دنیا کوتاهی امل است در حطام او، نه گلیمپوشیدن و نه جُوخوردن» (قطب عبادی، 1393: 45). او سختیکشیدن و ترک مادیات و نداشتن را زهد نمیداند؛ بلکه از نظر او زهد یعنی نداشتن وابستگی و بیرغبتی به دنیا که آن را به گیاه خشک و شکسته و پوسیدهای تشبیه میکند و به اندازهای حقیر میشمارد که حتی ارزش دلبستگی ندارد. این همان معنایی است که حضرت علی (ع) در نهجالبلاغه به آن اشاره میکند و میفرماید: «ایها الناس الزهاده قصر الامل و الشکر عند النعم و التورع عند المحارم»؛ اى مردم! پارسایى، دامن آرزو درچیدن است، و شکر نعمت حاضر گفتن و کناره گیری از محرمات. (نهجالبلاغه: خطبة 81). کلمۀ زهد در نهجالبلاغه، دارای معنای نسبی نظیر کوتاهی آرزو، شکر به هنگام نعمت و ورع در برابر محارم الهی است. عارفان تحت تأثیر آموزههای قرآن و سنت برای زهد، معانی مختلفی را در نظر گرفتهاند که همگی معنای نسبی زهد به شمار میرود. بسیاری از عارفان زهد را ترک دنیا برای ثواب آخرت میدانند و معتقدند این زهد، ضعیف است؛ زیرا «دنیا و آخرت در نظر عارفان حقیر و مختصر است. ایشان از عذابهای گوناگون دوزخ نترسند و به نعمتهای گوناگون بهشت امید ندارند» (نسفی، 1386: 33). آنها خدا را برای خودش عبادت میکنند، از خدا میترسند و به او امید دارند و در طلب معرفت و شناخت حقتعالی هستند؛ به همین دلیل دنیا و آخرت، هر دو را ترک میکنند و درپی رسیدن به هدف غایی هستند. «در تصوف اسلامی، زهد به این معنا نیست که سالک از برخورداری دنیا منع شود و از نعمتهای مشروع بهره نبرد؛ بلکه اساس زهد آن است که آدمی دل در دنیا نبندد و دستیابی به لذات و آرزوهای دنیایی را مراد و هدف خود قرار ندهد» (دهباشی و میرباقریفرد، 1393: 37).
6ـ معنای زهد در اشعار سنایی زهد از واژگانی است که در بیشتر آثار سنایی دیده میشود؛ در مثنوی حدیقةالحقیقه و حتی در دیوان اشعارش نیز این واژه را مکرر میبینیم. این مسئله نشاندهندة آن است که زهد از موضوعات مهم و مورد علاقة سنایی است که بدان توجه داشته است و میکوشد تا دیدگاهش را دربارۀ این موضوع به زبان نظم بیان کند.
همانطور که اشاره شد، زهد در لغت به معنای چیز اندک و قلیل است که بهتدریج و در طول تاریخ عرفان اسلامی، معنای نسبی جدیدی یافته و علاوهبر معنای اصلی خود، در معانی متعدد دیگری نیز به کار رفته است. زهد در عرفان، به معنای ترک دنیا و تعلقنداشتن به مادیات برای رسیدن به هدف غایی است. عارف در سیر الی الله از هستی دست میکشد و قلبش را از میل به آن تهی میکند تا مقصودش حاصل گردد و این امر میسر نمیشود مگر با اعراض از دنیا. 6ـ1 نشانههای زاهد زهد در اشعار سنایی با واژههای مختلفی در ارتباط است. برای زهد میتوان دایرههای واژگانی متعددی را در نظر گرفت و براساس آنها معنای زهد را بررسی و تحلیل کرد. زهد از یکسو با برخی کلمات در تقابل و تضاد است و ازسوی دیگر با برخی واژهها ارتباط معنایی مییابد. از مهمترین کلماتی که در کنار زهد استفاده شده است، میتوان به ریا، طاعت، دین و... اشاره کرد. همچنین سنایی واژههای سجاده، خرقه و تسبیح را در کنار زهد به کار میبرد و زاهد را با صفت پشمینهپوشی معرفی میکند و خرقه را لباس زاهد میداند. با توجه به واژگانی که در ارتباط با زهد مطرح است، پی میبریم او برای زاهد، نشانههایی را برشمرده که شامل تسبیح، سجاده و خرقه است؛ بهویژه خرقه یا پشمینهپوشی نشان اصلی زاهد است.
در اولین سطح پی میبریم که زاهد دارای ویژگیهای ظاهری است که او را از دیگران متمایز میکند. از آنجایی که زاهد در طلب آخرت و رهایی از آتش دوزخ است، همواره به عبادت مشغول است و خود را از نعمتها محروم و زندگی خود را صرف عبادت میکند. او همواره بر روی سجاده مشغول ذکرگفتن با تسبیح است و خرقه بر تن میکند. سنایی سجاده را نشانۀ زهد میداند و زاهد را پشمینهپوش میخواند. در صورتی که زاهد منافق باشد و زهد ریایی ورزد، برای نشاندادن زهدِ خود به دیگران از خرقه و سجاده کمک میگیرد. در اینجاست که سنایی زنار را که نشان کفر است، بر ظاهر زهد که خرقه و سجاده و تسبیح است، برتری میدهد.
6ـ2 اعمال زاهد دایرۀ واژگانی دیگری که برای زهد، بهعنوان کلمۀ کانونی مطرح میشود، شامل کلماتی است که بیانگر اعمال زاهد است. این واژهها عبارت است از: طاعت، قرائی، استغفار، صیام و غیره.
در دومین سطح، زهد با واژههایی مرتبط است که نشاندهندۀ اعمال زاهد است. سنایی در ابیات مختلف، زهد را با کلماتی مانند طاعت و استغفار به کار میبرد؛ یعنی علاوبر نشانههای ظاهری، زاهد اعمالی را انجام میدهد که از ویژگیهای او به شمار میرود. کسی که تارک دنیا میشود، به طاعت و عبادت میپردازد که این طاعت و عبادت شامل استغفار، خواندن قرآن و گرفتن روزه میشود. مهمتر از همه آنکه زاهد حقیقی، طاعات خود را از دیگران پنهان میکند و آن را در معرض نمایش قرار نمیدهد. او خداترسی است که ترک اسباب میکند.
ترک تعلقات و طاعت و عبادت، مورد قبول سنایی است؛ اما او کوی قلاشی را به آن ترجیح میدهد و میگوید اگر روزگار و ایام با او سر سازش داشت همواره سَروکارش با می بود.
ازسوی دیگر کلماتی وجود دارد که هرکدام عملی را نشان میدهد و در تقابل با زهد است؛ مانند فسق، نفاق، قمار و شراب. این کلمات را میتوان بهشکل دایرة واژگانی زیر نشان داد:
فسق ترک دستورهای الهی و خارجشدن از طاعت بهسبب گناه است و در لغت به معنای گذاشتن حکم خدای تعالی و نافرمانی است. کسی که از حکم خدا رویگردان میشود، اعمالی را انجام میدهد که مخالف احکام خداوند است و به گناه آلوده میشود. از آنجایی که زاهد اهل طاعت است، دچار فسق نمیشود؛ زیرا فسق در برابر طاعت قرار دارد و زاهدی که مشغول طاعت و عبادت است از گناهان دوری میجوید. از نظر سنایی کسی که روزه میگیرد، از شرب خمر دوری میکند و این دو در تضاد و تقابل یکدیگر است. او خوردن شراب را متضاد زهد میداند. شرب خمر و قمار در شریعت اسلام، حرام است و زاهدی که پایبند به شریعت است و در سایۀ دین و پایبندی به احکام شریعت زندگی میکند و به عبادت میپردازد و مشغول نماز و روزه است، از هر چیزی که در دین حرام باشد، دوری میکند؛ بنابراین ویژگی دیگر زاهد، دوری از شراب و قمار است. از دیگر اعمالی که زاهد از آن روی برمیتابد، نفاق است. نفاق به معنای دورویی و ریاست. در لغت به معنای «از راهی و علتی این را پذیرفتن و داخلشدن و دوباره بیرونرفتن از شریعت» است (راغب اصفهانی، 1381، ج 3: 387) و منافقان کسانی هستند که از شریعت خارج شدهاند. انجام عبادات و معاملات باید به قصد قربت و نزدیکی به حق باشد، نه برای رضای مردم. کسی که در ظاهر، خود را زاهد نشان میدهد، در باطن نیز باید به آن معتقد باشد و دلش را از حظ دنیا خالی کند. اگر کسی به ظاهر و نزد مردم خود را زاهد معرفی کند، اما درونش خالی از زهد باشد، دچار نفاق و دورویی است که با زهد حقیقی در تعارض است. کسی که زهد میورزد، باید ظاهر و باطنش یکی باشد و از نفاق و دورویی بپرهیزد. دایرۀ واژگانی کلمات متقابل زهد نشان میدهد که زهد با فسق در تعارض است؛ ازاینرو هرآنچه باعث شود بنده از طاعت خداوند روی گرداند و مخالف احکام و دستورات خداوند باشد، با زهد همخوانی ندارد و در مقابل آن قرار میگیرد؛ مانند نفاق و خوردن شراب. پس اعمالی که زاهد انجام میدهد، دو روی دارد؛ یکی انجام طاعات است که شامل خواندن قرآن، استغفار، روزهداری و مستوری است و دیگری پرهیز و دوری از فسق، گناه، نفاق و خوردن شراب است. 6ـ3 زهد ریایی و زهد حقیقی چهارمین دایرة واژگانی زهد با توجه به کاربرد آن در اشعار سنایی، ارتباط آن با ریاست.
ارتباط واژۀ زهد با کلماتی مانند ریا، نفاق، غرور و توبه نشان میدهد که سنایی نگاه دیگری به زهد دارد که از نظر او مذموم و ناپسند است. زهدی که تنها برای ریا و به قصد محبوبیت میان مردم باشد و نه برای رضای حق و طی طریق و برای رسیدن به مقاصد مادی و دنیوی است، زهد ریایی و ناپسند است. سنایی معتقد است باید از زهد ریایی که همراه با نفاق و دورویی است، توبه کرد و او توبة نصوح را در ارتباط با همین نوع زهد مطرح میکند. از ویژگیهای زهد ریایی، تلخبودن است. حرص و طمع داشتن، غرور، نادانی و نفاق از دیگر ویژگیهای زهد ریایی است. کسی که برای ریا زهد میورزد، ظاهری تلخ و آزاردهنده دارد. منافق و حریص است و زهد او برای رسیدن به زر و دیگر چیزهای مادی و دنیوی است که باید از آن توبه کند.
زهد ریایی در تقابل با زهد حقیقی قرار دارد که آن را زهد اصلی مینامند. همچنین ویژگیهای ظاهری و اعمال زاهد حقیقی با زاهد ریایی متفاوت است. زاهد ریایی و منافق میکوشد تا خود را بهشکل زاهد حقیقی درآورد و خود را موجه جلوه دهد؛ اما با او تفاوتهایی دارد که نشاندهندۀ نفاق و دورویی اوست. زهد اصلی انسان را به وصل میرساند؛ اما زهد ریایی که هدفش دستیابی به رضایت خلق و در جهت مادیات است، اصالت ندارد.
سنایی در اشعارش به دو زهد اشاره میکند که یکی زهد ریایی و دیگری زهد حقیقی است. او زهد ریایی را با عنوان زهد تکلفی، مزور، رنگآمیز و منافقی نیز یاد میکند.
سنایی نظام زهد را در برابر نظام عشق قرار میدهد؛ زیرا نگاه دوسویهای به زهد دارد. سنایی زهد ریایی را تقبیح میکند؛ اما زهد حقیقی مورد توجه اوست. عارفی که در راه عشق قدم میگذارد و از شراب عشق سیراب میشود، از هرگونه ریا و خودنمایی بهدور است. او چه در دیر باشد چه در صومعه، برایش تفاوتی ندارد، او را به کفر بشناسند یا زهد؛ او تنها خدا را میبیند. این عشق سبب بدنامی میشود؛ اما بر زهدی که فقط برای خودنمایی باشد، ارجح است. عاشقی که به دیر و میکده میرود و از شراب حقیقت مینوشد و هستی خود را میبازد، بر زاهد و عابدی که به صومعه میرود و تسبیح به دست میگیرد و زهدفروشی و دینفروشی میکند، رجحان دارد. به عبارتی عارف مرتبهای بالاتر از عابد و زاهد دارد.
با توجه به معنیشناسی زهد پیمیبریم که سنایی به سه سطح زهد اشاره میکند: یکی نشانههای ظاهری زاهد است که با توجه به ارتباط کلمات و میدان معنیشناسی زهد میبینیم که از نظر سنایی، زاهد بر روی سجاده ذکر میگوید و تسبیح و خرقه به همراه دارد. در دومین سطح، سنایی به اعمال زاهد اشاره میکند و به عقیدة او زاهد کسی است که به طاعت و عبادت پرداخته و همواره مشغول ذکر است و استغفار میکند. سنایی در سومین سطح، به زهد حقیقی و ریایی پرداخته است و رابطۀ آن را با عشق مشخص میکند. نظام زهد را در تقابل با نظام عشق قرار میدهد و عشق را برتر از زهد میداند؛ زیرا زهد میتواند همراه با ریا باشد و زاهد یا در طلب این جهان است یا آن جهان؛ اما عاشق در طلب معشوق است.
سنایی زهد را در معنای اولیه و اساسی آن به کار نمیبرد و حتی معنای جدیدی به آن میبخشد. او زهد را به معنی انجام طاعت و عبادت و ترک دنیا و ریاضت نفس استفاده میکند. زهد در اشعار سنایی یعنی ترک دنیا و ترک گناهانی مانند نفاق و فسق. همچنین از نظر او زاهد، ویژگیهای ظاهریای مانند خرقهپوشی و ذکر با تسبیح دارد.
7ـ نتیجهگیری یکی از راههای دستیابی به معنای دقیق واژگان و جملات و پیبردن به مقصود اصلی گوینده، شیوۀ معنیشناسی و تحلیل معنیشناسی متن است. سنایی بهعنوان نخستین شاعری که مفاهیم عرفانی را به زبان نظم بیان کرد، شناخته میشود؛ بنابراین بررسی کلمات کلیدی و مفاهیم عرفانی واژگان در اشعار او اهمیت دارد. زهد یکی از این واژگان کلیدی است. در عرفان اسلامی، زهد معانی مختلفی به خود گرفته که بهصورت زیر است: 1) نداشتن مالکیت و تهیدستی؛ 2) بیمیلی قلبی به ملک و اشیا و ترک حظوظ؛ 3) ترک دنیا و حقیرشمردن آن؛ 4) ترک دنیا و آخرت؛ 5) کوتاهی امل. ترک هرچه انسان را از خدا بازمیدارد و مانع رسیدن او به خداوند میشود، زهد است و حقیقت زهد آن است که اسیر آنها نگردد. زهدْ نداشتن نیست؛ بلکه نخواستن و بیرغبتی است؛ یعنی عارف میتواند برخورداری معقول از دنیا داشته باشد و این مسئله منافاتی با زهد ندارد؛ زیرا اصل زهد در عرفان، نداشتن وابستگی نسبتبه دنیا و مظاهر آن است. زهد به معنای دوری و اعراض از دنیا برای رسیدن به پاداش اخروی و دستیابی به آخرت و بهشت نیست؛ بلکه بیرغبت و بیمیلی نسبتبه دنیا و آخرت برای رسیدن به هدفی والاتر و غایت مطلوب است. بررسی معناشناختی زهد نشان میدهد که سنایی توجه چندانی به معنای اصلی زهد ندارد. از نظر او، زهد به معنای چیز کم و اندک یا بیاعتنایی نیست. سنایی زهد را در معنایی فراتر از معنای اساسی و در مفهومی کاملتر به کار میبرد. او زهد را به زهد حقیقی یا اصلی و زهد ریایی تقسیم میکند. زهد حقیقی یعنی طاعت و ترک محرمات و پرهیز از گناه و ترک دنیا. زهدی که تنها برای ریا و به قصد محبوبیت میان خلق و در طلب دنیا باشد، زهد ریایی و مذموم است. زاهد ریایی برای دستیابی به مقاصد دنیوی، زهد پیشه میکند؛ درحالیکه تعلقات را ترک نکرده است. زهد او همراه با نفاق است و حرص و طمع داشتن، غرور، نادانی و تلخبودنْ از دیگر ویژگیهای اوست؛ اما زاهد حقیقی بر روی سجاده مشغول ذکرگفتن است. سنایی همواره به زهد حقیقی توجه کرده است؛ اما در برابر عشق، عشق را برمیگزیند؛ زیرا زهد میتواند با ریا همراه شود و زاهد ریاکار باشد یا مقصود زاهد از ترک تعلقات و انجام آداب و معاملات، رسیدن به نعمتهای بهشتی باشد. اگر زهد حقیقی باشد، زاهد طلب پاداش اخروی دارد و اگر زهد ریایی باشد، در طلب پاداش دنیوی است؛ اما عاشق فقط معشوق را میطلبد. ازاینرو سنایی عشق را بر زهد برمیگزیند. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
یول، جورج (1389). کاربردشناسی زبان، ترجمۀ محمد عموزاده و منوچهر توانگر، تهران: سمت. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,934 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 393 |