تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,647 |
تعداد مقالات | 13,387 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,128,566 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,065,892 |
طبقۀ خلاق: کاوشی در امکانهایِ شکلگیری اجتماعات و اقتصاد خلاق در تهران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اقتصاد شهری | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 6، دوره 4، شماره 1، شهریور 1398، صفحه 71-88 اصل مقاله (568.83 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/ue.2020.119589.1123 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نفیسه آزاد1؛ سهیلا علیرضانژاد* 2؛ امیر ناظمی3 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشجوی دکتری جامعهشناسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، تهران، ایران. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشیار گروه جامعه شناسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرمسار، سمنان، ایران. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3استادیار گروه پژوهشی آینده اندیشی، مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور، تهران، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نظریۀ شهر خلاق، تلاشی برای پاسخدادن به تغییرات فزآیندۀ سرمایه در اقتصادهای شهری عصر اطلاعات است. در این نظریه، شکلگیری طبقۀ خلاق در بستر: اقتصاد خلاق و ایجاد مزیت رقابتی برای جذب طبقۀ خلاق، ضروری است؛ به این معنا شکلگیری شهر خلاق، حاصل همافزایی سه ستون اصلی است: اقتصاد خلاق، طبقۀ خلاق و اجتماعات خلاق. در این پژوهش، ابتدا با بررسی شاخصهای اقتصادی و اجتماعی، بسترهای شکلگیری اقتصاد خلاق در تهران بررسی شد، سپس با استفاده از روش نظریۀ مبنایی، امکانپذیری شکلگیری طبقۀ خلاق، اجتماعات خلاق و تولید ثروت از خلاقیت آزموده شد. اگرچه برخی شاخصها مانند تراکم جمعیت جوان تحصیلکرده و سهم شرکتهای دانشبنیان در تهران از ظرفیتهای شکلگیری شهر خلاق در تهراناند، شاخصهای اقتصادی دیگر مانند نابرابری، بیکاری و سهمِ بسیار اندک کسبوکارهای نوین از کل اقتصاد تهران، امکان شکلگیری شهر خلاق را ضعیف میکند. علاوه بر این، یافتهها نشان میدهد شاید بتوان کنش خلاق اقتصادی را در تهران دید؛ اما نشانهای از رشد طبقۀ خلاق دیده نمیشود که قادر است با خلاقیت، تولید ثروت کند. در این باره دو پارادایم شناسایی شد. شکلگیری اجتماعات خلاق بهواسطۀ شکلگیری «قبایل شهری» در پارادایم گنگهای خلاقیت امکانپذیر نیست و شهر بهجای آنکه بستر پیوند افراد خلاق باشد، زمینۀ گسست است. در پارادایم دوم نشانههایی از شکلگیری اقتصاد خلاق دیده میشود که پیوند ضعیف با جامعۀ ایران، میل شدید به سرمایهگذاری و خروج از ایران و نگرانی از انحصارات اقتصادی و اجتماعی، مانع شکلگیری آن در قامت یک طبقۀ خلاق است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
طبقۀ خلاق؛ شهرخلاق؛ اقتصاد خلاق؛ اجتماعات خلاق | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
۱- مقدمه ایدۀ شهر خلاق با اتکای به مفهوم خلاقیت، چشماندازی ویژه از توسعۀ اقتصادی شهرها ارائه میکند. خلاقیت بررسیشده در این نظریه با دو عامل اساسی رشد طبقۀ خلاق و نیز صنایع خلاق در شهرها شکل میگیرد. جهانیشدن سرمایه و توسعۀ فناوری اطلاعات، جهان مدرن و شیوۀ رقابت اقتصادی را در شهرها دگرگون کرده است (شبانی و ایزدی، ۱۳۹۳: ۶۴). راجرز و فیشر بر تولد فرهنگ شهری نوینی تأکید میکنند که بهواسطۀ آن، تراکم شهری، ارتباط آسانتر و چهرهبهچهره و درنتیجه، خلاقیتهای فرهنگی، اقتصادی، علمی و فناوری را تسهیل میکند. آنها این تراکمِ زاینده را لوکوموتیو عصر پساصنعتی میدانند (راجرز و فیشر[1]، 1992:xvi ). اقتصاد خلاق در دید صاحبنظران آن چارهای برای حل مشکلات شهرهای عصر پساصنعتی با استفاده از ظرفیتهای انباشت سرمایه، ارزش ایده و توسعۀ فناوری است (پنگ و یانگ[2]،2003: 31). اقتصاد خلاق در شهرهایی مثل سانفرانسیسکو، گلاسکو و بارسلونا با رویکرد بسیار مثبت به کار گرفته شد. شهرهای دیگر دنیا نیز باوجود همه عدمقطعیتها درپی اجرای آن برآمدند (امین و تریف[3]، 2007: 151)؛ اما با در نظر گرفتن پیشینۀ اقتصادی و بهویژه فرهنگی شهرها، موفقبودن یک سیاست در یک شهر به معنای ایجاد تجربۀ مشابه در دیگر شهرها نیست. بیرگراد معتقد است «نظریاتی که برآمده از ملاحظاتِ پارادایمی هستند، احتمالِ کمی دارد که مناسب سیاستگذاری توسعۀ شهری در سطحی عمومی [در همۀ دنیا] باشند» (بیرگارد[4]، 2003: 190). اگرچه سرمایۀ انسانی خلاق، عنصری مرکزی برای اقتصاد خلاق است، منافع مربوط به ارزش اقتصادی آن ریشه در ظرفیت مشارکت آن در توسعۀ اقتصادی یک [جامعه] خاص دارد (کول[5]، 2016: 2). به اعتقاد هاوکینز، اقتصاد خلاق میتواند «ایدههایی همچون صنایع خلاق، صنایع فرهنگی، شهرهای خلاق، خوشهها و طبقۀ خلاق را زیر چتر خود بیاورد» (هاوکینز[6]، 2013) ایدۀ شهر خلاق همانقدر که برای سیاستگذاری اقتصادی و فرهنگی شهرهای آینده جذاب است، مناقشهبرانگیز هم هست. جذاب است؛ چون با استفاده از ظرفیتهای ایجادشده در عصر حاضر، به توسعۀ اقتصادی و فرهنگی شهرها منجر میشود - (ظاهراً) بیآنکه آسیبهای توسعۀ صنعتی را داشته باشد - و مناقشهبرانگیز است؛ زیرا امکانپذیری آن از سرمایۀ انسانی مستقل نیست. ظرفیتهای سرمایۀ انسانی، عمیقاً به نظام ارزشی - هنجاری جامعۀ مقصد وابسته است. در این مقاله بررسی شد آیا ویژگیهای سرمایۀ انسانی در شهر تهران - که در نظریۀ شهر خلاق با عنوان «طبقۀ خلاق» شناخته میشود - این ظرفیت را دارد که در اقتصاد خلاق شهری مشارکت فعال داشته باشد و موجب توسعۀ آن شود.
۲- مبانی نظری ۲-۱ شهر خلاق محبوبیت نظریۀ شهر خلاق در توسعۀ اقتصادی شهرهای بزرگ آمریکای شمالی و اروپا با فرآیندهای تغییرات اجتماعی توضیح داده میشود. این فرآیندها عمدتاً به جهانیشدن اقتصاد خدماتی مربوطاند. فرآیندهای تغییر اقتصادی، سیاسی، فناورانه و درنهایت اجتماعی - فرهنگی (مصرف) هستند (رومین[7]، 2012: 27). این تغییرات به روندهای ساختاری زیر منجر شده است: بازارهای مصرف در اقتصادهای پیشرفته از «عرضهمحور» به «تقاضامحور» تغییر کردهاند. تقاضای مصرفکنندگان از شکلی همگن به شکلی ناهمگن تغییر کرده است (مایلز و مایلز[8]، 2004: 33). یکی از پیامدهای مهم این تغییرات در روندهای ساختاری، ظهور تغییرات سریع در تقاضا است. اقتصادهای شهری رقابتی پرهزینه، وابسته به تغییر در ساختارهای تولیدی خود [از تولید صنعتی] به فعالیتهای طراحی خلاق و دانشمحور با ارزش افزودۀ بالا و ظرفیت نوآوری سریع است. شغلها بهویژه در بخش تولید دانشمحور و خلاق با سطح بالایی از تأثیر [بر اقتصاد شهری] برجسته میشوند (رومین، 2012: 27). شهر خلاق بستری است که اقتصاد دانشبنیان در آن شکل میگیرد؛ درحالیکه هم از حضور طبقۀ خلاق قدرت میگیرد و هم موجب جذب طبقۀ خلاق به شهر میشود. تراکم طبقۀ خلاق به شکلگیری اجتماعات خلاق منجر میشود که هم صورتبندیِ جدید روابط اجتماعیاند و هم به افزایش رونق اقتصاد خلاق منجر میشوند. به این ترتیب سه ستون اصلی شهر خلاق عبارتاند از: اقتصاد دانشبنیان (بهمنزلۀ نیروی پیشران)، طبقۀ خلاق (بهمنزلۀ نیروی انسانی امکانپذیرکننده) و اجتماعات خلاق (بهمنزلۀ عنصر پیونددهنده شهر و طبقۀ خلاق) (فلوریدا، 2012).
۲-۲ اقتصاد خلاق؛ نیروی پیشرانِ تغییرات از دید فلوریدا برآمدن اقتصاد خلاق، قوانین بازی توسعۀ اقتصادی را [در شهرها] تغییر داده است (فلوریدا، 2012: 304). نکتۀ نوین در این اقتصاد، تشدید رابطه بین خلاقیت و اقتصاد و نیز ترکیب آنها برای ساختن ارزش و ثروت است. در اقتصادهای جدید با «صنایع خلاق[9]» روبهرو هستیم. در کشورهای توسعهیافته و نیز اقتصادهای توسعهیافته جنوب شرق آسیا بیش از ۵۰ درصد هزینۀ مصرفی در سبد این صنایع قرار دارد (سوسیو، 2008: 3). به اعتقاد پیتر دروکر «منابع پایه اقتصادی - [یعنی] همان «ابزار تولید» - دیگر نه سرمایه است، نه منابع و نه نیروی کار، بلکه دانش است» (دراکر[10]،1993: 29) فلوریدا مینویسد «بالاتر از دانش، من خلاقیت را ... پیشران کلیدی اقتصاد امروز میدانم» (فلوریدا، 2012: 3) به گفتۀ جان هاوکینز، اقتصاد خلاق ارزشی معادل ۲.۲ تریلیون دلار در سال ۲۰۰۱ داشت که سالانه ۵ درصد رشد میکند. ارزش این اقتصاد در سال ۲۰۲۰ چیزی حدود ۶.۱ تریلیون دلار خواهد بود. در ایالات متحده این رشد عددی معادل 14% و در بریتانیا 12% است. در کشورهای عضو OECD رشد سالانۀ اقتصاد خلاق در دهه ۹۰ دوبرابر بخش خدمات و چهار برابر صنعت است. طبق گزارش بانک جهانی در سال 1999، 3.7% تولید ناخالص ملی متعلق به اقتصاد خلاق بود. عامل اصلی رشد اقتصادی، تنها به فعالیت و نوآوری طبقۀ خلاق منوط نیست. برای سنجش بهتر این توانمندیها، مقیاس جدیدی بهعنوان شاخص خلاقیت ارائه شده است که بر اساس آن، وجود خلاقیت در اقتصاد شهری، ترکیبی از چهار عامل برابر از لحاظ وزنی است. این چهار عامل عبارتاند از: 1) قابلیت ترکیبشدن دستاوردهای نظری طبقۀ خلاق با نوآوریهای عملی؛ 2) وجود صنایع فوق پیشرفته و استفادۀ شرکتها و صنایع مختلف از خدمات آن؛ 3) میزان نوآوری بهازای هر فرد که باید معیارهای ارزیابی واضحی داشته باشد و 4) تنوع [قومیت، مذهب، نژاد، سلیقه و درنهایت سبک زندگی] که با وجود فعالیت اقشار و گروههای مختلف در مشاغل گوناگون سنجش میشود (موسترد و موریه[11]، 2011: 90). به این معنا آنچه اقتصاد خلاق شناخته میشود، ترکیبی از یک بازار مناسب برای تجارت ایدهها و بستری مناسب برای شکلگیری ایدهها است که بهواسطۀ طبقۀ خلاق ممکن میشود و نیز شکلگیری اجتماعاتی در جغرافیای شهری که همافزایی، پیچیدگی و سرعت مورد نیاز را فراهم کنند. بدون این ترکیب، نه اقتصاد خلاق ممکن خواهد بود، نه شهر خلاق.
۲-۳ شکلگیری طبقۀ خلاق در دهه شصت میلادی پیتر دراکر و فریتز ماچلوپ[12] بازیگران جدید حوزۀ اقتصادی را «کارگران دانش» نامیدند (ماچلوپ، 1962: 383). دانیل بل[13] نیز یک ساختار طبقاتی شایستهسالار از دانشمندان، مهندسان و مدیران شناسایی کرد که به نظر او برآمده از تغییرات اقتصادی انتقال از دورۀ تولید کارخانهای به دوران «پساصنعتی» بود (بِل[14]، 1973: 37). فلوریدا از این مفاهیم استفاده کرد تا جنبههای اقتصادی برآمدن «طبقۀ خلاق» را توضیح دهد (فلوریدا، 2012: 35). از دید فلوریدا چیزی که این طبقه را گرد هم میآورد، نه فقط ارزشها و نگرشها، جایگاهی است که این گروه در دل ساختار اقتصادی به خود اختصاص داده است.
۲-۴ ویژگیهای طبقۀ خلاق خیزش طبقۀ خلاق با تغییرات قدرتمند و معناداری در ارزشها، هنجارها و گرایشها بازنمایی میشود. فلوریدا این ارزشها را با سه ویژگی معرفی میکند: فردگرایی: اعضا طبقۀ خلاق سطح بالایی از فردگرایی و خودبیانی را نشان میدهند. آنها نسبت به پیگیری دستورات شرکتها و سازمان بیمیلاند و در برابر ارزشهای مسلط اجتماعی و سازمانی مقاومت نشان میدهند. شایستهسالاری: شایستگی برای این طبقه، بسیار ارزشمند است. طبقۀ خلاق مدافع کار سخت، چالش و هیجان است. آنها میخواهند به شایستگیهای بالاتر برسند؛ زیرا در آنچه به آن اشتغال دارند، بسیار خوباند. تنوع و بازبودن: تنوع در هر شکلی جزو ارزشهای این طبقه است. طبقۀ خلاق به دنبال محیطی است که به روی تفاوتها باز است (فلوریدا، 2012: 7-56). فلوریدا به شکلی از همافزایی همزمان در توالی شکلگیری اقتصاد خلاق، اجتماعات خلاق و شهر خلاق معتقد است (فلوریدا، 2012: 59 )؛ اما در این پژوهش، تلاش شده است بر ظرفیتهای شهر تهران بهمنزلۀ بستر شکلگیری اجتماعات خلاق متمرکز شود.
۲-۵ اجتماعات خلاق؛ شهرهای خلاق اگر اقتصاد دانشبنیان زمینهساز شکلگیری طبقۀ خلاق است، شهر خلاق از ارتباط متقابل این طبقه با شهر ازطریق اجتماعات خلاق شکل میگیرد. شکل یک نشان میدهد این حلقه، چرخه همافزا و تکرارشونده است. «اجتماع خلاق» شکلی از اجتماع است که قادر است بر مبنای ارتباط نظام اقتصادی با خلاقیت - اقتصاد خلاق - در شهرها بهوجود بیاید، رشد کند و نقشی محوری در شکلگیری شهر خلاق بازی کند. رشد اقتصاد خلاق قوانین بازی توسعۀ اقتصادی را برای شهرها تغییر داده است. پیش از این، شهرها خود را با مقیاسهایی همچون تعداد دفاتر مرکزی شرکتهای بزرگ، نزدیکی به منابع طبیعی و نظایر آن - یعنی شرایط محیطی و صنعتی - میسنجیدند؛ اما امروز سرمایۀ انسانی کلید مهم موفقیت است. امروز فضای انسانی[15] شهرها به اندازۀ فضای تجارت آنها مهم است. منظور از فضای انسانی نهتنها جذب و حفظ طبقۀ خلاق در شهرها، جذب و حفظ همۀ سرمایههای انسانی با تنوع بالایی از تواناییها و مهارتها به فضای شهری است. این گشودگی[16] برای شهرها هزینهای ندارد؛ اما نفع آن در شکلگرفتن اجتماعات خلاق بهواسطۀ تراکم طبقۀ خلاق در شهرها است. اجتماعات خلاق، اتصال حیاتی میان هنر عمومی، فرهنگ و اقتصاد دانشبنیاناند. این اجتماعات با شکلدادن خوشههای اقتصادی - کوچک یا بزرگ - مسیر جدیدی برای بازآفرینی شهرها هستند (سانتیسان[17]، 2013: 1). با توجه به شکلگیری اجتماعات خلاق در شهرها، منطقی است این اجتماعات نوع جدیدی از اجتماعاتِ شهری به حساب آیند که در دوران تسلط اقتصاد خلاق بر شهرها شکل میگیرند و رشد میکنند (جیانگ[18]، 2019: 4).
6-2 ظرفیتها و چالشهای شهر تهران بهعنوان شهر خلاق (مطالعات پیشین) بخش عمدۀ مطالعات مربوط به شهر خلاق تهران با فرض وجود شاخصهای شهر خلاق در تهران انجام شدهاند؛ برای مثال، کاظمیان و افشار در پژوهشی با نام «تحلیل راهبردی تأثیر شهر خلاق بر توسعۀ پایدار شهر تهران» در سال ۱۳۹۵ استراتژیهایی برای توسعۀ پایدار شهر تهران از منظر شهر خلاق ارائه کردند. مدیری و عصارزاده در پژوهشی با نام «ارزیابی شاخصهای شهر خلاق در پهنۀ فرهنگی تهران» در سال ۱۳۹۳ پتانسیلها و قابلیتهای شهر تهران را برای تبدیلشدن به شهر خلاق، بررسی و معیارهایی برای ارزیابی مناطق مختلف شهر تهران بهعنوان پهنههای فرهنگی شهر خلاق ارائه کردند. مختاری ملکآبادی و امینی قشلاقی در پژوهشی با نام «بومیسازی و تبیین شاخصهای مکانی و فضایی شهر خلاق در کلانشهر تهران» در سال ۱۳۹۵ با تأکید بر برخورداری شهرهای ایرانی از پیشینۀ تاریخی، معتقدند این شهرها از متنوعترین شهرها در دنیا هستند؛ بنابراین، از دید آنها شناسایی این قابلیتها، سرمایهگذاری، تقویت و بهینهسازی و درنهایت نمود عینی آنها در شاخصهای مکانی و فضایی شهرهای ایرانی، زمینهساز حرکت شهرها به سمت شهر خلاق است. معاونت برنامهریزی شهرداری تهران، مطالعاتی را در سال ۱۳۹۶ با نام «اسناد پشتیبان برنامۀ سوم توسعۀ تهران» انجام داد. در این قسمت، مفصلتر برخی نتایج آنها بررسی شدهاند. نگاهی به این محاسبات، وضعیتِ عمومی شهر تهران را به لحاظ ظرفیتها و چالشهای شکلگیری شهر خلاق نشان میدهد که ناظر بر سرمایههای اقتصادی و اجتماعی شهری است. در این قسمت، برخی از شاخصهای مربوط به بحث شکلگیری شهر خلاق بررسی شدهاند:
۲-۶-۱ ظرفیتها سرمایۀ انسانی و خلق دانش: فضای انسانی شهرها از مؤلفههای مهم شهر خلاق است. فلوریدا بهویژه بر نیروی جوان مجرد در شهرها تأکید دارد و معتقد است تراکم آنها موجب شکلگیری اجتماعات خلاق میشود. افزایش نیروی کار بین سنین 25 تا 44 سال بدین معنا است که بازار کار منطقه شامل نیروی کار جوانی است که شانس بسیاری برای مشارکت در فعالیتهای نوآورانه دارد. جدول زیر وضعیت تهران را نسبت به کل کشور در این زمینه نشان میدهد:
جدول1. شاخصهای تحصیلات عالی سال 1395
مأخذ: مرکز آمار - برگرفته از سامانۀ جمعیتی شهرداری تهران (data.tehran.ir)
حق امتیازات ثبتشده[19]: یکی از شاخصهای نسبتاً مطرح در زمینۀ نوآوری و خلاقیت در شهرها میزان ثبت حق امتیاز ثبتشده است. نگاهی به آمار ثبت پتنت - طبعاً بدون ملاحظات دیگر آن - نشان میدهد در شهر تهران به نسبت دیگر شهرهای ایران، وضعیت بسیار بهتری دیده میشود. بررسی نسبت پتنتهای ثبتشده اعم از اختصاصی و مشترک بهازای هر ده هزار نفر جمعیت دارای تحصیلات دانشگاهی (مجموع دانشجویان و فارغالتحصیلان دانشگاهی) در شهر و استان تهران بهترتیب برابر با 35/0 و 39/0 بود. این درحالی است که این شاخص در کل کشور برابر با 09/0 است (ربانی و دیگران، 1397: ۵۸). سرریزهای دانشمحور دانشگاهها: فلوریدا و دیگران از مراکز دانشگاهی بهمنزلۀ منابعی برای تأمین نیروی انسانی متخصص و البته تشکیل اجتماعات خلاق یاد میکنند. تهران از این نظر در میان شهرهای دیگر ایران وضعیت بهتری دارد؛ زیرا 10 درصد کل دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور در تهران واقع شدهاند. این سهم دربارۀ مؤسسات آموزش عالی آزاد بیش از 50 درصد است. بیش از 80 درصد از پژوهشگاهها و گروههای پژوهشی زیرمجموعه آن نیز در شهر تهران مستقرند. استان تهران 25 درصداز کل کارگاههای دارای فعالیت تحقیق و توسعه را در خود جای داده است. همچنین 48 درصد از کل دانشگاهها و 11 درصد از کل کارگاههای صنعتی دارای واحدهای تحقیق و توسعه نیز در استان تهران قرار دارند (رتبۀ نخست). استان تهران بیشترین سهم (9/1%) از مراکز دارای واحد تحقیق و توسعۀ دانشگاهی را از کل مراکز دارای واحد تحقیق و توسعه دارد. استان تهران با سهم 30 درصد بیشترین تعداد پروژههای تحقیق و توسعه کشور را به خود اختصاص داده است؛ با این حال، نسبت تحقیقات کاربردی به کل تحقیقات که نشاندهندۀ میزان خروجی مفید واحدهای تحقیق و توسعه و اثرگذاری آنها است، در استان تهران 9/4 درصد است که تهران را در رتبه 25ام قرار میدهد. دادهها نشان میدهند اگرچه استان تهران در مقایسه با دیگر استانها مراکز بیشتری از تحقیق و توسعه دارد، شواهد جدی مبنی بر تمایل بالای این مراکز به سمت ایجاد نوآوری و خلاقیت در حوزههای کاربردی وجود ندارد (همان). سرریزهای مراکز رشد: مراکز رشد سنجهای برای شکلگیری خوشههای اقتصادی مبتنی بر کسبوکارهای نوین است. شهر تهران بهترتیب 21 و 14 درصد از کل پارکهای علم و فناوری و مراکز رشد کشور را پذیرا است که با توجه به جمعیت دانشآموختگان و دانشجویان دورههای عالی، در ارزیابی استانداردهای بینالمللی جایگاه پایینی دارد (ربانی، ۱۳۹۷: ۵۷). دسترسی به منابع مالی محلی: متناسب با ادبیات بینالمللی، سهم سپردههای بانکی در سال 1396، بهعنوان سنجۀ دسترسی به منابع مالی بانکهای محلی و منطقهای، نشان میدهد استان تهران 56 درصد از سپردههای کل کشور را به خود اختصاص داده است. این موضوع نشان از دسترسی بالاتر بنگاههای نوآور به منابع مالی محلی است[20] (یحیوی، ۱۳۹۷: ۱۰۵). فعالیت شرکتهای دانشبنیان: شرکتهای دانشبنیان ازجمله شاخصهای شکلگیری اقتصاد دانشبنیان در شهر است. تا کنون تعداد 1769 شرکت دانشبنیان در استان تهران به ثبت رسیدهاند که بسیاری از آنها در شهر تهران واقع شدهاند. بیش از 500 نمونه از این شرکتها در زمینه «فناوری اطلاعات و ارتباطات و نرمافزارهای رایانهای» و 425 نمونه در زمینۀ «ماشینآلات و تجهیزات پیشرفته» فعالیت دارند (ربانی و دیگران، ۱۳۹7: ۶۰). مطالعهای در سال 1397 با هدف محاسبۀ داده - ستانده شهر تهران انجام شد؛ نتایج نهایی آن نشان میدهد تنها 2.05% از اقتصاد تهران متعلق به «خدمات شخصی» است که کسبوکارهای نوین، بخشی از آن به حساب میآیند (بانویی، ۱۳۹7).
۲-۶-۲ چالشها نابرابری در توزیع درآمد (ضریب جینی): فلوریدا در ویرایش دوم کتاب خود از جغرافیای نابرابری بهمنزلۀ یکی از موانع شکلگیری شهر خلاق نام میبرد. نگاهی به شاخصهای نابرابری نشان میدهد تهران وضعیتی نامناسب در این زمینه دارد؛ برای مثال، ضریب جینی در استان تهران بالاتر از متوسط کشور گزارش شده است؛ البته طی سالهای 1391-1392 ضریب جینی در کشور روند کاهشی را تجربه کرده است؛ اما از 1392 تا 1393، روند افزایشی با شیب تندی را نشان میدهد. این شاخص در نقاط شهری تهران در تمامی دورههای بررسیشده روند کاهشی خود را حفظ کرده است (اندایش، 1397: ۱۷). نرخ بیکاری: طی دوره 1382-1395 متوسط نرخ بیکاری در کل کشور برابر با 57/13 بود که این مقدار در شهر تهران برابر با 9/10 و کمتر از متوسط کشوری است؛ اما در مقایسه با استانداردهای جهانی رقم بالایی است (یحیوی، 1397: ۱۲۲). شاخص محیط عمومی کسبوکار: منظور از محیط عمومی کسبوکار، عوامل مؤثر بر عملکرد واحدهای اقتصادی مانند کیفیت دستگاههای حاکمیت، ثبات قوانین و مقررات، کیفیت زیرساختها و غیره است که تغییردادن آنها فراتر از اختیارات و قدرت مدیران بنگاههای اقتصادی است. طبق گزارشهای مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی دربارۀ شاخص محیط کسبوکار، طی سالهای 1390 تا 1395 استان تهران وضعیت نامناسبتری در مقایسه با سطح کشور داشته است (ربانی و دیگران، ۱۳۹۷: ۶۰ ). درنهایت، از دید نظریهپردازان، میان سه ستون اصلی در نظریه «شهر خلاق» چرخهای از همافزایی وجود دارد. ورود به عصر اقتصاد دانشبنیان، صاحبان خلاقیت (خلاقیت همواره در جوامع شهری وجود داشت.) را تبدیل به یک طبقۀ اجتماعی میکند. تهران به لحاظ شاخصهای اقتصادی نشانههای شکلگیری اقتصاد دانشبنیان را نشان نمیدهد؛ بنابراین، نمیتوان مدعی شد وارد دوران پساصنعتی شده است؛ اما در این مقاله، برای بررسی دقیقتر، نشانههای اجتماعی شکلگیری طبقۀ خلاق و اجتماعات خلاق مطالعه شدهاند. جمعبندی موارد گفتهشده دربارۀ شهر خلاق در شکل شماره یک مشاهده میشود:
شکل 1- ستونهای اصلی شکلگیری شهر خلاق و نوع ارتباط آنها با یکدیگر
۳- روش روش در هر پژوهش به ماهیت پرسش آغازین وابسته است. به دست دادن توصیف دقیق از آنچه در بطن جامعۀ شهری تهران بهعنوان بسترِ مطالعه میگذرد و نیز شناخت لایههای نهانیترِ نامزدهایِ پیشقراولان طبقۀ خلاق، به کاربرد روش کیفی نیاز دارد؛ زیرا ویژگیهای کیفی زندگی اجتماعی بهسادگی به شکل کمی درنمیآیند و آزموده و سنجیده نمیشوند. در پژوهشی که با اتکا به روش پژوهش کیفی انجام میشود، تلاش بر معناکاوی پدیدۀ اجتماعی معطوف است. در این مطالعه از روش کیفی تحلیل محتوا[21] برای این معناکاوی استفاده شده است. «هدف از تحلیل محتوا، بالابردن کیفیت استنباطی نتایج ازطریق پیونددادن آنها با بافتار[22] یا محیطی است که دادهها را تولید کرده است» (وانبولت[23]، 1992: 314). وبر (1985) توجه را به این نکته جلب میکند که «ماهیت استنباط در این روش از علایق نظری یا رویکرد شخصی متفاوت و مستقل است». از میان رویکردهای تحلیل محتوای کیفی در این مطالعه از رویکرد تحلیل محتوای کیفی جهتدار استفاده است. این روش را معمولاً روش قیاسی متکی بر نظریه طبقهبندی میکنند که تمایز آن با دیگر رویکردهای تحلیل محتوای کیفی، نقش نظریه در آن است (ایمان و نوشادی، 1390: 24). مراحل زیر برای تحلیل محتوای کیفی انجام شدهاند: 1. انتخاب واحد تجزیهوتحلیل؛ 2. ایجاد و تعریف مقولهها؛ 3. پیشآزمایی تعاریف و قوانین کدگذاری؛ 4. ارزیابی قابلیت اطمینان و اعتبار؛ 5. بازنگری قوانین کدگذاری در صورت لزوم؛ 6. پیشآزمایی الگوها، طبقهبندی و ارتباط آنها با هم؛ 7.کدگذاری کلیۀ دادهها؛ و 8. ارزیابی مجدد قابلیت اطمینان و اعتبار. در این پژوهش برای گردآوری دادهها از مصاحبههای عمیق مردمنگارانه، استفاده و برای رسیدن به مقولات، مفاهیم و پارادایمها از دادههایِ خامِ گردآوریشده، واحد تجزیهوتحلیل در نظر گرفته شده است. نمونهگیری هدفمند است و همزمان با اولین مصاحبه کدگذاری دادهها شروع شد. بهتدریج با ظاهر شدن تیپها، با توجه به نیاز پژوهش، نمونهگیری نظری نیز انجام شد. با تکمیل نمونهگیری نظری اشباع نظری حاصل شد. تحلیل سطر به سطر دادهها از ابتدا برای ایجاد و تعریف مقولهها و پیشآزمایی تعاریف و قوانین کدگذاری انجام شده است. انجام این گام در آغازِ مطالعه برای تولید مقولهها (با ذکر ویژگیها و ابعاد) و مطرحساختن روابط آنها با یکدیگر ضروری است؛ برای مثال، «چون دست قوی داشتم، چند سال در شرکت معماری استادم همه فوتوفن کار را یاد گرفتم (تسلط به مهارتهای پایه). بعد یک میز گرفتم در دفتر دوستی و کار خودم را شروع کردم (رشد تدریجی در کار) مرز من الان کار هنری کردن و خلاقیت است، چه بفروشم چه نفروشم (رابطه با پول) در زندگی شخصی یک تعداد دوست محدود دارم، گاهی حتی روزها از این دو کوچه بیرون نمیروم (گسست از شهر). من همیشه برای ورشکستهشدن آمادهام؛ چون هر روز در این مملکت یک اتفاقی میافتد (آیندۀ مبهم ). الان یک خانه 100 متری اینجا دارم و بیشتر احتیاجی ندارم (بیانگیزگی برای پولسازی). جوایزی که بردم باعث شد شناخته شوم وگرنه با معماران دیگر خیلی رابطهای ندارم (انزوای از گروه)». در ادامه برای رسیدن به مفاهیم، مقولات و پیوند آنها با یکدیگر مراحل زیر طی شدهاند: کدگذاری باز: در این فرآیند تحلیلی مفهومها شناسایی و ویژگیها و ابعاد آنها در دادهها کشف میشوند. کدگذاری محوری: فرآیند مرتبطکردن مقولهها به مقولههای فرعی «کدگذاری محوری» نامیده میشود؛ زیرا کدگذاری در محور یک مقوله صورت میگیرد. درکدگذاری محوری، کشف ارتباط بین مقولات و زیرمقولات به ظهورِ مشخصات و ویژگیهای هر پارادایم از عوامل علی تا پیامدها منجر میشود. کدگذاری گزینشی: در کدگذاری محوری مقولهها بهصورت منظم، پرورده و به زیرمقولهها متصل میشوند؛ اما تا وقتی مقولههای اصلی به یکدیگر نپیوندند و طرح نظری بزرگتری شکل ندهند، یافتههای پژوهش، شکل نظری به خود نمیگیرند. کدگذاری گزینشی برای یکپارچهسازی و پالایش مقولههاست. نمونههایی از مراحل کدگذاری در جدول شماره یک در پیوست آمدهاند. قابلیت اطمینان و اعتبار برای روش تحلیل محتوای کیفی با انتخاب شرکتکنندگان با تجربههای گوناگون، انتخاب بهترین روش برای جمعآوری دادهها، پوشش دادههای تحقیق در مقولهها و توافق میان پژوهشگر و مشارکتکنندگان حاصل میشود. برای حفظ قابلیت اطمینان و اعتبار در این پژوهش، نخست از تمام گروههای پیشقراولان طبقۀ خلاق، یعنی متخصصین در هنر، فناوری نرم، معماری و کنشگران اقتصادی افرادی برای مشارکت در مطالعه حضور داشتهاند. افراد با آگاهی از اهداف پژوهش با اختیار و داوطلبانه وارد پژوهش شدند. از مشاهدۀ مشارکتی و همچنین بحث گروهی متمرکز نیز برای تکمیل گردآوری اطلاعات استفاده شد. دوم: از نخستین مصاحبه، کدگذاری باز و مقایسۀ یافتهها با دیگر مصاحبهها و گاه با مبانی نظری، موجب شناخت مقولات و زیر مقولهها شد. در همه این مراحل رفت و برگشت با مشارکتکنندگان بهمنظور ایجاد شناخت و توافق انجام شد. سپس کدگذاری محوری برای شناخت پارادایمها انجام و درنهایت با کدگذاری گزینشی پارادایم مسلط کشف شد. سوم: حجم نمونه شامل 28 تن است که تنوع حرفهای، سنی و جنسی در حد امکان در آن رعایت شده است. هر کدام از افراد مشارکتکننده در این پژوهش در حوزۀ تخصصی خود برجسته و شناختهشده و از دانش کافی، مهارتهای پایه و تنوع عملکرد برخوردار بوده و صاحبان جوایز ملی و بینالمللی شدهاند؛ به همین دلیل، فرایند مصاحبه در این مطالعه، بیشتر از یک سال به طول انجامیده است. بدیهی است برای حفظ محرمانگی نامها تغییر داده شدهاند.
۴-یافتهها در این پژوهش، دو پارادایم دربارۀ طبقۀ خلاق به دست آمد. نخستین پارادایم که پارادایم مسلط نیز هست، پارادایم «گنگهای خلاقیت» و دومین پارادایم «پیامآوران خلاق آینده» نامیده شد. در ادامه براساس مقولات بهدستآمده از مصاحبههای مشارکتکنندگان نسبت این دو پارادایم با «خلق ثروت از ایده» و« شکلگیری طبقۀ خلاق و اجتماعات خلاق» بررسی شده است.
۴-۱ پارادایم اول: گنگهای خلاقیت برآیند مقولات و مفاهیم در این پارادایم نشان میدهد اعضای آن در اجتماعاتِ بستهای عضویت دارند که سطح وفاداری در آنها بالا است (به همین دلیل از اصطلاح گنگ استفاده شد.) ؛ تا حد زیادی به روی اعضا جدید بسته است و نسبت به گروههای دیگر حالت تهاجمی دارد. امکان خروج آزادانه نیز تقریباً غیرممکن است یا به بهای طرد جمعی اتفاق میافتد. در این پارادایم باوجود مهارتهای بالا، خلاقیتهای فردی و حتی موفقیتهای جهانی برای فرد، امکان تشکیل اجتماعات باز، متنوع و همافزا وجود ندارد - یا حتی از آن استقبال نمیشود - و تشکیل خوشۀ اقتصادی در شهر از استراتژیها یا پیامدهای این پارادایم نیست. عناصر این پارادایم در شکل زیر معرفی شدهاند.
شکل 2 :گنگهای خلاقیت؛ پارادایم اول برآمده از مطالعۀ حاضر در شهر تهران
۴-۱-۱ شرایط زمینهای شرایط زمینهای شرایطی برآمده از وضعیت جمعیتی، محیطی و اقتصادی تهران است. این شرایط کمابیش برای هر دو پارادایم یکی است. بالارفتن سطح تحصیلات، تراکم بالای شرکتهای دانشبنیان، ترکیب سنی، زیرساختهای فناوری بهتر از این جملهاند. عامل زمینهای دیگر، وجود مهارتهای پایه و دانشبنیاد در زمینههای حرفهای در میان مشارکتکنندگان است.
۴-۱-۲ شرایط علی شرایط علی شکلگیری گنگهای خلاقیت، ترکیبی از تغییر در متغیرهای سیاسی و اجتماعی است. حمایت از کسبوکارهای نوین در ده سال اخیر همواره ازسوی نهادهای دولتی در بالاترین سطوح پیگیری شده است[24]. در این باره اسناد ملی تنظیم شده و نیز سرمایهگذاریهای مالی دولتی در این حوزه صورت گرفتهاند؛ در عین حال رویکرد اقتصادی حاکم بر سیاستگذاری عمومی در کشور، بیشتر متمایل به اقتصاد بازار آزاد بود. این ویژگی کمابیش به معنای قدرتگرفتن شرکتهای کوچک و متوسط خصوصی است. همچنین زیرساختهای فناوری، رشد بسیار زیادی داشت. استقبال از شبکههای اجتماعی، بسیار زیاد است و وجه عمومی ارتباطات توسعه یافته است. مدلهای متنوعتری از سبک زندگی شکل گرفته که امکان تشکیل اجتماعاتی با نظام ارزشی و هنجاری متفاوت را فراهم کرده است؛ اما شرط علّی دیگری که - در کنار شرایط بالا - این اجتماعات را تبدیل به «گنگهایی در خود» میکند، وجود انحصارات اقتصادی و فرهنگی است. هرچند انحصارات اقتصادی مجال بزرگشدن را به این گروهها میدهد، انحصارات فرهنگی آنها را به فضای خصوصی میراند و از آنها محفلهای بسته میسازد.
۴-۱-۳ عوامل مداخلهگر بخشی از عوامل مداخلهگر با مشکلات پیچیده کلانشهر تهران نظیر آلودگی، ترافیک و تراکم جمعیت مرتبط است. خاستگاه اقتصادی مشارکتکنندگان در این پژوهش - عمدتاً پایگاه اقتصادی متوسط و بالاتر - یکی دیگر از عوامل مداخلهگر است. تعلق به طبقۀ متوسط و بالا امکان آموزش و تحصیل و نیز امکان دریافت حمایتهای مالی بیشتر را برای فرد فراهم میکند. مهاجرت متخصصان به تهران نیز باعث بالارفتن تراکم این افراد در شهر و درنتیجه، شکلگیری اجتماعات کوچک در حوزههای حرفهای شده است.
۴-۱-۴ استراتژیهای پارادایم گنگهای خلاقیت استراتژی اول: قبایلِ شهری[25] در برابر اجتماعات خلاق بیشتر مشارکتکنندگان در پژوهش در چهار اجتماع شهری حضور داشتند که مشخصات آنها در دیاگرام زیر مشاهده میشود.
در نگاهی دقیقتر، شکل دیگری از اجتماع در میان این افراد نمایان شد که فرد اساساً خود را به آن متعلق میداند، به آن متعهد است و روابط خود را در آن سامان میدهد. «قبیله شهری» گروهی است که افراد براساس کار تخصصی خاصی در آن حضور دارند یا با هم همکاری حرفهای دارند. آنان بهشدت صمیمی (به شکل محفلی و خصوصی) هستند. اعضای این گروهها بیشتر، روابطی فراتر از روابط کاری و دوستانۀ عادی دارند. حدود 81% از مشارکتکنندگان در این پژوهش، در اجتماعات قبیلهای عضو بودند. این اجتماعات شش مشخصه را به شرح ذیل به نمایش میگذارد: همافزایی میانرشتهای دارند؛ یعنی گروههای مرتبط و غیرمرتبط حرفهای در آنها وجود دارد. تعلقات شدید عاطفی بین اعضا وجود دارد؛ به این معنا که هر عضو این گروه از اعضای دیگر مراقبت میکند. هر عضو گروه از کار و حرفۀ اعضای دیگر و علاوه بر آن، جزئیات زندگی شخصی او مطلع است. فرد درست مثل یک خانواده، خود را به این گروه متعلق میداند و نسبت به آن متعهد است. ورود به این گروهها بسیار سخت است. خروج از آنها نیز آسان نبوده و به معنای طرد - حتی در حوزههای کاری - است. ماندن در گروه مستلزم پذیرفتن نوعی نظارت اجتماعی بر اعمال، رفتار و زندگی فرد است. عبدی ۴۰ ساله و فیلمنامهنویس میگوید «یک گروهی داریم که سالها است با هم هستیم. جلسات مرتبط داریم. خیلی با هم انس گرفتیم. با هم کار مشترک میکنیم. ... مهمانی خانگی هم داریم ... از زندگی هم خبر داریم. من خودم را متعلق به این بچهها میدانم و در برابرش مسئولم». گلی میگوید «بعد از اینکه با ... بههم زدم، دیگه به مهمونیها دعوت نشدم ... برای یک مدتی احساس میکردم که وجود ندارم». گلی پس از طردشدن از گروه، اول تلاش کرد گروهی تقریباً با همان مشخصات اما با تعداد کمتر و زنانه برای خود بسازد. گلی، عبدی و دیگر مشارکتکنندگان، خیابان را فضایی نسبتاً پرخطر میدانند. آنان معتقدند تجربیاتی که برای آنها به معنای صمیمیت است، امکان تحقق در خیابان یا فضای عمومی شهری را ندارد. به قول گلی «به دردسرش نمیارزد». پذیرانبودن فضاهای عمومی شهری برای سبک زندگی این افراد، بیشترِ این روابط دوستانه و صمیمانه را به خانهها محدود کرده و شکلی خصوصی به آنها داده است. بهرام ۵۲ ساله و کارگردان میگوید «اگر نتونم با کسی بشینم ... و حرف بزنم، چطوری میتونم باهاش کار کنم! بالاخره آدم باید راحت باشه با طرف. اعتماد داشته باشه بهش.» اعتماد برای همۀ مشارکتکنندگان موضوع بسیار مهمی است. اعتمادی که ظاهراً در فضای عمومی به دست نمیآید یا آنچنان که شایسته «عضو گروه»شدن باشد، به دست نمیآید. بهنظر میرسد در نظر او و دیگران، اگر کسی بخشی از حلقۀ نزدیک بود، حتماً میتوان – یا باید - با او کار هم کرد. شکلگیری این قبایل شهری دو نتیجۀ بسیار مهم دربارۀ امکانپذیری شهر خلاق دارد: ۱- بسته و محدود است؛ بنابراین، پیوندهای سیال و بهینۀ فردی و اجتماعی ایجاد نمیکند (نگاه کنید به شکل شماره ۱). ۲- در فضای خصوصی شکل میگیرد؛ بنابراین، امکان همافزایی حرفهای و مهارتی آن بسیار پایین است (هرچند صفر نیست). ۳- به دو دلیل بالا وجود این اجتماعات به شکلگیری خوشههای اقتصادی در شهر منجر نمیشود؛ بنابراین، کمک مؤثری به شکلگیری اقتصاد دانشبنیان نمیکند[26]. بررسی ارتباط افراد خلاق با شهر – با توجه به مقولات - در حد زیادی دلایل اتخاذ استراتژی «گسست از شهر» را توضیح میدهد. استراتژی دوم: «گسست از شهر» بهجای «بازگشت به خیابان» تهران، شهر محل شکلگیری گنگهای خلاقیت، ازنظر فضایی (عمومی) و فرهنگی (رسمی) پذیرای آنها نیست؛ درنتیجه، آنها خود را از شهر پنهان میکنند و خلاقیت خود را محدود به حوزۀ حرفهای - عموماً در فضاهای تخصصیشده و نیمهعمومی - نگه میدارند؛ درنتیجه، برخلاف گفتۀ فلوریدا دربارۀ «بازگشت به خیابان» در شهر خلاق، در تهران شاهد «گسست از شهر» هستیم. مصاحبهها نشان میدهد افراد اتصال ارگانیکی به تهران ندارند یا شهر واسطه پیوند میان آنها و دیگران نیست. آنها تلاش میکنند کمترین میزان حضور در خیابانها را داشته باشند. بهمرور حتی فاصلۀ فیزیکی کار، دوستان و خانه نیز برای افراد، کوتاهتر و محدودتر میشود. پارسا میگوید «هر روز با ماشین از خونه میام سرکار و بر میگردم. خیلی تو ترافیک میمونم؛ اما حوصلۀ تنهزدن به آدما و دعواکردن ندارم». ستاره میگوید «کم پیش میاد برم بیرون یا تو شهر راه برم ...». شهاب، آریا و امیر محل کار و زندگی خود را نزدیک به هم انتخاب کردهاند که به جابهجایی در شهر نیاز نداشته باشند. زمینۀ گسست در دو شکل جداییگزینی فردی و گروهی دیده میشود. زمینۀ اول گسست: جداییگزینی فردی از شهر: افراد مشارکتکننده در این مطالعه عموماً سهم خود را از شهر تهران تنها محدود به محل کار و زندگی میدانند. آنها از بزرگی و تنوع تهران مطلعاند؛ اما آن را متعلق به خود نمیدانند یا بهعمد از آن کنارهگیری میکنند. شهره میگوید «گاهی روزها از خانه بیرون نمیروم. انگار فرقی نداره تهران باشم یا شهر دیگهای ...». پارسا میگوید «...[میخندد] خیلی توی شهر نیستم. یکی دو تا کافه که همیشه میرم، کار و تمرین و خونه رفقا. کل سهم من از تهران به این بزرگی، همینه». زمینۀ دوم گسست: جداییگزینی گروهی: در یکی از بحثهای گروهی متمرکز، سه کارگردان تئاتر میگویند «اگر یک روز – برفرض محال - همۀ اهالی تئاتر و فضاهای آن را بردارند و از تهران ببرند، صبح مردم شهر دارند به زندگیشان ادامه میدهند. یعنی ما ... برای خودمان وجود داریم؛ حتی مخاطب هم بخش زیادی خودمان هستیم ...». در میان مشارکتکنندگان در پژوهش تقریباً هیچکدام از فعالیتهای حرفهای دیگران اطلاع نداشتند؛ حتی زمانی که ارتباط دوستانۀ نزدیک یا دورادوری با یکدیگر داشتند. محصورشدن تئاتر به سالنهای تئاتر، فناوری به دانشگاه، معماری به انجمنهای تخصصی معماری، اجراگری[27] به گروههای غیررسمی اما نظمیافتۀ زیرزمینی، نشاندهندۀ حصر اجتماعی و فضایی گروههایی است که اگرچه در خود نشانههایی از پیشروی و خلاقیت دارند، نه به همدیگر پیوند دارند و نه به شهر. شهر اگرچه ظرفی است که آنها را در بر گرفته است، بستر همافزایی یا شکلگیری اجتماعات خلاق، سیال و گشوده نیست؛ بنابراین، شایستهسالاری به انتخابهای کمی محدود میشود. غریبهها پذیرفته نمیشوند و فضای عمومی شهر بستر برقراری پیوندهای انسانی نیست که به شکلگیری اجتماعات خلاق منجر میشود.
۴-۱-۵ پیامدهای پارادایم گنگهای خلاق پیامد اول: «کنش خلاق» در برابر «طبقۀ خلاق» چنانچه ظرفیتهای تولید ثروت از ایده، به شکلی معنادار فعال نشود، امکان شکلگیری «طبقۀ خلاق» نیز وجود ندارد. هرچند خلاقیت به شیوهای وجود دارد که پیش از این همیشه در جوامع وجود داشته است، صاحبان آن تبدیل به طبقه نمیشوند؛ درنتیجه، کنشهای خلاق به سیاق پیشین روی میدهد؛ اما از طبقۀ خلاق یا اجتماعات خلاق خبری نیست؛ درنتیجه، دستاوردها شخصی و امکان توسعه، بسیار محدود است.
پیامد دوم: تولید محدود ثروت مشارکتکنندگان در این پژوهش، بیشترْْ موضع مبهمی در قبالِ پول داشتند. یک فرض ابتداییِ ضدِ ارزش بودن پول و متضاد انگاشته شدن آن با کارِ خلاقانه در میان آنان بود؛ اما بهمرور با اضافهشدن تعداد مصاحبهها این برداشت کمرنگتر شد. تقریباً همه گفتند «پول در درجه اول اهمیت نیست». هفده مشارکتکننده در تولید ثروت موفقیتی نداشتند[28]؛ هرچند در کار خود بسیار معتبر بودند. به نظر میرسد بتوان تولید ثروت را در نزد دستههای خلاق در تهران، با سه دوگانۀ زیر توضیح داد.
دوگانۀ اول: «امکاناتمحور» در برابر « درآمدمحور» دستکم ۱۳ مشارکتکننده برای بیان رویکرد خود نسبت به اهمیت مسئله پول، از مفهوم «امکاناتمحور» در برابر «درآمدمحور» استفاده کردند؛ به این معنا که اگر فرد امکانات لازم برای زیست روزمره یا کار خود داشته باشد، به دنبال گسترش آن نیست. آریا میگوید «... من نگاهم به پول بیشتر امکاناتمحوره. مثلاً همین ۴۰ متر خونه کار من رو راه میندازه ...». مهربد میگوید «به اندازهای که بتونم از پسش بربیام پول دارم. [میخندد] اگر بیشتر دنبال درآمد بروم، باید یه فکری هم برای خرجکردنش بکنم». حتی مواقعی که فرد اساساً سرمایهگذار است و تولید ثروت، هستۀ اصلی کار او به حساب میآید، نگاهش به پول درآوردن یا چیزی که ترجیح میدهد بیان کند این است که «پول درآوردن اصل کار من نیست. اصل کار من توسعۀ فرهنگی است». با توجه به مصاحبهها «پول درآوردن برای پول درآوردن» یا «کارکردن برای پول درآوردن» در نظام ارزشیِ آنان چندان جایی ندارد. مسئلۀ دیگر، خاستگاه اقتصادی مشارکتکنندگان یعنی طبقۀ متوسط نسبتاً مرفه است؛ ازاینرو، آنها امکاناتی را که بهطور پیشفرض در زندگی دارند، بدیهی تصور میکنند. زمانی که امیر از «قناعتش به حداقل چیزهای لازم برای زندگی» حرف میزد، در خانهای زندگی میکرد که چند میلیارد قیمت داشت.
دوگانۀ دوم: «پول – آزادی» در برابر «پول – خلاقیت» تحلیل مصاحبهها نشان میدهد یک ذهنیت دوگانه دربارۀ پول وجود دارد. پولی هست که به شما آزادی میدهد و پولی هست که میتواند کار خلاقانه را تضمین کند. گرچه اینها روبهروی هم قرار نمیگیرند، در شرایط خاص اغلب در کنار هم نیز قرار نمیگیرند. ظاهراً بیشتر مشارکتکنندگان قادرند بین این دو نوع پول تمایز قائل شوند. خسرو میگوید «پولی که الان درمیارم بهم اجازه میده کسی باشم که میخوام و کاری رو بکنم که میخوام. زیاد نیست ولی درآوردنش عزتِ نفس منو از بین نمیبره. اگر توی دانشگاه میموندم، خب پول بیشتری میگرفتم ... ولی ... اینطوری نمیتونستم زندگی کنم». جمال اجراگر رقص و ۳۷ ساله میگوید «خوب من اول فکر میکردم چقدر عالیه مثلاً ... بیاد بگه من این پروژه رو اسپانسر میشم برو کار کن؛ ولی بعدش دیدم نه اینطوری نیست. پول داری، امکانات داری، ولی اون کاری که میخوای درنمیاد. بعضی پولا دست و پات رو میبندن». آنان «پول درآوردن» را مصداق پیوستن به «جریان اصلی» و متضمن دورشدن از خلاقیت میدانستند. داوود و دیگر مشارکتکنندگان معتقد بودند «از گرسنگی نخواهند مُرد» و «آنقدر مهارت دارند که بالاخره شغلی برای خودشان پیدا کنند». برخی معتقد بودند اگر بهترین باشند، همیشه پول به سراغ آنها میآید. شهاب میگوید «من و تیمم بهترین هستیم ... بهترین همیشه خریدار داره».
دوگانۀ سوم: «حمایتهای سنتی» در برابر «الگوهای مدرن» از مجموع دادهها چنین برداشت میشود این افراد در عموم موقعیتها ترجیح میدهند همچنان از حمایتهای سنتی برخوردار باشند تا بتوانند در برابر نیاز به حمایتهای قدرت (بخش دولتی و بخش خصوصی) مقاومت کنند. بخش عمدهای از آزادی و خلاقیت در کار، توانِ ریسککردن و گذشتن از مشاغل و پُستهای مهم با انگیزه حفظ استقلال و خلاقیت با پشتوانۀ حمایتهای خانوادگی - که نوعی الگوی سنتی حمایت اجتماعی است - برآورده میشود. امیر میگوید «... ترجیح میدم از امکانات مامانم استفاده کنم تا مجبور شم جایی کار کنم که دوست ندارم، یا کارایی رو بکنم که دوست ندارم. بهنظرم انتخاب عاقلانهایه». شهره با مادرش زندگی میکند. او میگوید «خب بالاخره اینجا یه خونه ۲۰۰ متری تو [.....] تهرانه. اگر میخواستم خودم مستقل زندگی کنم، باید میرفتم یه پنجاهمتری پایین انقلاب میگرفتم. هزارتا دردسر هم داشتم». دریافت این شکل از حمایت سنتی در برابر الگوهای مدرنتر[29] حمایت - مثل حمایتهای دولتی یا حمایتهای اجتماعات رسمی یا غیررسمی - فرد را در یک چرخه نسبتاً سنتیِ دادوستد نگه میدارد[30]. آنان حافظ نظام ارزشی و هنجارهای خانواده نخستین خواهند بود و تلاش میکنند همواره رابطهای مطلوب را با آن حفظ کنند. نیز همین حمایت خانوادگی و سنتی - که گاه نه ازسوی خانواده، ازسوی قبیلههای شهری میآید - به فرد این آزادی را میدهد که استقلال و خلاقیت خود را در برابر ساختارهای اجتماعی و اقتصادی مسلط تاحد زیادی حفظ کند.
۴-۲ پارادایم دوم: پیامآوران خلاق آینده پارادایم دوم، مسلط نیست؛ اما به دلیل کاملبودن و همسازی یکی از پارادایمهای معطوف به آینده است. در این پارادایم دو نکتۀ بسیار مهم است. نخست آنکه میل به ترک ایران به شکل جدی – بیشتر از پارادایم پیشین - وجود دارد. دوم آنکه آسیبپذیری افرادی که در این پارادایم قرار دارند، در مقابل انحصارات اقتصادی و سیاسی، بیشتر از پارادایم اول است؛ زیرا آنها به دنبال گسترش حقوقی و اقتصادی کار خود با ثبت شرکت و تبادل مالی بیشتر در فضای عمومیاند. این امر احتمال رشد و تبدیلشدن آنها را به طبقۀ خلاق – باوجود شباهتهای انکارناپذیر- در آیندۀ نزدیک کاهش میدهد. «پیامآوران خلاق آینده» بسیار کمشمارند و دلبستگی زیادی به ماندن در ایران ندارند[31].
شکل 3 - پیامآوران خلاق آینده؛ پارادایم دوم برآمده از مطالعۀ حاضردر شهر تهران
۴-۲-۱ شرایط زمینهای و علی عموم شرایط زمینهای و علّی شکلگیری این پارادایم با پارادایم مسلط قبلی مشابه است. آنچه تفاوت در شرایط زمینهای را نشان میدهد، باور به اثرگذاری فرد و نیز باور به امکان تغییر در شرایط موجود است. در برابر احساس بیقدرتی که در «گنگهای خلاقیت» دیده میشود، در این پارادایم، فرد برای خود قدرت تأثیرگذاری قائل است. در این پارادایم، پیمودن راههای بسیار پرفراز و نشیب برای رسیدن به موفقیت دیده میشود. دربارۀ شرایط علّی، تفاوت این پارادایم با پارادایم گنگهای خلاق، اعتقاد عمیق به آیندۀ مسلط فناوری است. شرطی که موجب میشود فرد از سرمایهگذاری بلندمدت و بدون چشمداشت در حوزۀ فناوری رویگردان نباشد.
۴-۲-۲ عوامل مداخلهگر: اهمیت تولید ثروت نکتۀ مهم در عوامل مداخلهگر در این پارادایم، اهمیت تولید ثروت است. فرد نهتنها اهمیت آن را انکار نمیکند، برای آن برنامه دارد. فرد در این پارادایم علاقهای به عضویت در قبایل شهری ندارد و بهجز خانوادۀ خود به عضویت در گروه دیگری علاقه نشان نمیدهد. اجتماعات خلاق در این پارادایم نیز شکل نمیگیرد.
۴-۲-۳ استراتژی: سرمایهگذاری بر ایدههای کوچک از استراتژیهای مهم در این پارادایم، سرمایهگذاری در ایدههای کوچک است؛ ایدههایی که ممکن است امروز ارزش افزودۀ اقتصادی نداشته باشند یا چشمانداز آنها برای آینده چندان روشن نباشد. سودابه پختن کیک را از آشپزخانهای کوچک در جنوب شهر تهران آغاز کرد. او میگوید «من هیچوقت فکر نکردم یه آشپز معمولی هستم. فکر میکردم من طعمهایی درست میکنم که در ایران لنگه نداره». سودابه فروشگاه کیک خود را «بوتیک کیک» نامگذاری کرده بود؛ چون باور داشت این یک شیرینیفروشی معمولی نیست. در این پارادایم فرد با اتکای به تواناییهای شخصی خود تلاش میکند بعد از هر شکست یک پیروزی بسازد. وحید نزدیک ده سال برای شرکت کار کرد و حقوق نگرفت تا سهام شرکت را داشته باشد. او امروز سهامدار بزرگترین کسبوکارهای اینترنتی ایران است. وحید میگوید «سال ۸۸ با چند میلیارد بدهی، کارمندان شرکت را از ۱۵۰ نفر به پنج نفر رساندم و دوباره از نو شروع کردم». دراین پارادایم، فرد تنها کار میکند. هرچند در کنار و با همراهی یک گروه کار خود را پیش میبرد، به شکل مشخصی خود را جدا میداند. او زندگی را میان خانواده و کار تقسیم میکند؛ هرچند کار همیشه سهم بیشتری از زمان و انرژی را به خود اختصاص میدهد. وحید میگوید «وقت زیادی برای مهمانی و معاشرت ندارم. به اندازۀ کافی سر کارم آدم جدید میبینم و مسئله برای حلکردن دارم». جسارت او در به خرج دادن خلاقیت، تنها محدود به کار است و در زندگی خانوادگی و شخصی تاحد زیادی تابع عناصر سنتی اجتماعی است. فردی که در این پارادایم قرار دارد، ریسکپذیری بالایی دارد و فراتر از مرزهای ملی میاندیشد. فرد در این پارادایم با ارتباطگرفتن با کشورهای خارجی، امنیت کاری خود را بیش از پیش تضمین میکند. این ارتباط باعث میشود تواناییها و شبکههای ارتباطجمعی او گسترش بیشتری داشته باشد. وحید شعبۀ دیگر شرکت خود را در کانادا به ثبت رسانده بود. حامد در گرجستان سرمایهگذاری کرده بود و سودابه در فرومهای آشپزی معتبری عضویت داشت.
۴-۲-۴ پیامدها: جزیرههای منزوی خلاقیت به جای قبیلههای شهری برخلاف پارادایم قبلی، فرد در این پارادایم شخصیتهای حقوقی مانند مؤسسه، شرکت، فروشگاه برای خود ایجاد میکند و به جای کار و فعالیت در حوزۀ روابط بسیار نزدیک، به کار خود جلوهای عمومی میدهد. به دلیل تلاش فرد برای بزرگتر کردن کار و حرفۀ خود ازنظر اقتصادی، آسیبپذیری جدیتری او را در کار تهدید میکند. وحید در حوزههای مختلفی خود را به نوع و میزان نفوذ تصمیمات دولتی وابسته میدانست. سودابه گسترش فروشگاههای خود را به رواداری صنف در برابر یک زن منوط میدانست و حامد از محدودیتهای وزارت ارشاد بر محصولات فرهنگی نگران بود. فرد در این پارادایم نیز از شهر فاصله میگیرد و تلاش میکند خود را از حواشی ناشی از درگیرشدن در فضای عمومی شهر دور کند. اگرچه این پارادایم امکان ظهور طبقۀ خلاق را در بلندمدت – مشروط به فراهمشدن شرایط زمینهای – دارد، عملاً این امکان با برنامهریزی بسیار منظم فرد برای مهاجرت به کشورهای توسعهیافته، بسیار ضعیف میشود.
۵- جمعبندی و نتیجهگیری در این پژوهش دو پارادایم اصلی با عنوان «گنگهای خلاق» و «پیامیران خلاق آینده» کشف شد. گنگهای خلاق، پارادایم مسلط در این پژوهش است که از حیث نظری به کار ایتان واترز (2004) نزدیک است که ارتباطات انسانی در دوران جدید را قبیلههای شهری توصیف کرده بود. این قبیلهها بهوضوح از خصوصیات طبقۀ خلاق مدنظر فلوریدا فاصله دارد. در تبیین این پارادایم باید به گزارههای تئوریک زیر توجه کرد. فارغ از آنکه شکلگیری شهر خلاق بهواسطۀ شکلگیری اقتصاد دانشبنیان، طبقۀ خلاق و اجتماعات خلاق در تهران مطلوب است یا خیر، به نظر میرسد نشانۀ چندانی از سهم مسلط اقتصاد خلاق در تهران وجود ندارد. همچنین شکلگیری طبقۀ خلاق و اجتماعات خلاق، باوجود تراکم جمعیت تحصیلکرده و بامهارت در بین مشارکت کنندگان دیده نمیشود. به نظر میرسد در غیاب الگوهای جایگزینی برای توصیف رفتار اقتصادی طبقۀ خلاق در تهران، میتوان با تکیه بر مفهوم کنش خلاق در این باره توضیح داد. بنجامین دالتون در تحلیل بوردیویی خلاقیت مینویسد «ظرفیت جامعه برای خلاقیت [به معنای شکستن عادت] چقدر است. آیا میتوان خلاقیتی بینهایت برای جامعه متصور بود. یا جامعه به ساخت برای بقا نیاز دارد. هر کنش خلاقی به شرط پذیرفتهشدن، به بخشی از عادتواره میدان خود تبدیل میشود و پس از مدتی کنش خلاق، فاصلهگرفتن از همین عادتواره خواهد بود» (دالتون[32]، 2004: 607). بدین ترتیب کنش خلاق وکنش عادتواره به لحاظ نظری از هم جدا میشوند؛ اما کنش خلاق، پیوسته و همزمان با کنش عادتواره اتفاق میافتد و هرگز نمیشود انسانی را متصور بود که در همۀ میدانهای زندگی از خود کنش خلاق بروز دهد. در تبیین پارادایم «گنگهای خلاقیت» میتوان گفت این افراد در قبیلههای خود محصورند و سهم اقتصادی بسیار ناچیزی در اقتصاد تهران دارند؛ اما با این حال در حوزۀ اقتصادی صاحب کنش خلاق اقتصادیاند. به لحاظ مفهومی، این کنش خلاق اقتصادی را میتوان با آرای شومپیتر توضیح داد که در اوایل قرن بیستم صورتبندی شدهاند. بازخوانی جامعهشناسان از برخی نوشتههای شومپیتر در خلال دهه 80 نشان میدهد کنش و نهادهای اقتصادی درهمتنیده با [مختصات] اجتماعی فرهنگی هستند (دامز[33]، 1995: 2). شومپیتر در توضیح نظریۀ پیشرفت اقتصادی، بین دو نوع بازیگر که با دو نوع کنش متناظر است و نیز بین دو نوع تحلیل اقتصادی ایستا و پویا تفاوت قائل شد. اولی مبتنی بر اقدام اقتصادی فردی عقلانی یا «روششناسی فردگرایانه» است؛ درحالیکه دومی مبتنی بر نوعی عمل پویا - پرانرژی یا خلاقانه است. کنش ایستا یک قاعده در زندگی اجتماعی و اقتصادی و کنش خلاقانه استثنایی بر این قاعده است که در دل همان نظام اجتماعی رخ میدهد (همان). بدین ترتیب کنش اقتصادی «گنگهای خلاق شکلی از کنش خلاق اقتصادی است که نظام مستقر اجتماعی - فرهنگی را به تمامی به چالش نمیکشد؛ اما محصولاتی را عرضه میکند که به شکل محدود برای آن تقاضا وجود دارد؛ یا بهواسطۀ کنش آنها آفریده میشود. این کنش باوجود فاصله از ساخت، آن را بهطور اساسی به چالش نکشیده و دگرگون نمیکند. در پارادایم دوم نیز باوجود شباهت رفتاری و رویکردی به طبقۀ خلاق مدنظر فلوریدا میلِ شدید به مهاجرت، چشماندازی در ایران برای آنها نمیگشاید. با اتکا به پارادایمهای استخراجشده در این پژوهش، جمعیت جوان و تحصیلکرده، تعداد شرکتهای دانشبنیان یا سهم از پتنتهای ثبتشده لزوماً به معنای ظهور اقتصاد دانشبنیان، طبقۀ خلاق، اجتماعات خلاق و درنهایت شهر خلاق نیست. به دلایل زیر ادعا میشود امکان شکلگیری اقتصاد دانشبنیان با تکیه بر طبقۀ خلاق، اجتماعات خلاق و خوشههای اقتصادی خلاق شهری در تهران بسیار ناچیز است: 1.تولید ثروت: اگر پیشقراولان طبقۀ خلاق نتوانند ارزش افزودۀ اقتصادی تولید کنند و این ارزش افزودۀ اقتصادی را تبدیل به روندی پایدار کنند، تبدیل به یک طبقه نخواهد شد. آنان همانند گذشته با خلاقیتهای انفرادی یا در گروههای کوچک باقی خواهند ماند. همانطور که در پارادایم اول دیده شد، تولید ثروت نه در دستگاه ارزشی این افراد وجود دارد و نه امکانپذیری آن با توجه به دوگانۀ پول - خلاقیت و پول - آزادی وجود دارد. درواقع این نگاه به پول و تولید ثروت، دلیل اتکای آنها به حمایتهای سنتی خانوادگی در برابر الگوهای مدرن حمایتی – ازقبیل حمایتهای بخش عمومی یا سازمانهای غیردولتی است. این ویژگی موجب میشود فرد ضمن باقیماندن در عرصۀ سنتی اجتماعی، خلاقیت خود را تنها محدود به حوزۀ حرفهای کند. همچنین این شکل از روابط موجب میشود فرد خلاقیت خود در حوزۀ حرفهای را نیز محدود کند؛ به همین دلیل، اساساً امکان شکلگیری اجتماعات باز و متنوع وجود ندارد که فرد قادر به رفتوآمد در میان آنها بوده و امکان همافزایی حرفهای، فکری یا مالی را برای خود و جامعه داشته است. 2.شهر بهعنوان زمینۀ گسست: تهران بهعنوان یک شهر و نیز به معنای فضای کالبدی – اجتماعی - اقتصادی و سیاسی، پذیرای حضور این افراد نیست. تهران آنان را با سودای گمنامی و گمشدگی جذب میکند. با توجه به یافتهها، شرایطی ازقبیل نبود مکانهای گردهمایی امن و متنوع، فاصلۀ بسیار زیاد برنامههای فرهنگی و اجتماعی رسمی و عمومی با فرهنگ غیررسمی و نیز احساس ناامنی در فضای عمومی شهر تهران، زمینۀ پیوند افراد به یکدیگر، اجتماعات و شهر فراهم نیست؛ بنابراین، نهتنها امکان شکلگیری اجتماعات باز موجود نیست، امکان به هم پیوستن آنها در فضای عمومی شهری نیز وجود ندارد. فرد با زندگی در شهر، زیست فردی و بسیار کنترلشده در فضای عمومی دارد و عموماً کار حرفهای خود را به مکانهای حرفهای محدود میکند. به عبارت دیگر، ویژگی بازبودن به سوی خیابان در شهر تهران برای این افراد موجود نیست و آنان نیز در این زمینه فعال نیستند. ۳. جزیرههای منزوی خلاقیت امکان پیوستن به یکدیگر را ندارند. ایدۀ همکاری و رقابت در دنیای اقتصادی جدید هنوز ازسوی معدود کاندیداهای پیامآوری آینده، پذیرفتهشده نیست؛ بنابراین، نه همکاری شکل میگیرد و نه انباشت ایده و ثروت. ناامنی اجتماعی و سیاسی که ازسوی افراد در پارادایم دوم احساس میشود، آنها را به سمت مهاجرت یا سرمایهگذاری در حوزههای دیگر جز حوزههای خلاق و نوآور - مانند مسکن - سوق میدهد. مستقل از هرگونه نقد واردشده به ایدۀ شهر خلاق، به دلیل امکاننداشتن ظهور طبقۀ خلاق و نقشآفرینی آن در شهر خلاق، ظهور اقتصاد دانشبنیان و شهر خلاق تهران، رویایی است که امکان ظهور چندانی برای آن موجود نیست. در عموم مطالعات انجامشده در حوزۀ شهر خلاق در ایران، افراد تحصیلکرده، طبقۀ خلاق فرض شدهاند و شمار شرکتهای دانشبنیان یا صنایع دستی یا فضاهای فرهنگی ظرفیتهای شهری برای تبدیلشدن به شهر خلاقاند؛ درحالیکه با توجه به نتایج این مطالعه، تهران، آمادهترین شهر ایران، به لحاظ شاخصهای انسانی و ظرفیتهای کالبدی، نشانهای از ظهور و رشد طبقۀ خلاق را نشان نمیدهد. [1] Rogers& Fisher [2] Peng& Yang [3] Amin& Thrif [4] Beauregard [5] Coles [6] Hawkins [7] Romein [8] Miles& Miles [9] عموماً زیرمجموعهای از کسب و کارهای نوین در نظر گرفته میشوند. صنایعی همچون نرمافزار، انتشارات، طراحی، موسیقی و بازیهای دیجیتالی ازجمله صنایع خلاق است. [10] Druker [11] Sako [12]Fritz Machlup [13]Daniel Bell [14] Bell [15] People Climate [16] Openness [17] Santisan [18] Jiang [19] Patents [20]. این موضوع احتمال دسترسی کسبوکارها و بنگاهها را به منابع مالی محلی، بالاتر میبرد و لزوماً به این معنا نیست که آنها دسترسی بالایی دارند. [21] Content Analysis [22] Context [23] Downe-Wamboldt [24]. برای مثال در سال 1389 مجلس شورای اسلامی قانون حمایت از شرکتهای دانشبنیان را مشتمل بر 13 ماده تصویب کرد. [25]. «قبایل شهری» اصطلاحی است که ایتان واترز نخستین بار در سال ۲۰۰۴ در کتاب خود با نام «قبایل شهری: آیا دوستان ما خانواده جدید ما هستند؟» به کار برد. او استدلال کرد افراد امروز در جوامع شهری، خانوادۀ خود را ترک میکنند و با ارزشهای آنها زندگی نمیکنند؛ اما درعوض قبیلههای خود را با دوستانشان میسازند. در نامگذاری مقولات این مطالعه، ابتدا از اصطلاح «شبهخانواده» استفاده شد؛ اما در جستجوی بیشتر ادبیات نظری این اصطلاح جایگزین شد. [26]. این گزاره به این معنا نیست که تنها بسته و محدود بودن اجتماعات افراد خلاق در تهران، مانع شکلگیری اقتصاد دانشبنیان است؛ اما لازمۀ شکلگیری اقتصاد خلاق، شکلگیری این اجتماعات و همافزایی حرفهای و مهارتی در سطح شهر است که در این پارادایم شکل نمیگیرد. [27]. در میان اعضا ی گروه از اصطلاح پرفورمنس استفاده میشد. [28]. بهطوریکه در دورههای متناوبی در زندگی حتی برای گذران زندگی روزمره دچار مشکل بودند. [29] . این موضوع دربارۀ عبدی و شهاب برعکس اتفاق افتاده است. آنها از پایگاه اقتصادی بالایی برخوردار نبودند و حالا خود حامی خانوادههایشان هستند. [30]. پیش از این و در بحث اجتماعات خلاق به این موضوع اشاره شد که اساساً اجتماعات خلاق در شهر تهران شکل نگرفتهاند و دستگاه ارزشی مشارکتکنندگان در این مطالعه نیز از تشکیل آنها حمایت نمیکند؛ بنابراین، جز الگوهای مدرنِ حمایت دولت یا بخش خصوص و نهادهای مدنی، که در ایران بسیار محدود عمل میکنند، چارهای برای فرد باقی نمیماند، جز مراجعه به حمایتهای سنتی. [31]. در زمان نگارش این مقاله، دو نفر از افرادی که در این پارادایم قرار داشتند، از ایران مهاجرت کردند. [32] Dalton [33] Dahms پیوست
جدول 1 نمونههایی از مراحل کدگذاری انجام شده در مطالعه (گزارهها گزینشی از گفتههای افراد مختلف هستند)
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اکبری، نعمتالله، عسگری، علی و فرهمند، شکوفه (1385). «تحلیل توزیع اندازه شهرها در سیستم شهری ایران»، پژوهشهای اقتصادی، سال 6، شماره 4، 83 – 104. بانک مرکزی ایران (1397). سالنامه آماری سالهای مختلف. اندایش، یعقوب (۱۳۹۷). سنجش فقرچندبعدی در شهر تهران، تهران: انتشارات معاونت برنامهریزی و توسعۀ شهری شهرداری تهران. ایمان، محمدتقی و محمودرضا نوشادی (1390). «تحلیل محتوای کیفی»، نشریۀ پژوهش، سال سوم، شماره دوم، 44-15. بانویی، علیاصغر (1397). داده - ستانده شهر تهران، گزارش منتشرنشده شهرداری تهران، معاونت برنامهریزی، توسعۀ شهری و امور شورا. شبانی، امیرحسین. ایزدی، محمدسعید (1393)، «رویکردی نوین به بازآفرینی شهر خلاق»، نشریۀ نقش جهان، سال چهارم، شماره دو، 72-63 . ربانی، طاها (1397). آیندهنگاری کلان شهر تهران، تهران: انتشارات معاونت برنامهریزی و توسعۀ شهری شهرداری تهران. ربانی، طاها و دیگران (1397). سند نظام نوآوری شهر تهران، تهران: انتشارات معاونت برنامهریزی و توسعۀ شهری شهرداری تهران. یحیوی، حسن (1397). اقتصاد کلان شهر تهران؛ بررسی تولید ناخالص داخلی، ساختار اقتصادی، فعالیت و اشتغال، تهران: انتشارات معاونت برنامهریزی و توسعۀ شهری شهرداری تهران.
Araya Santisan. (2013). Creative Community: A Role of Campus- Community Partnerships in Culture- Led Urban Regeneration. In The 2nd International Symposium on Business and Social Sciences. Ash Amin, & Nigel Thrift. (2007). Cultural-economy and citiesProgress in Human Geography, 31(2), 143-161. Beauregard, R. (2003). City of SuperlativesCity & Community, 2(3), 183-199. Bell, D. (1973). The Coming Of Post-Industrial Society. Basic Books. Coles, A. (2016). Creative class politics: unions and the creative economy. International Journal of Cultural Policy, 22(3), 456-472. Dahms, H. F. (1995). From creative action to the social rationalization of the economy: Joseph A. Schumpeter's social theory. Sociological Theory, 1-13. Dalton, B. (2004). Creativity, habit, and the social products of creative action: Revising Joas, incorporating Bourdieu. Sociological Theory, 22(4), 603-622. Downe-Wamboldt, B. (1992). Content analysis: Method, applications, and issuesHealth Care for Women International, 13(3), 313-321. Drucker, P. (1993). Post-capitalist society. HarperBusiness. Florida, R. (2012). The Rise of the Creative Class: Revisited. Basic Books. Jiang, Y., Qian, Q., Zhang, X., & Chen, Y. (2019). The Formation of Government-Oriented Creative Community and Its Driving Mechanisms: A Case Study of the 39° Space Art Creative Community in Foshan, ChinaSustainability, 11(3). Machlup, F. (1962). The Production and Distribution of Knowledge in the United States. Princeton University Press. Miles, M. (2004). Consuming Cities. Macmillan Education UK. Musterd, S., & Murie, A. (Eds.). (2011). Making competitive cities. John Wiley & Sons. Rogers, R., & Fisher, M. (1992). A New London. Penguin Books. Romein, A. (2006). Leisure in waterfront redevelopment: An issue of urban planning in Rotterdam. International Paper. Delft: Delft University of Technology. Suciu, M. C. (2008). “The creative economy,” LESIJLex ET Scientia International Journal, 15, 145–154. Weber, R. P. (1985). Basic content analysis. Newbury Park, CA: Sage. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 779 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 331 |