تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,646 |
تعداد مقالات | 13,378 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,112,813 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,061,561 |
میزان وامگیری در مقولات واژگانی اصلی براساس رویکرد سلسلهمراتب وامگیری در کُردیِ کلهری (با تمرکز بر متغیرهای جنسیت، تحصیلات و سن) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نشریه پژوهش های زبان شناسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دوره 12، شماره 1 - شماره پیاپی 22، اردیبهشت 1399، صفحه 87-110 اصل مقاله (1.34 M) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jrl.2020.120997.1445 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شهرام جمالی نصاری1؛ حبیب گوهری* 2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشجوی دکترا، گروه زبانشناسی، واحد ایلام، دانشگاه آزاد اسلامی، ایلام، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار گروه زبانشناسی، واحد ایلام، دانشگاه آزاد اسلامی، ایلام، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده هدف پژوهش حاضر بررسی میزان وامگیری مقولات واژگانی اصلی در کُردیِ کلهری است. مقولات اسم، فعل، صفت و قید در کُردیِ کلهری بررسی شدند تا مشخص شود در کدام مقوله گویشوران کُردیِ کلهری بیشتر از واژههای بومی یا وامواژۀ فارسی استفاده میکنند. براساس متغیرهای سن، جنسیت و تحصیلات، افراد به هشت گروه تفکیک شدند تا میزان استفاده از کلمههای بومی و قرضی در هر گروه مشخص شود. برای گردآوری دادهها، از پرسشنامهای (فهرست) محقق-ساخته شامل 339 گویه (اسم، فعل، صفت و قید) استفاده شد. در طراحی پرسشنامه صرفاً واژههایی انتخاب شدند که در کُردیِ کلهری هم از واژۀ کُردی و هم معادل فارسی آنها استفاده میشود. نتایج نشان میدهد در همۀ مقولات بررسیشده، میزان استفاده از واژههای بومی بسیار بیشتر از وامواژههای معادل فارسی است. همچنین، بین میزان وامگیری از مقولات بررسیشده، تفاوت آشکاری دیده نمیشود، در حالی که در همۀ رویکردهای سلسلهمراتب وامگیری (Treffers-Daller, 2010; Muysken, 2000; Thomason & Kaufman, 1988)، مقوله نحوی اسم قابلیت بالاتری برای وامگیری نشان میدهد. نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد دلایل دیگری بهغیر از جایگاه سلسلهمراتبی واژهها، مانند خلأ واژگانی، در وامگیری دخیل هستند. بنابراین، رویکرد این پژوهش بدیلی تازه برای رویکردهای سلسلهمراتبی قلمداد میشود. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
وامگیری؛ سلسلهمراتب؛ کُردیِ کلهری؛ مقولات واژگانی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
. مقدمه پژوهشگران مختلف از اصطلاحات متفاوتی برای تعریف وامگیری بهره گرفتهاند. به همین دلیل، همانند بسیاری از مسائل و مفاهیم بنیادی، دربارۀ تعریف وامگیری نیز در بین پژوهشگران اجماع وجود ندارد. توماسن[1] و کافمن[2] (1988:37) وامگیری را انضمام برخی اقلام و مؤلفههای زبان خارجی در زبان بومی از سوی گویشوران زبان میدانند. اگرچه زبان بومی حفظ میشود، انضمام مؤلفههای جدید تغییر کرده است. به عقیدۀ آنها واژهها اولین عناصری هستند که وام گرفته میشوند. اگر دوزبانگی در جامعهای گسترده باشد و همچنین، شاهد فشار فرهنگی بلندمدت زبان غالب باشیم، ممکن است ویژگیهای ساختاری شامل واجی، نحوی و تصریفی زبان مسلط نیز وارد زبان زیرین[3] شوند. آنها معتقدند تمام ویژگیهای زبانی قابلیت وامگیری دارند؛ اما در عمل احتمال وامگیری عناصر زبانی برابر نیست. به عبارت دیگر، برخی عناصر سهلتر و برخی دشوارتر از زبانی وارد زبان دیگر میشوند. بر این اساس، آنها قائل بهنوعی سلسلهمراتب در وامگیری هستند که در ادامه به آن اشاره میشود. مطالعۀ همزمانی پدیدۀ وامگیری بهطور عمده در قرن بیستم آغاز شد. پژوهشهای اولیه غالباً بر روی ارائۀ فهرستی از اقلام وارداتی در زبانها متمرکز بودند و میکوشیدند تاریخچۀ مختصری از وامگیری هرکدام از واژهها را ارائه دهند (Salverda de Grave, 1906). در این پژوهشها، غالباً تمرکز روی یک جفت از زبانها است که در آنها اغلب شاهد وامگیری یکطرفه از زبان غالب هستیم (Treffers-Daller, 2010). در پژوهشهای اولیه، موضوع همسانی یا یکپارچهسازی تلفظی وامواژهها براساس قواعد زبان پذیرا گاهی مطرح میشد؛ اما یکپارچگی صرفی و نحوی این اقلام وارداتی هنوز مطرح نبود (Treffers-Daller, 2010). بلومفیلد[4] (1933)، هاوگن[5] (1950) و واینرایچ[6] (1953) بنیانگذاران موضوع تماس زبانی[7] قلمداد میشوند (Treffers-Daller, 2010). در ابتدا، تمرکز پژوهشها بهطور طبیعی روی وامگیری واژگانی بود؛ زیرا این پدیده هم فراوان رخ میدهد و هم برای مردم ملموس است. این پژوهشگران موضوع وامگیری عناصر ساختاری زبان را نیز مطرح کردند، هرچند اذعان داشتند واژگان زبانها در مقایسه با عناصر دستوری و واجی بهمراتب بیشتر در معرض وامگیری هستند (Treffers-Daller, 2010). متأثر از این پژوهشگران، پژوهشهای بعدی بهجای تمرکز بر نتیجۀ وامگیری بر فرایند وامگیری و اصول آن تمرکز کردند. برخی بهدنبال کشف قواعد دستوری بودند که وامگیری واژگانی را محدود کند و برخی دیگر مانند موراوسیک[8] (1978) میکوشیدند جهانیهای وامگیری را با استفاده از مقیاسهای تلویحی استخراج کنند (Treffers-Daller, 2010). پژوهشگرانی مانند میوسکن[9] (1981) براساس میزان قابلیت وامگیری عناصر زبانی سعی کردند سلسلهمراتب وامگیری را ارائه دهند که در آن میزان سهولت یا دشواری وامگیری عناصر زبانی مختلف مشخص باشد. بر این اساس، در اواخر دهۀ هشتاد افرادی مانند پاپلاک[10] و همکاران (1988) با انجام مطالعات کمّی بر پایۀ پیکرههای زبانی گسترده کوشیدند بهصورت تجربی صحت سلسلهمراتبها و جهانیهای تلویحی پیش از خود را به چالش بکشند. همچنین، آنها وامگیری اقلام مختلف زبانی را در گروههای مختلف اجتماعی بررسی کردند. در این میان، اثر مهم توماسن و کافمن (1988) نقطۀ عطفی در موضوع تماس زبانی دانسته میشود. در این پژوهش، شاهد ارائۀ چارچوب و تحلیل جامعی از پدیدههای مختلف مانند تماس زبانی، وامگیری، تداخل،[11] تغییر رمز،[12] زبانهای پیجین، کریول و آمیخته[13] هستیم. ایندو از اولین کسانی هستند که بر نقش عوامل بیرونی مانند تماس زبانی در تغییر زبانی تأکید کردند و در تحلیلهای خود شواهد بیشماری از تغییرات زبانی ناشی از تماس زبانی ارائه کردند. پژوهشهای متأخرتر بر جنبههای کاربردی و روانی وامگیری متمرکز شدهاند. پرینس[14] (1988) برای نخستین بار موضوع وامگیری کاربردی را مطرح کرد. او کوشید تا محدودیتها و جنبههای کاربردی وامگیری را بررسی کند. در ادامه پژوهشهایی صورت گرفت که، برای مثال، نشانههای کلامی یا موضوع گفتار دو زبانهها، تداخل و غیره را بررسی کردند (Salmons, 1990; De Rooij, 1996; Matras, 1998; Grosjean, 1997; Queen, 2001; Colantoni & Gurlekian, 2004). در دهۀ هشتاد، تمایل غالب کشف محدودیتهای مرتبط با وامگیری بود. همان طور که اشاره کردیم وامگیری واژگانی از وامگیری ساختاری امکانپذیرتر و سهلتر است. میوسکن[15] (2000:170) رویکردهای مختلف به این موضوع را بررسی کرده است. در همۀ این رویکردها مقولۀ نحوی اسم قابلیت بالاتری برای وامگیری نشان میدهد، در حالی که صفت، حرف اضافه، عبارات ربطی و ضمیر در ساختار سلسلهمراتبی در سطوح پایینتر قرار میگیرند؛ بنابراین، امکان وامگیری آنها کم و کمتر میشود (Muysken, 1981). آپل[16] و میوسکن (1987) عقیده دارند در نظامهای مختلف زبانی، هر میزان که عناصر آن نظام به هم وابستهتر باشند، احتمال وامگیری در آن زمینه کمتر میشود. همچنین، عناصری مانند فعل که رابطۀ همنشینی قوی با ارکان جمله دارد، به احتمال زیاد در برابر وامگیری مقاومت میکند. ماتراس (1998) دلایل متفاوتی برای قابلیت وامگیری عناصر زبانی بر میشمارد. او به دو عامل ارجاعیبودن و وابستگی ساختاری اشاره میکند. به نظر ماتراس (1998)، عناصری که ثبات ارجاعی دارند به احتمال زیاد در معرض وامگیری قرار میگیرند و عناصر دارای معنای ارجاعی مبهم و وابستگی ساختاری قویتر را دشوارتر بتوان وام گرفت. دیگران نیز هیچ عنصر زبانی را مصون از وامگیری نمیدانند. در چارچوب ارائهشدۀ توماسن و کافمن (1988)، عامل اجتماعی مهم در کیفیت و میزان وامگیری، شدت تماس و تعامل زبانی قلمداد میشود: به هر میزان که شدت تماس زبانی بیشتر باشد، فشار فرهنگی زبان زبرین[17] (غالب) بیشتر میشود؛ بنابراین، به میزان بیشتری از وامگیری منجر میشود. افزون بر این، آنها بر نزدیکی زبانها از لحاظ ردهشناختی نیز بهمثابه عامل تأثیرگذار دیگر تأکید کردهاند. بر این اساس، توماسن و کافمن (1988:73) نتیجه میگیرند هرچه وابستگی ساختاری بیشتر باشد، تماس زبانی باید شدیدتر باشد تا منجر به وامگیری شود. همچنین، در شرایطی که شدت و میزان تماس برابر باشد، عناصر سطوح پایینتر قبل از عناصر سطوح بالاتر وارد زبان پذیرا (زیرین) نمیشوند. در سطوح ابتدایی، وامگیری محدود به سطح واژگانی است و شاهد ورود عناصر ساختاری به زبان پذیرا نیستیم. در سطح دوم، برخی واژههای نقشی مانند عبارات ربطی و قیدها نیز بهصورت قرضی وارد زبان زیرین (پذیرا) میشوند (Treffers-Daller, 2010). در سطح سوم، شاهد وامگیری حروف اضافه و مقدار کمی وامگیری ساختاری هستیم. وندهای اشتقاقی گاهی بهغیر از کلمات وارداتی با برخی ریشههای بومی نیز به کار میروند. میلر[18] (1997) استفاده از پسوندهای اشتقاقی فرانسوی در انگلیسی میانه را بهنوعی وامگیری ساختاری محدود قلمداد میکند. در وامگیری در سطوح بالاتر، ویژگیهای ساختاری عمده مانند تغییر ساختار نحوی یا منطبقشدن مدخل واجی، صرفی و نحوی زبان پذیرا از لحاظ شخص، شمار، جنس، حالت و غیره با زبان غالب مصداق وامگیری ساختاری دانسته میشود تا جایی که زبان حاصل را نوعی زبان آمیخته محسوب میکنند. در چنین زبانهایی با وضعیتی روبهرو هستیم که زبان حاصل ترکیبی از ساختار دستوری (زبان زیرین) و واژگان زبان دیگر (زبرین یا غالب) است ( Bakker & Mous, 1994; Thomason, 1997; Treffers-Daller, 2010). زبان میچیف[19] که در آن دستور اسمی مبتنی بر زبان فرانسوی و دستور فعلی مبتنی بر زبان کری[20] است، نیز نوعی زبان آمیخته تلقی میشود که شدت وامگیری در آن بسیار زیاد است (Treffers-Daller, 2010). علیرغم اینکه بالغ بر 75 درصد از واژگان زبان انگلیسی فرانسوی هستند؛ اما انگلیسی زبانی آمیخته قلمداد نمیشود؛ زیرا اکثر واژگانِ پایه بومی هستند (Treffers-Daller, 2010).توماسن و کافمن (1988) گزارش کردهاند صرفاً هفت درصد از واژگان پایۀ زبان انگلیسی وارداتی هستند. در موقعیتهایی که شاهد وامگیری شدید و تأثیر زیاد زبان غالب بر واژگان و ساختار زبان پذیرا هستیم، شاید نتوان بهراحتی تشخیص داد آیا آنچه رخ داده است با عنوان وامگیری قلمداد میشود یا شاهد تداخل زبانی هستیم (Winford, 2003). میزان وامگیری در برخی زبانها آنچنان وسیع است که منجر به درهمتنیدگی زبانی میشود. زبانهای درهمتنیده[21] حالتی را پدید میآورند که دو بخش از دو زبان، یک زبان جدید را تشکیل میدهند. در چنین مواقعی دستور زبان عمدتاً برگرفته از زبان زیرین است و بیشتر واژگان متعلق به زبان غالب. باکر (2003) و میکینز[22] (2013) چنین زبانهایی را اسمی-فعلی[23] مینامند. در چنین زبانهایی، اسم و قواعد مربوط به گروه اسمی مبتنی بر زبان غالب هستند، در حالی که فعل و قواعد حاکم بر گروه فعلی نیز مبتنی بر زبان بومی (زیرین) هستند.وامگیری واژگانی زبان ترکیبی جدید از زبان غالب به معنای این نیست که زبان غالب بهتنهایی تأمینکنندۀ واژگان زبان ترکیبی جدید است. همچنین، دستور زبان زبانهای آمیخته عمدتاً مبتنی بر زبان بومی است؛ اما ممکن است عناصر دستوری زبان غالب نیز در آن یافت شود. زبان انگلورومانی[24] نمونهای از زبانهای آمیخته دستور-واژگان[25] است که دستور زبان آن براساس زبان انگلیسی و واژگان آن مبتنی بر زبان رومانی است که هنوز در بریتانیا و ایالات متحده آمریکا به آن تکلم میشود (Vellupillai, 2015). این زبان، زبانی صمیمی و درونگروهی است که برای تعاملات عمومی از آن استفاده نمیشود. مدیا لنگوا[26] نمونهای دیگر از زبانهای آمیختۀ دستوری-واژگانی است که بر پایۀ (دستور زبان) کوچوا[27] و (واژگان) اسپانیولی بنا شده است و در اکوادر مرکزی در تعاملات روزمرۀ درونگروهی به آن تکلم میشود (Vellupillai, 2015). زبانهای اسمی-فعلی نوع خاصی از زبانهای آمیخته هستند که وامگیری زبان جدید بر پایۀ دستور زبان- واژگان نیست، بلکه اسم و قواعد مربوط به گروه اسمی از یکی از زبانهای مادر (زبان غالب) و فعل و قواعد مربوط به ساختمان فعلی از دیگر زبان مادری (زبان بومی) گرفته شدهاند (Vellupillai, 2015; Bakker, 1997). زبان میچیف نمونهای از این گونه زبانها قلمداد میشود که گروه کوچکی از مردم جامعۀ مهتیس[28] در کانادا به آن تکلم میکنند (Bakker, 1997). اسامی و نظام اسمی این زبان آمیخته برگرفته از فرانسوی است و افعال و نظام فعلی نیز برگرفته از زبان کری است (Vellupillai, 2015; Bakker, 1997). در نهایت، زبان گورینجی کریول[29] در طبقۀ زبانهای آمیخته اسمی-فعلی قرار میگیرد. گروه کوچکی از مردم گورینجی در استرالیا از این زبان استفاده میکنند. نسل جدید این جامعۀ کوچک زبانی اکنون این زبان را بهمثابه زبان اول فرا میگیرند، حال آنکه نسل قبلی به زبان گورینجی تکلم میکردند (Meakins, 2013; Vellupillai, 2015 ). کریول که خود بر پایۀ زبان انگلیسی درست شده است، زبان غالب است. اکثر بومیان شمال استرالیا اکنون به این زبان تکلم میکنند. اسامی زبان کریول گورینجی عمدتاً از زبان گورینجی وامگیری شدهاند و افعال و قواعد مربوط به ساختمان گروه فعلی عمدتاً برگرفته از زبان غالب کریول هستند (Vellupillai, 2015). در پژوهشهای متأخرتر بیشتر تأکید بر اثرات وامگیری است. ماتراس و شبیبی[30] (2007) موضوع وامگیری ساختاری را در مجموعهای از زبانهای متنوع بررسی کردهاند. آنها بین وامگیری مادۀ زبانی[31] و وامگیری الگوی زبانی[32] تمایز قائل میشوند. منظور از مادۀ زبانی خود واژهها هستند و منظور از گرفتن الگو زبانی واردشدن ساختار، توزیع و انطباق معنی است بدون اینکه خود واژه وارد زبان پذیرا شده باشد (Sakel, 2007:15). بهتدریج، شاهد تغییر رویکرد پژوهشگران از دستور زبان به موضوع کاربرد و کلام بودیم. سلمونز (1990)، فولر[33] (2001) و استولز[34] و استولز[35] (1996) همگی سعی کردند به جنبههای کلامی و کاربردی وامگیری توجه کنند. موضوعهای دیگری نیز در ارتباط با وامگیری مطرح است. برخی پژوهشگران میخواهند بدانند چگونه و چه زمانی عناصر قرضی وارد زبان پذیرا میشوند و اینکه عناصر قرضی چگونه و با چه سرعتی در نظام زبان و در بین گروههای مختلف پذیرفته میشوند. ارزیابی و نگرش گویشوران زبان به عناصر وارداتی موضوع دیگری است که اخیراً برخی پژوهشگران به آن توجه کردهاند و میکوشند نگرش مثبت یا منفی گروههای مختلف اجتماعی را به این عناصر بررسی کنند (Treffers-Daller, 2010). پژوهشگرانی مانند واینرایچ (1953) و بعدها کسانی مانند لباف[36] (1972) بر تأثیر عوامل اجتماعی در وامگیری متمرکز بودهاند و کوشیدهاند تا عناصر وامگرفتهشده را در بستر ساختار اجتماعی بررسی کنند. افزون بر این، آنها محدودیتهای ساختاری وامگیری را نیز بررسی کردهاند تا مشخص شود کدام عناصر قابلیت وامگیری بیشتر یا کمتری دارند. نغزگویکهن و عبدالمالکی (1393) وامگیری فعلی را در برخی زبانها مانند فارسی، کُردی و ترکی آذری بررسی کردهاند. آنها چهار راهکار درج مستقیم، درج غیرمستقیم، همکرد و وامگیری معنایی را در این سه زبان کاویدهاند. نتایج نشان داد زبان فارسی از همۀ این راهکارها بهغیر از درج مستقیم، استفاده میکند. در مقابل، در زبان کُردی، عمدتاً گویشوران از دو روش درج مستقیم و وامگیری معنایی برای استفاده از افعال وارداتی زبان فارسی (زبان غالب) استفاده میکنند. نغزگویکهن و عبدالمالکی (1393) این موضوع را به همخانوادهبودن دو زبان فارسی و کردی نسبت میدهند. در نهایت، برخلاف زبان کُردی، در زبان ترکی، برای انطباق افعال وارداتی فارسی، از درج مستقیم استفاده نمیشود، بلکه گویشوران آذریزبان عمدتاً از درج غیرمستقیم و وامگیری معنایی بهره میبرند تا افعال وارداتی فارسی را در ترکی بیان کنند. در این پژوهش، راهکارهای مختلف در مواجه با اقلام واژگانی از زبانهای غالب بررسی شده است و اساساً به موضوع تماس زبانی و میزان تأثیرپذیری زبانها از همدیگر پرداخته نشده است. بهطور کلی، پژوهشهای اندکی دربارۀ تأثیرپذیری واژگانی و ساختاری زبان کُردی (زبان پذیرا) و زبان فارسی (زبان غالب) صورت گرفته است. در ادامه سه پژوهش نسبتاً مرتبط معرفی شدهاند. فراستی و همکاران (1398) موضوع تماس زبانی کُردزبانان کلهری را در تهران با زبان فارسی بررسی کردهاند. افراد مدنظر این پژوهش سی گویشور کلهریزبان مقیم تهران بودند که با استفاده از ابزار پرسشنامه وضعیت میزان تأثیرپذیری آنها از زبان غالب (فارسی) بررسی شد. نتایج این پژوهش نشان میدهد بیشترین فرسایش و تغییر زبانی در افراد جوانِ زیر بیستسال صورت گرفته است. همچنین، در ارتباط با متغیر جنسیت، زبان کُردیِ زنان بیشتر از مردان متأثر از زبان فارسی بوده است. این تغییر و تأثیرپذیری بهویژه در حوزۀ واژهها (در مقایسه با نحو) بیشتر گزارش شده است. در پژوهشی مشابه، محمودی (1387) موضوع تماس زبانی بین زبان غالب فارسی و زبان کُردی سورانیِ افراد کُردزبان مقیم تهران را در حوزههای صداها، صرف، نحو و واژگان بررسی کرده است. اونیز بهویژه به تأثیر دو عامل سن و جنسیت پرداخته است. نتایج نشان میدهد مردانِ جوان بیشترین تأثیرپذیری را از زبان فارسی داشتهاند. همچنین، واژگان کُردی سورانی بیشتر از دیگر سطوح زبانی از زبان فارسی تأثیر پذیرفته است. به نظر نگارندگان پژوهش حاضر، نتایج این دو پژوهش را نمیتوان به کل زبان کُردی تعمیم داد؛ زیرا شرایط حاکم بر جامعۀ مهاجر و میزان تماس زبانی آنها با زبان غالب با وضعیتی که در خود جوامع کُردزبان حاکم است، اساساً تفاوت دارد. در نهایت، ویسی[37] (2013) نیز علل زوال زبانی را در میان کُردهای ایران، بهویژه گویشوران کُردیِ کلهری، بررسی کرده است. او عوامل مؤثر در تأثیرپذیری فراوان کُردیِ کلهری از زبان فارسی را به موضوعهایی مانند اعتبار و پرستیژ اجتماعی زبان فارسی و داشتن نگرش منفی به زبان مادری، و نیز کارایی زبان فارسی نسبت میدهد. بر این اساس، پژوهش حاضر با هدف بررسی میزان وامگیری (از زبان فارسی) در مقولات واژگانی اصلی (واژگان پایه) در کُردیِ کلهری صورت گرفته است. براساس وضعیت حاکم بر رابطۀ دو زبان فارسی و کُردی (کلهری)، زبان فارسی زبان غالب (وامدهنده، زبرین) و کُردیِ کلهری زبان پذیرا (وامگیرنده، زیرین) قلمداد میشوند. مقولات اسم، فعل، صفت و قید در کُردیِ کلهری بررسی شدهاند تا مشخص شود در کدام مقوله گویشوران کُردیِ کلهری بیشتر از واژههای بومی (یا وامواژه فارسی) استفاده میکنند. از آنجا که در بین افراد یکدستی و همگونی وجود ندارد، آنها براساس متغیرهای سن، جنسیت و تحصیلات طبقهبندی شدند تا میزان استفاده از کلمات بومی و قرضی در هر گروه مشخص شود. براساس سه متغیر فوق، افراد شرکتکننده به هشت گروه تقسیم شدند: مردان/ زنان باسواد جوان، مردان/ زنان باسواد مسن، مردان/ زنان بیسواد جوان و مردان/ زنان بیسواد مسن. افراد شرکتکنندۀ باسواد در این پژوهش همگی تحصیلات دانشگاهی دارند و افراد موسوم به بیسواد کسانی هستند که سواد خواندن و نوشتن ندارند؛ اما قادر هستند فارسی را بهصورت روان تکلم کنند. افراد جوان شرکتکننده در پژوهش بین محدودۀ سنی 20 تا 35 سال قرار دارند و افراد مسن شرکتکننده بین 50 تا 70 هستند. برای شرکت در مصاحبه و پاسخ دادن به پرسشها، از هر گروه 10 نفر و مجموعاً 80 نفر به گویههای طراحیشده پاسخ دادند. افراد پاسخدهنده از شهرستان ایوان انتخاب شدهاند و همگی به کُردیِ کلهری (بهمثابه زبان مادری) تکلم میکنند و در عین حال این افراد کاملاً به زبان فارسی تسلط دارند. بهصورت روزمره، هریک از این افراد از فارسی و کُردی بهصورت تکمیلی در موقعیتهای مختلف استفاده میکنند، به این ترتیب دوزبانۀ فعال محسوب میشوند. در این پژوهش، از پرسشنامهای (فهرست) محقق- ساخته استفاده شده است تا مشخص شود گروههای مختلف به چه میزان از کلمات بومی یا وارداتی استفاده میکنند. این فهرست شامل 339 گویه (کلمه) است. 179 اسم در زبان کُردی بررسی شده است تا به این ترتیب مشخص شود آیا از واژۀ بومی استفاده میشود یا از معادل وارداتی آن از زبان فارسی. در این پژوهش، اسم را برمبنای حوزۀ معنایی به گروههایی مانند اسامی مربوط به اشیا، اندامهای بدن، کشاورزی و دامداری، علمی و تکنولوژی و غیره تفکیک کردیم. بررسی پیشینۀ موضوع نشان میدهد در حوزههای مختلف معنایی میزان وامگیری متفاوت است. برای مثال، در همین پژوهش مشخص شد در حوزههای معنایی علم و تکنولوژی، اقتصاد، سیاست و اجتماع در کُردی جنوبی تقریباً تمام واژهها فارسی هستند و معادل کُردی وجود ندارد؛ بنابراین، چنین واژههایی از پژوهش کنار گذاشته شدند؛ زیرا بین متغیرهای اجتماعی و میزان استفاده از آنها نمیتوان رابطهای برقرار کرد. به عبارت دیگر، در این حوزهها، خلأ واژگانی سبب شده است گویشوران کُردی جنوبی فارغ از زمینۀ اجتماعی خود اقدام به پرکردن خلأ با استفاده از وامواژههای فارسی کنند. در مقابل، در حوزههای دیگر (واژگان پایه) مانند کشاورزی و دامداری، اسامی حیوانات، اسامی اندامهای بدن، اشیا، اسامی فامیلی، نامآواها و غیره هم از واژۀ زبان کُردی و هم از وامواژۀ زبان فارسی بهتناوب استفاده میشود. هدف این پژوهش، بررسی همین موضوع در گروههای هشتگانۀ هدف است. به عبارت دیگر، برای برقراری رابطه بین متغیرهای سن، جنسیت و سطح تحصیلات با رفتار زبانی گویشوران (وامگیری یا استفاده از واژۀ بومی)، شرط لازم این است که افراد بتوانند از بین واژۀ بومی و وامواژۀ فارسیِ معادل آن، دست به انتخاب بزنند. به همین دلیل، وامواژههای فارسی که در نتیجۀ خلأ واژگانی وارد زبان کُردیِ کلهری شدهاند، و تعداد آنها بسیار فراوان است، از قلمرو این پژوهش کنار گذاشته شدهاند.[38] به همین ترتیب، تعداد 36 فعل (ساده، مرکب و کمکی) در کُردیِ کلهری انتخاب شدند تا معلوم شود آیا افراد گروههای مختلف از فعل کُردی یا وامواژۀ فارسی معادل آن در تعاملات روزمره بهره میبرند. در ارتباط با صفت، 31 صفت در زبان کُردی انتخاب شدند که گروههای هدف در ارتباط با استفاده از کلمۀ کُردی یا معادل فارسی آن بررسی شدند. از آنجا که در 7 نمونه، مانند شیرین، ترش، در دو زبان از یک کلمۀ مشترک استفاده میشود؛ بنابراین، این واژهها کنار گذاشته شدند و در نهایت، 24 صفت بررسی شدند. تعداد 36 قید شامل قید زمان، مکان، تکرار، کمیّت، تشدید و حالت انتخاب شدند تا افراد گروههای مختلف از بین کلمۀ کُردی و وامواژۀ معادل فارسی آن انتخاب کنند. ملاک ما برای انتخاب قیدها نقش آنها بوده است، حتی اگر مقولۀ نحوی آنها قید ذاتی نبوده باشد. قیدهایی که در نتیجۀ خلأ واژگانی وارد کُردیِ کلهری شدند و در این زبان فاقد معادل هستند در این فهرست قرار نگرفتند. پس از اطمینان از اعتبار فهرست واژههای انتخابشده، پژوهشگران خود دادهها را جمعآوری کردند. فهرستی که از واژگان پایۀ کردیِ کلهری در چهار مقولۀ اصلی تهیه شده بود بهترتیب با افراد مدنظر بررسی شدند. برای هر واژه چندین بافت در نظر گرفته میشد و از افراد خواسته میشد تا واژۀ مدنظر (بومی یا معادل فارسی آن) را در آنجا انتخاب کنند. گاهی مشاهده میشد یک گویشور در برخی موقعیتها از واژۀ کُردی و در برخی موقعیتهای دیگر از وام واژۀ فارسی معادل آن بهره میبرد. در چنبن مواقعی، فراوانی واژۀ استفادهشده از جانب فرد تعیینکنندۀ حالت غالب قلمداد میشد. از طرف دیگر، سعی میشد انتخاب، از بین کلمۀ کُردی یا فارسی، در حالت بینشان و عادی مبنای پژوهش حاضر قرار بگیرد. تقریباً بهطور متوسط برای استخراج دادهها از هر نفر یک ساعت زمان صرف میشد. افراد مدنظر با آگاهی از هدف پژوهش و با علاقه و رضایت به پرسشهای پژوهشگران در ارتباط با استفاده از کلمات (پایۀ) بومی یا وامواژههای فارسی پاسخ میدادند. پس از جمعآوری دادهها، با استفاده از نرمافزار آماری اسپیاساس (نسخه 23)، دادهها تحلیل شدند. از آنالیز واریانس سهعاملی استفاده شد تا رابطۀ بین متغیر وابستۀ پژوهش (انتخاب واژۀ کُردی یا معادل فارسی آن) با متغیرهای مستقل پژوهش یعنی سن، جنسیت، و سطح تحصیلات مشخص شود.
2. تحلیل دادهها در این پژوهش، در مجموع 179 اسم در زبان کُردی بررسی شد تا مشخص شود آیا افراد گروههای مختلف (هشت گروه) از واژۀ بومی استفاده میکنند یا معادل فارسی آن را به کار میبرند. این اسامی در حوزههای معنایی مختلف مانند اسامی مربوط به اشیا، اندامهای بدن، کشاورزی و دامداری، علمی و تکنولوژی و غیره هستند. همان طور که در مقدمه گفته شد، براساس اهداف پژوهش حاضر واژههایی که در کُردی خلأ واژگانی دارند و صرفاً از وامواژۀ فارسی استفاده می شود کنار گذاشته شدند.[39] بر این اساس، فقط برای 94 مورد، گویشوران کُردی کلهری هم از کلمۀ بومی و هم از وامواژۀ معادل آن از زبان فارسی بهتناوب استفاده میکنند. نمونههایی از این اسامی عبارتاند از: درزی (dærzi) (سوزن)؛ آجت (ajæt) (ظرف)؛ شیو (sheẅ) (پیراهن)؛ خوا (xwa) (نمک)؛ خا (xa) (تخم مرغ)؛ کیسل (kisæl) (لاکپشت)؛ کلنجی (kolænji) (عقرب)؛ کلگاه (kælga) (گوساله)؛ ورن (wəræn) (قوچ)؛ چم (chæm) (رودخانه)؛ درون (dærwæn) (دره)؛ پس (pæs) (دام- گوسفند)؛ دوار (dwar) (سیاهچادر)؛ رین (riyæn) (گله)؛ تیول (tewəl) (پیشانی)؛ مل (məl) (گردن)؛ قل (qwəl) (پا)؛ قاپ (qap) (ساق پا)؛ خالو (xalu) (دایی)؛ میمگ (miməg) (عمه- خاله)؛ خویشک (xwȇyshk) (خواهر)؛ دویت (dẅæt) (دختر). جدول 1 آمار توصیفی گروههای مختلف را در ارتباط با میزان بهکارگیری کلمۀ بومی (در مقابل وامواژه فارسی) نشان میدهد.
جدول 1- میزان استفاده از اسامی بومی زبان کُردی در افراد براساس جنسیت، تحصیلات و سن Table 1- The Frequency Distribution of Using Kurdish Nouns Based on Gender, Education and Age
جدول 1 نشان میدهد کمترین میزان استفاده از اسامی زبان کُردی به زنان باسواد جوان تعلق دارد (57.02%) و زنان و مردان بیسواد مسن نیز بیشترین میزان استفاده از واژههای (اسم) زبان کُردی را به خود اختصاص دادهاند (هر گروه بیش از 98%). به عبارت دیگر، زنان جوان باسواد در حدود 43% از واژههای فارسی برای اشاره به اسامی مختلف استفاده کردهاند، در حالی که در مردان و زنان بیسواد مسن این میزان کمتر از 2% است. نمودار 1 بهصورت گویاتری تفاوتهای گروههای مختلف را نشان میدهد.
نمودار 1- میزان استفاده از اسم بومی در هشت گروه هدف Fig 1- The Frequency Distribution of Using Kurdish Nouns by the Eight Target Groups
این نمودار بهروشنی نشان میدهد میزان اختلاف زنان و مردان باسواد جوان (ستون آبی) در مقایسه با همتایان مسنتر خود (ستون قرمز) بیشتر است. زنان باسواد مسن فقط به میزان 2.45% بیشتر از مردان باسواد مسن از اسم فارسی استفاده کردهاند، حال آنکه اختلاف مردان و زنان باسواد جوان چیزی در حدود 13 درصد است. این موضوع نشان میدهد سن و تحصیلات (بالا) در مقایسه با عامل جنسیت نقش مهمتری ایفا کرده است. اما این موضوع برای زنان و مردان بیسواد جوان دیده نمیشود (ستون سبز). مشاهده میشود اختلاف این دو گروه در میزان استفاده از وامواژههای فارسی (در اینجا اسم) کمتر از 1% است. پس در این دو گروه، تحصیلات (پایین) در مقایسه با دو عامل دیگر (سن و جنسیت) عامل مؤثرتری دانسته میشود. میزان استفاده از واژههای فارسی در دو گروه مردان و زنان بیسواد مسن کمتر از 2% گزارش شده است. نزدیکی عملکرد این دو گروه عمدتاً ناشی از عامل تحصیلات (پایین) است؛ زیرا اول اینکه، مردان و زنان این گروه تقریباً عملکرد یکسانی دارند و این به معنای بیاثر بودن جنسیت آنهاست و دوم اینکه، مقایسۀ عملکرد این دو گروه با همتایان جوان خود نشان میدهد اختلاف این افراد ناچیز است و چنین نتیجهگیری میشود که عامل سن هم خیلی تأثیرگذار نبوده است، اگرچه تأثیر آن اندکی از جنسیت بیشتر بوده است. در ارتباط با میزان استفاده از فعل کُردی یا احیاناً معادل فارسی آن، تعداد 36 فعل، ساده، مرکب و کمکی، از میان افعال پربسامد کُردیِ کلهری انتخاب شدند. برخی از این افعال عبارتاند از: چگن (chəgən) (رفتن)؛ زانسن (zanəsən) (دانستن)؛ وتن (wætən) (گفتن)؛ سنن (sænən) (خریدن)؛ خفتن (xæftən) (خوابیدن)؛ قوتانن (qwətanən) (سرفهزدن)؛ پشمانن (pəshmanən) (عطسهزدن)؛ کفتن (kæftən) (افتادن)؛ رمانن (rəmanən) (خرابکردن)؛ شکانن (shəkanən) (شکستن)؛ شوردن (shurdən) (شستن)؛ خسن (xəsən) (انداختن)؛ کلکردن (kəl kərdən) (فرستادن)؛ نایه زیو (nayȇn owzeẅ) (زمینگذاشتن)؛ قصیهکردن (qəsya kərdən) (حرفزدن)؛ جرهاوردن (jər hawrdən) (اذیتم کردن)؛ دان له زیو (dayȇn læ zeẅ) (زمینخوردن). جدول 2 آمار بهدستآمده در ارتباط با بهکارگیری افعال بومی یا وارداتی (از فارسی) را در افراد مدنظر نشان میدهد.
جدول 2- میزان استفاده از افعال بومی زبان کُردی در افراد براساس جنسیت، تحصیلات و سن Table 2- The Frequency Distribution of Using Kurdish Verbs Based on Gender, Education and Age
این جدول نشان میدهد زنان باسواد جوان بیشترین میزان استفاده از افعال فارسی را به خود اختصاص دادهاند (13.44%). از طرف دیگر، مردان و زنان بیسواد مسن در تمامی موارد از افعال کُردی بهره گرفتهاند.[40] بهطور کلی، در مقایسه با اسم (جدول 1)، در اینجا در تمام گروهها به نسبت از میزان بالاتری از افعال بومی استفاده شده است. در بیشتر گروهها، افراد مصاحبهشونده بالاتر از 90% از افعال کُردی بهره گرفتهاند. نمودار 2 جزئیات موضوع را بهصورت بهتری به تصویر کشیده است.
نمودار 2- میزان استفاده از فعل بومی در هشت گروه هدف Fig 2- The Frequency Distribution of Using Kurdish Verbs by Eight Target Groups بهغیر از دو گروه زنان و مردان باسواد جوان، در سایر گروهها تفاوت ناچیزی بین زنان و مردان در ارتباط با میزان استفاده از افعال کُردی (یا فارسی) مشاهده میشود. این اختلاف در مردان و زنان باسواد مسن 2.73% و در مردان و زنان بیسواد جوان کمتر از 1% است. مردان و زنان بیسواد مسن نیز عملکرد کاملاً مشابهی داشتند. به عبارت دیگر، بهغیر از دو گروه اول، جنسیت عامل خیلی تأثیرگذاری در بهکارگیری فعل بومی یا وارداتی محسوب نمیشود. مقایسۀ زنان باسواد جوان و مسن مشخص میکند عامل سن در این دو گروه تا حدودی (6.39%) مؤثر بوده است. به عبارتی، زنان باسواد مسن بیشتر شبیه مردان باسواد مسن صحبت میکنند تا همتایان جوان خود. به این ترتیب، در دو گروه، شاهد غلبۀ عامل سن بر عامل جنسیت هستیم. مقایسۀ چهار گروه آخر، یعنی مردان و زنان بیسواد مسن و مردان و زنان بیسواد جوان، نشان میدهد نه عامل جنسیت و نه عامل سن در این افراد مهم تلقی نمیشود. در همۀ این گروه ها در کمتر از 2% شاهد استفاده از افعال فارسی هستیم. بر این اساس، در مقایسه با گروههای باسواد متوجه میشویم تفاوت حاصل صرفاً به عامل تحصیلات مرتبط دانسته میشود. بنابراین، در ارتباط با وامگیری، در گروههای مختلف نمیتوان توجیه یکسانی ارائه کرد. در برخی گروهها، عامل سن، در برخی دیگر عامل جنیست یا تحصیلات و گاهی نیز ترکیبی از این عوامل برجستهتر میشوند. میزان استفاده از واژههای بومی و فارسی برای بیان صفتها نیز بررسی شدند. صفتهای بسیار زیادی از فارسی وارد کُردیِ کلهری شدهاند که عمدتاً ناشی از تماس زبانی هستند. کلماتی مانند قشنگ، زیبا، گران و ارزان نمونۀ کوچکی از این دسته هستند. از طرف دیگر، از واژههای بومی فراوانی همچنان برای بیان صفت در کُردیِ کلهری استفاده میشود. برخی از این واژهها عبارتاند از: دریژ (dərizh) (دراز)؛ لیژ (lȇzh) (کج)؛ کل (kwəl) (کوتاه)؛ برز (bærz) (بلند)؛ قیو (qȇẅ) (بزرگ)؛ گورا (gowra) (بزرگ)؛ بیوچگ (büchəg) (کوچک)؛ پیس (pȇs) (کثیف)؛ گن (gæn) (بد)؛ وشا (wəsha) (گشاد)؛ خس (xæs) (غلیظ)؛ قرتن (qərtən) (خسیس)؛ تیل (tiyæl) (تلخ)؛ تفت (təft) (تند)؛ شور (shur) (بلند)؛ سور (sur) (شور). برای این واژهها، گویشوران کُردیِ کلهری از معادل فارسی آنها نیز بهتناوب در جاهای مختلف استفاده میکنند. همان طور که اشاره شد، گروه اول در این پژوهش کنار گذاشته شدند و صرفاً واژههای گروه دوم هستند که میتوانند از منظر اهداف این پژوهش پیامد داشته باشند. جدول 3 میزان استفاده از صفتهای بومی (در برابر وامواژه فارسی معادل آن) را نشان میدهد.
جدول 3- میزان استفاده از صفتهای بومی زبان کُردی در افراد براساس جنسیت، تحصیلات و سن Table 3- The Frequency Distribution of Using Kurdish Adjectives Based on Gender, Education and Age
همانند دو مقولۀ اسم و فعل، زنان باسواد جوان بیشترین (41.67%) و مردان بیسواد مسن کمترین میزان استفاده از واژههای وارداتی فارسی (3.75%) برای بیان صفتها را در کُردی کلهری به خود اختصاص دادهاند. همانند مقولات بررسیشده قبلی، میزان استفاده از واژههای بومی در افراد بیسواد و مسن از بقیه بیشتر است. نمودار 3 جزئیات گروههای مختلف را نشان میدهد.
نمودار 3- میزان استفاده از صفت بومی در هشت گروه هدف Fig 3- The Frequency Distribution of Using Kurdish Adjectives by the Eight Target Groups
نمودار 3 نشان میدهد اول اینکه، در کل میزان استفاده از واژههای بومی در گروههای مختلف بسیار بالاست و دوم اینکه، بهغیر از دو گروه زنان و مردان باسواد جوان، در بقیۀ گروهها مردان و زنان عملکرد بسیار نزدیکی داشتهاند. میزان تفاوت مردان و زنان باسواد مسن، 1.25% است. این تفاوت در مردان و زنان بیسواد جوان و مسن بهترتیب 2.5% و 0.42% است. به همین دلیل، جنسیت در کل عامل مؤثری در استفاده از واژههای کُردی برای بیان صفت قلمداد نمیشود (sig=.276). در مقابل، با مقایسۀ دو گروه بیسواد و باسواد متوجه میشویم در چهار گروه بیسواد، افراد همگی بالاتر از 90% از واژههای کُردی برای بیان صفت بهره بردهاند، در حالی که در چهارگروه باسواد شاهد تنوعات بیشتری هستیم و همان طور که میبینیم زنان باسواد جوان به میزان 41.47% و مردان باسواد جوان به میزان 32.5% از وامواژههای زبان غالب (فارسی) برای بیان صفت در کُردی کلهری استفاده کردهاند. بر این اساس، این گونه نتیجهگیری میشود که تحصیلات نقش مهمی در تنوعات حاصل از بهکارگیری واژههای بومی و وارداتی (فارسی) برای بیان صفت در کُردیِ کلهری دارد. همچنین، مقایسۀ افراد از منظر سن نیز نشان میدهد در افراد تحصیلکرده در مقایسه با افراد فاقد تحصیلات، سن عامل مهمتری قلمداد میشود. میزان اختلاف مردان باسواد جوان و مسن در بهکارگیری صفتهای بومی کُردی کلهری 15% بوده است. مردان باسواد جوان در مقایسه با همتایان مسن خود به میزان پانزده درصد کمتر از صفتهای کُردی بهره گرفتهاند. این میزان در زنان باسواد جوان و مسن 22.92% است. در مقابل، همان طور که جدول 3 نشان میدهد، تفاوت مردان بیسواد جوان و مسن 6.25% و در زنان 3.33% است. بنابراین، نتابج نشان میدهد تحصیلات در افراد جوان در مقایسه با افراد مسن منجر به صورتبندیهای متنوعتری میشود. به همین دلیل، سن هم بهتنهایی و هم در تعامل با تحصیلات عامل مهمی در تنوعات حاصل از میزان استفاده از صفتهای کُردی یا وامواژه های فارسی محسوب میشود. تحلیل واریانس این ادعا را تأیید میکند (sig= .000). قید بهمثابه چهارمین مقولۀ واژگانی نیز در این پژوهش بررسی شد. همان طور که که در مقدمه ذکر شد، تعداد 36 قید شامل قید زمان، مکان، تکرار، کمیّت، تشدید و حالت انتخاب شدند تا افراد گروههای مختلف از بین کلمۀ کُردی و وامواژۀ معادل فارسی آن انتخاب کنند. قیدهایی که در نتیجۀ خلأ واژگانی وارد کُردیِ کلهری شدند و در این زبان فاقد معادل هستند در این فهرست قرار نگرفتند. برخی از این قید-واژهها در کُردیِ کلهری عبارتاند از: دیوکه (دیروز) (dẅækæ)، پارکه (پارسال) (parækæ)، سو (فردا) (su)، دوسو (پسفردا) (dəsu)، شوهکی (صبح) (shuwæki)، ایواره (غروب) (ȇwaræ)، ایره (اینجا) (ȇræ)، اوره (آنجا) (owræ)، دیشت (بیرون) (deysht)، هیتاهیت (بهطور مداوم) (heytaheyt)، له بان یک (پشتسرهم) (læ bane yæk)، قیری (مقداری) (qȇre)، بری (تعدادی) (bəre)، جگی (کمی) (jəge)، فره (زیاد) (faræ)، لبه (زیاد) (læbæ)، وه چفتو (حالت کج) (wæ chæft-ow)، وه پشتو (بهطرف پشت) (wæ pesht-ow). جدول 4 آمار بهدستآمده از شرکتکنندهها را درارتباط با میزان استفاده از قیدهای کُردی یا وامواژههای معادل فارسی آنها را ارائه کرده است.
جدول 4- میزان استفاده از قیدهای بومی زبان کُردی در افراد براساس جنسیت، تحصیلات و سن Table 4- The Frequency Distribution of Using Kurdish Adverbs Based on Gender, Education and Age
این جدول نشان میدهد زنان بیسواد مسن بیشترین (98.88%) و زنان باسواد جوان کمترین (60.83%) میزان استفاده از واژههای کُردی برای بیان قید را به خود اختصاص دادهاند. بهطور کلی، بررسی جدول 4 نشان میدهد افراد بیسواد (زن و مرد، جوان و مسن) در مقایسه با افراد باسواد از میزان خیلی بیشتری از واژههای بومی برای بیان قید استفاده میکنند. در نمودار 4، توضیحات بیشتری دربارۀ عملکرد هشت گروه مدنظر در ارتباط با استفاده از قیدهای بومی یا وامواژهای فارسی ارائه میشود.
نمودار 4- میزان استفاده از قید بومی در هشت گروه هدف Fig 4- The Frequency Distribution of Using Kurdish Adverbs by the Eight Target Groups
در اینجا نیز تقریباً شاهد ظهور الگوی مربوط به صفت هستیم. افراد تحصیلکردۀ جوان بیشترین میزان استفاده از واژههای فارسی برای بیان قید را به خود اختصاص دادهاند (39.17% و 30.28% بهترتیب برای زنان و مردان). مقایسۀ گروههای مختلف نشان میدهد جنسیت فقط در ایندو گروه تا حدی مؤثر بوده است (تفاوت 8.89 درصدی)؛ اما جنسیت در دیگر گروهها منجر به تفاوت زیادی نشده است. به عبارت دیگر، در کُردی کلهری صرفاً زنان و مردان باسواد جوان تا حدی (در اینجا در ارتباط با قید) با هم متفاوت صحبت میکنند، در حالی که مردان و زنان باسواد مسن و مردان و زنان بیسواد جوان و یا مسن بیشتر شبیه هم صحبت میکنند. این ادعا در جدول 4 در ارتباط با عدد بهدستآمده برای جنسیت (Sig: .130) و تعامل جنسیت با سن (Sig: .318) تأیید میشود. در مقابل، مقایسۀ تفاوتهای ظاهرشده در ارتباط با بهکارگیری واژههای بومی و فارسی برای بیان قید در کُردیِ کلهری درخورتوجه هستند. بالاترین میزان استفاده از قیدهای کُردی در میان گروههای باسواد 83.33% و متعلق به مردان باسواد مسن است؛ اما کمترین میزان استفاده قیدهای کُردی در میان گروههای بیسواد متعلق به مردان بیسواد مسن (91.11%) است. بر این اساس، در ارتباط با تأثیر تحصیلات در بهکارگیری قیدهای کُردی یا معادل فارسی آنها، آمار محاسبهشده (Sig: .000) ادعاهای مطرحشده در ارتباط با تأثیر عامل تحصیلات را تأیید میکند. همچنین، نتایج فوق نشان میدهند عامل سن در افراد باسواد جوان منجر به تفاوت رفتار زبانی آنها (وامگیری یا استفاده از قیدهای کُردی) شده است. افراد باسواد جوان در مقایسه با افراد باسواد مسن بهصورت چشمگیری بیشتر به وامگیری واژههای فارسی برای بیان قید روی آوردهاند. اما همین عامل در افراد بیسواد جوان منجر به چنین تفاوتی نشده است. این دو گروه تقریباً به یک میزان از عبارات قیدی کُردی (کلهری) استفاده کردهاند. مقایسۀ عملکرد گروههای مختلف در ارتباط با تعامل دو عامل تحصیلات و سن نشان میدهد تفاوتهای بین گروههای مختلف از لحاظ آماری معنیدار است (Sig: .003). تاکنون عملکرد هشت گروه هدف در میزان استفاده از مقولات واژگانی کُردی یا وامواژههای فارسی بهصورت مجزا بررسی شدند. در نمودار 5 عملکرد افراد در چهار مقوله به تفکیک جنیست (زنان و مردان) در چهار مقولۀ اسم، فعل، صفت و قید ارائه شده است.
نمودار 5- مقایسۀ عملکرد چهار گروه زنان در چهار مقولۀ بررسیشده Fig 5- The Comparison of Four Female Groups in the Four Investigated Categories
نمودار 5 عملکرد چهار گروه زنان را در ارتباط با میزان استفاده از کلمات بومی کُردیِ کلهری برای بیان اسم، فعل، صفت و قید با یکدیگر مقایسه کرده است. چند نکته در ارتباط با این نمودار درخورتوجه است. اول اینکه، افراد باسواد جوان و مسن بهترتیب کمترین میزان استفاده از انواع کلمات کُردی کلهری را به خود اختصاص دادهاند. در مقابل، افراد بیسواد بالاترین میزان بهرهگیری از واژههای کُردی را به خود اختصاص دادهاند. دوم اینکه، زنان در تمام گروههای فوق در مقولۀ فعل میزان بالاتری از واژههای کُردی را به کار بردهاند. در ادامه همین مقایسه در چهار گروه مردان به تفکیک تحصیلات و سن انجام شده است.
نمودار 6- مقایسۀ عملکرد چهار گروه مردان در چهار مقولۀ بررسیشده Fig 6- The Comparison of Four Male Groups in the Four Investigated Categories
در اینجا نیز الگوی ظاهرشده تقریباً مشابه نتایج گروه زنان است. افراد باسواد در مقایسه با افراد بیسواد کمتر از واژههای کُردی استفاده کردهاند. همچنین، افراد جوان در مقایسه با همتایان مسن خود تمایل بیشتری به استفاده از واژههای فارسی از خود نشان دادهاند، هرچند این تمایل در میان افراد باسواد جوان نسبت به افراد بیسواد جوان بیشتر است. در نهایت، در همۀ گروهها، افراد تمایل داشتهاند کمتر از افعال وارداتی استفاده کنند. در عین حال در همین مقولۀ فعل نیز شاهد تأثیرگذاری دو عامل تحصیلات و سن هستیم، هرچند تفاوتهای ظاهرشده در مقولۀ فعل به اندازۀ تفاوتهای حاصلشده در دیگر مقولات (اسم، صفت و قید) درخورتوجه نیستند.
3. نتیجهگیری هدف پژوهش حاضر بررسی میزان استفاده از کلمههای بومی یا وامواژههای معادل فارسی آنها در کُردیِ کلهری است. افراد پاسخدهنده که به تفکیک جنسیت، تحصیلات و سن به هشت گروه تقسیم شدند به پرسشهای این پژوهش پاسخ دادند. نتایج نشان داد در همۀ مقولات بررسیشده شامل اسم، فعل، صفت و قید، میزان استفادۀ افراد تمام گروهها از واژههای بومی بسیار بیشتر از وامواژههای معادل فارسی است. همان طور که دیدیم (نمودارهای 1 تا 6) در همۀ مقولات بررسیشده، افراد پاسخدهنده بیشتر از 50 درصد از واژههای بومی استفاده کردهاند. حتی عواملی مانند تحصیلات، سن و جنسیت نیز باعث نشده است آنها وامواژهها را مطلقاً جایگزین واژههای بومی کنند. نتایج نشان میدهد در افراد پاسخدهنده (هشت گروه) حداقل از 57.02% تا 100% از موارد بنابر جنسیت، سطح تحصیلات و سن از واژههای بومی استفاده کردهاند تا چهار مقولۀ اسم، فعل، صفت و قید را در کُردیِ کلهری بیان کنند. نکتۀ مهمی که لازم به توضیح است این است که نگارندگان پژوهش حاضر ادعا ندارند در کُردیِ کلهری مقولات مذکور، یعنی اسم، فعل، صفت و قید، بیشتر با کلمههای بومی بیان میشوند، بلکه کاملاً برعکس، با یک بررسی ساده و همچنین براساس شمّ زبانی روشن میشود میزان استفاده از وامواژههای فارسی بهویژه در افراد تحصیلکرده و جوان بسیار فراوان است. موضوع کلیدی برای حل این تناقض در مقدمه شرح داده شد. همان طور که گفته شد در طراحی پرسشنامه صرفاً واژههایی انتخاب شدند که گویشوران کُردیِ کلهری هم از واژۀ کُردی و هم از معادل فارسی آن بهتناوب استفاده میکردند. بر این اساس، خیل عظیم وامواژههایی که از فارسی گرفته شدهاند و برای آنها معادلی در این زبان ساخته نشده است، خلأ واژگانی، در قلمرو پژوهش موجود نیستند. از طرف دیگر، واژههای بسیاری هستند که در کُردی و فارسی بهواسطۀ همخانوادهبودن این دو زبان مشترک هستند، چنین کلماتی نیز مدنظر قرار نگرفتند؛ زیرا براساس اهداف این پژوهش فاقد پیامد خاصی هستند. برای فهمیدن این موضوع که بهطور کلی چه میزان از واژههای کُردی کلهری بومی و چقدر وارداتی (از فارسی) هستند، نیاز به انجام پژوهشهایی پیکرهمحور مبتنی بر پیکرههای عظیم زبانی است. نتایج چنین پژوهشهایی قطعاً با نتایج حاصل از پژوهش حاضر متفاوت خواهد بود. بنابراین، همین موضوع بهمثابه پیشنهادی برای پژوهشهای آتی در اینجا مطرح میشود. موضوع مهمی که در مقدمه معرفی شد سلسلهمراتب وامگیری و تفاوت مقولات مختلف در وامگیری بود (Treffers-Daller, 2010; Thomason & T. Kaufman, 1988; Muysken, 2000; Matras, 2009; Bakker, 2003, Meakins, 2013). در همۀ این رویکردها، مقولۀ نحوی اسم قابلیت بالاتری برای وامگیری نشان میدهد، در حالی که صفت، حرف اضافه، عبارات ربطی و ضمیر در ساختار سلسلهمراتبی در سطوح پایینتر قرار دارند؛ بنابراین، امکان وامگیری آنها کم و کمتر میشود. نتایج بهدستآمده از کُردیِ کلهری نشان میدهد عوامل دیگری بهغیر از سلسلهمراتب وامگیری ممکن است دخیل باشند. همان طور که مطرح شد داشتن یا نداشتن خلأ واژگانی بسیار تأثیرگذار است. اگر در زبانی خلأ باشد، طبیعتاً زود پر میشود. مقولات نقشی بهواسطۀ اینکه مجموعههای بستهای هستند و هر زبانی بهطور طبیعی واژههای لازم برای بیان آنها را دارد، وامگیری در اینجا بهسختی رخ میدهد؛ اما برای مقولات محتوایی مانند اسم با مجموعۀ بازی مواجه هستیم که بسیار پویا است و هر لحظه ممکن است عضوی به آن افزوده شود، طبیعی است وامگیری در اینجا سادهتر صورت میپذیرد. اما اگر در زبان زیرین (بومی) واژه داشته باشیم، امکان وامگیری کمتر میشود. نتایج بهدستآمده از پژوهش حاضر نشان داد در کُردیِ کلهری در این موارد، گویشوران هنوز به استفاده از واژۀ بومی (حتی اسم) تمایل بیشتری نشان میدهند. براساس یافتههای این پژوهش، به هر میزان مجموعه بازتر باشد، احتمال وامگیری بیشتر است. در مقایسه با اسم، فعل مجموعۀ نسبتاً بستهتری است. در هیچ زبانی افعال از اسامی بیشتر نیستند، نتایج حاصل از پژوهش حاضر این موضوع را در ارتباط با فعل و اسم تا حدودی تأیید میکند (میزان استفاده از افعال بومی از فارسی در مقایسه با اسم اندکی بیشتر است)؛ اما برای پیبردن به وضعیت میزان وامگیری اسم و فعل در زبان کُردیِ کلهری، همان طور که گفته شد، باید پژوهشی پیکرهمحور مبتنی بر پیکرههای بزرگ زبانی انجام داد. پیشبینی میشود در پژوهش پیکرهمحور میزان وامگیری اسم در مقایسه با فعل بسیار بیشتر از میزان ثبتشده در این پژوهش باشد؛ زیرا که در این پژوهش افراد از بین مجموعههای بسته اقدام به انتخاب کردهاند. در ارتباط با صفت و قید نیز نتایج این پژوهش تا حدودی همراستا با اسم و فعل بود (نمودارهای 5 و6). به عبارت دیگر، نه تنها در اسم و فعل، بلکه در صفت و قید نیز افراد پاسخدهنده عمدتاً از واژۀ بومی استفاده میکنند تا وامواژۀ فارسی. بر این اساس، چنین نتیجهگیری میشود که در عمل تفاوت چندانی در میزان وامگیری در چهار مقولۀ بررسیشده در کُردیِ کلهری دیده نمیشود و ادعا میشود جایگاه متفاوت چهار مقولۀ بررسیشده در سلسلهمراتب وامگیری عملاً منجر به تفاوتهای آشکار در نحوه و میزان وامگیری این مقولات نشده است. بنابراین، تحلیل و رویکرد این پژوهش بدیلی تازه برای همۀ رویکردهای سلسلهمراتبی مذکور قلمداد میشود. همان طور که پیشتر گفته شد، براساس رویکرد سلسلهمراتبی برخی عناصر زبانی سهلتر و برخی دشوارتر وارد زبان هدف میشوند. بهطور کلی مقولات نقشی (ضمایر، عبارات ربطی، مفاهیم تصریفی و غیره) و فعلی در برابر وامگیری مقاومت بیشتری از خود نشان میدهند، در حالی که مقولاتی مانند اسم و صفت با سهولت بیشتری وارد زبان وامگیرنده میشوند. چنین زبانهایی گاهی زبانهای آمیخته، دستور زبان-واژگانی و یا اسمی-فعلی نامیده میشوند (Vellupillai, 2015; Meakins, 2013; Bakker, 2003). یافتههای این پژوهش نشان میدهد کُردیِ کلهری مشمول این طبقات دانسته نمیشود؛ زیرا هنوز هم گویشوران کُردی کلهری، فارغ از جنیست، سطح تحصیلات و سن، عمدتاً تمایل دارند از واژههای بومی استفاده کنند، البته به شرطی که زبان کُردی خلأ واژگانی نداشته باشد. به عبارت دیگر، نتایج بهدستآمده ثابت نمیکند اسم و قواعد مربوط به گروه اسمی همگی از زبان غالب و فعل و قواعد گروه فعلی همگی متعلق به زبان کُردیِ کلهری باشند. همان طور که مشاهده شد، نمودارهای 1 تا 5، نه تنها اسامی بلکه افعال استفادهشدۀ افراد پاسخدهنده نیز عمدتاً بومی هستند و در صورت وجود واژه در زبان بومی، اصولاً گویشوران تمایلی برای استفاده از وامواژه ندارند. بنابراین، براساس نتایج این پژوهش و با توجه به نوع ابزار استفادهشده، پرسشنامه، زبانی مانند کُردیِ کلهری دستور زبان-واژگان (GL) یا اسمی-فعلی (NV) دانسته نمیشود. البته، همان طور که پیشتر گفته شد، ممکن است پژوهشهای پیکرهمحور نتایج پژوهش حاضر را تأیید نکنند. پیامد مهمی که پژوهش حاضر دارد این است که برای مقابله با ورود واژههای بیگانه به زبان، در اینجا کُردیِ کلهری، باید به ساختن واژه در زبانها بومی مبادرت کرد. در مقولات نقشی، بهعلت اینکه معمولاً با مجموعههای بسته مواجه هستیم که زبانها واژههای مرتبط را دارند، کمتر شاهد وامگیری هستیم. در مقابل، در مقولاتی مانند اسم، زبانهای بومی برای مقابله با خیل عظیم واژههای وارداتی نیاز مبرم به واژهسازی براساس قابلیتها و ابزارهای آن زبان دارند. در ارتباط با فعل، صفت و قید، چون با مجموعههای نسبتاً بستهتری مواجه هستیم، میزان وامگیری در مقایسه با اسم در کُردیِ کلهری کمتر است. نتایج این پژوهش برای اتخاذ رویکرد مناسب برای مقابله با ورود واژههای بیگانه به زبان کُردی بسیار مفید است. لازمۀ عملیاتیشدن نتایج چنین پژوهشی، تقویت فعالیتهای فرهنگستان زبان و ادب فارسی در ارتباط با زبانهای بومی یا تأسیس چنین مرکزی برای کمک به حفظ و بقای زبانهای بومی است. [1]. S. G. Thomason [2]. T. Kaufman [3]. substratum [4]. L. Bloomfield [5]. E. Haugen [6]. U. Weinreich [7]. language contact [8]. E. A. Moravcsik [9]. P. Muysken [10]. S. Poplack [11]. interference [12]. code-switching [13]. mixed [14]. E. F. Prince [15]. P. Muysken [16]. R. Appel [17]. super-stratum [18]. G. D. Miller [19]. Michif [20]. Cree [21]. intertwined [22]. F. Meakins [23]. Noun-Verb (NV) [24]. Angloromani [25]. Grammar-Lexicon (GL) [26]. Media Lengua [27]. Quechua [28]. Metis [29]. Gurindji Kriol, [30]. M. Shabibi [31]. borrowing matter [32]. borrowing pattern [33]. J. M. Fuller [34]. C. Stolz [35]. T. Stolz [36]. W. Labov [37]. H. Weisi .[38] میدانیم که زبان کُردی و فارسی واژههای مشترک فراوانی دارند که ممکن است نتیجۀ وامگیری نباشند و بهخاطر ریشۀ مشترک ایندو زبان ایرانی باشد. نکتهای که در اینجا ممکن است مطرح شود این است که چگونه میتوان بین وامواژههای فارسی و کلمات بومی کُردی تمایز قائل شد. در ارتباط با این مسئله چنین گفته میشود که موضوع تمایز واژههای بومی و غیربومی زبانها فقط مختص به زبان کُردی نیست و تقریباً براساس توانش زبانی خود، گویشوران زبان قادر به شناسایی واژههای بومی و غیربومی زبان هستند. در ارتباط با این پژوهش، نگارندگان پژوهش حاضر هر دو هم گویشور بومی کُردیِ کلهری هستند و هم دانش تخصصی زبانشناسی برای تشخیص واژههای بومی و غیربومی را دارند؛ بنابراین، این موضوع تا حد زیادی برای نگارندگان پژوهش حاضر مشخص است. نکتۀ مهمتر در این ارتباط این است که، همان طور که پیشتر گفته شد، در پژوهش حاضر شرط لازم برای انتخاب واژهها این است که هم وامواژۀ فارسی و هم واژۀ بومی باید موجود باشند (نداشتن خلأ واژگانی). بنابراین، اصولاً در اینجا مشکلی در ارتباط با واژههای مشترک وجود ندارد؛ زیرا چنین واژههائی در فهرست گنجانده نشدهاند. [39] . تعیین اینکه اینها وامواژه هستند یا بهواسطۀ نزدیکی خویشاوندی صرفاً واژههای مشترک محسوب میشوند یا حتی فارسی از کردی آنها را به عاریت گرفته باشد خارج از قلمرو پژوهش حاضر است. واژههای مشترک در دو زبان در راستای تحقق اهداف این پژوهش نمیتوانند به ما کمک کنند؛ بنابراین، کنار گذاشته شدهاند. [40] . جدولها و نمودارهای این مقاله، میزان استفاده از واژههای کردیِ کلهری را نشان میدهند. برای نشاندادن میزان استفاده از واژههای زبان غالب (فارسی) عدد بهدستآمده رای میزان استفادۀ واژههای بومی را از عدد صد کم میکنیم و عددی که به دست میآید میزان استفادۀ گویشوران کردیِ کلهری از وامواژه های زبان فارسی است؛ برای مثال، در اینجا (44/13=66/86-100) عدد 44/13 میزان استفاده از افعال فارسی را نشان میدهد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فراستی، شهلا؛ کوروش صابری، و هیوا ویسی.(1398). فرسایش و تغییرات زبانی در کردیِ کلهری ایلامیهای مقیم تهران. مطالعات زبانها و گویشهای غرب ایران 7 (25)، 95-110. محمودی، علی (1387) بررسی فرسایش و تغییرات زبانی در زبان کردهای سردشتی مقیم تهران. یایان نامۀ کارشناسی ارشد زبانشناسی همگانی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد سنندج. نغزگوی کهن، مهرداد و علی عبدالمالکی (1393). وامگیری فعلی در زبانهای فارسی، کردی و ترکی آذربایجانی. پژوهشهای زبانشناسی تطبیقی4 (7)، 97-113. Appel, R. & P. Muysken (1987). Language contact and bilingualism. London: Edward Arnold. Bakker, P. (1996). Language intertwining and convergence: typological aspects of genesis of mixed languages. Sprachtypologie und Universalienforschung 49, 9–20. Bakker, P. (1997). A language of our own. The genesis of Michif – the mixed Cree-French language of the Canadian M´etis. New York: Oxford University Press. Bakker, P. (2003). Mixed languages as autonomous systems. In Y. Matras, and P. Bakker (Eds.), The mixed language debate (107–150). Berlin & New York: De Gruyter Mouton Bakker, P. & M. Mous (1994). Introduction. In P Bakker and M. Mous (Eds.), Mixed languages. 15 Case studies in language intertwining (1-11). Amsterdam: IFOTT. Bloomfield, L. (1933). Language. New York: Holt, Rinehart & Winston.
Colantoni, L. & J. Gurlekian (2004). Convergence and intonation: Historical evidence from Buenos Aires Spanish. Bilingualism: Language and Cognition 7 (2), 107–119.
De Rooij, V. A. 1996. Cohesion through contrast: discourse structure in Shaba Swahili/French conversations. Amsterdam: IFOTT.
Fuller, J. M. (2001). The principle of pragmatic detachability in borrowing: English-origin discourse markers in Pennsylvania German. Linguistics 39 (2), 351–369.
Grosgean, F. (1997). Processing mixed language: issues, findings, and models. In A. de Groot & J. F. Kroll (Eds.), Tutorials in Bilingualism. Psycholinguistic perspectives (225–254). London: Lawrence Erlbaum Associates Publishers.
Haugen, E. (1950). The analysis of linguistic borrowing. Language 26, 210–231.
Labov, W. (1972). Sociolinguistic patterns. Philadelphia: University of Pennsylvania Press.
Matras, Y. (1998). Utterance modifiers and universals of grammatical borrowing. Linguistics 36 (2), 281–331.
Matras, Y. and Shabibi, M. (2007). Grammatical borrowing. In Y. Matras and J. Sakel (Eds.), Khuzistani Arabic (137-149). Oxford: Oxford University Press.
Meakins, F. (2013). Gurindji Kriol. In S. Michaelis, P. Maurer, M. Haspelmath, M. Huber (Eds.), Contact languages based on languages from Africa, Asia, Australia, and Americas (131-139). Oxford: Oxford University Press.
Miller, G. D. (1997). The morphological legacy of French. Borrowed suffixes on native bases in Middle English. Diachronica 14 (2), 233–264.
Moravcsik, E. A. (1978). Language Contact. In J. Greenberg (Ed.), Universals of Human Language (93–122). Stanford: Stanford University Press.
Muysken, P. (1981). Quechua en Spaans in het Andesgebied. [Quechua and Spanish in the Andes.] Tijdschrift voor Taal- en Tekstwetenschap 1, 124–138.
Muysken, P. (2000). Bilingual speech. A typology of code-mixing. Cambridge: Cambridge University Press.
Poplack, S., D. Sankoff & C. Miller (1988). The social correlates and linguistic processes of lexical borrowing and assimilation. Linguistics 26, 47–104.
Prince, E. F. (1988). On pragmatic change: The borrowing of discourse functions. Pragmatics 12, 505–518.
Queen, R. M. (2001). Bilingual intonation patterns: Evidence of language change from Turkish-German bilingual children. Language in Society 30 (1), 55–80.
Sakel, J. (2007). Types of loan: Matter and pattern. In Y.Matras and J. Sakel (Eds.), Grammatical borrowing in cross-linguistic perspective (15-29). Berlin & New York: De Gruyter Mouton.
Salmons, J. (1990) Bilingual discourse marking: Code switching, borrowing and convergence in some German-American dialects. Linguistics 28, 475–492.
Salverda De Grave, J.J. (1906). De Fransche woorden in het Nederlands [French words in Dutch]. Amsterdam: Verhandelingen der Koninklijke Akademie van Wetenschappen te Amsterdam.
Stolz, C. & T. Stolz (1996). Funktionswortentlehnung in Mesoamerika. Spanish-Amerindischer Sprachkontakt (Hispanoindia II). Sprachtypologie und Universalienforschung 49 (1), 86–123.
Thomason, S. G. (1997). Contact languages: A wider perspective. Amsterdam: John Benjamins.
Thomason, S.G. & T. Kaufman (1988) Language contact, creolization and genetic linguistics. Berkeley: University of California Press.
Treffers-Daller, J. (2010). Borrowing. In M. Fried, J. O. Ostman & J. Verschueren (Eds), Vocabulary Studies in first and second language acquisition. The interface between theory and applications (74-90). Houndmills Basingstoke: Palgrave Macmillan.
Vellupillai, V. (2015). Pidgins, Creoles & Mixed Languages. Amsterdam/ Philadelphia: John Benjamins.
Weinreich, U. (1953). Languages in contact. The Hague: Mouton.
Weisi, H. (2013). L2 Acquisition, L1 Endangerment and Their Impact on Learning English: A Case Study of Kurdish Speakers in Iran. Ph.D. dissertation in Shiraz: Shiraz University.
Winford, D. (2003). An introduction to contact linguistics. Oxford: Blackwell. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 993 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 362 |