![سامانه مدیریت نشریات علمی دانشگاه اصفهان](./data/logo.png)
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,682 |
تعداد مقالات | 13,762 |
تعداد مشاهده مقاله | 32,208,188 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,748,878 |
تبیین جامعهشناختی رابطۀ هوش فرهنگی و مدارای اجتماعی بین شهروندان شهر یاسوج | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش های راهبردی مسائل اجتماعی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 6، دوره 8، شماره 2 - شماره پیاپی 25، تیر 1398، صفحه 87-106 اصل مقاله (1.24 M) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/srspi.2020.121070.1489 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سیدصمد بهشتی* 1؛ مصطفی علیزاده آرند2؛ زهرا کنعانی3 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استادیار، گروه جامعهشناسی، دانشگاه یاسوج، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2کارشناسارشد علوم اجتماعی، دانشگاه قم، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3کارشناسارشد علوم سیاسی، دانشگاه شیراز، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
همزیستی مسالمتآمیز انسانها در اجتماعات گوناگون، از دغدغههای دیرینۀ اعضای جامعه بوده است و همواره انسانها سعی کردهاند برای بهبود روابطشان در حد امکان با افکار و سلیقههای فرهنگی متفاوت کنار بیایند. اینگونه کنارآمدن و مدارا نسبت به همدیگر از مؤلفههای گوناگونی ازجمله هوش فرهنگی تأثیر میگیرد. پژوهش حاضر رابطۀ میان هوش فرهنگی و مدارای اجتماعی را بررسی کرده است. این پژوهش به روش پیمایشی با نمونهای 400 نفری از ساکنان شهر یاسوج به شیوۀ نمونهگیری تصادفی چندمرحلهای انجام شده است. ابزار جمعآوری دادهها پرسشنامۀ هوش فرهنگی استاندارد ارلی و انگ (2003) و پرسشنامۀ محققساختۀ مدارای اجتماعی بوده و تجزیه و تحلیل دادهها با بهکارگیری نرمافزار Amos و با فن مدلسازی معادلات ساختاری انجام شده است. نتایج نشان دادند میزان تأثیر هوش فرهنگی بر مدارای اجتماعی 34/0 است و هوش فرهنگی ۱۲ درصد واریانس متغیر مدارای اجتماعی را تبیین میکند. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هوش فرهنگی؛ مدارای اجتماعی؛ یاسوج | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه و بیان مسئله درهمتنیدگی بیش از پیش دنیای امروز براثر گسترش فناوری ارتباطات، سهولت حملونقل، دسترسی به رسانهها و صنعت گردشگری سبب شده است گروهها و فرهنگهای مختلف بیش از سدههای قبل در رویارویی با یکدیگر قرار بگیرند. همچنین وضعیت نامتعادل اقتصادی و موقعیتهای متنوع درآمدی و شغلی سبب شده است تعداد زیادی از افراد نقل مکان کنند و بهبود وضعیت زندگی خود را در مکانهای دیگری جستجو کنند. این مهاجرتها تنها مهاجرت صرف و رویارویی افراد نیست؛ بلکه در معنای کلیتر رویارویی فرهنگهاست؛ زیرا هر فرد نمایندۀ فرهنگی است که در آن رشد یافته است. بسیاری از بررسیها نشان میدهد مهاجران در چگونگی عملکرد در محیطهای جدید با مشکل روبهرو هستند و دلیل عمدۀ آن این است که آنها قابلیت سازگاری با وضعیت فرهنگی جدید را ندارند و نمیدانند چگونه باید با شرایط و محیط جدید تعامل داشته باشند. همین امر آنها را دچار مشکلاتی میکند که در ادبیات جامعهشناختی از آن با عنوانهای مختلفی ازجمله «شوک فرهنگی» یاد میشود. شوک فرهنگی عبارت است از وضعیت اضطرابآور و گیجکنندهای که سبب بیاعتمادی فرد هنگام کارکردن در محیط جدید میشود (شیران، 1391: 42؛ Christofi & Charles, 2007: 55). در این حالت افراد میهمان در وضعیت فرهنگی جدید با نگرانیها و سردرگمیهایی روبهرو میشوند که این احساسات، انطباق اجتماعی و عملکرد مطلوب آنها را کاهش میدهد و سبب ایجاد استرسهای شخصی و ناامیدی آنها میشود (Osland & Osland, 2005: 95; Rose et al., 2008: 506; Takeuchi, 2010: 10). از مهمترین راهکارها برای بیرونرفتن از این مشکلات و انطباق با وضعیت فرهنگی جدید این است که افراد از تنوع فرهنگی آگاه باشند و بتوانند تعاملی متناسب با فرهنگ جدید را در خود تقویت کنند و نسبت به وضعیت فرهنگی و نگرشهای جدید تحمل بیشتری از خود نشان دهند؛ بنابراین، لازم است انسانها درک کافی از وضعیت فرهنگهای مختلف داشته باشند و خود را با آنها وفق دهند. این نوع از توانایی انسان که میتوان از آن بهمنزلۀ شاخصی برای سازگاری با محیط جدید یاد کرد، هوش فرهنگی نام دارد (اصانلو و خدامی، 1393: 75). در چنین مواقعی درک از وضعیت فرهنگی جدید بهمنزلۀ یکی از تواناییهای انسان، گرهگشای مشکلات غیرمنتظره است. این نوع شناخت و درک مناسب به هوش فرهنگی فرد بستگی دارد. انسان موجودی اجتماعی است و برای ادامۀ زندگی به ارتباط با انسانهایی نیاز دارد که ازنظر فرهنگی با هم متفاوتاند. همچنین روند رو به رشد مهاجرت ناشی از مدرنیته و افزایش الزامات جابهجایی انسانها با فرهنگهای مختلف، ضرورت توجه به مقولۀ مدارای اجتماعی را دوچندان میکند؛ زیرا نفهمیدن دیگران با فرهنگهای مختلف ریشۀ بسیاری از معضلات امروزی در ابعاد اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی است. به تعبیر فلچر مدارا عملی است که به مردم اجازه میدهد عقاید یا ویژگیهای دیگران را دوست نداشته باشند یا حتی از آنها متنفر باشند؛ اما به جنگ آزاردهنده علیه آنها اقدام نکنند (فلچر، 1383؛ به نقل از عسکری و شارعپور، 1388: 5). امروزه مدارا اهمیت بسیار اساسی در زندگی انسانها دارد؛ زیرا بسیاری از تعصبات، بنیادگراییها، ترورها و نزاعها به نبود مدارا بین مردم مربوط است. توجه به این موضوع در ایران اهمیت فراوانی دارد؛ زیرا در این کشور تنوع قومی، فرهنگی و مذهبی و اختلاف منافع زیادی وجود دارد و تضارب این منابع هویتی و منافع، اجتنابناپذیر است و پتانسیل این را دارد که اسباب ناامنی شهروندان را فراهم کند. این موضوع دربارۀ استان کهگیلویه و بویراحمد و شهر یاسوج نیز صدق میکند؛ زیرا شهر یاسوج بهدلیل مرکز استان بودن، در سالهای گذشته بسیار مهاجرپذیر بوده و این امر جدای از افزایش جمعیت با فرهنگهای مختلف و ناهماهنگ با امکانات شهری، انواع آسیب اجتماعی را در این شهر افزایش داده است که ریشۀ برخی از آنها در ناسازگاری و تعارضات فرهنگی و مدارانکردن مردم است. برای مثال میانگیـن فراوانـی نزاع دستهجمعی در فاصلۀ سالهای ۱۳۷۵تا ۱۳۸۱ برای کل کشــور معادل 8/11 مورد به ازای هر صد هزار نفر بوده اســت؛ ایـن میزان برای استان کهگیلویه و بویـراحـمد معادل ۱۸ مورد بوده است که نســبت به میانگیـن کشوری بسیار بالاتـر است و در مقایسه با استانهای دیگر رتبۀ پنجم را به خود اختصاص داده است (وزارت کشــور، 1383: 135). هـمچنـیـن در فاصلۀ سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۷، ۲۱۰۰۰ فقره نزاع و درگیـری (بهطور میانگیـن روزی ده نزاع) در ســطح اســتان به وقوع پیوسته است که حدود ۱۰ درصد از ایـن نزاعها، جـمعی و ۹۰ درصد فردی بوده است (حقی و افشــار، 1387: 172). در سال 1391 تعداد نزاعهای دستهجمعی در سطح استان 213 مورد بوده است که در سال 1392 به 183 نزاع کاهش یافته است (شریعتپناهی و دانایی، 1395: 40). بهعلاوه براساس سالنامۀ آماری سازمان پزشکی قانونی کشور، استان کهگیلویه و بویراحمد در سال 13۹۵ در رتبۀ دوم میزان معاینات نزاع برحسب جمعیت بهازای هر صد هزار نفر قرار داشته است. در ۹ ماه اول سال 1395 تعداد 4375 نفر با ادعای نزاع برای معاینه به ادارههای پزشکی قانونی استان مراجعه کردهاند که این رقم در مدت مشابه در سال گذشته تعداد 4267 نفر بوده و به میزان ۲٫۵ درصد رشد داشته است (یاسوج، 1396). توجه به سطح مهاجرپذیری این استان و بهویژه شهر یاسوج و تنوع فرهنگی بهوجودآمده از آن در کنار آمارهای مطرحشده در زمینۀ نزاع فردی و جمعی در سالهای اخیر، سطح مدارای اجتماعی پایین آن در مقایسه با سایر استانها را نشان میدهد. انگیزه و هدف این پژوهش، بررسی موضوع رابطۀ بین هوش فرهنگی و مدارای اجتماعی و پاسخگویی به این سؤال است که هوش فرهنگی مردم چه تأثیری بر سطح مدارای اجتماعی آنان دارد.
پیشینۀ تجربی با وجود جستجوهای انجامشده پژوهشی یافت نشد که مسئلۀ هوش فرهنگی و مدارای اجتماعی را بررسی کرده باشد؛ این در حالی است که نیاز به پژوهش در این زمینه بیش از پیش احساس میشود؛ البته دربارۀ هر دو متغیر موجود در موضوع بهصورت مجزا پژوهشهایی انجام شده است که برخی از آنها در ادامه بیان میشوند: قاضینژاد و اکبرنیا (1396) در پژوهش «دینداری: مدارای اجتماعی یا فاصلۀ اجتماعی، پیمایشی در میان مسلمانان و مسیحیان شهر تهران» که به روش نمونهگیری خوشهای میان 240 نفر از شهروندان تهران انجام دادند، دریافتند بین میزان دینداری و فاصلۀ اجتماعی مسلمانان و مسیحیان رابطۀ مستقیم وجود دارد؛ در حالی که میان مدارای اجتماعی و فاصلۀ اجتماعی آنها رابطهای معکوس برقرار است. تاریوردی و همکاران (1395) در پژوهش «نقش هوش فرهنگی در تسهیل انسجام گروهی بازیکنان لیگ برتر هندبال» نشان دادند بین هوش فرهنگی و مؤلفههای آن با انسجام تیمی و عملکرد بهتر بازیکنان، رابطۀ مثبت و معناداری وجود دارد؛ بنابراین، برای آنکه مربیان بتوانند تاکتیکهای مدنظر خود را در راستای موفقیت تیم اجرا کنند، پیشنهاد میشود به هوش فرهنگی تیم توجه کنند. فیروزجاییان و همکاران (1395) پژوهش «بررسی جامعهشناختی تأثیر سرمایۀ فرهنگی بر ارتباطات میانفردی با تأکید بر مدارای اجتماعی» را بین همۀ جوانان 18 تا 35 سال شهر ساری با حجم نمونۀ 400 نفر انجام دادند و نتیجه گرفتند که سرمایۀ فرهنگی تأثیر مستقیمی بر مدارای اجتماعی فرد دارد. همچنین سازۀ سرمایۀ فرهنگی 31 درصد از سازۀ مدارای اجتماعی را تبیین میکند. اصانلو و خدامی (1393) در پژوهش «اثر هوش فرهنگی بر شوک فرهنگی و سازگاری میانفرهنگی و عملکرد شغلی افراد در سازمانها» بیان کردند که سه متغیر هوش فرهنگی، شوک فرهنگی و سازگاری میانفرهنگی، عوامل تأثیرگذار بر عملکرد افراد در سازمانها هستند. شریفی (1392) مدارای اجتماعی و عوامل اجتماعی مؤثر بر آن را بین شهروندان ساکن تهران سنجیده است. نتایج نشان میدهند بین احساس امنیت، اعتماد و روابط درونگروهی رابطهای معنادار وجود دارد؛ در حالی که بین روابط برونگروهی و مدارای اجتماعی رابطۀ معناداری وجود ندارد. بهشتی و رستگار (1391) پژوهش «تبیین جامعهشناختی مدارای اجتماعی و ابعاد آن در بین اقوام ایرانی» را به روش پیمایشی در شهر اصفهان انجام دادند و به این نتیجه رسیدند که متغیر قومیت، جامعهپذیری قومی، قوممداری و سرمایۀ فرهنگی بر مدارای اجتماعی افراد تأثیرگذارند. آنها به این نتیجه دست یافتند که میزان مدارای اجتماعی میان اقوام ایرانی کمی از سطح میانگین بالاتر است. جهانگیری و افراسیابی (1390) در پژوهشی دربارۀ خانوادههای شهر شیراز و مدارای اجتماعی، نشان دادند متغیرهای تحصیلات والدین، استفاده از رسانهها، امکانات زندگی، درآمد خانواده، روابط اجتماعی و فعالیت مدنی اعضای خانواده، رابطۀ معناداری با مدارا در فضای خانواده دارند. مقتدایی (1389) با بررسی عوامل اجتماعی و فرهنگی مؤثر بر مدارای اجتماعی، نشان داد جزماندیشی رابطۀ معکوسی با مدارای اجتماعی دارد؛ در صورتی که ابراز وجود، اعتماد اجتماعی، احساس امنیت و تحصیلات، رابطۀ مثبت و معنیداری با مدارا دارند. قاسمی و همکاران (1389) در پژوهش «تحلیلی بر هوش فرهنگی و الگوهای تقویت آن» که به روش اسنادی انجام شده است، بیان میکنند که هوش فرهنگی قابلیت آموزش و یادگیری را دارد. بدین ترتیب، بیتوجهی به ابعاد چندگانۀ هوش ازجمله هوش فرهنگی سبب تربیت نامتوازن در افراد میشود. شارعپور و همکاران (1388) در پژوهش «رابطۀ سرمایۀ اجتماعی با مدارا در بین دانشجویان دانشکدههای علوم اجتماعی دانشگاه تهران و دانشگاه علامه طباطبایی» نشان دادند سرمایۀ اجتماعی و اعتماد رابطۀ معکوس و معنیداری با مدارا دارند. سینتانگ و همکاران[1] (2013) در پژوهش «فرهنگ مدارا در خانوادههای تازهمسلمان مالزی» که به روش کیفی و با ابزار مصاحبه انجام شده است، نتیجه گرفتند که زندگی در محیط چنددینی سبب میشود درک متقابل و مدارا نسبت به خانوادهای که بهتازگی مسلمانان شدهاند، افزایش یابد. تسای و لاورنس[2](2011) و ایچن[3](2009) بیان کردند که میزان هوش فرهنگی بر سازگاری فرهنگی مؤثر است. همچنین نشان دادند ازطریق هوش فرهنگی میتوان سازگاری بینفرهنگی را پیشبینی کرد و مدارا مستلزم برقراری ارتباط و همزیستی مسالمتآمیز و دوری از تعصبات است (in: Van Doorn, 2014: 918). پژوهش فروس و همکاران[4] (2008) دربارۀ مدارای سیاسی با غضب خدا در آمریکا نشان داد نوع فهم از خدا سبب تأثیر منفی دینداری بر مدارای سیاسی شده است. نگرش شخصی نسبت به انتقامجو بودن خدا، سطح تأثیر دینداری بر مدارای سیاسی را تعیین میکند. هالپرن[5] (2003) در پژوهش «تأثیر تحصیلات عالی بر مدارا در میان دانشجویان دانشگاه ایلنی هندرسن» به روش پیمایشی، نتیجه گرفت که معنای مدارا میان دانشجویان سال اول تا سال سوم در حال افزایش بوده است؛ اما مدارا برای دانشجویان سال آخر کاهش یافته است؛ بنابراین، بهطور کلی رابطۀ بین مدارا و تحصیلات مثبت است؛ اما معنیدار نیست.
مبانی نظری هوش فرهنگی هستۀ اصلی تشکیلدهندۀ هوش فرهنگی، توانمندی افراد یا گروههای اجتماعی در تعامل اجتماعی سازنده با با افراد یا گروههای اجتماعی دارای فرهنگ متفاوت است (یزدخواستی و همکاران، 1390: 139). نخستین بار ارلی و انگ از پژوهشگران دانشکدۀ کسب و کار لندن، در سال 2003 اصطلاح هوش فرهنگی را مطرح کردند و در دانشگاه استنفورد، در کتاب هوش فرهنگی: تبادلات فردی میان فرهنگها به چاپ رساندند. ازنظر آنها هوش فرهنگی به معنای قابلیت یادگیری الگوهای جدید در تعاملات فرهنگی و ارائۀ پاسخهای رفتاری مناسب به این الگوهاست (Early & Ang, 2003: 52). ازنظر باکس جیمز[6] (2014)، هوش فرهنگی دانشی است که به افراد کمک میکند شباهتها و تفاوتهای فرهنگی را بهدرستی درک کنند نه اینکه آنها را نادیده بگیرند. هوش فرهنگی همان ظرفیتهای شخصی برای تعامل مؤثر با فرهنگهای گوناگون است (in: Brislin et al., 2006: 43). دانشمندان و پژوهشگران مختلفی هوش فرهنگی را تعریف کردهاند؛ ازجمله این تعاریف عبارتاند از: توانایی افزایش اطلاعات و درک آنها در موقعیتهای چندفرهنگی (Early & Peterson, 2004: 102)؛ سازگاری مسالمتآمیز با مجموعههای فرهنگی جدید (Early at al., 2006: 10)؛ تعامل متناسب با فرهنگهای گوناگون (Thomas, 2006)؛ رویکرد خلاق و انعطافپذیر در تعاملهای بینفرهنگی (Thomas & Inkson, 2003: 23-25)؛ به بیان دیگر، هوش فرهنگی مجموعهای از بینشهای فردی موردنیاز برای انطباق با موقعیتهای فرهنگی مختلف است؛ درواقع، فرد دارای هوش فرهنگی زیاد، در درک تصمیمگیری و معیارهای بهکاررفته در فرهنگهای مختلف، قدرت بیشتری دارد (قاسمی و همکاران، 1389: 42). ارلی و موساکوفسکی[7] (2004) بر این باورند که هوش فرهنگی در راستای هوش عاطفی و اجتماعی است. ازنظر آنها هوش عاطفی یعنی افراد با فرهنگ خود آشنا هستند و برای تعامل با دیگران از روشهای فرهنگی خود استفاده میکنند؛ اما هوش فرهنگی هنگامی رخ مینماید که با افراد در محیطها و فرهنگهای جدید سروکار داریم. هوش فرهنگی، مرحلۀ مدرنی از هوشمندی است که امکان میانجیگری و مدیریت روابط در فضاهای فرهنگی متنوع را فراهم میکند؛ یعنی موانع ارتباطی بینفرهنگی را کاهش میدهد و مانند حلقهای است که در محیطهای متنوع فرهنگی انسجام و هماهنگی ایجاد میکند (فیاضی و جاننثاراحمدی، 1385: 42-41)؛ با این حال ارلی و پترسون[8] (2004) الگوی دیگری از هوش فرهنگی را توسعه دادند که ابعاد شناختی، فراشناختی، انگیزشی و رفتاری را شامل میشود.
مدارای اجتماعی واژۀ مدارا[9] از ریشۀ لاتین تولرو[10] به معنای تحملکردن و از مصدر تولو[11] به معنی حملکردن و اجازهدادن گرفته شده است (ژاندرون، 1378: 17). دهخدا مدارا را به معنای «صلح و آشتینمودن، ملایمت، شفقت، تحملکردن و سازگاری نشاندادن» آورده است (دهخدا، 1373: ذیل مدخل مدارا). از منظر فلسفی مدارا یا رواداری، ساختاری سهبعدی است که ابتدا باید وضعیت یا امری وجود داشته باشد که موافقتنکردن نسبت به آن صورت گیرد. دوم، تمهیداتی در کار باشد که مداراگر را به مداخلهنکردن ترغیب کند و سوم، مداخلهنکردن باید فراتر از ضعف یا بیتفاوتی باشد. بر این اساس مدارا فرایندی اجتماعی و رابطهای متقابل است (پایا، 1381: 126). مدارا یعنی توجه به دیگران و تحمل تفاوتها، تعامل مسالمتآمیز با فرهنگهای مختلف و کشف زمینههای مشترک (Lyness, 2006: 2). مدارا ازنظر مارتین[12] (1964) یعنی پیشداوری نکردن. دیگران نیز مانند گالاوتی[13] (2002) و دیز[14] (2004) مدارا را فضیلتی اجتماعی میدانند که سبب همزیستی مسالمتآمیز میشود (به نقل از جهانگیری و افراسیابی، 1390: 158). والزر، فیلسوف آمریکایی، مدارا را وضعیتی از نگرش یا حالت روحی توصیف میکند که ممکن است معانی مختلفی داشته باشد: اول نوعی نگرش پذیرش براساس تسلیم، دوم، نگرش براساس بیاعتنایی، سوم، خویشتنداری اخلاقی، چهارم، اشتیاق به آموختن از دیگران و پنجم، تأیید و صحهگذاشتن بر وضعیت جدید برمبنای علاقۀ زیباشناختی (والزر، 1383: 16). کوپر به مسئلۀ مدارا از زاویۀ عقیدتی مینگرد که این نیز از معرفتشناسی او نشئت میگیرد. مدارای عقیدتی با حقیقتیابی مرتبط است که به معنی خطاپذیری انسان و پذیرش میزانی از شک دستوری نسبت به درستی نظریه است (بشیریه، 1374: 73). آلپورت[15](1985) بیان میدارد که فاکتور اصلی در افزایش مدارا میان گروههای مختلف، ارزیابی مثبت از این تعاملات بهوسیلۀ نهادها یا دولت است. همان طور مشارکت، برابری، حمایت نهادی و فرصتسازی شروطیاند که سبب بهبود روابط میانگروهی و افزایش مدارای اجتماعی میشوند. موتز[16] (2002) نیز بر این باور است که افزایش تعاملات و ارتباطات میان فرهنگهای مختلف سبب افزایش نگرش مثبت نسبت به فرهنگهای مختلف از کشورهای دیگر میشود. همچنین آندرو فایالا[17](2005) در کتاب مدارا و زندگی اخلاقی، مدارا را نیازمند فهم پیچیده از خود و تعهدات اخلاقی میداند (به نقل از بهشتی و رستگار، 1391: 17-18). در زمینۀ مدارا و عوامل مؤثر بر آن، رویکردهای مختلفی وجود دارند که هر کدام بر جنبه و عاملی خاص تأکید کردهاند. عدهای مدارا را ناشی از تماس افراد متفاوت با یکدیگر میدانند؛ بنابراین، افرادی که در تماس با شبکۀ اجتماعی گستردهتری هستند مدارای بیشتری دارند؛ مانند کوت و اریکسون[18] (2009) و دیکسون و روزنبام[19] (2004) (به نقل از جهانگیری و افراسیابی، 1390: 159-158). برخی پژوهشگران ازجمله شاتز[20] (2004)، کویینتلر[21] (2008) و گیبسون[22] (2008) با اشاره به ارتباط مدارا با دموکراسی، معتقدند مدارای اجتماعی از عناصر اصلی موفقیت دموکراسی است؛ بهویژه در جایی که کثرت گروهها سبب مقاومت در واگذاری قدرت میشود و آزادی مدنی را با مشکل روبهرو میکند (به نقل از بهشتی و رستگار، 1391: 13). بررسیها نشان میدهند افراد دارای تحصیلات بالاتر، شبکۀ اجتماعی وسیعتر و متنوعتر و در انجمنهای داوطلبانه عملکرد بهتری دارند؛ بنابراین، مدارای بیشتری دارند. از دیگر عوامل زمینهای مؤثر بر عوامل اجتماعی، محل زندگی افراد است؛ بهطوری که افراد ساکن در مناطق شهری مدارای بیشتری دارند؛ زیرا آنها فرصت بیشتری در رویارویی با دیگریهای متفاوت را تجربه میکنند (جهانگیری و افراسیابی، 1390: 157).
چارچوب نظری میان نظریههای مربوط به هوش فرهنگی و نظریههای مربوط به مدارای اجتماعی بهطور مجزا، دیدگاه ارلی و انگ[23] (2003) دربارۀ هوش فرهنگی و دیدگاههای وگت (1997)، موتز (2002) و ویلکینسون[24] (1996) دربارۀ مدارای اجتماعی، مبنای چارچوب نظری پژوهش قرار گرفتهاند. ازنظر ارلی و انگ (2003) هوش فرهنگی شامل چهار بعد زیر است: 1- بعد فراشناختی هوش فرهنگی به سطح آگاهی فرهنگی فرد اطلاق میشود؛ یعنی توانمندی ذهنی، خلاقیت و قدرت تحلیلگری. این هوش فرهنگی به فرد اجازه میدهد پیشداوریهای خود دربارۀ سایر فرهنگها را کنار بگذارد و قوانین جدیدی را برای تعامل اجتماعی در محیط فرهنگی جدید ابداع کند و توسعه دهد؛ بنابراین، هوش فرهنگی فراشناختی به معنای فرایندهای ذهنی است که افراد برای فهم فرهنگهای مختلف به کار میبرند. بعد فراشناختی هوش فرهنگی، به سطح هوشیاری فرد در رویارویی با تعاملات میانفرهنگی اطلاق میشود؛ یعنی آنها در رویارویی با وضعیت جدید درگیر تفکر، ارزیابی و برنامهریزی میشوند (Imai & Gelfand, 2010: 84). 2- بعد شناختی هوش فرهنگی، همان دانش و اطلاعاتی است که فرد دربارۀ فرهنگهای مختلف در ذهن خود دارد؛ آشنایی با آداب و رسوم، ارزشها، رفتارها و قوانین مربوط به فرهنگهای دیگر (Ang et al., 2008: 102). در تعریف آنها از بعد شناختی هوش فرهنگی، بدیهی است در نظامی که فضای سازمانی و تعاملی آن از جهانیشدن تأثیر گرفته است، ضرورت دارد بفهمیم چرا برخی افراد در موقعیتهای فرهنگی مختلف، موفقتر عمل میکنند. ازنظر رز و کومار بعد شناختی یعنی مجموعهای از دانش دربارۀ هنجارها و قراردادها در فرهنگهای مختلف که ابعاد مختلف اقتصادی - حقوقی دارد (Rose & Kumar, 2008: 506). 3- بعد انگیزشی هوش فرهنگی به علاقهمندی فرد در انطباق با فرهنگ جدید مربوط میشود؛ یعنی انگیزۀ ذاتی شخص که به او امکان لذتبردن از تعامل و رویارویی با فرهنگهای جدید را میدهد. این شخص در تعاملات خود احساس اعتماد به نفس دارد. 4- بعد رفتاری هوش فرهنگی به این حیطه مربوط میشود که افراد تا چه اندازه قادرند مجموعهای از مهارتهای رفتاری، رفتارهای کلامی و غیرکلامی را در محیطهای فرهنگی جدید به نمایش بگذارند (Ang et al., 2008: 103). آلپورت (1985) با ارائۀ نظریۀ برخورد، معتقد است در موقعیتهای مختلف، برخورد با افراد بیرون از گروه سبب افزایش مدارا میان گروهها میشود. عامل تأثیرگذار در افزایش مدارا همان ارزیابی مثبت از این برخوردهاست. همچنین موتز (2002) بیان میدارد که افزایش ارتباطات و تعاملات با فرهنگهای مختلف، سبب میشود نگرش مثبتی نسبت به دیگر گروهها و افراد ایجاد شود؛ بنابراین، مدارای اجتماعی در این مواقع از ارزیابی مثبت از تعاملات تأثیر میگیرد (به نقل از بهشتی و رستگار، 1391: 24). پیتر کینگ، مدارا را به چهار نوع تقسیم میکند: 1- مدارای عقیدتی: مدارا نسبت به وجود یا تبلیغ عقاید مخالف با عقاید خود. او مدارای عقیدتی را باور به آزادی عقیده و دگراندیشی میداند. 2- مدارای سازمانی: نوعی از مدارا که گردهمایی افراد با عقاید مخالف را میپذیرد و ایجاد نهادهای مختلف برای حل و فصل تضادها را قبول دارد. 3- مدارای هویتی: بعد دیگری از مدارا که طبق آن افراد نسبت به ویژگیهای هویتی مانند ملیت، جنس، نژاد، زبان و دین از خود مدارا نشان میدهند. 4- مدارای رفتاری: بیانکنندۀ وجودنداشتن سختگیری نسبت به رفتارهای قانونی و غیرقانونی مانند روابط جنسی، مجرمان و بعضی جرمها در جامعه است. در این میان عامل مدارا ممکن است فرد، گروه اجتماعی یا فرقۀ مذهبی و قومی یا حتی خود حکومت باشد که در هر صورت باید قدرت داشته باشد تا بتواند مدارا و نه تحمل از خود نشان دهد (به نقل از بشیریه، 1379: 71). وگت مدارا را به سه دسته تقسیم میکند: مدارای سیاسی یعنی حق قائلشدن نسبت به آزادیهای مدنی. مدارای اخلاقی یعنی مدارا نسبت به اعمال دیگران در فضای خصوصی و مدارای اجتماعی یعنی مدارا نسبت به ویژگیهای غیراختیاری افراد که از بدو تولد همراه او هستند (به نقل از بهشتی و رستگار، 1391: 12). از دیگر نظریهها دربارۀ مدارا، نظریۀ محرومیت نسبی و فاصلۀ طبقاتی ویلکینسون (1996) است. طبق این دیدگاه کاهش شکاف و فاصلۀ طبقاتی میان طبقات فقیر و غنی سبب افزایش مدارای اجتماعی میشود؛ بنابراین، کشورهای دارای شکاف طبقاتی کمتر، میزان جرم و جنایت، سلامت اجتماعی و بهطورکلی مدارای اجتماعی بیشتری دارند (به نقل از بهشتی و رستگار،1391: 17). وگت[25] (1997) از مدارا بهمنزلۀ گرایشی رفتاری نام برده است؛ بهطوری که چنین نگرشی در خلال رفتار مشهود است. او معتقد است مدارا شامل نگرش منفی و حمایت از حقوق دیگران بهطور همزمان است؛ بهطوری که وجود همزمان این دو شرط مدارا قلمداد میشود. ازنظر او مدارا به سه دستۀ مدارای سیاسی، اخلاقی و اجتماعی تقسیم میشود. منظور او از مدارای سیاسی، احترام به آزادیهای مدنی دیگران است. مدارای اخلاقی نیز احترام به اعمال دیگران در فضای خصوصی است؛ اما مدارای اجتماعی به معنای مدارا نسبت به ویژگیهای اکتسابی و انتسابی افراد است (به نقل از عسکری و شارعپور، 1388: 6-5). درمجموع با وجود جستجوی گسترده، نظریۀ مشخصی دربارۀ چگونگی تبیین وضعیت مدارای اجتماعی بهوسیلۀ هوش فرهنگی یافت نشد. مطالب مطرحشده این موضوع را بیان کردند که از مهمترین عوامل وجودنداشتن مدارا، نداشتن ارتباط یا نداشتن آگاهیهای لازم از سایر فرهنگهاست؛ بنابراین، الگوی مفهومی پژوهش به شکل زیر تدوین شده است:
شکل 1- الگوی مفهومی پژوهش
روششناسی این پژوهش به روش کمی و به شیوۀ پیمایش انجام شده و ازنظر زمانی، مقطعی است. برای بررسی ادبیات نظری و پژوهشهای انجامشده در این زمینه، از روش اسنادی استفاده شده است. برای گردآوری بخشی از دادهها از پرسشنامۀ محققساخته و برای هوش فرهنگی از پرسشنامۀ استاندارد استفاده شده است. سطح تحلیل این پیمایش خرد و واحد تحلیل فرد است. برای تجزیه و تحلیل دادهها در سطح توصیفی، بیشتر از نمودارها و جدولهای فراوانی نسبی و در سطح استنباطی از همبستگیها و آزمونهای آماری مناسب و مدلسازی معادلات ساختاری (با استفاده از نرمافزار ایموس) استفاده شده است. اعتبار سؤالات پرسشنامه با اعتبار صوری و اعتبار سازه کسب شده است. برای حصول اطمینان از پایایی پرسشنامه، در آزمونی مقدماتی 40 نفر برای نمونه از جامعۀ آماری انتخاب شدند و پس از محاسبۀ میزان ضریب آلفای کرونباخ، گویههای هر متغیر برای همسانسازی درونی جرح و تعدیل شدند و درنهایت، پرسشنامۀ نهایی آماده و بین 400 نفر از اعضای جامعۀ آماری توزیع شد.
جامعۀ آماری و روش نمونهگیری جامعۀ آماری همۀ ساکنان بالای 15 سال شهر یاسوج هستند که تعداد آنان طبق آخرین سالنامۀ آماری سال 1395، 134532 نفر است (مرکز آمار ایران، 1395). با استفاده از جدول حجم نمونۀ مورگان، حجم نمونه 383 نفر به دست آمد؛ اما برای کسب اطمینان بیشتر به 400 نفر رسانده شد. روش نمونهگیری، روش تصادفی ساده از نوع چندمرحلهای است. فرایند نمونهگیری به این صورت بود که ابتدا با استفاده از نقشۀ جامع شهر یاسوج، نواحی شهرداری و محلههای شهری مشخص شدند. در گام بعد از بین 34 محله، 16 محله بهصورت تصادفی مشخص شدند. در مرحلۀ نهایی کوچهها و بلوکهای هر کدام از محلهها مشخص شدند و از پرسشگران خواسته شد با حضور در منازل بلوکهای مشخصشده با یک نفر پاسخگوی بالای 18 سال مصاحبه کنند.
ابزار جمعآوری اطلاعات هوش فرهنگی با استفاده از پرسشنامۀ استاندارد ارلی و انگ (2003) سنجیده شد. میزان پایایی پرسشنامه با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 93/0 سنجیده شده است که ثبات و همسانی درونی پرسشنامه را بیان میکند. ابزار سنجش مدارای اجتماعی نیز پرسشنامۀ بهشتی و رستگار (1391) بود که روایی و پایایی آن به اثبات رسیده است و پس از بازنگری و تعدیلِ گویههای آن، استفاده شد. اعتبار این پرسشنامه به روش صوری و اعتبار سازه به دست آمد و برای اطمینان از پایایی آن در آزمونی مقدماتی 40 نفر از جامعۀ آماری برای نمونه انتخاب شدند و پرسشنامه آزمون شد تا نواقص احتمالی آن رفع شود؛ پس از تکمیل نهایی پرسشنامه با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ، گویههای دارای همبستگی پایین حذف شدند تا میزان آلفای متغیرها به بالاترین سطح ممکن برسد.
متغیرهای پژوهش متغیر مستقل پژوهش هوش فرهنگی است. هوش فرهنگی عبارت از توانایی افراد در درک وضعیت فرهنگهای مختلف و توان انطباق با آنهاست. این نوع از توانایی انسان که میتوان از آن بهمنزلۀ شاخصی برای سازگاری با محیط جدید یاد کرد، هوش فرهنگی نام دارد (اصانلو و خدامی، 1393: 75). متغیر وابستۀ پژوهش، مدارای اجتماعی است که مقولهای بسیار وسیع با ابعادی متعدد است. در این پژوهش براساس نظریههای مختلف، ابعاد زیر برای این متغیر در نظر گرفته و با گویههای مناسب اندازهگیری شدهاند. این ابعاد عبارتاند از: مدارای جنسیتی (مدارا نسبت به زنان و مدارا با روابط جنسی)، مدارای قومی (مدارا نسبت به اقوام)، مدارای سیاسی، مدارا نسبت به مهاجران، مدارای دینی و مدارا نسبت به جرم و مجرمان.
فرضیههای پژوهش فرضیۀ اول: به نظر میرسد بعد فراشناختی هوش فرهنگی بر مدارای اجتماعی اثر میگذارد. فرضیۀ دوم: به نظر میرسد بعد شناختی هوش فرهنگی بر مدارای اجتماعی اثر میگذارد. فرضیۀ سوم: به نظر میرسد بعد انگیزشی هوش فرهنگی بر مدارای اجتماعی اثر میگذارد. فرضیۀ چهارم: به نظر میرسد بعد رفتاری هوش فرهنگی بر مدارای اجتماعی اثر میگذارد. فرضیۀ پنجم: به نظر میرسد هوش فرهنگی بر مدارای اجتماعی اثر میگذارد.
یافتهها نمونۀ این پژوهش را 53 درصد مرد و 47 درصد زن تشکیل دادهاند که بهلحاظ سنی در محدودۀ سنی 15 تا 65 سال قرار داشتهاند و همگی هنگام جمعآوری دادهها در شهر یاسوج سکونت داشتهاند. از این تعداد 43 درصد خود را بومی و 54 درصد مهاجر معرفی کردهاند. بهلحاظ سطح تحصیلات بیشترین فراوانی به سطح کارشناسی متعلق بوده است که کمی کمتر از 50 درصد پاسخگویان را در بر میگیرد.
نمودار 1- توزیع فراوانی تحصیلات پاسخگویان
لرها 71 درصد اعضای نمونه را تشکیل دادهاند؛ این در حالی است که 21 درصد افراد از قوم فارس، 6/5 درصد از قوم ترک و بقیه از سایر اقوام بودهاند. بهلحاظ وضعیت تأهل حدود یکسوم اعضای نمونه خود را مجرد و حدود دوسوم دیگر خود را متأهل معرفی کردهاند. نسبت مطلقهها 2 درصد بوده است.
یافتههای توصیفی هوش فرهنگی متغیر مستقل این پژوهش هوش فرهنگی است. این متغیر با 20 گویه در طیف لیکرت سنجیده شده است و پاسخگویان میتوانستهاند نظر خود را با گزینههای خیلی کم، کم، تا حدودی، زیاد و خیلی زیاد بیان کنند. پاسخها نیز از یک تا پنج نمرهگذاری شدند؛ بنابراین، میانگین طیف این متغیر در پرسشنامه نمرۀ 60 است. آمارههای توصیفی این متغیر در جدول زیر گزارش شدهاند.
جدول 1- آمارههای متغیر هوش فرهنگی پاسخگویان
براساس جدول میتوان نتیجه گرفت که توزیع آماری نمونۀ پژوهش طبیعی است و میزان هوش فرهنگی پاسخگویان بر مبنای ابزار به کار رفته در پژوهش در سطح نمونه و جامعۀ آماری پایینتر از سطح متوسط است. نتیجۀ آزمون T تکنمونهای با اطمینان 99 درصد این نتیجه را تأیید میکند. توزیع فراوانی این متغیر در نمودار زیر نشان داده شده است:
نمودار 2- توزیع فراوانی متغیر هوش فرهنگی
نتیجۀ ضریب آلفای کرونباخ به میزان 902/0 گویای پایایی مناسب این متغیر است. همچنین نتیجۀ تحلیل عاملی اکتشافی گویهها نشان میدهد این گویهها قادرند ۵۹ درصد واریانس متغیر هوش فرهنگی را تبیین کنند. بارهای عاملی بالای موجود در الگو و میزان واریانس تبیینشدۀ عاملهای پنهان در الگو نشاندهندۀ اعتبار این سازه و قدرت بالای الگو در تبیین واریانس هر بعد از این متغیر است. الگوی اندازهگیری متغیر ذکرشده در شکل زیر نمایش داده شده است:
شکل 2- الگوی 5عاملی مرتبۀ دوم سازۀ هوش فرهنگی
براساس خروجی نرمافزار ایموس شاخصهای برازش این الگو که در جدول زیر گزارش شدهاند، کاملاً پذیرفتنیاند:
جدول 2- شاخصهای برازش الگوی 4عاملی مرتبۀ دوم سازۀ هوش فرهنگی
یافتههای توصیفی متغیر مدارای اجتماعی متغیر مستقل را مدارای اجتماعی تشکیل میدهد که در ابزار سنجش تهیهشده در این پژوهش از ۸ بعد تشکیل شده است. جدول زیر ابعاد این متغیر را بههمراه آمارههای مربوط به هر بعد نمایش میدهد:
جدول 3- آمارههای متغیر مدارای اجتماعی پاسخگویان و ابعاد آن
نمودار بافتنگار این متغیر نیز نشاندهندۀ توزیع حدوداً طبیعی آن است:
نمودار 3- توزیع فراوانی مدارای اجتماعی پاسخگویان
یافتههای استنباطی برای آزمون فرضیههای پژوهش در سطح نمونه و تعمیم آنها به جامعۀ آماری از مدلسازی معادلات ساختاری با بهکارگیری نرمافزار ایموس استفاده شد. روند کار به این صورت بود که ابتدا الگوی اندازهگیری متغیر مدارای اجتماعی براساس نمرات عاملی متغیرهای تشکیلدهندۀ آن محاسبه و برازش آن با استفاده از شاخصهای اصلاح نرمافزار به حداکثر ممکن رسانیده شد. الگوی اندازهگیری ابعاد مختلف متغیر هوش فرهنگی نیز براساس گویههای موجود در پرسشنامه به بهترین برازش ممکن رسید؛ سپس برای آزمون فرضیهها، روابط ساختاری بین عاملهای مکنون اندازهگیری شدند. در ادامه نتایج فرضیهها ارائه میشوند: فرضیۀ اول: به نظر میرسد بعد فراشناختی هوش فرهنگی بر مدارای اجتماعی اثر میگذارد.
شکل 3- مدل معادلۀ ساختاری اثر بعد فراشناختی هوش فرهنگی بر مدارای اجتماعی
جدول 4- شاخصهای برازش الگو
شاخصهای برازش الگو نشاندهندۀ برازش مناسب الگو هستند و بتای بهدستآمده در الگو معناداربودن اثر بعد فراشناختی هوش فرهنگی بر مدارای اجتماعی به میزان 15/0 را نشان میدهد؛ با توجه به مقدار بحرانی این پارامتر (99/1) و سطح معناداری آن (04/0) فرضیۀ پژوهش با اطمینان 9۵ درصد پذیرفته میشود. فرضیۀ دوم: به نظر میرسد بعد شناختی هوش فرهنگی بر مدارای اجتماعی اثر میگذارد.
شکل 4- مدل معادلۀ ساختاری اثر بعد شناختی هوش فرهنگی بر مدارای اجتماعی
جدول 5- شاخصهای برازش الگو
شاخصهای برازش الگو نشاندهندۀ برازش مناسب الگو هستند و بتای بهدستآمده در الگو معنادارنبودن اثر بعد شناختی هوش فرهنگی بر مدارای اجتماعی را نشان میدهد. بهنوعی با پذیرفتن وجود این رابطه دچار 49 درصد خطا میشویم (p= 0.487)؛ بنابراین، فرضیۀ پژوهش پذیرفته نمیشود و فرض صفر پذیرفته میشود. فرضیۀ سوم: به نظر میرسد بعد انگیزشی هوش فرهنگی بر مدارای اجتماعی اثر میگذارد.
شکل 5- مدل معادلۀ ساختاری اثر بعد انگیزشی هوش فرهنگی بر مدارای اجتماعی
جدول 6- شاخصهای برازش الگو
شاخصهای برازش الگو نشاندهندۀ برازش مناسب الگو هستند و بتای بهدستآمده در الگو معناداربودن اثر بعد انگیزشی هوش فرهنگی بر مدارای اجتماعی به میزان 35/0 را نشان میدهد. با توجه به مقدار بحرانی این پارامتر (83/3) وسطح معناداری آن (000/0)، فرضیۀ پژوهش با اطمینان 99 درصد پذیرفته میشود. این رقم نشان میدهد با هر واحد تغییر در انحراف معیار بعد انگیزشی هوش فرهنگی، 35/0 در انحراف معیار مدارای اجتماعی تغییر ایجاد میشود و جهت مثبت آن هم نشان میدهد با افزایش بعد انگیزشی هوش فرهنگی میزان مدارای اجتماعی افزایش مییابد. فرضیۀ چهارم: به نظر میرسد بعد رفتاری هوش فرهنگی بر مدارای اجتماعی اثر میگذارد.
شکل 6- مدل معادلۀ ساختاری اثر بعد رفتاری هوش فرهنگی بر مدارای اجتماعی
جدول 7- شاخصهای برازش الگو
شاخصهای برازش الگو نشاندهندۀ برازش مناسب الگو هستند و بتای بهدستآمده در الگو معناداربودن اثر بعد رفتاری هوش فرهنگی بر مدارای اجتماعی به میزان 20/0 را نشان میدهد. با توجه به مقدار بحرانی این پارامتر (60/2) و سطح معناداری آن (009/0)، فرضیۀ پژوهش با اطمینان 99 درصد پذیرفته میشود. این رقم نشان میدهد با هر واحد تغییر در انحراف معیار بعد رفتاری هوش فرهنگی، 20/0 در انحراف معیار مدارای اجتماعی تغییر ایجاد میشود و جهت مثبت آن هم نشان میدهد با افزایش بعد رفتاری هوش فرهنگی میزان مدارای اجتماعی افزایش مییابد. در ادامه برای آزمون فرضیۀ اصلی پژوهش، ابتدا الگوی اندازهگیری هوش فرهنگی محاسبه شده است. روند کار نیز به این صورت بوده است که برای بالابردن دقت محاسباتی، ابتدا هر بعد از متغیر هوش فرهنگی که در فرضیههای قبلی به کار رفته است، براساس نمرات عاملی به یک متغیر تبدیل شده است و درنهایت، برحسب چهار متغیری که نشاندهندۀ 4 بعد هوش فرهنگیاند، الگوی اندازهگیری آن محاسبه شده است و برای آزمون فرضیۀ اصلی پژوهش به کار گرفته شده است. فرضیۀ پنجم: به نظر میرسد هوش فرهنگی بر مدارای اجتماعی اثر میگذارد.
شکل 7- مدل معادلۀ ساختاری اثر هوش فرهنگی بر مدارای اجتماعی
جدول 8- شاخصهای برازش الگو
شاخصهای برازش الگو نشاندهندۀ برازش مناسب الگو هستند و بتای بهدستآمده در الگو، معناداربودن اثر هوش فرهنگی بر مدارای اجتماعی به میزان 27/0 را نشان میدهد. با توجه به مقدار بحرانی این پارامتر (13/3) و سطح معناداری آن (002/0)، فرضیۀ پژوهش با اطمینان 99 درصد پذیرفته میشود. این رقم نشان میدهد با هر واحد تغییر در انحراف معیار هوش فرهنگی، 27/0 در انحراف معیار مدارای اجتماعی تغییر ایجاد میشود و بهطور کلی با افزایش میزان هوش فرهنگی، میزان مدارای اجتماعی نیز افزایش مییابد. براساس این الگو هوش فرهنگی 7 درصد تغییرات واریانس مدارای اجتماعی را تبیین میکند. تحلیل تعدیلگری الگوی ذکرشده دربارۀ اثرگذار بودن جنسیت بر رابطۀ دو عامل هوش فرهنگی و مدارای اجتماعی، نشان میدهد مقدار بتای الگو برحسب گروههای جنسیتی تفاوت معنادار دارد؛ به این صورت که میزان بتا برای گروه مردان 21/0 و برای گروه زنان 34/0 برآورد شده و این تفاوت بین جامعۀ آماری معنادار است. با حذف بعد شناختی هوش فرهنگی از الگو - که در فرضیههای قبل اثر معناداری بر مدارای اجتماعی نداشت - مقدار بتا به 34/0 افزایش پیدا میکند که نشاندهندۀ قدرت تبیین بالاتر الگوست. براساس این الگو هوش فرهنگی 12 درصد تغییرات واریانس مدارای اجتماعی را تبیین میکند. در شکل زیر الگوی ذکرشده بههمراه شاخصهای برازش الگو آورده شده است:
شکل 8- مدل معادلۀ ساختاری اثر هوش فرهنگی بر مدارای اجتماعی
با توجه به مقدار بحرانی این پارامتر (52/3) و سطح معناداری آن (000/0) میتوان چنین قضاوت کرد که با اطمینان 99 درصد میزان بتای الگو (34/0) در سطح جامعۀ آماری نیز معنادار است.
جدول 9- شاخصهای برازش الگو
نتیجه امروزه انسانها در عصری زندگی میکنند که از ویژگیهای بارز آن تضارب افکار و تنوع فرهنگی است. بر همین اساس رفتار متناسب در موقعیتهای اجتماعی متفاوت، از فاکتورهای مؤثر در بهبود و رشد تعاملات میان افراد محسوب میشود. این نوع توانایی انسان که در موقعیتهای فرهنگی گوناگون رفتار متناسب با موقعیت از خود نشان میدهد و تحمل شرایط جدید برای فرد آسانتر میشود، هوش فرهنگی نام دارد. در این پژوهش سعی شده است تأثیر هوش فرهنگی بر مدارای اجتماعی بررسی شود. در همین راستا ارتباط میان ابعاد چهارگانۀ هوش فرهنگی یعنی بعد شناختی، بعد فراشناختی، بعد انگیزشی و بعد رفتاری در قالب الگوی پژوهش بررسی شده است. در بررسی فرضیههای پژوهش رابطۀ میان هوش فرهنگی فراشناختی و مدارای اجتماعی تأیید شد. بدین ترتیب سطح هوشیاری و خلاقیت ذهنی افراد سبب میشود پیشداوریها و جهتگیری متعصبانه نسبت به موقعیتهای فرهنگی و قومیتی متفاوت کمتر شود و درنتیجه، مدارای بیشتری از خود نشان دهند؛ زیرا جهتگیریها و پیشداوریهای جنبۀ ذهنی و بنابراین، فراشناختیاند. دربارۀ بعد شناختی هوش فرهنگی و مدارای اجتماعی رابطۀ معناداری مشاهده نشد. آمارههای توصیفی متغیر هوش فرهنگی شناختی نشان دادند میزان پراکندگی پاسخها بسیار کم است و همین امر از عوامل ردشدن فرضیۀ مربوط به رابطۀ هوش شناختی با مدارای اجتماعی است. شاید از دلایل آن سنتیبودن جامعۀ مطالعهشده است که اعضای آن ارتباط اندکی با محیطهای فرهنگی مختلف داشتهاند؛ بهطوری که ازدواج برونگروهی تا حد زیادی مرسوم نیست و این قبیل مسائل سبب میشود شناخت اندکی نسبت به فرهنگهای گوناگون داشته باشند. بررسی فرضیههای سوم و چهارم یعنی بعد انگیزشی و بعد رفتاری هوش فرهنگی نشان میدهد این دو رابطۀ معناداری با مدارای اجتماعی دارند. با توجه به اینکه جامعۀ مطالعهشده بهتازگی مهاجرپذیر شده و گام در مدرنیته گذاشته است و در مرحلۀ گذار بین سنت و مدرنیته به سر میبرد، انگیزۀ مدارا و رفتار متناسب با فرهنگهای مختلف معنادار است. بدین ترتیب نتایج پژوهش در سه بعد هوش فرهنگی یعنی فراشناختی، انگیزشی و رفتاری تأییدکنندۀ نظریۀ ارلی و انگ (2003) است؛ ولی در بعد شناختی هوش فرهنگی نتایج همسو با این نظریه نیستند. در این پژوهش متغیر تعدیلگر جنسیت بیانکنندۀ تأثیرگذاری آن در رابطۀ بین هوش فرهنگی و مدارای اجتماعی است و نشان میدهد میزان مدارای اجتماعی زنان در مقایسه با مردان متفاوت است و زنان هم هوش فرهنگی بالاتری دارند و هم شدت اثرگذاری هوش فرهنگی بر مدارای اجتماعی بین زنان بیشتر از مردان است. بهطور کلی نتایج پژوهش نشان میدهند میان هوش فرهنگی و مدارای اجتماعی رابطۀ معناداری وجود دارد؛ درواقع، افراد دارای هوش فرهنگی بالاتر، در موقعیتهای مختلف مدارای بیشتری از خود نشان دادهاند؛ بنابراین، نتایج پژوهش بهطور مستقیم یا غیرمستقیم با نظریههای مطرحشده ازجمله وگت (2002)، موتز(2002) و ویلکینسون(1996) همراستا هستند. بر این اساس پیشنهاد میشود برای بهبود روابط انسانی و همزیستی مسالمتآمیز و بهدنبال آن بسترسازی مناسب برای برنامهریزیهای اجتماعی و کارآمدی بهتر آن و بالابردن سطح مدارای اجتماعی و کاهش منازعات فکری، عقیدتی و رفتاری، هوش فرهنگی بیشتر در کانون توجه قرار گیرد و نسبت به افزایش ابعاد هوش فرهنگی میان افراد تمهیدات بیشتری به کار گرفته شود. این مهم را میتوان با افزایش همزیستی و همسایگی فرهنگهای مختلف در عمل و آشناسازی مردم با آداب و رسوم دیگر اقوام و فرهنگها بهصورت نظری ایجاد کرد. میتوان با تشویق مردم به کتابخوانی و بهویژه خواندن رمانهای شاخص نویسندگانی از سایر فرهنگها سطح هوش فرهنگی آنها را اعتلا بخشید. همچنین افزایش تعاملات فرهنگی ازطریق برگزاری جشنوارههای معرفی اقوام و فرهنگها، ضمن آشناسازی مردم با فرهنگ دیگران، احساس نزدیکی بیشتری بین آنها فراهم میکند و بسیاری از پیشداوریها و تعصبات ناآگاهانه را کاهش میدهد و به این صورت به افزایش مداری اجتماعی کمک میکند. پیامدهای مثبت چنین اقدامی در سطوح مختلف مشاهده میشود. در سطح محلی افزایش سطح هوش فرهنگی مانع بروز بسیاری بدفهمیها از رفتار یکدیگر میشود و درنتیجه، بسیاری از منازعات فردی و جمعی کاهش پیدا میکند. در سطح کلان نیز چنانکه نتایج برخی پژوهشها نشان دادهاند میتوان با افزایش هوش فرهنگی در سطح جهانی، مدارای بینالمللی و صلح جهانی را بهبود بخشید؛ البته باید یادآور شد که علاوه بر هوش فرهنگی متغیرهای مؤثر دیگری، مدارای اجتماعی را تبیین میکنند که در این پژوهش دیده نشدند و لازم است در پژوهشهای بعدی بررسی شوند.
[1]Sintang et al. [2]Tsai & Lawrence [3]Yi-Chen [4]Froese et al. [5]Halpern [6]Jeans [7]Early & Mosakowski [8] Early & Peterson [9] Toleration [10] Tolero [11] Tolero [12]Martin [13]Galeotti [14] Dees [15] Alport [16]Mutz [17]Fiala [18]Cote & Erickson [19]Dixon & Rosenbaum [20]Schatz [21]Quintelier [22]Gibson [23]Early & Ang [24]Wilkinson [25]Vogt | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصانلو، ب. و خدامی، س. (1393). «بررسی اثر هوش فرهنگی بر شوک فرهنگی، سازگاری میانفرهنگی و عملکرد شغلی افراد در سازمانها»، فصلنامۀ مطالعات توسعۀ اجتماعی و فرهنگی، د 2، ش 4، ص 96-75. بشیریه، ح. (1374). دولت عقل، ده گفتار در فلسفه و جامعهشناسی سیاسی، تهران: علم نوین. بشیریه، ح. (1379). نظریههای فرهنگ در قرن بیستم، تهران: پژوهشگاه مطالعات راهبردی. بهشتی ص. و رستگار، ی. (1391). «تبیین جامعهشناختی مدارای اجتماعی و ابعاد آن در بین اقوام ایرانی»، مسائل اجتماعی ایران، س 4، ش 2، ص 35-7. پایا، ع. (1381). گفتگو در جهان واقعی، تهران: طرح نو. تاریوردی، الف.؛ صادقینژاد، ع. و زند، ع. (1395). «نقش هوش فرهنگی در تسهیل انسجام گروهی بازیکنان لیگ برتر هندبال ایران»، مطالعات مدیریت ورزشی، ش 38، ص 142-127. جهانگیری، ج. و افراسیابی، ح. (1390). «مطالعۀ خانوادههای شهر شیراز در زمینۀ عوامل و پیامدهای مدارا»، جامعهشناسی کاربردی، س 22، ش 3، ص 175-153. حقی، م. و افشار، ز. (۱۳۸۷). «بررسی خشــونت و نزاع در ابعاد اجتماعی و فرهنگی در استان کهگیلویه و بویـراحمد»، مـجموعه مقالات اولیـن همایش تأثیر نزاع بر امنـیت اجتماعی، یاسوج: دفتـر تـحقیقات کاربردی فرماندهی انتظامی استان کهگیلویه و بویـراحـمد. دهخدا، ع. (1373). لغتنامه، تهران: دانشگاه تهران. ژاندرون، س. (1378) تساهل در اندیشۀ غرب، ترجمۀ: عباس باقری، تهران: نشر نی. شارعپور، م.؛ آزادارمکی، ت. و عسکری، ع. (1388). «بررسی رابطۀ سرمایۀ اجتماعی با مدارا در بین دانشجویان دانشکدههای علوم اجتماعی تهران و علامه طباطبایی»، مجلۀ جامعهشناسی ایران، د 10، ش 1، ص 98-64. شریعتپناهی، م. و دانایی، ع. (1395). «مکانیابی نزاعهای دستهجمعی در استان کهگیلویه و بویراحمد با استفاده از GIS » پژوهشنامۀ جغرافیای انتظامی، س 4، ش 16، ص 48-29. شریفی، س. (1392). بررسی سنجش میزان مدارای اجتماعی بین شهروندان 18 تا 70 سال ساکن شهر تهران، پایاننامۀ کارشناسیارشد جامعهشناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی و اقتصادی، دانشگاه الزهرا (س). شیران، ح. (1391). فرهنگ فشردۀ جامعهشناسی، نشر دیجیتال جامعهشناسی شرقی، برگرفته از www.orientalsociology.ir عسکری، ع. و شارعپور، م. (1388). «گونهشناسی مدارا و سنجش آن در میان دانشجویان دانشکدههای علوم اجتماعی دانشگاه تهران و علامه طباطبایی»، فصلنامۀ تحقیقات فرهنگی، د 2، ش 8، ص 34-1. فیاضی، م. و جاننثاراحمدی، هـ. (1385). «هوش فرهنگی، نیاز مدیران در قرن تنوع». ماهنامۀ تدبیر، ش 172، ص 42-41. فیروزجائیان، ع.؛ شارعپور، م. و فرزام، ن. (1395). «سرمایۀ فرهنگی و مدارای اجتماعی (آزمون مدل میمیک)»، مجلۀ توسعۀ اجتماعی، د 11، ش 2، ص 64-33. قاسمی، و.؛ وحیدا، ف. و یزدخواستی گ. (1389). «تحلیلی بر هوش فرهنگی و الگوهای تقویت آن»، فصلنامۀ تخصصی علوم اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی واحد شوشتر، س 4، ش 9، ص 50-33. قاضینژاد، م. و اکبرنیا، الف. (1396). «دینداری: مدارای اجتماعی یا فاصلۀ اجتماعی (پیمایشی در میان مسلمانان و مسیحیان شهر تهران)»، مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران، د 6، ش 1، ص 40-21. مرکز آمار ایران. (1395). سرشماری عمومی نفوس و مسکن. قابل دسترس در: مقتدایی، ف. (1389). بررسی و سنجش میزان مدارا و عوامل اجتماعی و فرهنگی مؤثر بر آن، پایاننامۀ کارشناسیارشد، دانشگاه شهید چمران اهواز. والزر، م. (1383). در باب مدارا، ترجمۀ: صالح نجفی، تهران: شیرازه. یاسوج. (1396). « کهگیلویه و بویراحمد در جایگاه دوم نزاعهای جمعی قرار گرفت»، قابل دسترس در: یزدخواستی، گ؛ و قاسمی، و. و وحیدا، ف. (1390). «رابطۀ تماسهای بینفرهنگی و هوش فرهنگی؛ تحلیل نظری و تجربی»، فصلنامۀ تحقیقات فرهنگی، د 4، ش 2، ص 162-133. Ang, S. Van Dyne, L. & Koh, C. K. S. (2008) “Personality Correlates of the Four Factor Model of Cultural Intelligence.” Group and Organization Management, 31: 100-123. Brislin, R. MacNab, B. & Worthley, R. (2006) “Cultural Intelligence: Understanding Behaviors that Serve People’s Goals.” Group and Organization Management, 31 (1): 40–55. Christofi, V. & Charles, L. T. (2007). “You Cannot Go Home Again: A Phenomenological Investigation of Returning to the Sojourn Country after Studying Abroad.” Journal ofCounseling & Development, 85: 53-63. Early, P. C. & Ang, S. (2003). Cultural Intelligence: Individual Interactionsacross Cultures. Stanford, CA: Stanford University Press. Early, C. & Mosakowski, E. (2004) Cultural Intelligence. Harvard: Harvard Business. Early, P. C. Ang, S. & Tan, J. S. (2006). Developing Cultural Intelligence at Work. Stanford, CA: Stanford University Press. Early, P. C. & Peterson, R. S. (2004). “Cultural Intelligence as a New Approach to International Training for the Global Manager.” Academy of Management Learning and Education, 3 (1): 100-115. Froese, P. Christopher, B. & Smith, B. (2008) “Political Tolerance and God's Wrath in theUnited States.” Sociology of Religion, 69 (1): 29-44. Halpern, L. W. (2003) “The Effect of Higher Education Tolerance: An Investigation of Political and Cultural Attitudes of College Students.” Academic Forum, 21: 90-130. Imai, L. & Gelfand, M. J. (2010) “The Culturally Intelligent Negotiator: The Impact of Cultural Intelligence (CQ) on Negotiation Sequences and Outcomes.” Organizational Behavior and Human Decision Processes, 112: 83-98. Lyness, D. (2006) “Teaching Your Child Tolerance.” Available at: http:www.kidshealth.org/ essay/Tolerance.html. Mutz, D. (2002) “Cross-Cutting Social Networks: Testing Democratic Theory in Practice.” American Political Science Review, 96 (1): 111-126. Osland, J. & Osland, A. (2005) “Expatriate Paradoxes and Cultural Involvement.” International Studies of Management and Organization, 35: 93-116. Rose, R. C. & Kumar, S. N. (2008) “A Review of Individual Differences and Cultural Intelligence.” The Journal of Social Research, 1: 504-522. Suraya, S. Khadijah, M. K. Nurhanisah, S. Suhaida, S. Nur Farhana, A. & Siti Hamimah, M. Z. (2013) “The Culture of Tolerance in Families of New Muslims Convert.” Middle East Journal of Scientific Research, 15: 1665-1675. Takeuchi, R. (2010) “A Critical Review of Expatriate Adjustment Research Through A Multiple Stakeholder View: Progress, Emerging Trends and Prospects.” Journal of Management, 36: 1-25. Thomas, D. C. (2006) “Domain and Development of Cultural Intelligence: The Importance of Mindfulness.” Group and Organization Management, 31 (1): 78-99. Thomas, D. C. & Inkson, K. (2003) Cultural Intelligence: People Skills for Global Business, MSan Francisco: CA: Berrett-Koehler. Van Doorn, M. (2014) “The Nature of Tolerance and the Social Circumstances in Which it Emerges.” Current Sociology Review, 62 (6): 905-927. Vogt, P. (2002) Social Tolerance and Education, Review of Education, Pedagogy and Cultural Studies. London: Sage. Wilkinson, R. G. (1996) Unhealthy Societies: The Affliction of Inequality. London: Routledge.
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,298 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 592 |