تعداد نشریات | 42 |
تعداد شمارهها | 1,510 |
تعداد مقالات | 12,450 |
تعداد مشاهده مقاله | 24,642,015 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 10,411,847 |
لقب سازی های سیاسی فرودستان در دورۀ قاجاریه،عصر پیشامشروطه | ||
پژوهش های تاریخی | ||
مقاله 2، دوره 11، شماره 3 - شماره پیاپی 43، آذر 1398، صفحه 1-18 اصل مقاله (2.36 M) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jhr.2019.116434.1693 | ||
نویسنده | ||
مهدی میرکیایی* | ||
استادیار، گروه تاریخ،دانشکده ادبیات و زبان های خارجی، دانشگاه علامه طباطبائی،تهران،ایران | ||
چکیده | ||
لقب سازی برای نخبگان حاکم یکی از جلوه های منازعۀ سیاسی بین فرودستان و ارباب قدرت در عصر پیشامشروطه به شمار می رود. توده ها که تلاش می کردند روایت رسمی حکومت را درباره وضعیت کشور،در حوزه های مختلف نفی کرده یا زیر سوال ببرند در واکنش به القاب اغراق آمیزی که حکومت قاجاریه برای اجزا و عناصر خود در نظر می گرفت، لقب های تحقیرآمیزی را منتشر می کردند که ظرافت، طنزآمیزی و بداعتشان مخاطب را به انتقال سریع آن به دیگران تشویق می کرد. این القاب، بخشی از روایت فرودستان از وضعیت کشور و زمامداران بود که در واکنش به روایت رسمی حکومت شکل می گرفت. عامه با ساختن این القاب، ادعای آبادانی کشور و اقتدار حکومت را نفی می کردند؛ اما تاکید بیشتری بر رد برتری ذاتی و سیادت نخبگان حاکم بر فرودستان داشتند و با ساختن القاب سیادت ستیز، سلطۀ منزلتی فرادستان را به چالش می کشیدند. چهارچوب مفهومی پژوهش، نظریۀ روایت های نهانی جیمز سی. اسکات است که در نظریه خود به صورت بندی کنش سیاسی توده ها در دوره هایی که به دور از شورش و اعتراض خشونت بار ، قدرت را به صورتی تلویحی نفد می کنند، پرداخته است. پیش از این پژوهشی تحلیلی در این ارتباط انجام نشده است. | ||
کلیدواژهها | ||
"لقب سازی"؛ "فرودستان"؛ "قاجاریه"؛ "پیشامشروطه" | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه تاریخنگاریهای سیاسی در بسیاری اوقات بر کنش سیاسی نخبکان جامعه متمرکز بودند و به تودهها تنها در مقاطع محدودی از تاریخ توجه میکردند که دست به شورش و اعتراض خشونتبار میزدند؛ گویی عاﻣﮥ مردم، به جز در دورههای اعتراض خشونتبار، حیات سیاسی نداشتند. در عصر پیشامشروطه، عمل سیاسی و چیرگی حکومت مطلقه باید با پنهانکاری صورت میگرفت؛ ازسویی فرودستان باید اعتراض خود را در سطح جامعه نیز منتشر میکردند. استتار اعتراضها در قالبهای ادبی و فرهنگی که دستکم دو خوانش، یکی سیاسی و دیگری بیضرر از آنها ممکن بود برای ایجاد مصونیت در برابر قدرت، روشی کارآمد به شمار میرفت؛ از همین رو رصد کنش سیاسی تودهها در آن دوره، به کاوش در فرهنگ و ادبیات عامیانه نیازمند است. لقبسازیهای مضحک و تحقیرآمیز برای نخبگان حاکم و اجزای مختلف حکومت، بخش مهمی از فرهنگ عامیانه در آن دوره به شمار میرود؛ به گونهای که در همان دوران، برخی از صاحبان قلم را به گردآوری این لقبها وا داشت (نک: حکیم خراسانی، 1384). رسم اعطای لقب به عناصر حکومت و طبقات بانفوذ که در دورﮤ قاجاریه رواج کمسابقهای یافته بود تودههای خشمگین را به واکنش متقابل برای ساخت لقبهای تحقیرآمیز وا میداشت. ظرافت و مطایبه و بداعتی که در بسیاری از این لقبها نهفته بود موجب میشد بهسرعت در جامعه پراکنده شوند. انتقال شفاهی این لقبها، در مقایسه با اعتراضهای مکتوب، نیز پوشش و امنیتی را برای گویندگان آنها فراهم میکرد. ﻫﻤﮥ این ویژگیها لقبسازی را به وسیلهای ﻣﺆثر در کارزار سیاسی فرودستان تبدیل میکرد که بر اهمیت بررسی آن میافزاید. این پژوهش در پی یافتن پاسخ این پرسشهاست: در دورۀ قاجاریه، عصر پیشامشروطه، لقبسازیهای سیاسی فرودستان بر نفی و خنثیسازی کدام بخشهای روایت رسمی حکومت قاجاریه متمرکز بود؟ لقبسازیهای سیاسی کدامیک از ساحتهای سلطه را به چالش میکشید؟ فرض پژوهش این است که تودههای مردم با ساختن لقبهای سیاسی، روایت حکومت را دربارۀ نظم امور دولت و آبادانی کشور، صلابت و اقتدار قوای نظامی و نیز برتری ذاتی نخبگان حاکم بر فرودستان نفی میکردند؛ اما بر ستیز با ادعای سیادت ذاتی نخبگان حاکم ﺗﺄکید بیشتری داشتند و از همین رهگذر سلطۀ منزلتی ارباب قدرت را به چالش میکشیدند. چارچوب نظری این پژوهش، نظرﻳﮥ روایتهای نهانی از جیمز سی.اسکات (James C. Scott) است. اسکات در اثر خود: سلطه و هنر مقاومت؛ روایتهای نهانی (Domination and the Art of Resistance, Hidden Transcripts) تلاش کرده است حیات سیاسی فرودستان را در دورههایی صورتبندی کند که به اعتراض خشونتبار دست نمیزدند و به اعتراض خاموش و نقد تلویحی قدرت رو میآوردند. مقاﻟﮥ «لقبهای عوامساخته» نوﺷﺘﮥ احمد پناهی سمنانی تنها پژوهشی است که پیش از این در این باره منتشر شده است؛ اما در این پژوهش، نویسنده تنها به گردآوری برخی لقبسازیهای سیاسی توسط عاﻣﮥ مردم و گزارش آنها بسنده کرده است.
چارچوب نظری نظرﻳﮥ «روایتهای نهانی» برای رصد چگونگی مقاومت تودهها در برابر ارباب قدرت، سلطه را در سه ساحت مادی و منزلتی و ایدئولوژیک تعریف کرده است. ﺳﻠﻄﮥ مادی به دریافت مالیات و زورستانی یا کار اجباری اختصاص دارد و ابزار آن اقتدار و صلابت یا ایجاد تصوری از آن است. ﺳﻠﻄﮥ منزلتی بر تلاش نخبگان حاکم برای اثبات سیادت و برتری ذاتی خود بر تودهها نظارت دارد. ﺳﻠﻄﮥ ایدئولوژیک با تکاپوی زمامداران برای توجیه تصاحب قدرت، با بهرهگیری از جهانبینیهای عمومی دینی یا سیاسی شکل میگیرد (اسکات، 1396: 124). ارباب قدرت برای پیشبرد همزمان سلطه در این سه ساحت، نیازمند ساختن تصویری از خود و سرزمینیاند که بر آن حکم میرانند. این تصویر، اقتدار نخبگان حاکم در سرکوب مخالفان، برتری ذاتی آنها بر تودهها، تقیدشان به ایدئولوژی ادعاشده، موفقیت در ایجاد عدالت، آبادانی کشور و رضایت رعیت را روایت میکند. در نظرﻳﮥ اسکات، این تابلوی برساﺧﺘﮥ حاکمان روایت رسمی خوانده میشود (اسکات، 1396: 14). زمامداران برای ایجاد این روایت رسمی از پنج راهبرد عمده بهره میبرند که عبارت است از: پنهانسازی، تلطیف، بدنامسازی، اجماع و رژه و تجمع. در راهبرد پنهانسازی، نخبگان حاکم تلاش میکنند هر آنچه شُکوه و اقتدار آنها را زیر ﺳﺆال میبرد یا در پایبندی ایشان به ایدئولوژی ادعایی تردید ایجاد میکند یا پاکدستی و پاکسرشتی آنها را نفی میکند از دیدهها پنهان کنند (اسکات، 1396: 62). با این حال، پنهانسازی بخشهایی از فعالیت حکومت ممکن نیست. اینها فعالیتهایی هستند که در عین حال باعث شرمساری ارباب قدرت میشوند. تلطیف راهکاری است که فرادستان برای ایجاد ابهام یا تزیین و بزککردن این افعال از آن استفاده میکنند که بهویژه در حوزﮤ کلامی و نامگذاریها صورت میگیرد. بازگرداندن آرامش بهجای یورش نظامی و اِشغال نمونهای از این تلطیفهاست (اسکات، 1396: 64). بدنامکردن در ﻧﻘﻄﮥ مقابل تلطیف قرار دارد. در اینجا عناصر حکومت با چسباندن برچسبهایی، افراد یا فعالیتهایی را بیآبرو و بدنام میکنند. انقلابیها راهزن و خرابکار نامیده میشوند و پیامبران جادوگر و بدعتگذار (اسکات، 1396: 67). اجماع، راهبرد چهارم روایت رسمی است. در اینجا نخبگان حاکم تلاش میکنند از تمام اجزای حکومت تصویری یکپارچه و متحد به نمایش گذارند تا فرودستان به گمان تجزﻳﮥ قدرت حکومت، در اندﻳﺸﮥ چانهزنی با ارباب قدرت نباشند (اسکات، 1396: 68). رژه و تجمع پنجمین راهبرد حکومت در ایجاد روایت رسمی است که بر اقتدار و صلابت حاکمان ﺗﺄکید میکند. در اینجا ارباب قدرت تلاش میکنند برق شمشیرهای خود را به رخ مردم بکشند و پیروزیهای گذشته را یادآور شوند تا با نمایش قدرتی که شاید هم با صلابت واقعی آنها نسبتی نداشته باشد تودهها را به تمکین وادار کنند (اسکات، 1396: 70). به بیان اسکات، فرودستان در چهار سطح به این روایت رسمی پاسخ میدهند. نخستین واکنش فرودستان بر تمکین و تملق و ﺗﺄیید روایت رسمی مبتنی است. فرودستان با تظاهر به اینکه تمام ادعاهای فرادستان را باور کردهاند از آنها میخواهند به معیارهایی که مشروعیت خود را بر آنها مبتنی کرده، بهویژه ایدئولوژی که ادعا کردهاند، پایبند باشند و تلاش کنند رضایت مردم را به دست آورند (اسکات، 1396: 30). سطح دوم واکنش تودهها در نهانگاهها و کنج پناهگاههای امنی شکل میگیرد که چشم و گوش قدرت به آنها راه ندارد. فرودستان در این مجامع امن و محدود با آزادی، نخبگان حاکم را نقد میکنند و با زبان خشم و انتقام سخن میگویند. این واکنشهای پنهانی، همان روایتهای نهانی فرودستان است که در پاسخ به روایت رسمی حکومت شکل میگیرد. سومین واکنش با تلاش تودهها برای کشاندن روایتهای نهانی به سطح جامعه شکل میگیرد (اسکات، 1396: 31). باید توجه کرد نقد سلطه در حضور آن به استتار و پوشش نیاز دارد تا منتقدان را از گزند و آزار صاحبان قدرت در امان نگه دارد. این استتار به دو شیوﮤ ساده و پیچیده صورت میگیرد. در استتار ساده، مردم از امکانات شفاهی ارتباطات خود استفاده میکنند. آنچه در کوچه و بازار بین مردم دهانبهدهان میچرخد همچون انتقادهای کتبی درخور استناد و ردیابی نیست. فرهنگ شفاهی امکان گمنامی در جمعیت را برای منتقدان فراهم میآورد. اما در استتار پیچیده، با بهرهگیری از قالبهای فرهنگ و ادبیات عامه، مضامین انتقادی در رمز و تمثیل و کنایه پیچیده میشوند؛ به گونهای که دارای دو مضمون سیاسی و بیضرر باشند تا در صورت تعرض ﻣﺄموران حکومت، گویندگان این امکان را داشته باشند به درونماﻳﮥ معصومانه و بیضرر آن متوسل شوند (اسکات، 1396: 151). این سطح از واکنش تودهها تنوع و غنای فرهنگی بسیاری دارد و زمینه را برای تولد آثار بسیاری در قالب قصه، ترانه، لطیفه، بازی، لقبسازی و نمایش فراهم کرده است. چهارمین سطح واکنش تودهها به روایت رسمی حکومت، بیان علنی و آشکار روایت نهانی است که از آن به شورش و بلوا تعبیر میشود (اسکات، 1396: 31). اما بخش اعظم نظریهپردازی اسکات به توصیف کنش سیاسی فرودستان در سومین حوزه اختصاص دارد؛ جاییکه روایت نهانی تلاش میکند با استفاده از قالبهای متنوع فرهنگ عامه، قدرت را در حضور قدرت نقد تلویحی کند. اسکات با تأکید بر این گزاره که «شکل مقاومت بازتابی از شکل سلطه است» (اسکات، 1396: 117) بر ویژگیهای انعکاسی روایت نهانی انگشت میگذارد. این ویژگیها عبارتاند از: فرودستان در هر بخش از روایت رسمی، ادعاهای نخبگان حاکم را نفی و خنثی میکنند. آنها ضعفها و شکستهای نظامی حکومت را به یکدیگر یادآور میشوند تا اقتدار آن را زیر ﺳﺆال ببرند؛ همچنین با یافتن اطلاعاتی از زندگی خصوصی یا سیاسی ارباب قدرت، پاکدستی یا پایبندی آنها را به ایدئولوژی ادعاشده خدشهدار میکنند یا تنازعها و اختلافهای درون حاکمیت را از پرده بیرون میاندازند تا ترفند اجماع را در روایت رسمی حاکمان خنثی کنند. فرودستان با گوشزدکردن ضعفهای شخصیتی و رفتاری حاکمان ادعای سیادت و برتری ذاتی آنها را نفی میکنند. ویژگی انعکاسی روایت در نهایت سبب میشود فرودستان سلطه را در هر سه ساحت مادی و منزلتی و ایدئولوژیک به چالش کشند (اسکات، 1396: 213).
واکنش به روایت رسمی روایت رسمی حکومت قاجاریه دربارۀ نظم امور دولت، آبادانی کشور و دادگری حکمرانان در متون رسمی همچون روزنامههای دولتی، تاریخنگاریها و فرمانهای حکومتی بازتاب یافته است. این روایت، روایتهای نهانی را در بین مردم ایجاد میکند. اسکات با اشاره به این مضمون میشل فوکو (Michel Foucault) که هر جا سلطه هست مقاومت نیز وجود دارد بر تقدم هستیشناسی روایت رسمی بر روایت نهانی تودهها ﺗﺄکید میکند (اسکات، 124:1396) و آن را ویژگی انعکاسی روایت نهانی مینامد که برای خنثیسازی و نفی روایت رسمی پدید میآید. در این نگاه، روایت نهانی نشاندهندﮤ گفتمانی است که به طور معمول، با اعمال سلطه از ﺻﺤﻨﮥ عمومی حذف شده است و اگر سلطه بسیار شدید باشد ممکن است روایتی نهانی به همان شدت ایجاد شود (اسکات، 1396 39). «خلق ظاهر رضایت در میان فرودستان» یکی از محورهای روایت حکومت است (اسکات، 1396 :61). در خطابۀ سلام نوروزی که کنت دو گوبینو ((Joseph Arthur de Gobineau از عصر محمدشاه نقل کرده است ادعای حکمرانی همراه با عدالت و رضایتمندی رعایا بهخوبی مشاهده میشود (گوبینو، 1367: 356). اما لقبسازیهای رعایا برای نفیکردن و خنثیسازی روایت نخبگان مسلط، این ظاهر رضایت را زیر ﺳﺆال میبرد؛ برای مثال «تاجر گندم» (مارتین، 1387: 117) لقبی بود برای مسعودمیرزا ظلالسلطان تا احتکار گندم او را در دورههای گرانی نان از پرده بیرون بیندازد. خشونت بیاندازۀ نصراللهخان افشار و احمدخان علاءالدوله هم پدیدآمدن لقبهای «زهرمارخان» (مستوفی، 1377: 1/17) و «آله قره ایت» (سگ سیاه خالدار) (مستوفی، 1377: 1/134) را در پی داشت. رشوهگیری فراوان ﻣﺄموران حکومت نیز مردم سمنان را وا داشت به کودی که به زمین میدادند لقب «رشوه» دهند (موریه، 1386: 2/406). روایت نخبگان مسلط به وضعیت دربار و کشور، بهویژه در القاب اعطایی به اشخاص و نهادهای حکومت بازتاب یافته است؛ برای مثال «دربار معدلتمدار» (وقایع اتفاقیه، 24شوال 1270: شماره 181)، «خزانۀ عامره» (وقایع اتفاقیه، 22ذیقعده1270: شماره 185)، «دولت قویشوکت» (وقایع اتفاقیه، در تقابل با لقبهایی که نخبگان حاکم دربارۀ نظم امور و آبادانی و آرامش کشور میساختند لقبسازیهای فرودستان به بیسروسامانی کشور و هرجومرج در اداره امور ناظر بود. به این ترتیب، در روایت نهانی تودهها، از «امور دولت علیه» در روایت رسمی (آلداود، 1384: 220) به بازیچۀ اطفال1 یاد میشود. محل گردآمدن وزرا و امرا که در روایت رسمی«دربار معدلتمدار» نامیده میشود در روایت نهانی خَرتوخَر2 لقب میگیرد. فرمانهای شاه که در روایت رسمی حکومت از آنها به «فرمان مهر لمعان» (وقایع اتفاقیه، 15رجب1270: شماره167)، «احکام مطاعه» (وقایع اتفاقیه، 10شوال1270: شماره179)، «نظر خورشید اثر» (ایران، 14ربیعالثانی1288: شماره21)، «دستخط مبارک» (ایران، 6ربیعالاول1288: شماره19) و «رای بیضا ضیا» (ایران، 1محرم1288: شماره1) تعبیر میشود در روایت نهانی توده باد پاک3 لقب میگیرد. عریضههایی که روایت رسمی از آنها به «عریضه به خاک پای مبارک» (اعتمادالسلطنه، 1363: 144) یاد میکند در روایت نهانی ریشخند4 خوانده میشود. بنا به نظریۀ روایتهای نهانی، این تفاوت در شکلهای زبانی از «واقعیت سلطه» حکایت میکند؛ به گونهای که زبانهای فرادستی و فرودستی هریک از معیارهای جداگانه برخوردار میشوند. انبوه تشبیههای اغراقآمیز در ادبیات و روایت رسمی، زبانی به طور کامل مجزا را خلق کرده است: جوامعی که فرهنگ دیرپای درباری دارند برای سطوح سخنگفتن، رمزهای زبانی پیچیدهای ایجاد کردهاند که گاه تا جایی پیش میرود که تاحدودی قادر است زبانی جداگانه پدید آورد (اسکات، 1396: 43). باید توجه کرد اگر رمزهای زبانی نخبگان حاکم برای ساختن تشبیهههای اغراقآمیز به کار میرود فرودستان نیز به زبان مخصوص خود رسیدهاند که سرشار از کنایهها و استعارههایی است که برای مخاطبانی از میان توده درککردنی است؛ اما نامفهوم است برای گروهی که گویندگان میخواهند حذف کنند. این همان استتار سیاسی است که قدرت را در حضور قدرت نقد تلویحی میکند. اما برخی از لقبها نیز بدون هیچگونه استتاری و بیآنکه از کنایه و استعاره بهره ببرند تقابل میکنند با لقبهای اغراقآمیزی که حکومت به اجزای خود اعطا کرده است. صراحت و گزندگی این لقبها آنها را به دومین سطح از واکنش تودهها به گفتمان مسلط منسوب میکند؛ جاییکه فرودستان در زوایای امن محافل خصوصی خویش، بیپروا از ارباب قدرت، به تندی از آنها انتقاد میکنند. لقبهای غا...السلطنه، مق..الملک و ری...الملک در تئاتر کریمشیرهای (سعدوندیان، 1369: 78) در پاسخ به فهرست بلندبالایی از لقبهای دولتی با پسوند سلطنه، دوله، ملک و سلطان مطرح میشود. همچنین است لقبهای آقممخان بخته (پناهی سمنانی، 1384: 69)، مبرزالملک (سعدوندیان، 1369: 78؛ سیاح محلاتی، 1356: 103)، مثال حیوون در ترانۀ مشهوری که دربارۀ مظفرالدینشاه سروده شده بود (شاملو، 1377: 1/195)، کنت بیغیرت اشاره به کنت دو مونت فورت، رئیس نظمیۀ تهران در عصر ناصری (ژوکوفسکی، 1382: 70)، بلها لقب شاهزاده ابراهیممیرزا بنانالملک (اعتمادالسلطنه، 1371: 1053) و الاغالملک لقب میرزامحمودخان علاءالملک (وزیری، 1352: 240). اعتراض در قالب این «اقدامات زبانی مشترک» به همین جا محدود نمیشود؛ بلکه هنگامیکه تودهها بر معیارهایی زبانی اصرار میکنند که معیارهای زبان زمامداران را به چالش میکشد، خودبهخود به کنشی سیاسی دست زدهاند.
لقبهای سیادتستیز نظرﻳﮥ روایتهای نهانی با تشریح سه ساحت سلطه، یعنی مادی و منزلتی و ایدئولوژیک، ابزار اِعمال ﺳﻠﻄﮥ منزلتی را ﺗﺄکید بر برتری ذاتی و سیادت تکوینی ارباب قدرت میداند. تعبیرهایی همچون والاتبار (وقایع اتفاقیه، 15رجب1270: شماره167)، والاگهر (دولت علیه ایران، 24شوال1278: شماره520)، اکرم افخم (ایران، 17محرم1288: شماره3) و اغصان شجرۀ طیبه (دولت علیه ایران، 24شوال1278: شماره520) برای شاهزادگان یا وجود مسعود (دولت علیه ایران، 9ربیعالثانی1277: شماره476)، ضمیر الهامپذیر (ایران، 14ربیعالثانی1288: شماره21)، ذات مبارک (ایران، 26ربیعالثانی1288: شماره23) و ذات کاملالصفات (ایران، 2ربیعالاول1288: شماره26) برای شاه برخی صفات ذکرشده برای نخبگان حاکماند که بر سیادت ذاتی و برتری جوهری آنها بر فرودستان ﺗﺄکید میکنند. این بخش از روایت رسمی برای پیشبرد دومین ساحت سلطه یا ﺳﻠﻄﮥ منزلتی طراحی شده است که از سویی بر اسناد چنین ویژگیهایی به فرادستان اصرار میکند و از سوی دیگر، فرودستان را دائم تحقیر میکند تا برتری ذاتی ارباب قدرت را اثبات کرده باشد. سلطه و استثمار به طور معمول با توهین و تحقیر کرامت انسانی همراه است. یکی از تمایزهای اساسی که میتوان بین شکلهای مختلف سلطه ترسیم کرد براساس انواع مختلف هتک حرمتی است که اِعمال قدرت همواره ایجاد میکند (اسکات، 1396: 20). این توهین و هتک فرودستان بهویژه در لقبهایی بهخوبی دیده میشود که ناصرالدینشاه برای برخی گماشتگان خود به کار میبرد. لقبهایی همچون خر بزرگه (ناصرالدینشاه قاجار، 1378: 3/103)، خر کوچکه (ناصرالدینشاه قاجار، 1378: 3/403)، مَردک (مستوفی، 1377: 2/1؛ ناصرالدینشاه قاجار، 1378: 2/23؛ بامداد، 1363: 5/199)، امین ضرطه (اعتمادالسلطنه،1371: 227) و جوجه (ناصرالدینشاه قاجار، 1378: 1/79). اما این تحقیر مداوم به تقویت روایت نهانی تودهها و ساختن لقبهایی منجر میشود که به طور متقابل فرادستان را تحقیر میکنند. این لقبها ویژگیهای شخصیتی ارباب قدرت را هدف میگیرند. زیر ﺳﺆالبردن برتری ذاتی نخبگان حاکم و نیز طیف گستردهای از مضامین، از انگشتنهادن بر ضعفها و نقصهای جسمانی تا بازنمایی رذایل اخلاقی آنها و بیکفایتی و بیلیاقتی ایشان را شامل میشود. این لقبها را سیادتستیز مینامیم. ساختن لقبهایی که به نقصهای جسمانی فرادستان اشاره میکنند از نخستین نمودهای لقبهای سیادتستیزند؛ لقبهایی همچون شازده الکدولکمیرزا، اشاره به دیلاقبودن شاهزاده (شاملو، 1378: حرف الف، 3/1270)، کجدماغ (فریزر، 1364: 139)، دوداق، اشاره به لبهای بزرگ (بامداد، 1363: 6/228)، شازده لوچه، اشاره به چشمهای معیوب ظلالسلطان (ویلس، 1366: 57)، اختهخان (باستانی پاریزی، 1367: 216)، گاو بخته، لقب دیگری برای نمایاندن نقض جسمانی آغامحمدخان قاجار (باستانی پاریزی، 1382: 686)، زردآلوعنک، اشاره به چهرۀ زردنبوی ملیجک ثانی (مستوفی، 1377: 1/263) و پیهدار(فریزر، 1364: 108). اما فراتر از این، ادعای سیادت ذاتی فرادستان با اسناد ویژگیهای اخلاقی نکوهیده به آنها در قالب استعارههای حیوانات یا پستترین پدیدهها به چالش کشیده میشود؛ برای مثال لقبهای شپش لحاف کهنه،5 شیشکی،6 موش،7 چُشه،8 یُل کسن،9 بیشرم،10 بُخوبُر،11 سبع شهری،12 ک...خرنه،13 و کدبانو14 به ویژگی ناپسند حرص اشاره میکنند. خردهبین15 و چاییپز16 بر خست نخبگان حاکم انگشت میگذارند و لقبهای بالابین17 و جانور وحشی18 بر خودخواهی آنها ﺗﺄکید میکنند. لَخه19 به جاهطلبی و آبجور20 و بیعقل21 به بیتدبیری آنها اشاره میکند. هاتانماتان22 و نُنُر23 نیز کنایه از بیهنری و خواهشمند24 کنایه از حقارت فرادستان است. فرشکی25 به بیخبری آنها از آدابورسوم بزرگی و بیکارالدوله حاکم خندق (شاملو، 1377: حرف ب، 3/1953) به بیخاصیتبودن آنها ﺗﺄکید میکند. پسرک،26 شالپا،27 روده28 و مترسک سر خربوزه29 نیزطعنهای به بیدانشی و بیتجربگی است. داشته باش30 و موزیکان31 بر بیکفایتی آنها ﺗﺄکید میکنند و لقب شپش به پرشماری و مردمآزاربودن شاهزادگان اشاره میکند (براون، 1386: 167). فضولبنفضول نیز دربردارندۀ مجموعهای از صفتهای مذموم همچون بوقلمونصفتی، حرص، چاپلوسی، گستاخی، دروغگویی، فریبکاری و نمکنشناسی است (پولاک، 1368: 18). برخی دیگر از لقبهای سیادتستیز برای کاستن از منزلت فرادستان، از بعضی حوادث درون دربار بهره میجستند. جمعهبازار لقبی بود برای مراسم سلام زنانهای که مهدعلیا، مادر ناصرالدینشاه، در خانۀ خود برگزار میکرد و زنهای اشراف را به آن دعوت میکرد و شاه این فرصت را به دست میآورد در این مراسم آنها را بدون حجاب تماشا کند (پولاک، 1368: 263). در این جمعهبازار، تنزل زنان اشراف به کالایی جنسی ادعای برتری آنها را در برابر سایر زنان جامعه نفی میکرد. چهار ازدواج اجباری و مصلحتی عزتالدوله، خواهر ناصرالدینشاه، با نامزدان مقامهای رده بالا باعث شده بود به «اثاثیۀ صدارت» مشهور شود (امانت، 1385: 263). انتساب نامها و لقبهای گروههای مسلط به فرومایهترین افراد جامعه، شیوۀ دیگر برای به چالشکشیدن منزلت آنها بود؛ برای مثال به اشخاص مزور، ترسو و دونمایه «قجر» میگفتند (دروویل، 1362: 192) و فاحشهای لقب «شازده» گرفته بود (ممتحنالدوله شقاقی، 1362: 155). به این ترتیب راهبرد نفی و خنثیسازی در روایت نهانی، بر فرومایگی ذاتی نخبگان حاکم در برابر ادعای برتری ذاتی آنها ﺗﺄکید میکند. لقبهای اقتدارستیز اسکات در بحث دربارﮤ ساحتهای سلطه ﺗﺄکید میکند هدف اصلی سلطه، تملک یا ﺳﻠﻄﮥ مادی است و ابزار آن اقتدار و صلابت حکمرانان است؛ اما نیازی نیست این اقتدار و قدرت همواره به کار برده شود. بخش مهمی از روایت رسمی به نمایش صلابت حکومت اختصاص پیدا میکند. حکومت از رژﮤ نظامی و نمایش سلاحهای خود، برای به رخ کشیدن اقتدارش بهره میبرد؛ این «آیینهای قدرت» جایگزینی کمهزینه برای توسل به زوراند و میتوانند نیاز به توسل واقعی به خشونت را کاهش دهند. تا زمانیکه «نمادهای رویتپذیر سرکوب» همچون ظاهری مصمم و سختگیرانه، زندان و تهدیدهای آشکار پابرجا بماند نخبگان حاکم این فرصت را پیدا میکنند نفوذ سهمگینی اعمال کنند که با قدرت واقعی آنها هیچ تناسبی ندارد (اسکات، 1396: 60). اما این نمادهای سرکوب، تمام تابلوی اقتدار حکومت را در روایت رسمی تشکیل نمیدهند. در عصر پیشامشروطه، در کنار سایر آیینهای قدرت، برای نیروهای نظامی و سلاحهای آنها لقبهایی در نظرگرفته میشد؛ مانند فوج بهادران (اعتمادالسلطنه، 1367: 3/2079)، قشون ظفرنمون (دولت علیه ایران، 27شوال1278: شماره520)، ارباب مناصب عساکر (ایران، 11محرم1288: شماره1)، قورخانه و جباخانه مبارکه (اعتمادالسلطنه، 1367: 3/2079)، توپخانه مبارکه (اعتمادالسلطنه، 1367: 3/2076) و عساکر منصوره (ایران، 3جمادیالثانی1288: شماره32). اما ویژگی انعکاسی روایت نهانیِ تودهها اقتضا میکند فرودستان نیز با ساختن لقبهایی، این نمایندگان اقتدار و قدرت و صلابت حکومت را تحقیر کنند و توانایی آنها را زیر ﺳﺆال ببرند. این لقبها را «اقتدارستیز» مینامیم. یکی از راهبردهای قدرت برای صورتبندی روایت رسمی، پنهانسازی است. زمامداران پنهان میکنند هر چه را که توانمندی و اقتدار آنها را در افکار فرودستان زیر ﺳﺆال میبرد؛ اما راهبرد نفی و خنثیسازی در روایت نهانی، پنهانسازی حکومت را خنثی میکند و با ساختن لقبهای اقتدارستیز، ضعفی را که حکومت تلاش میکند در پس پرده نگه دارد از پرده بیرون میاندازد: لقب لاشۀ محض32 به ناتوانی مطلق قشون اشاره میکند و سگهای پاسوخته33 بینتیجهبودن تلاشهای آنها را از پرده بیرون میاندازد. لقبهای آلت معطله34 و ولخرجی35 بر بیمصرفبودن اسلحۀ حکومت انگشت میگذارد و گ...مال36 ناتوانی صاحبمنصبانی را عیان میکند که سربازانشان بر آنها شوریدهاند. لقب تهماستمیرزا، تحریف نام شاهزاده تهماسبمیرزا (بروگش، 1367: 2/526)، کلهپز، در تقابل با لقب کلهبُر برای قاسمخان والی (معیرالممالک، 1361: 178)، برگ چغندر، آبجی مظفر (شاملو، 1377: 1/197)، دستۀ ریحون (شاملو، 1377: 1/195) و خالهمظفر (کاساکوفسکی، 1345: 109) ضعف و سستی حکام و شاه را به مخاطبان یادآور میشوند. یکی از بهترین نمونههای تحقیر قدرت نظامی لقبی است که با تحریف واژۀ اینسپکتور برای سیسیانوف، فرمانده قوای روسیه در جنگ نخست با ایران، در نظر گرفته شده بود. اهالی آذربایجان این ژنرال روس را که در طول جنگ تصویری مهیب و پرصلابت از خود ساخته بود بهجای اینسپکتور، ایشپخدور یا هش پخ دور (هیچ...نیست) (بهمنیار، 1361: 509) مینامیدند. ویژگی بازتابی روایت تودهها اقتضا میکرد هر قدر شهرت توانمندی و خشونت فرمانده روس بیشتر باشد به همان اندازه لقبش بر ناتوانی او ﺗﺄکید کند. لقبهای اقتدارستیز تنها به تحقیر قوای نظامی اختصاص نداشت و توده از هریک از نمایشها و تظاهراتی که برای به رخ کشیدن شکوهمندی حکومت برگزار میشد مضمونی برای لقبسازی به دست میآورد؛ به این ترتیب که برای نفی اقتدار میرزامحمودخان علاءالملک او را «حاکم دو خره» (کرمانی، 1374: 418) مینامیدند. علاءالملک، برخلاف سایر حکام قاجاریه که همواره با تعداد فراوانی از گماشتگان و فراشان و تفنگچیهای سوار و پیاده در شهر رفتوآمد میکردند، با یکی از نوکرانش در حالی که هریک سوار بر الاغی بودند در معابر ظاهر میشد. این رفتار او بهانهای میشد برای ﺗﺄکید بر ناتوانی حکومت کرمان: حاکمی که دو خر بیشتر ندارد. تقابل با این مناسک قدرت گاه صورتی ظریفتر مییافت. چنانکه مردم در واکنش به نمایشهای پرهزینۀ برخی از نخبگان حاکم که حتی از تظاهرات همترازان آنها نیز فراتر میرفت، لقبهایی در نظر میگرفتند که اغراق مستتر در آن، بیآنکه به ظاهر هیچ توهینی در آن باشد، جایگاه و اقتدار واقعی آنها را گوشزد میکرد. لقب «خاقان چین» برای علیرضاخان عضدالملک (مستوفی، 1377: 1/134) نمونۀ چنین لقبهایی است.
تقدم نفی سلطۀ منزلتی در نظرﻳﮥ روایتهای نهانی، سلطۀ منزلتی پیشنیاز سلطۀ مادی به شمار میرود و فرایند تسلط نیازمند تدوین گونهای از روابط اجتماعی است که نظام فرادستیفرودستی را بهصورت پدیدهای ازلی تعریف کرده باشد. این وضعیت باعث میشود فرودستان نیز، پیش از آنکه اقتدار فرادستان را به چالش بکشند، در اندیشۀ ستیز با ادعای سیادت آنها باشند. اگر توهین و هتک حرمت، پیشنیاز اِعمال سلطه مادی است پاسخ به این توهین و هتک هم مقدم بر نفی اقتدار است. تقدم نفی سلطۀ منزلتی بر خنثیسازی سلطۀ مادی در تعداد لقبهای هر حوزه نیز مشاهدهپذیر است؛ به گونهای که از مجموع 82 لقب گردآوریشده از منابع مختلف، 64 لقب به لقبهای سیادتستیز اختصاص دارد. این وضعیت در محتوای لقبها هم آشکار میشود که هتک و تحقیر شخصیت فرادستان (سیادتستیزی)، تحقیر توانمندی و صلابت آنها (اقتدارستیزی) را نیز در پی دارد. لقبهای سیادتستیزی همچون شپش، شیشکی، موش، کدبانو، پسرک و مترسک سر خربوزه بر ضعفهای شخصیتی و اخلاقی فرادستان انگشت میگذارند و برتری ذاتی آنها را نفی میکنند؛ اما نمیتوان برای پسرک، شیشکی، شپش، کدبانو و... نیز اقتداری قائل شد. از سویی، همانطور که در لقبهای اقتدارستیز مشاهده میشود، زیر ﺳﺆالبردن قدرت نظامی حکومت در بسیاری اوقات با تحقیر ویژگیهای شخصیتی قوای نظامی صورت میگرفته است. لقبهای اقتدارستیز در کنار ناتوانانگاشتن قدرت نظامی زمامداران با تشبیه قوای نظامی و صاحبمنصبان آنها به حیوانات ضعیف، لاشه، صاحبان مشاغل پست، برگ گیاهان و... در لقبهایی همچون لاشۀ محض، سگ پاسوخته، تهماست و برگ چغندر بر فرومایگی ذاتی آنها نیز ﺗﺄکید میورزند. حتی لقبهایی مانند خَرتوخَر و بازیچۀ اطفال که به بیسروسامانی عمومی کشور اشاره میکنند، باز هم با پافشاری بر ضعفهای شخصیتی نخبگان حاکم و هدفگرفتن برتری ذاتی ایشان، بر آشفتگی در ادارۀ امور کشور انگشت میگذارند. به این ترتیب نقد سلطۀ منزلتی، تحقیر فرادستان و رد ادعای برتری تکوینی آنها به مهمترین دغدغۀ تودههای مردم در لقبسازیهای سیاسیشان تبدیل میشود و در رفتار و کنش سیاسی آنها جایگاه ویژهای مییابد.
لقبسازی در ﺗﺄیید روایت رسمی در لقبسازیهای عامه برای حکام قاجاریه برخی لقبها نیز به چشم میخورد که دربردارندۀ ﺗﺄیید و ستایش و تمجید صریح این زمامداران است. جایگاه چنین لقبهایی در کنش سیاسی تودهها چیست؟ نظریۀ روایتهای نهانی، رفتار سیاسی تودهها را در میزان همخوانی آن با گفتمان رسمی حکومت و انواع واکنش در برابر آن طبقهبندی کرده است. بر این اساس، نخستین سطح واکنش فرودستان به ﺗﺄیید روایت نخبگان مسلط اختصاص دارد. در این سطح، تودهها با به کار بردن عبارتهایی تملقآمیز وانمود میکنند به تصاویر برساختۀ ارباب قدرت اعتقاد و باور دارند. این تظاهر، برای معارضه با سلطه، فضای گسترده و تاحدودی امن را فراهم میآورد؛ چون این امکان وجود دارد که آنها با تکیهبر ادعاهای زمامداران، از آنها بخواهند معیارهایی را نقض نکنند که مشروعیت خود را بر پایۀ آنها بنا گذاشتهاند. به بیان اسکات، حکومتی که به تقید به یک ایدئولوژی تظاهر میکند همزمان سلاحی را در اختیار رعایا قرار میدهد (اسکات، 1396: 66). به این ترتیب بعضی از منافع تودهها، بدون آنکه رنگوبوی شورش و پرخاش داشته باشند، با اتکا به تصاویری آرمانی که گروههای حاکم از خود ساختهاند در برابر آنها مجال اظهار مییابد. تعلق خاطر نخبگان حاکم به شریعت، یکی از محورهای اصلی روایت رسمی حکومت در دورۀ قاجاریه بود که در دارالخلافهنامیدن تهران بهخوبی نمودار شده است؛ به این ترتیب، حکام قاجاریه خود را خلیفه و جانشین پیامبر اسلام(ص) میدانستند و در برخی سیاستنامهها که با حمایت دربار ﺗﺄلیف میشدند «ایمان، دینداری و اعتقاد حضرت ظلالله در نهایت کمال» توصیف میشد (زرگرینژاد، 1387: 2/300). این تظاهر بهقدری بود که نصرتاللهخان امیراعظم که در سال 1307ق (1890م) نایبالحکومۀ لرستان شد (بامداد، 1363: 4/379) الاغ خود را یعفورالسلطنه نامیده بود (باستانی پاریزی، 1382: 154). عامه نیز با زدن مهر ﺗﺄیید بر این ظاهرسازیهای حاکمان و نیز پذیرفتن ادعای دادگری آنها، از ایشان متوقع بودند اسباب رضایت رعایا را فراهم کنند. به این ترتیب، در ترانۀ عامیانهای که قتل ناصرالدینشاه را روایت میکرد او به «شاه باعدالت» (ژوکوفسکی، 1382: 187) ملقب شده بود و در ترانۀ دیگری در همین دوران، جانشین او به «ماه دین» و «شاه دین» (ژوکوفسکی، 1382: 76) ملقب شد. این لقبها به تمکین در برابر همین بخشهای روایت رسمی محدود نمیشود و محورهای دیگر گفتمان حاکم، همچون اقتدار حکومت را نیز ﺗﺄیید میکند؛ به گونهای که در همین ترانه، مظفرالدینشاه را که تازه بر تخت نشسته است «شاه خون ریز» مینامد: شاه تبریز، شاه خون ریز شاه مظفر، تخت پازر آمده تهران از دو چشم بد خون بباره دشمنش در آتش بسوزه (ژوکوفسکی، 1382: 76). به بیان اسکات، زمامداران نمایشی از قدرت را اجرا میکنند و تودهها نیز نمایش باورپذیری از فرودستی و انقیاد را اجرا میکنند (اسکات، 1396: 78).
نتیجه بررسی لقبسازیهای فرودستان در عصر پیشامشروطه از رفتار سیاسی چندلایۀ آنها در دورانهایی پرده برمیدارد که بهظاهر استیلای نخبگان حاکم را پذیرفتهاند. رویارویی با روایتی که نخبگان حاکم از وضعیت جامعه ارائه میکردند و مخدوشکردن تصویری که ارباب قدرت از زندگی خود و مردم میساختند نخستین دغدغۀ فرودستان در ابداع و انتشار این لقبها بود. دادگری زمامداران، آبادانی کشور، نظم امور دولت، رضایت رعیت، اقتدار ارباب سلطه و برتری ذاتی و تکوینی آنها بر تودهها مهمترین محورهای گفتمان مسلط بود که در این لقبها زیر ﺳﺆال میرفت. ویژگی انعکاسی روایت تودهها باعث میشد به هر اندازه که فرادستان بر اثبات هریک از این محورها اصرار میکردند تودهها لقبهای گزنده و توهینآمیزتری در توصیف آنها ابداع کنند. رضایت رعیت و عدالتورزی حاکمان بهویژه با ساختن لقبهایی زیر ﺳﺆال میرفت که بر خشنبودن و پاکدستنبودن آنها ﺗﺄکید میکرد. ادعای آبادانی کشور و نظم امور دولت را لقبهایی نفی میکردند که به هرجومرج و آشفتگی امور اشاره میکردند. به صلابت سلطه در لقبهایی خدشه وارد میشد که قوای نظامی را تحقیر میکرد؛ همچنین سیادتنداشتن ذاتی نخبگان حاکم با لقبهایی از پرده بیرون میافتاد که بر ضعفهای شخصیتی آنها انگشت ﺗﺄکید مینهاد. فرودستان با ساختن لقبهای اقتدارستیز، سلطۀ مادی حکمرانان را به چالش میکشیدند و با ابداع لقبهای سیادتستیز، با سلطۀ منزلتی آنها منازعه میکردند؛ اما افزونی لقبهای سیادتستیز، در مقایسه با سایر لقبها، نشان میدهد مبارزه با سلطۀ منزلتی دغدغۀ نخست عامۀ مردم در لقبسازیهای آنها در عصر پیشامشروطه بوده است. در این میان برخی لقبهای ستایشآمیز هم به چشم میخورد که مضمون آنها ﺗﺄیید روایت رسمی حکومت است. مشاهدۀ این لقبها بخش دیگری از رفتار سیاسی تودهها را در آن عصر هویدا میکند. فرودستان با ساختن این لقبها پشت نقاب تمکین پنهان میشدند و ادعاهای حکومت را بهویژه دربارۀ دادگری و پایبندی به شریعت ﺗﺄیید میکردند؛ سپس بر همین مبنا، ﺗﺄمین منافع رعایا و جلب رضایت آنها را مطالبه میکردند. به این ترتیب، در لقبسازیهای سیاسی در آن دوره، مشاهده میکنیم فرودستان روایت رسمی حکومت را بهصورت همزمان نفی و ﺗﺄیید میکنند. نکتهای که از پیچیدگی و چندوجهیبودن رفتار سیاسی آنها در دورههای آرامش ظاهری در عصر پیشامشروطه نشان دارد.
پینوشت 1. کارهای دولتی و ملتی ایران، خاصه در این دورۀ ناصرالدینشاه (حکیم خراسانی، 1384: 27). 2. وزرا و امرا که درب خانه جای مخصوص دارند (آلداود، 1393). 3. کنایه از فرامین و ارقام و احکام و دستخط سلاطین و حکام که ناسخ و منسوخ داشته باشد و منتج به این نتیجه شود که بهکلی احکام خودش را خودش از جریان و اعتبار بیندازد (حکیم خراسانی، 1384: 30). 4. کل مخاطبات و عرایض فصیحهای که غالب اهل حضور و عمله شاه به حضرت سلطانی مینمایند و بهخصوص قربانت شوم و تصدقت شوم مکرر (حکیم خراسانی، 1384: 28). 5. عملۀ حضور نقارهخانه و صندوقخانه و سایر بیوتات که با تمکن معاش از کثرت حرص در سن پیری هم در دوندگی است و در جایی آسوده نمینشیند و دور به هیچکس نمیدهد؛ حتی اگر فرزندش باشد و از کار دست نمیکشد (حکیم خراسانی، 1384: 18). 6. محصلی که نخست به تشدد تمام وارد شود همین که نقش پول سگ دم را دید شل شود و حکم آقایش را نراند (حکیم خراسانی، 1384: 17). 7. مهدیخان، یکی از کارگزاران متمول دربار ناصری، چون به طلا بسیار علاقه داشت میان عوامالناس معروف است که موش به طلا علاقۀ زیاد دارد [...] از این جهت به مهدیموش معروف شده است (بامداد، 1363: 5/303). 8. کسی را که به طور امتحانی یا حقیقی منصبی و ریاستی دهند و او از کمظرفی و بیمتانتی، جلدی از مال خلقالله و کسبه اسباب تجمل فراهم کند (حکیم خراسانی، 1384: 20). 9. سرهنگان پیر منحنی از توپخانه و قورخانه و غیره که از فرط هرم قوه حرکت نداشته باشد؛ ولی هنوز به شرارت باطنی مقطور و منقمر [کذا] باشد و به توسعۀ همرکابان جدیدش راضی نباشد (حکیم خراسانی، 1384: 23). 10. میرزاهای اهل عراق و تفرش که پس از وزارتهای بزرگ و عملهای عمده، محض وفور حرص و شره، به نوکریهای پست و کوچک هم راضی میشوند (حکیم خراسانی، 1384: 26). 11. برخی کارگزاران حکومت که حتی در قید و زنجیری که به پای زندانیان و چهارپایان میبستند طمع میکردند (شهریباف، 1369: 5/312). 12. ارباب شمشیر و میرپنجگان و ارباب منصب عهد خودمان که هرچه میخورند از اجزای خود و جیره مواجب نوکر جزء میخورند (حکیم خراسانی، 1384: 26). 13. کسی را گویند که از پول مداخل قهر کرده باشد، پس بفرستد و بگوید کم است تا مضاعف نباشد نخواهم گرفت کسی را گویند که از پول مداخل قهر کرده باشد، پس بفرستد و بگوید کم است تا مضاعف نباشد نخواهم گرفت (آلداود، 1393). 14. اشخاصی که مدعی ریاسات کلی باشند و همت آنها در بیشتر مواقع مقصور و مصروف بُنشن انبارکردن به خانهاش باشد (آلداود، 1393). 15. مردمان ممسک ناننخور بیحسب و نسب که صاحب منصب شوند (حکیم خراسانی، 1384: 23). 16. امنای باسلیقه و بذول دولت؛ پس از عمری که برِایشان میروی یکدو پیاله چای بذل ایشان است (حکیم خراسانی، 1384: 26). 17. بیشترِ مُدمغان را گویند و آن که فقیرگداز و ظالمنواز باشد و همیشه نگاهش به شاخصان ظاهری باشد (حکیم خراسانی، 1384: 22). 18. کل اجزای خلوت شاه و بعضی اجزای خلوت که از عالم خودشان بیرون نمیروند و به خود مشغولاند (حکیم خراسانی، 1384: 26). 19. صاحبمنصبی که چندین مرتبه او را معزول و منصوب کرده باشند و باز در طلب مناصب خیزد و به اسبابهای اسقاطی کارهای تازهتر و اعمال معتبر بخواهد (حکیم خراسانی، 1384: 24). 20. امنای جدید که از قصر همت و فیض نظر از برای سلطان هِی مستغل و دکاکین و کاروانسرای سازند و یک طرف شهر را آباد میکند، آن طرف دیگر را خراب میکند (حکیم خراسانی، 1384: 25). 21. کل ارکان و اعیان حالیۀ جدید ایران که خودشان در اعمال جزئیۀ معاش خودشان ناقصاند و معطل، کارگزاریهای دولت و مملکت را تقبل میکنند (حکیم خراسانی، 1384: 27). 22. بزرگزاده که به ناز و نعمت رشد کرده باشد و در پریشانی افتد و هیچ هنری نداشته باشد متوقع احترام از همهکس باشد (حکیم خراسانی، 1384: 14). 23. بزرگزادگانی که در زمان پدر و مادرش عزیز محترم بوده است و پس از آنها بلااستحقاق و سبب از همهکس همان توقعها را داشته باشد (حکیم خراسانی، 1384: 16). 24. تمام شعرا و ادبا و علمایی که با بزرگان مراوده میکنند و معاشر میشوند و تمام ملاها و اهل کمالی که مصدق اهل دولتاند (حکیم خراسانی، 1384: 28). 25. صاحبمنصب و رئیسی که رسم و آداب بزرگی را بهقدر منصبش نداند (حکیم خراسانی، 1384: 23). 26. شاه و اجزا و اعیان این دوره به طور کل بدون استثنای چند نفر از آنها (حکیم خراسانی، 1384: 27). 27. صاحبمنصب و صاحبلقبی که هنوز دست چپ و راست خود را نمیداند و از عالم خودش بیرون نرفته است مدعی کارهای بزرگ میشود (حکیم خراسانی، 1384: 14). 28. کنایه از کار کسانی است که بدون علم و شناخت، تقبل کارهای بزرگ و ریاستهای کلی کنند (حکیم خراسانی، 1384: 21). 29. گماشتگان جدیدی که ﻣﺄمور کارهای بزرگ کنند و هرگز در انجام آن کار بصیرت نداشته باشند (حکیم خراسانی، 1384: 23). 30. صاحبمنصبهای بیکفایت که کار امروز را به فردا و کار فردا را به پسفردا بیندازند (حکیم خراسانی، 1384: 22). 31. کفایتها و کاربینیهای اهل شورا و مصلحتخانۀ ایران است. چنانکه از کل آوازهای موزیکان هیچ نوایی معلوم نمیشود که زابل است یا شور یا چهار دوال (حکیم خراسانی، 1384: 27). 32. کل نوکری که به مشق نظامی جنگ بیاموزند و تربیت و عادت کردهاند (حکیم خراسانی، 1384: 21). 33. کل سربازان و اهل نظام از بس که مشق نظامی کرده واماندهاند (حکیم خراسانی، 1384: 26). 34. توپ و تفنگ و خمپاره و نظایر آن و تمام وسایل نظامی (حکیم خراسانی، 1384: 26). 35. مصارف و تدارک قورخانه و توپخانه که بیشتر مواقع در انبارها میماند و پوسیده میشود (حکیم خراسانی، 1384: 24). 36. صاحبمنصبی را گویند که ابواب جمع بر او شوریده او را سنگباران کنند و او ﻣﺴﺘﺄصل شود و نداند به کجا پناه برد (آلداود، 1393). | ||
مراجع | ||
کتابنامه الف. کتاب آلداود، سیدعلی، (1384)، نامههای امیرکبیر، تهران: تاریخ ایران اسکات، جیمز سی، (1396)، سلطه و هنر مقاومت، ترجمه افشین خاکباز، تهران: مرکز. اعتمادالسلطنه، محمدحسنخان، (1367)، تاریخ منتظم ناصری، به کوشش محمداسماعیل رضوانی، ج3، تهران: دنیای کتاب. --------------------، (1363)، المآثروالآثار، به کوشش ایرج افشار، تهران: اساطیر. --------------------، (1371)، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، به کوشش ایرج افشار، تهران: امیرکبیر. امانت، عباس، (1385)، قبلۀ عالم، ناصرالدینشاه و پادشاهی ایران، تهران: نامک باستانی پاریزی، محمدابراهیم، (1367)، آسیای هفتسنگ، تهران: دنیای کتاب. -------------------، (1382)، حماسه کویر، تهران: علم. -------------------، (1382)، پیغمبر دزدان، تهران: علم. بامداد، مهدی، (1363)، شرححال رجال ایران، ج 5 و 6، تهران: زوار براون، ادوارد گرانویل، (1386)، یک سال در میان ایرانیان، ترجمه مانی صالحی علامه، تهران: اختران. بروگش، هینریش، (1367)، سفری به دربار سلطان صاحبقران،ترجمه محمدحسین کردبچه، ج2، تهران: اطلاعات. همنیار، احمد، (1361)، داستان نامۀ بهمنیاری، تهران: دانشگاه تهران. پناهی سمنانی، محمداحمد، (1382)، ترانههای ملی ایران، تهران: علم. -----------------، (1384)، تاریخ در ترانه، تهران: پژواک کیوان. پولاک، ادوارد یاکوب، (1368)، سفرنامۀ پولاک، ترجمه کیکاوس جهانداری، تهران: خوارزمی. حکیم خراسانی، رضا، (1384)، فرهنگ لغات عامیانه دوره قاجاریه، به کوشش سیدعلی آلداود، تهران: فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی. دروویل، گاسپار، (1362)، سفر در ایران،ترجمۀ منوچهر اعتمادمقدم، تهران: شباویز. زرگرینژاد، غلامحسین، (1387)، سیاستنامههای قاجاری، ج2، تهران: ﻣﺆسسه تحقیقات و توسعۀ علوم انسانی. ژوکوفسکی، والنتین، (1382)، ترانههای عامیانۀ ایران در دورۀ قاجاری، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران: اساطیر. سیاح محلاتی، محمدعلی، (1356)، خاطرات حاجسیاح یا دورۀ خوف و وحشت، به کوشش سیفالله گلکار، تهران: امیرکبیر. شاملو، احمد، (1377)، کتاب کوچه، حرف آ، تهران: مازیار. --------، (1377)، کتاب کوچه، حرف ب، دفتر سوم، تهران: مازیار. --------، (1378)، کتاب کوچه، حرف الف، دفتر دوم، تهران: مازیار. شهریباف، جعفر، (1369)، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، ج5، تهران: رسا. فریزر، جیمز بیلی، (1364)، سفرنامۀ فریزر، ترجمه منوچهر امیری، تهران: توس. کاساکوفسکی، ولادیمیر، (1345)، خاطرات کلنل کاساکوفسکی، ترجمۀ عباسقلی جلی، تهران: سیمرغ. کرمانی، ناظمالاسلام، (1374)، تاریخ بیداری ایرانیان، تهران: امیرکبیر. گوبینو، ژوزف آرتور، (1367)، سفرنامۀ کنت دو گوبینو؛ سه سال در آسیا، ترجمۀ عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران: کتابسرا. مارتین، ونسا، (1387)، عهد قاجار، ترجمۀ حسن زنگنه، تهران: ماهی. مستوفی، عبدالله، (1377)، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی اداری دورۀ قاجار، ج1و2، تهران: زوار. معیرالممالک، دوستعلیخان، (1390)، رجال عصر ناصری، تهران: تاریخ ایران. ممتحنالدوله شقاقی، میرزامهدیخان، (1362)، خاطرات ممتحنالدوله، به کوشش حسینقلیخان شقاقی، تهران: فردوسی. موریه، جیمز جاستی نین، (1386)، سفرنامۀ موریه، ترجمۀ ابوالقاسم سری، ج2، تهران: توس. ناصرالدینشاه قاجار، (1378)، روزنامۀ خاطرات ناصرالدینشاه در سفر سوم فرنگ، به کوشش محمداسماعیل رضوانی و فاطمه قاضیها، ج 1 و 2 و 3، تهران: سازمان اسناد ملی ایران. وزیری، احمدعلی، (1352)، جغرافیای کرمان، به کوشش محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران: ابنسینا. ویلس، چارلز جیمس، (1366)، تاریخ اجتماعی ایران در عهد قاجاریه، ترجمه سیدعبدالله، به کوشش جمشید دودانگه و مهرداد نیکنام، تهران: طلوع. ب. مقاله سعدوندیان، سیروس، (پاییز و زمستان 1369)، بقالبازی، دوشابالملک، تیاتر کریمشیرهای (نوگستری بحثی چند دهساله)، تئاتر، ش 11 و 12، ص 11 تا 104. ج. منبع اینترنتی آلداود، سیدعلی، (1393)، فرهنگ لغات عامیانه جامعاللغه فی تکمیلالانسان؛ تحریر متفاوتی از مرآتالبلها، وب سایت کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام historylib.com. د. روزنامه وقایع اتفاقیه، شماره 167، 15رجب1270. --------، شماره 181، 24شوال1270. -------، شماره 185، 22ذیقعده1270. -------، شماره 179، 10شوال1270. دولت علیه ایران، شماره 476، 9ربیعالثانی1277. ----------، شماره 520، 27شوال1278. ---------، شماره 27، 2ربیعالثانی1277. ایران، شماره 1، 1محرم1288. ---، شماره 3، 17محرم1288. ---، شماره 19، 6ربیعالاول1288. ---، شماره 21، 14ربیعالثانی1288. ---، شماره 23، 26ربیعالثانی1288. ---، شماره 26، 2ربیعالاول1288. ---، شماره 32، 3جمادیالثانی1288. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,788 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 653 |