تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,651 |
تعداد مقالات | 13,405 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,225,701 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,080,143 |
معرفی نسخهی خطی «مناظره گوهرها»؛ مفصلترین مناظره منثور فارسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
متن شناسی ادب فارسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 9، دوره 12، شماره 2 - شماره پیاپی 46، تیر 1399، صفحه 115-131 اصل مقاله (816.89 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/rpll.2019.115848.1470 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
احترام رضایی* 1؛ سکینه غلام پور دهکی2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استادیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه پیامنور، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد جویبار، مازندران، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده: در گنجینة نسخ خطی فارسی، کتب زیادی در موضوع کانی شناسی وجود دارند که اغلب با نام «جواهر نامه» یا «معرفهالجواهر» به موضوعِ معرفی گوهرها، شرح صفات، انواع، معادن، عیوب، روش نگهداری، خواص طبی و قیمت آنها و حتی شناخت برخی سنگهای کم ارزش، فلزات و گاه عطریات و... پرداختهاند. نثرگوهرنامه ها معمولا روان، ساده و علمی و از نظر محتوا نیز، بیشتر دارای مطالبی تکراری و برگرفته از الجماهر فی الجواهر ابوریحان بیرونی و جواهر نامه ی نظامی هستند. مناظره ی گوهرها، رساله ای که نسخه ی منحصر به فرد آن در کتابخانه مجلس نگهداری می شود؛ تنها اثری است که شیوه ای کاملا متفاوت دارد. نویسنده گمنام آن در شیوه ای ابداعی با استفاده از قالب «مناظره» به معرفی دوازده گوهر، خصوصیات و انواع آنها پرداخته است و در واقع به کمک ساختار مناظره و لحن روایی، این گوهرنامه را از اثری علمی و خشک به اثری داستانگونه، نمایشی، جذاب و دلنشین تبدیل کرده و مفصلترین مناظره منثور فارسی را آفریده است. از نظر محتوای گوهرشناسی نیز اطلاعات دقیق و گاه منحصر به فردی که در خصوص برخی از گوهرها ارائه می دهد و نیز ذکر معادل هندی برخی از انواع آنها بر تمایزات اثر افزوده است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلید واژه: گوهر؛ گوهر شناسی(معرفه الجواهر)؛ تصحیح متن؛ نسخه خطی؛ مناظره | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه پیشرفت و ترقی جامعه زمانی ممکن خواهد بود که اهلِ آن جامعه با آگاهی از پیشینة تاریخ تمدن خود، به خودباوری فرهنگی برسند؛ آثار علمی و فرهنگی گذشتگان خود را با بینشی علمی و انتقادی تحلیل کنند و قوّتها و ضعفهای آنها را بشناسند. این امر ضرورت تصحیح و نقد متون کهن را آشکار میکند. بخش عظیمی از نسخ خطی ما در علوم مختلف ازجمله کانیشناسی نوشته شده است. طاش کبریزاده در مفتاحالسعادة، گوهرشناسی را از فروع علم طبیعی شمرده است (طوسی، 1348: هفت و هشت). در متون گوهرشناسی مراد از گوهر «گوهرها، کانیها و یا بلورهاییاند که نظر انسان را بهسبب رنگ خوش و یا پدیدههای نوری مثل درخشش و شفافیت به خود معطوف میکنند؛ ولی اهمیت آنها بیشتر برای داشتن رنگ خوش، سختی زیاد و در ضمن کمیاببودن آنهاست. بر این اساس، واژة «شناسی» نیز به معنی دانش گوهرها یا دانش سنگهای گرانبها و بخشی از کانیشناسی است» (دانایی، 1376: 18). در گذشته، گوهرشناسان معمولاً یا اهل تجارت بودند و به جنبههای زینتی این آثار توجه میکردند و یا ازجملة اطبا بودند که به خواص گوناگون طبی سنگهای قیمتی توجه داشتند؛ درنتیجه به شناخت سنگها و گوهرها و تألیف گوهرنامه میپرداختند. جواهرنامهها نیز مانند دیگر متون علوم طبیعی معمولاً ازنظر نگارشی به نثری روان، ساده و علمی نوشته شده است و ساختاری مشابه هم دارد. گاهی نیز که نویسنده تعلقات ادبی داشته، تنها در دیباچه یا مقدمه نثری ادیبانه به کار برده است. ازنظر محتوا و درونمایه بیشترِ این آثار مطالبی تکراری دارد که برگرفته از الجماهر فی الجواهر ابوریحان بیرونی و جواهرنامة نظامی است. در این بین، مناظرة گوهرها جواهرنامهای با شیوهای کاملاً متفاوت در قالب مناظره و نثر مصنوع است؛ بهطوری که بیشتر از آنکه ازنظر گوهرشناسی اهمیت داشته باشد؛ اهمیت ادبی دارد. وجه تمایز اصلی این اثر، بهجز امتیازات محتوایی آن بر دیگر گوهرنامهها، در استفاده از شیوة مناظره، نثر مصنوع و لحن دلنشین روایی بهجای زبان ساده و علمی است. پیشینة پژوهش سالهاست کار تصحیح متون دستنویس در کشور رواج یافته است؛ اما فراوانی این آثار و پراکندگی مکانی آنها موجب شده است که هنوز نسخههای ارزشمند و تصحیحنشدة بسیاری در موزهها و کتابخانهها باقی بماند. مناظرة گوهرها ازجملة این آثارست که بهتازگی نگارندگان این مقاله آن را تصحیح و شرح کردهاند. ابتدا و انتهای این نسخه دچار افتادگی است و به همین سبب نام دقیق اثر و نویسندة آن مشخص نیست؛ همین امر موجب شد تلاش ما برای یافتن نشانه و پیشینهای از اثر و نویسندة آن در تذکرهها و متون تاریخ ادبیات بیحاصل بماند. این پژوهش در بین آثار علمی ـ ادبی معاصر نیز نخستین مقالهای است که به این مناظره، معرفی و تصحیح آن میپردازد.
بحث معرفی نسخه رسالة مناظرة گوهرها بخشی از یک مجموعه با شناسه رکورد 492597 و شمارة بازیابی 5/56 است که تیمسار مجید فیروز (ناصرالدوله) آن را به کتابخانة مجلس شورای اسلامی هدیه کرده است. این مجموعه در قطع نیمخشتی در سایز 5/12 در 20 وصالی شده است و دارای تزئینات جلد قرمز یکلا و عنوانهای شنگرف در متن رسالات است. خطوط این رسالات با چند قلم نستعلیق و شکستة نستعلیق متفاوت نوشته شده است. نوع کاغذ در آنها مختلف است و تاریخ تحریر دقیق رسالات مشخص نیست. رسالات این مجموعه عبارت است از: رسالة اول: پرسشهای اسکندر میرزا، حاکم شیراز، از سید شریف و جواب آنها که تا صفحة 32 ادامه دارد. این بخش با خطی خوش است و هر صفحه پانزده سطر دارد؛ این قسمت از بخشهای دیگر کتاب تازهتر به نظر میرسد. رسالة دوم: اوصافالاشراف از صفحة 24 تا 84 مجموعه را شامل میشود. در پایان اوصافالاشراف، تاریخ کتابت رساله 20 شهر الرمضان سال 1065 (حدود نیمة قرن یازدهم) دیده میشود. خط این فصل با فصل اول متفاوت است. ریز نوشته شده است و در هر صفحة آن 19 سطر وجود دارد. رسالة سوم: این رساله دربارة موضوعات عرفانی است. از صفحة 84 تا صفحة 136 نسخه را در بر گرفته است. گاهی کاتب با بیحوصلگی پیش رفته؛ بهطوری که در برخی صفحات واژهها بدون نقطه نوشته شده است. صفحات آغاز این بخش افتاده است. رسالة چهارم: مناظرة گوهرها یا گوهران از صفحة 141 شروع میشود و تا صفحة 160 ادامه دارد. خط این بخش شکستة نستعلیق است. در هر صفحه 14 سطر نوشته شده است. صفحات مانند رسالات قبلی رکابه دارد. 1 گویا مختصربودن حجم این مناظره و قرارگرفتن آن در انتهای این مجموعه باعث شده است تا از چشم محققین غایب بماند. مناظرة گوهرها دارای حاشیهنویسی با نشان «له» و بدون نشان است. حواشی اغلب شامل معنی لغات دشوار، اسمهای انواع گوهر یا توضیحی دربارة آنهاست. در موارد متعدد نیز معادل هندی نام برخی از جواهرات یا توضیحی دربارة آنها در زِبَر یا زیر کلمات متن یا حواشی به شنگرف نوشته شده است. در چند مورد هم بخشهای جاافتاده از متن در حاشیه نوشته شده است؛ این موارد با خطی همرنگ متن اثر و با همان قلم نوشته شده است. به نظر میرسد نویسندة متن اثر و حواشی یک نفر باشد. حاشیة برگ نخست وصالی شده و همة برگها اثر رطوبت دارد. متأسفانه قسمتی از بخش آغازین دیباچه و نیز صفحه یا صفحاتی از آخر مناظره افتاده است. این افتادگی موجب شده است اطلاعات دقیقی دربارة نام اثر، مؤلف، تاریخ تألیف یا تحریر و سبب تألیف در اختیار نداشته باشیم. البته در حاشیة صفحة آخر، یادداشتی از شخصی به نام «غلامحسین» دیده میشود. در این یادداشت چنین آمده است: «در سوم ذوالقعده الحرام 1350 هجری قمری مطابق اسفند ماه 1310 هجری شمسی این نسخه را آقای نور علی علیخان شیبانی نصرت الممالک فرزند دلبند مرحوم فتحالله خان شیبانی ادیب ادب و فاضل و دانشمند معروف بر سبیل یادگار برای بنده فرستادند». گویا همین مرقومه باعث شده است در کتابخانة مجلس در معرفی نسخه، تاریخ کتابت اثر، قرن سیزدهم ذکر شود. زاوش در کتاب کانیشناسی در ایران قدیم دربارة سنگهای قدیمی نوشته است: «متأسفانه از قرن یازدهم به بعد کتابی دربارة سنگهای قیمتی نوشته نشده و یا دستکم من نتوانستم دسترسی بدان پیدا کنم ... ؛ ولی از سفرنامههای مسافرین خارجی که در این دوره به ایران آمده و خاطرات سفر خود را نوشته و گاهگاهی اشاره به نام مواد معدنی و سنگهای قیمتی نمودهاند، چنین استنباط میشود که حتی نام سنگها از این دوره به بعد تغییر کرده و اصطلاحات تازهای جایگزین اصطلاحات قدیمی گردیده است. در عین حال اطلاعات جواهرسازان نیز رفتهرفته دربارة شناسایی سنگهای قیمتی و نام آنها کاهش یافته؛ بهطوری که جواهرسازان امروز به قسمت اعظم نامهای فارسی سنگهای قیمتی که در سابق در ایران رواج داشته به هیچ وجه آشنا نیستند» (زاوش، 1348: 32‑33). نظر مهندس زاوش و نیز ویژگیهای نگارشی متن بهویژه استفادة مکرّر نویسنده از افعال ناقص مانند «کرده» و «رفته» بهجای «کرده است» و «رفته بود»، ذکر معادل هندی برخی لغات، کاربرد اصطلاح «صلح کل» و دعوت به آن 2 و بهویژه اطلاعات دقیق ارائهشده از انواع سنگها و اسمهای قدیمی آنها و ... احتمال قرن یازدهم را برای زمان تألیف اثر قوّت میبخشد. مناظرة گوهرها شامل دو بخش اصلی است: دیباچه و متن اثر. در دیباچه، نویسنده تصویری از راستة بازار جواهرات اصفهان را برای مخاطب خود به تصویر میکشد و از گوهرها و سنگهایی مانند گوهر شبچراغ، نیلم، یاقوت بهرمانی، دُرّ غلطان، بیجاده، پادزهرهای حیوانی و جمادی، جَمَست، جزع یمانی، دهنه و ... نام میبرد و ضمن توصیف تکتک آنها «براعت استهلال» زیبایی ایجاد میکند. سپس در آخر دیباچه با جملات زیر، در نقش راوی داستان وارد متن مناظره میشود: «با خود گفتم ساعتی با این پاک گوهران بنشین و از نزاهت و طراوتشان گل فرح برچین ... به این قصد دیده گشادم و چشم را به آب جواهر آب دادم» (نسخة خطی، صفحة 142 مجموعه). نویسنده در متن اصلی در دوازده عنوان از زبان دوازده گوهر به توصیف آنها پرداخته است. عنوان سخن هریک از گوهرها مصراعی به قلم قرمز (شنگرف) است و اغلب، هر دو مصراع یک قافیه دارد و در وزنهایی نزدیک به هم (البته با اختیارات شعری بسیار) سروده شده است. درواقع نویسنده با این عنوانها بخشهای مختلف رساله را از یکدیگر جدا کرده است. این عنوانها عبارت است از:
رسمالخط نسخه مهمترین ویژگیهای کتابت این اثر عبارت است از:
«می» در اغلب موارد متصل و گاهی جدا از فعل کتابت شده است؛ مانندِ میبالد، میکشد، میچربد. «است» اغلب بدون همزه و متصل به کلمة قبل تحریر شده است؛ مانندِ بیرنگست، غفلتست. موارد دیگر سرهمنویسی مثلِ همرکابیش (همرکابیش)، شبچراغ (شبچراغ)، همرنگیش (همرنگیش).
نشانهگذاری یکی از ویژگیهای مهم در مناظرة گوهران استفاده از نشانهگذاری است. مراد از نشانهگذاری استفاده از نشانههای نگارشی در زبان نوشتاری است. در گذشته برخلاف امروز، «اصول خاصی برای نشانهگذاری وجود نداشته است؛ به همین دلیل نویسندگان براساس ذوق و سلیقه و خلاقیت خود علایمی را در آثار خود نگاشتهاند که دارای کارکردهای متفاوت است» (استاجی و فیروزیانپور، 1391: 298). در مناظرة گوهرها، از شنگرف برای نشانهگذاری استفاده شده است. نشانههای بهکاررفته عبارت است از:
نویسندة مناظرة گوهرها پیشتر اشاره شد که افتادگی بخشی از دیباچه و صفحه یا صفحات پایانی اثر باعث شده است مؤلفْ ناشناس و گمنام بماند. در دیباچه، نویسنده به توصیف راستة بازار گوهرفروشان پرداخته است؛ آن را به زندهرود مانند کرده و در چند سطر شباهتهای آن دو را بر شمرده است. این توصیفات و سخنانْ ما را بر آن میدارد که او را از اهالی اصفهان یا دلبسته به آنجا و زایندهرود بدانیم. نیز آنگونه که از متن برمیآید، به گمان بسیار، او از ایرانیانی است که به هند مهاجرت کرده و با فرهنگ و زبان هندی آشنایی بسیاری یافته است. برخی لغات و اصطلاحات هندی در متن تأییدکنندة این سخن است. نویسنده پیرو مذهب تشیّع بوده و بارها و بجا احادیثی از ائمة اطهار دربارة سنگها ذکر کرده است. در شناختن جواهر و خواص و ویژگیهای آنها بصیرت و ریزبینی داشته و از جزئیات سنگها نیز غافل نبوده است؛ همچنین از عرفان و اصطلاحات عرفانی سررشته داشته و آنها را به مناسبت به کار برده است. او حتی گاهی مسیر کلام را به سمتی پیش برده است که بتواند بیشتر به اینگونه مفاهیم بپردازد. نثر مصنوعِ اثر بیانگر آشنایی عمیق نویسنده با نثر فارسی و صناعات ادبی است. تخیل قوی و نثر دلنشین و بلیغ او بهگونهای است که بعید مینماید مناظرة گوهرها تنها اثر او بوده باشد و بهیقین اهل قلم و ادب و نویسندگی بوده است. جنبههای اهمیت و برجستگی مناظرة گوهرها استفاده از شکل مناظره و ساختار داستانی مناظره «در لغت، با یکدیگر حجتآوردن باشد و دراصطلاح آن است که شاعر از زبان هریک از آن دو چیز یا زیادت که با یکدیگر در مقام مناظرهاند، سخنی چند بگوید و صفاتی که متضمن بر تفضیل یکی و تحقیر دیگری باشد برشمارد» (واعظ کاشفی، 1369: 37). مناظره شیوهای برای اقناع مخاطب است؛ بنابراین استفاده از آن، موفقیت مؤلف را در جذب مخاطب و تأثیرگذاری کلام بیشتر میکند. بیشتر مناظرههای فارسی به شعر است؛ اما در نثر هم مناظرههای برجسته و مشهوری وجود دارد؛ مانند مناظرههای غیرمستقل «ملحد و سنی» و «طبیب و منجم» که در مقامات حمیدی آمده است و «جدال سعدی با مدعی» که در ضمن گلستان به آن پرداخته شده و نیز مناظرههای مستقلی مثل «گل و مل»، «آتش و خاک» و «گوش و جان» که اغلب بهصورت نثرِ آمیخته به نظم در مجموعه سفینة تبریز گرد آمده است. ازنظر حجم، همة این آثار کمحجم و مختصر است و به همین سبب شاید بتوان مناظرة گوهرها را مفصلترین مناظرة منثور فارسی دانست. ساختار اثر داستانی و روایی است و عنصر گفتوگو (مناظره) عامل پیشبرندة آن است. داستانْ چهارده شخصیت دارد: یک راوی که در بخشهایی درگیر داستان هم میشود؛ دوازده گوهر که گفتوگویی چندطرفه را شکل میدهند؛ البته هرکدام بیشتر از یکبار زبان به سخن نمیگشایند. یک داور که بهصورت «ندایی غیبی» وارد ماجرا میشود؛ به نصیحت گوهرها میپردازد و نتیجهگیری منظور نویسنده را ارائه میدهد؛ بنابراین در مناظره، سه بخش وضع و نقیض و داوری دیده میشود. ساختار داستانی و نیز تقسیمبندی اثر به بخشهای مختلف و جداشدن قسمتهای کوچکتر با «،» و خط شنگرف از یکدیگر، خواننده را به یاد آثار نمایشی و تقسیمبندیهایی مانند پرده و صحنه میاندازد. اگر بخش مفقودشدة اثر را در نظر نگیریم و پایان مناظره را پایان داستان تصور کنیم، یعنی تنها به متن مناظرهی دوازده گوهر بسنده کنیم نه سرانجام راوی، میتوانیم مهمترین عناصر داستانی موجود در مناظرة گوهرها را اینگونه برشمریم: 1) پیرنگ: «پیرنگ وابستگی موجود میان حوادث را بهطور عقلانی تنظیم میکند» (میرصادقی، 1376: 64). داستان مناظره، طرحی ساده و خطی دارد. پیرنگ داستان پیچیدگی ندارد و حوادث درهم تنیده و مبهم نیست؛ اما هر جزء از گفتار و کردارِ موجود در داستان در جای و مقام درست قرار گرفته است و گفتارها و توصیفات اضافی و بیهدف در داستان دیده نمیشود. عناصر وابسته به پیرنگِ موجود در این داستان عبارت است از: ـ وضعیت و موقعیت: نشستن راوی پای سخن سنگها: «با خود گفتم ساعتی با این پاک گوهران بنشین و از نزاهت و طراوتشان گل فرح برچین» (نسخة خطی، صفحة 141 مجموعه). ـ گرهافکنی: عصبانیت هر گوهر که گرهی بر داستان میافزاید: «از استماع این خودستاییها، یشم خیره چشم تیره گشت» (همان: 143) (گرهافکنی اول)؛ «عقیق را از این مقالات رنگ بگشت و بر مسند مجادله مربع نشست» (همان) (گرهافکنی دوم)؛ «فیروزه فیروز لقب فیروزی طلب از جای درآمد» (همان: 145) (گرهافکنی سوم)؛ «عینالهر از این ماجرا بغرید» (همان: 146) (گرهافکنی چهارم)؛ «لعل را دلخون گشت و چون آتش برافروخت، کژدموار به گزندگی درآمد» (همان: 147) (گرهافکنی پنجم)؛ «بحر اخضر زمرد در تلاطم غضب در آمده لطمه امواج زدن آغاز کرد» (همان: 148) (گرهافکنی ششم)؛ «نیلم را سودا در هیجان آمد» (همان: 150) (گرهافکنی هفتم)؛ «الماس تند گشت و کف بر لب برآورد» (همان: 151) (گرهافکنی هشتم)؛ «یاقوت خون گرم از غضب برافروخت» (همان: 153) (گرهافکنی نهم)؛ «مروارید را از سماع این شقشقهاللسان، حال متغیر شد و مکنون اطوار سبعه قلبیهاش ظاهر گشت، شطاروار قطره زد، و از قبض عقد شد، باز به ضبط خطره از مقام خطر گذشته به حالت بسط جلوهگر گردیده، خنده دندان نما برکشید» (همان: 155) (گرهافکنی دهم)؛ «شاخ مرجان در پیچ و تاب افتاد، و شاخ جنبانی آغاز کرد» (همان: 157) (گرهافکنی یازدهم). ـ کشمکش: از تقابل گوهرها و مخالفت آنها با یکدیگر، کشمکش پدید میآید. این کشمکش سنگها بر سر اصالت و برتری، در همة داستان محسوس است. - هول و ولا یا تعلیق: در متن مناظره، اینکه نتیجة جدال سنگها چه میشود و حق با کدام است و در پایان داستان اینکه راوی چه تصمیمی میگیرد و بعد از شنیدن سخنان ندای غیبی چه میکند و به کجا میرود، انتظار و هیجان خواننده را برمیانگیزد. - بحران: لحن سنگها و کمکم توهین آنها به یکدیگر موجب ایجاد بحران در داستان میشود. اوج این بحرانها را سخنان وقیحانه و تند مرجان خطاب به مروارید ایجاد میکند: «ای وسخ گوشماهی، و عقدة عقد گمراهی ... از نسب چه نازی که خانهزادِ مایی. پدرت ابر هرزهگرد باد دست، سیاهی سیاه مست، تن به باد دادة رسوای هر دیار، به مرض تقطیر و سیلان گرفتار، مادرت گداییست دست دریوزه گشاده، از برهنگی تا گردن در آب ایستاده ...» (همان: 158). - بزنگاه یا نقطة اوج: «ناگاه ندایی بلند شد که سبحانالله غریب حالتیست که با کثرت متاع پوچ و سیاه آب و تیک و خام، خرد، دکان پختگی واکنند و خودستایی ابتدا کنند و بازار شکنی دیگران نمایند» (همان: 159). - گرهگشایی: ورود ناگهانی «ندای غیبی» باعث میشود خواننده زیاد در «هول و ولا و انتظار» نماند. توضیحات ندای غیبی گره از عصبانیت تکتک گوهرها میگشاید: «ای گوهرهای سرمایه دریا و کان و ای چشم و چراغان هر دکان، از تفرقه خودستایی بازآیید به نظم و ترصیع صلح کل گرایید. دست بالای دست بسیار است. هرچند مقام کام شما بر تخت و افسر است؛ خرندة شما زر است، به حکم المملوک لایقدر علی شیء، شما را در برابرش نه یارای گفتار است و به فرمان العبد و ما فی یده لمولاه او را بر تن و جان شما اختیار، من آنچه شرط بلاغست با تو میگویم؛ تو خواه از سخنم پند گیر خواه ملال» (همان: 160). سخنان «ندای غیبی» در دعوت به صلح کل و وحدت وجود، درواقع همان نتیجهای است که نویسنده در ذهن دارد. 2) شخصیتپردازی: همانگونه که اشاره شد داستان دارای چهارده شخصیت است. بهجز ندای غیبی (که منشأ و مرجعش مشخص نیست) و شخصیت راوی، هرکدام از شخصیتها هویت و نام و نشان مشخصی دارند و در متن بهخوبی معرفی شدهاند. شخصیتهای داستان ایستا هستند. «شخصیت ایستا در داستان، شخصیتی است که تغییر نکند یا اندک تغییری را بپذیرد. و به عبارت دیگر در پایان داستان همان باشد که در آغاز بوده است» (یونسی، 1365: 271). البته راوی در پایان داستان به دنبال تحول است. معرفی شخصیتها به شیوة «گزارشی» و به دست راوی و نیز خود گوهرها انجام میشود. در آغاز هر بخش (پرده یا صحنه)، نویسنده در یک یا دو جمله به معرفی شخصیت گوهر منظور میپردازد؛ برای مثال در آغاز مدح عقیق و لعل بهترتیب آورده است: «عقیق را از این مقالات رنگ بگشت و بر مسند مجادله نشست» (نسخة خطی، صفحة 143 مجموعه)؛ «لعل را دلخون گشت و چون آتش برافروخت» (همان: 147). 3) زاویة دید: نویسنده یا راوی داستان یکی از شخصیتهای فرعی داستان است و به همین سبب، زاویة دید در داستان درونی است و اثر از زاویة «من راوی» یا «راوی ـ ناظر» نوشته شده است. 4) درونمایه (تم): درونمایة داستان منظور آموزشی دربارة گوهرشناسی است. البته در کنار این فکر اصلی نویسنده، مضامین عرفانی و دینی نیز دیده میشود. 5) گفتوگو: شخصیتها یکی پس از دیگری وارد صحنه میشوند و با گفتن «دیالوگی» در دفاع از خود و بیان عیوب گوهر قبلی، از صحنه خارج میگردند. این گفتوگوها موضوع داستان و وقایع نمایش و ارتباط شخصیتها را با یکدیگر آشکار میکند. 6) زمان و مکان: در داستان از زمان حرفی به میان نمیآید. به نظر میرسد زمان راکد است. از مکان هم تنها در دیباچه، آنجا که به توصیف «راسته بازار» پرداخته، سخن گفته است. البته ترتیب حوادث و سخنگفتن سنگها بیانگر پیوند دقیق وقایع و توالی زمانی آنهاست. خلاصة داستان: در دیباچه، نویسنده به وصف گوهرهای راستة بازار میپردازد و خود را به همکلامی با آنها فرامیخواند. با شروع متن اصلیِ مناظره، بلور نخستین گوهری است که سخن میگوید. او راوی را مخاطب قرار میدهد که «ای طالب، صفوتِ صفا، در صحبت ما صاف طینتان جوی و یکرنگی از آمیزش ما آب گوهران خواه» (نسخه خطی: 142). سپس به تعریف از خود میپردازد و انواع خود را نام میبرد و به مدح ویژگیهای خویش میپردازد. بلور در میان انواع گوهر بهسبب فراوانی، ارزشمندی و عزت چندانی ندارد؛ بنابراین خودستایی او باعث عصبانیت «یشب» میشود. در بخش دوم، «یشب» وارد میدان میشود؛ صفا و شفافیت بلور را عیب میداند؛ زیرا مانع رازداری اوست. او شفافیت بلور را نشانة پردهدری و تیرگی رنگ خود را دلیل پردهپوشی میشمارد. در ادامه به مذمت انواع بلور میپردازد و سپس با معرفی انواع یشب (سفید، زرد، زمردی (سبز)، ریحانی، سیاه، رمادی، ازرقی) به بیان ویژگیهای خود میپردازد. در بخش سوم، «عقیق» از سخنان یشب برافروخته میشود و تغییر رنگ مییابد؛ به تحقیر از انواع یشب سخن میگوید و بعد از ردّ آنها (اغلب با دلایلی شاعرانه و نه علمی)، انواع خود را برمیشمرد. برای اثبات محاسن خویش چند حدیث از ائمه را به شهادت میطلبد و به شهادت همین روایات، همراهی با خود را وسیلة نجات از دوزخ میداند: «و به وعدة کلام قدسی برات برائت از نار به دستیاری ما نوشته شده که آلیت به نفس علی نفسی أن لا اعذب کف لابسه الحدیث» (همان: 145). در بخش چهارم، «فیروزه» که از وعدة بهشت عقیق عصبانی شده است؛ وارد میشود. از انواع عقیق به تمسخر سخن میگوید و با ذکر اسامی و توصیف انواع و خصایص خود، بهسبب رنگ سبزش و به استناد احادیث، بهشت را جایگاه خود میداند و میگوید: «به شهادت ائمة دین، ما را بهشت مأواست» (همان: 146). یکی از معایب فیروزه این است که از چربی و بوهای تند (مانند بوی مشک) آسیب مییابد. در بخش پنجم، «عین الهر» زبان میگشاید و با استفاده از عیب نامبردة فیروزه آن را مذمت میکند و با تعریف از خویش، خود را «معبود هندوان» میخواند. «لعل» از این سخنان دلخون میشود و اینبار اوست که وارد میدان میشود. عینالهر 4 را بهسبب شکل ظاهریاش «گربه چشم» خطاب میکند و بعد از تحقیر او، بهسبب ادعای معبودی که کرده است، مذمتش میکند. سپس همچون گوهرهای قبلی به ذکر اسامی انواع خویش و ویژگیهای آنها میپردازد. اینبار نوبت «زمرد» است که زبان بگشاید؛ لعل را مذمت کند و از خصایص و انواع خود سخن گوید. زمرد از رنگ و انواع خود استفاده کرده میکند و خود را به دریای اخضر، خضر نبی، رنگ بهشت و سبزان هندوستان تشبیه میکند. در ادامه ضمن بیان حدیثی در مدح خود، سخن را دوباره به مذمت لعل و نیز نیلم میکشاند: «دوزخیانِ آتشلمعانِ لعل که باشند و دخان سلبزبانیة نیلم چه که با بهشتیان دم مساوات زنند» (همان: 150). به میان آمدنِ نام «نیلم» زمینه را برای سخنگفتن او آماده میکند. هرقدر داستان جلوتر میرود، لحنها خشنتر و الفاظ از ادب دورتر میشود. نیلم خطاب به زمرد او را ذبابیخوی خرمگس و زنگاری 5 مینامد: «ای ذبابیخوی خرمگس چه غوغا میکنی؟ و ای زنگاری چه زنگ کاری بر آینه خواطر میگذاری؟ ...» (همان). در ادامه نیلم ضمن معرفی انواع خود سخن را به وادی عرفان میکشاند؛ سیاهی رنگش را نماد رنگ انوار تجلیات جبروت حضرت حق و بالاترین رنگ میشمرد و از احادیث و آیات برای بالابردن شأن خود کمک میگیرد. سخن نیلم با ذکر نام سنگهایی مثل یواقیت و طلا و نقره و الماس پایان میپذیرد. «دستگیری ضعفا شعار ماست که کاهربایی کنیم و غلبه بر اقویا دثار ما که بر یواقیت و طلا و نقره و الماس ردای شعاع پوشیم» (همان: 151). الماس نهمین گوهری است که با شنیدن نام خود و نیز تفاخرات دیگر سنگها به سخن میآید. در میان گوهرها الماس مظهر بُرندگی است و میتواند هر سنگی را بُرش دهد؛ همین مطلب عاملی میشود که او بعد از معرفی خود و انواع و خصایصش، ضمن آنکه سیاهی نیلم را ابزار تحقیر او قرار میدهد، بر خود ببالد. الماس با این توصیف که توان ممسوحکردن (هموارکردن) جواهر اعجمی (جواهر ناتراشیده) را دارد ـ «هزاران اعجمی را در سلک ممسوحان درآوردهایم» (نسخه خطی: همان) ـ دیگر سنگهای حاضر در مجلس بخصوص یاقوت را نیز تحقیر میکند. با این سخنانِ الماس مشخص میشود که دهمین سنگ «یاقوت» است که وارد میدان میشود. تحقیرها بهویژه تحقیر نیلم که یکی از انواع یاقوت است، او را برمیانگیزد تا در حمایت از نیلم وارد عرصه شود. یاقوت تکتک انواع الماس را با نگاهی تحقیرآمیز توصیف میکند؛ از سمیبودن الماس میگوید و به خاصیت مفرّحی خویش میبالد. او در پایان کلامش میگوید: «گوشماهی به آن آرزو، دُرّپروری کند که در سلک حلقه به گوشان ما درآید» (همان). سخنان یاقوت باعث میشود بحث از گوهرهای خاکی به گوهرهای دریایی کشیده شود. مروارید با سخنانی کاملاً به دور از انصاف، بسیاری از احجار را دارای برص، شَوَه و ترک، خوره و جوف و ... میداند و دارندگان این احجار را گرفتار افلاس، غم فقدان دوستان و اندوه دائمی توصیف میکند. گوهرهای سنگی را از جمادات و خود را از حیوانات (فرزند صدف یا گوشماهی) میداند و همین امر را موجب برتری خود میشمرد. اسامیِ بیش از سی نوع خود را ذکر میکند و به توصیف ویژگیهای خود میپردازد. در پایان کلام با به میان آوردن نام مرجان، زمینة ورود او به مناظره را فراهم میکند: «مرجان از شرم شبچراغ ما سراپا سرخ گشته در بحر عرق خجالت پنهان» (همان: 157). مرجان دوازدهمین و آخرین گوهری است که سخن میگوید. او از آنکه مروارید خود را «حیوان» نامیده است، برآشفته میشود و با عصبانیت سخن میگوید. با توهین شدید به مروارید او را حاصل وصلت «ابرِ هرزهگردِ باد دست» با صدف ـ «گدایِ دست به دریوزه گشاده» (همان: 158) ـ میداند. انواع مروارید را تحقیر میکند و درمجموع مروارید را «فضلة حیوان» مینامد و نه حیوان (همان: 159)؛ اما خود را ترکیبی از جماد و گیاه معرفی میکند و اصل خود را از دریا و محیط میداند. خود را صاحب حرکت میداند و فضیلت خود بر دیگر گوهران را چون فضیلت جان بر جسم میشمرد. در همین زمان در میان کلام مرجان و مفاخرات او، ندایی غیبی بلند میشود و به سرزنش دوازده گوهر میپردازد. ابتدا توضیح میدهد که اصل همة گوهرها یکی است و نباید خود را برتر ببینند. مستقیم و غیرمستقیم از تکتک آنها میخواهد «دیدة بصیرت را از پریشانی عیبجویی دیگران به حضرت جمیعالوجود خیر محض بازآرد» (همان: 160). آنها را از خودستایی به صلح کل فرامیخواند: «از تفرقه بازآیید، به نظم و ترصیع صلح کل گرایید» (همان). سپس با ذکر یک دلیل منطقی بیان میکند که دست بالای دست بسیار است؛ زر خرندة همه گوهرهاست؛ بنابراین تمامی آنها بندة او هستند. او میگوید: «به فرمان العبد و ما فی یده لمولاه او را بر تن و جان شما اختیار [است]» (همان). ندا پس از این سخنان میرود و راوی داستان که تحت تأثیر سخنان ندای غیبی قرار گرفته است، برآن میشود که خود را به او رساند و با او همکلام شود. متأسفانه نسخة موجود در همینجا و به عبارتی در اوج داستان با جملة «خود را به او رسانم» و رکابة «تا» به پایان رسیده است. صفحه یا صفحات دیگر نسخه افتاده است. معمولاً هدف نویسنده یا شاعر در مناظره، اثبات نظریهای فلسفی، نتیجه ای اخلاقی یا تعلیمی و یا هنرنمایی شاعرانه است. متأسفانه ناقصبودن نسخه و افتادگیای که در صفحه یا صفحات آخر اثر وجود دارد، باعث شده است نتیجهگیریِ نویسنده را در اختیار نداشته باشیم؛ اما از همین مقدار میتوان به تلاش نویسنده برای تعلیم انواع گوهرها و خصایص آنها به خواننده و نیز ظریفاندیشی و هنرنماییهای شاعرانة او پیبرد. بیان اطلاعات مفید طبی و اعتقادی دربارة گوهرها و اسمهای آنها دقت نویسنده در ارائة اطلاعات، بهویژه منحصربهفرد بودن برخی از اطلاعات آن درخور توجه است. خلاصة آنچه دربارة انواع و ویژگیهای گوهرها در این اثر آمده است، در جدول زیر ارائه شده است:
پس از مقایسة محتوای مناظرة گوهرها با جواهرنامههای مشهوری مانندِ جواهرنامة نظامی (نوشتهشده در سال 592 ق)، تنسوخنامه ایلخانی (نوشتهشده بین سالهای 653 تا 663 ق)، عرایسالجواهر (نوشتهشده در سال 700 ق)، و گوهرنامه سلطانی (قرن نهم) میتوان ازنظر محتوای گوهرشناسی، مطالب اثر را به سه قسمت تقسیم کرد:
نثر فنی اثر مناظرة گوهرها تنها اثر در گوهرشناسی است که یکسره به نثر فنی نوشته شده است. تسلط نویسنده بر فنون ادبی از یکسو و اطلاع و آگاهی او به اسمهای احجار کریمه و خصائص آنها، موجب آفرینش زیباییهای بکر ادبی شده است. وجود تشبیهات پیدرپی، انواع ایهامهای چندگانه، کنایات فعلی و اسمی متعدد، استناد و استشهاد به آیات و احادیث و اشعار و امثلة فارسی و عربی، انواع تجنیس و تسجیع و بسیاری دیگر باعث شده است در مناظرة گوهرها با نثر فنیِ زیبا و دلنشینی روبهرو باشیم. 9 حواشی و توضیحات مناظرة گوهرها از دیگر ویژگیهای نسخة گوهرنامه وجود حواشی مفید آن است. کاتب که به نظر میرسد همان نویسنده و مؤلف اثر باشد، هرجا لازم دانسته، توضیح یا تعریفی برای برخی لغات در حواشی یا زیر و بالای خطوط متن نوشته است. متأسفانه برخی از این توضیحات بهسبب ریزبودن یا آسیب رطوبت خواندنی نیست. بعضی از توضیحات و حواشی اثر عبارت است از: ـ آنکه احتیاج به تراش ندارد (در حاشیة الماس املس)؛ - نوعی است از جواهر (در حاشیة جَمَست)؛ - رقمی از جواهر (در حاشیة ابلقهای جزع)؛ - دانة ناتراشیده (در توضیح اعجمی)؛ - فیروزة سیاه ابلق (در توضیح ابرش)؛ - قریهای است از بدخشان (در حاشیة پیازک). در مواردی نیز نویسنده معادل هندی برخی انواع سنگها را در حاشیه ذکر کرده است؛ مانند براهمنی (الماس سفید)، پدم راگ (یاقوت ارغوانی)، گشیتر (الماس زرد)، پشراک (یاقوت زرد) و کومید (یاقوت تنبی). نتیجهگیری مناظرة گوهرها رسالهای در گوهرشناسی است. از این اثر منحصربهفرد تنها یک نسخة ناقص در کتابخانة مجلس شوراس اسلامی باقی مانده است. در متن نسخه از نشانههایی مانندِ خط تیره، سه ویرگول مثلثوار و بهویژه ویرگول به رنگ شنگرف استفاده شده است. تاریخ کتابت اثر و نام مؤلف معلوم نیست؛ مؤلف اطلاعات دقیقی از انواع گوهرها دارد که بیشترِ گوهرشناسان قبل از قرن دهم هجری از آن سخن گفتهاند؛ همچنین معادل هندی آنها را نیز ذکر کرده است؛ افزونبر اینها به احادیثی از ائمة اطهار دربارة برخی از سنگها و به مقولة صلح کل (که بیشتر در دربار اکبرشاه گورکانی به آن توجه میشده است) اشاره دارد و همة این مسائل این احتمال را تقویت میکند که نویسنده باید شیعه و ازجملة ایرانیانی باشد که در عهد صفوی به هند کوچ کرده و تمام عمر یا دستکم سالهایی از عمر خود را در آنجا گذرانده است. شکل داستانی و ساختار مناظره و بیان ادیبانة اثر باعث شده است مناظرة گوهرها را اثری کاملاً متفاوت از تمام گوهرنامههای موجود بیابیم. استفادة نویسنده از زبان روایت و ساختار مناظره متن را از یک اثر صرفاً علمی و خشک به یک اثر دلنشین و جذاب تبدیل کرده است. این مناظره ازنظر حجم، تعداد شخصیتها و بکربودن موضوع، بیهمتا و یگانه است و قابلیت بررسی و تحلیل دارد. همچنین اطلاعات مفید و کمیابی که دربارة برخی گوهرها ارائه میدهد، حواشی مفید و نثر فنی زیبا این یگانگی را محسوستر کرده است.
پینوشت
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
- استاجی، اعظم؛ فیروزیانپور اصفهانی، آیلین (1391). «نگاهی به سیر تحول نشانهگذاری در خط فارسی»، همایش ملی نقد ادبی، دورة دوم، 274‑300. 2- بهارزاده، پروین (1378). «صدرالدین دشتکی شیرازی، زندگی، آثار و آراء فلسفی»، مقالات و بررسیها، دفتر 66، 139-159. 3- دانایی، محسن منوچهر (1376). فرهنگ گوهرشناسی، بهکوشش محمدعلی بیداخویدی، تهران: مؤسسه فرهنگی عابدزاده. 4- دهخدا، علیاکبر (1377). لغتنامة دهخدا، زیر نظر محمد معین و سید جعفر شهیدی، تهران: مؤسسة لغتنامة دهخدا، چاپ دوم از دورة جدید. 5- زاوش، محمد (1348). کانیشناسی در ایران قدیم، تهران: بنیاد فرهنگ ایران (چاپخانة خرمی). 6- صفری آققلعه، علی (1390). نسخه شناخت، تهران: میراث مکتوب. 7- طوسی، خواجه نصیرالدین (1348). تنسوخنامه ایلخانی، تصحیح و مقدمه و تعلیقات مدرس رضوی، تهران: بنیاد فرهنگ ایران (چاپخانة زر). 8- کاشانی، عبدالله (1386). عرایس الجواهر و نفائس الاطایب (جواهرشناسی، کاشیگری و عطرها)، بهکوشش ایرج افشار، تهران: المعی. 9- محمد بن منصور (1355). گوهرنامة سلطانی، بهکوشش منوچهر ستوده، جلد 4، تهران: فرهنگ ایران زمین. 10- میرصادقی، جمال (1376). عناصر داستان، تهران: سخن، چاپ سوم با ویرایش جدید. 11- میهنی، محمد بن عبدالخالق (1375). دستور دبیری، تصحیح سید علی رضوی بهابادی، یزد: بهاباد. 12- نسخة خطی مناظرة گوهرها، مجموعه به شمارة 492597، موجود در کتابخانة مجلس شورای اسلامی. 13- نیشابوری، محمد بن ابی البرکات جوهری (1383). جواهرنامۀ نظامی، بهکوشش ایرج افشار و با همکاری محمدرسول دریاگشت، تهران: میراث مکتوب، چاپ اول. 14- واعظ کاشفی، حسین (1369). بدایع الافکار و صنایع الاشعار، ویرایش میرجلالالدین کزازی، تهران: مرکز.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,654 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 417 |