تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,673 |
تعداد مقالات | 13,658 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,620,611 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,495,989 |
ریززیست چینه نگاری سازند جهرم در برش نیم باشی، باختر استهبان، فارس | ||
پژوهش های چینه نگاری و رسوب شناسی | ||
مقاله 6، دوره 34، شماره 3 - شماره پیاپی 72، مهر 1397، صفحه 73-94 اصل مقاله (4.21 M) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jssr.2019.113070.1069 | ||
نویسندگان | ||
رضا صادقی* 1؛ مریم جوکار2 | ||
1استادیار، گروه زمینشناسی، بخش علوم پایه، دانشگاه پیامنور، تهران، ایران | ||
2کارشناس ارشد گروه زمینشناسی، بخش علوم پایه، دانشگاه پیامنور، تهران، ایران | ||
چکیده | ||
در این پژوهش، توالی رسوبی سازند جهرم در برش تنگ نیمباشی با برآورد اهداف زیستچینهنگاری، تعیین سن و مقایسه با برشهای دیگر بررسی شده است. برش نامبرده در دامنه شمالی تاقدیس تودج (باختر استهبان)، زیرپهنه فارس داخلی، زیرحوضه فارس و پهنه چینخورده ساده زاگرس واقع گردیده و پهنای آن 5/610 یا 5/588 متر است. سازند جهرم بهصورت ناگهانی، همشیب و احتمالاً پیوسته روی واحدهای مارنی و آهکمارنی سازند ساچون قرار گرفته و پس از 2 بار تغییر و تبدیل تدریجی، همشیب و پیوسته واحدهای تیغهساز خود به واحدهای تپهمانند سازند پابده، سرانجام با نهشتههای آبرفتی نامتراکم کواترنری پوشیده میشود. با شناسایی 34 جنس و 29 گونه از روزنبران کفزی، تعداد 7 زیستپهنه تجمعی درون آن تشخیص داده شد که با استفاده از پهنهبندیهای زیست-زمانی زیرسیستم پالئوژن در گستره زاگرس و تتیس، سن نسبی سازند جهرم از پالئوسن بالایی؟ تا ائوسن میانی پیشنهاد میگردد. | ||
کلیدواژهها | ||
زاگرس چینخورده؛ فارس داخلی؛ سازند جهرم؛ ریززیستچینهنگاری؛ روزنبران کفزی | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه ایران بر بستر بزرگی از منابع انرژی قرار گرفته، بهطوریکه با داشتن 1015 تریلیون فوت مکعب گاز و 6/137 میلیارد بشکه نفت قابل برداشت (2/18% ذخایر گاز و 9/10% ذخایر نفت جهان)، بهترتیب دومین و سومین کشور جهان از نظر ذخایر هیدروکربوری است (Alizadeh 2010). حوضه رسوبی زاگرس (Zagros Sedimentary Basin) در جنوب و جنوبباختری ایران (ایران جنوبی)، ذخایر عظیم نفت و گاز را در خود جای داده است. این حوضه که پس از بستهشدن اقیانوس تتیس دیرین (Paleotethys) ایجاد گردیده (Berberian and King 1981)، دارای ستبرای زیادی از توالی های رسوبی است که در دورانهای مزوزوییک و سنوزوییک برجای گذاشته شدهاند. سازند جهرم، توالی کربناتهای است که در طی سریهای زمانچینهای پالئوسن تا ائوسن رسوب نموده (Motiei 1993) و از سنگمخزنهای کربناته همین سنین در حوضه رسوبی زاگرس بهشمار میآید. برای نمونه در میدان نرگسی (Nargesi Oil Field)، توان تولیدی بالغ بر بیش از ده هزار بشکه نفت در روز را دارا میباشد (Motiei 1995). همچنین این سازند در میدان گلخاری (Gulkhari Oil Field) نفت خیز بوده، در میدان بوشگان (Bushgan Oil Field) حاوی نفت غیراقتصادی و در پس خشکی (Hinterland) بندرعباس به عنوان سنگ مخزن اصلی گاز میدان سرخون (Sarkhun Gas Field) بهشمار میآید. درواقع تفاوت در وضعیت زمینساختی و شرایط محیط رسوبی حوضه زاگرس، مولد ریززیسترخسارههای گوناگون برای این سازند شده که با شناخت و بررسی چگونگی پراکنش و تجمع ریزسنگوارههای (روزنبران) آن، نهتنها میتوان ویژگیهای زیستچینهای سازند جهرم را برای هر ناحیه بهدست آورد، بلکه شرایط حاکم بر زمان رسوبگذاری آن نیز، قابل برآورد می گردد (Jokar 2018). بنابراین با توجه به شمار کم تحقیق های مرتبط با سازند جهرم در منطقه استهبان (Abolghasemi et al. 2011; Ahmadi and Norouzi 2011; Sadeghi et al. 2015a)، موقعیت برش مورد پژوهش نه تنها میتواند به صورت بنیانی و کاربردی در بازنگری و یا تکمیل دادههای چینهشناسی این سازند بهویژه در این نقطه از زیرحوضه فارس مفید واقع شود، بلکه زمینه ساز پژوهش های گسترده تر آینده نیز خواهد بود.
موقعیتجغرافیایی، وضعیت زمینشناسی و راه دستیابی به برش مورد پژوهش ناحیه و برش چینه شناسی مورد پژوهش (تنگ نیم باشی: Tang-e Nimbashi) از نگاه جغرافیایی و نقشه راه های کشور، در استان فارس و در محدوده شهرستان های استهبان و فسا و به طور دقیق تر در 9 کیلومتری باختر شهر استهبان، 22 کیلومتری خاور شهر رونیز و ۱۷۵ کیلومتری جنوب خاوری شهر شیراز قرار گرفته است (شکل 1). همچنین مختصات جغرافیایی این برش برابر با: ˝49 ¢07 ˚29 عرض شمالی و ˝30 ¢55 ˚53 طول خاوری می باشد (شکل 1). از دید جایگاه زمینشناسی نیز، در یال شمالی تاقدیس کوه تودج (Kuh-e Tudej / Toudaj) با بیشینه ارتفاع 2960 متر (شکل 1)، زیرپهنه فارس داخلی/درونی (Interior Fars Sub-Zone)، زیرحوضه فارس (Fars Sub-Basin) و پهنه یا کمربند چینخورده ساده زاگرس (Zagros Simply Folded Zone or Belt) واقع گردیده است (شکل 1). مناسبترین راه دسترسی به آن، از جاده اصلی آسفالته بهدرازای 9 کیلومتر بهسمت باختر استهبان در جهت مسیر استهبان- شیراز و سپس پیمودن یک جاده فرعی خاکی- سنگی به طول 4 کیلومتر بهسمت جنوب باختری است (شکل 1).
پیشینه پژوهش کمربند رسوبی زاگرس بهدلیل داشتن هیدروکربور، از دیرباز توسط زمینشناسان شرکتهای نفتی خارجی و سپس به وسیله زمینشناسان شرکت ملی نفت ایران و سازمان زمین شناسی کشور بررسی گردیده است. البته با وجود تمامی پژوهشهای انجام شده روی سازند جهرم، شرایط گوناگون حوضه رسوبی سبب شده که همواره کمبود بررسیهای همهجانبه چینهشناختی، سنگوارهشناسی، رخسارهای و اقتصادی روی آن بهشدت احساس گردد. سازند جهرم، سنگ مخزن رسوبی کربناته و بخشی از سنگ نهشته های سیستم ترشیری حوضه زاگرس است که با پیشروی دریا در زیرسیستم پالئوژن رسوبگذاری شده و بیشترین گسترش جغرافیایی آن هم در زیرحوضه فارس بوده، بهطوریکه در تمامی زیرپهنههای داخلی و خارجی (نیمهساحلی+ساحلی) آن (Interior Fars Sub-Zone and Exterior Fars Sub-Zone: Subcoastal + Coastal) یافت میگردد (Motiei 1993). ویژگیهای سنگزیستچینهای آن نیز، نخستین بار توسط James and Wynd (1965) تدوین گردید. این سازند در برش نمونه تنگ آب، 5/467 متر ستبرا داشته و مرز پایینی و بالایی آن بهترتیب همساز و قاطع با سازند ساچون و ناهمساز فرسایشی با سازند آسماری گزارش گردیده، همچنین دو نامبرده، با پیشنهاد دو زیستپهنه تجمعی و پنج زیرزیستپهنه تجمعی که هنوز هم مورد پذیرش همگانی است، سن آنرا در برش الگو از پالئوسن تا ائوسن میانی اعلام کرده اند (Motiei 1993). Mojab (1982)، به مطالعه آسیلینیدهای ائوسن میانی پرداخته و ریززیستای این سازند توسط Jalali (1987) و Kalantari (1992) مطالعه شده، افرادی همچون Seyrafian (1998 & 2005)، Vaziri-Moghaddam et al. (2002)، Taheri et al. (2008)، Khatibimehr et al. (2009 & 2013)، Nafarieh et al. (2010 & 2012)، Moallemi et al. (2010 & 2014) و Zohdi et al. (2013) نیز، به بررسیهای گوناگونی روی آن پرداختهاند. البته پژوهش های زمینشناسی همهجانبه روی برش نمونه تاکنون توسط Noormohammadi(2007)، Karampour et al. (2009)، Karampour(2010)، Noormohammadi et al. (2010)، Sadeghi (2010)، Sadeghi et al. (2015b) و Khajooei (2015) انجام پذیرفته که یافتههای نوینی را درباره پهنا، چینهبندی، سنگشناسی، مرزهای زیرین و زبرین، زیستچینهنگاری و محیطرسوبی آن ارایه نموده اند.
شکل1-موقعیتجغرافیایی(A)،راهدسترسی(B)، تصویر ماهوارهای(C) و نقشه زمینشناسی(D)ازبرشتنگ نیمباشیدریالشمالیتاقدیسکوهتودِج،باختراستهبان، فارس.
روش پژوهش شامل پنج گام: الف) بازدید و ثبت موقعیت جغرافیایی بهکمک مکانیاب (GPS) و تشخیص مرزهای پایینی و بالایی. ب) اندازهگیری مقدار و جهت شیب (32˚SW) و امتداد لایهها (N85˚W) بهوسیله جهتیاب (Compass) و محاسبه مقدار و جهت زاویه پیمایش (N5˚E). پ) مترکشی عمود بر امتداد لایهها و تعیین پهنای حقیقی چینهها با استفاده از میله ژاکوب (Jacob Staff) و شمارهگذاری متراژها. ت) توصیف صحرایی (جنس، چینهبندی، رنگ، محتوای سنگوارهای) و عکسبرداری از رخنمونها. ث) نمونهبرداری منظم با فواصل 2 و گاهی 1 متری که در مجموع مقدار 628 متر مترکشی، تعداد 338 نمونه سنگی برداشت و 153 عکس نیز گرفته شد. سپس از نمونههای سنگی، مقطع نازک تهیه و با میکروسکوپ دوچشمی در نور طبیعی (PPL.) مورد بررسی و تصویربرداری قرار گرفتند و جهت شناسایی جنس و گونه ریزسنگوارهها، از منابع مختلفی استفاده گردید (Rahaghi 1980; Loeblich and Tappan 1988; Vecchio et al. 2007; Hottinger 2007 & 2014; Boudagher-Fadel 2008 & 2018; Ozgen-Erdem 2008; Sirel 2009; Di Carlo et al. 2010; Alan 2011; Salih 2012; Molina et al. 2013; Zhang et al. 2013; Deveciler 2014; Bukhari et al. 2016).
بحث و تحلیل یافتههای پژوهش چینهنگاری سنگی سازند جهرم در برش چینهشناسی نیمباشی در این برش به اندازه 803 متر از سازندهای ساچون، جهرم و پابده/جهرم مترکشی شد که از متراژ 628-0 متری، تعداد 338 نمونه سنگی برداشت گردید (اشکال 2 و 3). پهنای سازند جهرم اگر دربرگیرنده متراژهای 505-0، 5/553-505، ؟5/575-5/553؟ و 628-593 متری باشد، 5/610 متر و اگر متراژ ؟5/575-5/553؟ متری مربوط به سازند پابده باشد، 5/588 متر خواهد بود (شکل 3). پهنای سازند پابده نیز، اگر دربرگیرنده متراژهای 5/553-505 و 593-5/575 متری باشد، 66 متر و اگر متراژ ؟5/575-5/553؟ متری هم مرتبط با آن باشد، 88 متر خواهد بود. در حد پایینی سازند جهرم (متراژ صفر)، واحدهای بیشتر مارنی و آهکمارنی نرم، کمارتفاع و تپهماهوری سازند ساچون با چینهبندی بسیارنازک تا متوسط بهصورت همراستا به واحدهای بیشتر دولومیتی، آهکدولومیتی و آهکی سخت و تیغهساز سازند جهرم با چینهبندی متوسط تا بسیارضخیم تبدیل میگردند (شکل 2) که با توجه به نبود واحد تخریبی و یا خاک قدیمی در این بازه و تنها برپایه اصول سنگچینهای، میتوان نوع این مرز را همشیب، احتمالاً پیوسته و از نوع قاطع اعلام نمود. در حد بالایی نیز، این سازند پس از دوبار تغییر و تبدیل همساز، پیوسته و تدریجیِ واحدهای بلندتر سازند جهرم به واحدهای پستتر سازند پابده در متراژهای 5/553-505، ؟5/575-5/553؟ و 593-5/575 متری، سرانجام با نهشتههای آبرفتی نامتراکم کواترنری پوشیده میشود (شکل 2). با بررسی دقیق صحرایی و آزمایشگاهی روی نمونههای سنگی، بهترتیب از پایین به بالا تعداد 7 واحد سنگچینهای در سازند جهرم (J.1-J.7) و 2 واحد سنگچینهای در سازند پابده (P.1 & P.2) تشخیص داده شد (جدول 1 و شکل 3).
جدول 1- واحدهای سنگچینهای جداسازی شده درون سازندهایجهرم و پابده در برش چینهشناسی تنگ نیمباشی.
شکل 2 - (1) مرز تبدیل همشیب، احتمالاً پیوسته و ناگهانی سازندهای ساچون و جهرم در متراژ صفر متری.(2) گوشهای از مرز تغییر و تبدیل همساز، پیوسته و تدریجی سازندهای پابده و جهرم در متراژ 593 متری و نمایی از مرز تبدیل سازند جهرم به نهشتههای آبرفتی سختنشده کواترنری در متراژ 628 متری. (3) واحد آهکی با چینهبندی ضخیم- بسیارضخیم برنگ کرم با لایهها، نوارها، رگچهها و گرهکهایچرتیآهندار که همارز با بخش غیررسمی سنگآهکهایچرتی سازند پابده است.
چینهنگاری زیستی سازند جهرم در برش چینهشناسی نیمباشی جهت تعیین سن نسبی سازندهای جهرم و پابده در این برش، با توجه به چگونگی پراکنش روزن بران موجود، تعداد 13 پهنهبندی انجام پذیرفت که در قالب نه زیستپهنه تجمعی (Assemblage Biozone)، دو درونپهنه بی/کمسنگواره (Barren Intrazone)، یک بینپهنه بی/کمسنگواره (Barren Interzone) و یک پهنه مبهم/نامشخص/غیرقابل تعیین (Not Well Determined / Indeterminate Zone) ارایه گردیدهاند (جدول 2 و شکل 3). تجمعهای زیستی جداشده، با استفاده از منطقهبندی زیستی روزنبران کفزی زیردوره پالئوژن حوضه زاگرس که توسط Wynd (1965) وAdams and Bourgeois (1967) تنظیم گردیده (جدول 3) و همچنین با منطقهبندی زیستی روزن بران کفزی بزرگ کمعمقزی (SLBF:Shallow Larger Benthic Foraminifera/SBZ: Shallow Benthic Zones) حوضه تتیس که توسطSerra-Kiel et al. (1998) ارایه شده (جدول 4)، مقایسه و سپس تعیین سن شدند (شکل 3). در این برش به ترتیب از قدیم به جدید (پایین به بالا)، تجمعهای زیستی زیر، تشخیص و از یکدیگر تفکیک گردیدهاند (جدول 2 و شکل 3).
جدول 2- پهنهبندی زیستیسازندهایجهرم و پابده در برش تنگ نیمباشیبرپایه چگونگی پراکنشروزنبرانآنها.
پهنه مبهم/ نامشخص/ غیرقابل تعیین1[1:Not Well Determined / Indeterminate Zone] از متراژ 0 تا 20 متری بهدلیل دولومیتیشدن، ریزسنگوارهای یافت نگردید و بنابراین با توجه به عدم امکان ارایه تجمع زیستی، نمیتوان سن نسبی دقیقی را برای این بازه پیشنهاد نمود. البته بههمین دلیل هم، نمیتوان به طور کامل درباره مرتبط دانستن این بیست متر به سازند ساچون یا سازند جهرم، اظهارنظر قطعی نمود. پس تنها برپایه مقایسه دادههای صحرایی و ویژگیهای سنگچینهای در اینجا با برش نمونه و دیگر برشهای موجود، این قسمت با احتمال به سازند جهرم تخصیص یافته است (شکل 3).
زیست پهنه تجمعی2[2:Alveolina ellipsoidalis-Orbitolites spp. Assemblage Biozone] این تجمع زیستی با 123 متر پهنا (متراژ 20 تا 143 متری) و رخنمون گونههای شاخصی مانند: Alveolina cf./aff. ellipsoidalis، Orbitolites complanatus، O. cf. complanatus، O. sp. و همیابی نمونههایی همچون: Biloculina/Pyrgo sp.، Quinqueloculina sp.، Haplophragmium sp.، valvulinids، bivalves، gastropods و green algaes تعیین گردیده است. این مجموعه به ویژه با توجه به بازه سنی پالئوسن بالایی تا ائوسن پایینی گونه Alveolina ellipsoidalis (Devoto 1964; Accordi et al. 1998; Serra-Kiel et al. 1998; Ozgen-Erdem et al. 2005; Vecchio et al. 2007; Ozgen-Erdem 2008; Scheibner and Speijer 2009; Drobne et al. 2011; Zhang et al. 2013; Boudagher-Fadel 2018)، میتواند تا حدی معادل با پهنه تجمعی 43 Wynd (1965): Miscellanea-Kathina و زیرپهنه تجمعی 44 Wynd (1965): Opertorbitolites درنظر گرفته شود و همچنین به مقدار بیشتری با پهنه زیستی شماره 6 Serra-Kiel et al. (1998) به سن ایلردین آغازی (ایپرزین پایینی) مطابقت داده شود (جداول 3 و 4) و نشاندهنده سریهای زمانی پالئوسن بالایی؟ تا ائوسن پایینی باشد. بنابراین باید یادآوری نمود که اگرچه هیچکدام از ریزسنگوارههای شاخص پهنه (43) و زیرپهنه (44) Wynd (1965) یافت نگردیدند و معادلسازی زمانی تنها برپایه تشابه سنی انجام پذیرفت، اما لااقل یکی از شاخص ترین روزن بران ائوسن پایینی در این زیست پهنه شناسایی شد که به خوبی وجود این سری زمانی را تأیید نموده است (اشکال 3تا5).
جدول 3- پهنهبندیزیست-زمانیسازندجهرمبرپایهروزنبرانکفزیبزرگپالئوسن-ائوسندرحوضه زاگرس،ارایهشدهتوسط: وایند(1965)وآدامزوبورژآ(1967).
زیستپهنههایتجمعی 3، 5 و 12 [3,5 & 12: Dictyoconus-Coskinolina-Haymanella Assemblage. Biozones] این مجموعه 119 متری (متراژهای 175-143، 365-295 و 610-593 متری) با حضور گونههای شاخص: Dictyoconus cf./aff. indicus، D. sp.، Coskinolina cf./aff. Liburnica، C. cf./aff. perpera، C. sp.، ?Coleiconus sp.، Cushmania sp.، Haymanella cf. huberi، H. cf. paleocenica،H. cf. elongata و همیافتی گونههای با اهمیت دیگری همچون: Alveolina cf. stercusmeris، A. cf./aff. aragonensis، A. cf./aff. stipes، A. spp.، Peneroplis sp.، Penarchaias glynnjonesi، Medocia blayensis، M. cf./aff. Blayensis و همچنین نمونههایی مانند: Praerhapydionina delicata، Spirolina sp.، Spiroloculina sp.، Pyrgo/Biloculina sp.، Triloculina trigonula، T. sp.، Quinqueloculina sp.، Bigenerina sp.، Textularia sp.، valvulinids، Reussella sp.، Discorbis sp.، unidentified genus، gastropods، bivalves، green algaes، red algaes، crinoids، echinoids، bryozoers، ostracods و tube feet مشخص میگردد. برخی از جنس ها و حتی گونه های روزنبران کفزی تشخیص داده شده در این 3 تجمع، کاملاً یکسان بوده و با سنی نمایانگر ائوسن میانی، بیشتر قابل تطابق با زیرپهنه تجمعی شماره 50 Wynd (1965): Dictyoconus-Coskinolina-Orbitolites complanatus و پهنه زیستی Adams and Bourgeois (1967): sp.-Rhapydionina sp. Coskinolina هستند (جدول 3). همچنین بهدلیل حضور گونه شاخص Alveolina cf./aff. stipes نیز، تا حدی قابل قیاس با پهنه زیستی شماره 13 (SBZ.13) Serra-Kiel et al. (1998) به سن لوتسین آغازی میباشند (جدول 4). درواقع این زیست پهنه تجمعی را می توان در قالب سه زیرزیست پهنه که همگی نماینده سری ائوسن میانی اند، دسته بندی نمود (اشکال 3تا5):
زیرزیستپهنه تجمعی3 [3: Alveolina-Haymanella-Medocia Assemblage Sub-biozone] Alveolina cf. stercusmeris،Alveolina cf./aff. stipes،Haymanella cf. huberi،Haymanella cf. paleocenica،Medocia blayensis،Medocia cf./aff. blayensis،Pyrgo/Biloculina sp.،Triloculina trigonula،Quinqueloculina sp.،valvulinids،red algaes،crinoidsوechinoids.
زیرزیستپهنه تجمعی5 [5: Dictyoconus-Coskinolina-Alveolina Assemblage Sub-biozone] Dictyoconus cf./aff. indicus،Dictyoconus sp.،Coskinolina cf./aff. Liburnica،Coskinolina cf./aff. perpera،Alveolina cf. stercusmeris،Alveolina cf./aff. aragonensis،Alveolina cf./aff. stipes،Alveolina spp.،Haymanella cf. paleocenica،Haymanella cf. elongata،Praerhapydionina delicata،Medocia blayensis،Medocia cf./aff. blayensis،Pyrgo/Biloculina sp.،Triloculina trigonula،Triloculina sp.،Quinqueloculina sp.،Textularia sp.،valvulinids،unidentified genus،bivalves،crinoids،echinoidsوostracods.
زیرزیستپهنه تجمعی12 [12: Dictyoconus-Coskinolina-Haymanella Assemblage Sub-biozone] Dictyoconus cf./aff. indicus،Dictyoconus sp.،Coskinolina sp.، ?Coleiconus sp.،Cushmania sp.،Haymanella cf. paleocenica،Haymanella cf. elongata،Peneroplis sp.،Penarchaias glynnjonesi،Spirolina sp.،Spiroloculina sp.،Pyrgo/Biloculina sp.،Triloculina sp.،Quinqueloculina sp.،Bigenerina sp.،Textularia sp.،valvulinids،Reussella sp.،Discorbis sp.،unidentified genus،gastropods،bivalves،green algaes،echinoids،bryozoers،ostracods وtube feet.
درونپهنههای بیسنگواره/کمسنگواره4 و10 [4 & 10: Barren Intrazone] درونپهنه شماره 4 مربوط به سازند جهرم، 120 متر (متراژ 175 تا 295 متری) پهنا دارد و تنها دارای جلبکهای سبز-آبی استروماتولیتی میباشد. درونپهنه شماره 10 مرتبط با سازند جهرم؟ یا سازند پابده؟، 22 متر (متراژ 5/553 تا 5/575 متری) پهنا داشته که فقط واجد میلیولیدها و زیستآوارهایی از گروه دوکفهایها و خارداران است. بنابراین با توجه به کاهش بسیار شدید یا حذف ریزسنگوارهها و بهویژه نبود نمونههای شاخص، ارایه زیستپهنه و تعیین سن نسبی ناممکن بوده و تنها برپایه جایگاه هر کدام در ستون چینهشناسی، میتوان سن سری ائوسن میانی را برای آنها پیشنهاد نمود (شکل 3).
زیستپهنه تجمعی6 [6:Somalina-Medocia Assemblage Biozone] این تجمع زیستی 80 متر (متراژ 445-365 متری) پهنا داشته و با ظهور گونههای Somalina stefaninii،S. cf. stefaninii، S. praestefaninii و S. sp. مشخص میگردد. سنگوارههای دیگری که در این مجموعه حضور بههم رسانیدهاند، عبارتنداز: Alveolina cf. callosa، A. cf./aff. stipes، A. cf./aff. elongata، A. cf./aff. aragonensis، A. cf. stercusmeris، A. oblonga، A. aff. oblonga، A. spp.، Borelis vonderschmitti، ?Coleiconus sp.، Coskinolina cf./aff. Liburnica، C. sp.، Haymanella cf. elongata،H. cf. paleocenica، H. sp.، Orbitolites complanatus، O. cf. complanatus، O. sp.، Opertorbitolites sp.، Praerhapydionina delicata، Peneroplis sp.، Medocia blayensis، M. cf./aff. blayensis، Rotaliconus cf. persicus، Reussella sp.، Pyrgo/Biloculina sp.، Triloculina trigonula، T. sp.، Quinqueloculina sp.، Spiroloculina sp.، Bigenerina sp.، Textularia sp.، Olssonina sp.، valvulinids، gastropods، bivalves، echinoids و corals. این گروه از زیستا، به خوبی قابل انطباق با زیرپهنه تجمعی شماره 48 Wynd (1965): Somalina میباشند (جدول 3). همچنین با پیدایش گونههای شاخصی همانند: A. cf. callosa و A. cf./aff. Stipes و حضور گونه شاخص دیگری مثل: A. cf./aff. elongata، تا حدودی هم میتوانند بهترتیب با پهنههای زیستی شماره 13 (SBZ.13) به سن لوتسین آغازی و شماره 17 (SBZ.17) به سن بارتنین آغازی که توسط Serra-Kiel et al. (1998) ارایه شده، مقایسه گردند (جدول 4) که تمامی این شواهد، نشاندهنده سری ائوسن میانی است (اشکال 3تا5).
جدول 4- پهنهبندیزیستزمانیروزنبَران کفزی بزرگ کمعمقزی پالئوسن- ائوسن در حوضهتتیس، ارایه شده توسط:سرا-کیل و همکاران (1998).
زیستپهنه تجمعی7 [7:Nummulites-Alveolina Assemblage Biozone] این تجمع زیستی 30 متر پهنا داشته (متراژ 475-445 متری) و با توجه به حضور گونههای شاخصی همچون: Nummulites globulus، N. cf./aff. globulus،N. cf./aff./gr. atacicus، N. cf. perforatus، N. cf. mamillatus، N. spp.، Alveolina cf. stercusmeris، A. oblonga،A. cf./aff. aragonensis، A. cf./aff. elongata و A. spp. قابل تطابق با زیرپهنه تجمعی شماره 51 Wynd (1965): Nummulites-Alveolina بوده (جدول 3) و با وجود گونهAlveolina cf./aff. elongata، قابل مقایسه با پهنه زیستی شماره 17 (SBZ.17) Serra-Kiel et al. (1998) به سن بارتنین آغازی (جدول 4) نیز، هست که بهطورکلی هر دو زیستهنه نشاندهنده سری ائوسن میانی میباشند. دیگر سنگوارههای مرتبط با این تجمع شامل: Medocia cf./aff. blayensis، ?Daviesiconus sp.، Orbitolites complanatus،O. cf. complanatus، O. sp.، Haymanella cf. elongata، Praerhapydionina delicata، Pyrgo/Biloculina sp.، Triloculina trigonula، T. sp.، Quinqueloculina sp.، Textularia sp.، Olssonina sp.، Bigenerina sp.، Reussella sp.، valvulinids، gastropods، bivalves، echinoids، crinoids و ostracods می باشند (اشکال 3تا5).
بینپهنه بیسنگواره/کمسنگواره8 [8:Barren Interzone] 30 متر (متراژ 475 تا 505 متری) پهنا دارد و فقط واجد جلبکهای سبز-آبی استروماتولیتی است که با توجه به نبود ریزسنگوارهها بهویژه انواع شاخص، امکان ارایه زیستپهنه و تعیین سن نسبی فراهم نبوده و تنها برمبنای جایگاه چینهشناسی آن که بین دو زیستپهنه همسن (شماره 7 سازند جهرم و شماره 9 سازند پابده) قرار گرفته، میتوان آنرا مربوط به سری ائوسن میانی دانست (شکل 3).
زیستپهنههایتجمعی9و11[9 & 11:Globigerina-Globorotalia-Hantkenina Assemblage Biozone] این تجمع زیستی 66 متری (متراژ 5/553-505 و 593-5/575 متری)، واجد ریزسنگوارههای شناور: Globigerinatheka cf. barri، Hantkenina sp.، Globigerina spp.، Globorotalia spp.، Globanomalina sp.، ?Planorotalites sp.، ?Zeauvigerina sp.، calcisphaeres، Halobia sp.، روزنبَران کَفزی: Discocyclina sp.، Assilina aff. spira، A. spp.، Operculina spp.، Lenticulina sp.، Reussella sp.، Textularia sp.، Pyrgo sp.، Quinqueloculina sp. و زیستآوارهای همچون: gastropods، bivalves و echinoids است. این مجموعه تا اندازهای با پهنه تجمعی شماره 47 Wynd (1965): Truncorotaloides-Porticulaphaera-Globorotalia spinulosa در سازند پابده قابل معادلسازی است. البته نمونههای کفزی این مجموعه بهویژه Operculina spp.، Assilina spp. و Discocyclina sp. نیز، با توجه به جایگاه قرارگیریشان در ستون چینهشناسی، بیشتر قابل معادلسازی با زیرپهنههای تجمعی ائوسن میانی در سازند جهرم می باشند (Nummulites-Alveolina Assemblage Subzone No.51). حضور گونه Assilina cf. spira هم که میتواند تا حدودی نمایانگر پهنههای زیستی شمارههای 13 و 14 (SBZ.13 & 14) Serra-Kiel et al. (1998) به سن لوتسین آغازی- میانی باشد (جدول 4)، شاهدی مؤثر جهت مرتبط دانستن این تجمع به سری ائوسن میانی است (اشکال 3تا5).
زیستپهنه تجمعی13 [13:Linderina Assemblage Biozone] آخرین تجمع زیستی، 18 متر پهنا داشته (متراژ 628-610 متری) که با ظهور گونههای Linderina brugesi و L. spp. مشخص گردیده و اینگونه با زیرپهنه تجمعی شماره 49 Wynd (1965): Linderina به سن ائوسن میانی (جدول 3)، قابل انطباق میباشد. سنگوارههای دیگر شامل: Nummulites spp.، Medocia aff. blayensis، Cushmania sp.، Dictyoconus cf./aff indicus، D. sp.، Coskinolina sp.، Somalina stefaninii، Orbitolites complanatus، O. cf. complanatus، O. sp.، Haymanella cf. elongata، H. sp.، Peneroplis sp.، Alveolina spp.، Praerhapydionina delicata، Pyrgo/Biloculina sp.، Triloculina trigonula، T. tricarinata، Quinqueloculina sp.، Spiroloculina sp.، Reussella sp.، Bigenerina sp.، valvulinids، gastropods، bivalves، green algaes، red algaes، crinoids، echinoids و bryozoers هستند (اشکال 3تا5). پس باتوجه به بازه سنی روزنبران شناسایی گردیده (اشکال 4 و 5) و زیست پهنه های مشخص شده (جدول 2) و همچنین بهره گیری از پهنهبندیهای زیستی Wynd (1965)، Adams and Bourgeois (1967) و Serra-Kiel et al. (1998) (جداول 3 و 4)، سن نسبی سازند جهرم در این برش، میتواند دربرگیرنده سریهای زمانی پالئوسن بالایی؟ - ائوسن پایینی تا ائوسن میانی باشد (شکل 3).
شکل 3- ستون زیستچینهنگاری سازندهای جهرم و پابده در برش تنگ نیمباشی از تاقدیس کوه تودج، باختر استهبان، ناحیه خاوری استان فارس.
Figure 4. General view of some selected microfossils of the Jahrum formation in the study section (PPL.). 1: Nummulites globulus Leymerie, 1846, X494, Axial Section, Sample No. N471. 2: Nummulites cf. globulus Leymerie, 1846, X494, Axial Section, Sample No. N471. 3:Nummulites aff. globulus Leymerie, 1846, X494, Equatorial Section, Sample No. N467. 4: Nummulites cf. perforatus (Montfort, 1808), X494, Axial Section, Sample No. N459. 5: Nummulites cf. mamillatus (Fichtel & Moll, 1798), X494, Axial Section, Sample No. N471. 6:Nummulites cf. atacicus Leymerie, 1846, X494, Axial Section, Sample No. N471. 7:Nummulites sp. Lamarck, 1801, X670, Subaxial Section, Sample No. N447. 8:Discocyclina sp. (Gumbel, 1870), X494, Incomplete Subaxial-Axial Section, Sample No. N539. 9&10: Assilina aff. spira (de Roissy, 1805), X214 & X214, Axial Sections, Samples No. N537 & N537. 11&12: Operculina sp. d’Orbigny, 1826, X494 & X670, Axial Sections, Samples No. N545 & N537. 13: Linderina brugesi Schlumberger, 1893, X494, Oblique Centered Section, Sample No. N615. 14: Rotaliconus cf. persicus n. gen. n. sp. Hottinger, 2007, X494, Subaxial Section, Sample No. N428. 15: Medocia blayensis Parvati, 1971, X494, Subaxial Section, Sample No. N299. 16:Medocia blayensis Parvati, 1971, X494, Equatorial Section, Sample No. N438. 17: Reussella sp. Galloway, 1933, X494, Axial Section, Sample No. N619. 18: Discorbis sp. Lamarck, 1804, X494, Axial Section, Sample No. N600. 19: Alveolina cf. ellipsoidalis Schwager, 1883, X670, Axial Section, Sample No. N20. 20: Borelis vonderschmitti (Schweighauser), 1951, X297, Equatorial Section, Sample No. N365. 21: Alveolina cf. callosa Hottinger, 1960, X214, Subaxial Section, Sample No. N387. 22: Alveolina cf. aragonensis Hottinger, 1960, X670, Axial Section, Sample No. N369. 23: Alveolina oblonga d’Orbigny, 1826, X670, Equatorial Section, Sample No. N411. 24: Alveolina cf. stipes Hottinger, 1960, X297, Axial Section, Sample No. N403. 25: Alveolina cf. stercusmeris Mayer-Eymar, 1886, X670, Equatorial Section, Sample No. N473. 26: Alveolina sp. d’Orbigny, 1826, X494, Subequatorial Section, Sample No. N461.
Figure 5. General view of some selected microfossils of the Jahrum and Pabdeh formations in the study section (PPL.).1: Orbitolites complanatus Lamarck, 1801, X494, Subaxial Section, Sample No. N459. 2: Opertorbitolites sp. Nuttall, 1925, X494, Axial Section, Sample No. N437. 3: Coskinolina cf. liburnica Stache, 1875, X297, Axial Section, Sample No. N389. 4: Coskinolina cf. perpera Hottinger & Drobne, 1980, X494, Axial Section, Sample No. N305. 5: Dictyoconus cf. indicus Davies, 1930, X670, Axial Section, Sample No. N623. 6: Dictyoconus sp. Blanckenhorn, 1900, X670, Axial Section, Sample No. N627. 7: ?Coleiconus sp. Hottinger & Drobne, 1980, X494, Axial Section, Sample No. N600. 8: Cushmania sp. Silvestri, 1925, X494, Subaxial Section, Sample No. N600. 9: Spirolina sp. Lamarck, 1804, X494, Axial Section, Sample No. N599. 10: Somalina stefaninii Silverstri, 1939, X297, Axial Section, Sample No. N420. 11:Somalina praestefaninii n. sp. Boukhary et al., 2006, X297, Axial Section, Sample No. N432. 12: Haymanella cf. elongata Sirel, 2010, X494, Axial Section, Sample No. N439. 13: Haymanella cf. paleocenica Sirel, 1998, X494, Subaxial Section, Sample No. N301. 14: Haymanella cf. huberi (Henson, 1950), X494, Subaxial Section, Sample No. N143. 15: Praerhapydionina delicata Henson, 1950, X494, Subaxial Section, Sample No. N445. 16: Pyrgo/Biloculina sp. Defrance, 1824, X494, Axial Section, Sample No. N368. 17: Quinqueloculina sp. d’Orbigny, 1826, X494, Equatorial Section, Sample No. N411. 18: Triloculina trigonula (Lamarck, 1804), X494, Equatorial Section, Sample No. N610. 19: Triloculina tricarinata d’Orbigny, 1826, X494, Equatorial Section, Sample No. N618. 20: Valvulinid sp. d’Orbigny, 1826, X494, Axial Section, Sample No. N438. 21: Peneroplis sp. de Montfort, 1808, X494, Equatorial Section, Sample No. N597. 22: Penarchaias glynnjonesi n. gen.(Henson, 1950), 1808, X494, Subaxial Section, Sample No. N613. 23: Penarchaias glynnjonesi n. gen.(Henson, 1950), X494, Oblique Section, Sample No. N604. 24: Globigerinidsd’Orbigny, 1826, X100, Axial Section, Sample No. N579. 25: Hantkenina sp. Cushman, 1924, X100, Axial Section, Sample No. N507. 26: Globorotalids Cushman, 1927, X100, Subaxial Section, Sample No. N507. 27: Globigerinatheka cf. barri Bronnimann, 1952b, X100, Axial Section, Sample No. N507.
ویژگیهای چینهشناسی سازند جهرم در برش تنگ نیمباشی، برش نمونه تنگآب و برشهای فینو، گنو و انگورو برش چینهشناسی کوه تودِج / تودج (Kuh-e Tudej / Toudaj) {تنگ نیمباشی} در زیرپهنه فارس داخلی، پهنه/کمربند چینخورده ساده زاگرس و زیرحوضه فارس واقع گردیده است (شکل 6). پهنای حقیقی سازند جهرم در برش تنگ نیمباشی 5/610 یا 5/588 متر است. مرز زیرین آن با سازند ساچون/سچون ناگهانی (واضح/قاطع)، همشیب و احتمالاً پیوسته است (اشکال 2و3). مرز زبرین آن نیز، بعد از دو گام تغییر و تبدیل تدریجی، همساز و پیوسته واحدهای تیغه ساز و بلندتر سازند جهرم به واحدهای تپه ماهوری و پستتر سازند پابده در متراژهای 5/553-505، ؟5/575-؟5/553 و 593-5/575 متری، درآخِر به وسیله تهنشستهای آبرفتی سختنشده کواترنری پوشیده میشود که به همین دلیل، اظهارنظر قطعی درباره این مرز امکانپذیر نمیباشد (اشکال 2و3). درواقع برپایه بررسیهای صحرایی، سنگشناختی، رخسارهای و ریزسنگوارهشناسی، اینگونه به نظر میآید که در متراژهای نامبرده، سازندهای جهرم و پابده به صورت بین انگشتی ویا زبانهای (Interfingering or Intertonguing/Pinch-out) به یکدیگر تبدیل شدهاند. سن نسبی سازند جهرم در این برش، از پالئوسن بالایی؟ تا ائوسن پایینی )تانتین پایانی؟- ایلردین) و تا ائوسن میانی (لوتسین- بارتنین) تخمین زده میشود (شکل 3) و این سن براساس تشخیص 7 زیست پهنه تعیین گردیده (جدول 2) که قابل مقایسه با پهنه تجمعی شماره 43، زیرپهنه تجمعی شماره 44 و زیرپهنههای تجمعی شمارههای 48، 49، 50 و 51 Wynd (1965)، پهنه تجمعی Coskinolina sp.-Rhapydionina sp. (Adams and Bourgeois 1967) و همچنین زیستپهنههای تجمعی (SBZ) شمارههای 6، 13، 14 و 17 Serra-Kiel et al. (1998) میباشند (جداول 3 تا 5 و شکل 7). برش چینهشناسی کوه جهرم (Kuh-e Jahrum / Jahrom / Pedman) {برش نمونه تنگآب} در زیرپهنه فارس داخلی، پهنه چینخورده ساده زاگرس و زیرحوضه فارس قرار دارد (شکل 6). ضخامت سازند جهرم در این برش، 450 متر اندازه گیری شده (Sadeghi and Karampour 2011) و مرز زیرین و زبرین آن بهترتیب با سازندهای ساچون و آسماری، قاطع، همشیب و احتمالاً ناپیوسته است. سن نسبی آن نیز برپایه جدیدترین پژوهش انجام پذیرفته (2015 Khajooei)، ائوسن میانی (لوتسین- بارتنین؟) تا ائوسن بالایی (پریابنین آغازی- پریابنین پایانی؟) تعیین شده که برمبنای تشخیص 5 زیستپهنه قابل مقایسه با زیرپهنههای تجمعی شمارههای 48، 49، 50، 51 و پهنه تجمعی شماره 53 Wynd (1965) و پهنه تجمعی Nummulites spp.-Discocyclina spp. (Adams and Bourgeois 1967)، پیشنهاد گردیده است (جدول5 و شکل7)، (Sadeghi 2010; Khajooei 2015).
برش چینهشناسی کوه فینو (Kuh-e Finu) در زیرپهنه فارس داخلی و در مرز پهنههای چینخورده ساده و رورانده زاگرس از زیرحوضه فارس واقع شده است (شکل 6). ضخامت سازند جهرم در این برش 576 متر و مرزهای پایینی و بالایی آن با سازندهای گورپی و رازک، همشیب و ناپیوسته میباشد. سن نسبی آن نیز، ائوسن میانی تا بالایی (لوتسین- پریابنین) گزارش گردیده است (جدول 5 و شکل 7)، (Zohdi et al. 2013).
برش چینهشناسی کوه گنو (Kuh-e Genau / Genow) در زیرپهنه پسخشکی بندرعباس، پهنه چینخورده ساده زاگرس و زیرحوضه فارس رخنمون یافته است (شکل 6). سازند جهرم در آن با ضخامت 625 متر مشخص گردیده و مرزهای پایینی و بالایی آن نیز، بهترتیب با سازندهای گورپی و رازک به صورت همشیب و ناپیوسته است. سن نسبی این سازند، ائوسن میانی (لوتسین- بارتنین) برآورد شده است (جدول 5 و شکل 7)، (Zohdi et al. 2013).
برش چینهشناسی کوه انگورو (Kuh-e Anguru) در زیرپهنه پس خشکی بندرعباس، پهنه چین خورده ساده زاگرس و زیرحوضه فارس قرار گرفته (شکل 6) و ضخامت سازند جهرم در این برش 278 متر می باشد. مرز زیرین آن با سازند پابده به صورت تدریجی، همشیب و احتمالاً پیوسته و مرز بالایی آن با سازند آسماری به صورت همشیب همراه با ناپیوستگی پیوسته نما گزارش شده است. سن نسبی سازند جهرم در این برش، برپایه تشخیص و تفکیک 2 زیست پهنه و انطباق آنها با زیرپهنه تجمعی شماره 51 و پهنه تجمعی شماره 53 Wynd (1965)، ائوسن میانی (لوتسین- بارتنین) تا ائوسن بالایی (پریابنین) تعیین گردیده است (جدول 5 و شکل 7)، (Moallemi et al. 2014).
جدول 5- مقایسه ویژگیهای چینهشناختی سازندجهرم در برش کوه تودج با برش کوههای جهرم، فینو، گنو و انگورو در زیرحوضه رسوبی فارس.
شکل 6- جایگاه 5 برش چینهشناسی کوههای تودِج، جهرم، فینو، گنو و انگورو در حوضه رسوبی زاگرس (برگرفته از شرکت ملی نفت ایران 1383).
مقایسه و تطابق ناحیهای سازند جهرم در برش کوه تودج با برش کوههای جهرم، فینو، گنو و انگورو (جدول 5، اشکال 6و7) باتوجه به سازندهای رخنمون یافته زیر سازند جهرم در کوه های فینو، گنو و انگورو (گورپی/پابده) و کوه های تودج و جهرم (ساچون)، شاید بتوان گفت که عمق سکوی رسوبگذاری سازند جهرم در برش های درون یا نزدیک به زیرپهنه پس خشکی بندرعباس نسبت به زیرپهنه فارس داخلی بیشتر بوده است. البته این مورد از روی مقایسه ریزرخسارههای برش نمونه با برش زیرزمینی میدان گازی سَرخون که قبلاً توسط Karampour (2010) نیز ارایه گردیده، به خوبی قابل تأیید می باشد. همچنین با درنظر گرفتن سازندهای زبرین سازند جهرم در کوه های فینو و گنو (رازک) و کوه های جهرم و انگورو (آسماری) نیز، می توان اینگونه پنداشت که با پسروی دریا در انتهای ائوسن، دریای جدیدی در الیگوسن پایینی شروع به پیشروی می نماید که در نواحی درونی تر زاگرس چین خورده سازند آهکی آسماری، اما در مناطق نزدیک به زاگرس رورانده سازند آواری رازک را برجای گذارده است. از مقایسه ستبرای سازند جهرم در برشهای نامبرده، آشکار گردید بیشترین پهنا مربوط به برش کوه گنو (625 متر) و کمترین پهنا متعلق به برش کوه انگورو (278 متر) میباشد که هر دو برش نیز در زیرپهنه پسخشکی بندرعباس واقع گردیده اند. نوع مرز پایینی سازند جهرم در برش کوه تودج قاطع، همشیب و احتمالاً پیوسته تعیین گردید که در برش های کوه انگورو: تدریجی، همشیب و احتمالاً پیوسته، کوه های گنو و فینو: همشیب و ناپیوسته، کوه جهرم: قاطع، همشیب و احتمالاً ناپیوسته است. نوع مرز بالایی سازند جهرم در برش کوه تودِج بهدلیل پوشیدگی، قابل تعیین نیست، اما در برش های کوه انگورو: ناپیوستگی پیوسته نما و همشیب، کوه های گنو و فینو: همشیب و ناپیوسته، کوه جهرم: قاطع، همشیب و احتمالاً ناپیوسته گزارش گردیده است. از 9 زیست پهنه تجمعی مرتبط با سازند جهرم در حوضه زاگرس (جدول 3)، تعداد 6، 5، 5، 5 و 3 تجمع زیستی با همان نام های اصلی به ترتیب در برش های جهرم، تودِج، گنو، فینو و اَنگورو شناسایی گردیده اند (جدول 5) که در برش نمونه بیشترین و در برش انگورو کمترین تعداد تجمع، تشخیص داده شده و این به خوبی جایگاه مناسب برش نمونه (تنگ آب) را نمایان می سازد. هر چهار زیست پهنه تجمعی شماره های 48، 49، 50 و 51 Wynd (1965) که مرتبط با ائوسن میانی اند، در برش های تودج، جهرم و گنو تشخیص داده شده اند، اما در برش فینو شماره های 49، 50 و 51 و در برش انگورو تنها شماره 51 یافت شده است. بنابراین سه برش نامبرده اول، تمامی زیست پهنه های تجمعی نماینده سری ائوسن میانی را به طور کامل دارا می باشند. در هیچکدام از سه کار پژوهشی روی برش نمونه (Noormohammadi 2007; Karampour 2010; Khajooei 2015)، برش تودج و سه برش دیگر، ریزسنگوارههای شاخص زیست پهنه های تجمعی Wynd (1965) که نمایانگر سری های پالئوسن و ائوسن پایینی (Kathina sp., Miscellanea sp. & Opertorbitolites sp.) هستند (43 و 44) و یا نشانگر ائوسن بالایی (Chapmanina sp., Pellatispira sp. & Baculogypsinoides sp.) می باشند (53)، یافت نشدند و فقط Baculogypsinoides sp. از برش انگورو (Moallemi et al. 2014) و Chapmanina sp.از برش نمونه (Karampour 2010) گزارش گردیدهاند. پس اگر تعیین سه سری زمانی بالاگفت تنها وابسته به حضور روزن بران نامبرده باشد، اثبات آنها در دو زیرپهنه فارس داخلی و پس خشکی بندرعباس ممکن نیست. در انتهای برش های جهرم، فینو و انگورو بدون وجود تمامی ریزسنگواره های ویژه زیست پهنه 53 Wynd (1965)، امکان تعیین سری ائوسن بالایی برپایه حضور گونه شاخص Nummulites fabianii، به خوبی فراهم گردیده (Noormohammadi 2007; Karampour 2010; Moallemi et al. 2014; Khajooei 2015) است. بنابراین ابتدای سازند جهرم را نیز می توان با یافتن گونه های جایگزینی همچون Alveolina ellipsoidalis که در نقاط مختلف دنیا از پالئوسن بالایی- ائوسن پایینی گزارش شده، تعیین سن نمود. باتوجه به زیستپهنههای تجمعی جدا گردیده، وجود توالی ائوسن میانی در تمامی برشها قطعیت دارد، اما سنگچینههای پالئوسن بالایی؟- ائوسن پایینی تنها در برش تودج و نهشته سنگ های ائوسن بالایی نیز، فقط در جهرم، فینو و انگورو یافت شده اند.
نتایج 1- برمبنای شناسایی 34 جنس و 29 گونه از روزنبران کفزی و 7 جنس و 1 گونه از روزنبران شناور، تعداد هفت و دو زیستپهنه تجمعی به ترتیب در سازندهای جهرم و پابده تشخیص داده شدند. این تجمعهای زیستی، با پهنهبندی های زیستی روزنبران کفزی بزرگ و کمعمقزی زیردوره پالئوژن در حوضه زاگرس (Wynd 1965; Adams and Bourgeois 1967) و حوضه تتیس (Serra-Kiel et al. 1998)، مقایسه و سپس تعیین سن گردیدند. بر این اساس، سن نسبی سازند جهرم از متراژ 0 تا 20 متری به دلیل فرایندهای دولومیتی شدن، تبلور مجدد و دیگر عوامل سنگشدگی و درنتیجه نبود ریزسنگوارههای ویژه، قابل ارزیابی نمیباشد. اما سن نسبی متراژ 20 تا 143 متری: در بازه زمانی سریهای پالئوسن بالایی؟ تا ائوسن پایینی (تانتین بالایی؟- ایلردین) و متراژ 143 تا 628 متری: در بازه زمانی سری ائوسن میانی (لوتسین- بارتنین) تخمین زده میشود. 2- بیشتر پژوهشها سن نسبی محدوده پایینی سازند جهرم در محل برش نمونه را، به سریهایی همچون پالئوسن- ائوسن پایینی و بدون جداسازی بخش های پایینی، میانی و بالایی پالئوسن (James and Wynd 1965)، پالئوسن بالایی و بدون تشخیص ائوسن پایینی (Rahaghi 1980)، پالئوسن بالایی؟- ائوسن پایینی (Noormohammadi 2007) و پالئوسن بالایی؟- ائوسن پایینی؟ (Karampour 2010) نسبت داده اند که این سنین بیشتر برپایه موقعیت چینه شناسی واحدهای سنگی نسبت به یکدیگر در برش نمونه و یا برمبنای یافته های برش های مشابه در دیگر مناطق ارایه گردیده اند و باتوجه به دولومیتی بودن این قسمت، اصلاً به نظر نمی آید که تعیین سن برپایه دادههای ریزدیرینهشناسی کافی که دقیقاً در محل برش نمونه یافت شده اند، انجام گرفته باشد. 3- رسوبگذاری سازند جهرم در برش مورد پژوهش (پالئوسن بالایی؟ تا ائوسن پایینی) زودتر از دیگر برشها (ائوسن میانی) آغاز گردیده، ولی همزمان با اتمام رسوبگذاری در برش گنو (ائوسن میانی)، ته نشست آن نیز در برش تودج به پایان رسیده است. بنابراین زمان آغاز رسوب گذاری سازند جهرم، دو زمانه (Diachronous) بوده و به ترتیب از کوه تودج بسمت کوه های جهرم، فینو، گنو و انگورو جدیدتر (جوان تر) می گردد. درواقع برمبنای داده های سن سنجی نسبی در این پنج برش، به نظر می رسد که هرچه از نوار مرزی زاگرس رورانده بسمت بخشهای داخلیتر زاگرس چین خورده پیش رویم، سن پایه سازند جهرم کمتر (جوان تر) میشود. 4- زمان اتمام ته نشست سازند جهرم نیز، دو زمانه میباشد. بهطوریکه سن پایان رسوب گذاری آن در تاقدیسهای تودج و گنو ائوسن میانی (بارتنین) بوده، ولی در تاقدیس های جهرم، فینو و انگورو ائوسن بالایی (پریابنین) است. بنابراین براساس دادههای زمانچینهای بهدست آمده، میتوان چنین برداشت نمود که در بازه زمانی ائوسن میانی تا بالایی، رسوبگذاری سازند کربناتی جهرم در هر دو زیرپهنه فارس داخلی و پسخشکی بندرعباس انجام میگرفته، اما موجودیت دریای رسوب دهنده این سازند در زیرپهنه فارس داخلی، ظاهراً قدیمی تر بوده و به پالئوسن بالایی؟ (تانتین بالایی؟) و یا ائوسن پایینی ( ایلردین) می رسد. 5- هیچکدام از یافتههای نوین زیست چینه نگاری در یک دهه اخیر که حاصل از سن سنجی نسبی روی مرز زمانی تبدیل سازند جهرم به سازند آسماری (پریابنین/روپلین) در برش نمونه تنگ آب (Noormohammadi 2007 & 2010; Karampour 2009 & 2010; Sadeghi 2010; Khajooei 2015) میباشد، نبود زمانی در اندازه آشکوب که ناشی از یک ناپیوستگی فرسایشی (Disconformity) باشد را، نشان ندادهاند. حتی Aghanabati (2013) پیرامون نوع این مرز در محل برش نمونه، افزون بر ناپیوستگی فرسایشی مشهور، به وجود ناپیوستگی پیوسته نما (Paraconformity) نیز اشاره نموده است. بنابراین پیشنهاد می گردد که واقعاً تا زمانیکه داده های سن سنجی مطلق به روش ایزوتوپ استرانسیم، وقفه زمانی بین ایندو سازند را در مقطع نمونه به اثبات نرسانیده اند، نبود زمان چینهای برگرفته از یافته های پیشین نیز اینقدر با قطعیت اعلام نگردد و یا دستکم برای تمامی نقاط حوضه زاگرس تعمیم داده نشود.
شکل 7- تطابق زمانچینهای سازند جهرم در برش کوههای تودج، جهرم (برشنمونه)، فینو، گنو و انگورو در زیرحوضه رسوبی فارس از پهنه چینخورده ساده زاگرس.
تشکر و سپاسگزاری از رهنمودهای ارزشمند استادان گرانقدر و داوران بزرگوار، صمیمانه قدردانی می گردد. همچنین از دانشگاه پیام نور مرکز جهرم به دلیل در اختیار قراردادن وسایل صحرایی و آزمایشگاهی و از آقای مهندس بهمنیار کاظمی، بهخاطر همراهی در کار صحرایی تشکر می شود. | ||
مراجع | ||
Abolghasemi L. Mirzaee Mahmoodabadi R. Gorgij M. N. 2011. Microfacies and sedimentary environments of the Jahrum and Asmari formations in Estahban. 1st National Geological Conference of Iran, Azad University of Shiraz, 14 p. (in Persian) Aghanabati A. 2013. Geology of Iran, third edition. Geological Survey and Mineral Explorations of Iran Publication, Tehran, 586 p. Accordi G. Carbone F. and Pignatti J. S. 1998. Depositional history of a Paleogene carbonate ramp (Western Cephalonia, Ionian Islands, Greece). Geologica Romana, 34: 131-205. Adams T. D. and Bourgeois F. 1967. Asmari biostratigraphy, Geological and Exploration Division. Iranian Oil Offshore Company Report, no. 1074. (Unpublished) Ahmadi V. and Norouzi O. 2011. Microfossils biozonation of Jahrum Formation in north and southeast of Estahbanat. 1st National Geological Conference of Iran, Azad University of Shiraz, 14 p. (in Persian) Alan B. 2011. The Eocene (middle-late Eocene) benthic foraminifera definition and biostratigraphy of shallow marine sediments in Malatya basin. Ph.D. thesis, University of Ankara, 257 p. (Unpublished) Alizadeh S. 2010. Persian Gulf, gulf of energy. Journal of Safir-e Omid (Scientific, Educational and Research Journal of Oil, Gas and Petrochemical Industries, 2 (5): 76 p. (in Persian) Berberian M. and King G. C. P. 1981. Towards a paleogeography and tectonic evolution of Iran. Canadian Journal of Earth Sciences, 18: 210-265. Boudagher-Fadel M. K. 2008. Evolution and geological significance of larger benthic foraminifera. first edition, Elsevier,Amsterdam-Boston-Heidelberg-London-NewYork-Oxford-Paris-SanDiego-SanFrancisco-Sydney-Tokyo,571p. Boudagher-Fadel M. K. 2018. Evolution and geological significance of larger benthic foraminifera. Second edition, London, University College London Press, 693 p. Bukhari S. W. H. Mohibullah M. Kasi A. and Iqbal H. 2016. Biostratigraphy of the Eocene Nisai Formation in Pishin Belt, Western Pakistan. Journal of Himalayan Earth Sciences, 49 (1): 17-29. Deveciler A. 2014. Description of Larger Benthic Foraminifera Species from the Bartonian of Yakacık-Memlik Region (N Ankara, Central Turkey). Ankara University, Faculty of Engineering, Department of Geological Engineering, 06100 Tandogan, Ankara, 35 (2): 137-150. Devoto G. 1964. Zone ad Alveolinidae nel Cretaceo e Paleocene del Lazio ed Abruzzo Centro-Meridionali. Geologica Romana, 3: 405-414. Di Carlo M. Accordi G. Carbone F. Pignatti J. 2010. Biostratigraphic analysis of Paleogene lowstand wedge conglomerates of a tectonically active platform margin (Zakynthos Island, Greece). Journal of Mediterranean Earth Sciences, 2: 31-92. Drobne K. Cosovic V. Moro A. and Buckovic D. 2011. The Role of the Palaeogene Adriatic Carbonate Platformin the Spatial Distribution of Alveolinids. Turkish Journal of Earth Sciences, 20: 721-751. Hottinger L. 2007. Revision of the foraminiferal genus Globoreticulina Rahaghi 1978, and of its associated fauna of larger foraminifera from the late Middle Eocene of Iran. Carnets de Geologie/Notebooks on Geology, Brest, Article 2007/06 (CG2007-A06), 1-51 p. Hottinger L. 2014. Paleogene larger rotaliid foraminifera from the western and central Neotethys, In Bassi, D. (Ed.). Springer, 196 p. Jalali M. R. 1987. Stratigraphy of Zagros Basin. National Iranian Oil Company, Exploration and Production Division, Report no. 1249 and 1072, 34-36. James G. A. and Wynd J. G. 1965. Stratigraphic nomenclature of the Iranian Oil Consortium agreement area. American Association of Petroleum Geologists Bulletin, 49: 2182-2245. Jokar M. 2018. Lithostratigraphy, biostratigraphy and sedimentary paleoenvironment of the Jahrum Formation in Tang-e Nimbashi, West of Estahban, Fars Province, M.Sc. Dissertation, Payame Noor university of Shiraz, 151 p. (in Persian) Kalantari A. 1992. Lithostratigraphy and microfacies of Zagros orogenic area, S.W. Iran. National Iranian Oil Company Publication, Exploration and Production, Geological laboratories, no. 12: 421 p. (in Persian) Karampour B. Mousavi R. Aharipoor R. and Ghofrani E. 2009. Interpretation of microfacies and diagenetic sequence of the Jahrum Formation in type section (S. Jahrom). Journal of Sediment and Sedimentary Rock, 2 (4): 57-66. (in Persian) Karampour B. 2010. Petrography and sedimentary environment of the Jahrum Formation in Sarkhun gas field (Bandar-e Abbas) and type section (S. Jahrom), M.Sc. Dissertation, university of Shahid Beheshti, College of Earth Science, 261 p. (in Persian) Khajooei M. H. 2015. Microbiostratigraphy and microfacies of Jahrum Formation in the East of Jahrom, Fars Province, M.Sc. Dissertation, Payame Noor university of Shiraz, 160 p. (in Persian) Khatibimehr M. and Moallemi A. 2009. Comparison of sedimentation history of Jahrum (Zagros) and Ziyarat (Alborz) formations based on benthic foraminifera. Quarterly Iranian Journal of Geology, 3 (9): 87-102. (in Persian) Khatibimehr M. Adabi M. H. Mousavi R. Vaziri-Moghaddam H. and Sadeghi A. 2013. Microfacies, geochemistry and sedimentary environment of the Jahrum Formation in kuh-e Gach, southeast Lar. Quarterly Iranian Journal of Geology, 7 (26): 97-118. (in Persian) Loeblich A. R. and Tappan H. 1988. Foraminiferal genera and their classification: Van Nostrand Reinhold Company. New York, 970 p. Moallemi A. Adabi M. H. and Sadeghi A. 2010. Interpretation of the sedimentation history of the Jahrum Formation in Bushehr area based on benthic foraminifera and strontium isotope. Quarterly Journal of Geosciences, Geological Survey & Mineral Explorations of Iran, 19 (74): 169-176. (in Persian) Moallemi S. A. Daneshian J. and Hosseinzadeh M. 2014. Lithostratigraphy, Microfacies Investigation and Paleoenvironmental Reconstruction of the Jahrum Formation in the West and North of the Bandar Abbass Area, South Iran. Advances in Environmental Biology, 8 (4): 963-974. Mojab F. 1982. Middle Eocene Assilinid foraminifera from Iran. Aspect of Micropalaeontology, 80-109 p. Molina E. Alegret L. and Serra-kiel J. 2013. Los microfossiles del Prepirineo de Arguis (Huesca), breve guia para observarlos y reconocerlos. Naturaleza Aragonesa, 30: 4-12. Motiei H. 1993. Stratigraphy of Zagros. Geological Survey & Mineral Explorations of Iran, 536 p. (in Persian) Motiei H. 1995. Petroleum geology of Zagros. Geological Survey & Mineral Explorations of Iran, 1009 p. (in Persian) Nafarieh E. Vaziri-Moghaddam H. and Taheri A. 2010. Biostratigraphy and paleoecology of the Jahrum Formation in the northern flank of kuh-e Gach anticline, Lar area. Journal of Science, university of Tehran, 35 (4): 11-19. (in Persian) Nafarieh E. Vaziri-Moghaddam H. Taheri A. and Ghabeishavi A. 2012. Biofacies and palaeoecology of the Jahrum Formation in Lar area, Zagros Basin, (SW Iran). Iranian Journal of Science & Technology, 1: 51-60. Noormohammadi Z. 2007. Biosratigraphy of the Jahrum Formation (Type section) at the Tang-e Ab area in southeast of Shiraz, M.Sc. Dissertation, university of Isfahan, College of Science, 123 p. (in Persian) Noormohammadi Z. Vaziri-Moghaddam H. Taheri A. and Rahmani A. 2010. Stratigraphy and biofacies of Jahrum Formation in the type section, southeast of Shiraz. Journal of Science, shahid Chamran University of Ahvaz, 2: 61-77. (in Persian) Ozgen-Erdem N. Inan N. Akyazi M. and Tunoglu C. 2005. Benthonic foraminiferal assemblages and microfacies analysis of Paleocene-Eocene carbonate rocks in the Kastamonu region, Northern Turkey. Journal of Asian Earth Sciences, 25: 403-417. Ozgen-Erdem N. 2008. Biostratigraphy of Thanetian-Ilerdian benthic foraminifera in the Akcatas-Cebeci (NW Tosya-SE Kastamonu) region. Bulletin of the Mineral Research and Exploration, 137: 49-59. Rahaghi A. 1980. Tertiary faunal Assemblage of Qum-Kashan, Sabzewar and Jahrum areas. National Iranian Oil Company,Geological Laboratories Publication, 8: 64 p. Sadeghi R. 2010. Biostratigraphy, microfacies and sequence stratigraphy of the Asmari Formation in Fars Zone. Phd. Dissertation, university of Isfahan, College of Science, 345 p. (in Persian) Sadeghi R. Karampour B. 2011. The study of lithostratigraphy and sedimentary environment of the Jahrum Formation at the type section. Payame Noor University of Jahrom, 108 p. (in Persian) Sadeghi R. Amirshahkarami M. and Jokar. M. 2015a. Introduction of Microfacies and Sedimentary environment of the Jahrum Formation in West of Estahban, Fars Province. 33rd National Geosciences Symposium, 8 p. (in Persian) Sadeghi R. Khajooei M. H. and Jokar M. 2015b. Lithostratigraphy and sedimentary environment of the Jahrum Formation in two anticlines of Jahrum and Tudej. Iranian Journal of Petroleum Geology, 4 (8): 85-111. (in Persian) Salih H. D. 2012. Larger benthic foraminiferal assemblages from Sinjar Formation, SW Sulaimaniyah City Kurdistan region, Iraq. Iraqi Bulletin of Geology and Mining, 8 (1): 1-17. Serra-Kiel J. Hottinger L. Caus E. Drobne K. Ferrandez C. Jauhri A. K. Less G. Pavlovec R. Pignatti J. Samso J. M. Schaub H. Sirel E. Strougo A. Tambareau Y. Tosquella J. and Zakrevskaya E. 1998. Larger foraminiferal biostratigraphy of the Tethyan Paleocene and Eocene. Bulletin de la Societe geologique de France, 169 (2): 281-299. Scheibner C. and Speijer R. P. 2009. Recalibration of the Tethyan Shallow-Benthic Zonation across the Paleocene-Eocene Boundary, the Egyptian Record. Geologica Acta, 7: 195-214. Seyrafian A. 1998. Petrofacies analysis and depositional environment of the (Eocene), south-southwest of Burujen, Iran. Carbonates and Evaporites, 13 (1): 91-99. Seyrafian A. and Mojikhalifeh A. 2005. Biostratigraphy of the Late Paleogene-Early Neogene succession, North Central border of Persian Gulf, Iran. Carbonate and Evaporites, 20 (1): 91-97. Sirel E. 2009. Reference sections and key localities of the Paleocene stages and their very shallow/shallow-water three new benthic foraminifera in Turkey. Revue de Paleobiologie, Geneve, 28 (2): 413-435. Taheri A. Vaziri-Moghaddam H. and Seyrafian A. 2008. Relationships between foraminiferal assemblages and depositional sequences in Jahrum Formation, Ardal area (Zagros Basin, SW Iran). Historical Biology, 20: 191-201. Vaziri-Moghaddam H. Seyrafian A. and Taraneh P. 2002. Biofacies and sequence stratigraphy of the Eocene succession, at Hamzeh-Ali area, north-central Zagros, Iran. Carbonates and Evaporites, 17: 60-67. Vecchio E. Barattolo F. and Hottinger L. 2007. Alveolina horizons in the Trentinara Formation (Southern Apennines, Italy). stratigraphic and paleogeographic implications, Rivista Italiana di Paleontologia e Stratigrafia, 113 (1): 21-42. Wynd J. G. 1965. Biofacies of the Iranian Oil Consortium Agreement area: Iranian Oil Operating Companies, Geological and Exploration division, Report no. 1082. Zhang Q. Willems H. and Ding L. 2013. Evolution of the Paleocene-Early Eocene larger benthic foraminifera in the Tethyan Himalaya of Tibet, China. International Journal of Earth Science, 102: 1427-1445. Zohdi A. Mousavi-Harami R. Moallemi S. A. Mahboubi A. and Immenhauser A. 2013. Evolution, paleoecology and sequence architecture of an Eocene carbonate ramp, southeast Zagros Basin, Iran. GeoArabia, 18 (4): 49-80.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 491 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 598 |