تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,652 |
تعداد مقالات | 13,408 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,253,410 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,089,883 |
پالینوستراتیگرافی و پالئواکولوژی سازند نیور، تیکدر، شمالغرب کرمان، ایران مرکزی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش های چینه نگاری و رسوب شناسی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 2، دوره 35، شماره 1 - شماره پیاپی 74، فروردین 1398، صفحه 1-22 اصل مقاله (1.65 M) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jssr.2019.108889.1034 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
حسین هاشمی1؛ فرشته سجادی* 2؛ ندا بهرامی حصاری3 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشیار گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه خوارزمی، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشیار گروه زمین شناسی دانشگاه تهران، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3کارشناسیارشد دانشکده زمینشناسی، پردیس علوم، دانشگاه تهران، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پالینومورفهای متنوعی شامل آکریتارکها، سیست پرازینوفیتها، کیتینوزوآها، اسکلوکودونتها و اسپورها با حفظشدگی متوسط تا خوب در قسمتی از (90 متر) نهشتههای سازند نیور (200 متر) در برش چینهشناسی تیکدر، شمالغرب کرمان، ایران مرکزی وجود دارند.پالینوفلورای مطالعهشده شامل1 گونه (متعلق به 1 جنس) از سیست پرازینوفیتها، 25 گونه (منتسب به 14 جنس) از آکریتارکها، 8 گونه (مربوط به 6 جنس) از کیتینوزوآها، و 2 گونه (متعلق به 2 جنس) از اسپورها است. بر اساس پراکندگی چینهشناسی آکریتارکها یک بایوزون تجمعی محلی با عنوانEvittia denticulata denticulata- Lophosphaeridium papillatum-Eupoikilofusa striatifera assemblage zone در 90 متر از نهشتههای سازند نیور در برش چینهشناسی مطالعهشده معرفی شد؛ علاوهبراین، دو قسمت بدون پالینومورف، یکی به ضخامت 65 متر در قاعده و دیگری به ضخامت 45 متر در بالای سازند نیور، در برش چینهشناسی تیکدر وجود دارند. در پالینوفلورای مطالعهشده، آکریتارکها وکیتینوزوآهای دارای ارزش چینهشناسی نظیرEupoikilofusa striatifera ، Geron amabilis، Spinachitina fragilis و Ancyrochitinaconvexa وجود دارند. باتوجهبه وجودنداشتن شکلهای شاخص سیلورین میانی و پسین در پالینوفلورای سازند نیور، نهشتههای مطالعهشده به سیلورین پیشین (Llandovery) نسبت داده میشوند. فراوانی نسبی AOM شفاف در نهشتههای مورد مطالعهشده به استثنای نمونههای 318 تا 326 (38 تا 88 متر بالاتر از قاعدۀ سازند نیور در برش چینهشناسی تیکدر) نشاندهندۀ رسوبگذاری با نرخ کم در محیط دریایی حاشیۀ قارهای و کماکسیژن است. سایر دادههای پالینوفاسیس ازجمله نسبت پالینوماسرالهای اپک تیغهای به همبعد و نسبتAOM به پالینومورفهای دریایی نیز نتیجهگیری یادشده را تأیید میکنند. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پالینوستراتیگرافی؛ پالینومورفهای دریایی؛ پالئواکولوژی؛ سازند نیور؛ ایران مرکزی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه جغرافیای دیرینه، پراکندگی نهشتهها و خشکیزایی وسیع در سیلورین ایران سبب تقویت فرضیۀ تداوم حرکات شاغولی وابسته به فاز کالدونین، گسترش جهانی یخچالها و افت جهانی سطح آب دریاها میشود. باوجود خشکیزایی وسیع، نهشتههای سیلورین تاکنون از نواحی محدودی در البرز شرقی، ایران مرکزی و جنوبشرقی زاگرس گزارش شدهاند. نبوی (1976) معتقد است درنتیجۀ جنبشهای کالدونین، شمال و شمالغرب ایران از آب خارج شدهاند و مرز خشکی یادشده از علیآباد گرگان آغاز و به زردکوه بختیاری میرسد؛ هرچند وجود نهشتههای سیلورین در تالش محدودۀ خشکی یادشده را مبهم میکند. وجود سنگهای آتشفشانی از نوع بازالتهای زیردریایی ویژگی مهم نهشتههای سیلورین ایران است که بازشدگی پوستۀ کراتونی سکوی پالئوزوئیک ایران را تأیید میکند (Aghanabati 2008). نهشتههای سیلورین که در ایران مرکزی به نام سازند نیور شناخته میشوند در برش چینهشناسی الگو از سنگآهکهای قهوهای تیرۀ مرجاندار، میانلایههایی از شیل و افقهایی از دولوستون در قاعده تشکیل شدهاند. فراوانی انواع فسیلها (مرجانها، بازوپایان و کنودونتها) همراه با پالینومورفهای دریایی (آکریتارکها و کیتینوزوآها) در برشهای چینهشناسی الگو و مرجع علاوهبر شناسایی چند میکروفاسیس در نهشتههای یادشده و تأیید رسوبگذاری در محیط دریایی کمعمق نزدیک به ساحل باعث انتساب این واحد سنگی به سیلورین میانی- پسین شده است (Aghanabati 2004; Lotfoallahi et al. 2012). برای تعیین سن نسبی، پالینوزوناسیون و بازسازی محیط دیرینۀ سازند نیور بر اساس پالینومورفها، پالینوفلورای این واحد سنگی در برش چینهشناسی تیکدر، شمالغرب کرمان مطالعه شد.
موقعیت جغرافیایی برش چینهشناسی تیکدر و لیتوستراتیگرافی سازند نیور برش چینهشناسی مطالعهشده در روستای تیکدر با مختصات جغرافیایی ˝26 ´53 °56 طول شرقی و ˝57 ´42 °30 عرض شمالی در 8 کیلومتری شمالشرق چترود و شمالغرب کرمان واقع شده است (شکل 1). سازند نیور در برش چینهشناسی یادشده از 200 متر ماسهسنگ، سیلتستون، سنگآهک و شیل تشکیل شده که با ناپیوستگی فرسایشی روی سازند شیرگشت و زیرسازند پادها قرار گرفته است (شکل 2).
شکل 1- موقعیت جغرافیایی و مسیر دسترسی به برش چینهشناسی تیکدر
شکل 2- ستون چینهشناسی سازند نیور در برش چینهشناسی تیکدر
تاریخچۀ مطالعههای پیشین روتنر (Ruttner 1961) سازند نیور را بخشی از سری زیرین (Liegend Series) معرفی کرده است، سپس فلوگل و روتنر آن را مطالعه (Flügel and Ruttner 1962) و درنهایت، روتنر و همکاران آن را (Ruttner et al. 1970) معرفی و توصیف کردهاند. روتنر و همکاران (Ruttner et al. 1968) برش چینهشناسی شاهد (Reference Section) این واحد سنگی را در کوههای درنجال، 90 کیلومتری جنوب برش چینهشناسی نمونۀ سازند نیور انتخاب و معرفی کردهاند. مرز زیرین سازند نیور با سازند شیرگشت بر اثر درهمریختگی ناشی از نفوذ و تزریق سنگهای آذرین مشخص نیست؛ اما مرز بالایی آن با سازند پادها همشیب است. اگرچه وجود ماکروفسیلهای جانوری ازجمله مرجانها (Flügel 1962)، براکیوپودها و نرمتنان (Stepanov 1968) در رسوبات برشهای چینهشناسی تیپ و شاهد این سازند مؤید سن سیلورین پیشین تا سیلورین پسین این واحد سنگی درنظر گرفته شده است ظاهراً کنودونتهای این سازند در ناحیۀ شیرگشت بیانکنندۀ سن دونین پیشین برای بخش فوقانی سازند نیور هستند (Walliser 1968). علوی نائینی (Alavi Naini 1972) در بزکوه، جنوب دشت ویراب، سن سازند نیور را سیلورین تعیین کرده است. زاهدی (Zahedi 1973) طبقههای سیلورین منطقۀ سُه کاشان را قابلقیاس با سازند نیور ناحیۀ شیرگشت دانسته و به براکیوپودها بهعنوان تنها شکلهای فسیلی بهدستآمده از رسوبات یادشده اشاره کرده است. افشار حرب (Afshar Harb 1979) برای نخستینبار رسوبات سازند نیور در نواحی قلّی و رُباط قَربیل کپهداغ را مطالعه و پسازآن، قویدل سیوکی (Ghavidel-Syooki 1990) سن خلاندوری- ونلوک را بر اساس پالینومورفها پیشنهاد کرده است. ودیج (Weddige 1983) بر اساس کنودونتها و تنتاکولیتها، سن سازند نیور در کوههای پونهزار واقع در جنوبغربی بینالود را امسین آغازین تعیین کرده است. ایستو و همکاران (Aistov et al. 1984) با مطالعۀ بریوزوآها و کرینوئیدهای نهشتههای سازند نیور در ناحیۀ خور، در دو محل کوه آبریزو و کوه معراجی بهترتیب سن سیلورین پیشین و سیلورین- دونین پیشین را پیشنهاد کردهاند. سازند نیور در انارک (یزد) را شارکوسکی و همکاران (Sharkovski et al. 1984) مطالعه کردهاند؛ در این مطالعه، حضور Favositesgothlandicus معرف سن سیلورین و وجود Nichlosonella sp.aff. N. vaupeliformis در بخش تحتانی این سازند نشاندهندۀ سن اردویسین درنظر گرفته شده است. بختیاریفرد (1992) با مطالعۀ پالینولوژی نهشتههای برش چینهشناسی تیپ سازند نیور سن سیلورین پیشین- میانی (خلاندوری تا ونلوک) را برای این رسوبات تعیین کرده و نبود چینهشناسی بین سازندهای نیور و پادها (سیلورین پسین تا دونین میانی) را به فاز کالدونین نسبت داده است. قویدل سیوکی (Ghavidel-Syooki 2000, 2001) با مطالعۀ آکریتارکهای سازند نیور در برش چینهشناسی کوه سالوک، جنوبغرب بجنورد ضمن معرفی یک بایوزون تجمعی (assemblage zone VI)، سن سیلورین پیشین را برای این نهشتهها پیشنهاد کرده و بر اساس حضور آکریتارکها، محیطی دریایی را برای تشکیل رسوبات این سازند در نظر گرفته است. قویدل سیوکی (Ghavidel-Syooki 2003) ضمن مطالعۀ پالینومورفهای سازند نیور در برش چینهشناسی کوه بقو، جنوبغربی کاشمر، سن خلاندوری- ونلوک آغازین را پیشنهاد کرده و محیط رسوبگذاری نهشتههای یادشده را محیطی دریایی درنظر گرفته است. مطالعۀ پالینومورفهای سازند نیور در البرز شرقی توسط قویدل سیوکی و ویکولی (Ghavidel-Syooki and Vecoli 2006) به معرفی چهار بایوزون به سن خلاندوری (روآدین- تلیچین) منجر شده است. مهرجردی (Mehrjerdi 2001) با مطالعۀ پالینومورفهای سازند نیور در شمال طبس، بایوزون تجمعی آکریتارکی به سن سیلورین پیشین (خلاندوری) را شناسایی کرده است. قویدل سیوکی (Ghavidel-Syooki 2006) با مطالعۀ زیستچینهنگاری کیتینوزوآهای سازند نیور در ناحیۀ کپهداغ، جادۀ اسفراین- بجنورد با معرفی سه بایوزون، سن خلاندوری- ونلوک را برای این سازند درنظر گرفته است. همچنین او پیشنهاد کرده منطقۀ مطالعهشده طی سیلورین پیشین بخشی از ابرقارۀ گندوانا بوده است و پالینومورفهای آن با مجموعه فسیلی سیلورین زاگرس و کشورهای عربستان سعودی، الجزایر، لیبی، مراکش و اسپانیا مشابه است. لطفاللهی و همکاران (2012) با مطالعۀ محیط رسوبی و چینهنگاری سکانسی سازند نیور در برش چینهشناسی مرجع، نه میکروفاسیس معرف محیطهای ساحل، لاگون، سد، دریای محدودشده، دریای باز و رمپ میانی را که در محیط رسوبگذاری قدیمی از نوع رمپ تشیکل شدهاند تشخیص و نهشتههای یادشده را به سیلورین پیشین (خلاندوری) نسبت دادهاند.
روش کار و ترکیب پالینوفلورای مطالعهشده باتوجهبه احتمال وجود پالینومورفها در رسوبات آواری ریزدانه (Traverse 2007)، نمونهبرداری از افقهای مناسب موجود در سازند نیور انجام شد. روشهای معمول در پالینولوژی برای جداسازی پالینومورفها از رسوبات دربرگیرنده استفاده شدند (Barss and Williams 1973; Phipps and Playford 1984; Wood et al. 1996)؛ بر این اساس، کلریدریکاسید 10 درصد برای انحلال کربناتها و اکسیدهای آهن و فلوریدریکاسید 40 درصد برای انحلال سیلیکاتها استفاده شد. کلریدریکاسید 50 درصد برای ازبینبردن ژل سیلیکاتۀ ایجادشده و محلول کلرورروی (ZnCl2) با وزن مخصوص 2 گرم بر سانتیمترمکعب و کمتر برای افزایش فراوانی نسبی پالینومورفها استفاده شد. گفتنی است آمادهسازی نمونههای سنگی سازند نیور در آزمایشگاه پالینولوژی مدیریت اکتشاف شرکت ملی نفت ایران انجام شد و اسلایدهای پالینولوژی آمادهشده برای مطالعه در اختیار نویسندگان قرار داده شدند. پالینومورفهای نسبتاً متنوع با حفظشدگی متوسط تا خوب شامل آکریتارکها، سیست پرازینوفیتها، کیتینوزوآها، اسکولکودونتها و اسپورها در پالینوفلورای سازند نیور در برش چینهشناسی تیکدر وجود دارند. بهمنظور تعیین محیط تشکیل رسوبات موردمطالعه، فراوانی نسبی عناصر پالینولوژی در 15 میدان دید تصادفی هرکدام از اسلایدهای موردبررسی شمارش و مشخص شد. در مرحلۀ بعد، فراوانی نسبی عناصر پالینولوژی یادشده شامل پالینومورفهای دریایی، اسپورها، Amorphous Organic Matter (AOM) تیره و روشن و فیتوکلاستهای تیره تعیین و نمودارهای مربوطه ترسیم شدند. بهمنظور تعیین نوع محیط دیرینه، نرخ رسوبگذاری و میزان اکسیژن عواملی مانند نسبت AOM شفاف به تیره، نسبت پالینومورفهای دریایی به AOM، نسبت اسپورها به پالینومورفهای دریایی، نسبت پالینوماسرال اپک همبعد به انواع اپک تیغهای و نسبت آکریتارکها به یکدیگر بر اساس بلندی زواید آنها بررسی شد.
پالینوستراتیگرافی میکروفیتوپلانکتونهای دریایی نسبت به پالینومورفهای خشکی در پالینومورفهای سازند نیور در برش چینهشناسی تیکدر تنوع و فراوانی نسبی بیشتری دارند. در پالینوفلورای موردمطالعه 1 گونه (متعلق به 1 جنس) از سیست پرازینوفیتها، 25 گونه (منتسب به 14 جنس) از آکریتارکها، 8 گونه (مربوط به 6 جنس) از کیتینوزوآها و 2 گونه (متعلق به 2 جنس) از اسپورها شناسایی شده است (پلیتهای 3-1). از پالینومورفهای دریایی آکریتارکهایی نظیر Evittiadenticulatadenticulata و Veryhachiumtrispinosum فراوانی نسبی بیشتری دارند اما شکلهایی مانند Geronguerillerus و Ecthymabrachionanatolion دارای فراوانی نسبی بسیار کمتری هستند؛ بهطوریکه در پالینوفلورای سازند نیور تنها 1 نمونه از هریک از گونههای یادشده یافت شد. از کیتینوزوآها Spinachitinafragilis فراوانی نسبی بیشتر و شکلهایی نظیر Sphaerochitinalongicollis فراوانی نسبی کمتری دارند. از پالینومورفهای معرف محیطهای خشکی (اسپورها) شکلهای ساده با تقارن شعاعی و علامت ترایلت در نهشتههای سازند نیور در برش چینهشناسی تیکدر دیده میشوند اما هیچ نمونۀ مونولتی مشاهده نمیشود. اسکولکودونتها در پالینوفلورای مطالعهشده فراوانی نسبی درخور توجهی دارند. شکلهای شاخصی از کیتینوزوآها و آکریتارکهای سیلورین پیشین در پالینوفلورای سازند نیور در برش چینهشناسی تیکدر وجود دارند که در مطالعههای پیشین از آنها در پالینوستراتیگرافی نهشتههای سیلورین ایران و نقاط مختلف جهان استفاده شده است. بر اساس الگوی پراکندگی میکروفیتوپلانکتونهای دریایی در بخشی از نهشتههای مطالعهشده، یک بایوزون تجمعی غیررسمی با عنوان Evittia denticulata denticulata- Lophosphaeridium papillatum-Eupoikilofusa striatifera assemblage zone در 90 متر سیلتستون، سنگآهک، آهک رسی با میانلایههایی از شیل و ماسهسنگ سازند نیور معرفی شده است (شکل 3). در این بایوزون آکریتارکهایی نظیر Leiosphaeridia tenuissima، Ecthymabrachion anatolion، Elektoriskos pogonius، Elektoriskos sp.، Eupoikilofusa filifera، Eupoikilofusa striata، Eupoikilofusa striatifera، Evittia denticulata denticulata، Geron sp. cf. G. amabilis، Geron guerillerus، Geron sp.، Goniosphaeridium sp. cf. G. connectum، Helosphaeridium echiniformis، Helosphaeridium tongiorgii، Leiofusa sp. cf. L. simplex، Lophosphaeridium sp. cf. L. papillatum، Lophosphaeridium papulatum، Micrhystridium henrii، Micrhystridium stellatum، Multiplicisphaeridium martiniae، Multiplicisphaeridium ramispinosum، Multiplicisphaeridium sp. cf. M. rochesterensis، Oppilatala insolita، Solisphaeridium inaffectum، Veryhachium bulliferum و Veryhachium trispinosum و کیتینوزوآهایی مانند Conochitina sp. cf. C.edjelensis، Conochitina tuba، Spinachitina fragilis، Lagenochitina sp.، Fungochitina pistilliformis، Sphaerochitina longicollis، Ancyrochitina convexa، Ancyrochitina convexa و Ancyrochitina sp. cf. A.diabolus نیز وجود دارند. علاوهبراین، باتوجهبه وجودنداشتن پالینومورفها در نمونههای مربوط به 65 متری بخش قاعدهای و 45 متری بخش فوقانی سازند نیور در برش چینهشناسی تیکدر، دو زون بدون فسیل (Barren interval zone) در سنگهای کربناته، شیل و ماسهسنگهای بهترتیب بخشهای زیرین و بالایی این واحد سنگی شناسایی شدهاند (شکل 3).
شکل 3- گسترش چینهشناسی پالینومورفهای سازند نیور، تیکدر، شمالغرب کرمان (نشانههای لیتولوژیک در شکل 2)
انواعی از کیتینوزوآها شامل Conochitina edjelensis، Conochitinatuba، Spinachitina fragilis، Ancyrochitina convexa Sphaerochitina، Fungochitina، Lagenochitina که از نهشتههای سیلورین بالتیک، عربستان سعودی و ایران گزارش شدهاند (Verniers et al. 1995, Nestor 1994, Paris et al. 1995, Ghavidel-Syooki and Winchester-Seeto 2004) در رسوبات سازند نیور در برش چینهشناسی تیکدر نیز وجود دارند. در بایوزونهای مبتنی بر کیتینوزوآها برای رسوبات سیلورین برزیل (Grahn et al. 2000) و نهشتههای سازند نیور در برش چینهشناسی مطالعهشده جنسهای Conochitina، Spinachitina، Ancyrochitina و Sphaerochitina بهطور مشترک دیده میشوند. قویدل سیوکی و خسروی (1994) با معرفی بایوزونهای V و VIبر اساس پراکندگی چینهشناسی آکریتارکها و بایوزن C4باتوجهبه الگوی گسترش چینهشناسی کیتینوزوآ، سازند سرچاهان را به سیلورین پیشین نسبت دادهاند. پالینومورفهای مشترک بین بایوزونهای یادشده و بایوزون معرفیشده در برش چینهشناسی مطالعهشده عبارتند از: Sphaerochitina longicollis، Ancyrochitina، Evittia denticulate، Multiplicisphaeridium. قویدل سیوکی (2001) با مطالعۀ آکریتارکهای سازند نیور در برش چینهشناسی کوه سالوک، جنوبغرب بجنورد ضمن معرفی یک بایوزون تجمعی (assemblage zone VI) سن سیلورین پیشین را برای این نهشتهها پیشنهاد کرده است. نمونههای مشترک بین بایوزون یادشده و بایووزن معرفیشده در نهشتههای سازند نیور در برش چینهشناسی تیکدر شامل آکریتارکهای در حد جنس ازجمله Veryhachium، Helosphaeridium و Multiplicisphaeridium هستند. بختیاریفرد (1994) با مطالعۀ آکریتارکهای رسوبات مقطع چینهشناسی تیپ سازند نیور و معرفی پنج بایوزون در نهشتههای یادشده، بایوزونهای I، II و III را به خلاندورین و بایوزون های IV و V را به ونلوکین نسبت داده است. انواعی از آکریتارکها ازجمله Eupoikilofusa striatifera، Evittia denticulata، Veryhachium trispinosum، Lophosphaeridium،Leiofusa ، Leiosphaeridia و Micrhystridium بین بایوزون معرفیشده در رسوبات سازند نیور در برش چینهشناسی تیکدر و بایوزونهای I تا III درنهشتههای برش تیپ این واحد سنگی بهطور مشترک وجود دارند.
سن نسبی نهشتههای مطالعهشده در برش چینهشناسی تیکدر کیتینوزوآهایی نظیر Spinachitinafragilis (شاخص رودانین) و Ancyrochitinaconvexa (معرف آرونین) و همچنین آکریتارکهایی با ارزش چینهشناسی شناختهشده نظیر Eupoikilofusa striatifera و Geronsp. cf. G. amabilis حضور دارند که مجموعاً سن سیلورین پیشین (Llandovery) را برای رسوبات دربرگیرنده پیشنهاد میکنند. آکریتارکها و کیتینوزوآهای یادشده قبلاً نیز از برش چینهشناسی مرجع سازند نیور (Bakhtiyarifard 1992)، رسوبات سیلورین سازند سرچاهان (Ghavidel-Syooki 2000;Ghavidel-Syooki and Winchester-Seeto 2004)، سیلورین عربستان سعودی (Paris et al. 1995) و استونی (Nestor 1980; 1994) گزارش شدهاند. گفتنی است باتوجهبه وجودنداشتن پالینومورفها در نهشتههای بخشهای قاعدهای و فوقانی سازند نیور در برش چینهشناسی تیکدر (شکل 3)، تعیین مرزهای زیرین و بالایی این واحد سنگی با سازند شیرگشت (اردویسین) در پایین و سازند پادها (دونین) در برش چینهشناسی مطالعهشده صرفاً بر اساس اطلاعات لیتوستراتیگرافی انجام شده است.
پالینوفاسیسهای رسوبات سازند در برش چینهشناسی تیکدر تعیین نسبت AOM شفاف (نبود اکسیژن) به انواع تیره (وجود اکسیژن) یکی از راههای تشخیص میزان اکسیژن محیط رسوبگذاری است (Tyson 1995). بررسی این نسبت در رسوبات مطالعهشده (شکل 4) نشان میدهد نسبت AOM شفاف به انواع تیره (به استثنای نمونههای 318 تا 326 مربوط به 38 تا 88 متر بالاتر از قاعده) همواره بیش از 1 است (شکل 5، نمودار a)؛ این ویژگی نشاندهندۀ شرایط بدون اکسیژن تا نیمهاکسیدان است.
شکل 4- نسبت AOM شفاف به AOM تیره؛ الف. نمونۀ 316، ب. نمونۀ 324
شکل 5- پراکندگی چینه شناسی و تغییرات فراوانی نسبی عناصر پالینولوژی در نمونههای مطالعهشده
در نمونههای مطالعهشده (به استثنای نمونۀ 339) AOMها فراوانی درخور توجهی دارند (شکل 6)؛ این ویژگی نشاندهندۀ نرخ رسوبگذاری کمی است که در اثر آن و در حضور اکسیژن، مواد آلی تجزیه و به AOM تبدیل شدهاند. در نمونۀ 339 افزایش درخور توجه فراوانی نسبی پالینومورفهای دریایی گویای افزایش مقطعی نرخ رسوبگذاری و متعاقب آن حفظشدگی بسیار خوب پالینومورفها است (شکل 5، نمودار b).
در نمونههای مطالعهشده (به استثنای نمونههای 322 و 324)، نسبت زیاد پالینومورفهای دریایی به عناصر خشکی نشاندهندۀ دوربودن محیط رسوبگذاری از خط ساحلی قدیمی است (شکل 7). در نمونههای 322 و 324 افزایش فراوانی نسبی عناصر خشکی و نیز AOM تیره ممکن است معرف کمعمقشدن محیط رسوبگذاری باشد (شکل 5، نمودار c) و وجود استروماتولیتها و براکیوپودها در بخشی از توالی مطالعهشده تأییدکنندۀ این نتیجهگیری است؛ البته شایان توجه است کمبودن میزان عناصر خشکی در نمونههای مطالعهشده ممکن است بهعلت کمیاببودن گیاهان خشکی (در ابتدای دورۀ سیلورین) باشد؛ اگرچه گیاهان اولیه در دورۀ اردویسین در خشکیها وجود داشتهاند قطعیترین شواهد فسیلی گیاهان خشکی به سیلورین میانی (Wenlock) مربوط هستند (Cocks 2005).
شکل 7- فراوانی پالینومورفهای دریایی نسبت به اسپورها (نمونۀ 322)
در نمونههای مطالعهشده، پالینوماسرالهای تیرۀ همبعد (P1) فراوانی نسبی بسیار بیشتری نسبت به انواع تیغهایشکل (شکل 5، نمودار d) دارند (شکل 8). فراوانی نسبی درخور توجه پالینوماسرالهای تیرۀ همبعد نشاندهندۀ کمعمقبودن محیط تشکیل رسوبات مطالعهشده است. رسوبات سازند نیور در برش چینهشناسی مرجع و در نواحی قلّی و رباط قرابیل در البرز شرقی نیز در محیط دریایی کمعمق نهشته شدهاند (Ghavidel-Syooki 1990; Bakhtiyarifard 1992).
شکل 8- فراوانی فیتوکلاست های اپک همبعد به تیغهای (نمونۀ 322)
بر اساس نتایج مطالعههای پیشین (برای نمونه Staplin 1961; Downie1973; Jacobson 1979; Swire 1991) آکریتارکهای با ریختشناسی پیچیده و زواید بلندتر در محیطهای دورتر از خط ساحلی وجود دارند؛ درحالیکه انواع با ریختشناسی ساده و بدون زواید یا دارای زواید کوتاه معرف رسوبگذاری در محیطهای نزدیک به خط ساحلی هستند (شکلهای 9 و 10).
شکل 9- شیوۀ پراکندگی انواع آکریتارکها در بخشهای مختلف حوضۀ رسوبی (برگرفته از Swire 1991)
شکل 10- شیوۀ پراکندگی انواع کیتینوزوآها در نواحی مختلف حوضۀ رسوبی ( برگرفته از Swire 1991)
در پالینوفلورای سازند نیور در برش چینهشناسی تیکدر، آکریتارکهای با زواید نسبتاً بلند (به استثنای نمونههای 318 تا 326 مربوط به 38 تا 88 متر بالاتر از قاعده) فراوانی نسبی بیشتری دارند (شکل 11)؛ بر این اساس، نهشتههای سازند نیور در برش چینهشناسی مطالعهشده غالباً در محیطهای دور از ساحل تشکیل شدهاند هرچند شواهدی درمورد رسوبگذاری در محیطهای کمعمقتر نیز وجود دارند (شکل 5، نمودار e). افزایش فراوانی نسبی آکریتارکها و کیتینوزوآهای شاخص محیطهای کمعمق نظیر Leiosphaeridia، Micrhystridium و Sphaerochitina longicollis در این بخش از توالی مطالعهشده نشاندهندۀ همین مطلب است (شکل 5، نمودار f).
شکل 11- الف. فراوانی آکریتارکهای با زواید کوتاه (نمونۀ 324)، ب. فراوانی آکریتارکهای با زواید بلند (نمونۀ 339)
نتیجه در نهشتههای سازند نیور در برش چینهشناسی تیکدر پالینومورفهای متنوعی شامل آکریتارکها، کیتینوزوآها، اسکلوکودونتها و اسپورها با حفظشدگی متوسط تا خوب وجود دارند. در پالینوفلورای مطالعهشده 1 گونه (متعلق به 1 جنس) از سیست پرازینوفیتها، 25 گونه (منتسب به 14 جنس) از آکریتارکها، 8 گونه (مربوط به 6 جنس) از کیتینوزوآها و 2 گونه (متعلق به 2 جنس) از عناصر خشکی (اسپورها) شناسایی شدهاند. بر اساس گسترش چینهشناسی میکروفیتوپلانکتونهای دریایی در رسوبات مطالعهشده، یک بایوزون تجمعی غیررسمی با عنوان Evittia denticulata denticulata- Lophosphaeridium papillatum- Eupoikilofusa striatifera assemblage zone معرفی شده است. بر اساس ارزش چینهشناسی شکلهایی مانند Spinachitina fragilis، Ancyrochitina convexa، Geron sp. cf. G .amabilis و Eupoikilofusa striatifera رسوبات سازند نیور در برش چینهشناسی مطالعهشده به سیلورین پیشین (Llandovery) نسبت داده شده است. با استفاده از انواع عناصر پالینولوژی ازجمله پالینومورفهای دریایی و خشکی، فیتوکلاستها و نیز AOMها برای بازسازی محیط دیرینه میتوان نتیجه گرفت نهشتههای سازند نیور در برش چینهشناسی تیکدر در محیط دریایی حاشیۀ قارهای، شرایط نیمهاکسیدان تا بدون اکسیژن و با نرخ رسوبگذاری غالباً کم نهشته شدهاند؛ البته شواهد پالینولوژی در تأیید کاهش عمق و افزایش میزان اکسیژن بهطور مقطعی در محیط رسوبی یادشده وجود دارند.
سپاسگزاری از مدیریت محترم اکتشاف شرکت ملی نفت ایران برای دراختیارقراردادن اسلایدهای پالینولوژی نمونههای سازند نیور در برش چینهشناسی تیکدر و از داوران محترم برای دقتنظر و ارائۀ پیشنهادهای سازنده صمیمانه سپاسگزاری میشود. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
AfsharHarb A. 1979. The stratigraphy, tectonic and petroleum geology of Koppeh Dagh region. Northern Iran, PhD thesis, petroleum Geology Section, Royal School of Mines, Imperial College, London, 316p. Aghanabati S. A. 2004. Geology of Iran. Geological Survey and Mining Exploration of Iran, 606p. In Persian. Aghanabati S. A. 2008. Stratigraphic lexicon of Iran. Geological Survey and Mining Exploration of Iran, Tehran, 2 (Devonian- Permian), 664p. In Persian. Aistov L. Melnikov B. Krivyakin B. Morozov L. and Krivyakin V. 1984. Geology of the Khur Area (Central Iran), Explanatory text of the Khur Quadrangle Map 1:250,000. Alavi-Naini M. 1972. Etude geologique de la region de Djam. Geological Survey of Iran, Report, 23: 288p. Bakhtiyarifard A. 1992. Palynostratigraphy and palaeobiogeography research of the Niur Formation at type section in Ozbak- kuh. MSc thesis. University of Shahid Beheshti. 140p. In Persian. Barss M. S. and Williams G. L. 1973. Palynology and nano-fossil processing techniques. Geological Survey of Canada, Department of Energy, Mines and Resources, 44: 25- 73. Cocks L. R. M. 2005. Silurian. in Selly R. C., Cocks L. R., and Plimer I. R. Encyclopedia of Geology. Elsevier Academic Press, 3345p. Combaz A. 1967. Unmicrobios du Tremadociendans un sondaged’Hassi-Messaoud. Actes Soc. Linn. Bordeaux 104 B, 29: 1-26. Cramer F.H. 1969. Plant spores from the Eifelian to GivetianGosseletia Sandstone Formation near Canadas, Asturias, Spain. Pollen et Spores, 11: 425-447. Cramer F.H. 1970. Acritarchs and chitinozoans from the Silurian Ross Brook Formation, Nova Scotia. The Journal of Geology, 78 (6): 745-749. Cramer F. H. and Diéz M. Del C. R. 1972. North American Silurian palynofacies and their spatial arrangement Acritarchs. Palaeontographica, Abt. B., 138: 107- 180. Deflandre G. 1945. Microfossiles des calcairessiluriens de la Montagne Noire. Annual de Paleontologie, 31: 41-75. Delabroye A. Vecoli M. Hints O. and Servais T. 2011. Acritarchs from the Ordovician- Silurian Boundary Beds of the Valga-10 Drill Core, Southern Estonia (Baltica) and their stratigraphical and palaoeobiogeographical implications. The Palynological Society, 35 (1): 4- 45. Dorning K.J. 1981. Silurian acritarch distribution in the Ludlovianshelf area of South Wales and the WelshBorderland. In: Neale R. and Brasier M.B. (eds.). MicrofossilsfromRecent and fossilshelfseas, Ellis Horwood. Chichester, 31-36. Downie C. 1959. Hystrichospheresfrom the SilurianWenlock Shale of England. Palaeontology, 2 (1): 56-71. Downie C. 1973. Observations on the nature of acritarchs. Palaeontology, 2 (16): 259-239. Eisenack A. 1931. NeueMikrofossilien des baltischenSilurs I. PalaeontologischeZeitschrift, 13: 74-118. Eisenack A. 1932. NeueMikrofossilien des baltischenSilurs. II. PalaeontologischeZeitschrift, 14: 267- 277. Eisenack A. 1937. NeueMikrofossilien des baltischenSilurs IV. Paläeontologische Zeitschrift, 19: 217–243. Eisenack A. 1938. Hystrichosphaerideen und verwandten Formenimbaltischen Silur. Zeitschriftfür Geschiebeforschung und Flachlandsgeologie, 14 (1): 1-30, pl. 1-4. Eisenack A. 1955. Chitinozoen, Hystrichosphären und andere Microfossilienausdem Beyrichia-Kalk. SenckenbergianaLethaea, 36(1-2): 157-188. Eisenack A. 1958. Tasmanites Newton, 1875 und Leiosphaeridian.g. alsGattungen der Hystrichosphaeridea. Palaeontographica, Abt. A, 110 (1-3): 1-19. Eisenack A. Cramer F.H. and Diéz M. Del C.R. 1973. Katalog der fossilenDinoflagellaten, Hystrichospharen und VerwandtenMikrofossilien, Band III Acritarcha 1. Teil. E. Schweizerbart, Stuttgart, 1104 p. Flügel H. 1962. KorallenausdemSilur von Ozbak-Kuh (NE Iran).GeologischeBundesanstalt, 105: 287-330. Flügel H. and Ruttner A. W. 1962. Vorbericht über paläontölogisch-stratigraphische Untersuchungenim paläozoikum von Ozbak-Kuh (NE-Iran), Mit 1 Abbildung. Geologische Bundesanstalt, 146-150. Ghavidel-Syooki M. 1988. Palynostratigraphy and palaeoecology of the Faraghan Formation of southeastern Iran, PhD Thesis, Michigan State University, 279p. Ghavidel-syooki M. 1990. The encountered acritarchs and chitinozoans from Mila, Ilbeik, and Zard-Kuh formations in Tang-e-Ilebek at Zard-Kuh region and their correlation with Palaeozoic sequence of Chal-i-Sheh area in Zagros Basin of Iran. Proc. Symp. Diapirism with special refere-nce to Iran. Geological Survey of Iran, Tehran, 1: 141-218. In Persian. Ghavidel-syookiM. 1994. Palynological study ofthe Ordovician sediments and Faraghan Formation at the kuh-e-Surmehand determine the age-related relationship based on microfossils. Iranian Journal of science, 12: 28- 35. Ghavidel-syooki M. and Khosravi M. E. 1995. Investigation of Palaeozoic sediments at Tange-e-Zakeen of Kuh-e-Faraghan and introduction to Siahu and Sarchahan formations in the Zagros Basin. Geological Survey of Iran.4 (14): 1-21. In Persian. Ghavidel-Syooki M. 2000. Palynostrtigraphy and palaeobiogeography of Lower Palaeozoic strata in the Ghelli area, northeastern Alborz range of Iran (Kopet- Dagh region). Exploration Division, National Iranian Oil Company, 11 (4): 305-318. Ghavidel-Syooki M. 2001. Palynostratigraphy and palaeobiogeography of the Lower Palaeozoic sequence in the northeastern Alborz range (Kopet- Dagh region) of Iran, in Goodman, D. K. & Clarke, R. T. (eds.), Proceedings of the IX International Palynological Congress, Houston, Texas, U.S.A. 1996, American Association of Stratigraphic Palynologists Foundation, 17-35. Ghavidel-Syooki M. 2003. Palynostratigraphy and palaeogeography of Lower Palaeozoic strata at Kuh-e- Boghou, southwest of Kashmar city, at eastern Central Iran. Iranian International Journal of Science, 4 (2): 181-207. Ghavidel-Syooki M. 2004. Chitinozoan biostratigraphy and palaeogeography of the lower Palaeozoic strata in Kuh-e-Boghou, southwestern Kashmar city, Central Iran. 11th IPC, Abstracts, 14: 134p. Ghavidel-Syooki M. 2006. Chitinozoan biostratigraphy and palaeogeography of Silurian Strata (Niur Formation) at Eastern Alborz Range (Kopet-Dagh Region) Northeastern Iran. Exploration Directorate of National Iranian Oil Company, 127-146. Ghavidel-Syooki M. and Vecoli M. 2006. Latest Ordovician- Early Silurian chitinozoans from the eastern Alborz Mountain Range, Kopet-Dagh region, northeastern Iran, biostratigraphy and palaeobiogeography. Review of Palaeobotany and Palynology, 145(1-2): 173-192. Ghavidel-Syooki M. and Winchester-Seeto T. 2004. Chitinozoan biostratigraphy and palaeogeography of Lower Silurian strata (Sarchahan Formation) in the Zagros Basin of southern Iran. Memoirs of the Association of Australasian Palaeontologists, 29: 161-182. Grahn Y. Pereira E. and Bergamaschi S. 2000. Silurian and lower Devonian chitinozoan biostratigraphy of the Paraná Basin in Brazil and Paraguay.Palynology, 24: 143-172. Hashemi H. and Playford G. 1998. Upper Devonian palynomorphs of the Shishtu Formation, central Iran Basin, east-central Iran. Palaeontographica, Abt. B, 246: 115-212. Jacobson S. R. 1979. Acritarchs as paleoenvironmental indicators in Middle and Upper Ordovician rocks from Kentucky, Ohio, and New York. Journal of Paleontology, 5 (53): 1197- 1212. Kjellstrom G. 1971. Middle Ordovician microplankton from the Grötlingbo, Borehole no. 1 in Gotland, Sweden. Sveriges Geologiska Undersökning C (669), 65(15): 1-35. Le Hérissé A. 1989. Acritarchesetkystes d’algues Prasinophyceés du Silurien de Gotland, Suéde. Palaeontographia Italica, 76: 57–302. Loeblich A. R. 1970. Morphology, ultrastructure and distribution of Paleozoic acritarchs, Proceeding North American. Paleontological Convention, Chicago 1969, Part G, 705-788. Loeblich A. R. and Tappan H. 1978. Some Middle and Late Ordovician microphytoplankton from Central North America. Journal of Paleontology, 52 (6): 1233-1287. Lotfoallahi I. Hejazi H. and Moussavi. R. 2012. Sedimentary environment and sequence stratigraphy of Niur Formation (Silurian) at the reference section, east central Iran. Monthly Scientific Journal of Exploration and Production, 97: 79- 85. In Persian. Martin F. 1969. Les Acritarches de I' Ordovicienet du SilurienBelges, Détermination et valeurstrtigraphique. Mémoire de I' Institute Royal des Sciences Naturelles de Belgique, 160: 175p. Martin F. 1975. Sur quelqueschitinozoaires Ordoviciens du Quebec et de I'Ontario. Canadian Journal of Earth Sciences, 12: 1006-1018. Martin F. 1983. Chitinozoaires et Acritarches Ordovicien de la plate-forme du Saint-Laurent (Quebec et sud-est de l'Ontario), Bull. Geological Survey of Canada.ِepartment of ٍnergy, Mines and Resources, 310:1-59. Mehrjerdi H. 2001. Palynostratigraphy and palaeobiogeography of a Lower Palaeozoic Sequence in the Type-Section of Shirgesht Formation, Northern Tabas City, East-Central Iran. Iranian International Journal of Science, 2 (2): 1-24. Nabavi H. 1976. An Introduction to Geology in Iran. Geological Survey of Iran. 109p. In Persian. Nestor V. 1980. New chitinozoan species from the lower Llandoverian of Estonia, Proceedings of the Estonian. Academy of Sciences (Eesti NSV TeadusteAkadeemiaToimetised) Geoloogía, 29: 98-107. (in Russian with English summary). Nestor V. 1994. Early Silurian chitinozoans of Estonia and north Latvia. Estonia Academy of Sciences, Institute of Geology,4: 1-163. Paris F. and Deunff J. 1970. Le paleoplanctonllanvirnien de la Rocheau-Merle (Commune de Vieux-Vy-Sur-Couesnon, llle-et-Vilaine). Bulletin, Geological Society. Miner. Bretagne, ser. C, 2: 25-43. Paris F. Verniers J. Al-Hajri S. and Al-Tayyar H. 1995. Biostratigraphy and palaeogeographic affinities of Early Silurian chitinozoans from central Saudi Arabia. Review of Palaeobotany and Palynology, 89: 75-90. Phipps D. and Playford G. 1984. Laboratory techniques for extraction of palynomorphs from sediments. Papers, Department of Geology, University of Queensland, 1 (11), 23 p. Playford G. and DringR.S. 1981. Late Devonian acritarchs from the Carnarvon Basin, Western Australia. Special Papers in Palaeontology, 27, 78 p. Priewalder V. H. 1987. Acritarchenausdem Silur des Cellon-Profils (KarnischeAlpen, Österreich) Abhandlungender. Geologischen Bundesanstalt Band, 40: 1-121. Ruttner A. W. 1961. Berichtubergeologische Aufnahmen in Nordost-Persian 1959/1960. Verh. Geologische Bundesanstalt, 4p. Ruttner A.W. Nabavi M.H. and Hajian J. 1968. Geology of the Shirgesht area (Tabas area, east Iran). Geological Survey of Iran Reports, 4: 1-133. Ruttner A. Nabavi M. H. and Alavi M. 1970.Geology of the Ozbak-Kuh Mountains (Tabas area, East Iran). Geological Survey of Iran, 133p. Sharkovski M. Susov M. and Krivyankin B. 1984. Geology of the Anarak area (Central Iran), Explanatory text of the Anarak Quadrangle Map. Geological Survey of Iran, 19, 143p. Staplin F. L. 1961. Reef controlled distribution of Devonian microplankton in Alberta. Palaeontology, 4: 392-424. Staplin F. L. Jansonius J. and Pocock S. A. J. 1965. Evaluation of some acritachoushystrichosphere genera. Neues Jahrbuchfür Geologieund Paläontologie Abhandlungen, 123: 167-201. Stepanov D. L. 1968. Silurian Stratigraphy of Iran, in 6th Congr. Int. Stratigraphy. Geology. Silurian, IV, Sheffield. Stockmans F. and Williere Y. 1962. Hystrichospheres du Devonienbelge (Sondage de l’Asiled’Alienes a Tournai). Bulletin de la Societebelge de Geologie, de PaleontologieetH’ydrologie, 7(1): 41-77. Swire P. H. 1991. Palynology of a Lower Wenlock (Silurian) shelf-basin transect, Wales and the Welsh Borderland. University of Nottingham, 1- 487. Taugourdeau P. 1963. E´tude de quelquesespéces de Chitinozoaires de la régiond’Edjele´et complements álafaune locale. Revue de Micropaléontologie, Paris, 6: 130-144. Taugourdeau P. 1966. Les Chitinozoaires, techniques d’études, morphologieet classification. MémoirSociete. Géologiquede France, N. S, 45: 1-64. Taugourdeau P. and Jekhowsky B. 1960. Répartitionet description des ChitinozoiresSiluro-Dévoniens de quelquessondages de la C.R. E.P.S., et de la. S.N. Repal au Sahara. Revue de L'institutFrancais du Pétrole, 15: 1199–1260. Traverse A. 2007. Paleopalynology. Second Edition. Springer, 813p. Tyson R. V. 1995. Sedimentary organic matter organic facies and palynofacies, London, Chapman & Hall. Verniers J. Nestor V. Paris F. Dufka P. Sutherland S. and Van Grootel G. 1995. A global Chitinozoabiozonation for the Silurian. Magazine of Geology, 132 (6): 651–666. Walliser D. H. 1968. Preliminary notes on Devonian, Lower and Upper Carboniferous Goniatites in Iran. Geological Survey of Iran, Report, 6 (Contributions to the palaeontology of east Iran), part I: 7-23. Weddige K. 1983. New stratigraphic data on Devonian and Carboniferous formations from the Binalud and Ozbak-kuh Mountains NE Iran. Report of the Geological Survey of Iran, 51: 105-117. Wood G. D. Gabriel A. M. and Lawson J. C. 1996. Palynological techniques processing and microscopy. In: Jansonius J. and McGregor D.C. (eds.): Palynology, Principles and Applications. American Association of Stratigraphic Palynologists Foundation, 1: 29-50. Zahedi M. 1973. Étudegéologique de la région de Soh (W de l’Iran Central). Report of the Geological Survey of Iran, 27: 1-197. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 602 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 719 |