تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,657 |
تعداد مقالات | 13,548 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,068,389 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,226,976 |
واکاوی تجارب زیستۀ زنان شاغل اصفهانی از شیردهی | ||
جامعه شناسی کاربردی | ||
مقاله 3، دوره 30، شماره 1 - شماره پیاپی 73، فروردین 1398، صفحه 21-38 اصل مقاله (869.81 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jas.2018.104028.1100 | ||
نویسندگان | ||
سعیده یراقی* 1؛ سعیده الهی دوست2؛ علی ربانی خوراسگانی3 | ||
1کارشناسی ارشد مطالعات زنان، دانشگاه اصفهان | ||
2کارشناسی ارشد مطالعات زنان دانشگاه اصفهان | ||
3استاد، گروه علوم اجتماعی دانشگاه اصفهان، ایران | ||
چکیده | ||
با ظهور دنیای مدرن و رواج مدرنیته، اشتغال زنان به مسئلهای چالشبرانگیز تبدیل شده است. بهطوری که برخی، حضور زنان در اجتماع را سبب تعالی و رشد زن و جامعه میدانند و برخی دیگر اشتغال زنان را، عاملی برای دورشدن مادران از وظایف همسری و مادری برمیشمارند. مادربودن با تولد فرزند معنا مییابد و تغذیه با شیر مادر سبب تکامل جسمی و روحی کودک و مادر میشود. این مقاله بر آن است تا تجارب زیستۀ زنان شاغل در اصفهان از قوانین شیردهی را واکاوی کند. پژوهش به شیوۀ پدیدارشناسی انجام شده و روش به کار گرفتهشده در آن، کیفی است. برای این منظور با روش نمونهگیری هدفمند 16 نفر از زنان شاغل متأهل دارای فرزند با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند و دربارۀ آنها مصاحبۀ عمیق انجام شد. یافتهها در 256 کد توصیفی و 24 کد تفسیری مقولهبندی شدند و در نهایت 6 کد تبیینی استخراج شد که عبارتاند از: خانوادۀ حمایتکننده، الگوهای شغلی، الگوهای شخصیتی، جایگزین مادر، بر هم کنشهای کار-خانواده و محیط کار بدون حمایت. تجارب شرکتکنندگان در این مطالعه نشان میدهند اشتغال زنان بر شیردهی آنان تأثیر دارد. بهطوری که بیشتر مصاحبهشوندگان به سختیها و مشکلات خود در شیردهی اذعان داشتند. همچنین قوانین حمایت از تغذیه با شیر مادر بهدرستی رعایت نمیشود. بهطوری که بیشتر مادران قادر نیستند از پاس شیر استفاده کنند و در برخی موارد برخلاف میل درونی مجبور به استفادهکردن از شیر خشک میشوند. | ||
کلیدواژهها | ||
اشتغال زنان؛ شیر مادر؛ تعارض کار-خانواده؛ روش کیفی؛ قوانین شیردهی | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه و بیان مسأله خانواده بهمنزلۀ نخستین گروه و مادر بهمنزلۀ محوریترین عضو خانواده، نقشی اساسی در سلامت اعضای خانواده به عهده دارند. حراست از فرزندان بهطور غریزی همزمان با ولادت هر کودک، فرض مسلمی در اولویتهای هر خانواده محسوب میشود (ساروخانی و قریب، 1393). تغذیه با شیر مادر یکی از عوامل مهم ارتباطی بین مادر و کودک در بدو تولد و پس از آن است و شالودۀ مناسبی برای سلامتی جسمی و روحی کودک در آینده محسوب میشود (مجلی و همکاران، 1388؛ چرزی و همکاران، 1389؛ Farymany, 2002؛ Mohamad Beigy et al., 2008). براساس مطالعات انجامشده یکی از عوامل تأثیرگذار بر شیردهی مادران اشتغال مادر است (الهیدوست و همکاران، 1392). با توسعۀ شهرنشینی و تحول زندگی اجتماعی، مشارکت زنان در فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی رو به رشد است. بسیاری بر این باورند که اشتغال زنان با اخلاق جامعه منافات دارد و برخی نیز معتقدند اشتغال زنان موجب میشود آنان به وظایف همسری و مادری کمتر توجه کنند. همچنین سبب افزایش طلاق میشود و نسل آینده از آن آسیب میبینند (ساروخانی، 1370: 859). بخش عمدهای از زنان شاغل بهدلیل جدایی کار از خانواده قادر نیستند بهصورت همزمان وظایف و فعالیتهای شغلی و خانوادگی را انجام دهند. تقریباً همۀ پژوهشهایی که در حوزۀ رابطۀ متقابل کار-خانواده انجام شدهاند، به این مطلب اشاره کردهاند که تعارض کار-خانواده قادر است بر کیفیت زندگی شغلی و خانوادگی تأثیر منفی بگذارد، میزان رضایت فرد از زندگی را پایین بیاورد، سبب پریشانیهای خانوادگی و شغلی شود و در کل افسردگی و ضعف سلامتی را در شخص ایجاد کند (رستگارخالد، 1385: 35؛ سفیری و زارع، 1385: 42)؛ اما در برخی مطالعات انجامشده بر اهمیت تکثر نقشها و تأثیر مثبت آن در ارتقای وضعیت روحی و جسمانی زنان تأکید شده است (احمدنیا و کامل، 1396: 120). مطالعات نشان دادهاند شیردادن زنانی که در طی سال اول تولد فرزندشان به کار بازمیگردند، زودتر از زنانی متوقف میشود که کار بیرون از منزل ندارند. یکی از بزرگترین موانع شیردهی، کار بیرون از منزل مادران است. مطالعات نشان میدهند شیردهی مادرانی که خارج از منزل کار میکنند تا زمانی که هنوز به کار برنگشتهاند، با مادران خانهدار برابر است؛ اما پس از برگشت به کار شیردادنشان بهطور فاحشی کاهش مییابد (قطبی، 1387). تغذیه با شیر مادر نقشی تعیینکننده در تکامل جسمی و روحی کودک بر عهده دارد (کلیشادی و هاشمیپور، 1384؛ وفا و همکاران، 1387؛ سلطانی و همکاران، 1391؛ کلانتری و شناور، 1389؛ اسماعیلزاده و همکاران، 1390؛ نیکپور و همکاران، 1388)؛ ازاینرو، ترویج تغذیه با شیر مادر سبب کاهش بیماریها و افزایش سلامت افراد در آینده میشود. ازطرفی امروزه مادران زیادی به کار بیرون از خانه اشتغال دارند. اگرچه در محیط کار قوانین حمایتی از تغذیه با شیر مادر وضع شده است، خروج زنان از منزل بر شیردهی آنها تأثیرگذار است؛ ازاینرو، این پژوهش قصد دارد تجارب زیستۀ زنان شاغل اصفهانی از شیردهی را بررسی و واکاوی کند.
چارچوب تجربی پژوهش پژوهشهای داخلی احمدیفراز و همکاران (1393) در پژوهشی که به روش پدیدارشناسی انجام شده است، تجارب زنان شاغل پیرامون نقش مادری را تبیین کردهاند و نشان دادهاند قبول نقشهای متعدد همسری، مادری و شغلی در زنان شاغل سبب بهوجودآمدن انتظارات نقشی گوناگون و اجبار در پاسخگویی به آنها شده است. ایفای این نقش مهم در مادران شاغل با تحمل سختیهای فراوانی همراه است که ممکن است بر سلامت جسمی و روانی آنان تأثیر بگذارد. نتایج پژوهش ابوالقاسمی و مرقاتیخویی (1390) نشان میدهند شاغلبودن مادر، از عوامل بازدارندۀ ترویج تغذیه با شیر مادر است. نتایج پژوهش خیاطی (1386) نشان میدهند مدت شیردهی با شغل مادر ارتباط منفی دارد. حاجیان (1380) الگوی شیردهی مادران در شهرستان بابل را بررسی کرده است. نتایج این پژوهش که به روش کمی روی 600 مادر شهری و روستایی انجام شده است، نشاندهندۀ موفقیت شیردهی مادران بهویژه مادران روستایی است. همچنین بیانکنندۀ این نکته است که ارتقای بیشتر تغذیه با شیر مادر به آموزشهای پیش از زایمان (بهویژه در مادران شهری و نخستزا)، توجه به مسائل روانی مادران، فراهمکردن تسهیلات لازم، مرخصی زایمان و دوران شیردهی در مادران شاغل و پیروی از فرهنگ و سنتهای ملی بستگی دارد.
پژوهشهای خارجی نتایج مطالعۀ انجامشده توسط اسپیبی و همکاران[1] (2007) با روش پدیدارشناسی نشان میدهند مادرانی که آموزش میدیدند بهسبب حمایتشدن و اطلاعاتی که دریافت میکردند، توانایی بهتری برای غلبه بر مشکلات شیردهی داشتند. مقالۀ ریپییانگ و نونان[2] (2012) نشان میدهد مادرانی که طول مدت بیشتری کودک خود را با شیر مادر تغذیه میکنند، نسبت به مادرانی که کودک خود را مدت زمان کوتاهتری با شیر خود تغذیه میکنند یا با شیر خشک تغذیه میکنند، درآمد کمتری دارند که این امر نشاندهندۀ نابرابری جنسیتی در محیط خانه و کار است. عبارت اصلی بهدستآمده در پایاننامۀ انجامشده توسط استوارتگلن[3] (2012) «وجود تعارض» بود و مشارکتکنندگان با تعارضات عاطفی، اجتماعی و فیزیکی روبهرو بودند. این مطالعه نتایج مطالعات قبلی را تأیید میکند؛ نتایجی مبنی بر اینکه محیط کار از مادران شیرده حمایت چندانی نمیکند و هنگامی که مادر سعی میکند هم مادر خوب و هم کارمند خوب باشد، تعارضات افزایش مییابد. مطالعۀ انجامشده به روش پدیدارشناسی توسط بلینتکسن و همکاران[4] (2011) درتوصیف تجارب شیردهی، نشان میدهد ایدهآلهای تغذیه با شیر مادر با سختیهایی همراه است و تقسیم مسئولیتها در ارتباط با کودک در موفقیت در تغذیه با شیر مادر مؤثر است. همچنین اشتغال و شیردهی سبب ناهماهنگی در زندگی زنان و تغییر در نقش آنان میشود. مطالعۀ ظفر و گوینو[5] (2008) دربارۀ زنان شاغل پرستار، سبب کشف تجارب شیردهی این دسته از زنان شده است. نتایج نشان میدهند با وجود آنکه آنان از اهمیت و ارزش شیر مادر اطلاع کافی دارند، تنشهای شغلی اجازۀ عمل به این وظیفه را به آنان نمیدهد. چنانچه پژوهشهای مختلف داخلی و خارجی نشان میدهند شیردهی مادران شاغل با مشکلاتی روبهروست. در کشور ما بحث اشتغال و مشکلات زنان شاغل طی چند دهۀ اخیر مطرح شده است و پژوهشهای کمی مسائل و مشکلات زنان شاغل را مطرح کردهاند. در کشورهای دیگر اگرچه سالهاست اشتغال زنان و مسائل پیرامون آن مطرح شده است، همچنان زنان در هماهنگی فعالیتهای شغلی، خانوادگی و مادری با چالشهایی روبهرو هستند. جمعبندی پژوهشهای خارجی نشان میدهند محیطهای شغلی در بیشتر مواقع حمایتکننده نیستند و مادران برای شیردهی با مشکلاتی روبهرو میشوند. بررسی پژوهشهای داخلی نشان میدهد اگرچه پژوهشهایی در زمینۀ شیردهی مادران انجام شده است، زمینههای اجتماعی مسئله کمتر بررسی شدهاند. ازطرفی پژوهشهای انجامشده در داخل کمیاند و متغیرهای پنهانی و تجارب مادران از شیردهیشان را برسی نکردهاند؛ ازاینرو، با توجه به اینکه مطالعات کیفی، زمینهای را برای کشف متغیرهای بررسینشده در بستر طبیعی و تجارب افراد مطالعهشده فراهم میکنند و اوضاع و شرایط کنونی را تحلیل و پیشنهادهایی را ارائه میکنند، استفاده از این روش راهکارهای جدیدی برای ارتقای تغذیه با شیر مادر ارائه میکند.
چارچوب مفهومی پژوهش در این بخش از مقاله برخی نظریههای مطرح در حوزۀ مادری، خانواده، فمینیست، آسیبشناسی روانی و فشار و تعارض نقش ارائه شده است. با توجه به اینکه پژوهش حاضر به روش پدیدارشناسی انجام شده است، از این نظریهها میتوان بهمنزلۀ راهنمای نظری برای تفسیر و تبیین بیشتر ابعاد موضوع مطالعهشده یا به عبارت دیگر ارتقای حساسیت نظری (استراوس و کوربین، 1377) در پژوهش استفاده کرد. در این قسمت برخی از مهمترین نظریههای مرتبط برای هدایتکردن اهداف پژوهش آورده شدهاند:
مادری انجام مجموعهای از کارها برای فرزندان است؛ بنابراین، مادری با فرزندارشدن معنا مییابد. مادران همزمان با بارداری خود احساس مسئولیت ویژهای مییابند. این احساس با زایمان و در مراحل رشد کودک گسترش مییابد. مراقبت، حمایت، محبت، بازی و تربیت سلسله اموریاند که مادران در ارتباط با فرزندان خویش انجام میدهند. زمانی که مادری فرزند خود را شیر میدهد، او را از غریزۀ مادری، محبت آمیخته با آن و برکات تماس بدنی نیز بهرهمند میکند. براساس روایات، هر شیری که به فرزند نوشانده شود از شیر مادرش بابرکتتر نیست؛ بنابراین، هم ازنظر ویژگیهای روانی و هم ازنظر قوای بدنی، زنان برای مادری آمادهاند. احساس مادرانۀ پرورش و مراقبت از کودکان در همۀ زنان به ودیعه نهاده شده است. هورمون پرولاکتین را هورمون محبت مادری مینامند که براثر آن، زن قدرت لازم برای هرگونه فداکاری دربارۀ فرزندش را به دست میآورد؛ بنابراین، همدلیکردن و شیوۀ مادری زنان امری ذاتی است. ازطرفی وضعیت برتری اخلاقی زنان به آنها این احساس رضایت را میدهد تا علیه موقعیت مادری شورش نکنند. در متون دینی اسلامی فرزندآوری یکی از مهمترین اهداف ازدواج است؛ ازاینرو، همسری و مادری برای زنان دو نقش اصلی و اولویتدار است (علاسوند، 1390: 2/112-97). فمینیستها خاطر نشان کردهاند که باید بین قابلیت طبیعی بچهدارشدن و نقش طبیعی اجتماعی مادر تمایز قائل شد. مادرشدن تنها مفهومی ساخته و پرداختۀ اجتماع نیست؛ بلکه ازنظر تاریخی نیز مفهومی خاص دارد. به این معنا که هویت اصلی و مشغولیت عمدۀ زنان پنداشته شده است (آبوت و والاس، 1380: 131). کرافت معتقد بود رشد علمی و عقلانی زنان به آنان کمک میکند همسران و مادران بهتری باشند. درواقع، او نقش مادری را میستود؛ اما سیمون دوبوار و شولامیت فایرستون معتقد بودند برچیدن بساط مادری به شکل کنونیاش، عامل مهمی در تغییر جامعه است. فمینیستهای لیبرال تقدس نقش مادری را ساختگی و عاملی مهم در پیدایش مشکلات مربوط به این نقش برای زنان به شمار میآورند. فمینیستهای سوسیالیست معتقدند مادری از آن جهت مشکلساز است که قدرت اقتصادی به دست مردان است و در این وضعیت اقتصادی زنان مادر میشوند. فمینیستهای رادیکال نگاهی دوگانه به مادری دارند. ازنظر آنان مادری هم منبعی از ارزشها و ویژگیهای خاص زنان و هم شکلی از سرکوب آنان است که مردسالاری آن را نهادینه کرده است. گروهی از فمینیستها بهدلیل اعتقاد به تفاوتهای ذاتی بین زن و مرد، برای زنبودن و مادربودن ارزش قائلاند. آنان اخلاق مراقبت را اخلاق زنانه یا مادرانه میدانند. کارل گیلیکان ارتباط خوب میان مادر و فرزند را الگوی اطمینانبخش هر ارتباط میداند (علاسوند، 1390: 2/113-115).
تعارضها و انتظارهای نقش جنسی بهطور معمول حس خود کاذب به بار میآورند؛ یعنی از زنان انتظار میرود همیشه خانم باشند، هرگز ناسزا نگویند یا عصبانی نشوند، مردان را خشنود کنند و آنان را شکست ندهند. بعد از سالها زندگی در چنین شرایطی، خشم و ناکامی در زنان متراکم میشود و بیشتر بهصورت رفتارهای خودویرانگر بروز میکند (پروچسکا و نورکراس، 1389: 496). ناراحتی نهان مادران ناشی از استرسهایی است که از حمایتنکردن جامعه از تغییر نقشهای آنها نشئت میگیرد. امروزه زنان وارد نقشهای تازهای شدهاند و استقلال بیشتری کسب کردهاند؛ ولی از آنجا که جامعه از تغییرکردن همراه با آنها اکراه دارد، مانع موفقیت آنها میشود. زنان در نقشهای شغلی جدید حق انتخاب کمی برای مراقبت از فرزندان دارند، شوهران آنها مایل نیستند در فرزندپروری و مسئولیتهای خانهداری با آنها همشأن باشند و کارفرمایان معدودی تمایل دارند نوبتهای کاری انعطافپذیر برای آنها قائل شوند. فشار و تلاش برای برقرارکردن توازن بین کار و خانهداری سبب شده است زنان بسیاری گرفتار اضافهبار نقش و فشار نقش شوند. فشار نقش عبارت است از فشارهای متضاد نقشهای متفاوت. تعارض نقش یعنی برخورد نقشها با هم. مثل زمانی که عناصر موجود در مادر خوب بودن با عناصر دانشجوی خوب بودن در تعارض قرار میگیرند. فشارهای نقش اجازه نمیدهند فرد وظایف نقشهای دیگر را انجام دهد. بسیاری از زنان بهدلیل سپردن فرزندانشان به مهد کودک، احساس میکنند باید بین مادر خوب بودن و داشتن یک شغل بامعنی و هدفمند، یکی را انتخاب کنند (پروچسکا و نورکراس، 1389: 508).
ازلحاظ تفاوتهای جنسی، نقشهایی که به زنان و مردان در جوامع مختلف سپرده میشود، متفاوت است. نتایج مطالعۀ کوماروفسکی نشان میدهند میان دو نقشی که در آن واحد به دختران محول شده است تعارض آشکاری وجود دارد: نقش نخستین که نقش زنان نامیده میشود زنان را ناگزیر میکند حساستر و ملایمتر از مردان باشند و سلطهجویی و ستیزهجویی آنها کمتر باشد و پیش مردان خود را دلربا جلوه دهند و به زناشویی و کودکان علاقهمند باشند. نقش دوم که نقش جدید نامیده میشود از زن صفات و شیوۀ رفتاری توقع دارد که تقریباً شبیه صفات و شیوۀ رفتار مردان است. این وضع در زندگی بسیاری از زنان مشکلات بزرگی را به وجود میآورد (اتوکلاینبرگ، 1386: 2/429). آندره میشل معتقد بود مادری، خانهداری و همسری، نقشهاییاند که زنان در حوزۀ خانوادگی بر دوش میگیرند. گاهی به این نقشها، نقشهای اجتماعی افزوده میشود. انجام همۀ این کارها با هم، گرانبار و نیازمند صرف انرژی فراوان و مدیریت شایسته است. در موارد بسیاری انسجام آنها با یکدیگر تداخل پیدا میکند و موجب تعارضهای گوناگون در زندگی زنان میشود. میشل با مطالعات خود در کشورهای مختلف نتیجه میگیرد حتی اگر زن در بیرون از خانه کار کند، سنگینترین وظایف مربوط به کار خانه را بر دوش دارد و شوهرش در کار خانه به او یاری نمیرساند (ساروخانی، 1370: 171). بیوم[6] (1971) معتقد است احساس گناه، نگرانی و اضطراب زنان شاغل بیشتر از زنان خانهدار است (به نقل از جمشیدی، 1381: 46). پارسونز خانواده را بخشی از نظام کل جامعه میداند که بر مبنای تفکیک نقشهای جنسی بنا شده است. تخصص و تفکیک نقشها به حفظ نظام خانوادگی و وحدت آن کمک میکند و مبنای اجتماعیکردن کودک است. مرد رییس خانواده و نقش نانآور را بر عهده دارد و زن نقش بانوی خانه را ایفا میکند. نقش اقتصادی مرد و شغل او تعیینکنندهترین پایگاه حقوق خانواده و نقش اصلی مرد در جامعه است و خانهداری اساسیترین فعالیت و نقش زن است. زن مدار زندگی خانوادگی است. از دیدگاه او تفکیک جنسیتی نقشها در شکلگرفتن شخصیت کودک نقش قاطعی دارد. پسر خود را با پدر همانند میکند و دختر به مادر تأسی میجوید. اشتغال زن علاوه بر آنکه موقعیت عاطفی زن در خانواده را متزلزل میکند، بهسبب رقابت شغلی زن با شوهر سبب ناهماهنگی و نابسامانی خانواده میشود (ریتزر، 1377: 466). آبوت نیز به ترک بازار کار توسط زنان شاغلی اشاره میکند که کودکان خردسال دارند یا دوران بارداری و زایمان را سپری میکنند. گرچه با تخصیص امکاناتی چند، ترک بازار توسط این زنان روزبهروز کمتر میشود، بهدلیل مسئولیتهای خانگی همچنان شمار مادرانی که شغل تماموقت دائمی دارند، بسیار اندک است. مارتین و رابرتز نیز داشتن فرزند کوچک را دلیل اصلی کنارهگیری زنان از بازار کار میدانند و مشاغل پارهوقت را مشاغلی ایدهآل برای اینگونه زنان به شمار میآورند (آبوت و والاس، 1380: 187-186). نخستین نظریهپردازان نقش غالباً به جنبههای منفی تعدد نقش توجه میکردند. بهطوری که تعدد روابط با دیگران منبع فشار روانی و ناپایداری اجتماعی است و اضافهشدن هر نقش اضافی بهمنزلۀ افزایش تقاضا برای زمان و انرژی شخص است و از آنجا که افراد انرژی و زمان کافی در اختیار ندارند، تنها قادرند به یک نقش در ازای کمرنگشدن سایر نقشها متعهد شوند. در این وضعیت رقابت بین نقشها اجتنابناپذیر میشود و روابط بین مجموعه نقشهای فرد و انطباق فرد را با نقشهای چندگانهای که بر عهده گرفته است، دچار مشکل میکند. نتیجۀ چنین وضعی فشار نقش است. بر این اساس ترکیب نقشهای شغلی-خانوادگی تأثیر منفی بر هم دارد و چون فرد توانایی ندارد تقاضاهای هر دو نقش را ارضا کند، به اضافهبار و تعارض نقش دچار میشود؛ بنابراین، شخص برای اینکه به کار یا خانواده تعهد شدید پیدا کند باید از تعهد قوی به نقش دیگر صرف نظر کند که این موضوع بهویژه برای مادران شاغل که اشتغال تماموقت دارند بیشتر صادق است و تأثیر منفی بر سلامت روانی و روابط اجتماعی آنها دارد (رستگارخالد، 1385: 35). کاترین حکیم در نظریۀ ترجیح چنین توضیح میدهد که زنان در سه دستۀ متفاوت سبک زندگی قرار میگیرند: 1- زنان تطابقیافته 2- زنان کارمحور 3- زنان خانهمحور. زنان تطابقیافته زنانیاند که ترجیح میدهند بین کار و خانوادۀ خود بدون هیچگونه برتری ارتباط برقرار کنند. آنهایی که بعد از داشتن بچه به شغل نیمهوقت روی میآورند جزء این دستهاند. شغلهای فصلی و موقت نسبت به مشاغل تماموقت تعادل بیشتری بین کار و خانواده به وجود میآورند. زنان کارمحور، با وجود افزایش تحصیلات و مهارتهای زنان در دهههای اخیر، در اقلیت قرار دارند. این دسته از زنان بر فعالیتهای رقابتی تمرکز میکنند، زندگی خانوادگی آنها پیرامون کار است و بسیاری از آنها بدون بچه میمانند؛ اما بیشتر مردان کارمحورند؛ ازاینرو، این نظریه پیشبینی میکند که مردان بیشتر در مشاغل تجارت، سیاست و دیگر مشاغل رقابتی باقی میمانند؛ زیرا تنها اقلیت زنان در شرایط یکسان با مردان آمادگی برای اولویتدادن به کارشان را دارند. زنان خانهمحور یا خانوادهمحور نیز در اقلیتاند. اینگونه زنان پس از ازدواج با بهادادن به زندگی خانوادگی، ترجیح میدهند کار نکنند. مگر اینکه مشکلات مالی برای آنان به وجود آید. این سه دسته زنان در ارزشها، اهداف و روحیه با یکدیگر متفاوتاند (Hakim, 2000: 355). جهانیشدن فرهنگی بهواسطۀ وسایل ارتباط جمعی جدیدی که در اختیار دارد، نظامهای ارزشی، نظامهای معنایی و شیوهها و سبک زندگی جوامع را دگرگون کرده است؛ برای مثال میتوان به تغییر نوع نگاه به فرزندآوری اشاره کرد. در اوضاع و احوال کنونی گرایشهای جهانیساز نهادهای مدرن پابهپای تحولات و دگرگونیهای متعدد در حوزههای گوناگون زندگی روزمرۀ اجتماعی حرکت کردهاند و درنهایت، حتی بر حوزۀ فعالیتهای شخصی و خصوصی افراد نیز تأثیر عمیق بر جای گذاشتهند. در جوامع گذشته مردم کشاورزی، فرزند زیاد و فامیل گسترده را افتخاری برای خود میدانستند؛ اما در دنیای امروزی، زنان با کسب آگاهی در زمینههای تنظیم خانواده و شیوههای پیشگیری از بارداری، بهدنبال ایدهآلهای زندگی، رفاه بیشتر و در نتیجه فرزند کمترند. گیدنز در این رابطه از اصطلاح «تجربۀ واسطهای» استفاده میکند که منظور از آن فناوریهای جدید پیامرسانی مانند تلفن و رایانۀ شبکهدارشده و رسانههای جمعی چون روزنامه، سینما، رادیو، تلویزیون و نظایر آنهاست. در سایۀ سپهر اطلاعاتی یادشده ارزشهایی چون رفاه فردگرایانه، سودجویی، طمع و آسایش خودخواهانه بین زنان و دختران سرتاسر جهان تبلیغ میشود (Giddens, 2006). گیدنز در این زمینه بر این باور است که امروزه خانواده دچار دگرگونیهایی شده است که در کشورهای غربی و صنعتی این دگرگونیها پیشروی کردهاند و بهمرور زمان در حال جهانیشدناند. او باور دارد که امروزه داشتن فرزند یک هزینۀ بزرگ اقتصادی است. به همین دلیل تعداد فرزندان هر خانواده بهطور میانگین به 2/1 کاهش یافته است که کمترین میانگین در طول تاریخ بشر است. ازنظر او امروزه داشتن فرزند نسبت به گذشته، بیشتر تصمیمی عاطفی است و ما در عصری زندگی میکنیم که میتوان آن را عصر طلایی فرزند یا عصر فرزند عزیز نامید. این در حالی است که در گذشته، فرزندان بهمنزلۀ اعضای اصلی اقتصاد خانواده مطرح بودند و فرزند زیاد بهویژه داشتن فرزند پسر، برای کسب درآمد بیشتر یا دفاع از خانواده در تعارضات و تنازعات قدیمی و قبیلهای یک ارزش به شمار میرفت .(Sheikhi, 2003) همچنین نگرش نقش جنسیتی زن و مرد به ترتیب خانهداری و نانآوری بوده و تغییر کرده است. زنبودن و مردبودن ازنظر وظایف و هویتهایی که ایجاب میکند، معنای روشن و مشخص ندارد و امروزه زنان و مردان در چارچوب سرنوشتی که بهواسطۀ نقش آنها از پیش تعیین شده است، زندگی نمیکنند. همچنین موقعیت زنان و روابط میان دو جنس مساواتطلبتر شده است (Giddens, 2006). امروزه زنان چندان خود را مکلف به فرزندآوری و تربیت آن نمیبینند و برای خود نقشها و وظایف جدیدی قائلاند که در زمینۀ توسعه و پیشرفت فردی آنان است؛ به عبارتی، امروزه زنان فراتر از حوزۀ خصوصی و نقش مادری و همسری نقش بر عهده میگیرند و منابع هویتساز آنان گوناگون شده است (عنایت و پرنیان، 1392).
روششناسی پژوهش در این مطالعه از روش پدیدارشناسی استفاده شده است که یکی از انواع روش کیفی است. هدف اساسی پدیدارشناسی کاهش تجربههای فردی به پدیدهای است که توصیف ماهوی آن بهلحاظ جهانی و عمومی امکانپذیر شود؛ درواقع، در روش پدیدارشناسی، پژوهشگر بهدنبال جمعآوری اطلاعات از اشخاصی است که یک پدیدهای را تجربه کردهاند تا بتوانند براساس آن اطلاعات، به توصیفی مرکب از ماهیت آن تجربه ازنظر آن افراد برسند (ایمان، 1388: 277-275). روش پدیدارشناسی درصدد درک لایههای عمیق معنایی تجربۀ زیستۀ برخی افراد دربارۀ یک مفهوم یا پدیده است. این روش ساختار آگاهی در تجربههای انسانی را بررسی میکند (محمدپور، 1390: 1/86).
سؤالات پژوهش این پژوهش درصدد فهم عمیق تجارب زیستۀ زنان شاغل از قوانین حمایتی شیردهی در محیط کار است که در این زمینه پرسشهای زیر مطرح میشود: تجارب مادران شاغل از تغذیه با شیر مادر چیست؟ مشکلات مادران شاغل دربارۀ تغذیه با شیر مادر چیست؟ به چه میزان محیط کار از تغذیه با شیر مادر حمایت میکند؟ آیا قوانین شیردهی در محیط کار بهخوبی رعایت میشود؟
جامعۀ مطالعهشده و روش نمونهگیری روش نمونهگیری هدفمند بود. فنهای نمونهگیری هدفمند بهطور عمده در روشهای کیفی استفاده میشوند. در نمونهگیری هدفمند پژوهشگر ویژگیهای جمعیت موردعلاقه را مشخص و افراد دارای این مشخصات را پیدا میکند (محمدپور، 1390: 2/32). همچنین در بیشتر مطالعات پدیدهشناسی نمونه کمتر از ده نفر بوده است (حاجباقری، 1385: 31). در این پژوهش با 16 زن شاغل متأهل برای رسیدن به حد اشباع اطلاعات مصاحبه شد. معیار رسیدن به اشباع دادهها دسترسینداشتن به اطلاعات بیشتر و غیرتکراری در مصاحبههای بعدی بود.
ابزار مطالعه شیوۀ گردآوری دادهها در این مطالعه مصاحبۀ عمیق بود و مصاحبهها بهصورت نیمهساختاریافته انجام شد. چکلیستی از موارد مصاحبه در اختیار پژوهشگر قرار گرفت تا فرایند مصاحبه بهطور پیوسته کنترل شود. مصاحبهها بین 60 تا 90 دقیقه طول کشید و مکالمات با استفاده از دستگاه ضبط صوت، ضبط و سپس لغتبهلغت روی کاغذ پیاده شد.
اعتبار پژوهش سابقۀ بحث از مسائل مربوط به اعتبار در پژوهش کیفی به بیش از نیم قرن میرسد. در خلال چند سال اخیر دو رهیافت متفاوت دربارۀ مسئلۀ اعتبار در ادبیات پژوهش کیفی ظهور یافته است که یکی از آنها، رهیافت «مذاکرهای» مبتنی بر تعامل فعال بین پژوهش و مشارکتکنندگان در آن با استفاده از مجموعهای از رویههاست. اعتبار اعضا[7] زمانی اتفاق میافتد که یک پژوهشگر نتایج میدانی برگرفته را به اعضا برمیگرداند تا دربارۀ کفایت آن داوری کنند (محمدپور، 1390: 2/197). در این پژوهش نیز برای قابلیت اعتبار اظهارات شرکتکنندگان پس از تجزیهوتحلیل هر مصاحبه، پژوهشگر دوباره به آنان مراجعه و درستی مطالب را با نظر آنان بررسی کرد و در برخی موارد اصلاحات را انجام داد.
روش تجزیهوتحلیل دادهها در این مطالعه دادهها با استفاده از روش 7مرحلهای کولایزی (استراوس و کوربین، 1377؛ محمدپور، 1390: 280) تجزیهوتحلیل شدند. ابتدا متون کلیۀ مصاحبههای انجامشده با دقت مطالعه شد تا فهم کاملی از عقاید، تجارب و اظهار نظر شرکتکنندگان فراهم شود. در دومین گام جملات و عبارات اصلی استخراج شد. در مرحلۀ سوم تلاش شد تا معانی هر جمله درک و فرمولبندی و دستهبندی شود و بهصورت مجموعهای از مفاهیم و معانی درون خوشههایی دستهبندی شود. بر این اساس پس از دستهبندی و تلفیق کدهای تکراری و تشکیل دستهبندیهای جدید 456 کد استخراج شد. این معانی فرمولبندیشده بهصورت خوشههایی از موضوعات، دستهبندی شدند که در این پژوهش بهمنزلۀ مفاهیم (کدهای توصیفی) یا کدهایی شناخته میشوند که بیشتر به اصطلاحات استفادهشده در مصاحبه نزدیک است؛ پس از این مرحله تمامی ایدههای بهدستآمده در قالب یک توصیف بسیار مفصل از پدیدۀ مطالعهشده، زیر عنوان کدهای تفسیری جمعبندی شد. این کدها مشتمل بر معانی دادهشده به کدهای توصیفی است. در این مرحله 456 زیرکد تفسیری استخراج شد که پس از ادغام آنها 24 کد تفسیری به دست آمد. درنهایت در آخرین مرحله کدهای تفسیری به 6 کد تبیینی تقلیل یافت.
یافتههای پژوهش بعد از جمعآوری عبارات بهدستآمده از مصاحبه، آنها کدگذاری توصیفی و تفسیری شدند و در مرحلۀ آخر 6 کد تبیینی به دست آمد. کدهای تبیینی شامل این موارد است: خانوادۀ حمایتکننده، الگوهای شغلی، الگوهای شخصیتی، جایگزین مادر، بر هم کنشهای کار - خانواده، محیط کار بدون حمایت.
خانوادۀ حمایتکننده این کد تبیینی نشاندهندۀ جایگاه باارزش خانواده در جامعه و کارکرد حمایتی آن است و 3 کد تفسیری دارد که عبارتاند از: محبت و صمیمیت در محیط خانواده، همسر حمایتکننده و نقش حمایتی مادربزرگ. در ادامه این موارد تبیین میشوند: محبت و صمیمیت در محیط خانواده: یکی از مهمترین عملکردهای خانواده ارضای نیاز عاطفی اعضای آن است. داشتن آگاهی و توانمندی مدیریت در این زمینه یکی از ویژهترین وظایف اعضای خانواده است. منصوره (کارشناسیارشد) چنین بیان میکند: «... در رابطه با همسرم بیشتر ازلحاظ عاطفی براش مهمه. خیلی با هم صحبت میکنیم. اون تایمهایی که با هم هستیم با هم صحبت میکنیم...». نقش حمایتی مادربزرگ: در سالهای اخیر بهدلیل تغییر در بافت اجتماعی و استقلال بیشتر زوجینی که تازه ازدواج کردهاند و به دنبال آن جدایی محل زندگی والدین از فرزندان و ازطرفی افزایش اشتغال بیرون از خانه بین زنان، نقش مراقبتی و حمایتی مادربزرگ و پدربزرگ نسبت به نوهها کمتر شده است؛ اما به نظر میرسد برای زنان شاغلی که فرزند دارند، بهویژه در سالهای اولیۀ رشد کودک نیاز به حمایت مادربزرگها بیشتر احساس میشود. حس اعتماد و آرامشی که در مادر از نحوۀ نگهداری فرزندش هنگام اشتغال ایجاد میشود، در کاهش خستگیهای روحی او بسیار مؤثر است. در این رابطه منصوره (کارشناسیارشد) چنین بیان میکند: «وقتی سر کارم فرزندم پیش مادرم است. به نظر من بهترین کسی که میتونست از بچهام نگهداری کنه، مامانم بودند. اگه مامانم نبود، سر کار نمیرفتم؛ یعنی بچهام را مهد نمیگذاشتم». همسر حمایتکننده: همسر نقش بسیار مهمی در حمایت جسمی و روانی از مادر دارد و با حمایتهای خود از شیردهی، نگهداری و حتی اشتغال زن میتواند سبب تداوم شیردهی شود. الهام (کارشناسیارشد) ابراز میدارد که: «همسرم تقریباً خیلی زیاد با من همکاری دارند. وقتی خسته از سر کار برمیگردم، پذیرش گرمی دارند. حالا در کارهای خانه بهم کمک بکنند، الان در نگهداری بچه هر کاری از دستشان بربیاید. در رفتوآمد بیایند ببرند. تا حد امکان کاری که از دستشان برآمده برام انجام دادهاند».
الگوهای شغلی یکی از تجربههای زیستۀ مصاحبهشوندهها که در روند زندگی خانوادگی زنان شاغل تأثیر زیادی داشت، الگوهای شغلی بود. این کد تبیینی، 4 کد تفسیری دارد که شامل این موارد است: مشاغل نیمهوقت و خانگی، انگیزههای شغلی، وابستگی شغلی و نگرش مثبت به اشتغال زنان. در زیر این موارد توضیح داده میشوند: مشاغل نیمهوقت و خانگی: در گذشته فعالیتهای شغلی زنان به فضای خانه و بیشتر بدون مزد و برای خود زن محدود بود. زنان ازجمله کسانی بودند که تمایل به کار خارج از خانه و با دستمزدی هرچند اندک را داشتند. این مسئله سبب شد آنها از نقش همسری و مادری خود فاصله بگیرند که طبیعتاً آسیبهایی را ازجمله تأخیر در ازدواج و فرزندآوری بهدنبال داشت. اعظم (32ساله) در این زمینه چنین بیان میکند: «...ما هیچوقت زنی نداشتیم که بیکار باشه که کارش فقط پختوپز و تمیزکردن خونه و شستن بچهها باشه... یه زن باید چندبعدی باشه؛ هم باید بتونه کمک شوهرش باشه، هم بتونه مادر خوبی باشه، خودش رشد پیدا کنه... الان یه اتفاق بدی افتاده که زنای ما یا میرند در یه محیطی مشغول کار میشند یا در خونه میمونند و فسیل میشند که هر دوی اینا اشتباهه. به نظر من باید یه تداخل کاری صورت بگیره که هم زن بتونه یه فرصت اشتغال داشته باشه هم به تربیت فرزند بپردازه». انگیزههای شغلی: آنچه از تجربۀ زیستۀ مصاحبهشوندگان در زمینۀ انگیزههای اشتغال به دست آمد، شامل استقلال مالی و انگیزههای غیرمالی است. انگیزههای غیرمالی شامل علاقه به فعالیتهای اجتماعی، پویایی و حرکت و خنثینبودن، متفاوتشدن با زنان خانهدار، احساس مفیدبودن، ثبات شخصیتی و احساس وظیفه نسبت به جامعه است. اعظم (28ساله، کارشناس) چنین میگوید: «من آدمی که در جمع باشه یه کاری بیرون از خونه داشته باشه و احساس کنه برای جامعه مفیده را فکر میکنم خیلی بهتره تا اینکه فقط یه کار خونه یه پختوپز و یه جاروکردن داشته باشه...». وابستگی شغلی: یکی از مسائلی که سبب میشود زنان با وجود سختیها و زحمات اشتغال بیرون از خانه باز آن را ترک نکنند، نوعی وابستگی روانی به بیرونبودن از خانه است. این مسئله دربارۀ دختران جوانی که در زمان باروریاند و بهدلیل نداشتن امنیت شغلی نمیتوانند باردار شوند - زیرا شغل خود را از دست میدهند - بسیار اهمیت دارد. سپیده (34ساله، کارشناسیارشد) چنین میگوید: «خیلی سخته واقعاً سخته. به نظر من خانم باید کار داشته باشه حتی اگه پارهوقت باشه؛ چون اگه بخواد به خونه محدود بشه من خودم افسردگی میگیرم». نگرش مثبت به اشتغال زنان: بهدلیل تغییرات بنیادی در فرهنگ جامعه، امروزه اشتغال زنان امری پذیرفتهشده ازطرف افراد جامعه است. نرگس (28ساله) بیان میکند: «با اشتغال احساس مفیدبودن دارم».
بر هم کنشهای کار - خانواده یکی از مسائلی که در زمینۀ اشتغال زنان در پژوهشهای اجتماعی و روانشناختی مطرح شده است، تعارض کار - خانواده است. در این پژهش این کد تبیینی 4 کد تفسیری زیر را دارد: احساس گناه، زن حیران، محدودیت شغلی و لذت از خانهداری. احساس گناه: زنان شاغل بهویژه زنانی که در شغلهای غیرمنعطف مشغول به کارند، در بیشتر موارد با پدیدهای به نام احساس گناه روبهرو هستند؛ احساس گناه زمانی به وجود میآید که فرد کاری بر خلاف ارزشها و باورهای خود انجام داده باشد. این حس در زنان شاغل یک نگرانی است که دراثر نبودن در کنار فرزندشان در آنها ایجاد میشود. زینب (دندانپزشک متخصص) چنین بیان میکند: «احساس گناه دارم و پیش روانشناس رفتم. بهشدت برای این موضوع نگران بودم از اینکه دخترم باید تمام هفته را دور از پدر باشه. عصر تا شب باهاش بازی میکردم که مبادا دچار کمبود بشه. آخه اون هیچکس را بهجز من نداشت». این احساس گناه ممکن است سبب ایجاد اضطراب در زنان شاغل شود که هم در کیفیت کار آنها تأثیر منفی میگذارد و هم سبب میشود در روبهروشدن با فرزندشان مسیر صحیح را برای تربیت در پیش نگیرند. یکی از مسائلی که بر این مسئله تأثیر زیادی میگذارد، سن فرزند است. مواقعی که فرزند شیرخواره است، نیاز جسمی او به مادر زیادتر است و از آنجا که مادر شیرده احساس گرسنگی فرزند خود را هرچند در مکانی دیگر باشد بهخوبی درک میکند، این امر اضطراب او را بیشتر میکند. ازطرفی در سنین مدرسه هم اگرچه نیاز جسمی به مادر کاهش مییابد، همچنان به وجود مادر نیازمند است. مریم (39ساله، کارشناس) چنین بیان میکند: «اصلاً این یک بحرانه که وقتی مادر سر کاره بچهاش از مدرسه بیاد و در خونه تنها باشه و شما بالای سر این بچه نیستی و در سن بالا نمیتونی کنترلش کنی تو کوچه و خیابانون. خبر نداری این بچه اومد خونه نیومد خونه، این یک بحرانه و حداقل در کارهای دولتی کاهش ساعت کار باید باشه». زن حیران: از آنجا که در فرهنگ اسلامی ایران بر اهمیت نقش مادری بهمنزلۀ نقشی حیاتی و جایگزینناپذیر تأکید میشود، این تعارضات و فشارهای ناشی از نقشهای متضاد خانه و کار بیشتر به چشم میخورد. سارا (39ساله، کارشناسی) چنین بیان میکند: «}دربارۀ تداخل بین کار و وظایف خانه و مادری}، اختلالی ایجاد نشده بیشتر خودمو خسته میکنه؛ البته یاری خدا بوده؛ اما دارم فشار زیادی را روی خودم تحمل میکنم». محدودیت شغلی: در این پژوهش با توجه به مشکلاتی که زنان شاغل با آن روبهرو بودند، مفهوم دیگری به دست آمد که زنان را با وجود توانمندیهایی که در عرصۀ عمومی دارند با محدودیت روبهرو میکند. این مسئله وقتی بیشتر حاد میشود که زنانی بدسرپرست یا بیسرپرست نمیتوانند فرزندان خود را مهد ببرند؛ در عین حال محیط کار پذیرای فرزند آنها نیست و این زنان مجبورند برخی از شرایط خوب کاری را ازدست بدهند. در حالی که مجبورند هزینههای زندگی را پرداخت کنند. سمیه در این زمینه میگوید: «بیرون از خونه کاری نکردم. همۀ کارهای من توی خونه بوده؛ چون هیچجا قبول نمیکردند بچه را ببرم. میگفتند بچه نباید باشه. در حالی که بهسختی گذران زندگی میکردم و به شغل نیاز داشتم». لذت خانهداری: در این پژوهش علاقهمندی به فعالیتهای منزل بین زنان شاغل در دو طیف قرار دارد: برخی علاقهمند به این فعالیتها بودند ولی بیان میکردند که وقت و انرژی کافی برای انجام آنها را ندارند و برخی اظهار بیعلاقگی برای این نوع فعالیتها داشتند وآن را فعالیتی بیهوده میدانستند. نرگس (28ساله) بیان میکند: «انجام کارهای خانه رو اگه وقت داشته باشم، خیلی دوست دارم. دوست دارم تمیز باشه. از آشپزی هم لذت میبرم؛ اما وقت و انرژی کافی ندارم». ریحانه (پزشک متخصص) چنین بیان میکند: «قبلاً انجام کارهای خانه برام تا حدودی لذت داشت؛ ولی الان اصلاً نمیتونم. واقعاً نمیتونم. برام سخته ظرف بشورم. احساس میکنم دارم وقت تلف میکنم. احساس میکنم کسی دیگری میتونه این خدمت پایینتر را انجام بده. من یک قسمت بالاتر را انجام بدم».
الگوهای شخصیتی یکی از کدهای تبیینی که در این پژوهش از تجربۀ زیستۀ زنان شاغل به دست آمد، الگوهای شخصیتی زنان شاغل است که جنبۀ شخصیتی زن شاغل را مطرح میکنند و براساس آن میتوانند نسبت بین زن و اشتغال او را تعریف کنند. بدین معنا که زن قادر باشد با توجه به جنبههای مختلف شخصیتی خود و مسائل و مشکلات دنیای اشتغال بیرون از خانه به نوعی تعادل برسد. این مضمون 5 کد تفسیری دارد: انعطافپذیری و سازگاری با محیط، باور مادر نسبت به شیر مادر، باور مادر نسبت به شیر خشک، تجربههای مادری و مسؤلیتپذیری زیاد مادر که در ادامه توضیح داده میشوند: انعطافپذیری و سازگاری با محیط: شخصیتهای سازگار میتوانند با شرایط محیطی کنار بیایند و با آن به نوعی تعادل روحی - روانی برسند. چنین افرادی در شرایط مختلف زندگی انعطافپذیری زیادی از خود نشان میدهند. یکی از مواردی که در اشتغال بیرون از خانه به مادران کمک میکند، این است که خودشان شخصیتی منعطف و سازگار داشته باشند. این امر هم به آرامش آنها در محیط کار کمک میکند و هم زمینۀ مدیریتی بهتری را برای فعالیتهای منزل برای آنها فراهم میکند. زنان شاغلی که با همکاران خود در محیط کار سازگاری و سازش بهتری داشته باشند، میتوانند از همکاریکردن آنها در مراقبت از فرندانشان بهره ببرند. مریم (دکتر داروساز) بیان میکند: «اون موقعهایی که 3 ساعت سر کار بودم برای شیردهی، بچهام را همراه خودم میبردم و در محل کار شیر میدادم و خودم و همسرم و همکارانم هم همکاری میکردند و اونجا بچهام را نگه میداشتم». باور مادر نسبت به شیر مادر: باورها و عقاید مادر نسبت به تغذیه با شیر مادر سبب میشود مادران با وجود سختیها تغذیه با شیر مادر را انتخاب نکنند. نرگس (28ساله) چنین بیان میکند: «دلیلم برای شیر مادر به خاطر اینه که هم وزن خودم برگرده بعدش اون فوایدی که برای بچه داره. رابطۀ عاطفی که با بچه برقرار میکنی، بنیهاش خوب میشه و استخوانبندیاش؛ مریض نمیشه، تب نمیکنه. شیر مادر را خودم انتخاب کردم». اعظم (28ساله) چنین بیان میکند: «من خودم شیر خشک خوردم و احساس میکنم سیستم ایمنی بدنم اونجوری که باید باشه نیست. برای همین تصمیم گرفتم شیر خودمو بدم». باور مادر نسبت به شیر خشک: با وجود اهمیت شیر مادر، بهدلیل نداشتن آموزش صحیح در این زمینه گاهی با باورهای غلطی در این زمینه روبهرو هستیم. زینب (داندانپزشک) بیان میکند: «به نظر من زنان شاغل بهویژه در صنف خودمون ازشیر خشک استفاده میکنند. دلیلش یکی راحتیشه که زمان زیادی بیرون از خونه باشند، یکی هم بهخاطر همون استایل بدنه که فکر میکنند با شیردادن به هم میریزه». تجربههای مادری: تجربه ازجمله مواردی است که در مدیریت بهتر هر موضوعی راهگشای انسان است. تجربۀ زیستۀ مادرانی که بیش از یک فرزند داشتند نشان میداد برخی حساسیتها در نگهداری از فرزند دوم نسبت به فرزند اول کاهش یافته بود و نگرانیهای مادر کمتر شده بود. سارا (39ساله، کارشناسی) بیان میکند: «شیرم خیلی کم شده ولی نگرانش نیستم؛ چون تجربۀ دختر اولم را داشتم که کوچکتر بود 4ماهه بود که اومدم سر کارم». این تجربههای مادری در چگونگی استفاده از شیر مادر در نبود او و نحوۀ نگهداری از شیر و دادن آن به شیرخوار کمککننده است. منصوره (کارشناسیارشد) بیان میکند: «من خودم اگه یه بار دیگه تجربه داشته باشم برای بچۀ دومم تنها چیزی که اگه باز هم قرار باشه در دوران شیردهی سرکار برم، از همون روزهای اول به شیشه عادتش میدم؛ اما نه اینکه شیر خشکش بدم. با همان شیر خودم تا شیشه را بخوره؛ چون میخوام توی اون تایمی که سر کارم بتونه حداقل شیر بخوره. اگه شیشه نخوره نمیتونم این کار را بکنم». مسؤلیتپذیری زیاد مادر: قطعاً مادری وظیفهای بسیار سنگین و مهم است که هیچکس غیر از مادر شایستۀ انجام آن نیست. گاهی بودن در نقش یک مادر ایجاب میکند که مادر حتی از کنار برخی خواستههای خود رد شود و برای مدتی که فرزند نیاز بیشتری به او دارد، در کنارش باشد. الهام (کارشناسیارشد) بیان میکند: «اگه مجبور بشم نرم سر کار، خوب اگه مجبور باشم.... چون در درجۀ اول زندگی و بچهام برام مهمه. یک مدتی همین اتفاق برام افتاد. با وجود اینکه پذیرفتهشده بودم، سر کار نرفتم. قلباً ناراضیام؛ اما شرایطی هست که آدم برخلاف میلش باید انجام بده. دیدم فعلاً پیش بچهام بمونم بهتره. گفتم توکل به خدا انشاءلله موقعیت کاری بهتری برام پیش بیاد که این موقعیت برام پیش اومد».
جایگزین مادر این مضمون بیانکنندۀ کمکگرفتن مادر از افراد دیگر برای مراقبت از فرزند در ساعتهای اشتغال است که شامل بستگان، دوستان، پدر فرزند، پرستار و مهد کودک میشود. ذکر این نکته ضروری است که گاهی برخلاف میل مادر بهدلیل اجبار اشتغال و نبودن شرایط مساعد کاری مادر مجبور است از برخی از این موارد تفویض نقشی استفاده کند. در این پژوهش این مضمون 2 کد تفسیری دارد که شامل مراقب جانشین و مهد کودک میشود: مراقب جانشین: زمانی که مرخصی زایمان به پایان میرسد (البته در مشاغل رسمی وگرنه در مشاغل غیررسمی که این مرخصی هم به مادر داده نمیشود) و مادر مجبور است به کار خود برگردد، باید بتواند فرزندش را در ساعتهای اشتغال به فردی مطمئن بسپارد. در این پژوهش تجربۀ زیستۀ مادران شاغل نشان داد بیشترین افراد جایگزین برای مراقبت از فرزند شامل پدر، مادربزرگ و پرستار بوده است. مهد کودک: امروزه با افزایش اشتغال مادران و ازطرفی بهدلیل موج روبهافزایش آموزشهای رسمی، تعداد مهد کودکها رو به فزونی گذاشته است. اعظم (32ساله) بیان میکند: «هر دوی آنها پیش مادرم هستند. مهد نمیگذارم. هرچند یه مدت به خاطر اینکه مادرم اذیت نشه گذاشتم، راضی نبودم و الان پیش مادرم هستند؛ چون اعتقاد دارم بچهها باید از الان بچگی کنند. اگه زود آموزشها شروع بشه در سن یادگیری دیگه یاد نمیگیره. همچنین فضای مهد با روحیات من سازگار نبود».
محیط کار بدون حمایت این کد تبیینی بیانکنندۀ مجموعه شرایط نامساعدی است که زنان و مادران شاغل با آن روبهرو هستند؛ درواقع، نشاندهندۀ دسترسینداشتن به منابع و نیروهایی است که بتواند به زنان شاغل در اجرای بهتر وظایف مربوط به همسری و مادری و شغلی آنها کمک کند. این مضمون در این پژوهش 6 کد تفسیری دارد که عبارتاند از: اجرای نادرست قوانین شیردهی، وجود فاصلۀ فیزیکی زیاد بین مادر و کودک، کوتاهبودن مدت مرخصی زایمان، کاهش شیر مادر شاغل، ناچاربودن در استفاده از شیر خشک و فرسودگی زنان شاغل. اجرای نادرست قوانین شیردهی: در زمینۀ زنان شاغل شیرده، قوانینی در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسیده است؛ ولی موضوع مهم در هر قانون، یکی این است که آن قانون متناسب با نیاز مخاطب خود باشد و دیگری ضمانت اجرای آن قانون است. الهام (کارشناسارشد) بیان میکند: «در پرستاری پاس شیر به خانمهای شیرده میدادند؛ ولی اون هم با اما و اگره بستگی داره حمایت محیط کار خیلی نه،حتی گاهی توقعات را بیشتر میکرد. بعضی دیدشان این بود که چرا این خانم باید پاس شیر داشته باشه... در هر صورت شغل من اینطوری بود که مقداری همکاران مقاومت میکردند در مقابل پاس شیر. کافیه بگی به خاطر بچهام میخوام این کار را انجام بدم. تازه جبهه میگیرند جلوت و میخواند مقاومت کنند یا کارهای دیگر را بهت محول کنند که نتونی انجام بدی. یکی از همکارام بارها واقعاً اشکش در میآمد بهخاطر اینکه نمیذاشتند از پاس شیر استفاده کنه. عملاً اوج کاری که خانم باید میرفت پاس شیر یه کاری بهش محول میکردند که نمیتونست انجام نده». وجود فاصلۀ فیزیکی زیاد بین مادر و کودک: یکی از محدودیتهایی که قانون مرخصی برای شیردهی در زنان شاغل ایجاد کرده، این است که زنان نمیتوانند در عمل محیط کار را رها کنند؛ زیرا فاصلۀ بین محیط کار با جایی که فرزندشان هست، زیاد است و مدت زیادی طول میکشد تا مادر به محیط کار برگردد و بدین صورت از ساعت مرخصی بیشتر میشود. همچنین گاهی وظایف شغلی مادر چنین ایجاب میکند که مادر نتواند کارش را رها کند. سارا (39ساله) بیان میکند: «حمایت در محیط کار همان یک ساعتیه که پاس شیردهی برامون در نظر گرفتند. تا 2 سالگی که من به جای اینکه ساعت 3 برم ساعت 2 میرفتم؛ ولی اینجوری هم نیست که اگر کسی بچهاش در مهد باشه بتونه بره و بیاد؛ چون از وسط کار نمیتونه بره». کوتاهبودن مدت مرخصی زایمان: یکی از مواردی که زنان شاغل در تجربۀ زیستۀ خود به آن اشاره میکنند، این است که 9 ماه برای مدت مرخصی زایمان (اگر اجرا شود) کم است و اگر تا یک سال برسد مشکلات کمتری ایجاد میشود؛ زیرا هم کودک بزرگتر شده است و هم اینکه دستکم تا یک سال شیر کافی خورده است. منصوره (کارشناسارشد) بیان میکند: «بهترین حمایت از زنان شاغل اینه که مرخصی زایمان بیشتر بشه. به نظر من نه ماه باز هم کمه؛ چون معمولاً شیر مادر یک سال اول خیلی مهمه. بعد از یک سال میگند وابستگی به شیر مادر باید کمتر بشه. به نظر من جاشه که 12 ماه کامل باشه؛ یعنی تا یک سال را بچه شیر خورده باشه». کاهش شیر مادر شاغل: یکی از مسائلی که زنان شاغل را نگران میکند کاهش شیر آنان است؛ زیرا وقتی در زمان اشتغال شیر تخلیه نشود رو به کاهش میرود. ازطرفی استرس کار و نقش مادری و کاهش تغذیۀ مادر بهسبب مشغلههای زیاد بر کاهش شیر تأثیر دارد و این مطلب، دور معیوبی را بهسمت کاهش شیردهی ایجاد میکند. نرگس (28ساله) میگوید: «به نظر من بین مادران شاغل ممکنه خیلیها شیر خشک بدهند؛ چون پیش پرستار میگذارند و پاس شیر هم مگه چقدره؟ مجبور میشوند شیر خشک بدهند و یکی هم ترشح شیر وقتی 10 ساعت شیر ندی کم میشه». ناچاربودن در استفاده از شیر خشک: بسیاری از زنان شاغل برخلاف میل باطنیشان بهدلیل اشتغال مجبور به استفادهکردن از شیر خشک میشوند. این در حالی است که بیشتر آنها از مضرات شیر خشک هم آگاهی دارند و این آگاهی آنها را بیشتر دچار نگرانی و ناراحتی میکند. اعظم (28ساله) میگوید: «به نظر من اشتغال با شیردهی تداخل داره. از اینکه شیر خشک میدهم بله ناراحتم؛ ولی واقعاً چارهای هم ندارم». فرسودگی زنان شاغل: این مضون بیانکنندۀ کاهش نیروی جسمی و روانی مادر شاغل دراثر کمتوجهی به نیازهای خویش است. ازطرفی تحمل فشار کاری زیاد میتواند قوای فرد را تحلیل ببرد. همچنین بیشتر زنان شاغل بهدلیل فشار کاری مجبورند از بسیاری از تفریحات موردعلاقۀ خود دست بکشند. سارا (39ساله) بیان میکند: «من فکر میکنم از صبح زود که بیدار میشم تا 12 شب که میخوابم یکسره دارم کار میکنم. {درباۀ تداخل بین کار و وظایف خانه}تداخلی ایجاد نشده بیشتر خودمو خسته میکنه؛ البته یاری خدا بوده؛ اما دارم فشار زیادی را روی خودم تحمل میکنم».
نتیجه تغذیه با شیر مادر یکی از اولویتهای بهداشت عمومی در جهان است که از عوامل متعددی تأثیر میگیرد (پیمان و چارقچیانخراسانی، 1395). ازجمله این عوامل اشتغال مادر است. این پژوهش کیفی با هدف بررسی تجارب زیستۀ زنان شاغل در اصفهان از شیردهی انجام شد. کدهای تبیینی بهدستآمده در این پژوهش شامل موارد زیر است: خانوادۀ حمایتکننده، الگوهای شغلی، بر هم کنشهای کار-خانواده، الگوهای شخصیتی، جایگزین مادر و محیط کار بدون حمایت. در مطالعۀ انجامشده بیشتر مادران به نقش حمایت همسر بهمنزلۀ عاملی در موفقیت شیردهی اشاره کردند؛ یعنی مادرانی که توانستهاند تغذیۀ انحصاری با شیر مادر داشته باشند، به همراهی و همکاری همسر خود در امر شیردهی و امور خانه اشاره کردهاند. رابطۀ همسران بهمنزلۀ عاملی در ایجاد آرامش روحی مادر نقشی تعیینکننده بر تغذیه با شیر مادر دارد (الهیدوست و همکاران، 1392). بهطوری که مادرانی که سردی روابط عاطفی با همسران خود داشتهاند یا با خشونتهایی از جانب همسر خود روبهرو بودهاند، با دشواریهایی در شیردهی روبهرو شدهاند. مادربزرگها نیز نقشی تعیینکننده در تغذیه با شیر مادر دارند. بهطوری که حمایت جسمی و روحی آنان از مادر و کودک سبب دلگرمی مادر و افزایش شیردهی مادران میشود. بهطور کلی بیشتر مادرانی که موفق میشوند دوران شیردهی را با موفقیت به پایان برسانند، از حمایت کافی برخوردارند. در سالهای اخیر افزایش تحصیلات زنان و بهدنبال آن اشتغال زنان سبب شده است اشتغال زنان در کشور ما به مسئلهای اجتماعی و چالشی جدی تبدیل شود. این پژوهش دربارۀ زنان شاغل انجام شده است؛ ازاینرو، مسائل و مشکلات زنان شاغل را دربارۀ شیردهی واکاوی کرده است. بیشتر مشارکتکنندگان نگرش مثبتی نسبت به اشتغال خود داشتند؛ اما ازطرفی در محیط کار محدودیتهایی در حمایت از مادران و شیردهی وجود دارد. مادران مطالعهشده در این پژوهش معتقدند قوانین شیردهی در محیط کار بهدرستی رعایت نمیشود. ازطرفی چون فضای مناسبی برای نگهداری از فرزندان در محیط کار تعبیه نشده است، وجود فاصلۀ زیاد بین محل کار و محل نگهداری فرزند سبب میشود مادران در عمل قادر نباشند از پاس شیر استفاده کنند. بیشتر مادران به کوتاهبودن مدت مرخصی زایمان اشاره کردهاند. مادر باید در شرایطی به محیط کار برگردد که کودک همچنان به او وابسته است و با شیر مادر تغذیه میشود. ازطرفی مادر بهدلیل زایمان و شیردهی با ضعف جسمانی روبهروست و همین امر سبب کمشدن شیر مادر و در برخی موارد قطع شیردهی میشود. ازسوی دیگر، تنشهای روحی مادر در محیط کار و دوری از فرزند و کاهش دفعات شیردهی سبب کاهش شیر مادر میشود. قوانین مربوط به مرخصی زایمان و شیردهی، بهصورت پیشنهاد مشترک مرکز امور زنان و خانواده و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی وقت تدوین و به هیئت دولت ارائه شد. مدت مرخصی زایمان و شیردهی در این لایحه ۹ ماه و برای وضع حمل دوقلوها یا بیشتر ۱۲ ماه در نظر گرفته شده است. در این لایحه پیشبینی شده بود ساعت شیردهی برای مادرانی که نوزادشان هنوز یکساله نشده است، ۲ ساعت و برای کودکان بالای یک سال تا ۲ سال، 1 ساعت در نظر گرفته شود. همچنین در این لایحه مهد کودکهای نزدیک محل کار کارکنان زن نیز لحاظ شده است. نتایج این پژوهش نشان دادند تجربۀ زیستۀ مادران شاغل بیانکنندۀ این است که این قانون نقصهایی دارد و در همهجا نیز اجرا نمیشود؛ ازاینرو، زنان در رویارویی با رعایتنشدن قوانین حمایتی از زنان شاغل به دو گونه عمل میکنند: الف) محیط کار را ترک میکنند که اگر این عمل دراثر اجبار باشد، سبب ناکامی و افسردگی در زنان میشود. این مسئله در صورتی که با شناخت و بصیرت و انتخاب آگاهانه همراه باشد - یعنی یک مادر وظیفۀ تربیت و رشد فرزند را فراتر از یک فعالیت اجتماعی بداند – مسئلهای را ایجاد نمیکند؛ اما در صورتی که با فشار و اجبار همراه باشد، ممکن است حس سرخوردگی و بیفایدهبودن ایجاد کند. خانجانی و محمودزاده (1392) در پژوهشی نشان دادند کودکانِ مادرانی که شاغل نبودند اما اشتغال بیرون از منزل را ترجیح میدادند (زنان خانهدار ناراضی)، مشکلات رفتاری بیشتری داشتند. ب) زنانی که بهدلیل تحصیلات بالاتر یا اجبار تحصیلی و کاری (مانند پزشکان) یا مشکلات خانوادگی و معیشتی نمیتوانند محیط کار را ترک کنند و مجبورند از شیر خشک استفاده کنند، در خیلی مواقع دچار عذاب وجدان میشوند و همواره خود را سرزنش میکنند. آنها در این حالت دچار احساس گناه میشوند. بهویژه اگر در گروه شخصیتی با مسئولیتپذیری بالا قرار داشته باشند. همچنین این مادران بهدلیل همین شرایط نامساعد حمایتی و فشار نقشی دچار خستگی جسمی و روحی میشوند که این امر در روابط خانوادگی و درنهایت سلامت جامعه تأثیر منفی زیادی دارد. احساس گناه در برابر فرزند بیشتر بین زنان شاغل دیده میشود. این احساس گناه ناشی از دوگانگی در نقشهای زنانگی و مادری از یک سو و نقشهای اجتماعی و شغلی ازسوی دیگر است. همین امر در تضعیف روحیۀ مادران و شیردهی آنان نقشی تعیینکننده دارد. احساس گناه مادر در شرایطی که از حمایت کافی برخوردار است و جایگزین مناسبی برای مراقبت از کودک وجود دارد، تاحدودی کاهش مییابد. پژوهشهای انجامشده نشان میدهند باورها، اعتقادات، آگاهی و اعتمادبهنفس مادران نقش بسزایی در شیردهی آنان دارد (پیمان و چارقچیانخراسانی، 1395). مادران مشارکتکننده در این پژوهش اعتقادات و باورهای بلندی نسبت به تغذیه با شیر مادر و استفادهنکردن از شیرخشک داشتند و همین سبب میشود آنها سختیها را تحمل کنند.
پیشنهادها و راهکارها تغییرات جهانی و بهدنبال آن تغییرات در زندگی فردی و خانوادگی، زنان را با مسائل و نقشهای جدیدی روبهرو کرده است. هماکنون قشر وسیعی از زنان جامعه تحصیلکرده و خواستار اشتغال تماموقت و نیمهوقتاند. ازطرفی خانواده مثل گذشته انسجام کافی ندارد و خانوادهها از شکل گسترده به هستهای تغییر کردهاند. مردان بهدلیل مشغلۀ کار، مسکن و... وقت کمتری را با خانوادۀ خود میگذرانند. اشتغال زنان در بیرون از خانه و تغییر ساختار خانواده و بهدنبال آن کاهش ارتباطات و حمایت ازجمله عواملیاند که بر شیردهی مادران تأثیر میگذارند. زندگی امروزی و کاهش ارتباطات و حمایتهای خانوادگی نیز زنان را برای انواع بیماریهای روانی و افزایش استرس آماده میکند. در نتیجه زنان با مشکلات شیردهی روبهرو میشوند. مطالعۀ حاضر براساس یافتههای بهدستآمده، مجموعه راهکارهایی در زمینههای مختلف برای ارتقای تغذیه با شیر مادر در زنان شاغل ارائه میدهد: 1) زمینۀ فردی: با تغییرات بهوجودآمده در زندگی جدید و ایجاد نقشهای جدید برای زنان، زندگی آنان نسبت به گذشته تغییرات اساسی پیدا کرده است. در این زمینه سه نکتۀ چشمگیر وجود دارد: الف) دربارۀ زمینۀ فردی استقلال مالی برای اشتغال به نظر میرسد اگر هنگام ازدواج مهریههای متعارف تعریف شوند و زنان قادر باشند این مهریهها را دریافت کنند، تا حد زیادی نیاز به استقلال مالی در زنان برطرف میشود. این امر ممکن است زمینهای مثبت برای فرزندآوری فراهم کند. ب) دربارۀ زمینۀ فردی غیرمالی که میتوان به نوعی همۀ آنها را در«مفیدبودن»خلاصه کرد، به یک برنامهریزی فرهنگی عمیق و متناسب با دختران نوجوان و جوان نیاز است تا در درجۀ اول مشخص شود تعریف آنها از مفیدبودن چیست؟ و در درجۀ دوم بتوان نقش بسیار مهم و حساس مادری را که خالق هستی بر عهدۀ زنان گذاشته است، برای اقشار مختلف جامعه تبیین کرد تا بدین وسیله دوباره جایگاه تربیتی مادری در نگرش جوانان احیا شود. این تفکر باید اصلاح شود که ماندن در خانه سبب بیهودگی و غیرمفیدبودن است. ج) کوپر منبع بزرگ اضطراب زنان شاغل را تعارض و فشار روحی برآمده از ادارۀ همزمان خانه و کار میداند. او این مفهوم را«زن حیران» مینامد و معتقد است زنان به مراتب بیش از مردان دچار تعارض تعیین اولویتهای خانه و کار میشوند (کرد، 1391). تعارض نقش زمانی رخ میدهد که فرد باید به الزامهای متضاد یک یا چند نقش پاسخ دهد (کوئن، 1372: 78). خود این تعارض نقش سبب فشار نقش میشود. فشار نقش[8] وضعیتی است که در آن فرد در انجامدادن نقشی که از او انتظار میرود دچار مشکل شود. ازطرفی با توجه به مشکلاتی که اشتغال تماموقت برای مادران به همراه دارد، میتوان در گسترش و بهبود شرایط برای ایجاد اشتغال نیمهوقت یا اشتغال خانگی تلاش کرد. در صورت حمایت از چنین مشاغلی انگیزههای غیرمالی زنان از اشتغال که شامل حضور اجتماعی و داشتن پایگاه اجتماعی مشخص هم هست، برطرف میشود. در این صورت فشار و خستگیهای مضاعف اشتغال از روی زنان برداشته میشود و در نقش مادری آنها هم خللی ایجاد نمیشود. 2) زمینۀ خانوادگی: خانواده اولین بستر شکلگیری رفتارهای اعضای جامعه است. بهطوری که در برنامهریزیهای کلان هر جامعه برای تغییر رفتار افراد باید از خانوادهها آغاز کرد؛ ازاینرو، باید برای تقویت رفتار شیردهی مادران شاغل، در جهت افزایش آگاهی اعضای خانواده بهویژه همسران تلاش کرد. در این زمینه برگزاری جلسات آموزشی و افزایش آگاهی آنان نسبت به شیر مادر و نقش حمایتی آنان، ضروری است. 3) زمینۀ جامعه: اگرچه طی دو دهۀ گذشته تلاشهای فراوانی برای ارتقای تغذیه با شیر مادر صورت گرفته است، با توجه به تغییرات بهوجودآمده در زندگی مردم، نیاز فراوانی به بهبود وضعیت تغذیه با شیر مادر وجود دارد. رسانهها ازجمله تلویزیون، رادیو، مجلات و... در این زمینه نقشی تعیینکننده دارند. اگرچه در طی سالهای اخیر قوانین افزایش مرخصی زایمان تصویب شده است، این قوانین در همۀ ادارات توسط کارفرمایان اجرا نمیشود. همچنین در طول روز امکان دسترسی به کودک و استفاده از پاس شیر برای شیردهی برای مادران شاغل وجود ندارد؛ ازاینرو، ایجاد تسهیلات لازم برای زنان شاغل برای شیردهی آسان مثل قراردادن اتاق شیردهی در ادارهها، قراردادن شیردوش برقی در ادارهها، ملزمکردن کارفرمایان به همکاری با مادران برای استفادۀ درست و بهجا از پاس شیر و مدت مرخصی زایمان به مدت 9 ماه، ضروری به نظر میرسد. همچنین باید کارفرمایان و سازمانهای مسئول در امر اشتغال، در گسترس اشتغال خانگی و با دستمزد برای زنان مبادرت کنند تا هم نیاز زنان به استقلال مالی برطرف شود و هم از نقش مادری خود فاصله نگیرند. بهویژه برای زنانی که بدسرپرست یا بیسرپرستاند و امکان بهرهمندی از مراکز نگهداری از کودک را هم بهدلیل هزینههای بالا ندارند و در عین حال نیازمند داشتن درآمد برای گذران زندگیاند. از آنجا که امنیت شغلی به معنای پایداری در آن شغل برای مادران باردار و شیرده وجود ندارد، به نظر میرسد باید با فرهنگسازی صحیح یا با فعالیتهای خانگی این مسئله جبران شود تا زمان بهینۀ باروری زنان از دست نرود. | ||
مراجع | ||
آبوت، پ. و والاس، ک. (1380). جامعهشناسی زنان، ترجمۀ: منیژه نجمعراقی، تهران: نشر نی. ابوالقاسمی، ن. و مرقاتیخویی، ع. (1390). «شناسایی تعیینکنندههای ترویج تغذیه با شیر مادر از دیدگاه پرسنل بهداشتی درمانی»، مجلۀ دانشکدۀ بهداشت و انستیتو تحقیقات بهداشتی، س 9، ش 4، ص 70-38. اتوکلاینبرگ، الف. (1386). روانشناسی اجتماعی، ترجمۀ: علیمحمد کاردان، تهران: علمی-فرهنگی. احمدنیا، ش. و کامل، آ. (1396). «زنان سرپرست خانوار در تهران»، رفاه اجتماعی، ش 65، ص 135-103. احمدیفراز، م.؛ عابدی، ح. و آذربرزین، م. (1393). «تبیین تجارب زنان شاغل پیرامون نقش مادری»، مجلۀ تحقیقات کیفی در علوم سلامت، ش 3، ص 50-46. استراوس، آ. و کوربین، ج. (1377). مبانی پژوهش کیفی. ترجمۀ: ابراهیم افشار، تهران: نشر نی. اسماعیلزاده، الف.؛ میزاییان، س.؛ فخاری، م.؛ حسینی، ر. و حسنزاده، الف. (1390). «ارتباط مدت زمان تغذیه با شیر مادر و شیوع اضافهوزن و چاقی در نوجوانی»، مجلۀ علوم تغذیه و صنایع غذایی ایران، س 6، ش 2، ص 74-65. الهیدوست، س.؛ ربانی، ع. و شمس، ب. (1392). «زنان، مادری و شیردهی»، مجلۀ پژوهشنامۀ زنان، س 4، ش 1، ص 38-1. ایمان، م. (1388). روششناسی تحقیقات کیفی. قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه. پروچسکا، ج. و نورکراس، ج. (1389). نظریههای رواندرمانی. ترجمۀ: یحیی سیدمحمدی، تهران: رشد. پیمان، ن. و چارقچیانخراسانی، الف. (1395). «تبیین تجربیات مادران در مورد تغذیۀ انحصاری با شیر مادر در شهر مشهد: یک تحقیق پدیدارشناسی»، مجلۀ دانشگاه علوم پزشکی خراسان شمالی، د 8، ش 3، ص 404-395. جمشیدی، ف. (1381). «ضرورت اجتماعی اشتغال زنان»، مجلۀ کار و جامعه، ش 46، ص 60-45. چرکزی، ع.؛ میرآنیز، ز. و رزاقنژاد، آ. (1389). «وضعیت تغذیه با شیر مادر تا پایان دوسالگی و عوامل مؤثر بر آن ازطریق سازههای مدل بزنف در شهر اصفهان»، مجلۀ تحقیقات نظام سلامت، ش 2، ص 68-57. حاجباقری، م. (1385). روش تحقیق کیفی، تهران: بشری. حاجیان،ک.(1380). «بررسی الگوی شیردهی مادران در شهرستان بابل»، پژوهش در پزشکی، ش 4، ص 211-205. خانجانی، ز. و محمودزاده، ر. (1392). «مقایسۀ شیوههای فرزندپروری و اختلالات رفتاری کودکان مادران شاغل و غیرشاغل»، فصلنامۀ علمی-پژهشی زن و فرهنگ، س 4، ش 16، ص 36-25. خیاطی، ف. (1386). «علل قطع زودهنگام شیردهی و انتظارات مادران شیرده از خانواده و جامعه در سنندج»، مجلۀ علمی دانشگاه علوم پزشکی قزوین، س 11، ش 3، ص 55-45. رستگارخالد، الف. (1385). «اشتغال زنان و ضرورت کنترل فشارهای ناشی از کار خانگی»، دوماهنامۀ علمی-پژوهشی دانشگاه شاهد، د 13، ش 19، ص 40-30. ریترز، ج. (1377). نظریۀ جامعهشناسی در دوران معاصر، ترجمۀ: محسن ثلاثی، تهران: علمی. ساروخانی، ب. (1370). جامعهشناسی خانواده، تهران: سروش. ساروخانی، ب. و قریب، م. (1393). «ساختار خانواده و تأثیر آن بر جایگاه سالمندان»، مجلۀ مطالعات توسعۀ اجتماعی ایران، س 6، ش 3، ص 24-12. سفیری، خ. و زارع، ز. (1385). «احساس ناسازگاری میان نقشهای اجتماعی و خانوادگی در زنان»، مجلۀ مطالعات زنان، س 4، ش 2، ص 46-34. سلطانی، ر.؛ میردورقی، ف. و بهرامی، ب. (1391). «رواسازی و بررسی اعتبار مقیاس چندبعدی اضطراب کودکان»، مجلۀ روانشناسی کاربردی، ش 6، ص 23-7. علاسوند، ف. (1390). زن در اسلام، قم: هاجر. عنایت،ح. و پرنیان، ل. (1392). «مطالعۀ رابطۀ جهانیشدن فرهنگی و گرایش به فرزندآوری»، فصلنامۀ جامعهشناسی زنان، ش 14، ص 136-109. قطبی، م. (1387). «مقایسۀ الگوی شیردهی مادران شاغل و خانهدار»، پژوهش در پزشکی دانشگاه شهید بهشتی، ش 2، ص 164-159. کرد، م. (1391). «بررسی تجربۀ دبیران زن از ایفای همزمان نقش کار-خانواده و تأثیر آن بر چگونگی تدریس آنها»، فصلنامۀ علمی-پژوهشی مطالعات اجتماعی روانشناسی زنان، س 10، ش 1، ص 50-34. کلانتری، ن. و شناور، ر. (1389). «ارتباط چاقی و اضافهوزن کودکان اول دبستان شهر شیراز با الگوی تغذیه با شیر مادر، وزن هنگام تولد و وضعیت اقتصادی-اجتماعی»، مجلۀ علوم تغذیه و صنایع غذایی ایران، س 5، ش 3، ص 70-56. کلیشادی، ر. و هاشمیپور، م. (1384). «نقش تغذیه با شیر مادر در پیشگیری از چاقی کودکان»، مجلۀ علمی دانشگاه علوم پزشکی قزوین، ش 35، ص 120-101. کوئن، ب. (1372). مبانی جامعهشناسی، ترجمۀ: غلامعباس توسلی و رضا فاضل، تهران: سمت. مجلی، م.؛ بصیریمقدم، م. و شمشیری، م. (1388). «تأثیر محیط آموزشی و عوامل مرتبط بر عملکرد شیردهی مادران»، فصلنامۀ دانشگاه علوم پزشکی گناباد، د 16، ش 1، ص 90-68. محمدپور، الف. (1390). ضد روش: روششناسی کیفی، تهران: جامعهشناسان. نیکپور، ص.؛ رحیمیان، ش. و شکرایی، ش. (1388). «ارتباط بین مدت زمان شیردهی با ابتلا به لوسمی حاد در کودکان»، مجلۀ غدد درونریز و متابولیسم ایران، ش 7، ص 633-610. وفا، م.؛ افشاری، ش.؛ مصلحی، ن.؛ صالحیپور، الف. و حسینی، ف. (1387). «نوع تغذیۀ دوران شیرخوارگی و همبستگی آن با دوران کودکی در دانشآموزان ابتدایی»، مجلۀ غدد درونریز و متابوبیسم ایران، ش 5، ص 512-505. Belintxon, M. Zaragüeta, M. C. Adrián, M. C. & López-Dicastillo, O. (2011) "Initiating Breastfeeding: Experiences of First-Time Mothers". An Sist Sanit Navar, 34 (3): 409-418.
Farymany, M. (2002) “Evaluation of The Relationship between Kind of Delivery and Success in Breastfeeding.” Hamadan University of Medical Sciences Journal, 9(1): 261-268.
Giddens, A. (2006) The Consequences of Modernization. Translatedby Mohsen Salasi. Tehran: Markaz.
Hakim, C. (2000) “Lifestyle Preferences as Determinants of Women’s Differentiated Labor Market Careers.” Available at: http://wox.sagepub.com.
Mohamad-Beigy, A. Mohamadsalhy, N. & Bayati, A. (2008) "Pattern of Exclusive Breast Feeding in Infants Referred to Health Centers of Arak". Gilan University of Medical Sciences Journal, 18(70): 17-25.
Rippeyoung, P. & Noonan, M. (2012) “Is Breastfeeding Truly Cost Free? Income Consequences of Breastfeeding for Women.” American Sociological Review, 77 (2): 244-267.
Sheikhi, M. (2003) Sociology of Women and Family. Tehran: Public Joint Stock Company.
Spiby, H. McCormick, F. Wallace, L. Renfrew, M. J. D'Souza, L. & Dyson, L. (2007) “A Systematic Review of Education and Evidence-Based Practice Interventions with Health Professionals and Breast Feeding Counsellors on Duration of Breast Feeding Midwifery.”Journal of Midwifery, 25(1): 50-61.
Stewart-Glenn, J. (2012) I’ve Accomplished Something Here. The Lived Experience of Employed Breastfeeding Mothers: A Phenomenological Analysis.The University of Tennessee, Knoxville. Nursing Publications other Works.
Zafar, N. & Gavino, M. (2008) “Breastfeeding and Working Full Time Experiences of Nurse Mothers in Karachi, Pakistan.” International Journal of Caring Sciences, 1(3): 132–139. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,197 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,030 |