تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,651 |
تعداد مقالات | 13,405 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,225,928 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,080,225 |
Conceptualization of "good deeds" in the Holy Qur'an with a cognitive approach | ||
Linguistic Research in the Holy Quran | ||
مقاله 2، دوره 7، شماره 1، آذر 2018، صفحه 1-18 اصل مقاله (527.08 K) | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/nrgs.2018.107728.1191 | ||
نویسندگان | ||
Farideh Amini1؛ Fathiyeh Fattahizadeh* 2؛ Azita Afrash3 | ||
1PhD of Al-Zahra University, Tehran, Iran | ||
2Professor of Al-Zahra University, Tehran, Iran | ||
3Associate Professor of Cultural Studies and Humanities Research Institute, Tehran, Iran | ||
چکیده | ||
Cognitive semantics is one of the sciences that can be used to better understand the divine word. The study of metaphor is one of the focal points of the semantic-semantic approach. Metaphor is one of the main mechanisms of the process of thinking, which in understanding abstract concepts, It plays an important role, conceptual metaphors are tools for analyzing text and Quranic worldview. Contextual metaphors can be found together with the structure and worldview of the Qur'an and its implications. The present study seeks to apply a conceptual approach to the "practical" application of human beings in the Quran In order to attain its conception of "practice" in the Qur'an as well as the domains of common ground in this conceptualization, the study of the semantic field of "prayer" in the Quran suggests that conceptual metaphors This area systematically leads together with each other into a cognitive model in which, in the shadow, it can be achieved in the realm of metaphor, Nick, it has come to the point that the Qur'an uses the semantic network to structure the audience's mind and create a change in the mindset of the audience. From the sources of origin obtained for the conceptualization of actions in the Quran, one can refer to the areas of medical, object, movement, covering, force, direction, location, light, bird, clothing, food, human, birth and Luggage, litter. | ||
کلیدواژهها | ||
Holy Qur'an؛ Conceptual metaphor؛ good deeds؛ Movement | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه از ضرورتهای مهم در پژوهشهای دینی، بهکارگیری دانشها و ابزار جدیدی است که در سایۀ آن دریچهای جدید به فهمِ متونِ دینی باز شود. بهرهگیری از ابزارها و دانشهای جدید نوعی تدبر روشمند در آیات الهی و زمینهای برای دستیابی به معانی و نکات نهفته در آیات است. قرآن کریم نیز پیوسته بر تدبر در آیات تأکید دارد (کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْباب) (ص، 29). معناشناسی شناختی از دانشهایی است که با بهرهگیری از آن در فهم بهتر کلام الهی بهره برده میشود. با مطالعۀ معناشناسیِ شناختی آیات، به شبکهای منسجم از معانی دست یافته میشود که در آن آیات به کمک یکدیگر تبیین میشود و مجموع آیات در کنار یکدیگر ما را به فهم دقیقتر خواهد رساند. مطالعۀ معناشناختی آیات قرآن، نوعی تفسیرِ قرآن به قرآنِ بهصورت روشمند محسوب میشود. از مباحث مهم در معناشناسی شناختی بحث استعارههای مفهومی و اهمیت آن در فهم متون دینی است. متون دینی سرشار از استعاره است و اگر بخواهیم زبان دین را بفهمیم، باید به شیوۀ استعاری آن توجه کنیم (ریکور[1]، 1386، ص83). استعاره در زندگی روزمره و نهتنها در زبان، در اندیشه و عمل ما جاری است. نظام مفهومی معمول ما که در چارچوب آن میاندیشیم و عمل میکنیم، ماهیتی اساساً استعاری دارد (لیکافوجانسون[2]، 1395، ص13). از میان حوزههای معنایی متعدد در قرآن، حوزۀ معنایی «اعمال ِنیک» محور پژوهش حاضر است. ضرورت پرداختن به موضوع حاضر به آن دلیل است که اعمال انسان آن چیزی است که پس از مرگ دستمایۀ معیشت او خواهد بود (طباطبائی، 1417، ج15، ص201) و اصل داوری در قیامت برای ارائه اعمال انسان (جوادیآملی، 1388، ج8 ، ص397) و رسیدگی به آن است. از آنجا که انسان زندگی ابدی در پیش دارد، بسیار مهم است که در این دنیا چگونه عمل میکند و چه برای آخرت خویش فراهم میآورد؛ ازاینرو بخش گستردهای از آیات قرآن به «اعمال» انسان پرداخته است. اعمال انسان در قرآن به دو دسته اعمال نیک و بد تقسیمشدنی است، چنانچه اعمال انسان نیک باشد، سعادت در آخرت برایش به ارمغان خواهد آورد و اگر در دنیا در پی اعمال بد باشد در آخرت جزء عذاب نخواهد دید. هر عمل هم شامل خود عمل است و هم نیتی که زمینهساز آن عمل بوده است که از آن تعبیر به اعمال جارحی و اعمال جانحی شده است. اعمال جارحی اعمالی است بدنی، محدود و گذرا، درحالیکه اعمال جانجی اعمالی است قلبی، نامحدود و دائمی. معیار در رسیدگی به اعمال و اجر و جزا بُعد قلبی اعمال است (جوادی آملی، 1388، ج8، ص397). امام صادق(ع)7 میفرماید: «أَلَا وَإِنَ النِّیَّةَ هِیَ الْعَمَل» بدانید نیت همان عمل است (کلینی، 1407، ج2، ص16). در پژوهش حاضر به چگونگی مفهومسازی «اعمالِ نیک» در قرآن پرداخته شده است و اینکه «اعمال نیک» در قرآن برمبنای کدام حوزههای مبدأ ساخته میشود، آیا شبکه معنایی به دست آمده قادر است استعارههای بنیادی را بازنمایی کند. پیشتر ذکر شد اعمال انسان به نوعی زمینۀ حیات اخروی را فراهم میکند؛ ازاینرو به نظر میرسد حوزههای مبدأیی که برای مفهومسازی اعمال نیک به کارگرفته شدهاند، در حیطۀ تأمین معیشت انسان باشد، حوزههایی چون کار و فعالیت، خوراک، پوشاک، بستر، حرکت. نکتۀ تأملبرانگیز اینکه اعمال انسان در بستر دنیا شکل میگیرند و بیشک برای دستیابی به شبکهای منسجم از معانی در حیطۀ اعمالِ نیک، استعارههای مفهومی «دنیا» اثرگذار است تا در کنار آن به استعارههای بنیادی در حوزۀ اعمالِ نیک دست یافته شود. دربارۀ پیشینۀ پژوهش باید گفت تاکنون پژوهشهای متعددی در حیطۀ معناشناسیشناختی و استعارههای مفهومی در حیطۀ زبان قرآن نوشته شده است؛ برای نمونه هوشنگی و یوسفی پرگو 1388 برخی حوزههای مبدأ در قرآن را بررسی کردهاند. پورابراهیم، 1388 استعارههای مفهومی در 15 جزء اول قرآن را بررسی کرده است. یگانه، 1390 استعارههای مفهومی بهشت و جهنم در قرآن، تورات و انجیل را بررسی کرده است. قائمینیا، 1390 گرایشهای مختلف در معناشناسی شناختی را بیان کرده و آن را ابزار روشمند در حیطۀ تفسیر قرآن دانسته است. همو، 1396 برپایۀ اثر قبل - معناشناسیشناختی - تمرکز خود را بر استعارههای مفهومی قرار داده است، او سرشت قرآن و زبان دین را استعاری دانسته و استعارههای زبانی قرآن را تجلی استعارههای مفهومی آن قلمداد کرده است. در این میان اثری یافت نشد که منحصراً استعارههای مفهومی حوزۀ اعمال نیک در قرآن را بررسی کند؛ ازاینرو گفته میشود پژوهش حاضر فاقد پیشینه بوده و بدیع است.
1. مروری بر واژههای کلیدی 1-1. استعارۀ مفهومی (conceptual metaphor) از مباحث مهمی که در معناشناسی شناختی به آن پرداخته شده، بحث «استعارههای مفهومی» است. «استعاره» در علم بلاغت سنتی از دیرباز توجه دانشمندان مسلمان را جلب کرده است. در لغت مصدر باب استفعال است، از مصدر ثلاثی مجرّد العاریه یا العِاره به معنای عاریتخواستن. کتب لغت عاریت را اینگونه معنا کردهاند «رد و بدلشدن چیزی بین دو شخص بهصورت امانتدادن یا امانتگرفتن» (ابنمنظور، 1414، ج4، ص68). معنی اصطلاحی آن نیز بیارتباط با معنای لغوی نیست و آن عبارت است از کاربرد لفظ در غیر معنایی که برای آن وضع شده است، با علاقه مشابهت بین معنای اصلی (وضعی) و معنای مجازی، همراه با قرینهای که ذهن را از ارادۀ معنای اصلی باز میدارد و به معنای دیگر (معنای مجازی) میکشاند (هاشمی، 1412، ص315). پیشینیانی چون جاحظ (225ق)، ابنقتیبه (276ق)، مبرّد (285ق)، ثعلب (291ق)، قدامة بن جعفر (337ق)، رمانّی(386ق)، عبدالله بن معتز (396ق)، جرجانی (472) و زمخشری (538) نظرهای خود را دربارۀ استعاره بیان کردهاند. در استعاره سنتی، استعاره هرگز به معنای بررسی اندیشۀ گوینده و نویسنده نیست؛ بلکه به معنای بررسی مهارتهای زبانی و فنون ادبی است؛ اما استعارۀ مدّ نظر نه چون شکلی از زبان، بلکه چون ویژگی اصلی تفکر بشری مدّ نظر قرار گرفته است (رک: قائمینیا، 1396، ص21). نظریۀ معاصر استعاره را مایکلردی[3] برای نخستین بار در اواخر دهۀ 1970، یعنی همزمان با تولد زبانشناسی شناختی مطرح کرد. ردی نشان داد جایگاه استعاره اندیشه است و نه زبان. استعاره بخشی مهم و جداییناپذیر از شیوۀ متعارف و معمول مفهومسازی جهان به دست ماست و رفتار روزمرۀ ما بازتاب درک استعاری ما از تجربه است (لیکاف ،1992، ص198). سامانه مفهومسازی ذهنی که براساس آن میاندیشیم و عمل میکنیم، اساساً استعاری عمل میکند (لیکاف و جانسون، ۱۳۹۵، ص ۱۴). استعارهمفهومی، فهم و درک مفاهیم انتزاعی را برمبنای مفاهیم عینی و مادی امکانپذیر میکند (لیکاف و جانسون ، ۱۳۹۵، ص204). مهمترین کارکرد شناختی استعاره فراهمساختن درک مفهومی انتزاعی با مفهومی ملموستر است (کووچش[4]،1393، ص20). در مطالعات سنتی به استعارهها چون ابزار تحلیل متن و جهانبینی قرآن نگریسته نشده است. نگاه آنها دربارۀ استعارههای قرآنی نظاممند نبوده و استعارهها بهصورت تکتک تحلیل شده است. بدین ترتیب استعارههای قرآن را بهصورت استعارههای منفرد و غیر نظاممند میدیدند یا دستکم به نظاممندی آن توجه نداشتند. نگاه مفهومی به استعارههای قرآن نه با فصاحت و بلاغت قرآن بلکه با ساختار و جهانبینی این متن آسمانی و اندیشههایی که درون آن نهفته است سروکار دارد (قائمینیا، 1396، ص26-27). مهمترین رکن استعاره مفهومی، نگاشت (map) است. این اصطلاح از ریاضیات به زبانشناسی وارد شده است و به تناظرهای نظاممندی دلالت میکند که میان حوزههای مفهومی مبدأ و مقصد وجود دارد؛ برای نمونه الگوی ثابت [زندگی سفر است] «نامنگاشت» و مجموعه تناظرهای موجود بین زندگی و سفر را «نگاشت» میدانند، نامنگاشت بازنمود زبانی فرایند ذهنی استعاره است (افراشی، 1395، ص68).
1-2. حوزۀ مبدأ (domain source) و حوزۀ مقصد (domain target) هر استعاره شامل دو حوزة مفهومی میشود که در آن یک حوزه براساس حوزة دیگر درک میشود. حوزۀ مبدأ، حوزهای است که عبارتهای استعاری براساس آن ساخته میشوند تا حوزة دیگر بهتر درک شود و حوزة مفهومی که به این شکل درک میشود، حوزة مقصد نامیده میشود (کووچش، 1393، ص15)؛ برای مثال دانش ما از سفر به درک ما از مفهوم انتزاعی «دنیا» کمک میکند. کووچش میافزاید هنگامیکه بخواهیم مفهومی را بهتر درک کنیم، بهتر است از مفهومی عینیتر، مادیتر و یا ملموستر از مفهوم نخست استفاده کنیم. استعارههای مفهومی نوعاً مفهومی انتزاعیتر را چون مقصد و مفهومی مادیتر و عینیتر برای مبدأ به کار میگیرند ( کووچش، 1393، ص20). درحقیقت تجربههای ما از جهان فیزیکی مبنایی منطقی برای درک قلمروهای انتزاعیتر محسوب میشود. پیشتر گفته شد که استعارهها نگاشتاند؛ یعنی مجموعهای از تناظرها یا مطابقتهای مفهومی میان دو قلمرو مفهومی. پس استعاره نگاشت از قلمرو مبدأ بر قلمرو مقصد است. آنچه تأملبرانگیز است و میبایست در تمایز میان اعمال نیک و بد به آن دقت شود، آن است که براساس نظریۀ NSM (Natural Semantic Metalingual) فرازبان طبیعی[5]، نیک و بد و تمایز قائلشدن میان این دو مفهوم در زبانهای نوع بشر همگانی است و به بیان دیگر مفهومی درکپذیر ازسوی نوع انسان است (ریمر[6]، 2010، ص171).
2- مفهومسازی اعمال نیک در قرآنکریم در پژوهش حاضر برای استخراج مفاهیم استعاری حوزۀ «اعمال» از نرمافزار جامعالتفاسیر استفاده شده است. مبنای گزینش آیات، کلیدواژه مدّ نظر در حوزۀ اعمال انسان است، پس از آن به منابع لغوی و تفاسیر با رویکرد قرآن به قرآن و ادبی مراجعه شد و درنهایت با شکلگیریِ شبکه معنایی از استعارههای مفهومی در حوزۀ اعمال نیک به جهانبینی قرآن در حیطۀ اعمال نیک دست یافته شد. دو واژۀ «عمل» و «فعل» از کلیدواژههای مهم در حیطۀ اعمال به شمار میآیند: [عَمَلَ]، هر فعل و کارى که با قصد از انسان سر زند را گویند (راغب اصفهانی، 1412، ص587). مصطفوی بر این عقیده است که به تحقق فعل در خارج «عمل» گفته میشود. به عبارت دیگر، به تحقق حالات باطنی با قصد و اختیار در خارج «عمل» اطلاق میشود (مصطفوی، 1430، ج8، ص273). برخی اصل «عَمَلَ» در لغت را «دوؤب» به معنای کوشش و نیز خستهشدن در کار ذکر کردهاند (عسکری، 1418، ص127). اما [فِعْل]، در لغت به معنای انجامدادن (کار) است.وقوع خارجی فعل را عمل گویند. فعل فینفسه متصف به مدح و ذم نیست؛ بلکه تابع خصوصیات متعلق خویش است تا فعل معروف یا فعل منکر شناخته شود(مصطفوی، 1430، ج9، ص127). «عمل» اخصّ از «فعل» است؛زیرا «فعل» گاهی دربارۀ حیوانات و جمادات نیز به کار میرود؛ درحالیکه واژۀ «عمل» دربارۀ انسان و ناشی از قصد و اراده اوست. همچنین آنچه سبب تمایز فعل از عمل میشود، مؤلفه قصد و ارادهای است که در عمل وجود دارد. در قرآن هر عمل و فعلی تابع خصوصیاتی است، واژههایی چون صالح، خیر، حسن و برّ از توصیفاتی است که دربارۀ عمل ِنیک به کار رفته است. در نوشتار حاضر و ذیل استعارههای مرتبط این اوصاف و تمایزهای معنایی آنها بررسی میشود. آنچه در ادامه بررسی میشود نامنگاشتهای حاصل از بررسی آیات حوزۀ اعمال نیک در قرآن است. نامنگاشتهای به دست آمده براساس بسامد تکرار تنظیم شده است:
2 -1. عملِ نیک، بهمثابۀ کارِ جسمانی از حوزههای مبدأ کلیدی برای مفهومسازی «عمل نیک» در قرآن، حوزۀ «کار و فعالیت جسمانی» است، آنچه مؤید این نامنگاشت است با همآیی واژههای «اجر» و عمل صالح در نوزده آیه با یکدیگر است؛ برای نمونه (إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَالَّذینَ هادُوا وَالنَّصارى وَالصَّابِئینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ) (البقره،62) (رک: المائده9، الکهف2، الاحزاب31).[اجر] در لغت به معنای اجرت، دستمزد وحقوقی است که در مقابل کار پرداخت میشود (مصطفوی، 1430، ج1، ص42؛ ابنفارس، 1404، ج1، ص62). در آیات مزبور انسان بهمثابۀ کارگزاری مفهومسازی شده است که در برابر کاری که انجام میدهد، دستمزد دریافت میکند. از مؤلفههای مفهومی حوزۀ مبدأ «کار» است، به جایی که انسان کار میکند، کارفرما، نوع کاری که انسان انجام میدهد، دستمزد دریافتشده در قِبال کار اشاره میشود که همه ارجاعدادنی به حوزۀ مقصد «عمل» است. در قرآن زندگی دنیا بهمثابۀ مکانی مفهومسازی شده است که در آن به تجارت (البقره 16، آلعمران 177) و زراعت (الشوری20) پرداخته میشود، از این آیات نامنگاشتهای [دنیا تجارتخانه است]، [دنیا مزرعه است] برداشت میشود و نامنگاشت [عملِ نیک کار جسمانی است] نیز با استعارههای مفهومی مزبور در ارتباط است. همچنین انسان در دنیا کارگزار خدا یا شیطان است و به عبارت دیگر انسان مختار است در دنیا خدا یا شیطان را برای کارفرما انتخاب کند و تحت امرشان باشد که نامنگاشت [انسان کارگزار است]، [خدا کارفرما است] را به ذهن متبادر میکند. مؤید نامنگاشت [خدا کارفرما است] واژۀ «وفی» است که در لغت به معنای پرداختکردن حق کسی بهطور کامل و تمام است (قرشی، 1377، ج7، ص230). حقتعالی در روز قیامت مزد و اجر همۀ اعمال ِنیک و بد را بهصورت کامل و تمام پرداخت خواهد کرد ( کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ ِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ) (آل عمران، 185). همچنین مؤید نامنگاشت [انسان کارگزار است] واژۀ عامل است (أَنِّی لا أُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى) (آل عمران، 195)، «عامل» در لغت به معنای کارگزار ذکر شده است و کسی که با دست کاری را انجام میدهد (بستانی ،1370، ص61). انسان کارگزاری است که در دنیا برای رسیدن به اجر و مزد شایسته عملش تلاش میکند. به هر عمل نیکی اجر تعلق خواهد گرفت؛ اما اجر عملی که با ایمان و با آگاهی و علم انجام شده است، از دوام و ثبات برخوردار خواهد بود. از اوصافی که برای عمل نیک در قرآن ذکر شده است، وصف «صالح» است. صالح از ریشۀ [صلح] در مقابل فساد است (ابنمنظور، 1414، ج2، ص516) و دربارۀ ذات، اندیشه و عمل به کار میرود (مصطفوی،1430، ج6، ص322) و بیشترین کاربرد آن دربارۀ «عمل» است، فساد در لغت عبارت است از تباهی (مصطفوی،1430، ج6، ص636). از منظر قرآن «عملصالح»، عملی است در چارچوب اوامر الهی، همگام با سنتهای حاکم بر جهان آفرینش، مقبول طبع مؤمن، عقل و شریعت و در راستای تزکیه انسان است. همراهی ایمان و عمل صالح در قرآن نشاندهندۀ آن است که از منظر الهی عملی مقبول است که نشأتگرفته از ایمان و اعتقاد حقیقی به توحید، معاد و نبوت و خالص باشد (رک: اکبریراد، 1387، ص 39 -60 ). همچنین ترکیب «عملوا الصالحات» و کاربرد عمل بهصورت فعل ماضی که بر ثبات و دوام دلالت دارد، به این امر اشاره میکند.
2-2. عمل ِ نیک، بهمثابه شیء حوزه مبدأ شیء از پربسامدترین حوزههایی است که برای مفهومسازی اعمال در قرآن از آن بهره گرفته شده است. در قرآن با نامنگاشتهای [عملِ نیک شیء اندازهگیری شدنی است]، [عملِ نیک شیء است که انسان با خود حمل میکند]، [عملِ نیک شیء است که پیش فرستاده میشود] مواجهیم. درآیۀ 160 سوره انعام (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها) و نیز (القصص84، النمل89) از وصف «حسنه» برای عمل نیک بهره گرفته شده است. این واژه از ریشۀ [حسن] و در مقابل سیّئ و قبیح قرار دارد و به معنای زیبایی و نکویی آمده است (مصطفوی،1430، ج2، ص259؛ راغباصفهانی، 1412، ص235). تعابیر حسنه و حسنات در قرآن تنها و بدون همراهی با عمل و فعل به کار رفتهاند و نیز شاهد با همآیی ترکیب ایمان و عمل حسن نیستیم. این مطلب نشاندهندۀ آن است که تعابیر حسنة/حسنات کاربردهای عامتری نسبت به عمل صالح دارند. باهمآیی جاء و حسنة در آیات مزبور، عمل نیک را بهمثابۀ شیئ مفهومسازی میکند که انسان با خود حمل میکند؛ ازاینرو از آیات مزبور نامنگاشت [عمل شیء است که با خود آورده میشود] برداشتشدنی است. در قرآن عمل نیک انفاق مال در راه خدا (البقره، 261) و زیرمجموعههای آن یعنی قرضدادن به نیازمند (البقره 245، التغابن 18)، پرداخت زکات و صدقهدادن (الحدید، 18) در زمره اعمال نیکی است که با تعبیر «یضاعف» به معنای افزودن شیء به مثل خود (ابنفارس، 1404، ج3، ص362) دو برابر یا بیشترکردن چیزی (مصطفوی، 1430، ج7، ص32) ذکر شده است. در این آیات اعمال انسان بهمثابۀ شیء اندازهگیریشونده، مفهومسازی شده است که بر آن افزوده میشود. مفهوم دیگری که در قرآن بر عملِ نیک دلالت میکند، مفهوم «خیر» است. این مفهوم در مقابل شر و به معنای چیزی است که انتخابشده و مرغوب است (مصطفوی،1430، ج3، ص176). در برخی از آیات قرآن، اعمال انسان بهمثابۀ کالا و اندوختهای در نظر گرفته شده است که سوی مقصدی پیش فرستاده میشود (ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ) (البقره، 110) (المزمل، 20). منظور از تعبیر «ماقدّم» در این آیات اعمالِ نیکی است که پیشفرستاده و تقدیم میشود (طباطبائی، 1417 ج1، ص228 و ج19، ص217). نامنگاشت [عمل شیء اندازهگیری شونده است]، آیات این بخش را به دستهای دیگر از آیات قرآن مرتبط میکند که به حسابرسی و ارزشگذاری اعمال انسان در قرآن میپردازد، در هشت آیه از آیات قرآن به اندازهگیری عمل انسان با «میزان» اشاره شده است. میزان از [وزن] در اصل به معنای اندازهگیری سبکی و سنگینی شیء و تعیین مقدار آن که در امور مادی و معنوی کاربرد دارد (مصطفوی،1430، ج13، ص160). خدا در آیۀ 47 سوره انبیاء میفرماید (وَنَضَعُ الْمَوازینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَإِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنا بِها وَکَفى بِنا حاسِبینَ). پس از طرح بحث کلی «میزان» در قیامت با دو گروه از آیات مواجه هستیم که اعمال انسان را پس از سنجیدن و ارزشگذاری تصویرسازی میکند، گروه نخست، آیاتی که دلالت بر سنگینبودن اعمال دارند؛ برای نمونه (وَالْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) (الاعراف: 8) (المؤمنون 102، القارعه 7-6). گروه دوم آیاتی که دلالت بر سبکبودن اعمال دارند (المؤمنون 103). در سورۀ اعراف «حق» چون وزنهای معرفی شده است که اعمال با آن سنجیده میشود. تعبیر مزبور استعاره از ارزشگذاری اعمال انسان است (ابنعاشور، بیتا، ج، ص23). هر اندازه اعمال نیک انسان مشتمل بر حق باشد، به همان میزان از ارزش و اعتبار برخوردار است. در آیات مزبور علاوه بر نامنگاشت [عملِ نیک، شیء اندازهگیری شونده است]، شاهد نامنگاشت [عملِ نیک، سنگین است] نیز هستیم.
3-2. عمل ِنیک، بهمثابۀ حرکت حرکت حوزه مبدأ دیگری است که قرآن برای مفهومسازی اعمال ِنیک از آن بهره گرفته است. در برخی از آیات قرآن برای بیان این مهم که انسان در آخرت با اعمالش روبرو خواهد شد و اعمالش را به یاد خواهد آورد، از تعبیر «سعی» بهره گرفته شده است. [سعی] را تند راهرفتن آرامتر از دویدن میگویند و بهطور استعاره در جدیت و کوشش در کار کاربرد دارد (راغباصفهانی، 1412، ص411). ابنعاشور علاوه بر در نظر گرفتن مشی سریع برای سعی، معنای تلاش در کسب و کار را نیز بیان کرده است (ابنعاشور، بیتا، ج2، ص252). انسان مالک اعمال خویش (وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى) (النازعات، 35) است، لام در «للانسان» لام مالکیت حقیقی است نه مالکیت اعتباری؛ به این معنا که انسان مالک حقیقی اعمال خویش است، مادامیکه انسان هست عملش نیز هست و هرگز از انسان جدا نخواهد شد و در سرای آخرت نیز تمام اعمال انسان چه نیک و چه بد همراه اوست (طباطبائی، 1417، ج19، ص46-47). قرآنکریم از حوزۀ سفر و مؤلفههای مفهومی آن چون، مقصد، مسافر و... برای مفهومسازی زندگی، آخرت/ خدا و انسان ... بهره گرفته است (إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون) (البقره، 156)، (إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ وَهُوَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ) (هود، 4). «حرکت» دیگر مؤلفه مفهومی سفر است که در قرآن کریم، برای مفهومسازی اعمال به کار گرفته شده است. از دیگر نامنگاشتهایی که در قرآن برای مفهومسازی «عمل ِنیک» به کار رفته است و ذیل بررسی «سعی» به آن دست یافتیم، به نامنگاشت [عمل ِنیک نوراست] اشاره میشود. در آیۀ 12 سورۀ حدید (یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ یَسْعى نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَبِأَیْمانِهِمْ) سخن از زنان و مردان مؤمنی است که روز قیامت نورشان پیشاپیش و سمت راست آنها شتابان در حرکت است، به مقصدی حقیقی که از ابتدا در آن گام نهادهاند، مراد از نوری که سمت راست انسان مؤمن در حرکت است، عمل نیک انسان است (زمخشری، 1407، ج4، ص475؛ طباطبائی، 1417، ج19، ص336) و مراد از نوری که پیشاپیش آنها در حرکت است، نور ایمانشان است (ابوحیان، 1420، ج10، ص105). گویی عمل نیک بهمثابۀ نوری است که مسیر را برای انسان روشن میکند و انسان با آن در مسیر صحیح و به مقصد حقیقی گام بر میدارد. مشابه آنچه در آیه 12 سورۀ حدید ذکر شده است، در سورۀ تحریم نیز اشاره شده است. همانگونه که ملاحظه میشود، نامنگاشت [عملِ نیک نور است] با نامنگاشتهای [زندگی سفر است]، [عملِ نیک حرکت است] در ارتباط است.
4-2. عملِ نیک، بهمثابۀ پوشانندگی ازجملۀ نامنگاشتهایی که برای عمل صالح در قرآن برداشت میشود، نامنگاشت [عمل نیک، پوشاننده است] است. با همآیی «تکفیر» و «سیئات» در این آیات مؤید این نامنگاشت است. واژۀ «تکفیر» از ریشۀ [کفر] اصل آن معنای ستر و پوشاندن ذکر شده است (راغباصفهانی، 1412، ص83؛ ابنفارس، 1404، ج5، ص191). «تَکْفِیر» پوشاندن و پنهانداشتن است، تا اینکه بهمنزلۀ چیزى درآید که گویی تحقق نیافته است (راغباصفهانی، 1412، ص717). صاحب التحقیق آن را رد و اعتنانکردن به چیزی معنا کرده است که آثار این بیاعتنایی، محو و پوشاندن آن است (مصطفوی، 1430، ج10، ص88). «تکفیر» در اصطلاح طاعتی است که سبب محوشدن و پوشاندن گناهان میشود (سبحانی، ۱۴۱۸، ص۴۶۳). همچنین در علم کلام «تکفیر»، به معنای از میان رفتن مجازات اعمال سیئه با اعمال نیک است (طیاریدهاقانی، 1380، ص20-35). در بیشتر کاربردهای «تکفیر» در قرآن واژۀ «سیئه» متعلق آن قرار گرفته است، «سیئه» از ریشۀ [سوء] و جمع آن «سیئات» است و به هر کار ثابت و متصفشونده بدی در آن اطلاق میشود (مصطفوی ،1430، ج5، ص307). در آیات قرآن اعمال صالح (وَالَّذینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ) (العنکبوت، 7)، توبۀ نصوح (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ) (التحریم، 8)، تقوا (ذلِکَ أَمْرُ اللَّهِ أَنْزَلَهُ إِلَیْکُمْ وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَیُعْظِمْ لَهُ أَجْراً) (الطلاق، 5)، هجرت و جهاد در راه خدا (فَالَّذینَ هاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَأُوذُوا فی سَبیلی وَقاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ) (آلعمران، 195) و درنهایت اعمالی چون بر پا داشتن نماز، پرداخت زکات، پرداخت صدقه در نهان و آشکار، ایمان به پیامبران و یاری آنها در امر دین ازجملۀ اعمال نیکی است که تکفیر سیئات را با خود به همراه دارد که در آیۀ 271 سورۀ بقره و آیۀ 12 سورۀ مائده به آن اشاره شده است. پیشتر ذکر شد، از توصیفاتی که در قرآن دربارۀ عمل نیک به کار رفته است، تعبیر «خیر» است. «خیر» در قرآن، در اکثر نمونههایی که در معنای عملِ نیک به کار رفته، با «فعل» همراه شده است (البقره 197، الانبیاء 73، الحج77). همانگونه که در تفاوت عمل و فعل ذکر شد، «فعل» از کاربرد عامتری نسبت به «عمل» برخوردار است و گفته میشود عمل خیر نیز از عمل صالح تعبیرِ عامتری است. در آیۀ (وَما یَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَلَنْ یُکْفَرُوهُ وَاللَّهُ عَلیمٌ بِالْمُتَّقینَ) (آل عمران، 115) با همآیی خیر و یکفروه، نشاندهندۀ آن است که عمل نیک بهمثابۀ شیئی در نظر گرفته شده است که پوشانده نمیشود؛ به عبارت دیگر عمل نیک انسان نادیده و مغفول نخواهد ماند.
5-2.عملِ نیک، بهمثابۀ نیرو از دیگر نامنگاشتهایی که برای عمل نیک در قرآن برداشتشدنی است، نامنگاشت [عمل ِنیک نیرو است] است، با همآیی ریشههای فعلی «ذهب»، «درء» با حسنات و احسن این نامنگاشت را به ذهن متبادر میکند. کاربرد این با همآیی در آیاتی از قرآن بررسی میشود: یذهبن از ریشۀ [ذهب] به معنای رفتن است، یذهبن (باب إفعال) به این معناست که او را میبرد. این ریشه در اجسام و معانی هر دو به کار میرود (راغباصفهانی، 1412، ص331). آنچه در ذهاب توجهبرانگیز است، پشتکردن و حرکتکردن است (مصطفوی، 1430، ج3، ص365).دربارۀ آیه (وَأَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَزُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْرى لِلذَّاکِرینَ) (هود، 14) گفته میشود نماز چون عملی نیک در دلهاى مؤمنان وارد شده و آثار معصیت و تیرگیهای کسبشده در دلهایشان از ناحیۀ سیئات از بین مىبرد (طباطبائی، 1417، ج11، ص58)؛ ازاینرو نامنگاشت [عمل ِنیک نیرو است] برداشت میشود. همچنین در آیات 22 سورۀ رعد و 54 سورۀ قصص شاهد عبارت (یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ) هستیم. یدرؤن از مادۀ [درء] در لغت به معنای دفعکردن ذکر شده است؛ دفعکردنی که باشدت و بهسبب مخالفت و خصومت با دفعشونده صورت میگیرد (مصطفوی ، 1430، ج2، ص335). این با همآیی نیز نامنگاشت [عمل ِنیک نیرو است] را به ذهن متبادر میکند.
6-2. عملِ نیک، بهمثابۀ کلمه در بررسی صورتگرفته پیرامون حوزۀ اعمال نیک با دستۀ دیگری از آیات، سخن از کتابی است که حاوی اعمال نیک/بد انسانهاست. واژة کتاب از مادۀ [کتب] است و در معنای آن دیدگاههای متفاوتی وجود دارد: برخی [کتب] را به معنای جمع و ضمیمهکردن چیزی به چیز دیگر دانستهاند (ابنفارس، 1404، ج5، ص158). اطلاق کتاب بر نوشتن از این باب است که در نوشتن و نوشته حروف با هم جمع میشوند و در کنار هم قرار میگیرند و کتابت به نوعی به نظم در آوردن کلمات است (راغباصفهانی، 1412، ص 699) و در مفهوم آن آشکارشدن و تثبیت نهفته است (مصطفوی، 1430، ج10، ص21). وجه مشترک در تعاریف ذکرشده در کنار هم قرار دادن و نظمدادن در این ماده است؛ ازاینرو گفته میشود کتابت به نظم در آوردن است. به نظر میرسد اطلاق کتاب بر مجموعۀ اعمال انسان ازآنروست که با کتابت اعمال مجموعۀ اعمالی که انسان در این دنیا انجام داده است، بهصورت منظم و منسجم گرد هم آمده و در قیامت براساس مجموعه آنچه انجام داده است، از جانب حقتعالی داوری خواهد شد. کلمه را بهسبب «اثرگذاری» و «گزارشگری» آن، کلمه گفتهاند. پس کلمه آن است که نهان و ضمیر را آشکار کند (مصطفوی، 1430، ج10، ص107). «کلمه» معنای جامعی دارد که هم بر لفظ معنادار و هم بر عین خارجی اطلاق میشود (طباطبایی، 1417، ج1، ص269). همانگونه که در معنای «کلمه» ذکر شد، کلمه آن است که نهان و ضمیر را آشکار میکند، همانگونه که اعمال انسان، نیت و اعتقادات او را آشکار میکند؛ ازاینرو دیگر نامنگاشت به دست آمده در حوزۀ اعمال نیک [عمل کلمه است] خواهد بود. در دستۀ دیگر از آیات در قیامت از مردم خواسته میشود تا سوی کتابشان بروند (وَتَری کُلَّ أُمَّةٍ جاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدعی إِلی کِتابِهَا) (الجاثیه، 28) از آیۀ مزبور نامنگاشت [مجموعه اعمال، مقصد (مکان) است] برداشت میشود. مؤید نامنگاشت مزبورحرف اضافه «الی» است که دلالت بر انتهای زمان یا مکان میکند. همچنین اشاره شده است کسانی که عمل نیک انجام دادهاند، کتاب اعمالشان به دست راستشان داده میشود (الاسراء 71، الحاقه 19، الانشقاق 7). در این دسته از آیات شاهد استعارههای جهتی هستیم؛ استعارههای جهتی با مفاهیمی که نشاندهندۀ جهت و موقعیت مکانی است در ارتباطاند (افراشی و حسامی، 1391، ص8). یمین از [یمن] اصل ماده آن به معنای خیر و برکت همراه با زیادت است (مصطفوی، 1430، ج14، ص59). همچنین یمین به معنای طرف راست، دست راست نیز ذکر شده است (راغباصفهانی، 1412، ص893). کسانی که کتاب اعمالشان به دست راستشان داده میشود، افرادیاند که به شهادت سیاق آیات سرانجام آنها بهشت رحمت الهی و سعادت است؛ ازاینرو در آیات مزبور شاهد نامنگاشت [عملِ نیک راست است] خواهیم بود. در آیۀ 18 سورۀ مطفیین میفرماید: کتاب اعمال ابرار در «علیین» قرار دارد (کَلاَّ إِنَّ کِتابَ الأَبرارِ لَفی عِلِّیِّینَ)، علیین از مادۀ [علو] در مقابل سفلی به معنای پایین قرار دارد (راغباصفهانی، 1412، ص582)، منظور رفعت و بالا بدون توجه به پایین است و اقتدار و زائلشدن در آن نهفته است (مصطفوی،1430، ج8، ص260) و تعبیر «علیون» نشاندهندۀ بالابودن درجات ابرار و نزدیکی آنان به حقتعالی است. در آیات مزبور کتاب اعمال ابرار بهمثابۀ مکانی در بالا است که زوالناپذیر است [اعمال نیک مکانی مرتفع است]، تصویرسازی شده است. «برّ» از توصیفاتی است که دربارۀ اعمال نیک به کار رفته است. «بِرّ» در لغت به معنای نیکی گسترده است (راغب اصفهانی، 1412، ص114). در آیۀ 117 سورۀ بقره به مجموع ایمان و اعمال صالح که به برخی از آنها در آیه اشاره شده، «بِرّ» اطلاق شده است و کاربرد «بِرّ» بهصورت مصدر نشاندهندۀ تأکید بر عمل نیک است. گویی فرد در عمل نیک غرق شده است (مکارم شیرازی، 1374، ج1، ص598). «بِرّ» عمل نیکی است که باتوجه و از قصد و اختیار انجام شود، توجه و قصد وجه تفاوت «برّ» با «خیر» است؛ زیرا خیر به هر نوع نیکی حتی بدون توجه اطلاق میشود (عسکری، 1418، ص164). از مصادیق «برّ» به ایمان به خدا، ایمان به روز جزا و انبیاء پیشین، انفاق مال، بر پا داشتن نماز، وفای به عهد و بردباری اشاره میشود (البقره، 177). همچنین در آیۀ 92 سورۀ آل عمران میفرماید: (لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ) با همآیی «بِرّ» و «تنالوا» نامنگاشت [عمل نیک مکان است] را به ذهن متبادر میکند، تنالوا از [نیل] به معنای رسیدن یا دستیافتن به چیزی است (مصطفوی، 1430، ج12، ص343؛ راغباصفهانی، 1412، ص829). آیه و نامنگاشت مزبور به نوعی در ارتباط با آیاتی است که مجموعه اعمال ابرار را در مکانی بلند و مرتفع مفهومسازی میکنند، همانگونه که ملاحظه میشود بهسبب ارتباط مفهومی دو نامنگاشت، مؤلفه مفهومی بلند و مرتفع به مکان اضافه شده است و در میان اعمال نیک، «برّ» را در جایگاهی مرتفع قرار میدهد. باتوجه به سیاق آیات سورۀ مطففین مراد از علیین کتابی است که مقربان الهی شاهد بر آنند (وَما أَدْراکَ ما عِلِّیُّون.کِتابٌ مَرْقُومٌ.یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُون) (المطففین، 20-21)؛ بهعبارتی مقربان شاهد بر اعمال ابرار ذکر شده است و این نشاندهندۀ آن است که مقربان با اعمال خویش در درجات بالاتری نسبت به ابرار قرار دارند؛ ازاینرو نامنگاشت [اعمالِ نیک سلسلهمراتب است] برداشت میشود. بالا و پایین از جهتهایی است که در قرآن کریم برای مفهومسازی مفاهیم انتزاعی از آن بهره گرفته شده است. در زبان قرآن کریم آنچه مطلوب و با ارزش است، نسبت به آنچه فاقد ارزش و نامطلوب است، در مرتبۀ مکانی بالاتری مفهومسازی شده است. در آیات مزبور اعمال نیک در مکانی مرتفع مفهومسازی شده است که نشاندهندۀ با ارزش و مطلوببودن این عمل است، همچنین جایگاه ابرار و مقربان نیز در مکانی بالا مفهومسازی شده است که نشاندهندۀ منزلت ایشان است.
7-2. عمل ِنیک بهمثابۀ پلکان پلکان/نردبان حوزۀ مبدأ دیگری است که برای مفهومسازی عمل نیک از آن بهره گرفته شده است. با همآیی «عمل» و «درجه» این نامنگاشت را به ذهن متبادر میکند (وَلِکُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ) (الانعام، 132)؛ (وَلِکُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَلِیُوَفِّیَهُمْ أَعْمالَهُمْ وَهُمْ لا یُظْلَمُونَ) (الاحقاف، 19). درجه از مادۀ [درج] به معنای حرکت دقیق، با احتیاط، تدریجی و گامبهگام، در مفهوم بالارفتن چه از حیث مادی و چه از حیث معنوی ملحوظ است (مصطفوی، 1430، ج3، ص211). انسان با عملش گام به گام بهسمت مقصد برگزیده حرکت میکند، حال چنانچه عمل انجامدهنده نیک باشد، عملش بهمثابۀ پلهای برای صعود خواهد شد. نامنگاشت [عمل ِنیک حرکت است] به نوعی با نامنگاشت مزبور در ارتباط است و مؤلّفه مفهومی حرکت صعودی و گام به گام را به حرکت می افزاید. حال هر فرد به میزان حرکت صعودی که در راستای رسیدن به مقصد برداشته است، به همان میزان به موقعیت مکانی بالاتر یا بهعبارتی برتر دست مییابد.
8-2. عمل ِ نیک، بهمثابۀ بذر نامنگاشت [عمل دانه/بذر است] دیگر نامنگاشتی است که از آیات قرآنی برداشت میشود. در آیات 47 سورۀ انبیا (وَإِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنا بِها وَکَفى بِنا حاسِبینَ) و 16 سورۀ لقمان (یا بُنَیَّ إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ) میفرماید: چنانکه عمل انسان به اندازۀ دانه خردل باشد، باز محاسبه میشود، «حَبَّةٍ» در لغت اسم جنس برای گندم به کار برده شده است؛ اما در کل به بذر و دانهای گفته میشود که در خوشه یا غلاف باشد (مصطفوی، 1430، ج2، ص177). «خردل» مطلق دانههای ریز را خردل گویند یا دانهای که در فارسی به آن اسپند گفته میشود. در آیه مزبور شاید مراد از(حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ) دانه خردل و یا مراد وزن دانه به سبکی وزن خردل باشد (مصطفوی، 1430، ج3، ص44). در مجموع گفته میشود مراد از (حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ) مبالغه در دقت میزان را مىرساند که کوچکترین ذرهای که به چشم نمیآید، در روز قیامت سنجش میشود (طباطبائی، 1417، ج14، ص292). نامنگاشت مزبور بهنوعی مرتبط با نامنگاشتهای [عمل کار جسمانی است]، [دنیا مزرعه است]، در مزرعه دنیا، انسان بهنوعی افشاننده بذر عمل خویش است و محصول این مزرعه هرچند ناچیز ارزشگذاری میشود.
9-2. عمل ِنیک، بهمثابۀ پوشاک عمل انسان در دنیا اسباب معیشت وی در سرای آخرت را فراهم میکند. از اسباب اولیه معیشت انسان در این دنیا به خوراک، پوشاک اشاره میشود. حوزۀ پوشاک از حوزههای مبدأیی است که حوزۀ انتزاعی اعمال را مفهومسازی میکند، مؤید آن آیات 26 و 27 سورۀ اعراف است (یا بَنی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُواری سَوْآتِکُمْ وَریشاً وَلِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ. یا بَنی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ کَما أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ یَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِیُرِیَهُما سَوْآتِهِما إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَقَبیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیاطینَ أَوْلِیاءَ لِلَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ)، در این آیات پس از سخن دربارۀ لباس ظاهر به لباس باطن میپردازد که سیئات باطنی انسان را میپوشاند و انسان را از اعمال سیّئ باز میدارد. قرآن تقوا را بهترین لباس برای پوشش انسان معرفی کرده است، همچنین در آیۀ بعد میفرماید: مبادا شیطان لباس تقوا را از تن شما بیرون کند (طباطبائی، 1417، ج 8، ص70-71). لباس در آیات مزبور به معنای ستر و پوشاندنی است که بدن را حفظ میکند (مصطفوی، 1430، ج10، ص178)، از آنجا که تقوا در زمرۀ اعمال نیک در قرآن محسوب میشود، نامنگاشت [عمل پوشاک است] از آیه مزبور برداشت میشود. از دیگر واژگانی که در قرآن برای پوشش به کار رفته است، واژۀ «ثیاب» است. این واژه از مادۀ «ثوب» به معنای رجوع و بازگشت است، لباس را به آن دلیل «ثوب» میگویند که مواد خام رشتهشده به حالتی که مقصود اصلی از بافتن است (جامه) باز میگردد (جوادیآملی، 1388، ج6، ص538). انسان با تاروپود اعمال خویش پارچه خود را میبافد و اگر اعمال نیک باشند، تاروپود پارچه و لباسش از خیر است و اگر اعمال سیئه باشد، تاروپود آن از شرّ خواهد بود (جوادیآملی، 1388، ج23، ص188)، برایناساس در وصف نعمتهای بهشتی و در توصیف لباس بهشتیان، آنها را از «حریر» (الحج، 23) «سندس» (الکهف، 31) و «استبرق» (الدخان، 53) یاد میکند و همه را از اعمالِ نیک ایشان میداند. 10-2. عملِ نیک، بهمثابۀ خوراک اعمالِ انسان جاویداناند و خوراکهای بهشت یا جهنم بهنوعی ظهور همین اعمال است؛ ازاینرو زمانی که خوراکهای بهشت و جهنم بررسی میشود، به این مطلب دست یافته میشود که خوراک مدّ نظر درواقع همان اعمال افراد است که در این دنیا انجام دادهاند و آن روز بهصورت خوراک اعم از غذا، میوه یا نوشیدنی و ... دیده میشوند. برای نمونه در آیات (کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنیئاً بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ) (الطور، 19)(کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنیئاً بِما أَسْلَفْتُمْ فِی الْأَیَّامِ الْخالِیَةِ) (الحاقه،24)، (کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنیئاً بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ) (المرسلات، 43) اعمال انسان بهمثابۀ خوراکی به ذهن متبادر میشود، در آیات سورههای طور و مرسلات اِطعام و پذیرایی صورتگرفته از نیکوکاران را بهسبب اعمال نیکی میداند که در دنیا انجام دادهاند (ابنعاشور، بیتا، ج27، ص60). درواقع اعمالِ صالحِ انسان منجر به این توفیق شده است (فخررازی،1420، ج30، ص780). در آیۀ سورۀ مبارکۀ حاقه آنچه خورده و یا نوشیده میشود را درواقع اعمال صالحی ذکر میکند که انسان در دنیا برای بهرهمندی از زندگی آخرت خود پیش فرستاده است (زمخشری، 1407، ج4، ص603؛ ابوحیان،1420، ج10، ص261).
2 - 11.عمل ِنیک، بهمثابۀ انسانِ احضارشده از دیگر نامنگاشتهای به دست آمده در بحث اعمال به نامنگاشت [عمل انسان-ی که احضار میشود- است] اشاره کرد که مؤید آن با همآیی «عمل» با «محضرا» در آیۀ 30 آل عمران، «حاضراً» در آیۀ 49 سورۀ کهف و احضرت در آیۀ 14 سورۀ تکویر است. [حَضَرَ] در اصل به معنای مواجهشدن با آنچه غایب بوده است که مشاهده، اشراف و قرب از لوازم و آثار آن است (مصطفوی،1430، ج2، ص280). بهصورت اسم براى شهادتدادن و حاضرشدن در مکانى یا گواهىدادن انسانى به کار رفته است (راغباصفهانی، 1412، ص241)؛ اما مراد از «محضرا» در عبارت (ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً) (آلعمران، 30) به معناى حاضرکردن موجود غایب از انظار است و دلالت دارد که اعمال نزد خدا محفوظ بوده و خدا در دنیا بدان عالم بوده و آن را محفوظ داشته است و روز قیامت براى صاحبانش اظهار مىدارد (طباطبائی، 1417، ج3، ص156). عملِ انسان زندهاست، در آخرت نزد او حاضر است، البته اینگونه نیست که عمل خود به خود حاضر باشد، بلکه آن را حاضر میکنند: (یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً)، چنانکه عامل را حاضر میکنند: (إن کانَت إلاّ صَیحَةً وَاحِدَةً فَإذا هُم جَمیعٌ لَدَینا مُحضَرون) (یس، 53)، احضار نسبت به حضور، تعبیری تند است و تعبیر در آیۀ 49 سورۀ کهف (وَوَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً) ملایمتر است (جوادیآملی، 1388، ج2، ص478).
2 - 12. عملِ نیک، بهمثابۀ زاد و توشه پیشتر ذکر شد در فرهنگ قرآن انسان مسافری به مقصد الهی است (الانشقاق6). مسافر برای طی سفر نیازمند زاد و توشه است، ازمنظر قرآن بهترین توشه برای طی این سفر، عمل صالح تقوا است (وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى) (البقره، 197) از آیۀ مزبور نامنگاشت [عملنیک زاد و توشه است] به ذهن متبادر میشود.
2 - 13. عملِ نیک، بهمثابۀ بستر از نامنگاشتهای برداشتشده برای عمل صالح در قرآن به نامنگاشت [عمل نیک گستراندن بستر است] اشاره میشود. در قرآن میفرماید: (مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِأَنْفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ) (الروم، 44). «آنان که کار نیک انجام دهند، بستر امن براى خود آماده مىکنند.» یمهدون از ماده [مهد] به معنای آمادهکردن مکانی برای سکونت و استراحت ذکر شده است (مصطفوی،1430، ج11، ص206). «مهاد» مانند «فِراش»، چیزی است که انسان آن را برای خود پهن میکند تا بستر استراحت خویش را مهیّا کند. برخی از انسانها این فرش را با عقیده، اخلاق و اعمال نیک میگسترند (طباطبائی، 1417، ج16، ص197؛ جوادیآملی، 1388، ج16، ص749)، مانند اینکه مسافری پیش از ورود به منزل، کسی را مأمور میکند تا منزل او را نظافت کند، فرش خانه را بگسترد تا وقتی وارد میشود، منتظر چیزی نباشد (جوادیآملی، 1388، ج12،ص486). استعارههای به دست آمده در حوزۀ «اعمالِ نیک» با قرارگرفتن در کنار یکدیگر، مدلِ شناختی قرآن در این حوزه را نشان میدهد. در مدل به دست آمده استعارهها با قرارگرفتن در کنار هم، علاوه بر آنکه به تحلیل یکدیگر کمک میکند، گویای آن است که استعارۀ عمل نیکِ بهمثابۀ حرکت از زایایی بیشتری نسبت به سایر استعارههای برخوردار است و از استعارههای بنیادی پژوهش حاضر به شمار میرود و این امکان را در برابر مخاطب قرار میدهد تا دریابد قرآن برای ساختاردادن به ذهن مخاطب و ایجاد تحول در اندیشه مخاطب از چه شبکه معنایی بهره گرفته است.
نتیجهگیری قرآن شبکهای در هم تنیده از استعارههای مفهومی است و این استعارهها اساس نگرش و جهانبینی قرآنی را تشکیل میدهند. استعارههای مفهومی ابزاری برای سازماندهی به تفکر و فهمِ دینداران است. از میان حوزههای معنایی متعدد در قرآن کریم پژوهش حاضر برای دستیابی به استعارههای مفهومی حوزۀ «اعمال ِنیک» در قرآن پی گرفته شد.در بررسی انجامشده پیرامون اعمالِ نیک در قرآن به 25 نامنگاشت دست یافته شد، حوزههای مبدأ کارِ جسمانی، شیء، حرکت، پوشش، نیرو، جهت، مکان، نور، پوشاک، خوراک، بستر، انسان، زاد و توشه بستر از حوزههای مبدأیی است که متناظر با حوزه مقصد عمل ِنیک است. حوزههای به دست آمده اکثراً ازحوزههای ملموسی است که برای بشر درکشدنی است، مطابق با نظریۀ فرازبان طبیعیحوزههای کار، شیء، حرکت، جهت، مقدار، مکان، انسان از حوزههای فهمیدنی برای نوع بشرند و این مطلب نشاندهندۀ آن است که قرآن کریم برای مفهومسازی اعمالِ نیک از حوزههای مبدأیی بهره گرفته است که برای نوع بشر ملموس و درکشدنی است و اختصاص به مخاطبان عصر نزول ندارد، هرچند که بررسی بستر فرهنگی هر استعاره نکات دقیقتری را در برابر مخاطب قرار خواهد داد. نگاشتهای استعاری بهصورتمنفکومستقلازیکدیگررخنمیدهند،بلکهبهصورتینظاممند با یکدگیر مرتبطاند. مطالعه استعارههای مفهومی حوزۀ اعمال نیک نشان داد که استعارهها متن را زایا میکنند و فراخوانی استعارهها با یکدیگر به خلق استعارههای جدید میانجامد. مدل شناختی به دست آمده در حوزۀ اعمال نیک نشان داد، استعارۀ «عملِ نیک حرکت است» از استعارههای بنیادی پژوهش حاضر است و از نقش بنیادیتری نسبت به سایر استعارهها برای تأثیر در اندیشه مخاطب برخوردار است، ازطریق استعاره بنیادی «عملِ نیک حرکت است» با اکثر نامنگاشتهای به دست آمده ارتباط برقرار میشود. این نامنگاشت خود ذیل نامنگاشت «زندگی سفر است» قرار دارد که از استعارههای بنیادین قرآن برای مفهومسازی بسیاری از مفاهیم انتزاعی است. بر پایۀ استعارۀ بنیادی به دست آمده عملِ نیک انسان، حرکتی هدفمند، گام به گام، بالابرنده، روشناییبخش، به دور از مانع برای رسیدن به مقصدِ عالی است؛ مقصدی که فرد با تلاش و کوشش ارزشمند و نادیدنی، دنیا را آباد کرده و زمینۀ آسایش خود را فراهم آورده است. [1] P. Ricoeur [2] G.Lakoff , M.Jonson [3] M.Reddy [4] Z .Kovecsses [5] رویکرد فرازبان معنایی طبیعی، رویکردی تجزیهپذیر در معنیشناسی واژگانی برای تحلیل معنا است که آنا ویرزبیکا آن را مطرح کرد و تاکنون دربارۀ بیش از 30 زبان در سراسر جهان به کار رفته است. ادعا این است که هستۀ کوچکی از معانی جهانی و اساسی به نام نخستیهای معنایی وجود دارد که از راه واژهها یا دیگر عبارات زبانی در همۀ زبانها بیانشدنی است و چون ابزاری برای تحلیل معانی واژههای پیچیده زبان به کار میرود (سجادی، 1393، ص95). ازجملۀ این معانی جهانی به خوب و بد، مقدار، حرکت، زمان، جهت، انسان، کار و فعالیت، کلمه، مکان و ... اشاره میشود (رک: ریمر 2010، ص171). [6] N. Riemer | ||
مراجع | ||
1. قرآن کریم 2. ابنفارس، احمد (1404)، مقاییس معجم مقاییس اللغه، چاپ اول، تهران: انتشارات علوماسلامی. 3. ابنعاشور، محمد ابن طاهر(بیتا)، التحریر و التنویر، بیجا، بینا. 4. ابنمنظور، محمد بن مکرم (1414)، لسان العرب، چاپ اول، بیروت: دارصادر. 5. ابوحیان، محمد بن یوسف (1420)، البحر المحیط فى التفسیر، بیرون، دارالفکر. 6. افراشی، آزیتاوحسامی، تورج (1391)، «بررسیتطبیقیاستعارههایمفهومیجهتیدرزبانهایاسپانیایی و فارسی»، مجلۀعلمی پژوهشیپژوهشهایزبانوادبیاتتطبیقی، تهران: دانشگاهتربیت مدرس. 7. --------------------- (1395)، مبانی معناشناسیشناختی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. 8. اکبریراد، طیبه (1387)، «تفاوت دیدگاه مفسران با دیدگاه معناشناسانه دررابطه با مفهوم عمل صالح»، فصلنامه علمیپژوهشی: پژوهش دینی، شماره17، صص 39-60. 9. بستانی، فؤاد افرام (1370)، فرهنگ ابجدی، مترجم: رضا مهیار، تهران: انتشارات اسلامی. 10. جوادی آملی، عبدالله (1388)، تسنیم، قم: مرکز نشر اسراء. 11. ------------- (1387)، معاد در قرآن، چاپچهارم، قم: مرکز نشر اسراء. 12. راغباصفهانى، حسین بن محمد (1412)، المفردات فی غریب القرآن، چاپ اول، بیروت: دارالعلم الدار الشامیة. 13. زمخشرى، محمود (1407)، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، چاپ اول، بیروت: دارالکتاب العربی. 14. سبحانی، جعفر (1418)، منشور جاوید، قم: مؤسسه امام صادق (ع). 15. سجادی، سیدمهدی (1393)، رویکرد فرازبان طبیعی: فرضها، مفاهیم و اهداف، فصلنامه علمیپژوهشی مطالعات زبان و گویشهای غرب ایران، شماره7، صص 95-113. 16. طباطبائی، سیدمحمدحسین (1417)، المیزان فى تفسیر القرآن، چاپ پنجم، قم: دفتر انتشاراتاسلامى جامعه مدرسین حوزۀ علمیه قم. 17. طیاری دهاقانی، مصطفی جعفر (1380)، عمل در ترازوی حق(احباط، تکفیر، موازنه)، قم: انتشارات اسلامی. 18. عسکری، ابوهلال (1418)، الفروق اللغویه، قاهر: دارالعلم و الثقافه. 19. فخرالدین رازى، محمد بن عمر (1420)، مفاتیح الغیب، چاپ سوم، بیروت: داراحیاء التراث العربى. 20. قائمینیا، علیرضا (1396)، استعارههای مفهومی و فضاهای قرآن، تهران: انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی. 21. قرشی، سیدعلیاکبر (1377)، قاموس قرآن، چاپ ششم، تهران: دارالکتب الإسلامیة. 22. کلینی، محمد بن یعقوب (1407)، الکافی، محقق: علی اکبر غفاری، تهران: دارالکتب الاسلامیه. 23. کووچش، زلتان (1393) [2010]، مقدمهای کاربردی بر استعاره، ترجمه: ابراهیم شیرینپور، تهران: سمت. 24. لیکاف، جورج و جانسون، مارک (1395)، استعارههایی که با آن زندگی میکنیم، ترجمه: هاجر آقا ابراهیمی، تهران: نشرعلم. 25. مکارم شیرازی، ناصر و جمعی از نویسندگان (1374)، تفسیر نمونه، چاپ اول، تهران: دارالکتب الإسلامیة. 26. مصطفوى، حسن (1430)، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب. 27. هاشمی، احمد (1412)، جواهر البلاغه، قم: مصطفوی. 28. Lakoff, G (1980), Metaphors we live by.Chicago, IL: University of Chicago Press. 29. Lakoff, George (1992), Metaphor and War System used to justify war in the Gulf, Thirty years of Evolution, 463-481, Amesterdam: John Benjamins 30. Riemer, N (2010), Introducing semantics: Cambridge introductions to language and linguistics. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 4,538 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 731 |