تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,652 |
تعداد مقالات | 13,408 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,246,869 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,086,166 |
روابط بازرگانی دولت صفویه با عثمانی از دورﮤ شاه صفی تا سقوط صفویان (1039تا1135ق/1629تا1722م) | ||
پژوهش های تاریخی | ||
مقاله 3، دوره 10، شماره 3 - شماره پیاپی 39، آبان 1397، صفحه 25-39 اصل مقاله (536.4 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jhr.2018.100495.0 | ||
نویسندگان | ||
حمید تقوی فر1؛ محمد کریم یوسف جمالی* 2؛ ناصر جدیدی3 | ||
1دانشجوی دکتری تاریخ ایران، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران | ||
2دانشیار تاریخ، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران | ||
3استادیار تاریخ، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران | ||
چکیده | ||
روابط بازرگانی صفویه با عثمانی در سیاستهای این دو دولت پس از معاهدﮤ ذهاب تا سقوط صفویان نقش تعیینکنندهای ایفا کرد. قدمت این روابط بسیار بیشتر از آن بود که با ملاحظههای ایدئولوژیک و دشمنیهای مقطعی به اساس آن خدشه وارد شود. بااینهمه در روزگار حاکمیت صفویان و باتوجه به دشمنیهای دولتهای ایران و عثمانی، روابط بازرگانی که تابع وضعیت سیاسی بود، با چالش جدی روبهرو شد. هر دو دولت تلاش کردند از امتیازات بازرگانی خود در حکم اهرم فشار استفاده کنند. ازطرفدیگر، کاهش اقتدار دو دولت و ورود غربیـان در معادلات خلیجفارس و شرق مدیترانه، علاوهبر کاهش تعیینکنندگی سیاسی صفویه و عثمانی در منطقه، نقش و توان تجاری آنها را بهطور جدی کاهش داد. در این مقاله تلاش خواهد شد بهشیوﮤ توصیفیتحلیلی، جنبههای مختلف روابط بازرگانی این دو دولت و ﺗﺄثیر آن بر مناسبات سیاسی و نیز درهمآمیختگی سیاست و تجارت بررسی شود. هدف از انجام پژوهش حاضر واکاوی ﺗﺄثیر تجارت بر مناسبات ایران و عثمانی از دورﮤ شاه صفی تا سقوط صفویان است. | ||
کلیدواژهها | ||
صفویه؛ عثمانی؛ بازرگانی؛ ابریشم؛ شاه صفی؛ شاهسلطانحسین | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه با بهقدرترسیدن دولت صفویه در ﻃﻠﻴﻌﮥ قرن دهم قمری/شانزدهم میلادی، در ﻧﻘﺸﮥ سیاسیمذهبی منطقه تغییرات عمدهای به وجود آمد. در پی اعلان رسمیتیافتن تشیع، ایران پس از قرنها استقلال خویش را بازیافت. ترکان حاکم بر عثمانی که خود را میراثدار حکومت خلفا میدانستند، این اتفاق را بهنیکی تلقی نمیکردند. به همین علت، دشمنیهای طولانی بین دو دولت صفویه و عثمانی ایجاد شد که البته علت ظاهری بیشترِ این درگیریها مذهب و مناقشههای مذهبی اعلام میشد. بههرحال این قبیل درگیریها که بهطور معمول با تهاجمهای عثمانی به ایران شکل میگرفت بر مسیر تجاری و روابط سنتی بازرگانی بین مردمان این دو کشور ﺗﺄثیرهای ماندگار و مهمی گذاشت. درواقع دشمنیها و در پی آن جنگهای متناوب که بهخصوص در سدﮤ اول حکومت صفویان بین دو کشور در جریان بود، تجارت را که تابعی از روابط سیاسی بود دستخوش ناملایمات و فرازونشیبهای بسیاری کرد. در فضای دیریاب عقلانیت در روابط دو کشور، همواره بر حفظ کمترین روابط تجاری بین دو کشور ﺗﺄکید میشد و حاکمان واقعبینتر دو کشور این روابط بازرگانی را چشمپوشیناپذیر میدانستند؛ اما بااینهمه بارها بازرگانی رسمی بین ایران و عثمان تا آستاﻧﮥ قطع کامل پیش رفت. چنین دیدگاههای افراطگرایانه از هیچسو ﺗﺄیید نمیشد؛ اما بههرحال ﺗﺄثیرهای منفی خود را در تجارت دو کشور و حتی تجارت بینالمللی باقی میگذاشت. در دورﮤ دوم سلطنت صفویان و بهطور عمده پس از انعقاد صلحناﻣﮥ ذهاب، جنگها و مخاصمههای دیرﻳﻨﮥ پیشگفته برای مدتی طولانی قطع شد. این موضوع ممکن بود ﻃﻠﻴﻌﮥ روابط تجاری پربارتر و رونقگرفتن بازرگانی بین دو دولت تلقی شود و تاحدودی این اتفاق در شرف وقوع بود؛ اما بروز ضعف در دولت صفویه، درگیریهای دایمی عثمانی در اروپا و البته ورود و نفوذ استعمارگران اروپایی به حوزﮤ نفوذ سنتی ایران و عثمانی تمام مناسبات و ازجمله تجارت و بازرگانی را تحتﺗﺄثیر قرار داد. در پژوهش حاضر این پرسش مطرح میشود که از دورﮤ شاه صفی تا پایان حکومت صفویان، در مناسبات ایران و عثمانی روابط تجاری چه نقشی ایفا کرد؟ باتوجه به پرسش باید این فرضیه را مطرح کرد که دورﮤ موضوع بررسی عصر ثبات روابط سیاسی دو کشور بود و آرامش ایجادشده بین آنها رونق اقتصادی را موجب شد که در تحکیم روابط دو کشور نقش مهمی داشت. در مقاﻟﮥ حاضر، نگارنده برآن است که در خلال بررسی اجمالی روابط سیاسی ایران و عثمانی در دوران پس از شاه عباس اول، نقش عوامل و روابط تجاری را در مناسبات این دو کشور تحلیل و ارزیابی کند. دراینبین، ﺗﺄثیرهای دولتهای اروپایی در مناسبات سیاسی و بازرگانی در کانون توجه قرار گرفته است و جنبههای مختلف این ﺗﺄثیرها بررسی خواهد شد.
ﺗﺄثیر معاهدﮤ ذهاب بر روابط ایران و عثمانی در تاریخ ایران و عثمانی، معاهدﮤ ذهاب (1049ق/1639م) ﻧﻘﻄﮥ عطف مهمی به شمار میآید. دستکم در ظاهر امر، پس از این معاهده روابط صفویان و ترکان عثمانی با آرامش بیشتری همراه بود. باوجود این میزان از اهمیت، اصل معاهده برای مدتها نه در آرشیوهای ایران و نه در عثمانی موجود نبود. متن مـعاهده نـیز در منابع تاریخی با تفاوتهای چشمگیر نـقل شـده است؛ ازآنجمله مؤلف رساله سرحدیه دراینباره مینویسد: «حقیقتاً اصل صلحنامه مزبور که عبارت از تصدیقنامه دو پادشاه است، در هیچیک از دو دولت موجود نیست. در ایران به سبب فترت و در عثمانی به سبب حرقت، تلف شـده اسـت و مستندی که اکنون موجود اسـت عبارت از سوادنامهای است که بهقول عثمانی، از سلطان مراد رابع به شاه صفی، بها امضاء تصدیقنامه معاهده قلمی شده است» (مشیرالدوله، 1348: 81). بههرحال صلحناﻣﮥ ذهاب در سال 1049ق/1639م، بـا حـضور مصطفیپاشـا، نـمایندﮤ عـثمانی، و صاروخان و محمدقلیخان، نمایندگان ایران، منعقد شد. باتوجه به ﻧﺘﻴﺠﮥ جنگ و برتری عثمانیها در میدان نبرد، آشکار است که مفاد معاهده بـهنفع عـثمانیها تنظیم شده است. تصاحب بغداد امتیاز مهمی بود که به عثمانیها رسید. امپراتوری عثمانی پس از کشمکشهای طولانی، سرانجام موفق شـد بغداد را بهطور رسمی از ایـران جـدا کند. بهدنبال بغداد، بصره و کل بینالنهرین به تصرف عثمانی درآمد که از نظر اقتصادی، حملونقل و تجارت اهمیت منحصربهفردی داشـت؛ همچنین شهرهای مذهبی و عتباتعالیات از دست ایـران خارج شـد و رفـتوآمد زوار و تجار ایرانی به این مـناطق با مـشکل روبهرو شد. بهعلاوه بـخشی از آذربـایجان به تصرف عثمانی درآمد. البته در مقابلِ بغداد، ایروان به ایـران واگذار شد که در اصل از لحاظ تاریخی متعلق به ایران بود. درواقع باید گفت یکی از علتهای مهم پابرجاماندن این معاهده، یکسویهبودن کامل منافع آن بهنفع دولت عثمانی بود؛ زیرا چنانکه گزارش منابع نشان میدهد علت اصلی درگیریهای درازمدت دو طرف، بیشتر زیادهخواهیهای دولت عثمانی بود. درواقع شاه صفی با این صلح، در مدتی کوتاه، تمام مـتصرفاتی را که با تدبیر و سلحشوری در عهد شاه عباس اول به دست آمده بود، از دست داد. تسلط بـر بـغداد، بـهعلت اهـمیت و مـوقعیت آن، آرزوی بزرگ عثمانیها بـود. به همین علت کشمکشها و جنگهای بسیاری بر سر تصرف آن رخ داد. دولت عثمانی در راه غلبه بر آن هزاران نـفر از سـپاهیان و چـندین فـرمانده و مـقام عالیرتبه، ازجمله محمدپاشا وزیراعظم و چند تن از پاشایان معظم دیگر امپراتوری را از دست داد (هدایت، 1380: 8/899؛ اعتمادالسلطنه، 1364: 940). بههرحال صلحناﻣﮥ ذهاب به جنگهای طولانی ایران و عثمانی خاتمه داد و روابط دو کـشور تاحدودی دوستانه شد و مـبادﻟﮥ سـفیر و ارسال تحفهها و هدیهها رونق گرفت. در تاریخ 1049ق/1639م، محمدخان برای عرض تبریک جلوس محمد چهارم عازم دربار عثمانی شد (هدایت، 1380: 8/6898). پسازآن در سال 1121ق/1692م، سفیری موسوم به پیرعلی برای عرض تبریک جلوس احمد دوم به عثمانی رفت. در سال 1112ق/1700م نیز عبدالمعصوم، حاکم خراسان، و در سال 1117ق/1706م، مرتضیقلیخان، حاکم نخجوان، به عثمانی سفر کردند (دری افندی، 1368: 43). بهدنبال اعزام سفرای ایران، دولت عثمانی نیز سفرای خود را به مناسبتهای گوناگون به دربار ایران روانه کرد؛ ازآنجمله در سال 1058ق/ 1648م یک بستانچی از افراد گارد سلطنتی، در سـال 1069ق/1659م اسماعیلآقا، در سال 1078ق/1667م عبدالنبی چاوش، در سال 1112ق/1700م محمدپاشا همراه نحیفی شاعر و در سال 1134ق/1721م احمدی دری افندی یکی پس از دیگری بـه دربار صـفویه اعـزام شدند (دری افندی، 1368: 44). تداوم روابط دولتهای ایران و عثمانی در عصر شاهان واپسین صفوی با مـرگ شاه صفی فرزند ارشد او، شاه عباس دوم (1052تا1077ق/1642تا1666م، به سلطنت رسید. این پادشاه، همانند پدرش، به رعایت مفاد عهدناﻣﮥ ذهاب اهمیت بسیاری میدادد. عباس دوم همواره کوشید از ایجاد هـرگونه سـوءتـفاهم در روابط با دولت عثمانی جلوگیری کند (ایرانشهر، 1342، ش243: 22). سلطنت بیستوپنجساﻟﮥ او با سـلطنت سـلطان ابراهیم (1049تا1058ق/1639تا1648م) و سلطان محمد چهارم (1058تا1099ق/1648تا1678م) همزمان بود. در آغاز، رهبران هر دو کشور سیاست مسالمتآمیزی را در برابر یکدیگر پیش گرفتند. وحید قزوینی مینویسد: «ابراهیم سلطان که بعد از مراد بـه سلطنت روم رسیده بود، یوسفآقا را با نامهای مودتآمیز، روانه ایران کرد. سفیر مذکور در قزوین به شرف پایبوسی سرافراز شد. از قضا مراسم جـشن نـوروز در تـالار سعادتآباد برگزار بود و ایلچی مذکور به حضور همایونی رسید. دستور دادند از سـفیر عـثمانی پذیرایی شایان بشود. نخست میرزاتقی اعتمادالدوله و سپس جانیقربان از سفیر عثمانی پذیرایی شایان کردند» (وحید قزوینی، 1329: 54). شاه عباس دوم نیز در همان آغاز جلوس خود، یعنی سال 1052ق/1642م، مقصودخان را به سـفارت اسـتانبول فرستاد تا خبر جلوس خود را به سلطان عثمانی اعلام کند. سفیر ایران با هدایای فراوان، بـههـمراه گروهی یکصدوپنجاه نفری عازم استانبول شد (وحید قزوینی، 1329: 946). شاه عباس دوم با این هدایا نامهای بـرای سلطانِ عثمانی، ابراهیمخان، ارسال کرد و در خلال ﺗﺄکید بر روابط دوستاﻧﮥ گذشته، علاﻗﮥ خود را به دوسـتی و سیاست حسن همجواری خـاطرنشان کـرد. در بخشی از نامه آمده است: «...مستور نماند که بنابر اقتضای حکمت بالغه، ناچار این خاکدان گذشتنی است. بنابراین رجـاء واثـق دارد کـه از طرف پادشاه ظلالهی، مضمون آیه وَ أَوفُوا بِالعَهدِ إنَّ العَهدَ کانَ مَسئُولـاً (اسرا، 34) همیشه تـوجه و عـمل شود و به میامن این طریقه خجسته، فقرا از رنج و عناد آسوده شوند، به دعای دوام سلطنت بیزوال استفاده کند» (ثابتیان، 1343: 243). پس از ایـن مـکتوب، سلطان عثمانی نیز پیام دوستانهای برای شاه عباس دوم فرستاد. در ایـن پیام که حسینپاشا در سال 1053ق/1643م به دربار صفوی رسانید، بر روابط و مناسبات حسنه تأکید و مـطالبی ذکـر شده بود مبنیبر اینکه شاه ایـران نـیز برای تحکیم این روابط، مساعی لازم را به کار گیرد (ثابتیان، 1343: 243). براساس گزارش منابع، در تمام سالهای سلطنت شـاه سـلیمان (حک1077تا1105ق) صلح و امنیت در مرزهای ایران و عـثمانی بـرقرار بود و معاهدﮤ ذهـاب همچنان در کانون احـترام دو طرف بود. در این مدت سفرای اروپایـی همواره مـیکوشیدند ایران را به دشمنی با عثمانی وادارند؛ اما شیخعلیخان زنگنه، وزیراعظم شـاه سلیمان، بـا سیاست و کاردانی از عملیشدن نـقشههای آنان ممانعت میکرد. کمپفر در سـفرناﻣﮥ خـود دراینباره مینویسد: هدف از سـفارتهای اروپاییان در دربـار ایران بیشتر این بود که شاه ایران را به لشکرکشی مشترکی بر ضد ترکهایی که در جـریان معاهدﮤ صلح، بغداد را از چنگ پدربزرگ او، یعنی شاه صـفی، خـارج کـرده بودند وادار کنند؛ اما فقط چون وزیـراعظم با این کار مـوافق نـبود، کوششهای سفرا به جایی نرسید (کمپفر، 1350: 58).. تدبیر و سرسختی وزیر باعث شد اروپاییان موفق نشوند دل شاه سلیمان را به جنگ راضی کنند. روسها تلاش کردند با فرستادن هیئتی سیاسیاقتصادی به ایران، شاه صفوی را به اتحاد علیه عثمانی ترغیب کنند. این هیئت در سال 1672م/1082ق، به رهبری کریستوفر (Christopher) و کلنسکی (keleneski) وارد ایران شد و تلاش کرد شاه ایران را به پیوستن به اتحاد اخیر روسیهلهستان تشویق کند (کمپفر، 1350: 58). شاه سلیمان در حین رد پیشنهاد، به سفرای اعزامی تأکید کرد تنها در صورتی برای تصرف بغداد به اقدام نظامی علیه عثمانی متوسل خواهد شد که دو دولت روسیه و لهستان بهطور واقعی درگیر جنگ با عثمانی شوند؛ همچنین اشاره کرد این دو کشور باید شاه ایران را متقاعد و مطمئن کنند که بدون جلب نظر و بهصورت یکجانبه با عثمانی وارد مذاکرات صلح نخواهند شد. این برخورد شاه سلیمان نشان داد که بهعلت مسائل گذشته و رفتار بیثبات غربیان، کمترین اعتمادی به آنها وجود ندارد و دربار ایران دستکم دراینباره، با درک صحیح از سیاست بینالمللی، حاضر به پذیرفتن پیشنهادهای نهچندان پایدار اروپاییان نیست.. شاردن بهنقل از شیخعلیخان زنگنه، وزیر اعظم، که گویا رهبری جریان ضد روسی دربار ایران را برعهده داشت، میگوید: قدرتهای مسیحی بهکرات شاه ایران را برای اتحاد با خودشان برای جنگ با عثمانی فراخواندهاند؛ اما پسازچندی، بدون اطلاع متحداشان، با ترکها صلح کردهاند (شاردن، 1347: 3/340). بااینحال، این تصمیمها بر روابط سیاسی و بازرگانی ایران و عثمانی ﺗﺄثیر چشمگیری میگذاشت. هرچندکه سیاست شاه ایران در ارتباط با عثمانی بیشتر بر تداوم صلح استوار بود. نقش و کارکرد روابط تجاری ایران و عثمانی بر تحولات سیاسی. فتوحات حکومت صفویه در مرکز، شمالغرب، شرق و جنوب ایران باعث تسلط این دولت بر راهها و مـراکز تـجاری شد. این فتوحات موجب درگیری حکومت صفویه با همسایگان ایران در مرزهای شمالغرب و شرق شد و رقابت بر سر راهها و مراکز تجاری یکی از علتهای مهم درگیری بود؛ اما فعالیت تجاری و ارتـباط با شرق و غرب در دورﮤ طـولانی این جنگها همچنان ادامه یافت. باید توجه کرد که روابط سنتی بازرگانی بین ایرانیان و اهالی آسیایصغیر و موقعیت جغرافیایی این دو سرزمین بهگونهای بود که تنها با توسل به ملاحظات اعتقادی و ایدیولوژیک، بهسختی میشد این روابط گسترده و تاریخی را قطع کرد. اینگونه مسائل باعث شد قراردادی بین ایران و امپراتوری عثمانی امضا شود که چه در زمان جنگ و چه در زمان صلح، بازرگانی و تجارت میان دو کشور بدون مانع انجام گیرد و کـاروانهای تجاری در امنیت کامل رفتوآمد کنند (اولئاریوس، 1363: 280). چنانکه خواهیم دید این ارتباط از ابتدای حکومت صفویه بهطور گسترده و پیوسته وجود داشت. البته این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که همواره در هنگام خصومت، هرکدام از دو دولت تلاش میکردند از اهرم اقتصاد و تجارت، در حکم وﺳﻴﻠﮥ اعمال فشار بر رقیب استفاده کنند. راه تـجاری مـعروف اسـتانبول از ایالتهای توقات، ارزروم، قارص، ایروان، نخجوان، جلفا و تبریز میگذشت و از تبریز بهسوی مرکز ایران امـتداد مییافت و با گذر از اردبـیل، قزوین، قم و کـاشان به اصفهان میرسید (تاورنیه، 1369: 22، 26، 33، 38، 50، 55، 62و63). حلب، در کنار دریای مدیترانه که دومین ایستگاه تجاری با اروپا محسوب میشد، از راه ایالتهای مرکزی و غـربی ایـران بـا مراکز تجارتی کشور ارتباط برقرار میکرد. این شهر از دیاربکر و وان به تبریز میرسید (تاورنیه، 1369: 278، 282، 285) و از مـوصل، بغداد و بصره با جـزیرﮤ هرمز ارتباط داشت (تاورنیه، 1369: 214، 226، 228، 244) و از دیاربکر، اورفا و موصل به سنندج و همدان میرسید و از آنجا به اصفهان میرفت (تاورنیه، 1369: 176و177، 185، 196و197). شهرهای واقع در کنار این راهها در شـمار مـهمترین مراکز تجاری بودند و از نظر تجاری، سابقهای طولانی داشتند. در تبیین فتح هریک از این شهرها، بررسی اوضاع تجاری آنها بـه ما کمک خواهد کرد و ازآنجاکه در مباحث مختلف این مقاله، مانند تجارت ابـریشم و صـادرات و واردات بـارها، از این مراکز نام برده میشود، اشاره به اوضاع تجاری آنها ضروری مینماید. تبریز، مرکز ولایـت آذربـایجان، مهمترین این مراکز بود که در سال 907ق/1499م، شاه اسماعیل اول آنجا را فتح کرد. موقعیت جـغرافیایی ایـن شهر، آن را به ﻧﻘﻄﮥ تلاقی رشته راههای تجاری بدل کرده بود. به نقش این شهر در ارتـباط تـجاری مشرقزمین با اروپا از راه استانبول و حلب اشاره شد. از تبریز در جایگاه یـکی از مـراکز مـهم تجاری ایران یاد شده است. ابریشم بسیاری به کـاروانسراهای ایـن شهر وارد میشد و از آنجا به حلب فرستاده میشد؛ همچنین اجناس ابریشمی ساخت یزد و پارچههای پشـمی و سـایر اجناس در بازار آن به فراوانی یـافت مـیشد (کـنتارینی، 1349: 137). شهر تبریز تا زمان شاه محمدخـدابنده رونـق تجاری و اقتصادی خود را همچنان حفظ کـرده بود و در این دوران نیز بـازاریان تـبریز از افراد متمول و ثروتمند شهر بـودند کـه مورخان این دوره، خانههای عالی و تجملات زندگی آنها را توصیف کردهاند. آبادانی و رونق اقـتصادی ایـن شهر به جایی رسید کـه در تـمام بـلاد اسلام شهری بـه آبـادانی آن یافت نمیشد (اسکندربیگ ترکمان، 1350: 1/308). تا زمان شاه محمدخدابنده حملات پیوﺳﺘﮥ امـپراتوری عـثمانی به این شهر، در رونق تجاری آن تأثیر چندانی نداشت؛ اما تصرف تبریز به دست امـپراتوری عثمانی که به مدت بیست سـال، یعنی از سـال 992تا1012ق/1584تا1603م، به طـول انجامید به تجارت آن آسیب بسیاری وارد کرد و فعایت تجاری این شهر به مدت بیست سال متوقف شد. میزان خسارت وارده به تبریز به اندازهای بود که در سـال 1012ق/1603م، یعنی زمانیکه شـاه عباس اول آنجا را بـه تصرف کرد، به ویـرانهای تـبدیل شده بود (ترکمان، 1350: 2/639). بعدها ایـن شـهر رونق تجاری خود را بازیافت؛ بهطوریکه جهانگردان اروپایی که پس از شاه عباس اول از ایران دیدن کردهاند، رونق تجاری این شـهر را سـتودهاند. تجارت پیـشرﻓﺘﮥ این شهر باعث شد تاورنیه آن را یـکی از شـهرهای معروف آسـیا بـنامد (تارونیه، 1369: 67) که در اثـر تجارت، گردش پول در آن بیش از دیگر نقاط آسیا بود (تارونیه، 1369: 66). در تبریز بازارها و دکانها و کاروانسراهای باشکوه متعددی برای کالاهای بازرگانی بنا کرده بودند و این شهر با امپراتوری عثمانی، عربها، گرجیها، هندیها و دولت مسکوی روابط تجاری گستردهای داشت و بازارهای سرپوشیدﮤ آن همیشه از کالاهای نفیس پر بود (تارونیه، 1369: 67). وقتی شاردن در دورﮤ شاه عباس دوم از تبریز دیـدن میکرد از نظر مقام و عظمت، ثروت و مکنت تجاری و نیز تعداد نفوس دومین شهر ایران بهشمار میرفت (شاردن، 1347: 2/402). بازار قیصریه این شهر که اوزونحسن ساخته بود، مرکز معاملات کالاهای گرانبها و جواهرات بود و وجـود سـیصد کاروانسرا در آنجا از رونق تجارت آن حکایت میکرد (شاردن، 1347: 2/404). پژوهشگران، شهرت تبریز را در تجارت غیردریایی آن دانستهاند. زمانیکه اولیاچلبی، جهانگرد ترک، از ایران دیدن میکرد در بازار تبریز حدود هفتهزار دکان وجـود داشـت (چلبی، 1338: 28) و بنابه قانون شاه صفی، تمام معاملهها به پول ایران صورت میگرفت که واحدهای آن بیستی، معادل بیستودو دینار، (شاردن، 1335: 4/383) و عباسی، پنجاه عباسی برابر یک تومان، و آلتون، ﺳﻜﮥ طلا، بود و سکه و پول خارجی در تبریز رواج نداشت (چلبی، 1338: 27).. محصولات چرمی ایران به هندوستان و امپراتوری عثمانی و دیگر کشورهای اطراف صـادر مـیشد (شاردن، 1335: 4/335). در دورﮤ حکومت شاه صفی این محصول یکی از کـالاهای مهم صـادراتی ایران بـود کـه بـه هندوستان و ژاپن صادر میشد و بازرگانان بخشی از این کالا را تا لهستان و مسکو میبردند (تاورنیه، 1369: 601). میوﮤ خشک که در آذربایجان تهیه میشد به توکا و دیاربکر حمل میشد (تاورنیه، 1369: 602). شتر بـه ارمـنستان و آناتولی فروخته میشد. گوسفند نیز تا استانبول میرفت. درواقع، گوشت گوسفندی که در آناتولی و رومانی به مـصرف مـیرسید از ایـران میرفت و پول گزافی نیز به مملکت وارد میکرد (تاورنیه، 1369: 630).. اما ابریشم مهمترین کالاهای صادراتی ایـران به عثمانی بود. ابریشم ایران بااهمیتترین کالایی بود که اروپاییهای مشغول به تجارت در امپراتوری عثمانی از ارمنیها میخریدند. روسها نیز ابریشم ایران را وارد میکردند (شاردن، 1335: 4/370). در مقابل ابریشم ایران که به کشورهای اروپایی صادر مـیشد، فلزهایی همـانند قـلع و مس و پارچههای انگلیسی، فرانسوی و هلندی به ایران وارد میشد کـه در ایـران خـریدار بسیاری داشت (اولئاریوس، 1363: 279). جان فرایر از بازاری به نام بازار ابریشم در اصفهان یاد میکند. براساس نوﺷﺘﮥ این جهانگرد اروپایی، در کنار بازار عـمومی شـهر، بازار جـداگانهای برای اجناس عالی مثل پارچههای ابریشم، مخمل و زرباف وجـود داشـت. قالی ایرانی که پشمی و ابریشمی بود و با تارهای طلایی و نقرهای بافته میشد و فن بافت آن تنها در دست ایرانیان بود، در ایـن بـازار بـه فروش میرسید. او همچنین مینویسد در این بازار، بازرگانانی از تمام ملیتها دیده میشدند که برای تجارت بـه شـهر اصفهان آمده بودند و کالاهای ساخت ایران را تا دورترین نقاط جهان میبردند (Fryer, 1968: 263).
بازرگانی و ترانزیت طلا. ایران بر سر چهارراهی بین قلمرو عثمانی و مغول قرار داشت و بهطور دقیق در میاﻧﮥ این جریان قرار گرفته بود. باوجوداین تا قرن شانزدهم میلادی/دهم قمری، اطلاعات صـریح دربارﮤ نقش ایران در کالاهایی که بابت آنها شمش مبادله میشد، اندک است. اطلاعات مربوط به مبادﻟﮥ شمش تنها با به قدرت رسیدن ﺳﻠﺴﻠﮥ صفوی و آن هم به اتکاء منابع پرتغالی که دربارﮤ دادوستد شمش بین ایران و هند از راه دریایی گزارشهایی ارائه کردهاند، کاملتر شد (Lombard, 1968: 148-60). طی آخرین دﻫﮥ زمامداری شاه عباس اول که از سال 995ق/1587م تا 1038ق/1629م حکومت کرد، مستندهای این جریان بسیار فراوان و بهمراتب صریحتر میشود. این امر بهطور عـمده بـهعلت اطلاعات مندرج در اسناد کمپانیهای دریـایی هـلندی و انـگلیسی است که خودشان به شرکای عمدﮤ مبادﻠﮥ شمش مبدل شدند. گسترش امپراتوری عثمانی در تغییر کـاربری سـکههای طلا ﺗﺄثیر بسیار گذاشت. در سال 882ق/1477م، ﺳﻜﮥ طلای جـدیدی بـه نام سلطان عرضه شد. پیش از به تخت نشستن سلطان سلیمان اول، در سرزمینهای عثمانی طلا کمیاب بود؛ اما با فتح مصر در سال 923 ق/1517م و با وصول مالیاتها بهصورت طـلا از آن کشور، میزان طلای موجود افزایش یافت ((smith, 1968: p290.. گویا از همان دوران صدور طلا از راه دریـای سرخ و خـلیجفـارس، به صفویان نیز این امکان را داد کـه دوباره ﺳﻜﮥ طلا عرضه کنند. بهعلاوه در دورﮤ فرمانروایی شاه اسماعیل اول که کمی پس از جلوس بر تخت شاهی به ضرب اشرفیهای طـلا اقـدام کرد، ایران به ﺳﻜﮥ طلای بـومی دسـت یافت. بههرحال در ایران صفوی، در فاصله سالهای 907تا1019ق/1501تا1610م، فقط در مقادیر مناسب طلا ضرب میشد و در تمام دورﮤ صفوی، طلا در مقایسه با نقره بـا فاﺻﻠﮥ چشمگیر در مرﺗﺒﮥ دوم قرار داشـت. پس از آن هم، بهطور تقریبی در اواسط دورﮤ سلطنت شاه عباس اول، ضرب سکه طلا در ایران متوقف شد و تا دﻫﮥ پیـش از سـقوط اصفهان، ﺳﻜﮥ طلایی ضـرب نشد. درواقع تنها شـاه سلطان حسین بود که ضرب سکههای طلایی را از سر گرفت. او در سال 1129ق/1716م و در اقدامی اضطراری، برای تأمین هزﻳﻨﮥ نظامیانی که باید در برابر افغانهای مهاجم مقاومت میکردند، .به ضرب ﺳﻜﮥ اشرفی طلا دست زد (متی، 1389: 123؛ دیانت، 1367: 2/184). بهاینترتیب در زمان ضربنشدن ﺳﻜﮥ طلا در ظرف زمانی پیشگفته، این تصور غلط به وجود آمد که در حیات بازرگانی عصر صفوی، طلا نقش بارزی ایفاء نکرده است. رﻳﺸﮥ ایـن نظریه به مشاهدههای سیاحان میاﻧﮥ قرن هفدهم میلادی/یازدهم قمری، نظیر شاردن و تاورنیه، برمیگردد که به اشتباه فکر میکردند پول رایج صفویان ﺳﻜﮥ طلا نیست و ﺳﻜﮥ طلا در بـازار صـفویان بهوضوح مشاهده نمیشود. اظهارنظرهای این افـراد در طول زمان در حکم حقیقت مسلم پذیرفته شده است )دیانت، 1367: 2/185). در قرن هفدهم میلادی، مانند گذشته، بیشترِ شمشی که به ایران وارد میشد از قلمرو عثمانی بود. علاوهبر دو راهی که از امپراتوری عثمانی به بغداد و تبریز میرسید، روسیه هم منبع بخشی از این فلز گـرانبها بـود کـه به ایران وارد میشد. همانند تراز تجاری مثبت ایران با ترکها، ایـن تراز مثبت با دولت در حال گسترش مسکوی هم وجود داشت(Attman , 1981: 123).. بیشتر شمشی که از شمالغـرب وارد ایران میشد و بیشتر شمشی که در قالب پول محلی دوباره در ضرابخانههای ایالتی تبریز و تفلیس ضرب میشد، به اصفهان منتقل میشد؛ زیرا اصفهان از سال 1006ق/1597م پایتخت صفویان بود و در قرن هفدهم شهری پرجمعیت بود و بازار عمدﮤ کشور شده بـود. شهری کـه مـرکز صادرات مهمترین کالاهای کشور نظیر ابریشم بود و پایگاههای واردات ادویه و کالاهای مصنوع از هند در آنجا قرار داشت. این طلاها سرانجام راه خود را بهسوی خلیجفارس پیدا میکرد و از آنجا به شبهقارﮤ هند سرازیر مـیشد. علت عمدﮤ اینکه مقدار فراوانی طلا و نقره به هند بـرده میشد، وجود بانیان صراف و کسری چشمگیر تراز بازرگانی ایـران بـه شبهقارﮤ هند بود. این امر برخلاف موقعیت کشور در مقابل امـپراتوری عـثمانی و روسیه بود. دولت صفوی به اندازﮤ کافی کالاهای صادراتی تولید نمیکرد تا پاسـخگوی حـجم عظیمی از ادویه و کالاهای مصنوع هندی بـاشد که بهصورت عمده شامل مقادیر فراوان لباس در اشکال متنوع بود )بازرگانان ونیزی، 1349: 433). چنانکه پیشتر اشاره شد به باور سیاحان فرانسوی قرن هفدهم، ایران در نـقلوانـتقال شمش فقط نقش پل ارتباطی را ایفا میکرد. براساس گزارش دومان: «ایران شبیه کاروانسرای بـزرگی بود که دو دروازه داشت یکی در طرف عثمانی بود که از آن پول از غرب وارد ایران میشد... و دیگری بندرعباس یـا گـمبرون در خلیجفارس بود که محل خروج پول بـه طـرف هـند بود...» (Dumans, 1890: 192). سیاحان آن روزگار به غلط عقیده داشتند طلا هیچ نقش مهمی در اقتصاد عصر صفوی ایفاد نکرد و بیشتر نقش تزیینی داشت و ارزش نگهداری آن تاحدی بر جریانهای اقتصادی مؤثر بود؛ ازجمله آدام اولئاریوس در حدود سال 1045و1046ق/1626م ادعا کـرد که طلای ضربشده بسیار بهندرت استفاده میشد. با نظر او، تاورنیه نیز مدعی شد کارکرد سکههای طلا بـیشتر تـشریفاتی بود. چنانکه این سکهها فقط به مناسبت جلوس فرمانروای جدید ضرب میشد و پس از مراسم، بیشتر سکههای طلا به صرّافان تحویل داده میشد (تاورنیه، 1383: 133). شاردن نیز عقیده داشت پول رایج نقره بود و ادعا میکند در حیات اقتصادی عصر صفوی، طـلا هـیچ جایگاهی نداشت. او دراینباره که مسکوکات طلا فقط هنگام جلوس شاه جدید ضرب میشدند، با تاورنیه همعقیده بود (شاردن، 1347: 4/170). طلای موضوع بحث بهطور حتم طلای ایرانی نبود؛ اما بااینحـال در حیات اقتصادی صفویان نـقشی بسیار مهمتر از آنچه در این اظهارات بیان شد، ایفا کرد. پیش از هر نکتهای، باوجود نظر دومان، بیشتر پولی کـه به ایران وارد میشد، ازجمله طلا، در کشور باقی میماند. طلا پشتواﻧﮥ اصلی جریان منابع را بـهسـوی خـزاﻧﮥ سلطنتی تشکیل میداد. مقدار چشمگیری از طلا برای بافت دبیتهای زری در کارگاههای سلطنتی یا ساختن گنبدهای طلایی مساجد یا بقاع متبرکه مـصرف مـیشد؛ همچنین در ساختن لوازم سفرﮤ شاهان صفوی طلا فلز پرمصرفی بود. در قصر شاه سلیمان، 4هزار قطعه لوازم طلا وجود داشت )دیانت، 1367: 2/211). نظارتهای حکومتی بیش از صادرات نقره صادرات طلا را دربرمیگرفت؛ برای مثال از تأثیر حکم منع صادرات شمش باید یاد کرد کـه شـاه عباس دوم در سال 1056ق/1646م و در پاسخ به افزایش فعالیتهای صادراتی شمش هلندیها و انگلیسها صادر کرد. این حکم باعث شد بازرگانان بهعلت مسائل حملونقل، طلا را به نقره ترجیح دهند. طلا بهعلت ارزش چشمگیر آن ممکن بود در کمیّتهای تاحدی کوچک حملونقل شود؛ درنتیجه، از بازرسیهای حکومت نیز در امان بود که با رشد فزایندﮤ صادرات شمش برخورد میکرد. از دیگر نتایج منفی این حکم باید به عوارض پنـجدرصـدی اشاره کرد که دولت در سال1082ق/1671م برای صادرات نقره وضع کرد. بهعقیدﮤ نمایندگان نگران کمپانی هند شرقی هلند که پنج سال بعد خاطرنشان کردند، از زمان اعمال این حکم نقره بـهشـدت کـمیاب شد )دیانت، 1367: 2/184). شاه عباس اول برای جلوگیری از تأثیر زیانبار فرار سرمایه که با زیارت سالاﻧﮥ حج صورت میگرفت و برای ضربهزدن به اقتصاد عثمانیها، احترام به امـامرضـا(ع) و زیـارت آرامگاه ایشان را در مشهد مقدس تشویق میکرد. این تلاش که از خلال منابع آشـکار میشود، بهاحتمال کارکرد کوتاهمدتی داشت و موفقیت کاملی نداشت. در دورﮤ جانشینان شاه عباس اول، انبوهی از مردم زیارت مکه را از سـرگرفتـد. شاردن مـینویسد هر سال بیش از 10هزار نفر عازم عربستان میشدند (شاردن، 1347: 2/137). در دورﮤ سلطنت شاه عباس دوم و شـاه سلیمان، برای مدتی از صدور اجازﮤ حرکت زوار بهسوی عربستان خودداری شد؛ اما این اقدام بیشتر بهعلت بدرفتاری مـکرر بـا زوار در قـلمرو عثمانی بود تا در نظر گرفتن مسائل پولی و مالی (شاردن، 1347: 2/154). عوامل داخلی و خارجی هر دو بر موجودی و قیمت دوکات طلا در ایران تأثیر میگذاشتند. از میان این عوامل، بهنظر میرسد زیارت سالیاﻧﮥ حج بیش از دیگر عـوامل تـأثیرگذار بـود. البته افزایش قیمت طلا که بهعلت ایـام زیارت صـورت میگرفت، ممکن بود با ورود کاروانهایی که از تبریز حرکت کرده بودند، کاهش یابد. در اواخر سال 1114ق/1702م، هنگامیکه زوار در تدارک انـجام سـفر حـج بودند و بسیاری از ﻣﺄموران عالیرﺗﺒﮥ صفوی هم قصد حج داشتند، قیمت دوکات تا حدود 16مـحمودی افـزایش یافت. بههرحـال با حرکت کاروانها از تبریز، نرخها دوباره پایین آمد )خاتونآبادی، 1353: 55). در دوران سلطنت شاه سلطان حسین که درباریان خود را به انجام مراسم زیارت تشویق میکرد، آثار افزایش قیمت طلا نمایانتر شد. نمایندگان شرکتهای اروپایی که با شـوروشـوق تحولات پولی را زیر نظر داشتند، تا شروع قرن هجدهم میلادی/دوازدهم قمری از این پدیدﮤ مهم سخن نمیگویند؛ اما در همین ایام شروع به تفسیر اوضاع اقتصادی کردند و بهکرات از تأثیر حج بر موجودی و قیمت طلا سخن راندند. گویا مـبالغ هـنگفتی برای انجام مراسم حج مصرف میشد. در سال 1115ق/1703م، حجاج بهطور تقریبی مبلغ 100هزار تومان با خود به حج بردند و ایـن مـبلغ هنگفتی بود؛ چراکه درآمد سالیاﻧﮥ شاه صفوی 60هزار تومان گزارش شده است )خاتونآبادی، 1353: 553). شـاه سلطان حسین مـردم را برای انجام فرﻳﻀﮥ حج تشویق میکرد. او به هـرکس اجـازﮤ رفتن به حج را میداد و ﻣﺄمورانی را برمیگزید که مسافران را همراهی کنند. نوسانات پولی که بـهعلت مراسم حج پدید میآمد، همچنان تـداوم یـافت و در سال 1126ق/1714م، بهطور غـیرمـتعارف، دورهای بـلندمدت از گرانی را پدیـد آورد؛ زیـرا وزیراعظم دولت صفوی، یعنی شاهقلیخـان، که خـود را برای رفتن به حج آماده کرده بود صرافان را مجبور کرد که جز او به دیـگری سـکه نفروشند. واضح است که تا آن زمان، هرجومرج داخلی ایران بیش از هر وضع خارجی بر افزایش قـیمت بـازار دوکـات مؤثر بود. دولت صفوی که بهطور چشمگیر به پول نـقد احـتیاج داشـت، در ایـن زمان به تدابیری فوقالعاده متوسل شد که کسری بودجه خود را جبران کند. در سال 1128ق/1716م، دولت حکم کوتاهمدت منع استفاده از طلا و نقره را در صنایع بافندگی صادر کرد. پس از آنکه در همان سال شاه سلطان حـسین از پرداخت مواجب نظامیان خود عاجز شد، تدبیری اندیشید که طلای بیشتری را وارد خزاﻧﮥ سلطنتی کند تا با استفاده از آن، ﺳﻜﮥ طلای خالصی را همانند دوکات ونیزی ضرب کند. سال بعد فرمانی صادر شد که قنادیل و ظروف طلای مرقد امـامرضـا(ع) را ذوب و سکه ضرب کنند. گزارشی نشاندهندﮤ این است که از این راه 100هزار تومان وارد خزاﻧﮥ سلطنتی شد. شاه حتی از این حد هم فراتر رفت و تلاش کرد از آرامگاه اجدادش در قم فلز گرانبها به دست آورد. ﻧﺘﻴﺠﮥ این کـار انـتشار اشرفی طلا، اولین ﺳﻜﮥ طلای دولت صفوی از زمان شاه عباس اول به بعد، بود. بههرحال این اقدام بر کاهش مشکلات تأثیر اندکی گذاشت و قیمت طلا بهطور فزایندهای افزایش یافت (Bushev, 1978; 257). تقابل تجاری ایران و عثمانی در خلیجفارس. حضور استعمارگران پرتغالی در مشرقزمین با دورزدن دماﻏﮥ امیدنیک آغاز شد. آنان با ورود به اقیانوس هند و خلیجفارس، توازن قدرت را به هم زدند و در تقابل با قدرتهای منطقهای، چالشی جدی به وجود آوردند. امپراتوری عثمانی از راهیابی غربیان به خلیجفارس و مناطقی که حوزﮤ نفوذ خود میدانست، بههیچوجه راضی نبود. به همین علت درصدد برآمد در این مناطق از تسلط غربیان بر منابع اقتصادی جلوگیری کند و مانع دستیابی آنان به سود حاصل از ترانزیت کالاهای شرق و غرب شود. پیش از این، تجار هندی ادویه را به قاهره، اسکندریه، بیروت و دمشق میرساندند و از آنجا به اروپا ترانزیت میکردند. واضح است عثمانیها از این تجارت سود فراوانی به دست میآوردند؛ اما تسلط پرتغالیها بر خلیجفارس، به دو علت عمده عثمانی را نگران میکرد: اول حجم واردات ادویه به بنادر عثمانی کاهش مییافت و ترانزیت کالا به کمترین میزان میرسید؛ دوم جان زوار عثمانی که از هند و خلیجفارس مسافرت میکردند در خطر قرار میگرفت و این دو عامل باعث شد تا عثمانیها برای تأمین امنیت دریای سرخ و خلیجفارس و گشایش راههای تجاری چارهاندیشی کنند (.3. N :1988 Tabakoglu,). دورﮤ سلطنت شاه عباس اول را باید دوران احیا تجارت و دریانوردی ایران در خلیجفارس دانست. ازجمله رویدادهای مهم زمان او در خلیجفارس: بیرونراندن پرتغالیها از هرمز و شکوفایی بندر گمبرون، حضور انگلیسیها و هلندیها و درنهایت توجه ویژﮤ شاه عباس اول بر راههای دریایی و بازرگانی دریایی بهمنظور دورزدن امپراتوری عثمانی و جلوگیری از ورود کالاهای شرق به عثمانی بود. چنانکه اشاره شد شاه بزرگ بهخصوص مصمم بود منافع سرشار صادرات ابریشم ایران نصیب ادارﮤ گمرکات عثمانی نشود. بر همین اساس، رابرت شرلی در سال 1017ق/1608م، رهسپار اروپا شد (ویلسون، 1348: 149؛ فریر، 1388: 235؛ پرویز، 1317: 7تا12). در سال 1023ق/1614م، کشتیهای ایران با این هدف که ارتباط بین بندر بصره و هرمز را قطع کنند در بوشهر لنگر انداخته بودند؛ زیرا بصره در دست ترکها و هرمز در دست پرتغالیها بود (لوریمر، 1388: 1754). در ﻧﺘﻴﺠﮥ سیاستهای مدبراﻧﮥ شاه عباس اول، بصره از لحاظ سیاسی و اقتصادی رو به انحطاط گذاشت.. در دورﮤ شاه صفی صفوی و سلطان مراد چهارم عثمانی، بصره زبر نظر حکومت علیپاشا دیری بود. در این زمان هلندیها، فرانسویها و انگلیسیها در بصره امتیازات خوبی داشتند و با هم رقابت میکردند (امین، 1370: 38). این حضور استعمارگران درواقع ﻁﻠﻴﻌﮥ روزگاری بود که تاحدودی بهطور کامل، مقدرات خلیجفارس را از دست قدرتهای سنتی منطقهای بهنفع دول اروپایی خارج میکرد. در دورﮤ شاه عباس دوم، بصره از لحاظ تجاری پیشرفت بسیاری کرد. تجار از مناطق مختلف در این شهر حضور داشتند و اقلیتهای مذهبی غیرمسلمان دارای آزادی مذهبی بودند؛ اما با مرگ علیپاشا در سال 1062ق/1652م، این ویژگیها بههمراه استقلال از عثمانی خاتمه یافت و در زمان پسرش، حسینپاشا، روزگار زوال آنها فرا رسید. در زمان حسینپاشا به سال 1075ق/1665م، عثمانیها سپاهی را برای تصرف بصره فرستادند (کمپفر، 1350: 56تا59)؛ اما تا روزگار سلطنت شاه سلیمان صفوی، بصره همچنان در کنترل حسینپاشا باقی ماند. در سال 1071ق/1661م، بریتانیا و سلطان عثمانی معاهدهای امضا کردند که براساسآن به تمام کشتیهای دارای پرچم انگلیس اجازﮤ تجارت در قلمرو عثمانی داده میشد؛ اما در آن زمان این معاهده هیچ ارزشی برای بریتانیا در بصره نداشت؛ چون حاکم بصره مستقل از دولت عثمانی عمل میکرد. معاهده درواقع اعلام حمایت انگلیسیها از حق حاکمیت عثمانی بر بصره بود و سیاستمداران کهنهکار انگلیسی میدانستند حکومت مستقل حسینپاشا دیری نخواهد پایید (امین، 1370: 39). آبه کاره، سیاح اروپایی، که در دورﮤ سلطنت شاه سلیمان به ایران مسافرت کرد، دربارﮤ کاهش تجارت خلیجفارس میگوید: «در تمام فصول کشتیها نمیتوانند در آن رفتوآمد کنند؛ زیرا باید منتظر بادهای مساعد باشند و درنتیجه فقط در ماههای اکتبر و نوامبر حرکت میکنند و این خود عاملی مؤثر در کاهش تجارت است» (کاره، 1387: 23). همین سیاح در ادامه میآورد که در سال 1082و1083ق/1672م، تجارت بصره در مقایسه با دو سال پیش، کاهش بسیار داشت و بهواﺳﻂﮥ اخاذیها و غارت ترکان، بیشتر اهالی شهر آنجا را ترک کردند و این امر شورشهای فتنهانگیز اعراب را موجب شد (کاره، 1387: 24).. شاردن در مقاﻳﺴﮥ اوضاع اقتصادی روزگار سلطنت شاه عباس دوم که سفر اولش به ایران در این زمان اتفاق افتاد، با روزگار حکمرانی فرزندش شاه سلیمان که سفر دومش به ایران رخ داد، مینویسد با اینکه تنها دوازده سال از آن دوران، یعنی سال 1066تا1088ق/1655تا1677م، میگذشت ثروت مملکت نصف شده بود و مسکوکات بهشدت افت عیار داشتند. بزرگان و رجال در سراسر کشور برای کسب ثروت پوست مردم را میکندند (شاردن، 1347: 4/39). در ﻧﻴﻴﺠﮥ کاهش حمل کالاهای ترانزیتی از جادههای کاروانی، عواید کمرگی و درآمد محصول ابریشم کاهش یافت. درآمد گمرکهای بندرعباس که در زمان شاه عباس دوم به حدود 3هزارو400 تومان رسیده بود، در روزگار شاه سلیمان به هزار تومان تنزل یافت (مینورسکی، 1334: 324). در روزگار سلطنت شاه سلطان حسین، تحتﺗﺄثیر درگیریهای متعدد نظامی و همچنین شیوع طاعون، تجارت در بصره به کمترین میزان خود رسید. ضمن آنکه در غیاب عثمانیها که گرفتار مشکلات اروپایی خود بودند، انگلستان و هلند در حال تقسیم میراث استعماری پرتغال در خلیجفارس بودند. ضعف دریایی ایران در خلیجفارس چنان بود که وقتی خریداران هلندی ابریشم ایران از وضعیت مرغوبیت ابریشم گلایه کردند و مقصودشان را دولت رو به زوال صفوی برآورده نکرد، بهراحتی با چند کشتی توپدار بندرعباس را به توپ بستند و جزیرﮤ قشم را تصرف کردند (سانسون، 1346: 146). همین اتفاق نمای کلی حاکمیت بر خلیجفارس را در دهههای پایانی حکومت صفویه نشان میدهد. آشکار است که وقتی ایرانیان توان ایجاد امنیت را نداشتند، به بازرگانی نیز موفق نمیشدند.
نقش مراسم حج در روابط تجاری ایران و عثمانی ﻣﺴﺌﻠﮥ حج یکی از مسائل مهم و ادامهداری بود که در تجارت بین ایران و عثمانی در شمال خلیجفارس و بهطور ویژه در بصره جریان داشت. برگزاری حج و این نکته که عثمانیها خود را در مقام متولی حقیقی خاﻧﮥ خدا میدانستند، بروز تنشی جدید را در روابط ایران و عثمانی باعث شد. این مراسم از ابعاد مذهبی، سیاسی و البته تجاری اهمیت داشت. از همان آغاز تشکیل دولت صفوی، عثمانیها از ﻣﺴﺌﻠﮥ حج در حکم اهرم فشار استفاده میکردند. ازآنجاکه در هنگام سفر زائران ایرانی سکههای طلای بسیاری از کشور خارج میشد، در مقاطع مختلف تاریخی دولتمردان صفوی این سفر را تحریم کردند. بهخصوص وقتی در روزگار پس از مرگ شاه عباس دوم و در زمان شاه سلیمان ارزش پول ایران به نازلترین حد خود رسید، ارزش و اهمیت سکههایی که از راه بصره از ایران خارج میشد، بیشتر احساس شد. به همین علت، دولت ایران بار دیگر تجارت از راه بصره را ممنوع کرد و برای عبور زائران از مرز آن دیار تنگناهایی ایجاد کرد (متی، 1389: 54). بهاینترتیب، شاید حج سوداگری سودمندی برای مقامات بصره و عثمانی بود و بستن راه بصره ضرﺑﮥ اقتصادی شدیدی را متوجه عثمانی میکرد (شاردن، 1347: 2/616). حتی کار به جایی رسیده بود که در سال 1072ق/1661م، حاکم بصره از هر حاجی ایرانی 30 دینار طلا میگرفت و توجیه او این بود که از زائران در برابر راهزنان حفاظت خواهد کرد (محزون، بیتا: 187). این حاکم همچنین در تجارتی ناعادلانه، در هنگام خروج ایرانیان، هر شتر را به قیمتی گزاف میفروخت و در هنگام بازگشت آنها، همان شترها را به قیمتی بسیار ارزان بازخرید میکرد (اسرا دوغان، 1385: 98).
نتیجه باتوجه به مطالعههای انجامگرفته در ارتباط با نقش عوامل و شاخصههای تجاری در مناسبات ایران و عثمانی، به این نتیجه میرسیم که جنگهای مداوم صفویان و عثمانی در ﻧﻴﻤﮥ اول حاکمیت صفویان، چالشی جدی در تبادلات بازرگانی دو کشور ایجاد کرد و روابط رسمی را تا آستاﻧﮥ قطع کامل پیش برد؛ بااینحال با امضای صلحناﻣﮥ ذهاب جنگهای ویرانکنندﮤ نظامی برای مدتی طولانی متوقف شد و تجارت تاحد مطلوبی تسهیل شد. بااینهمه خوی تجاوزگری عثمانیها که به علتهای مختلف در این دوران فرصت ابراز وجود را از دست داده بود، به زیادهخواهیهای سیاسی و بازرگانی تبدیل شد. عثمانیها همواره از اهرم تجارت برای فشار بر دولت ایران استفاده میکردند. بستن تعرفههای گمرکی سنگین و حق ترانزیتهای نامتعارف از نشانههای زیادهخواهیهای عثمانی در این روزگار است. بااینهمه، ضعفشدن دولت صفویه فرصتهای مناسب را برای تقابل با سیاستهای نهچندان دوستاﻧﮥ دولت عثمانی از بین برد و بهتدریج، نقش ایران را در مناسبات سیاسی و بهتبع ان تجاری بهحد محسوس و روبهتزایدی کاهش داد. حضور و رسوخ استعمارگران اروپایی به منطقه نیز بر ضعف ایران صفوی میافزود. در آستاﻧﮥ زوال صفویان، اوضاع بهگونهای بود که تجارت عمدﮤ ایرانیان در اختیار تجار وابسته به کمپانیهای غربی بود. ازطرفدیگر درگیریهای عثمانی با اروپاییان و زیادهخواهی و ناامنی در خاک عثمانی از جذابیت مسیر تجاری آنها میکاست. این رخدادهای نامیمون و تلاش بازرگانان ایرانی برای استفاده از مسیر روسیه، تجارت ایران و عثمانی را به ضعیفترین حد خود و در مقیاس روابط سنتی مرزنشینان کاهش میداد. | ||
مراجع | ||
الف. کتاب. . اسکندربیگ ترکمان، (1350)، تاریخ عالمآرای عباسی، ج1، تهران: امیرکبیر. . اعتمادالسلطنه، محمدحسن، (1364)، تاریخ منتظم ناصری، به تصحیح محمداسماعیل رضوانی، تهران: دنیای کتاب. . امین، عبدالامیر، (1370)، منافع بریتانیا درخلیجفارس،ترجمه علی رجبی یزدی، تهران: امیرکبیر. . اولئاریوس، آدام، (1363)، سفرنامه، ترجمه احمد بهپور، تهران: ابتکار. . بازرگانان ونیزی، (1349)، سفرنامه، ترجمه منوچهر امیری، تهران: خوارزمی. . پرویز، عباس، (1317)، تاریخ روابط ایران با اروپا در عهد صفویه، تهران: شرکت مطبوعات. . تاورنیه، ژان بابتیست، (1369)، سفرنامه، ترجمه ابوتراب نوری، با تجدیدنظر کـلی و تـصحیح حـمید شیرانی، چ4، تهران: سنایی. . ثابتیان، ذبیحالله، (1343)، اسناد و نامههای تاریخی در دوره صفویه، تهران: تابان. . چلبی، اولیا، (1338)، سیاحتنامه (قسمت آذربایجان، تبریز)، به قلم حسین نخجوانی تبریزی، تبریز: شفق. . خاتونآبادی، عبدالحسین، (1353)، وقایعالسنین و العوام، تهران: بینا. . دیانت، ابوالحسن، (1367)، فرهنگ تاریخی؛ سنجشها و ارزشها، تهران: نیما. . راشد افندی، (1153ق)، تاریخ راشد افندی، ج3، قسطنطنیه: بیجا. . سانسون، (1346)، سفرنامه، ترجمه تقی تفضلی، تهران: ابنسینا. . شاردن، ژان، (1347)، سیاحتنامه، ترجمه محمد عباسی، ج2، تهران: امیرکبیر. . فریر، رانلد، (1388). تجارت در دوره صفویان، تاریخ ایران دوره صفویان پژوهش دانشگاه کمبریج، چ4، ترجمه یعقوب آژند، تهران: جامی. . کاره، بارتلمی، (1387)، سفرنامه آبه کاره در ایران 1674-1672، ترجمه احمد بازماندگان خمیری، تهران: گلگشت. . کمپفر، انگلبرت، (1350)، سفرنامه کمپفر، ترجمه کیکاووس جهانداری، چ2، تهران: خوارزمی. . کـنتارینی، آمبروزیو، (1349)، سفرنامه، ترجمه منوچهر امیری، تهران: خوارزمی. . لوریمر، جانگوردون، (1388)، وقایعنامه خلیجفارس بخش تاریخ ایران، ترجمه عبدالله آیتی، زیرنظر حسن حبیبی، تهران: بنیاد ایرانشناسی. . متی، رودلف، (1389)، اقتصاد و سیاست خارجی ایران عصر صفوی، ترجمه حسن زندیه، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه. . محزون، محمد، (بیتا)، مدینةالمنوره فی رحلةالعیاشی، کویت: دارالارقم. . مشیرالدوله، میرزاجعفرخان، (مهندسباشی)، (1348)، رساله تحقیقات سرحدیه، به اهتمام محمد مشیری، تهران: بنیاد فرهنگ ایران. . مینورسکی، و.ف، (1334)، سازمان اداری حکومت صفوی؛ تحقیقات و تعلیقات بر تذکرةالملوک، ترجمه مسعود رجبنیا، تهران: زوار. . نوائی، عبدالحسین، (1363)، اسناد و مکاتبات سیاسی ایران 1105 تا 1135ق، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقاتی فرهنگی. . وحیدقزوینی، میرزامحمدطاهر، (1329)، تاریخ جهانآرای عباسی، به تصحیح: سیدسعید میرمحمدصادق، تهران: پژوهشگاه علومانسانی و مطالعات فرهنگی. . ویلسون، آرنولد، (1348)، خلیجفارس، ترجمه محمد سعیدی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
ب. مقاله . اسرا دوغان، (1385)، «راههای حج در دوره صفویه»، مجله میقات حج، س5، ش57، ص165تا185. ج. منابع انگلیسی . Attman, Artur(1973), the Russian and polish markets in international trade 1500-1650 ,gotenburg. . Bushev, P.P ,(1978), posolstvoartemiyavolynskogo v iran v 1715-1718 gg. Moscow. . Duman, Raphael ,(1890),estat de la perseen1660, ed. Ch, schefer , paris. . Fryer, John ,A New Account of East India and Persia, London,1968. . lombard, Maurice, (1974), les bascsmonetairesd’unesupermatieeconomique. L’ormusulman du VIIe au XIe siècle. . Smith John Maason, (1968), Gold mony in mongoliran, journal of the social and economic history of the orient11. . Tabakoglu, Ahmet (1988): The Economic Importance of the [Persian] Gulf in the Ottoman Era, Istanbul, Annual, N.3.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 4,441 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,423 |