تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,638 |
تعداد مقالات | 13,318 |
تعداد مشاهده مقاله | 29,874,290 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 11,945,865 |
بررسی و تحلیل تصویر در شرح شطحیات روزبهان بقلی شیرازی (606-522) | ||
پژوهشهای ادب عرفانی | ||
مقاله 3، دوره 11، شماره 4 - شماره پیاپی 35، اسفند 1396، صفحه 23-40 اصل مقاله (620.79 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jpll.2017.83329.0 | ||
نویسندگان | ||
علی اصغر خلیلی* 1؛ حسین حسن پور آلاشتی2؛ رضا ستّاری2؛ سیاوش حق جو3 | ||
1دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مازندران، مازندران، ایران (نویسنده مسؤول) | ||
2دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مازندران، مازندران، ایران | ||
3استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مازندران، مازندران، ایران | ||
چکیده | ||
روزبهان بقلی شیرازی یکی از مشهورترین عارفانی است که آثار گوناگونی از او در زمینههای عرفان و حدیث و تفسیر و فقه، به زبانهای فارسی و عربی بر جای مانده است. شرح شطحیات یکی از مهمترین آثار فارسی اوست. این اثر افزونبر اهمیتش در شطح و دفاع از کلام شورانگیز عارفان، ازنظر نثر شاعرانه و زبان تصویری و خیالانگیز نیز درخور توجه است. این پژوهش با بررسی شگردهای تصویرساز روزبهان در شرح شطحیات، نمونههایی از آن را برای مخاطبان بیان میکند. التباس و رؤیت و مصدرهای جعلی، استعارههای محوری روزبهان را در این کتاب تشکیل میدهند که گویا در نظریة جمالپرستی او ریشه دارند. ضعف زبان روزمره و ناتوانی آن در بیان تجربههای ناب روحی، کلام او را از تخیل و استعاره و رمز و دیگر عناصر خیالانگیز سرشار میکند. یافتههای این پژوهش در شرح شطحیات بیانگر آن است که تشبیه و استعاره، بهویژه بهطور فشرده، شمار بیشتری نسبتبه عناصر دیگر خیال دارد. همچنین شگردهای دیگر تصویرسازی مانند تشخیص، بیان نقیضی، تکرار، رمزگرایی، مصدرهای جعلی و انتزاعی به آشناییزدایی نثر کتاب انجامیده و باعث یکتایی و برجستگی این اثر در بین نثرهای دیگر عرفانی شده است. خاستگاه عنصرهای تصویرساز شرح شطحیات از حوزة طبیعت است. شمار بسیار استعارههای تجریدی این اثر، بیانگر تصوف پارسی روزبهان در برابر تصوف تمثیلی خراسان است. | ||
کلیدواژهها | ||
روزبهان بقلی شیرازی؛ شرح شطحیات؛ تصویر؛ نثر عرفانی؛ نثر شاعرانه | ||
اصل مقاله | ||
1ـ مقدمه تصویر یکی از پرکاربردترین اصطلاحات نقد ادبی است که اهل بلاغت و منتقدان قدیم توجه ویژهای به مطالعه و تحلیل و تبیین کارکرد آن داشتند. جاحظ بصری (م255) نخستین ادیب و منتقدی است که در آثار ادبی، توجه همگان را به سوی تصویر جلب کرد (جاحظ، 1969، ج3: 13). پس از او کسانی مانند رمانی (م386) و ابوهلال عسکری (م395) و عبدالقاهر جرجانی (م471) در آثار خود به اهمیت تصویر در متون ادبی و تأثیر آن بر مخاطب پرداختند. امروزه در آثار نقد ادب فارسی، اصطلاح تصویر برابر با ایماژ است (شفیعی کدکنی، 1358: 13). درحقیقت تصویر به مجموعه امکانات بیان هنری گفته میشود که زمینة اصلی آن، انواع تشبیه، استعاره، اسناد مجازی، رمز و گونههای مختلف برای ارائة تصاویر ذهنی است (همان: 10). تصویر در عامترین مفهوم به همة زبان مجازی گفته میشود که با تصرفهای خیال در زبان عادی به وجود میآید (فتوحی، 1387: 41). میان تجربههای عرفانی و زبان رابطة مستقیم و تنگاتنگی وجود دارد. برخی عارفان با زبان شاعرانه و عاطفی، دریافتها و مکاشفههای خود را از عوالم ناشناخته و غیرمحسوس بیان میکنند؛ آنان زبان روزمره را در بیان تجربههای خود ناقص و ناکارآمد میدانند و ناگزیر کلامشان بهسوی استعاره و رمز و بیان نقیضی حرکت میکند. این عارفان به سبب بیانناپذیری تجربههای عرفانی میکوشند از زبان تصویر و امکانات گستردة آن برای روشنکردن مقصود خود کمک گیرند. یکی از راههای شناخت تجربة دینی یا عرفانی، توجه دقیق به زبان متون عرفانی است. تاکنون دربارة تصویر در شرح شطحیات به طور جداگانه پژوهشی انجام نشده است؛ تنها هانری کربن در مقدمة خود بر این کتاب، مانند عبهرالعاشقین، کشف و التباس را استعارة اصلی روزبهان در بیان تجربههای عرفانیاش میداند (روزبهان بقلی، 1382: مقدمه14). پورنامداریان نیز در رمز و داستانهای رمزی در بحث شیوة برخورد با موضوعیا متعلق معرفت و تأثیر آن در کیفیت بیان، به رابطة رمز و تجربههای شخصی روزبهان میپردازد (پورنامداریان، 1375: 71). شفیعی کدکنی در زبان شعر در نثر صوفیه در مبحث استعارههای مرکزی یا استعارههای اصلی، به نمونههایی از استعارههای روزبهان و اجزای سازندة آن اشاره میکند (شفیعی کدکنی، 1392: 559) محمدعلی آتشسودا در مقالهای با عنوان «سبک نثر و اندیشة روزبهان در شرح شطحیات»، نثر و اندیشة روزبهان را در این اثر بررسی کرده که موضوع آن به این پژوهش کمی شبیه است؛ اما مطالب مقالة نامبرده کلیتر از این پژوهش است؛ زیرا در آن، همة عناصر شاعرانه در نثر شرح شطحیات بررسی میشود و تصویر و شگردهای زبان تصویری نیز یکی از این عناصر است (آتشسودا، 1390: 41). روزبهان بقلی شیرازی از عارفانی است که به سبب دشواریها و پیچیدگیهای لفظی و پوشیدگی سخن، آثارش همچنان ناشناخته باقی مانده است. در یک قرن اخیر برخی از پژوهشگران ایرانی و عرفانپژوهان غربی مانند لویی ماسینیون، ولادیمیر ایوانف، کارل ارنست، محمد معین و محمدتقی دانشپژوه مطالعاتی دربارة زندگی و آثار و اندیشههای روزبهان انجام دادهاند و تا حدی توانستهاند بخشی از جنبههای تاریک ذهن و زبان رازناک او را روشن کنند. در این میان آثار هانری کربن دربارة روزبهان، برجستگیهای ویژهای دارد. با وجود نوشتن کتاب و رساله و مقاله دربارة روزبهان که به ارادة کسانی مانند دکتر محمد معین، دکتر زرینکوب و آقای محسنی مؤخر انجام شده است، هنوز اندیشههای این عارف و زیباییهای نثر او در پس هالهای از فراموشی و ابهام قرار دارد. البته دربارة متون منثور عرفانی از دیدگاه تصویر و صور خیال، پژوهش کمتری انجام شده است. این مقاله میکوشد با بررسی شرح شطحیات روزبهان بقلی شیرازی ازنظر تصویر و ارائة شواهد و نمونه، شگردهای تصویری روزبهان را تحلیل کند. همچنین این پژوهش نشان میدهد تصاویر چه نقشی در بازتاب اندیشه و تجربههای او داشتهاند. با معرفی استعارههای محوری روزبهان، خاستگاه این تصاویر و پرشمارترین ساختارهای تصویری نیز بررسی شده است؛ نیز باتوجهبه مکتب روزبهان در تصوف، دربارة تأثیر این مکتب بر ساختار اجزای سازندة تصاویر بحث میشود.
2ـ معرفی شرح شطحیات شرح شطحیات یکی از مهمترین آثار منثور عرفانی است که از قرن ششم هجری به یادگار مانده است. روزبهان بقلی شیرازی در فصل نخست این کتاب (1382: 52) هدف از نوشتن آن را پاسخ به نداهای درونی میداند که او را مخاطب قرار دادند تا کتابی در دفاع از شطحیات عارفان به رشتة تحریر درآورد و از آنان در برابر انکار و افترای جمعی نادان و ناتوان از درک شطحیات دفاع کند. در بازگشت از شیراز به موطن اصلی خود، فسا، کار نوشتن کتاب را به زبان عربی به پایان برد و نامش را منطق الاسرار ببیان الانوار نهاد؛ اما عزیزی قرابتی در شیراز از او خواست «این کتاب شطح را به پارسی شرحی بگوی». روزبهان خواهش او را پذیرفت و کار ترجمه و نوشتن را در سال 570 هجری به پایان رساند. طرح کلی کتاب به گفتة خود او (همان: 53) چنین است که کلامش را با نثری فنی و مصنوع در ستایش حق آغاز میکند. رسولالله و خلفای چهارگانه را میستاید؛ سپس از مشایخ بزرگوار و ابرار و ابدال حق یادمیکند وبر روح پرفتوح آنان درود میفرستد. در ادامه از احوال و مقامات خود در عرفان سخن میگوید و از بیرسمان زمانه شکایت میکند که چگونه در طول تاریخ، عظمت مقام انبیا و اولیا را درک نکردند و به آزارشان پرداختند. او شطح را در لغت و در اصطلاح معنی و تفسیر میکند. روزبهان معتقد است شطح مضمونی یگانه با جلوههای سهگانه است که شطح خداوندی در قرآن، شطح نبوی در حدیث و شطح عاشقانه در عرفان از آن جملهاند (همان: 82). درمجموع روزبهان در این کتاب از چهل و پنج عارف، صد و نود و دو شطح نقل میکند که بیشترین آنها از بایزید بسطامی (با 31 شطح) و حسین بن منصور حلاج (با 45 شطح و 27 روایت و 11 طاسین) است. او کتابش را با شطحیات حلاج در سه بخشِ اسانید غریب و الفاظ شطحیات و طواسین به پایان میبرد. او این بخشها را از مشکلترین قسمتها میداند. روزبهان همچنین بیش از 200 اصطلاح عرفانی را در این کتاب شرح داده است. شیوة او در شرح شطحیات به اینگونه است که پس از ذکر شطحی از یک عارف، با استشهاد به آیات و احادیث و کلام مشایخ، با زبان و بیانی فصیح و فنی، آن را استدلال و توجیه و تأویل میکند. خواننده در این اثر با بندهایی با عنوانهای «فی وصف حالی» (همان: 63)، «فی وصفی» (همان: 79، 89، 93، 98، 99) و... روبهرو میشود که بیشتر لحن خطابی دارند و نویسنده در آنها با من ملکوتی خود سخن میگوید. این بخشها شاعرانه و شورانگیزند و زبان در آنها کارکردی عاطفی و شاعرانه دارد. این بندها را با سطح محاکاتی و رمزی که فولادی در زبان عرفان به آن اشاره میکند، میتوان هماهنگ دانست (فولادی، 1387: 149). به نظر میرسد بیشتر سخنان روزبهان در این کتاب، نتیجة تجربههای روحانی او در مسیر سیر و سلوک و مکاشفات عرفانی است که مانند آیینهای در برابر دیدگان خواننده بازتاب یافته است. به عقیدة هانری کربن، این اثر، کتابی یگانه است که باید سواد خواندن آن را آموخت و این سوادِ خواندن یعنی تأویل و تنها مردان راه شوق معنوی، توان تأویل را دارند (روزبهان بقلی، 1382: مقدمه18).
3ـ سبک روزبهان در شرح شطحیات آثار روزبهان بقلی شیرازی از دیرباز به دشواری در زبان مشهور بوده است. جامی در نفحاتالانس به این نکته اشاره میکند: «مر او را سخنان است که در حال غلبه وجد از وی صادر شده است که هرکسی به فهم آن نرسد» (جامی، 1370: 261). اندیشههای انتزاعی و پیچیدة او که در زبان با تصویرهای مجازی، انبوهی استعاره و تشبیه و جلوهگریهای دیگر خیال همراه است، نثر او را از دیگر آثار منثور عرفانی جدا میکند. مفاهیمی مانند التباس و رؤیت و مصدرهای جعلی، استعارههای محوری یا استعارههای مرکزی روزبهان را در شرح شطحیات تشکیل میدهند. کلمة استعاره در اینجا فراتر از مفهوم بلاغی آن است. مقصود از استعارة محوری، واژهها یا مفاهیمی است که منظومة ذهنی و نظام هنری و عرفانی هر شاعر و هر عارفی را شکل میدهند (شفیعی کدکنی، 1392: 554). بررسی استعارههای محوری هر شاعر و هر عارف از دیدگاه سبکشناسی، بیانکنندة استقلال منظومة زبانی و ذهنی او نسبتبه دیگران است. کاربرد مصادر جعلی مانند احدیت، اصطفائیت، انائیت و... و مفاهیمی از نوع التباس (اعتقاد به ظهور حُسن و جمال قِدم در قالب صفات حق و تجلی آن بر روح به لباس مادی و رهایی روح از آن در بازگشت به اصل خویش)، کشف، تجلی، جمال، عروس و... (اصطلاحاتی که نوعی رؤیت در مرکز آنها نهفته است و از نظریة عشق و جمالپرستی روزبهان سرچشمه میگیرد) در قالب و ساختار کلمات در متن کتاب نمود بیشتری دارند. از ویژگیهای زبانی و نحوی شرح شطحیات، کوتاهی جملات، تقدم فعل، حذف افعال به قرینه، تکرار، تتابع اضافات و جابهجایی اجزای جمله است. سجع، جناس، شمار بسیار مصوت «e» در ترکیبهای وصفی و اضافی از جلوههای موسیقایی زبان روزبهان در این اثر است. کاربرد صور خیال مانند تشبیه و استعاره و تشخیص و... باعث شاعرانهشدن زبان این کتاب شده است و آن را به مرز شعر نزدیک میکند. انبوهی تصاویر و تلمیحات و اشارههای تاریخی و نیز کاربرد آیات و احادیث و عبارات عربی همراه با اشعار فارسی و عربی بر ابهام متن افزوده است. روزبهان برای چیرگی بر تنگناهای زبان با افزایش وابستههای اسم، ترکیبهای نو و شگفتانگیزی میسازد و این از ویژگیهای دیگر سبکی او در شرح شطحیات است. عزبخانة انائیت (روزبهان بقلی، 1382: 95)، عروس تنزیه (همان: 102)، قفچاق خرگاهداران مرغزار عزت وحدت (همان: 156)، اراکستان عرفات (همان: 121)، نخاسخانة چین ملکوت (همان: 193)، زاغان مزابل طبع فلک (همان: 212)، منجنیق شوامخ قاف قدم (همان: 129)، صحراء ساسانیان ولایت (همان: 147)، عنقای مغرب ازل (همان: 97)، نقاب عصمت غیرت (همان: 116)، بند قندیل آفتاب ازل (همان: 235)، اینها ترکیبهایی است که بهطور پراکنده در بخشهای مختلف کتاب دیده میشود. روزبهان پایة طریقت خود را بر عشق و جمالپرستی نهاده است؛ به همین سبب مانند سوانح العشاق غزالی، کمتر صفحهای از شرح شطحیات را میتوان یافت که واژة عشق یا مشتقاتش (عاشق، معشوق) در آن نباشد. روزبهان بسیار از واژة عشق در این کتاب (547 بار) استفاده کرده است. افزونبر عشق، واژههای پرشمار دیگری که در ادامه به آنها اشاره میشود، بیانگر اندیشه و ذهن و جان جمالپسند اوست. در نظر او همة راهها به رؤیت میرسد و به همین سبب در این اثر، شمار واژههای دیداری بر واژههای شنیداری برتری دارد. در ادامه پرکاربردترین این واژهها با آمار بیان شده است: نور (336 بار)، انوار (107 بار)، شاهد (104 بار)، صورت (123 بار)، مشاهده (227 بار)، روی (127 بار)، رنگ (128 بار)، آیینه (65 بار)، تجلی (294 بار)، جمال (154 بار)، دیده (76 بار)، چشم (145 بار)، رویت (136 بار)، عروس (58 بار)، کشف (50 بار)، آفتاب (61 بار)، شمس (42 بار)، حُسن (61 بار)، شواهد (56 بار)، شهود (33 بار)، جانان (29 بار)، التباس (72 بار)، عرایس (17 بار)، مرآت (29 بار)، نگار (27 بار)، جلال (178 بار)، صبح (32 بار)، شمع (18 بار)، مشاهد (24 بار)، ماه (20 بار)، کشوف (16 بار). انبوهی تصویر یکی از مهمترین عواملی است که به برجستگی زبان و نثر شرح شطحیات انجامیده است. ثبت تجربة روحانی و انتقال آن به مخاطب، علت اصلی برای زبان سرشار از تصویر و بیان زیبا و شورانگیز این اثر است. روزبهان برای چیرگی بر تنگناهای زبان روزمره از راههای گوناگون، نثر خود را از میان سایر آثار عرفانی متمایز میکند؛ این روشها عبارتاند از تتابع اضافات و صور گوناگون خیال و ترکیبسازیهای وصفی و اضافی که بیشتر نو و شگفتانگیزند. فشردگی تصاویر، اشارههای تاریخی و تلمیحی و نیز آیات قرآنی و احادیث نبوی، تتابع اضافات و مقیدبودن تشبیهات و استعارهها به وابستههایی چند، ازجمله عواملی است که به ابهام بیشتر متن افزوده است.
4ـ نمونههایی از انبوهی تصاویر در شرح شطحیات «آن نوزاده در سرای وحدت از تجلی قِدَم مضطرب، نه عقلی که با او مشورت کند، نه علمی که باز مشاورت طلب کند. منتظر زمان بیزمان شده؛ عاشق مباشرت جان هر جان گشته؛ هم در نیستی بیند خود را تا ناگه شهر امر در عالم افعال آورند و از افعال، ابریشم خیام ملکوت بتنند؛ رُقام صفات به روی دوایر شواهد نقش عین الله بنگارد. ارواح ساده را از حبس عدم بیرون آرند و در اقفاص کون بدارند؛ ناگاه دانة نیستی فنا خورد و کاه بیجان لباس نایافت دَرَد. اسرار ارواح از روی اشتیاق بر نادیده بانگ در بانگ زنند که این چه شراب پرخمار بود و این چه نوروز بی بهار! لطف قِدم ببخشاید و از حدثان پردة حدثان بردارد و از خیام آزال عروس وحدت پدید آید. بعد از خزان نیستی، نوروز جمال قِدم روی خویش بنماید. نوروزی که در آن صد هزاران بساتین بهار قدرت یابی و صد هزار گلستان جلال وحدت. سوسن صفا با یاسمین صورت مشاور، سنبل جمال با ورد جلال محاور، ریاض قدس صفت بر اشجار بهار سرمدیت انهار ابد در جوی ازل رفته و بران جویبار سبزها صفت رُسته؛ شمال جمالی بر بحار کمالی وزیده؛ قهر در پردة بیپرده رسیده؛ صُلصُل باغ قِدم بر اغصان صفت نشسته و بانگ قیومی در نوای ازلی میزند که ای اطیار ارواح، ای نوآمدگان جهان بیچونی، آن شهود عین کجایند و در قفص حدوثیت چرایند؟ از آن عالم نیستی به هستی درآیند که در صحراء وحدت مرغان «لا احصی ثناء» بنشینند. بدین هیجان، هَیَمان نمودند و از قضاء ملکوت در ریاض جبروت پریدند. از روی تحیر نگارجویان ازل را در عین تفکر افتادند» (همان: 56-55). «ای راهپیمای ازل بی کُلفت اجل، چون ماه جانت در سماء بیچونی از عقدة ذنب امتحان و نیش دنبال عقرب قهر همقران کیوان شد، در روی شمس بقا از محاق فنا مترس. بی زحمت حلولیان این سطور بر جبین قمر بنویس تا غازیان ارادت، چون از خواب مکاشفت سیصد و نه سال برخیزند، بی مخاییل دقیانوسی به علم دبیران ملکوت در مشاهدة هلال جبروت، آن گریخته پایان امتحان را گویند که «صُوموا لِرؤیتِه و افطِروا لِرؤیته» ای بر وفاء تو دهر عقیم، دُر یتیم حکمت عشقت به الماس «لاتسبوا الدهر» سفته است. از خود با خود بی طمطراق فقه درد عشق تو گفته است» (همان: 146).
5ـ شگردهای تصویرساز روزبهان در شرح شطحیات روزبهان از عارفانی است که به سبب برخورداری از تجربههای ناب شخصی، تصاویر و تعبیرهای شخصی و ویژة خود را دارند؛ بیمانندی و خلاقیت را از میان این تصاویر نو بهروشنی میتوان دید. زبان روزمره با همة امکاناتش از بازتاب ذهنیات و احوالات درونی او ناتوان است و به همین سبب ذهنیت استعارهگرا بر کلام او سایه میافکند و زبان شرح شطحیات را تصویری و شاعرانه میکند. مقصود از ذهنیت استعاری روزبهان، چیرگی قطب استعاری زبان بر قطب مجازی آن است که برپایة جداسازی حرکت زبان در دو قطب استعاری و مجازی رومن یاکوبسن، زبانشناس روسی مطرح میشود. او تداعی و حرکت بر مدار شباهت را روش استعاری مینامد. استعاره در این نظریه به هر رفتار زبانی گفته میشود که برپایة مشابهت بنا شده باشد (صفوی، 1380: 131). شفیعی کدکنی تصوف اسلامی را در یک چشمانداز عام به دو خانوادة تصوف ایرانی و تصوف غیرایرانی طبقهبندی میکند و معتقد است هرکدام از این دو شاخة کلی به تقسیمات کوچکتر و سبکهای دیگر درخور تقسیم و بررسی است. تجربههای شهودی روزبهان با زبان و رمزهای آن در اختیار خواننده قرار میگیرد. شمار بسیار زبان استعاری و چیرگی قطب استعاری زبان در آثار او باعث شده است تا شفیعی کدکنی تصوف روزبهان را تصوف «استعاری پارسی» بنامد و آن را جدا از تصوف خراسان (بناشده برپایة نظام تمثیلی) بپندارد (شفیعی کدکنی، 1392: 518). 5ـ1 تشبیه در میان شگردهای تصویرساز در شرح شطحیات، ساخت بلاغی تشبیه با بسامد 68% 1 بیشتر در ساختار مضاف و مضافالیه (بلیغ، اضافة تشبیهی) یا تشبیه فشرده استفاده شده است. تشبیهات بنابر نوع کارکردی که در تبیین تجربههای ذهنی و روحانی روزبهان دارند، بیشتر مشبهی معقول و تجریدی را به مشبهبهی محسوس مانند میکنند تا زمینه برای درک بهتر مخاطب از مفاهیم نویسنده فراهم شود. نمونههای زیر از این جمله است: «آداب حضرت از طریق الهام بیافتم؛ در مکان مرابطت به مرقات مراقبت به مصعد شهود غیب برشدم. طیر ارواح ملکوت در سواحل بحر جبروت پران دیدم» (روزبهان بقلی، 1382: 51)، «طاعنان شمشیر جهل از غمد حسد برکشیده بودند و از نادانی به خود میزدند. غیرت عشق مرا شربت سکینه داد تا از غمرات محبت ساکن شدم» (همان: 52)، «یمین احدیت در صحراء وحدت از غمد قدرت شمشیر غیرت برکشید» (همان: 102). این ترکیبات نیز از آن جمله است: عروس وحدت (همان: 55)، شراب جلال (همان: 63)، آفتاب تجلی (همان: 88)، قیصر نفس (همان: 94)، عنکبوت حدث (همان: 100)، طوفان طوارقات (همان: 102)، میوة مشاهده (115)، مقراض لا (همان: 122)، ازار عزت (همان: 140)، کسوت حریت (همان: 148)، میکدة عشق (همان: 154)، چین صفت (همان: 155)، الماس خرد (همان: 156)، سجادة ارادت (همان: 132). نکتة مهم در تشبیهات فشردة شرح شطحیات، مقیدبودن آن به وصف یا اضافه است که خود بهنوعی همان تتابع اضافاتی است که برای تبیین بیشتر عوالم روحانی روزبهان پدید آمده است. برخی از این ترکیبات در ظاهر استعارههایی بودهاند که بار دیگر گسترش یافته و به صورت اضافههای تشبیهی درآمدهاند: اثقال اوقار هموم محبان (همان: 45)، عبهر بساتین اُنس (همان: 48)، برج کنگرة قصر عنصر (همان: 53)، شاهد عرایس غیب غیب (همان: 82)، بیداء آسمان تفرید (همان: 87)، آفتاب چهلروزة صفات (همان: 99)، قَدَح تارک کیوان بُرج صفت (همان: 125)، دریاء مُسرمد صمدیت (همان: 129)، رواق صرف حُسن طور (همان: 134)، خریطة دبیران تزویر ملکوت ارض و سماء (همان: 157)، نرد سپید مهرهزن صبح بقا (همان: 203)، سهام مژگان چشم یکتابین صد هزار آهوی ارادت (همان: 169). همچنین برخی از این تشبیهات فشرده، وجهشبهی تلمیحی دارند که در این میان، عناصر دینی و مذهبی نسبتبه عناصر ملی از شمار بیشتری برخوردارند: سایة طوبی قدم (همان: 59)، هدهد سلیمان ازل (همان: 92)، رخش قدم (همان: 93)، حربة بویحیی قهر (همان: 102)، بطن حوت امتحان (همان: 107)، غبار رخش زابلیان وحدت (همان: 121)، زندان بتکدة آزران (همان: 131)، شاهد مصر ازل (همان: 139)، خواب مکاشفت سیصد و نه ساله (همان: 146)، صحراء ساسانیان ولایت (همان: 147)، نوای انوار زند و پازند عشق (همان: 161)، هاروت و ماروت نفس (همان: 168)، دام دانة گندم آدم (همان: 164). با نگاهی ژرفتر به ساختار و اجزای ترکیبهای تشبیهات فشرده در این اثر میتوان دریافت شمار نام پرندگان در سویة محسوس این ترکیبات درخور توجه است. این موضوع سبب میشود تا موجی از حرکت و رنگ و صدا و تصاویر زیبا و نو در ذهن خواننده مجسم شود؛ از سوی دیگر این موضوع بیانگر روح و ذهن تنوعطلب و زیباپسند این عارف عاشق است: عندلیب جان (همان: 47)، صُلصُل عشق (همان: 57)، سیمرغ ازل (همان: 93)، باز جان (همان: 99)، شاهین ازل (همان: 110)، طاووس رنگآمیز قدر (همان: 115)، فاختة درد (همان: 137)، خروس دولت عشق (همان: 146)، طوطی عشق، بوتیمار پرتیمار هجران ذات ازل (همان: 203)، مرغ صفات (همان: 144). استفادة هنرمندانة آیات و احادیث در طرف معقول تشبیه، نوع دیگری از تشبیهات فشرده در شرح شطحیات است که شمار بسیاری نیز دارد. این تشبیهات به صورت ترکیب اضافی و به شیوة کاملکردن سخن است؛ همچنین بیانگر اُنس روح و روان روزبهان با کلام حق و سخن پیامبر(ص) است؛ نیز موجب آشناییزدایی از زبان و تحریک عاطفة مخاطب میشود و گنجایش معنایی و بلاغی متن را میفزاید: «درود باد بر جان هدف سهام «قاب قوسین»، شاه کونین، رسول ثقلین، آن که از آدم نکتة اسماء بود و اشارت سجود و از آفرینش غرض جان، اکسیر اعظم، تجلی قدم، جانش حقیقت صرف «تدلی»، نشانش «کان ما کان» و اشارت «کنتُ نبیاً» و سر «لستَ کأَحدکُم» و اشارت «جاء حبیباً» و «لَعَمرک» تاج «لولاک»ش «عفا الله عنک» عذر گناه اهل آفرینش، روح قدسی و روح انسی مبشر و چاکر او «لو کان موسی حیاً ما وسعه الاتباعی» برید حضرت او، توریه در الهامش راز «فأوحی»، انجیل در پیغامش رمز «ما اوحی» زبور در الحانش سر «ما کذب الفؤاد ما رأی»، قرآن در عین نشانش خبر «ما زاغ البصر و ما طغی»» (همان: 47-46)، «در داستان گرزگیران تفرید، تردامن؛ زیراکه کواکب «انی رأیتُ أحد عشر کوکباً» پیش اخترشمار قدم، زخم «انی بریء مما تشرکون» دارند» (همان: 154). یکی دیگر از ویژگیهای تشبیهات فشردة روزبهان در این کتاب، تازگی و غرابت آن است. این موضوع تا حدی درک وجهشبه را بر خواننده دشوار میکند و بر ابهام و دشواری متن نیز میافزاید؛ از آن جمله است: عروس تجلی (همان: 116)، چلیپاپرستان طبع (همان: 99)، دیولاخان انسان عُطلت عناصر (همان: 103)، نخاسخانة جلال (همان: 124)، قفچاقستان ملکوت (همان: 73)، زاغان مزابل طبع فلک (همان: 212)، بزم طوفانیان قهر جان (همان: 142)، مقراض تنزیه (همان: 154)، کسوت دیمومیت (همان: 97)، مربع عین جمع (همان: 95)، ینابیع علم مجهول (همان: 58). تشبیه گسترده نیز بخشی از صور خیال به کار رفته در شرح شطحیات است؛ البته شمار این نوع تشبیه کمتر از تشبیهات فشرده است. این تشبیهات در قالب جملات اسنادی میآید و در آنها بیشتر مشبهی معقول به مشبهبهی محسوس مانند میشود. تازگی و غرابت این نوع تشبیهات برخاسته از تجربة عاطفی نویسنده و ماهیت ویژة آن تجربه است: «بزرگوار آن عزیزی که عقل فعال پروانة شمع ربوبیتش و روح قوال ساکن سِجن قضا و قدرش. عقلصادر نوآموز مکتب الهام اوست و روح خازن قهرمان امر درگاه اوست. گلزار رخ دلبران، بساتین انس اوست» (همان: 45-44)، «توانگری کسوت ربوبیت است و درویشی کسوت عبودیت» (همان: 148)، «صورتت کعبة جان است و دلت بیت معمور جانان» (همان: 104). 5ـ2 استعاره پس از تشبیه، استعاره دومین شگرد بلاغی است که در تبیین اندیشههای روزبهان نقش تعیینکنندهای دارد. روزبهان با استفاده از این جلوة خیال، مفاهیم انتزاعی و ذهنی خود را برای خواننده و مخاطب مجسم میکند؛ این مفاهیم به تجربههای روحانی او مربوط میشود. بهطورکلی شگرد تصویری در شرح شطحیات به دو شکل فشرده و گسترده به کار رفته است. 5ـ2ـ1 استعارة مکنیه در استعارة مکنیه، عضوی از اعضای انسان یا عواطف و اعمال او به غیرانسان نسبت داده میشود. از میان استعارههای به کار رفته در این اثر، استعارة مکنیه در ساختار پربسامد مضاف و مضافالیه دیده میشود: «من دست امالی از دامن امانی بداشتم» (همان: 215)، «از جمال جانم لب اجل خندان دیدم و چشم امل گریان» (همان: 237). همچنین است: مشام جان (همان: 80)، دهان جان (همان: 103)، دندان خرد (همان: 106)، آستین تصوف (همان: 138)، پیشانی زمان (همان: 147)، گوش جان (همان: 192)، دیدة اجل، دامن دل (همان: 223)، اعناق دهر (همان: 269)، دست قَدَر (همان: 428). 5ـ2ـ2 استعارة مصرحه در شرح شطحیات شمار بسیاری از استعارههای مصرحه به صورت فشرده و از نوع مضاف و مضافالیه است. روزبهان در این نوع استعارهها، با استفاده از امکانات واژگانی زبان، بهجای اشارة مستقیم به مفاهیم تجریدی و انتزاعی، این مفاهیم را در قالب ترکیبهای جدید ارائه میکند. این ویژگی تا حدی ذهن تکرارناپذیر و تنوعطلب او را نشان میدهد؛ از آن جمله است: «همه گفتند: بلی «قالوا بلی»گویان شدند و عروس قدم را جویان؛ از سر مستی به نور خطاب قناعت نکردند؛ موسیوار شهود عین کل خواستند» (همان: 57) (عروس قدم استعارة مصرحه از خداوند است). همچنین است: «مرغ لاهوت، قفص ناسوت بشکست» (همان: 135) (مرغ لاهوت استعاره از جان و قفص ناسوت استعاره از جسم است)، «جملة پرندگان آسمان کبریا، نزد منقار عنقاء قهر قدمش ملخان ناتماماند» (همان: 106) (پرندگان آسمان کبریا استعاره از فرشتگان است). این شیوة بیانی در شرح شطحیات در تبیین مبانی فکری روزبهان دیده میشود؛ یعنی در ترکیبات کنایی و استعاری که او در اشاره به نامهای انبیا و اولیا و مشایخ طریقت بهویژه در اشاره به نام رسول اکرم(ص) به کار میبرد و بیانگر علاقه و اعتقاد بسیار او به پیامبر(ص) است: «از آن سبب گفت قفچاق بازار ازل، قفصشکن مرغ اجل، سید نیک نامان عشق – صلوات الله علیه – گفت که «خیر من الملائکه»» (همان: 135). روزبهان در این نمونهها نیز با ترکیبهای استعاری به ذات مقدس پیامبر(ص) اشاره میکند: نخاس عروس اجل (همان: 155)، شاهین بساتین غیرت (همان: 181)، مرغ وکر سدرهالمنتهی (همان: 185)، گل گلستان ازلیات (همان: 196)، عنقاء قاف دیمومیت (همان: 278)، مهارکش قطار مطایاء اسرار (همان: 300)، صومعهدار صحن خلوتیان منزل دنا (همان: 425). نکتة مهم در این ترکیبها این است که این تصویرها ترکیبی است؛ یعنی در درون خود تصویر دیگر و یا تشبیهی اضافه دارد. درواقع نویسنده با بهرهگیری از ساختار اضافی زبان، کلمهای را به مشبه و مشبهبه میافزاید که خود بیشتر، تصویری عقلی و انتزاعی است و اینگونه، استعارهای تازه میآفریند. 5ـ3 تشخیص تشخیص یا انسانانگاری، یکی از جلوههای رنگارنگ خیال، موجی از حرکت و پویایی را در سراسر شرح شطحیات ایجاد کرده است. بهجز نمونههایی از تشخیص که در بحث استعارة مکنیه (مانند دیدة تفکر (همان: 53)، دست قدرت (همان: 317) و...) مطرح شد، این شخصیتبخشیگاهی با نسبتدادن یکی از صفات یا عواطف و اعمال انسانی به مفاهیم ذهنی انجام میشود و تصویر برخاسته از آن برخلاف تصاویر فشردة بالا، گسترده است: «آفاق به مهر، غلام و چاکر ایشان شد» (همان: 46)، «جان به جنبش درآید، سر به جوشش درآید، زبان به گفتن درآید» (همان: 81)، «نخاس ازل، انگشت در دندان دیدم و مادر عدم حیران تبسم صبح صفت» (همان: 237). در شرح شطحیات یکی از برجستهترین نوع تشخیص در بخشهایی است که روزبهان در خطاب با من ملکوتی خود و با عنوانهایی مانند «فی وصفی» (همان: 62)، «فی توحیدی» (همان: 199، 170) و... نگاشته است. این بخشها بیگمان از هنریترین و تأثیرگذارترین نمونههای صور خیال است که روزبهان با عبارتها و ترکیبات گوناگون و نو، مفاهیم انتزاعی و بهویژه من ملکوتیاش را خطاب قرار میدهد و حس و حال و عواطف زلال و نابش را برای مخاطب ترسیم میکند: «ای دایة قابلة آدم و ای مایة زبدة بحر عالم! گفتی در مناقب اطیار کنگرة کبریا، ای باد شمال بهار، ای تاجبخش صرف صفا! آتشکدة تجلی جان تو است و فُرج اِصبع صفات در تقلب سر خان و مان تو است. برگوی هان وصف شطاحان و نعت علوم ایشان» (همان: 79)، «ای مرغ جان! صد هزار قلزم، قطرهای نیست و صد هزار لشکر جان نزد صدمات وحدت ذره ای نیست...» (همان: 103) و نیز (ر.ک: همان: 209، 199، 175، 170، 168، 156، 148، 141، 138، 99، 93). 5ـ4 تکرار تکرار یکی دیگر از ویژگیهای سبکی و عناصر زبانی و موسیقایی شرح شطحیات است که وظیفة تأکید و تقویت معنی و افزایش بار معنایی واژهها را بر عهده دارد. کارل ارنست این شگرد بیانی را «اسلوب بلاغی مزدوج» مینامد و معتقد است روزبهان از آن برای عمقبخشیدن به مفاهیمی انتزاعیای استفاده میکند که از مرز تجربههای جهان مادی خارج است (ارنست، 1377: 73). این تکرارها بر دو گونهاند: الف) گاهی حرف اضافهای میان واژهای مکرر فاصله میاندازد؛ مانند «فنا در فنا دأب راهروان ملکوت و بقا در بقا مآل دلیران جبروت» (روزبهان بقلی، 1382: 45)، «بدانکه الفات از شطحیات اشارات استواء قدم در قدم بر قدم از قدم است و فردانیت ذات در ذات و تجلی کنه بر کنه و عین به عین» (همان: 83)؛ ب) گاهی هر دو کلمة تکرارشونده (در اندک نمونههایی نیز سه کلمة تکرارشونده)، در یک ترکیب اضافی به یکدیگر میپیوندند. این نوع تکرارها بیشتر ازنظر مجازی درخور بررسی است؛ این ترکیبات تکرارشونده را نوعی تشخیص میتوان به شمار آورد: «قلوب اصفیا در زور مزار قدم چون جانِ جان از نیران شوق افسان» (همان: 45). در نظر روزبهان جان، شخصیتی انسانی یافته که خود میتواند جان داشته باشد. بخش بسیاری از این تکرارها در شرح شطحیات از تکرار واژة جان شکل میگیرد؛ همچنین واژههای تکرارشونده مانند حقیقت حقیقت، غیب غیب، قرب قرب، سر سر، روح روح، فهم فهم، قدم قدم، نسبتبه سایر واژهها شمار بیشتری دارند. 5ـ5 مصدرهای جعلی (اسم مصدرهای برساخته از ئیت) کاربرد مصدرهای جعلی با بسامد کمابیش بسیار، یکی از ویژگیهای مهم سبکی روزبهان در شرح شطحیات است؛ بهگونهایکه مصدرهای جعلی را یکی از استعارههای محوری او میتوان دانست که بیتردید گسترش شیوة حلاج و روش مفهومسازی اوست (شفیعی کدکنی، 1392: 560). هدف روزبهان از ساخت مصدرهای جعلی با اسمهای معنی آن است که گنجایش معنایی کلامش را افزایش دهد تا بتواند تجربههای عرفانی و معانی انتزاعی خود را بیان کند. درواقع بیانناپذیری تجربههای شهودی و ظرفیتنداشتن زبان روزمره، او را به سوی کاربرد این ساخت هدایت میکند؛ برای مثال «اصطفاء» خود متضمن معنایی ذهنی است و ساختن «اصطفائیت» در عبارت «وقت مشاهدت مقرون اصطفائیت ازلست...» (روزبهان بقلی، 1382: 208) بار انتزاع را در آن واژه افزایش داده است. مصدرهای جعلی وحدانیت (همان: 44)، هویت (همان: 84)، اصطفائیت (همان: 106)، دیمومیت (همان: 109)، ربوبیت (همان: 110)، الوهیت (همان: 112)، احدیت (همان: 125)، ازلیت (همان: 176)، بشریت (همان: 166)، مشیت (همان: 306)، عبودیت (همان: 404)، انائیت (همان: 205) از ساختهای پرتکرار شرح شطحیات است و کمتر صفحهای را میتوان یافت که از این مصدرها خالی باشد. 5ـ6 بیان نقیضی یا پارادوکس از ویژگیهای مهم کلام عارفان، بیان نقیضی است. روزبهان در آثار خود ازجمله شرح شطحیات و عبهرالعاشقین در بیان تجربههای ناب فراحسی خود با برهمخوردن منطق طبیعی زبان، تصاویری خیرهکننده و گنگ و مبهم میآفریند که بر دشواری و ابهام متن میافزاید. او از تجربههای روحانی خود در زمان بیزمان (همان: 97) و هنگام بیهنگام سخن میگوید (همان: 98)؛ ساکن پوینده و خاموش گوینده است (همان: 116). این جلوة زبانی و تصویرساز به دو شکل ترکیبی و اسنادی در شرح شطحیات دیده میشود؛ از آن جمله است: «عجز از معرفت چون عین معرفت باشد» (همان: 87)، «بیش ازین برگ بیبرگی در جهان نیستی ندارم» (همان: 225)، «حضورم غیبت است و غیبت، حضور» (همان: 91)، «فقر بیفقری ـ زبان بیزبان» (همان: 156)؛ همچنین است: (ر.ک: همان: 430، 406، 323، 224، 201، 160، 143، 138، 122، 56). 5ـ7 رمز کلام عارفان در مکاشفهها و تجربههای عرفانی، در بسیاری اوقات از منطق زمان هشیاری پیروی نمیکند. آنان در حالت خودآگاهی، دیدههای شهودی خود را شرح میدهند و از واژهها آیینهای میسازند که فهم آن برای مخاطب دشوار است. روزبهان در توضیح و تأویل شطحیات حلاج و اسانید غریب و طواسین او میکوشد تا حد امکان رمزگشایی کند؛ اما به نظر میرسد خود روزبهان رمزهایی میآفریند که درک آن برای مخاطب بسیار پیچیده و دشوار است؛ برای نمونه او در شرح «یاقوت احمر» از روایت هشتم سخن حلاج چنین مینویسد: «حسین روایت کند از یاقوت احمر، از ضیاء مخمر، از صورت کاینه، از شأن مشهود... قال: از یاقوت احمر، قرصة شمس خواهد – والله اعلم – و این صحیح است، یا مشتری، یا قلب، یا شفة آدم، یا زبان موسی، یا آتش ابراهیم، یا خاتم سلیمان، یا سکینة تابوت یا حجر اسود. در حدیث است که آن یک دانة یاقوت احمر است از جنت یا بحر نور در ملکوت، یا کبریت احمر، یا معدن یاقوت...» (همان: 270، 269). درواقع شرح روزبهان از سخن رمزگونة حلاج گوناگون است و گمانهای متعدد او بیش از آنکه معنی سخن را روشن کند، بیانگر ناتوانی و اطمیناننداشتن اوست (پورنامداریان، 1375: 71). شرحهایی از اینگونه در کتاب شرح شطحیات بسیار است؛ تأویل روزبهان بر آنها رمزهایی را برای او یادآور میشود که فهم آن را برای مخاطب بیش از پیش دشوار میکند. شرط درک تصاویر در کلام نمادین عارف تنها از راه آشنایی با ذهنیات و داشتن اتحاد روحی با اوست (همان: 73). نمونهای دیگر در این باره عبارت است از: «حسین روایت کند از طور، از یاقوت نور، از صاحب میزان... قال: به طور، طور سینا خواهد، یا جبل مصطبه، یا جبال مکه، آنجاست موضع تجلی و به یاقوت نور، شمس خواهد و این صحیح است یا تجلی موسی یا خیام نور غیب یا جوهری که به دست ملک نهار است. به صاحب میزان، اسرافیل خواهد و الله اعلم و این صحیح است یا ملک قضا و قدر یا فعل حق یا قرآن...» (همان: 271). 6ـ نتیجهگیری روزبهان بقلی شیرازی در گروه صوفیان صاحب تصرفی قرار میگیرد که پایة طریقت این صوفیان بر عشق و جمالپرستی است. التباس و رؤیت در شرح شطحیات، استعارههای محوری و یا منظومة فکری او را شکل میدهد. عوالم و مقاماتی که او در سلوک عرفانی به آنها دست یافته است، در قالب واژهها، صور خیال، موسیقی و نظم در بیان، همراه با ترکیبات و تصویرهای تازه و نو و شگفتانگیز بهروشنی دریافت میشود. روزبهان میگوید: هدف اصلی او از نوشتن این اثر، دفاع از شطحیات عارفان در برابر انکار منکران است. او در شرح شطحیات، برخورد تأویلی دارد و میکوشد از همة امکانات زبانی و بیانی کمک گیرد تا گنجایش زبان عادی را برای رویارویی با تجربههای شخصی خود افزایش دهد. کاربرد واژههای ویژه، عناصر موسیقایی، تتابع اضافات، متناقضنمایی و کاربرد هنری آیات و احادیث از شیوههایی است که با آشناییزدایی از زبان او، نثرش را از سایر متون منثور عرفانی متمایز میکند. تشبیه و استعاره و تشخیص از پرکاربردترین شگردهای تصویرساز روزبهان در شرح شطحیات است. در این اثر شمار تصویرهای فشرده از تصویرهای گسترده بیشتر است. شگردهای تصویرساز شرح شطحیات از حوزهها و خاستگاههای گوناگونی فراهم آمده است؛ اما عناصری که خاستگاه آنها از حوزة طبیعت است، شمار بیشتری دارد. شمار واژهها و استعارههای دیداری بیش از واژهها و استعارههای شنیداری است. استعارههای تجریدی و انتزاعی او بسیار است و این میتواند بیانگر تصوف پارسی روزبهان در برابر تصوف تمثیلی خراسان باشد. کارکرد صور خیال، انبوهی تصویر و بیان استعاری، بیشتر برای روشنگری معنا و بیان احوال و تجربههای روحانی روزبهان است.
پینوشت 1. آمار ارائهشده در این پژوهش، نتیجة مطالعة بسامدی از صفحات 105–55 در متن شرح شطحیات است. | ||
مراجع | ||
- آتشسودا، محمدعلی (1390). «سبک نثر و اندیشة روزبهان در شرح شطحیات»، نشریة عرفان اسلامی، دورة7، شمارة 27،197-231. 2- ارنست، کارل (1377). روزبهان بقلی، ترجمة مجدالدین کیوانی، تهران: نشر مرکز. 3- پورنامداریان، تقی (1375). رمز و داستانهای رمزی، تهران: علمی فرهنگی، چاپ چهارم. 4- جاحظ، عمرو بن بحر (1969). الحیوان، تصحیح عبدالسلام هارون، بیروت: المجمع العربی الاسلامی، چاپ سوم. 5- جامی، نورالدین عبدالرحمان (1370). نفحات الانس، تصحیح محمود عابدی، تهران: اطلاعات. 6- روزبهان بقلی شیرازی (1382). شرح شطحیات، به تصحیح و مقدمة هانری کربن، تهران: طهوری، چاپ چهارم. 7- شفیعی کدکنی، محمدرضا (1358). صور خیال، تهران: آگاه، چاپ دوم. 8- ---------------- (1392). زبان شعر در نثر صوفیه، تهران: سخن، چاپ سوم. 9- صفوی، کوروش (1380). از زبانشناسی به ادبیات، ج2، تهران: حوزة هنری. 10- فتوحی، محمود (1387). بلاغت تصویر، تهران: سخن، چاپ دوم. 11- فولادی، علیرضا (1387). زبان عرفان، قم: فراگفت.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 4,851 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,334 |