
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,705 |
تعداد مقالات | 13,970 |
تعداد مشاهده مقاله | 33,521,405 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 13,279,347 |
پیامدهای صلح راندیا؛ تهاجم ترایان و جانشینان او به ارمنستان | ||
پژوهش های تاریخی | ||
مقاله 10، دوره 9، شماره 4 - شماره پیاپی 36، دی 1396، صفحه 163-176 اصل مقاله (323.77 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jhr.2017.76500 | ||
نویسندگان | ||
پرویز حسین طلائی* 1؛ محمد ملکی2 | ||
1استادیار گروه تاریخ، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید باهنر، کرمان، ایران | ||
2دکتری تاریخ ایران باستان، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران، ایران | ||
چکیده | ||
با هممرزشدن ایران و روم در زمان مهرداد دوم اشکانی (124تا87پ.م)، رویاروییهای پیوﺳﺘﮥ دو قدرت بزرگ برای دستیابی به مناطق مهم مرزی، بهویژه ارمنستان، آغاز شد. در سال 63میلادی، این رویاروییها به انعقاد پیمان صلح راندیا منجر شد. طبق این پیمان شاخهای از خاندان شاهنشاهی اشکانی، یعنی ﺳﻠﺴﻠﮥ آرشاکونی، به این شرط قدرت را در ارمنستان به دست گرفتند که به تختنشستن آنها با ﺗﺄیید و تنفیذ امپراتوری روم صورت گیرد. موفقیت اشکانیان در بهتختنشاندن شاهزادهای از خاندان خود بر تخت ارمنستان و بهوجودآوردن ﺳﻠﺴﻠﮥ آرشاکونی ارمنستان، بعدها زمینههای ناخرسندی روم را فراهم آورد؛ زیرا این پیمان ﻣﺴﺌﻠﮥ ارمنستان را در ظاهر بهنفع روم، اما درواقع بهنفع ایران خاتمه داده بود؛ چنانکه رومیها بهدنبال فرصتی بودند که منافع ازدسترفته در پیمان راندیا را باز پس گیرند. این فرصت در زمان ترایان، امپراتور قدرتمند روم، مهیا شد. ﻧﺘﻴﺠﮥ این پژوهش ناظر بر این است که تهاجم ترایان در اوایل قرن دوم میلادی، بهدنبال بهرهمندنبودن روم از پیمان راندیا صورت گرفت؛ لشکرکشی او نخست، موفقیتآمیز بود و او ارمنستان و بینالنهرین را به تصرف خود درآورد؛ اما بهدنبالآن، اشکانیان باتوجه بهشیوﮤ جنگوگریز خود، موفق شدند رومیها را با شکست بدرقه کنند. بنابراین اشکانیان بار دیگر بر این ﻣﻨﻂﻘﮥ مهم تسلط یافتند؛ ولی تنش میان دو قدرت بزرگ تا اواخر عمر ﺳﻠﺴﻠﮥ اشکانی بر سر دستیابی بر ارمنستان ادامه پیدا کرد. | ||
کلیدواژهها | ||
شاهنشاهی اشکانی؛ امپراتوری روم؛ ارمنستان؛ صلح راندیا؛ ترایان | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه سرزمین ارمنستان بهعلت موقعیت جغرافیایی و راهبردی و داشتن دشتهای حاصلخیز و منابع زیرزمینی و نیز واقعشدن در مسیر راه تجارتی ابریشم، هم برای شاهنشاهی اشکانی و هم امپراتوری روم اهمیت بسزایی داشت. این اهمیت باعث میشد که ایران و روم همواره به این منطقه طمع کنند. اشکانیان پس از استقرار نظم داخلی و تحکیم حکومت خود، در زمان مهرداددوم (۱۲۴تا۸۷پ.م) این سرزمین مهم را به قلمرو خود ضمیمه کردند (بیوار، 1383: 142؛ ژاسمن، 1382: 97؛ مشکور، 1367: 172). این اقدام، آغاز درگیریهای مداومی میان ایران و روم بر سر دستیابی به ارمنستان بود؛ چنانکه این سرزمین پسازآن میان ایران و روم دستبهدست میشد. در این زمان، هر دو قدرت عصر باستان میکوشیدند تا حاکم دستنشاندﮤ خود را در ارمنستان به تخت سلطنت بنشانند. این روال ادامه یافت تااینکه بلاشیکم (51تا78م) پس از بهسلطنت رسیدن، پادشاهی سرزمین ارمنستان را به برادر کوچک خود، تیرداد، بخشید (ورستاندیک، 1386: 338؛ بیوار، 1383، 178و179). تیرداد در سال 53م، حکومت این سرزمین را در دست گرفت. مورخان این حوزه، شروع ﺳﻠﺴﻠﮥ آرشاکونی ارمنستان را همین سال میدانند. این سلسله که شاخهای از حکومت اشکانیان ایران به شمار میآمدند پس از سقوط حکومت اشکانیان ایران، تا ﻧﻴﻤﮥ قرن پنجم میلادی و زیر ﺳﻠﻂﮥ حکومت ساسانی، به عمر خود ادامه دادند. سرانجام کشمکشهای داخلی میان ناخارارها و پادشاه و متوسلشدن به پادشاه ایران، یعنی بهرامپنجم ساسانی، به از میان رفتن ﺳﻠﺴﻠﮥ آرشاکونی ارمنستان در سال 428میلادی منجر شد (Henzel, 2008: 77; Parpecis, 1991: part One,13). اما گارسویان (Garsoian) دربارﮤ آغاز ﺳﻠﺴﻠﮥ آرشاکونی آورده است که ﺳﻠﺴﻠﮥ آرشاکونی ارمنستان را ونون (Vonones) در سال 12میلادی پایهگذاری کرد. ونون از فرزندان فرهادچهارم بود که در زمان پادشاهی پدرش به روم فرستاده شد؛ پس از مرگ جانشینان فرهادچهارم، یعنی فرهادپنجم (2پ.م تا4م) و اُرُدسوم (4تا7م. Orodes III)، به درخواست دربار ایران ونون در جایگاه شاه، اشک هفدهم، به ایران آمد؛ اما اردوان، اشک هجدهم، ونون را که دارای تمایلات یونانی و رومی شده بود، از حکومت برداشت. پسازاین رخدادها، ونون خود را به ارمنستان رساند و در سال 12میلادی، خود را در حکم پادشاه بر این سرزمین تحمیل کرد (Garsoian, 1997a: 64)؛ اما پس از مدتی، ونون از پادشاهی ارمنستان برداشته شد (ورستاندیک، 1386: 298) و تا سال 53میلادی، این سرزمین در اختیار دستنشاندﮤ رومیها، یعنی آرتاشسو برادر پادشاه ایبریا، بود (Garsoian, 1997a: 64؛ پاسدرماجیان، 1369: 90و91). بههرحال باید گواهی داد که ازجمله نخستین اقدامات بلاشیکم پس از به تختنشستن، انتخاب تیرداد به پادشاهی ارمنستان بود. این مسئله نشان میدهد بلاش از همان ابتدا به اهمیت استراتژیک ﻣﻨﻂﻘﮥ قفقاز، بهویژه ارمنستان، واقف بود و درصدد بود که جلوی نفوذ امپراتوری روم را در این منطقه بگیرد. برهمیناساس، باتوجه به اهمیت این موضوع، پژوهش حاضر برآن است با استفاده از شیوﮤ پژوهشهای تاریخی و براساس شواهد موجود و نظریههای پژوهشگران، واکنش امپراتوری روم را در قبال بهتختنشستن تیرداد در ارمنستان و رویکارآمدن ﺳﻠﺴﻠﮥ آرشاکونی واکاوی کند.
ﻣﺴﺌﻠﮥ ارمنستان و صلح راندیا زمانیکه بلاشیکم تیرداد را به پادشاهی ارمنستان برگزید، چالشی در روابط ایران و روم به وجود آمد (Bournoution, 1995: 54) و امپراتوری روم به این تغییروتحول بهسرعت واکنش نشان داد؛ به این صورت که مشاوران نرون (Nero54تا68م)، امپراتور روم، موفق شدند سپاهی به فرماندهی کوربولو (Corbulo) بهسوی ارمنستان بفرستند و آنجا را بار دیگر زیر نظارت روم درآورند. در این زمان، تیرداد نیز به ﺣﻤﻠﮥ متقابل روی آورد و در یکسری درگیریها، سرانجام در سال 62میلادی موفق شد نیروهای رومی را در راندیا (Rhandeia) شکست دهد. پسازآن، امپراتوری روم تصمیم گرفت که بهصورت مسالمتآمیز ﻣﺴﺌﻠﮥ ارمنستان را حل کند؛ بنابراین درخواست مصالحه کرد و در سال 63میلادی، صلحی به نام راندیا میان دو طرف بسته شد. طبق این صلح، تیرداد تاجوتخت ارمنستان را به این شرط بازپس گرفت که آن را از دستان امپراتور روم دریافت کند و بهدنبالآن، پادشاه ارمنستان در سال 66میلادی طی مسافرتی به روم، تاج را از امپراتور روم دریافت کرد (ورستاندیک، 1386: 338و355؛ کالج، 1380: 45؛ ولسکی، 1383: 189؛ Toumanoff, 1963: 76-77؛Dio Cassius, LXIII. 1-8؛ بیوار، 1383: 184و185). انعقاد پیمان صلح راندیا و حل ﻣﺴﺌﻠﮥ ارمنستان در سال 63میلادی، بهنفع دو قدرت ایران و روم بود و درگیری بین شاهنشاهی اشکانی و امپراتوری روم را که از مدتها پیش بر سر ارمنستان درگرفته بود، به مدت پنجاه سال به تعویق انداخت. صلح راندیا برای ساکنان مشرقزمین مفید بود و باعث آسایش بود؛ اما برای تاریخنگاری دولتهای مشرقزمین چندان مساعد نبود و علت آن هم سکوت منابع غربی بود که پیشازاین بهطور عمده در هنگام نزاع بین شرق و غرب اطلاعات درخور توجهی از وضعیت مشرقزمین ارائه میکردند. اطلاعات موجود از رخدادها و حوادث ایران و ارمنستان در این دوره چنان جستهوگریخته و پراکنده است که از تاریکی تاریخ این دوره چندان نمیکاهد. تیرداد در بازگشت از روم، برای تلافی خسارت ویرانی آرتاشات (آرتاکساتا/Artaxata)، مبلغ هنگفتی از نرون دریافت کرد و برای بازسازی پایتخت، صنعتگرانی از روم همراه خود آورد. تیرداد در همان روزهای نخست به مسائل مهمی مانند تقویت حکومت مرکزی، بازسازی قلعههای تضعیفشده و خسارتدیده، بهبود وضع دفاعی کشور و تنظیم اصول سیاست خارجی ارمنستان توجه کرد. وی در جایگاه یکی از اخلاف خاندان شاهنشاهی اشکانی که ساﺑﻘﮥ سه سده حکومت مداوم را در کارناﻣﮥ خود داشتند، بهطور مسلم از فرهنگ حکومتی ایرانیان ﻣﺘﺄثر بود و این مسئله بر عملکرد وی بیتأثیر نبود؛ چنانکه باید ﺗﺄکید کرد که در زمان همین پادشاه، فرهنگ و شیوههای حکومتی اشکانی در ارمنستان چنان ریشه گرفت که مردم نهتنها او را دوست داشتند بلکه بهزودی او را بهصورت یکی از قهرمانان خود درآوردند و او را به شخصیتهایی همچون آرتاشسیکمیا آرتاکسیاس یکم (Artaxias I 190تا159پ.م) نزدیک کردند و سپس با او تلفیق کردند (سارگسیان، 1360: 95و96).. آخرین اشارههای منابع به تیرداد، از گرفتاری و اسارت وی به دست آلانها حاکی است. آلانها که با ایبریها ساختوپاخت کرده بودند، از دروازﮤ داریال که در تسلط گرجیها بود، گذشتند و به جنوب قفقاز سرازیر شدند و در آنجا قتل و غارت و چپاول کردند. در ﻧﺘﻴﺠﮥ ﺣﻤﻠﮥ آلانها، پاکر پادشاه دستنشاندﮤ اشکانیان در آذربایحان مقاومت نکرد و از آنجا به مناطق مرتفع کوهستانی فرار کرد. پسازآن، آلانها در جلگهها به غارتکردن مشغول شدند و سپس از آذربایجان به ارمنستان حمله کردند و تیرداد را شکست دادند و اسیر کردند (FlaviusJosephus, Book VII: .7.4) بَلاشیکم، شاهنشاه اشکانی، از امپراتور وقت روم، وسپازیان (Vespasian69تا79م)، درخواست کمک کرد؛ اما وسپازیان درخواست او را بیپاسخ گذاشت (Dio Cassius, LXV: 15). آلانها پس از غارت آذربایجان و ارمنستان و گرفتن اسرای بسیار و غنایم فراوان، به خروج از ایران راضی شدند (Flavius Josephus, Book VII: 7.4). از ﺣﻤﻠﮥ آلانها به پادشاهیهای دستنشاندﮤ شاهنشاهی اشکانی، یعنی آذربایجان و ارمنستان، اینگونه استنباط میشود که وقوع این حوادث به تحریک روم صورت گرفته بود؛ زیرا دروازههای ورود آلانها در حفاظت پارسمانیکم (Pharasmanes I 1تا58م)، پادشاه دستنشاندﮤ روم در گرجستان، بود. روم با این کار درصدد بود که تلافی پیمان راندیا را درآورد. پیمانی که بهسود ایران تمام شد و نارضایتی روم و گرجستان را در پیداشت،. به همین علت روم که با همدستی پارسمان به تهاجم آلانها به آذربایجان و ارمنستان رضایت داده بود، به درخواست بلاش برای کمک به دفع تهاجم این اقوام اعتنایی نکرد و درخواست شاهنشاه ایران با بیتوجهی امپراتور روم مواجه شد. این عملکرد روم با تهاجم ترایان (Traianus 98تا117م)، امپراتور روم، بیارتباط نبود؛ زیرا تا پیش از ﺣﻤﻠﮥ ترایان، امپراتوری روم بهصورت غیرمستقیم با درپیشگرفتن چنین رفتارهایی بهدنبال کاهش نفوذ اشکانیان در ارمنستان بود. پس از بیتأثیربودن این سیاست و با نفوذ بیشازپیش اشکانیان در ارمنستان، جز دخالت مستقیم نظامی در ارمنستان و سپس بینالنهرین چارهای نماند.
تهاجم ترایان به ارمنستان اشکانی گذشته از هجوم آلانها به ارمنستان و ایالات شمالی ایران که گاه به تحریک روم آن هم به علتهایی که به بهرهنبردن رومیان از پیمان راندیا مربوط بود، تا نیم قرن پس از این پیمان میان دو قدرت برتر شرق و غرب برای سلطه بر ارمنستان زدوخوردی صورت نگرفت. بههرحال بهعلت کمی مواد اطلاعاتی که بهطور عمده مورخان رومی به نگارش درآوردهاند، آشفتگیهایی بر تاریخ این دوران سایه افکنده است؛ اما از اندک شواهد موجود اینگونه استنباط میشود که در این نیم قرن، ارمنستان از وجود فرمانروایان زیرک و باهوشی همچون تیردادیکم و سناتروک (Sanatruces) بهره برد. فرمانروایانی که با اقدامات سیاسی و فرهنگی خود، تاحدودی بارﻗﮥ امید را در دل مردم ارمنستان روشن کردند و بهاﻧﮥ دخالت نظامی را از قدرتهای برتر آن روزگار گرفتند. علاوهبرآن، ازسویی باید گفت که زمان سلطنت طولانی و صلحآمیز تیردادیکم اشکانی و جانشین وی در ارمنستان نشاندهندﮤ چرخش مذهبی و فرهنگی ارمنستان بهسوی شرق، یعنی اشکانیان، بود و ازدیگرسو، باید گفت که در خود ایران نیز که تا سال 80میلادی برادر تیرداد، یعنی بلاشیکم، پادشاهی میکرد، اصول شرقی در بسیاری از حوزههای حکومتی و زندگی عمومی نمایانتر شده بود.1 چنانکه در این دوران، بر روی سکهها بهجای خط یونانی بار دیگر خط آرامی به کار برده شد و در میان نقشماﻳﮥ سکهها آتشدان حک شد و چنین سکههایی بهوفور در ارمنستان رواج پیدا کرد ( Burney & Lang, 1971: 202؛ برای اطلاعات بیشتر بنگرید به: Wolski, 1966: 66-89; Wolski: 1988: 30, 161-166; Shayegan, 2011: 330-333). همین رویکرد جانبداراﻧﮥ اشکانیانِ ارمنستان به سمت ایران بود که امپراتوری روم را واداشت که در حدود سال 114میلادی و به رهبری ترایان، در ظاهر به بهاﻧﮥ تعییننشدن فرمانروای ارمنستان ازجانب روم (Dio Cassius, LXVII: 17.1 ؛Arrian Parthica frs. 37 and 40)، اما درواقع بهعلت گسترش مطامع ارضی، درصدد حمله به مشرقزمین و سلطه بر ارمنستان برآید (Longden, 1931: 25-29).2 خسرو، شاهنشاه وقت اشکانی (110تا129م)، پس از آگاهی از خیالات امپراتور روم، سفیری نزد ترایان فرستاد که بهتازگی از جنگ داکیه (Dacia3) خلاصی یافته بود و در آتن اقامت داشت. خسرو بهدنبال این بود که شاید اینگونه سفر جنگی ترایان به شرق را مانع شود. دیو کاسیوس (Dio cassius) در کتاب خود به این سفارت اشاره کرده است؛ چنانکه دراینباره آورده است که خسرو، پادشاه اشکانی، پیشنهاد کرد که حاضر است پادشاه فعلی ارمنستان، یعنی اکزدارس (Axidares) پسر پاکوردوم را که برادرزادﮤ وی بود، از سلطنت خلع کند و برادرزادﮤ دیگرش پارتامازیر (Parthamasiris)، پسر تیرداد، مانند دوران نرون و بلاشیکم تاج را از دستان امپراتور روم دریافت کند. خسرو درصدد بود تا اینگونه بهصورت مسالمتآمیز ﻣﺴﺌﻠﮥ ارمنستان را حل کند؛ اما ازآنجاییکه هدف ترایان حل ﻣﺴﺌﻠﮥ ارمنستان نبود و مقاصد دیگری، مانند فتح مشرقزمین، در سر داشت که منشاء آن جاهطلبیهای وی، ازجمله شهرت و کشورگشایی، بود (Dio Cassius, LXVIII: 17)، با این خواسته مخالفت کرد. البته دراینباره باید بیان کرد که پس از تیرداد دو تن از پادشاهان اشکانی در ارمنستان، به نامهای سناتروک (Sanatruces) و اکزدارس (Axidares)، بدون تفویض و ﺗﺄیید رومیها بر تخت شاهی ارمنستان تکیه زده بودند. چنین اقداماتی باعث شد که امپراتور ترایان برای توجیه حملات خود به مشرقزمین، ارمنستان را دستآویز قرار دهد. درواقع باتوجه به اوضاع پریشانی که شاهنشاهی اشکانی پس از مرگ بلاشیکم با آن مواجه شده بود، ترایان درصدد بود که ارمنستان را به روم الحاق کند و از موقعیت استرتژیک این سرزمین برای تسهیل فتوحات خود در شرق بهره ببرد. باتوجه به مطالبی که عنوان شد، تردیدی باقی نمیماند که ترایان خواستار جنگ بود. این در حالی است که اشکانیان بهعلت نداشتن انسجام در داخل شاهنشاهی خود، بیشتر بهدنبال پرهیز از جنگ و خواهان مصالحه با امپراتوری روم بودند. ترایان برای رسیدن به اهداف خود، پارتامازیر را بهگونهای فریب داد که تصور کند اگر بهطور مستقیم با ترایان معاهدهای ببندد، چنانکه پیش از او تیرداد چنین کاری کرده بود، و داوطلبانه و با پای خود نزد وی برود و تاج شاهی را مقابل او روی زمین قرار دهد، امپراتور روم بلافاصله تاج را به وی پس خواهد داد و از تصادمات و درگیریهای بعدی جلوگیری خواهد شد. باوجوداین، شاه ارمنستان مردد بود و بیشتر به اتحاد و انسجام درونی شاهنشاهی اشکانی چشم داشت که این امر میسر نشد. دراینمیان، حتی شاهنشینهای دستنشاندﮤ اشکانی در مرزهای شاهنشاهی با تغییر موضع خود به اطاعت از امپراتوری روم تن دادند .(Debevoise, 1938:219-221; Longden, 1936: 241-242). از میان آنها باید به شاه ادسا (Edessa)4 اشاره کرد که اولین کسی بود که تابعیت رومیها را پذیرفت و برای دیدن ترایان به انطاکیه رفت. استقبالی که امپراتوری روم از شاه ادسا کرد، تردید پارتامازیر را برطرف کرد و وی را به سمت مصالحه با امپراتور کشاند که در این زمان با قدرت در حال پیشروی در ارمنستان بود (Dio Cassius, LXVIII: 18-19). شاه اشکانی ارمنستان که به سخنان فرستادگان ترایان اعتماد کرده بود، به بستن قرارداد با روم امیدوار بود؛ بنابراین تنها با اندکی از محافظان شخصی خود، برای مذاکره به بارگاه ترایان در الِیجِیا (Elegeia)5 رهسپار شد؛ اما برخلاف انتظار، در هنگام باریابی، امپراتور به وعدﮤ خود وفا نکرد و تاج پارتامازیر را که به امید دریافت دوبارﮤ آن پیش پای وی گذاشته بود، پس نداد و با اشارهای، ﻫﻠﻬﻠﮥ سپاهیان را خواستار شد تا یکصدا برای پیروزی بدون خونریزی وی هورا بکشند. بهدنبال این رخدادها، گفتگوهایی بین طرفین صورت گرفت که برای شاه نگونبخت ارمنستان فایدهای دربرنداشت؛ تاجاییکه ترایان با غرور و نخوت به شاه فریبخوردﮤ ارمنستان پرخاش کرد و به وی خطاب کرد که ازاینپس، ارمنستان دیگر پادشاهیِ مستقلی نخواهد بود و باید حکام رومی آنجا را اداره کنند و اکنون که ارمنستان به پادشاه نیاز ندارد، او اجازه دارد بدون محافظانش که بهطور عمده از ارامنه بودند، بازگردد؛ چون ازاینپس ارامنه جزو رعایای روم بودند (Ibid. 19, 20). باوجوداین، ترایان از ترس اینکه مبادا شاهزادﮤ اشکانی در آینده برای رومیها خطرساز شود، به خلع او از سلطنت ارمنستان اکتفا نکرد. چنانکه به هنگام بیرونرفتن شاهزاده از اردوی رومیان، در ظاهر گروهی از سوارانش را برای همراهی وی فرستاد؛ اما درواقع دستور داد پس از دورشدن از لشگرگاه، وی را به قتل رساندند (Arian, Parthica, Fr: 38-39; Dio Cassius, LXVIII: 20; Gutschmid, 1888: 105; Debevoise, 1938: 224). رومیها پس از کشتن پادشاه دستنشاندﮤ اشکانی ارمنستان، آن هم با نیرنگ و فریب، ارمنستان را بدون دردسر تصاحب کردند. در این زمان، خسرو شاهنشاه اشکانی هیچ حرکتی مبنیبر انتقام پارتامازیر و بازپسگیری ارمنستان که موضوع اصلی جنگهای میان اشکانیان و رومیها بود، انجام نداد. دیوکاسیوس آورده است که این کار او بهطور حتم بهعلت اوضاع متزلزل داخلی شاهنشاهی و مدعیان حکومت بود که عرصه را بر خسرو، برای نشاندادن واکنشی منطقی در برابر زیادهخواهی روم تنگ کرده بود (Dio Cassius, LVIII: 26). تسخیر ارمنستان توسط رومیها پایان یافته بود؛ اما هنوز کارهای بسیاری مانده بود که ترایان باید به انجام میرساند. وی برخی از امیران محلی را مجازات کرد و برخی دیگر را با ملامت و توبیخ کیفر کرد. همزمان با این رویدادها، اخبار دروغینی نیز منتشر میشد که اغلب به امر خود قیصر انتشار مییافت تا سپاهیان خود را منظم و آماده حرکت و نبرد کند. ترایان، امپراتور روم، به تصرف ارمنستان و تبدیل آن به ایالتی رومی اکتفا نکرد، بلکه در پی این بود که از این منطقه در حکم سکویی برای بلندپروازیهای خود، یعنی تصرف شاهنشاهی اشکانی، استفاده کند و شرق و غرب را زیر لوای امپراتوری روم درآورد. ازآنپس، کشور ارمنستان ولایتی از ولایات روم شمرده شد و حتی برای آن حکمران رومی معین کردند که نام سه تن از این حکمرانان اولیه، یعنی کاتیلیوسسوروس (Catilius Severus)، آتیلیوس کلودیوس (Atilius Claudius) و هاتریوس نپوس (Haterius Nepos) در منابع ثبت شده است. این حکمرانان در همان زمان به دستور قیصر، سکهای ضرب کردند. در این زمان لقب جدیدی به القاب سابق ترایان افزوده شد و او را اُپتیموس (Optimus)، یعنی عالی و بزرگ، نامیدند و ترایان بابت این لقب بسیار به خود فخر و مباهات میورزید (Debevoise, 1938: 224-225; Arrian Parthica frs. 86-87; Dio Cassius, LXVIII: 23). پیامدهای تهاجم ترایان به ارمنستان ﺳﻠﻂﮥ بیچونوچرای روم بر ارمنستان ﻧﻘﻂﮥ آغازی برای بلندپروازیهای ترایان شد؛ زیرا تسلط هریک از قدرتهای شرق و غرب بر ﻣﻨﻂﻘﮥ استراتژیک ارمنستان، معادلات قدرت را بهنفع طرف پیروز رقم میزد. چنانکه رومیها با سلطه بر ارمنستان و تبدیل آن به ایالتی رومی و پس از شکستدادن دولتهای دستنشاندﮤ شاهنشاهی اشکانی، بینالنهرین را در مدت زمان اندکی زیر نفوذ خود درآوردند. در ﻧﺘﻴﺠﮥ این فتوحات، بینالنهرین همچون ارمنستان یکی از ایالتهای روم شد و به همین علت، سنای روم عنوان پارتیکوس (Parthicus) ، بهمعنی فاتح پارت را نیز به القاب ترایان افزود (Dio Cassus, LXVIII: 22-23)؛ البته اعطای این لقب پسازآنکه به تصویب سنای روم رسید، به او داده شد. ترایان پسازآن دستور داد که القابی همچون پارتیان شکستخورده (Parthia capta) بر سکههای رومی حک شود6 (Lepper, 1948: 123; Brosius, 2006: 137). در جریان لشکرکشی ترایان به بینالنهرین، همچون فتح ارمنستان، گزارشی مبتنیبر دخالت خسرو یا سپاهیانش داده نشده است. همچنانکه پیشازاین اشاره شد، بهﮔﻔﺘﮥ برخی پژوهشگران، این امر بهعلت کشاکش قدرت میان مدعیان تاجوتخت شاهنشاهی اشکانی بود. دراینباره به تنوع سکههای اشکانی ضربشده در سلوکیه اشاره کردهاند و عنوان کردهاند که تنوع سکهها در این دوره، از تداوم منازعات دودمانی بین خسرو و بلاشسوم بر سر قدرت نشان دارد. علاوهبراین، پاکوردوم (78تا108/110م) نیز در این دوره هنوز زنده بود و ادعای پادشاهی میکرد. سکههای مسی سلوکیه که تاریخ آنها به سال 114و115 میلادی مربوط است، این امر را ﺗﺄیید میکنند (Debevoise, 1938: 228; Bivar, 1983: 88). برخی دیگر از پژوهشگران، آشفتگی و آمادگینداشتن شاهنشاه اشکانی را از علتهای اصلی مقاومتنکردن اشکانیان ذکر کردهاند (Debevoise, 1938: 229). درصورتیکه واقعیت ﻣﺴﺌﻠﮥ دیگری را نشان میدهد؛ چنانکه ضد حملههای گستردﮤ اشکانیان در بسیاری از سرزمینهای تسخیرشده توسط روم و نابودی بسیاری از واحدهای رومی مستقر در آن مناطق این فرضیه را به اثبات میرساند که واگذاری بدون نبرد سرزمینهای وسیعی در قفقاز و بینالنهرین به رومیان جزیی از ﻧﻘﺸﮥ خسرو، شاهنشاه اشکانی، بود تا ترایان را به عمق کشور پارت بکشاند و همانند درگیری با آنتیوخوس هفتم اورگتس (Antiochus VII Euergetes) در قرن دوم پیش از میلاد، رومیان را تارومار کند. علت دیگر در ﺗﺄیید این ادعا اینکه تمام عملیات اشکانیان طبق نقشهای انجام گرفت که از پیش طرحریزی شده بود و آنها از سه طرف به سرزمینهای اشغالشده توسط رومیان حمله بردند؛ بهاینترتیب که ﺣﻤﻠﮥ اصلی از ماد شروع شد و بهسوی ارمنستان و آدیابن (Adiabene) جهت گرفت. ﺣﻤﻠﮥ بعدی ازطریق فرات شکل گرفت که هدف آن قطع ارتباط رومیان با سوریه بود و بالاخره ﺣﻤﻠﮥ آخر از مرکز و به قصد بازپسگرفتن سرزمین سلوکیه بود. ترایان بیدرنگ در مقابل این حملهها واکنش نشان داد؛ اما در این فاصله رومیان شکستهای متعددی را متحمل شدند و غنایم خود را از دست دادند (ولسکی، 1383: 202).. رومیان در مناطق متصرفی در وضعیت مناسبی نبودند؛ اما بار دیگر نفاق فرساینده میان اشکانیان به کمک قیصر رومی آمد. در این زمان مهرداد، برادر خسرو که ازجانب برادر در رﺃس سپاه بزرگی به فرات میانه اعزام شده بود، پس از شکستهای فاحشی که بر رومیان وارد کرد، در حادثهای درگذشت و فرزند او، سناتروک، فرماندهی را برعهده گرفت. سناتروک که زمانی پادشاه ارمنستان بود بر رومیان تاخت و تلفات چشمگیری بر آنها وارد کرد (Arian, Parthica: Fr77; Dio Cassius, LXVIII: 29-30). ترایان برای مقابله با اشکانیان دو تن از سردارن خود را برای فتح دوبارﮤ مناطق ازدسترفته اعزام کرد. خسرو نیز برای آنکه پیروزی رومیها را در سواحل فرات خنثی کند، سپاه تازهنفسی به رهبری پسر خود، پارثاماسپات (Parthamaspates)، به شمال بینالنهرین گسیل کرد؛ بهنحویکه دو سپاه بزرگ همزمان بر ضد رومیان وارد عمل شوند؛ اما میان دو شاهزادﮤ اشکانی اختلاف درگرفت و ترایان از این موقعیت استفاده کرد و پارثاماسپات را شبانه و بهصورت مخفی پذیرفت و وی را با وعدﮤ پادشاهی ایران فریب داد. درنتیجه، ترایان موفق شد نیروهای ایرانی را شکست دهد و سناتروک را دستگیر کند و به قتل رساند. آنگاه ترایان برای اینکه از این پیروزی بادآورده بیشتر بهرهبرداری کند، طرفداران روم را در تیسفون گرد آورد و پارثاماسپات را شاه اعلام کرد و دستور داد به میمنت این کار بزرگ سکههایی ضرب کنند که بر روی آنها عنوان پادشاهی اعطایی به پارت حک شده بود (Dio Cassius, LXVIII: 30; Debevoise, 1938: 237). بااینحال، مرگ سناتروک پایان مخالفت اشکانیان در برابر رومیها نبود بلکه فرزند شاﻳﺴﺘﮥ او، بلاش، در ارمنستان علیه رومیها به جنگ برخاست؛ بهطوریکه کاتیلیوسسوروس (Catilius Severus)، سردار رومی که به سِمت حاکم ارمنستان تعیین شده بود، در وضعی بحرانی قرار گرفت و درخواست متارکه جنگ کرد. درنتیجه، ترایان ﻣﺄمورانی نزد بلاش فرستاد و در ازای برقراری صلح، قسمتی از ارمنستان را به او واگذاشت. بهواﺳﻂﮥ همین عمل، هم تاحدودی وضعیت وخیم سوروس بهبود یافت و هم خطر محاصرهای که ترایان را تهدید میکرد، از بین رفت؛ چراکه احتمال این میرفت که سپاه ایران خطوط انتقال نیروهای کمکی و پشتیبانی رومیها را در بینالنهرین مسدود کند (Boissevain, 1890: 329; Longden, 1931: 17). ترایان در بهار سال 117میلادی قصد کرد که از راه شمال و از مسیر دجله به سوریه بازگردد. زمانیکه میخواست از شهر هترا (Hatra) عبور کند، با مقاومت سخت اشکانیان مواجه شد؛ تاجاییکه این امر به عقبنشینی تمام نیروهای او از سرزمینهای مفتوحه منجر شد. پسازآن ترایان قصد کرد که دوباره به بینالنهرین لشکرکشی کند؛ اما پس از شکستی که در هاترا متحمل شده بود، به بیماری دچار شد که مزاج او را بهکلی دگرگون کرد و بهناچار از لشکرکشی منصرف شد و به بازگشت به ایتالیا تصمیم گرفت؛ ولی اجل او را مهلت نداد و در سال 117میلادی در کیلیکیه جان سپرد. اشکانیان نیز در این مدت پارثاماسپات را از سلطنت خلع کردند7 و دوباره خسرو شاهنشاهی را به دست گرفت (Dio Cassus, LXVIII: 31-33). باوجود موفقیتهای بزرگ نظامی ترایان، جنگ او با اشکانیان با شکست قطعی وی پایان پذیرفت؛8 چراکه مدت چندانی از موفقیتهای نظامی وی نگذشته بود که در سرزمینهای مفتوحه شورشهایی علیه وی صورت گرفت؛ تاجاییکه مناطق ارمنستان و بینالنهرین از دست رومیها خارج شد (Dio Cassius, LXVIII: 28-29). جانشین ترایان، هادریان (Hadrian 117تا138م)، نیز چاره را در این دید که به سیاست دورﮤ آگوستوس (Augustus 27پ.م تا14م.)، یعنی حفظ امپراتوری در درون مرزهای آن و ترمیم رابطه با شاهنشاهی اشکانی و بازگشت به مرزهای پیش از جنگ، بازگردد (Birley, 1956: 25-33; Birley, 1998: 66-76). دراینباره باید گفت که با جلوس هادریان، در سیاست خارجی رومیها با اشکانیان تغییرات بنیادینی به وجود آمد. بیگمان هادریان به گستردگی همراهی مردم شرق با اشکانیان هنگام لشکرکشی ترایان و حتی بیهودگی لشکرکشی وی پی برده بود؛ بنابراین به نظر او یگانه راه مناسب، بازگشت به سیاست حفظ تعادل بود. امور اقتصادی عامل دیگری بود که دو قدرت بزرگ عصر باستان را به میانهروی وادار میکرد؛ یعنی احیای تجارت پرسود میان شرق و غرب که ممکن بود برای هر دو طرف بسیار سودمند باشد. دراینبین، خسرو که خود را در این مبارزه پیروز میدانست، از ثمرههای این کامیابی برخوردار شد و رودخاﻧﮥ فرات بار دیگر در حکم مرز میان دو کشور انتخاب شد و ارمنستان نیز به قلمرو اشکانیان ضمیمه شد (ولسکی، 1383: 204). چنانکه در سال 123میلادی، امپراتور هادریان به مشرق آمد و صلحی را با اشکانیان منعقد کرد و اختلافات داخلی میان دو کشور را حلوفصل کرد (Spartianus, 12: 8). ماریا بروسیوس (Maria Brosius) دربارﮤ سیاست خارجی هادریان با اشکانیان مینویسد که علت اصلی تصمیم وی این بود که روم برای اداﻣﮥ حضور در شرق فرات منابع نظامی کافی در اختیار نداشت (بروسیوس، 1388: 138). البته باید اذعان کرد که در تمام مدت پادشاهی خسرو، بین او و بلاشسوم بر سر حکمرانی و مملکتداری کشمکش و نزاعی درگرفته بود. بهاحتمال این نزاع نیز از عواملی بود که اشکانیان را به صلح ترغیب میکرد. بلاشسوم (129تا147م) پس از مدتی بر حریف پیروز شد و عرصه را برای خود مهیا کرد. به همین علت است که بعد از تاریخ 128و129م سکهای به نام خسرو ضرب نشده است (McDowell, 1935: 195). روابط اشکانیان و روم در سالهای آغاز سلطنت بلاش بدون تنش بود و ازآنجاکه مورخان رومی به امور داخلی اشکانیان بیعلاقه بودند، آثارشان فاقد اطلاعاتی دربارﮤ این دوره است.9 بلاش که در زمان ترایان بخشی از ارمنستان را تصاحب کرده بود، مرکز ثقل حکومت خود را در شمالغربی ایران قرار داد و از آنجا مشغول نبرد و زدوخورد با قبایل آلانی شد که در حدود سال 136میلادی به مرزهای ایران حملهور شده بودند (Gutschmid,1888: 146; Mcdowell,1935: 195; Debevoise, 1938: 242). در این زمان همچون گذشته، تاختوتاز آلانها به تحریک پادشاه گرجیها، پارسمان دوم (Pharasmanes II 117تا138م)، صورت پذیرفت؛ چنانکه آلانها بار دیگر از دربند داریال گذشتند و به آذربایجان و ارمنستان تجاوز کردند. بهدنبال این واقعه، بلاش سفیری به روم فرستاد تا دربارﮤ عملکرد پارسمان شکایت کند (Dio Cassius LXIX: 15; Arrian, VIII: Fr 6). دولت روم پادشاه گرجستان را به روم احضار کرد تا در ﻣﺤﻜﻤﮥ امپراتور جواب پس دهد. اما امپراتور روم نهتنها وی را سیاست نکرد، بلکه مساعدتهایی به وی کرد و بر خاک ایبری نیز سرزمینهایی افزود (Dio Cassius, XXXIX: 15). البته این رفتار امپراتوری روم در مقابل شاهنشاهی اشکانی تازگی نداشت؛ چراکه پیش از این نیز در دورﮤ تیردادیکم، روم به اغوا و ﺗﺄیید عملکرد گرجیان در تحریک آلانها، به قلمرو شاهنشاهی اشکانی هجوم آورده بود. بهاحتمال بسیار این اقدامات از ﺗﺄثیرات پیمان راندیا نشئت میگرفت؛ چون طبق این پیمان، شاهنشاهی اشکانی در حوزﮤ ارمنستان که موقعیت جغرافیایی مناسبی داشت، صاحب چنان پیروزی شده بود که پس از این همه سال، هم رومیها و هم گرجیان را به اتخاذ چنین تصمیمهای خصمانهای وامیداشت. بلاش درنهایت با پرداخت مبالغی به آلانها، موافقت آنان را به دست آورد تا بدون جنگ از ایران خارج شوند. گزارش لشکرکشی بلاش علیه مردم شمال که موسی خورنی ارائه کرده است (Movses Khorenatsi, BookII: 65)، ممکن است بازتابی از این وقایع باشد که بعدها بر ذهن و قلم پدر تاریخ ارمنستان منعکس شد. بههرحال در دورﮤ این پادشاه اشکانی که گویی همزمان بر ایران و ارمنستان فرمانروایی میکرد، سرزمین ارمنستان از صلح و ثبات سیاسی برخوردار بود؛ تاجاییکه وی در این دوره به اقدامات عمرانی دست زد که ازﺟﻤﻠﮥ آنها باید به ساخت شهر واغارشاپات (Vagharshapat) اشاره کرد که در دورﮤ این پادشاه جمعیت چشمگیری داشت (Hubschmann, 1904: 470)؛ این شهر بعدها جای آرتاکساتا (Artaxata)، پایتخت شاهی، در ارمنستان را گرفت.10 بلاشسوم از زمان لشکرکشی ترایان قدرت را در بخشی از ارمنستان در دست گرفت و در دورﮤ او، صلح برقرار بود؛ اما بااینحال دو حریف به تدارک جنگ علیه یکدیگر ادامه میدادند. چنانکه پیش از مرگ بلاشسوم و در دورﮤ جانشین هادریان، یعنی آنتونیوس پیوس (Antoninus Pius138تا161م)، رومیها بار دیگر درصدد تصرف ارمنستان برآمدند (The Scriptores historiae augustae, 1921: 3-101). بهعبارتی بلاش برای حفظ حقوق اشکانیان در ارمنستان و آنتونیوس، ملقب به زاهد امپراتور جدید روم، نیز برای دفاع از منافع روم، بهصورت غیرمستقیم بر سر ارمنستان در حال مبارزه بودند. بنابراین در این دوره جنگ بهشکل آشکار درنگرفت؛ شاید عمده علت آن روش بردباری شخص بلاش بود که بدان خو گرفته بود و نمیخواست آغازکنندﮤ جنگ باشد؛ چراکه آنتونیوس این امکان را داشت که با تخطی از قرارداد صلح سال 63میلادی (راندیا)، نامزد مدنظر خود را بر تخت ارمنستان بنشاند. درهرصورت سیاست تسامحطلبی بلاش دوام چندانی نیاورد و رومیها پیش از مرگ او به ارمنستان حمله کردند و این منطقه را از اشکانیان باز پس گرفتند و شاه دستنشاندﮤ جدیدی بر تخت ارمنستان نشاندند. در حدود سال 144میلادی بود که رومیها سوههموس (Sohaemus 144تا161م) را در جایگاه پادشاه ارمنستان جانشین بلاش کردند. از وضعیتی که منجر به نصب وی بر تخت ارمننستان شد، اطلاعاتی در دست نیست و دوران حکومت وی که کمتر از بیست سال به طول انجامید، ناشناخته باقیمانده است (Birley, 1999: 71). اشکانیان نیز در این زمان و بهاحتمال بهعلتهایی مانند ناکافیبودن نیرو یا بهمنظور حفظ صلح و شکوفایی کاروانهای تجاری که در بین این دو در رفتوآمد بودند، از خود واکنشی نشان ندادند (Toumanoff, 1986: 525-546; Chaumont,1976: 146-47; Ziegler,1964: 110-11). در سراسر ﻧﻴﻤﮥ دوم قرن دوم میلادی تا اواخر عمر شاهنشاهی اشکانی، جدال میان ایران و روم برای سلطه بر ﻣﻨﻂﻘﮥ ژئوپلیتیک ارمنستان ادامه پیدا کرد. طی این مدت، بهطور عمده ارمنستان اشکانی در کنار اشکانیان علیه نفوذ امپراتوری روم در حال مقابله و زدوخورد بود.
نتیجه تسلط هریک از دو قدرت عصر باستان، یعنی شاهنشاهی اشکانی و امپراتوری روم، بر ﻣﻨﻂﻘﮥ استراتژیک ارمنستان معادلات قدرت را بهنفع طرف پیروز رقم میزد؛ به این صورت که ایران و روم با تصرف ارمنستان ازسویی بهراحتی بر بینالنهرین و مناطق کنار دریای سیاه دست پیدا میکردند و ازدیگرسو، جلوی حملات اقوام وحشی را به سرزمین خود میگرفتند. علاوهبرآن، این سرزمین به موازات اهمیت سیاسینظامی، از لحاظ اقتصادی مانند دارابودن منابع غنی زمینی و زیرزمینی و واقعشدن بر سر راه ابریشم نیز حائز اهمیت بود. بنابراین از زمان ارتباط ایران و روم در دورﮤ مهرداددوم، رویاروییها برای تصرف این سرزمین آغاز شد؛ تا اینکه در سال 63میلادی، یعنی زمان بلاشیکم، صلحی به نام راندیا میان آنها بسته شد که طبق آن حکومت ارمنستان به شاهزادهای از اشکانیان میرسید؛ اما ﺗﺄیید و تنفیذ آنها بهعهدﮤ امپراتوری روم بود. درواقع با انعقاد این پیمان، جلوی سیاست رومیها برای گسترش قلمروشان در شرق گرفته شد. طبق این پیمان، شاهنشاهی اشکانی نیز در حوزﮤ ارمنستان که از موقعیت جغرافیایی مناسبی بهرهمند بود، صاحب چنان پیروزی شد که پسازآن رومیها و گرجیها را به اتخاذ تصمیمهای خصمانهای واداشت. شاهد این مدعا آنکه امپراتوری روم پس از پیمان راندیا، بارها بهصورت غیرمستقیم و ازطریق حکومت گرجستان، اقوام وحشی ازجمله آلانها را برای حمله به سرزمین ارمنستان تحریک کرد تا بهنوعی نارضایتی خود را از این پیمان نشان دهد. دراینباره باید اضافه کرد که تنها پس از ناکامی آنها دراینزمینه بود که رومیها در زمان ترایان به فکر اقدامات نظامی افتادند. بنابراین باید گفت که بهعقیدﮤ برخی از مورخان، ﺣﻤﻠﮥ ترایان به ارمنستان بهعلت نقض عهد اشکانیان در نشاندن فردی از خاندان شاهی اشکانی بدون موافقت روم در ارمنستان بود؛ اما درواقع علت این حمله گسترش مطامع ارضی بود که رومیها از سالها پیش در سیاست گسترش قلمرو خود به سمت شرق در پیش گرفته بودند.. البته باید اشاره کرد که باتوجه به اوضاع پریشانی که شاهنشاهی اشکانی پس از مرگ بلاشیکم به آن مبتلا شده بود و با درنظرگرفتن پیشنهاد خسرو، شاهنشاه اشکانی، مبنیبر حل مسالمتآمیز ﻣﺴﺌﻠﮥ ارمنستان تردیدی باقی نخواهد ماند که امپراتور ترایان، ارمنستان را تنها دستاویزی برای توجیه حملات خود به مشرقزمین قرار داد و درواقع هدف وی از الحاق ارمنستان به امپراتوری روم، استفادهکردن از موقعیت استرتژیک این سرزمین برای تسهیل فتوحات بعدی خود بود. چنانکه ترایان پس از تسلط بر ارمنستان بر بینالنهرین، ایالات غربی ایران و حتی پایتخت شاهنشاهی اشکانی مسلط شد. ازسویدیگر، اشکانیان در این زمان از رویارویی مستقیم با رومیان سر باز زدند و جنگهای پارتیزانی و چریکی را در پیش گرفتند و با استراتژی مناسبی، پس از کشاندن نیروهای رومی به داخل بینالنهرین و عقبنشینی موقت خود به داخل سرزمینهای اصلی ایران، آمال و آرزوهای ترایان را به باد دادند و نیروهای او را قتلعام و تارومار کردند. دراینمیان، ارمنستان نیز بار دیگر وضعیت پیشین خود را باز یافت. بجز این مسائل، اقدامات امپراتوران بعدی روم برای تسخیر ارمنستان و بینالنهرین شمالی و حتی تهدید و تسخیر پایتخت شاهنشاهی اشکانی علت دیگری برای اثبات نارضایتی رومیها از پیمان راندیاست. درنهایت باید گفت که جنگهای امپراتوری روم با شاهنشاهی اشکانی با محوریت ارمنستان، چه در زمان ترایان و چه در زمان امپراتوران بعدی طی قرن دوم میلادی، در سیاست آگوستوس، امپراتوری روم، تغییر اساسی ایجاد نکرد؛ زیرا روم هربار پس از پیروزی با مقاومت و سرسختی اشکانیان در برپاداشتن حاکمیت خود و اصرار بر نفوذ بیچونوچرای اشکانیان در ارمنستان مواجه میشد و عقب مینشست.
پینوشت 1. تاسیتوس در کتاب خود سیاست شرقی اشکانیان را مورد بررسی قرار داده و در این رابطه نوشته است که این سیاست در دروان اردوان دوم (126-122.م) که که درصدد بازگرداندن سرزمین های سابق هخامنشیان بود، تشدید یافت(Tacitus, 1831: 6, 31؛ برای اطلاعات بیشتر بنگرید به: Olbrycht, 2010: 721-722). 2. برای اطلاعات بیشتر بنگرید به: (Eadie, 1985: 407-23). 3. منطقهای است که در شمال دانوب قرار گرفته است (رومانیفعلی). 4. این شهر در شمال بینالنهرین، بین موصل و شام قرار گرفته بود که یونانیان آن را اِدِسامی نامیدند. 5. شهرستانی از ارمنستان دوران باستان که کنار سرچشمههای رود فرات و در نزدیکی ارزروم فعلی قرارگرفته بود (stark, 2012: 238). 6. القابی مانند Parthicus و Parthia Capta و بعدها Parthicus Maximus نشان میدهند که رومیان تا چه اندازه به پیروزیهای خود بر دشمن اصلیشان اهمیت میدادند. این القاب بیگمان در خدمت تبلیغاتی بودند که میخواست بار سنگین هزﻳﻨﮥ لشکرکشیهایی را که چندان سودی نداشتند، برای مردم توجیه کنند (ولسکی، 1383 :200). 7. پارثاماسپات به روم گریخت (Dio Cassus, LXVIII: 31). 8.Lepper, 1948: 211-213; Eadie, 1985: 407-423; Lightfoot, 1990: 115-126; Wylie, 1990: 37-43. 9. واﻗﻌﮥ مهم دوره بلاشسوم این است که مهردادچهارم در این زمان مدعی سلطنت شد؛ اما نتوانست در مقابل بلاش موفقیتی کسب کند (Chaumont, 1988: 574-580). 10. برای اطلاعات بیشتر درباره شهر واغارشاپات بنگرید به: (Manandian, 1965: 84-86). | ||
مراجع | ||
کتابنامه . بیوار، ا. د. ه، (1383)، «تاریخ سیاسی ایران در دوره اشکانیان»، تاریخ ایران، گردآورنده احسان یارشاطر، ترجمه حسن انوشه، ج3، قسمت اول، تهران: امیرکبیر. . پاسدرماجیان، هراند، (1369)، تاریخ ارمنستان، ترجمه محمد قاضی،تهران: زرین. . ژاسمن، الچیبگیان، (1382)، ارمنستان و سلوکیان، ترجمه گارون سارکسیان، تهران: نائیری. . سارگسیان، ک،خو و دیگران، (1360)، تاریخ ارمنستان، ترجمه گرمانیک، ج1، تهران: بینا. . کالج، مالکوم، (1380)، اشکانیان، ترجمه مسعود رجبنیا، تهران: هیرمند. . مشکور، محمدجواد و مسعود رجبنیا، (1367)، تاریخ سیاسی و اجتماعی اشکانیان؛ پارتیان یا پهلویان قدیم، تهران: دنیای کتاب. . ورستاندیک، آندره، (1386)، تاریخ امپراتوری اشکانیان، ترجمه محمود بهفروزی، تهران: جامی. . ولسکی، یوزف، (1383)، شاهنشاهی اشکانی، ترجمه مرتضی ثاقبفر، تهران: ققنوس. . Birley, E, (1956), 'Hadrianic frontier policy', in E. Swoboda (ed.), Carnuntina 3. Graz-Koln, 25–33.
. Birley , A.R. , (1998), Hadrian :The Restless Emperor ,London: Routledge.
—―――—, (1999), Septimius Severus: The African Emperor, London: Routledge.
. Bivar, H.D.H., (1983), ”The Political History of Iran under the Arsacids: Continuation of Conflict with Rome over Armenia”. The Cambridge History of Iran. Cambridge university press.
. Boissevain, U.Ph., (1890), ’’Ein Verschobenes Fragment des Cassius Dio (75.9.6)’’, Hermes 25. pp.329-339.
. Bournoution,G. A, (1995), A History of the Armenian people, Volume I, Pre-History to 1500 A.D, califonia, mazda publishers.
. Brosius, Maria, (2006), The Persians: an introduction, London; NewYork: Routledge.
. Burney, C. A, &Lang, D. M, (1971), The peoples of the hills: ancient Ararat and Caucasus. London: Weidenfeld and Nicolson.
Chaumont, M.L, (1976), Armenia between Rome and Iran I: the advent of Augustus to the accession of Diocletian from Aufstieg und Niedergang der Welt Römischen II.
―—―—―—, (1988), "BALĀŠ ".Encyclopaedia Iranica, Vol.III, Fasc.6. pp. 574–580.
. Debevoise, N.C, (1938), A political history of Parthia. Chicago: University of Chicago Press.
. Dio Cassius, (1955), Roman History. Translated by Earnest Cary. 9 vols. Loeb Classical Library. Cambridge, Mass.: Harvard University Press.
. Eadie, J, (1985), “Artifacts of Annexation: Trajan's Grand Strategy and Arabia,” in The Craft of the Ancient Historian: Essays in Honour of Chester G. Starr. Edited by J. Eadie and J. Ober, Lanham, MD: University Press of America, 407–23.
. Flavius Arrianus, (1968), Quae extant omnia II: Scripta Minora et Fragmenta, ed. A. G. Roos with additions by G. Wirth, Lipsiae: Teubner.
. Flavius Josephus, (1969), Antiquiteis of the Jewes, translated Louis H Feldman, Cambridge, mass: Harvard University Press.
. Garsoian, N, (1997a), " The Arshakuni Dynasty", The Armenian People from Ancient to Modern Times, The Dynastic Periods: From Antiquity to the Fourteenth Century, vol I, editor Richard G. Hovannisian(ed.), NewYork: Palgrave Macmillan.
. —―—――, (1997), "The Marzpanate (428-652)" in The Armenian People From Ancient to Modern Times, ed. Richard G. Hovannisian, 2 vols. NewYork: St. Martin's Press.
. Gutschmid, A. von, (1888), Geschichte Irans und seiner Nachbarländer von Alexander dem Grossen bis zum Untergang der Arsaciden , Tübingen: Verlag der H. Laupp'schen buchhandlung.
. Henzel, Judy.H, (2008), A Comparison and Contrast of the History of Christianity as it Developed in Cappadocia and Armania During the First Five Centuries AD, A Thesis Presented to the Graduate School of Clemson University.
. Hübschmann, H, (1904), Die altarmenischen Ortsnamen, Strasbourg, repr. Amsterdam, 1969.
. Lepper, F. A, (1948), Trajan's Parthian War, London: Oxford University Press.
. Lightfood, C.S, (1990), ‘Trajan's Parthian War and the fourth-century perspective’,JRS80, 115-26.
. Longden,R.P, (1931), “Notes on the Parthian Campaigns of Trajan”, The Journal of Roman Studies, Vol. 21 , pp. 1-35.
. —――——, (1936), "The Wars of Trajan," in Cambridge Ancient History, Cambridge, p.p 188-252.
. Manandian, H. A, (1965), The Trade and Cities of Armenia in Relation to Ancient world Trade, English translation by N. G. Garsoian, Lisbon: Livraria Bertrand.
. McDowell, R.H, (1935), Coins from Seleucia on the Tigris, Ann Arbor: University of Michigan Press.
. Moses khorenatsi, (1978), History of the Armenians, translated R. W. Thomson, Cambridge, MA: Harvard University Press.
. Olbrycht, M. J, (2010), “Jozef Wolski 1910-2008; An Epitaph”, Anabasis, Studia Classica et Orientalia, Orientis Splendor, Studies in Memory of Jozef Wolski, M. J. Olbrycht (ed.), Rzeszów: Wydawnictwo Uniwersytetu Rzeszowskiego.
. P'arpec'i's, Ghazar, (1991), The History of Lazar Parpeci, (trans. By) R. W. THOMSON, Occasional Papers andProceedings, Atlanta, Scholars Press
. Shayegan, M. R, (2011), Arsacids and sasanians: Political Ideology in Post-Hellenistic and Late Antique Persia, Cambridge: Campridge university.
. stark, freya, (2012), Rome on the Euphrates: The Story of a Frontier (Tauris Parke Paperbacks), London, United Kingdom: I.B.Tauris Co Ltd.
. Tacitus. C, (1831), The Annals of Cornelius Tacitus,the Roman Historian, translated by Arthur Murphy, London: Jones and Co.
. The Scriptores historiae augustae, (1921), translation by David Magie (Loeb Classical Library), Volume I, London, Harvard University Press in Cambridge.
. Toumanoff, C, (1963), Studies in Christian Caucasian History. Washington, D.C, Georgetown University Press.
―—―—―, (1986), "Arsacids". Encyclopaedia Iranica, Vol.II, Fasc.5. Cyril Toumanoff. pp. 525–546.
. Wolski, J, (1966), “Les Achéménides et les Arsacides: Contribution à l'histoire de la formation des traditions iraniennes”, Syria, Vol. 43, No. 1/2.
. —―—―—, (1988), Le titre de “roi des rois” dans l'idéologie monarchique des Arsacides, Akadémiai Kiadó.
. Wylie, G, (1990), ‘’How did Trajan Succeed in Subduing Parthia Where Marc Antony Failed?”,Ancient History Bulltin 4, 37-43. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,599 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 758 |