
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,705 |
تعداد مقالات | 13,970 |
تعداد مشاهده مقاله | 33,518,279 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 13,278,583 |
بررسی عوامل تاریخی بنیاد شهرها با رویکرد به شهرهای ایران و میانرودان | ||
پژوهش های تاریخی | ||
مقاله 6، دوره 9، شماره 4 - شماره پیاپی 36، دی 1396، صفحه 73-90 اصل مقاله (347.94 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jhr.2017.22087 | ||
نویسنده | ||
حمید کاویانی پویا* | ||
استادیار گروه تاریخ، دانشگاه باهنر کرمان، ایران | ||
چکیده | ||
در بررسی این نکته که جوامع چه زمانی به شهرنشینی و مدنیت متمایل شدند و چه عواملی باعث این رخداد شد، مکاتب مختلف تاریخی و جغرافیایی هرکدام به یکی از عوامل مهم در پیدایش و ساختار شهرهای باستانی ﺗﺄکید کردهاند. دراینبین، رایجترین نظریهها چنین عنوان کردهاند که پیامدهای ناشی از «انقلاب کشاورزی» و «دینگرایی» و اشتراکهای دینیِ جمعیتهای کهن، از اسباب اصلی بنیاد شهرها بوده است. ازاینرو، در پی محک صحت و سقم این نظریهها، با مطالعة اسناد تاریخی و یافتههای باستانشناسی با روش کتابخانهای و با رویکرد توصیفیتحلیلی متوجه میشویم که دستکم در فلات ایران و میانرودان، انسان در طی یکجانشینی در موقعیت مطلوب جغرافیایی، انقلاب کشاورزی را به وجود آورد؛ سپس در پی این انقلاب، بهتدریج تقسیم کار رخ داد و در اثر نوآوریها، قدرت بیشتر و روابط تجاری و انباشت سرمایه پدید آمد و دیگر عوامل موجود همچون دین، جمعیت و عوامل سیاسینظامی در فرهنگ بشری شکل گرفت و موجب ایجاد شهرها شد. درواقع در پیدایش و بنیاد شهرهای باستانی، همة عوامل مذکور سهیم نبودند؛ اما در منطقة جغرافیاییِ موضوع مطالعه در این پژوهش، باید عوامل جغرافیایی، اقتصادی، دینی و سیاسینظامی را به ترتیب در پیدایش یا تکامل ساختار شهرها تاحدود چشمگیری مؤثر و مهم تلقی کرد و شهرهای باستانی ایران و میانرودان را دارندة این خصوصیات برشمرد؛ البته، منطبق با نظریههای مذکور و با ﺗﺄکید بر دو عامل اقتصادی و دینی. | ||
کلیدواژهها | ||
شهر؛ بنیاد شهر؛ اقتصاد؛ عوامل مذهبی؛ عوامل سیاسینظامی | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه واژۀ فرهنگ (culture) آنگونهکه در دانش کنونی به کار میرود، دارای تاریخچۀ پیدایش و معنایی نو از میان خیل مفاهیم مختلفی است که بهتدریج شکل گرفته است. در زبان انگلیسی و زبانهای لاتینی تا مدتهای مدید بهجای culture از واژه civilization (شهرآیینی، شهرآسایی، تمدن و مدنیت) استفاده میکردند و از آن مفهوم پرورش، بهسازی و تهذیب یا پیشرفت اجتماعی را افاده میکردند. این تعبیر در واژههای لاتین ریشة مفهومی سیاسی (Political) و شهری (Urban) دارد؛ به این معنی که شهروندِ متمدن، دولتی سازمانیافته را در مقابل قبایل بدوی بنیان مینهد و شهریوار میشود. بنابراین امروز باید بین فرهنگ و تمدن تفاوت گذاشت، فرهنگ مختص اقوام بدوی و غیرشهری است و تمدن بهمعنی شهریشدن (مدنیت) است و در خود معنای فرهنگ را نیز دارد 1 (نک: ملکزاده،1381: 37و38؛ مجیدزاده، 1368 :76). براینمبنا، بهطور معمول در باستانشناسی نوین، الگوهای اقتصاد و معیشت و چگونگیزیستن انسانها در دورانهای اولیه براساس کاوشهای انجامگرفته در مناطق محدود مدنظر قرار میگیرد و در این کاوشهای باستانشناسی مشخص میشود که کهنترین شهرهای دنیا در زمانی بین پایان هزارة چهارم و آغاز هزارة سوم قبل از میلاد در آسیایغربی و مصر و بینالنهرین (سومر) به وجود آمدهاند (چایلد، 1369: 19؛ شکوئی، 1383: 150). بنابراین با پیدایش شهر در این منطقه، تمدن شهری بهسوی غرب، یعنی کرت و یونان، حرکت کرد و در آنجا نفوذ کرد و گسترش یافت؛ سپس از آنجا به اروپای جنوبی و غربی رسید (هیلند، 1386: 77). بههرحال عواملی باعث تحول در سیر زندگی مردمان باستانی و بهتبع آن ورود به مدنیت و شهرنشینی شد که با بررسی منابع تاریخی و مطاﻟﻌﮥ اسناد باستانشناسانه به برخی از این عوامل مؤثر در پیدایی نخستین شهرهای باستانی پی میبریم. مطاﻟﻌﮥ این عوامل و بررسی اهمیت و اولویت هریک از آنها ﻣﺴﺌﻠﮥ مهمی است که پرداختن به این پژوهش را موجب میشود. البته گفتنی است که در مقابل نظریهها و نگرش برخی اندیشمندان و مکاتب موجود که بیشتر براساس جغرافیا و ویژگیهای اقتصادیمعیشتیِ غرب شکل گرفتهاند و بر یک یا دو عامل در بنیاد شهرها ﺗﺄکید کردهاند، این پژوهش برآن است تا عوامل مختلف و نظریههای رایج را باتوجه به حوزﮤ جغرافیایی فلات ایران و میانرودان مطالعه و بررسی کند و با بهآزمونگذاردن نظریههایی که به نقش «انقلاب کشاورزی (اقتصاد)» و «دین» ﺗﺄکید میکنند، عوامل مؤثر در تحول زندگی انسانهای باستانی و ورود آنها به شهرنشینی را در مناطق مذکور دریابد.
ﭘﯿﺸﯿﻨﮥ پژوهش پژوهش پیش رو با بررسی یافتههای باستانشناسانه و متون تاریخی کهن، درصدد مطاﻟﻌﮥ عوامل مختلف بنیاد شهرها در ایران باستان و میانرودان (بینالنهرین) است. البته شایان ذکر است که دربارﮤ تاریخ شهر و شهرنشینی برخی پژوهشها همچون «مقدمهای بر تاریخ شهر و شهرنشینی در ایران» ﺗﺄلیف سلطانزاده و همچنین «شهر و شهر نشینی در ایران» اثر سهرابی صورت گرفته است؛ اما تفاوت اصلی این پژوهش با ﺗﺄلیفهای فوق و بداعت این مقاله در این است که این مقاله تنها بر تاریخ ایران و میانرودان ﺗﺄکید و توجه میکند و البته دراینبین، سعی در بررسی تطبیقی برخی از این عوامل با نمونههای مثالی در کشورهای غربی دارد؛ همچنین این پژوهش تلاش میکند از نظریهها و نگرش برخی اندیشمندان و مکاتب موجود تاریخی و جغرافیایی نیز برای پیشبرد مقاله استفاده کند. برایناساس گفتنی است که تاکنون پژوهش جامعی به زبان فارسی صورت نگرفته است که تاحدودی تمامی عوامل سیاسی، اقتصادی، جغرافیایی و دینی را در نظر گیرد و بهطور مشخص به تاریخ و باستانشناسی ایران و میانرودان توجه کند و با استناد به متون تاریخی، نمونهها و استنادهایی برای بنیاد شهرها گرد آورد.
اهمیت و ضرورت پژوهش در هزارههای پیش از میلاد، انسانها برمبنای احساس نیاز خویش و فلسفهای که در زیست خویش تصور میکردند، به ابداعات و اقداماتی دست میزدند. دراینبین، در نگرش اجمالی و باتوجه به روﺣﯿﮥ اجتماعی انسانها، چرایی بنیاد نخستین اجتماعات و گردههمایی انسانها در یک نقطه و مکان مشخص بهاحتمال ساده و بدیهی جلوه میکند؛ اما اینکه چرا انسانها در دورانی از تاریخ به این نتیجه میرسند که از برخی اختیارها و امتیازها و آزادیهای خود صرفنظر کنند و بهنفع گروه و در راستای هماهنگی با اجتماعِ همنوعان به انجام برخی وظایف و امور تن دهند، مسئلهای است که به بررسی دقیق و علمی نیاز دارد. بدینسان، شهر بهمثاﺑﮥ تبلور آیین و اندﻳﺸﮥ جامعه پدیدار میشود که ازطریق متون اساطیری و ابزارآلات و آثار بهجایمانده، به اندیشه و ﻓﻠﺴﻔﮥ شهرسازی در بین انسانهای دوران کهن میرسیم و شیوﮤ تفکر آدمی و ماهیت دغدغهها و مسائل وی در برههای از تاریخ را مشخص میکنیم. واژﮤ شهر واژﮤ شهر ازجمله واژههایی است که در بین مکتوبات باستانی مندرج و موجود است و بدینسان پیشینهای بس کهن دارد. واژﮤ شهر از واژﮤ اوستایی «خَشَثر -Xṡaθra» برگرفته شده است که بهمعنای شهریاری، پادشاهی و سرزمین است (اوشیدری، 1371: 261؛ Kent, 1953: 181) و در سنسکریت نیز بهصورت «کشتر/کشاتره» ذکر شده است (احتشام، 2535: 303؛ اشرف احمد، 1353: 11)؛ ولی در زبان پارسی باستان این واژه بهصورت «XṡaÇa» بهمعنی کشور، سرزمین و شهر (Kent, 1953: 181) و «خشثرپاوَن» (xšaθra-pāvan) بهمعنی شهربان و نگهبان کشور به کار رفته است (احتشام، 2535: 126). همین واژه در فارسی میانه بهصورت «ahr(estan)ṡ» آمده است (مکنزی، 1388: 271) و در فارسی نو «شهر» شده است و نیز بهمعنای پادشاهی، توانایی، شهریاری و اقتدار آمده است (سهرابی، 1386: 100). در زبانهای باستانی ایران، واژﮤ شهر بهجای کشور نیز کاربرد داشته است و در متون کهن، به واژﮤ ایرانشهر( ērānšahr, Parth. aryānšahr) بسیار برمیخوریم (Mackenzie, 1998: 534) ؛ آنچنانکه این امر را نهتنها در متون دینی و غیردینی پهلوی، همچون بندهشن (Bundahiṡn, 2005: 362-373) و رسالهای همچون «شهرهای ایران» (جاماسب-آسانا، 1371: 64) و کتیبهها (Mackenzie, 1998: 534) میبینیم، بلکه در متون مورخان اسلامی نیز شاهدیم؛ برای مثال ابوریحان بیرونی در «التفهیم» (بیرونی، 1351: 103) و یاقوتحموی در «معجمالبلدان» )یاقوتحموی، 1995: 289) «شهر ایران» و «ایرانشهر» را بهجای کشور به کار بردهاند. البته باید دانست واژﮤ کشور در اوستا بهصورت «کرشوَر Karšvar، گرشور» آمده است (ویسپرد، 1381: 110و111) و در متون پهلوی، واژﮤ «Kišwar» از دو جزء «Kiš» بهمعنای «شیار و مرز» و پسوند «War» بهمعنی «دارنده» ترکیب شده است Bundahiṡn, 2005: 339-340)؛ مکنزی، 1388: 10و152)؛ اما در فارسی میانه از بزرگی آن کاسته شده است و بهجای آن شهر میگوییم. در سنگنبشتههای سده سوم میلادی، به استان «tryṡ»، در متون پهلوی ahrṡ، گفته شده است و مناطق نیز «شهر» نامیده شده است. حال آنکه مرکز استان یا پایتخت را «شهرستان» میخواندهاند (دریایی، 1386: 128). دربارﮤ این واژه گفتنی است که جزء دوم واژﮤ شهرستان، «استان»، از واژﮤ فارسی باستان و اوستایی «استانه» آمده است که معنی جا و مکان دارد (اشرف، 1353: 11). بهعقیدﮤ برخی پژوهشگران، در عصر ساسانی «شهر» که از شهرستان، در اینجا شاید منظور کهندژ یا مرکز باشد، و نواحی اطراف آن تشکیل میشد به نواحی کوچکتری مرکب از شهرکها یا روستاها تقسیم میشد و به هریک از آنها «تاسوگ» (تاسوق، تسوج) میگفتند (Morony, 1994: 129-130).
عوامل پیدایش شهرها ایجاد شهرها، دومین انقلاب عظیم در فرهنگ انسان، روند اجتماعی برجستهای بود که بیشتر باعث دگرگونی روابط متقابل انسان با انسانهای دیگر شد و در واکنشهای او به محیط کمتر تغییر ایجاد کرد. «شهر» گویا ساختاری انسانی است که کسی آن را ابداع نکرده است و از نظر اجتماعی، همواره در حال تغییر و دگرگونی است و منشأیی بسیار دور و قدیمی دارد. شهرها در تاریخ تاحدودی طولانی خود، هرازگاهی شاهد تغییرات وسیع و ژرفی در وضعیت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و جمعیتی خود بودهاند (سجادی، 1383: 54). درواقع، ایجاد شهرها پیششرطها و منشأیی داشته است که عامل پیدایش شهرها بودهاند و پژوهشگران دربارﮤ عوامل بهوجودآورندﮤ شهرها، نظریههای گوناگونی ارائه کردهاند و هریک از این پژوهشگران پیدایش آن را به عواملی نسبت دادهاند که به بیان این نظریهها خواهیم پرداخت.
الف. انقلاب کشاورزی و مازاد تولید: شهر در جایگاه سکونتگاهی که ساکنان آن تنها به کشاورزی اشتغال نمیورزیدند، بلکه در زمینههای گوناگون خدماتی و صنعتی کار میکردند، این ظرفیت را نداشت که در حوزههایی که امکان پدیدآمدنِ «مازاد تولید» وجود نداشت پا به عرﺻﮥ وجود گذارد؛ بنابراین برخی افراد که در امور کشاورزی فعالیت میکردند، بهعلت پیشرفت ابزارهای تولید و دانش و تجربیات کسبشده، این امکان را یافتند که بیش از نیاز تولید کنند و به آذوقه و درآمدی بیش از حد نیاز دست یابند. بدینروی این افراد بهدنبال فضا و مکانی برای عرﺿﮥ مازاد تولیدات خود بودند و همین عامل باعث جدایی آنها از روستا و تجمع در مکانهایی با عنوان شهر شد؛ بدینسان برخی نظریهپردازان، شهرنشینی را پدیدهای معلول و ناشی از «انقلاب کشاورزی» دانستهاند (نک: شکوئی، 1383: 166و167؛ گمپل، 1374: 53تا56؛ لوکاس، 1371: 477).. بهعبارتدیگر، طبق این نظریه باید ریشه و عامل پیدایش شهرها را از نظر اقتصادی در روستاها تصور کرد. زمانیکه تولیدات اقتصادی روستاها از مقدار استفادﮤ تولیدکنندگان روستایی تجاوز کرد و برای فروش یا معاوضه و مبادله با کالاهای ضروری روستا به بازارهای مساعد و مناسب روی آورد، گام اول در ایجاد شهرها برداشته شد؛ بدانگونهکه چندین روستای تولیدکننده و مرتبط با یکدیگر در محدودهای جغرافیایی، کالاهای تولیدی مازاد بر مصرف خود را برای تبادل و خریدوفروش در محلی عرضه کردند و بهاینطریق، بدون برناﻣﮥ از پیش تنظیمشده، بازار مبادله کالا را به وجود آوردند و سنگبنای ایجاد شهرها را گذاشتند. در این بازارها که به منزﻟﮥ مبادﻟﮥ کالا بودند، بهاحتمال برخورد آراء و عقاید و سازمانهای اجتماعی و اقتصادی و نیز نظامهای التقاطی به وجود آمد که مظاهر و بازتابهای آن بهصورتی جدید شکل گرفتند. بنابراین طبق این نظر، پیدایش شهرها از منظر «عوامل اقتصادی» بوده است و روستاها زﻣﯿﻨﮥ پیدایش شهرها را فراهم آوردهاند؛ یعنی طی زمان، گردهمایی این گروههای روستایی با زمینههای فرهنگی مختلف، پدیدآمدن نظام اجتماعیِ زیربنای شهر را موجب شد که پسازآن، سایر ملزومات اجتماعی نیز به وجود آمد و نظامی جدید پدید آمد. باید در شهرهای اولیه شکل ملموس روستاهایی را مشاهده کرد که در بهوجودآوردن شهرها رکن اصلی را به خود اختصاص دادهاند؛ بهخصوص در سومر (نگهبان، 1365: 2و3) که در جایگاه شاهدی ارائه میشود. همچنین به اعتقاد علییف، روستاهای شهرگونه تاحدودی زود و از آغاز هزارﮤ اول پ.م، در نواحی ماد غربی به وجود آمدند. آنها بهطور معمول در نقاط مناسب و اغلب نزدیک رودها قرار داشتند و بهاحتمال، پیوند جداییناپذیر آنها با روستا، از خصوصیات این روستا «شهرها» بوده است (علییف، 1392: 326). در راستای مبحث یادشده، در زﻣﯿﻨﮥ پیدایش شهر و شهرنشینی دانشمندان شوروی نیز نظریههایی ارائه کردهاند؛ افرادی همچون چایلد (Childe Gordon) علت اساسی تحول تدریجی زندگی روستایی، یعنی نظام اشتراکی ابتدایی، به مرﺣﻠﮥ شهرنشینی، یعنی نظام بردهداری و جاﻣﻌﮥ طبقاتی، را در رشد تکنولوژی و دگرگونیهای حاصل در روند تولید دانستهاند. این دانشمندان چگونگی سیر ایجاد شهرها و عوامل بهوجودآورندﮤ آن را بهاینترتیب برمیشمارند که در ابتدا اسکان جمعیت و ایجاد نظام قبیلهای و کشف فلز و دگرگونیهای تولید جامعه رخ داد و درپیآن پیشرفت کشاورزی، گسترش دامداری، دگرگونیهای روابط تولید، گسترش مبادلات تجاری و پیدایش مازاد محصول اتفاق افتاد و بهدنبالآن، پیدایش دارایی خصوصی و پیدایش دولت و در آخر پیشرفت تجارت و پیدایش شهرها تحقق یافت (چایلد، 1369: 16تا18). در راستای این نظریه، ابنخلدون نیز منشأ پیدایش شهرها را در ارتباط با نحوﮤ «زندگی اقتصادی» بشر میداند؛ بهاینصورت که یکجانشین ابتدا فقط نیازهای ضروری خود را تولید میکند و سپس با افزایش بازده تولید، به خواستههای تجملی روی میآورد که این امر بهمنزﻟﮥ اصل و منشأ شهرهاست (حسیناف، 1382: 16). البته براساس این سیر تحولی، نباید فراموش کرد که در کنار انقلاب کشاورزی و بهتبعآن مازاد تولید، ﻣﺴﺌﻠﮥ «جمعیت» از دیگر عوامل مؤثر در بنیاد و پیشرفت و گسترش شهرها و شهرنشینی است که اصلی ضروری به شمار میرود. به دیگر سخن، باید جمعیت را اساس اوﻟﯿﮥ تعریفِ یک شهر قلمداد کرد؛ بهاینترتیب که در عهد بسیار کهن، تمرکز جمع کثیری از مردم در یک مکان همراه با حرفههای گوناگون و طبقات اجتماعی، شهر را از ده متمایز میکرد (چایلد، 1369: 192). مصداق این فرضیه در شهرهای عصر ساسانی بهوضوح دیده میشود؛ اینگونهکه سود سرشاری که ساسانیان از اخذ مالیات میبردند، یکی از عوامل مؤثر در رشد شهرنشینی در این عصر بود؛ ازاینرو به توﺳﻌﮥ صنایع مختلفی پرداختند که به نیروی کار فراوان نیاز داشت و این نیرو در مکانی مشخص اسکان یافت و بدینسان، تجمع جمعیتی با مشاغل متفاوت در مکانی مشخص بنیاد شهر را گذاشت (Wenke, 1987: 259). ساسانیان همچنین اُسرایی با حرفههای مختلف همچون مهندسان، کارگران ماهر و صنعتگران رومی را به این شهرها انتقال دادند و بر جمعیت شهرها افزودند (Shahbazi, 2003: 131). باری براساس مبحث فوق و در راستای نظرﻳﮥ تبدیل روستا به شهر، اگر به تولد شهر در غرب نیز توجه کنیم، درمییابیم که پس از پایان سدﮤ یازدهم و پسازآنکه ﺣﻤﻠﮥ اقوام بیگانه کاهش یا خاتمه یافت، جنگهای داخلی نیز فروکش کرد و قدرت فئودالیسم تقلیل یافت و سرفها میدانستند از این زمان آنچه آنها میکارند، شوالیهها و اقوام خارجی چپاول نمیکنند. به این علت یک جنبش اصلاح کشاورزی (انقلاب کشاورزی) به راه افتاد (ژانگمبل، 1374: 53تا59)؛ پس بهتدریج، ساخت ابزارهای کشاورزی و وسائل جنگیِ بیشتر مقرونبهصرفه شد و به این علت، دهقانان به صنعتگران تبدیل شدند و درنتیجه، پیشهوری و صنعتگری از کشاورزی جدا شد و شغل اصلی عدهای از مردم شد و تقسیم کار اجتماعی به وجود آمد. روستا نه قدرت خرید کالاهای صنعتی را داشت و نه «جمعیت» به اندازهای بود که هرچه تولید شود، فروخته شود؛ بنابراین صنعتگران روستا را ترک کردند و در تقاطع راههای بزرگ و کنار رودخانهها بساط پهن کردند؛ زیرا نقلوانتقال کالا و محصولات از طریق رودخانهها صورت میگرفت. بهاینترتیب شهرها در کنار رودخانهها شکل گرفتند (دنسکوی، 2535: 93؛ موریسداب، 2537: 38؛ بیگدلی، 1388: 163و164). باری در غرب و در دوران میانه، شهر نشاﻧﮥ سقوط اقتصاد روستایی (اقتصاد طبیعی) همراه با زوال فئودالیته و محل تجارت و صنعت بود و شهرهای جدا و مستقل از یکدیگر، نشاندهندﮤ تقسیم کار اجتماعی بودند. امری که در ایران و میانرودان در دوران بسیار کهن، لااقل دوهزار سال پیش از وقوع این رخداد در اروپا، بدون گذار از فئودالیته و تنها با گذر از مرﺣﻠﮥ نخستین کشاورزی رخ داده بود.
ب. موقعیت جغرافیایی: با ﺗﺄکید بر نقش مازاد تولید و عامل اقتصادی در بنیاد شهرها، نباید فراموش کرد که قرارگرفتن شهرها در محیط جغرافیایی و استراتژیکیِ مناسب، رونق کشاورزی و سپس انقلاب کشاورزی و انباشت سرمایه و مازاد تولید را باعث شد و بهتبعآن تجارت شکل گرفت. اهمیت این عامل در ایجاد شهرها و در قالب پیشنیاز بنیاد شهر بهگونهای است که اولین پایگاه تفکر در منشأ پیدایش شهر به نام «مکتب جغرافیایی» معروف است و این مکتب، شهر و تمدن شهری را حاصل عوامل ویژﮤ طبیعی میداند. بیگمان محیط طبیعی در پیدایش و ازدیاد شهرها بسیار مؤثر بوده است؛ چراکه تمدن واقعی بشر تنها در بخشهایی از نواحی جغرافیایی که آبوهوای مساعد داشته است، همچون میانرودان و ﻣﻨﻂﻘﮥ هلال حاصلخیز، ظاهر شده است. درواقع نقش عوامل جغرافیایی و محیط طبیعی در شکلگیری شهر و تمدن بهگونهای است که برخی حتی معتقدند عوامل طبیعی در پدیدههای تاریخی و فرهنگی و اجتماعی هر جامعه نقش قاطع و تعیینکننده دارند و چنان بر این امر ﺗﺄکید میکنند که مکتب آنان به نام «جغرافیاگرایی» یا «دترمینیسم جغرافیایی» معروف است (بنگرید به: کارل، 1348: 227؛ زیگفرید، 1354: 208). براساس این نظریه، در بنیان عوامل سازندﮤ محیطهای جغرافیایی عامل آبوهوا ﺗﺄثیر مستقیم دارد؛ اما فارغ از نظریههای این افراد که ﺗﺄثیرات محیط طبیعی را نهتنها در فعالیتهای اقتصادی بلکه در پرورش ذهن و روان انسانی نیز دخالت میدهند (شکوئی، 1386: 232تا260؛ شکوئی، 1388: 149و150)، دربارﮤ ﺗﺄثیر این عامل در پیدایش شهرها و گسترش آنها اسناد تاریخی مؤکد و مؤید این ماجراست. بدینسانکه نخستین سکونتگاه و بهتبعآن نخستین شهرها در کنار آبها و محیط مساعد طبیعی شکل گرفتهاند و نخستین اجتماعات انسانی فلات ایران در بخشهایی شکل گرفتهاند که وضع زیستمحیطی منطقه اجازﮤ تشکیل آنها را میداده است (سجادی، 1383: 65). اگر به موقعیت کهنترین شهرهای ایران توجه کنیم، به این واقعیت پی میبریم؛ برای مثال شهر سوخته که مهمترین مرکز استقرار و درحقیقت پایتخت منطقه در دوران مفرغ بوده است، در برآمدگی بین دریاﭼﮥ هامون و رود هیرمند بنا شده است (سجادی، 1383: 69) و ایلام نیز که کهنترین و باشکوهترین شهرها در آن شکل گرفتهاند، جلگهای است که از سهجانب در احاﻃﮥ کوههاست و رودخانههای جاری در آن از این ارتفاعات سرچشمه میگیرند. رودخانههای مهمی همچون کرخه یا سیمره، کارون و آبدیز (دیاکونف، 1387: 41). درواقع اگر بهعلت موقعیت جغرافیایی بینالنهرین سفلی، «دورﮤ آغاز شهرنشینی» (3400ق.م) را به ساکنان این منطقه نسبت دهیم (wright and Rupley, 2001: 85-122; Rothman, 2001: 349-402)، میبینیم که شهرهای ایلامی و بهویژه سوزیان (شوش/Susiana) نیز بهعلت برخورداری از موقعیت ممتاز طبیعی و جغرافیایی، بسیار زود در جنبش عظیم شهرنشینی شرکت کردند (آمیه، 1381: 24). سوای این دو منطقه، در میان فلات ایران به کهنترین شهر برمیخوریم که با نام «بیتکاری» و همدان یا هگمتانه شناخته میشود و در کتیبههای آشوری بدان اشاره شده است (دیاکونف، 1383: 200،254؛ علییف، 1392: 343؛ سامی، 1388: 25). مهم آنکه مطابق با متفکران نظرﻳﮥ دترمینیسم جغرافیایی و ﺗﺄثیر جغرافیا در شکلگیری تمدنها، این شهر و حتی پادشاهی ماد در برترین موقعیت جغرافیایی منطقه واقع شده بود و به این علت بود که شهرهای مهمی را پدید آورد. طبق اسناد و کاوشهای باستانشناسانه، شروع مرز شرقی ماد رود خرینداس (Charindas) بود (Marquart,1901: 35) و در شمال، گویا خاک ماد از شمال رود ارس میگذشت و به دریای کاسپین (دریای خزر) پیوند میخورد .(Ammianus Marcellinus, 1956: p377/XXIII,6,50). باری در پایان دورﮤ نوسنگی، در برخی از نقاط جهان شهرنشینی شکل گرفت و جوامع طبقاتی دولتمدار در این یا آن گوشه تشکیل شد. جالب آنکه مطابق نظرﻳﮥ پخشگرایی (Diffusionism) که معتقد است: «سیر مدنیت و گسترش تمدنهای شهری به وضعیت مساعد طبیعی بستگی دارد» (نک: هیلند، 1386: 77؛ روحالامینی، 1379: 118)، تمامی این تمدنها و شهرهای نخستین در کنار آبراههها و رودها و محیط مساعد طبیعی برای سکونت پدید آمد. بهاینترتیب همانطورکه مصر هدﻳﮥ نیل (شط) است (هردوت، کتاب دوم: بند5تا10)، بینالنهرین و تمدنهای سومر، اکد، بابل، آشور و کلده نیز ﺗﺤﻔﮥ دو رود دجله و فرات هستند. براینمبنا، گفتنی است که این موقعیتِ مهم جغرافیایی و استراتژیکی بود که کشاورزی را رونق بخشید؛ بهعبارتیدیگر، ساخت اکولوژی و الگوی توسعۀ فضای کالبدی سکونتگاه شهری اغلب با موضع جغرافیای طبیعی و فضای مجاور شهر در انطباق بود و در مسیر جریان آب بود و شکلگیری سیمای شهرهای کهن ایران با گسترش شهر بر بلوکهای اراضی مزروعی مطابق بود. از این منظر، شهرهای ایران چونان فضایی زنده بودند که بر بستر محیط جغرافیایی خاص، تولد و رشد و کمال مییافتند (قمی، 1361: 22؛ احمدپور، 1368: 66). بااینهمه نباید فراموش کرد که در سراسر جهان، «فرایند تشکیل و توﺳﻌﮥ شهرها» براساس روابط متقابل محیطهای طبیعی و فرهنگی نیز بود و شهرهای باستانی با یکدیگر و مراکز تمدنی «روابط فرهنگی» داشتند و این امر در تبادل افکار و دستاوردها و همچنین مبادلات تجاری و درنتیجه، بنیاد و گسترش شهرها ﺗﺄثیر بسزایی داشت؛ بهطوریکه در جنوب بینالنهرین، سومر در جایگاه سکونتگاهی کهن، با درﮤ سند روابط بازرگانی داشت (وایتهاوس، 1369: 4)؛ همچنین در فلات ایران، شوش از شهرهای بسیار مهم باستانی و از مراکز عمدﮤ تجاری و اقتصادی زمان محسوب میشد که بهعلت قرارگرفتن در یکی از چهارراههای دنیا و در مرکز تلاقی دو تمدن ﺟﻠﮕﮥ بینالنهرین و آسیایصغیر با تمدن فلات ایران بهمعنای واقعی، تمدن شهری را از آن خود کرده بود (Schmitt, 1991: 601). درواقع، موقعیت جغرافیایی شوش این امکان را برای آن به وجود آورده بود تا از نخستین سدههای بنیانگذاری، چه بهصورت تبادل کالا و چه بهصورت برخوردهای خصمانه، با شهرهای میانرودان روابطی نزدیک داشته باشد و طی همین ارتباطها و برخوردها، از تجربههای شهرهای میانرودانی استفاده کرد و تجربههای خود را نیز به آنان انتقال داد (سجادی، 1383: 74). ج. دین، دینمداری و «موبد شهریاران»؛ عامل بنیاد شهر: در کنار عوامل جغرافیایی و اقتصادی، یکی از عوامل مهم در پیدایش شهرها «دین» و دینمداریِ جمعیتی است که دارای اشتراکات عقیدتی هستند. براساس این نظریه وجود مذهب و معبد، هویت شهر را در گذشته تعریف کرده است؛ یعنی شهر جایی بود که در آن معبدی قرار داشت و از پیرامونِ آن شهر، برای نیایش و پرستش به آن معبد میآمدند (امسراپاپورت، 1366: 14). بنابراین مذهب، اتحاد دینی و استقرار مردمی در مرکزی دینی و مقدس ﻧﻘﻄﮥ تعیینکننده در پیدایش شهر و تعریف آن است. بهعبارتی در این نظریه، شهر باستانی شکل جدیدی از تقدیس برای پرستش عمومی و نوعی اجتماع دینی بود (وبر، 1375: 87) و از این دیدگاه، بهعلت رابطهای که میان منشأ شهرها با نمادهای مقدس طبیعت وجود دارد، در بنیاد شهرها دین اهمیت بیشتری دارد و براساساینکه کهنترین شهرها در فلات ایران و بینالنهرین پاگرفته است، این خصیصه در شهرهای باستانی مشهود است. در راستای نظرﻳﮥ فوق گفتنی است که در اساطیر میانرودانی، بحث شهر و شهرسازی بهطور کلی با «دین» و خصلت «دینمداری» انسان گره خورده است و بحث شهرسازی تا بدان حد کهن مینماید که آن را به آفرینش انسان و با دخالت و همکاری انسان و خدایان مربوط میدانند.. بدینسانکه در ﻫﻤﮥ اسطورههای بابلی، انسان فقط ابزاری است برای خدمت به آفریدگاران. مهمتر اینکه این مخلوق میبایست نیروهای خاصی داشته باشد. او از خون خدایان مقتولی پدیده آمده است که آنها را خدایان صنعتگر معرفی کردهاند. در آن هنگام شهری وجود نداشت؛ اما با آفرینش انسان و فزونی نسل او، یعنی کثرت جمعیت، شهرها به وجود آمد. با استناد به منظومهای سومری، نخستین شهرهایی که پدیدار شدند عبارت بودند از: بدتیبیر (Bad-Tibira)، لَرَک (Larak)، سیپَّر (sippar) و شوروَّپک (Shuruppak) که در متنی جدیدتر شهرهای نیپور، اروک و بابل نیز به آنها افزوده شده است. هریک از این شهرها را به انضمام آنهایی که از قلم افتاده است، خداوند متعال به یکی از فرزندان یا پیروان خویش واگذار کرد و آنها درعوض مجبور بودند قلمرو فرمانروایی خویش را گسترش دهند (مجیدزاده، 1379: 13). در این اسطوره، انسان «برای آنکه ایزدان در جهانی سرشار از شادخواری بزیند» ( ژیران، 1382: 62) و برای خدمت به خدایان خلق میشود، تا زمین را بکارد و خدایان را از زحمت کارکردن برای معاش راحت کند (هوک، 1381: 30)؛ زیرا «خدایان همه کارهای سخت را انجام میدهند؛ به کندن کانالها و تمیزکردن آنها میپردازند؛ درحالیکه این کار را دوست ندارند» (مجیدزاده، 1379: 257؛ رضایی، 1384: 134و135). جالبتر اینکه در برخی روایات، خدایان «شهرها» را حتی پیش از آفرینش آدمی آفریده بودند و شهرها «قلمرو خدایان» محسوب میشدند؛ بهطوریکه روایتی آفرینش انسانِ نخستین را به ائا، در «شهر مقدسِ» اریدو، نسبت میدهد (ژیران، 1382: 96). در حماﺳﮥ خلقت بابلی، امر آفرینش به خدای جوان، یعنی مردوک، محول شده است که خدای «شهر بابل» بود و براینمبنا، حماﺳﮥ آفرینش حکایت آغاز جهان و احداث شهر بزرگ بابل را شامل میشد (رضابیگی، 1387: 159). درواقع نام بابل (Bāb-ilu) بهمعنی «در» یا «کاخ خِدا» بود (بهزادی، 1384: 94) و این همه نشاندهندﮤ کهنبودن شهرها بود و از دیدگاه ساکنان باستانی این شهرها، این کهنبودن با دین پیوند داشت. بدینسان، برخلاف اندیشهای که کشاورزی را عامل مهمی میداند که شهرها را بنیاد بخشید و بعدها باعث اوج نگارش و هنر و دین شد، اینک براساس کهنترین سکونتگاه و قدیمیترین معابد و اساطیر جهان باید اذعان کرد که اشتیاق به عبادت، اگر حتی اولویت نخست نبود، از عوامل بسیار مهمی بود که جرﻗﮥ تمدن را زد و شهرها را بنا گذارد. در اداﻣﮥ این بحث، اگر به شهرهای کهن نظری افکنیم متوجه میشویم که شهرهای مهم ایلام و میانرودان با زیگوراتها و معابد بزرگ شناسایی میشدند و مزین میشدند؛ بهطور مثال، معبد اینشوشیناک در شوش و از همه مهمتر شهر مذهبی دور-اونتاش که معبد چغازنبیل در مرکز آن قرار داشت، ازجمله شهرهای تمدن ایلامی است (Vallat, 1998: 342). جالب اینکه شهرهای ایلامی که در کنار هم کشور ایلام را شکل میدادند دارای حاکمانی بودند که جمعیتی را به دور خود گرد آورده بودند و در رﺃس شهر قرار داشتند و بیشازاینکه مقامی سیاسی داشته باشند، دارای سِمت و مقام و عنوانی مذهبی بودند Vallat, 1998: 342)؛ دیاکونف، 1387: 56تا58). به همین علت است که میبینیم نخستین شهرها بیشتر دولتشهرهایی بودند که ذیل حکمرانی شخصی قرار داشتند که مقام «سیاسیدینی» را همراه داشت و بر حوزﮤ دیانت و سیاست سلطه داشت. جالب اینکه باورهای دینی و اعتقادات مذهبی عامل اصلی بود که جمعیت ساکن در این شهر را قانع کرده بود تا به شهریشدن و سلسلهمراتب موجود و ساختار شهری و به پیروی از آن، پرداخت مالیات تن دهند. عاملی که حتی بیش از ﺗﺄمین جانی، فرد یا خانوادهای را به سکونت در شهر ملتزم میکرد. درواقع، ساکنان شهر افزونبراینکه اربابانواعی داشتند که آنها را به شکل حیوانات عظیمالجثه و عجیبی مجسم میکردند و میساختند و این خدایان شهرها را هویت میبخشیدند و پاسداری میکردند (Vallat, 1998: 342؛ آمیه، 1381: 31)، حول محور شهریاری قرار داشتند که خویش را نمایندﮤ این خدایان تلقی میکرد. در پیرامون حضور و قدرت این شخصِ «موبد- شهریار» بود که شهر و ساختار شهری بنیاد میشد و جمعیتی آنجا گرد میآمدند. این موضوع وقتی بیشتر نمود مییابد که توجه کنیم که واژﮤ شهر و مفهوم نخستین آن «شهرستان، جایگاه پادشاهی و مرکز قدرت سیاسی و حکومت بوده است» (اشرف، 1353: 11). مصداق این فرضیه در شهرهای باستانی عصر ماد تا ساسانی همچون هگمتانه، هکاتومپیلوس و شهر گور به تکرار دیده میشود (نک: بینام، 1372: 374؛ پیگولوسکایا، 1367: 27،45؛ کالج، 1380: 12،102؛ لوکونین، 1377: 71). درواقع، شهرهای فلات ایران نیز همانند شهرهای میانرودانی بهطور معمول معابد و ساختمانهای بزرگ و زیبایی داشتند. هرچندکه بناهای زیگوراتمانند در ایران بهصورت گسترده دیده نمیشود، معابد پیداشده در آلتینتپه و تورنگتپه را باید جزو این گروه از بناهای دنیای ایرانی محسوب کرد که همگی مربوط به ﻧﻴﻤﮥ دوم هزارﮤ چهارم یا ﻧﻴﻤﮥ اول هزارﮤ سوم پیش از میلاد هستند؛ یعنی زمانیکه نخستین شهرها در استپهای هیرمند و قرهقوم در حال شکلگیری بودند (سجادی، 1383: 72). برایناساس و باتوجه به ساختار دینی شهر، در شهرها حاکمان و حکومتها همواره وﺟﻬﮥ دینی و سیاسی را همراه با هم داشتند؛ برای نمونه، در شهرهای ایلامی حاکمان «روحانی-شاه» (اکدی: Iš-ši-ak-ku-um) خوانده میشدند (دیاکونف، 1387: 50). در اساطیر ایرانی نیز هوشنگ، دومین شاه پیشدادی، دارای «فرّه ایزدی» و «فرّه شاهی» است و طبق روایات تاریخی، «اول کس که خانهها را بنیاد کرد و شهر بساخت، هوشنگ بود» (ثعالبی، 1368: 8؛ طبری، 1362: 111؛ ابناثیر، 1349: 13). سوای هوشنگ، این جمشید فرّهمند و «موبد-شهریار» بود که طبق روایات ملی، نخستین شهرها را برپا کرد و با ساختن ور (قلعهای) (آموزگار، 1376: 49)، جمعیتی را در آن جای داد که باید آن را پیشنموﻧﮥ شهر باستانی ایرانیان خواند که اهورامزدا طرح آن را به جمشید دیکته میکرد. فردوسی در وصف اقدامات جم مینویسد: «به سنگ و به گچ دیو دیوار کرد/نخست از برش هندسی کار کرد» «چو گرمابه و کاخهای بلند/چو ایوان که باشد پناه از گزند» (فردوسی، 1385: 44). بهعبارتی، همان شکوهی که در اساطیر و تاریخ ایرانیان «فّر/خورّه» (FARR(AH) XᵛARENAH) خوانده میشد و موهبت یا فروغی ایزدی بود، ابتدا در وجود شخص شهریار و حکمران شهرهای باستانی تصورکردنی بود (Gnoli, 1999: 313–316). عاملی که باعث شد در عصر کشاورزی جمعیتی از مردم با کسب و کار متعدد و تولیدکننده، به گرد این شخص فرّهمند گرد آیند و شهرها و ساختار شهری بنیاد یافت، وجود کسی بود که دارای فرّه کیانی یا شاهی بود که گاه بهصورت فرّه ایزدی هم ذکر میشود (زنر، 1389: 489تا491). بهاینترتیب در تاریخ اساطیری، شهریاران بهگونهای هستند که چون فرّ دارند فرمانبرانی و سلسلهمراتبی بر گرد خویش دارند. «کمر بست بر فرّ شاهنشهی/جهان گشت سرتاسر او را رهی» (فردوسی، 1385: 45،101). در تاریخ ماد هم نخستین شهریار که شهری به نام هگمتانه (محل اجتماع) نیز به پا کرد، بهضرورت «موبد-شهریاری» بود که بهعلت وﺟﻬﮥ دینی که داشت، مقبول مردم بود و به همین علت نیز قضاوت که بیشتر امری روحانی بود، بهعهدﮤ وی گذاشته شده بود (نک: هردوت، کتاب اول: بند99). در عصر ساسانی نیز نامگذاری بسیاری از شهرها با پسوند «خورّه» [فر] نشاندهندﮤ ﺧﺼﻴﺼﮥ سیاسیمذهبی حاکمان و شهرها بود و این کار درواقع بازگشتی بود به اصطلاح اوستایی (airyanəm or airyanam xᵛarənō) که با مفهوم پادشاهی و چیرگی مستقیم شاهنشاه بر شهرها پیوند داشت (Gnoli, 1999: 504-507). حتی پس از مراحل اوﻟﻴﮥ بنیاد شهرها و کمرنگشدن مسائل مذهبی، در مقایسه با پیشازآن، مشاهده میشود که همچنان در عصر ساسانی، مناطق یا «شهرها» را یک «شهرب» و یک «موبد» اداره میکرد که ادارﮤ حقوق مالکیت و سایر امور قانونی را برعهده داشت (دریایی، 1386: 128و129). بههرحال، اشتراکهای دینی و نقش کاریزماتیک و وﺟﻬﮥ دینیسیاسی رهبران و کسانی که خویشتن را خدایِ ایرانشهر (ērānšahr xwadāy به زبان پارتی aryānšahr xwadāy) میخواندند (Mackenzie, 1998 :534)، از عوامل مهم بنیاد شهرها در دوران باستانی بود که بهتدریج و همانگونهکه وبر بیان میکند: «توسعه عقلانیت و قانونگرایی به مثابه وجه جدیدی از مشروعیت قدرت جانشین مشروعیتهای ناشی از سنت یا ناشی از کاریزمای یک رهبر گردید» (به نقل از: فیالکوف، 1383: 101).
د. ساختار نظامیسیاسی شهر: افزونبر علتهای فوق و نقش دین، شامل معابد و پرستشگاهها و رهبران دینی، عوامل سیاسینظامی را باید از دیگر انگیزههای مهم و اساسی در پیدایش شهرها دانست (آصفی، 1368: 67تا69). این نگرش وجود پایگاهی نظامی و دفاعی (ارگ و دژ) در سکونتگاهی دائمی را تعریف شهر قلمداد کرده است (شکوئی، 1383: 144). برایناساس، «مسئله دفاع» ﻫﺴﺘﮥ اوﻟﻴﮥ شهرها را به وجود آورد؛ یعنی عدهای از مردم بهضرورت و برای دفاع از مساکن خود دور هم جمع شدند و این اجتماعِ حاصلشده در پی دفاع، شهر را از ده مشخص میکرد. هرچند بهنظر میرسد که نباید ﻣﺴﺌﻠﮥ دفاع را بهتنهایی ﻣﺸﺨﺼﮥ هر شهر قلمداد کرد؛ زیرا روستاها و محلهای اقامت نخستین نیز این ویژگی را داشتند و بهویژه در اروپای قرون وسطی، فئودالهای محلی که بر املاک غیرشهری (manor) حکومت میکردند، این املاک را با برجوبارو مزین میکردند (کوریک، 1368: 87تا90). بااینحال طرفداران این نظریه، شهر را نظمدادن به هر منطقه و ایجاد حاکمیت میدانند و آن را نماد نظم جهان میشناسند و براین باورند که کم نیستند شهرهایی که با نام قلب جهان، مرکز جهان و محور جهان نامگذاری شدهاند (امسراپاپورت، 1366: 13). برایناساس، شهر با سیاست مرتبط است؛ یعنی عموم شهرها را شاهان و امرا ساختهاند و مهمترین ﻣﺸﺨﺼﮥ هر شهر کارکرد «اداری و سیاسی» آن است (سلطانزاده، 1365: 41). درواقع از نظر وبر، شهرهای دورﮤ باستان و قرون وسطی براساس این واقعیت تشخیص داده میشدند که اتحادیههایی سازماندهیشده از شهروندان با واحدهای اداری خاص و قانونمند بودند (see to: Ringer, 2004: 204). با نگرش به چگونگی شکلگیری شهرها در اروپا و پس از افول فئودالیسم، چنین مشخصهای در شهرها مشاهده میشود و اینکه نخستین شهرها ساختاری اداری و نظامی (سیاسی) داشتند. توضیح آنکه پس از تجمع جمعیتی که مشاغل مختلف داشتند و تقسیم کار کردند، شهرنشینان برای حفظ امنیت شهر برجوباروهایی ساختند و افرادی را برای پاسداری از شهر گماشتند. بهاینترتیب، نخستین شهرها بهطور معمول چهار دروازه داشتند و در خندق آب محصور بودند و هر دروازه با پل متحرکی به خارج از خندق و شهر مرتبط میشد و این شهرها با ساختاری اداری شناخته میشدند (بیگدلی، 1388: 164). برای این نمونه در تاریخ ایران، باید به هگمتانه اشاره کرد. درواقع در پی خطر اقوام مهاجم، جمعیتی که بهشیوﮤ قبیلهای زندگی میکردند در منطقهای جمع شدند و شهری با قلاع تودرتو ساختند و پیرامون آن حصاری کشیدند و دور آن خندقهایی پرآب حفر کردند (نک: هردوت، کتاب اول: بند96). این رخداد که بهقول گیرشمن در شهرنشینی ایران عصری نو را پدید آورد، گویا از ابداعهای نژادی بود که در آن ساکن شده بودند و مقدمهای برای اتحاد و یکپارچگی انبوهی از حاکمنشینها و خردهپادشاهانِ ایران بود (گیرشمن، 1385: 75).
جمع بندی: عوامل مهم در بنیاد شهرها و شهرنشینی براساس مباحث فوق و طبق نگرشی کلی، در ایجاد هستههای ابتدایی شهر عوامل طبیعی، اقتصادی، دینی، سیاسی و فرهنگی مؤثر هستند و بهطور دقیقتر، بهترتیب چهار عامل را باید در پیدایش شهرها دخیل و مؤثر دانست: عامل اول محیط طبیعی است؛ زیرا تمدن واقعی بشر تنها در بخشهایی از نواحی جغرافیایی ظاهر شده است که آبوهوای مساعد داشتهاند. دراینباره، با رجوع به اسناد تاریخی متوجه میشوم که بهطور مثال در فلات ایران و در ایلام، چندین دولتشهر اولیه وجود داشت که هریک از آنها در اطراف منابع آب مربوط به خود متمرکز بودند و هر شهر درﮤ رودخانهای یا بخشی از آن را اشغال کرده بود (دیاکونف، 1387: 46). برایناساس، ابتدا عوامل جغرافیایی و اقلیمی گردآمدن جمعیتی را باعث شد و این جمعیت به کشاورزی مبادرت کرد و انسان از کوچنشینی و مرﺣﻠﮥ شکار به اقتصاد مبتنیبر کشاورزی و یکجانشینی روی آورد؛ سپس بهتدریج و با بروز انقلاب کشاورزی و کسب تجارب، به مازاد تولید نائل آمد. بدینسان عامل دوم پیدایش شهرها در اقتصاد متجلی میشود. به این علت که شهر بهمثاﺑﮥ بازار و مرکز کالا و کانون اصلی تجارت است. در این راستا و بهطور نمونه، از انگیزههای مؤثر در ایجاد شهرها و رشد شهرنشینی در عصر ساسانی پدیدآمدن تخصصگرایی و تقسیم کار در جامعه و بهتبعآن، تلاش برای فروش تولیدات و گرایش مردم به تجارت بود و بنابراین گردآمدن در محلهایی که در نزدیک جادههایی بودند که فعالیتهای اقتصادی فراگیری داشتند (Morony, 1994: 277). پس بدینگونه توﺳﻌﮥ کشاورزی تحتﺗﺄثیر رشد و توﺳﻌﮥ شهری قرار میگرفت و رشد اقتصادی دیگر عامل پیدایش شهرها را نیز رقم میزد؛ بهاینترتیب که با انباشت ثروت، شهر در جایگاه پایگاهی نظامی و دفاعی ظاهر میشد که عدهای از مردم بهضرورت برای دفاع از سکونتگاه و مازاد تولید (سرمایه) و امنیت، در آن گرد میآمدند و بر گرد هستهای مرکزی که قلعهای با برجوباروی مستحکم بود و بعدها «کهندژ» خوانده شد، جمع میشدند و بهتدریج این جمعیت روبهفزونی میگذاشت و شهری با ساختار سیاسیاداری پدید میآمد و وسعت مییافت (بهنام، 1348: 24). در راستای این فرضیه گفتنی است که طبق گزارشهای متون آشوری، در سرزمین ماد محلهای اقامت شهری قلاع مستحکم و مواضع استحکامی داشتند که اغلب دارای دیوارهای عریض و مجهز به انواع تجهیزات نظامی بود (علییف، 1392: 327).. در اینجا ذکر این نکته ضرورت دارد که در اغلب مواقع، این ساکنان که به تولید در منطقهای مشترک مشغول بودند و برای جان و مال خویش میکوشیدند و بنابراین استحکامات دفاعی گرد شهر ایجاد میکردند، سوای مشترکات نژادی و زبانی حتی اگر از لحاظ نژادی نیز یکسان نبودند، اشتراکات دینی و باورهای مشترک داشتند. همین امر در پیوستگی و انسجام این جمعیت در منطقهای خاص که ساختار شهری به خود گرفته بود، بسیار مهم و حائز اهمیت بود. مصداق این نوع شهر در میانرودان بهوضوح مشاهده میشود؛ بهطور نمونه، شهر هاترا بین دو رودخاﻧﮥ دجله و فرات در بخش شمالی بینالنهرین که بنیاد آن به هزارﮤ نخست پیش از میلاد برمیگردد، اما در دورﮤ پارتی، بر سرعتِ وسعت و گسترش آن افزوده شد (هرمان، 1387: 67)، دارای چندین خط دفاعی شامل خندق، استحکامات بخش بیرونی دیوار(protechisma) ، دیوار اصلی و دیوار دفاعی دوم بود؛ بهعلاوه چهار دروازه در چهار جهت اصلی داشت (Gawlikowski, 1994: 47). سوای موقعیت و ویژگی تدافعی و استحکامات این شهر، ﻧﻜﺘﮥ درخور توجه که با فرﺿﻴﮥ فوق تطابق دارد، این است که در شهر هاترا اقوام مختلف با نژادهای گوناگون ایرانی و سامی زندگی میکردند؛ اما اشتراکات دینی و منافع مشترک، همزیستی آنان را باعث میشد. درواقع، ساکنان هاترا بهعلت موقعیت استراتژیکی شهر و وضعیت مساعد اقلیمی برای کشاورزی، به تولید و انباشت ثروت نائل آمدند و همچنین این جمعیت دارای باوری مشترک بودند و پرستندگان معبد آفتاب بودند. معبدی که به شهر هویت خاصی بخشیده بود و جمعیتی را پیرامون خویش گرد آورده بود (Ibid, p: 52). ازاینرو طبق نظری دیگر، اشتراک مذهبی و وجود معابد و عبادتگاه از دیگر عوامل پیدایش شهرها بوده است. طرفداران این نظریه در پیدایش شهرها معتقدند که عوامل مذهبی در بههمپیوستن دستههای مختلف اجتماعی در محلهای اقامت گوناگون انسانی و نیز تمرکز جمعیت و پیدایش شهرها، بهویژه در دورههای قدیم، بسیار مؤثر بوده است (شکوئی، 1383: 141تا146). باری عوامل فوق بهترتیب در پیدایش شهر بسیار مهم بودند و در منشاء ایجاد شهرها نقش اساسی ایفا میکردند؛ اما همانگونهکه مشخص است برخی شهرها تنها بهعلت دو یا سه عامل اصلی شکل میگرفتند و ﻫﻤﮥ عوامل در پیدایش و بنیاد شهرها سهیم نبودند؛ بهطور مثال، سوای شهرهایی که در پیِ «مازاد تولید» دارای سرمایه و ثروت شدند و بهمنظور حراست از مال و جان، حصاری به گرد سکونتگاه خویش کشیدند و عامل نظامیسیاسی را به ساختار شهری افزودند، به شهرهایی برخورد میکنیم که تنها در قالب منطقهای نظامی و در جایگاه سکونتگاه نیروی جنگی و پادگان نظامی مطرح شدند و شکل شهری به خود گرفتند و دارای ساختاری مدنی شدند. برای مثال با هجوم یونانیان به ایران و فتوحات اسکندر، در ایران پادگانها و کُلنیهایی برپا شد. بعدها این کلنیها درصورت ارتقاء و گسترش، با دریافت حق پولیس، به شهر تبدیل میشدند و سازمانی مدنی دریافت میکردند. در این شهرهای جدید سربازان یونانیمقدونی، بازرگانان و پیشهوران ساکن میشدند. در اینگونه شهرها و درکل شهرسازی اسکندر، آمیختگی تمدن شرق و غرب ﺟﻨﺒﮥ نژادی و سیاسی و فرهنگی نداشت و ایجاد شهرها بیشتر با هدف نظامی صورت میگرفت (دیاکونف، 1378: 12). گفتنی است این شهرها که جمعیتی خودگردان (polis) محسوب میشدند، بهعلت اینکه جمعیت انیرانی را در خود سکونت داده بودند و این ساکنان از جمعیت بومی و جمعیت پیرامون خویش هراس داشتند، دارای حصار بودند و در آنها مرکز تفریحی و سایر تأسیسات اجتماعی به سبک یونانی ایجاد شده بود ( یارشاطر، 1373: 20،33؛ خدادادیان، 1387: 224). سوای این شهرها و البته مشابه شهرهای مذکور، برخی «شهرهای شاهی» دورﮤ ساسانی مراکز پادگانهای نظامی در سرزمینهای نوگشوده بودند و بعدها مراکز حوزههای اداری نوبنیاد و بودباشهای کارگزاران دولتی در این حوزهها شدند (لوکونین، 1377: 120). در جایگاه سخن پایانی و فارغ از اولویتدادن به عاملی خاص در پیدایش شهر، ذکر این نکته مهم است که از نظر تاریخی، شهرهایی در طی دورههای طولانی باقی میماندند که در نواحی مهم جغرافیایی با منبع آب دردسترس و پسکرانههای تاحدودی درخور کشت ساخته میشدند. مورفولوژی و الگوهای فضایی چنین شهرهایی برای برآوردن نیازهای فرهنگی ساکنان و تطابقپذیری با نواحی پیرامونی بهتدریج متحول میشد. بنابراین شهرها محصول روابط متقابل میان محیطهای فرهنگی و طبیعی خود بودند (خیرآبادی، 1376: 16) و براساس نظرﻳﮥ «اشاعه»، فرض براین است که بهعلت محدودبودن نسبی ابداعات، اکثریت فرهنگها از چند مرکز اشاعه گرفته شده است (هیلند، 1386: 77). بهاینترتیب، شهرهایی که باوجود تهاجمها و رخدادهای طبیعی و انسانی تداوم مییافتند و به حیات سیاسی و مدنی خویش ادامه میدادند، شهرهایی بودند که افزونبر موقعیت مهم استراتژیکی با فرهنگهای مختلف همجوشی و همپوشانی مییافتند و همچون موجود زندهای منبع تغذیه را برای اداﻣﮥ حیات احیا میکردند. نموﻧﮥ بارز اینگونه شهرها در ایرانزمین بسیار است و دراینمیان، باید به بارزترین آنها یعنی هیرکانیا (گرگان) در شمالشرقی ایران اشاره کرد. شهری که طبق شواهد باستانشناسانه پیش از دوران هخامنشی، یعنی سده ششم قبل از میلاد، با شهرها و مراکز تمدنی غربی و جنوبی ایران ارتباط فرهنگی و تجاری داشت (Voglsang, 1992: 132) و در سدههای بعدی نیز بهعلت موقعیت استراتژیکی و جغرافیایی (Lecomte, 2007: 295)، از ﺟﻨﺒﮥ نظامی در موقعیت مطلوبی قرار گرفت (Deshayes, 1973: 3,14; Xenophon, Cyropaedia, V.II: 141-149) و حتی به این علت گاه ادعای استقلال کرد (کاویانیپویا، 1381: 87تا90). در طول تاریخ، هیرکانیا همواره در کانون توجه سلسلههای ایرانی و انیرانی بود؛ همچنین بهعلت احداث دیوارههای دفاعی درخور ملاحظه (Sauer, 2012: 206)، سلسلههای ایرانی از امکانات نظامی این شهر بهره میگرفتند و بهاینترتیب، این شهر در جایگاه شهری با ویژگیهای مهم اقتصادی، تجاری، نظامی و حتی مذهبی2 در سدههای طولانی در قالب شهری باستانی به حیات اجتماعیسیاسی خود ادامه داد.
نتیجه از دوران باستان، عوامل مختلفی بر سیر زندگی و تمدن انسان ﺗﺄثیر گذاشته است و با بررسی بنیاد نخستین شهرها در تمدنهای بسیار کهن، به این نتیجه میرسیم که تمدنهای کهن که در طول خطی افقی از چین تا مصر پدیدار شدهاند، همه در مناطق مساعد جغرافیایی قرار داشتهاند. درواقع این تمدنها در پی این موقعیت مهم، با کشاورزی و سیر سریع تحولی و پیشرفت آن روبهرو بودند که این امر مازاد تولید و شکلگیری نخستین شهرها را باعث میشد. در این قضیه دو مسئله بهطور کامل روشن است آبوهوا و موقعیت مطلوب جغرافیایی و بهتبع آن تولید مازاد بر مصرفِ بهدستآمده از مزارع حاصلخیز و سپس دومین ﺟﻨﺒﮥ زندگی شهری، یعنی پدیدآمدن تخصص و تقسیم کار و شکلگیری ساختار شهری بهمعنای واقعی. سوای این دو مسئله کثرت جمعیت، پیشرفت تکنیک، وجود باور و اعتقادات مشترک و نیز پیدایش نظام رهبری سیاسی از دیگر عواملی بوده است که در بنیاد شهرها ﺗﺄثیر قاطع گذاشته است. اما دراینبین، برخی شهرها بدون تجرﺑﮥ برخی عوامل فوق شکل گرفتهاند و بهتدریج، عوامل دیگر نیز در قالب ساختار شهرنشینی در آنها پدید آمده است. در بین عوامل مؤثر در بنیاد شهرهای ایران و میانرودان آنچه بارز است اینکه «مازاد تولید و مذهب» بیشترین نقش را داشتهاند و باید شهرنشینی و شهرسازی را پدیدهای معلول و ناشی از این عوامل دانست.
پینوشت 1. داریوش آشوری با اراﺋﮥ این تعریف از تایلور دربارﮤ فرهنگ: «کلیت درهمتافتهای شاملِ دانش، دین، هنر، اخلاقیات، آدابورسوم و هرگونه توانایی و عادتی که آدمی همچون هموندی از جامعه به دست میآورد»، مینویسد: برمبنای این تعریف انسان بیفرهنگ و جاﻣﻌﮥ بیفرهنگ در کار نیست؛ زیرا زندگیِ اجتماعی، یعنی باهمزیستن، بهمعنایِ در فرهنگ زیستن است. زیستن در ابتداییترین قبیله یا بزرگترین و پیچیدهترین جاﻣﻌﮥ تکنولوژیک مدرن از این جهت یکسان است؛ زیرا هر دو زیستن در موقعیت ویژﮤ انسان است؛ یعنی زیست در فرهنگ یا فضایِ فرهنگی. اگرچه هریک از سازمایههایِ فرهنگ، از نظرِ صورت و معنا یا سادگی و پیچیدگی، در جامعههایِ گوناگون با هم فرقهای اساسی دارند (آشوری، 1393: 112و113). 2. افزونبر موقعیت مهم، هیرکانیا (گرگان) جایگاه یکی از خاندانهای بزرگ ایرانی بود و حتی پس از ساسانیان، سنگردار دین زرتشتی بودند. مارکوارت بهنقل از موسی خورنی مینویسد، گرگان در سالهای 430و499و577 میلادی بهصورت اسقفنشین نسطوریها درآمد (Marquart, 1901: 74). | ||
مراجع | ||
کتابنامه الف. کتابهای فارسی . آشوری، داریوش، (1393)، تعریفها و مفهوم فرهنگ، تهران: آگه. . آموزگار، ژاله، (1376)، تاریخ اساطیری، تهران: سمت. . آمیه، پیر، (1381)، تاریخ عیلام، ترجمه شیرین بیانی، تهران: دانشگاه تهران. . ابناثیر، ابوالحسن عزالدین، (1349)، الکامل فی التاریخ ،ترجمه محمدابراهیم باستانیپاریزی، تهران: دانشگاه تهران. . ابنخلدون، عبدالرحمن، (1382)، مقدمه ابنخلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، ج1، تهران: علمی و فرهنگی. . احتشام، مرتضی، (2535)، ایران در زمان هخامنشیان، تهران: شرکت سهامی کتابهای جیبی. . احمدپور، احمد، (1368)، جغرافیا و ساخت شهررمان، تهران: دفتر مرزی جهاد دانشگاهی. . امس، راپاپورت، (۱۳۶۶)، منشاء فرهنگی مجتمعهای زیستی، ترجمه راضیه رضازاده، تهران: جهاد دانشگاهی علم و صنعت ایران. . اوشیدری، جهانگیر، (1371)، دانشنامه مزدیسنا (واژهنامه توضیحی آیین زردشت)، تهران: مرکز. . بهزادی، رقیه، (1384)، قومهای کهن در قفقاز، ماورای قفقاز، بینالنهرین و هلال حاصلخیز، تهران: نی. . بهنام، جمشید و شاپور راسخ،( 1348)، مقدمه بر جامعهشناسی ایران، تهران: خوارزمی. . بیرونی، ابوریحانمحمدبناحمد، (1351)، التفهیم، لاوائل الصناعه التنجیم، به قلم جلالالدین همائی، تهران: انجمن آثار ملی. . بیگدلی، علی، (1388)، تاریخ اروپا در قرون وسطی، تهران: دانشگاه پیامنور. . بینام، (1372)، حدود العالم من المشرق الی المغرب، تصحیح و تعلیق و. و. مینورسکی، میرحسینشاه، و.و. بارتولد، ترجمۀ مریم میراحمدی و غلامرضا ورهرام ، تهران: دانشگاه الزهرا. . بینام ، (1381)، ویسپرد، گزارش ابراهیم پورداوود، تهران: اساطیر. . پیگولوسکایا، ن.و، (1367)، شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان، ترجمه عنایتالله رضا، تهران: علمی و فرهنگی. . ثعالبی، عبدالملکمحمد، (1368)، غرراخبار ملوکالفرس و سیرهم، پاره نخست، ترجمه محمد فضایلی، تهران: نقره. . جی جاماسب-آسانا، جاماسب جب دستور منوچهر، (1371)، متون پهلوی (ترجمه، آوانوشت)، گزارش سعید عریان، تهران: کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. . چایلد گوردون، (1352)، انسان خود را میسازد، ترجمه احمد کریمی حکاک، تهران: شرکت سهامی کتابهای جبیی. . ----------، (1369)، سیر تاریخ، ترجمه احمد بهمنش، تهران: دانشگاه تهران. . قمی، حسنبنمحمدبنحسن، (1361 )، تاریخ قم، ترجمۀ حسنبنعلیبنحسنبنعبدالمل قمی، تصحیح و تحشیه جلالالدین طهران، تهران: توس. . حسیناف، آ. ز. وکیلاوا، آ. آ. حسناوا، (1382)، برنامهریزی و ساخت شهرهای کوچک، ترجمه و ﺗﺄلیف غلامرضا خسرویان، تبریز: فروزش. . خدادادیان، اردشیر، (1387)سلوکیان، تهران: بهدید. . خیرآبادی، مسعود، (1376)، شهرهای ایران، ترجمه حسین حاتمینژاد و عزتالله مافی، مشهد: نیکا. . دریایی، تورج، (1386)، شاهنشاهی ساسانی، ترجمه مرتضی ثاقبفر، تهران: ققنوس. . دنسکوی، آگیبالووآ، (2535)، تاریخ سدههای میانه، ترجمه رحیم رئیسنیا، تهران: پیام. . دیاکونف، م.م، (1387)، «عیلام»، تاریخ ایران، (دوره ماد) از مجموعه تاریخ ایران کمبریج، ترجمه بهرام شالگونی، تهران: جامی. . ----------، (1378)، اشکانیان، ترجمه کریم کشاورز، تهران: پیام. . رضایی، مهدی، (1384)، آفرینش و مرگ در اساطیر، چ2، تهران: اساطیر. . روحالامینی، محمود، (1379)، مبانی انسانشناسی(گردشهر با چراغ)، تهران: عطار. . زنر، آر. سی، (1389)، طلوع و غروب زرتشتیگری،ترجمه تیمور قادری، تهران: امیرکبیر. . زیگفرید، آندره، (1354)، روح ملتها، ترجمه احمد آرام، تهران: فجر. . ژان گمبل، (1374)، انقلاب صنعتی در قرون وسطی، ترجمه مهدی سبحابی، تهران: مرکز. . ژیران.ف، لاکوئه.گ، دلاپورت.ل، (1382)، اساطیر آشور و بابل، ترجمه ابوالقاسم اسماعیلپور، تهران: کاروان. .سامی، علی، (1388)، تمدن هخامنشی، ج1، تهران: سمت. . سلطانزاده، حسین، (1365)، مقدمهای بر تاریخ شهر و شهرنشینی در ایران، تهران: امیرکبیر. . سهرابی ، محمد، (1386)، شهر و شهرنشینی در ایران، خرمآباد: شاپورخواست. . شکوئی، حسین، (1386)، اندیشههای نو در فلسفة جغرافیا، ج1، تهران: مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی. . ----------، (1388)، فلسفه جغرافیا، تهران: موسسه جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی. . ----------، (1383)، دیدگاههای نو در جغرافیای شهر، ج1، تهران: سمت. . طبری، محمدجریر، (1362)، تاریخ طبری، ج1، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: اساطیر. . علییف، اقرار، (1392)، پادشاهی ماد، ترجمه کامبیز میربهاء، تهران: ققنوس. . فردوسی، ابوالقاسم، (1385)، شاهنامه، براساس نسخه ژول مُل، به کوشش عبدالله اکبریانراد، تهران: الهام. . فیالکوف، یانکل، (1383)، جامعهشناسی شهر، تهران: آگه. . کارل، الکسیس، (1348)، انسان موجود ناشناخته، ترجمه پرویز دبیری، اصفهان: کتابفروشی تائید. . کوریک، جیمز.آ، (1380)، قرون وسطای اولیه، ترجمه مهدی حقیقتخواه، تهران: ققنوس. . کیانی، محمدیوسف، (1370)، شهرهای ایران، تهران: جهاد دانشگاهی. . گمپل، ژان، (1374)، انقلاب صنعتی در قرون وسطی، ترجمه مهدی سحابی، تهران: مرکز. . گیرشمن، رومن، (1385)، تاریخ ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمود بهفروزی، تهران: جامی. . لوکاس، هانری، (1371)، تاریخ تمدن، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، ج1، تهران: کیهان. . لوکونین،و. گ، (1377)، تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانیان؛ نهادهای سیاسی، اجتماعی و اداری، مالیاتها و بازرگانی، پژوهش دانشگاه کمبریج، گردآورنده احسان یارشاطر، ترجمۀحسن انوشه، ج3، قسمت2، تهران: امیرکبیر. . مالکوم، کالج، (1380)، پارتیان، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران: هیرمند. . مجیدزاده، یوسف، (1368)، آغاز شهرنشینی در ایران، تهران: دانشگاهی. . -------------، (1379)، تاریخ و تمدن بینالنهرین، (تاریخ فرهنگی ـ اجتماعی)، ج2، تهران: دانشگاهی. . مصطفوی، محمدتقی، (1342)، آثار باستانی در خلیجفارس، تهران: چاپخانه سازمان سمعی و بصری. . مکنزی، دیوید نیل، (1388)، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ترجمه مهشید میرفخرایی، تهران: پژوهشگاه علومانسانی و مطالعات فرهنگی. . موریس، داب، (2537)، انحطاط فئودالیسم در اروپا، ترجمه ایرج مهدویان، تهران: روزبهان. . نگهبان، عزتالله، (1365)، شهرنشینی و شهرسازی از هزاره چهارم تا هزاره سوم ق.م، در نظری اجمالی به شهرنشینی و شهرسازی در ایران، تهران: چاپ محمدیوسف کیانی. . وایتهاوس، روث، (1369)، نخستین شهر، ترجمه مهدی سحابی، تهران: فضا. . وبر، ماکس، (1375)،شهر در گذر زمان، با پیشگفتار تحلیل مارتیذال، ترجمه شیوا کاویانی، تهران: انتشار.. . هرمان، جورجینا، (1379)، تجدید حیات هنر و تمدن در ایران باستان. ترجمه مهرداد وحدتی، چ2، تهران: دانشگاهی. . هرودوت، (1336)، تاریخ هرودوت، ترجمه هادی هدایتی، ج1و2، تهران: دانشگاه تهران. . هوار، کلمان، (1363)، ایران و تمدن ایرانی، ترجمه حسن انوشه، تهران: امیرکبیر. . هوک، ساموئل، (1381)، اساطیر خاورمیانه، ترجمه علیاصغر بهرامی، فرنگیس مزداپور، تهران: روشنگران و مطالعات زنان. . هیلند، اریکسن و فین سیورت نیلسن، (1386)، تاریخ انسانشناسی از آغاز تا امروز، علی بلوکباشی، تهران: گلآذین. . یارشاطر، احسان، (1373)، تاریخ ایران، ازسلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانیان، پژوهش دانشگاه کمبریج، گردآورنده احسان یارشاطر، ترجمۀ حسن انوشه، ج3، قسمت1، تهران: امیرکبیر. . یاقوتحموی، شهابالدین ابوعبدالله یعقوببنعبدالله، (1995)، المعجمالبلدان، ج1، بیروت: دارصادر، طثانیه.
ب. مقاله . آصفی، حمدالله، (1368)، «نگرشی بر شهر و شهرنشینی»، مجله علوماجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز، دوره5، ش1، ص63تا88. . اشرف، احمد، (1353) «ویژگیهای تاریخی شهرنشینی در ایران دوره اسلامی»، مجله ناﻣﮥ علوماجتماعی، دوره قدیم، ش4، ص7تا49. . رضابیگی، مریم، (1387)، «مقایسه تطبیقی اساطیر ملل مختلف» (ایران، چین، ژاپن، یونان، روم، هند، بینالنهرین)، فصلنامه تخصصی ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد، دوره5، ش20، ص155تا175. . سجادی، سیدصادق، (پاییز و زمستان1383)، «آغاز شهرنشینی در نیمه شرقی فلات ایران»، علمیپژوهشی انسانشناسی، ش6، ص63تا96. . غروی، مهدی، (1353)، مقدمهای بر روابط ایران و هند در دوران باستان، بررسیهای تاریخی، س9، ش5، ص101تا134. . کاویانیپویا، حمید و ماریا داغمهچی، (1391)، اشکانیان و مسئله استقلال هیرکانیا، فصلنامه علمیپژوهشی تاریخ اسلام و ایران دانشگاه الزهرا (س)، س22، دوره جدید، ش15، پیاپی103، ص77تا99. . مجیدزاده، یوسف، (1374)، «روش کاوش در باستانشناسی، قسمت اول،» باستانشناسی و تاریخ، س7، شماره پیاپی13و14، ص21تا36. . ملکزاده، مهرداد، (1381)، یادداشتهایی واژگون درباره تاریخ و باستانشناسی دوره ماد، باستانپژوهی، س4، ش10، ص36تا58.
ج. کتابهای لاتین . Ammianus Marcellinus )1956(, with an English translation by John C. Rolfe, vol. II, Cambridge Mussachusetts, London: Harvard university press.
. Bundahiṡn Zoroastrische Kosmogonie Und Kosmologie,) 2005(, Edition Fazlollah Pakzad, Tehran: Center for the Great Islamic Encyclopaedia.
. Deshayes, J. )1973(, ˝Rapport préliminaire sur le neuvième campagne de fouille à TurengTepe˝, Iran, II, 141-52
. Gawlikowski warszaw. M. )1994(, A Fortress in Mesopotamia: Hatra, Universytet Jagillonski Instytut Historii, the Roman and Byzantine Army in the East, Proceedings of a. colloqium held at the lagiellonian University, Krakow in September 1992, pp. 47- 56.
. Gnoli, Gh. )1999(, FARR (AH), Encyclopaeia Iranica, Costa Mesa: Mazda, pp. 312–316.
. Gnoli, Gh, (2006(, The Idea of Iran, an Essay on Its Origin, Serie Orientale Roma, Encyclopaeia Iranica, edited; yarshater Ehsan Vol. XIII, Landon and NewYork, Fasc. 5.
. Kent, R.g. )1953(, old Persian, Grammar, Texts,Lexicon, American oriental Socciety: New Haven.
. Lecomt, O. )2007(, ˝Gorgan and Dehistan: the north-east frontier of the Iranian empire,˝ Actes de la conférenceBritish Academy Conference “After Alexander, Central Asia before Islam. Londres. pp: 295-312.
. Mackenzie, D. N, (1998(, “ĒRĀN, ĒRĀNŠAHR“Encyclopaeia Iranica, edited; yarshater Ehsan, Vol. VIII, Landon and Ne York, Fasc. 5, p. 534.
. Marquart, J. )1901(, ˝Eransahr nach der geographie des ps.Moses Xorenaci˝, Berlin: weidmannsche buchhandlung.
. Morony, M.G. )1994 (,˝Land Use and Settlement patterns Late Sasanian and Early Islamic Ira˝, The Byzantine and Early Islamic Near East, Land Use and Settlement Pattern eds.G.R.D.King and A. Cameron, Vol.II. New Jersey: The Darwin press.
. Morony.M. G. )1984(, Iraq After the Muslim Conquest, New Jersey: Princeton University Press, Princeton. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 18,597 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 2,619 |