تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,647 |
تعداد مقالات | 13,387 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,131,142 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,066,629 |
واکاوی اندیشه سیاسی – مذهبی ملاحسین واعظ کاشفی (910-820ق.) | ||
پژوهش های تاریخی | ||
مقاله 3، دوره 9، شماره 4 - شماره پیاپی 36، دی 1396، صفحه 17-32 اصل مقاله (585.42 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jhr.2017.22084 | ||
نویسندگان | ||
علی امینی زاده* 1؛ محمد علی رنجبر2 | ||
1استادیار تاریخ، دانشگاه علوم پزشکی سبزوار، سبزوار، ایران | ||
2دانشیار گروه تاریخ، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران | ||
چکیده | ||
ملا حسین واعظ کاشفی (910-820ق.) ، یکی از بر جسته ترین نمایندگان جریان های فکری – فرهنگی سده نهم هجری است.او در زمینه های مختلفی همچون تعامل دین و سیاست، آثار با اهمیتی پدید آورده است. آنچه بر اهمیت واکاوی اندیشه سیاسی –مذهبی کاشفی میافزاید آن است که، کاشفی در یکی از مراکز مهم شیعیان خراسان (سبزوار) متولد و در یکی از مراکز مهم اهل سنت شرق ایران (هرات) ، با سیاستمداران و فرهنگ دوستانی همچون سلطان ابو سعید تیموری، سلطان حسین بایقرا، امیر علیشیر نوایی و نورالدین عبدالرحمن جامی که همگی از معتقدان مذهب اهل سنت بودند، آشنایی و ارتباط داشت. در این مقاله با بهره جستن از روش تحقیق تاریخی (the historical research method) تلاش شده است آشکار گردد، کاشفی در چه شرایطی و با چه هدفی به طرح اندیشه سیاسی – مذهبی پرداخته است؟ و مولفههای اندیشه سیاسی-مذهبی او کدامند؟ بررسی مجموعه دادههای تاریخی و آگاهیهای موجود نشان داد، بر مبنای اندیشه کاشفی؛ سیاست همان مفهوم سنتی خود را دارد و ساختار نوی نیز در عرصه عمل ارایه نمی شود. این مفهوم پیوند دیرینه خود را با حوزه مذهب حفظ کرده است و بدون سیاست و تدبیر امور، نه احکام شرع امکان تحقق پیدا میکند و نه حکومت به دوام و قوام دست پیدا میکند و با سیاست و دیانت، نظام معاش و معادِ مردم در شکل سنتی خود سامان پیدا میکند. اندیشه دینی کاشفی دستاوردی بزرگ از امتزاج نگاه تصوفی-تشیعی است و آخرین مرحله تکاملی گذر به تشیع را طی میکند. امری که در عمل نزدیکی اذهان جامعه سنی-صوفی به مرزهای اعتقادی شیعه را در پی دارد. | ||
کلیدواژهها | ||
کاشفی؛ سیاست؛ مذهب؛ تیموریان | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه ملا حسین واعظ کاشفی (910-820ق.) هجری) یکی از نویسندگان و علمای روزگار خود بود که در علوم و زمینههای مختلف آثار با اهمیتی پدید آورد. کاشفی در مسائل سیاسی و مذهبی اندیشهها و نظریاتی را مطرح نموده که قابل تامل و بررسی است. پرسشی که در مورد اندیشههای کاشفی به ذهن متبادر میشود عبارتست از اینکه، محورهای اندیشه سیاسی و مذهبی کاشفی کدامند؟ و او در چه شرایطی و با چه هدفی به طرح اندیشه سیاسی – مذهبی پرداخته است؟ به کوتاهی میتوان گفت که؛ واکاوی اندیشه سیاسی مذهبی ملا حسین کاشفی از جهات مختلف قابل تامل و بررسی است، چرا که او در یکی از مراکز مهم اهل سنت در شرق ایران ـ هرات ـ زندگی میکرد و با سیاستمداران و فرهنگ دوستانی همچون سلطان ابوسعیدتیموری (م 873 هجری) ، سلطان حسین بایقرا (م 911 هجری) ، امیر علیشیر نوایی (م 906 هجری) و نور الدین عبد الرحمن جامی (م 898 هجری) که همگی از معتقدان مذهب اهل سنت بودند، نشست و برخاست داشت، ضمن این که گرایشهای مذهبی او را میتوان با توجه به شرایط مذهبی حاکم بر خراسان شرقی از زندگی و آثارش دریافت. اندیشههای کاشفی چنان که شایسته ی اوست، مورد توجه مورخان واقع نشده است. آگاهیهای پراکنده و ناکافی در مورد ایدههای او در برخی نوشتارها آمده است. پژوهش هایی که در این زمینه نوشته شده اند عبارتند از: حضرتی و مقیمی (1377) مطالبی در مورد حیات و اندیشه سیاسی کاشفی در پژوهش خود آورده اند و بالطبع از پرداختن به اندیشه مذهبی کاشفی بازمانده اند. ضمن این که به اندیشه کاشفی هم نگاه عمیق نداشته و تحلیل جدیدی ارائه نکرده اند. عنبرانی (1370) در پژوهش خود با عنوان ((مروری اجمالی بر زندگی کاشفی)) به زندگی و معرفی آثار کاشفی پرداخته و ذکری از اندیشه سیاسی و مذهبی کاشفی به میان نیاورده است. فرهانی منفرد (1378) در پژوهش خود بیشتر به بررسی شخصیت و زندگی کاشفی پرداخته و در ضمن آن به اختصار پیرامون دیدگاهها و اخلاق سیاسی او بحث کرده است. جعفریان (1374) در پژوهش خود با عنوان ((واعظ کاشفی و کتاب روضه الشهدا)) به نقد و معرفی این اثر کاشفی پرداخته است. او در این پژوهش ضمن معرفی احوال کاشفی، به مذهب کاشفی و چگونگی تالیف روضه الشهدا اشاره کرده است. گوهری (1390) به بررسی علل و ورود اخبار ضعیف تاریخی به کتاب روضه الشهدا پرداخته و در برخی قسمتهای پژوهش به برخی دیدگاههای مذهبی کاشفی نگاه اجمالی کرده است. به طور کلی میتوان گفت؛ نه تنها در این موارد، نگاه جامعی وجود نداشته و یا به نگارش در نیامده، بلکه همان آگاهیهای پراکنده نیز در خور نقد و بررسی است. نویسندگان در این نوشتار کوتاه تلاش میکنند، ایدهها و اندیشههای سیاسی ـ مذهبی کاشفی را از لابلای سخنان و آثار او جمع آوری و بررسی نموده و افزون بر آشکارسازی مهمترین مولفههای اندیشه او پاسخ دهند که این اندیشهها در چه شرایطی طرح گردیده است. فرض این پزوهش این است که، هرچند ساختار جدید در حوزه سیاسی معرفی نمی شود اما کاشفی بدنبال اخلاقی نمودن عالم سیاست وحکومت است. همانطور که در حوزه دین به فروکاستن نگاه مذهبی -فرقه ای به نگاه تصوفی میپردازد، امری که ریشه درتحولات دو سه سده پیش از او دارد.
نگاهی کوتاه به زندگی ملا حسین کاشفی کمال الدین ملا حسین واعظ کاشفی در نیمه اول قرن نهم هجری درشهر سبزوار به دنیا آمد. (مدرس تبریزی، 1326: 5/129) مولف کتاب ((طبرسی و مجمع البیان)) در مورد این شهر آورده که:«.. سبزوار مل اسلام و شریعت بود. مدارس و مساجد نیکو داشت. علما که خلفاً عن سلف طریقه شریعت آموخته بودند، به تدریس وعظ اشتغال داشتند...» (کریمان، 1341: 1/142) اگر چه در مورد تاریخ ولادت کاشفی، نویسندگان این دوره حتی فرزندش فخرالدین علی صفی، سکوت اختیار کرده اند، (حضرتی، 1377، 125) اما میرخواند زمان وفاتش را گزارش کرده و نوشته: «چون مقتضای اجل موعود رسید، فی سنه عشر و تسعمائه، مهر سکوت برلب زده، عالم آخرت را منزل ساخت.» (میر خواند، 1380:7/277) ملاحسین تحصیلات اولیه ی خود را در سبزوار طی کرد و پس از مدتی، آن شهر را به قصد نیشابور و مشهد ترک کرد و چنان که پسرش فخر الدین علی صفی درکتاب ((رشحات عین الحیات)) نوشته؛ در ماه ذی الحجه سال هشتصد و شصت هجری در مشهد (براثر خوابی که دیده بود) به هرات رفت و در آن جا به وعظ پرداخت و بعدها در خدمت امیر علیشیر نوایی مکان و مرتبتی بسیار یافت. (فخرالدین کاشفی، 1356: 5-144) او، در دستگاه تیموریان با حکم ابوسعید تیموری سمت ((قاضی القضات شریعت)) در منطقه ی بیهق داشته است (نظامی باخرزی، 1357: 116) و با مبانی سیاست آشنا شده بود. کاشفی پس از مدتی از قضاوت کناره گیری کرد (ناصری داودی، 1378: 155) و سلطان حسین بایقرا هم در نامه ای ضمن پذیرفتن استعفا، او را ستود وخطاب به مردم نوشت: ((بنابر تقریر این آثار در بلده فاخره سبزوار و سایر مواضع ولایت بیهق، چون حکومت قضایای شرعیه را از مشار الیه اعلی و الیق نبود...)) (نظامی باخرزی، 1357: 116) حسین کاشفی در برخی از ایام سال از هرات به زادگاه خود سبزوار و اطراف آن از جمله نیشابور میرفت و به وعظ و خطابه و ذکر مصیبت اهل بیت میپرداخت. (ناصری داودی، 1378:155). خواندمیر در مورد کاشفی نوشته است: ((در علم نجوم و انشا بیمثل زمان خود بود و در سایر علوم نیز با امثال و اقران دعوی برابری میکرد...مصنفات مولانا کمال الدین حسین بسیار است و آثار خامه بلاغت آثارش بیشمار.)) (خواندمیر، 1379:218) بنابراین میتوان گفت؛ کاشفی از جمله مؤلفان پرکار و واعظان معروف قرن نهم و دهه ی آغازین قرن دهم است که وسعت اطلاعات و توانایی وافرش در تألیف و تصنیف، وی را در شمار نویسندگان پرآوازه ی فارسی در آورده است. منابع در مورد او نوشته اند که ((به آواز خوش و صوت دل کش به امر وعظ و نصحیت میپرداخت و با عبارات و اشارات لایقه، معانی آیات و بینات کلام الهی و غوامض اسرار احادیث حضرت رسالت پناهی را آشکار میساخت.)) (میر خواند، 1380:7/288 خواندمیر، 1379، 218). مولف کتاب تاریخ ادبیات ایران آورده است که «.. او مردی بود، آزاده، شاعر، نویسنده وواعظی راهنما و پاکیزه سیرت و نه گرفتار پنجه تعصب...» (صفا، 1363: 4/523) عدم تعصب کاشفی باعث شده بود که طلاب فراوانی که متعلق به دو مذهب تشیع و تسنن بودند از محضر او استفاده کنند. محمود واصفی (890 هجری) از جمله شاگردان سنی مذهب او به شمار میرفت. (واصفی، 1350: 2/266) البته این عمل؛ یعنی شاگردی اهل سنت در نزد عالم شیعی و بالعکس در این زمان بسیار معمول و از روشهای حسنه بود. کاشفی در گفتار و نوشتار خود همواره بر مسائل اسلامی و فضایل اهل بیت (ع) تاکید میکرد و از پرداختن به مسائل اختلاف بر انگیز امتناع مینمود. از این رو در مجالس او جمعیت انبوهی اعم از شیعه و سنی شرکت میکردند. (ناصری داودی، 1378: 177) امیر علیشیر نوایی بر این سخن صحه گذاشته و آورده است: ((در مجلس وعظ او هرچند وسیع و گشاده با شد از کثرت جمعیت مردمان جای اکثر نیست و از زیادی خلق بیم هلاک بعضی مردمان بوده است.)) (نوایی، 1363: 168) ملاحسین واعظ در هرات با دربار سلطان حسین بایقرا (شیخ دارالسیاده) پیوندیافت (خواندمیر، 1379:218) ودر این شهر با جامی و علیشیرنوایی رابطه ای ویژه برقرار کرد به طوری که برخی از آثار خود را به سفارش و درخواست، به نام سلطان حسین و علیشیر تالیف کرد. (فرهانی منفرد، 1378:200) یکی از این آثار ((رساله حاتمیه)) است که آنرا به خواست سلطان حسین بایقرا به رشته نگارش در آورده و در مقدمه آن سلطان حسین را با حاتم طایی مقایسه کرده است. (کاشفی، 1320: 51) سلطان حسین نیز متقابلا ملاحسین کاشفی را ((مولانا العالم الفاضل کاشف معضلات المسائل قدوه ارباب السیر و السلوک ناصح اعاظم الامراء و الملوک...)) (نظامی باخرزی، 1357:116) خطاب کرده است. کاشفی به طور مرتب در مراکز حساس حکومتی و فرهنگی هرات، به اقامه وعظ میپرداخت؛ صبحهای جمعه در دارالسیاده، پس از نماز جمعه در مسجد جامع علیشیر نوایی، سهشنبهها در مدرسه سلطانی، چهارشنبهها بر سر (Subtelny, 2011:15) مزار ابوالولید احمد، و در اواخر عمر پنجشنبهها در مقبره شاهزاده سلطان احمد میرزا. (خواندمیر، 1379: 218) این پیوند کاشفی با دربار هرات، برای شیعیان سبزوار چندان خوشایند نبوده است و به همین دلیل نسبت به او بدگمان بودند. (شوشتری، 1365:1/113) گناهی که در نظر سبزواریان اهمیت بیشتری داشت، گرایشهای کاشفی به تصوف{نقشبندیه} بود زیرا؛ آنها به تشیعی ظاهر گرا و خشک گرایش داشتند و نمی توانستند ابعاد صوفیانه شخصیت واعظ کاشفی را بپذیرند. (فرهانی منفرد، 1378:197) همین بدگمانیهای اهل سنت هرات و شیعیان سبزوار نسبت به شخصیت مذهبی کاشفی باعث شده که عده ای واعظ کاشفی، را شیعه ی دوازده امامی معرفی و برای این دیدگاه خود، استدلالات متعددی ارائه دهند. از جمله اینکه؛ ملاحسین در مدح حضرت علی (ع) و اهل بیت (ع) پیامبر قصیدهها و کتب متعددی تألیف کرده: روضه الشهدا، فتوت نامه... چنانکه درکتاب تفسیر خود، سخنش را این طور آغاز کرده است: ((الحمد لله الخالق الاکبر و الصلوه علی سید البشر و شفیع المحشر و السلام علی حاکم الصراط و ساقی الکوثر و آله الطاهرین الاطهر)) (کاشفی، 1317:1/42) عده ای دیگر ملاحسین را پیرو اهل سنت دانسته اند و برای این ادعای خود دلایلی را مطرح کرده اند: اول این که؛ فخرالدین علی (پسر کاشفی در معتبرترین و معروف ترین اثر خود به نام «رشحات عین الحیات» آورده که پدرم به اشاره جامی داخل در سلسله ی نقشبندیه گردید. (فخر الدین کاشفی، 1356:93) نقشبندیه از آن طریقتهای صوفیانه ای است که هواداران آن پیرو اهل سنت میباشند. در مورد پیوند کاشفی با طریقت نقشبندیه میتوان گفت: ملاحسین توسط جامی با اصول و مبادی طریقت نقشبندیه آشنا و به راهنمایی وی در این فرقه سنی مذهب داخل شد. (شوشتری، 1365: 1/114) ضمن این که حلقه اتصال کاشفی و نوایی، عبدالرحمن جامی بوده است.به نحوی که کاشفی حتی برخی کتب خود از جمله ((مخزن الانشاء)) را به نام علیشیر تالیف کرد و کتاب ((جواهر التفسیر)) را با تایید امیر علیشیر نوشته است. (کاشفی، بیتا: 2) دوم؛ نویسندگانی همچون افندی بیان کرده اند که بیشتر تألیفات کاشفی به ویژه تفاسیرش به سبک نگارش کتب اهل سنت است. (افندی، 1389: 2/186) سوم این که؛ طبق اظهار نظر جعفریان، برخی از شاگردان کاشفی همانند زین الدین محمود واصفی در بدایع الوقایع، مواضع ضد شیعی از خود نشان داده اند. (جعفریان، 1374: 25) اما اگر شخصیت مذهبی کاشفی را بدون در نظر گرفتن این دیدگاهها مورد توجه قرار دهیم، آنچه می توان در مورد کاشفی بیان کرد اینست که؛ جدای از اینگونه اظهار نظرها که در طول تاریخ باعث ایجاد بد بینی و تعصبات بی مورد در مورد اشخاص شده است می توان گفت، او فرد متعصبی در دین نبود بلکه هدفش ترویج سلوک دینی با رویکرد عرفانی در میان حاکمان و عموم مردم بود. این هدف حتی در گرایش مذهبی او نیز تاثیر گذار بود به نحوی که میتوان به یک سیر تحول فکری ازتشیع به طریقت صوفیانه (نقشبندی سنی مذهب) و از آن به تشیع برای او قائل شد زیرا؛ تا زمانی که در سبزوار بود، جزو شیعیان و زمانی که با جامی و نوایی هم صحبت شده است به طریقه نقشبندیه گرویده و با رشد تشیع در اواخر تیموریان و روی کار آمدن صفویان، گرایش شیعی داشته که نتیجه اش خلق آثاری با رنگ و بوی کتابهای شیعی است. بررسی اندیشه سیاسی – مذهبی ملاحسین کاشفی، از آن روی اهمیت شایانی دارد که او یکی از نمایندگان جریانهای مذهبی و فکری ـ فرهنگی، سده ی نهم هجری به شمار میآید و در هرات سنی نشینی زندگی میکرد که در اواخر قرن نهم هجری دارای گرایشهای شیعی بسیار پررنگ بود. اندیشه سیاسی کاشفی بررسی اندیشه سیاسی واعظ کاشفی از جهات مختلف دارای اهمیت است؛ زیرا نخست او در دستگاه تیموریان -با حکم ابوسعید تیموری- سمت قاضی القضات شریعت در منطقه ی بیهق داشته است (نظامی باخرزی، 1357، 116) و با مبانی سیاست آشنا شده بود. دوم، در شهر هرات توسط سلطان حسین بایقرا به سمت شیخ خانقاه دارالسیاده منصوب شد (خواندمیر، 1379: 218) و سوم، با وزیر دانشمند سلطان حسین، امیر علیشیر نوایی و عبدالرحمان جامی نشست و برخاست داشت. بنابراین چون کاشفی یکی از بزرگان وعاظ و نویسندگان روزگار خود به شمار میآمد، کوشیده است در نوشتههای خود از تفکرات سیاسی در قالبهای گوناگون مطالبی را بیان یا به رشته ی تحریر در آورد. سیاست در اندیشه کاشفی؛ تدبیر امور شخصی و جمعی است به نحوی که او خود نوشته است: سیاست در لغت ((ضبط کردن است و بر نسق انتظام بداشتن. سیاست دو نوع است: یکی سیاست نفس خود و دیگری سیاست غیر خود. اما سیاست نفس به دفع اخلاق ذمیمه است و کسب اوصاف حمیده و سیاست غیر، دو قسم است: یکی سیاست خواص مقربان درگاه و ضبط و نسق اینان، دوم سیاست عوام و رعایا بر آن وجه است که بَدان و بَد فعلان را باید که پیوسه ترسان و هراسان دارد و نیکان و نیک کرداران را امیدوار سازد.)) (کاشفی، 1321: 83). همان طور که از این عبارات بر میآید، کاشفی سیاست را خدمت به فرد و اجتماع میداند و لازمه ی آن پرهیز و دوری از اموری است که باعث قانون شکنی و خارج شدن از جاده ی اعتدال میشود. مراقبت دائمی از نفس باعث رفع خصایص ناپسند و مذموم شده و در عرصه جامعه باعث سعادت و کمال انسانها میشود. به همین علت کاشفی بیان داشته که؛ «اگر ضبط سیاست نباشد؛ مهمات جهان بر نسق نماند و اگر قانون تأدیب و تهذیب نباشد، کارها روی به تباهی مینهد...نسق کارهای عالم را از سیاسات ناگریز بود» (کاشفی، 1321: 83). کاشفی برای حاکم اسلامی به دو ویژگی اساسی اشاره کرده و آن دو؛ عدالت و سیاست است. اودرباره ی میزان ضرورت و تقدم و تأخّر این دو مقوله بیان داشته که «اگر چه عروسِ «لا ملک الا بالعدل» دل پذیر است، اما او را از پیرایه «لا عدل الا با لسیاسه» چاره نیست. هر پادشاه که از مقتضای «آفه الریاسه ضعف السیاسه» بیخبر بود به زودی ارکان مملکت اش تزلزل پذیرد و اساس سلطنتش خلل یابد چه زینت ملک و ملت، مصلحت دین و دولت، در سیاستست.)) (کاشفی، 1321:83) او در ادامه برای روشن شدن بهتر این نظر بیان کرده که: ((بی قاعده ی شریعت، هیچ حق در مرکز خود قرار نگیرد و بیضابطه سیاست، کار شرع و دین، نظام نپذیرد. پس سیاست ملوک، مُقّوی شرع باشد و احکام شرع مُروّج ملک» (کاشفی، 1321: 83) از این عبارت کاشفی دو نکته ی مهم مستفاد میشود؛ اول اینکه، بدون سیاست و تدبیر امور، نه احکام شرع امکان تحقق پیدا میکند و نه حکومت به دوام و قوام دست پیدا میکند. دوم اینکه، با سیاست و دیانت، نظام معاش و معادِ مردم سامان پیدا میکند. پس سیاست باید وسیله ای باشد برای سعادت انسانها نه فقط هدفی برای کسب قدرت. کاشفی در خصوص اینکه حاکم باید آداب و وظایفی داشته باشد تا سیاستش در جهت خدمت به خلق باشد؛ محورها و مواردی را بیان نموده که عبارتند از: 1. عدالت اساس بحثهای کاشفی درباره ی وظایف حاکم؛ مسئله ی عدالت است. عدالت از نظر او «شحنه ای ملک آرای و لمعه ای، نورافزای و ظلمت زدای» (کاشفی، 1321: 23) است. ملاحسین، بر مبنای روایتی که برخی مجامع حدیثی به پیامبر نسبت داده اند که: «السلطان العادل ظلّ الله یأوی إلیه کل مظلوم» (متقی هندی، بیتا :6 /14585) بیان میکند که «پادشاه عادل، سایه لطف حق است در زمین، که پناه میگیرد به وی هر مظلومی» (کاشفی، 1321:25) حقیقت این سخن آن است که هر که را از باب آفتابِ رنجی رسد و از حرارت آن مضرّتی بیند، سایه جوید تا راحتی به وی واصل گردد. در دنیا نیز هر فقیری که از تاب آفتاب ظلم و حرارت شعلهی ستم، سوخته و گداخته شود، پناه او جز سایه ی عدالت و ظل رعایت پادشاه عادل نیست.» (کاشفی، 1362:234) کاشفی در تشریح بحث عدالت در رساله ی «اخلاق محسنی» با تمسک به آیه ی شریفه ی «ان الله یأمر بالعدل والاحسان» (آیه 90 سوره نحل) بیان کرده است که: «عدل آن است که داد مظلومان دهند و احسان آن که مرهم راحتی بر جراحت مجروحان نهند... قائده عدل بخاص و عام و خُرد و بزرگ واصل گردد و مناحج ارباب دین و دولت و مصالح اصحاب ملک و ملت به برکت آن قائم و منتظم شود و ثواب عدل از حد حساب افزون است.» (کاشفی، 1321: 23) پس عدالت از دیدگاه کاشفی بزرگراهی است که همه را در بر میگیرد و هر گونه خلل و خدشه در آن موجب عدم تعادل و بیثباتی سیاسی ـ اجتماعی خواهد شد؛ زیرا ((حکما گفته اند عدل برابر نگاهداشتن است که پادشاه عادل سایه لطف خداست در زمین که پناه میگیرد بوی هر مظلومی.)) (کاشفی، 1321:25) کاشفی در تکمیل نظر خود نسبت به عدالت، بیان میکند که: ((از فضیلت عدا لت همین نکته بس که عادل محبوب همه مردمانست اگر چه از عدل او فائده بدیشان نرسیده باشد و ظالم مبغوض جمیع جهانیانست اگر چه از ظلم او ضرری بدیشان لاحق نشده باشد.)) (کاشفی، 1321: 24) او در ادامه برای تایید سخن خود مصداق تاریخی آورده است که: ((مقیاس این مقال قصه نوشیروان عادل و حجاج ظالمست. با آنکه نوشیروان کافری بود آتش پرست و حجاج بر فراش اسلام زاده و صحابه و تابعین را دیده هرگاه که نوشیروان را یاد کنند برو آفرین گویند بسبب عدل او و چون ذکر حجاج گذرد برو نفرین فرستند بواسطه ظلم او.)) (کاشفی، 1321: 25) کاشفی در ادامه خطاب به پادشاه و حاکم بیان میکند: ((عدل نوریست کزو ملک منور گردد کاشفی پس از طرح مسئله ی عدالت، به بررسی ظلم میپردازد و یکی از وظایف مهم واصولی پادشاه را نه فقط عدم ظلم و جور، بلکه دفع ظلم از مظلومان و ستم دیدگان دانسته و اظهار داشته: ((در اخبار وارد است که پادشاه عادل سایه لطف خداست در زمین که پناه میگیرد بوی هر مظلومی...)) (کاشفی، 1321:25) او در زمینه عاقبت ظلم بیان کرده که: «ای عزیز از سوء عاقبت ظلم و وخامت خاتمت ستم براندیش که: الظلم ادعی سَیءِِ الی تُغیّر النعمه» (کاشفی، 1362: 241).
2. مشورت با عالمان و صاحبان تدبیر و رأی استفاده از فکر و نظر افراد باتجربه در امور سیاسی کشور امری مهم به شمار می آید؛ زیرا یکی از ارکان جامعه ی پایدار، توجه حاکمان و اهل سیاست به علما و صاحبان تدبیر در امور حکومتی است. مشورت با علما دیدگاه حاکم را قوی کرده و در نهایت وفاق و ثبات سیاسی جامعه را تضمین میکند. کاشفی ضمن پرداختن به این که در مشورت کردن فوایدی بسیار است، سه مورد از آنها را بیان کرده است: ((یکی آنکه کارها را بصلاح و سداد نزدیک گرداند و دیگر آنکه کسی که بی مشاورت کاری کند، اگر نیکو نیاید، زبان طعن بر او بگشایند و اگر از مشورت آن کار را، هیچ فائده و نتیجه نباشد، باری او را معذور دارند. دیگر آنکه ذهن شخصی واحد باطراف و جوانب مهم احاطه نمیتواند کرد چون جمعی باشند و ذهنها برگمارند هریک را چیزی بخاطر رسد و راهی که صواب باشد بر همه ظاهر گردد.)) (کاشفی، 1321:67) او در ادامه توضیح داده که ((پس بر اهل اختیار لازم است که بر مقتضای «لاصواب مع ترک المشوره» از هر کاری که پیش آید و در هر مهمی که روی نماید، بیمشورتِ عقلا شروع نکند... و یقین داند که تدبیر چندین عقل از تدبیر یک عقل صائب تر و پر فائده تر خواهد بود.)) (کاشفی، 1321: 67) کاشفی مشورت کردن ((با اهل حکمت و افراد باتجربه و دور اندیش و پیران عاقبت بین)) (کاشفی، 1321:67) را لازم دانسته است که در حقیقت ((تدبیر این طائفه صائبست.)) (کاشفی، 1321، 68) او در ادامه سخن خود در مورد لزوم مشورت حاکم با اهل آن، اظهار داشته است که پیامبر اسلام ((با آنکه از همه خلق داناتر بود و بوحی الهی استظهار کلی داشت حق تعالی اورا بمشاورت فرمود تا در میان امت سنتی شود.)) (کاشفی، 1321:67) خطاب نهایی کاشفی به سلاطین این است: ((که هر عقده که پیش آید به سر تدبیر بگشایند و هر خللی که از حوادث ایام بر آید به میمنیت مشاورت و معاضدت رأی صائب، تدارک وتلافی آن نمایند.» (کاشفی، 1321:70) آنچه از این عبارات میتوان دریافت اینست که توجه به اهل تدبیر و علم در امر سیاست، لازم است و از این طریق میتوان بهترین رأی و نظریه را برای اداره مملکت برگزید زیرا از فوائد آن در امر سیاست ((تسکین فتنه است چه مردم فتان شور انگیز چون ببینند که آتش سیاست تیز است در گوشه گریزاند و اگر اندک وهنی در کار سیاست مشاهده رود هزار فتنه بر پای کنند و از هر جهتی شورشی بظهور رسانند.)) (کاشفی، 1321: 86) ((اگر سلطان نفرماید سیاست بنابراین از نظر کاشفی، مصاحبت با نیکان و مجالست و مشاورت با دانایان، کیمیای سعادت ابدی و راه نمای دولت دائمی است. (کاشفی، 1321: 111) ضمن این که، تدبیر در امور و مشورت کردن با اهل نظر، باعث تقویت سیاست و دیانت خواهد شد.
3. داشتن خصال نیکو برای حاکم توجه به اطرافیان و خصوصاً مردم عادی در رابطه با امور فردی و اجتماعی، یکی از نکتههای مهم و اصلی است که یک حاکم باید سرلوحه ی کار خود قرار دهد. رفتار مطلوب و شایسته با مردم و همراه نمودن عفو و بخشش با آنان باعث ثبات و تحکیم قدرت سیاسی حاکم خواهد شد. واعظ کاشفی در این مورد بیان کرده اند که: «یکی دیگر از آداب سلاطین عظام و ملوک گرام، آن است که بر هفوات اصحاب زلاّت که: لَو لَم یکنُ ذنبُ لما عرف العفو، دامن تجاوز و ذیل اغماض بگسترانند...» (کاشفی، 1362:243) از منظر کاشفی، عفو و بخشش ((ترک عقوبت گنهکارست در حال قدرت.)) (کاشفی، 1321: 33) او در تبیین این مساله آورده است که ((حکما گفته اند هرچند گناه بزرگترست فضیلت عفو کننده زیاده ترست.)) (همان) ملاحسین در ادامه به نقل داستانی از تاریخ میپردازد که: ((آورده اند یکی ازگنهکاران نزدیک ملکی از ملوک عرب آمد و حال آنکه چند کس را از اقربای ملک کشته بود. ملک گفت بسی جراتست که با وجود گناهان بزرگ که از تو به نسبت من و خویشان من صادر شده از عقوبت من نترسیدی و نزدیک من آمدی. جواب داد که جرات من درآمدن بحضرت تو و نا ترسیدن از عقوبت تو جهت آنست که میدانم هرچند گناه من بزرگترست عفو تو از آن بزرگتر خواهد بود و ملک سخن او را پسندید و گناهان او را عفو فرموده بمواهب عنایتش مستظهر گردانید.)) (کاشفی، 1321: 33) کاشفی در تکمیل سخن خود در باب عفو و بخشش بیان میکند که ((عفو کردن از بزرگان اعظم ست و هرگاه کسی در گناهی که ازو صادر شد تامل کند و داند که بعفو خدای منان جست باید که عفو خود را از گناهکار دریغ ندارد تا خدای نیز عفو خود بوی ارزانی فرماید.)) (کاشفی، 1321:34) کاشفی یکی دیگر از خصال نیکوی حاکم را ((ادب)) دانسته است و در توضیح آن گفته است ادب ((صیانت نفسست از قول ناپسندیده و فعل ناستوده و خود را و مردم را در پایه حرمت نگاهداشتن و آبروی خود و دیگران ناریختن)) (کاشفی، 1321: 16) است.از منظر کاشفی ((حقیقت ادب آنست که در جمیع احوال متابعت حضرت رسالت پناه علیه صلوات الله نمایند که ادیب کامل اوست)) (کاشفی، 1321: 16) او ادب را برای همه کس نیکو میداند ((خصوصا از ملوک جهاندار و سلاطین بزرگوار)) (همان) زیرا هرچقدر سلاطین ادب را رعایت کنند ((ملازمان ایشان را نیز رعایت ادب لازم باشد و بدین واسطه رعایا هم نتوانند که از طریق ادب انحراف ورزند.)) (همان) کاشفی داشتن ادب برای سلاطین را سیاستی نیکو دانسته که ((امور مملکت منتظم گردد و مصالح اهل عالم بر وفق حکمت مهیا شود.)) (همان) از دیگر خصال نیکویی که کاشفی برای حاکم لازم دانسته ((حزم و دور اندیشی)) است. او در تبیین این خصلت بیان کرده که ((حزم اندیشه کردنست در عاقبت امری موهوم ومستخیل و احتراز نمودن بقدر امکان از خلل و زلل و این خصلت ارباب حکم و فرمان را خوبترین خصلتست.)) (کاشفی، 1321: 70) رعایت حقوق عامه مردم یکی دیگر از خصلتهای حاکم است که کاشفی در مورد آن بیان کرده که: ((ادای حقوق بر کافه خلق عموما و ارباب دولت و اصحاب قدرت خصوصا لازمست چه این معنی بر طهارت ذات و لطافت صفات و علو نسب و سمو حسب دلیلی ظاهر و حجتی باهرست.)) (کاشفی، 1321: 101). کاشفی داشتن ((حلم و بردباری)) را از دیگر صفات نیکوی حاکم دانسته و بر اساس حدیثی توضیح داده است که: ((قوی ترین شما نه آنکس باشد که مردمان را بیفکند و از پای در آورد قوی تر آن کس است که در حال غضب خود را بیفکند و مالک نفس خود باشد.)) (کاشفی، 1321: 35) در اندیشه کاشفی ((تواضع)) داشتن حاکم، باعث بلند مرتبگی و دوام حکومت او خواهد شد زیرا تواضع و فروتنی ((سبب رفعتست.)) (کاشفی، 1321: 53) او در این زمینه به وصیت نصر بن احمد سامانی (م 331 هجری) خطاب به فرزندش اشاره میکند که: ((ای فرزند دلبند اگر میخواهی که مملکتی که بمشقت بسیار بدست آورده ایم و سلطنتی که عمر عزیز در تمهید قواعد آن صرف کرده سالها برتو بماند بر خزینه اعتماد مکن که مال در معرض زوالست و بر لشکر دل منه که مرد سپاهی منقلب الاحوالست تکیه در دوام ملک و قیام حکم بر کرم نمای و در تواضع افزای که تواضع و کرم دو دامند بر دلهای مردمان را...)) (کاشفی، 1321: 53) بنابر این در نگاه کاشفی حاکم باید از کبر و خود پسندی که از ((خصائص ناقصان و ساقطانست)) (کاشفی، 1321: 53) دوری کند زیرا خودپسندی و غرور آدمی را خوار و کوچک میسازد.
4. پرهیز از استبداد و شتاب زدگی نکته ی دیگر از خصال نیکوی حاکمان، پرهیز از استبداد است. ملاحسین واعظ ریشه استبداد را امری شخصی و نه ساختاری میبیند و برای دوری حاکمان از استبداد، آنها را به فرو خوردن خشم و غضب توجه داده و در نوشتههای خود آورده است که: «پادشاه باید که به اندک گمانی بیگناهی را در معرض خطر و مضیق ضرر نیندازد و در تمشیت امور سیاسی، شتاب زدگی ننماید و یقین داندکه غضب از شیطان است..» (کاشفی، 1362:242) با توجه به این نکته از دیدگاه کاشفی؛ حاکم ، باید سعهی صدر داشته و از عجله و شتاب دوری کند. خداوند متعال در قرآن می فرماید:انسان (بر اثر شتابزدگی) بدیها را طلب می کند، آنگونه که نیکیها را می طلبد و انسان همیشه عجول بوده است. (اسراء 11) شتابزده نبودن، نتیجه قوت نفس بوده و از صفات ارزشمند است و به این جهت انبیا و بر گزیدگان خدا را به این صفت مدح می کنند و در ستایش سرور پیغمبران (ص) می گویند ((صاحب الوقار و صاحب السکنه)) (نراقی، 1377:232). ریشه های شتابزدگی را می توان در کوچکی نفس و حقارت روحی، حب دنیا و تهی بودن دل از تعلقات الهی پی جویی کرد.کاشفی هم در مورد دوری از شتاب زدگی و استبداد از جانب حاکم چنین نوشته است که: ((پادشاه باید که به اندک گمانی بی گناهی را در معرض خطر و مضیق ضرر نیندازد و در تمشیت امور سیاسی بر مقتضای:لیس من العدل سرعه العزل شتاب زدگی ننمایدو هنگام سرعت خشم و غضب به حکم (بئس الاستعداد الاستبداد) زمام اختیار به دست اضرار ندهد و یقین داند که غضب از شیطان است... مکن در امور سیاسی شتاب آنچه از مجموع اندیشههای کاشفی در امور سیاسی میتوان برداشت کرد، اینست که؛ کاشفی در هرات تحت تاثیر افکار طریقت نقشبندیه که ((پادشاهان را مظاهر اخلاق الهی)) (احرار، بیتا:45) میدانستند، اظهار داشته که: گر تیغ سیاست سلاطین نبود او در ادامه دفاع از ضرورت وجود سلطان برای جامعه به ذکر حدیثی متوسل شده و بیان کرده: ((در حدیث آمده که اگر پادشاه نبود آدمیان بعضی بعضی را بخوردندی یعنی هلاک و نابود ساختندی.)) (کاشفی، 1321:84) اما کاشفی، بر مبنای این تفکر تشیع که اندیشه سیاسی بر نظام سیاسی تقدم دارد، برای باقی ماندن حاکم برسیاق اعتدال در سیاست، مواردی را بیان کرده که می تواند کمک شایانی به اداره نظام سیاسی کند. از جمله آنها این سخن اوست که: ((خوش آن شهریاری که از روی دانش بنا بر این از نظر کاشفی؛ حاکمان، وزیران و اهل مقام باید ضمن توجه به شناخت خود، هم تعظیم امر خدا نمایند و هم بر خلق خدا شفقت و مهربانی داشته باشند که پیامبر اسلام (ص) چنین بوده که خود تلخ خورده و شیرین به چاکران داده و بدین صفت سران و سروران را تعلیم میدهد. تواضع و فروتنی در مقابل مردم، حاکمان را عزیز و باعث دوام قدرت سیاسی و نتیجه ی آن ثبات وضعیت یک مملکت و سرزمین خواهد شد و ((مملکت را جز بسیاست ضبط نتوان کرد و فتنه را جز بسکون و سیاست آرام نتوان داد.)) (کاشفی، 1321:84) بنابر این نگاه کاشفی به قدرت سیاسی، توجه حاکم به اموری است که باعث می شود خدمت به افراد جامعه بیشتر و زمینه عدالت فراهم و در نتیجه قدرت حکومت افزایش یابد، زیرا نیروی انسانی مهمترین و شاخص ترین منشا تولید قدرت است. به همین دلیل است که کاشفی توجه ویژه ای به آگاهی حاکم از شرایط موجود دارد.
اندیشه مذهبی کاشفی در اندیشهی مذهبی کاشفی سه اصل مهم را میتوان ملاحظه کرد، که عبارتنداز:
1. متابعت سخن حق تعالی تفسیر آیات الهی برای مردم و توجه عمیق به این مقوله در مجالس وعظ و آثار کاشفی کاملاً مشهود است. خواندمیر در این مورد، آگاهیهای جالبی داده و نوشته است: به آواز خوش صوت دلکش به امر وعظ و نصیحت میپرداخت و به عبارات لایقه معانی آیات بینات کلام الهی و غوامض اسرار احادیث حضرت رسالت پناهی (ص) را مبین میساخت» (میر خواند، 1380: 7/277) کاشفی در کتاب «اخلاق محسنی» که آرا و نظریات خود را در قالب موعظه و نصیحت آورده است بیان کرده: برای آنکه پادشاه حافظ قانون شریعت باشد، خود باید پیش از همه به این قانون عمل کند. (کاشفی، 1321:6) پس در دیدگاه کاشفی، پادشاه و صاحب اختیار مردم باید با اخلاق الهی آشنا و به آنها عمل نماید تا «حفظ حدود شرع به شرایط آن توان کرد و دیگر باید که تأمل فرماید که چون حق تعالی درباره ی وی این چنین کرامتی ارزانی داشته و او را بر طایفه ای از بندگان خود حاکم ساخته و رایت عظمت او را در ساحت «تعز من تشاء» برافراخته...» (کاشفی، 1321:6) حاکم باید نفس خود را به صفاتی ستوده و پسندیده تأدیب و آشنا نماید. کاشفی بیان داشته که پادشاه باید چهل صفت را رعایت کند از جمله (عبادت، اخلاص، دعا، شکر، صبر، رضا، توکل، حیا، عفت، ادب، عدل، عفو، حلم، شفقت و مهربانی). (فرهانی منفرد، 1378:202) ملاحسین این چهل صفت پادشاه را در اخلاق محسنی با حکایات متنوع همراه کرده است تا بیشتر در ذهن باقی بماند. واعظ کاشفی در کتب تفسیر خود از جمله «جواهر التفسیر» راههای سیر و سلوک معنوی را با صبغه ی ادبی بیان داشته است. به همین خاطر است که امیر علیشیر نوایی درباره این کتاب مینویسد: «جواهر التفسیر او تفسیری است در جمعیت نکات و فواید و بحری است معدن جواهر زواهر فراید» (علیشیرنوایی، 1363:268). کاشفی با نثر باشکوه و خواستنی در عرفان نظری و عملی، خواننده را در پیراستن و آراستن راهنمایی میکند. و منازل و مراحل سلوک الی الله و قرب وصال را نشان میدهد. (ایازی، 1380:54). او در اندیشههای سیر و سلوک و عرفان به حج اشاره نموده است؛ زیرا در اندیشه ی عرفان، حج جایگاه رفیع و با ارزشی دارد که در این راه انسان به سوی کمال خود یعنی انسانیت و عشق الهی گام برمی دارد. او در کتاب ((لب لباب مثنوی)) و در رشحه ی پنجم میگوید: «و آن [حج] دو نوع است: یکی قصد کوی دوست و آن حج عوام است و یکی میل روی دوست و آن حج، خاص انام است و چنانچه در ظاهر کعبه ای است قبله خلق و آن از آب و گل است، در باطن نیز کعبه ای است منظور نظر حق و آن دل، صاحبدل است. اگر کعبه گِل، محل طواف خلایق است، کعبه دل، مطاف الطاف خالق است. آن مقصود زوار است و این مهبط انوار. آنجا خانه است و اینجا خداوند خانه.» (کاشفی، 1390: 55) از آنچه گفته شد میتوان بیان داشت که متابعت در عمل و پیروی از سخن خداوند از اندیشههای مورد علاقه کاشفی بوده و سیر و سلوک عرفانی برای شناخت خداوند توسط بندگانش، جزو هنرهای کاشفی با استفاده از خطابههای ادبی و دینی برای روشنگری ذهن مردم بوده است.
2. مراعات شریعت پیامبر اسلام (ص) کاشفی از آنجا که به کار وعظ و ارشاد مردم مشغول بوده، سعی داشته تا در آغاز سخن در مورد سیره ی عملی و نظری پیامبر اسلام (ص) مطالبی برای مردم بیان و سپس شاهد مثالی برای تبیین آن بیاورد. او به همین علت کتاب «الرساله العلیه فی الاحادیث النبویه» را به رشته ی تحریر درآورد. این کتاب که در سال 875 هجری کار نگارش آن به اتمام رسیده، مشتمل بر چهل حدیث نبوی به زبان فارسی است که در آن اشاراتی به مسائل سیاسی شده و دیدگاههای وی در خصوص حکومت و دین آمده است. این کتاب در هشت فصل نگارش یافته و توسط کاشفی به نقیب سیدان سبزوار، شمس الدین ابوالمعالی علی مختار نسابه عبیدی تقدیم شده است. (کاشفی، 1362:12) میرخواند در خصوص حدیث گفتن از پیامبر اسلام (ص) توسط کاشفی اطلاعات خوبی ارائه کرده و بیان داشته که: «صبح روز جمعه در دارالسلطنه سلطانی که در سر چهار سوق بلده ی هرات واقع است به وعظ مشغولی میکرد و بعد از نماز جمعه در مسجد جامع علیشیر نیز در لوازم آن کار شرط اهتمام به جای میآورد... در روز چهارشنبه سرمزار پیر محمدخواجه ابوالولید احمد میرفت و نیز در اواخر وفات حیات، چند گاه در حظیره ی سلطان احمد میرزا به آن امر میپرداخت». (میرخواند، 1380: 7/277) مجالس وعظ ملاحسین کاشفی، چنان بوده که سلطان حسین بایقرا و سایر درباریان نیز در آن حاضر میشدند (جعفریان، 1374: 27). مهمترین نکته درباره کاشفی اینست که او با توجه به همگرایی و نزدیکی عقاید طریقت و تشیع (عظیمی، 1393: 17) برای وحدت جامعه اسلامی از احادیث و روایاتی استفاده میکند که کمتر مورد مناقشه ی اهل سنت و شیعیان است و به همین خاطر در مجالس وعظ خود در مورد شریعت پیامبر اسلام (ص) تأکیدش توجه به تزریق آگاهی و بیداری در میان مسلمانان است تا پرداختن به منازعات فرقه ای و قومی.
3. اعتقاد به ولایت امام علی (ع) و امامان شیعه در مورد کاشفی و گرایشات مذهبی او، همواره سؤالاتی مطرح شده حتی در زمان خودش. مردم هرات که بیشتر اهل سنت بودند، کاشفی را به شیعه بودن متهم و بالعکس در سبزوار که یکی از پایگاههای تشیع بود، مردم او را سنی میپنداشتند. (عنبرانی، 1370: 84) متأسفانه مشغول شدن بیش از حد محققان به این موضوع چالش برانگیز، مانع آن شده که به نقش کاشفی در معرفی امامان شیعه و ولایت پرداخته شود. اگرچه کاشفی در هرات که مرکز تسنن حنفی بوده، مجبور بوده که تقیه پیشه نماید، اما غالب مورخان همین تقیه ی او را حمل بر تسنن او نموده اند، در حالی که با مطالعه ی زندگینامه ی کاشفی، به این نکته ی مهم پی میبریم که او اکثر کتب خود را به نام امیرعلیشیر نوایی و سلطان حسین میرزا نوشته و منتشر کرده است که هر دو اهل تسنن بودند. پس کاشفی چاره ای نداشته تا جهت ترویج علم، اعتقادات و دیدگاههای خود، دیدگاه هایی را خارج از تعصبات طرفین مطرح نماید. البته زمانی که شرایط به او اجازه میداده است، دیدگاههای شفاف تری از کاشفی در مورد اهل بیت پیامبر (ص) مشاهده میکنیم؛ از جمله نگارش کتاب روضه الشهداء و فتوت نامه که کتاب اخیر را به نام امام رضا (ع) به رشته ی تحریر در آورده است، کاشفی در همین کتاب یکی از اصول شیعه را اعتقاد داشتن به ولایت مرتضی (امام علی ع) (ص136) میداند. در مورد وجه تسمیه فتوت نامه، کاشفی میگوید: «رساله ای است در بیان طریق هدایت اهل فتوت... چون به نام خدا مزار پر انوار حضرت عرشی مرتبت قدسی منزلت، امام تمام و همام امام... علی بن موسی بن ملقب بالرضا - سلام الله علیه و علی آله الطاهرین ـ سمت اتمام پذیرفت این را فتوت نامه سلطانی نام نهاد». (کاشفی، 1350: 129) در میان آثار ملاحسین، روضه الشهداءِ بیش از همه رنگ تشیع دارد. این کتاب اجمالی از تاریخ انبیا را در آغاز آورده سپس به شرح زندگی پیامبر و به دنبال آن، به بیان زندگی سایر امامان شیعه پرداخته است که بخش کربلا مفصلتر از دیگر بخش هاست. ویژگی این کتاب از زاویه ی دید مذهبی، آن است که در آن اظهار شدیدی به مساله ی تولای خاندان رسول خدا (ص) مشاهده میشود. اگرچه به خاطر محیط هرات نمی توانسته از مساله «تبری» از دشمنان اهل بیت (ع) صحبتی به میان آورد، اما این روشی است که فضل الله بن روزبهان در کتاب «چهارده معصوم» دنبال کرده است، ضمن اینکه با رشد تشیع در اواخر قرن 9 هجری و با روی کار آمدن صفویان در آغاز قرن دهم هجری، آثار کاشفی رنگ و بوی شیعی بیشتری میگیردکه نمونه ی بارز آن روضه الشهداء است که در سال 908 هجری تألیف شده است. هر چند داوری در مورد این کتاب متفاوت است؛ اما بارزترین انگیزه ی کاشفی برای تألیف «روضه الشهداء» را باید فقدان کتابی مشابه دانست. او خود تصریح کرده است که: «هر کتابی که در این باب [ مقتل شهدا] نوشته اند اگرچه به زیور حکایت شهدا حالی است، اما از سمت جامعیت فضایل سبطین و تفاصیل احوال ایشان خالی است» (کاشفی، 1349: 36). روضه الشهدا تنها درباره ی امام حسین (ع) نیست، بلکه درباره بلایا و مصائبی است که بر انبیای سلف و اهل بیت وارد آمده که رویداد کربلا مصداق اتم ابتلا و امتحان است. (گوهری، 1390:96). کاشفی در ((روضه الشهدا)) به مظلومیت اهل بیت پیامبر (ص) و شهادت امام سوم شیعیان پرداخته ودر مقدمه آن آورده است که: ((جمعی از محبان اهل بیت هر سال که ماه محرم در آید، مصیبت شهدا را تازه سازند و به تعزیت اولاد حضرت رسالت پردازند، همه را دلها بر آتش حسرت بریان گردد و دیدهها از غایت حیرت گریان.)) (کاشفی، 1382، 22) کاشفی هرچند در کتاب روضه الشهدا از ارائه ی شفاف رویدادهای اختلافی بین سنی و شیعه خودداری کرده، اما فایده ی اصلی این کتاب برای شیعیان بود، زیرا آنها حبّ اهل بیت را ترویج و حتی مراسم عزاداری امام حسین (ع) را در بین اهل سنت احیا کردند. شاید به همین دلیل باشد که اهل سنت قبل از صفویان، در بسیاری از موارد اسماً سنی بودند، اما عقایدشان درباره اهل بیت (ع) کاملاً شیعی بود و آنها آمادگی پذیرش این جریان را داشتند. قاضی نورالله شوشتری در مورد کاشفی و دیدگاه ولایت و امامت او بیان داشته: ذریتـی سـؤال خـلیل خـدا بـخـوان و زلانیال عـهد جـوابش بـکن ادا گردد تو را عیان که امامت نه لایق است آن را که بوده بیشتر عمر در خطا (شوشتری، 1365: 548) کاشفی در اثر دیگر خود به نام «شواهد النبوه» شرح حال ائمه اطهار را آورده است. کاشفی همچنین در کتاب (الرساله العلیه) ضمن بیان سخن پیامبر اسلام در مورد اهل بیت؛ کوشش کرده که حتی احادیث نقل شده از جانب اهل سنت را نیز به عنوان دلیل و حجت نقل کند. او در ادامه بیان کرده که ((...دوستی علی ایمان است و دشمنی او نفاق و موید این قول آن حدیث دیگر است که حب علی حسنه لا تضرها...)) (کاشفی، 1362:31) آل پیغمبر حریم کبریا را محرمند آنچه در مجموع میتوان اظهار داشت اینست که، کاشفی به واسطه تسلط بر فن فصاحت و بلاغت، توانست مردم خراسان به ویژه شهر هرات را مجذوب خود کند وضمن خود داری از پرداختن به مسائل اختلاف برانگیز، به تبلیغ دین اسلام و گسترش فضایل اهل بیت (ع) تاکید کند. او بواسطه اتخاذ همین روش، از یک طرف مورد توجه مردم، بزرگان نقشبندی (مانند جامی) و دستگاه حکومت قرار گرفت واز طرف دیگر توانست در گرایش مردم از تسنن فقهی و محض به تسنن دوازده امامی اواخر قرن نهم هجری نقش مهمی ایفا کند. بنابراین طرح اندیشه مذهبی توسط کاشفی را میتوان بر این مبنا ارزیابی کرد.
نتیجه کاشفی برای حاکم اسلامی قائل به دو ویژگی اساسی و اصولی است و آن دو؛ سیاست و دیانت است. در اندیشه و نگاه کاشفی، بدون سیاست و تدبیر امور، نه احکام شرع امکان تحقق پیدا میکند و نه حکومت به دوام و قوام دست پیدا میکند. ضمن این که با سیاست و دیانت، نظام معاش و معادِ مردم سامان پیدا میکند، پس سیاست باید وسیله ای باشد برای سعادت انسانها نه فقط هدفی برای کسب قدرت. اما او در اندیشه سیاسی چارچوبی نو و ساختاری جدید معرفی نکرد بلکه ناظر به همان نظریه حکومت سنتی استبدادی ایرانی، و تحت تاثیر گرایشات عرفانی و تصوفی، نگرشی اخلاقی به عرصه سیاست و حکومت انداخت، امری که موجب تغییر ساختاری در تولید و توزیع قدرت نشد اما ملاطفت رفتار حاکمان را توصیه نمود. رویکرد مذهبی کاشفی حاصل تعامل دو سه سده اخیر در حیات تشیع و تصوف بود که امتزاجی نو عرضه کرد. براین اساس و تحت تاثیر تصوف، هم مرز فرقه ای کم رنگ شد و هم نگاه عاطفی جای نگرش فقهی را گرفت. بدین ترتیب ائمه شیعه در جایگاه سر سلسله عارفان و زاهدان متابعت محض صوفیان را داشتند. این شیوه توانست مردم خراسان به ویژه شهر هرات را مجذوب خود کرده وضمن خود داری از پرداختن به مسائل اختلاف برانگیز، به تبلیغ دین اسلام و گسترش فضایل اهل بیت (ع) بپردازد. او بواسطه اتخاذ همین روش، از یک طرف مورد توجه مردم، بزرگان نقشبندی (مانند جامی) و دستگاه حکومت قرار گرفت واز طرف دیگر توانست در گرایش مردم از تسنن محض به تسنن عاطفی دوازده امامی در خراسان اواخر قرن نهم هجری نقش مهمی ایفا کند. | ||
مراجع | ||
کتابنامه الف. کتابهای فارسی . احرار، خواجه عبید الله. (بی تا). رقعات احرار، نسخه دست نوشته. اسلام آباد: کتابخانه گنج بخش، شماره 5866. . افندی، عبدالله (1389) ریاض العلما، ج2، مشهد: بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی. . خواند میر، غیاث الدین. (1379). رجال کتاب حبیب السیر. گردآوری عبدالحسین نوایی، تهران: نشر انجمن آثار و مفاخر فرهنگی. . شوشتری، قاضی نورالله (1365) مجالس المؤمنین، ج1، تهران: کتابفروشی اسلامیه. . صفا، ذبیح الله (1363) تاریخ ادبیات در ایران، ج4، تهران: نشر فردوسی. . علیشیرنوایی، میرنظام الدین (1363) تذکره مجالس النفائس، به سعی علی اصغر حکمت، تهران: کتابفروشی منوچهری. . کاشفی سبزواری، فخرالدین علی (1356) رشحات عین الحیات، به کوشش علی اصغر معینیان، تهران، بینا. . کاشفی، ملاحسین (1321) اخلاق محسنی، نسخه خطی، قم:کتابخانه مؤسسه آموزش عالی باقر العلوم قم. . کاشفی، حسین (1317) تفسیر مواهب علیه، جلد 1، به اهتمام محمد رضا جلالی نائینی، تهران: اقبال. . کاشفی، ملاحسین (1390) لب لباب مثنوی، به اهتمام سیدنصرالله تقوی و مقدمه سعید نفیسی، نشر اساطیر. . کاشفی، ملاحسین. (1320). رساله حاتمیه.به کوشش سید محمد رضا جلالی نائینی، تهران: مهر. . کاشفی، ملاحسین (1362) رساله العلیه فی احادیث النبویه به تصحیح جلال الدین ارموی، تهران: مرکز نشر علمی و فرهنگی. . کاشفی، ملاحسین (1349) روضه الشهدا، به کوشش ابوالحسن شعرانی، تهران: نشر اسلامیه. . کاشفی، ملاحسین (1350) فتوت نامه سلطانی، به اهتمام محمد جعفر محجوب، تهران: نشر الکترونیکی فدراسیون بین المللی ورزش زورخانه ای. . کاشفی، ملاحسین (بی تا) لب لباب مثنوی، به اهتمام سیدنصرالله تقوی و مقدمه سعید نفیسی، تهران: نشر اساطیر. . کاشفی، ملا حسین (1382). روضه الشهدا. جلد 1. مصحح عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، قم: نشر نوید اسلام. . کریمان، حسین (1341) طبرسی و مجمع البیان، ج1، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ 2. . متقی هندی، علاءالدین علی (بی تا) کنز العمّال فی سنن الاقوال و الافعال، ج6. . میرخواند، محمد بن خاوند شاه (1380) روضه الصفا، ج7، به تصحیح جمشید کیان فر، تهران: اساطیر. . نراقی، ملا احمد (1377) معراج السعاده، تهران: نشر هجرت. . نظامی باخرزی، عبد الواسع (1357).منشا الانشاء.به اهتمام رکن الدین همایون فرخ، تهران: نشر دانشگاه ملی. . نوایی، نظام الدین علیشیر (1363).تذکره مجالس النفائس. به سعی علی اصغر حکمت، تهران: کتابفروشی منوچهری. . ناصری داوودی، عبد المجید (1378) تشیع در خراسان عهد تیموری.مشهد: نشر بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی. . واصفی، محمود بن عبد الجلیل (1350) بدایع الوقایع. جلد 1.تصحیح الکساندر بلدروف، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
ب. کتابهای انگلیسی .Subtelny, M. E. (2011). “KĀŠEFI, KAMĀL-AL-DIN ḤOSAYN WĀʿEẒ,” Encyclopaedia Iranica, Online Edition, December.
ج. نشریه ها . ایازی، سیدمحمدعلی (1380) ((جواهر التفسیر ملاحسین کاشفی)) ، مجله آیینه میراث، سال سوم، (از ص 52 تا ص 56) .جعفریان، رسول (1374) ((واعظ کاشفی و کتاب روضه الشهدا)) ، مجله آیینه پژوهش، شماره 33، (ازص 254 تاص 272) . حضرتی، حسن و غلامحسن مقیمی (1377) ((حیات و اندیشه سیاسی کاشفی)) ، نشریه حکومت اسلامی، سال سوم، (ازص 125 تاص 151) . عنبرانی، محمود (1370) ((مروری بر زندگی کاشفی)) ، مجله کیهان اندیشه، شماره 40.بهمن و اسفند. (ازص 83 تا ص 90) . عظیمی، کیومرث و محمد علی چلونگر (1393) ((طریقتهای صوفیه؛ عامل همگرایی کردها به تشیع در کردستان)) ، نشریه پژوهشهای تاریخی، سال ششم، شماره 4. (از ص 17 تاص 42) . فرهانی منفرد، مهدی (1378) ((نکته هایی چند درباره حسین واعظ کاشفی)) مجله مقالات و بررسیها، دفتر 66، (ازص 193 تاص 204) .گوهری، مصطفی (1390) ((روضه الشهدا از روایات مجعول تا تأثیرگذاری)) فصلنامه مطالعات اسلامی، شماره 43. (ازص 95 تاص 120) . | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 5,262 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 854 |