
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,685 |
تعداد مقالات | 13,830 |
تعداد مشاهده مقاله | 32,694,860 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,919,983 |
پیشبینی شادکامی زوجین بر اساس هوش معنوی و سبکهای عشقورزی: نقش واسطهای سازگاری زناشویی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش نامه روانشناسی مثبت | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 7، دوره 2، شماره 4، اسفند 1395، صفحه 79-95 اصل مقاله (509.95 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/ppls.2017.21733 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زهرا کرمانی مامازندی* 1؛ علی محمد رضایی2 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1عضو گروه پژوهشی علوم شناختی، جهاد دانشگاهی البرز، کرج، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار روانشناسی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه سمنان، سمنان، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هدف از پژوهش پیشبینی شادکامی زوجین بر اساس هوش معنوی و سبکهای عشقورزی با نقش واسطهای سازگاری زناشویی بود. طرح پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. نمونه آماری با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی ساده، به حجم 360 دانشجوی متأهل مرد و زن از میان 840 دانشجوی ساکن در خوابگاه متأهلین دانشگاه تهران انتخاب شد. به منظور جمعآوری دادهها، پرسشنامههای عشق استرنبرگ، هوش معنوی کینگ، شادکامی آکسفورد و سازگاری زناشویی اسپانیر استفاده شد. برای تحلیل دادهها از روشهای همبستگی پیرسون و مدلیابی معادلات ساختاری (تحلیل مسیر) استفاده شد. نتایج نشان داد که هوش معنوی، سبکهای عشقورزی و سازگاری زناشویی با شادکامی زوجین رابطه معنیداری دارند. همچنین نتایج مدل نشان داد که هوش معنوی و سبکهای عشقورزی اثر مستقیمی بر شادکامیزوجین دارند. متغیر هوش معنوی اثر غیر مستقیمی بر شادکامی زوجین ندارد در حالی که سبکهای عشقورزی به واسطه سازگاری زناشویی با شادکامی زوجین رابطه دارد. در مجموع،نتایج حاصل از این پژوهش نشان دادکه سازگاری زناشویی، نقش واسطهای در پیشبینی شادکامی زوجین بر اساس هوش معنوی و سبکهای عشقورزی دارد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هوش معنوی؛ سبکهای عشق ورزی؛ شادکامی زوجین؛ سازگاری زناشویی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
احساس شادی[1] و نشاط[2] از ضروریترین خواستههای فطری و نیازهای روانی انسان به شمار میرود و به دلیل تأثیرات عمده بر سالمسازی و بهسازی جامعه مدت مدیدی است که ذهن آدمیان را به خود مشغول کرده است (پورجمشیدی و بهشتی راد، 1395). یکی از مسائل مهم و تأثیرگذار در زندگی و پویایی آن، شادکامی است. شادکامی به معنای خوشی، خرمی، سرور، طراوت و زندهدلی، در رشد و بالندگی همسران و همچنین در بروز استعدادها و خلاقیت آنان نقش اساسی دارد. خانوادهای که بینشاط و اندوهگین است نمیتواند از استعدادهای نهفته خویش بهره کافی را ببرد. زندگی زناشویی و مشترک اگر تهی از رضایتمندی، و شادکامی باشد، پایداری کمتری خواهد داشت. در زمینه عوامل شادکامی تحقیقات زیادی صورت گرفته است، (پناهی،1388). ازطرفی شادکامی جنبهای از عواطف انسانی است که دارای جنبهها و تجلیات مختلف فردی-اجتماعی، روانی- جسمانی و شناختی- عاطفی میباشد. از آنجا که شادکامی تأثیر کمی و کیفی زیادی بر زندگی دارد، در فرآیند تحول و توسعه مورد تأکید و توجه قرارگرفته است (وینهون، 1993). مطالعه روابط زوجها میتواند به تصحیح چهارچوب ساختاری روابط زوجها کمک کند. مهمترین اجزای کیفیت روابط زناشویی، شادکامی زوجین است که نشان دهنده سطح شادکامی در ابعاد متنوع از روابط زناشویی است (داش، تیلور، کروگر، 2008). به طور ضمنی سطحی از شادکامی (بالا و پایین)، تعیینکننده سطح سازگاری افراد است، به عبارت دیگر هر قدر سطح شادکامی زوجین پایین باشد، سطح سازگاری آنها پایین میآید به طوریکه افراد دیگر تمایل به زندگی با شریک فعلی خود ندارند، زیرا که احتمال میدهند مانند گذشته ناسازگاریها ادامه پیدا کند (کیرنس و لانارد، 2004). شادکامی زوجین یک ساختار موازی (اما مترادف نیست) با رضایت است، که شامل ابعاد نگرش و همچنین احساسات و عواطف مثبت است (وانلانینگام، جانسون و آماتو، 2001). کیمبل و ویلیز (2006) عقیده دارند که شادکامی مانند سلامتی یا سرگرمی یک ویژگی خوب با درجه بالا است. شادکامی از جهت اثرات آن در خانواده، نیز اهمیت دارد. شادکامی امری مسری است، یعنی شادی یک فرد میتواند در دیگران نیز شادی پدید آورد. دیگر اینکه بستگی فرد را با محیط میگستراند و زندگی را دلپذیرتر میسازد (عابدی، 1383). توبلین (2010) نیز معتقد است زندگی شاد زوجین با انتظارات واقعی از یکدیگر برآورده میشود. به همین دلیل ضروری است که به عوامل مؤثر بر شادکامی زوجین توجه شود. با شناسایی این عوامل میتوان بر رضایت و شادکامی ازدواجهای موجود افزود و از این طریق از پیامدهای ناگوار نابسامانیهای خانوادگی جلوگیری کرد. برخی از نظریهپردازان رسیدن به شادکامی را از طریق توجه به ارزشها و اهداف معنوی، نیازهای اساسی، معنادار بودن زندگی و عشق به خدا امکان پذیر میدانند (مالتبی، لوئیز و دی، 2000). و نیایش و ارتباط معنوی با خداوند و برخورداری از زندگی معنوی، را از عوامل مهم و اساسی در ایجاد شادکامی میدانند (پناهی، 1388). دینر و سو (1997) معتقدند که، افراد دارای گرایش دینی، با این عقیده که در جهان مقصد والایی وجود دارد، میتوانند شادکامی و خوشبختی خود را افزایش دهند. از نظر رایس (2001) شادکامی مبتنی بر ارزش، حاکی از معنیدار بودن زندگی است و یکی از مهمترین و مؤثرترین راهها ارضای امیال، رویآوردن به معنویت میباشد که میتواند میل به افتخار و احترام را برآورده کند. این راه مبتنی بر ارزشها، به سمت شادکامیهای بزرگتر و مهمتر منتهی میشود. سازه هوش معنوی یکی از مفاهیمی است که در پرتو توجه و علاقه روانشناسان به حوزه دین و معنویت شکل گرفته است. مفهوم هوش معنوی در ادبیات علمی روانشناسی، برای اولین بار در سال 1983 توسط گاردنر با عنوان هوش وجودی و در سال 1996 توسط استیونز و بعد در سال 1999 توسط رابرت ایمونز مطرح شد. هوش معنوی سازههای معنویت و هوش را درون یک سازه جدید ترکیب میکند (ایمونز، 2000). هوش معنوی بیانگر مجموعهای از تواناییها و ظرفیتهای معنوی استکه کاربست آنها در زندگی روزانه میتواند موجب افزایش انطباقپذیری فرد شود. در تعریف هوش معنوی، بهویژه بر نقش آن در حل مسائل وجودی و یافتن معنا و هدف در اعمال و رویدادهای زندگی روزمره تاکید میشود (کینگ، 2008). هوش معنوی موجب میشود که انسان با ملایمت و عطوفت بیشتری به مشکلات نگاه کند، تلاش بیشتری برای یافتن راه حل داشته باشد، سختیهای زندگی را بهتر تحمل کند و به زندگی خود پویایی و حرکت دهد (الکین، 2004).این هوش بیشتر مربوط به پرسیدن است تا پاسخ دادن، بدین معنا که فرد سؤالات بیشتری را در مورد خود، زندگی و جهان پیرامون خود مطرح میکند (مکمولن[3]، 2003 به نقل از رحیم پور، صالحی، حسینیان و عباسیان، 1392). در مطالعاتی که در آمریکای شمالی انجام گرفته است، بین شادکامی و پرداختن به فعالیتهای معنوی همبستگی بالایی به دست آمده است (مایرز، 2002). استارکس و هوگی (2003) در پژوهشی نشان دادند که معنویت با رضایت از زندگی همبستگی مثبت دارد. نتایج یافتههای ضمیری نژاد، پیلتن، حق شناس، تبرایی و اکابری (1392) نشان داد که هوش معنوی به صورت معنیداری قادر به پیشبینی شادکامی در دانشجویاناست. باب الحوائجی، رستمی نسب، تاج الدینی و هاشمی نسب (1390) و حیدری، کوروش نیا و حسینی (1394) در پژوهش خود به این نتیجه دست یافتند که، ارتباط معنیداری بین هوش معنوی و شادکامی وجود دارد. یکی دیگر از متغیرهایی که با شادکامی ارتباط دارد، سبکهای عشقورزی است. با توجه به اهمیت مفهوم عشق و عشقورزی، نظریههای بسیاری در این زمینه مطرح شده است، اما یکی از مهمترین آنها که به تبیین اجزا و انواع عشق میپردازد، نظریه مثلثی عشق است که توسط یکی از روانشناسان معاصر به نام استرنبرگ (1986) ابداع شده است.مؤلفههای عشق استرنبرگ عبارتند از: 1- شهوت[4]: احساس جذابیت فیزیکی همراه با کنش فیزیولوژی، جذابیت جنسی و اشتغال ذهنی مثبت به معشوق. این بعد جنبه انگیزشی دارد و میل شدید همراه با برانگیختگی فیزیولوژی توأم با میل به رابطه جنسی عطوفت ورزانه در فرد ایجاد میکند. 2- صمیمیت[5]: احساس محبت و اظهار آن، علاقه، مراقبت، مسئولیت، همدلی و غمخواری نسبت به فردی که او را دوست دارد. صمیمیت جنبه هیجانی و عاطفی دارد و نوعی احساس گرمی، محبت، نزدیکی، مرتبط بودن و در قید و بند طرف مقابل بودن در فرد ایجاد میکند. 3- تعهد[6]: شامل تصمیمهای خودآگاهانه و غیرخودآگاهانهای میشود که فرد برای دوست داشتن دیگری اتخاذ و خود را متعهد به حفظ آن میکند. این حالت جنبه شناختی دارد و دربردارندۀ تصمیم کوتاه مدت و بلند مدت برای دوست داشتن و مراقبت متعهدانه از معشوق است (استرنبرگ، 1986).وجود تعهد در رابطه، باعث شکلگیری اعتماد و اطمینان میشود. احساس تعهد نسبت به همسر نیز موجبات توجه به خواستههای وی، صرف وقت و توجه را فراهم میسازد. در خانوادههای متعهد، اعضا نه تنها خود را وقف آسایش و بهزیستی خانواده میکنند بلکه در رشد و تعالی هر یک از اعضای آن میکوشند (هریس، 2006). تعهد به زوجین اجازه میدهد تا به طور مؤثری در برابر خواستههای یکدیگر انعطاف داشته باشند و در نهایت از روابط خود لذت بیشتری می برند و به شادکامی دست پیدا میکنند (پترسون، 2002). ایش و استفانو (2005) نشان دادهاند که عشق پیامدهایی برای سلامت و بهزیستیدارد وممکـن اسـت مـناطق مغـزی مـرتبط بـا هـیجان، توجه، انگیزش و حافظه (یعنی ساختارهای لیمبـیک) را فعال سازد و همچنین دستگاه عصبی خودمختار را کنترل کند؛ یعنی تنیدگی را کاهش دهـد و عملکـرد دسـتگاه ایمنی را بهتر سازد. برخی از پژوهشها نشان دادهاند که عشق یک پیشبینیکننده مهم شادکامی، رضایت و هیجانهای مثبت است و تولید مثل را تسهیل و باعث حس امنیت و کاهش اضطراب و تنیدگی میشود (کیم و هاتفیلد، 2004). نتایج یافتههای رفیعی نیا و اصغری (1386) نشان داد که عشق با عاطفه مثبت ارتباط مستقیم و معنادار و با عاطفه منفی ارتباط معکوس و معنادار داشت. نتایج مطالعات گوانزاکا، کیتنر، لانداهی و اسمیت (2006) نشان داد که عشق تنها با حالتهای هیجانی مثبتتر مرتبط است، یعنی میزان ابراز و تجربه عشق، تنها پیامدهای روابط مثبت را پیشبینی میکند. بر طبق نتایج پژوهش آنها تولیدمثل و رفتارهای جنسی نیز جنبههای دیگری از عشق هستند، اما اجتماع، حمایت اجتماعی، سلامت و بقا به طور واضح مؤلفههای سودمندی از مفهوم زیستشناختی عشق را مشخص میکنند. مطابق با دیدگاه روانشناسان اجتماعی سـه عامـل عاطفـه، اعـتماد و خـود افـشاگری احـساس صمیمیت را شکل میدهند. روابط صمیمی، خلاقـیت، بـارآوری و یکپارچگی هیجانی را تقویت میکند. صمیمیت که یکی از مؤلفههای سبکهای عشقورزی است، با شادکامی، خرسندی و حالت بهزیـستی همـراه اسـت و ارتباط صمیمی در یک رابطه جنسی سالم و کاملاً رضایت بخش نقش دارد.تعهد بالا نیز به عنوان یکی از مؤلفههای عشق رفاقتی با سلامت در ارتباط است. افراد دارای تعهد بالا، زندگـی هدفمندی دارند و در رویدادهای بالقوه تنیدگیزا، به معنایی دست مییابند که به واسطه آن راهبردهای مقابلهای فعال را اتخاذ میکنند (استروب، 2002). یکی از متغیرهایی که میتواند، نقش واسطهای در رابطه شادکامی زوجین، هوش معنوی و سبکهای عشق ورزی داشته باشد، سازگاری زناشویی است.توماس (1977) سازگاری زناشویی را حالتی میداند که در آن زن و شوهر احساسات شادکامی و رضایت نسبت به همسر و ازدواج دارند.مسأله مهم در ازدواج سازگاری زناشویی و رضایت از ازدواج است. زوجین سازگار، کسانی هستند که توافق زیادی با یکدیگر دارند از نوع و سطح روابط خود و همچنین از کیفیت گذران اوقات فراغت خود رضایت دارند و مدیریت خوبی در زمینه وقت و مسائل مالی خودشان اعمال میکنند (گریف، آبراهام، مالهرب و هیلگارد، 2000).فینچام[7] و بیچ[8]، (فینچام و بیچ 2000 به نقل از شاه سیاه، بهرامی، اعتمادی و محبی، 1389) بیان کردند، اولین عامل که در سازگاری زناشویی مؤثر است، عامل شناختی است یافته های ساتکین، فتحی آشتیانی، قهوه چی الحسینی و اله وردی (1393)؛ رحیم پور و همکاران (1392) و زارعی، احمدی سرخونی (1391) نشان داد که هوش معنوی با سازگاری زناشویی رابطه دارد. یافتههای هدایتی دانا و صابری (1393)؛ دغاغله، عسگری و حیدری (1391)؛ پاتریک، سلز، گیوردانو و تلرود (2007)حکایت از آن دارد که بین سبکهای عشقورزی و رضایت زناشویی رابطه وجود دارد. همچنین نتایج یافتههای سپهریان آذر، محمدی، بدلپور و نوروز زاده (1395) نشان داد با افزایش شادکامی بر سطح رضایت زناشویی دانشجویان متأهل افزوده میشود. پروچینو،ویلسون، گیندرسون و کارت رایت (2009) بیان کردند که سازگاری زناشویی موجب افزایش عمر، امید به زندگی، شادکامی و نیز کاهش احتمال ابتلای زوجین به بیماریهای جسمی و روانی میگردد. یافتههای دیمکپا (2010) نشان داد که اصطلاح سازگاری زناشویی بر توانایی زوجین برای راضی و شاد شدن و کسب موفقیت در تعدادی از وظایف خاص مربوط به ازدواج اشاره دارد.نتایج تحقیقات دهلی و لندرز (2005) نشان داد که سازگاری زناشویی یکی از عوامل مهم و مؤثر برسلامتی زوجین و از مهمترین شاخصهای رضایت زندگی است. سازگاری زناشویی مجموعهای از عوامل نظیر حل تعارض موفقیتآمیز، یا موفقیت در فعالیتهای مرتبط با شادکامی در فرآیند ازدواج را دربر میگیرد. بـه نظــر میرسد یکی از عوامل موثر در میزان شادکامی انسـان، برقراری و حفظ روابط بین فردی منسـجم و داشـتن تماس اجتماعی مداوم و پایدار است. تحقیقات آرجیل بیانگر آن است که رابطه زناشـویی موفق باعث شـادمانی و ایجـاد خلـق مثبـت در فـرد میشود (آرجیل، 2000). یافتههای بلاغت، ابراهیم زاده اسمین، موسوی نژاد، خزاعی و محمودوند (1392) نشان داد که میزان عاطفه مثبت و الگوهای معین تبادل عاطفی منفی، پیشبینیکننده سطوح تغییر رضایت از ازدواج است. شادکامی آرامش فکری اسـت کـه نتـایج مطلـوبی را برای زندگی پیشبینی میکند و رضایت از زندگی را افزایش میدهد (کوهن، یون و جانسن، 2009).امیری مجد و زریمقدم (1389) نشان دادند که بین شادکامی و رضایت زناشویی رابطه معنادار وجود دارد. با افزایش شادکامی در زندگی، هیجانات مثبت در زوجین بیشتر شده و باعث میشود که مشکلات را به عنوان یک پدیدۀ مثبت ارزیابی کنند. در این صورت با ارتباط متقابل مناسب که ریشه در هیجانات مثبت دارد مشکلات را حل میکنند و به رضایت در زندگی میرسند (وانلانینگام و همکاران، 2001). با توجه به آنکه شاد بودن نقش مهمی در زندگی انسان دارد و شادکامی از خصیصههـای لازم بـرای بهـره بـردن از زندگی و ارتقای رضایت زندگی است، لذا پژوهش حاضر با هدف پیشبینی شادکامی زوجین بر اساس هوش معنوی و سبکهای عشقورزی با نقش واسطهای سازگاری زناشویی انجام شد.از این رو مدل مفهومی پژوهش حاضر درشکل (1) ارائه شده است.
شکل1: مدل مفهومی پژوهش
روش روش پژوهش، جامعه آماری و نمونه: پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش کلیهدانشجویان متأهل ساکن در خوابگاههای متأهلی دانشگاه تهران در سال تحصیلی ابزار سنجش: پرسشنامه هوش معنوی[9].این پرسشنامه در سال 2008 توسط کینگ طراحی و ساخته شد که دارای 24 گویهاست و هر گویه در یک طیف لیکرت از 0 تا 4 (کاملا نادرست: 0 تا کاملا پرسشنامه عشق[11].این مقیاس توسط استرنبرگ در دانشگاه نورس ایسترن بوستون ساخته شده است که مشتمل بر 45 جمله و دارای سه خرده مقیاس تعهد، شهوت و صمیمیت میباشد. 15 جمله اول، صمیمیت؛ 15 جمله بعدی،شهوت؛ 15 جمله آخر تعهد دو نفر را منعکس میکند. آزمودنی میزان موافقت خود را با هر جمله از 1 اصلا، 5 به طور متوسط و 9 به طور کامل مشخص میکند. بهترین حالت ممکن زمانی است که نمرات در هر سه خرده مقیاس تقریبا یکسان باشد. بر اساس تحقیق استرنبرگ همبستگی خرده مقیاسها در این جملات 21/0 تا 65/0 بوده است. ضریب پایایی برای کل آزمون 90/0 محاسبه شده است (استرنبرگ، 1997/ 1386ترجمه بهرامی). بخشنده (1381) روایی و پایایی این پرسشنامه را مورد محاسبه قرار داده است. وی برای بررسی اعتبار این پرسشنامه از پرسشنامههای ملاک روابط فرد با خود و دیگران استفاده کرده است. ضریب اعتبار به دست آمده 43/0 و ضریب آلفای کرونباخ و تنصیف به ترتیب 42/0 و 86/0 به دست آورده است. همچنین پایایی این پرسشنامه توسط فرحبخش و شفیع آبادی (1385) برای کل آزمون 89/0 و برای خرده مقیاسها به ترتیب صمیمیت، 65/0، شهوت، 54/0 و تعهد، 66/0 گزارش شده است. پرسشنامه شادکامی آکسفورد[12]. برای سنجش شادکامی از پرسشنامۀ تجدیدنظرشدۀ هیلز و آرجیل (2002) استفاده شد. این پرسشنامه دارای 29 سؤال و مقیاس پاسخگویی 6 درجهای لیکرت (کاملا مخالفم= 1 تا کاملا موافقم= 6) است که 12 سؤال آن بهصورت معکوس نمرهگذاری میشود. سؤالهای معکوس عبارتاند از: (1، 5، 6، 10، 13، 14، 19، 23، 24، 27، 28، 29). هیلز و آرجیل (2002) ضریب پایایی پرسشنامه را 91/0 و همبستگی درونی گویهها را 65/0 گزارش کردهاند. پژوهشگران این پرسشنامه را در ایران مورد استفاده قرار دادهاند و شواهد قابل قبولی از روایی و پایایی آن ارائه شده است. هادینژاد و زارعی (1388) در پژوهش خود این پرسشنامه را بر روی دانشآموزان دبیرستانی هنجاریابی کردند و علاوه بر بررسی روایی محتوایی و روایی همگرا و واگرای این پرسشنامه با پنج عامل بزرگ شخصیت، پایایی بازآزمایی آن را برابر با 78/0 و آلفای کرونباخ آن را برابر با 84/0 گزارش کردهاند. ثابت و لطفی کاشانی (1389) نیز شواهدی از روایی سازۀ این پرسشنامه ارائه کرده و ضریب آلفای کرونباخ آن را برای گروه پسران برابر با 88/0 و برای گروه دختران برابر با 91/0 گزارش کردهاند. مقیاس سازگاری زناشویی اسپانیر[13]. این مقیاس (DAS) یک ابزار 32 سؤالی برای ارزیابی کیفیت رابطه زناشویی از نظر زن و شوهرو شاخصهای کلی زناشویی را تعیین میکند. تحلیل عاملی نشان میدهد که این مقیاس چهار بعد رابطه را میسنجد، که عبارتند از: رضایت دونفره[14]، همبستگی دونفره[15]، توافق دونفره[16] و ابراز عواطف دونفره[17]. رضایت دونفره میزان توافق بین زن و شوهر در مورد طلاق یا جدایی، ترک کردن خانه بعد از دعوا، اعتماد به همسر، دعوا یا نزاع بین زن و شوهر، ابراز علاقه به یکدیگر. همبستگی دونفره شامل علائق مشترک بین زن و شوهر، ترغیب یکدیگر به تبادل افکار، شادمانی و خندیدن با هم، آرام بحث کردن درباره چیزی و کار کردن با هماست. توافق دونفره میزان توافق یا عدم توافق بین زن و شوهر در زمینه امور مالی و اقتصادی، در تفریح و سرگرمیها، در موضوعات مذهبی، درباره دوستان، در رفتارهای متعارف، فلسفه و هدف از زندگی، نحوه ارتباط با خویشاوندان، اتخاذ تصمیمهای اساسی، مورد اوقات فراغت، علائق، فعالیتها و تصمیمگیریهای مربوط به شغل را نشان میدهد. ابراز عواطف دونفره میزان توافق یا عدم توافق بین زن و شوهر در ابراز عواطف و رابطه جنسی است.مقیاس سازگاری زناشویی اسپانیر سه نوع مقیاس متفاوت رتبه بندی به دست میدهد. نمره کل مجموع تمام سؤالات بین 0 تا 151 است. نمرات بالاتر نشان دهنده رابطه بهتر است. پاسخدهی به 32 سؤال این مقیاس به سبک لیکرت است که برای افزایش پایایی آن، تعدادی از سؤالها به صورت مثبت و تعدادی به صورت منفی طراحی شدهاند. سؤالات خرده مقیاسها از این قرار است: رضایت دو نفره: 16، 17، 18، 19، 20، 21، 22، 23، 31، 32، 24، 25، 26، 27، 28، همبستگی دو نفره: 24، 25، 26، 27، 28، توافق دو نفره: 1، 2، 3، 5، 8، 9، 10، 11، 12، 13، 14، ابراز عواطف دو نفره: 4، 6، 29، 30. افرادی که نمره آنها 101 و یا کمتر از آن باشد، از نظر اسپانیر دارای مشکل و ناسازگار تلقی میشوند (ثنایی، 1379). اسپانیر (1976) اعتبار این مقیاس را در کل نمرات 96/0 برآورد کرده است که نشان میدهد این مقیاس از همسانی درونی قابل توجهی برخوردار است. همسانی درونی خرده مقیاسها را نیز بین خوب تا عالی برآورد کرده است که عبارتند از: مقیاس رضایت دونفره 94/0، همبستگی دونفره 81/0، توافق دونفره 90/0 و ابراز عواطف دونفره 73/0. در کشور ما نیز این مقیاس در سال 1374 توسط حسین نژاد هنجاریابی شده است. این مقیاس با روش بازآزمایی و با فاصلة زمانی 10 روز روی نمونهای متشکل از 120 نفر از زوجین (60 زن و 60 مرد) اجرا گردید و برای بررسی میزان همبستگی نمرات از روش گشتاوری پیرسون استفاده شد. ضریب همبستگی بین نمرات زنان و شوهران طی دوبار اجرا در کل نمرات 86/0، مقیاس فرعی اول 68/0،مقیاس فرعی دوم 75/0، مقیاس فرعی سوم71/0 و مقیاس فرعی چهارم 61/0 بدست آمده است (دانش، 1384). برای افزایش قابلیت اعتماد مقیاس، تعدادی از سؤالات به صورت مثبت و تعدادی به صورت منفی طراحی شده است. میانگین نمرات زوجهای سازگار در مطالعه وی 7/114 و در زوجهای ناسازگار 7/70 بود (دانش، 1384). روش اجرا و تحلیل:برای گردآوری اطلاعات پس از هماهنگیهای لازم با مدیریت خوابگاهها و دستیابی به لیست افراد، برای هر یک از اعضای جامعه شمارهای تهیه شد. سپس از میان شمارههای موجود با استفاده از روش قرعهکشی اعضای گروه نمونه شناسایی شده و با مراجعه به افراد و ایجاد رابطه مناسب و کسب رضایت زوجین، توضیحات لازم به آنها ارائه شد. سپس از زوجین خواسته شد پرسشنامهها را تکمیل نمایند. پس از دریافت پرسشنامهها با استفاده از کد عددی که به هر پرسشنامه داده شده بود، پرسشنامهها در بسته نرم افزار آماری SPSS نسخه 19 وارد شدند.به منظور بررسی و تجزیه و تحلیل اطلاعات،همبستگی پیرسون و مدلیابی معادلات ساختاری به کمک نرمافزارهای SPSSV19 و AMOSV20 انجام شد.
یافتهها یافتههای حاصل از این مطالعه که با استفاده از روش همبستگی و مدلیابی معادلات ساختاری مورد بررسی قرار گرفتهاند در جدول (1) تا (3) ارائه شده است. برخی از شاخصهای توصیفی همچنین میانگین و انحراف استاندارد و همبستگی بین متغیرهای پژوهش در جدول (1) ارائه شده است.
جدول 1. ماتریس همبستگی متغیرهای پیشبین و ملاک
*p<05/0 **p<01/0
جدول 2. شاخصهای برازش مدل نهایی پژوهش
با توجه به مناسب بودن اکثر شاخصهای برازش در ادامه اثرات مستقیم، غیرمستقیم و اثرات کل هر یک از متغیرها ارائه خواهد شد (جدول 3).
جدول 3. برآورد اثر مستقیم، غیرمستقیم و کل برای متغیرهای پژوهش
*p<05/0
پس از بررسی و مداخله متغیر سازگاری زناشویی به عنوان متغیر واسطهای، نتایج حاصل از مدل نشان میدهد، هر سه متغیر هوش معنوی (33/0)، سبکهای عشقورزی (28/0) و سازگاری زناشویی (10/0) اثر مستقیمی بر شادکامی زوجین داشتند. همچنین نتایج نشان داد که هوش معنوی (03/0) اثر مستقیمی بر سازگاری زناشویی نداشته، در حالی که متغیر سبکهای عشقورزی (70/0) اثر مستقیمی بر سازگاری زناشویی داشته است. علاوه بر بررسی اثرات مستقیم در این مدل، اثرات غیر مستقیم نیز مورد بررسی واقع شد. نتایج نشان داد که هوش معنوی (08/0) اثر غیر مستقیمی بر شادکامی زوجین ندارد، در حالی که سبکهای عشقورزی (25/0) به واسطه سازگاری زناشویی بر شادکامی زوجین اثر داشته است. مدل نهایی پژوهش در شکل 2 آمده است.
شکل2. مدل نهایی پژوهش برای شادکامی
نتایج حاصل از مدل نهایی مطابق با مدل مفهومی نشان میدهد که هر سه متغیر هوش معنوی، سبکهای عشقورزی و سازگاری زناشویی اثر مستقیمی بر شادکامی زوجین داشتند. همچنین نتایج نشان داد که هوش معنوی اثر مستقیمی بر سازگاری زناشویی نداشته است، اما در مدل مفهومی هوش معنوی اثر مستقیمی بر سازگاری زناشویی دارد. یافتههای به دست آمده از مدل نهایی بیانگر آن است که متغیر سبکهای عشقورزی اثر مستقیمی بر سازگاری زناشویی داشته است که این یافته با مدل مفهومی همسو است. علاوه بر بررسی اثرات مستقیم در این مدل، اثرات غیر مستقیم نیز مورد بررسیواقع شد. نتایج مدل نهایی نشان داد که هوش معنوی اثر غیر مستقیمی بر شادکامی زوجین ندارد اما در مدل مفهومی هوش معنوی به واسطه سازگاری زناشویی بر شادکامی زوجین اثر دارد. همچنین سبکهای عشقورزی به واسطه سازگاری زناشویی بر شادکامی زوجین اثر داشته است که این یافته با مدل مفهومی پژوهش همسو است.
بحث باتوجه به اهمیت نهاد خانواده و تأثیرآن درنظام جامعه شادکامی اعضای آنرا میتوان به عنوان یکی از معیارهای سلامت جامعه به شمارآورد. شادکامی نیز یکی از مباحث اثبات شده در زندگی است. شادکامی و خلق مثبت برای افراد، اثرات خوبی به همراه دارد؛ از جمله اینکه باعث تأمل بیشتر افراد میشود، کیفیت ارتباطات را بالا میبرد، افراد نوعدوست میشوند و به دیگران کمک میکنند. با توجه به آنکه مهمترین اجزای کیفیت روابط زناشویی، شادکامی زوجین است پژوهش حاضر با هدف پیشبینی شادکامی زوجین بر اساس هوش معنوی، سبکهای عشقورزی با نقش واسطهای سازگاری زناشویی انجام شد. یافتههای پژوهش حاضر نشان داد هوش معنوی اثر مستقیمی بر شادکامی زوجیندارد. این یافته با نتایج یافتههای پناهی (1388)؛ دینر و سو (1997)؛ رایس (2001)؛ ضمیری نژاد و همکاران (1392)؛ مایرز (2002)؛ حیدری و همکاران (1394) و باب الحوائجی و همکاران (1390) همخوانی دارد. چنین به نظر میرسد که نیایش و ارتباط معنوی با خداوند و برخورداری از زندگی معنوی، از عوامل مهم و اساسی در ایجاد شادکامی است (پناهی، 1388). دینر و سو (1997) معتقدند که، افراد دارای گرایش دینی، با این عقیده که در جهان مقصد والایی وجود دارد، میتوانند شادکامی و خوشبختی خود را افزایش دهند. از نظر رایس (2001) شادکامی مبتنی بر ارزش، حاکی از معنیدار بودن زندگی است و یکی از مهمترین و مؤثرترین راههای ارضای امیال، رویآوردن به معنویت میباشد که میتواند میل به افتخار و احترام را برآورده کند. این راه مبتنی بر ارزشها، به سمت شادکامیهای بزرگتر و مهمتر منتهی میشود. نتایج یافتههای ضمیری نژاد و همکاران (1392) نشان داد که هوش معنوی به صورت معنیداری قادر به پیشبینی شادکامی در دانشجویان میباشد. باب الحوائجی و همکاران (1390)؛ حیدری و همکاران (1394) در پژوهش خود به این نتیجه دست یافتند که، ارتباط معنیداری بین هوش معنوی و شادکامی وجود دارد. در مطالعاتی که در آمریکای شمالی انجام گرفته است، بین شادکامی و پرداختن به فعالیتهای معنوی همبستگی بالایی به دست آمده است (مایرز، 2002). در تبیین این یافته میتوان گفت فردی که از هوش معنوی استفاده میکند، میتواند برای تجربیات منفی که بانی بیماریهای روح و روان میشود، معنایی پیدا کند و از رنج آنها در امان بماند و یا رهایی پیدا کند. از طرفی دیگر با دیگران ارتباط عمیقتری برقرار سازد و در نهایت رضایت زندگی خود را بالا ببرد و به شادکامی حقیقی برسد. همچنین سبکهای عشقورزی اثر مستقیمی بر شادکامی زوجین دارد. نتایج این پژوهش با یافتههای ایش و استفانو (2005)؛ کیم و هاتفیلد (2004)؛ استروب (2002) و رفیعی نیا و اصغری (1386) همسو است. ایش و استفانو (2005) نشان دادهاند که عشق پیامدهایی برای سلامت و بهزیستیدارد وممکـن اسـت مـناطق مغـزی مـرتبط بـا هـیجان، توجه، انگیزش و حافظه (یعنی ساختارهای لیمبـیک) را فعال سازد و همچنین دستگاه عصبی خودمختار را کنترل کند؛ یعنی تنیدگی را کاهش دهـد و عملکـرد دسـتگاه ایمنی را بهتر سازد. مطابق با یافتههای این پژوهش، کیم و هاتفیلد (2004) به این نتیجه دست یافتند که رضایت از زندگی به گونه قویتری بوسیله عشق پیشبینی میشود و صمیمیت در سبکهای عشقورزی با شادکامی و خرسندی و حالت بهزیستی همره است. عشق یک پیشبینیکننده مهم شادکامی، رضایت و هیجانهای مثبت است و تولید مثل را تسهیل و باعث حس امنیت و کاهش اضطراب و تنیدگی میشود (کیم و هاتفیلد، 2004). نتایج یافتههای رفیعی نیا و اصغری (1386) نشان داد که عشق با عاطفه مثبت ارتباط مستقیم و معنادار و با عاطفه منفی ارتباط معکوس و معنادار داشت. یافته های استروب (2002) نشان داد که صمیمیت که یکی از مؤلفههای سبکهای عشق ورزی است، با شادکامی، خرسندی و حالت بهزیـستی همـراه اسـت. نتایج دیگر پژوهش نشان داد که سازگاری زناشویی اثر مستقیمی بر شادکامی زوجین دارد. نتایج این پژوهش با یافتههای پروچینو و همکاران (2009)؛ دیمکپا (2010)؛ دهلی و لندرز (2005)؛ توماس (1977) و آرجیل (2000) همسو است. پروچینو و همکاران (2009) بیان کردند که سازگاری زناشویی موجب افزایش عمر، امید به زندگی، شادکامی و نیز کاهش احتمال ابتلای زوجین به بیماریهای جسمی و روانی میگردد. یافتههای دیمکپا (2010) نشان داد که اصطلاح سازگاری زناشویی بر توانایی زوجین برای راضی و شاد شدن و کسب موفقیت در تعدادی از وظایف خاص مربوط به ازدواج اشاره دارد.توماس (1977) سازگاری زناشویی را حالتی میداند که در آن زن و شوهر احساسات شادکامی و رضایت نسبت به همسر و ازدواج دارند. نتایج تحقیقات دهلی و لندرز (2005) نشان داد که سازگاری زناشویی یکی از عوامل مهم و مؤثر بر سلامتی زوجین و از مهمترین شاخصهای رضایت زندگی است. سازگاری زناشویی مجموعهای از عوامل نظیر حل تعارض موفقیتآمیز، یا موفقیت در فعالیتهای مرتبط با شادکامی در فرآیند ازدواج رادربر میگیرد. تحقیقات آرجیل بیانگر آن است که رابطه زناشـویی موفق باعث شـادکامی و ایجـاد خلـق مثبـت در فـرد میشود (آرجیل، 2000). نتایج حاصل از مدل نهایی پژوهش نشان داد که هوش معنوی اثر مستقیمی بر سازگاری زناشویی نداشته است. نتایج این یافته با مدل مفهومی پژوهش و یافتههای ساتکین، و همکاران (1393)؛ رحیم پور و همکاران(1392) و زارعی، احمدی سرخونی (1391) ناهمسو است. در حالیکه معنویت جستجویی برای یافتن عناصر مقدس، معنایابی، هوشیاری بالا و تعالی است، هوش معنوی شامل استفاده از چنین تواناییها و ظرفیتها است که میتواند کارکرد و سازگاری فرد را پیشبینی کند (ایمونز، 2000). در واقع این هوش بیشتر مربوط به پرسیدن است تا پاسخ دادن، بدین معنا که فرد سؤالات بیشتری را در مورد خود، زندگی و جهان پیرامون خود مطرح میکند (مکمولن[24]، 2003 به نقل از رحیم پور و همکاران، 1392). همانطور که فینچام و بیچ، (فینچام و بیچ 2000 به نقل از شاه سیاه و همکاران 1389) بیان کردند، اولین عامل که در سازگاری زناشویی مؤثر است، عامل شناختی است. بنابراین در تبیین یافتههای پژوهش میتوان گفت هوش معنوی از عوامل شناختی محسوب میشود. با توجه به اینکه کشور ما ایران، کشوری اسلامی است و دین اسلام، کاملترین دین جهان، آموزشهای فراوانی در رابطه با مسائل زناشویی و ایجاد رابطه سالم و رضایتبخش بین زوجین دارد، با توجه به تعریف هوش معنوی در این پژوهش، به نظر میرسد که هوش معنوی، نوعی خودشناسی اسلامی است. در واقع این هوش بیشتر مربوط به پرسیدن در مورد خود، زندگی و جهان پیرامون است که میتوان گفت خودشناسی ضعیف افراد در مورد خودشان و ناتوانی در درک سؤالات هوش معنوی میتواند در نتایج پژوهش اثرگذار باشد. همچنین دانشجویان متأهل با توجه به دغدغههای تحصیلی، مالی و شغلی کمتر فرصت خودشناسی و کنکاش راجع به خود، زندگی و جهان پیرامونشان دارند پژوهشهای پیشین از ابزار متفاوتی برای سنجش هوش معنوی استفاده کردند، بنابراین رسیدن به این نتیجه در پژوهش حاضر بعید نیست. نتایج پژوهش نشان داد که سبکهای عشقورزی اثر مستقیمی بر سازگاری زناشویی داشته و سبکهای عشقورزی به واسطه سازگاری زناشویی بر شادکامی زوجین اثر داشته است. نتایج این پژوهش با یافتههای هدایتی دانا و صابری (1393)؛ دغاغله و همکاران (1391)؛ پاتریک، و همکاران (2007) همسواست. در تبیین این یافته میتوان گفت احساس عشق، هیجانی است که با تحریک شهوانی همراه میگردد اما افراد ممکن است پس از وصل جنسی (ارضای میل/ هوس) یکدیگر را غیر جذاب بیابند، به همین دلیل برخورداری از عشق اصیل و واقعی در رابطه، مستلزم وجود صمیمیت، تعهد و به کارگیری خرد است. به طور کلی میتوان گفت فردی که میزان صمیمیت بالاتری را تجربه میکند، قادر است خود را به شیوهای مطلوبتر در روابط عرضه کند و نیازهای خود را به شکل مؤثرتری به شریک و همسر خود ابراز کند. زوجهایی که صمیمیت بالاتری دارند ممکن است قابلیت بیشتری در مواجهه با مشکلات و تغییرات مربوط به رابطه خود داشته باشند و در نتیجه سازگاری زناشویی بالاتری را تجربه کنند،لذا زوجینی که سازگاری بالاتری دارند، شادی بیشتری را در روابط خود احساس میکنند (پاتریک و همکاران، 2007). از سوی دیگر وجود تعهد در رابطه، باعث شکلگیری اعتماد و اطمینان میشود. احساس تعهد نسبت به همسر نیز موجبات توجه به خواستههای وی، صرف وقت و توجه را فراهم میسازد. در خانوادههای متعهد، اعضا نه تنها خود را وقف آسایش و بهزیستی خانواده میکنند بلکه در رشد و تعالی هر یک از اعضای آن میکوشند (هریس، 2006). تعهد به زوجین اجازه میدهد تا به طور مؤثری در برابر خواستههای یکدیگر انعطاف داشته باشند و در نهایت از روابط خود لذت بیشتری میبرند و به شادکامی دست پیدا میکنند (پترسون، 2002). تطبیق نتایج تحقیق با نظریهها و تحقیقات قبلی حاکی از آن است که همسویی و سازگاری بین آنها وجود دارد. امروزه شادکامی به یکی از شاخصهای توسعه جوامع تبدیل شده است. وقتی شادکامی در ارتباط با دانشجویان به عنوان قشر پر جنب و جوش جامعه مطرح میشود، اهمیت آن دوچندان میشود. شادکامی و نشاط اجتماعی با فعال بودن و پر جنب و جوشی نسل جوان و دانشجو ارتباط مستقیم داردوزمینه را برای بالندگی و بهره وری این قشر دانشجویی مهیا میکند، از همین رو است که بسترسازی برای ایجاد هوش معنوی، سبکهای عشقورزی و سازگاریزناشویی در جهت افزایش شادی دانشجویان متأهل از الزاماتی است که مسئولان و برنامه ریزان باید به آن اهتمام بورزند.این پژوهش مانند هر پژوهش علمی دیگر با محدودیتهایی مواجه بود از جمله اینکه یافتههای این پژوهش حاصل اطلاعات گردآوری شده از طریق پرسشنامههای خودگزارشدهی در جامعه محدود به دانشجویان متأهل دانشگاه تهران بود، لذا توجه به این نکته در تعمیم دهی نتایج به گروههای دیگر نیز حائز اهمیت است. از این رو انجام دادن پژوهشهای مشابه در میان جامعه متفاوت ضرورت مییابد. همچنین استفاده از ابزارهای مختلفی مثل مشاهده، مصاحبه و درجهبندی رفتار داشجویان متأهل بر قابلیت اعتماد نتایج پژوهش خواهد افزود. بیشتر پژوهشها در این مورد، براساس مطالعات مقطعی بوده است. نظر به اینکه در مطالعات طولی میتوان، اطلاعات از وضعیت گذشته فرد را به عنوان عوامل تعیینکننده شادکامی زوجین بررسی کرد، لذا پیشنهاد میشود با استفاده از مطالعه طولی، رابطه هوش معنوی، سبکهای عشقورزی و سازگاری زناشویی با شادکامی زوجین بررسی شود تا تعمیمپذیری بیشتری برای یافتههای این پژوهش تامین گردد. همچنین در پایان، پیشنهاد میشود مطالعات بعدی در بررسی عوامل تأثیرگذار بر شادکامی دانشجویان متأهل، تأثیر عوامل فرهنگی، محیطی و خانوادگی را مورد بررسی قرار دهند. با توجه به اینکه سطح تحصیلات و تجربیات در جامعه دانشجویی و جامعه عادی تا حدی متفاوت است، به همین دلیل بهتر است که پژوهشهایی از این دست در جامعههای غیر دانشجویی هم اجرا شود تا نتایج از اعتبار و قابلیت بیشتری برخوردار باشد.
[1] happiness [2] vivacity [3] Mcmollen [4] Passion [5] Intimacy [7] FIncham [8] Beach [9] The Spiritual Intelligent SelfReport Inventory [10] King &Decicco [11] Love Inventory [12] Oxford Happiness Questionnaire [13] SpanierDyadic Adjustment Scale [14] Dyadic Satisfaction (DS) [15] Dyadic Cohesion (D Coh) [16] Dyadic Consesus (D Con) [17] Affectional Expression (AE) [18] Root Mean Square Error of Approximation [19] Standardized Root Mean Square Residual [20] Comparative Fit Index [21] Normed Fit Index [22] Goodness of Fit Index [23] Adjusted Goodness of Fit Index [24] Mcmollen | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
استرنبرگ، ر. (1386). قصه عشق (نگرشی تازه به روابط زن و مرد). ترجمه ع. ا بهرامی (1386). تهران: نشر جوانه رشد. (انتشار منبع به زبان اصلی 1997). امیریمجد، م.، و زریمقدم، ف. (1389). رابطه شادکامی و رضایت زناشویی در بین زنان شاغل فرهنگی و خانهدار شهر اراک. فصلنامه علوم رفتاری، تابستان، 2(4)، 21-9. بلاغت، س. ر.، ابراهیم زاده اسمین، ح.، موسوی نژاد، س. ج.، خزاعی، ز.، محمودوند، م. (1392). بررسی رابطه شادکامی و رضایت از زناشویی در بین خانواده های شهرستان زهک. فصلنامه فرهنگی و تربیتی زنان و خانواده، 7(22)، 102-84. باب الحوائجی، ف.، رستمی نسب، ع.، تاج الدینی، ا.، هاشمی نسب، ف. (1390). بررسی رابطه بین هوش معنوی و شادکامی کتابداران شاغل در کتابخانه های دانشگاه تهران. کتابداری و اطلاع رسانی دانشگاهی، 45(58)، 121-101. بخشنده، س. (1381). بررسی رابطه بین عشق و رضایت زناشویی در دانشجویان زن متأهل. پایان نامه کارشناسی ارشد رشته روانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز. پناهی، ع. ا. (1388). عوامل نشاط و شادکامی در همسران از منظر دین و روانشناسی. فصلنامه معرفت، 18(147)، 38-15. پورجمشیدی، م.، بهشتی راد، ر. (1394). تأثیر هوش اخلاقی و سلامت روان بر شادکامی دانشجویان. پژوهش نامه روانشناسی مثبت، 1(4)، 66-55. ثابت، م.، لطفی کاشانی، ف. (1389). هنجاریابی آزمون شادکامی آکسفورد. اندیشه و رفتار در روانشناسی کاربردی، بهار، 4(15)، 18-7. ثنایی، ب. (1379). مشاوره و روان درمانی در ازدواج . تهران : بعثت حریری، ن.، زرینآبادی، ز. (1390). تحلیل جمعیت شناختی هوش معنوی کتابداران دانشگاههای دولتی شهر اصفهان. پژوهش نامه کتابداری و اطلاع رسانی، 1(2)، 44-29. حسین نژاد، م. (1374). بررسی میزان ناسازگاری والدین کودکان عقب مانده ذهنی. پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبایی. حیدری، ا.، کوروش نیا، م.، حسینی، س. م. (1394). رابطه بین هوش معنوی و شادکامی به واسطه بهزیستی روانشناختی. فصلنامه روشها و مدلهای روانشناختی، 6(21): 85-73. دانش، ع. (1384). نقش خودشناسی در درمان اختلافات زناشویی. تهران: گلشن اندیشه. دغاغله، ف.، عسگری، پ.، حیدری، ع. (1391). رابطه بخشودگی، عشق، صمیمیت با رضایت زناشویی. فصلنامه یافته های نو در روانشناسی، 7(24)، 69-56. رحیم پور، ف.، صالحی، س. ی.، حسینیان، س.، عباسیان، م. (1392). تبیین رضایت زناشویی زوجین بر اساس هوش معنوی و طرحواره ناسازگار اولیه. تحقیقات مدیریت آموزشی، 4(3)، 90-78. رفیعی نیا، پ.، اصغری، آ. (1386). رابطه بین انواع عشق و بهزیستی ذهنی در دانشجویان متأهل. خانواده پژوهشی، 3(9)، 501-492. زارعی، ا.، احمدی سرخونی، ط. (1391). نقش پیشبینی کنندههای هوش معنوی و الگوهای ارتباطی با میزان رضایتمندی زناشویی زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره در شهر بندرعباس. پژوهشهای روانشناسی بالینی و مشاوره، 2(2)، 116-101. ساتکین، م.، فتحی آشتیانی، ع.، قهوه چی الحسینی، ف.، اله وردی، س. (1393). پیشبینی رضایت زناشویی بر اساس هوش معنوی و هوش هیجانی. مجله علوم رفتاری، 8(1)، 35-29. سپهریان آذر، ف.، محمدی، ن.، بدلپور، ز.، نوروز زاده، و. (1395). رابطه امیدواری و شادکامی با رضایت زناشویی. فصلنامه سلامت و مراقبت، 18(1)، 44-38. شاه سیاه، م.، بهرامی، ف.، اعتمادی، ع.، محبی، س. (1389). تأثیر آموزش جنسی بر بهبود رضایت زناشویی زوجین شهر اصفهان. مجله تحقیقات نظام سلامت، 6(4)، 697-690. ضمیری نژاد، س.، پیلتن، م.، حق شناس، م.، تبرایی، ی.، اکابری، آ. (1392). پیش بینی شادکامی دانشجویان بر اساس هوش معنوی. مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار، 20(5)، 780-773. عابدی، م. (1383). بررسی و مقایسه اثربخشی روشهای مشاوره شغلی به سبک نظریه یادگیری اجتماعی. سازگاری شغلی و مدل شناختی-رفتاری شادمانی فوردایس بر کاهش فرسودگی شغلی مشاوران آموزش و پرورش اصفهان. پایان نامه دکترای مشاوره، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران. فرحبخش، ک.، شفیع آبادی، ع. (1385). ابعاد عشق ورزی بر اساس نظریه سه بعدی عشق در چهار گروه زوجهای در مرحله نامزدی، عقد، ازدواج و دارای فرزند. دانش و پژوهش در روانشناسی، 30، 20-1. هادی نژاد، ح.، زارعی، ف. (1388). پایایی، اعتبار و هنجاریابی پرسشنامه شادکامی اکسفورد. پژوهشهای روانشناختی، تابستان، 12(1)، 77-62. هدایتی دانا، س.، صابری، ه. (1393). پیشبینی رضایت زناشویی بر اساس سبکهای عشقورزی (صمیمیت، میل، تعهد) و اضطراب. خانواده پژوهی، زمستان، 10(4)، 527-511.
Argyle, M. (2000), The psychology of happiness (2nd ed.), London: Routledge. Berkler, S.J. (1990). Applications of covariance structure modeling in psychology: cause for concern. Psychological bulletin, 107, 260-73. Cohen, D., Yoon, D. P., Johnston, B. (2009). Differentiating the impact of spiritual experiences, religious practices and congregational support on the mental health of individuals with heterogeneous medical disorders. International Journal for the Psychology of Religion,19(1), 121-138 Dehle, C., Landers, J. E. (2005). Personality traits and social support in marriage. Journal of social and clinical psychology, 24(7), 1051-76. Diener, E. Suh, S. (1997). Recent findings on subjective well- being.Journal of clinical Psychology. 61, (820), 27-56. Dimkapa, I.D. (2010).Martial adjustment roles of couples practicing child adoption. European journal of social sciences, 13(2), 194-200. Dush, C., M., K., Taylor, M. G., &Kroeger, R. A. (2008).Marital happiness and psychological well-being acrossthe life course. Family Relations, 57(2), 211-226. Elkins, M.R. (2004). Developing a plan for pediatric spiritual care. Hoslistic Nursing Practice, 18 (4), 179-186. Emmons,A. (2000). Is spirituality intelligence? Motivation coynition, and the psychology of ultimate concern. International Journal for the Psychology of Religion, 10 (1), 3-26. Esch, T., Stefano, G. B. (2005).Love promotes health. Neuroendocrinology Letters, 26(3), 264-267 Gonzaga, G. C., Keitner, D., Londhal, E. A., & Smith, M. D. (2006). Love and commitment in romantic relations and friendship. Personality and social psychology, 81 (2), 247- 264. Greef, A. P., Abraham, L., Malherbe, L., &Hilegarde, E. (2000). Intimacy and marital satisfaction in spouses. Journal of sex & Marital Therapy, 27, 247-257. Harris, V. W. (2006). Context and intraction: Acomparison of individuals actress various income levels. Science Context, 17(4), 48-52. Hills, P., & Argyle, M. (2002). The oxford happiness questionnaire: a compact scale for the measurement of psychological well-being. Personality and Individual Differences, 33, 73-82. Joreskog, K.G.,&Sorbom, D. (2003). LISREL 8: User's Reference Guide. Chicago: Scientific Software Inc. Kearns, J. N., & Leonard, K. E., (2004). Social networks, structural interdependence, and marital quality overthe transition to marriage: A prospective analysis. Journal ofFamily Psychology, (18), 383-395. Kim, J. & Hatfield, E. (2004). Love types and subjective wellbeing: A cross-cultural study. Social Behavior and personality, 32(2), 173-182. Kimball, M., Willis, R.(2006). Utility and happiness. Michigan: University of Michigan. King, D. (2008). Rethinking claims of spiritual intelligence: a definition, model and measure Application of modeling in the Natural and social sciences program. Canada: TrentUniversity. King, D. B, Decicco T., L. (2009). A viable model and self-report measure of spiritual Intelligence. The International Journal of Transpersonal Studies, 28, 68-85. Maltby, J., Lewis, C., Day, L. (2000)Religious orientation and psychological well-being: The role of the frequency of personal prayer. British Journal of Health Psychology, 4(4), 363-78. Myers, D. G. (2002), Happiness, excerpted from psychology. (7th. ed.), New York: Worth Publishers. Patrick, S., Sells, J. N. Giordano, F. G. &Tollerud, T. R. (2007). Intimacy, differentiation, and personality variables as predictors of marital satisfaction. The Family Journal, 15, 359-367. Patterson, J. M. (2002). Integrating family resilience and family stress theory. Journal of Marriage and the Family, 64, 349-360. Pruchno, R. M; Wilson – Genderson, F. P & Cartwright, R. (2009). Depressive symptoms and marital satisfaction in the context of chronic disease. Journal of family psychology, 23(4), 573-584. Reiss, s. (2001). Secrets ofhappiness.Journal of Today Psychology,3,50-55 Spanier, G. B. (1976). Measuring dyadic adjustment: New scale for assessing the quality of marriage and similar dyads. Journal of Marriage andFamily, 38, 15-28. Starks, S., &Hughey, A. M. (2003). Africa American women at midlife: The relation between spirituality and life satisfaction. Journal of Africa American Women, 18(2), 133-147. Sternberg, R. J. (1986). A triangular theory of love. Psychology Review, 93, 119-135. Straub. R. O. (2002). Health Psychology. New York: Worth Publishers. Thomas, E. J. (1977). Martial communication and decision making. New York: Free press. Tublin, P.(2010). Live happily ever after with realistic expectations. Available: [http://befreetolove.com/happily-ever-after/]Self Growth. Vanlaningham, J, Johnson, D.,& Amato, Paul. (2001) Marital happiness, marital duration and the u-shaped curveSocialforces(pp 1313- 1341).North Carolina: University of North Carolina press, Veenhovn, R. (1993) "World Database of Happiness", Social Indicators Research, 34, 299-313, | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 8,753 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 3,291 |