
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,685 |
تعداد مقالات | 13,849 |
تعداد مشاهده مقاله | 32,848,610 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,986,221 |
نقش پیشبینیکننده هوش هیجانی و سبکهای فرزندپروری ادراکشده در شادکامی دانشآموزان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش نامه روانشناسی مثبت | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 4، دوره 2، شماره 4، اسفند 1395، صفحه 39-50 اصل مقاله (1.23 M) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/ppls.2017.21730 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
محمدرضا قیروزی* 1؛ مهرنوش محمدی2؛ فربیرز نیکدل3 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشیار گروه روانشناسی و علوم تربیتی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه یاسوج، یاسوج، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشگاه یاسوج | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3استادیار گروه روانشناسی و علوم تربیتی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه یاسوج، یاسوج، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هدف از انجام پژوهش، تعیین سهم هر یک از متغیرهای سبکهای فرزندپروری و هوش هیجانی در پیشبینی شادکامی دانشآموزان بود. روش پژوهش همبستگی از نوع پیشبینی بود. نمونه 345 نفر از دانشآموزان مقطع متوسطه شهر نورآباد ممسنی بودند که به روش نمونهگیری تصادفی خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدند. برای جمعآوری اطلاعات از پرسشنامه شادکامی آکسفورد، پرسشنامه اقتدار والدین و پرسشنامة هوش هیجانی پترایدز و فورنهام استفاده شد. به منظور مقایسه شادکامی با توجه به متغیر جنسیت از آزمون t برای گروههای مستقل و برای تعیین و تحلیل رابطه بین متغیرها و پیشبینی تغییرات شادکامی، روشهای همبستگی و رگرسیون گام به گام مورد استفاده قرار گرفت. نتایج نشان داد میان شادکامی دختران و پسران تفاوت معناداری وجود داشت. سبکهای فرزندپروری و مؤلفههای هوش هیجانی در هردو گروه پسران و دختران با شادکامی رابطه معناداری داشت. همچنین، نتایج نشان داد که در گروه پسران به ترتیب سبک فرزندپروری مقتدرانه، خودآگاهی و سبکفرزندپروری سهلگیرانه به ترتیب 50 درصد از شادکامی را تبیین میکند اما در گروه دختران مهارتهای اجتماعی و سبک فرزندپروری مقتدرانه 17 درصد شادکامی را تبیین کرد. در مجموع نتایج حاکی از آن است که هوش هیجانی و نوع سبک فرزندپروری که والدین به کار میبرند در پیشبینی شادکامی نقش اساسی و مهمی دارند. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شادکامی؛ سبکهای فرزندپروری ادراک شده؛ هوش هیجانی؛ دانش آموزان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
امروزه، روانشناسان علاقهمند به حیطه روانشناسی مثبتنگر توجـه خـود را بـر منـابع بـالقوه احساسهای مثبت نظیر احساس شـادکامی معطـوف کـردهانـد (پریسمن و کوهن، 2005). شادکامی، ارزیابیهای شناختی و هیجانی فرد از زندگیاش تعریف میشود (باس، 2000). در سالهای اخیر در جامعه ایران توجه زیادی به کیفیت زندگی مانند بهزیستی و شادکامی شده است. در میان کشورهای مختلف، شاخصهای شادکامی ادراک شده در میان نوجوانان ایرانی رتبه پایینی را به خود اختصاص داده است (عباسزاده، علیزاده اقدم، کوهی، علیپور، 1392). به نظر نمیرسد رفاه مادی و هوش بالا تضمینکننده شادکامی نوجوانان باشد (لیم، یو، ها، 2015). بنابراین سؤال اصلی این است که چه عواملی بر شادکامی نوجوانان تأثیر میگذارد. شادکامی تحت تأثیر صفات روانشناختی و محیط زندگی فرد قرار میگیرد (کیم و چانگ، 2008؛ لیم و همکاران، 2015). بسته به ویژگیهای روانشناختی، افراد ممکن است واکنشهای متفاوتی به محیطهای زندگی مشابه نشان بدهند. به هر حال، با استناد به تحقیقات انجام شده، و نظریههای مختلف میتوان به چند عامل مهم و موثر در شادکامی از جمله؛ شخصیت و عزتنفس (چنگ و فورنهام، 2003). خودکارامدی[1] (تونگ و سونگ، 2004)، عواطف[2] (هیلز و ارگیل، 2001) و شیوههای تربیتی والدین (چان و کو، 2011) و جنسیت (دبیری، دلاور، صرامی، 1390؛ انوشهیی، پورشهریاری، ثنایی ذاکـر، 1387) اشاره کرد. هرز و گولن (1999) معتقدند که سبک فرزندپروری و کیفیت رابطه والدکودک اثر معناداری روی عزت نفس، شادکامی و بهزیستی افراد دارد. فرزندپروری به روشها و رفتارهای ویژه گفته میشود که جداگانه یا در تعامل با یکدیگر بر رشد کودک تأثیر میگذارد. در واقع پایه و اساس شیوه فرزند پروری مبین تلاشهای والدین برای کنترل و اجتماعی کردن کودکانشان است (بامریند،1991). بامریند(1991) سبکهای فرزندپروری را در سه طبقه قرار داده است: سبک مقتدرانه، مستبدانه و سهلگیرانه. مکوبی و مارتین (1983) سبکهای فرزندپروری را با توجه به دو بعد پاسخدهی(صمیمت و اطمینانبخشی)، و تقاضا (کنترل) تعریف کرده است. با توجه به این تعریف، والدین مقتدر هم پاسخگو هستند و هم کنترل میکنند. والدین مستبد کنترل میکنند اما پاسخگو نیستند. والدین سهل گیر پاسخگو هستند اما کنترل نمیکنند. تحقیقات نشان داده است که فرزندان والدین مقتدر در مقایسه با همسالان خود شایستگی و سازگاری روانشناختی بیشتری دارند (استنبرگ، بلت ایسنگارت، کافمن، 2006؛ اسمیتانا، کامپیون- بار، متزگر، 2006؛ سیمونز و کانجر، 2007). والدین مقتدر با شاخصهای مثبت بهزیستی روانشناختی مانند؛ رضایت از زندگی (میل وسکی، اسکلکتر، نیتر، کیهن، 2007؛ کار، 1387) خوشبینی (حسن، پاور، 2002)، امید، عزت نفس و منبع کنترل درونی (هیون، سیاروچی، 2008؛ دبیری و همکاران، 1390)، و شادکامی (فورنهام و چنگ، 2000؛ حسننیا، صدقپور، دماوندی، 1393؛ جعفرزاده، فرخی، سهرابی، 1394) رابطه مثبت و معناداری دارد. همچنین، روابط نزدیک عاطفی با والدین بر رضایت از زندگی و شادکامی کودکان و نوجوانان تأثیر میگذارد (اماتو، 1994). با این حال درگیری با والدین، مداخله بیش از حد والدین، عدم درک و تنبیه بدنی از عوامل تهدیدکننده بهزیستی روانشناختی نوجوانان میباشد (پروکتور، لینلی، مالتبی، 2009). هوش هیجانی[3] یکی از عوامل روانشناختی است که بر شادکامی تأثیر میگذارد. سالوی و مایر (1990) هوش هیجانی را به منزله توانایی ادراک عواطف و هیجانها، جهت دستیابی به هیجانهای سازندهای که به کار ارزیابی افکار، فهم عواطف و دانش عاطفی فرد میآید و پرورش احساسات و تحول هوشی را ممکن می سازد تعریف کردهاند. هوش هیجانی به افراد کمک میکند تا با درک احساسات دیگران، روابط اجتماعی بهتری برقرار کنند و دیدگاه مثبت و خوشبینانهای نسبت به خود و موقعیتی که با آن مواجه شدهاند داشته باشند (زیدنر و اولینک، 2010). تحقیقات نشان میدهند که هوش هیجانی بالا با بهزیستی نوجوانان رابطه مثبت و معناداری دارد آستین، ساکلوفسکی و ایگن، 2005؛ لی، کیم و پارک، 2012). همچنین، پژوهشها نشان دادهاند که هوش هیجانی شامل خودآگاهی، خود کنترلی، هوشیاری اجتماعی و مهارتهای اجتماعی است، که میتواند افراد را در رویارویی با مقتضیات روزمره و فشارهای محیطی یاری دهد (فریدریکسون، پتریدز، سیموندز، 2012)، موجبات بهزیستی و کاهش رفتارهای انحرافی را فراهم آورد (براکت، مایر، وارنر، 2004) و شادکامی را افزایش دهد (فورنهام و کریستوفرو، 2007؛ ابراهیمیمقدم و فکرتی، 1394؛ حسننیا و همکاران، 1393؛ مزین، 1392؛ قلتاش، صالحی و بهمئی، 1390). از اینرو هوش هیجانی یک توان مهم غیرشناختی قابل تغییر بوده و شامل تأثیر متقابل هیجان و شناخت است که منجر به عملکرد سازگارانه میشود (سالوی و گراول، 2005). در ایران پژوهشها در مورد رابطه سبکفرزند پروری و هوش هیجانی با شادکامی به ندرت انجام شده است و به تعیین سهم این عوامل در پیشبینی شادکامی پرداخته نشده است. به عبارت دیگر، با وجود پژوهشهای متعدد، جای پژوهشی که بتواند به طور همزمان این روابط را بررسی کند خالی است. لذا با توجه به حرکت روان شناسی مثبتنگر درسالهای اخیر در مورد نقش این متغیرها در شادکامی، پژوهش حاضر در صدد آن است تا یافتههای پراکنده در حوزه سبکهای فرزندپروری، هوش هیجانی و شادکامی را یکپارچه کند و به بینش تازهای دست یابد. با توجه به مطالب ذکر شده و نقش متغیرهای نامبرده در شادکامی، هدف از انجام این پژوهش، تعیین سهم هر یک از متغیرهای سبکهای فرزندپروری و هوش هیجانی در پیشبینی شادکامی دانشآموزان بود.
روش روش پژوهش، جامعه آماری و نمونه: روش پژوهش همبستگی است. جامعه آماری پژوهش تمامی دانشآموزان دختر و پسر مقطع متوسطه شهر نورآباد ممسنی تشکیل میدادند که در سال تحصیلی 1394-1393، مشغول به تحصیل بودهاند. از کل جامعه 385 نفر به روش نمونهگیری تصادفی خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدند. به این صورت که ابتدا، 4 مدرسه دخترانه و 4 مدرسه پسرانه، و از هر مدرسه 2 کلاس به صورت تصادفی انتخاب و پس از هماهنگیهای لازم با مدیر مدرسه و معلم مربوطه، پرسشنامهها در بیندانشآموزان کلاس توزیع و پس از تکمیل جمعآوری شدند. پس از بررسی پرسشنامهها، پرسشنامههای ناقص کنار گذاشته شدند و در نهایت 345 پرسشنامه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. از کل آزمودنیها تعداد 194 (2/56 درصد) پسر و 151(8/43 درصد) نفر دختر بودند. ابزارهای سنجش: پرسشنامه شادکامی آکسفورد: پرسشنامه شادکامی آکسفورد[4] توسط آرگیل و لو (1990) تدوین یافته و دارای 29 سئوال است که پنج بعد رضایت، خلق مثبت، سلامتی، کارآمدی و عزت نفس را مورد سنجش قرار میدهد. سئوالات این پرسشنامه 4 گزینهای بوده و گزینههای آن به ترتیب از پرسشنامه اقتداروالدین[5]: این پرسشنامه دارای30 سؤال است و به طور نظری بر سنخ شناسی سبک فرزندپروری بامریند مبتنی است. هر سبک دارای10 سؤال و به صورت مقیاس پنج درجهای لیکرت است. این پرسشنامه سه شیوه فرزند پروری را میسنجد.10 پرسش، شیوه مقتدرانه،10 پرسش، شیوه مستبدانه و10 پرسش، شیوه سهلگیرانه. این پرسشنامه در پژوهشهای متعددی مورد بررسی قرار گرفته و اعتبار و روایی آن در حد مطلوبی گزارش شده است. ضرایب پایایی قابل قبولی توسط بوری (1991) برای این آزمون گزارش شده است. این ضرایب برای مادران قاطع 78/0، مادران مستبد 86/0، مادران سهلگیر 81/0 گزارش شده است. ضرایب ثبات درونی هر بعد از پرسشنامه هم توسط بوری برای مادران سهلگیر75/0، مادران مستبد 85/0، مادران قاطع 82/0، پدران سهلگیر 74/0، پدران مستبد87/0، و پدران قاطع 85/0 به دست آمده است (بوری،1991). وی همچنین روایی تشخیصی این پرسشنامه را معتبر گزارش کرده است. دبیری و همکاران (1390) ضرایب پایایی خرده مقیاسها به روش همسانی درونی محاسبه و برای خرده مقیاسهای سبک فرزندپروری سهلگیر، مستبد و قاطع به ترتیب برابر با 66/0، 71/0، و 66/0 گزارش کردهاند. در پژوهش حاضر، پایایی با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 78/0 به دست آمده است. پرسشنامة هوش هیجانی[6]:این پرسشنامه توسط پترایدز و فورنهام (2001) برای اندازهگیری هوش هیجانی ساخته شده است. این پرسشنامه دارای30ماده و از نــوع بســته پاســخ میباشد. فرم کوتاه آن دارای4 مؤلفة خوشبینی، درک و ارزیابی عواطف خود و دیگران، خودآگاهی و مهارتهای اجتماعی است. در این پرسشنامه به هر سؤال در یک مقیاس هفت درجهای از کاملاً موافقم (1) تا کاملاً مخالفم (7) نمره داده میشود که با جمع نمرههای بدست آمده از هر ماده نمره کل مقیاس به دست میآید. در پژوهش سیاروچی، چان و بیگر(2001) ضریب همسانی درونی به روش آلفای کرونباخ برای این مقیاس81/0گزارش شده است. احمدی ازغندی، فراست معمار، تقوی و ابوالحسـنی(1385) اعتبار این مقیاس را با روشهای همسانی درونی و بازآزمایی به ترتیب برابر با 76/0 و 71/0 گزارش کردند. در پژوهش حاضر ضریب پایایی با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 86/0 به دست آمده است. روش اجرا و تحلیل: در این پژوهش محقق پس از انجام هماهنگی با مدیران مدارس، به شکل حضوری نسبت به توزیع پرسشنامهها اقدام نمود. دستورالعمل و توضیحات یکسان قبل از اجرا ارائه میشد. زمان اجرای پرسشنامهها 25 دقیقه بود ولی چنانچه شرکتکنندگان زمان بیشتری نیاز داشتند، وقت بیشتری به آنها داده میشد. به منظور تجزیه دادهها، جهت بیان شاخصهای توصیفی از میانگین و انحراف استاندارد، به منظور مقایسه شادکامی با توجه به متغیر جنسیت از آزمون t برای گروههای مستقل و جهت بیان همبستگی و پیشبینی میزان سهم هر یک از متغیرهای پیشبین در پیشبینی متغیر ملاک از روشهای ماتریس همبستگی و تحلیل رگرسیون گام به گام با استفاده از نرم افزار
یافتهها در این بخش به بررسی یافتههای پژوهش پرداخته شده است. شرکتکنندگان 345 دانشآموز مقطع متوسطه بودند. 131 نفر از شرکتکنندگان دانشآموزان کلاس اول، 112 نفر کلاس دوم و 102 نفر کلاس سوم دبیرستان بودند. 56 درصد شرکتکنندگان پسر(194 نفر) و 44 درصد شرکتکنندگان دختر (151 نفر) بودند. یافتههای حاصل از این پژوهش که با استفاده از آزمون t مستقل، روش همبستگی و تحلیل رگرسیون گام به گام به دست آمد در جداول (1) الی (4) گزارش شده است.
جدول 1. نتایج آزمون t مستقل برایمقایسهشادکامیبیندوجنس
چنانچه از جدول (1) مشاهده میشود در نمره شادکامی، میانگین پسران (33/62) به طور معناداری
جدول 2. شاخصهایتوصیفی و ضرایب همبستگی سبکهای فرزندپروری ادارک شده و هوش هیجانی با شادکامی به تفکیک جنسیت
با توجه به جدول (2) نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان میدهد که برای دانشآموزان پسر، شادکامی با سبک فرزندپروری مقتدر دارای رابطه 56/0 و با سبک فرزندپروری سهلگیرانه دارای رابطه 33/0، با خودآگاهی دارای رابطه 54/0، با خوشبینی دارای رابطه 36/0، با مهارتهای اجتماعی دارای رابطه 46/0 و با درک و ارزیابی عواطف دارای رابطه 34/0 میباشد. همچنین نتایج ضریب همبستگی برای دانشآموزان دختر نشان میدهد که، شادکامی با سبک فرزندپروری سهلگیرانه دارای رابطه 18/0، با خودآگاهی دارای رابطه 29/0، با خوشبینی دارای رابطه 29/0، با مهارتهای اجتماعی دارای رابطه 33/0 و با درک و ارزیابی عواطف دارای رابطه 28/0 میباشد. این ضرایب همبستگی از لحاظ آماری در سطح 01/0 معنادار بوده و نشانگر آن است که با بالا رفتن نمرات سبک فرزندپروری مقتدر و سهلگیرانه، و نیز مؤلفههای هوش هیجانی؛ خودآگاهی، خوشبینی، مهارتهای اجتماعی و درک و ارزیابی عواطف، شادکامی دانشآموزان در هر دو جنس نیز افزایش مییابد. به علاوه نتایج نشان داد که در هر دو جنس سبک فرزندپروری مستبد با شادکامی رابطه معناداری ندارد. پس از بررسی مفروضههای رگرسیون چندگانه و حصول اطمینان از برقراری مفروضهها، به منظور تعیین نقش سبکهای فرزندپروری و هوش هیجانی در پیشبینی شادکامی از رگرسیون چندگانه به روش گام به گام استفاده شد. نتایج در ادامه برای هرگروه جداگانه ارائه شده است. قابل ذکر است که در نمونه داده پرتی وجود نداشت و توزیع نرمال بود. همچنین به منظور بررسی استقلال خطاها از آماره دوربین واتسون استفاده شد. نتایج نشان داد مفروضه استقلال برقرار است (78/1=DW). مفروضه همخطی چندگانه از طریق آماره تلرانس(92/0) و همچنین تورم واریانس (08/1) بررسی شد. نتایج نشان میدهد همخطی چندگانه بین متغیرهای مستقل وجود ندارد.
جدول 3.خلاصه مدل رگرسیون گام به گام برای پسران
01/0≥P**
با توجه به معنیداری مقدار آزمون F درمدل نهایی(31/64) در سطح خطای کوچکتر از 01/0 میتوان نتیجه گرفت که مدل رگرسیونی تحقیق مرکب از سه متغیر پیشبین و یک متغیر ملاک مدل خوبی بوده و متغیرهای پیشبین قادرند تغییرات شادکامی را تبیین کنند. متغیر سبک مقتدرانه در مدل نهایی، با بتای 56/0 بالاترین تأثیر رگرسیونی روی متغیر شادکامی را دارد و میتوان نتیجه گرفت که به ازای یک واحد افزایش در متغیر سبک مقتدرانه، شادکامی پسران به میزان 56/0 واحد افزایش خواهد یافت. همچنین، علاوه بر متغیر سبک مقتدرانه، متغیرهای خودآگاهی و سهلگیرانه به ترتیب با بتای 41/0 و 20/0 قادر به پیشبینی شادکامی پسران بودند. هستند.
جدول 4. خلاصه مدل رگرسیون گام به گام برای دختران
01/0≥P**
نتایج ارایه شده در جدول(4) نشان میدهد که در گام اول، متغیر مهارتهای اجتماعی وارد تحلیل شده و 11 درصد از واریانس شادکامی دانشآموزان دختر را تببین نموده است. در گام دوم با اضافه شدن متغیر سبک مقتدرانه، میزان واریانس تبیین شده از 11 درصد به 17 درصد افزایش یافته است. بنابراین مجموعاٌ 17 درصد از واریانس شادکامی دانشآموزان دختر توسط متغیرهای مهارتهای اجتماعی و سبک مقتدرانه تبیین شده است. با توجه به معنیداری مقدار آزمون F درمدل نهایی (71/14) در سطح خطای کوچکتر از 01/0 میتوان نتیجه گرفت که مدل رگرسیونی تحقیق مرکب از دو متغیر پیشبین و یک متغیر ملاک مدل خوبی بوده و متغیرهای پیشبین قادرند تغییرات شادکامی را تبیین کنند. متغیر مهارتهای اجتماعی در مدل نهایی، با بتای 33/0 بالاترین تأثیر رگرسیونی روی متغیر شادکامی را داشت. و میتوان نتیجه گرفت که به ازای یک واحد افزایش در متغیر مهارتهای اجتماعی، شادکامی دختران به میزان 33/0 واحد
بحث هدف پژوهش تعیین سهم سبکهای فرزندپروری و هوش هیجانی در پیشبینی شادکامی دردانشآموزان بود. یافتهها نشان داد که بین سبک فرزندپروری مقتدرانه، سهلگیرانه، و مؤلفههای هوش هیجانی؛ خودآگاهی، خوشبینی، مهارتهای اجتماعی و درک و ارزیابی عواطف با شادکامی رابطه مثبت معنادار وجود دارد. همچنین نتایج حاکی از تفاوت معنادار شادکامی در میان دختران و پسران بود. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که50 درصد از واریانس شادکامی دانشآموزان پسر توسط متغیرهای سبک مقتدرانه، خودآگاهی و سبک سهلگیرانه تبیین شده است. متغیرهای سبک مقتدرانه، خودآگاهی و سهلگیرانه به ترتیب با بتای 56/0، 41/0 و 20/0 قادر به پیشبینی شادکامی پسران بودند. این نتایج با یافتههای فورنهام و چنگ(2000)، استنبرگ و همکاران(2006)، حسننیا و
همکاران(1393) و جعفرزاده و همکاران(1394) همسو است. اسمیتانا و همکاران (2006) در تحقیقات خود نشان دادند که فرزندان والدین مقتدر در مقایسه با همسالان خود شایستگی و سازگاری روانشناختی بیشتری دارند. در پژوهش حاضر بهترین پیامد یعنی شادکامی مربوط به نوجوانان خانوادههایی است که سبک فرزندپروری مادر، مقتدرانه بوده است. سبک مقتدرانه نتیجه پاسخگویی و کنترل به صورت توامان است و شاید علت پیامدهای مثبت سبک مقتدرانه این باشد که فرزندان، کنترل بالا همراه با پاسخگویی را نشانهی اهمیت و رسیدگی والدین می دانند (سیمونس و کانجر، 2007). چنانکه آماتو(1994) نشان داد روابط نزدیک عاطفی با والدین بر رضایت از زندگی و شادکامی کودکان و نوجوانان تأثیر میگذارد. با این حال درگیری با والدین، مداخله بیش از حد والدین، عدم درک و تنبیه بدنی از عوامل تهدیدکننده بهزیستی روانشناختی نوجوانان است (پروکتور و همکاران، 2009). فرزندان والدین مقتدر میآموزند که تعارض وقتی به بهترین وجه رفع میشود که نظرهای طرف مقابل در یک مذاکره دوستانه به حساب آورده شود. این مجموع مهارتها باعث حل مشکل به صورت مشترک و موثر شده و روابط خوبی با همسالان را سبب شده و در نهایت به تشکیل یک شبکه خوب اجتماعی حمایت اجتماعی منجر میشود (کار ، 1387). و این خود منجر به هیجان مثبت و افزایش شادکامی میشود. بامریند نشان داد که فرزندان والدین مقتدر، بسیار خوب پرورش مییابند و شاد و سر حال هستند. با توجه به ابعاد پاسخگویی و کنترل در نظریه بامریند میتوان گفت بعد پاسخگویی که حاکی از میزان گرمی والدین و حمایت از کودک است موجب افزایش توان ابراز وجود، اعتماد به نفس بالا و احساس ارزشمندی در کودک میشود. والدین مقتدری که پاسخگو هستند و کنترل متوسطی را اعمال میکنند، در تحول شایستگی اجتماعی فرزندان خود در مقایسه با شیوههای فرزندپروری سهلگیرانه و مستبدانه به میزان بیشتری تسهیل کننده هستند. سبک سهلگیرانه از دیگر متغیرهایی بود که با بتای 20/0 قادر به پیشبینی شادکامی در پسران بود. این یافته با پژوهش دبیری و همکاران، 1390؛ جعفرزاده و همکاران (1394) همسو است. در تبیین این یافته سیمونز و کانجر(2007) چنین استدلال میکند که سبک فرزندپروری سهلگیرانه، حاصل محبت بالا و کنترل پایین است که به نوعی پذیرش بیقید و شرط نوجوان از طرف والدین است از اینرو کنترل پایین از سوی والدین بهترین هدیه به نوجوانی است که در جستجوی استقلال است. بنابراین با توجه به فرهنگ حاکم بر جامعه ایرانی و ارزش قائل شدن برای فرزندان پسر، خانوادهها سعی میکنند برای شادی و نشاط بیشتر پسران خود استقلال بیشتری به آنها بدهند. همچنین نتایج نشان داد خودآگاهی از مؤلفه هوش هیجانی بعد از سبک مقتدرانه، قویترین پیشبینی کننده شادکامی در پسران است. این یافته که هوش هیجانی نقش مهمی در شادکامی دارد با نتایج پژوهشهای انجام شده لی و همکاران (2012)، فریدریکسون و همکاران (2012)، سالوی و گراول (2005)، حسننیا و همکاران (1393)، ابراهیمی مقدم و فکرتی(1394) و قلتاش و همکاران (1390) همسو است. ابراهیمی مقدم و فکرتی (1394) در پژوهشی دریافتند که مؤلفه خودآگاهی هیجانی بیشترین مقدار پیشبینیکنندگی و تبیینکنندگی حالات روانشناختی مثبت را دارا بوده است. نظریهپردازان هوش هیجانی بر این باورند که هوش هیجانی یک توان مهم غیرشناختی قابل تغییر بوده که منجر به عملکرد سازگارانه و شادکامی میشود(سالوی و گراول،2005). گلمن (1998) معتقد است که افراد با هوش هیجانی، توانایی شناخت و کنترل احساسات خود که منجر به شناسایی عواطف مثبت و منفی خود شده و در زمان تجربه عواطف منفی، قدرت سازگاری و تفکر بیشتری داشته باشند این انعطافپذیری به آنها کمک میکند تا حتی در زمانی که محیط شاد نیست، بتوانند خود را شاد نگه دارند. در نهایت نتایج این پژوهش نشان داد 17 درصد از واریانس شادکامی دانشآموزان دختر توسط متغیرهای مهارتهای اجتماعی و سبک مقتدرانه تبیین شده است. متغیر مهارتهای اجتماعی با بتای33/0 قویترین پیشبینیکننده شادکامی دختران است و بعد از آن سبک فرزندپروری مقتدرانه با بتای 25/0 قرار دارد. سایر متغیرهای دیگر قادر به پیشبینی شادکامی در دختران نبودند. این نتایج با یافتههای فورنهام و چنگ(2000)، استنبرگ و همکاران (2006)، حسننیا و همکاران (1393) و جعفرزاده و همکاران(1394) همسو است. البته در تبیین این یافته که مهارتهای اجتماعی پیشبینی کننده قوی شادکامی در دختران است میتوان گفت شادکامی مستلزم سطحی از مهارت در روابط اجتماعی است که این مهارت در دختران بیشتر است. مهارتهای اجتماعی باعث میشود که فرد بتواند با دیگران به راحتی زندگی کند و مسئولیتهای اجتماعی مربوط به نقش خود را بپذیرد و از شادی و نشاط بیشتری بهرمند شود. به عبارت دیگر نقص مهارتهای اجتماعی عامل تعیینکنندهای در افزایش مسائل روحی و ذهنی افراد است. از سوی دیگر افراد با هوش هیجانی، توانایی برقراری ارتباط مطلوب با دیگران را دارند که همین امر باعث می شود به خوبی احساسات آنها را درک نمایند، با آنها همدل شوند و رابطه رضایت بخشی داشته باشند ( مزین، 1392). یکی از نکاتی که در این پژوهش به چشم میخورد تفاوت قدرت تبیین شادکامی در پسران و دختران است. این نتیجه به تفاوت میزان شادکامی در دختران و پسران برمیگردد زیرا نتایج نشان داد که شادکامی پسران به طور معناداری بیشتر از دختران است. احتمالاٌ طرحوارههای شناختی متفاوت دختران و پسـران دربـارة وضـعیتها و موقعیتهای خاص و نیز انتظارات نقش جنسیتی که در دو جـنس متفـاوت اسـت میتواند تا حدی توضیح دهنده شادکامی بیشتر پسران نسبت به دختران باشد. به نظر میرسد یکی از دلایل شادکامی کمتر دختران این باشد که آنها دختر بودن خود را بـا نـوعی شـهروند درجـه دوم بودن ادراک میکنند. در واقع دختران در نگاه فرهنـگ و جامعـه بـه دو شـاخهای زنی. مردی، همواره فروتر و با نوعی نادیده انگاشته شدن همراه بودهانـد. نتـایج پـژوهش انوشـهیی و همکاران( 1387) نشان داد که بین الگوی مراقبت والدینی ادراک شده توسط فرزند با میزان احساس شرم رابطة معنادار و منفی وجود دارد و بین الگوی حمایت افراطی والدین با احساس شرم رابطة همبستگی معنادار و مثبت وجود دارد. بـین الگوهای تربیتی مذکور با احساس گناه رابطة معناداری وجود نداشت. نتایج حاصـل از تحلیـل رگرسیون گام به گام در پژوهش مذکور نشـان داد کـه حمایـت افراطـی پـدر، مراقبـت پـدر و حمایت افراطی مادر مهمترین پیشبینی کنندههای احساس شرم در فرزند دختـر هسـتند. ایـن تبیین تلویحاً بیان میدارد که دختران همواره با رفتارهایی مواجه میشوند که استقلال و فردیت آنها را به رسمیت نشناخته و این رفتارها تصویری ایجاد میکنند که گویی دختر بـودن همـراه است با مخاطره و تهدید. به هر حال، در تبیین یافتههای پژوهش میتوان گفت از تأثیرات کارکرد نقشها و روشهای تربیتی صحیح والدین در خانواده این است که فرصتهایی برای فرزندان فراهم میشود که قابلیتها واستعدادهای خود را بشناسند و در جهت خودشکوفایی گام بردارند. اتخاذ چنین روشی باعث میشود که وقت و انرژی آنها به گون بهینه صرف امور مثبت گردد. پرداختن به امور مثبت و داشتن احساس این که والدین همواره نقش حمایتی دارند، به نوبه خود باعث میشود که احساس شادکامی در فرزندان شکل بگیرد. این پژوهش نیز همانند سایر پژوهشها دارای محدودیتهایی است که ایجاب مینماید در تعمیم نتایج به آنها توجه شود. از محدودیتهای پژوهش این است که پژوهش بر روی دانشآموزان شهر نورآباد ممسنی انجام شده و تنها ابزار پژوهش پرسشنامه بوده است بنابراین در تعمیم نتایج به سایر گروهها باید احتیاط صورت گیرد نمود. از محدودیت دیگر این پژوهش، این بود که این مطالعه از نوع همبستگی بوده، بنابراین استنباط علی از نتایج باید با احتیاط صورت گیرد. در مجموع، از آنجا که سبک فرزندپروری مقتدرانه و مؤلفههای هوش هیجانی مخصوصاٌ خودآگاهی و مهارتهای اجتماعی در شادکامی افراد نقش تعیینکنندهای دارند لذا پیشنهاد میشود در زمینه آموزش روشهای فرزندپروری مثبت به والدین و متوجه ساختن والدین در نحوه فرزندپروری توجه بیشتری شود.. همچنین پرورش هوش هیجانی و تاکید بر مؤلفههای آن به ویژه خودآگاهی و مهارتهای اجتماعی در خانواده و مدرسه پیشنهاد میگردد. این امر به نوبه خود میتواند در شکلگیری زمینه شادکامی دانشآموزان نیز مؤثر باشد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ابراهیمی مقدم ح، فکرتی، م. (1394). تعیین سهم مؤلفههای هوش هیجانی و سبکهای فرزند پروری در پیش بینی حالات روان شناختی مثبت،فصلنامهعلمی پژوهشیدانشگاهعلومپزشکیلرستان، 17(1)، 94-87. احمدی ازغندی، ع؛ فراست معمار، ف؛ تقوی، ح؛ ابوالحسـنی، آ.(1385). روایی و اعتبار پرسشنامه هوش هیجانی پترایدز و فارنهام، فصلنامه روانشناسان ایرانی، 3(10)، 168-157. انوشهیی، م، پورشهریاری، م، ثنایی ذاکـر، بـ. (1387). بررسـی رابطـة بـین ادراک دختران از الگوهای تربیتی والدینشان با احساس شرم و گناه در آنها، پژوهشهای مشاوره، 7(27)، 26-7. جعفرزاده، ن، فرخی، ن؛ سهرابی، ف. (1394). رابطه شیوههای فرزندپروری و تاب آوری با شادکامی دانش آموزان، فصلنامه روانشناسی تربیتی، 13(37)، 81-67. حسن نیا، س؛ صالح صدق پور، ب؛ دماوندی، م.ج. (1393). مدل یابی رابطه ساختاری هوش هیجانی و شادکامی با واسطه گری خودکارآمدی و خودتنظیمی تحصیلی، دو فصلنامه آموزش و یادگیری، 6(2)، 60-32. دبیری، س؛ دلاور، ع؛ صرامی، غ. (1390). نقش پیش بینی کننده سبکهای فرزندپروری و حرمت خود در شادکامی دانشجویان،فصلنامهروانشناسیتربیتی، 7 (20 )، 16-1. عباسزاده، م؛ علیزاده اقدم، م؛ کوهی، ک؛ پروین علیپور، پ. (1392). انواع سرمایه ها و نقش آنها در تبیین شادکامی دانشجویان، فصلنامه رفاه اجتماعی، 13(51)، 244-215. علی پور، ا؛ نوربالا، ا. (1378). بررسی مقدماتی پایایی و روایی پرسشنامة شادکامی آکسفورد در دانشجویان دانشگاههای تهران، مجلهاندیشهورفتار ، 5(1و 2)، 65-55. قلتاش، ع، صالحی، م، بهمئی، س. (1390). رابطه هوش هیجانی با فرسودگی شغلی و شادکامی مدیران مدارس شهر مرودشت، فصلنامه رهبری و مدیریت آموزشی، 5(2)، 135-117. کار، الن. (1387). روانشناسی مثبت: علم شادمانی و نیرهای انسان، ترجمه حسن پاشا شریفی، باقرثنایی، جعفر نجفی زند، تهران: سخن.مزین، علیرضا. (1392). رابطۀ هوش هیجانی و شادکامی. ماهنامۀمهندسیمدیریت، 16(51)، 61-59. Amato, P. R. (1994). Father-child relations, mother-child relations, and offspring psychological well-being in early adulthood. Journal of Marriage and the Family, 1031-1042. Argyle, M., & Lu, L. (1990). Happiness and social skills. Personality and Individual Differences, 11(12), 1255-1261. Austin, E. J. Saklofske, D. H., & Egan, V. (2005). Personality, well-being and health correlates of trait emotional intelligence. Personality and Individual Differences, 38(3),547-558. Baumrind, D. (1991). The influence of parenting style on adolescent competence and substance use. The Journal of Early Adolescence, 11(1), 56-95. Brackett, M. A., Mayer, J. D., & Warner, R. M. (2004). Emotional intelligence and its relation to everyday behaviour. Personality and Individual Differences, 36(6), 1387-1402. Buri, J. R. (1991). Parental authority questionnaire. Journal of Personality Assessment, 57(1), 110-119. Buss, D. M. (2000). The evolution of happiness. American Psychologist, 55(1), 15. Chan, T. W., & Koo, A. (2011). Parenting style and youth outcomes in the UK. European Sociological Review, 27(3), 385-399. Cheng, H., & Furnham, A. (2003). Personality, self-esteem, and demographic predictions of happiness and depression. Personality and Individual Differences, 34(6), 921-942. Ciarrochi, J., Chan, A. Y., & Bajgar, J. (2001). Measuring emotional intelligence in adolescents. Personality and Individual Differences, 31(7), 1105-1119. Frederickson, N., Petrides, K. V., & Simmonds, E. (2012). Trait emotional intelligence as a predictor of socioemotional outcomes in early adolescence. Personality and Individual Differences, 52(3), 323-328. Furnham, A., & Cheng, H. (2000). Perceived parental behaviour, self - esteem and happiness. Social Psychiatry and Psychiatric Epidemiology, 35(10), 463-470. Furnham, A., & Christoforou, I. (2007). Personality traits, emotional intelligence, and multiple happiness. North American Journal of Psychology, 9(3), 439-462. Hasan, N., & Power, T. G. (2002). Optimism and pessimism in children: A study of parenting correlates. International Journal of Behavioral Development, 26(2), 185-191. Heaven, P., & Ciarrochi, J. (2008). Parental styles, gender and the development of hope and self‐esteem. European Journal of Personality,22(8), 707-724. Herz, L., & Gullone, E. (1999). The relationship between self-esteem and parenting style a cross-cultural comparison of Australian and Vietnamese Australian adolescents. Journal of Cross-Cultural Psychology, 30(6), 742-761. Hills, P., & Argyle, M. (2001). Emotional stability as a major dimension of happiness. Personality and Individual Differences, 31(8), 1357-1364. Kim, J. Y., & Chung, H. J. (2008). A study on factors influencing the quality of life for adolescents. Social Welfare Review, 13(1), 171-190. Lee, K. M., Kim, Y. T., & Park, J. H. (2012). Influence of Psychological Well-being on Highschool Student's Emotional intelligence and Interior-Exterior Control. Journal of the Korea Academia-Industrial Cooperation Society, 13(3), 1027-1034. Lim, S. A., You, S., & Ha, D. (2015). Parental emotional support and adolescent happiness: Mediating roles of self-esteem and emotional intelligence. Applied Research in Quality of Life, 10(4), 631-646. Maccoby, E. E., & Martin, J. A. (1983). Socialization in the context of the family: Parent-child interaction. In P. H. Mussen(ed). Handbook of child psychology:Formerly Carmichael's Manual of child psychology. New York: Wiley. Milevsky, A., Schlechter, M., Netter, S., & Keehn, D. (2007). Maternal and paternal parenting styles in adolescents: Associations with self-esteem, depression and life-satisfaction. Journal of Child and Family Studies, 16(1), 39-47. Petrides, K. V., & Furnham, A. (2001). Trait emotional intelligence: Psychometric investigation with reference to established trait taxonomies. European journal of personality, 15(6), 425-448. Pressman, S. D., & Cohen, S. (2005). Does positive affect influence health? Psychological Bulletin, 131(6), 925. Proctor, C. L., Linley, P. A., & Maltby, J. (2009). Youth life satisfaction: A review of the literature. Journal of happiness studies, 10(5), 583-630. Robbins, M., Francis, L. J., & Edwards, B. (2010). Happiness as stable extraversion: internal consistency reliability and construct validity of the Oxford Happiness Questionnaire among undergraduate students. Current Psychology, 29(2), 89-94. Salovey, P., & Grewal, D. (2005). The science of emotional intelligence. Current Directions In Psychological Science, 14(6), 281-285. Salovey, P., & Mayer, J. D. (1990). Emotional intelligence. Imagination, Cognition And Personality, 9(3), 185-211. Simons, L. G., & Conger, R. D. (2007). Linking mother–father differences in parenting to a typology of family parenting styles and adolescent outcomes. Journal of Family Issues, 28(2), 212-241. Smetana, J. G., Campione-Barr, N., & Metzger, A. (2006). Adolescent development in interpersonal and societal contexts. Annual Review of Psychology., 57, 255-284. Steinberg, L., Blatt‐Eisengart, I., & Cauffman, E. (2006). Patterns of competence and adjustment among adolescents from authoritative, authoritarian, indulgent, and neglectful homes: A replication in a sample of serious juvenile offenders. Journal of Research on Adolescence, 16(1), 47-58. Tong, Y., & Song, S. (2004). A study on general self-efficacy and subjective well-being of low SES college students in a Chinese university. College Student Journal, 38(4), 637. Zeidner, M., & Olnick-Shemesh, D. (2010). Emotional intelligence and subjective well-being revisited. Personality and Individual Differences, 48(4), 431-435.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 5,427 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 2,593 |