تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,659 |
تعداد مقالات | 13,576 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,258,236 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,310,993 |
ضرورت تصحیح مجدد کتاب معارف بهاءولد | ||
پژوهشهای ادب عرفانی | ||
مقاله 5، دوره 11، شماره 1 - شماره پیاپی 32، اردیبهشت 1396، صفحه 91-116 اصل مقاله (891.47 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jpll.2017.21599 | ||
نویسنده | ||
بهمن نزهت* | ||
دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایران | ||
چکیده | ||
معارف بهاءولد به اهتمام بدیعالزمان فروزانفر، با تمرکز بر چهار نسخة خطی برای نخستین بار در سال 1333 شمسی بهصورت علمی و انتقادی تصحیح و منتشر شد. مصحح سعی کرده است اجزای سهگانة معارف را بهصورت روایتی واحد تصحیح کند؛ اما در این تصحیح از مقابلة نسخة چاپی او با دیگر نسخههای کهن و گاه اخیراً شناساییشده نشانی نیست. این موضوع گویا به سبب نبود فرصت کافی برای شناسایی نسخههای کامل و معتبر کتاب معارف بوده است. از سوی دیگر برخی کاستیها در مراحل نسخهشناسی، شیوة تصحیح و ویرایش متن، ابهامهایی در متن ایجاد کرده است که خوانش و فهم آن را برای خواننده دشوار میکند. در این پژوهش علاوهبر نقد و بررسی نسخههای خطی معارف، نخست، نسخههای خطی کاربردی فروزانفر بهطور کامل معرفی میشود؛ سپس برخی از نواقص و کاستیهای این تصحیح با استناد به نسخة کهن ایاصوفیا و نسخة نویافتة کتابخانة قونیه بیان خواهد شد. | ||
کلیدواژهها | ||
بهاءولد؛ تصحیح انتقادی؛ معارف؛ نسخه شناسی؛ نسخة خطی | ||
اصل مقاله | ||
بهاءولد (628 ـ 545 ق) عارف بزرگی است که در شکلگیری آراء واندیشههای عرفانی فرزند نامدار خود، مولوی تأثیر بسزایی داشته است. او در بیان معارف و حقایق عرفانی، سرآمد روزگار خود بود و در میان همعصران خود به لقب سلطانالعلماء شهرت داشت (سپهسالار، 1368: 22ـ20)؛ (افلاکی، 1362، ج1: 10ـ 9). بهاءولد در زمان سکونتش در بلخ، معارف عرفانی را با فروتنی کامل در مجالس وعظ و حکمت، به طالبان و سالکان راستین عرضه میکرد. مجموعة سخنان بهاءولد را شاگردان و اطرافیان او بعد از درگذشتش در مجموعهای گرد آوردند و از آن با عنوان «معارف» یاد کردند. افلاکی نیز در مناقبالعارفین از مجموعة سخنان بهاءولد با عنوان «معارف» یاد میکند و بر آن است که مولانا این کتاب را پیوسته مطالعه میکرد: «روزی خدمت مولانا قطبالدین شیرازی رحمه الله علیه به زیارت مولانا آمده بود و حضرتش به معارف پدر کریم خود گرم شده بود» (افلاکی، 1362: ج1/ 176 ). در میان متون عرفانی فارسی، معارف بهاءولد، تنها اثری است که نخستین بار نام خاص معارف بدان اختصاص یافته است. بهاءولد در معارف برای تبیین برتری شریعت، بهصورت خطیبی جدی و توانا ظاهر میشود و در تفسیر آیات، احادیث، تعبیر مفاهیم ذهنی و تبیین نکات باریک و ژرف عرفانی توانایی شگرفی از خود نشان میدهد. کتاب معارفدربردارندة گزارشهای احوال باطنی و جزئیات زندگی عرفانی و روزمرة بهاءولد است؛ همچنین نتیجة مشاهدات روحانیِ شکلگرفته بر پایة اندیشههای دینی و اعتقادی او، در آن موجود است. جلد اول معارف، نخستین بار در سال 1333 شمسی به اهتمام بدیعالزمان فروزانفر بهصورت علمی و انتقادی و همراه با مقدمهای دربارة ارزش و اهمیت ادبی و عرفانی این اثر به چاپ رسید. معارف بر اساس این چاپ، مشتمل بر سه دفتر مستقل و مجزاست. هر دفتر از فصلهای مستقل و متعددی تشکیل میشود؛ فروزانفر در زمان تصحیح، این فصول را شمارهگذاری کرده است. بنابر شمارش او این سه دفتر در مجموع 268 فصل است. فروزانفر در تصحیح علمی این اثر بسیار کوشیده است؛ اما باز کاستیها و نواقصی در متن وجود دارد که گاهی خوانش و فهم آن را برای خوانندگان و علاقهمندان این کتاب، دشوار میکند. باتوجه به ساختار ادبیعرفانی منحصربهفرد معارف، همانند ساخت نحوی، ساختار جملات، واژههای نادر، حالات و تجارب پیچیده و عمیق عرفانی، داشتن متنی منقّح و صحیح از این اثر ارزشمند ضروری به نظر میرسد. در این نوشته افزونبر توجه به مباحث نسخهشناسی معارف و شیوة تصحیح آن، برخی از نواقص این تصحیح علمی و انتقادی نیز توضیح داده میشود. نسخة کهنی از جزو چهارم معارف در کتابخانة موزة قونیه وجود داشت؛ نسخة عکسی آن در اختیار فروزانفر گذاشته شد و او آن را در سال 1336 شمسی با عنوان «جلد دوم معارف» چاپ کرد. نسخة قونیه منحصر به یک نسخة خطی است که اول و آخر آن افتاده است و تاریخ کتابت ندارد، ازاینرو تصحیح جزو چهارم معارف بهصورت تک نسخهای صورت گرفته است. تصحیح و ویرایش جدید جزو چهارم، اخیراً به اهتمام ساسان زندمقدم انجام شد؛ مصحح در مقدمة کتاب دربارة قدمت و اصالت نسخه قونیه و همچنین کاستیهای نسخة عکسی قونیه، یعنی نسخة اساس کار فروزانفر، نکات درخوری را مطرح کرده است (رک. بهاء ولد، 1394: 5-12).
2ـ نقد نسخهشناسی کتاب معارف فروزانفر در مقدمة جلد اول معارف دربارة اهمیت کتاب و ضرورت تصحیح و چاپ آن میگوید: «حلّ بسیارى از غوامض و مشکلات مثنوىشریف به دلالت و هدایت این کتاب بازبسته است و فهم اسرار کلمات پسر جز بهوسیلة آگاهى از اشارات لطیف پدر میسر نیست و هم روا نمیدید که این اثر نفیس که ظاهراً تذکرهنویسان از وجود آن بیخبر بودهاند بیش از این در زیر گرد خمول و خاکستر گمنامى بماند و عاشقان مولانا و شیفتگان آثار وى از تفرّج این گلستان غیبى و بوستان روحانى بینصیب باشند ازاینرو جزو اول کتاب را با نسخه ناقص تهران که در دست داشت مقابله و براى طبع آماده نمود» (بهاءولد، 1382: ج1/ الف ـ ب). وی با چنین نگرشی به کتاب معارف، سه جزو کامل آن را بر اساس سه نسخة موجود در کتابخانههای ترکیه و یک نسخه متعلق به استاد علیاکبر دهخدا، با عنوان «جلد اول معارف» تصحیح و منتشر کرد. سعی و دقت علمی فروزانفر در تصحیح معارف در نوع خود شایستة تقدیر و ستودنی است؛ البته او بهنوعی از نواقص تصحیح خود آگاه بود و به همین سبب در سرانجام کار بیان میکند که این تصحیح «مطابق مطلوب صورت نگرفت» (همان: ج1/ ج). به نظر میرسد یکی از دلایل نامطلوبی این تصحیح، چنانکه مصحح خود نیز بدان اشاره کرده است، تعجیل و شتاب وی در شناساندن و معرفی این اثر ارزشمند به محافل علمی بود. فروزانفر در هنگام تصحیح معارف به نسخههای زیر دسترسی داشته است. او بهجز نسخة کتابخانة ایاصوفیا که دیر به دستش رسید، از دیگر نسخهها بهطور کامل استفاده کرده است: 1- نسخة کتابخانة ایاصوفیا به شمارة 1716 در 232 برگ که به خط نسخ در سال 747 کتابت شده است و هر صفحه پانزده سطر دارد. این نسخه بر جزو اول و قسمتی از جزو دوم مشتمل است. فروزانفر در زمان تصحیح جزو اول معارف این نسخه را در اختیار نداشت. 2- نسخة دانشگاه استانبول به شمارة 602 مشتمل بر سه جزو کامل معارف و به خط نسخ جلی بین سالهای 994 و 1000 هجری قمری، جزو اول و دوم در سال 994 و جزو سوم در سال 1000، کتابت شده است و هر صفحه بیست و یک سطر دارد. فروزانفر این نسخه را در چاپ جزو اول اساس کار قرار داد؛ اما در جزو دوم نسخة ایاصوفیا درجایگاه نسخة اساس و این نسخه برای نسخهبدل استفاده شد و اختلافها را بیان کرد. این نسخه در مقایسه با نسخة ایاصوفیا، اضافات و گاهی فصول مشابهی داشته که فروزانفر آنها را بلافاصله بعد از اتمام نسخة ایاصوفیا در متن گنجانده است. 3- نسخة دانشگاه استانبول به شمارة 1274 که فقط جزو سوم را دارد و در صد و هشت برگ به خط نسخ جلی در سال 965 کتابت شده و هر صفحه هفده سطر دارد. فروزانفر در تصحیح جزو سوم معارف این نسخه را اساس کار خود قرار داد و آن را با نسخة دیگر مقابله کرد. 4- نسخة ناقص تهران که از آن استاد علیاکبر دهخداست. این نسخه هفتاد و هفت برگ دارد که هر صفحه بر هفده سطر مشتمل است. در سال 956 کتابت شده و چند برگ از اول و اواسط آن افتاده است. ـ نسخة ایاصوفیا به شمارة 1716: درظاهر چنان به نظر میرسد که این نسخه یکی از کهنترین نسخههای موجود معارف است. این نسخة دربردارندة دو جزو اول و دوم معارف است؛ اما نسخة کاملی نیست. ابعاد این نسخه 230 × 130 میلیمتر با جلد چرمی در دویست و سی و دو صفحه است. کتابت نسخه به خط نسخ و همة صفحات آن پانزده سطری است. همچنین کنار همة صفحات با دو جدول (مجدول) به رنگ سرخ آراسته شده است. جزو اول معارف در این نسخه بدون ترقیمه به پایان رسیده است. طبق ترقیمة جزو دوم آن، کاتب نسخه «مسعود بن ابراهیم بن محمود بن ارتق المقری» است. فروزانفر باتوجه به تاریخ موجود در این ترقیمه، سال کتابت آن را 747 نوشته است. در ظهر نخستین برگ نسخه، عبارتی درخور تأمل وجود دارد. در این ظهر بعد از ذکر حدیثی از حضرت رسول اکرم (ص) ضمن اشاره به نام کتاب معارف، به تاریخ تحریر آن به صراحت اشاره شده است: «من أکل طعاماً و نظر ذوعینین أعطاه الله تعالی داءً لا دواءَ لَه. کتاب المعارف تحریرا فی الیوم الثالث و العشرین من شهر جمادی الاول سنة ست و تسعمائة» (رک. تصویر شمارة 1). این عبارت از نونویسی این نسخه و تحریر جدید آن در بیست و سوم ماه جمادی الاول سال 906 خبر میدهد و بیانگر آن است که کاتب نسخة خود را از نسخة مورخ 747 رونوشت کرده است. فروزانفر به این ظهر هیچ توجهی نکرده است. باتوجه به اهمیت ظهریهها در تعیین هویّت، اعتبار و ارزش تاریخی و معنوی نسخهها، ظهر نسخة ایاصوفیا از نظر نسخهشناسی تاریخی درخور تأمل است. خط این ظهریه بسیار شبیه خط متن نسخه است و درصورت درستی مطالب آن، چنین به نظر میرسد که کاتبی دانشمند و اهل فن نسخة کهن نوشتهشده در سال 747 را اساس تحریر خود قرار داده است؛ سپس بعد از اصلاح کاستیها و خطاهای آن با مقابلة نسخههای دیگر، دقیقاً ترقیمة همان نسخة اصل را در پایان تحریر خود آورده است تا تأییدی بر اصالت و اعتبار تحریر خود باشد. نوع خط، زیبایی صورت کتابت و طرز آرایش صفحات از ویژگیهای مهم کتابت در سدة نهم و بعد از آن است و همین عوامل، بهنوعی دلیلی بر این مدعاست. کاتب در هنگام تحریر، علاوهبر مشخصکردن پایان جملهها با نقطههایی سرخرنگ، هرجا نواقصی دیده با علامت «صح» آن را تصحیح کرده است؛ همچنین در حاشیة متن، عبارات ناقص عربی را در جدولی مثلث شکل بهصورت منظم نوشته است. در ابتدای صفحة برگ 2 آ عبارت «کتاب ترجمة عوارفالمعارف مع رسالة اخری» نوشته شده است؛ در زیر آن نیز به زبان ترکی آمده است: «این کتاب 232 برگ است». در برگ 3 آ بالای صفحه عبارات «کتاب المعارف مع رسالة اخری فی النصایح فی مجلد واحد»، «ترجمة عوارفالمعارف» و یادداشت «این معارف بهاءولد را دوبار گذاشتم در محفل درویشان مد الله ظله در وقت نماز عصر» نمایان است. سپس در همین برگ به خط ثلث درشت نوشته شده است: «کتاب معارف»و در زیر آن نشان مهر واقف با این عبارت درج شده است: «قد وقف هذه النسخة الجلیلة سلطان الاعظم و الخاقان المعظم مالک البرین و البحرین خادم الحرمین الشریفین السلطان ابن سلطان السلطان الغازی محمودخان». منظور از محمودخان، سلطان محمود اول، پسر سلطان مصطفی ثانی، یکی از سلاطین عثمانی است که بین سالهای 1143ـ 1168 در قید حیات بود و نسخههای خطی متعددی را به کتابخانة سلیمانیه وقف کرد. در همین صفحه ابیاتی از مثنوی مولوی نیز نوشته شده است. در ترقیمه، نام کاتب نسخة اصلی و تاریخ پایان کار چنین قید شده است: «تمّ الکتاب بعون الله و حسن توفیقه و سعة رحمته علی یدی العبد الضعیف الراجی الی رحمة ربه اللطیف مسعود بن ابراهیم بن محمود بن ارتق المقری الفقیر السلیمانی لیلة التاسع من شهر جمادی الاخری من شهور سنة [؟] و سبعمائة و الصلوة و السلام علی محمد و آله الطاهرین و الطیبین اجمعین». در نسخه،عبارت قبل از «و سبعمائة» واضح و خوانا نیست، به نظر میرسد فروزانفر آن را با حدس و گمان «سبع و اربعین» خوانده و 747 نوشته است (رک. تصویر شمارة 2). ـ نسخة دانشگاه استانبول به شمارة 602: این نسخه از نسخههای متأخر معارف و نسخهای کامل است که سه جزو معارف را دربردارد. این نسخه به خط نسخ جلی کتابت شده است و اهل تحقیق به سبب خوشخطی، خوشخوانی و کاملبودنش به آن توجه دارند. این نسخه با جلد چرمی دارای ترنج و با ابعاد 330 × 210 میلیمتر است؛ همچنین دویست و هفتاد برگ دارد و بهجز صفحة اول که پانزده سطر است بقیة صفحات بیست و یک سطری است. همة صفحات با دو جدول (مجدول) سرخ آراسته شده و پایان بخشها با عبارت «الله اعلم» به رنگ سرخ مشخص است. در جزو اول، پایان جملهها با نقطههایی سرخ معلوم است و در جزو سوم، آیات، احادیث و عبارات عربی با مرکب سرخ نوشته شده است. این نسخه درحقیقت نسخة مشهوری است که گولپینارلی نیز آن را در هنگام تدوین کتاب مولانا جلالالدین مطالعه کرده و به معرفی آن پرداخته است (گولپینارلی، 1375: 65). در ترقیمههای اجزای سهگانة آن آمده که «درویش مصطفی بن محمد بن احمد قونوی» نسخه را در سه دورة زمانی متفاوت کتابت کرده است. جزو اول آن در اواسط ماه ربیعالاول سال 994، جزو دوم در اوایل ماه جمادیالآخر سال 994 و جزو سوم در ظهر روز دوشنبه اوایل ماه جمادیالاول سال 1000 کتابت شده است. ترقیمههای اجزای سهگانه در این نسخه به ترتیب چنین است: جزو اول: «تم الکتابالمعارف المجلد الاوّل فى اواسط ربیعالآخر سنة اربع و تسعین و تسعمائة الهجریة النبویة کتبه الفقیرالحقیر المذنب المحتاج الى رحمة اللّه تعالى درویش مصطفى بن محمد بن احمد القنوى عفا عنهم العافی. رحم اللّه من نظر فیه و دعا لکاتبه و لجمیع المسلمین و المسلمات آمین تمّ. روزی که چرخ عمر عزیزم هبا کند/ در زیر خاک بند ز بندم جدا کند. یا رب نگاه دار تو ایمان آن کسی/ کین خط من بخواند و بر من دعا کند. عربی: الخطّ یبقی زماناً بعد کاتبه/ و کاتب الخطّ تحت التراب مدفون». کاتب ابیات فارسی و عربی را در پایان ترقیمة جزو اول، ضبط کرده است؛ اما فروزانفر در چاپ خود آن را نیاورده است. جزو دوّم: «تمّ المجلّد الثّانى من کتابمعارفالعوارفتألیف الشّیخ الامام الهمام سلطانالعلماء فى الایّام بین الانام فى تاریخ اوایل شهر جمادىالآخر سنه اربع و تسعین و تسعمائة من هجرة النّبى علیه السّلام.» جزو سوّم: «تمّ الّمجلد الثّالث من کتاب معارفالعوارف عن ید عبد الضعیف المحتاج الی رحمه اللّه تعالى مصطفى بن محمّد بن احمد القونوى عفا عنهم العافى فی اوایل جمادیالاولی فی وقت الظهر و فی یوم الاثنین سنة الف.» نسخة دانشگاه استانبول به شمارة 1274:این نسخهناقص است و فقط جزو سوم معارف را دارد. نسخه به خط نسخ جلی و به دست علائى بن محبى الشیرازى دهم ماه صفر در سال 965 کتابت شده است. نسخه در صد و هشت برگ است و هر صفحه هفده سطر دارد. نکتة مهم و پراهمیت این نسخه، نحوة نسخهبرداری کتاب معارف و چگونگی دسترسی به اجزای سهگانة کتاب است که کاتب نسخه در ترقیمة خود، آن را اینگونه گزارش میدهد: «تم الّمجد الثالث من کتاب معارفالعوارف و بتمامه تمّ المعارف یقول الفقیر الضّعیف و الحقیر النّحیف علائى بن محبى الشیرازى الشریف انىّ جمعت هذه المعارف بعد ان کانت متفرّقه فى اطراف البلاد و عند اشراف العباد و کان المشتهر عند المولویة من هذه المعارف سفر الاول الذى یقرأ عند مرقد مصنّفه و مؤلّفه و المجلّد الثّانى و الثّالث منها لمتکن مشهورة بل مذکورة و الحمد للّه الّذى وفّقنى بجمع سفر الثّانى و الثّالث من هذه المعارف فى اقلّ مدّة عند تربته الشریفة فى قونیة المحمیة و المسئول من اللّه تعالى انینتفعوا اخوانالوفاء و خلانالصفاء و یذکرونى فى صالح دعواتهم و ایمن ساعاتهم لیکون دعاءهم لى عدة فى الدنیا و ذخیرة فى العقبى و وقع الفراغ من کتابة هذه المعارف وقت السحر من لیلة الجمعة عاشر شهر صفر ختم بالخیر و الظّفر فى جوار مزار قایلها طاب ثراه و جعل الجنّة مثواه بتاریخ سنه خمس و ستّین و تسعمائة من الهجرة النّبویة علیه الف صلاة و الف تحیّة .نظم: ستبقى خطوطى فى الدفاتر برهة/ و انملتى تحت التّراب رمیم. بماند سالها این جمع و ترتیب/ ز ما هر ذره خاک افتاده جایى. مگر صاحبدلى روزى به رحمت/ کند در کار درویشان دعایى». همان گونه که از محتوای این ترقیمه دریافت میشود کاتب نسخه، یعنی علایی ادعا میکند که جزو اول معارف در میان شاگردان و طرفداران بهاءولد مشهور بوده است و آن را در جوار مرقد مؤلف میخواندند؛ اما جزوهای دوم و سوم شهرت فراگیر نداشت و برخی از مطالب آن در محافل بهطور پراکنده بیان میشد؛ به همین سبب کاتب به گردآوری جزوهای دوم و سوم معارف همت گماشت. گولپینارلی بر آن است که علایی از مثنویخوانان آرامگاه مولانا و یکی از طرفداران ایرانی مکتب مولوی است که اجزای سهگانة معارف را به شکل امروزی گردآوردی کرده است (همان: 66). البته باید توجه داشت که از این کاتب، تاکنون فقط همین جزو سوم به دست ما رسیده و از جزو اول و دوم که به دست او کتابت یافته است، هیچ اطلاعی نداریم. البته وجود نسخههای متعدد و فراوان جزو اول کتاب معارف در کتابخانههای معتبر ترکیه، دلیلی بر درستی ادعای علایی دربارة شهرت این جزو است. گفتنی است که نگارنده نیز نسخههایی از معارف را شناسایی کرده است؛ اما این نسخهها فقط بر جزو اول کتاب معارف مشتمل است؛ البته از نظر نوع کاغذ، جلد، خط و شیوة کتابت، ویژگیهای آن مشابه نسخههای معتبر کهن است. این موضوع بهنوعی دلیل موجهی بر این مدعاست که جزو اول معارف کهنترین بخشی است که در حضور بهاءولد و یا به دست خود وی به صورت منقّح و کامل به نگارش درآمده و سپس نسخههای متعددی از آن در محافل عرفانی استنساخ شده است. بنابر برخی گزارشها و شرح وقایع موجود در کتاب معارف، فروزانفر و گولپینارلی برآناند که برخی از فصلهای معارف قبل از مسافرت بهاءولد به قونیه تألیف شده است (بهاءولد، 1382: لز)؛ (گولپینارلی، 1375: 68). جزو اول معارف روایتی یکدست و واحد است و تصحیف و خطای کاتبان کمتر بدان راه یافته است، به همین سبب چنان مینماید که این متن را شاگردان و شاید مولوی و جانشینان او، یعنی حسامالدین و سلطانولد که حفظ آثار خانوادة عرفانی مولانا را بر عهده داشتند، بعد از درگذشت بهاءولد تدوین کردهاند؛ همچنین به نظر میرسد آن قسمت از کتاب معارف که مولوی آن را مطالعه و گاهی نسخهنویسی یا تقریر میکرد و بعد از آشنایی با شمس تبریزی، شمس او را از خواندن آن منع کرد (افلاکی،1362: 2/ 3- 622 و 652)، همین بخش کهن یا جزو اول و بخشهایی از جزو دوم معارف بوده است. اجزای دیگر معارف جزو سوم و بخشهایی از جزو دوم، گویا سخنان پراکندة بهاءولد بوده که بعدها در میان پیروان و طرفداران بهاءولد دستبهدست گشته است و در تدوین نهایی، خانوادة عرفانی او، یعنی مولوی، سلطانولد و حسامالدین از آن بیخبر بودند و حتی شاید به آنان عرضه نشده است. ازاینرو در این اجزاء که در قرون متأخر یعنی از قرن ده به بعد بهصورت منظم کتابت شده است، اضافات و الحاقاتی مشاهده میشود که نسخههای کهن آن را ندارد. نسخههایی از این اجزاء با روایات مختلف در کتابخانههای ترکیه موجود است. برای نمونه جزو دوم معارف در نسخههای دانشگاه استانبول شمارة 1274 و ایاصوفیا شمارة 1716، از نظر ترتیب فصول و سرآغاز، روایتی متفاوت دارد. چنانکه نسخة ایاصوفیا با عبارت «یادم آمد که هو مَعَکُم گفتم باید که ببینم جز سمع و بصر و عقل و ادراک و اختیار و حیوة و علم و قدرت خود نمی دیدم...» آغاز میشود و با عبارت «اگر مخذول باشى همه جهان در خذلان تو مخذول باشند فکانّ معناه مَنْ قَتَلَ نفَسا اى نفسه فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جمِیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جمِیعا و اللّه اعلم.» انجام مییابد؛ اما نسخة دانشگاه استانبول با «اَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهادا اجزاى زمین را به همدگر پیوستیم و ترا بر وى نشاندیم چون پادشاهان بر کرسى و یا تن ترا فراهم آوردیم...» شروع میشود و با عبارت «و کوى جانفزا نهادهام و کوى غم نهادهام چرا کویى نروى که هر ساعتى امید زیاده شود و تازه و تر باشى اگرچه خاک شوى و اللّه اعلم» به پایان میرسد. نسخة شمارة 602 دانشگاه استانبول اضافاتی نسبت به نسخة ایاصوفیا دارد. این اضافات حدود چهل و شش فصل است؛ به همین سبب روایت هر دو نسخه از نظر نظم و ترتیب فصول با هم متفاوت است؛ همچنین برخی اضافات نسخة دانشگاه استانبول در نسخة ایاصوفیا، دقیقاً تکرار شده و فروزانفر در زمان تصحیح جزو دوم معارف متوجه این مسأله نبوده است. وی پس از تمامشدن روایت نسخة ایاصوفیا در جایگاه نسخة اساس، بلافاصله بخش اضافات نسخة دانشگاه استانبول را بدون مقایسه با نسخة ایاصوفیا در متن وارد میکند و این به وجود فصول مشابه متعدد، در متن چاپی او میانجامد؛ اما مصحح با آگاهی کامل از این فصول مشابه، باز به روایت نسخة دانشگاه استانبول اعتماد میکند و در توجیه آن میگوید: تکرار این فصول را «بیفایده ندانستیم.» (بهاءولد، 1382: 235). نسخة ایاصوفیا، از نظر درستی و اصالت، از قدیمیترین نسخههای کتاب معارف است؛ به همین سبب نسبت به نسخة دانشگاه استانبول، احتمال ورود اقوال دیگران بهویژه الحاقات کاتبان، در آن بسیار کمتر است. به نظر میرسد فروزانفر با اعتماد به نسخة دانشگاه استانبول، نسبت به اضافات آن از نظر الحاقیبودن هیچ تردیدی نکرده است. افزونبر این اخیراً نسخهای با عنوان «نسخة شمارة 79 قونیه» شناسایی شده که شامل جزو اول و بخشهای اندکی از جزو دوم معارف است. در این مجموعه فصولی ضبط است که در هیچ یک از نسخههای موجود معارف نیست. این نسخه از نسخههای معتبر مجموعة آثار خانوادة عرفانی مولوی است؛ اما گویا بعدها در هنگام نسخهبرداریِ اجزای کامل سخنان بهاءولد، از دید کاتبان و نسخهنویسان دور مانده و به آن توجهی نشده است. فروزانفر در زمان تصحیح به این نسخه دسترسی نداشت. این نسخه اطلاعاتی از کتاب معارف و مؤلف آن ارائه میدهد که قبلاً دربارة آن بیاطلاع بودیم. نسخه شمارة 79 قونیه: این نسخه در مجموعهای به شمارة 79 در موزة قونیه نگهداری میشود. این مجموعه به خط نسخ و شامل گفتارهایی از معارف بهاءولد، فیهمافیه، مجالسسبعۀ مولانا، مقالات سید برهانالدین ترمذی و مقالات شمس تبریزی است. مطابق ترقیمههای پایان هر بخش، مجالسسبعه در سال 753 ، مقالات شمس تبریزی در سال 754 و معارف در سال 755 کتابت شده است (تصویر شمارة 3). کاتب در جایجای نسخه به این نکته اشاره دارد که مطالب مجموعه از روی حواشی کتابهایی نوشته شده است که مولانا به دستخط خود نوشته بود. عین نوشتة کاتب در پایان بخش فیهمافیه چنین است: «از حواشی آن کتب که بدستخط مبارک خداوندگار بود قدّس الله سرّه العزیز نقل افتاد.» در این مجموعه معارف بهاءولد در برگهای ب1 تا ب17 و ب171 تا ب177 آمده و مطالب جزو اول بهصورت انتخابی ضبط شده است. همچنین در این نسخه برخی از قسمتهای جزو دوم به اجمال نقل شده است و گاهی نیز سخنانی مشاهده میشود که در دیگر نسخهها موجود نیست و بهنوعی تازگی دارد. مطالب برگهای ب171 تا ب177، از این نوع است. متن زیر نمونهای از این سخنان است: «گفت به چه و چه دانیم شکر بر ما واجب است. جواب از آن وجه که ترا مزهای است از راه گوش و شمّ و ذوق و بصر و روش و علم و عقل و تمییز، رسولان شکر درآمدهاند، در میان ایشان مستغرق شدهای و شکر میطلبی چنانکه یکی بر ستور نشیند و ستور میطلبد. فاطر نزدیک است به تفطیر، یعنی شکافتن. آسمان را بشکافت به باران و بادهای خوش و هواهای گوناگون و آبهای روان، و زمین را بشکافت به نباتها و اشجار همچنان که قوم موسی را رود نیل بشکافت تا ایشان یکدگر را میدیدند. همچنین زمین و آسمان را بشکافت تا زمینیان آثار آسمانیان مشاهده میکنند از باران و بادها و هواها و روشنایی و خوشی، و آسمانیان از زمینیان از طاعات و معاصی و عقوبات... اگر گویند به چه دانستی که این آثار از اِله است؟ گویم تو چه دانستی که این دست و لب و دندان بجنبانیدی و چرا جنبیدن این چیزها به خود حواله میکنی، نه اینها به خود نجنبند و هیچ کس از اینها به تو نزدیکتر نیست. پس زمینیان را ساعد بر آسمان نمیرسد و آسمان به زمین نمیرسد و شرق از غرب و علوی از سفلی مفارقست. پس ضروری کسی باید که اینها را در کار آرد و الله اعلم» (نسخة 79، برگ ب 174). اهمیت و ارزش این نسخه در حفظ صورت کامل و صحیح برخی از روایات است؛ همچنین در وجود برخی تقریراتی است که در هیچ یک از نسخههای خطی معارف ضبط نشده است؛ به همین سبب این نسخه در تکمیل و بازسازی روایت اصلی معارف و همچنین در حل برخی از دشواریهای متنی و نکتههای مجعول و مجهول میتواند راهگشا باشد.
3ـ شیوة تصحیح و کاستیهای آن فروزانفر شیوة تصحیح خود را در مقدمة کتاب معارف بیان کرده است. او نخست جزو اول معارف را بر اساس نسخة دانشگاه استانبول به شمارة 602 با مقابلة نسخة ناقص تهران، یعنی نسخة متعلق به استاد علیاکبر دهخدا، در سال 1333 چاپ کرد. در پی آن جزو دوم را بر اساس همان نسخة دانشگاه استانبول و با مقابله با نسخة کتابخانة ایاصوفیا تصحیح کرد؛ اما به سبب کاستیهای نسخة ایاصوفیا در مقایسه با نسخة دانشگاه استانبول، وی ناگزیر بقیة جزو دوم را بر اساس نسخة دانشگاه استانبول بهصورت تصحیح قیاسی به انجام رساند و چنانکه گفته شد اضافات این نسخه را نیز در متن چاپی ذکر کرد. درنهایت جزو سوم معارف بر اساس دو نسخه از دانشگاه استانبول تصحیح شد؛ یکی همان نسخة کتابخانة دانشگاه استانبول به شمارة 602 بود و دیگری نسخة شمارة 1274 از همان کتابخانه که مجتبی مینوی آن را تهیه کرده بود. نخستین چیز درخور توجه در شیوة کار فروزانفر، نبودِ مباحث نسخهشناسی و نقد و بررسی دقیق و تعیین هویّت نسخههای معارف است. نکات مهم در این باره آن است که با وجود دقت علمی بسیار فروزانفر در جستجو و انتخاب نسخههای خطی معارف، اما به نظر میرسد وی به شناخت و تعیین هویت نسخههای خطی توجه اندکی داشته و در معرفی کامل نسخهها از این مهم چشمپوشی کرده است. در قلمرو فرهنگ اسلامی نسخههای خطی تنوع زمانی و مکانی متعددی دارد و اصول و قواعد نسخهشناسی هر نسخهای منحصر به خود آن نسخه است؛ به همین سبب باید مصحح در شناسایی و معرفی هر نسخهای دقت نظر خاصی داشته باشد و اطلاعات نسخهشناسی هر نسخه در مبحثی جداگانه و بهطور دقیق ارائه گردد. ایرج افشار ضوابط حاکم بر نسخهشناسی و ارائة اطلاعات نسخهشناختی را در سه مبحث مهم اینگونه مطرح میکند: «1. آنچه مربوطبه نسخة اصل مؤلف یا نسخة نزدیک به آن است. 2. آنچه حاصل روش هنر کاتب و تصرفات کاتبان در طی قرون مختلف است. 3. آنچه حاصل تصرف مالکان بعدی نسخه است که بهصورت اصلاح و تغییر یا برافزودههای خارج از متن دیده می شود» (افشار، 1388: 121). چنان مینماید که فروزانفر این مباحث را در هنگام تصحیح مدّنظر قرار نداده و تنها به معرفی اجمالی هر نسخه و تاریخ کتابت آن اکتفا کرده است. درحقیقت این موضوع سبب شده است که او در انتخاب نسخة اساس نظر قاطعی نداشته باشد. در این تصحیح انتقادی، هیچ بحث مستدل و درخور توجیهی دربارة برتری و اعتبار نسخههای موجود و علت تعیین نسخۀ اساس و نسخهبدلها بیان نشده است. ازنظر شیوة تصحیح نیز بهطورکلی نسخة اساس و ترتیب استفاده از نسخههای دیگر دقیقاً مشخص نیست. مصحح با وجود تلاش برای ارائة تصحیحی بر مبنای نسخة اساس، اما از دیگر شیوههای تصحیح یعنی تصحیح قیاسی و تصحیح التقاطی نیز بهره میبرد و البته باز در این شیوة او ابهاماتی موجود است؛ همچنین ارجاع به نسخهبدلها و نقش آن در روشنی متن و رفع ابهام بسیار کمرنگ است. مصحح با اساس قراردادن سه نسخة متفاوت، سه جزو معارف را تصحیح کرده است. وی نخست جزو اول معارف را به شیوة تصحیح بر مبنای نسخة اساس، با اساس قراردادن نسخة شمارة 602 دانشگاه استانبول و با مقابله نسخة ناقص تهران، تصحیح کرد؛ سپس با استفاده از نسخة ایاصوفیا، این نسخه را در جزو دوم، نسخة اساس قرار داد و با نسخة شمارة 602 مقابله کرد؛ اما به سبب اضافات نسخة 602 نسبت به نسخة ایاصوفیا، مصحح بعد از تمامشدن روایت نسخة ایاصوفیا، بلافاصله اضافات نسخة 602 را بدون هیچ مبنایی در متن ذکر کرد؛ با چنین تلفیقی مصحح بهگونهای، از شیوة تصحیح خود بر مبنای نسخة اساس روگرداند. این تلفیق گویا بر اساس سلیقة مصحح بوده است و مبنای آن بر خواننده روشن نیست. از سوی دیگر مصحح در زمان تصحیحِ بخش اضافات، نسخة دیگری برای مقابله نداشت، پس این بخش را با شیوة تصحیح قیاسی انجام داد، درنتیجه جزو دوم با شیوة بینابین به پایان رسید (بهاء ولد، 1382: ج1/ ج). مصحح سرانجام جزو سوم را نیز با اساس قراردادن نسخة شمارة 1274 دانشگاه استانبول و مقابله با نسخة شمارة 602 تصحیح کرد. فروزانفر دربارة افزودن اضافات نسخة شمارة 602 به متن انتقادی خود هیچ دلیل موجهی ارائه نمیدهد. وی با اساس قراردادن نسخة ایاصوفیا سعی کرده است تا جزو دوم را به شیوة علمی و انتقادی تصحیح کند؛ اما در عمل بیشتر به نسخة شمارة 602 دانشگاه استانبول اعتماد کرده و بر آن تأکید داشته است. نسخة شمارة 602 از نسخههای متأخر است و حدود چهار قرن بعد از وفات بهاءولد نگارش شده است؛ حال آنکه اصول و قواعد تصحیح علمی متون، چنین ایجاب میکند که برای تصحیح علمی و انتقادی، از قدیمیترین نسخههای موجود استفاده شود که اصولاً کمحجم و ناقص است. به نظر میرسد امکانات و مطالعات محدود نسخهشناسی روزگار فروزانفر به وی اجازه نداد که اجزای اصلی و گوناگون کتاب معارف را بهصورت اثری یکدست و واحد تصحیح کند. درحقیقت شیوة تصحیح او را به شیوة آزادی میتوان تعبیر کرد که سرانجام در پی آن است تا بنابر سلیقه و ذوق خود متنی شبیه به روایت نهایی ارائه دهد. چاپ کنونی کتاب معارف، نسخة نهایی این اثر و روایت اصلی بهاءولد نیست؛ زیرا نسخة ایاصوفیا هنگامی به دست فروزانفر رسید که او فرصتی برای انتخاب آن در جایگاه نسخه اساس نداشت. باتوجه به تاریخ کتابت نسخة ایاصوفیا، این نسخه هنوز از قدیمیترین نسخههای موجود کتاب معارف است و در تصحیح متن، شایستة قرارگرفتن در جایگاه نسخه اساس و مقابله با دیگر نسخههاست؛ از سویی دیگر بایسته است که اضافات نسخههای دیگر در پایان کتاب و در جایگاه الحاقات متن ذکر شود؛ بهویژه اضافات نسخة متأخر شمارة 602 که احتمال ورود گفتارهای دیگران و الحاقات کاتبان در آن بیشتر است1. با چنین شیوهای حداقل میتوان اجزای سهگانة معارف را بر مبنای نسخة اساس و بدون استفاده از تصحیح قیاسی یا التقاطی، به شیوهای یکسان تصحیح کرد. در شیوة تصحیح قیاسی، با همة دقت و احتیاط، باز به سبب دخالت ذوق مصحح، احتمال لغزش، افزودهها و کاستیهای ناموجه در متن وجود دارد. همانطور که میدانیم تصحیح قیاسی بیشتر دربارة آثار تکنسخه و غلطدار، کارایی دارد، حال آنکه از معارف حداقل دو نسخة کهن و معتبر (ایاصوفیا و قونیه) و دو نسخة متأخر ولی صحیح و خوشخوان (نسخههای شمارة 602 و 1274) موجود است؛ این نسخهها با ویژگیهای منحصربهفرد خود میتواند در تصحیح بر مبنای نسخة اساس و ارائة متنی تقریباً منقح و دور از نقص، بسیار مفید و گرهگشا باشد. به بیان برخی پژوهشگران این دو نسخه اکنون از کهنترین و موثقترین نسخههای موجود کتاب معارف است (لوئیس، 1384: 109).
4ـ نواقص کلی منظور از نواقص افتادگیها، اضافات و گاهی ضبط صورتهای نادرست کلمات، ترکیبها و عبارتهایی است که در هنگام تصحیح، به متن معارف راه یافته و آن را نامفهوم کرده است. در این تصحیح، کلمات و عبارات متعددی دیده میشود که برخی از آن با ضبطی نادرست، وارد متن شده و برخی دیگر نیز مبهم و نامفهوم است؛ البته در ظاهر چنان مینماید که از نظر مصحح وجهی داشته است. افزونبر این، عبارات دیگری نیز دیده میشود که ضبط آن ضعیف به نظر میرسد؛ اما چون فروزانفر نسخههای دیگری در اختیار نداشت، ناگزیر همان ضبطهای ضعیف در متن ذکر شده است. چنانکه گفته شد او در تصحیح خود از دو نسخة کهن و معتبر، یعنی نسخة کتابخانة ایاصوفیا به شمارة 1716 و دیگری نسخة شمارة 79 قونیه، استفاده نکرده است. در این نسخهها، صورت صحیح و اصیل برخی از سخنان بهاءولد ضبط شده است. اکنون با استناد به آنها، بهویژه به نسخة شمارة 79 قونیه که تاریخ کتابتش قطعیت دارد، نمونههایی از برخی نواقص و صورت صحیح آنها، بیان میکنیم: صفحة 2 سطر 11: «و دید اللّه از من دید این اجزاى منست که از اللّه در وى چندین چشمه گشاده است و همچون سفرهپرپیشمننهادهاست». در نسخة قونیه بعد از عبارت «همچون سفره پر پیش من نهاده است»، عبارت تشبیهی «و یا چون انبان پر از گهر آکنده پیش من نهاده است» آمده است. این عبارت در نسخة ایاصوفیا بهصورت ناقص ضبط شده است. این سخن انتزاعی بهاءولد از دید وسیع او نسبت به صفات بیکران خداوند خبر میدهد، به همین سبب این عبارت تشبیهی در نسخههای کهن، در تکمیل و تفهیم سخنان او میتواند مؤثر باشد. صفحة 2 سطر 22: «اکنون بیا تا اللّه را ازبهر چه طلب میکنم ازبهر همه مرادها که همه مرادها از اللّه حاصل میشود در سر مجموع مرادها نظر میکنم هریک مراد را تمام نظر میکنم». در نسخة قونیه فعل «میکنم» به صورت منفی، یعنی «نمیکنم»، ضبط شده است که باتوجه به اسلوب متن صحیح مینماید. در نسخة ایاصوفیا نیز بهصورت «نمیکنم» آمده است. بهاءولد در این عبارت از مرادها و خواستههایی سخن میگوید که خداوند همة آنها را به وی عطا کرده است؛ او آنها را نه بهصورت یک کلّ واحد بلکه بهطور جزئی و با استغراق کامل در یکایک آنها، مشاهده و تجربه میکند. مایر (Meier) بر آن است که در جهانبینی عرفانی بهاءولد مفهوم جزء، کوچکترین واحد ماده، بر اساس تفکر اصالت اتم یا ذرة اسلامی شکل گرفته و بهاءولد از طرفداران آن است. مطابق این نظریه «به گمان بهاء عناصر روحی و ذهنی نیز به اجزای کوچکتر تقسیم میشود.» (مایر، 1382: 24). صفحة 6 سطر 19: «خیال خوشیها بهشت است و خیال رنجها در عالم عدم دوزخ است و بىخبر از هر دو حال و بعدمرفتن از اصحاب اعرافست اکنونازینسهقسم ندیدم وجود خود را باز حواسّم و هوشم مصروف مىشد از اللّه و بجاى دیگر مىرفت». در متن، عبارت «اکنون از این سه قسم ندیدم» مبهم است و معنی و مفهوم اصلی جمله با این عبارت ناقص درک نمیشود. در نسخة قونیه و همچنین ایاصوفیا عبارت بهصورت «اکنون از این سه قسم خالی ندیدم» آمده است که صحیح و مفید معنی است. بهاءولد خیال خوشی، رنج و بیخبری از این دو را بهترتیب به بهشت، دوزخ و اعراف تشبیه کرده است و وجود خود را از این سه حالت خالی نمیبیند. صفحة 6 سطر 20: «گفتم اى اللّه چو هوش هوش من تویى ایننظر من از تو کجا مىرود». در این جمله با اینکه از حرف ندا مفهوم تعجب دریافت میشود، اما در اینجا، واژة «نظر» از نظر ساخت ادبی و محتوایی بیشتر جلب توجه میکند؛ زیرا مفهوم آن در رابطه با عبارت «هوش هوش» مناسب و همخوان نیست. در نسخة قونیه بهجای واژة «نظر» واژة «هوش» ضبط شده است که باتوجه به اسلوب متن و قرینههای موجود در جملات بعد، صحیح مینماید. چنانکه بعد از این جمله، جملاتی در متن آمده که متناظر و قرینة این جمله است و ابهام را رفع میکند: «گفتم اى اللّه چو هوش هوش من تویى اینهوش من از تو کجا مىرود و اى اللّه بینایى من تویى این بینایى من از تو کجا میرود و ای الله نظر نظر من تویى این نظر من از تو کجا مىرود و اى اللّه دل دل من تویى این دل من از تو کجا مىرود». صفحة 7 سطر 3: «اللّه وجه حکمت و عبادت خود را بروح من بنماید و روح مرا میل به روش انبیا علیهم السّلام دهد و اللّه بهر وجهى مرا چفساینده است بدان که خلق را راه نمایم آن حکمت را او داند». واژة «چفساینده» در نسخة قونیه و نیز ایاصوفیا بهصورت «چفسانیذه» ضبط شده است. باتوجه به ضبط دو نسخة کهن، «چفسانیذه» برتر مینماید و مفید معنی است. چفسانیدن از مصدر چفسیدن به معنی پیوستن و متصلشدن است (دهخدا: ذیل چفسیدن). در این عبارت بهاءولد میگوید خدا مرا به راه انبیاء سوق داده و به روش آنان وصل کرده است. صفحة 7 سطر 24: «چند عدد آدمى و حیوان در وقت نظر در شقّه ادراک من مىآید چون تاتار موى حقایق و تفاوتها اللّه در ادراک من پدید مىآرد». واژة «تاتار» در عبارت بالا با محتوای جمله سازگار نیست. این واژه در نسخة قونیه و نیز در نسخة ایاصوفیا بهصورت «تار تار» ضبط شده که با توجه به سیاق متن و در ارتباط با واژة «مو» صحیح و مفهوم مینماید. صفحة 8 سطر 12: «ای الله این آش وجود مرا تو در پیش من نهادهای بدین مرداری ... باچنینخوشىچگونهیابم همین در خود نظر کنم و بس که اللّه مرا این داده است تا این را به پیش بنهم و بگریم و در حال او مىنگرم». در متن، جملة «با چنین خوشی چگونه یابم» ناقص و مبهم است. در نسخة قونیه جمله چنین ضبط شده است: «با چنین لقمه، خوشی چگونه یابم». واژة «لقمه» که نسخة اساس فروزانفر بدون آن است، جمله را کامل و مفهوم میکند. مشابه این عبارت در جملات قبل از آن نیز مشاهده میشود و بهاءولد در آن وجود خود را به لقمهای منغّص تشبیه کرده است: «لقمهای است بدین منغّصی». صفحة 11 سطر 1: «اللّه را گفتم که دلم گفت کتابى باید گفتم که چشمم گفت سحابى باید گفتم که تنم گفت خرابى باید باز اللّه را گفتم که دلم نماند گفتکتابى کم گیر گفتم». دو واژة «کتابی» در جملات بالا در نسخة قونیه و نیز در نسخة ایاصوفیا بهصورت «کبابی» ضبط شده که باتوجه به اسلوب متن صحیح و مفید معنی است. صفحة 11 سطر 8: «توحید را سبب قطع ترددها کرده است و اشتراک را سبب پریشانى کرده است و هر حروف و اندیشه را مدار کرده است» لفظ «اشتراک» در نسخة قونیه و همچنین نسخة ایاصوفیا بهصورت «اشراک» ضبط شده است. باتوجه به اسلوب متن منظور از آن، همان شرک و شریک قائلشدن برای خداست که با توحید منافات دارد؛ نیز واژة «اشتراک» در لغت به معنی شرک و شریک قائلشدن، کاربرد ندارد (لغتنامة دهخدا: ذیل اشتراک). بنابراین بر اساس ضبط نسخ کهن، لفظ «اشراک» در متن صحیح است. صفحة 14 سطر 12: «بامداد در مسجد نشسته بودم هر کسى سلام مىگفتند و سجود مىکردند گفتم که اى اللّه روح مرا بر اینها عرضه مىکند و روح مرا مىآراید و آراسته بدینها مىنماید.» جملات بالا با این شیوه در متن چاپی آمده و مبهم و نارساست. در نسخة قونیه واژة «سلام» بهصورت «سلامم» ضبط شده و حرف ندای «ای» در آن نیست و جمله چنین است: «هر کسى سلامم مىگفتند و سجود مىکردند گفتم کهاللّه روح مرا بر اینها عرضه مىکند...» باتوجه به اسلوب متن، ضبط نسخة قونیه صحیح مینماید و مفید معنی است. صفحة 14 سطر 24: «باز نظر کردم در جهان نه اجزا و نه منبسط دیدم باز نظر کردم این جهان را وَحدَه لا شَریکَ لَه یافتمباز نظرکردمدرصفات بینهایتىوبىغایتىکردمدیدم که هیچ دریا در وى نمىنماید و ناچیز شود». جملة «باز نظر کردم در صفات بینهایتى و بىغایتى کردم دیدم» در متن پریشان است و معنیای از آن حاصل نمیشود. در نسخة قونیه جمله بهصورت کامل اینگونه آمده است: «باز نظر در صفات بینهایتى و بىغایتى میکردم، دیدم». در نسخة ایاصوفیا نیز چنین است که صحیح و کامل مینماید. صفحة 15 سطر 12: «حسین را گفتم کهنورزیدى تا اینجا که زمین مرده بود و غیر تو بود زنده شد اگر بورزى تا خود را نیز زنده کنى بطریق اولى بود.» فعل «نورزیدی» در نسخة قونیه بهصورت «بورزیدی» ضبط شده که باتوجه به سیاق متن صحیح است. در نسخة ایاصوفیا نیز همین گونه ضبط شده است. ورزیدن به معنی سعی و مجاهده است. در عبارت بالا شخص با سعی و مجاهده زمین بایر را آباد میکند. چنانکه فعل «ورزیدن» در چند جملة بعد نیز بهصورت مثبت و در همین معنی آمده است:«این قدر حیاتت الله داده است اگر بورزی زندگی دهدت که این زندگی در برابر آن زندگی مردگی است». صفحة 20 سطر 10: «باز در وقت ادراک معیّن من همچنان باز اللّه چونادراک نماید بمن مرا بسیار چیزها معلوم شود.» واژة «ادراک» در نسخة قونیه و همچنین نسخة ایاصوفیا بهصورت «اقبال» ضبط شده که موجّه و مفید معنی است. در اینجا منظور از «اقبالنمودن» عنایت و توجه خاص حق نسبت به بنده است. صفحة 23 سطر 24: «باز گفتم که به هر کس سخن نمىباید گفتن که فروماند پسگفتمدردهاننگرمکه چندین پرده است اندیشه سخن را تا از گزافه بیرون نیارم ازین پردهها آرى زبان راه باریک است مر عمل دل را». در نسخة قونیه و نیز در نسخة ایاصوفیا بعد از عبارت «پس گفتم در دهان نگرم» این عبارات آمده که مفهوم این جملات را کامل و روشن میکند: «پس گفتم در دهان نگرم که سه پرده است سخنگفتن را و در دل نگرم که چندین پرده است اندیشه سخن را...». به نظر میرسد نسخة اساس فروزانفر این عبارات را ندارد و به همین سبب در متن چاپی وی، پیوند مطلب میان این عبارات دشوار است. صفحة 30 سطر 12: «بروى مادر نظر مىکردم مىدیدم که اللّهمرا چگونه رحم داده است و او را با من و هرچه در جهان غم است آن از رحمت اللّه است.» در نسخة قونیه بعد از عبارت «مرا» عبارت «با وی» افزوده شده است که جمله را تکمیل و معنی را روشن میکند. در نسخة ایاصوفیا نیز چنین است. در نسخة قونیه واژة «غم» بهصورت «غمی» ضبط شده است. صفحة 32 سطر 3: «باز مىدیدم که اللّه به تنهایى درین پرده غیب کارها مىکند و همه کسانى را برمراد مىدارد و هیچ کس را به خود راه نمىدهد نه از فرشته نه از نبى نه از ولى». عبارت «برمراد» گویا خطای کاتب است. در نسخة قونیه و ایاصوفیا بهصورت «بیمراد» ضبط شده که با توجه به سیاق متن صحیح است. مفهوم گفتار بهاءولد این است که ذات خدا هیچ کس را به خود راه نمیدهد و همة افراد انسانی از رسیدن به این مراد ناتواناند و خداوند آنان را در این مسیر بیمراد میگرداند. صفحة 34 سطر 24: «دولت آنست که از پس خود لت ندارد و ملک آنست که دمادمش هلاکت نبود. شما همه خلیفهزادگانهایید از گلخنتابى ننگ دارید». در نسخة اساس فروزانفر دربارة واژههای «هلاکت» و «خلیفهزادگانهایید» ظاهراً تصحیفی صورت گرفته است. در نسخههای قونیه و ایاصوفیا این دو واژه به صورت «هُلک» و «خلیفهزادگانید» ضبط شده است. باتوجه به سجع بین واژههای «هلک» و «ملک» و همچنین دوبار جمع بستن واژة «خلیفهزادگان» با نشانههای جمع فارسی، ضبط نسخههای قونیه و ایاصوفیا درست مینماید. صفحة 39 سطر 4: «اکنون تو جهد مىکن که تا یک در خیر بر خود مىگشاد تا ما ده در خیر بر توبگشاییم و نیاز و اخلاصت میبدهیم». فعلهای «میگشاد» و «بگشاییم» در نسخة قونیه بهصورت «میبگشایی» و «می بگشاییم» ضبط شده است و ظاهراً باتوجه به اسلوب متن و زمان و صیغة افعال دیگر، صحیح مینماید. در نسخة ایاصوفیا نیز چنین ضبط شده است. صفحة 97 سطر 9: «مریدان درین کلمات بىهوش شدند که آیا عاقبت ما چون عجب بود یعنى عقلست که عاقبتبین است و صابرست». فروزانفر عبارت «چون عجب بود» را در متن بدون هیچ توضیح و ارجاعی به نسخة بدل بهصورت «عجب چون شود» نوشته است. در نسخة قونیه و نیز ایاصوفیا بهصورت «عجب چون شود» ضبط شده که صحیح است. صفحة 98 سطر1 و 2: «اکنون زنجیر تعظیم و اعتقاد درست رادرگردنخودافکنید خود شما را برکشید آن زنجیر تعظیم و آن اعتقاد درست تا رهایى یابید شما این حلقهپند را باختیار خود در گوش کنید». عبارات بالا در نسخة اساس مصحح بهصورت «اعتقاد درست را در گردن خود را فکنید» و «حلقة پندار را» آمده است که گویا خطای کاتب است و مفید معنی نیست. این عبارات در نسخة قونیه بهترتیب بهصورت «اعتقاد درست را در گردن خود افکنید» و «حلقة پند» ضبط شده است و صحیح مینماید. فروزانفر این عبارات را همانند نسخة قونیه تغییر داده و بدون هیچ توضیحی در متن آورده است. ـ گاهی مصحح از نسخة اساس رو برمیگرداند و برخی از افزودهها و تغییرات قطعی و یقینی خود را بدون هیچ توضیحی میان دو قلاب در متن آورده است. به برخی از آنها اشاره میشود: صفحة 13 سطر 8:«حق تعالى او را درد مىفرستد که اى تن بر ما بدل گزیدى کهکسى [که] از لطافت ذکر ما بازماند لاجرم بدرد کثافت غیر ما مبتلا شود». این عبارت در نسخة قونیه بهصورت «گزیدی کسی که از» آمده است که صحیح مینماید. معلوم نیست که مصحح واژة «که» را از کجا نقل کرده است. صفحة 31 سطر 7: «و مرا زیاده از آن نظر ده که سحر دادی و مرا [به] جمال تو زیاده از آن نظر ده که زلیخا را دادی به جمال یوسف». واژة «به» در نسخة قونیه آمده است؛ اما نسخة اساس فروزانفر آن را ندارد. مصحح این واژه را در متن آورد، اما هیچ توضیحی دربارة آن ارئه نداده است. صفحة 217 سطر 5 و 6: «مىاندیشیدم که اللّه خواست مرا از چه وجه دهد اللّه الهام داد که [تو چه مىاندیشى ازآنکه اللّه از چه وجهم دهد که بزرگوارتر از آنم که] ترا معلوم کنم که از چه وجهت دهم اگر تو دانشمندى را بمانى چو من بزرگترم به از آنت بدهم». جملهای که در میان دو قلاب آمده گویا از افزودههای مصحح است؛ اما مشخص نکرده که این افزودهها را از کجا آورده است. البته جملات متن، بدون این افزوده نیز کامل و مفید معنی است2؛ همچنین مصحح در جزو سوم معارف نیز با اینکه دو نسخه از این جزو را در اختیار داشته است، اما اضافاتی بدین شکل و بدون ارجاع به نسخة بدل در متن آورده و هیچ توضیحی در این باره ارائه نداده است. نکتة دیگر اینکه در چاپ معارف پاراگرافبندی متن بهطور اصولی رعایت نشده است. پاراگرافبندی اصولی به انسجام صورت و محتوای متن میانجامد. با تفکیک دقیق سخنان بهاءولد به پاراگرافهای موضوعی، طرح کلی سخنان او را میتوان مشخص کرد و به خواننده در فهم و ربط مطلب یاری رساند؛ همچنین خودداری در کاربرد علایم سجاوندی و نقطهگذاری دشوارخوانی متن معارف را در پی داشته است. به نظر میرسد با کاربرد علایم سجاوندی و نقطهگذاری از روی قاعده و در حدّ اعتدال و دور از افراط و تفریطهای ذوقی، افزونبر تسهیل خوانش و فهم دقیق متن، مواضع دشوار این اثر نیز حل خواهد شد.
5ـ نتیجهگیری تصحیح کتاب معارف از فروزانفر، نخستین چاپ علمی و انتقادی است که بر مبنای نسخههای معتبر انجام شده است؛ اما به سبب برخی نواقص مثل مباحث نسخهشناختی، شیوة تصحیح و رعایتنکردن اصول ویرایش، نیازمند بازبینی و تصحیح مجدد است. بنابراین شایسته مینماید که چاپ دوبارة معارف برپایة نسخههای کهنی مثل نسخههای ایاصوفیا و قونیه صورت گیرد؛ همچنین نسخههایی اخیراً در کتابخانههای معتبر شناسایی شده است؛ ازین نسخهها برای نسخة کمکی در بازآفرینی روایت اصلی معارف و رفع نواقص و مشکلات آن میتوان استفاده کرد. نسخههای شناختهشدة معارف و تغییرات و تفاوتهای متنی آن نشان میدهد که سخنان بهاءولد در سیر تاریخی خود، در طول هشت قرن، چهاندازه توجه محافل عرفانی را به خود جلب کرده است. به لطف خدای سبحان، نگارنده پس از تهیة نسخههای معتبری از اجزای سهگانة کتاب معارف، تصحیح دوبارة آن را آغاز کرده است. بازسازی روایت اصلی سخنان بهاءولد بر اساس مطالعات نسخهشناختی و سبکشناختی مسألة دشوار و پیچیدهای است؛ اما این اقدام در حکم احیای یکی از مواریث اصیل فکری و معنوی عرفان اسلامی در ادب فارسی است3.
پینوشتها 1ـ در مجالس و محافل عرفانی، آمیختگی و الحاقات عجیبی در مجموعة گفتارهای سخنان خانوادة عرفانی مولوی صورت گرفته است. شاید این موضوع به سبب انتقال کتبی و شفاهی سخنان بهاءولد، شمس تبریزی، برهانالدین محقق ترمذی، مولوی و سلطان ولد، خانوادة عرفانی مولانا، در مجالس عرفانی بوده است. چنانکه آمیختگی عجیب و بسیار واضح گفتارهای شمس با گفتارهای برهانالدین محقق ترمذی، معلم روحانی و معنوی مولانا، مؤید این نکته تواند بود. برخی از سخنان شمس که در تصحیح علمی انتقادی استاد محمدعلی موحد (1369) بهطور قطع از آن شمس تبریزی است، به برهانالدین محقق ترمذی نسبت داده شده و در کتاب معارف وی آمده است (رک. محقق ترمذی، 1377: 64- 60). جملات کوتاه، مستقل، متنوع و پیوستة شمس در میان جملات تقریباً طولانی و وصفی برهانالدین نمایان است. این موضوع دربارة تصحیح توفیق سبحانی از کتاب فیهمافیه مولوی (1388) نیز صادق است. ایشان اضافات کاتب را در نسخة شمارة 79 قونیه، بهطور قطع از آن مولوی میداند و از آن با عنوان «پیوستهای نویافته» در تصحیح خود یاد میکند؛ اما این اضافات از آن مولوی نیست بلکه متعلق به برخی از مشایخ بزرگ است که مولوی آن را در حواشی متون یادداشت کرده و کاتب در هنگام کتابت، آن مطالب را از روی دست خط مولوی بهعین رونویسی کرده است (برای تفصیل رک. نزهت، 1389: 141- 140 ). در بازسازی متن اصلی سخنان خانوادة عرفانی مولوی، تشخیص این تلفیق انتقال شفاهی و کتبی سخنان آنان ضروری است. 2ـ برای نمونههای دیگر: (رک. بهاء ولد، 1382: 36، 57، 59، 62، 63، 66، 69، 74 ، 76، 211، 212، 213 و 216). 3ـ به لطف خدای سبحان، نگارنده مدتی است که پس از تهیة نسخههای معتبر تازه شناساییشده از اجزای سهگانة کتاب معارف، تصحیح آن را آغاز کرده است. همچنین سبحانی برخی از نسخههای موجود معارف را در کتاب «فهرست نسخههای خطی فارسی کتابخانههای ترکیه» بهاختصار معرفی کرده است (برای اطلاع بیشتر از نسخههای موجود کتاب معارف در کتابخانة دانشگاه استانبول رک: سبحانی، 1373: 128 و 275). | ||
مراجع | ||
- افشار، ایرج (1388). «نگاهی به ضابطههای نسخهشناسی»، نامة بهارستان، سال دهم، دفتر 15، 121ـ130. 2- افلاکی، شمس الدین احمد (1362). مناقبالعارفین، به کوشش تحسین یازیجی، تهران: دنیای کتاب. 3- بهاءولد، محمد بن حسین خطیبی بلخی (1382). معارف، تصحیح بدیعالزمان فروزانفر، تهران: انتشارات طهوری، چاپ سوم. 4- ---------------------- (1394). جزو چهارم معارف، تصحیح ساسان زند مقدم، تهران: انتشارات طهوری. 5- --------------------- (کتابت 755). معارف، نسخة خطی، استانبول: کتابخانة دانشگاه استانبول شمارة 79. 6- -------------------- (کتابت 747). معارف، نسخة خطی، استانبول: کتابخانة ایاصوفیا شمارة 602 . 7- -------------------- (کتابت 994). معارف، نسخة خطی، استانبول: کتابخانة دانشگاه استانبول شمارة 1274. 8- تبریزی، شمسالدین محمد (1369). مقالات، تصحیح و تعلیق محمدعلی موحد، تهران: خوارزمی. 9- دهخدا، علیاکبر (1373). لغتنامه، تهران: دانشگاه تهران. 10- سبحانی، توفیق (1373). فهرست نسخههای خطی فارسی کتابخانههای ترکیه، تهران: مرکز نشر دانشگاهی. 11- سپهسالار، فریدون بن احمد (1368). زندگینامة مولانا جلالالدین مولوی، با مقدمه سعید نفیسی، تهران: اقبال. 12- گولپینارلی، عبدالباقی (1375). مولانا جلالالدین زندگانی، فلسفه،آثار، ترجمه و توضیحات توفیق سبحانی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. 13- لوئیس، فرانکلین دین (1384). مولانا دیروز تا امروز شرق تا غرب، ترجمه حسن لاهوتی، تهران: نامک. 14- مایر، فریتس (1382). بهاءولد، ترجمة مهر آفاق بایبوردی، تهران: سروش. 15- محقق ترمذی، برهان الدین (1377). معارف، تصحیحات و حواشی بدیعالزمان فروزانفر، تهران: مرکز نشر دانشگاهی. 16- مولوی، جلالالدین (1388). فیهمافیه و پیوستهای نویافته، تصحیح و توضیح دکتر توفیق سبحانی، تهران: شرکت مطالعات و نشر کتاب پارسه. 17- نزهت، بهمن (1389). «نگاهی به تصحیح فیهمافیه بر اساس نسخة قونیه»، فصلنامة ادب پژوهی، سال چهارم، شمارة چهاردهم، 133 ـ 155.
(تصویر شمارة 1)
(تصویر شمارة 2)
(تصویر شمارة 3) | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,262 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 703 |