تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,639 |
تعداد مقالات | 13,334 |
تعداد مشاهده مقاله | 29,923,419 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 11,971,161 |
تشبیه با تکیه بر پیوند شاعرانگی و فرم در نفثه المصدور | ||||
متن شناسی ادب فارسی | ||||
مقاله 6، دوره 9، شماره 1 - شماره پیاپی 33، اردیبهشت 1396، صفحه 73-90 اصل مقاله (391.98 K) | ||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/rpll.2017.21413 | ||||
نویسندگان | ||||
فیروز فاضلی؛ حسین یاسری* | ||||
دانشگاه گیلان | ||||
چکیده | ||||
نفثه المصدور شهاب الدّین محمّد خرندزی زیدری نسوی از شاهکارهای ماندگار نثر مصنوع و متکلّف در سدة هفتم هجری است. این کتاب، بیش از آنکه تاریخیـ ادبی باشد، ادبیـ تاریخی است و بیشتر گزارههای آن ادبی و عاطفی است. جنبة ادبی متن بیش از روایت تاریخ و گزارش تاریخی اثر است. زاویة دید در نفثه المصدور، اول شخص است و از آن بیشتر برای بیان هیجان، احساس و عاطفه بهره گرفته میشود. پیوند شاعرانگی و فرم، یکی از ویژگیهایی است که به برجستگی ادبی این متن میانجامد. صور خیال یکی از عناصر پدیدآورندة فرم این اثر است که از آن جمله میتوان به بهرهگیری هنرمندانه از مبحث تشبیه اشاره کرد. تشبیه از میان انواع صور خیال در این اثر ادبی، جایگاه و کاربرد ویژهای دارد. به طور کلّی تشبیه در این اثر از بسامد زیادی برخوردار است و بیشتر از بنمایههای عاطفی بهره میگیرد. همچنین بیشتر تشبیهات آن از نوع معقول به محسوس است. با تعمّق در این تشبیهات، جامعة درون و بیرون نویسنده به صورت غیر مستقیم به تصویر درآمده است. این مقاله بر آن است که اغراض ثانوی تشبیه را همراه با سه مبحث سبکشناسی نگاه ویژة هنرمند، گزینش واژهها و عدول از هنجار با توجّه به تشبیهات، بررسی کند. | ||||
کلیدواژهها | ||||
شاعرانگی؛ فرم؛ تشبیه؛ سبکشناسی؛ نفثه المصدور؛ زیدری نسوی | ||||
اصل مقاله | ||||
1ـ مقدّمه در گسترة زبان و ادب فارسی، متون ارزشمندی در سدههای گوناگون ظهور یافته است. پیدایش این آثار نفیس، در مؤلّفههای بیرونی و درونی، ریشه دارد. بنمایة عناصر بیرونی در عوامل تاریخی، صورتبندیهای اجتماعی، مسائل فرهنگی و اقتصادی، جهانبینی نویسنده و... است. مؤلّفههای درونی از خلّاقیت هنری نویسنده حکایت میکند که به اعتقاد مکتب فرمالیسم بهرهمندی از تمهیدات هنری و زبانی است؛ یعنی آنچه یک نوشته را به زبان ادبی تبدیل میکند. «تأکید فرمالیستها بر جنبههای صناعتی تکنیکی موجب شد که آنها ادبیات را نوعی کاربرد ویژة زبان به شمار آورند که با انحراف از زبان عملی و درهمریختن آن متمایز میشود» (سلدن، 1392: 47). در نظر آنان، چگونهگفتن در مؤلّفههای درونی از درجة نخست اهمّیت برخوردار است. در ادوار گوناگون، هر یک از این مؤلّفهها، ویژگیهای خاصّی را به متون ادبی بخشیده است و زمینههای تمایز پدیدههای ادبی را از یکدیگر فراهم آورده است. از دیدگاه علم سبکشناسی، مراحل نثر فارسی در تاریخ تطوّر خود از سدههای آغازین تا عصر حاضر عبارت از اینها است: نثر ساده یا مرسل، نثر مسجّع و فنّی و نثر مصنوع و متکلّف. امروزه نیز نثر به دوران سادگی خود بازگشته است. البتّه تفاوتها و تغییراتی میان نثر مرسل در ادوار آغازین با نثر سادة امروزی وجود دارد. بر خلاف محتوا، مفهوم و موضوع که تعیینکننده و تغییردهندة سبک نثر نبوده است، عواملی مثل فرم، شکل و یا صورت، سبک نثرها را از یکدیگر متمایز کرده است. به بیان دیگر بودن یا نبودن تمهیدات ادبی، زمینههای تغییر و تحوّل در تعیین سبک متون ادبی را به وجود آورده است. بنابراین مکتب فرمالیسم بدون توجّه به محتوای متن، یافتن بوطیقای موجود در متون ادبی را موضوع مطالعۀ خود قرار داد. نثر مرسل «صورت مکتوب زبان گفتاری بدون عنایت به هنرورزیهای ادبی است» (شمیسا، 1390: 29). نثر مسجّع و فنّی «میخواهد تشبّه به شعر کند» (همان: 92)، اما دربارۀ نثر مصنوع و متکلّف آمده است: «در مسیر این تطوّر از قرن هفتم ه.ق به بعد با وسعت مجالی که از حیث انتخاب و استعمال الفاظ و تعبیرات در نثر فراهم بود ... نثر در قبول و استعمال مختصّات لفظی و صنعتی بر شعر پیشی گرفت و به غایت تکلّف رسید و لغتپردازی و عبارتسازی، حتّی در پارهای از موارد دور از فهم در نثر، رواجی تمام یافت و آن را از روش طبیعی خود در بیان معنی، دور و منحرف ساخت» (خطیبی، 1386: 40 ـ 139). کتاب نفثه المصدور در این سبک نوشته شده است. نفثه المصدور کتابی است که با توجّه به نظریة عنصر غالب یاکوبسن، جنبة ادبی به جای روایت تاریخی و تاریخنویسی وجه و شکل برتر آن است. جنبة تاریخی این کتاب در سایه قرار گرفته است و نویسنده بیشتر به جای گزارههای تاریخی از گزارههای ادبی و عاطفی بهره میبرد. فراوانی صور خیال و صنایع مختلف ادبی، دلیل محکم دیگری بر قراردادن این اثر در ردیف متون ادبی است. بهرهگیری از زوایة دید اول شخص در این اثر، گام دیگری برای تثبیت جنبة ادبی متن است. به تعبیر ژنت، کانونیسازی (Focalization) با زاویة دید ارتباط دارد. «آنکه میبیند با آن کس که میگوید تفاوت دارد» (تسلیمی، 1388: 4ـ 74). بهرهمندی از زاویة دید اول شخص از نظر روایت و روایتگری، بُعد احساس و عاطفة متن را میافزاید و برتری جنبة ادبی متن را موجب میشود. گاهی حدیث نفس نویسنده، سند دیگری بر ادبیبودن متن است، مانند: «بازگفتهام که از قلم که چون بر سیاه نشیند سپید عمل کند و بر سپید سیاه، جز نفاق چه کار آید؟! دوزبان است، سفارت ارباب وفاق را نشاید» (زیدری، 1385: 3). این کتاب در اوج حملة خانمانسوز مغول، تقریباً در سال 632 هجری قمری، اندکی پس از مرگ سلطان جلال الدّین خوارزمشاه در تشریح و توصیف دردمندی نویسنده و جامعة گرفتار سیل بنیانکن مغولان و درندهخویی آنان نوشته شده است. به بیان دیگر این کتاب، رنجنامه یا بیان خاطرات و خطرات نویسنده در مواجهه با مصائب است. نویسنده بیشتر تصویرگر نابسامانیهای موجود در مناطق و شهرهای مختلف ایران است. زیدری نسوی از هر نوع امکانات زبانی مانند آیات قرآن، اشعار و جملات فارسی و عربی و... برای سخنآرایی اثر خود بهره برده است. او با این امکانات بر تأثیرگذاری کلام خود میافزاید و به نوشتة خود جنبۀ رمانتیکی میبخشد. کارکردهای زبانی در این متن، بیشتر متوجّه نویسنده و پیام است و متن، بیشتر بر اساس نظریة نویسندهمدار و پیاممدار میچرخد. «نمونة بارز چنین نظریهای را میتوان به نگرش رمانتیک نسبت داد که به ذهن و زندگی نویسنده توجّه دارد و بیشتر به گزارش شرایط تاریخی و حال و هوای نویسنده به هنگام خلق اثرش میپردازد» (صفوی، 1391: 479 ـ 478). در این اثر، انواع تمهیدات ادبی به کار گرفته شده است که از آن جمله مباحث صور خیال مانند تشبیه، استعاره، مجاز و کنایه است. همچنین انواع صنایع لفظی و بدیعی نیز در آن مشاهده میشود. در این میان، تشبیه از جایگاه مناسبی برای بیان اغراض نویسنده برخوردار است. در این کتاب میتوان به تشبیه از منظرهای متفاوت و گوناگونی نگریست. در حقیقت «هستة مرکزی خیالهای شاعرانه، تشبیه است» (رضایی جمکرانی، 1384: 87). مسئلة این پژوهش عبارت از این موارد است: الف) بین متن و فرم و شاعرانگی چه پیوندی برقرار است؟ ب) تشبیه که یکی از عوامل زمینهساز تولید فرم است، در متن نفثه المصدور چه جایگاه و ویژگیهایی دارد؟ محدودیت این پژوهش، نبودن یا کمبود اطّلاعات پژوهشی در زمینة تشبیه بود. 1ـ1 سؤال تحقیق: آیا تشبیهات بهکاررفته با بسامد فراوان، فقط برای هنرمندی و زیبایی کلام است یا اینکه این تشبیهات دربردارندۀ اهداف دیگری است؟ 1ـ2 فرضیههای تحقیق: تشبیهات این اثر برای تزیین و از نوع هنر برای هنر نیست. این تشبیهات بیشتر از نوع معقول به محسوس و برای تبیین اغراض ثانوی است. نویسنده در پی آن است تا با تشبیه، افکار، اندیشهها و دردهای درون را عینیت بخشد. 1ـ3 روش تحقیق: روش این تحقیق، توصیفی ـ تحلیلی است. 1ـ4 پیشینیة تحقیق تا کنون پژوهشی به طور مستقل دربارة ویژگیهای تشبیه در نفثه المصدور انجام نشده است و همین نکته ضرورت یک تحقیق جداگانه در این زمینه را آشکار میکند، اما برخی پژوهشها در میان مباحث اصلی، به صورت جزیی، اشارهای به تشبیه در نفثهالمصدور داشتهاند. محسن بتلاب اکبرآبادی در مقالۀ «نمودهای رمانتیسم در نفثه المصدور» (1390) ویژگیهای سبکیمشترک نفثه المصدور با مکتب رمانتیسم را برشمرده است و بر جنبة ادبی متن تأکید میکند. امید ذاکری در مقالۀ «تحلیل ساختاری زبان غنایی با تکیه بر نفثه المصدور» (1393) بیان میکند که از دیدگاه زبانی، بیشتر جهتگیری پیام به سوی گوینده است و کارکرد زبان در آن بیشتر عاطفی است. احمد فاضل در «درآمدی بر سخنآرایی و ظرافتهای معنایی در نفثه المصدور زیدری نسوی» (1388) به بخشی از پردازشهای شاعرانه و آرایههای ادیبانة این کتاب اشاره میکند. محمّد صادقی در «بررسی کنایه در نفثه المصدور» (1387) تعریف کنایه و انواع آن را از نظر قدما بررسی کرده است. علیاکبر سام خانیانی و همکار در «تحلیل زبانشناسانۀ نفثه المصدور زیدری نسوی» (1393) نتیجه میگیرد که زبان این اثر بیش از آنکه ادبی باشد از نوع ارجاعی است. همچنین بیان میکند که ادبیبودن و تاریخیبودن این متن، محلّ بحث است. احمد طحان در «نقد و بررسی زیباشناختی نفثه المصدور» (1387) سبک سهگانة نثر این اثر را بررسی کرده است و شواهد صنایع لفظی و معنوی و صور خیال در آن را ارائه کرده است. فریده کریمی و همکار در «نگاهی به تشبیه و کنایه در کتاب نفثه المصدور» (1391) با بررسی تشبیه و کنایه در این متن، نثر آن را تاریخی ـ ادبی معرّفی میکنند. بر خلاف تحقیقات مذکور، این پژوهش در پی آن است تا کارکردهای تشبیه، اغراض و ارزش تشبیه، اهداف تشبیه، ارتباط تشبیهات اثر با سبکشناسی و موقعیت جامعة نویسنده را تحلیل و بررسی کند. 2ـ پیوند متن و فرم و شاعرانگی (poticalness) از دیدگاه سبکشناسان، متون در سیر تطوّر خود دگردیسیهایی دارند و هر یک ویژگیهای سبکی، فردی و دورهای خود را منعکس میکنند، اما پرسش اصلی این است که این تحوّلات و تمایزها از کجا ایجاد شده است؟ بر اساس تقسیمبندی سبکشناسان تا پیش از دورة معاصر از نظر شیوة نگارش، سه گونة عمده در آثار منثور پدید آمده است که بهترتیب عبارت از این هستند: سبک ساده یا مرسل، نثر مسجّع و فنّی و نثر مصنوع و متکلّف (ن. ک. شمیسا: 1390). بهراستی علّت این نامگذاریها چیست؟ بیشک هر متنی از دو عنصر اصلی پدید آمده است: صورت و محتوا یا فرم و معنی و یا تمهید و ماده. با تأمّل در متون ادوار مختلف، میتوان دریافت که در کلّ آثار ادبی، معنی یا محتوا نزد نویسندگان و شاعران، جزیی تکراری و تقریباً ثابت است. برای مثال مبارزه به شیوههای مختلف، زندگی، مرگ، عشقورزی، کینهورزی و... یک موضوع ثابت و تکراری در داستان، رمان، شعر و ... است. اما نامگذاری آثار منظوم یا منثور بر اساس موضوع و محتوا انجام نشده است. بنابراین میتوان گفت که تغییر فرم، اصل ثابتی در شیوة نامگذاری متون است و معنی و محتوای متون در این موضوع جایگاهی ندارد. به سخن دیگر تغییر در فرمها به تغییر در نامگذاری میانجامد. «در هنر، خود موضوع اهمّیتی ندارد، نکتة مهم تجربۀ هنریبودن موضوع است. بیان هنری یا هنریکردن، مهم است و نه آنچه به بیان درمیآید» (احمدی، 1390: 309). در ادامه برای نمونه توصیف طلوع و غروب خورشید در سه سبک نثر بررسی میشود. سبک مرسل، تاریخ بلعمی: «چون دیگر روز ببود» (شعار، 1372: 86)، تاریخ بیهقی: «چون صبح بدمید یا چون روز شد کوس فروکوفتند» (بیهقی، 1385: 4 ـ 483) و «و آفتاب زرد را امیر به آب روان رسید» (همان: 956). سبک مسجّع و فنّی، کلیله و دمنه: «چندان که صبح صادق عرصة گیتی را به جمال خویش منوّر گردانید» (نصرالله منشی، 1373 : 76) و «چون شاه سیارگان به افق مغربی خرامید» (همان: 116). سبک مصنوع و متکلّف، نفثه المصدور: «چون سپیدة سپیدکار چادر قیری از روی جهان درکشید، اسنّۀ شعاع کرتۀ نیلوفری ظلام بردرید ... یا سحرگهان که نفس سربهمهر صبح سردمهری آغازید، سپیدهدم سرد بهتدریج دهن باز کرد...» (زیدری نسوی، 1385: 41 و 92)، تاریخ جهانگشای جوینی: «چون شاه افلاک به زیر کرة خاک فروشد» (جوینی، 1385: 201). همة این گزارهها از طلوع و غروب خورشید خبر میدهد، اما از نظر مکتب فرمالیسم، فرم و تمهیدات بهکاررفته، شکل و نسبت ثابتی ندارد و متنوّع است. به سخن معروف:
به نظر میرسد خلاصۀ کلام مکتب فرمالیسم همین بیت باشد. «تینیانوف میگوید که تحوّل ادبیات و مسئلة تاریخ ادبیات همین بحث جانشینی فرمهاست» (شمیسا، 1386: 171). فرمالیستها بیان میکنند که محتوا، مقدّمة فرم نیست. آنان «فرم را بیان محتوا به شمار نمیآوردند و به عکس این رابطه معتقد بودند. محتوا صرفاً انگیزهای برای فرم یا موقعیت و بستر مناسبی برای اعمال فرم خاصی بود» (ایگلتون، 1392: 6). متن با توجّه به نظریههای مکتب فرمالیسم بر فرم و صورت تأکید میکند. سازنده و مبتکر آنها در متن، شاعر یا نویسنده است. شاعر نیز به کمک شاعرانگیهای خاص خویش، اثر ادبی را میآفریند. بنابراین آنچه متن را به اوج ادبی رهنمون میکند، تلاقی فرم و شاعرانگی در متن است که از آمیختن و ترکیب آن دو، جنبة ادبی متن فراهم میآید. از نظر فرمالیستها «هدف مطالعة ادبیات، بررسی آثار ادبی به صورت جداگانه و فردی نیست بلکه ادبیت ادبیات است و همین ادبیت باعث میشود که متنی ادبی باشد و نه یک گزارش مستند روزنامهای» (مقدادی، 1393: 340).
3ـ عوامل شاعرانگی در متن ادبی 3ـ1 عنصر زبان و شیوههای کاربرد آن: نویسنده یا شاعر با گزینش بهترین واژههای لازم، زبان خودکارشده را فعّال میکند. به تعبیر ویکتور شکلوفسکی رستاخیز کلمات به معنای «تمایز و تشخّصبخشیدن به واژههای زبان» (شفیعی کدکنی، 1386: 6) است. مثلاً در نفثه المصدور «[قلم]، غراب البینی است که وقت مهاجرت کاغد» (زیدری، 1385: 3). زیدری به سبب ترکیب غریب «غراب البین» از لفظ غریب فارسی «کاغد» بهره میبرد و تناسب لفظ را از نظر دشواری و غرابت در معنی سخت و دور از ذهن، رعایت میکند و به متن، جنبة ادبی میبخشد. آشناییزدایی، یکی از عناصر و ابزار ادبیسازی متن است. «این آشناییزدایی، زبانی است که خواننده را به سوی آشنازدایی ادراکی و شیوة تازه نگاهکردن به جهان، هدایت میکند» (برتنز، 1382: 50). 3ـ2 عنصر تخیّل (صور خیال و صنعتهای لفظی و بدیعی): «به مجموعۀ تصرّفات بیانی و مجازی در شعر» (شفیعی کدکنی، 1385: 16) خیال گفته میشود. انواع صور خیال، صنایع لفظی و بدیعی را در بر میگیرد، برای مثال در نفثه المصدور آمده است: «عنقای روح [اضافة تشبیهی] از عین این [نوعی موسیقی در دو لفظ عین و این] عاریت به قاف عقبی [اضافه تشبیهی] میرود [واجآرایی در «ع» و تداعی حرکت درونی] [استعارة تبعیه در «میرود»]، حمام سدرهنشین جان [اضافة تشبیهی تلمیحی] از قفص تنگ قالب [اضافة تشبیهی] به برج اصلی [استعاره] میپرد [استعارة تبعیه] [مراعاتنظیر]» (زیدری، 1385: 90). 3ـ3 عنصر موسیقی: بنا بر نظر عروضیان، چهار گونه موسیقی در سخن منظوم موجود است: موسیقی کناری، بیرونی، درونی و معنوی. برای نمونه در نفثه المصدور آمده است: «نه در دیار مروّت دیاری، نه در رباع فتوّت نافخ ناری [موازنه، سجع، همصدایی]» (همان: 94). زیدری درحدّ اعتدال از عنصر آهنگ و وزن در معنی عام برای زیبایی بلاغی متن، بهره گرفته است تا دو نقطة فرم و شاعرانگی را به هم پیوند دهد. نتیجۀ این پیوند، ادبیشدن متن است. 3ـ4 عنصر احساس و عاطفه: «عاطفه، اندوه یا حالت حماسی یا اعجابی است که شاعر از حادثهای در خویش احساس میکند و از خواننده یا شنونده میخواهد با او در این احساس شرکت داشته باشد» (شفیعی کدکنی، 1385: 24). مثلاً در نفثه المصدور آمده است: «سدّ یاجوج تاتار گشاده گشت و اسکندر نی. در خیبر کفّار بسته شد و حیدر نی. روباه بیشه، شیر گرفت و شیر عرین نی. دیو بر تخت سلیمان نشست و انگشترین نی» (زیدری، 1385: 50). همة این عوامل که شاعرانگی نامیده میشود، عامل ایجاد فرم است. فرم نیز زمینة اوج متن ادبی را فراهم میکند. هر اندازه عوامل پدیدآورندة شاعرانگی منسجمتر باشند و همگام با کلّ اجزا حرکت کنند به همان میزان به یک هنر ناب نزدیکتر میشوند. تشبیه از مباحثی است که میتواند عوامل چهارگانة شاعرانگی کلام را در خود منعکس کند و ضمن فرمدهی کلام بر زیبایی، جنبة اقناعی و اثرگذاری کلام بیفزاید. از این رو این پژوهش با تمرکز بر ابعاد چهارگانة تشبیه سعی میکند، کارکرد فرمالیستی تشبیه در نفثه المصدور را تبیین کند. 4ـ نقدی بر تعریف تشبیه تشبیه، یک شیوة بلاغی و ادبی است که به طور عام در زبانهای بشری و در کلام آسمانی و به طور خاص در زبان ادبی کاربرد دارد. تشبیه، مبحث جهانی است که از آن برای اهداف و مقاصد گوناگون استفاده میشود. تشبیه در متون مختلفی تعریف شده است. پیش از هر تعریفی باید این نکته را روشن کرد که «تشبیه، انتخاب دو نشانه از روی محور جانشینی بر حسب تشابه و ترکیب آنها بر روی محور همنشینی است» (صفوی، 1390: 128). المعجم فی معاییر اشعار العجم از قدیمترین منابعی است که تشبیه را تعریف کرده است. مؤلّف آن مینویسد: «[تشبیه]، چیزی به چیزی دیگر مانندهکردن است و درین باب از معنی مشترک میان مشبه و مشبهٌبه چاره نبود و چون چند معانی به یکدیگر افتد و تشبیه همه را شامل شود، پسندیدهتر و تشبیه، کاملتر بود» (شمس قیس رازی، 1388: 359). تعریف دیگر تشبیه از جرجانی این گونه است: «تشبیه این است که معنی یا حکمی از معانی و احکام چیزی را برای چیز دیگر ثابت کنیم» (شفیعی کدکنی، 1385: 53). جلال الدّین همایی مینویسد: «آن است که چیزی را به چیزی در صفتی مانند کنند» (همایی، 1374: 227). شمیسا میگوید: «تشبیه مانندکردن چیزی به چیزی [است]، مشروط بر اینکه آن مانندگی مبتنی بر کذب باشد نه صدق، یعنی ادّعایی باشد نه حقیقی» (شمیسا، 1371: 59). کزّازی مینویسد: «مانندگی یا تشبیهکردن چیزی است یا کسی دیگر بر بنیاد پیوندی که به پندار شاعرانه در میانۀ آن دو میتوان یافت» (کزّازی، 1389: 40). نتیجۀ این تعاریف آن است که در تشبیه همانندی دو چیز به سبب ویژگیهای مشترک است. در اصطلاح منطق، همة تعاریف شاید جامع باشد، اما مانع نیست، به جز تعریف کزّازی که با گنجاندن «پندار شاعرانه» یک مرحله جلوتر از دیگران قرار گرفته است. به طور اساسی هدف تشبیه در زبان ادبی، پندار شاعرانه است که با عنصر تخیّل و عاطفه در پیوند است. برای مثال در تشبیه «نان مانده مثل سنگ شده است»، هر چند دو چیز ناهمگون به یکدیگر همانند شده است، اما پندار شاعرانه همراه با عنصر تخیّل و عاطفه در آن مشهود نیست و دلربایی و جذّابیتی برای مخاطب ایجاد نکرده است، اما تشبیه «ستاره بر عادت مصیبتزدگان بر خاکستر نشسته است» (زیدری، 1385 : 48) علاوه بر داشتن همة ویژگیهای یک تشبیه بر یک پندار استوار شاعرانه، همراه با عنصر تخیّل و عاطفة نیرومند، شکل گرفته است. با خواندن آن، عنصر احساس و عاطفه در وجود مخاطب برانگیخته میشود و به سخن دیگر، مخاطب را متأثّر میکند. علاوه بر این، گزارشی از موقعیتهای بسیار درونی و بیرونی نویسنده به خواننده یا مخاطب ارائه میدهد. بنابراین ضرورت یک تعریف جامع و مانع برای تشبیه ضروری است.
5ـ ارزش تشبیه صور خیال (Imagery) در متن ادبی به کمک تشبیه، استعاره، مجاز و کنایه ظهور مییابد. «صور خیال یا ایماژها، وسایلی هستند برای پرتأثیر و زیباکردن کلام» (شفیعی کدکنی، 1391 : 437). اصولاً تشبیه از نظر ارزشمندی و تأثیرگذاری بر دو گونه است که در ادامه ذکر میشود. گونة اول، تشبیهاتی است که بر جنبۀ اِخبار و تأیید یک مطلب، تأکید میکند و هدف آن، خبررسانی است و معمولاً از زیباآفرینی بیبهره است، به سخن دیگر به اعتلا و ارتقای یک نوشتۀ ادبی نمیانجامد. این گونه تشبیهات، تقریباً ویژگیهای تشبیه را در خود گنجاندهاند، اما تأثیر و تأثّری به همراه ندارند، مانند «سخن همانند کارنامه، ثبت خواهد شد» که یک تشبیه است، اما تصویر بلیغی نیست و به بیان دیگر، بلاغت تصویر ندارد. گونة دوم تشبیهات بر جنبة احساس و عاطفه بنیان نهاده شده است و هدف آن در درجة نخست نه اطّلاعرسانی، بلکه نوآوری و تازگی در سخن یا نوشته در عین زیباییآفرینی و تأثیرگذاری است. اهداف این گونه تشبیهات، برانگیختن احساس و عاطفة خواننده یا مخاطب است که آنها را با خویش همدل و همنوا کند. این تشبیهات در درون خود یک نوع آشنازادیی دارند، بر زیبایی متن ادبی میافزایند و درجة ادبی آن را فزونی میبخشند (وحیدیان کامیار، 1386: 16). «به هرحال، دو گونه تشبیه وجود دارد: عاطفی و خبری. تشبیه عاطفی، شدّت عاطفه و بزرگنمایی در امری را میرساند، اما تشبیه خبری فقط اطّلاعدهندگی و توضیح دارد» (همان، 1386: 16). در نفثه المصدور، بیشتر تشبیهات از نوع عاطفی است، مانند: «شفق به رسم اندوهزدگان، رخسار به خون دل شسته است» (زیدری، 1385 : 48). در حقیقت نویسنده از همة ابزارهای شاعرانگی از جمله زبان، تخیّل و عاطفه بهره گرفته است و توانسته است درد درون خود و جامعهاش را از ذهنیت به مرحلة عینیت نزدیک کند و محتوا را زمینة تشکیل فرم و صورت قرار دهد. خواننده یا مخاطب در درجة اول با خوانش این اثر به جای توجّه به تاریخخوانی و تاریخدانی نویسنده، مسحور هنرمندی و زیباآفرینی او میشود: «همه روز همچون بوم از بیم سیاهکلاغان بیمروّت در گوشهای مینشست» (همان: 69).
6ـ هدف تشبیه «تشبیه بهترین ابزار برای بیان محاکات و تقلید از طبیعت و حقیقتنمایی است» (فتوحی، 1389 : 89). در عالم انسانی بعضی امور، جنبة ذهنی دارند و برای عینیکردن آنها شاعر یا نویسنده ابزارهایی در دست دارد که یکی از این ابزارها بهرهگیری از عنصر تشبیه است. در واقع «غرض از تشبیه به قول قدما بیان حال مشبّه و تقریر آن در زبان مستمع است، یعنی روشنکردن و تصویریکردن وضعیت و موقعیت مشبّه» (شمیسا، 1371: 115). به بیان دیگر «هدف تشبیه، اثبات صفتی است از مشبّهٌبه در وجود مشبّه. مشبّه، غرض کلام است و مشبّهٌبه ابزاری در خدمت آن غرض است» (فتوحی، 1389 : 90). هدف اصلی تشبیه، بیان این اغراض یعنی بیان معانی ثانوی است. سازههای هنری به مرور زمان دستخوش خودکارشدگی میشوند و خاصیت دیرفهمی و دیریابی خود را از دست میدهند. آفرینندة اثر برای داشتن طرح نو، این هنرسازهها را فعّال میکند. بهرهمندی از عنصر تشبیه و دمیدن بار عاطفی و احساسی در آن، یکی از اهداف تشبیه است: «بارسالار ایّام چون بار حوادث درهم بسته، تیغ بسرباری در بار نهاده» (زیدری، 1385: 1). از میان صور خیال موجود به نظر میرسد، تشبیه به سبب عینیکردن موضوع ذهنی در کلّیت خود جنبة اقناعکنندگی دارد. از 316 شاهد تقریبی تشبیه در این اثر، 182 شاهد، تشبیه معقول به محسوس است که تقریباً 57 درصد از انواع تشبیه را به خود اختصاص داده است. زیدری در اثر خویش به گونهای هنرمندانه از انجام این کار برآمده است: «چون خدنگ مرگ هرآینه بر جان خوردنیست، آن به که خود را نشانۀ عار و ننگ نگردانی» (همان: 87). 7ـ رویکرد برونمتنی (Text output) و درونمتنی (Inter textual) در بررسی تشبیهات نفثه المصدور اصولاً جهان بیرون و جهان درون در تشکیل، قوام و ماندگاری یک متن ادبی، تاثیرگذار است. جهان بیرون یا عوامل برونمتنی، متعدّد است و در مباحثی مثل شرایط تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، جهانبینی خالق اثر و.... ریشه دارد. در نقد ادبی، مکتبهایی مثل جامعهشناسی و مارکسیسم، جامعهشناسی هنر و نقد سوسیالیستی به وجود آن معتقدند. نقد سوسیالیستی «ادبیات را بر پایة شرایط تاریخی پدیدآورندۀ آن تحلیل میکند و آگاهی از شرایط تاریخی را ضروری میداند» (زرقانی، 1390 : 88). مارکس و انگلس معتقدند که «اقتصاد، زیربنا و همة امور سیاسی، ایدئولوژیکی و گاه ادبیات و هنر، روبنای آن است» (تسلیمی، 1388 :147). جهان درون یا عوامل درونمتنی در حقیقت راهکارهایی است که خالق اثر در بیان مؤثّر یک متن از آنها بهره میجوید. به بیان دیگر در این بخش، اصالت و توجّه ویژه به کارکردهای زبانی وجود دارد. نویسنده با تمهیداتی که حاصل آنها فراهمآمدن فرم متن است، مثل وزن و قافیه و آهنگ و تخیّل و ... میکوشد تا درجة متن ادبی را ارتقا بخشد. مکتب فرمالیسم در این زمینه، پیشگام است. «فرمالیستها زبان ادبی را مجموعۀ انحرافاتی از هنجار یا نوعی طغیان زبانی میدانستند. به عبارت دیگر، ادبیات نوع خاصی از زبان است که با زبان متداولی که به کار میبریم در تقابل قرار میگیرد» (ایگلتون، 1392 : 8). در واقع طرفداران این مکتب، اصالت را از میان نقشهای ششگانة زبان به شیوۀ بیان پیام میدهند. به اعتقاد یاکوبسن «در این نقش از زبان، جهتگیری پیام به سوی خود پیام است. در این شرایط پیام فینفسه کانون توجّه قرارمیگیرد» (صفوی، 1390 : 37). این مکتب نقد ادبی، متنمحور است. مجموعة این مؤلّفهها در پرداخت یک اثر ادبی تأثیرگذار است. به اعتقاد لنین «نویسنده نمیتواند عبارت ساده را بدون صناعت و تشبیهات تودهای و تکیهکلامهای مردمی بازگو کند» (تسلیمی، 1388 : 149). اول، این نکته، متوجّه عوامل درونمتنی و برونمتنی است. دوم، تبیینکنندة این نکته است که مؤلّف باید بر دنیای بیرون متن آگاهی داشته باشد تا هم آنها را در جایگاه گفتمان رایج عصر خود در متن بگنجاند و هم به گونۀ تأثیرگذاری همة آن مفاهیم را در قالب زبان بریزد تا بر ماندگاری اثر بیافزاید. در نفثه المصدور، این دو عامل با هم ظهور و بروز دارد. مؤلّفههای برونمتنی این اثر، شرایط تاریخی، فرهنگی، نگرش و پشتوانههای فرهنگی مؤلّف است که بهراستی نویسنده توانسته است از عهدة بیان آن برآید. شرایط تاریخی عصر نویسنده با سیل بنیانکن مغول به سرزمین ایران مقارن است که جامعه را در تب و تاب کشتارها و ویرانیها افکنده است. در چنین وضعیتی، نویسندگان بیشتر، حسرتها و دردمندیهای برخاسته از احساسات و عواطف تأثیرگذار را بیان میکنند. در این شرایط «انسانها در بحرانهای عظیم اجتماعی، اخلاقی و... بیشتر بر احساسات تأکید میکنند تا استدلالها. سرچشمة احساسگرایی نفثه المصدور را نیز [باید] ناشی از حملة عظیم مغول دانست» (اکبرآبادی، 1390 : 49). پشتوانههای نیرومند فرهنگی در کنار جهانبینی نویسنده نیز از عوامل برونمتنی است که زیدری با توجّه به گزارههای موجود در متن، آن را عینیت داده است. او همة این موضوعات را به کمک تشبیه، ترسیم میکند: «خرشید چون کلاه گوشۀ نوشیروان از کوه شهوار طلوع کرد. ... زاهد پگاهخیز صبح، بر قسّیس سیاهگلیم شب، استیلا یافت. ... گفتی سکندر است در میان ظلمات گرفتار و آب حیات تیره» (زیدری، 1385 : 42). عناصر درونمتنی این اثر در اوج رسایی به تصویر کشیده شده است. تقریباً نویسنده از کلّ تمهیدات و تکنیکهای هنری برای یک متن ادبی بهره گرفته است. بهرهگیری از تشبیه، استعاره، کنایه، مجاز، آرایههای لفظی و بدیعی به شیوة متناسب و در خور موقعیت و در حدّ اعتدال به زیبایی این متن افزوده است. باید افزود دغدغة بهرهمندی از عناصر شاعرانگی و فرم، فقط برای زیبایی متن نبوده است، بلکه در درجة اول اهمّیت دغدغههای درونی فرمالیستهاست، بهویژه بهرهمندی از عنصر تشبیه. مؤلّفة درونی دیگر این اثر ادبی، بهرگیری از زاویة دید اول شخص است که به تعبیر ژنت به آن «کانونیسازی» میگویند. «کانونیسازی به روایت خود و روایت اول شخص، بیش از روایت دیگری و سوم شخص ارزش مینهد» (تسلیمی، 1388 :74). ویژگی و حسن کاربرد زاویة دید درونی اول شخص، این است که «تجربیات و احساسات هیجانانگیز از صمیم قلب نقل میشود» (میرصادقی، 1388 : 389). این راهکارها در کنار عنصر تشبیه در خدمت متن قرار گرفته است، برای مثال: «اما چکنم، که ایّام مصابرت در درازی، گویی از روز محشر زاده و اعوام مهاجرت همبالای ساق قیامت افتاده. ... مطایای ایّام و لیالی، سواد عمر را بسیر متوالی در نوردیده، صبح مشیب از مشارق مفارق بردمیده، متقاضی اجل در شتاب و عجل که خُطوَتانِ وَ قَد وَصَل» (زیدری: 1385: 6). آخرین نکته در تأثیرگذاری عامل درونمتنی، سبک و شیوة نثر این کتاب است. در واقع نثر مصنوع و متکلّف، با شدّت بیشتر، ادامة نثر فنّی است. این نوع نثر «میخواهد تشبّه به شعر کند و به این لحاظ هم از نظر زبان و هم از نظر فکر و هم از نظر مختصّات ادبی، نمیتوان آن را دقیقاً نثر دانست که هدف آن تفهیم و انتقال پیام به صورت مستقیم است، بلکه نثری است شعروار که مخیّل است و زبان تصویری دارد و سرشار از صنایع ادبی است» (شمیسا، 1390: 92). در این سبک، وجهة نویسنده، سخنآرایی است تا سخنپردازی. این همان چیزی است که مکتب فرمالیسم در پردازش یک متن به آن توجّه ویژه دارد.
اغراض تشبیه در نفثه المصدور در تصحیح نفثه المصدور، متن اصلی کتاب 125 صفحه است که از نظر بسامد، حدود 316 شاهد تشبیه در آن مشاهده شد. بنابراین به طور متوسّط در هر صفحه 528/2 یعنی حدود سه تشبیه به کار رفته است. البتّه باید افزود که برخی صفحات از تشبیه خالی است. نکتۀ آماری دیگر این کتاب تقسیمبندی مشبّه و مشبّهٌبه به اعتبار حسّی و عقلیبودن آن است. در این اثر ادبی تقریباً 57 درصد این تشبیهات، معقول به محسوس است. از دیدگاه علم بیان زیباترین و رایجترین نوع تشبیه، همین تشبیه است؛ «زیرا غرض از تشبیه، تقریر و توضیح حال مشبّه است» (شمیسا، 1371: 63). 31 درصد تشبیهات موجود از نوع محسوس به محسوس است. تقریباً هفت درصد دیگر آن از نوع محسوس به معقول و تقریباً پنج درصد باقیمانده، معقول به معقول است. این آمار بیانگر آن است که عنصر تشبیه یکی از پربسامدترین تمهیدات ادبی در این اثر ادبی است. با توجّه به حجم کتاب، وجود این تعداد از تشبیه، نشاندهندۀ این نکات معنیدار است. اول اینکه تشبیه برای نویسنده ابزار و رسانهای برای جذّابیت متن و حقیقتنمایی است و دوم، نویسنده از تشبیه معقول به محسوس برای ترسیم وضعیت موجود تاریخی، اجتماعی و فرهنگی، بیشتر استفاده کرده است. حسن کاربرد این گونه تشبیه آن است که از یکسو در ذهن مخاطب یا خواننده جایگیرتر و مؤثّرتر است و از سوی دیگر، جنبۀ اقناعکنندگی آن فزونی میگیرد و مخاطب به یک شناخت نسبی از عصر نویسنده دست مییابد. در حقیقت تشبیه معقول به محسوس، عینیکردن موضوعات ذهنی است. سوم اینکه هدف از تشبیه بیان اغراض ثانوی است که از طریق آن میتوان با افکار نویسنده، شخصیت روحی و اجتماعی او، گفتمان (Discourse) رایج عصر او و موقعیت و محیط نویسنده آشنا شد. «از طریق متون اصیل ادبی میتوان به تماشای تاریخ و شرایط واقعی زندگی مردم در یک دورة زمانی معیّن نشست و این شیوة بیان، عین جامعهشناسی است» (ارشاد، 1391: 59). اگر این تشبیهات بنا بر اغراض تقسیمبندی شوند، نتیجة فراوانی آنها این چنین خواهد بود:
8ـ مصداقهایی از اغراض تشبیه در نفثه المصدور 1) تقبیح مشبّه: «سیلاب جَفای ایّام سرهای سروران را جُفای خود گردانیده، طوفان بلا چنان بالا گرفته که کشتی حیات را گذر بر جداول ممات متعیّن گشته» (زیدری، 1385: 1). 2) تحسین و ترفیع و تزیین مشبّه: «خُرشید چون کلاهگوشه نوشیروان از کوه شهوار طلوع کرد، مهر چون ورق بزرجهمر از مطلع شرقی برتافت» (همان: 42). 3) شگفتی وحیرتآفرینی مشبّه: «صبّاغ نوبهار، عیسیوار، معجزهای در نفس داشت از یک خم هفت رنگ پیدا کرده» (همان: 101). 4) تعظیم مشبّه: «درگاه مبارک سلاطین بیت ایوبی و ملوک خاندان عادلی، کعبه فتوّت و صفا و مروۀ این خانه، صفا و مروّتست» (همان: 115). 5) اغراق مشبّه: «و آن مورحرصان مارسیرت...چون برق از غمام یازان، تا پیش از آنکه آفتاب زند، شمشیر کشیده باشند» (همان: 41). 6) اثبات وجود مشبّه: «چند روز در آن ساحت باراحت و جناب جنّاتصفت ... روزگار گذرانید» (همان: 32). 7) ابداع و نوآوری: «شجرۀ شمشیر که بهشت در سایه اوست ... چون درخت دوزخیان، سر بار آورده» (همان: 1). 8) توصیف مشبّه: «... افواج تاتار چون خطّ پرگار بدو محیط شده بودند، با او بر کار نبودند و آن هزبر مُحارب در مخالب احداث و انیاب نوائب بربالیده است» (همان: 72). 9) بیان حسرت و درد: «غافل از آنکه شمع مجلس سلطنت را پروانه نشانده است و ثهلان بیخآور رجا را رخا از پای درآورده» (همان: 73). 10) بیان و مقدار مشبّه: «اما چکنم، که ایّام مصابرت در درازیگویی از روز محشر زاده و اعوام مهاجرت همبالای ساق افتاده» (همان: 6). 11) بیان حال مشبّه: «در تجاذب نکبای نکبت، خاشاکوار در تسالب عواصف غربت افتاده، از آن روز باز که در قوس رجا منزعی و در عرصۀ امل متّسعی بود» (همان: 55 ـ 54). 9ـ نفثه المصدور تاریخی یا ادبی؟ هر چند در متون و نوشتههای متعدّد، نفثهالمصدور یک اثر تاریخی ـ ادبی معرّفی شده است، اما با شواهد و قراین که اکنون به دست داده میشود، اثبات میشود که این کتاب، یک اثر ادبیـ تاریخی است. «نویسنده به خاطر اشتغال در دیوان رسالت و منشیگری در دربار سلطان جلال الدّین خوارزمشاه به دقایق و ظرایف سخن واقف بوده است. تسلّط او بر زبان عربی، شعردانی او در هر دو زبان فارسی و عربی، احاطة او به امثال و حکم و نهایتاً چیرگی خیرهکنندة او در علوم قرآنی باعث شده که نفثه المصدور گزارشی بلاغی، فنّی و هنری از روزگار محنت و رنج نویسنده در فراق سلطان جلال الدّین خوارزمشاه باشد» (حکیم آذر، 1394: 154). در این اثر، گزارههایی که با معنای عاطفی و احساسی، بهویژه به کمک تشبیه هستند، نسبت به گزارههایی با معنای تاریخی، نمود و ظهور بیشتری دارند. خواننده با خواندن آن احساس نمیکند که تاریخ میخواند بلکه قصّة دردها، خاطرات و خطرات را از نظر میگذراند. جنبة تاریخی این اثر در سایه قرار گرفته است یا به پسزمینه فرستاده شده است و جنبة ادبی کلام به پیشزمینه منتقل شده است. میتوان گفت اگر گزارههای تاریخی این اثر نوشته شود، از مجموع 125 صفحة کتاب، این گزارهها به 20 صفحه نیز نمیرسد. در حقیقت «با مرور کوتاه متن نفثه المصدور درمییابیم که در این اثر، نویسنده به اینکه چگونه بگوید توجّه داشته تا چه بگوید. بنابراین پیام خود را کانون توجّه قرار داده و با هنجارگریزیهای متعدّد به متن خود، زبان شاعرانهای بخشیده است» (ذاکری، 1393: 120). برای مثال: «همه روز همچون سیاهکلاغان بیمروّت در گوشهای مینشست» (زیدری، 1385: 69). دلیل دیگر اینکه نام این اثر دربردارندۀ عنوان عمومی تاریخ نیست. در سدههای پیشین یا در عصر تألیف نفثه المصدور یا حتّی در سدههای پس از تألیف آن، واژة «تاریخ»، عنوان عمومی متونی است که به زبان ادبی نوشته شدهاند، مثلاً کتاب تاریخ بیهقی، تاریخ بلعمی، تاریخ جهانگشای جوینی، تاریخ وصّاف و... . بنابراین انتخاب نام این کتاب، دلیل دیگری است که مؤلّف آن دغدغهها و تشفّی درون و تشریح احساس و عواطف را در قالب تمهیدات ادبی از جمله تشبیه بیان کرده است. نکتة دیگر اینکه هر چند در این عصر، تاریخنگاری از چندین جهت رونق یافته است و عنصر غالب بیشتر متون است، اما نویسندة این اثر، نام کتاب خویش را نفثه المصدور مینهد که مجازاً بیان دردها و تحسّرات درونی است و با به زبانآوردن آنها، عقدة دل میگشاید و از نظر روحی و روانی به آرامش درون میرسد. نویسنده نمیخواهد روایتگر بیرون باشد بلکه میخواهد روایتگر درون باشد. او در چندین موقعیت، آشکارا غرض و هدف از نگارش و تحریر کتاب خویش را این گونه مینویسد: «از نفثه المصدوری که بدان راحتی تواند یافت، چاره نیست و از انین المهجوری که رنجور را در شب دیجور هجر بدان شفایی تواند بود، گریز نه» (زیدری، 1385 :7) یا در گزارة دیگری آورده است: «بیا تا سر نفثه المصدور خویش بازشویم که این مصبیت نه از آن قبیل است که ببکاء و عویل در مدّت طویل حقّ آن توان گزارد. ... آسمان در این ماتم کبودجامه تمامست» (همان: 48). بنابراین نویسنده، خود بیان میکند که نفثه المصدور مینویسد نه تاریخ. دلیل دیگر آن است که اگر فقط تاریخنویسی هدف و غرض نویسنده بود، کاربرد انواع و اقسام صور خیال، صنایع لفظی و معنوی در لابهلای سطور به چه علّت است؟ آیا کاربرد این همه آرایههای لفظی و معنوی همراه با صور خیال، جنبة ارجاعی زبان را تقویت میکند یا جنبه آفرینش ادبی متن را؟ با یک دیدگاه آماری به این متن، حدود 435 نمونه انواع کنایات، 316 شاهد انواع و اقسام تشبیه، 226 نمونه انواع استعاره، 192 شاهد انواع مجاز و سیل گستردهای از انواع صنایع لفظی و بدیعی در 125 صفحه، گرد آمده است که ادبیبودن متن را تأیید میکند و نشان میدهد که جنبة ادبی کلام در درجة اول منظور و اهتمام نویسنده بوده است: «صبّاغ نوبهار، عیسیوار، معجزهای که در نفس داشت از یک خم هفت رنگ پیدا کرده. ... نصارای برد بر سنّت حواریان گازری میکردند» (همان: 101). با توجّه به این مقدّمات باید گفت این کتاب، یک اثر ادبی ـ تاریخی است و عنصر غالب آن ادب است تا تاریخ. این کتاب جلوهها و نمودهای مکتب رمانتیک را البتّه نه به معنای خاص خود دارد. در واقع مکتب رمانتیک «بیان مکتب آزاد حسّاسیتهای انسان و تأیید حقوق فردی» (حسینی، 1387: 162) است و یکی از اصول این مکتب، بیان «هیجان و احساسات» است. در قسمتهای مختلف این اثر این نکته را میتوان مشاهده کرد: «نزدیک شد، که رشته یکتای حیات ـ که ببادی بسته است (ع) ای دوست گل شکفته را بادی بس ـ انقطاع پذیرد و شعلۀ ضعیف زندگانی ـ که بدمی افروخته است ـ فرومیرد» (زیدری، 1385: 91ـ 90). بنابراین گزارههای این کتاب رنگ و بوی رمانتیک گرفته است: «ای دوست، در خزان امانی، کامرانی توقّعکردن نادانیست و در برگریز آمال، شکوفۀ اقبال انتظاربردن آرزوی محال» (زیدری، 1385: 38).
10ـ سبکشناسی تشبیهات در نفثه المصدور اصولاً نگاه ویژۀ نویسنده یا به تعبیر دیگر، خالق اثر به دنیای درون و بیرون به دنبال خود، گزینش واژهها، ترکیبات و سبک مخصوص برای نوشتن را به وجود میآورد. این نگاه و نگرش، همان طور که پیشتر گفته شد، در مسائل تاریخی، تأمّلات درونی، جهانبینی او، گفتمان رایج عصر او، مکتب فکری و .... ریشه دارد. «ناقدانی که به نقد ایدئولوژی میپردازند ... میانگارند که هر متنی تا حدّی، ایدئولوژیهای برتر جامعة خود را بازتاب میدهد یا آنها را در خود میگنجاند» (مکاریک، 1388: 42). با توجّه به اینکه نفثه المصدور در قرن هفتم نوشته شده است و از نظر تاریخی «وحشتناکترین دوران تاریخ ایران ازحیث قتل عامها و کشتارها و ویرانیهای پیاپی است» (صفا، 1373 ج2: 30)، نویسنده گفتمان رایج عصر خویش را با زیباترین گزارهها ترسیم کرده است. دستگاه بلاغی از جمله دستگاههایی است که این گونه تغییرات و تحوّلات را به زیبایی تصویر میکند. از عناصر تأثیرگذار در روند ثبت تحوّلات در شاعرانگی و فرمها، عنصر تشبیه است. زیدری از تشبیهاتی بهره گرفته است که مبیّن و منعکسکنندة اوضاع تاریخی، اجتماعی و فرهنگی عصر خویش است، مثلاً: «سدّ یاجوج تاتار گشاده گشت و اسکندر نی» (زیدری، 1385: 50) یا «آن مورحرصان مارسیرت [مغولان] ... چون برق از غمام یازان » (همان: 41). بنابراین تشبیهات این متن ادبی در حوادث و اوضاع موجود جامعه ریشه دارد. به بیان دیگر با تأمّل در نوع کاربرد تشبیهات در این اثر، خواننده میتواند موقعیت عصر نویسنده را مجسّم کند: «امن و امان چون تیر از دست اهل زمان بیرون رفته» (همان: 2). تشبیهات این متن را میتوان با سه دیدگاه سبکی بررسی کرد: نگرش خاص نویسنده، گزینش واژگان و عدول از نرم یا هنجار. «سبک، حاصل نگاه خاص هنرمند به جهان درون و بیرون است که لزوماً در شیوة خاصی از بیان تجلّی میکند» (شمیسا، 1374: 15). با توجّه به زمینههای موجود تاریخی و اجتماعی و فرهنگی که سراسر، دستخوش چپاول مغولان قرار گرفته است، نگاه زیدری از سر حسرت و دردمندی و بیانگر شرایط بیرونی و تأثیر بیرون بر درون است. این مطلب را تشبیهات متن تأیید میکند. دربارة اغراض ثانوی تشبیه در 81 شاهد از 316 نمونه، غرض اصلی، بیان تحسّر و تألّم از اوضاع اجتماعی و فرهنگی است. این موضوع از تأثیر متقابل رویدادهای جامعه در نوع نگاه نویسنده و انعکاس آن در نوشتههای او برخاسته است. به طور کلّی «ساختار زبانی نیز در تأثیر ساختار اجتماعی و شرایط تاریخی است» (ارشاد، 1391: 58). به نظر میرسد از میان انواع صور خیال در آثار ادبی، تشبیه بهتر میتواند ساختار جامعه را بازتاب دهد؛ زیرا از میان استعاره، مجاز و کنایه، تشبیه جنبة محسوستر و ملموستری به خود میگیرد و تثبیت و اقناع آن در ذهن خواننده یا مخاطب به سهولت انجام میشود. همچنین هر نوع مخاطب از عالم تا عامی بر اساس ظرفیت دانش خود از آن بهره میگیرند. برای مثال: «[شاه] آفتاب بود که جهان تاریک را روشن کرد، پس بغروب محجوب شد. نی سحاب بود که خشکسال فتنۀ زمین را سیراب گردانید، پس بساط درنوردید. شمع مجلس سلطنت بود برافروخت، پس بسوخت. گل بستان شاهی بود، باز خندید پس بپژمرید» (زیدری، 1385: 47). زیدری در گزینش واژهها با توجّه به نوع نگرش خود، ترکیبات را بیان کرده است. به سخن دیگر، نگاه ویژة نویسنده، انتخاب خاص خود را نیز در پی داشته است. 50 نمونه از کلّ تشبیهات این اثر در بیان تقبیح و تحقیر مشبّه است که این موضوع از رویدادها و حوادث جاری در متن جامعه برخاسته است. «در نقد هگلی و در نقد ایپولیتتن ... هنرمند، بیانکنندة حقیقت و ضرورتاً بیانکنندة حقایق اجتماعی و تاریخی است (ولک، 1373: 101). زیدری انجام این هدف را به تشبیه وامیگذارد تا واقعیتهای عصر خود را ترسیم کند و بیانگر حال جامعۀ عصر خویش باشد: «در این مدّت که تلاطم امواج فتنه کار جهان برهم شورانیده است و سیلاب جفای ایّام سرهای سروران را جفای خود گردانیده، طوفان بلا چنان بالا گرفته که کشتی حیات را گذر بر جداول ممات تعیین گشته» (زیدری، 1385: 1). او در نفثه المصدور از واژهها و ترکیباتی برای ذکر مشبّهٌبه بهره گرفته است که بتواند حقایق اجتماعی، تاریخی و فرهنگی عصر خویش را بیان کند و آینة فرهنگ و اجتماع دورة خود باشد، برای مثال: «طوفان، سیلاب، نکبا، تیر، حبائل، مکامن، خفّاش، شب، وبال، ابلیس، فس لاقیس، روباه، روز محشر، باران، ورطه، حسام، غراب البین، توسن بدلگام، ششدره، باد، کمین، اسنان، مکمن، سائس، شمشیر، قاطع طریق، قراب، درخت دوزخیان، آتش، غصّه، کارد، برق، کرکس، بیداء، عُقاب، ارقم، سد یاجوج، خاشاک، عواصف، تابوت، غروب، حرقت، پای بند، مخنوق، حبال، خدنگ، دُردی، قفس، صرصر، عیار، باز، حضیض، هادم الذّات و...». معنای این مشبّهٌبهها در اذهان مخاطب، یأس، ناامیدی، تألم، نفرت، هراسناکی، شومی اوضاع و... است. دربارة شیوۀ بهکارگیری مشبّه نیز باید گفت که زیدری از مشبّههایی بهره میبرد که از یک معنای روانشناسی بسیار دردآور و منفی و دلگزا حکایت میکنند، مثل «مرگ، آفت، غربت، فرقت، محنت، درد، حیلت، شمشیر، خون، مورحرصان مارسیرت، رقاب، سوء الحظ، ضیاع، عزلت، یاس، اغاثت، اعانت، هزیمت، هائل، هلاک، جفای ایّام، نکبت، مصائب، عِقاب، مکر، مکیدت، غفلت، شماتت، مغاری، حرامزاده، ظلم، خمول، تاتار، قلم، فتنه، بلا و...». در حقیقت، تاریخ در ادبیات از جذّابیت و صداقت و عینیت بیشتری برخوردار میشود. تاریخگرایان نوین از جمله گرین بلات «بر این باور بودند که بسیاری از حقایق تاریخی را باید در ناخودآگاه متون جست. با تیزبینی در متون ادبی، میتوان برتر از هر متن دیگری به این خواسته رسید» (تسلیمی، 1388: 235). در زمینة عدول از هنجار یا نرم باید گفت که «دامنۀ عدول از هنجارهای متعارف، بسیار گسترده است و هم در زمینة معنی است و هم در زمینة زبان، اما در کتب زبانشناسی آن را منحصراً از دیدگاه زبانی نگریستهاند... . به این اعتبار که بین زبان و معنی، رابطة مستقیمی است» (شمیسا، 1374: 34). در نفثه المصدور، نویسنده، این ویژگی سبکی را به کمک تشبیه، بهویژه از طریق وجه شبه به تصویر کشیده است. وجه شبه را در این اثر میتوان به انواعی تقسیم کرد که در ادامه ذکر میشود. الف) وجه شبه شگرف با بهرهمندی از صنعت استخدام بیشتر وجه شبهها در این اثر ادبی از یک نوع انحراف از نرم یا عدول از هنجار همراه با آشنازدایی برخوردار هستند. علاوه بر این نویسنده از وجه شبههایی بهره گرفته است که از صنعت استخدام نیز بهرهمند است. این مطلب در حقیقت بیانگر اوج هنرمندی نویسنده در مبحث تشبیه است. «اصولاً وجه شبهی که دارای استخدام است، نشاندهندة وسعت دید و قدرت تخیّل شاعر است» (رضایی جمکرانی، 1384: 93). برای نمونه: «[قلم] غراب البینی است که وقت مهاجرت کاغد» (زیدری، 1385: 3)، «خاطر از تصاریف احوال روزگار چون زلف دلبران پریشانست» (همان: 7)، «آبرویی که جهت اکتساب آن خویشتن را بآتش سوزانیدی، مانند آب جوی ریخت» (همان: 7)، «سرانجام شربت مرگ چشیدنی است» (همان: 35)، «شعلۀ ضعیف زندگانی ـ که بدمی افروخته است ـ فرومیرد» (همان: 91)، «نصارای برد بر سنّت حواریان گازری میکردند» (همان: 101). ب) بسامد بالای وجه شبههای تخییلی «مهمترین بحث در تشبیه، وجه شبه است. وجه شبه، مبیّن سرشاری تجربۀ شاعر از محیط و وسعت تخیّل اوست» (پورنامداریان، 1387: 42). به طور کلّی، وجه شبهها در نفثهالمصدور از گونة تخییلی است تا تحقیقی. زیدری از مجموع تقریبی 316 تشبیه، تقریباً برای 272 نمونه یعنی 86 درصد آن از وجه شبههای تخییلی استفاده کرده است. وجه شبه 44 تشبیه که 14 درصد آن است نیز از گونۀ تحقیقی است، نمونة تخییلی: «[قلم] دوزبانست سفارت ارباب وفاق را نشاید ... طالب علمیست سودا برسرزده، تا تن دو نیم نکند ذوفنون نشود ...پیسه کلاغیست که حدیث فاوا برد» (زیدری، 1385: 3) یا نمونۀ دیگر: «پیوسته پستهوار شوربختی خود را بدرد خنده پوشیده میدارم و نافه صفت از میان خون جگر دمی خوش برمیآورم» (همان: 125ـ 124). ج) وجه شبه از نظر محتوای نگرشی در حقیقت، زیبایی تشبیه از زاویۀ دید نویسنده نسبت به وجه شبه برخاسته است. «مانروی جان تشبیه است ... پندار شاعرانه در مانروی آشکار میشود. اگر مانروی، پنداری نوآیین و شگفت و پرورده باشد، تشبیه ارزش هنری بسیار خواهد داشت» (کزّازی، 1389: 47). سبکشناسی در بحث تغییر و دگرگونی سبکها تا حدّ زیادی به تغییر رویکرد نویسنده یا شاعر نسبت به وجه شبهها توجّه میکند. بیشتر وجه شبهها در تشبیهات این متن ادبی از زاویة دید زوال، فنا، تحسّر، شدّت، حدّت و تقبیح نگریسته شده است، برای نمونه: «اغانی مغانی بر مثالث و مثانی مرثیۀ جهانبانی او میخواند و او بیخبر. صراحی غرغره در گلو افکنده، نوحۀ کار او میکرد، و او قهقهه میپنداشت. پیاله بخون دل بحال او میگریست و او قهوه میانگاشت» (زیدری، 1385: 18). نکتة دیگر در سبکشناسی تشبیهات نفثه المصدور، مبحث تخیّل و تصویرسازی است. اصولاً یکی از ویژگیهای مهم متن ادبی، بهرهگیری پدیدآورندة اثر از تصویرسازی است. تصویر را در نوشتههای ادبی «هر گونه تصرّف خیالی در زبان» (فتوحی، 1386: 44) دانستهاند. نکتة اصلی این عبارت، تصرّف خیالی یا همان تخیّل است. تخیّل، یکی از مهمترین ارکان آثار ادبی است. تخیّل در نوشتههای ادبی «کوششی است که ذهن هنرمند در کشف روابط پنهانی اشیا دارد» (شفیعی کدکنی، 1387: 89). در واقع هر گونه سعی و تلاش شاعر یا نویسنده در برقراری ارتباط بین دو موضوع بهظاهر نامرتّب، تخیّل نامیده میشود. هر چه تخیّل غریبتر و تازهتر باشد، بر جذّابیت فرم میافزاید و چشمانداز زیبایی به متن میبخشد. کروچه میگوید: «خاصیت مشخّصة هنر، تخیّلیبودن آن است. هنر، کار خیال است» (کروچه، 1384: 65 و 70). اصل مهم با وجود تخیّل در یک متن، القای معنای عاطفی تأثیرگذار به تصویر خیالی است؛ زیرا تصویر خیالی بدون پشتوانة عاطفه، ماندگار نیست. بنابراین کاربرد یکبارة همة این ساختههای هنری در اثر از هنرمندی نویسنده یا شاعر است. زیدری در نفثه المصدور، سازندة تصاویری است که عنصر عاطفه و احساس را در ضمن آن تصاویر گنجانده است. او از این حقیقت آگاه بوده است که «ارزش تخیّل در بار عاطفی آن است، تخیّلی که مجرّد باشد. هر چه زیبا باشد تا از بار عاطفی برخوردار نشود، ابدیت نمییابد» (شفیعی کدکنی، 1387: 90). برای نمونه: «بر عکس معهود، خفّاشوار که خفاش رهاند، همه شب با کاروان میگذشتم و همه روز همچون بوم از بیم سیاهکلاغان بیمروّت در گوشهای مینشست» (زیدری، 1385: 69).
11ـ تصویر «من»های عاطفی به کمک تشبیه «من»های عاطفی نفثه المصدور، بیشتر از نوع «من»های اجتماعی و شماری نیز از نوع «من»های فردی و شخصی و بشری است. بنابراین هر چه این «من» عاطفی از حالت فردی خویش فاصله گیرد بر ماندگاری آثار ادبی افزوده خواهد شد. نمونههای منهای بشری به کمک تشبیه در این اثر به این صورت است: «خدنگ مرگ، هرآینه بر جان خوردنیست» (همان: 87)، «در برگریز آمال، شکوفة اقبال انتظاربردن آرزوی محال [است]» (همان: 38). نمونۀ منهای اجتماعی نیز از این قرار است: «معماران تاتار که بر عقب رسیدند خشت بر خشت نگذاشتند» (همان: 102)، «خر مُهره گرد درّ یتیم سلطنت حمایل گشته؛ گوشماهی پیرامن گوهر شبافروز شاهی قلاده شده» (همان: 42). نمونۀ منهای فردی و شخصی به این صورت ذکر شده است: «[من] مانند قَزَعُ الخَریف (ع) یمانُونَ احیاناً شَامونَ تارهً، در تجاذب نکبای نکبت، خاشاکوار در تسالب عواصف غربت افتاده» (همان: 54)، «من بنده که چون آهوی دامدریده و مرغ قفصشکسته آمده بودم و در تحذیر آن همه مبالغت مینمودم، چون همه ابلهان، الحاقاً لِلفردِ بالاعَمِّ، در شهر کوران دست بدیده باز نهادم» (زیدری، 1385: 40).
12ـ جایگاه تشبیه بلیغ در نفثه المصدور نکتة دیگر در تشبیهات این کتاب، مبحث تشبیه بلیغ است. این گونه تشبیهات از نظر علمای بلاغت، هنریترین و خیالانگیزترین گونة تشبیه در یک متن ادبی است. این گونه تشبیه به استعاره نزدیکتر است. ارسطو «استعاره را تشبیهی مینامد بدون ادات تشبیه» (داد، 1392: 135). زیدری از مجموع تقریبی 316 تشبیه، 193 شاهد آن را به صورت تشبیه بلیغ در متن گنجانده است. تقریباً 60 درصد تشبیهات، به صورت تشبیه بلیغ است. این آمار بیانگر این نکته است که نویسنده از وجود تشبیهاتی بهره گرفته است که در اوج بلاغت تشبیه قرار دارند. این خود دلیل دیگری بر برتری جنبۀ ادبی متن بر جنبة تاریخنگاری این کتاب است، برای نمونه: «سیلاب جفای ایام» (زیدری، 1385: 1)، «کشتی امل» (همان:2)، «آتش حرقت» (همان: 3)، «تیر مصائب» (همان: 4)، «کارد شدّت» (همان:5)، «مطایای ایام» (همان: 6)، «شب دیجور هجر» (همان: 7)، «کنف سعادت» (همان: 8)، «کاس دوران» (همان: 9)، «آبشخور مقسوم» (همان: 10)، «مکامن عِقاب» (همان: 11)، «بار آن عهده» (همان: 12)، «حبائل مکر» (همان: 13)، «مذهب رجولیت» (همان: 16)، «جادۀ مصلحت» (همان: 17)، «اغانی مغانی» (همان: 18)، «مشارب لذّات» (همان: 23)، «شربت مرگ» (همان: 24)، «سلک بندگی» (همان: 26)، «نهال صلح» (همان: 27)، «مرقبۀ انتظار» (همان: 30)، «طوفان بلا» (همان: 31)، «موارد راحات» (همان: 32)، «مکمن اجل» (همان: 33)، «جام حیات» (همان: 35)، «خزان امانی» (همان: 38)، «کاس یاس» (همان: 39)، «عُقاب عِقاب» (همان: 40)، «ارقم آفت» (همان: 41)، «قسّیس سیاهگلیم شب» (همان: 42)، «سور و باروی ملّت» (همان: 45)، «شمع مجلس سلطنت» (همان: 47)، «عین مزیف مهر» (همان: 49)، «سدّ یاجوج تاتار» (همان: 50). 13ـ نتیجهگیری بر اساس نتایج حاصل میتوان دریافت که بررسی یک اثر ادبی، توجّه همزمان به مؤلّفههای بیرونی و درونی آن متن است. موجبات تاریخی، صورتبندیهای اجتماعی و جهانبینی و مکتب فکری نویسنده، عناصر بیرونی نفثه المصدور را فراهم آورده است و ساز و کارهای هنری و تمهیدات ادبی به اعتقاد صورتگرایان روسی، عناصر درونی آن را تشکیل داده است و استحکام بخشیده است. مهمترین عناصر درونی که موجبات ارزشمندی ادبی متن را فراهم آورده است از این قرار است: حملة مغول، تاثیرگذارترین عنصر بیرونی و بهرهگیری از زاویة دید اول شخص، حدیث نفسها، وجود و وفور صور خیال و انواع مباحث زیباییآفرین، بهرهگیری از نثر مصنوع و متکلّف، وفور گزارههای عاطفی و احساسی، وجود ابیات و جملات متعدّد پارسی و تازی. در این متن برای نویسنده، چگونهگفتن از چهگفتن برتر است. آنچه نویسنده را به این هدف میرساند، بهرهگیری از صور خیال است. تشبیه، یکی از مهمترین عناصر تخیّل است. تلاقی شاعرانگی و فرم، وجه ادبی متن را اوج میدهد. در نفثه المصدور، تقریباً 316 تشبیه در 125 صفحه به کار رفته است. اگر در این اثر، از نگاه آماری به تشبیه نظر شود، این نکات مشاهده خواهد شد: نخست وفور تشبیهات است که بیشتر از نوع معقول به محسوس است. وجه شبهها بیشتر از نوع تخییلی است تا تحقیقی. بنمایههای تشبیه، عاطفی و احساسی است. اغراض ثانوی تشبیه بیشتر در بیان تحسّر و دردمندی و تقبیح و ... است. 60 درصد این تشبیهات از گونۀ تشبیه بلیغ، هنریترین و خیالانگیزترین نوع تشبیه است. از دیدگاه کیفی و تحلیلی باید بیان کرد که بهرهمندی از تشبیهات از نوع صرف «هنر برای هنر» نیست، بلکه در خدمت ترسیم دنیای درونی و بیرونی نویسنده است. تشبیهات متن را با سه دیدگاه سبکی میتوان بررسی کرد: نگرش خاص نویسنده، گزینش واژهها و عدول از نرم یا هنجار. زاویة دید زیدری به تشبیهات، نگرشی از سر حسرت و دردمندی است. در گزینش واژهها، نویسنده از وجود مشبّه و مشبّهٌبههایی بهره گرفته است که معنای بیشتر آنها، ناامیدی، یأس، نفرت و هراسناکی است. به طور کلّی، نویسنده شومی اوضاع را به تصویر میکشد. بسیاری از وجه شبهها، تخیّلی است. این خود نشانة عدول از نرم است تا فرم جدیدی بر خودکارشدگی نوشتهها بدهد. خلاصه اینکه زیدری نسوی در نفثه المصدور برای بالابردن جنبة ادبی متن و بعد عاطفی آن و آشکارسازی خصوصیات سبکی رایج عصر و پردهبرداشتن از گفتمان رایج عصر خود از تشبیه بهره گرفته است. | ||||
مراجع | ||||
- احمدی، بابک. (1390). حقیقت و زیبایی، درسهای فلسفۀ هنر، تهران: نشر مرکز. 2- ارشاد، فرهنگ. (1391). کندوکاوی در جامعهشناسی ادبیات، تهران: آگه. 3- ایگلتون، تری. (1392). پیشدرآمدی بر نظریة ادبی، ترجمۀ عبّاس مخبر، تهران: نشر مرکز. 4- بتلاب اکبر آبادی و همکار. (1390). «نمودهای رمانتیسم در نفثه المصدور»، پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی (علمی ـ پژوهشی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، س سوم، شماره3 (پیاپی11)، 60ـ47. 5- برتنز، یوهانس ویلم. (1382). نظریۀ ادبی، مترجم فرزان سجودی، تهران: آهنگ دیگر. 6- بیهقی، ابوالفضل. (1385). تاریخ بیهقی، به کوشش خلیل خطیب رهبر، تهران: مهتاب. 7- پورنامداریان، تقی و همکار. (1387). «بررسی وجه شبه در کلّیات شمس»، مجلۀ دانشکده و علوم انسانی دانشگاه تهران، شماره 186، 64 ـ 41. 8- تسلیمی، علی. (1388). نقد ادبی و کاربرد آنها در ادبیات فارسی، تهران: کتاب آمه. 9- جوینی، عطاملک بن محمّد. (1385). تاریخ جهانگشای جوینی، به کوشش سید شاهرخ موسویان، تهران: دستان. 10- حافظ، شمسالدّین محمد. (1374). دیوان غزلیات حافظ شیرازی، تهران: انتشارات صفیعلیشاه. 11- حسینی، سید رضا. (1387). مکتبهای ادبی، ج اول، تهران: نگاه. 12- حکیم آذر، محمد. (1394). «تحلیل محتوای نفثه المصدور نسوی»، پژوهشنامۀ ادبیات تعلیمی، سال 7، شماره 27، پاییز 1394، 182 ـ 152. 13- خطیبی، حسین. (1386). فنّ نثر در ادب پارسی، تهران: زوّار. 14- داد، سیما. (1392). فرهنگ اصطلاحات ادبی، تهران: مروارید. 15- ذاکری، امید و همکاران. ( 1393). «تحلیل ساختاری زبان غنایی با تکیه بر نفثه المصدور»، جستارهای زبانی، دورۀ 5، ش 2 (پیاپی ـ 18)، 138 ـ 111. 16- رضایی جمکرانی، احمد. (1384). «نقش تشبیه در دگرگونیهای سبکی»، دو فصلنامۀ پژوهش زبان و ادبیات فارسی، دورۀ جدید، شمارۀ پنجم، 100 ـ 85. 17- زرقانی، سید مهدی. (1390). تاریخ ادبی و قلمرو زبان فارسی، تهران: سخن. 18- زیدری نسوی، شهاب الدین. (1385). نفثه المصدور، تصحیح و توضیح امیرحسین یزدگردی، تهران: توس. 19- سامخانیانی، علیاکبر و همکار. (1393). «تحلیل زبانشناسانۀ نفثه المصدور»، متن پژوهی، شماره 58، 115ـ135. 20- سلدن، رامان و همکار. (1392). راهنمای نظریۀ ادبی معاصر، تهران: طرح نو. 21- شعار، جعفر و همکار. (1372). گزیدۀ تاریخ بلعمی، تهران: چاپ و نشر بنیاد. 22- شفیعی کدکنی، محمّدرضا. (1391). رستاخیز کلمات، تهران: سخن. 23- ----------------. (1385). صور خیال در شعر فارسی، تهران: آگه. 24- ----------------. (1387). ادوار شعر فارسی از مشروطیت تا سقوط سلطنت، تهران: سخن. 25- ----------------. (1386). موسیقی شعر، تهران: آگه. 26- شمس قیس رازی. ( 1388). المعجم فی معاییر اشعار العجم، تهران: نشر علم. 27- شمیسا، سیروس. (1390). سبک شناسی نثر، تهران: میترا. 28- ----------. (1386). نقد ادبی، تهران: نشر میترا . 29- ------------. (1371). بیان، تهران: انتشارات فردوس. 30- صادقی، محمّد. (1387). «بررسی کنایه و انواع آن در نفثه المصدور»، پژوهشنامۀ ادب حماسی، سال چهارم، شماره 7، 116ـ132. 31- صفا، ذبیح الله. (1373). تاریخ ادبیات ایران، خلاصۀ جلد سوم: بخش اول ـ دوم، تهران: فردوس. 32- صفوی، کورش. (1391). آشنایی با زبان شناسی در مطالعات ادبی، تهران: انتشارات علمی. 33- ----------. (1390). از زبانشناسی به ادبیات، ج اول نظم، تهران: سوره مهر. 34- ----------. (1390). از زبانشناسی به ادبیات، ج دوم شعر، تهران: سوره مهر. 35- طحان، احمد. (1387). «نقد و بررسی زیباشناختی نفثه المصدور»، فصلنامۀ پژوهشهای ادبی، سال 5، شمارۀ 1، 89ـ116. 36- فاضل، احمد. (1388). «درآمدی بر سخن آرایی و ظرافت های معنایی در نفثه المصدور»، پژوهشنامۀ ادبیات تعلیمی، شماره 3، 111ـ126. 37- فتوحی، محمود. (1389). بلاغت تصویر، تهران: سخن. 38- کزّازی، میرجلال الدّین. (1389). بیان، تهران: نشر مرکز. 39- کروچه، ب. (1384). کلیات زیباشناسی، ترجمه فواد روحانی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی. 40- کریمی، فریده و همکار. (1391). «نگاه به تشبیه و کنایه در نفثه المصدور»، فصلنامۀ علمی تخصّصی زبان و ادبیات فارسی دهخدا (علمی ـ پژوهشی) دانشکدۀ ادبیات و زبانهای خارجی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج، شماره 11، 197ـ220. 41- مقدادی، بهرام. (1393). دانش نامة نقد ادبی از افلاطون تا به امروز، تهران: نشر چشمه. 42- مکاریک، ایرنا ریما. (1388). دانشنامۀ نظریههای ادبی معاصر، ترجمۀ مهران مهاجر، محمد نبوی، تهران: آگه. 43- نصرالله منشی، نصرالله. (1373). ترجمۀ کلیله و دمنه، تصحیح و توضیح مجتبی مینوی طهرانی، تهران: انتشارات امیرکبیر . 44- وحیدیان کامیار. (1386). «تشبیه، ترفند ناشناخته»، فصلنامۀ تخصصی ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی مشهد، سال چهارم ، شماره 13، 7ـ19. 45- ولک، رنه و وارن، اوستن. (1373). نظریۀ ادبیات، ترجمۀ ضیاء موحد و پرویز مهاجر، تهران: علمی و فرهنگی. 46- همایی، جلال الدّین. (1374). فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران: نشر هما. | ||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,367 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 744 |