تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,639 |
تعداد مقالات | 13,334 |
تعداد مشاهده مقاله | 29,924,609 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 11,971,281 |
تحلیل کارکرد محتوایی- بلاغی رنگها در غزل عطار | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
متن شناسی ادب فارسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 6، دوره 8، شماره 4 - شماره پیاپی 32، دی 1395، صفحه 63-78 اصل مقاله (244.61 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/rpll.2016.21303 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فاطمه کلاهچیان* ؛ فاطمه نظری فر | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دانشگاه رازی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
از کارآمدترین ابزارهای آفرینش هنری - ادبی، عنصر رنگ است. با آنکه حضور این پدیده در گذشتة ادبیات فارسی، تنوع امروزه را نداشت، همواره نقشی مهم و تعیینکننده در القای مفاهیم به مخاطب و تصویرسازیهای ادبی بهویژه در حوزة شعر داشته است. بررسی میزان و نحوة کاربرد انواع رنگ در شعر کهن و معاصر، کوششی راهگشا برای ورود به دنیای عواطف و اندیشههای شاعران و همچنین آگاهی از کیفیت چیرگی آنها در استفاده از شگردهای فرمی و ادبی است. بر اساس همین اهمیت، هدف مقالة حاضر، تحلیل کارکرد محتوایی و بلاغی رنگهای به کار رفته در غزلیات عطار است؛ شاعری که به عنوان پیرو سنایی و پیشگام مولوی، سهمی بزرگ در درخشش شعر کهن فارسی و از جمله غزلسرایی دارد و بررسی غزلهای عاشقانه، عارفانه و قلندری او از این منظر میتواند به شناسایی بخش مهمی از ذهنیات و ویژگیهای شعریاش بینجامد. عطار رنگ را بیشتر در بافت موضوعی- معنایی عاشقانه به کار میبرد. پربسامدترین رنگها در شعر او به ترتیب عبارتند از سیاه، سرخ و سبز. همچنین پرکاربردترین شیوههای بلاغی- تصویری که عطار در زمینة رنگ از آنها بهره میگیرد، تشبیه و کنایه است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
رنگ؛ محتوا؛ فرم بلاغی؛ تصویر؛ غزل عطار | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1- مقدمه رنگ مایة آرامش و هستة آرایش جهان است و «پدیدهای است فیزیکی که در اثر تابش و رفتار انعکاسی نور در برابر چشم ناظر ظاهر میشود و همچنین پدیدهای است عینی و روانی» (فرزان، 1377: 22). از جمله تجلیات خداوند در جهان هستی رنگ است. رنگها با ظهور و نمود در طیفهای مختلف و در پیکر موجودات، اعم از جاندار و بیجان، زیبایی ویژهای به طبیعت بخشیدهاند که موجب جذابیت و دلربایی آن شده است. اگر رنگها نبودند، طبیعت مایة افسردگی و دلزدگی میشد. تأثیر رنگ بر انسان به زمان، مکان، کیفیت درک و شرایط فرد وابسته است؛ به همین دلیل «روانشناسان با دقت در کاربرد رنگها به بازشناسی لایههای پنهان شخصیت افراد میپردازند» (سان و سان، 1375: 58). رنگ با تمام زمینههای زندگی ارتباطی محکم دارد و با طبیعت، روانشناسی، دین، فرهنگ، ادب و اسطوره بسیار مرتبط است. این عنصر همچنین از مهمترین پدیدههایی است که تصویر ادبی را تشکیل میدهند. از آنجا که رنگها تأثیر عمیق و مهمی در اندیشهها و عواطف مخاطبان برجای میگذارند، در تعاملات و ارتباطات تصویری، ادبی و هنرهای زیبا جایگاه والایی را به خود اختصاص دادهاند؛ به همین سبب صفاتی چون شادیبخشی و اندوهآوری، گرمی و سردی، زیبایی و زشتی، فریبندگی، جذابیت، نشاطبخشی، خستهکنندگی و مانند اینها همواره به رنگها نسبت داده میشوند. میتوان گفت «تأثیرپذیری انسان نسبت به رنگ و در برابر، کنش تأثیرآفرینی رنگ، از امر روح است و نه از امر ماده» (آیتاللهی، 1377: 46). یکی از عرصههای نمود رنگها و مفاهیم تصویری و بهخصوص نمادین آنها، آثار مکتوب و ادبی ملتهای گوناگون است. عنصر رنگ در ادبیات و بهخصوص شعر ملل، از دیرباز مورد توجه بوده است. شعر فارسی نیز از آغازین دورههای پیدایش خویش بهویژه هنگام استفاده از اجزای طبیعت، از این عنصر بهره برده است. بسیاری از عاشقانههای ادب منظوم فارسی، با رنگها آشنایی دیرینه دارند. از قرن ششم و با ورود جدی و گستردۀ مضامین عرفانی به شعر فارسی، عنصر رنگ برای تجسم و محسوس ساختن امور معقول و ماورایی وارد عرصة شاعری شد. شاعران عارف بسیاری از مهمترین مقاصد و اندیشههای خود را در قالب تصاویری که محمل بعضی از رنگها هستند عرضه کردهاند. در دوران معاصر نیز رنگها در القای مفاهیم متنوع اجتماعی کارکرد یافتند. رنگ در شعر، با هر موضوع و محتوایی، گاهی به صورت زبانی به کار گرفته شده است و گاه در ساختار ادبی و بلاغی. گاه معنای لفظی و گاه معنای مجازی و غیر واقعی از آن اراده شده است. گاهی شاعران به صورت مستقیم به رنگی خاص اشاره کردهاند و گاهی نیز از واژهها و تعبیراتی دیگر برای القای مفهوم آن بهره جستهاند. به این ترتیب، با وجود آنکه رنگهای شناخته شده نزد قدما تنوع امروزه را نداشتهاند، این عنصر همواره سهمی قابل توجه در شکلگیری معنا و صورت اشعار داشته است. اینگونه است که بررسی بسامد و چگونگی استفاده از رنگها در دورههای گوناگون شعر فارسی میتواند در دستیابی به جزئیات اندیشه و عاطفة شاعر و نیز درک بهتر ظرایف بلاغی اشعار، بسیار سودمند باشد. بنا بر این ضرورت، مسألة اصلی این پژوهش، آگاهی از میزان و کیفیت استفادة عطار از رنگ، در محتوا و فرم غزل اوست.
1- پیشینة تحقیق به دلیل اهمیت کارکرد رنگ در آثار ادبی، پژوهشگران برخی اشعار را از این حیث بررسی کردهاند. بعضی از مهمترین این پژوهشها عبارتند از: حسنلی و احمدیان. (1386). کارکرد رنگ در شاهنامة فردوسی (با تکیه بر دو رنگ سیاه و سفید). ادبپژوهی. ص.ص.165–143. رحیمیششده و صفابخش. (1391). تقابل جوانی با پیری بر اساس عنصر رنگ در تصاویر نظامی. متنشناسی ادب فارسی، ص.ص.124 –111. پناهی.(1385). بررسی روانشناسی رنگ در مجموعه اشعار نیما. پژوهشهای ادبی، ص.ص82 -49. جودی نعمتی. (1387)، تناسب رنگها در صور خیال و هستة روایی شاهنامه، پژوهش زبان و ادبیات فارسی، ص.ص. 82-57. حسنلی. (1382). تحلیل رنگ در سرودههای سهراب سپهری، ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان، ص.ص.103-61. در این میان، مقالهای که به بررسی کارکرد رنگ در شعر عطار بپردازد، یافت نشد.
3- غزل عطار یکی از بزرگانی که پای در راه سنایی نهاد و شیوهای را که او در تعالی بخشیدن به محتوای غزل، عارفانهسرایی و سرودن شعر قلندری آغاز کرده بود بهتر و بیشتر عرضه کرد، عطار نیشابوری است. او شاعری عارف است که نه تنها به فرم و زبان شعر بیتوجه نبوده است بلکه این عناصر اهمیتی حیاتی در زندگی شاعرانة او داشتهاند (محبتی، 1388: 731). عطار «در کنار مثنویهای متعالی و برجستة خویش، در غزل نیز مبتکر شیوه و بیان خاصی است که در مسیر تکاملی غزل عرفانی بسیار مؤثر واقع شد» (ابوالقاسمی، 1388: 6). غزلیات عطار، از عشقی واقعی که تجربة قلب یا تجربة روح است حکایت میکنند (زرینکوب، 1386: 63). «مهمترین ویژگی غزلهای عطار، تناسبی است که میان صورت و معنی در این آثار دیده میشود» (شفیعیکدکنی، 1380: 60). همچنین غزل او «از نظر تکنیکهای بیانی، جوهره و محتوای شعری و تنوع موضوعات گوناگون، در شعر فارسی از برجستگی و اهمیت ویژهای برخوردار است» (ابوالقاسمی، 1388: 24-23). در لابهلای این غزلها و در جلوههای گوناگون محتوا و فرم شعر عطار، رنگها بهصورتی تعیینکننده و بارز خودنمایی میکنند. این پژوهش به توضیح و تحلیل کارکرد رنگ در غزل عطار، بر اساس شواهد گزیده و به روش توصیفی- تحلیلی میپردازد تا گامی باشد در راه شناختن بیشتر ذهن و بیان عطار از نظرگاهی تازه.
4- کارکرد معنایی رنگ در غزل عطار رنگ در محتوای غزل عطار، جلوههایی گوناگون و تعیین کننده دارد. در این بخش، نمودهای یادشده بر اساس فراوانی و میزان بروز بررسی میشوند. 4-1- رنگ سیاه رنگ سیاه نشانة حزن و اندوه، ترس، عظمت، ابهت و رازداری است. سیاه، بیانگر افکار مرتبط با پوچی و نابودی است. این رنگ «نمایانگر مرزهای مطلقی است که در پشت آنها زندگی متوقف میشود» (لوچر، 1373: 198). رنگ سیاه، معمولاً «احساس خستگی را در انسان افزایش داده و انرژی روانی و حتی نیروی جسمی انسان را تقلیل میدهد» (پورحسینی، 1382: 83). سیاه در عزاداری استفاده میشود و نمادی است که همواره غم را در وجود انسان حفظ میکند (فرزان، 1375: 45). با تمام اینها، رنگ سیاه وجوه مثبت معنایی نیز دارد؛ مثلاً اسب سیاه پادشاهان در شاهنامه، نشان قدرت آنهاست و اسبهای پهلوانانی چون کیخسرو و سیاوش نیز سیاه رنگند (حسنلی و احمدیان، 1386: 152). از منظری دیگر، سیاه، رنگی عرفانی و ستوده است. «این رنگ که رنگ شب است، نشان کتمان و رازداری است و سالکی که خرقة سیاه میپوشد، باید اسرار طریقتی خویش را مخفی بدارد» (کاشفی سبزواری، 1350: 68). سیاه یکی از رنگهای پیشینهدار از عهد باستان است که پس از اسلام در ایران، در دو سبک اول شعر فارسی (خراسانی و عراقی) با دو چهرۀ متفاوت روی مینماید. در سبک خراسانی این رنگ با بسامدی قابل توجه در تشبیهات حسی و تصویرسازیهای مربوط به طبیعت کاربرد دارد اما در سبک عراقی با دگرگونی جامة محتوا ظاهر میشود که پیرو تغییر نگرش نویسندگان و شاعران این دوره است. در سبک اخیر، کاربرد تعبیرات رنگآمیز استعاری و کنایی، غالباً با استفاده از رنگ سیاه است که در برخی آثار مانند مثنوی معنوی و غزلیات مولوی، رنگی تعلیمی، تنبیهی و عرفانی به خود میگیرد. این دوره مقارن با حملة مغول و دوران گوشهنشینی و دوری شاعران از دربارهاست. برونگرایی سبک ترکستانی به نوعی درونگرایی اندوهآلود بدل گشته است؛ پس طبیعی است که رنگهای تیره و از جمله سیاه، بسامد بیشتری داشته باشند. میزان کاربرد رنگ سیاه در غزلیات عطار، بیشتر از سایر رنگهاست.او سیاه را 48 بار به طور مستقیم و 102 بار با تعبیرات و نامهای دیگر مانند مشک، غالیه، عنبر، شب، شبرنگ، ظلمت، تیره، زنگی، مورچه و قیر به کار برده است. سیاه در غزل عطار 36% از بسامد رنگ را به خود اختصاص داده است. گاه تنها معنای تیرگی از آن اراده شده است و گاه مفاهیمی دیگر را نیز القا میکند. در کل، عطار این رنگ را بیشتر در خدمت مفاهیم عاشقانه گرفته است. شواهد گوناگون مربوط را بررسی میکنیم:
«عطار از زبان خرقانی، فقیر را کسی میداند که در فقر خود سیاهدل باشد زیرا بالاتر از سیاهی رنگی نیست و مراد او همان اَلفَقرُ سَوادُ الوَجهِ فِیالدارَین است که به فنای کلی سالک اشاره دارد و بینیازی او از هر دو کون» (صارمی، 1373: 515). برای رسیدن به سرچشمة حقیقت و وحدت مطلق باید از راه دشوار سیر و سلوک که مانند ظلمات است عبور کرد. این سختی راه، خود سبب تصفیه و تزکیة نفس میشود. هرگاه سالک به کلی در فقر غرقه گردد و از هر دو عالم فانی شود، او را به عالم بالا راه است. نزد بعضی عرفا، تجلی ذاتی الهی در قالب نور سیاه نمود مییابد (لاهیجی، 1374: 82). تاریکی و سیاهی در بیت اول و دوم، دلالت بر ملائمات و ویژگیهای طریق معرفت دارد که عبارتند از: ناشناختگی و ابهام، دشواری و خطر، آمیختگی با رمز و راز، گمشدگی و امکان گمراهی اما در بیت سوم، مفهوم برآمده از تاریکی اندکی متفاوت است و بر بینشانی، هدایتناشدگی و خوف و خطری دلالت میکند که در کمین سالکِ دور از مقام فقر است. در بیت چهارم، به مرتبة محو اشاره شده است. این سیاهی دل در فقر، به بیدلی، فراموش کردن خود و شیدایی که مقدمة فناست اشاره دارد. عطار رسیدن به چنین صفتی را زمینهساز صعود به عالم ماوراء میداند که همان بقای بالله است:
این نگار، مطابق عرف سنتی شعر فارسی، هم زیباست هم ستم پیشه. هم دل میرباید و هم میراند. هم لطف میکند و هم هلاک میسازد. در بیت دوم، سیاهی زلف و چشم در اصل نشانة زیبایی است اما میتواند بر ناشناختگی، هراسانگیزی، دشواری و هلاککنندگی نیز که قرین سلوک عاشقانه است، دلالت داشته باشد. از نگار سیهدل سیهگر، هم مفهوم بیمهری و جور برمیآید هم خصوصیت تباهگری و ابهامانگیزی. سیاهی و تاریکی نیز حامل همان مفاهیم مربوط به ویژگیهای راه کمالند که در نمونة پیشین بدانها اشاره شد. ضمن اینکه یافتن آب خضر در ظلمات نیز تمثیلی از بقای بعد از فناست که با گذشتن از خود در برابر معشوق ازلی حادث میشود.
شاعر، خداوند را به صورت معشوقی زیبا به تصویر کشیده که زلف سیاه و زیبای خود را دستآویزی برای بندگان گناهکارش ساخته است. در این نمونه، هم سیاهی زلف مورد نظر است و هم بلندی آن. سیاه در این بیت، معنایی قابل توجه را به ذهن میرساند که با گمراهکنندگی و هلاکانگیزی عرف عاشقانه در تضاد است. در این نمونه، زلف سیاه هم مشخص و بارز است هم رهاییبخش و هدایتگر به نجات. میتوان از سیاهی در این نمونه، معنای نمادین رازآلودگی، عظمت، ناشناختگی و قدرت را فهمید.
آب حیات «چشمهای است در ظلمات که هر کس از آن نوشد، حیات جاوید یابد. در اصطلاح عارفان، کنایه از چشمة عشق و محبت است که هر کس از آن چشد، هرگز معدوم و فانی نگردد» (سجادی، 1370: 3). چشمه در دل تاریکی است و شاعر، محل آب حیات را که مایة بقاست، در سیاهی و ظلمت زلف یار دانسته است. به دست آوردن آفتاب روشن در زیر زلف سیاه نیز تعبیری دیگر از این معناست در ساختاری متناقضنما. تاریکی در این بیت، زیبایی خوفناک و مبهمی را انتقال میدهد که با وجود تبادر خطر و نابودی به ذهن، حیات میبخشد. بازیافتن خورشید در زیر زلف، یافتن وحدت در کثرت است. آفتاب به اقتضای اسم ظاهر آمده و زلف در اینجا میتواند مظهر اسم باطن باشد.
سیاه در این نمونه، هم زیبایی را میرساند هم به واسطة تضاد با سپیدی و نورانیت خورشید سیما، تیرگی را به صورت مضاعف القا میکند.
هندو که جانشین واژة سیاه شده است، علاوه بر داشتن معنای سیاهی، در محور همنشینی این بیت، حامل معنای چالاکی، دلبری و آشوبگری نیز هست. 4-2- رنگ سرخ سرخ از رنگهایی است که معانی متعدد دارد. «رنگ سرخ، نمایانگر نیروی حیات است؛ به معنای تمایل و رغبت است و تمام اشکال آرزو و اشتیاق را در بر میگیرد» (لوچر، 1373: 85). هر ملتی بر حسب روحیات و تجربههای خود، معنای نمادین خاصی به این رنگ داده است. نزد اعراب جاهلی، رنگ سرخ مورد تنفر بوده است زیرا یادآور سالهای خشک، بیباران و خاک بیحاصل بود. هنگامی که زبان عرب از محیط صحرا به مناطق دیگر انتقال یافت، تصورات زبان نیز از رنگها دگرگون شد و رنگ سرخ که بدترین رنگها بود، مظهر زیبایی و جمال گردید زیرا یادآور رنگ گونهها، گل سرخ و نیز سرخی شراب بود (شفیعی کدکنی، 1375: 271- 270). در ادبیات سنتی ایران، بهترین و زیباترین رنگها سرخ است. این رنگ «دلالت بر شادی و طرب دارد؛ از اینرو رنگ روز عید است» (شمیسا، 1377: 2/625). رنگ سرخ در غزل عطار، 33% میانگین کاربرد رنگها را به خود اختصاص داده است. سرخ 22 بار مستقیم و 119 بار غیر مستقیم و با کلمات جانشین مثل لعل، یاقوت، عقیق، گلرنگ وعناب به کار رفته است. این رنگ، بیشتر برای توصیف زیباییهای سیمای معشوق، اشک عاشق و یا وصف رنگ شراب به کار رفته است:
سرخی لبهای محبوب، مایة طراوت و شادابی روح است و سیاهی گیسوانش، سبب جنون و شیدایی. سرخی در این بیت علاوه بر زیبایی، محمل مفاهیمی چون طراوت، سرزندگی و حیاتبخشی است. سودا در معنی سیاهی با زلف تناسب دارد و و در معنی یکی از اخلاط اربعه میتواند با صفرا متناسب باشد. شاعر در این بیت، به مسألة خواص سنگهای قیمتی نیز اشاره دارد که آنها را میساییدند و همراه با داروهای دیگر، به عنوان مفرح و نشاطآور استفاده میکردند. این تصویرسازی، با حرفه و پیشة عطار متناسب است (شمیسا، 1377: 2/1043)؛ به این ترتیب، لعل هم حامل معنای سرخی است و هم ارزشمندی و شادیآفرینی را با خود دارد.
اندوه هجران معشوق به عاشق میتازد و اشک او را خونین میکند. سرخ که با خون و رنگ آن مناسبت دارد، نشانة درد، رنج و عذاب است.
سرخ در این بیت هم رنگ شراب است و هم نشانة جلوهگری و مرغوبیت آن. گاهی کاربرد رنگ بدین گونه است که شاعر و به دنبال او خواننده را متوجه چیزی دیگر که همرنگ آن است میسازد. در چنین تصویرهایی «نوعی همرنگ شدن (مطرح) است و معمولاً یک مرحله از این همرنگی در ذهن و خیال میگذرد» (شمیسا و کریمی، 1384: 113).
عاشق را با سرخرویی تناسبی نیست. سرخی در این نمونه نشانة عافیت، خوشی، نشاط و آسودگی است. از سویی دیگر سرخی آهن نشانة سختی و تحمل دشواری است. تا زمانی که آهن در آتش قرار نگیرد، منعطف و پخته نمیشود. سرخی در بیت اول، نشانة سلامت و در بیت دوم، نشانة تحمل مرارت و به شایستگی رسیدن است. 4-3- رنگ سبز معنای رنگ سبز نسبت به بقیة رنگها، ثبات و وضوحی بیشتر دارد. «سبز، شامل مقدار معینی از رنگ آبی است و نمایانگر وضعیت فیزیولوژیکی کشش و انعطافپذیری اضطراب و تنش است» (لوچر، 1373: 80 ). سبز، رنگ درختان و چمنزار است. این رنگ به دلیل رابطة تنگاتنگ با طبیعت، پاکی، صفا، باروری و رویش را القا میکند (پورحسینی، 1384: 43). سبز، رنگ معنویات است. بررسی این رنگ از منظر ادیان نیز اهمیت بسیار دارد؛ چنان که میتواند «سمبل ایمان، عقیده، دین، توکل، فناناپذیری، ابدیت، عمق و رستاخیز باشد» (حجتی، 1383: 52). در قدیم در سرزمین ایران، «سبز جزو رنگهای تیره بود و گاهی مراد از آن کبود و سیاه بود» (شمیسا، 1377: 1/527). سبز در غزل عطار، 49 بار نمود یافته که 46 بار مستقیم و 3 بار غیر مستقیم، با نامهای دیگر، یا گاه به کنایه مثل فستقی، زمرد و طوطی بوده است. رنگ سبز 12% از بسامد رنگ در غزل عطار را به خود اختصاص داده است. عطار سبز را بیشتر برای توصیف تیرگی و زیبایی موی صورت معشوق به کار برده است:
سبزی خط نورُستة معشوق، هم تداعیگر سیاهی و تیرگی آن است هم نمایندة طراوت، جوانی و شادابی؛ بهخصوص که با قرینة «جوان» همراه شده است.
سبزۀ خط، موی تازه رُستة پشت لب است و آب حیات، استعاره از لب. شاعر بین واژههای سرسبزی، آب حیات و چشمة حیوان تناسب برقرار کرده است و با نظر به سازگاری ظلمات و چشمة جاودانگی، سبزه را هم القاگر تیرگی، زیبایی و طراوت قرار داده است و هم به دلیل نزدیک بودن به سیاهی، حامل مفاهیمی چون رازآلودگی، دشواری، ناشناختگی و ابهام. 4-4- رنگ زرد زرد یکی از رنگهای گرم است و «نمایانگر تنشزدایی و انبساط. از نظر روانشناختی، تنشزدایی یعنی رهایی از مشکلات، موانع و تعارضات زندگی» (لوچر، 1373: 87).زرد، رنگ روز است؛ رنگ خورشید و روشنی که حرکت و پویایی میآورد، برخلاف سیاه که رنگ شب است و سکون و بیحرکتی را با خود دارد. زرد رنگ گرماست، رنگ تابستان و رسیدن محصول. رنگ گندم است که با برکت، رزق و حیات ارتباط دارد. شاید بخشی از شادیآفرینی این رنگ، ریشه در چنین تناسبی دارد. شاعران گاه به تناسب معنایی زر و زعفران نیز توجه داشتهاند؛ مثلاً «نظامی آنجا که ملک بردع را توصیف میکند، حاصلخیزی و شادیبخشی آن را با زر و زعفران نشان میدهد. دو مادۀ زردرنگ که یکی ارزشمند است و دیگری مایۀ سرور» (کریمی، 1391: 164). زرد رنگی سطحی است؛ ژرفا و عمق ندارد و بُرد آن نسبت به سایر رنگها بیشتر است. زندگی در فضایی زردفام، انسان را بسیار فعال و پرحرارت میکند (آیتاللهی، 1377: 45). «در ادبیات فارسی، رنگ چهرۀ عاشق زرد است؛ شمع زرد است و نور خورشید گاهی زرد است» (شمیسا، 1377: 2/556). این رنگ، همچنین برای القای مفاهیمی چون ترس، اندوه، خزان، بیماری، پیری، ناتوانی و دوران طولانی رنج عاشق به کار میرود. رنگ زرد در غزل عطار 31 بار به کار رفته که 19 بار مستقیم و 12 بار غیر مستقیم، با نامهای دیگر، یا گاه به کنایه مثل زر و زعفران است. کاربرد رنگ زرد، 8% از بسامد رنگ در غزل عطار را به خود اختصاص داده است. استفاده از این رنگ، بیشتر برای تبیین رنگ چهرة عاشق و تمثل رنج و غصة او بوده است:
زردی سیمای عاشق تأیید و سندی برای عاشقی اوست.
استفاده از سرخی جگر که اشک خونینِ بسته شده به آن مانند گشته، در کنار چهرة زرد، تقابلی مؤثر آفریده است. 4-5- رنگ سفید سفید جزو رنگهایی است که معمولاً با مفهوم مثبت جلوه میکند اما گاهی نیز بار معنایی منفی دارد. «جنبة مثبت سفید، نمایانگر روشنایی، پاکی، معصومیت و بیزمانی است و جنبة منفیش، نمایانگر مرگ، وحشت و نفوذناپذیری گیتی» (اسماعیلپور، 1377: 22). از نظر روانشناسی، سفید رنگی است مفرح، دلگشا و روحانی که سبب آرامش روحی انسان میشود «چرا که شوکهای احساسی و ناامیدی را تسکین میدهد و کمک میکند که احساسات، افکار و روح پاک شوند» (پورحسینی، 1384: 18). در بسیاری موارد، «رنگ سفید نماد صلح و آزادی بوده است؛ به همین جهت رنگ پرچم صلح، سفید است» (نیکوبخت و قاسمزاده، 1384: 216). «امروزه در تاجیکستان به هنگام عزا چادر سفید بر سر میکنند» (شمیسا، 1377: 2/665). در دورۀ غزنویان نیز به هنگام عزا لباس سفید میپوشیدند: «امیر، ماتم داشتن ببسیجید و دیگر روز که بار داد، با دستار و قبا بود و همه اولیا و حشم و تاجیکان با سپید آمدند» (بیهقی، 1388: 1/289). در روایات اسلامی، «مراد از خیر الثیاب (بهترین رنگها) سفید است» (بیهقی، 1388: 1/643). این رنگ نزد اهل تصوف نیز جنبة نمادین دارد و نشانة آن است که پوشندة خرقه، دلی پاک و روشن و به دور از حقد و کینه دارد (کاشفی سبزواری، 1350: 67). میانگین رنگ سفید، 6% از رنگهای به کار رفته در غزل عطار است. عطار واژههای سیم و سیمین را جانشین رنگ سفید کرده است. او سفید را تنها 3 بار، آن هم در معنی کنایی و در تقابل با رنگ سیاه به کار گرفته اما 25 بار واژۀ سیم و سیمین را به جانشینی سپید، برای توصیف زیبارویان استفاده کرده است. این رنگ در غزلیات عطار، بیشتر کارکرد بلاغی دارد تا نمود محتوایی:
مفهوم سپیدی در این بیت در تقابل با معنای سیاهی آشکار میشود که صفتی نمادین برای طریق معرفت است و ذکر آن در بخش مربوط به رنگ سیاه گذشت. در این تقابل، از سپید مفاهیمی مانند سطحی بودن، آسانی، تعلقپذیری بشری و محو ناشدگی برمیآید.
شاعر طی یک حسنتعلیل، بناگوش معشوق را به تختهای سپید مانند کرده که خورشید با دیدن زیبایی آن از شرمساری، زردروی شده است. در این نمونه سفیدی با معنای درخشش و جلوهگری نیز آمیخته شده است. 4-6- رنگ آبی نگریستن به رنگ آبی، تأثیری آرامبخش دارد. «آبی، نشاندهندة حدودی است که یک شخص در اطراف خود بهوجود میآورد و نیز نشاندهندة یکپارچگی و تعلق است» (لوچر، 1373: 78). آبی را رنگ صداقت، حکمت و تفکر میدانند. «رنگ آبی در انسان، نوعی حس قضاوت درونی به وجود میآورد و باعث میشود انسان به خود و احساساتش بیندیشد» (حجتی، 1383: 99). آبی معانی گستردهای دارد و آن به سبب تفاوت درجات رنگش از روشن تا تیره است. در ادبیات سنتی فارسی، رنگ با واژة آبی نداشتهاند (شمیسا، 1377: 1/528)؛ بنابراین بسیاری از شعرای کهن، رنگهای لاجوردی، نیلی، پیروزهای، کبود و ازرق را در کلام خود جانشین این رنگ قرار میدهند. بیشترین کاربرد این رنگ برای توصیف آسمان است. همخانوادههای آبی، 5% از مجموع رنگهای بهکار رفته در غزل عطار را به خود اختصاص دادهاند:
معشوق همچون ماه آسمان، قبایی پیروزهای رنگ به تن کرده است. به نظر میرسد پیروزه در این بیت، هم آشکارکنندة رنگ آسمان و قباست و هم ارزش را القا میکند.
5- کارکرد بلاغی- تصویری رنگ در غزل عطار عطار برای زیبایی و تأثیر بیشتر اشعار خود از صنایع ادبی و فنون گوناگون بلاغی بهره گرفته است. در این میان، رنگ یکی از ارکان بارز تشبیهها، کنایهها، استعارهها و نمادهای اوست. واژههایی که در غزلیات عطار بر رنگ دلالت دارند، از نظرگاه او فقط یک واژه نیستند بلکه دستمایهای مهم برای شاعری و پیامرسانی محسوب میشوند. میتوان گفت «رنگ یکی از مؤثرترین عوامل آفرینش هنری است؛ هم از نظر مجازهای زبان شعر و هم از نظر اهمیتی که در خلق تشبیهات و استعارههای متحرک و حسی دارد» (شفیعی کدکنی، 278:1375). عطار نیز آگاه است که این عنصر، علاوه بر کارکردهای معنایی و محتوایی که دارد، تا چه اندازه میتواند در شکل دادن به فرم یا صورت شعر به او مدد برساند. بر این اساس، در این بخش به بررسی مهمترین نمودهای بلاغی - ادبی رنگهای یاد شده یا جانشینهای آنها در غزل عطار میپردازیم؛ یعنی نمونههایی که طی آنها، رنگ به عنوان جزئی از یک ساختار بلاغی قرار میگیرد. تشبیه پرنمودترین فرم در این زمینة موضوعی است.
5-1- کارکرد تشبیهی رنگ در غزلیات عطار
شاعر، خال سیاه را به نگهبانی مانند کرده که از دهان معطر و شکربار معشوق مراقبت میکند. وجهشبه سیاهی است زیرا «در قدیم نگهبانان از هندویان بودند که سیاهچردهاند» (شمیسا، 1377: 1/208). در ضمن به نظر میرسد تشبیه مضمری هم میان خال و غالیه که هر دو سیاهند در کار باشد.
دل به تکه زغال سیاهی تشبیه شده است که با جرقة عشق تبدیل به اخگر میشود. ضمن اینکه سیهرو بودن، کنایه نیز هست. سیاه در این بیت هم معنای رنگ تیره دارد هم حامل معنی بیارزشی، سردی و زشتی است. شاعر به خوبی با توصیف تغییر رنگ دادن زغال به اخگر، دیگرگونی و تطور را نشان داده است؛ یعنی کاربرد رنگ به شعر پویایی بخشیده است.
شاعر در تشبیهی جالب و وام گرفته از تعبیرات قرآنی- روایی، معشوق را به عرشی با ساق سپید و درخشان مانند کرده است و خود را چونان کرسی دیده که در مقابل این عرش بلند و استوار به انتظار ایستاده است. کاربرد سیم ساق دربارة عرش و معشوق، آرایة استخدام نیز دارد.
صورت در سپیدی به سیم، موی پشت لب معشوق به خطی سبز و چهرة عاشق از نظر زردی، به زر مانند شده است. شاعر با در کنار هم قرار دادن رنگها، معشوق را چونان غارتگری توصیف کرده است که ارزشمندترین داراییهای عاشق را که عافیت و شادابی اوست، در ازای عرضة جمالش میستاند.
صورت معشوق در سپیدی، جلوهگری و درخشش به صبح تشبیه شده است و زلف او در سیاهی، هراسناکی، فریبندگی و قابلیت نابودکنندگی عاشق، به شب.
مخاطب این بیت ارشادی- توبیخی، صوفی خرقهپوش است که جامة کبود بر تن میکند. عطار به این صوفی توصیه کرده است اگر مانند فلک کبودپوش است، مانند همان فلک نیز همواره در مسیر سلوک، سرگشته و بیخود باشد.
عطار در این نمونة زیبا و در طی تشبیهی مضمر، چهرۀ زرد خود را به زعفران تشبیه کرده، یکی از خواص زعفران را که نشاطآوری و مفرح بودن است، یادآور شده است. این تصویر نیز با حرفة شاعر که عطاری است، ارتباط دارد.
5-2- کارکرد کنایی رنگ در غزلیات عطار دومین شگرد بلاغی عطار در کاربرد رنگها، ساختار کنایی است:
سیاهرویی کنایه از شرمساری است که البته در دنیای عشق اعتبار دارد.
خاک یکی از عناصر اربعه است و خاک سیاه در مفهوم کنایهای، هر چیز بیارزش و بهکار نیامدنی است. شاعر پستی و بیارزشی خاک سیاه را در نظر دارد و آن را در مقابل وجود ارزشمند آورده است. ضمن اینکه از منظری دیگر، کفی خاک سیاه، با مجاز به علاقة ماکان، انسان است.
در سیاهی شدن آفتاب، کنایه از غروب آن و سیاهی، متبادرکنندة شب، ظلمت و ناپیدایی است.
سیاه گلیمی کنایه از بیچارگی است و سیاه در این بیت با مفاهیمی چون نگونبختی، تباهی و اندوه مقارن است.
خرقة پیروزه لباس صوفیان است که رنگی کبود دارد و ذکر آن در نمونههای پیشین گذشت. خرقة پیروزه را به زنار بدل کردن، کنایه از گذر به مرحلة عشق و عبور از زهد بیاصالت و نمادین است. پیروزه در این بیت، هم رنگ خرقه و هم کدورتی را که دل عشقپسند عطار دربارة زاهدان و صوفیان دارد مشخص کرده است. این پیروزه، بر خلاف بعضی نمونهها، حامل معنای ارزش نیست.
زردرویی خورشید در این بیت که باز هم در ساختاری حسنتعلیلی عرضه میشود، کنایه از شرمزدگی و در موضع ضعف واقع شدن است. 5-3- کارکرد استعاری رنگ در غزلیات عطار استعاره، سومین ابزار تصویری عطار برای استفاده از رنگهاست؛ با نمونههایی چنین:
شاعر در استعارهای زیبا و در کنار حسنتعلیل، آسمان نیلگون را به لباسی کبودرنگ بر تن خورشید مانند کرده است و خطاب به معشوق میگوید: تمنای وصال تو خورشید را سوگوار و نزار کرده است.
جادوبچة سیاه استعارة مصرحه از مردمک چشم است. سیاه در این بیت، هم نشانة زیبایی است هم به قرینة «از راه برگرفتن»، با معنای فریب و گمراهی همراه است و هم به دلیل وجود «جادو»، با سحر، فتنهگری و آشوبکاری تناسب دارد.
گلخن تیره استعاره از دنیای مادی است و تیرگی حامل مفاهیمی چون بیارزشی، پلیدی، زشتی، پستی و تباهگری است.
مورچة قیرفام، استعاره از موهای دانهدانة صورت محبوب است.قیر،سیاهی را القا میکند. هندوی طوطی طعام نیز خط تیرة روییده بر گرد دهان معشوق است. 5-4- کارکرد نمادین رنگ در غزلیات عطار رنگ سیاه، بیشترین جلوة نمادین را در غزل عطار به خود اختصاص داده است:
جهان آیینهای تصور شده است که با آه برخاسته از غم عشق غبار میگیرد و سیاه میشود. سیاه در این نمونه، محمل مفاهیمی چون اندوه، ماتم، نابودی و نیستی است؛ ضمن این که بر شرمساری هم دلالت دارد.
سیاهی و تیره و تار بودن در این نمونه که شامل آرایة استخدام نیز است، علاوه بر بیان زیبایی و تیرگی، قرین معنای نگونبختی، آشفتگی و ابهام است.
شاعر در تمنایی عاشقانه و اندوهبار، رنگ سفید را نماد پیری، سستی، انتظار طولانی، هجران و ناامیدی گرفته است.
سیاهی برآمده از شبرنگ و شبگون در این بیتها علاوه بر تبیین زیبایی مرسوم، نماد هراسانگیزی، رازناکی، بیرحمی، تیرهدلی و نابودگری است؛ ضمن اینکه در بیت دوم با کفر نیز که در ذات خود سیاه است، تناسب دارد. 5-5- کارکرد رنگ در حسنتعلیلهای غزلیات عطار نمود این شگرد، بیشتر در موضوعات عاشقانه به چشم میخورد:
غروب آفتاب در این بیت، نتیجة شرم از روی درخشان و جلوهگر معشوق است که بر شکوه خورشید برتری دارد. حسنتعلیل در این نمونه، با تشبیه مضمر و تفضیل همراه شده است.
شاعر در طی یک انسانانگاری، حسنتعلیلی برای خاموش شدن و سیاهی خورشید در روز قیامت میآورد و میگوید: علت سیاه شدن خورشید در قیامت آن است که خود را غلام خداوند میداند و به طور طبیعی باید هندووار ظاهر شود. تضاد معنای «روشن» با سیاهی، در طی ساختاری از ایهام تضاد، برجستگی بیشتری به معنای تیرگی داده است.
«در قصه آمده است که خضر را برای آن خضر خوانند که چون بر زمین خشک بگذشتی، سبز شدی» (اشرفزاده، 1373: 95). عطار در این نمونه، هم گوشهچشمی به اصل معنی خضر که سبزی است داشته هم به این عقیده اشاره کرده است که خضر هر کجا میگذرد از قدومش سبزه میروید و هم به مناسبت ظلمات و آب حیات نظر دارد. با این مبانی، او روییدن مو بر گرد لب معشوق را توجیه میکند. معشوق را مانند خضر میبیند، خطش را چونان سبزه و سیاهی تصور میکند و دهانش را چشمة آبحیات میداند. 5-6- کارکرد رنگ در متناقضنماییهای غزلیات عطار رنگ سیاه، بیشترین کارکرد پارادوکسی را به خود اختصاص داده است:
سواد، سیاهی است و درتافتن سیاهی که به معنی تابیدن و روشنیبخشیدن آن است، تعبیری متناقضنماست.
سپید شدن چشم، کنایه از نابینایی بر اثر گریة بسیار است. شاعر سیاهی خال معشوق را سبب روشنایی چشم میداند و این نکته که تیرگی و سیاهی، سبب نور و روشنی دیده باشد، حامل مراتبی از پارادوکس است.
بدون سواد فقر، راه سلوک تاریک و ناپیداست. سواد در معنی سیاهی که خود موجب روشنی و پیدایی راه شده، تعبیری متناقض نماست.
6- نتیجه 1. عطار انواع رنگها را 419 بار در غزلیات خود به کار برده که 38% آن ها، به صورت مستقیم و 62% به شکل غیرمستقیم به کار رفته اند. در صورت اخیر، واژهها و تعابیری جانشین شدهاند که به صورت کاملاً واضح، بر معنای رنگی خاص دلالت میکنند. 2. رنگهای مستقیم بیشتر کارکرد معنایی دارند اما رنگهای غیرمستقیم، معمولاً جلوة بلاغی یافتهاند. بیشترین کارکرد معنایی رنگ در غزل عطار، در زمینة محتوایی- موضوعی عشق روی میدهد. در غزلیات این شاعر، رنگ سیاه با بسامد 36% ، بیشترین نمود را دارد. عطار معمولاً این رنگ را در بافت معنایی عاشقانه و برای توصیف رنگ و زیبایی چشم و زلف و نیز خط و خال صورت معشوق به کار برده است. گاهی هم از آن برای تبیین ناشناختگی، دشواری و رازآلودگی راه عشق و معرفت بهره جسته است. رنگ سرخ با بسامد 33% ، جایگاه دوم جلوهگری را در غزلیات عطار به خود اختصاص میدهد. این رنگ در شعر او، رنگ نشاط، زیبایی و جوانی است. شاعر از سرخ بیشتر برای توصیف شادابی و رنگ چهرة یار و نیز تبیین رنگ شراب استفاده کرده است. سبز با فراوانی 12% ، بعد از سرخ قرار دارد. عطار سبز را بیشتر برای توصیف تیرگی موی صورت معشوق و بیان زیباییهای او در این موضوع به کار برده است. او در بسیاری از بیتها، تناسبی میان ملائمات مربوط به خضر (ع) و رنگ سبز برقرار کرده است. در مرتبة چهارم، کاربرد رنگ زرد با بسامد 8% قرار دارد که برای توصیف رنگ صورت عاشق و حال زار او به کار رفته است. این رنگ در معانی کنایی شرمزدگی، حسادت و مانند آنها نیز استفاده میشود. بسامد رنگ سفید، کمتر از رنگ زرد و تقریباً 6% است. سفید بیشتر در القای مفاهیم عاشقانه و معانی مربوط به وصف معشوق و سپیدی اندام او به کار رفته است. آبی که البته با واژههای جانشین به آن اشاره میشود، با بسامد 5% ، کمترین کاربرد را در غزل عطار دارد و بیشتر برای توصیف رنگ آسمان به کار رفته است. 3.در غزل عطار، بیشترین نمود فرمی - بلاغی انواع رنگهای به کار رفته، به ترتیب در قالب این تصویرها آشکار میشود: تشبیه، کنایه، استعاره، نماد، حسنتعلیل و پارادوکس. البته منظور از کارکرد تشبیهی یا استعاری و... این است که یک رنگ، جزئی کلیدی و تعیین کننده از یک ساختار تشبیهی یا استعاری میشود، نه اینکه خود رنگ لزوماً و دقیقاً لفظ استعاره باشد یا مشبه و مشبهبه. رنگ سیاه، بیشترین مدد را به شکلگیری تصاویر بلاغی غزل عطار رسانده است.
نمودار 1: بسامد مستقیم و غیر مستقیم رنگ در غزل عطار
نمودار 2: بسامد کارکرد تصویری رنگ در غزل عطار | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1- آیتاللهی، حبیبالله. (1377). رنگ. کیهان فرهنگی، 144، ص.ص. 51-44 . 2- ابوالفضل بیهقی. (1388). تاریخ بیهقی. به کوشش محمدجعفر یاحقی. تهران: سخن. 3- ابوالقاسمی، سیده مریم. (1388). بررسی تنوع موضوعی و محتوایی در غزلیات عطار. ادبیات و زبانها، ش 61، ص.ص. 26- 5. 4- اسماعیلپور، ابوالقاسم. (1377). اسطوره، بیان نمادین. تهران: سخن. 5- اشرفزاده، رضا. (1367). فرهنگ نوادر، لغات، ترکیبات و تعبیرات آثار عطار نیشابوری. مشهد: آستان قدس رضوی. 6- پورحسینی، مژده. (1384). معنای رنگ. تهران: هنر آبی. 7- حجتی، محمدامین. (1383). اثر تربیتی رنگ. قم: جمال. 8- حسنلی، کاووس و احمدیان، لیلا. (1386). کارکرد رنگ در شاهنامة فردوسی. ادب پژوهی، ش 2، ص.ص 165 - 144. 9- زرینکوب، عبدالحسین. ( 1386). صدای بال سیمرغ (دربارة زندگی و اندیشة عطار). تهران: سخن. 10- سان، هوارد؛ سان، دوروتی. (1378).زندگی با رنگ. ترجمة نغمه صفاریان. تهران: حکایت. 11- سجادی، سید جعفر. (1370). فرهنگ لغات، اصطلاحات و تعبیرات عرفانی. تهران: کتابخانة طهوری. 12- شفیعی کدکنی، محمدرضا. (1375). صور خیال در شعر فارسی. تهران: آگاه. 13- شفیعی کدکنی، محمدرضا. (1380). زبور پارسی (نگاهی به زندگی و غزلهای عطار). تهران: آگاه. 14- شمیسا، سیروس. (1377). فرهنگ اشارات. تهران. فردوسی. 15- شمیسا، سیروس و کریمی، پرستو. (1384). سبک شخصی حافظ در رنگآمیزی تصاویر شعری. زبان و ادب، ش 25، ص.ص. 118- 103. 16- صارمی، سهیلا. (1373). مصطلحات عرفانی و مفاهیم برجسته در زبان عطار. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. 17- عطار نیشابوری، فریدالدین. (1366). دیوان قصاید و غزلیات. تصحیح تقی تفضلی. تهران: علمی و فرهنگی. 18- فرزان، ناصر. (1377). تاریخ تحول هنر و صنعت رنگ در ایران و جهان. تهران: تهران. 19- کاشفی سبزواری، حسین بن علی. ( 1350). فتوتنامة سلطانی. تصحیح محمدجعفر محجوب. تهران: بنیاد فرهنگ ایران. 20- کریمی، پرستو. (1391). معانی نمادین رنگها در شعر نظامی گنجوی. نشریة دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهرکرد، ش 26، ص.ص. 189- 155. 21- لاهیجی، محمد. (1374). مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز. تصحیح محمد برزگر خالقی و عفت کرباسی. تهران: زوار. 22- لوچر، ماکس. (1373). روانشناسی رنگها. ترجمة منیرو روانیپور. تهران: آفرینش. 23- محبتی، مهدی. (1388). از معنا تا صورت. تهران: سخن. 24- نیکوبخت، ناصر و قاسمزاده، سیدعلی. (1384). زمینههای نمادین رنگ در شعر معاصر. نشریة دانشکدة ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان، ش 18، ص.ص. 238 - 209. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,132 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,599 |