تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,652 |
تعداد مقالات | 13,408 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,251,195 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,088,187 |
نقش استعارة تصویری در تحلیل انتقادی کلام: مطالعة کاریکاتورهای سیاسی | ||
نشریه پژوهش های زبان شناسی | ||
مقاله 4، دوره 8، شماره 1 - شماره پیاپی 14، اسفند 1395، صفحه 37-52 اصل مقاله (525.8 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jrl.2017.21260 | ||
نویسنده | ||
شیرین پورابراهیم* | ||
دانشیار دانشگاه پیام نور | ||
چکیده | ||
هدف مقالۀ حاضر پرداختن به بازنمایی ایدئولوژی در کاریکاتورهای سیاسی بر اساس دو رویکرد معنیشناسی شناختی و تحلیل انتقادی کلام است. در این تحقیق، از میان کاریکاتورهای سیاسی ایران در سالهای 1391 و 1392، با موضوع جنگافروزی آمریکا، شش کاریکاتور انتخاب و به دو گروه تصویری و کلامی- تصویری تقسیم شدند. این کاریکاتورها بر اساس نظریة استعارة چندنمودی فورسِویل، و نقش استعارهها در تحلیل انتقادی کلام موسُلف (2012) مورد ارزیابی و تحلیل قرار گرفت تا مشخص شود الف) چگونه استعارههای ایدئولوژی در دو نمود کلام و تصویر نمایش داده میشوند و ب) چگونه استعارههای مفهومی میتوانند به عنوان ابزاری مطلوب در جهت رسیدن به اهداف ایدئولوژیکی پیام کاریکاتورهای سیاسی به کار گرفته شوند. نتایج این تحقیق نشان داد که درکاریکاتورهای سیاسی موجود مفاهیم آزادی، صلح، امنیت و سلامت به صورت جنگ مفهومسازی شدهاست. در گروه نخست که حاوی استعارههای تک نمودی (تصویری) بود نمادهای صلح و آزادی در تصاویر به کار رفته و از طریق دو تکنیک تلفیق مفاهیم مبدأ و مقصد و پرکردن غیرمنتظرة بخشی از یک طرحواره، رابطة بین مبدأ و مقصد در ذهن خواننده شکل میگیرد و در گروه کاریکاتورهای کلامی-تصویری همین روابط به اضافة نقش تثبیتی نوشتار بادکنکی به نگاشت میان مفاهیم مبدأ و مفهوم مقصد (جنگ) کمک میکند. در تمام کاریکاتورهای مذکور همانطور که موسلف ادعا میکند، کاربرد استعاره (و برخی سازوکارهای شناختی دیگر) نقش مهمی در ایجاد طنز سیاسی مورد نظر هنرمند، و نمایش یا انتقال روابط ایدئولوژیکی سیاسی مورد نظر کارتونیست ایفا میکند. | ||
کلیدواژهها | ||
استعارههای کلامی-تصویری؛ کاریکاتورهای سیاسی؛ ایدئولوژی؛ معنیشناسیشناختی؛ تحلیل انتقادی کلام | ||
اصل مقاله | ||
1. مقدمه در مطالعات زبانشناسی، از یک سو، نظریة استعارة مفهومی لیکاف و جانسون[1] (1980) معتقد است جایگاه استعاره حصار تنگ زبان و به ویژه زبان ادبی نیست و استعاره در تفکر ریشه دارد و حاصل تعامل انسان با محیط مادی و انسانی اطرافش است و به دلیل عدم دسترسی مستقیم به نظام تفکر و ایدئولوژی، قادریم با مطالعة پدیدههای زبان، هنر، سیاست، مذهب و سایر مظاهر عینی استعاره، راهی به سوی کشف ایدئولوژی و نظام تفکر بشر پیدا کنیم. از سوی دیگر، نظریة تحلیل انتقادی کلام در صدد است زبان را به مثابه کنشی اجتماعی در ارتباط با قدرت، ایدئولوژی و گفتمان مورد مطالعه قرار دهد. در همین راستا، مطالعة استعارهها در رسانه برای رسیدن به اهداف تحلیل انتقادی کلام در سالهای اخیر افزایش یافته است. به عنوان مثال استیب[2] (2013: 115) به بررسی استعاره در یک فیلم مستند میپردازد. هدف وی از این تحقیق، فراتر رفتن از حدود نظریة استعارة مفهومی است که در آن هدف تنها شناسایی نظام شناختی و کاربرد عمومی استعارههای مفهومی میباشد. وی با این تحلیل، از رویکرد فورسِویل به استعارههای چندنمودی نیز فراتر میرود. از نظر وی، مشکل دیدگاه فورسِویل این است که قصد دارد از موارد عملی کاربرد استعاره برای نشان دادن عملکردهای مکانیکی استعارههای چندنمودی در متن استفاده کند. در واقع استیب (2013) تلاش میکند در راستای اهداف تحلیل انتقادی کلام، از استعارههای چندنمودی برای تحلیل و تغییر عمل اجتماعی کمک گیرد. در تحقیق حاضر، با توجه به مبانی نظری پژوهش که شامل نظریة استعارة مفهومی (استعارههای چندنمودی) فورسِویل[3] (1994؛ 1996؛ 2002؛ 2006) و نقش استعاره در تحلیل انتقادی کلام موسُلف (2012) است، به تحلیل کاریکاتورهای سیاسی میپردازیم که حاوی استعارههایی در دو نمود کلام (نوشتار) و تصویر است و پیام سیاسی منتقل شده دیدگاه کاریکاتوریست ایرانی که همسو با سیاستهای نظام جمهوری اسلامی، به موضوع جنگافروزی امریکا است را نشان میدهد. هدف اصلی ما پی بردن به این امر است که در این کاریکاتورها چگونه استعارههای ایدئولوژیک در دو نمود کلام و تصویر نمایش داده میشوند و نیز چگونه استعارههای مفهومی میتوانند به عنوان ابزاری مطلوب در جهت رسیدن به اهداف ایدئولوژیکی پیام کاریکاتورهای سیاسی به کار گرفته شوند. در این تحقیق، از میان کاریکاتورهای سیاسی سال 1391 و 1392 که در وبگاه خبرگزاری فارس بارگذاری شده بود، شش کاریکاتور با موضوع جنگ افروزی آمریکا که در آنها پیام سیاسی از طریق نوشتار و تصویر منتقل شده است انتخاب شدند. این انتخاب به طور هدفمند صورت گرفت و کاریکاتورهایی را در بر میگرفت که حاوی موضوع مذکور و انعکاس آن به صورت استعارههای سیاسی در نمود تصویری یا در دو نمود نوشتاری و تصویری باشند. این کاریکاتورها از دو رویکرد شناختی به ویژه رویکرد فورسِویل (1994) و رویکرد نقش استعاره در تحلیل انتقادی کلام موسلف (2012) مورد تحلیل قرار گرفتند. 2. چارچوب نظری: استعاره و نقش آن در تحلیل انتقادی کلاملیکاف و جانسون (1980) برای نخستین بار به معرفی استعارة مفهومی و سایر سازوکارهای ذهنی مانند مجاز مفهومی، طرحوارههای تصویری، و نمادها پرداختند. در نظریة استعارة شناختی، معنیشناسان بر این امر اتفاق نظر دارند که ماهیت استعارهها، مفهومی و نه زبانی است. در غالب تحقیقات در حوزة استعاره به کم و کیف مفهومسازیهای استعاری در زبان پرداخته شدهاست. این نمودها را کوچش (1393: 15) «عبارات زبانیِ استعاری» مینامد. اما، اگر این ادعا در مورد استعارهها درست باشد، یعنی، «اگر نظام مفهومی حاکم بر چگونگی تجربة ما از جهان، چگونگی فکر کردن ما و چگونگی عملکرد ما، تا اندازهای استعاری است، پس استعارههای (مفهومی) باید نه تنها در زبان، بلکه در حوزههای بیشتری از تجربة انسانی ظاهر شوند. این نمودها را صورتهای غیرزبانیِ[4] استعارههای مفهومی مینامیم» (کوچش[5]، 1393: 98). بنابراین، «استعارههای مفهومی، علاوه بر این که به صورت زبانی بیان میشوند، به شکلهای بسیار دیگری نیز قابل بازنماییاند. این راههای غیرزبانی شامل فیلمها، کاریکاتورها، نقاشیها، مجسمهها، ساختمانها، آگهیهای تجاری، اسطورهها، تعبیر خواب، تفسیر تاریخ، نمادهای فرهنگی، سیاست و سیاست خارجی، اخلاق، سیاست اخلاقی، نهادهای اجتماعی، اعمال اجتماعی، ساختار غیر زبانیِ برخی از ژانرهای ادبی، و بسیاری دیگر میشود» (کوچش، 1393: 114). مدل شناختی فورسِویل (1994) به تحلیل استعارههای تصویری (یا بصری) بر اساس یافتههای استعاره در حوزة کلامی میپردازد. وی از مطالعات استعارة کلامی پنج اصل را استخراج و آنها را در مورد استعارة تصویری به کار میگیرد. اولین اصل تعریف لیکاف و جانسون (1980) مبنی بر درک یک حوزة مفهومی در قالب یک حوزة مفهومی دیگر است، مثلاً درک حوزة مفهومی زندگی در قالب حوزة مفهومی سفر و شکلگیری استعارة زندگی به مثابه سفر در ذهن است. بنیان شکلگیری نگاشت میان دو حوزه آنطور که در نظریه آمدهاست و بر خلاف نظریة سنتی استعاره، شباهت نیست. «در دیدگاه سنتی، اساس استعاره شباهت است» (کوچش، 1393: 119). «زبانشناسی شناختی معتقد است علاوه بر شباهتهای عینی از پیش موجود، استعارههای مفهومی بر پایة مجموعهای از تجربیات بشر شکل گرفتهاند؛ از آن جمله میتوان به روابط تجربی، انواع مختلف شباهتهای انتزاعی، بنیانهای زیستی و فرهنگی و غیره اشاره کرد» (کوچش، 1393: 121). دومین اصل، نظریة خلاقیت بِلَک[6] است که طبق آن استعارهها اغلب نشاندهندة شباهتهای از پیش موجود نیستند بلکه خالق شباهتها هستند (1993: 35-38). سومین اصل این است که در درک استعاره، شباهت مفهومی میان حوزههای مبدأ و مقصد بسیار مهم است، هرچند شباهت ممکن است از پیش موجود نباشد و در فرایند تولید و درک استعاره آفریده شود. اصل چهارم یکسویگی جریان انتقال استعاری از مبدأ به مقصد است که عکس آن غالباً ممکن نیست. و نهایتاً اینکه، محیط بافتی که انتقال معنی در آن اتفاق میافتد واژه نیست بلکه جمله است. فورسِویل استدلال میکند که درک رابطه مبدأ و مقصد، بویژه هنگامی که مبدأ در تصویر حضور ندارد، تنها از راه بافت میسر است به دلیل اینکه تصویر مانند زبان به صورت خطی[7] درک نمیشود و نیز نشانههای دستوری مثل فعل بودن در تصویر وجود ندارد. در تصاویر حاوی متن زبانی، پیام زبانی به درک مؤلفههای استعاره کمک میکند و این نقطة اشتراک فورسِویل و بارت است که در نظریة نشانهشناختی بارت تحت عنوان نقش تثبیتی[8] پیام متنی از آن نام برده شده است (فورسِویل، 1994). نمود[9] به دلیل اینکه یک فرایند ادراکی خاص است نظام نشانهای قابل درک محسوب میشود (فورسِویل، 2006). نمود بر پنج گونه است: تصویری یا بصری، شنیداری یا صوتی، بویایی، چشایی، و لامسه که به صورت نشانههای تصویری، نوشتاری، گفتاری، اشاره، صدا، موسیقی، بو، مزه و لامسه قابل تقسیم است. استعارههای تکنمودی به استعارههایی اطلاق میشود که مبدأ و مقصد آنها منحصراً یا عمدتاً در یک نمود ارائه شود؛ مثل استعارة بصری، حال آنکه دراستعارههای چندنمودی این دو حوزه، منحصراً یا عمدتاً، در نمودهای متفاوت نمایش داده میشوند (فورسِویل، 2006). استعارة بصری حاوی تلفیق بصری عناصری از دو حوزة مجزا در یک عنصر پیوسته از لحاظ فضایی است (کارول، 1996). کارول به تلفیق با عنوان همفضایی[10] اشاره میکند که در نظریه فروید فشردگی نامیده میشود. دو عنصریا شی متفاوت و گاه متعارض در یک فضا تلفیق و محصور میشوند. مثال این امر بدن انسان با سر یک حیوان در یک متن بصری است. برای فورسِویل (1994) استعارة بصری حاوی جایگزینی عنصر بصری مورد انتظار با عنصری غیرمنتظره است. در این حالت نباید هیچ رابطة از پیش موجود یا قراردادی میان دو عنصر وجود داشته باشد (فورسویل، 1994). مثلاً در یک آگهی تبلیغاتی یک کفش به جای کراوات گذاشته میشود که موردی از جایگزینی است. فورسویل (2006) سه ویژگی ذیل را در نمودهای غیرکلامی استعاره یا در استعارههای چندنمودی، به صورت مجزا یا ترکیبی، شناسایی میکند تا شباهت میان مبدأ و مقصد که در زبان به صورت نشانههای دستوری نشان داده میشود را منعکس کند: الف: شباهت فیزیکی، به این معنی که یک نمود بصری از جهاتی مثل رنگ، اندازه، جایگاه و غیره به نمود بصری دیگری شباهت دارد. این شباهت ضرورتاً در اشیا نیست و ممکن است در نمایش آنها باشد؛ ب: پرکردن قسمت خالی یک طرحواره با چیزی غیرمنتظره و ج: نشانهگذاری همزمان. اگر دو چیز در دو نمود مختلف نشانهگذاری و همزمان نمایش داده شوند، استعارهای در ذهن شناسایی میشود. فورسویل ( 2007: a) اعلام میکند که یکی از نواقص پارادایم استعارة شناختی گرایش آن به تمرکز بر ماهیت درونی استعارهها و عدم توجه به صورت ظاهری آنهاست. وی معتقد است که بهتر است تحلیلها بر استعارههای طبیعی متمرکز شود تا بتواند عملکرد دقیق و جزئی استعارههای واقعی را در عمل آشکار کند. یکی از منابع ظهور استعارهها کاریکاتورهای سیاسی است. در واقع، «مثل[11] و کاریکاتور صورتهای قدیمی بیان طنز سیاسی[12]هستند» (سانینا[13]، 2014: 12) که تمرکز بر آنها هم به اهداف معنیشناسی شناختی در شناخت ابعاد استعاره در دو نمود کلام و تصویرکمک میکند و هم ابزاری قدرتمند در شناسایی ایدئولوژی حاکم بر کاریکاتورهای سیاسی است. در مطالعات گفتمان سه رویکرد اصلی وجود دارد: رویکرد زبانشناختی مایکل هلیدی، رویکرد جامعه شناختی هرولد گارفینکل[14] و رویکرد زبانشناسی انتقادی که توجه خاصی به رابطة بین زبان و ایدئولوژی دارد (آقاگلزاده: 1390: 137). کریستال (1992: 87) رویکرد زبانشناسی انتقادی یا تحلیل انتقادی کلام را چنین تعریف میکند: رویکردی به تجزیه و تحلیل زبان که هدف آن آشکارسازی روابط قدرت پنهان و فرایندهای ایدئولوژیکی در زبانشناسی است. پول[15] (2010: 137-138) تحلیل انتقادی کلام را رویکردی بینرشتهای به متن از نظر اهمیت اجتماعی و سیاسی آن میداند. به اعتقاد بسیاری از محققان این حوزه، متنها محصولاتی هستند که هم واقعیتهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را منعکس میکنند و هم آن را میسازند. »کرس و فون لیون[16] (1996) در کتاب خوانش تصویرها نه تنها گفتمان چندصدایی بلکه گفتمانهای غیرکلامی چون نقاشی، مجسمهسازی، عکاسی، طراحی، موسیقی و فیلم را نیز مطرح میکند» (آقاگلزاده، 1390: 69). کاریکاتورها نیز پیامهای دو نمودی هستند که واقعیتهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را منعکس میکنند و آنرا میسازند. اما آنچه در این مقاله مد نظر است اتصال نظریة شناختی استعاره به ویژه در کاریکاتورهای سیاسی با اهداف تحلیل انتقادی کلام در کشف واقعیتهای سیاسی درون کاریکاتور است. برای این کار از نظرات موسُلف (2012) بهرهبرداری میکنیم. موسٌلف (2012: 301) به طرح این بحث میپردازد که چگونه کاربرد زبان استعاری، و به طور عامتر زبان مجازی[17]، به تحلیل انتقادی کلام کمک میکند. وی نشان میدهد که چگونه شناسایی استعاره توسط زبانشناسان به عنوان ابزار بنیادین مفهومسازی و استدلال میتواند به تحلیل انتقادی کلام در پرداختن به نحوة شکلگیری معنی در بافت اجتماعی کمک کند. وی معتقد است که کاربرد نظریة استعارة مفهومی در گفتمان سیاسی میتواند بینش ویژهای در مطالعة برخی از متون سیاسی ایجاد کند. لیکاف و جانسون (1980: 156) معتقدند که «استعاره میتواند راهنمایی برای عمل و کنش بعدی باشد. چنین کنشهایی متناسب با استعاره خواهند بود. این امر باعث تقویت قدرت استعاره برای انسجام تجربه میشود». از نظر موسُلف چنین رویکردی به استعاره – به عنوان سازوکار شناختی مهم و حتی محوری- تا حد زیادی با گرایشهای تحلیل گفتمان انتقادی مطابقت دارد. در نتیجه، تحلیلهای فراوانی در دهههای گذشته در مورد استعاره و با رویکرد شناختی به تحلیل گفتمان انتقادی چاپ شدهاست که میتوان به چندین تحلیل از گفتمان سیاسی امریکا توسط خود لیکاف اشاره کرد (موسُلف، 2012: 302-303). ازیفکا[18] (2013: 175) نیز از یک دیدگاه انتقادی به کاربرد راهبردی استعاره در گزارشهای روزنامههای نیجریه میپردازد و معتقد است یکی از راههایی که رسانهها در ساخت و انتشار معانی اجتماعی موفق هستند استفاده آنها از استعارههاست. چارتریس[19]- بلک (2005: 197) عبارت تحلیل استعارة انتقادی[20] را برای این منظور به کار میبرد و معتقد است «استفاده از استعارهها میتواند دلیل موفقیت رهبران سیاسی در خطابه و سخنرانیهایشان را تبیین کند». از سوی دیگر، تساکونا[21] (2009: 1171) معتقد است که سه شگرد زبانی اغراق[22]، تناقض[23] و استعاره سازوکارهای دخیل در شکلگیری طنز در کاریکاتورها هستند که به نظر میرسد حاصل تعامل عناصر کلامی و بصری و کاربرد استعارة بصری باشند. وی با ارائة نظریة عمومی طنز کلامی[24] تلاش دارد برای تلفیق رویکردهای زبانشناختی و نشانهشناختی به طنز، گامی به جلو بردارد. در بررسی ذیل هدف مطالعة استعاره شناختی است. این استعارهها مبانی متعددی دارند که یکی از آنها مجاز مفهومی[25] است. مجاز مانند استعاره راهبردی شناختی است که به بازنمود مفهومی یا تصوری منجر میشود. استعاره حاوی نگاشتهای مفهومی میان حوزههای تجربی متفاوت است؛ یعنی حوزة مقصد به صورت حوزة مبدأ درک میشود. اما در مجاز، الگوبرداریهای مفهومی میان زیرحوزههای متفاوت صورت میگیرد که درون یک حوزة تجربی فرامرتبه قرار دارد که به صورت ذهنی حوزة مبدأ را بر میانگیزد (بارسلونا[26]، 2000 به نقل از یو[27]، 2004: 664) مثلاً در عبارت حافظ را از توی قفسه برایم بیاور، در کاربرد «حافظ» از مجاز صاحب اثر به جای اثر یا به طور کلیتر، تولیدکننده به جای محصول استفاده شدهاست. رابطة میان دو مفهوم بمب و جنگ در تحلیلهای ذیل نیز، از نوع مجاز، یعنی مجاز ابزار به جای کنش، است. مجاز موضوع بحث این مقاله نیست. ولی در مواردی، مجاز برای تبیین روابط معنایی استعاری نقش دارد که به آنها اشاره خواهد شد. 3. استعارههای کلامی –تصویری در کاریکاتورهای سیاسیکاریکاتورها منبع غنی دیگری برای تظاهر غیرزبانیِ استعارهها میباشند. در کاریکاتور، استعارههای مفهومی اغلب به صورت حقیقی[28] به تصویر کشیده میشوند. ممکن است یک مرد عصبانی با دودی که از گوشهایش بیرون میآید، طراحی شود. این تصویر بر اساس استعارة خشم مایعی داغ درون یک ظرف است میباشد. علاوه بر این، با در نظر گرفتن همین استعاره، در یک کاریکاتور ممکن است فرد عصبانی واقعاً منفجر شود یا بترکد (کوچش، 1393: 99). در کاریکاتور معنی و طنز از دو نمود نشانهشناختی تولید میشود: کلامی و بصری یا صرفاً از طریق بصری. به نظر میرسد به دلیل فشردگی محتوایی و ایجاز کاریکاتورها و نیز تعامل میان زبان و تصویر، کاریکاتورها شیوههای مستقیم و آسانی برای پردازش یک پیام باشند. تساکونا با ادعای مطالب فوق اذعان میدارد درک کامل طنزهای کاریکاتوری همیشه آسان نیست. بنابراین خواننده میباید به جزئیات بصری و کلامی هر کاریکاتور توجه کند (تساکونا، 2009: 1171). 3-1. تحلیل کاریکاتورهای سیاسی با موضوع جنگ افروزی آمریکا این بخش بر اساس نظر فورسویل (2007) به تحلیل استعارههای چندنمودی در کاریکاتورهای سیاسی با موضوع جنگافروزی آمریکا میپردازد. این تحلیل در صدد یافتن حوزههای تشکیل دهندة استعاره است. همچنین اینکه در هر تصویر کدام حوزه، مبدأ و کدام مقصد است و مهمتر از همه اینکه کدام مشخصات از حوزة مبدأ بر مقصد نگاشته میشود. در مورد روشهای ارتباط این حوزهها نظرات مختلفی ارائه شدهاست. اما در اینجا سه روش مهم ارائه شده توسط فورسویل مد نظر است: تلفیق[29]، جایگزینی[30] و همکناری[31] . در تلفیق حوزههای مبدأ و مقصد هر دو در یک جمله یا تصویر به طور تلفیقی ظاهر میشوند. در جایگزینی حوزة مبدأ جایگزین حوزه مقصد میشود و در همکناری هر دو حوزه به طور مجزا حضور دارند. همکناری شامل جایابی زمانی، چندنمودی یا همزمان درون یک نمود است. استیب (2013: 124) معتقد است که سطح فعالسازی استعاری یا آوردن استعاره به پیشزمینه، ممکن است کم یا زیاد باشد. همچنین، از راه استلزامهای استعاری، معنی و پیام واقعی خوانش میشود. در این مقاله، به بررسی شش کاریکاتور با پیام جنگافروزی آمریکا میپردازیم. در کلیة این کاریکاتورها، نام کاریکاتوریست و پایگاه اینترنتی که از آن استخراج شدهاند موجود است. این کاریکاتورها تک نمودی یا دو نمودیاند. در تحلیل کاریکاتورها، ابتدا کاریکاتورهای صرفاً تصویری (شمارههای 1، 2 و 3) وسپس کلامی-تصویری (شمارههای 4، 5، و 6) تحلیل میشود. در کاریکاتورهای کلامی تصویری، علاوه بر کاریکاتور از طنزهای نوشتاری بادکنکی نیز استفاده شدهاست. در چنین مواردی به تعامل دو نمود تصویر و کلام در انتقال استعارههای ایدئولوژیکی سیاسی بر اساس نظر فورسِویل پرداخته خواهدشد. به طور کلی، تحلیل هر کاریکاتور حاوی دو بخش است: تحلیل شناختی که در آن استعارههای موجود تصویری یا کلامی -تصویری استخراج، حوزههای مبدأ و مقصد و نوع نگاشت استعاری و نحوة تعامل آن در کل اثر مورد بررسی قرار میگیرد. در این تحلیل از یافتههای شناختی فورسویل (2007، 2009، و 2010) استفاده میشود. در بخش دوم به نقش ابزاری این مفهومسازیها در بیان ایدئولوژی مورد نظر کاریکاتوریست از منظر تحلیل انتقادی کلام پرداخته میشود. در کاریکاتور (1) شاهد استعارة تصویری آزادی (امریکایی) جنگ است هستیم. در این کاریکاتور تنها نمود بصری فعال است که در آن دو مفهوم قابل بازیابی است: مفهوم انتزاعی آزادی که با رابطه نمادین آن با مجسمة آزادی نیویورک در ذهن انگیخته میشود و حوزة مقصد است. مفهوم مبدأ، مفهوم جنگ است که از طریق تصویر بمب یا موشک در ذهن تداعی میشود و درک آن نیاز به تلاش ذهنی چندانی از سوی مخاطب ندارد. در کاریکاتور (1)، این دو فضای مفهومی (آزادی و جنگ) با هم تلفیق شدهاند. همانطور که فورسویل در مورد روشهای ارتباط حوزههای مبدأ و مقصد در تصویر و زبان گفته است «در تلفیق حوزههای مبدأ و مقصد هر دو در یک جمله یا تصویر به طور تلفیقی ظاهر میشوند.» این ارتباط باعث شکلگیری نگاشت یک یا چند مولفة معنایی از مبدأ جنگ بر مقصد آزادی میشود.
کاریکاتور 1) استعاره تصویری آزادی (امریکایی) جنگ است (برگرفته از: سایت خبرگزاری فارس، کاریکاتوریست: فرهاد بهرامی)
همانطور که قبلاً بیان کردیم فورسویل (1994: 2) معتقد است استعارة بصری حاوی جایگزینی عنصر بصری مورد انتظار با عنصری غیرمنتظره است. در این حالت نباید هیچ رابطة از پیش موجود یا قراردادی میان دو عنصر وجود داشته باشد. در این استعارة تصویری نیز میان چاشنی بمب و مجسمة آزادی رابطة از پیش موجود یا قراردادی وجود ندارد. در واقع، در این استعاره یک عنصر بصری مورد انتظار (یعنی چاشنی بمب) با عنصری غیر منتظره (یعنی مجسمة آزادی) جایگزین شده است. در مورد رابطة مفهومی مجسمة آزادی و چاشنی بمب نیز باید گفت که در اینجا قسمت خالی یک طرحواره (طرحوارة بمب) به طور غیرمنتظرهای با عنصر غیرمنتظرة مجسمة آزادی پر شدهاست و این امر باعث ایجاد ارتباط ذهنی میان این دو و نگاشت ویژگیهای حوزة مفهومی جنگ بر حوزة مقصد آزادی میشود. این جایگزینی از سوی کاریکاتوریست مؤید اصل خلاقیت بلک است که طبق آن استعارهها اغلب نشاندهندة شباهتهای از پیش موجود نیستند بلکه خالق شباهتها هستند. در اینجا هنرمند کاریکاتوریست به خلق رابطه میان آزادی و جنگ میپردازد تا بتواند دیدگاه و ایدئولوژی خود را نمایش دهد. حوزة مقصد این استعاره یعنی آزادی که با کاربرد نمادین مجسمه آزادی در ذهن انگیخته میشود توسط کوچش (1995) مورد تحلیل قرار گرفته است. به اعتقاد کوچش «این مجسمه ساخته شده تا این ایده را القا کند که یکی از دستاوردهای ایالات متحده آمریکا، آزادی (همراه با دانش و عدالت) است. این امر در این مجسمه با چندین استعاره از جمله استعارههای آزادی عمل، تاریخ و دانش نشان داده شده است». کوچش (1993: 102) معتقد است که «امروزه این مجسمه، در ذهن آمریکاییها، صرفاً نماد یک کشور خیرخواه و ثروتمند است که مشتاقانه به نیازمندان جهان (از جمله مهاجرین) کمک میکند و آنها را میپذیرد.» اگر چنین باشد، خوانش عامتری از این کاریکاتور در ذهن صورت میگیرد که به واسطة رابطة نمادین میان مجسمة آزادی و امریکا است. در واقع، ذهن ما از استعارة آزادی چاشنی بمب است به استعارة عامتری حرکت میکند یعنی امریکا چاشنی بمب است و تلفیق این دو مفهوم، استعارة کاملتری را شکل میدهد که درک آن مبتنی بر اشراف بر سیاستهای جنگافروزانه امریکاست یعنی: آزادی امریکایی به مثابه چاشنی بمب است. کاریکاتوریست دو حوزة مفهومی آزادی (در معنای امریکایی آن را) به مثابه بمب مفهومسازی میکند. از سوی دیگر، رابطهای مجازی میان چاشنی بمب و جنگ در ذهن انگیخته میشود: بمب به مثابه ابزار جنگ. بمب و جنگ هر دو در یک حوزة مفهومی قرار دارند. از اینرو ارتباط آنها استعاری نیست بلکه مجازی است. این مجاز در حالت کلیتر مجاز ابزار به جای کنش است (INSTRUMENT FOR ACTION) که کاربرد فراوانی در زبان دارد (کوچش، 1393: 231) جنبة طنز کاریکاتور به اعتقاد نگارنده کاربرد مفهوم آتش در تصویر است. آتش (مشعل) در این مثال، ظاهراً به حوزة آزادی تعلق دارد و استعارة زندگی آتش است (LIFE IS FIRE) را نشان میدهد (کوچش، 1393: 101). اما در پیام نهایی به دلیل قرارگرفتن مجسمة آزادی به عنوان بخشی از بمب، به آتش جنگ تعبیر میشود که نماد مرگ و نه زندگی است. این تناقض-که از عناصر طنز سیاسی است (تساکونا، 2009)- در تفسیر آتش، حاصل تعامل حوزههای مفهومی در تصویر است. همین تلفیق با صورتی جدیدتر در کاریکاتور (2) نیز مشاهده میشود. در اینجا داستان جنگ اسطورهای-تاریخی تروا و تاکتیک جنگی پنهان نمودن سربازان در اسبی که به دشمنان هدیه میکند به ذهن خواننده تداعی میشود.
کاریکاتور 2) استعارة تصویری آزادی (امریکایی) جنگ است (برگرفته از: سایت خبرگزاری فارس، کاریکاتوریست: سعید صادقی) در این استعارة بصری تک نمودی دو حوزة مفهومی مجسمة آزادی و اسب چوبی تروآ وجود داردکه از طریق تلفیق دو عنصر بصری مجسمة آزادی و اسب تروآ به وجود میآید. کارول (1996) به این نوع تلفیق تحت عنوان همفضایی اشاره میکند. یعنی دو عنصر یا شیء متفاوت در یک فضای تصویری تلفیق و محصور شدهاند. اما چه چیزی باعث میشود که از این دو عنصر بصری، یکی به عنوان مبدأ و دیگری به عنوان مقصد درک شود؟ درواقع، تلفیق عناصر بصری باعث ایجاد نوعی شباهت فیزیکی در رنگ، جنس، و نیز شکل توخالی مجسمه باعث شده است که این مجسمه در ذهن به صورت اسب تروآ درک شود. درواقع مجسمة آزادی یک مجسمة برنجی توپر و فاقد چرخ و در خروجی است. ویژگیهای مذکور را هنرمند کاریکاتوریست از حوزة مفهومی اسب چوبی تروآ به عنوان حوزة مبدأ گرفته است. حوزة مبدأ اسب چوبی تروآ در لایة پنهانی و نمادین خود نماد فریب و دروغ است فریبی که در اسطورههای هومر باعث تسلط یونانیان بر تروجانهای رومی شد. هدف کاریکارتوریست انتقال این لایة پنهانی موجود در بافت اجتماعی و فرهنگی به حوزة سیاست و به ویژه سیاست خارجی امریکاست. این انتقال استعاری از راه رابطة نمادین میان مجسمة آزادی و امریکا از یک سو و اسب چوبی تروآ و فریبکاری و جنگ افروزی از سوی دیگر به دست میآید. نقش بافت اجتماعی و فرهنگی در خوانش استعارة فوق بسیار برجسته به نظر میرسد. اگر مخاطبِ پیام از داستان اسب تروآ و فریبکاری به عنوان یک تاکتیک جنگی آگاه نباشد، قادر نیست عمق پیام ایدئولوژیکی که در نگاشت این رخداد بر عملکرد سیاسی امریکا اتفاق میافتد را درک کند. استعارة تصویری آزادی (امریکایی) اسب چوبی تروا است قادر است میان یک داستان تاریخی و نقش آن در نمایش نمادین مفهوم فریبکاری و جنگهای معاصر دنیا به عنوان تجربههایی ظاهراً گسسته و متعلق به دو فضای ذهنی گذشته و حال، انسجامی عمیق ایجاد کند. این انسجام باعث ایجاد درک قویتری برای انتقال پیام ایدئولوژیکی کاریکاتوریست در تبیین سیاستهای جنگ طلبانة امریکا در پشت نقاب آزادی و صلح فراهم کند. بنابراین استعارهای کلانتر در ذهن شکل میگیرد: آزادی امریکایی به مثابه جنگ است. مفهوم آزادی در این کارتون نیز از راه رابطة نمادین میان مجسمة آزادی نیویورک و امریکا برقرار میشود. در استعارة تصویری شماره (3) نیز نماد صلح نقش تأثیرگذاری در شکلگیری استعاره دارد.
کاریکاتور 3) استعاره تصویری صلح (امریکایی) جنگ است (برگرفته از: سایت خبرگزاری فارس، کاریکاتوریست: سجاد جعفری) در کاریکاتور فوق استعارة ایدئولوژیکی صلح به مثابه جنگ در ذهن انگیخته میشود. این استعاره تصویری است. هر چند عبارت تقدیم به ارتش آزاد سوریه "to free Syrian Army" بر روی برچسبی که به پای کبوتر بسته شدهاست خوانش ویژهتری از آن به مخاطب منتقل میکند اما نقش اساسی را تصویر ایفا میکند. در استعارة کلامی تصویری صلح به مثابه جنگ دو حوزة مفهومی وجود دارد. حوزة مفهومی صلح که حوزة مقصد است و قرار است کاریکاتوریست ابعادی از آنرا با توسل به حوزة مفهومی مبدأ یعنی جنگ تبیین کند. حوزة مقصد صلح به کمک رابطة نمادین میان نماد کبوتر سفیدی که شاخة زیتون سبز در نوک دارد به ذهن خطور میکند. این نماد جهانی و درک رابطة آن با صلح بسیار راحت است. از سوی دیگر، اسلحه ابزار جنگ است و رابطهای مجازی میان اسلحه و جنگ وجود دارد. همانطور که قبلاً نیز توضیح داده شد مجاز مفهومی ابزار یک فعالیت به جای آن فعالیت مجازی عام و پرکاربرد در زبانهای دنیاست. این مجاز خود را به صورت اسلحه به جای جنگ در این تصویر نشان میدهد.[32] این دو مفهوم یعنی صلح و جنگ به واسطة پرشدن یک طرحواره بوسیله عنصری متعلق به حوزة دیگر به هم مرتبط میشوند. در طرحوارة ذهنی ما از کبوتر صلح، اسلحه وجود ندارد. عنصر اسلحه به طور غیرمنتظرهای به این طرحواره افزوده شدهاست و رابطة صلح به عنوان حوزة مقصد و جنگ به عنوان حوزة مبدأ به این صورت شکل میگیرد. در واقع، همانطور که فورسویل (1994) معتقد است استعارة بصری حاوی جایگزینی عنصر بصری مورد انتظار با عنصری غیرمنتظره است. در این حالت رابطة از پیش موجودی میان کبوتر و اسلحه که به عنوان بخشی از بدن آن به تصویر کشیده شدهاست وجود ندارد. از منظر ایدئولوژیکی، کاریکاتور حاوی امریکا و کنش فریبکارانه او در نمود بصری و ارتش ظاهراً آزاد سوریه به عنوان ارتش مورد حمایت امریکا در نمود نوشتاری است. عنصر نمادین صلح یعنی تصویر کبوتر که بر یکی از پاهایش عبارت انگلیسی "to Free Syrian Army" نوشته شده از یکسو و تصویر اسلحة جاسازی شده در شکم پاره شدة این کبوتر، در تناقض آشکار و نشان از فریبکاری این عمل و دروغین بودن صلح است. در مورد آزاد بودن ارتش سوریه نیز این تعارض در تصویر آشکار میشود. در واقع پیام تصویر این است که حمایت تسلیحاتی امریکا از ارتش آزاد سوریه، آزاد بودن آنرا به نوعی زیرسؤال برده و وابستگی آنرا به یک قدرت خارجی نشان میدهد. لازم به ذکر است که ارتش آزاد سوریه از نگاه دولت امریکا ائتلاف انقلابیون سوری و نیروهای مخالف حکومت بشار اسد است، حال آنکه از نگاه ایران »ارتش آزاد سوریه» عملاً از گروههای تروریستی مسلحی است که پس از آغاز بحران سوریه در این کشور شکل گرفت تا به مبارزة مسلحانه علیه نظام سوریه بپردازد. این ایدئولوژی در کاریکاتورهای موجود در رسانههای ایران حاکم است. در این کاریکاتور نیز دست به جای بدن مجازی است که کاربرد فراوانی در زبان دارد (مجاز جزء به جای کل). کنشی که از رابطة میان دست (امریکا) و کبوتر صلح در تصویر مشاهده میشود فریبکاری است. به عبارتی، کبوتر صلحی که امریکا به سوریه میفرستد، در اصل حاوی مهمات جنگی است که توسط امریکا در دل کبوتر و به طور پنهان جاسازی شدهاست. در واقع ایدئولوژی کارتونیست که انتقاد از حمایت پنهان امریکا از معارضان سوری است به واسطة رابطة استعاری میان صلح و جنگ، و رابطة مجازی میان دست امریکا و امریکا شکل میگیرد. طنز سیاسی که از تناقض میان صلح ظاهری و جنگ واقعی رخ میدهد میتواند نقش زیادی در انتقال پیام کاریکاتور یعنی دوگانگی گفته و عمل سیاستمداران امریکا در بحران سوریه داشتهباشد. به طور کلی، در کاریکاتور (3)، چند سازوکار شناختی همزمان ظاهر میشود. مجاز «دست به جای بدن»، استعارة «شخص به مثابه کشور»، و «کبوتر سفید به مثابه صلح» (حیوان به مثابه یک مفهوم انتزاعی) و مجاز «اسلحه به جای جنگ» (ابزار به جای کنش انجام گرفته با آن ابزار). همانطور که در مبانی نظری تحقیق در مورد مجاز مفهومی گفته شد، در رابطة مجازی، مبدأ و مقصد به یک مفهوم تعلق دارند مثل دست که جزئی از بدن است و یا اسلحه که در حوزه ابزار جنگ است. ولی در استعارة مفهومی دو حوزة جداگانه مثل سفر و زندگی انگیخته میشوند. از اینرو رابطة شخص و کشور استعاری است و نیز رابطة کبوتر و صلح، هر چند، کبوتر یک پرنده و صلح یک مفهوم انتزاعی و غیرمرتبط است. در دو کاریکاتور (2) و(3)، از استعارة جهتی درون/ بیرون جهت نمایش مفاهیم پنهان و آشکار استفاده شده است. مفهوم پنهان موجود در این کاریکاتورها، جنگ افروزی ومفهوم ظاهری، صلح و آزادی است که کاریکاتور تلاش دارد با یک بیان استعاری جنگ افروزی را نمایان کند. به طور خلاصه، در هر سه استعارة بصری فوق، تناقض طنزآمیز میان صلح وآزادی در مقابل جنگ، به خوبی از راه رابطههای نمادین موجود در تصویر نمایان است. در این کارتونها، کارتونیست از پیام نوشتاری استفاده نکرده است و انتقال پیام سیاسی از راه یک نمود امکان پذیر شده است. اما در سه کارتون باقیمانده، نمود نوشتاری به نمود بصری افزوده شدهاست ولی کارکرد نماد کمتر شدهاست. در این کارتونها، با جاندارپنداری امریکا مواجهیم که در نظریة استعارة مفهومی در زیرمجموعة استعارههای وجودی یا هستیشناختی قرار میگیرد. جاندارپنداری امریکا در دو شکل امریکا به مثابه حیوان (وحشی) و امریکا به مثابه انسان ظاهر می شود. در بررسی سه کاریکاتور دارای استعارههای کلامی- تصویری، ابتدا با کاریکاتوری شروع میکنیم که در نمود بصری آن دولت امریکا به مثابه سگ مفهومسازی شدهاست. در شکلگیری این استعارة مفهومی حوزة مقصد امریکا با دو عنصر بصری نمایش داده شدهاست: کلاهی به شکل پرچم ایالات متحده و نقشة این کشور. ارتباط میان این دو مفهوم (امریکا و سگ) با گذاشتن کلاه پرچمی بر سر سگ برقرار میشود. حوزة مفهومی سگ حاوی ویژگیهای مفهومی مثل توحش است که در تصویر بر آن تأکید شدهاست. این حوزه میزان عینیت بالایی دارد. حوزة مفهومی مقصد امریکا است که در نمود بصری با آوردن پرچم و نقشة ایالات متحده مشخص شدهاست و بالقوه دارای ویژگیهای فراوان (عمومی و سیاسی) است. در نمود بصری این دو حوزة مفهومی یعنی دولت امریکا و سگ از نظر بصری جدا هستند و ارتباط مفهومی میان دو حوزه از طریق افزودن عنصر کلاه به تصویر سگ برقرار میشود. درک ارتباط استعاری میان مبدأ و مقصد، از طریق طرحوارة ذهنی حیوان صورت میگیرد. در طرحوارة ذهنی ما از حیوانات، کلاه وجود ندارد. بخشی از این طرحواره به طور غیرمنتظرهای با کلاه که متعلق به حوزة انسان و لباس انسان است پر شده و میتواند دو مفهوم انسان و حیوان را در این استعاره به هم ربط دهد. اما این طرحوارة ذهنی با نقش پرچمی که روی سر سگ گذاشته شدهاست به مفهوم دولت مرتبط میشود.
کاریکاتور 4) استعارة سیاسی امنیت امریکایی جنگ است/ دولت امریکا به مثابه سگ (جنگ طلب) (برگرفته از: سایت خبرگزاری فارس، کاریکاتوریست: سجاد جعفری) اگر به تصویر با دقت بیشتری بنگریم به نگاشتهای دیگری نیز میرسیم. که بافت موقعیتی، همانطور که فورسویل اذعان میدارد، تأثیر زیادی بر درک آنها دارد. سگهای وحشی قسمتی از شکار خود را به منظور حفاظت در برابر شکارچیان دیگر در زیر خاک پنهان میکنند. این رفتار طبیعی و غریزی سگهاست. با استفاده از دانش عمومی فوق میتوان به کشف نگاشتهای دیگری در کاریکاتور (4) پرداخت: خاک آمریکا ⇒گودال یا لانه سگ اسلحه ⇒خوراک استعارة عام و جهانی پدیدة انتزاعی به مثابه حیوان، در زیرساخت استعاره تصویری دولت آمریکا به مثابه سگ قرار دارد. این استعاره، دارای نگاشتهای متنوعی است مثلاً در اینجا تصویر سگ وحشی با کلاهی پرچمدار آمده است. دولت آمریکا به مثابه سگ وحشی استلزامهای معنایی خاص خود را دارد. وحشیگری، حاوی مفهوم جنگ طلبی است. از سوی دیگر، درگودالی که سگ مزبور کنده است، اسلحه و موشک ریخته شده است. که خود حاوی نگاشتهای خاک آمریکا به مثابه گودال یا لانه سگ و اسلحه به مثابه خوراک است. علاوه بر استعاره و نگاشتهای مربوط به آن، یک طرحوارة حرکتی نیز مشاهده میشود که همان پنهان کردن اسلحه توسط سگ است. این طرحواره نیز استلزامهای معنایی خاص خود را دارد و همان پنهانکاری دولت آمریکا در انبارکردن تسلیحات است. در اینجا حوزههای مقصد شامل دولت آمریکا، خاک آمریکا به صورت همکناری با مفاهیم مبدأ سگ وحشی، چال سگ ظاهر شدهاند یعنی هر دو حوزه به طور مجزا درون نمود بصری قرار دارند. اما حوزة مقصد اسلحه، جایگزین حوزه مبدأ غذای سگ شده است. نمود کلامی، که اغلب در نوشتار بادکنکی[33] کاریکاتور گنجانده میشود و خوانش آن هماهنگ با متن بصری است(2010)، فاقد استعاره یا مجاز است. در این نمود که با عبارت تناقضآمیز «اینها (تسلیحات) فقط برای امنیت بیشتره!!!» پیام سیاسی متن برای معرفی امریکا به عنوان کشوری جنگ افروز منتقل میشود. ملاحظه میشود که استعارة فوق با نگاشتهایی در نمود بصری، به اندازة کافی برای بیان یک دیدگاه و ایدئولوژی سیاسی دارای بار معنایی هست. با اینحال، نمود کلامی که به صورت طنز بادکنکی از زبان سگ بیان شدهاست، نقش ایدئولوژیکی و به اعتقاد بارت[34] (1984، 1986: 30) نقش تثبیتی پیام زبانی را ایفا میکند. از ویژگیهای طنز تناقض آشکار میان دو چیز است. در اینجا امنیت بیشتر که در نمود بصری آمدهاست و انبارکردن اسلحه که تناقض میان گفته و عمل دولت امریکا را نشان میدهد، باعث ایجاد فضای طنز سیاسی و انتقال ایدئولوژی ضدآمریکایی کاریکاتوریست شدهاست.
کاریکاتور 5) استعارة سیاسی جنگ سلامتی است (برگرفته از: سایت خبرگزاری فارس، کاریکاتوریست: محمد کارگر) در کاریکاتور سیاسی (5)، دو حوزة مفهومی تروریسم و پزشکی را داریم. در حوزة مفهومی تروریسم، ابزارهای ترور، کنشگر آن (در اینجا ارتش آزاد سوریه) و کمبودهای تروریستها و حامی تروریسم وجود دارد که برخی در نمود بصری و برخی در نمود نوشتاری و برخی در هر دو نمود حضور دارند. در این کاریکاتور با استعارههای تروریست به مثابه بیمار از یک سو، و امریکا (حامی تروریستها) به مثابه پزشک، از سوی دیگرمواجهیم، که هر دو در نمود بصری قرار دارند. بنابراین، در هر دو این استعارهها، حوزة مبدأ، پزشکی و سلامتی است. در واقع، برای نشان دادن پیام کاریکاتور که نشاندادن سیاستهای امریکا در حمایت از تروریسم است، حوزة مبدأ پزشکی انتخاب شدهاست. در این حوزه پزشک، دارو، مطب، بیمار و نجات جان بیمار وجود دارد. از میان این مؤلفههای معنایی، پزشک انتخاب میشود و بواسطة رابطة نمادین پرچم و دولت، رابطة استعاری امریکا به مثابه پزشک رخ میدهد. به علت ویژگی همکناری دو تصویر پزشک (امریکا) و بیمار (ارتش آزاد سوریه) استعارة کاملتری که حاوی مفهوم ایدئولوژیکی پیام کاریکاتور است شکل میگیرد: امریکا به مثابه پزشک معارضان سوری. نمود نوشتاری که به صورت نوشتار بادکنکی گفتههای پزشک را منعکس میکند نقش تثبیتی را در انتقال پیام اصلی ایفا میکند، هر چند جنبههایی از آن به صورت تسلیحات روی میز همین کار را در نمود بصری انجام میدهند. این نمود باعث میشود خواننده به طور شفاف به ایدئولوژی سیاسی مورد نظر کاریکاتوریست برسد و پزشک را در مفهومی جدید به مثابه تامینکنندة تسلیحات و تجهیزات نظامی تصور کند. نجاتدهنده معارضان تروریست ⇒ پزشک تسلیحات ⇒ دارو (و در نتیجه نداشتن تسلیحات به مثابه نداشتن دارو – مریض ماندن) معارض⇒بیمار مسلح کردن ⇒تجویز دارو اما چرا برای مفهومسازی امریکا از حوزة پزشکی استفاده شده است، تکنیکی است که به کمک آن تناقض میان ظاهر و باطن سیاستهای امریکا را میتوان بهتر نشان داد. پزشک نماد سلامتی و زندگی است. این نماد، مانند کاریکاتورهای قبل، در حقیقت کارکردی عکس دارد و این کارکرد مرگ آور ایدئولوژی مورد نظر کاریکاتوریست است که با ابزار استعاره و روابط استعاری میان حوزة مقصد و حوزة مبدأ پزشک تروریستها شکل گرفته است. بافت موقعیتی خواننده از دو مفهوم پزشک و تروریست به درک معنی کمک شایانی میکند. در اینجا استعاره هم در نمود تصویری دیده میشود و هم در نمود نوشتاری. در نمود تصویری دو حوزة امریکا و پزشک تروریسم به نحوی در هم ادغام شدهاند و ارتباط میدأ و مقصد از راه تلفیق دو حوزه ایجاد میشود. در نمود نوشتاری واژة مُسکن از حوزة پزشکی و واژگان مربوط به تسلیحات از حوزه تروریسم انتخاب شدهاند که از راه فعل ربطی بودن که به قرینة معنایی حضور دارد درک میشود: خمپاره، پازوکا، چاقوی سربری تیز، ... مسکن غیر مرگبار تروریسم است.
کاریکاتور 6) ظلم ستیزی امریکایی جنگ است (برگرفته از: سایت خبرگزاری فارس، کاریکاتوریست: پیمان علیشاهی) در نمود تصویری کاریکاتور (6)، نیز طنز سیاسی حاصل تناقضی است که از راه استعارة کلامی- تصویری شکل میگیرد. در اینجا استعارة امریکا عروسکگردانِ داعش است، نمایش داده شدهاست. حوزة مبدأ عروسکگردان و حوزة مقصد امریکا هر دو در یک تصویر به طور تلفیقی ظاهر شدهاند. شخصیسازی استعاری امریکا (استعارة شخص به مثابۀ کشور) به صورت هنرمند عروسکگردان در نمود بصری به شیوة تلفیق مبدأ و مقصد رخ میدهد. برای انتقال طنز سیاسی، دو نمود غیراستعاری کلامی و نمود استعاری بصری در تناقض آشکار نمایش داده شدهاند. یعنی عبارت: مطمئن باشین که من با تمام توانم در برابر این دفاع میکنم. خطاب به شخصیتهای مسلمانی که روبروی آمریکا ایستادهاند، پیام اصلی یعنی دروغین بودن «کنش واقعیِ» در تصویر و «ادعای زبانی» در کلام را نشان میدهد. به نظر میرسد بین گروه اول و دوم این کاریکاتورها تفاوت عمیقی وجود دارد. در کاریکاتورهای شمارۀ (1-3) رابطة نمادین میان برخی مفاهیم، نیاز کاریکاتوریست به افزودن پیام کلامی (نوشتاری) را کمتر کردهاست. حال آنکه، در سه کاریکاتور آخر، رابطة نمادین کمرنگ و انسان انگاری مفهوم امریکا بیشتر میشود. درگروه دوم برای انتقال طنز سیاسی که حاصل تقابل معانی آشکار و پنهان (یعنی تضاد بین واقعیت و نمایش دروغین آن) است، کاریکاتوریست به نمود نوشتاری متوسل میشود و این نوشتار نقش تثبیتی را در انتقال پیام ایفا میکند. طنز سیاسی جنگ و صلح، (کلان استعاره آزادی به مثابه صلح/ امنیت/سلامت/جنگ است) در گفتمان کلامی –تصویری کاریکاتورها حاضر و در جریان است. این کلان استعاره ممکن است در سایر گفتمانهای سیاسی نیز که به ایدئولوژی سیاسی ایالات متحده میپردازند مشخص شده باشد، کما اینکه در برخی متون اعطا جایزه صلح 2009 به باراک اوباما، با مقایسه این کار و رویکرد جنگطلبانة وی در سیاست خارجی، به عنوان طنز (ر.ک. سخن سردبیر در مجلة جغرافیای سیاسی، 2011: 59-60) قلمداد گردید. 4. نتیجهگیرینتایج تحقیق نشان میدهد که در بیشتر کاریکاتورها ادعاهای امریکا (آزادی/صلح/ امنیت) در حوزة مقصد استعاره نمایش داده شدهاست. کاریکاتوریستها تلاش میکنند مفاهیم آزادی (امریکایی)، صلح (امریکایی)، امنیت (امریکایی)، ظلمستیزی (امریکایی)، که بار ایدئولوژیکی مثبتی دارند را با توسل به مفهوم مبدأ جنگ بازتولید و بازتعریف کنند. بنابراین، همة این مفاهیم مقصد به نحوی با مفهوم جنگ در هم میآمیزند، طوری که بازتعریف مد نظر کارتونیست در ذهن خواننده شکل گیرد. در طی این مفهومسازی و نگاشت مؤلفههای اصلی جنگ، جنگ افروزی و خونریزی بر حوزههای مقصد، دگردیسی مفهومی ایجاد میشود و بار ایدئولوژیکی پیام اثر از مثبت و خوب به منفی و بد تغییر میکند. این رابطههای میان مبدأ و مقصد، بیشتر از راه نشانهگذاری همزمان دو حوزه مبدأ و مقصد و سپس از طریق پرکردن فضای خالی یک طرحواره با عنصری غیر منتظره شکل گرفته است. از شباهت فیزیکی برای این ارتباط کمتر استفاده شده است، شاید به این دلیل که مفاهیم مقصد بسیار انتزاعی هستند. در واقع، همانطور که موسلف ادعا میکند نظریة استعارة مفهومی ابزاری برای کمک به تحلیل انتقادی کلام است. به اعتقاد نگارنده این ابزار از تحلیل گفتمان تک صدایی یا تک نمودی فراتر میرود و به گفتمان چند صدایی یا (به تعبیر کرس و فونلیون 1996) چند نمودی میرسد. در شواهد دو نمودی فوق، نگاشتهایی از حوزة منفی جنگ بر حوزههای مثبت صلح، آزادی، امنیت، سلامتی، و ظلم ستیزی وجود دارد. استعارههای مفهومی مزبور، با کنشی منسجم و در عین حال ناخودآگاه، ابزار مطلوب در جهت رسیدن به اهداف ایدئولوژیکی پیام کاریکاتور محسوب میشوند و طنز سیاسی موجود، به دلیل تقابل ایدئولوژیکی بسیار بالا میان مفهوم مبدأ جنگ و مفاهیم مقصد آزادی، صلح، امنیت و غیره شکل میگیرد. بنابراین اهداف تحلیل انتقادی کلام به نوعی محقق میشود چرا که کاریکاتوریست با کاربرد استعاری پیام خود مفاهیم آشکار و پنهان ایدئولوژیکی را در فضایی بصری یا کلامی- بصری کنار هم میگذارد و به آشکار کردن سیاست مخفی میپردازد. از دیگر یافتههای این مقاله اثبات ادعای لیکاف و جانسون (1980: 156) است که بر قدرت استعاره در انسجام تجربه تأکید میکنند. در اینجا نیز استعاره میتواند ابزاری توانمند در جهت انسجام بخشیدن به مفاهیم ایدئولوژیکی پیام باشد. ملاحظه میشود که انتخاب حوزة مبدأ جنگ برای مفهومسازی سایر حوزهها اتفاقی نیست. این حوزه به شدت با ادعاهای ظاهری صلح و آزادی و امنیت و ظلمستیزی در تناقض است. همچنین، همانطور که در بحثهای فوق نیز مشاهده شد، تناقض و استعاره نقش بسزایی در شکلگیری طنز سیاسی در کاریکاتور دارند. تناقض حوزههای مقصد آزادی، صلح، امنیت، سلامتی با حوزه مبدأ جنگ، طنز را بسیار رسا و تأثیرگذار میکند. [1]Lakoff & Johnson [2] Stibbe [3] Forceville [4] nonlinguistic realizations [5] Kovecses [6] M. Black [7] Linear [8] anchoring [9] mode [10] homospatiality [11] anecdote [12] Political irony [13] Sanina [14] Harold Garfinkel [15] Poole [16] Kress & Van Leewen [17] figurative language [18] Ezeifeka [19] Charteris-Black [20] critical metaphor analysis [21] Tsakona [22] exaggeration [23] contradiction [24] general theory of verbal humor(GTVH) [25] metonymy [26] Barcelona [28] literal [29] fusion [30] replacement [31] juxtaposition 1 گروه گزارش روزنامه کیهان، در شماره 19 مرداد 95 در گزارش روز خود تحت عنوان: دموکراسی آمریکایی ترجمة دیگری از استعمار در مورد سیاستهای امریکا در غرب آسیا چنین می نویسد: رسیدن دموکراسی آمریکایی به منطقه غرب آسیا باعث شد تا دیگر افغانستان نتواند روی پای خود بایستد و یا عراق نیز نتواند آنطور که باید در جوامع بینالمللی حضور یابد، سوریه و یمن هم به همین ترتیب کشورشان رنگ خون گرفته است. بهطور مثال دموکراسی آمریکایی آنها در سوریه به بهانه مشروعیت نداشتن حکومت بشار اسد منجر شد به تسلیح معارضین، آواره شدن هزاران سوری، فعالیت آزادانه گروههای تروریستی که همگی این پیام را برای مردم سوریه خواهد داشت و آن دست و پنجه زدن میان مرگ و زندگی زیر سایه دموکراسی آمریکایی است. (کیهان، کد خبر 82273، 19 مرداد 95) [33] balloons [34] Barthes | ||
مراجع | ||
کتابنامه آقاگلزاده، فردوس (1390). تحلیل انتقادی کلام. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی. کوچش، زُلتن (1393). مقدمهای کاربردی بر استعاره. ترجمه شیرین پورابراهیم. تهران: سمت. Black, M. (1993). More about metaphor. In Ortony, A. (Ed.), Metaphor and Thought, 19-43. Cambridge: Cambridge University Press. Barthes, R (1984). Elements of Semiology. Trans. A. Lavers & C. Smith. London: Jonathan Cape. Barthes, R. (1986). The Rustle of Language. Trans. R. Howard. New York: Hill and Wang. Carroll, N. (1996). A note on film metaphor. Journal of Pragmatics 26, 809–822. Charteris-Black, J. (2005). Politicians and Rhetoric. The Persuasive Power of Metaphor. Basingstoke: Palgrave-Macmillan. Crystal, D. (1992). An Encyclopaedic Dictionary of Language and Languages. UK: Blackwell. Ezeifeka, C. R. (2013). Strategic use of metaphor in Nigerian newspaper reports: A critical perspective. Critical Approaches to Discourse Analysis across Disciplines 2, 174–192. Forceville, C. (1994). Pictorial metaphor in advertisement. Metaphor and Symbolic Activity 9(1), 1-29. Forceville, C. (1996). Pictorial Metaphor in Advertising. London: Routledge. Forceville, C. (2002). The identification of target and source in pictorial metaphors. Journal of Pragmatics l34, 1-14. Forceville, C. (2006). Non-verbal and multimodal metaphor in a cognitivist framework: agendas for research. In Kristiansen, G. Achard, M. Dirven R. & Ruiz de Mendoza Ibanez, F. (Eds.) 379-402. Cognitive Linguistics: Current Applications and Future Perspectives, Berlin: Mouton de Gruter. Forceville, C. (2007). Multimodal metaphor in ten Dutch TV commercials. Public Journal of Semiotics 1, 19–51. Forceville, C. & Urios-Aparisi, E. (2009). Multimodal Metaphor. Berlin/New York: Mouton de Gruyter. Forceville, C., Veale, T. & Feyaerts, K. (2010). Baloonics. The Visuals of Balloons in Comics, In Goggin, J. & Hassler-Forest, D. (Eds.): The RISE and REOSON of Comics and Graphic Literature: Critical Essays on the Form. 1-23. (A pre-print Version). Guest Editorial, (2011). Barack Obama's foreign policy, Just war, and the irony of political geography. Political Geography 30, 59-60. Kövecses, Z. (2005). Metaphor in Culture: Universality and Variation. Cambridge: Cambridge University Press. Kress, G. & Van Leewen, T. (1996). Reading Images, The Grammar of Visual Design. London, Routledge. Lakoff, G. & Johnson, M. (1980). Metaphors We Live By. Chicago: University of Chicago Press. Musolff, A. (2012).The study of metaphor as part of critical discourse analysis. Critical Discourse Studies, 9:3, 301-310. Poole, B. (2010). Commitment and criticality: Fairclough's Critical Discourse Analysis evaluated. International Journal of Applied Linguistics.20 (2), 137-155.Sanina, A. G. (2014). Visual political irony in Russian new media.Discourse, Context and Media 6, 11–21. Stibbe, A. (2013). The corporation as person and psycopath: multimodal metaphor, rhetoric and resistance. Critical Approaches to Discourse Analysis across Disciplines 6(2):114–136. Tsakona, V. (2009). Language and image interaction in cartoons: towards a multimodal theory of humor. Journal of Pragmatics 41, 1171–1188. Yu, N. (2004). The eyes for sight and mind. Journal of Pragmatics 36: 663-686 گروه گزارش (/05/191395). دموکراسی امریکایی ترجمة دیگری از استعمار، روزنامة کیهان برگرفته از سایت http://kayhan.ir/fa/news/82273
www. farsnews.ir | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,231 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,539 |