
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,705 |
تعداد مقالات | 13,970 |
تعداد مشاهده مقاله | 33,520,408 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 13,279,216 |
ردیابی مضامین لُغَز شمعِ منوچهری در شعر عرب و شعر فارسی (از آغاز تا پایان قرن هفتم هجری) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فنون ادبی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 7، دوره 8، شماره 3 - شماره پیاپی 16، مهر 1395، صفحه 75-84 اصل مقاله (209.03 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/liar.2016.20587 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پروانه صانعی1؛ علی اکبر احمدی دارانی* 2 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
قصیدة لُغَز شمعِ منوچهری دامغانی در بین ادبدوستان و محققّان ادب فارسی بسیار معروف است. آشنایی منوچهری با ادبیات عرب باعث شده است تا وی مانند دیگر اشعار خود، در سرودن این قصیده، از مضامینی بهره بگیرد که شعرای عرب در توصیف شمع به کار بردهاند و بدین صورت واسطة انتقال مضامین شعری لغز شمع از ادبیات عرب به ادبیات فارسی باشد. در این مقاله، با توجه به شباهتهایی که در لغز شمع منوچهری و شاعران عربزبان پیش از او و معاصرانش یافت شده است، درصدد پاسخگویی به این سؤال هستیم که منوچهری در لغز شمع خود به چه میزان از ادبیات عرب، تأثیر پذیرفته و بر شعرای پس از خود تا پایان قرن هفتم، چه تأثیری گذاشته است. شاعرانی چون عثمان مختاری و معزّی از جمله معروفترین شاعرانی هستند که به پیروی از منوچهری لغز شمع سرودهاند. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
انواع ادبی؛ لغزِ شمع؛ منوچهری دامغانی؛ عثمان مختاری؛ معزّی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1- مقدمه در شعرِ فارسی قصیدة لُغَز شمع منوچهری (م431 ق) با مطلعِ «ای نهاده بر میان فرق جان خویشتن / جسم ما زنده به جان و جان تو زنده به تن» (منوچهری، 1370: 79) که در مدح عنصری بلخی (م431 ق)، ملکالشّعرای دربار محمود غزنوی، سروده شده است، در بین ادبدوستان و محققّان شهرت بسیار دارد. این قصیده با توصیف شمع، آغاز و با گله و شکایت از حاسدان منوچهری به بیت تخلّص میرسد و در ادامه وی به بیان تبحّر خود، در ادب عرب میپردازد. در ابتدا به نظر میرسد که سرودن لُغَز شمع و مضامینی که در آن به کار رفته است، از ابتکارات منوچهری است، در حالی که این شعر منوچهری سبب شده است، برخی از مضمونهای لغز شمع از ادب عرب به ادب فارسی انتقال بیاید. منوچهری اطّلاعات وسیعی از شعر و ادبیات عرب داشته است. «منوچهری از شاعرانی است که شعر خود را علاوه بر اینکه وسیلة بیان عواطف و افکار خود قرار داده، آن را میدانی برای خودنمایی و اظهار فضل و هنر خویش نیز ساخته است، شاید این بدان جهت بوده که وی شاعری جوان بوده که در بین عدّهای از شعرای با سن و سال میزیسته و برای ابراز شخصیت خود به اظهار معلومات خویش نیاز داشته است. چون دانستن زبان عربی و اصطلاحات علوم عصر که غالب آنها نیز به زبان عربی بوده، بزرگترین هنر و فضیلت به شمار میرفت؛ از این رو، در اشعار خود از این گونه معلومات خود زیاد مایه میگیرد. منوچهری در اشعار خود از شعرای عرب بسیار تقلید نموده و در این امر راه مبالغه را پیموده است» (الکک، 1986:15).
1-1- پیشینۀ پژوهش این پژوهش دارای پیشینهای مستقل با این عنوان نیست. در کتب بلاغی، زیرِ عنوان «چیستان و لغز»، لغز شمع منوچهری به عنوان یک نمونه مثال زده میشود.
1-2- بحث و بررسی در ادب فارسی از آغاز قرن چهارم تا پایان قرن هفتم 9 لغز شمع وجود دارد. شعرایی چون عثمان مختاری (512 – 548 ق)، معزّی (م520 ق)، عبدالرّحیم سرخسی، معروف به عیاضی (م قرن6ق)، رافعی نیشابوری (م قرن 6ق)، ذوالفقار شروانی (م669ق)، نظامالدّین قمر اصفهانی (م قرن7ق)، اثیرالدّین آخسیکتی (م 609ق)، سیف اسفرنگی (قرن 6 و 7ق) و فرید احول اصفهانی (قرن 7 ق) به استقبال لُغَز شمع منوچهری رفتهاند.
1-3- موضوع «الغاز» ادب فارسی از گونة «وصف»ها هستند. «وصف» یکی از اغراض شعری به شمار میآید که اهمیت و کاربرد آن در ادبیات منظوم، بسیار بیشتر از دیگر اغراض شعری است. ابن رشیق در اهمیت وصف میگوید: «شعر به جز اندکی از آن، به وصف بر میگردد. وصف را نمیتوان محدود کرد و یا برشمرد. وصف مناسب تشبیه و مشتمل بر آن است؛ امّا تشبیه نیست» (ابنرشیق قیروانی، 1374ق: 294). پس وی در تعریف بهترین نوع وصف میگوید: «بهترین نوع وصف آن است که شیء طوری توصیف شود که گویی در مقابل شنونده مجسّم شده است» (همان). سرایش الغاز به دو صورت اصلی انجام میشود: صورت اول: شاعر به طور آشکار به اینکه «لغز» سروده است، اشاره میکند؛ مانند این شعر از انوری که در موضوع طلب خربزه سروده است و در بیت دوم این قطعه میگوید:
این الغاز گاهی با حروف ندا و گاهی بدون آن، شروع میشوند. در این نوع اخیر، شاعر به طور آشکار به سرایش لغز اشاره نمیکند. مانند همین لغز شمع منوچهری. شعرای پس از منوچهری، چون عثمان مختاری، معزّی و عبدالرّحیم سرخسی، دقیقاً همانند منوچهری، از شیوة کاربرد حرف ندا در آغاز استفاده کردهاند. شاعران پیرو منوچهری همانند خود او هیچکدام در شعرشان بصراحت به سرودن لغز اشاره نکرده اند.
2- وزن و قافیه وزن لغز شمع منوچهری فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات (رمل مثمن محذوف) است. وجود وزن و قافیه یکسان از مهمترین نشانههای توجه شاعران به شعر یکدیگر بوده است. از بین 9 شاعر مقلّد منوچهری 5 شاعر چون عثمان مختاری، عبدالرّحیم سرخسی (عیاضی)، ذوالفقار شروانی، رافعی نیشابوری و اثیرالدین آخسیکتی در وزن از منوچهری تقلید کردهاند و نکتة جالب توجه آنکه هیچیک از لغزهای پس از منوچهری، به تبعیت از وی، ردیف ندارند. از حیث قافیه منوچهری حرف قافیه « ـَ ن» را انتخاب کرده است. از این جهت نیز سیف اسفرنگی، رافعی نیشابوری، فرید احول اصفهانی و عبدالرّحیم سرخسی (عیاضی) دقیقاً از منوچهری پیروی کردهاند (ر.ک: جدول).
3- قالب منوچهری در قالب قصیده، این لغز را سروده است. قالب قصیده اگرچه در ابتدای ادب فارسی برای سرایش چیستان و لغز چندان مورد توجه نبوده است. از این عصر ادبیات و بخصوص شعر به خدمت دربار درمیآید و به نوعی ابزار تبلیغی شاهان محسوب میشود. شعرا نیز به سبب راهیابی به دربار و پشت سرگذاشتن آزمونهای سخت و دشوار برای پیوستن به شعرای درباری، تکلّف و هنرنمایی را وارد شعر کردند. همین نشان دادن توانایی خود و به کار گرفتن مضامین در یک موضوع خاص و توصیف اشیا، مسیر را برای سرایش چیستان و لغز در قالب قصیده هموار کرد. از انتهای قرن پنجم تا نیمة اوّل قرن هفتم این وضعیت در ادبیات فارسی دیده میشود. بهجز قمر اصفهانی، تمام شعرای نامبرده، از این نظر تابع منوچهری بودهاند. قمر اصفهانی در قالب قطعه شمع را وصف کرده است. از دیگر تتبّعات شعرا از منوچهری رعایت تعداد ابیات لغز یا چیستان است. منوچهری 17 بیت از قصیدة خود را به لغز اختصاص داد. معزّی (15 بیت)، سیف اسفرنگی (16 بیت)، فرید احول اصفهانی (16 بیت) و عثمان مختاری (17بیت) بیشترین تناسب تعداد ابیات سرودهشده برای لغز را با منوچهری دارند. جدول زیر موارد ذکرشده را نشان میدهد: جدول 1- تعداد تتبعات شعرا از منوچهری
4- مضامین منوچهری برخی از مضامین قصیدة لغز شمع را از ادب عرب اقتباس کرده است و به تبع وی شاعران دیگر، این مضمونها را در شعر خود به کار گرفتهاند. وی در واقع در سرآغاز جریان سرایش لغز شمع قرار دارد که نخستین نشانههای آن در شعر عرب به چشم میخورد. در ادامه به بررسی این مضامین در این اشعار میپردازیم.
4-1- کوتاه کردن فتیله شمع در بیت زیر، عبارت «گردن زدن» همان کوتاه کردن فتیلة شمع است.
این مضمون از مضامین شعرای عرب است. السًریّ الرفّاء1 (م 972م) مضمون کوتاه کردن فتیلة شمع را این گونه بیان کرده است:
[برای اصلاح آن سرش را بریدند. پس نابودی آن در اصلاح (سرش) است] همین مضمون در شعر مهیار الدیلمی2 (م 1036م) نیز به چشم میخورد.
[هنگامی که چشمش ناقص شود، نورش زیاد میشود] عثمان مختاری در بیت زیر، قیچی را «مشّاطهای بلعجب»، «جادو خادمی» و «طرفه مرغ» توصیف کرده است. (منقارِ قیچی همان لبههای بُرندة آن است).
ذوالفقار شروانی نیز مانند عثمان مختاری قیچی را با صفت «مرغ» یاد میکند که لبههای برندة آن منقار اوست.
قمر اصفهانی از تعبیر منوچهری استفاده کرده است. عبارت «گردن از سر برگرفتن» همان کوتاه کردن فتیله است.
سیف اسفرنگی از زاویهای دیگر به این مضمون نگاه میکند. سیف شعلة آتشین شمع را دندان آن میداند. این دندان مسلماً کُند میشود و نیاز به تیزکردن پیدا میکند. تیزکردن سر شمع ذهن را به کوتاه کردن فتیله میکشاند.
رافعی نیشابوری از تشبیه برای توصیف شعله سود برده است. در مصراع دوم بیان میکند که هرچه زبان شمع (فتیله) را بهتر ببرند، بهتر سخن میگوید.
4-2-زردرویی شمع منوچهری از گیاه شنبلید به جهت داشتن رنگ زرد، برای بیان زردی و طراوت شمع استفاده میکند، امّا رنگِ خود را مانند شنبلید، زرد و به تبع آن نشانة پژمردگی، لاغری و بیماری می داند.
این مضمون نیز از ادب عرب به لغزهای شمع فارسی راه یافته است. مهیار دیلمی این مضمون را چنین بیان میکند:
[هیفاء! در آن (شمع) و زردی رنگش، هنگام سلامتیش و در غیر آن (شمع) و بیماریش دقّت کن]. همین مضمون در شعرابوالفتوح کشاجم3 (م 350هـ. ق) آمده است.
[زردرنگی از دختران زنبور که از درون لباس دارد؛ ولی از بیرون برهنه است] عثمان مختاری هم شمع زرد را به گل زرد تازه تشبیه کرده است.
عیاضی نیز زردی شمع را به زعفران تشبیه کرده است.
معزّی از تشبیه ماهی استفاده میکند. بدنه زرد شمع را با لفظ «زر» ذکر میکند. شمع مانند ماهیی با بدنه ای طلایی است.
سیف اسفرنگی نیز از لفظ ـ«پیراهن زرنگار» استفاده میکند. زر دقیقاً زردی شمع را برای مخاطب تداعی میکند. معزّی نیز برای توصیف زردی بدنة شمع از «زر» سود جسته است.
رافعی نیشابوری نیز از ترکیب «سرو زرین» برای بیان زردی بدنه یاد میکند.
4-3- خنده و گریه شمع شعرا از آب شدن موم شمع در اثر حرارت با تعبیر شاعرانة «گریه» و از روشنایی فتیله و شعله شمع با تعبیر «خنده» یاد میکنند. این دو تعبیرِ متناقضنما را در بیت ایجاد میکند. منوچهری میگوید:
منوچهری علاوه بر ایجاد این تصویر پارادوکسی از عناصر غنایی مانند معشوق و عاشق همچنین بت و شمن نیز بهره برده است. این مضمون نیز در شعر مهیار دیلمی بدین صورت بیان شده است:
[کسی که میلرزد و درونش ساکن است، شبها میخندد درحالی که پلکهایش سازگارهستند] فرید احول نیز همان مضمون را با همان تعابیر به کار برده است:
عیاضی علاوه بر تصویر متناقضنما در بیت اوّل از تشبیه نیز استفاده کرده است.
ذوالفقار شروانی نیز مانند منوچهری، علاوه بر تصویر متناقضنما از عناصر غنایی نیز استفاده کرده است. ذوالفقار شروانی مانند دیگر شعرا از تشبیه در بیت سود جسته است. درواقع، این شاعر ترکیبی از مضمون شعرای پیش از خود را به کار گرفته است:
در این بیت اثیرالدین آخسیکتی همان مضمون را با تصویر متناقضنما به کاربرده است.
منوچهری در لغز شمع مضامینی به کار برده که در ادب عرب نمونهای برای آن یافت نمیشود؛ اما شعرای پس از وی این مضمونهارا تقلید کردهاند؛ از جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
الف) روح و بدن شمع4 در این مضمون، روشنایی و حرارت شمع بهمنزلة روح آن و بدنة مومی، به عنوان بدن در نظر گرفته شده است. در ادامه، این مضمون بیان میشود که روح از جسم یا بدن میکاهد. منوچهری روح شمع را که همان گرمای آن است، در جسم مومی آن، در حال پنهان شدن میداند. در واقع، این دلیل علمی را، که حرارت باعث ذوب موم میشود، منوچهری با دیدی شاعرانه بیان کرده است:
عیاضی علاوه بر مضمون منوچهری با دیدی عارفانه به بیان علّت آب شدن بدنة مومین شمع میپردازد:
معزّی آویختن روح (حرارت) را با جسم (بدنه مومین) باعث روشنایی تاریکی بیان میکند.
رافعی نیشابوری علّت نابودی جسم شمع را رفتن روان و جان (نور و گرما) از شمع میداند.
4-4- عاشقی و معشوقی علاوه بر مضامینی که بیان شد، در این الغاز درونمایة تغزّلی نیز به چشم میخورد که به آنها اشاره میکنیم. منوچهری، در بیت زیر، شمع را عاشقی میداند که معشوقش لگن (جاشمعی) است.
شمع در بیت زیر به سمندر (از جهت علاقه به نور) تشبیه شده است. شاعر به داستان عاشقانة شمع و پروانه و سرانجام آن (= مرگ پروانه)، نیز نظر داشته است:
رافعی نیشابوری نیز در اشارهای کاملاً آشکار و ضمنی (در مصراع دوم) خود را غلام پروانه و سوختن پروانه در آتش شمع را عاشقانه و حاصل عشق میداند.
علاوه بر این، شعرا به تناسبات شمع با عاشق و معشوق توجه فراوان کردهاند. این تناسبات برای عاشق مانند: اشک ریزان بودن، زردی چهره، نزاری، گرمی دل، سوختن و ساختن، سکوت و ... است. تناسبات با معشوق نیز عبارتاند از: جنس مومین شمع که دارای عسل بوده و قاعدتاً شیرین است و شعرا گاهی از داستان خسرو و شیرین یا شیرین و فرهاد هم برای افزایش تناسب و ایجاد ایهام استفاده میکنند. توجه همه در مجلس به شمع، داشتن شباهتهای خاص با معشوق، مانند خنده، روشنی شعله که با چهره معشوق برابر است. گریانی، زردی رخسار و در سوز و گداز بودن برای عاشق بیان شده است:
در شعر زیر، ایهام در کلمه شیرین مدّ نظر است. همچنین، شاعر با این ایهام از تلمیح داستان فرهاد و شیرین نیز سود جسته است:
در بیت زیر، گریانی عاشق مورد توجه است.
ذوالفقار شروانی خنده معشوق و نزاری عاشق را در نظر داشته است:
در بیت زیر، داستان لیلی و مجنون مورد نظر است:
خندة معشوق از عناصر غنایی بیان شده در بیت زیر است:
سپردن دل و جان به معشوق در بیت زیر بیان شده است:
نتیجه منوچهری به لحاظ تاریخی در بیان مضامین لغز شمع خود حدّ فاصل شعرای عرب پیش از خود و معاصرانش قرار دارد. این مضامین در شعر شعرای عرب و در پیش از روزگار منوچهری وجود داشته است و با توجه به اینکه وی بر شعر عرب آگاه بوده، این مضامین را در قصیدة لغز شمع خود به کار گرفته است. هیچ شاعر فارسیزبان دیگری را نمیشناسیم که پیش از وی، این مضامین را از شعر عرب در شعر خود وارد کرده باشد. اهمیّت و رواجی که لغز شمع منوچهری در دورههای بعد پیدا کرده است، باعث شده که برخی از شاعران به استقبال این قصیده بروند و در همین وزن و قافیه یا در همین موضوع، اشعاری بسرایند و بالطبع تحت تأثیر مضامین وی قرار بگیرند و در این میان مضمونهایی که منوچهری مستقیماً از شعر عرب گرفته است، در شعر شعرای فارسیزبان نمود پیدا کرده است.
پینوشتها 1- «ابوالحسن السریبن احمدالسری الکندی الرفاء در موصل متولّد شد و در همانجا پرورش یافت. به سیف الدّوله پیوست و او را مدح گفت و مدّتی در خدمت او بود. پس از وفات امیر حمدانی به بغداد رفت و به مهلّبی وزیر پیوست. میان او و ابوبکر محمدبن هاشم خالدی و ابوعثمان سعیدبن هاشم خالدی که هر دو در کتابخانة سیفالدّوله خدمت میکردند، دشمنی افتاد و کارشان به هجا کشید. سری الرفاء را دیوانی است که بیشتر در مدح سیف الدّوله و مهلّبی وزیر و افراد خاندان حمدانی است و نیز هجای برادران خالدی» (الفاخوری، 1374: 523). 2- «ابوالحسن (یا ابوالحسین) مهیاربن مرزویه دیلمی (مرگ ۴۲۸ هجری) شاعر و دانشمند ایرانی عربیگوی بود. از آنجا که زمانی پیشه دبیری داشته به کاتب یا الکاتب لقب یافته بود. مهیار در آغاز زرتشتی بود؛ ولی به دست استادش سیّدرضی، در سال ۳۹۴ هجری، اسلام آورد و شیعه شد. وی در دیلم گیلان زاده شد و در بغداد میزیست. همچنین مهیار در شعرهایش به تبار ایرانی خود میبالید. مهیار از نوابغ عرصة شعر عرب است و تازیان او را از بزرگترین شعرای ادب عربی میدانند. مضامین اشعار وی علاوه بر مدیحهها و تغزّلات، متضمّن بیان مسائل کلامی شیعه است. مهیار در سال ۴۲۸ ق در بغداد وفات یافت» (مدرّس، 1369: 454). 3- «ابوالفتح محمودبن الحسینبن شاهک معروف به کشاجم، هندیالاصل بود. او طباخ سیفالدوله بود. او را دیوانی است. از دیگر تألیفات او ادبالندیم است» (الفاخوری، 1374: 522). 4-در کتاب حافظنامه (ص650) آقای خرمشاهی تفسیری از خنده شمع دارد. براساس آنچه در این مقاله بیان شد، شاید حافظ در بیت زیر به ابیات منوچهری نظر داشته است:
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منابع
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 4,643 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 715 |