تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,640 |
تعداد مقالات | 13,343 |
تعداد مشاهده مقاله | 29,985,340 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,004,407 |
بررسی نقش قافیه در تحولات آوایی زبان فارسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فنون ادبی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 3، دوره 8، شماره 2 - شماره پیاپی 15، تیر 1395، صفحه 15-32 اصل مقاله (258.02 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/liar.2016.20565 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
علی محمدی1؛ طاهره قاسمی دورآبادی* 2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1 استاد گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هدف این مقاله بررسی نقش انواع قافیه در سیر دگرگونیهای آوایی و تلفظ واژگان در زبان فارسی است. بدین منظور، به اشعار شاعران فارسی از قرن چهارم تا قرن هشتم و بهبیانی دورۀ رشد و تکوین زبان فارسی پرداخته شده است. قافیه همواره از ارکان مهم و کلیدی شعر فارسی بوده است. شاعران نیز پیوسته به قافیه اندیشیدهاند و چنانکه از برخی نقد و نظرها و آثار منتقدان بلاغت پیداست، سرودن شعر با قافیۀ دشوار را نشان مهارت در شاعری دانستهاند. نویسندگان و صاحبنظران هم در باب آن بسیار سخن رانده، و مقفا بودن را علاوه بر موزون بودن از لوازم وجوبی شعر دانستهاند. از همین روست که از زمانهای گذشته تا به امروز به قافیه توجه کرده و نقشهایی را برای آن ذکر کردهاند. بر اساس نتایج این پژوهش، قافیه باعث ماندگاری تلفظهای گوناگون از یک واژه میشود. دیگر اینکه قافیه، گویشها و لهجههای گوناگون از زبان فارسی را در مناطق مختلف ایران بهخوبی بیان میکند. همچنین رجوع شاعر به پارهای از واژههای کهنتر به خاطر عنصر قافیه، دخل و تصرفهای شاعر را در واژههایی که در مرکز قافیه قرار میگیرند نشان میدهد و از همه مهمتر اینکه قافیه میتواند نشانهای باشد برای بررسی تحولات زبانی که در طول زمان صورت گرفته است. در نهایت، به دلیل اشتراک هجای یکسان قوافی ابیات، یعنی روی و حرکات و تبعات آن بهراحتی میتوان تلفظ کل واژههایی را که در قافیه قرار میگیرند، مشخص کرد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
قافیه؛ شعر فارسی؛ تحولات زبان؛ تلفظ واژگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
. مقدمه تاکنون تعریفهای مختلفی از قافیه در کتابها ذکر شده و قدیمترین تعریفی که درباره قافیه آمده، در کتاب المعجم شمس قیس رازی است: «قافیت بعضی از کلمۀ آخرین بیت باشد به شرط آنکه کلمه بعینها و معناها در آخر ابیات دیگر متکرر نشود پس اگر متکرر شود آن را ردیف خوانند و قافیت در ماقبل آن باشد»1 (شمس قیس رازی، 1314: 147). قافیه از جمله عناصر مهم و کلیدی شعر در زبان فارسی است. استاد شفیعی کدکنی نیز به این مطلب اشاره کرده است: «قافیه در هیچ زبانی اهمیتی به اندازۀ زبان فارسی ندارد» (1388، 1/ 116). قافیه علاوه بر داشتن اهمیت و کارکردهای مختلف در زیبایی شعر، سازمان فکری، موسیقایی و زبانی شعر را سامان میدهد. همچنین شعر سنتی برای خلق معانی و مضامین و صورخیال سهم عمدهای را به قافیه مدیون است. شاعران از دیرباز به قافیه توجه و از نقش پررنگ آن در شعر خود آگاهی داشتهاند و یکی از نشانههای استادی خود را آوردن قافیه و ردیفهای دشوار یا نادر دانستهاند. پژوهشگران قدیم هم از دیرباز که به تعریف شعر پرداختهاند، مقفا بودن را بعد از موزون بودن از لزوم وجوبی شعر دانستهاند (المعجم، 1314: 147؛ معیارالاشعار، 1369: 22). به نظر پژوهشگران معاصر نیز «شعرسخنی است موزون و مقفا که دارای وزن و قافیه باشد» (همایی، 1363: 5؛ ناتل خانلری، ، 1373: 5). قافیه در شعر معاصر نیز اهمیت خود را حفظ کرده است. نیما که خود در تحول شعر از سنتی به نو نقش اساسی دارد، در ارزشمندی قافیه میگوید: «شعر بیقافیه مثل آدم بیاستخوان است. هنر شاعری در قافیهسازی است و قافیه مال مطلب است، زنگ مطلب است» (طاهباز، 1368: 103). این سخنان بزرگان و محققان دستکم، بیانگر اهمیت قافیه در شعر فارسی بوده است.این را نیز باید در نظر گرفت که تقریباً تمام اشعار کهن ما قافیهدار هستند.2 پژوهشگران نقشهای گوناگونی را برای قافیه ذکر کردهاند. عمده این نقشها را استاد شفیعی کدکنی در کتاب موسیقی شعر ذکر کرده است (1376: 56-161). همچنین او در این کتاب، تأثیر موسیقایی، تشخص دادن به کلمات هر بیت، و لذت برآورده شدن انتظار را از جمله خواص قافیه شمرده است (همان: 62). استاد یوسفی نیز معتقد است که «یکی از شیوههای تأکید و تکیه (واژهها)، قرار دادن آن در قافیه است» (یوسفی، 1363: 107) و موارد دیگر را پژوهشگران در کتابها و مقالات ذکر کردهاند. از جمله نقشهایی که این مقاله بدان پرداخته، نقشی است که قافیه در نشان دادن تحولات آوایی زبان دارد. یکی از مشکلات خط و نوشتار فارسی این است که خط فارسی در ثبت مصوتها ناتوان است. از این رو، ما در نوشتههایی که از قدیم به جامانده و تلفظ آنها به دلیل تغییر و تحولات طبیعی زبان تغییر کرده است، نمیتوانیم به تلفظ درست واژهها پیببریم؛ اینجا قافیه به کمک ما میآید. چون قافیه در ثبت تلفظ واژهها نقش تعیینکنندهای دارد. میتوان تغییر و تحولات زبان را به یاری قافیه و هجای روی و تبعات آن و حرکات قافیه نشان داد. بدین صورت که با مشخص شدن تلفظ هجای آخر یکی از قوافی، چون تلفظ هجای آخر تمامی واژههایی که در قافیه قرار میگیرند، یکسان است، به تلفظ راستین واژهها پیبرد. بنا بر این، روش مطمئنی برای پی بردن به تلفظ دقیق واژههاست؛ برای نمونه، در بیتی از یک شعرسنتی فارسی، که واژههای یک (yak) و شک (shak) واژههای قافیه هستند، در وهلۀ اول بیانگر ایناست که، تلفظ واژۀ (yak) با تلفظ فارسی معیار امروز متفاوت است. امروز اینواژه، به صورت (yek) تلفظ میشود.1 زمانی که صورتهای مختلف یک زبان را در طی زمان میسنجیم، هم متوجه تحول واکها میشویم، و هم به طرز تلفظ واژهها پیمیبریم. به این ترتیب، میتوانیم نشان دهیم که در تلفظ واژههایی که در قافیه قرار گرفتهاند، چه تغییراتی با گذشت زمان روی داده است. هدف اصلی این پژوهش پاسخ به این پرسش است که آیا میتوان تحولات آوایی زبان را با کمک قافیه نشان داد؟ 1-1. پیشینۀ تحقیق پژوهشگران علم قافیه، درباره قافیه به خاطر اهمیتی که دارد، از گذشته تا به حال مطالب زیادی نوشتهاند. این مطالب اغلب در کنار مطالبی است که دربارۀ عروض نوشته شده است: «قافیه و عروض با اینکه از نظر موضوع به ظاهر ارتباطی با هم ندارند، اغلب همراه یک دیگر نام برده میشوند و ادیبان ایرانی و عرب از دیرباز مسئله قافیه را در کتابهای عروض، البته به عنوان علمی جداگانه مطرح میکردهاند و تقریباً همۀ کتابهای قافیه تتمه و ذیل کتابهای عروض است، مگر در موارد استثنایی (مصاحب و دیگران، 1365: 1989). کهنترین کتابی که به قافیه پرداخته است، کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم نوشته شمس قیس رازی است که در قرن هفتم و به زبان فارسی نوشته شده است. این کتاب اولین بار به همت ادوارد براون و به تصحیح محمد قزوینی و مدرس رضوی در بیروت چاپ شد. کتاب به سه بخش عروض و قافیه و فنون ادبی اختصاص دارد و بخش قافیه را به شش باب تقسیم شده است و از آن زمان تاکنون، مرجع معتبری برای تمام ادیبانی که در شناخت شعر و قافیه مطلب نوشتهاند، بوده است. - رسالهای مهم به زبان فارسی به نام معیارالاشعار وجود دارد، به قلم خواجهنصیرالدین طوسی (597- 672) تألیف این رساله در سال 649 هجری به انجام رسیده و در آن به موضوع وزن و قافیه در هر دو زبان عربی و فارسی توجه شده و نویسنده این کتاب بیشتر به مبحث قافیه شعر فارسی پرداخته است. - رسالهای به نام اعمالالقوافی، از وحید تبریزی در قرن هشتم نوشته شده است وحدود پنجاه صفحه دارد، به تصحیح علیرضا قوجهزاده، که کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی آن را چاپ کرده است. - معیار جمالی و مفتاح ابواسحاقی، کتابی است نوشتۀ شمس فخری اصفهانی از ادبای قرن هشتم، که تصحیح بخش قافیه آن را پروین تاجبخش در 1358، در دانشگاه اصفهان زیر نظر جمشید مظاهری انجام داده است. - نفایسالفنون فی عرایسالعیون، تألیف شمسالدین آملی، از علمای قرن هشتم هجری، کتابی است در موضوعات مختلف که بخشی از آن به قافیه اختصاص دارد. - براهینالعجم، اثر محمدتقی سپهر، به حواشی و تعلیقات سیدجعفر شهیدی، در دانشگاه تهران، در 1351 چاپ شده است. این کتاب در قرن 13 نوشته شده است. - از معاصران، دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در کتاب موسیقی شعر، پژوهش مفصلی را در باب قافیه انجام داده است. او در این کتاب همۀ تعاریفی را که قدما و غربیان برای قافیه آوردهاند، یکجا ذکر کرده و پانزده نقش را برای قافیه متذکر شده است. کتابهای دیگر عبارتاند از: وزن و قافیه شعر فارسی، تقی وحیدیان کامیار؛ آشنایی با عروض و قافیه، سیروس شمیسا؛ مختصری در شناخت علم عروض و قافیه، جلیل مسگرنژاد؛ آهنگ شعر فارسی، محمود فضیلت3. به هر حال، تاکنون دربارۀ نقشی که قافیه در نشان دادن تحولات زبانی دارد، تحقیقی صورت نگرفته است و هدف این پژوهش پرداختن به این مقوله است. این پژوهش به این تحولات در دیوان شاعران زبان فارسی از قرن چهارم تا قرن هشتم هجری میپردازد، چون این دوره، دورۀ رشد و تکوین زبان فارسی است. ابتدا به سیر دگرگونی زبان فارسی اشارهای گذرا میشود، سپس به نقش قافیه در نشان دادن تحولات آوایی زبان پرداخته خواهد شد. 2. تحولات زبان فارسی زبان پدیدهای است که آهسته و پیوسته در حال تحول و تکامل است. همچنین، زبان فارسی دری تا به امروز، به دلایل گوناگون تغییر و تحولات زیادی را از سرگذرانده است، بهویژه تحولات آوایی که در این مقاله مورد نظر ماست (ر.ک: خانلری، 1382: 70 -106؛ هوبشمان، 1383: 330 -334). بررسی برخی از تحولات آوایی که در زبان فارسی روی داده کار سختی است، چون اسناد و مدارک کافی برای این کار وجود ندارد. به دلیل اینکه، خط فارسی در ثبت تلفظها ناتوان است و دیگر اینکه گویشهای فراوانی و متفاوتی وجود داشته که آن هم بر دشواری کار بررسی افزوده است: «در سرزمین پهناوری که از هزار و چند صد سال پیش فارسی دری مقام رسمی و اداری و ادبی یافته است، گویشهای فراوانی وجود داشته که هر یک در زمانی برحسب وضع سیاسی و اجتماعی کشور بیش یا کم در زبان رسمی از جهات گوناگون طرز ادای واکها، ساختمان کلمات، ساختمان جمله و عبارت، واژگان تأثیر گذاشته است» (خانلری، 1378: 27). به نظر استاد خانلری، یکی از روشهای پیبردن به تلفظ واژهها «از روی نکتههای پراکندهای است که در بعضی کتابهای صرف و نحو و لغت عربی غالباً در مقایسۀ دو زبان فارسی و تازی ذکر شده، یا در علوم بلاغی فارسی به مناسبت بحث در وزن و قافیه آمده است. دیگر از روی حرکات و نشانههای خاصی که در بعضی نسخههای کهن فارسی برای تصریح چگونگی تلفظ یا پرهیز از اشتباه آمده است» (خانلری، 1378: 28). روش دیگر، که این مقاله بدان پرداخته، در قافیه قرار گرفتن واژههاست، که باعث ثبت تلفظ واژهها میشود. اگر قافیه به قول شمیسا، «همسانی مصوت و صامتهای بعد از آن در هجای قافیه» (شمیسا، 1369: 101) باشد، پس همۀ واژههایی که در مرکز قافیه قرار میگیرند، نیز در هجای قافیه (یا روی و تبعات) تلفظ و آوای یکسانی دارند و این یکسانی تلفظ به ما یاری میدهد، این شیوه را برای پیبردن به تلفظ راستین واژههایی که در مرکز قافیه قرار گرفتهاند، به کار ببریم. با این حال، باید در نظر گرفت که اگر شاعر نخواسته باشد قافیه را همساز کند. 1-2. تغییر و نوآوری در واژۀ قافیه یک شاعر ممکن است که از همان قافیههایی که شاعران دیگر در اشعارشان به کار میبرند، استفاده کند یا دست به خلق قافیههایی زیبا بزند. اگر نگاهی اجمالی به قافیههایی که شاعران در دیوانهایشان به کار بردهاند، بیندازیم، متوجه این تکراری بودن قوافی میشویم. ولی برخی از شاعران توانمند هستند که قافیههای نو و بدیعی میآفرینند. برای نمونه مولوی در غزلی:
(مولوی، 1389: 249) نخندد را با واژههای خنبد، شنبد، بتندد، رندد و ... قافیه قرار داده است، که همۀ آنها برساختۀ خود اوست. یا در غزلی دیگر، ساختار واژهها را تغییر داده است؛برای نمونه: «خوریدن» را به جای خوردن، و «نگریدن» را به جای نگریستن میآورد.
(همان: 232) یا ممکن است، شاعری صورتی از واژه را به کار برد، که با قافیه یا قافیههای مورد نظرش منطبق شود؛ مانند:
(بوشکور بلخی، به نقل از دهخدا) مولوی واژۀ «مباد» را تغییر داده، و «مبا» آورده است و در بیت دوم واژۀ «زو» را به جای «زود» آورده، در بیت سوم از ابیات زیر، واژۀ «باد» را به جای «با» آورده است. مولوی هم در قافیۀ اشعارش، از این دست تغییرات دارد.
(مولوی، 1389: 1/114)
(همان: 349)
(همان: 56) در همۀ این موارد، شاعران به خاطر قافیه، واژهها را تغییر دادهاند. 3- نقشهای قافیه ویژگیها و نقشهایی که پژوهشگران برای قافیه ذکر کردهاند، فراوان است. عمده این نقشها را استاد شفیعی کدکنی در کتاب موسیقی شعر ذکر کرده است (56- 161).یا دیگران در کتابها و مقالات آوردهاند، ولی به برخی از نقشهای زیر نپرداختهاند. 3-1. تصحیح متون از دیگر نقشهای قافیه، نقشی است که قافیه در تصحیح متون دارد. مصححان از قافیه برای تصحیح، بهره فراوان بردهاند. ما به ذکر مواردی اندک بسنده میکنیم؛ برای نمونه استاد جلال خالقی مطلق در تصحیح یکی از ابیات جنجال برانگیز شاهنامه، در بحث روی این مسئله، آیا تلفظ «حذو» در واژههای «کنج» و «ترنج» در بیت زیر با فتحه است یا با ضمه؟
مینویسد: «واژۀ کنج، دست کم هفت بار دیگر در شاهنامه به کار رفته و جز در این بیت، در جای دیگر نیز با ترنج پساوند شده است. شاعر کنج را به زبر یکم و ترنج را به زبر دوم به کار نبرده است، وگرنه آنها را در جایی با واژههایی چون رنج، گنج، سپنج، پنج، شکنج، و مانند آنها پساوند میساخت» (یادداشتهای شاهنامه، 1389: 492). نمونه دیگر، در تصحیح ابیاتی از ناصرخسرو است که نویسنده ضبط صحیح را به کمک قافیه برگزیده و نمونههای فراوانی را ذکر کرده است. ما هم یک نمونه را این جا میآوریم:
نویسنده میگوید: «آستانه» در این بیت نمیتواند قافیه باشد، زیرا در بیت بعدی قافیه شده است. و بعد بیت را ذکر می کند:
و میگوید آنچه باید جایگزین ضبط «آستانه» شود، «آسمانه» است به معنای سقف (عیدگاه، 1392: 134- 144). 3-2. ماندگاری واژگان کهنتر قافیه میتواند در بهکارگیری و ماندگاری واژههای کهنتر مؤثر باشد؛ برای نمونه، شاعری مانند ناصرخسرو که قافیه قصیدهاش به (ن) ختم شده است، همین انتخاب او باعث میشود واژۀ «پاداشن» را که کهنهتر از پاداش است، با کلمات قافیهای، مثل من، مؤذن، روغن، ....به کار برد.
(ناصرخسرو، 1380: 424)
یا سنایی، از آنجا که حروف مشترک قافیه (نگ) است، با واژههای هنگ، تنگ، خدنگ، زنگ، چنگ، و... قافیه شده است. همین انتخاب قافیه، باعث شده که شاعر واژۀ «نارنگ» را که از واژۀ «نارنج» اصیلتر و کهنهتر است، به کار برد.
(سنایی، 1366: 188) در دیوان رودکی، واژۀ سخن به صورت قدیمیتر خود آمده است:
(رودکی، 1382: 92)
3-3. گزینش یکی از دو صورت واژه گاهی در واژههایی مانند: گیاه و گیا/ دیباه و دیبا/ شناه و شنا و... که دو صورت دارند، شاعر این اجازه را به خودش میدهد با توجه به قافیهای که انتخاب کرده است، یکی از این صورتها را برگزیند و همین موضوع، یکی از دلایل کاربرد و ماندگاری هر دو صورت این واژههاست. از این دست واژهها در دیوان شاعران فراوان است که آوردن همۀ آنها در این مقاله نمیگنجد و ما چند نمونه را ذکر میکنیم.
(مولوی، 1390: 246) دیباه با واژههای چاه، ماه، آگاه، شاه، ... همقافیه شده است.
(همان، 364) این جا شاعر همین واژۀ «دیبا» را با واژههای تماشا، صحرا، خرما، ثریا، .... قافیه کرده است. - واژۀ «سُخَن» که به صورت «سَخُن» هم در دیوان شاعران ثبت شده است، تا قرن هشتم هر دو صورت تلفظ وجود دارد. ما این دوگانگی تلفظ واژهها و رایج بودن هر دو صورت آن را با کمک گرفتن از قافیه میفهمیم. قافیه هر دو صورت تلفظ واژه را برای ما ثبت میکند. در ضمن، این واژه در پهلوی (saxvan)(مکنزی، 1390: 260) بوده است.
(عطار، 1378: 215)
(نظامی، 1386: 111) یا واژۀ «کُهَن» هم به همین صورت است. این واژه به صورت « کَهُن” هم در قافیهها آمده است. در پهلوی به صورت (kahwan) و (kahun)(فرهوشی، 1346: 270) نیز آمده است.
(سعدی، 1377: 24)
(سنایی، 1366: 846) واژۀ نو (now)، هم به صورت (n) و (now) هر دو آمده است. در پهلوی به صورت (ng) تلفظ میشده است.
(مولوی، 1379: 451)
(گرگانی، 1349: 15) از این دست واژهها، در دیوان شاعران، بهوفور دیده میشود. 3-4. نقش قافیه در نشاندادن گویشهای محلی و منطقهای گفتیم که قافیه، یکی از روشهایی است که میتوان با اطمینانی تقریباً نزدیک به یقین، تلفظ واژهها را بهدست دهد. از خلال این آگاهی ما به گویشهایی که شاعران داشتهاند نیز پیمیبریم. لهجهها و گویشهای متفاوتی در سرزمین پهناور ایران وجود داشته است. تحقیق این که زبان فارسی، تا چه اندازه از گویشها تأثیرپذیر شده، کاری ناممکن است. چون «از همان آغاز فارسی دری متداول در خراسان با فارسی رایج در مناطق مرکزی و جنوبی ایران دارای تفاوتهای لهجهای بوده است. فارسی دری خراسان بیشتر از عناصر پارتی متأثر بوده، ولی فارسی دری مناطق مرکزی و جنوبی بیشتر تحت تأثیر پهلوی ساسانی قرار داشته است» (فرشیدورد، 1387: 49). همچنین زبان فارسی بر پایۀ گونههای زبانی شرقی قرار گرفته و بر دیگر گویشها مسلط بوده است؛ «زبان ادبی در آغاز بر پایۀ گونههای شرقی زبان محاورهای مشترک، خصوصا بر پایۀ گونههای رایج در ماوراءالنهر شکل گرفته است. میتوان به عنوان شاهدی بر این مسئله به نخستین فرهنگ فارسی، یعنی لغت فرس اسدی اشاره کرد، که در آن واژههایی از اشعار دوران سامانیان که برای ایرانیان غربی قابلفهم نبوده، توضیح داده شده است» (رودیگر، 1383: 2/473) این گویشها و لهجهها ممکن است بسیار آشکار باشد. مانند: دوبیتیهای باباطاهر، یا اشعاری که حافظ و سعدی با لهجۀ شیرازی سرودهاند. ولی در مواردی، قافیهها در اشعار شاعران تابع لهجۀ خاصی هستند، و چون آن تلفظ و لهجه اکنون در دست نیست، پیبردن به آن لهجه سخت میشود و نیاز به تأمل بیشتری دارد که ما با کمک قافیه میتوانیم به این لهجهها و گویشها پی ببریم. ناصرخسرو میگوید:
(عراقی، 1380: 538)
(همان: 571) از قافیه کردن «زبانش» با «دانش»، مشخص میشود که ناصر خسرو حروف ماقبل ضمیر شین را به کسر تلفظ میکرده است. استاد شفیعی همین مطلب را در مقدمهای که بر کلیات شمس نوشته است ذکر میکند (1388: 848) و در همان کتاب گفته است: «شاید تمام قدما حرف ماقبل ضمیر شین را به کسر تلفظ میکردهاند.(همان: 647). شایان ذکر است که این ضمیر در پهلوی ~است (مکنزی، 1390: 266) که دچار تحولات آوایی شده است. چند نمونه دیگر:
(نجم دایه، 1352: 84)
(فردوسی، 1386: 2/331) - واژۀ «جیب» را که شاعران دیگر «jayb»تلفظ کردهاند، تلفظ مولوی و ناصرخسرو و سنایی «Jib» بوده است. به احتمال زیاد این به گویش یکسان آنها مربوط میشود. سنایی در غزلی با مطلع:
(سنایی، 1366: 374) با واژههای نهیب، سیب، رکیب، فریب، زیب، و... قافیه کرده است.
(ناصر خسرو، 1380: 149) با واژههای نشیب، کتیب، حسیب، زیب، رکیب، ادیب، و .... قافیه کرده است. مولوی در مثنوی هر دو تلفظ را آورده است. از شواهد شعر او میتوان دانست که هر دو تلفظ رایج بوده است.
(مولوی، 1379: 229)
(همان، 156) هم چنین، در مثنوی «ویس و رامین» تأثیر لهجه محلی هست. او به جای واژۀ «گریستی»، واژۀ «گِرُستی» را آورده است.
(گرگانی، 1349: 113)
(همانجا) نظامی هم واژۀ «بریشُم» را در ابیات زیر به کار برده است، ممکن است از لهجه محلی خود استفاده کرده باشد. شایان ذکر است که این واژه، در پهلوی«» تلفظ میشده است (مکنزی، 1390: 31) که به مرور زمان دچار تغییر و تحول شده است.
(نظامی، 1376: 37)
(همان: 68) یا عطار «گرُفت» را به ضم راء، در دیوان و در مثنویهایش آورده است. و« شگِفت” را «شگُفت» به ضم گاف، آورده است.
(عطار، 1392: 201) با واژههای گفت، شکفت، نخفت، بسفت، نهفت، و...قافیه کرده است. همچنین سنایی، همین تلفظ را در الهینامه آورده است.
(عطار، 1388: 184) مولوی «عُلُو» را که در زبان عربی(olow) تلفظ میشود، (olu) تلفظ کرده است.
(مولوی، 1379: 636) و «غلو» را که در زبان عربی ((gholow تلفظ میشود، ((ghoulتلفظ کرده است.
(همان: 23)
(همان: 62) مرحوم فروزانفر در شرح این بیت از مثنوی شریف:
مینویسد: «چنین است در نسخۀ موزۀ قونیه (به حرکت ضمّه بر روی اول) و مطابق است با بعضی لهجههای محلّی خراسان از جمله شهر مشهد و نیشابور ...» (1367: 1091- 1090). عطار هم همینگونه آورده است.
(عطّار، 1392: 192) با گویست، سویست، آرزویست، رویست، کویست و... قافیه کرده است. فخرالدّین عراقی و ناصرخسرو، عَفو afw))را (afu) تلفظ کردهاند.
(گرگاتی، 1349: 279)
(عراقی، 1380: 561) در دیوان عطار «دانستن» به فتح نون آمده است. شفیعی کدکنی، در مقدمهای که بر منطقالطیر عطار نوشته، گفته است: «در فارسی قرون متأخر و معاصر، مصدر «دانستن» و اشتقاقات آن به کسر نون تلفظ شده است... ولی در شعر عطار و بعضی دیگر از قدما نشانههایی وجود دارد که ایشان این مصدر و اشتقاقات آن را به فتح نون تلفظ میکردهاند» (1384: 494).
(عطار، 1391: 76) با واژههای کامرانست، نهانست، کرانست، شادمانست، و... همۀ این گویشها و تفاوت آنها را با کمک قافیه، میتوان مشاهده کرد. 3-5. نقش مهم قافیه در نشان دادن تغییر و تحولات زبانی قدیمترین آثاری که از زبان فارسی نو یا دری بر جا مانده، از میانۀ قرن چهارم هجری است. از آن زمان تا به امروز، در زبان فارسی تغییر و تحولات شگرفی رخ نداده است. چون بیشترین تحولات در دورۀ باستان و میانه، صورت گرفته است. برای همین است که ما آثار شاعران و نویسندگان آن دوره را میفهمیم؛ «نظام دستوری و آوایی فارسی معاصر با فارسی قدیم چندان تغییر نکرده است. باید یادآوری کرد که در نظام آواها، دستگاه هشت مصوتی قدیم به یک دستگاه شش مصوت بدل میشود که در آن امتداد مصوتها ارزش واجی خود را از دست داده است» (ارانسکی، 1386: 109). پس مصوتهای مرکب (ow) و(u)از بین رفتهاند. ولی به هر حال، در این هزار و اند سال تغییراتی، هرچند اندک، در زبان فارسی رخ داده است. با کمک زنگ قافیه میتوان، متوجه تغییرات آوایی زبان دری با زبان فارسی امروز شد. بدین صورت که، اگر تلفظ واژههایی را در قافیه شاعران گذشته وجود دارند، با تلفظ امروزینشان مقایسه کنیم، متوجه این تغییرات آوایی میشویم. برای نمونه در بیت زیر:
(عراقی، 1372: 190) چون واژۀ «خور» با واژههای در، زر، سر، ... قافیه شده است. باید توجه داشت که واژۀ «خور» دارای واو معدوله است خوانده و برای همین هم درگذشته این واژهها با هم قافیه میشده است. ما از طریق قافیه متوجه میشویم که تلفظ این واژه «Xvar»بوده است. یا خاقانی در قصیدهای با مطلع:
(خاقانی، 1375: 106 - 107) واژۀ «خور» را با بصر، در، کمر، جگر، نظر، ... قافیه کرده است.
(سنایی، 1366: 925)
(خواجوی کرمانی، 1370: 71)
(ناصرخسرو، 1380، 191)
(نظامی، 1386: 169)
(خواجوی کرمانی، 1370: 198) -از بیتهای بالا نتیجه میگیریم که تلفظ «خو» در واژههایی که زیر آنها خط کشیده شده است، و در فارسی امروز به صورت «xo» تلفظ میشود، به صورت «Xva» بوده است. با کمک قافیه، این تحول نشان داده میشود. - «واو» در برخی واژهها مانند «خوید»، «خوی»، «خویش»، «خواب»، «خوار»و... در متون فارسی دری ما، یعنی از دورۀ مورد بررسی، که قرن چهار تا هشت میشود، «واو معدوله» است؛ یعنی خوانده نمیشده، ولی در کتابت نوشته میشدهاند. به سبب اینکه خط محافظهکارتر از زبان است و بسیار کند متحول میشود. این مسئله را هم به کمک قافیه میتوان نشان داد. در ضمن این واژهها برابر خوانش پهلوی به صورت (xw)xway) (xw) (xwb)، (xwr)بوده است که تغییر و تحول یافتهاند. اینک برای هرکدام نمونهای ذکر می شود:
(فردوسی، 1386: 31)
(خواجوی کرمانی، 1374: 515)
(حافظ، 1377، 236) با واژههای درویش، پیش، کیش، نیش، ... قافیه شده است.
(سعدی، 1385: 243)
(دمسعود سعد، 1374: 190) با واژه های نگار، انگار، کار، بسیار، تار، و .. قافیه شده است. ـ تلفظ برخی از واژهها مانند تلفظ اعداد، با فارسی امروز متفاوت است .
(مولوی، 1379: 629)
( حافظ، 1377: 243) با واژههای، ملک، محک، شک، فلک، و .. همقافیه شده است. در بیت اول، ما به قرینه shak))متوجه میشویم که قافیه مصراع دوم است.
(نظامی، 1386: 225) دو به صورت(d) نیز تلفظ میشده است، که در پهلوی هم همین تلفظ را دارد.
(قطران، 1333: 356) قافیههای دیگر این قصیده، زانو، سو، گیسو، ... است. این نمط، وین نوع ده دفتر و دو برنوشت آن دین عیسی را عدو (مولوی، 1379: 131) قافیه نشان میدهد که شش به صورت ( تلفظ میشده است.
(فردوسی، 1386: 410)
(عراقی، 1372: 394) تلفظ هزار به صورت (hazar) بوده است.
(نظامی، 1385: 159) ـ برخی از واژهها صورت کهنهتری نسبت به تلفظ امروزی دارند؛ یعنی به اصل پهلوی نزدیکترند. مانند: «آزُردن» که به صورت «آزَردن» تلفظ میشده است. ضمن اینکه تلفظ پهلوی این واژه zardan)) بوده است.
(همان، 1386: 161)
(رودکی، 1382: 18)
واژههای مِی به صورت (may)، رِی به صورت ray))، پِی (pay)تلفظ میشده است و در پهلوی هم به همین صورت تلفظ میشدهاند.
(مسعود سعد، 1390: 570)
(فردوسی، 1386: 316)
(خواجوی کرمانی، 1370، 130)
(همانجا) در تمام دیوانهای بررسیشده، «چادر» با زبر دال، نیز تلفظ میشده است.
(سیف فرغانی، 1364: 349) با واژههای سر، در، لشکر، خنجر، پیکر، و... همقافیه شده است.
(فردوسی، 1386: 256) - یک نکته دیگر که ما از طریق قافیه متوجه میشویم، تلفظ پایانی واژههای مختوم به «های بیان حرکت» است، که به زبر(فتحه) بوده است.
(ناصرخسرو، 1380: 441) با واژههای فلانه، جاودانه، دانه، رسانه، بهانه، .... قافیه شده است. شاهد دیگر از دیوان عطار:
(عطار، 1392: 228) خانه، دیوانه، شکرانه، فرزانه، ویرانه، و... هستند.
(مولوی، 1391: 1345) دیگر قافیههای این غزل زیبا، جانانه، افسانه، خانه، بیگانه، لانه است. یا واژههایی مانند «بلقیس»، «ویس» زمانی که در مرکز قافیه قرار دارند، ما را متوجه این نکته میکنند که تلفظ آنها با تلفظ امروزینشان، متفاوت شده است. مانند:
(خواجوی کرمانی، 1367: 688) قافیههای دیگر، برجیس، نفیس، خسیس، ... است.
(منوچهری ، 1347: 201)
(سعدی، 1377: 180) - تلفظ «لؤلؤ» که در تمام دیوانها، تا قرن هشتم به صورت (ll)بوده است، این واژه، در فارسی امروز به صورت (lowlow) و (lawlaw) تلفظ میشود.
(همان، 1385: 198) با واژههای ابرو، مو، هندو، رو، گیسو، جادو، بازو، نیکو، .. همقافیه است.
(مسعودسعد، 1374: 479) دیگر قافیه های این قصیده، آهوست، دوست، نکوست، پوست، و....هستند. - ما از طریق قافیه میتوانیم تشخیص دهیم که واژۀ «تهی» که تلفظ امروزین آن (toh)است. در قافیه شاعران گذشته تا قرن هشتم به صورت (tah) بوده است. ضمن این که تلفظ این واژه به صورت پهلویش که(tuhg) بوده ، نزدیک است. هرچند اینجا قافیه موصوله است و به ضم «ت» هم میتواند خوانده شود، شاعران بزرگ، همواره تناسب و یکسانی حرکت قبل از روی را به خاطر موسیقی رعایت کردهاند.
(فردوسی، 1386: بیت634/ 465)
(سعدی، 1377: 73)
(نظامی، 1386: 109) واژۀ «کیسهبُر» را که ما با ضمه تلفظ میکنیم، در دیوان خاقانی به فتحه، یعنی «کیسهبَر» نیز تلفظ شده است.
(خاقانی، 1375: 735) با قدر، خطر، پدر، پسر، جگر، مختصر، و ...قافیههای دیگر این قصیدهاند. البته غیر از این، شاهد دیگری نیافتیم. همۀ شواهد «کیسه بُر» است. - در متون منظوم قدیم، کلماتی که به مختوم به تنوین بودهاند، با واژههای مختوم به «الف» هم گاهی قافیه شدهاند، معلوم است که تلفظ این واژهها در گذشته با «آ» بوده، یا حداقل این تلفظ را هم داشتهاند.
(همان: 21) با واژههای بالا، رعنا، پیدا، دیبا، یکتا، و ... قافیه شده است. شاهد مثال دیگر:
(سعدی، 1385: 102) واژۀ عمدا، با واژههای دیبا، تنها، زلیخا، جا، ثریا، و ... قافیه شده است. ـ در متون منظوم قدیم، واژههای مختوم به «الف مقصور» را با واژههای مختوم به «ی» هم قافیه کردهاند؛ مثل صغری، مانی، کبری، لیلی و ... معلوم است که این تلفظ از الف مقصور نیز در زبان فارسی رایج بوده است.
(مولوی، 1379: 634)
(ناصر خسرو، 1380: 387) از این موارد در متون کهن ما فراوان یافت میشود و ما به نمونههایی اندک بسنده کردیم. - نکتۀ دیگر: عیبی که به عنوان «اقواء» در علم قافیه آمده است و سبب این عیب، عدم یکسانی حرکات قافیه است. این مسئله از نظر آوایی و تاریخی درخور تأمل است. چون مبنای قافیه، گفتار است نه نوشتار، در چنین عیبی صورت نوشتاری واژهها تغییری نکرده است، ولی اغلب در تلفظ امروزین یکی از قوافی تغییر رخ داده است. استاد کزازی هم در مقالهای که دربارۀ عیوب قافیه در شاهنامه نوشته است، این مطلب را ذکر کرده است؛ «تنگناها و آیینهایی که قافیهسنجان و ادبدانان در کتابهایشان نوشتهاند، و بر پایۀ آن قافیه را سنجیدهاند اندکاندک در روزگاران سپسین پدید آمده است» (کزازی، 1384: 51). پس دلیل اصلی این عیب قافیه، همان تغییرات آوایی است که در گذر زمان به وجود آمده است. این موارد در دیوان شاعران گذشته کم نیست، ما به ذکر چند نمونه بسنده میکنیم.
(سعدی، 1382: 2)
(فردوسی، 1386: بیت 34/78)
(خاقانی، 1375: 763) 4. نتیجهگیری - قافیه از ارکان مهم شعر فارسی است و شاعران همواره به آن اهمیت دادهاند. سرودن اشعار با قوافی مشکل، و ذکر کردن انواع نقشها برای قافیه، از توجه آنها به قافیه حکایت میکند. ـ با همۀ اهمیتی که قافیه دارد، گاهی ابیات بیقافیه در دیوان برخی از شاعران پیدا میشود. ولی حتما آن ابیات دارای ردیف هستند و ردیف کمبود قافیه را در موسیقی جبران میکند. ـ ساخت قافیههای بدیع و نو، منحصر به برخی از شاعران، مانند مولوی است و در دیوان همۀ شاعران بسامد قافیههای نو و بدیع یکسان نیست. ـ گاهی شاعران، به خاطر ضرورت، واژههای مخفف را در قافیه به کار میبرند یا در قوافی اشعار تغییراتی میدهند. ـ قافیه میتواند در تصحیح متون کهن به ما کمک کند. همچنین موجب ماندگاری صورتهای مختلف از یک واژه شود. ـ ما با کمک قافیه، به گویشها و لهجههای خاصی که در دیوان شاعران، وجود دارد و در مرکز قافیه قرار گرفتهاند پیمیبریم. در دیوان برخی از شاعران بزرگ مانند: فخرالدین اسعد گرگانی، نظامی، ناصرخسرو، عطّار و دیگر شاعران، قافیههایی وجود دارد، که تابع لهجه و گویش خاص شاعراست، ما با کمک قافیه به این موضوع پیمیبریم. ـ دیگر، نقش بسیار مهمی است که قافیه در نشان دادن تحولات زبانی دارد، به علت نارسایی خط فارسی، ما از تلفظ صحیح واژهها در زمانهای مختلف آگاهی نداریم، و قافیه به ما در این زمینه کمک شایانی میکند. چون قافیهها باید با هم همسانی و همآوایی داشته باشند، هرچند این همآوایی کامل نیست و در حروف پایانی است، باز هم ما را از تلفظ واژهها در دورههای مختلف آگاه میکند. ـ همچنین، عیبی که به عنوان « اقواء» در علم قافیه آمده است، اغلب ناشی از تغییری است که در تلفظ واژهها رخ داده و از نظر آوایی و تاریخی درخور تأمل است. پینوشتها 1- البته در برخی از مناطق فارسی زبان، بسیاری از واژههایی را که با کسره آغاز میکنیم، هنوز با فتحه تلفظ میکنند. مانند (payda, janab, narar) و تلفظ درست نیز همین است. 2- قافیه از نظر زبانشناسان هم تعریف شده است، وحیدیان کامیار در تعریف قافیه مینویسد: «قافیه حرف یا حروف مشترک معینی است در پایان کلمات قاموسی نامکرر مصراعهای یک شعر» (وحیدیان کامیار، 1372: 92). محمدعلی حقشناس نیز تعریف جامع و مانعی از قافیه دارد: «قافیه همآوایی ناتمامی است که از تکرار یک یا چند صورت با توالی یسان در پایان آخرین واژههای نامکرر مصاریع یا ابیات یک شعر و گاه پیش از ردیف، پدید میآید.» (حقشناس، 1390: 44). 3- در شعر شاعران گذشتۀ ما، ابیات همواره با قافیه همراه بوده و مقفا بودن از لزوم وجوبی شعر به حساب میآمده است. ولی گاهی ابیاتی در دیوان شاعران هست که بدون قافیه، ولی همراه با ردیف است. این عدم تقید به قافیه، از آن روست که تکرار و آهنگ ردیف، نبود قافیه را نامحسوس و جای خالی آن را پر کرده است. حتا شاعران بزرگ هم ابیات بدون قافیه دارند.
(جام جم اوحدی، 1362: 467)
(کلیات سلمان ساوجی، بی تا: 514)
(عطار، 1378: 407) 4- مقالاتی که دربارۀ قافیه نوشته شدهاند: - از مقالات مهم در باب قافیه، با دید زبانشناختی: پرداختن به قافیه باختن، محمدعلی حقشناس، نشر دانش، 1360. - پژوهش در فن قافیه شعر فارسی، ریکاردو زیپولی، نامه فرهنگستان، 1383. - موسیقی قافیه و پیوند آن با وزن، محمود کیانوش، نگین، 1353. - قافیه و نقد آن، محمود کیانوش، نگین، 1353. - قافیه در شاهنامه، میرجلال الدین کزازی، زبان و ادبیات فارسی(دانشگاه آزاد اسلامی اراک)1382. - قافیه از دید شمس قیس رازی، علی بابک، ادبیات فارسی(دانشگاه آزاد مشهد) 1384. - اندیشیدن در قافیه، تقی وحیدیان کامیار، نشر دانش، 1360. - در تنگنای قافیه، مصطفی ذاکری، اطلاع رسانی و کتابداری، نشر دانش، 1382. - رابطۀ طولی وزن و قافیه، عبدالظیم یمینی، ارمغان، 1353. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منابع
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 4,206 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,594 |