تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,686 |
تعداد مقالات | 13,791 |
تعداد مشاهده مقاله | 32,394,351 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,794,743 |
سبک شناسی تاریخ بلعمی | ||
فنون ادبی | ||
مقاله 6، دوره 8، شماره 1 - شماره پیاپی 14، خرداد 1395، صفحه 55-64 اصل مقاله (180.14 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/liar.2016.20554 | ||
نویسندگان | ||
علی محمدی آسیابادی1؛ سید کاظم موسوی1؛ طیبه صابری* 2 | ||
1دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه شهرکرد، شهرکرد، ایران | ||
2دانش آموخته کارشناسی ارشد زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه شهرکرد، شهرکرد، ایران | ||
چکیده | ||
سبکشناسی آثار گذشتگان موجب به دست آوردن درک بهتری از آن آثار و زبان بهکاررفته در آن خواهد شد. تاریخ بلعمی یکی از قدیمیترین کتابها به زبان دری است که تا امروز از دستبرد حوادث مصون مانده است. این کتاب بیشتر در زمینۀ استفادههای تاریخی کانون توجه بوده است. از این رو، در این مقاله، واکاوی زبان نویسنده هدف اصلی قرار گرفته و بدین منظور، ابتدا به سبک دوره و سپس به سبک بلعمی پرداخته شده است. نتیجه این کار نشان میدهد که نویسنده حتیالامکان سعی در بهرهگیری از واژگان فارسی داشته و در ترجمه تا جایی که توانسته تلاش کرده تا ترجمه او تحت تأثیر نحو عربی قرار نگیرد و معیارهای زیبایی نثر در آن روزگار را نیز بهخوبی رعایت کرده است. همچنین این اثر پژوهشی میتواند مقدمهای برای سبک شناسی نخستین کتابهای منثور کهن باشد. | ||
کلیدواژهها | ||
سبک شناسی؛ بلعمی؛ واژه | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه
کتاب عظیم تاریخ بلعمی یکی از قدیمیترین کتابهای دوره اسلامی است که از زبان عربی ترجمه گردیده و به دست ما رسیده است. در کتاب مجملالتواریخ والقصص آمده است: «کتاب تواریخ محمدبن جریرالطبری رحمهالله علیه که از تازی به پارسی کرده است، ابوعلی محمدبن محمدالوزیرالبلعمی به فرمان امیر منصور ابن نوحالسامانی که بر زبان ابیالحسنالفایقالخاصه پیغام داد در سنه اثنی و خمسین و ثلاث مائه» (بی نام، 1318: 37). از روی این سند معلوم میشود که در سال 352 ترجمه این کتاب به زبان فارسی آغاز شده است. این کتاب یک دوره عمومی تاریخ جهان از ابتدای آفرینش تا زمان حمله اعراب به ایران شامل داستانهای زندگی پیامبران و نیز پادشاهان ایران است. همچنان که گفته شد، امیر منصور بن نوح سامانی به وزیر خود بلعمی دستور ترجمه کتاب تاریخ الامم و الملوک الطبری را داد. اما وی در طول کار ترجمه، در موارد متعددی اصل کتاب را خلاصه و از منابع مختلف دیگری نیز استفاده کرد و مطالبی را نیز از ترجمه خود حذف نمود (ر.ک: صفا، 1386: 144؛ شمیسا، 1386: 3) در واقع او تنها با اقتباس از کتاب محمدبن جریر طبری و پیگیری روش کار او بنیاد کتاب سترگ تاریخ بلعمی را نهاد. نویسنده این کتاب ابوعلی محمدبن عبدالله بلعمی وزیر سامانیان و از رجال قرن چهارم است. پدرش ابوالفضل محمدبن عبدالله بلعمی از سال 279 وزیر اسماعیلبن احمد سامانی و پسرش احمد و پسر احمد نصر بوده است. علت شهرت او به بلعمی انتساب او و نیکان او به بلعمان از قراء مرو است و بعضی علت شهرت او را بدین نام، انتساب نیاکان او به بلعم از بلاد روم دانستهاند. ابوعلی محمد چندی وزیر ابوالفوارس عبدالملکبن نوح (343-350) و مدتی نیز وزیر ابوصالح منصوربن نوح (350-366) بود و در سال 363 هجری نیز درگذشت (ر.ک: صفا، 1386: 144؛ خانلری، 1348: 91). در این مقاله سعی شده است تا کتاب تاریخ بلعمی از نظر سبک نثر مورد بررسی قرار گیرد. تا کنون مقاله یا پایاننامه خاصی به طور اختصاصی به سبکشناسی این کتاب نپرداخته است و تنها در چند کتاب، به طور اجمالی به سبک تاریخ بلعمی به عنوان یکی از نخستین کتاب های فارسی دری اشاره شده است. مانند سبکشناسی محمد تقی بهار و سبکشناسی سیروس شمیسا. 2. مشکلات سبکشناسی تاریخ بلعمیچنان نیست که بتوانیم سبک نویسنده را از لابهلای سطور این کتاب دریابیم؛ زیرا کتابی که اکنون به دست ما رسیده، حاصل دسترنج نسّاخانی است که این اثر را دستنویسی کرده و به نسّاخان دیگر سپردهاند و هر جا واژه یا عبارتی را نفهمیدهاند، واژه یا عبارتی دیگر را جایگزین آن کردهاند، یا حتی اگر جایی سبک نویسنده را نپسندیده یا به نظرشان کهنه آمده، تغییر دادهاند و آن را به سبک و سیاق روز نزدیک نمودهاند؛ به طوری که مصحح آن استاد محمدتقی بهار در مقدمه کتاب توضیح میدهد که از میان یازده نسخهای که برای مقابله از آنها استفاده میکرده است، حتی دوتای آنها به یکدیگر شبیه نیست و اگر کسی این نسخهها را بیابد و آنها را با یکدیگر مقایسه و مقابله کند، تصور خواهد کرد این کتابها را چند نفر و در فاصله قرنهای مختلف نوشتهاند (ر.ک: بلعمی، 1385: هفت و هشت) از مقایسه نسخهها اختلافاتی را که این نسخهها به مرور پیدا کردهاند میتوان یافت. 2-1. بعضی از اختلافات این نسخه ها به مرور زمان الف) به مرور زمان واژگان کهنه کنار گذاشته شدهاند؛ مثالها: - متأخران «ایدون» و «ایدر» را به «چنین» و «اینجا» بدل کردهاند. نسخه با: ایدون نسخههای مش و ده: چنین (همان: 769) نسخه با: ایدر بباشید نسخه مش: آنجا بباشید (همان: 818) - متأخران به مرور به جای «اندر»، «در» را به کار بردهاند: نسخه با: بمرواندر نسخه مش: درمرو (همان: 830) ب) یکی از ویژگیهای نثر متقدمان این است که از به کار بردن واژگان بیگانه خودداری میکردهاند، مگر آنکه واژه تازی هم معنی آن کوتاهتر و مأنوستر بوده باشد. اما به مرور زمان در نسخهها واژگان تازی بیشتری دیده میشود؛ مثالها: نسخه های باوده: معنی را بترجمه بگردانید نسخه مش: معنی را تغییر داد (همان: 773) نسخه با: ببسیچ، نسخه مش: بساز نسخه ده: مهیا باش (همان: 780) ج) حذف یا اضافه کردن ب: - اضافه کردن ب در فعل مضارع: نسخه با: ترسند نسخه ده و مش: بترسند (همان: 808) - «به» ظرفیت که در نثر متقدمان رایچ بود، کم کم به «در» مبدل شد. نسخه با: بدین حرب نسخه مش و ده: درین جنگ (همان: 784) د) حذف «ب» مضارع از فعل ماضی: نسخه با: بگماشت نسخه مش: گماشت (همان: 793) ه) حذف همزه بعضی از واژگان نسخه با: اسپهبدی نسخه ده و مش: سپهبدی (همان: 793) 2-2. سبک دوره متأسفانه ما از کتب نگارششده قبل از این کتاب اطلاعی در درست نداریم تا با مقایسه با آن میزان تأثیرپذیری یا تقلید نویسنده را از آن کتابها دریابیم. هر چند به نظر نمیرسد این نخستین کتاب نگاشتهشده به زبان فارسی دری باشد؛ زیرا در آن موقع مردم خراسان و ماوراءالنهر همه فارسیزبان و فرهنگدوست و با سابقه علمی و تاریخی کهن بودهاند. حتی اگر این گونه در نظر بگیریم که آنها کتاب علمی و تاریخی نداشتهاند، نمینوانیم بپذیریم که نیازی به کتاب در زمینه فقه اسلامی نداشتهاند. از سوی دیگر کتابی مانند تاریخ بلعمی که نثر آن در نهایت پختگی و سلامت و استحکام است، باید سابقهای در زبان دری داشته باشد؛ وگرنه ممکن نیست مردمی که تا چند قرن پیش به زبان فارسی میانه سخن میگفتهاند و پس از آن با تحول عظیمی در زبان خود مواجه شدهاند، بتوانند بدون داشتن پیشزمینه، چنین شاهکاری را با این ویژگیها خلق کنند (ر.ک: بهار، 1370: 285) اما خوشبختانه کتابهایی معاصر با تاریخ بلعمی به دست ما رسیدهاند که میتوان تا حدودی با مقایسه آنها با هم سبک نثر آن زمان را فهمید. این کتابها به شرح زیرند: الف) مقدمه شاهنامه منثور ابومنصوری این شاهنامه که به فرمان وزیر ابومنصوربن عبدالرزاق (متوفی 350 قمری) سپهسالار خراسان در زمان سامانیان جمعی از دانشمندان و دهقانان را فراهم آورد تا به سرپرستی ابومنصورالمعمری خداینامه را که کتابی به زبان پهلوی در تاریخ داستانی و حماسه ملی و حوادث تاریخی شاهان ایران بود، ترجمه کنند و آن را با موادی از منابع ایران بسط دادند (آیتی و دیگران، 1384: 185) در سال 346 تألیف شد. این کتاب منبع اصلی شاهنامه فردوسی بوده که متاسفانه از بین رفته و تنها مقدمه آن باقی مانده است (ر.ک: شمیسا، 1386: 2). نمونهای از این اثر: «و خواندن این نامه دانستن کارهای شاهانست و بخش کردن گروهی از ورزیدن کار این جهان. و سود این نامه هر کسی را هست و رامش جهانست وانده گسارانده گنانست و چاره درماندگانست و این نامه و کار شاهان از بهر دو چیز خوانند یکی از بهر کارکرد و رفتار و آیین شاهان تا بدانند و در کدخدایی با هر کس بتوانند ساختن و دیگر که اندرود استانهاست که هم بگوش و هم بدیدن خوش آید کاندرو چیزهای نیکو و با دانش هست» (رضازاده ملک، 1319: 12). ب) ترجمه تفسیر طبری این کتاب ترجمه کتاب جامعالبیان فی تفسیرالقرآن (معروف به تفسیر کبیر) است. اصل آن را محمدبن جریر طبری (متوفی به سال 310) به زبان عربی نوشته است و گروهی از فقیهان خراسان و ماوراءالنهر آن را به فارسی دری برگرداندهاند (ر.ک: شمیسا، 1386: 4) در این کتاب مترجمان کوشیدهاند تا بسیاری از واژگان قرآن را به زبان فارسی برگردانند. از جمله: آخرین (=بازپسینان) (سوره 56، آیه 49) جهاد (= با کوشیدن) (سوره 9، آیه 24) منتظرین (=چشمدارندگان) (سوره 10 و آیه 102) انتقام (=کینه آهختن) (سوره 14 و آیه 47) علیم (=همهدان) (سوره8 و آیه 71) صابرون (=ورجابیستادگان) (سوره 8 و آیه 65) (ر.ک: عربی، 1373) ج) هدایهالمتعلمین فیالطب نویسنده این کتاب بوبکر اخوینی پزشکی معروف بوده است که به خاطر توجه به امراض روانی و تلاش برای علاج آن به «پزشک دیوانگان» شهرت یافته بود است. وی که شاگرد زکریای رازی بود این کتاب را برای پسرش در نیمه دوم قرن چهارم نوشته است (ر.ک: شمیسا، 1386: 6) د) حدودالعالم منالمشرق الیالمغرب کتابی است در زمینه جغرافیا و به دست نویسندهای نامعلوم و به نام امیر ابوالحارث محمدبن احمد از امرای آل فریغون نوشته شده است. و اینک نمونهای از نثر این کتاب: «آغاز کردیم این کتاب را اندر صفت زمین در سال سیصد و هفتاد و دو از هجرت پیغمبر صلوات علیه و پیدا کردیم اندر وی صفت زمین و نهاد وی و مقدار آبادی و ویرانی وی، و پیدا کردیم همه ناحیتهاء زمین و پادشاهیهای وی آنچ معروفست...» (بهار، 1370: 18) ه) تفسیر پاک تفسیری از قرآن است که اواخر قرن چهارم یا اوایل قرن پنجم نوشته شده است. و) نورالعلم این کتاب به ابوالحسن خرقانی، صوفی معروف قرن چهارم، منسوب است که یکی از شاگردانش آن را از روی سخنان شیخ نوشته است. ز) الابنیه عن حقائقالادویه کتابی است در داروشناسی از ابومنصور موفق بن علی هروی، مربوط به نیمه اول قرن پنجم. از این کتاب به نام روضهالانوار و منفعهالناس نیز نام بردهاند (شریفی، 1387: 191) و اینک نمونهای از نثر آن: من کتابهای حکیمان پیشین و عالمان طبیبان محدَث همه بجستم و هر چه گفته بودند به تأمل نگه کردم اندر ادویه و اغذیه. پس چون بدیدم هر کس راهی گرفته بود تا قدر غرض خویش، بعضی ازیشان فصلهایی بیرون کرده بودند موجز و بعضی نهف و بعضی شرح تمام نکرده بودند. من خواستم که کتابی بنا کنم و هر چه شناسند اندرو یاد کنم به شرحی تمام و به وجهی نیکو» (موفق هروی، 12: 1389). ح) تفسیر کمبریج تفسیری از قرآن متعلق به قرن چهارم هجری است و به این خاطر که نسخه آن در کتابخانه دانشگاه کمبریج نگهداری میشده است، به این نام معروف است (ر.ک: شمیسا، 1386: 6 و 7). آنچه از تورّق این کتب به نظر میرسد این است که سبک این دوره هنوز نزدیک به سبک کتابهای نوشتهشده به زبان فارسی میانه است. باید توجه داشت در این دوره هنوز کتابهایی به زبان فارسی میانه نوشته میشده است. ویژگیهای مشترکی بین این کتابها هست؛ از جمله اینکه نثر این کتابها ساده و نزدیک به زبان گفتار است، واژگان تازی کمی دیده میشود و اغلب این واژگان کوتاهتر و سادهتر از مترادف فارسی آنهاست. استفاده از صنایع بدیعی و بیانی مرسوم نیست تنها گاهی در ابتدای بعضی از این کتابها سجع دیده میشود. جملات کوتاهند و ایجاز دارند. تکرار واژگان و بهویژه فعلها بسیار رایج است و نهتنها ایرادی ندارد، بلکه به نوعی زیبایی محسوب میشود. واژگان کهنه و قدیمی بهوفور در این کتابها یافت میشوند. از نظر فکری نیز توصیفات بیشتر مربوط به بیرون است تا به درون و نگاهها بیشتر آفاقیاند تا انفسی. 3- سبکشناسی تاریخ بلعمی سبکشناسی بررسی شیوههای بیان و دلیل انتخاب یک روش از میان روشهای ممکن دیگر است. در یک تعریف، سبکشناسی را «مطالعه هر نوع کاربرد زبان که از نظر موقعیت تمایزدهنده میباشد» (چگنی، 1382 : 431) دانستهاند. به عبارت دیگر، «مطالعه کاربرد زیباییشناختی زبان در تمام قلمروهای زبانی را سبکشناسی میگویند» (همان: 431) در سبکشناسی زبانی بیشتر به علل بررسی انتخاب یک گزینه از میان چند گزینه پرداخته میشود. در فرهنگ اصطلاحات نقد ادبی در مورد پیوند سبک و زبان آمده است: «سبکشناسان معتقدند که این مسئله که یک نویسنده از ماده اولیه موجود که شامل دستور زبان، ساختمانبندیهای گوناگون جملهها، لغات موجود در زبان و غیره میشود، انتخابهای خاصی کرده است و سبک خاصی را به وجود آورده است، بسیار حایز اهمیت است و مطالعه این انتخابها و نقشی که آنها میتوانند در ساختن معنی داشته باشند، کمک زیادی به تحلیلگران در دستیابی به تحلیل دقیقتری از متن میکند» (مقدادی، 1378: 319). 3-1-سبکشناسی زبانی نگارش تاریخ بلعمی مربوط به دوره اول نثر فارسی دری است. در این زمان که دوره طاهریان و ساسانیان را دربرمیگیرد، نویسندگان به سبک مرسل نوشتهاند. مرسل اسم مفعول از ارسال به معنی رهاشده و آزاد است. این واژه معادل pros در لاتینی به معنی مستقیم و آزاد است. به این سبک نوشتار، سبک خراسانی نیز میگویند؛ چراکه نخستین نویسندگان آن در خراسان بزرگ میزیستهاند. همچنین نثر بلعمی نیز نامیده شده است؛ زبرا بلعمی جزو شاخصترین نویسندگان این سبک است (ر.ک: شمیسا، 1386: 1) درست است که این کتاب ترجمهای از زبان عربی است، متن ترجمهشده خواه ناخواه از متن زبان عربی تأثیر میپذیرد، اما کوشش بلعمی بر آن بوده است تا بتواند هرچهبهتر واژگان را به زبان فارسی برگرداند و اسلوب نوشتار فارسی را حفظ کند. به همین خاطر، این کتاب با وجود کهنگی و قدمت آن از بسیاری از کتابهایی که در قرون بعدی نوشته شده روانتر و آسانیابتر است. مهمترین ویژگیهای سبکی این کتاب را میتوان چنین برشمرد: 3-1-1-ایجاز: چنانکه گفته شد این شیوه را دیگر نویسندگان این دوره نیز داشتهاند: «جبرئیل علیهالسلام وی را بیاموخت که از آن آهن چیزی کن که تا کشت کند و بروید و برآید و سبز گردد. و بدرو و آس کن و پس پاک کن و خمیر کن و بپز و بخور» (بلعمی، 1385: 56) 3-1-2- تکرار الف: تکرار فعل «گروهی گفتند این ملک از رومیان بود و قیصر روم بود و پنجاه و شش سال ملک بود» (همان: 532) «گفت یا ابراهیم آن خواب که دیدی راست کردی و نذر را وفا کردی» (همان: 165) ب: تکرار اسم «کوهی را فرمان داد تا بر جای خانه نشست تا آب عذاب بر جای خانه نیاید» (همان: 58) ج: تکرار حرف «از بهر آنکه او بروزگار پدرش لشکر بزمین مغرب کشید و بآنجا رسید که کس آنجا نرسیده بود» (همان: 247) «مقر آمد کهاندرو چه هنر است واندرو چه منفعت» (همان: 265) 3-1-3- کوتاهی جملات: «سال برآمد و اندوه آن زن کم نشد و از گریستن نیاسود سلیمان را دل تنگ شد و ندانست چه کند» (همان: 407) 3-1-4- آوردن مصدرها به شیوه خاص: الف: به کار بردن مصدر کامل به جای مصدر مرخم: «گفتند ما این نتوانیم کردن» (همان: 312) «ندانستند که چه خواهد بودن» (همان: 605) ب: به کار بردن مصدرهای جعلی: این مصدرها در زبان پهلوی ساخته شدهاند و افعال آن نیز استفاده میشدهاند. «این کار جانست و بجان طاق و جفت نتوان بازیدن» (همان: 561) 3-1-5- آوردن افعال به شیوه خاص الف: به کار بردن افعال با پیشوندهای قدیمی؛ مثالها: فرا: «دست به تخت او فرابردم» (بلعمی، 1385: 114) فرو: «هفتصد سال عمر وی بود، عاقبهالامر فروگذشت» (همان: 86) فراز: «تا آن مردمان که تقدیر ایزد تعالی فراز نپذیرند بدانند که دروغ گفتند» (همان: 20) باز: «ذوالقرنین نیز چاه از دست آن مردمان بیرون کرد و باز هم ابراهیم داد» (همان: 325) در: «چون آنجا رسید درافتاد و بیتالمقدس را ویران کرد» (همان: 472) ب: آوردن صیغههای انشایی به شیوه خاص برای جملات شرطی و استمراری «اگر ما دزد بودمانی، آن درمها که اندر جوال ما بودی باز نیاوردمانی» (همان: 214) «اگر ترا چنین کتابی است، ما بتو بگرویدمانی هم چنان که قوم موسی بموسی گرویدند» (همان: 494) «ملک گفت اگر ایشان بگرفتمانی بکشتمانی» (همان: 587) «همه را درم و سلاح دادتی تا برفتندی و جنگ کردندی» (همان: 801) بیشتر در نثر فارسی این ضمیر را در متکلم معالغیر و دوم شخص با یای مجهول ترکیب میکردهاند. ج: استفاده از فعل لازم در معنی متعدی «اندر سیاست نه روا باشد که شما را زنده مانم و دست باز دارم» (همان: 491) «آنگاه که بخت نصر آن مزگت ویران کرده بود، توریت برگرفته بود و سوخته» (همان: 457) د: ایجاد فاصله بین «نه» نفی و فعل «اندر سیاست نه روا باشد که شما را زنده مانم» (همان: 491) به نظر میرسد این فاصله انداختن به دلیل تأکید بیشتر باشد؛ مثال: «عیسی را بر آن چوب بر دار نکردند که عیسی را نه بر دار کردند و خدای عیسی را بر آسمان برد» ه: حذف یا اضافه کردن «ب» از یا به افعال: 1: استفاده از «ب» تأکید بر سر فعل ماضی: «از آنجا بشهری شد نام وی ارزیر و آن را نیز بگرفت و ملک آن را بکشت و آن همه پادشاهیها بگرفت» (همان: 612) 2: حذف «ب» از افعال امر: «آن اسب عصار را بخواه و برنشین و تازیانه زن و در میان سپاه بیرون شو» (همان: 443) 3: به کار بردن «ب» به جای «می» «اکنون قصه زردشت بگویم و باز قصه بهمن شوم» (همان: 461) 4: به کار بردن افعال استمراری به کار بردن افعال استمراری بدون «می» «زینهار از خدای ترسم» (همان: 194) به کار بردن افعال استمراری با «همی» «سرهنگان بدش همیگفتند و او را همیترسانیدند» (همان: 420) در این مورد در قسمت «ی» استمراری توضیح کافی داده خواهد شد. 5- به کار بردن فعل «بوده بود» «کعبالاحبار جهود بوده بود» (همان: 30) 6- استفاده از «الف» در افعال: الف دعا: «در قدیم مضارع الفی گاهی معنی دعا میداده است. بهخصوص وقتی که با «مه» منفی میشده است. مانند منشیدا و مبنیدا. ولی دعا علاوه بر این در قدیم خود صیغهای خاص نیز داشته است. اول شخص و سوم شخص مفرد دعایی با میانوند «ا» ساخته میشده است. مانند: نشیناد، مماناد، مرواد مبیناد و مبینام که امروز جز در باد و بادا و مبادا دیده نمیشود (فرشیدورد، 1352: 310) «اگر خبر خیر است خجسته مانیا و فال خجسته ماناد از تو در فرزندان آدم تا جهان باشد. و اگر بد است شوم باشیا و فال شوم ماناد از تو تا جهان باشد» (بلعمی، 1385: 77) الفی نیز بوده است که در موارد خاص به آخر افعال میافزودهاند و ظاهراً از مختصات پهلوی شمال و شمال شرقی زبان خراسان بوده است و در کتب پهلوی تنها در کتاب درخت آسوریک این الف دیده شد. این الف در صیغه دوم شخص مفرد امر حاضر درمیآید و معنای آن را دگرگون میسازد؛ مانند: «گویا» و «آیا» و «بینا» و «مانا» و «هلا» و «گفتا» که به خلاف قیاس بر سوم شخص مفرد ماضی الحاق گردیده است» (بهار، 1370: 344) «فرعون گفتا: گر جز من خدایپرستی ترا بزندان کنم» (بلعمی، 1385: 458) 7- استفاده از «ی» در افعال: استفاده از «ی» استمراری: «این «ی» به جای «می» یا «همی» به آخر افعال مضارع ساده میپیوندد و بر استمرار دلالت میکند و چون از شش صیغه ماضی به دو صیغه مفرد مخاطب و جمع مخاطب ملحق نمیشود، آن را ماضی استمراری ناقص هم نامیدهاند (دهخدا، ذیل ی). «خلق بدو بخندیدندی و فسوس کردندی» (بلعمی، 1385: 92) استفاده از «ی» شرطی: «اگر عشیرت و خویشان تو چنین بسیار نیستندی ما ترا بسنگ بکشتیمی» (همان: 234) «هر کسی که چنان همیکرد ناسور بر اندامهاش همیافتیدی» (همان: 377) استفاده از «ی» بیان خواب و رویا «این یاء را متقدمان در نقل و شرح رویا به آخر افعال ملحق میکردند. نخستین بار مرحوم دهخدا بدین نکته توجه کرد و آن را یاء نقل رویا نامید» (دهخدا، ذیل ی). «پس همان شب موکلان بخواب دیدند که از آسمان کسی فرود آمدی ایشان را گفتی دست ازین بنده باز دارید» (بلعمی، 1385: 353) استفاده از افعال نیشابوری، افعال نیشابوری مثل «کردستی» و «رفتستند» با یای مجهول به کار برده میشود (بهار، 1370: 58) «بلکه صدسالست تا تو ایدر ماندستی» (بلعمی، 1385: 457) 3-1-6- به کار بردن واژگان به صورت قدیمی آنها: «ایدون [=چنین] گفتند که آن الواح از زر بود... و گروهی ایدون گفتند: که نه نوح بود که از یاقوت و زمرد بود» (همان: 308) «همانگه خبر بفرعون فرستاد که تابوتی یافتیم با آب اندر [=در] شاید بودن که اندر آنجا خواسته است. بیاید و سرش بگشاید. فرعون به سرای زنان اندر آمد» (همان: 254) «چیزی گفتی که بر خلق دشخوار [=دشوار] بود و بر خدای آسان» (همان: 605) 3-1-7- استفاده از واژگان قدیمی که امروزه کاربردی ندارند یا به معنای دیگری به کار برده میشود که آن هم وجهی از متروک شدن است. الف: نمونههایی از واژگان متروک آهختن و آختن: «آن روز داود نگاه کرد فرشتگان را دید، شمشیرها آهخته را خلق همیکشتند» (همان: 392) ب: نمونههایی از واژگان با معنی متروک کاردار: «همه کارداران پدر را بر جای بداشت» (همان: 628) معنی واژه در تاریخ بلعمی، «وزیر پادشاه را گویند، وزیر، عامل، والی، حاکم» (دهخدا، ذیل واژه کاردار) معنی امروزی واژه: اصطلاحی سیاسی است به معنی: «مأمور سیاسی که در غیاب وزیرمختار یا سفیر کبیر موقتاً نمایندگی دولت خود را نزد دولت دیگری عهده دار میشود» (معین، ذیل واژه کاردار) فرهنگ: «به ارسطاطالیس حکیم سپرده که هنوز خرد بود تا او را فرهنگ آموزد و حکمت» (بلعمی، 1385: 506) معنی واژه در تاریخ بلعمی: «آموزش و پرورش، تعلیم و تربیت، امور مربوط به مدارس و آموزشگاهها» (دهخدا، ذیل واژه فرهنگ) معنی امروزی فرهنگ: «فرهنگ فراگیرنده هر آن چیزی است که از راه آموزش به گستردهترین معنای کلمه از راه جمع به فرد انسانی میرسد. از آداب رفتار و هنجارها و ارزشها گرفته تا باورهای دینی و دانش علمی و فنون و هرآنچه از نظر مادی و معنوی در ساختار زندگی انسانی حضور و کارکرد دارد» (آشوری، 1380: 133) 3-1-8- استعمال «تر» تفضیلی به شیوه خاص: الف: استعمال «تر» صفت تفضیلی در معنی «ترین» صفت عالی: «خوشتر آبی بود از آبها که بر زمین است» (بلعمی، 1385: 228) ب: به کار بردن «دوستتر داشتن» به جای «بیشتر دوست داشتن». «پدر ایشان را دوستتر دارد» (همان: 188) 3-1-9- ابتکاراتی در ترجمه: الف: برای ترجمه «شیء» به فارسی «چیز» به کار رفته است. «لقد جئت شیئاً امراً. چیزی بزرگ آوردی» (همان: 329) «فإن اتّبعنی فلا تسئلنی عن شیء حتی احدث لک منه ذکرا. گفتا اگر مرا متابع باشی هر چه من کنم مپرس که این چرا کردی تا من ترا خود بازگویم سبب آن چیز که کرده باشم.» (همان: همانجا) ب: «به کار بردن «این» به جای «ال» عربی مانند: «و این پسرش خال من است» (شمیسا، 1386: 4) 3-1-10-جمع بستن دوباره جمعهای مکسر عربی «کتبها» (بلعمی، 1385: 196)، «عجایبها» (همان: 577) «اخبارها» (همان: 831) 3-1-11-در زبان فارسی در هنگام جمع بستن واژه مختوم به الف با «ان» معمولا از «ی» میانجی استفاده میشود تا واژه تنافر حروف نداشته باشد و بهراحتی تلفظ شود، اما استثنائاتی در این قاعده در کتاب تاریخ بلعمی دیده میشود: «... و گروهی لشگریان و گروهی داناآن و دبیران و ...» (همان: 88) 3-1-12- به کار بردن ضمیر متصل به عنوان مفعول: «این مفعول میتواند صریح یا غیرصریح باشد. اگر این مفعول صریح باشد با «او را» برابر است و اگر غیرصریح باشد آن را معادل «به او» یا «برای او» و نظایر آنها میتوان گرفت» (دهخدا، ذیل ش) ش: «آنکش نه همتا و نه انباز و نه دستور و نه زن و نه فرزند» (بلعمی، 1385: 1) «بهر حربی بزرگ که بودیش آن بگشادی و ظفر یافتی» (همان: 101) ت: «خدای عزّوجل گفت گستاخی تات ندهند مکن» (همان: 305) شان: «از نعمتهای منشان آگاه کن تا شکر کنند» (همان: 325) 3-1-13- استفاده نکردن از «را» نشانه مفعول: «من نیز سپاه خویش بیارم و با او حرب کنم» (همان: 140) «پس ابراهیم علیهالسلام خانه مکه به اسماعیل سپرد» (همان: 170) 3-2- بعد فکری سبک بلعمی شاید با خواندن این کتاب نتوان در مورد بعد فکری او به عنوان ویژگی سبکی نظر کاملی داد؛ چراکه این کتاب ترجمهای از کتاب محمد بن جریر طبری است. تنها در مورد قسمتهایی که مترجم به اصل کتاب اضافه کرده یا جملاتی که او پس از نقل تواریخ از خود به اصل کتاب افزوده است میتوان سخن گفت؛ برای مثال در مورد روشنبینی بلعمی میتوان به موردی اشاره کرد که پس از آوردن سه روایت از اسرائیلیات در مورد نحوه مرگ موسی(ع) مینویسد: «و این هر سه حدیث خرافاتست و نه از در آنست که اندرین کتاب روایت کنند و خداوندان عقل این حدیثها نپذیرند» (بلعمی، 1385: 505) اما درباره داستانهایی که خود به اصل کتاب اضافه کرده است، میتوان به داستانهایی اشاره کرد که مربوط به ایرانیان پیش از اسلام است؛ مانند داستان «بهرام چوبین». با توجه به اینکه او از بلعمیان، یکی از خاندانهای اصیل ایرانی، بوده و همپای خاندانهایی مانند صفاریان، طاهریان، سامانیان و ... در زنده نگه داشتن زبان فارسی و آیین ملی میکوشیده، تعجبی ندارد که این گونه روایات را به عنوان تکمله به اصل کتاب افزوده باشد. نظیر این تلاشها را در اشعار شاعران در مورد بلعمی و پدر او میتوان دید؛ مثلاً صلههایی که آنها به شاعران میدادهاند تا فارسیگویان را حمایت کنند: «رودکیوار یکی بیت زمن بشنوده است بلعمیوار به دو ده صلتم فرموده است» (دهخدا، ذیل واژه ابوالفضل بلعمی) نتیجهمقاله حاضر ویژگیهای سبکی نثر بلعمی را بررسی کرده است. نتایج بهدستآمده نشان میدهد: 1- نویسنده سعی در بهرهگیری از واژگان فارسی داشته اما گاهی واژه عربی کوتاهتر و مأنوستر را جایگزین واژه عربی کرده است. 2- در نسخههای متأخرتر کتاب تغییراتی صورت گرفته است. مانند کنار گذاشته شدن واژگان کهنه و جایگزین شدن واژگان عربی. 3- نویسنده افعال را به شیوه خاص به کار برده است؛ مثلاً از پیشوندهای قدیمی فرا، فرو، باز و ... یا از فعل لازم در معنی متعدی استفاده کرده است. «ب» و «الف» و «ی» را به افعال اضافه، یا از آنها حذف نموده که امروزه این کاربرد متروک شده است. 4- معیارهای زیبایی در نوشتار در زمان بلعمی با امروز متفاوت بوده است؛ مثلاً تکرار اعم از اسم و فعل و حرف و ... در نثر در آن روزگار زیبایی محسوب میشده است و امروزه از آن اجتناب میشود. 5- نویسنده نهایت دقت را در ترجمه نموده است تا نوشته او تحت تأثیر نحو عربی قرار نگیرد و ابتکاراتی نیز در این زمینه داشته است. 6- بسیاری از واژگان را به صورت قدیمی آنها به کار برده است و شمار زیادی از واژگان بهکاررفته در این کتاب متروک شدهاند. | ||
مراجع | ||
منابع
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 10,540 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,093 |