
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,706 |
تعداد مقالات | 13,972 |
تعداد مشاهده مقاله | 33,571,366 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 13,311,208 |
بررسی مقایسه ای عملکرد تولید مسکن در کشور | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش در مدیریت تولید و عملیات | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 7، دوره 1، شماره 1، مهر 1389، صفحه 103-118 اصل مقاله (310.73 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی- فارسی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسنده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
حمید سپهردوست* | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
استادیار دانشکده اقتصاد و علوم اجتماعی دانشگاه بوعلی سینا | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هدف از انجام مطالعه، بررسی کارایی فنی بخش ساخت و ساز مسکن در ایران و مشخص نمودن وضعیت جاری این صنعت و آینده آن در کشور است. از تحلیل پوششی دادهها (DEA) و مدل نهاده محور CCR با فرض بازدهی ثابت نسبت به مقیاس تولید برای ارزیابی کارایی فنی بخش مسکن و مقایسه نسبی آن در سطح استانی طی دوره 1385 الی 1388 استفاده شده است. همچنین روش تکمیلی BCC با فرض بازدهی متغیر نسبت به مقیاس تولید برای تفکیک کارایی فنی به کاراییهای مدیریتی و کارایی مقیاس به کار گرفته شده است. یافتههای تحقیق نشان میدهد که به طور متوسط میانگین کارایی استانها در زمینه ساخت و ساز مسکن 94/0 بوده و به طور نسبی فقط 37 درصد استانها از کارایی فنی در زمینه تولید مسکن بر خوردار هستند. از طرف دیگر، حدود 63 درصد استانها به طور نسبی ناکارا بوده و اکثر آنها دارای نرخ بازده به مقیاس در حال کاهش هستند. مشخص گردید که سایر استانهای غیرکارا دارای ویژگی ناکارایی مدیریتی در ارتباط با به کارگیری غیر بهینه نهادههای تولید هستند. بدیهی است که فراهمآوری کمکهای مدیریتی و حمایتی دولت برای استانهای غیرکارا، ترغیب کارگران ساختمانی به اشتغال مفید و افزایش دانش مدیریتی در زمینه تخصیص بهینه عوامل تولید، میتواند راهحل مناسبی در جهت رفع مشکلات بخش مسکن باشد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مسکن؛ کارائی؛ تحلیل پوششی دادهها؛ عملکرد؛ ساختمان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه: مسکن و فعالیتهای زیربنایی مرتبط با آن برای رشد و توسعه اقتصادی جامعه به دلیل ایجاد اشتغال مفید، کسب درآمد کافی، کاهش نرخ بیکاری، فراهم آوری نیاز اساسی زندگی و همچنین راهاندازی سایر مشاغل جنبی برای خانوارهای شهری و روستایی از اهمیت فراوانی برخوردار است. به طوری که نرخهای افزایشی جمعیت شهری و نیاز به سرمایهگذاری بیشتر در بخش مسکن و فراهمآوری پناهگاه مناسب زندگی باعث شده که این بخش فعالیتی از اقتصاد تبدیل به محرک رشد برای بسیاری از کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه شود و چالشهای اقتصادی بزرگی را پیش روی برنامهریزان قرار دهد. بهطوریکه رابطه مستقیم میان سرمایهگذاری مسکن و رشد اقتصادی از جمله مباحث عمومی و مورد بحث در ادبیات اقتصاد توسعه بوده و اکثر برنامهریزان بر این اعتقادند که ترغیب امر سرمایهگذاری را نه تنها بهعنوان جزیی از راهبرد توسعه اقتصادی بلکه میبایست از آن بهعنوان یک نتیجه منطقی رشد اقتصادی یاد نمود. طی چند دهه اخیر مطالعات زیادی در زمینه نقش مسکن و فعالیتهای مربوط به آن در زمینه توسعه اقتصادی صورت گرفته است. از جمله این مطالعات میتوان به بررسیهای برنز و گربلر (1977) ولز(1985)، پهانگ (2001)، لیونگ (2004) و هاریس و آرکو (2006) اشاره نمود. مطالعات مذکور به بررسی مواردی نظیر اثرات درآمد و اشتغال زایی، پس انداز خانوار، بهرهوری نیروی کار ناشی از افزایش نرخ سرمایهگذاری بر روی بخش مسکن میباشد. سایر مطالعات انجام شده نیز به نتایج مشابهی اشاره نموده و توصیه کردند که سرمایهگذاری در بخش مسکن اثرات قابل ملاحظهای بر توسعه اقتصادی از طریق تأثیر گذاری بر روی اشتغال، پس انداز، سرمایهگذاری کل و بهرهوری نیروی کار دارند (چن و آیونگ، 2008). مسئله ارتباط میان سرمایهگذاری در بخش مسکن و رشد و توسعه اقتصادی ابتدا در فرضیه تورین (1973) به این صورت بیان شد که بدلیل رابطه تنگاتنگ بین فعالیتهای ساخت و ساز و توسعه اقتصادی، بخش مسکن و فعالیتهای زیربنایی مربوط به آن میتواند منجر به رشد و توسعه اقتصادی پایدار، افزایش سطح اشتغال و کاهش سطح فقر شود. تورین در مطالعه خود پس از تجزیه و تحلیل دادههای مربوط به چندکشور مهم اقتصادی طی دوره زمانی 1965- 1955، به این نتیجهگیری میرسد که کشورهای پیشرفته از صنعت قویتری در بخش ساخت و ساز برخوردارند (5 تا 8 درصد تولید ناخالص ملی) در حالی که این بخش فقط 3 الی 5 درصد از تولید ناخالص ملی کشورهای کمتر توسعه یافته را تشکیل میدهد. وی بر اساس دادههای تلفیقی بدست آمده از 87 کشور در مطالعه بعدی خود (1978)، دریافت که صنعت ساخت و ساز قادر است تا نقش محوری خود را در راهبرد توسعهای بسیاری از کشورهای کمتر صنعتی شده از طریق ایجاد اشتغال موثر و پایدار و حفظ ویژگی سطح پایین سرمایهبری در فعالیتهای اقتصادی ایفا نماید. برای کشورهای در حال توسعه نظیر بنگلادش، بخش مسکن نه تنها تامین کننده نیاز اساسی مردم برای داشتن پناهگاه است بلکه تأثیر بسیار زیادی بر روی زندگی تعداد بیشماری از ساکنین خانهها به شکل افزایش در مهارت، درآمدزایی، امنیت، بهداشت، خوداتکایی و شخصیت انسانی دارد(خالد الرحمن-2007). به نظر وی توسعه اعتبار مالی در بخش مسکن و توزیع مناسب آن در میان سازندگان و همچنین خریدارن مسکن به شکل وامهای کوتاهمدت و بلند مدت با بهره مالی بانکی مناسب، نقش حیاتی در توزیع عادلانهتر درآمد و جهش دادن به روند رشد اقتصادی بنگلادش داشته است. نتایج حاصل از این فعالیتها در سطح ملی توانسته است به طور نسبی بر روی کاهش فقر، سطح درآمد و دارایی افراد جامعه، جهتگیری سرمایهگذاری در راستای رونق فعالیتهای کاربر و همچنین ارتقاء سطح زندگی مردم تاثیر فراوانی داشته باشد. در کشور هند، بخش مسکن علاوه بر آنکه جوابگوی نیازهای اساسی مردم در زمینه تهیه پناهگاه است، داشتن یک مسکن مناسب بر طرف کننده بسیاری از اهداف بنیادین اقتصادی- اجتماعی مردم نیز میباشد، اهدافی نظیر افزایش سطح دارییهای ثابت و سرمایهای جهت مقابله با تورمهای انتظاری، کسب موقعیتهای تظاهری اجتماعی و همچنین ارتقاء کیفیت زندگی در زمینههای بهداشت محیط، آموزش و سلامتی. در این کشور مسکن بهشکل یک دارایی قابل نقد در زمانهای اساسی و ضرورت قابل طرح است و در جهت کسب مطلوبیت و احساس رضایت دارندگان آن عمل میکند. به طوریکه در سه دهه اخیر،کالای اقتصادی مسکن در هند به عنوان یک تولیدی ملموس، آیینه موثر و تمام نمای توسعه اقتصادی برای فعالیتهای غیر زراعی، تأمین کننده درآمدهای مالیاتی دولت و همچنین دستمزدهای کارگری بوده که کیفیت زندگی مردم را به طور موثر متحول کرده است. بنابراین بدیهی است که سیاستهای پیش روی دولت در زمینه توسعه مسکن تأثیر مستقیمی بر روی سلامت اقتصاد بویژه بخشهای جمعیتی با درآمد پایین و متوسط داشته باشد که بیشترین نیاز آنها را دسترسی به مسکن تشکیل میدهد (بانک ملی مسکن هند، 2009). طی سه دهه برنامه ریزی اقتصادی، دولت هند از بخش مسکن بعنوان بخش مطمئن و تجهیز کننده رشد کلی اقتصاد استفاده کرده و با اجرای سیاستهای مطمئن و اقدامات اساسی شامل اختصاص منابع حاصله به پروژههای انبوهسازی مسکن، کاهش سود وامهای داده شده به فعالیتهای ساخت و ساز، در نظر گیری تخفیفهای لازم، کاهش نرخهای سود بانکی گامهای اساسی برای توسعه این بخش از اقتصاد برداشته است. در همین رابطه گروه کاری سرمایهگذاری مسکن شهری (WGUH) در نهمین برنامه اقتصادی کشور، تعهد ساخت 77/8 میلیون واحد ساختمان را مورد هدف قرار داده است. در ادبیات بین المللی اقتصاد، افری و هان (2003) در تحقیقات خود به مطالعهی رابطه بین فعالیتهای ساخت و ساز و توسعه اقتصادی در سطح ایالتی چین طی دوره 2000-1990 پرداخته و نشان دادند که صنعت ساخت و ساز در دو جهت مهم عمل نموده است. از یک طرف در جهت دهی به رشد اقتصادی کمک نموده و از طرف دیگر علت بسیاری از مشکلات اقتصادی در چین شناخته شد. همچنین در قلمرو مطالعاتی چین، زهنگ (2003) دریافت که سرمایهگذاری داخلی بر روی مسکن اثرات کوتاهمدت مهمی بر روی بر روی تولید ناخالص داخلی (GDP) داشته و رابطة تنگاتنگی بین سرمایهگذاری مسکن و تولید ناخالص داخلی بوجود آورده است. از طرف دیگر کمبود دسترسی به مسکن نیز باعث بروز خطرات جدی و عواقب نابهنجار گستردهای نظیر فقر در کشور را شده است. اکنون برنامهریزان اقتصادی چین به این نتیجه واقعی رسیدهاند که اجرای سیاستها و برنامههای بیشتر میتواند در جهت ارزانتر کردن مسکن و قابل دسترس بودن آن برای مردم بخصوص خانوادههای با درآمد پایین که عمدتاً از اقدامات تبعیض آمیز رنج میبرند مفید واقع شود. اطلاعات بدست آمده توسط حق (2009) در ارتباط با پاکستان نشان میدهد که ساخت مسکن از عمدهترین فعالیتهای اقتصادی از نوع فعالیتهای کاربر میباشد که نیاز به تعداد زیادی کارگر داشته و صدها هزار شغل در سال تولید میکند.کارشناسان اقتصادی بر این عقیده اند که وقتی اقتصاد مسکن حرکت کند تمامی فعالیتهای مرتبط با آن نیز در راستای تولید کالا و خدمات مکمل به صورت ایجاد موقعیتهای شغلی فراوان در کنار تولید مسکن حرکت میکنند. و بدیهی است که این فعالیتها در نگاه کلان به مدرن کردن اقتصاد پاکستان خواهد انجامید. بطور کلی تحقیقات پژوهشی در پاکستان به درستی نشان داده است که بخش مسکن و خانه سازی موتور حرکت دهنده رشد اقتصادی این کشور بوده و دلیل عمده آن نیز تولید ارزش افزوده بسیار ناشی از سرمایهگذاری بر روی منابع، اثرات فزاینده بالا و همچنین افزایش بسیار زیاد روابط داده و ستاندهای در اقتصاد جامعه میباشد. در ایران به طور معمول ساخت مسکن و ساختمانهای تجاری با مشارکت مالکان، کمک مردم، حمایت بانکها و همچنین ارائه خدمات فنی و مهندسی دستگاههای دولتی صورت میگیرد. در این میان نقش وزارت مسکن و شهرسازی و همچنین بنیاد مسکن با اهمیت بوده و از جمله ارگانهای اصلی جهت اجرای برنامههای ویژه مربوط به پروژههای مسکن و ساختمان سازی بودهاند.گزارش سالانه بانک مرکزی در ارتباط با اقتصاد مسکن نشان میدهد که به قیمتهای جاری، سرمایهگذاری بر روی بخش مسکن طی سالهای 1378-1354 بیش از 75 برابر شده و متوسط سهم سرمایهگذاری این بخش در تولید ناخالص داخلی 7/5 درصد در سالهای مورد نظر بوده است. همچنین اطلاعات آماری نشان میدهند که طی سه دهه (1379-1350) بطور متوسط،33 درصد از کل سرمایهگذاری در کشور بر روی بخش مسکن صورت گرفته است. به طوریکه متوسط سرمایهگذاری بخش خصوصی بر روی مسکن 5/92 درصد بوده که حاکی از اهمیت سرشار این بخش در اقتصاد ملی میباشد. علت عمده را نیز میتوان در این نکته پیدا نمود که طی سالهای گذشته، بخش مسکن به دلایل خاصی نظیر فزونی تقاضا بر عرضه، خصیصه غیروارداتی بودن، عدم جذب نقدینگی از سوی سایر بازارها و روند پیشی گرفتن رشد قیمت آن بر متوسط رشد تورم و ریسک کم تر نسبت به سایر بازارها، بیش ترین نقدینگی را جذب خود کرده و به شدت مورد توجه سرمایهگذاران قرار گرفت (جامساز،1386). طبق مطالعات زنجانی (2006)، طی سالهای 1375-1345، کشور شاهد رشد سالانه 44/3 درصدی در تولید واحدهای ساختمانی بوده در حالیکه همین نرخ رشد برای تعداد خانوارها فقط 02/3 درصد میباشد. این بدان معنی است که طی سالهای مورد بررسی نرخ رشد ساختمان سازی بیش از نرخ رشد جمعیتی و خانوارها بوده است. همچنین زنجانی در ادامه مطالعات تجربی خود به ویژگیهای مهمی از رخداد تغییر و تحول در ساختار الگوی مصرفی بخش مسکن اشاره نموده و نتیجه گیری می کند که معیارهای فیزیکی و اقتصادی بخش مسکن در ایران دچار تحولات و تغییرات اساسی طی سالهای برنامه ریزی توسعه به شرح ذیل شده است؛ - تعداد واحدهای ساختمانی یک خوابه در مناطق شهری و روستایی 80 درصد کاهش یافته است در حالیکه ساختمانهای سه خوابه و بیشتر با 67 درصد افزایش مواجه بودند. - تعداد اتاقهای در اختیار هر خانوار طی سالهای مورد بررسی بدلیل ساختار سنتی رایج در کشور، افزایش قابل توجهی داشته است. - تعداد ساختمانهای غیر مستحکم که با موادی نظیر آجر و چوب و آجر گلی و غیره ساخته شده است، بیست و پنج درصد کاهش و تعداد ساختمانهای مستحکم ساخته شده با آجر، آهن، سنگ و سیمان مسلح، افزایش 5 برابری را داشته است. به طوریکه نسبت این تعداد ساختمانها در مناطق روستایی از 1/1 درصد به 3/28 درصد در دوره مورد بررسی رسید (رشد 26 برابر). - نرخ مالکیت در مناطق شهری به سرعت افزایش داشته و نشان میدهد که به مسکن در ایران نظیر بسیاری از کشورها به عنوان یک نماد ثروت و دارایی نگاه میکنند. - سهم نسبی خانوارهای بهره مند از تسهیلات و امکانات نظیر برق، آب، گاز، تلفن در دسترس در سالهای مورد بررسی از افزایش مستمری برخوردار بوده است. مسئولان دولتی بر این باورند که با توجه به شرایط اجتماعی و اقتصادی موجود در سالهای اولیه پس از انقلاب، اصولاً تفکر برنامهریزی به ویژه در زمینه مسکن دنبال نشد و به طور کلی ارزیابی برنامههای بعد از انقلاب نشان می دهد که طی برنامههای اول تا سوم توسعه اولاً سهم بخش دولتی در آنها ناچیز بوده و ثانیاً، سهم تأمین مسکن گروههای کم درآمد نیز بسیار پایین میباشد (وزارت مسکن و شهرسازی،1387 ). بدیهی است که عدم توجه به برنامهریزی در این بخش مهم اقتصادی فراز و نشیبهای قابل توجهی را به همراه داشته است. به طوری که بعد از رونق بخش مسکن در سالهای ۱۳۸۶-۱۳۸۵ که با جهش قیمت مسکن همراه بود، از همان ماههای آغازین سال ۱۳۸۷ بخش مسکن روند نزولی خود را آغاز کرد تا اینکه به رکود اقتصادی در این بخش فرو رفت. به دنبال آن سرمایهگذاری در بخش مسکن و تعداد پروانههای صادره برای ساخت مسکن کاهش یافته و روند قیمتها نزولی شدند (فرهادی پور،1389). به طور کلی باید گفت که فراهم آوری خدمات ساختمان سازی از اجزای مهم برنامهریزی در کشورهای در حال توسعه بشمار رفته و کشور ایران نیز از این قضیه مستثنی نیست. طی 3 دهه اجرای برنامهریزی اقتصادی در بخش مسکن کشور، مردم همواره به مسکن به عنوان نه تنها یک نیاز اساسی بلکه به عنوان یک سرمایهگذاری و کسب دارایی در ایران توجه نمودهاند. برای مردم، مسکن یک ماشین سرمایهگذاری برای داراییهای موثر قلمداد میشود که کمترین ریسک سرمایهداری را در مقایسه با سایر موارد نظیر بورس اوراق بهادار، ارز خارجی و سکه طلا دارا میباشد. علاوه بر آن بازدهیهای ناشی از سرمایهگذاری بر روی بخش مسکن بیشتر از نرخ تورم بوده و همچنین رابطة تنگاتنگی بین بازدهی سرمایهگذاری مسکن و نرخ تورم دیده میشود (ما سرون و فریدونی، 2010). آنچه مسلم است، از دیدگاه کارشناسان روند اقتصادی بازار مسکن کشور طی سالهای 1384 تا 1387 متاثر از اجرای سیاستهای راهبردی بوده و مجموعه اقدامات دولت در این سالها برای دسترسی خانوارهای کم بضاعت جهت اسکان یافتن نشان از روند مثبت سیاستگذاریهای صورت گرفته و بر اساس مدل ارائه شده است. با توجه به شاخصهای کمی حوزه اقتصاد مسکن، هرچند این شاخصها از وضعیت مطلوب دارای فاصله هستند اما پیش بینی میشود به دلیل تأخیر زمانی اثرگذاری سیاستها بر روی شاخصهای کمی، بازار مسکن در صورت تداوم سیاستگذاری اصولی در سالهای آتی شاهد بهبود شاخصهای کمی اقتصادی در این حوزه نیز باشد(مرکز مطالعات تکنولوژی،1388).
چارچوب نظری: همانطوری که میدانیم مطالعه بر روی فرایند تولید از اهمیت بسیاری در تئوریهای اقتصادی برخوردار است آنهم بدلیل کمیابی منابع و نیاز بشر برای استفاده بهینه از آنها. مقوله تولید در اقتصاد یعنی فرایندی که در آن نهادهها با روش مناسبی ترکیب شده و تبدیل به ستاندههای با ارزش میشوند. (کیس و فایر،1999). تابع تولید از طرف دیگر نشان دهنده حداکثر تولید قابل حصول توسط هر بنگاه اقتصادی و با هر ترکیب بهینه از نهادهها میباشد (سی فورد، 1989). نهادهها میتوانند بطور معمول شامل آن دسته از منابع طبیعی و انسانی مثل زمین، نیروی انسانی، ابزار و ماشین آلات، دانش بشری و فن آوری باشند که در فرایند تولید نقش اساسی ایفا میکنند. در تقسیم بندی دیگری ستاندهها را نیز میتوان به کالا و محصولات فیزیکی قابل لمس و همچنین خدمات غیر قابل لمس تقسیم بندی نمود. برای یک بنگاه اقتصادی در نظرگیری نهادهها و ستاندهها به طور یکجا برای اندازهگیری و ارتقاء کارایی فنی لازم و ملزوم یکدیگرند. طبق گفته دایسون (2001)، اندازهگیری کارایی یعنی نسبت ستاندههای بدست آمده از نهادههای بکار گرفته شده .این شاخص نقش مهمی را در ارزیابی بهرهوری و کارایی ایفاء میکند زیرا نه تنها نشان دهنده وضعیت فعلی و چگونگی کارکرد سیستم است بلکه آینده آن را نیز در اقتصاد پیش بینی میکند. او معتقد است که بهرهوری و کارایی دو شاخص مهم و تفکیک ناپذیر از هم در اندازهگیری وضعیت اقتصادی یک بنگاه محسوب میشوند. اگر چه بسیاری به اشتباه این دو اصطلاح را یکسان تلقی میکنند اما باید گفت که بهرهوری یک تولید کننده اشاره به نسبت ستاندهها به نهادهها در فرایند تولید دارد. از طرف دیگر کارایی اشاره به بهرهوری نسبی یک بنگاه در مقایسه با سایر بنگاهها طی یک مقطع زمانی یا مکانی یا هر دو دارد. (وانگ و دیگران، 2010). تفاوت بین کارایی و بهرهوری را میتوان به راحتی با نمودار 1 نمایش داد که در آن محور X نشانگر دادهها و محور Y نمایش دهنده ستاندههای مربوط به چند بنگاه مشابه در یک صنعت میباشد . نقطه A, B, C به سه بنگاه مختلف اشاره دارد. بهرهوری برای بنگاهی که در نقطه A فعالیت میکند توسط نسبت اندازهگیری میشود. در حالیکه با همان مقدار از نهاده، میزان بهرهوری بنگاه مزبور میتواند توسط انتقال از نقطه A به نقطه B بهبود یابد. بهرهوری در سطح جدیدتر عبارت خواهد برد از نسبت . بنابراین کارایی نسبی بنگاه مورد بررسی در نقطه A توسط نسبت بهرهوری نقطه A به نقطه B اندازهگیری میشود یعنی؛
لازم به ذکر است که کارایی اندازهگیری شده در بالا بطور معمول کارایی فنی در اقتصاد خوانده میشود و شامل کارایی فنی نهاده محور و ستانده محور است یعنی تولید کننده جهت دستیابی به سطوح بالاتر کارایی یا میتواند به بهبود وضعیت ستانده با حجم معینی از نهاده بپردازد (دیدگاه ستانده محور و حرکت از A به B) یا اینکه اقدام به کاهش نهادهها جهت دسترسی به سطح معینی از ستانده نماید (دیدگاه نهاده محور و حرکت از A به E) آنهم از طریق اصلاح روشهای فنی تولید. همان طور که ملاحظه میکنید در نمودار 1 منحنی ضخیم OF منحنی کارای مرزی است و همة نقاط بر روی این منحنی مربوط به آن سری از بنگاههایی است که بطور صددرصد کارا هستند در حالیکه نقاط زیر یا سمت راست کارای مرزی مربوط به سایر بنگاههایی است که به طور فنی ناکارا میباشند. به طور کلی تابع تولید مرزی منعکس کننده وضعیت جاری تکنولوژی در صنعت است (کویلی و دیگران، 1998).
نمودار 1 – نمایش هندسی بهرهوری و کارایی بنگاه اقتصادی
تحلیل پوششی دادهها: فارل در سال 1957 روشی را برای اندازهگیری کارایی معرفی نمود که پس از وی توسط بسیاری از افراد بازنویسی و اصلاح گردید. لازم به یادآوری است که در زمینه سنجش کارایی بنگاههای اقتصادی دو رویکرد شناخته شده برای اندازهگیری کارایی فنی شامل دیدگاههای پارامتریک و غیر پارامتریک وجود دارند. ارائه روش تخمین تابع تولید مرزی تصادفی (SPF) توسط آیگنر و دیگران (1977) و توسعه آن توسط میوسن و بویک (1978) از جمله روشهای پارامتریک محسوب میشود. از طرف دیگر روش تحلیل پوششی دادهها (DEA) معرفی شده توسط چارنز و دیگران (1978) از جمله روشهای ناپارامتریک میباشد که در آن از روش برنامهریزی خطی برای اندازهگیری کارایی فنی واحدهای چندگانه تصمیم گیرنده (DMUS) استفاده میشود. هر واحد تصمیم گیرنده نظیر یک بنگاه اقتصادی شامل ساختاری از چندین نهاده و ستانده بوده و کاربرد تحلیل پوششی دادهها در مقایسه میزان بهرهوری نسبی یک واحد تصمیم گیرنده در مقابل سایر واحدهای همگن در هنگام تبدیل نهادههای موثر به ستاندههای واقعی مشابه میباشد. دادههای اطلاعاتی مربوط به نهادهها و ستاندهها را میتوان توسط ماتریسهای X و Y نشان داد که در آنها هر کدام از Xij ها اشاره به ith داده از واحد DMUj داشته و هر کدام از Yij ها اشاره به ith ستانده از واحد DMUj دارد. در این روش شاخص کارایی به وسیله نسبت مجموع موزون ستاندهها به مجموع موزون نهادهها تعریف میگردد. به طوریکه ساختار وزن ها توسط میانگین برنامهریزی ریاضی و با فرض بازدهی ثابت نسبت به مقیاس تولید (CRS) مبتنی بر مطالعه چارنز (1978) محاسبه میگردد. مدل CCR منتسب به چارنز، کوپر و دیگران به صورت روابط زیر قابل استخراج هستند(روابط 1 الی 4):
طبق روابط استخراج شده در بالا، مدل CCR به اندازهگیری کارایی هر کدام از واحدها DMU از طریق حل برنامهریزی کسری (FP) میپردازد. به طوریکه ضرایب v1, v2, …, vm همان وزنهای مربوط به ستاندههای بدست آمده توسط واحدهای تصمیم گیرنده هستند. پارامترهای m و n نشان دهنده تعداد متغیرهای انتخابی مدل هستند. همچنین نماد o در فرمول 1 بین مقادیر 1 تا s در نوسان بوده و نشان دهنده s بهینه سازی برای تمامی s تعداد واحد میباشد. قید دوم نیز نشان دهنده این مطلب است که نسبت ستانده مجازی (u1y1o+u2y2o+…+unyno) به نهاده مجازی (u1x1o+u2x2o+…+unxmo) نمیتواند بیشتر از یک برای هر DMU باشد یعنی بیانگر این فرض اقتصادی که ستانده نمیتواند از نهاده در فرایند تولید پیشیگیرد. همچنین جهت تسهیل در امر اندازهگیری کارایی به روش DEA، برنامهریزی کسری اشاره شده در بالا را میتوان به صورت معادل آن به شکل برنامهریزی خطی نوشت (روابط 5 الی 9). تشکیل این مدل خطی در روش کاربردی DEA پاسخگویی به این سوال مهم است که در اندازهگیری کارایی فنی ورودی محور، تا چه میزان مقادیر اضافی از نهادههای استفاده شده را میتوان بدون ایجاد تغییر در مقادیر ستانده معین کاهش داد؟ و یا اینکه در اندازهگیری کارایی فنی خروجی محور، تا چه میزان مقادیر متنابهی از ستاندهها را میتوان بدون ایجاد تغییر در مقادیر معین از نهادهها افزایش داد؟
در این تحقیق برای اندازهگیری میزان کارایی فنی هر یک از استانهای کشور در زمینه فعالیتی بخش مسکن از تحلیل پوششی دادهها با رویکرد فرم مضربی CCR و فرض بازدهی ثابت نسبت به مقیاس تولید (CRS) استفاده شد. هدف از انجام این کار استخراج استانهای کارا، رتبهبندی آنها و همچنین آشکار سازی نقاط ضعف استانهای ناکارای کشور در زمینه برنامهریزی اقتصادی مسکن میباشد. به همین منظور از مطالعات دقیق تر DEA برای اندازهگیری کارایی فنی استانهای کشور در بخش فعالیتی مسکن و دادههای اطلاعاتی مربوطه طی دوره (1388-1385) استفاده شده است. بنابراین در متن تحقیق، تجزیه و تحلیل دادهها و نتیجه گیری بر روی آنها از هر استان به عنوان یک واحد تصمیم گیرنده (DMU) استفاده شده است. اطلاعات مربوطه عمدتاً از طریق گزارشات بانک مرکزی، مرکز آمار ایران، سرشماری نفوس و مسکن و سایت آمار بدست آمده است. در رابطه با انتخاب متغیرهای پژوهش، مطالعات انجام شده توسط کنی و رایفا (1993) نشان میدهند که جهت آشکار سازی یک ساختار چند متغیره واحد از دادهها و ستاندهها لازم است دست به انتخاب مجموعهای بزنیم که دارای ویژگیهای کامل بودن، غیر قابل تفکیک بودن، عملیاتی بودن و همچنین از نظر تعداد نه زیاد و نه کم باشند. در ضمن از آنجاییکه متغیرهای مربوط به نهادهها میبایست بطور معمول شامل نیروی انسانی، زمین، مواد اولیه، سرمایه و کمکهای دستی در فرایند تولید شوند، بنا براین سه نهاده مهم زیر برای اندازهگیری کارایی انتخاب شدند:
از طرف دیگر سه محصول عمده یا ستاندههای مهم این بخش فعالیتی نیز با در نظرگیری جایگاه آنها در مدل اندازهگیری بشرح ذیل انتخاب شدند:
در این مطالعه فلسفه بکارگیری مدل DEA بر این اساس قرار داردکه با فرض بازدهی ثابت نسبت به مقیاس تولید (CRS) و همچنین در نظر گیری این امر که دولت سعی در استفاده بهینه از منابع کمیاب جهت ایجاد بیشترین سطح تولید در بخش مسکن را دارد، چنانچه هر کدام از استانها به عنوان یک واحد تصمیم گیرنده توانسته باشد از منابع فیزیکی داده شده بهترین بهرهوری را در امر توسط مقادیر متناسبی از تولید مسکن و محصولات مرتبط با آن داشته باشد میتوان آن استان را به عنوان استان کارا قلمداد نمود در غیر اینصورت استان ناکار نام گرفته و نیاز به درون نگری جهت رفع نواقص عدم کارایی را خواهد داشت. همچنین محدودیت در رتبهبندی واحدهای کارا حوزهی دیگری از مباحث اندیشمندان در تحلیل پوششی دادهها را به خود اختصاص داده است و سه راهکار عمده ارائه شده برای رتبه بندی واحدهای کارا با عناوین اندرسون و پیترسون، ماتریس کارایی متقاطع و مدل تحلیل سلسله مراتبی دادهها کاربرد بیشتری دارند (امامی میبدی،1380). در این پژوهش از روش اندرسون و پیترسون (1993)، که دارای مبانی تئوریک قویتری است،استفاده شد. زیرا در این روش با حذف واحد تصمیم گیرنده مورد بررسی در ساخت واحد مجازی میتوان به رتبهبند کامل دست یافت و میزان تغییر بوجود آمده از حذف یک واحد کارا در واقع ملاکی برای رتبهبندی واحدهای کارا در بین خودشان محسوب میگردد. به طوریکه عدد کارایی اختصاص یافته A&P (اندرسون و پیترسون) به واحدهای کارا بیشتر از یک یا مساوی آن بوده و هر واحد تصمیم گیرنده که عدد کارایی بیشتری کسب کند، از عملکرد بالاتری در میان واحدهای کارا برخوردار است. با استفاده از مدلBCC و با حذف واحد تصمیم گیرنده مدل ریاضی ایده مزبور بصورت روابط 10 الی 13 است، که در آنها X مقادیر ورودی، Y مقادیر خروجی،S متغیرهای کمکی و λ متغیرهای تصمیم (وزن تخصیص داده شده از حل مدل به ورودی و خروجیها) و ε عددی کوچک میباشد که به منظور تاثیرگذاری تمامی ورودیها و خروجیها در نمره کارایی به مدل اضافه شدهاست. هدف این مدل آن است که θ را برای رسیدن به بیشترین سطح خروجی حداکثر کند. مقدارZ حاصل از این مدل می تواند بزرگتر از یک نیز باشد. (آذر و موتمنی،1383)
یافته ها: پس از مشخص نمودن ساختار دادههای اطلاعاتی مربوط به نهادهها و ستاندهها طی دوره 1388-1385 ابتدا آمار توصیفی متغیرهای مدل از جمله حد متوسطها و انحراف استانداردها محاسبه شدند. جهت دریافت اعتبار مجموعة متغیرها در مدل DEA یکی از روشهای کاربردی، اجرای آزمون اعتماد بر روی شاخصهای اندازهگیری کارایی و مقایسه آنها برای 2 یا 3 سال پیاپی میباشد (پارکین و هولینگ ورت،1997). از روشهای دیگر میتوان به آزمون فرض وجود همبستگی میان متغیرهای نهاده و ستانده اشاره نمود. در این روش به آزمون این فرضیه که هر گونه افزایش در نهادهها رابطه مستقیم با افزایش در ستاندههای مدل اندازهگیری دارد میپردازیم. از آنجاییکه لازم است ضرایب همبستگی مثبت و معنی دار بین متغیرهای نهاده و ستانده وجود داشته باشد، بنابراین آن متغیری که دارای همبستگی ضعیف تر است نسبت به سایر متغیرها باید حذف یا بازنگری شوند. از طرف دیگر وجود همبستگی قوی میان متغیرهای مورد بررسی نشان دهنده تأثیر متقابل اطلاعات نهفته در یک متغیر تاثیر پذیر از طرف سایر متغیرهای تأثیرگذار میباشد. (لیو، 2005) . جدول 1 نشان دهنده نتایج حاصله از آزمون ضریب همبستگی متغیرهای مورد بررسی است. مقادیر معنی دار (p-value) بیانگر رابطه معنی دار قوی بین متغیرها میباشد.
تجزیه و تحلیلهای بعدی به کمک برنامه کامپیوتری DEAP (کویلی،1996) صورت پذیرفت. از این برنامه برای اندازهگیری کارایی استانها در بخش مسکن به روش DEA کمک گرفته شد. در ادامه از روش CCR با فرض بازدهی ثابت نسبت به مقیاس تولید برای ارزیابی کارایی فنی و همچنین از روش تکمیلی BCC برای تفکیک کارایی فنی به کاراییهای مدیریتی(کارایی فنی خالص) و کارایی مقیاس استفاده شد. همان طوریکه میدانیم، بنکر و دیگران (1984) در مطالعه خود مدل BBC را با فرض بازدهی متغیر نسبت به مقیاس تولید ارائه دادند. در این مدل شاخص کارایی مقیاس یک واحد تصمیم گیرنده (DMU) همان نسبت کارایی کلی به کارایی فنی می باشد. بر اساس روش تجزیه تحلیل DEA که اگر یک واحد تصمیم گیری (DMU) بطورکلی ناکارا باشد این ناکارایی یا از نظر تکنیکی و یا از نظر مقیاس قابل بررسی است. در این مطالعه نیز شاخص کارایی بدست آمده توسط بکار بستن مدل CCR برای مطالعه دقیقتر در مرحله بعد از طریق به کار بستن روش BCC به دو شاخص کارایی فنی خالص و کارایی مقیاس تفکیک گردید. در این روش اگر یک واحد تصمیم گیرنده در مقیاس بهینه خود عمل نماید، دارای کارایی کلی برابر با کارایی فنی و نتیجتا کارایی مقیاس برابر واحد 1 برخوردار خواهد بود. در غیر اینصورت کارایی مقیاس کوچکتر از واحد نشان دهنده این مطلب است که بنگاه مزبور از ویژگی بازدهی کاهشی نسبت به مقیاس تولید (DRTS) و یا بازدهی افزایشی نسبت به مقیاس تولید (IRTS) برخوردار است. توصیههای سیاستی در این زمینه پیشنهاد میکنند که منابع میبایست از سمت واحدهای با کارایی کم و بازدهی کاهشی نسبت به مقیاس به سمت واحدهای با کارایی زیاد و بازدهی افزایشی نسبت به مقیاس جهت افزایش متوسط کل بهرهوری حرکت نمایند (بوسوفیان و دیگران، 1991). نتایج حاصل از اندازهگیری گویای این واقعیت میباشد که متوسط کارایی کل استانها برابر 94/0 بوده و فقط 37 درصد استانها از کارایی کامل در زمینههای فعالیتهای بخش مسکن برخوردار هستند (جدول 2). نکته جالب توجه اینکه در میان استانهای با کارایی کامل میتوان استانهایی را پیدا کرد که در کنار استانهای برخوردار نظیر تهران، سمنان، خراسان رضوی، یزد و قزوین بطور کلی از وضعیت مناسبی برخوردار نبوده و به طور متوسط در مطالعات اقتصادی (آذر و غلامرضایی، 1385) جزو استانهای محروم به حساب میآیند نظیر آذربایجان غربی، سیستان و بلوچستان، لرستان، کرمانشاه و هرمزگان. این امر نشانگر توجه برنامههای توسعه به سمت رشد مناطق محروم کشور طی دوره مورد مطالعه و همچنین بیانگر این واقعیت است که با توجه به منابع محدود، استانهای محروم کشور به طور کلی کارایی بیشتری نسبت به استانهای برخوردار کشور داشتهاند. از طرف دیگر مشخص شد که در حدود 63 درصد از استانها بطور نسبی نارکارا بوده که از میان آنها استانهای قم، ایلام و کرمان از کمترین میزان کارایی(0.751, 0.773, 0.839) و استانهایزنجان، اردبیل و کردستان از کارایی بالاتری (0.987, 0.995, 0.999) نسبت به سایر استانهای نا کارا برخوردارند.
جدول 2- اندازهگیریکاراییفنی،کاراییمقیاس و بازدهینسبت به مقیاس تولید مسکن در کشور
جهت تفکیک و ارزیابی دقیق تر استانهای کارا و رتبهبندی آنها بر اساس روش اندرسون و پیترسون مطالعة عمیق تری لازم است. به این ترتیب که مشخص نماییم که در میان استانهای کارا کدام استان از کارایی بالاتری نسبت به سایرین برخودار است. نتیجه را در جدول 2 مشاهده میکنیم که در آن کاراترین استانها به ترتیب تهران، سمنان، قزوین، فارس دارای بیشترین مقادیر کارایی برتر[1] بوده و همچنین دارای بیشترین تکرار جهت شناخته شدن به عنوان استان مرجع[2] برای سایر استانها هستند. بدیهیاست که هر چه تکرار در این راستا بیشتر باشد همان استان رتبه بالاتری را در صف استانهایکارا بدست خواهد آورد. همچنین در تجزیه و تحلیلهای جزییتر میتوان به نتایج مربوط به مقادیر زیاده[3] نیز اشاره نمود که نشان دهنده میزان عدم کارایی نسبی یک استان نسبت به سایر استانها در جهت تلاش برایکاهش نهادههای زیادی برایکسب مقادیر مشابه و معین از ستانده میباشد.
نتیجه گیری: بخش مسکن و فراهم آوری پناهگاه مناسب زندگی باعث شده که این بخش فعالیتی از اقتصاد تبدیل به محرک رشد برای بسیاری از کشورهایتوسعه یافته و در حال توسعه شود، به طوریکه اکثر برنامه ریزان بر این اعتقادند که ترغیب امر سرمایهگذاری در این بخش را نه تنها بهعنوان جزیی از راهبرد توسعه اقتصادی بلکه میبایست از آن به عنوان یک نتیجه منطقی رشد اقتصادی یاد نمود. بدلیل رابطه تنگاتنگ بین فعالیتهایساخت و ساز و توسعه اقتصادی، بخش مسکن و فعالیتهای زیربنایی مربوط به آن میتواند منجر به رشد و توسعه اقتصادی پایدار، افزایش سطح اشتغال و کاهش سطح فقر شود. مدل تحلیل پوششی دادهها (DEA) از تواناییلازم برای اندازهگیریکارایی فنی، کارایی مقیاس و اقتصادی بخش مسکن بر خوردار بوده و نقاط قوت و ضعف این بخش فعالیتی را به گونهای آشکار میسازد که از نتایج آن میتوان در توصیههای راهبردی استفاده نمود. نتایج حاصل از اندازهگیری گویای این واقعیت میباشد که متوسط کاراییکل استانها برابر 94/0 بوده و فقط 37 درصد استانها از کاراییکامل در زمینه فعالیتهای بخش مسکن برخوردار هستند. نکته جالب توجه اینکه در میان استانهای با کاراییکامل میتوان استانهایی را نیز مشاهده نمود که در کنار استانهای برخوردار از وضعیت مناسبی برخوردار نبوده و جزو استانهای محروم به حساب میآیند. این امر نشانگر توجه برنامههای توسعه به سمت رشد مناطق محروم کشور طی دوره مورد مطالعه و همچنین تایید کننده مطالعات قبلی است که عمدتا در آنها بیان شده که با توجه به منابع محدود، استانهای محروم کشور طی سال های گذشته به طور کلی کارایی بیشتری نسبت به استانهای برخوردار کشور داشتهاند. ضمنا با توجه به بکارگیری روش اندرسن پیترسن در اندازهگیری و رتبه بندی استانهای کارا، مشخص شد که بترتیب استانهای تهران، سمنان، قزوین، فارس دارای رتبه های برتر نسبت به سایر استانهای کارا هستند.
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منابع فارسی: آذر، عادل، موءتمنی،علیرضا (1383)، "اندازهگیری بهرهوری در شرکتهای تولیدیبوسیله مدلهای تحلیل پوششیدادهها"، دوماهنامه علمی-پژوهشی دانشور رفتار، دانشگاه شاهد، سال یازدهم، شماره8، صفحات54-41. آذر، عادل، غلامرضایی، داود (1385)،"رتبه بندی استانهای کشور با رویکرد تحلیل پوششی داده ها (با به کارگیری شاخصهای توسعه انسانی)، فصلنامه پژوهش های اقتصادی ایران، شماره 27، ص 153. امامی میبدی، علی (1380)، " اصول اندازهگیری کارایی و بهرهوری (علمی-تجربی)"، انتشارات موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی، تهران. جامساز، محمد (1386)، "اقتصاد مسکن در رکود تورمی"، مجله سرمایه، شماره 470. وزارت راه و شهرسازی(1389)، "روند سیاستگذاری مسکن در ایران"، ساختار شهرها (اجزای اصلی شهرها)،حوزه مسکن و شهرسازی، نشریه مسکن و شهرسازی. فرهادیپور، محمدرضا (1389)، " اقتصاد مسکن: رونق یا رکود؟ "، نشریه دنیای اقتصاد، شهریور ماه، شماره 2395. مرکز مطالعات تکنولوژی دانشگاه علم و صنعت ایران (1388)، "بررسی و نقد سیاستهای دولت نهم در بخش اقتصاد مسکن"، گزارشهای تحلیلی: 1771 . Aigner, D.J.,Lovell,C.A.and Schmidt,P.(1977), "Formulation and estimation of stochastic frontier production function models", J. Econometrics, 6:21–37 . Banker, R.D., Charnes,A. and Cooper, W.W.(1984),"Some Models for Estimating Technical and Scale Inefficiencies in Data Envelopment Analysis", Management Science vol. 30, pp. 1078-1092. Boussofiane, A., Dyson,R.G. and Thanassoulis, E.(1991),"Applied Data Envelopment Analysis", Europe Journal of Operation Research, 52, 1-15. Burns, L. and Grebler, L.(1977),"The Housing of Nations: Advice and Policy in a Comparative Framework", Macmillan, London. Case, K.E. and Fair, R.C.(1999),"Principles of Economics (5th ed.)", Prentice Hall, Upper Saddle River, New Jersey. ISBN:0139619054 . Charnes, A., Cooper W. and Rhodes, E.(1978),"Measuring the Efficiency of Decision-Making Units", European Journal of Operational Research vol. 2, pp. 429-444 . Chen, J. and Aiyong, Z.(2008),"The Relationship between Housing Investment and Economic Growth in China:A panel analysis using quarterly provincial data", Working Paper 17. Coelli, T.(1996),"A Guide to DEAP Version 2.1: A Data Envelopment Analysis (Computer) Program", Department of Econometrics, University of New England. Coelli, T., Prasada,D.S. and Battese, G.E.(1998),"An Introduction to Efficiency and Productivity Analysis", Kluwer Academic Publishers: Boston, Dordrecht and London. Dyson, R.G. (2001) Performance Measurement and Data Envelopment Analysis – Ranking are ranks! OR Insight.Vol. 13, No. 4, pp 3-8. Farrell, M.J. (1957),"The Measurement of Productive Efficiency", Journal of the Royal Statistical Society vol. 120, pp. 253–290. Haq, R. (2009) Housing Construction and Economic Growth in Pakistan. Harris, R. and Arku, G. (2006),"Housing and Economic Development: the evolution of an idea since 1945", Habitat International, 30:1007-10017 . KhalidurRahman, K. (2007),"Development of housing finance and its impact on socio-economic uplift in the emerging economy in Bangladesh", IFC Bulletin No 31. Leung, C. (2004),"Macroeconomics and housing: a review of the literature", Journal of Housing Economics, 13: 249-267 . LIU, C. (2005),"Measuring the relative efficiency and reorganization−The example of CDFAs of the NAN−TOU County in Taiwan", Chang Jung Christian University, Taiwan, R.O.C. Masron, T., Fereidouni, H. (2010) Performance and Diversification Benefits of Housing Investment in Iran. International Journal of Economics and Finance Vol. 2, No. 4 Meeusen, W. and Broeck, J. (1977),"Efficiency Estimation From Cobb–Douglas Production Function With Compared Error", International Economics Review 18:435–44. [CrossRef] National Housing Bank of India (2009),"Policy measures for promoting housing sector an overview of cross country experiences", Occasional paper no. IV . ypothesis on construction and development using Data on china’s provinces, 1990-2000", Habitat International, 27 (1): 37-62 . Parkin, D. and Hollingsworth, B. (1997),"Measuring Production Efficiency of Acute Hospitals in Scotland, 1991–1994: Validity issues in data envelopment analysis", Appl. Econ. 29:1425–1433. Phang, S.Y. (2001),"Housing Policy, Wealth Formation and the Singapore Economy", Housing Studies, 16(4), 443-459 . Seiford, L.M. (1989),"A Bibliography of Data Envelopment Analysis, Working paper", Dept of Industrial Engineering and Operations Research, University of Amherst, MA 01003, USA. Turin, D.A. (1973) The Construction Industry: Its Economic Significance and Its Role in Development (2nd ed.) London: University College Environment Research Group. Turin, D. A. (1978) Construction and Development. Habitat International. Vol.3. pp.33-45, 1978 Wang, T.F., Song, D.W. and Cullinane, K. (2010) The Applicability of Data Envelopment Analysis to Efficiency Measurement of Container Ports. The Hong Kong Polytechnic University. Wells, J. (1985) The Role of Construction in Economic Growth and Development. Habitat International. Vol. 9. Pp.55-70, 1985 Zanjani, H. (2006) Housing in Iran. Iranica Encyclopedia. Zheng, S.Q. (2003) the harmonious development between housing investment and GDP.Urban Dev.Vol.10:59-61
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,103 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 431 |