تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,639 |
تعداد مقالات | 13,336 |
تعداد مشاهده مقاله | 29,940,494 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 11,975,157 |
پژوهشی در شخصیتهای داستان مدیر مدرسه اثر جلال آل احمد | ||
فنون ادبی | ||
مقاله 3، دوره 5، شماره 1، اردیبهشت 1392، صفحه 1-18 اصل مقاله (200.42 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
نویسندگان | ||
قدمعلی سرّامی1؛ محمّد حسن مقیسه* 2 | ||
1دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد زنجان | ||
2دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراک | ||
چکیده | ||
مهمترین محور این پژوهش، بررسی شخصیت قهرمان اوّل و قهرمانان اصلی داستان «مدیر مدرسه» از منظر اخلاقی، رفتاری و اعتقادی است که برای هر یک از این سه شاخص، نمونههایی از متن کتاب به عنوان شاهد بیان شده است؛ امّا این که چرا از بین شخصیتهای پرشماری که در داستان حضور دارند، تنها به بررسی همین دو گروه بسنده شده، مهمترین دلیل، به رنگ نقش پررنگ و عمیق قهرمان اول و نیز قهرمانان اصلی بازمیگردد که در سازوکار طولی و حاشیهای داستان، حضوری فعّال و مؤثّر داشتهاند، بهگونهای که میتوان بدون گزاف ادعا کرد، استخوانبندی داستان را شکل میدهند؛ ولی سایر قهرمانان در حکم سایۀ این دو گروه میباشند. موضوع مهم دیگر، این است که در تحلیل قهرمانان داستان، از روش تفسیر متن به متن بهره گرفته شده؛ یعنی به آراء و نظریههای منتقدان ادبی و مفسران دیگر استناد نشده و این مقاله، فقط بازتابدهندۀ تحلیلهای خود نویسنده در خصوص قهرمانانش است. این شیوه، به خواننده اطمینان میدهد، پژوهشی را میخواند که از شائبه حب و بغض منتقدان ادبی خالی است و تحلیل هر قهرمان از نویسندهای است که خود خالق آنها بوده است | ||
کلیدواژهها | ||
جلال آل احمد؛ مدیر مدرسه؛ رمان معاصر فارسی؛ نقد ادبی | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه داستاننویسی از جمالزاده تا امروز، راهی طولانی پیموده و قلمهایی زایشگر در حوزۀ قالب، موضوع و زبان به جامعة ادبی معرفی کرده که بی شک جلال آل احمد بر بلندای این قلّه ایستاده است. در آثار این داستاننویس، سه تازگی به چشم میخورد: نثر روان و ساده، موضوعهای حسی، تعهّد اجتماعی و آل احمد توانسته است، در هر سه بشایستگی از پسِ کار برآید. در نثر شاهکار کرده. اصطلاحهای عامیانۀ دم دستی و جاری بر زبان مردم کوچه و خیابان را براحتی در نثرش نشانده و آنقدر راحت و البته گسترده از ضربالمثلها، عامیانهها و فولکلور استفاده کرده که هر کتابش به سان دائرةالمعارفی ارزش خواندن دارد. موضوعهایش نیز ملموس، حسی و قابل درکند. او خود را از همین مردم میدانسته؛ از همین مردم برخاسته بود و حالا که قلم را در دست میگرفت، نمیتوانست از برج عاج به مردمی بنگرد که با آنها خندیده بود و گریسته. این خصیصه حتی در گزارش سفرنامهها و روایتگری او هم دیده میشود. تعهّد اجتماعی جلال، به زمینههای خانوادگی، فکری و کنجکاویاش باز میگردد. او در خانوادهای بزرگ شده بود که با دین آمیخته بودند. بعد بر دامن سیاست نشست و در جلسههای حزبی، آنگاه از ایشان برید، اندکی از دین لغزید، گاه سنتها را به سخره گرفت، امّا سرانجام به آغوش فطرت بازگشت و در این رفتنها و بازگشتنها و تردیدها، آموخت و راهِ بهترین را که مردمش و مرام کشورش و دینش بود، در انتخاب نهاییاش گنجاند. مدیر مدرسه، جمع همۀ این سه تازگی است و اگر آثار دیگرش یکی ازاین سه ویژگی را دارند، مدیر مدرسه بتنهایی همۀ اینها را دارد. خلاصۀ داستان معلّمی خسته از تدریس، تصمیم میگیرد مدیر شود. یک آدم کارچاقکن در کارگزینی کارش را درست میکند و معلّم دیروز میشود، مدیر مدرسهای که در دامنۀ کوه قرار گرفته. او به مدرسه قدم میگذارد و با هفت معلّم و دو مستخدم آشنایی مییابد. دانشآموزان که 235 نفرند، بخش دیگری از داستانند که رفتارشان با معلّمها و همکلاسیهایشان و نیز وضعیت اقتصادی و اخلاقیشان، در آغاز داستان و سپس به صورت جسته و گریخته در قسمتهای متعدد، از نگاه نویسنده توضیح داده شده است. وضعیت جغرافیایی و اقتصادی مدرسه، از تعداد اتاقها گرفته تا سرویس بهداشتی، حیاط، حوض، وسایل اندک ورزشی و همۀ آنچه که در مدرسه هست و نیست و باید باشد، در همان بازدید روز اوّل، از نگاه مدیر میگذرد و کمبودهای مدرسه و فقر دانشآموزان، موجب آشنایی مدیر با انجمن محلی میشود. پیدا شدن چند عکس مستهجن در دست یکی از دانشآموزان و اعتراض اولیای وی، مصدوم شدن معلّم کلاس چهارم، معرفی شدن یک دختر جوان برای معلّمی به دبستان، به زندان افتادن معلّم کلاس سوم، حضور حسابدارهای ادارۀ فرهنگ در مدرسه، تشکیل انجمن خانه و مدرسه، دیدار مدیر با رئیس جدید فرهنگ، افتضاح جنسی یک دانش آموز کلاس پنجم، از مهمترین بخشهای داستان، که بالاخره استعفای مدیر را فراهم میآورند و باعث میشوند تا وی کنارهگیری خود را به رئیس فرهنگ به صورت کتبی پُست نماید. درونمایه، سبک، نثر 1. درونمایه آل احمد از طبقۀ متوسط اجتماع و از میان همین تودههای مردمی که بدنه و قوام فرهنگ و ادب و هنر با آنها و برای آنها میبالد، برخاسته است. او که در یک خانوادۀ مذهبی رشد یافته، حالا که قلم به دست گرفته و توانسته خود را تا مرز فرهیختگان ادب بالا بکشد، از همین مردم و باورهاشان مینویسد. به نظر یکی از منتقدان، «در تمام آثار داستانیاش به جامعۀ پیرامون خود چشم داشت و جهان واقعی را که شخصاً تجربه کرده ... پایه و شالودۀ نوشتههایش قرار میدهد» (امامی، 1378، 564). بنابراین، درونمایۀ اثرش «پرداختن به مسائل اجتماعی ... و حاکی از نگاه دلسوزانۀ نویسنده به آدمهای فقیر جامعه است» (بهارلو، 1369، 56) و اینکه داستان او، مجموعهای از حوادث پیش پا افتاده نیست؛ بلکه برای نشان دادن فساد اداری و تباهی اخلاق است. همین شیوه است که جنبۀ واقعی و اجتماعی به داستانش بخشیده تا منتقدی دربارهاش بنویسد: «در این داستان ...، نکتههای شوم و تنبیهآور دربارۀ فرهنگ ایران نهفته است که متأسفانه باید گفت گوشهای از حقیقت است» (جمالزاده، 1377، 168). حوزۀ جغرافیاییِ نمادینی که نویسنده برای دبستان مورد نظر انتخاب کرده، کوچک و دورافتاده است، امّا درونمایۀ آن مؤثّر و در خور اعتناست تا آنجا که همین نکته را برادرش (شمس) اینگونه روایت کرده: «]این موضوع[ حاصل اندیشههای خصوصی و برداشتهای سریع عاطفی از حوزۀ بسیار کوچک، امّا بسیار مؤثّر فرهنگ و مدرسه ]است[» (آل احمد، 1369، 103). 2. سبک نویسنده در پی آن است تا به سبک و سیاق نویسندگان واقعگرا (رئالیست) داستانش را بنویسد. امّا از آنجا که شیوۀ بیانش انتقادی است، یادآور «گورکی» در روسیه است که آل احمد نیز چون وی، با نوشتن داستانهای متعددی که از زندگی خود او سرچشمه میگرفت ... بنای مرحلۀ جدیدی از رئالیسم را گذاشت که «رئالیسم انتقادی» نامیده میشود (سیدحسینی، 1366، 176). 3. نثر بارزترین مشخصۀ مدیر مدرسه، بدون شک «جاذبۀ نثرِ ... ساده» (بهار، 1343، 398) و پر کشش نویسنده است که توانسته تحوّلی در داستاننویسی کوتاه بیافریند. اگر مو شکافانه بدان نگریسته شود، با زبانی که مدیون خلاقیّت هنری نویسنده است، روبهرو میشویم. ذهن تیزبین جلال بخوبی دریافته بود که اگر بخواهد موضوعی همهگیر را که هر خانوادۀ ایرانی با آن دست و پنجه نرم کرده، در قالب داستانی کوتاه بریزد و واگوی ناپسندیهای آن باشد، ناگزیر از انتخاب زبانی است که نثر آن نرم و صمیمی و نیز «بریده بریده و مقطّع» (آل محمود، 1376، 232) و «آمیخته با اصطلاحات عامیانه و تعابیر مذهبی» (عابدینی، 1388، 40) باشد. به همین دلیل آلاحمد در این داستان «به ایجازی درخشان دست مییابد... [ و ] میکوشد، زبان داستان را به زبان محاوره نزدیک کند» (همان، 214). از همین روست که «در مدیر مدرسه، راوی با زبانی راحت با خواننده درد دل میکند» (همان) و میتواند با تراش دادن لایۀ بیرونی حوادث، «به واقعیت و توصیف خلّاقانه آن» بپردازد. (jayezeye adabi.com) اینک، پارهای از ویژگیهای کلّی نثر این داستان و نمونههایی از آن: 1. تشبیه
2. توصیف
3. ضربالمثلها و اصطلاحهای عامیانه
4. تکیهکلامها
5. طعنه و کنایه
6. نثر تند و فشرده (تقریباً در سراسر کتاب، با این نثر روبهرویم)
قهرمانان قهرمانان مدیر مدرسه در هشت عنوان بررسی و برای هر عنوان، شواهدی چند آورده شده است: 1. نمونگی قهرمانان داستان از قشرهای گونهگونه مردم (طبقات گوناگون اقتصادی، لایههای مختلف اجتماعی، سطوح متعدّد فکری و ...) هستند. اصولاً آل احمد تیپهای داستانهایش را از میان مردم بر میگزیند تا خواننده بتواند با آنها همذات پنداری کند. دانشور در این خصوص مینویسد: «مواد خام نوشتههایش مردمند و زندگی. در حقیقت آنچه را که مینویسد ... شخصاً آزموده یا میآزماید. قهرمانهای داستانهایش را غالباً دیدهام و ... زنان و مردان «دید و بازدید»، ... «مدیر مدرسه» غالباً حی و حاضرند» (دانشور، 1384: 9 - 10). بنابراین، هر یک از قهرمانان مدیر مدرسه، نمونۀ یک تیپ اجتماعی، سیاسی، اقتصادی یا فرهنگی و هنری هستند و از این نگاه، نویسنده در «تیپسازی شاهکار کرده است» (کسمایی، 1363، 121). در ذیل، نمونگی هر یک از قهرمانان که در داستان جلوهگری کردهاند، مشخص گردیده:
2. بینامی هیچ یک از قهرمانها «نام» ندارند؛ همگی بدون مشخصۀ اصلی هر فرد و فقط به اسم شغل و عنوانشان معرفی شدهاند2 : رئیس فرهنگ (ص 9) / مدیر کل (ص 9) / مدیر (ص 13) / ناظم (ص 15) / معلّمها (صص 15 – 23 و 81) / فرّاش (ص 8 و 37) / بازرس (ص 34) / دکتر بهداری (ص 34) و ... برخی از شخصیتهای فرعی بسیار کلیتر و حتی بدون عنوان معرفی شدهاند: «یکی دو تای دیگر هم اعضای علی البدل» (ص 89). 3. افکار قهرمانان سوّمین ویژگی قهرمانان این است که نویسنده، اندیشه، کردار و آرمان قهرمانهایش را در داستان مطرح میکند و حتی ابهامها، تردیدها و باورهای آل احمد بر زبان قهرمانان داستانش نشسته است: «به نظر من جلال عقاید سیاسیاش را از زبان قهرمانهایش در کسوت قصه و رمان بازگو میکرد» (a liaram) 1/3. نمونهای از آراء نویسنده، از زبان شخصیتهای داستانش
4. بازتابهای گوناگون شخصیتها به شیوههای متفاوت و یا یکسان در داستان نمود یافتهاند. گاه یک شخصیت در فصول مختلف (مانند معلّم کلاس چهار در فصول 2 و 10) تکرار شده و گاه در یک فصل بدفعات (مانند ناظم در فصل 2). این تکرار، گاه با عنوان یکسان است و گاه با عنوانی متفاوت: (مثلاً «زنیکۀ بیکاره» در فصل 12، همان زنی است که در فصل 14 با عنوانِ «آن زن که هفتهای یک بار سری به مدرسه میزد»، معرفی شده). از زاویهای دیگر، گاه نقشها جمعی معرفی شدهاند، مانند معلّمها و دانشآموزان: (هفت تا معلّم، ص13/ دویست و سی و پنج تا شاگرد، ص13). و گاه مجدداً همین جمع، تک به تک، یا به صورت چند نفر، چند نفر به خواننده نمایانده شدهاند که در خصوص معلّمها و شاگردها دقیقاً به همین شکل در کتاب عمل شده است. 5. فراوانی قهرمانان فراوانی شمار قهرمانان، از ویژگیهای درشت این اثر است، به طوری که جمع تعدادشان به 81 نفر نوع میرسد که تمامی ایشان به ترتیب حضور در داستان بدین قرارند: 1. رئیس فرهنگ (ص 9) 2. مدیر کل (همان) 3. کارچاقکن (ص 10). (همین شخص در صفحۀ 12 با عنوان «دلال کار» معرفی شده) 4. فرهنگ ْدوستِ خرپول (مالک مدرسه، ص 11. همین شخص در صفحۀ 35 و 36 با عنوان «مالک مدرسه و در صفحۀ 105 با عنوان «خرپولِ فرهنگ ْ دوست» معرفی شده). 5. کارمندها (ی اداره فرهنگ، ص 13) 6. ناظم (ص 15) 7. معلّم کلاس چهار (همان) 8. معلّم کلاس اوّل (همان) 9. معلّم کلاس دوّم (ص 16) 10. معلّم کلاس سه (همان) 11 و 12. معلّم کلاس پنجم و شش (این کلاس دو معلّم دارد، همان) 13. معلّم ورزش (همان) 14. فرّاشِ اوّل (ص 18) 15. مادر ناظم (ص 19) 16. بازرس (ص 34) 17. دکتر بهداری (همان) 18. طبیب بهداری ارتش (همان) 19. فرّاشِ دوّم (ص 37) 20. یک کارگر (همان) 21. رانندۀ کامیون (که ذغال آورده، ص 39) 22. پدر یکی از شاگردها (که سه کامیون شن آورده، ص 45) 23. نوکرهای متعدّد (در خانهای که انجمن محلی تشکیل شده، همان) 24. حاجی آقا (ص 46) 25. صاحبخانه (همان) 26. رئیس انجمن (همان) 27. آنکه عینک زده بود (ص 47) 28. رانندهها (ص 48) 29. خیّاط (ص50) 30. زنهای سرِ جوی (همان) 31. یکی از اولیای اطفال (که شش عکس مستهجن از پسرش گرفته و به مدرسه آورده بود، ص 51) 32. پاسبان (همان) 33. حسابدار (ی که پول تمام ادارۀ فرهنگ را میدزدد، ص 57) 34. زنم (زن آقای مدیر، ص 61) 35. رانندۀ آمریکایی (که معلّم کلاس چهار را زیر میگیرد، همان) 36. دربان بیمارستان (ص 62) 37. چهار نفر در اتاق بیمارستان (ص 63) 38. پدر معلّم کلاس چهار (ص 65) 39 و 40. دو نفر دیگر (همان) 41. یکی از شاگردها (ی مدیر که دکتر بیمارستان است، ص 64 - 65) 42. دانشآموز کلاس چهار (ص 72) 43. پدر دانشآموز کلاس چهار (که تاجر بازار است، ص 73) 44. زنیکۀ بیکاره (ص 76) 45. دختر جوان (که به عنوان معلّم جدید معرفی شده، همان) 46. مادر ناظم (ص 79) 47 و 48. دو تا معلم (یکی جای معلّم کلاس سه، یکی جای معلّم کلاس چهار، ص 81) 49. حسابدار فرهنگ (همان) 50. با عمله و اکرهاش (همان) 51. کارمند پُست (ص 85) 52. استاد نجّار (همان) 53. مُقنّی (همان) 54. فرنگیمآب (ص 87) 55. باغبان (ص 88) 56. سرهنگ (ص 89) 57. پیرزن (همان) 58 و 59. یکی دو تای دیگر (همان) 60. بازرس تربیت بدنی (ص 90) 61. پسر جناب سرهنگ (ص 100) 62. کلاه مخملیها (ص 104) 63. ژیگولوها (همان) 64. عمقزی گلبتهها (همان) 65. خاله خانباجیها (همان) 66. برو بچههاشان (همان) 67 و 68 و 69. دو سه تا آخوند (همان) 70 و 71 و 72. [ دو سه تا ] سید (همان) 73. رئیس جدید فرهنگ (ص 105) 74 و 75 و 76. یک جفت پدر و مادر و بچهشان (ص 107) 77. پسرک نرّه خر (ص 108) 78 و 79 و 80. دو سه تا از دوستانم (ص 111) 81. بازرس (دادگستری، ص 112) 6. افراد مختلف در گفتار قهرمانان گاه قهرمانان اصلی یا فرعی و حتی قهرمان نقش اوّل، از افرادی نام میبرند که هیچ حضور خارجی در داستان ندارند و فقط عنوان کلّی یا شغلشان بر زبان آنها آمده. شمار این افراد نیز زیاد است. ایشان هم همانند قهرمانان حاضر در صحنۀ داستان، بدون نام و با عنوان شغلی معرفی شدهاند. چند نمونه از این انسانها کسانی هستند مانند: مدیر قبلی مدرسه (ص12)، دوتا زنِ پدر ناظم (ص19) و ... . 7. انواع قهرمانان قهرمانان مدیر مدرسه به پنج گروه تقسیم میشوند: 7-1. نقش اوّل قهرمان نقش اوّل همان مدیر مدرسه است. 7-2. قهرمانان اصلی شاکلۀ کلی داستان بر روی دوش این افراد است و اینها حضوری مؤثّر در فضای داستان دارند. قهرمانان اصلی عبارتند از: رئیس فرهنگ، ناظم، معلّمها، دو فرّاش، دانشآموزان، حسابدار دزد، مدیر قبلی، مالک مدرسه، بازرس فرهنگ، حسابدار با عمله و اکرهاش، دختر بیست و یکی دو ساله، اعضای انجمن محلی، اعضای انجمن خانه و مدرسه، یک جفت پدر و مادر و بچهشان، پسرک نرّه خر، بازرس دادگستری.
7-3. شخصیتهای فرعی این افراد نقش کمرنگی در داستان دارند. گاه میزان حضور آنها در یک یا حداکثر دو صحنه است؛ امّا از نقششان نمیتوان چشم پوشید. این افراد عبارتند از: مدیر کل، دکتر بهداری، زنیکۀ بیکاره، پاسبان، رانندۀ کامیون، پدر یکی از شاگردها (که سه کامیون شن برای حیاط مدرسه فرستاده)، حسابدار آن مدرسه (که قبلاً مدیر در آنجا معلّمی کرده) و فرنگیمآب. 7-4. افراد عادی این افراد در حاشیۀ داستان هستند؛ ولی با حضورشان نقش شخصیتهای فرعی را بهتر به چشم مینشانند. افراد عادی عبارتند از: نوکرهای متعدّد (در خانهای که جلسۀ انجمن محلی تشکیل شده)، رانندهها (ی اعضای انجمن محلی)، دکتر کشیک، پدر معلّم کلاس چهار، پسرها یا برادرزادۀ معلّم کلاس چهار، یکی از اولیای اطفال، مادر ناظم، کارمند پُست، استاد نجّار، مُقنّی، باغبان، خیّاط، زنهای سرِ جوی. 7-5. سیاهی لشکرها فقط برای پُر کردن حفرههای خالی داستان و پُر آب و رنگ نشان دادن حاشیهها از ایشان بهره گرفته شده. این افراد عبارتند از : کلاه مخملیها، ژیگولوها، عمقزی گلبتهها، خاله خانباجیها، بَرو بچههایشان، و ... . 8. تحلیل شخصیت قهرمان نقش اوّل و قهرمانان اصلی با توجه به اینکه قهرمان نقش اوّل و قهرمانان اصلی، استخوانبندی داستان را شکل میدهند، در این پژوهش، از بین پنج گروه از شخصیتها که در داستان حضور دارند، فقط این دو گروه تحلیل و بررسی شدهاند که تحلیل شخصیت تک تک این دو گروه نیز بر اساس متن کتاب است؛ زیرا این روش که تفسیر متن به متن نامیده میشود، این ویژگی را دارد که از نفوذ تحلیلهای خارج از متن جلوگیری کرده و خواننده میتواند به تحلیلی خالص که به دور از هر نوع دخالت جانبدارانه یا مغرضانه است، دست یابد. در این تحلیل سه نکته مورد توجه قرار گرفته: الف: تدوینگری هر یک از شخصیتها، به تناسب حضورشان در داستان، از زوایای مختلف (خصوصیات رفتاری، اعتقادی، اخلاقی، وضعیت اقتصادی، جایگاه حقوقی و ...) بررسی شدهاند. چون تحلیل، فرامتنی نیست، بنابراین فقط به متن بسنده شده و همین، از سویی دست تحلیلگر را میبندد - چون نمیتواند به اظهارنظر بپردازد و نیز نمیتواند از نظریۀ منتقدان سود جوید - و از سوی دیگر، وی ناچار است که با کاستیهای متن کنار بیاید. به همین دلیل، در تحلیل شخصیتهای این داستان، گاه یک و گاه چند شاخص به کار رفته و این فقط بدین دلیل بوده که پژوهشگر خواسته است به متن وفادار بماند و تنها تدوینگر تحلیل، خودِ نویسنده باشد. از این روی، صفاتی که در عناوین برای یک از شخصیتها آمده، حاصل برداشت پژوهشگر از متن است، که چه بسا پسند ذائقۀ خوانندگان این مقاله نباشد. ب: گزینشگری از بین تمام شخصیتهایی که از قهرمانان اصلیاند، فقط شخصیت رئیس فرهنگ، ناظم، مدیر قبلی مدرسه، معلّمها (کلّی و تک تک)، دانشآموزان (کلّی و تک تک)، فرّاش قدیمی و جدید و سرآمد همۀ آنها، مدیر مدرسه - که نقش اوّل است- تحلیل شدهاند؛ زیرا بیشترین کارکرد طولی و محتوایی را در داستان دارند. با این کار، پژوهشگر نشان داده است که بخشی از قهرمانان اصلی، تأثیر کمتری در فضای داستان داشتهاند و از این رو، نیازی به تحلیل ایشان احساس نمیشده است.
ج: نادیدهانگاری بدیهی است سایر شخصیتها (فرعی، عادی، سیاهی لشکر)، به دلیل حضور کم عمق در داستان و نیز نقد و روایت کوتاه نویسنده از ایشان، تحلیل نشدهاند. تحلیل شخصیت مدیر مدرسه خصوصیات اخلاقی 1. لجباز
2. اهل رشوه دادن
3. فرصت طلب
4. عافیت طلب
5. دروغگو
6. اهل معاشرت
خصوصیات کرداری 1. پرهیز از غش در معامله
2. همدردی و کمک به همکاران و مدرسه
3. مجرّب
4. دنبال پیشرفت بودن
5. احساساتی بودن (صفحۀ 101 مطالعه شود) خصوصیات اعتقادی 1. طعنه و کنایههای سیاسی زدن
2. خودخوری / تردید / درماندگی
3. تیز هوشی
4. تدبیر در مدیریت
تحلیل شخصیت رئیس فرهنگ خصوصیات اخلاقی 1. متکبّر بودن
2. دو رو بودن
تحلیل شخصیت ناظم خصوصیات اخلاقی 1. اهل سازش با متقلّبان
2. اهل گرفتن حق سکوت
3. خودرأی
خصوصیات کرداری 1. مدیریت داشتن
2. فعّال و کارا
خصوصیات اعتقادی 1. باورمند به تنبیه بدنی دانشآموزان
2. مخالفت با فعالیت سیاسی در مدرسه
تحلیل شخصیت مدیر قبلی مدرسه خصوصیات اعتقادی 1. سیاسی بودن (از مروّجان کمونیسم)
تحلیل شخصیت معلّمها نویسنده، جدای از آنکه تحلیلی از تک تک معلّمها به دست داده، خصوصیات کلی معلّم جماعت را این گونه بر شمرده است:
(از شماره 1 تا 6، ص 69 و 70) و در صفحۀ 25 به اینکه «دیر سر کلاس حاضر میشوند»؛ و در صفحۀ 44 به اینکه «جوان و پخمه» هستند، اشاره دارد. تحلیل شخصیت معلّم کلاس اوّل خصوصیات اخلاقی 1. کم رو بودن
تحلیل شخصیت معلّم کلاس دو خصوصیات اخلاقی 1. شوخ طبع بودن
تحلیل شخصیت معلّم کلاس سه خصوصیات کرداری 1. دارای جنب و جوش، و کلام مقطّع
خصوصیات اعتقادی 1. سیاسی بودن (از مروّجان کمونیسم)
تحلیل شخصیت معلّم کلاس پنج و شش (دو نفر هستند ) خصوصیات کرداری (اوّلی) 1. رسیدگی به سر و وضع خود
2. فحاش
3. با تأخیر سر کلاس حاضر شدن
4. سهل انگار
خصوصیات کرداری (دوّمی) 1. قابل احترام و خوداتکا
2. با تأخیر سر کلاس حاضر شدن
خصوصیات اعتقادی 1. سیاسی بودن (از مروّجان کمونیسم)
تحلیل شخصیت معلّم ورزش خصوصیات اخلاقی 1. متقلّب
2. با تأخیر سر کلاس حاضر شدن
تحلیل شخصیت معلّم کلاس چهار خصوصیات اخلاقی 1. مؤدّب
2. با تأخیر سر کلاس حاضر شدن
تحلیل شخصیت دانشآموزان در صفحۀ70، خصوصیات کلی دانشآموزان به شماره آمده:
خصوصیات اخلاقی 1. سوءاستفاده از اخلاق معلّم
2. دزدی
3. فساد جنسی
خصوصیات کرداری 1. منظّم نبودن
2. شیطنت کردن
3. نزاع کردن
وضعیت اقتصادی 1. دانشآموزان، همه از قشرهای ضعیف
تحلیل شخصیت فرّاش (قدیمی) خصوصیات اخلاقی 1. قدردان نبودن
2. خبر چین
3. در مال دزدی شرکت کردن
4. رعایت نکردن آداب معاشرت / فرصت طلب
جایگاه حقوقی
تحلیل شخصیت فرّاش (جدید) خصوصیات اخلاقی 1. متکبّر بودن
2. بدزبان بودن
3. خیّر بودن
خصوصیات کرداری 1.مجرّب
قهرمانمحوری اکنون که داستان را خواندهایم و با ویژگیهای اخلاقی، رفتاری، اعتقادی هر یک از شخصیتهای آن آشنا شدهایم، راحتتر میتوانیم به این نظریه تن دهیم که داستان مدیر مدرسه، تاحدودی از ویژگیهای یک داستان قهرمانمحور برخودار است. در داستانهایی از این دست، این قهرمان داستان است که به حوادث داستان جهت میدهد، آنها را کنترل و رهبری میکند و به میل و خواست خود، وقایع داستان را به هدفی که در ذهن خویش مشخص کرده، میرساند. قید تاحدودی به این مناسبت است که قهرمان اول داستان، علیرغم میل باطنی، نمیتواند در همۀ رویدادها صددرصد فعال باشد. ایشان در برخی از صحنهها مانند کنترل معلّمها برای حضور بموقع در کلاس، سر زدن به معلّمی که به زندان افتاده، عیادت بهنگام از معلّم کلاس چهار، درخواست معلّم و فرّاش از اداره، و چند صحنۀ دیگر، نقش محوری خود را نشان میدهد، امّا هر جا نمیتواند یا کم میآورد، ناظم به فریاد او میرسد، همچنانکه میبینیم ناظم است که در تشکیل انجمن خانه و مدرسه، سیطره بر دانشآموزان بیانضباط، راهانداختن سالن ورزش و چند صحنۀ دیگر، نقش تعیینکننده دارد. بنابراین، مشخص میگردد که ضعف نقش اوّل داستان را ناظم و یا حتی فرّاش جدید میپوشاند؛ زیرا خودِ نقش اوّل اعتراف کرده است که ناظم مرد عمل است (ص101) و فرّاش جدید، از همه واردتر (ص44). نقش اوّل با تردیدهایی که از مونولوگگویی (تکگفتاری) او بر میآید، در برخی از فضاها کاملاً درمانده و حیرتزده است و نمیداند که دقیقاً باید چه موضعگیریای بکند. این درماندگی در موضوع خرید خودسرانه وسایل ورزشی از طرف ناظم، به زندان افتادن معلّم کلاس سه، حضور در اتاق رئیس فرهنگ برای تقدیم استعفا، هجوم شک بر وجودش پس از عیادت معلّم کلاس چهار و دانستن اینکه یک رانندۀ آمریکایی او را زیر گرفته، کاملاً روشن است. قهرمانمحوری در داستانهای قرآن نگاهی به داستانهای قرآن، نشاندهندة آن است که برخی از داستانهای آن، حادثهمحور است (مانند داستان قوم عاد و ثمود) و برخی قهرمانمحور (مانند داستان حضرت یوسف). خداوند داستان اخیر را برای پیامبرش بدین شکل معرفی میکند: «نحن نقصّ علیک احسن القصص بما اوحینا الیک هذا القرآن و ان کنت من قبله لمن الغافلین» (قرآن، یوسف/ 3) که دو نکته از آن برداشت میشود: اول آنکه بهترین قصه است و دوم اینکه پیامبر از آن خبر نداشته. امّا شاه کلید فهم، همان «احسن القصص» بودن است، چرا که با تدبیر قهرمانِ اول آن، یکی از سرشتیترین زیباییهای داستانی که بر مدار قهرمانمحوری به پیش رفته، شکل میگیرد و از این منظر میتواند با قهرمان محوری مدیر مدرسه به سنجه درآید تا نقاط ضعف و قوت هر یک، به نیکی آشکار گردد. در داستان حضرت یوسف (ع)، به طور کلّی با دو قهرمان اصلی در پنج گروه روبهرو هستیم که هر یک از گروهها در مقطع زمانی ویژهای، بخشی از داستان آن حضرت را پیش بردهاند. آنچه حائز اهمیت است، این است که در تمامی این گروههای پنجگانه، یکی از شخصیتها که خودِ حضرت یوسف(ع) میباشد، ثابت است و شخصیتهای دیگر که به تناسب نقش و زمان عوض میشوند، متغیّر. این پنج گروه عبارتند از: یوسف و پدر- یوسف و برادران- یوسف و زلیخا- یوسف و عزیز مصر - یوسف و هم سلولیها. در چهار گروه از این پنج گروه، نقش اوّل از آنِ حضرت یوسف (ع) است و فقط در گروه اوّل، نقش اوّلی او را پدر «حضرت یعقوب (ع)» - داراست. آنچه از داستان ایشان بر مبنای روایت قرآن استنباط میگردد، این است که تمامی حوادث غیر از دورۀ کودکی آن حضرت، به دست نقش اوّل، یعنی حضرت یوسف(ع)، به پیش میرود و این اوست که نقش راهبری حوادث را بر عهده دارد.
نتیجه مدیر مدرسه، داستانی است که با نثری روان و سبکی واقعگرایانه (رئالیستی)، درونمایهای اجتماعی را روایت میکند که عام و همهگیر است؛ یعنی آموزش و پرورش جامعۀ ایرانی. شمار فراوان شخصیتهای حاضر در داستان، که هر یک نمونهای از یک صنف، گروه یا تیپ هستند، نمایی از یک جامعهاند که در دل یک دبستان جا داده شدهاند. این نمونگی، همراه با نثری که آمیخته به ضربالمثلها و اصطلاحهای عامیانه و برخوردار از نیش و کنایههای سیاسی و فرهنگی است، توانسته است، آنچنان گیرایی برای خواننده ایجاد کند که نویسنده بتواند با روایتی شیرین و نوشا، تلخی و ضعف سیستم آموزشی کشور را در روزگار خود بزیبایی بازگو نماید.
2. فقط در یک جا (ص38)، آمده که نام فرّاش جدید، «حسین» است، امّا هیچگاه این اسم در طول داستان تکرار نشده و در همه جا از وی با همان عنوان «فرّاش جدید» نام برده شده. | ||
مراجع | ||
1- قرآن مجید 2- بلاغی، صدرالدین. (1368). قصص قرآن، تهران: امیرکبیر، چاپ چهاردهم. 3- آل احمد، شمس. (1369). جلال از چشم برادر، تهران: سعدی. 4- امامی، کریم. (1378). آلاحمد تصویرگر جامعهای نابسامان، برگرفته از «یادنامة جلال آلاحمد»، تألیف و گردآوری: علی دهباشی، به دید - شهاب ثاقب، تهران. 5- آل محمود، جلال آل احمد. (1376). نویسندۀ رسالتمدار و حکایتگر صادق رنجهای مردم بود، آفتاب مرغ حق، ج 8. 6- بهار، شمیم. مدیر مدرسه و نون والقلم جلال آل احمد، اندیشه و هنر، دورۀ 5، ش 4، 1343. 7- بهارلو، محمد. (1369). داستان کوتاه ایران، تهران: طرح نو. 8- جمالزاده، محمدعلی. (1337). نقد و بررسی مدیر مدرسه، راهنمای کتاب، ش دوم. 9- سیدحسینی، رضا. (1366). مکتبهای ادبی، نیل، نگاه، چاپ نهم. 10- خرّمشاهی، بهاءالدین. (1377). دانشنامۀ قرآن (جلد اوّل و دوّم)، دوستان- ناهید، چاپ اول. (در تدوین «قهرمانمحوری در داستانهای قرآن»، از این کتاب به صورت عام بهره گرفته شده است). 11- دانشور، سیمین. (1384). غروب جلال، آیینه جنوب. 12- عابدینی، حسن. (1388). صدسال داستان نویسی ایران، تهران: چشمه. 13-کسمایی، علی. (1363). نویسندگان پیشگام در داستاننویسی امروز ایران، تهران: مؤلّفان و مترجمان ایران. (سایتها) 14- www.jayezeadabi.com (آخرین بازدید: 10/12/1390) 15- www.aliaram.com (آخرین بازدید: 12/12/1390) | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 13,595 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 2,163 |