
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,706 |
تعداد مقالات | 13,972 |
تعداد مشاهده مقاله | 33,576,974 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 13,312,741 |
بررسی ویژگیهای فعل در ترجمه تفسیر طبری | ||
فنون ادبی | ||
مقاله 9، دوره 4، شماره 2، آبان 1391، صفحه 113-128 اصل مقاله (175.17 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
نویسندگان | ||
محمّدرضا نجاریان* 1؛ احمد حیدری2 | ||
1استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه یزد | ||
2دانش آموخته کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه یزد | ||
چکیده | ||
ترجمۀ تفسیر طبری، فراهم آمده در زمان سامانیان، قدیمیترین ترجمۀ فارسی قرآن و از قدیمیترین کتب نثر فارسی است. بررسی ویژگیهای نثر این کتاب که مطابق با نثر معیار آن روز و دور از حالت روایی و شاعرانه است، میتواند به خوبی بیانگر زبان نثر اوایل دورۀ فارسی دری باشد. در این مقاله ما به بررسی شش ویژگی افعال متعدّی، پیشوند در فعل، مجهول و انواع آن، صیغۀ دعایی، لازم یک شخصه و استعمال افعال متروک و مستعمل در این نثر پرداختهایم. تمایل خاصّ مترجمین به کاربرد فعل متعدی سببی، وجود انواع فعل مجهول، کاربرد دو پیشوند نادر «فا» و «ور»، شکلهای مختلف فعل دعایی و انواع فعل لازم یک شخصه با توجّه به جایگاه و کاربرد ضمیر مفعولی، ویژگیهای خاصّ و منحصر به فرد این ترجمۀ کهن از قرآن است. | ||
کلیدواژهها | ||
نثر عهد سامانی؛ ترجمۀ تفسیر طبری؛ ساختمان و ویژگیهای فعل | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه عهد سامانی، دورۀ طلایی تمدّن اسلامی ایران و دورۀ شکوه و جلال امارتهای ایرانی و ظهور علما و شعرای بزرگ و تألیف و تدوین کتب بیشمار است (صفا، 1371، ج1: 197) و با آنکه ابتدای ترقّی ادب فارسی است، یکی از مهمترین ادوار ادبی ما محسوب میگردد (همان،356) «توجّه و اقبالی که به زبان فارسی در عهد سامانیان شد، باعث آن گردید که نثر پارسی هم مانند نظم رواج و رونقی گیرد و کتابهایی به زبان دری در انواع مطالب تألیف یا از زبان تازی ترجمه شود» (همان، 606). نثر این عصر، ساده و روان و خالی از هرگونه تکلّف و تصنّع است و تمام خصایص نثر سادۀ ابتدایی که فقط برای بیان مقصود به کار میرود، درآن دیده میشود (همان، 607) و به طور کلّی سبک نثر این دوره به سبک ساده یا مرسل معروف است (شمیسا، 1377: 13). از آثار نثر این عهدی میتوان به شاهنامهها و داستانهای قهرمانی منثور مانند شاهنامه ابوالمؤیّد بلخی/ شاهنامۀ ابوعلی محمّدبن احمدالبلخی و... و اخبار فرامرز/ اخبار بهمن/کتاب کرشاسپ/ اخبار نریمان/ اخبار سام و کتب عجایب البلدان، تاریخ بلعمی، التفهیم، حدودالعالم، نورالعلوم، الأبنیه، کتب فارسی ابن سینا چون دانشنامه علایی و... نام برد (صفا، 1371، ج 1/ 606-636). از ویژگیهای سبک نثر این عصر علاوه بر سادگی میتوان به موارد زیر اشاره کرد: الف: لغات تازی در آن اندک است، ب: تکرار روابط وافعال و ترکیبات و گاه جمل بیهیچ قید و بندی متداول بوده است، ج: آوردن اصطلاحات علمی در آن معمول نبوده است و... (همان، 608-609) همانطور که گفته شد، توجّه و اقبال به زبان فارسی، باعث رواج ترجمه از زبان تازی به دری شد که از میان این ترجمهها میتوان به ترجمۀ تفسیر طبری، فراهم آمده در زمان سلطنت منصور بن نوح سامانی در قرن چهارم که نخستین ترجمۀ قرآن به زبان فارسی است و درکنار سه اثر مقدمۀ شاهنامه ابومنصوری، ترجمۀ تاریخ طبری و حدودالعالم، از قدیمیترین کتب نثر فارسی میباشد، (بهار،1376، ج1/275-276) نام برد. مطالعۀ ترجمۀ تفسیر و تاریخ طبری که در 356 هـ .ق صورت گرفته است، ما را به این نتیجه میرساند که این شیوه و طرز که با نهایت پختگی و سلاست و روانی تحریر یافته است، باید مسبوق به سابقۀ طولانی باشد؛ زیرا با وجود شباهتی که به نثر پهلوی دارد و اثر مستقیمی که نثر عربی در آن کرده است، باز از خود مزایا و اختصاصاتی دارد که آن را از هر دو نثر پهلوی و عربی کاملاً جدا میسازد و آن را مستقل مینماید و این استقلال باید مسبوق به سابقهای لااقل یک قرن یا زیادتر بوده باشد (همان، 321) برخی از مختصات زبانی ترجمۀ تفسیر طبری عبارتاند از: 1- آوردن کلمات عربی با تلفظ «ت»: سورت 2- تکرار فعلِ (است، گویند) 3- کاربرد «اندر» به جای «در» 4- کاربرد «این» به صورت ضمیر اشاره و حرف تعریف 5- جمع بستن جمعهای عربی 6- کاربرد «نمودن» به معنی نشان دادن 7- تلفظهای قدیم کلمات: نبشت 8- ساختن مجهول با معین آمدن 9- آوردن «ب»برسر فعل در اغلب موارد 10- آوردن یاء جواب شرط و یاء بیان خواب 11- آوردن متمم بعد از فعل و... .(شمیسا، 1377: 28-29) این کتاب به اهتمام حبیب یغمایی در هفت مجلّد تصحیح شده، که مجلّد اوّل و دوم و سوم با پنج نسخه و چهارم با شش نسخه، پنجم با چهار نسخه و ششم و هفتم با دو نسخه مقابله شده است1 و از نظر اعتبار، این تصحیح سندی محکم و قابل پذیرش دارد. هر چند ترجمه، منسوب به نویسندۀ خاصّی نیست؛2 ولی اوّلاً از آنجا که یکی از کتبی است که متن کامل آن به دست ما رسیده است، ثانیاً دقّت مترجمان به دلیل اینکه ترجمه به سفارش دربار انجام گرفته است3 و مطابقت آن با نثر معیار آن روز و دور بودن نثر ازحالت روایی و شاعرانه و نزدیکی به نثر علمی که از صنایع لفظی اعراض میکند، میتواند آن را به عنوان الگویی برای بررسی نثر معیار فارسی دری قرن چهارم قرار دهد. در این مجال کوتاه ما به بررسی ویژگی متعدی سببی، پیشوند در افعال، مجهول و انواع آن، فعل دعایی، افعال لازم یک شخصه و افعال و مصادر مستعمل و متروک و ویژگیهای خاص هر یک در هفت مجلّد از کتاب تفسیر طبری، بر اساس ویژگیهای یاد شده در مبحث فعل در تاریخ زبان فارسی خانلری، (ج 2، ص 91-392) میپردازیم. از آنجا که در تاریخِ زبان فارسیِ خانلری، برای یافتن نمونهها از کتب متعددی استفاده شده است و دامنۀ زمانی سه قرن (4-7) را در بر میگیرد، همچنین در بعضی موارد نمونهها نادر و کمیاب دانسته شده است، نمیتوان تمام آن ویژگیها را به تمام کتب بررسی شده، تعمیم داد و در ضمن بسیاری از مثالها از متون نظم آورده شده است که رویکرد هنری باعث ایجاد نوعی هنجارگریزی از زبان متعارف میشود و این امری اجتناب ناپذیر است و متون نثر که اغلب در بستر عادی خود حرکت میکنند، از این قاعده استثنا هستند و میتوانند الگویی مناسب برای بررسی ویژگیهای دستوری هر دوره قرار گیرند و همچنین با بررسی هر کتاب به صورت مجزّا، علاوه بر دقّت نظر بیشتر، میتوان به ویژگیهای خاصّ هر کتاب، میزان تطابق آن با ویژگیهای دستوری یاد شده در طول این دوره و یا وجود ویژگیهای خاص که مربوط به همان دورۀ تاریخی است، دست یافت. در ذکر نمونهها هرگاه به مورد شاذّ و نادری برخوردیم، در صورت عدم دوگانگی آن مورد در مقابله با دیگر نسخههای کتاب، با ذکر شاذ بودن مورد، نمونه به عنوان ویژگی سبکی و خاص آورده شده است.
پیشینۀ تحقیق در مورد متن تفسیر طبری و ویژگیهای فعل در آن، تاکنون تحقیق مجزّا و جامعی انجام نگرفته است و آنچه از این کتاب در مثال شاهدهای کتب دستور یا مقالات آمده است، نمونههای پراکندهای است که نیاز به بررسی دقیق و موشکافانه، جهت شناخت دقیقتر نثر این کتاب، به عنوان اوّلین ترجمۀ فارسی قرآن، دارد. پیش از این، محمود مدبری، به معرّفی ترجمۀ کهنی از قرآن کریم، بازمانده از قرن پنجم یا ششم هجری، از روی نسخۀ منحصر به فرد مربوط به حدود قرن هشتم هجری، پرداخته است. در بخش اصلی مقاله، به ترجمۀ این قرآن و ویژگیهای آن پرداخته شده است، از جمله: مترجم قرآن، رسم الخطّ فارسی، بحث تطابق یا عدم تطابق با ترجمۀ تفسیر طبری، ویژگیهای ترجمه، بعضی ویژگیهای دستوری و ویژگیهای ظاهری (مدبری،1381). در مورد فعل و ویژگیهای آن، علاوه بر کتب دستوری فراوانی که به بحث فعل و ویژگیهای آن به صورت کلّی پرداختهاند، خانلری، اوّلین فردی است، که به طور گسترده به بررسی افعال و ویژگیهای آن در آثار اوایل دورۀ اسلامی تا قرن هفت پرداخته است (1365، ج 2: 92-392) و همچنین شریعت (1364) به بررسی ساختمان فعل و خلیلی (1371) به بررسی مشتقات 2000 فعل اصلی و جعلی و سببی توجه نموده اند، نیز شمیسا (1372) ویژگیهای افعال را در نثر اوّلیۀ فارسی دری تا قرن هشت و ابوالقاسمی (1373) ساختمان حدود 200 فعل ساده زبان فارسی، اعمّ از اصلی و جعلی و نحوۀ اشتقاق هر یک از مادّههای ماضی و مضارع آنها را بررسی نمودهاند. همچنین نامبرده، در کتاب دیگری (1375) به مبحث فعل در فارسی دری، شامل صرف، ساختمان، لازم ، فعل کمکی و وجوه فعل پرداخته است. در این زمینه مقالاتی نیز تألیف شده است. از آن جمله میتوان به مقالۀ «دربارۀ فعلهای جعلی در زبان فارسی» (صادقی، 1349) و در استعمال باید در فارسی امروز» (باطنی، 1354) و نیز «استفاده از اشتقاق در واژهسازی علمی» (همو، 1372) اشاره کرد. نیز حقشناس (1383) در «ساختار هسته گروه فعلی در زبان فارسی معیار»، محمودی بختیاری «ساخت واژۀ افعال شاید و باید در زبان فارسی»، (1387) و مهرآوران در «بررسی عبارت فعلی در دستور زبان فارسی» (1388) هرکدام به مناسبت، به مبحثی از مباحث متعدّد فعل پرداختهاند که مثالهای پراکندهای درکتب و مقالات مذکور از ترجمۀ تفسیر طبری دیده میشود. در این مقاله، همانطور که گفته شد، ما به شش مبحث متعدی سببی، پیشوند در افعال، مجهول و انواع آن، فعل دعایی، لازم یک شخصه و افعال و مصادر متروک و مستعمل در ترجمه تفسیر طبری میپردازیم.
الف: متعدّی سببی (با قاعده) از ویژگیهای نثر تفسیر طبری کاربرد فعل متعدّی سببی (باقاعده) است، به طوریکه در جستجوی نگارنده، مصدری که قابلیت متعدّی شدن به شیوه سببی را داشته باشد و به این صورت متعدّی نشده باشد، در متن دیده نشد. مصادر این افعال که البته با بسامد بالایی هم در تمام مجلّدات هفتگانۀ ترجمۀ تفسیر طبری، به کار رفتهاند، عبارتند از: آگاهنیدن (4: 1068) ـ آموزانیدن (2: 472) ـ باراندن (5: 1186) ـ بخشاییدن (1: 136) ـ برانگیزانیدن (2: 324) ـ بررسانیدن(4: 922) ـ برنشاندن (5: 1244) ـ پوشانیدن (6: 1495) ـ ترسانیدن (3: 589) ـ جنبانیدن (5: 1423) ـ جهانیدن (5: 1444) ـ چشانیدن (3: 669) ـ چرانیدن (3: 739) ـ خوابانیدن (1: 245) ـ خورانیدن (1: 87) ـ دوانیدن (5: 1367) ـ رانیدن (3: 681) ـ رسانیدن (7: 1832) ـ رنجانیدن (5: 1092) ـ رویانیدن (4: 841) ـ رهاندن (7: 1860) ـ سایانیدن (4: 996) ـ ستوهاندن (3: 591) ـ سوزاندن (6: 1479) ـ شتابانیدن (5: 1079) ـ شنوانیدن (1: 71) ـ شوراندن (6: 1622) ـ فراموشاندن (1: 99) ـ فریباندن (1: 58) ـ ـ گذرانیدن (7: 1767) ـ ـ گردانیدن به سه صورت ساده، مرکب و پیشوندی: گردانیدن (2: 523) ـ برگرداندن (7: 1779) ـ مستجاب گردانیدن (1: 186) ـ گسترانیدن (5: 1229) ـ لرزانیدن (1: 261) ـ میرانیدن (6: 1588) ـ نشاندن (3: 786) ـ هراسنیدن (= هراسانیدن) (3: 589). کاربرد فراوان مصادر گذرا شده به جای افعال مرکّب می تواند به نوعی تقلید از شیوۀ ساخت فعل گذرا در عربی دانست. این شیوۀ تقلیدی شاید به دلیل ترجمۀ تحت اللفظی و دقیق مترجمان و سعی آنها بر رعایت امانت در امر ترجمه باشد.
ویژگیهای افعال متعدّی شده سببی در ترجمۀ تفسیر طبری الف-1- در پژوهش نگارنده کاربرد متعدی سببی با «اند» در افعال ماضی با قاعده، در 7 مجلد تفسیر طبری دیده نشد. بدین ترتیب که تمام افعال با قاعده با تکواژ سببی ساز «انید» به صورت ماضی متعدّی شدهاند و نمونههای متعدّی شده به «اند» مربوط به زمان مضارع یا افعال بیقاعده میباشد. لازم به ذکر است در مبحث متعدّی با قاعده دستور نویسان افزودن «انیدن» یا «اندن» را به بن مضارع عامل متعدی شدن فعل میدانند. (احمدیگیوی، انوری، 1371، ج1: 63) این تکواژ سببی متعدّیساز میتواند بر بن مضارع افعال بیقاعده و با قاعده و همچنین افعال لازم و متعدّی که قابلیت متعدّی شدن دارند، درآید که انواع آن در ترجمۀ تفسیر طبری دیده میشود: الف-1-1-چشیدن ـــــ چشانیدن (3: 669) ــــــ با قاعدۀ متعدی. الف-1-2-چریدن ـــــ چرانیدن (3: 739) ـــــــ باقاعده لازم. الف-1-3-فریفتن ـــــ فریباندن (1: 58) ـــــــ بیقاعده متعدی. الف-1-4-گذشتن ـــــ گذرانیدن (1: 185) ــــــــ بی قاعده لازم. الف-1-5-سوختن ـــــ سوزاندن (6: 1479) ــــــ بی قاعده دو وجهی. الف- 2 - نیز لازم به توضیح است که افزودن «اند» یا «انید» مربوط به متعدّی افعال در زمان ماضی میباشد و در فعل مضارع فقط «اند» را به فعل میافزاییم: خورد ـــ خورانَد ـــ بخورانَد ــــ میخورانَد. در میان مصادر نمونه از ترجمۀ تفسیر طبری، نمونههایی که با «اندن» آورده شده است، جزء یکی از دو مورد زیر میباشد: الف-2-1-متعدّی شدۀ سببی افعال بیقاعده: برگرداندن از مصدر برگشتن (7: 1779) برنشاندن از مصدر برنشستن (5: 1244) سوزاندن از مصدر سوختن (6: 1479) فریباندن ازمصدر فریفتن (1: 58) نشاندن از مصدر نشستن (3: 786) الف-2-2-متعدّی شده سببی به زمان مضارع: شوراندن از مصدر شوریدن (6: 1622) که اصل عبارت چنین است: «اگر بشورانَد ترا از دیو شوریدنی، بازداشت خواه به خدای عزّوجلّ» که با توجّه به متن آیۀ قرآن فعل «بشورانَدـ سوم شخص مفردـ مضارع» است: «و إمّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیطانِ نزغٌ فاستعِذ بالله» می باشد (41، فصلت:36) الف-3- نکتۀ قابل توجّه دیگر در این متن تمایل به متعدّی کردن افعال متعدّی شده، بدون تأثیر در معنی و ساختمان اجزای جمله است، توضیح اینکه با افزودن تکواژ متعدّی ساز به فعل لازم، فعل به متعدّی (=گذر) تبدیل میشود و با افزودن این تکواژ به فعل متعدّی، این فعل دوباره متعدّی شده و نیاز به متمّم مییابد: خوردن ـــ خورانیدن (کسی را ـ چیزی را) امّا در نثر ترجمۀ تفسیر طبری نوع سوّمی از افعال که شکل متعدی شده سببی و غیر سببی آن در ساختمان جمله هیچ تأثیری ندارد، دیده میشود: فریباندن ـــ فریفتن (1: 58) سایانیدن ـــ ساییدن (4: 996) گسترانیدن ـــ گستردن (5: 1229) الف-4- از دیگر نکات قابل توجّه در این متن عدم هماهنگی در کاربرد یکسان فعل در حال لازم و متعدّی و معلوم و مجهول است، چنانکه در مثالهای زیر از مصدر سوختن، این عدم هماهنگی بخوبی نمایان است. ذکر این نکته لازم است که کارکرد قدیم مصدر سوختن در متون دورۀ مورد بحث ذووجه است، امّا آنچه در اینجا مورد نظر است عدم هماهنگی در کاربرد یکسان این دو وجه در یک متن است: بفرمود تا آنرا بسوختند (5: 1155) به جای بسوزاندند. گفتند بسوزید او را و یاری دهندگان خدایان را (4: 1035) به جای بسوزانید باید که تو نیز آتش بپرستی تا قران تو را نیز بسوزانَد (6: 1479) متعدی شده با قاعده با تکواژ «آند» از مصدر سوختن... زبانش بسوخت. (5: 1289) لازم. گوساله سوخته شد (1: 75) مجهول نکتۀ قابل توجّه در متن این است که کاربرد متفاوت فعل مجهول و معلوم و لازم و متعدّی به جای یکدیگر گاه در یک عبارت و بند دیده میشود: آن زن را گفتند که: ازین دین ترساای برگرد و اگر نه ترا و فرزندانت را بسوزیم. آن زن خواست که از این ترسا ای برگردد، تا آن کودک طفل خردک را نسوزانند. پس آن پسرک طفل یک ساله با مادر به آواز آمد و گفت: یا مادر تو از این ترساای برمگرد، و بهل تا مرا بسوزانند. پس این زن خاموش بود. تا آن کودک را بسوختند. (7: 2006) الف ـ 5 ـ در موارد نادر، مصادر جعلی به صورت سببی، متعدّی شدهاند: آگاهنیدن (= آگاهانیدن) (4، 1086) الف ـ 6 ـ کاربرد الف دعایی و الف متعدّی ساز در یک فعل: مَه فریباناد (6: 1488) الف ـ 7 ـ کاربرد فعل گذرا با حذف الف: هراسنیدن (3: 589) الف ـ 8 ـ در موارد نادر یک فعل به صورت انید یا با حذف الف (هر دو حالت) دیده میشود: خوابانیدن (3: 778)، خوابنیدن (5: 1367) الف ـ 9ـ کاربرد «آختن» به جای «اندن»: در مورد مصدر نشستن در ترجمه تفسیر طبری به جای اند یا انید، آختن به کاربرده شده است که این استعمال در مورد هیچ فعل دیگری دیده نشد: نشاختن (4: 832) الف ـ 10 ـ کاربرد الف دعا و الف گذرا با حذف شناسه «د»: پس بیرون مگردانا (3: 607) موارد یادشده در ردیف5 الی 10 بوضوح و روشنی حکایت از کهنگی متن ترجمه تفسیر طبری دارد. ب: پیشوند در افعال از ویژگیهای بارز فعل در تفسیر طبری، کاربرد فراوان افعال پیشوندی و انواع پیشوندها میباشد. خانلری در تقسیمبندی خود افعالی که از پیشوند + ریشۀ فعل ساخته شدهاند را پیشوندی نامیده است که در تقسیمبندی بعضی از دستورنویسان این ساخت فعلی مرکب نامیده میشود4 پیشوندهای به کار رفته در نثر ترجمه تفسیر طبری و نمونههایی از آن به شرح ذیل میباشد: فرو، بر، در، اندر، باز، فراز، فرا، بـ ، فرود، وا. این آفتاب و ماه تاب که به یک جا فرو روند (1912:7) نیز: فرو آمدن (835:4)-فرو شدن (17:1)-بر ایستاندن (768:3) -برگرفتن (1188:5)- درخواستن (1549:6) -درآمدن (277:1)- اندر گرفتن (975:4)-اندر آمدن (1005:4)- باز آمدن (834:4)-بازخواندن (1505:6)-فراز آمدن (945:4)-فراز رفتن (1004:4)-فرابافتن (1028:4)-فرا گرفتن (228:1)-فرود آوردن (825:4)- وایستیدن (260:1)- وا کردن(1071:4)- فاگرفتن (4: 1040)-ورانگیختن(999:4)
نکاتی در مورد افعال پیشوندی ب-1- در میان نمونههای بالا «فا» و «ور» در تاریخ زبان خانلری ذکر نشده است و شاید نمونۀ آن مختص تفسیر طبری باشد. ب-2-کاربرد فراوان حرف «بـ» به صورت زاید (تأکید/زینت) بدون تغییر در معنای فعل: در مورد این «باء» بهار معتقد است:« هرچند در آن را صاحبان فرهنگ «باء زینت» نامیدهاند، و بعضی از فضلا آن را «باء زائده» نام دادهاند و ما آن را باء تأکید دانیم؛ زیرا هیچ حرفی یا ابزاری در زبان نیست که محض زینت یا به زیادتی استعمال شود» (بهار، 1373، ج1: 333) نتیجه اینکه استعمال این «باء» در هر شکل عامل تغییر در معنی نیست. استعمال این «باء» در ترجمه تفسیر طبری با بسامد بالایی دیده میشود: پس چون کاروان برسید (1811:7) و نیز: بفرستاد (729:3)- بسوخت (1094:5)-بکرد (1089:5)-بگفتند (1381:5)-بداده است (1355:5)-میبرفت (1353:5)-بشنید، بمردند (279:1)-بزادی ،بکشتندی (1194:5)-بگفته آمده است (1331:5)-بکشته بود (1331:5)-بساخت (1090:5)-بشنوایید (71:1)-بیاموخت (107:1) ب-3- در بعضی موارد میتوان حرف «بـ» را عامل در تغییر معنی دانست و در این صورت فعل را پیشوندی به حساب آورد: از دنبالۀ ایشان بشویم و دمار از ایشان برآوریم (530:2) (برویم) و این جمله گناه سامری بود که آن گوساله بکرد (72:1) (ساخت) پس ابوجهل هدیهها و تحفهها بسیار بساخت (1107:5) (آماده کرد) چون بخوانندشان سوی خدای عزّوجلّ ... (1120:5) (دعوت کنند) ملایکتان را بفرمود تا مرو را بخوانند (976:4) (دستور داد) پس ایشان هر یکی خانهای بپرداختند (1150:5) (تهیه کردند) ... و بدارد آنچه خواهد (815:3) (استوار گرداند) او نیز همچنان هزار سال بداشت (1476:6) (طول کشید) ب-4-کاربرد پیشوند «وا» به جای «بـاز»: و اگر وا ایستید از کفر پس آن بهتر شما را (579:3) مترس، زود بود که وا گردیم (987:4) ب- 5-کاربرد پیشوند «فا» به جای «بـ»: که زمین بهشت به میراث فاگیرند (1040:4) ب-6-کاربرد پیشوند «بـ» و جزء منفیساز «ن» با هم در موارد معدود: بر هیچکس بنمیآرامید (1601:6) و بیم کن آن کسها را که بنگروند (839:4) موسی شیر، از هیچ دایه بنمیستد (1603:6) ب-7- تغییر معنای افعال با یک مصدر و یک پیشوند: (مورد معدود) در نثر بلعمی به مواردی بر میخوریم که یک مصدر با پیشوند در معانی مختلف به کار رفته است: مثال درمورد مصدر برآمدن: و اکنون مرادم برآمد که مسلمانی آشکارا کنم (حاصل شد) (1447:5)و (1213:5) پس چون روزی چند برآمد (گذشت) (1011:4)و (1183:5) و هول آن همه را جانها ازتن برآمد (خارج شد)(1197:5) و فتوحهای بسیار بر دست وی به دست عمال وی برآمد (انجام شد) 1351:5) مثال در مورد مصدر برگرفتن: میان ابراهیم و ساره حجاب برگرفت و یکدیگر را میدیدند (کنارزد) (489:2) ابراهیم یک جوال برگرفت (برداشت) (490:2) پس ابراهیم ساره و هاجر را برگرفت (برداشت = همراه کرد) (491:2) ب-8- در مواردی به افعالی پیشونددار برمیخوریم که معنای آن فعل بدون پیشوند یا همراه با پیشوند یکسان است که میتوان نوعی از پیشوند زاید در نظر گرفت. این مورد در نثر طبری کاربرد فراوان دارد و جزء ویژگیهای خاصّ این نثر میباشد. ذکر این نکته لازم است که در بعضی موارد برخی از پیشوندها، ماضی ساده را به مضارع نزدیک میکند. فرمانی از خدای در رسیدست (482:2) و مهر ابراهیم به دل آزر پدرش درافتاد (470:2) پس نمرود کسها را برگماشت (469:2) و آن باران باز ایستاد (520:2) و گفت که بعد از وفات من باید که هر چی از من بازماند همه به بیتالمال برید (1388:5) و پسرم عبدالرحمن آب برریزد (1340:5) مگر ایشان در اندیشند که چه فرمودندشان (869:4) همه جواب بازدادند (838:4) و بکشتند و خلق از آن بلا بازرستند (84:1) و هر یکی را که در مییافتند میکشتند (277:1) و طواف آن خانۀ بیتالمعمور کردی و باز به هندوستان بازرفتی (59:1)
ب-9- از نکات دیگر قابل توجّه در مورد افعال پیشوندی، کاربرد پیشوند «در» در متن ترجمۀ تفسیر طبری است. در مورد پیشوند «در» بهار معتقد است: «در زمان سامانیان به هیچ وجه کلمه «در» در نثر نیست و به اشعار منسوب به آن دوره هم اعتماد کامل نمیتوان کرد؛ ولی درکتب نثر قدیمی که میتوان به آنها اعتماد کرد، هر قدر جستجو شد، همه جا «اندر» استعمال شده است و لفظ «در» که مخفّف اندر است، در عهد غزنویان پیدا آمده و یکی از دلایل کهنگی نثر در صورتی که تاریخ نوشتن آن معین نباشد، (به شرط عدم تصرف کاتبان) همین مطلب است» (1373: 1/338). پیدا شدن نمونههایی از پیشوند «در» در متن ترجمه تفسیر طبری (رک. ص 8 مقاله)، نیاز به تحقیق بیشتر در مورد متن ترجمۀ تفسیر طبری و ویژگیهای منحصربهفرد آن را، ضروریتر میکند. لازم به ذکر است، نمونههای یاد شده در تاریخ زبان فارسی خانلری از پیشوند «در» مربوط به سمک عیار است که متن قرن شش و هفت میباشد.
ج: فعل مجهول از ویژگیهای دیگر تفسیر طبری کاربرد فعل مجهول با بسامد بالا و به انواع و شیوههای مختلف است. هر چند به نظر بعضی از محققین، کاربرد فعل مجهول «در آثار فصیح پیشینیان به فراوانی امروز نیست، ... و در مواردی که جمله و مفهوم سخن اقتضای فعل مجهول را دارد، همان معنی را با فعل معلوم ادا میکردهاند» (یوسفی، 1366: 10) امّا در نثر تفسیر طبری شیوۀهای مختلف از فعل مجهول دیده میشود، حتّی تمایل به همکرد «شد» به جای «آمد» که بیشتر در متن قرون بعد دیده می شود، در متن ترجمۀ تفسیر طبری به کرّات دیده میشود. به طور خلاصه، ویژگیهای فعل مجهول و انواع آن در متن ترجمۀ تفسیر طبری به شرح ذیل است: ج-1- عامترین شکل مجهول ساخت صفت مفعولی فعل متعدی + معین فعل شدن است که در تفسیر طبری به کار برده شده است: کشته شدن (654:3)- شکسته شدن (1135:5)-گفته شدن (1115:5) ج-2- علاوه بر فعل شدن، معین آمدن نیز در ساخت مجهول کاربرد دارد: و این ملوکان بودند که خبر ایشان گفته آمد (1158:5) و نیز: گفته آمدن (1109:5)- کشته آمدن (668:3) ج-3-کاربرد صفت مفعولی بدون «ه» به صورت شاذّ و نادر در متن دیده میشود: چنان که گفته آمدست (1818:7) و قصه یزد جرد نیز گفته آمدست (1331:5) و مر ترا بدین کتاب اندر گفته آمد است (850:4) ج-4- از نکات نادر در تفسیر طبری کاربرد پیشوند«بـ» بر سر فعل مجهول با معین «آمدن» است: آن نیز بگفته آید به جایگاه خویش (1198:5) ج-5- همچنین کاربرد فعل مجهول همراه با فاعل به صورت متممّ در متن گاه دیده میشود: آن همه مهتران کفار به دست او کشته شدند ( 193:7) ج-6- نوع دیگری از مجهول که در اصل کاربرد فعل به صورت مسندی است و میتوان آن را «مجهول نما» نامید، در تفسیر طبری دیده میشود، که البته دکتر خانلری آن را جزء افعال مجهول نامیده است (1387،ج 2: 378) مثال: دهقان تافته گشت (764:3) ج-7- مورد دیگر استعمال فعل مجهول، کاربرد صفت مفعولی از مصدر کردن + شد / آمد در مجهول افعال مرکب است ،چنانکه این صورت استعمال، امروزه کاربردی ندارد و دور از فصاحت است. این اقوال یاد کرده شد (439:2) و حرام کرده شد بر شما مادران شما (285:1) آنچه یاد کرده نیامد از این سورتها آن است که ... (9:1) ج-8-گاه نیز تمایل به آوردن فعل معلوم به جای مجهول در ترجمه دیده میشود: چون آسمان بشکافد (=شکافته شود) (7: 2000) که ترجمۀ آیۀ «إذاالسَّماءُ انشقَّت» (84، انشقاق، 1) میباشد: هنگامیکه آسمان شکافته شود.
د: فعل دعایی: از دیگر ویژگیهای نثر ترجمۀ تفسیر طبری کاربرد اشکال مختلف صیغۀ دعایی است که به شرح ذیل میباشد: د-1- فعل دعایی منفی با «مَ»: خدای عزّوجلّ گرسنگی تو به جز خاک سیر مکناد (1356:5) د-2- فعل دعایی منفی با «مَه»: مه گیراد شما را خدا به بازی اندر سوگندان شما (140:1) د-3- فعل دعایی با حذف «د» از شناسه: از پس بیرون مگردانا به مزگت (607:3) د-4- فعل دعایی با «الف» در پایان فعل: که به دروغ داردا (990:4) د-5- فعل دعایی با «الف» دعایی و «الف» گذرا ساز فعل لازم: گفتا خدا ببخشایاد (1340:5)
هـ : افعال لازم یک شخصه در تقسیمبندی افعال خانلری به نوع خاصی از لازم اشاره کرده است که به آن فعل لازم یک شخصه میگویند. شکلهای مختلفی برای این نوع لازم ذکر شده است (176-181). کاربرد افعال لازم یک شخصه در تفسیر طبری کم و نادر است و نمونههای آن به قرار ذیل است: کاربرد ضمیر مفعولی، چسبیده به فعلیار: بروی افتادی و قرارش نبودی (74:1) حذف ضمیر مفعولی: پس پیغامبر (ص) را اوّل بدین سخنان که ابوطالب بگفت خوش شد (1094:5) کاربرد ضمیر مفعولی قبل از فعلیار: به هیچ گونه از قومان خویششان یاد نیامد (1184:5 ) کاربرد ضمیر مفعولی پس از فعل: و گردن بند نیافت و باز یاد آمدش که در آن صحرا رها کرده است (1125:5) و: کاربرد افعال و مصادر متروک و مستعمل: از نشانههای کهنگی هر متن میزان استعمال مصادر متروک و مستعمل، در آن میباشد. در متن ترجمۀ تفسیر طبری این کهنگی به سه شکل کلّی دیده میشود: و -1- وجود مصادری که کاربرد آنها به طور کلّی متروک گردیده است: آماسیدن (6: 1473) اَفژولیدن (3: 590) اَندودن (3: 701) بسودن (7: 1799) تافتن (5: 1229) خاییدن (1: 280) خنبیدن (1: 294)رستن (7: 1905) ستدن (7: 1829) ستردن (3: 815) سگالیدن (7: 1831) شکوهیدن (4: 860) شکیبیدن (3: 766) نوردیدن (4: 1040) نیوشیدن (7: 1908) هلیدن (6: 1716) یارستن (5: 1445) خوشانیدن (6: 1548) جکیدن (7: 1878) چفسیدن (4: 903) اندخشیدن (4: 932) و -2- وجود افعالی که واژگان آنها، هنوز پابرجاست، ولی استعمال فعل در آن معنی به طور کلی از بین رفته است. این گروه از افعال خود به چند دسته تقسیم میشود: و -2 - 1- کاربرد مصادر مرکّب که امروزه فعل ساده جانشین آنها شده است: آزموده کردن (7: 1727) ـــ آزمودن باردادن (5: 1250) ـــ پذیرفتن بازشدن (5: 1721) ـــ رفتن باز کردن (5: 1108) ـــ نوشتن بیم کردن (4: 826) ـــ ترساندن گشاده کردن (7: 2029) ـــ گشادن رنجه داشتن (3: 715) ـــ رنجاندن مصاف دادن (6: 1703) ـــ جنگیدن نام کردن (7: 1737) ـــ نامیدن و -2 - 2-کاربرد افعال ساده که در نثر معیار امروزی، معادل مرکّب آنها به کار میرود: آغازیدن (7: 1828) ـــ آغاز کردن پیماندن (7: 1996) ـــ پیمانه کردن شکیبیدن (3: 766) ـــ شکیبایی کردن غارتیدن (5: 1155) ـــ غارت کردن فریبانیدن (5: 1310) ـــ فریب دادن پرداختن (5: 1150) ـــ خالی کردن و - 2 - 3- کاربرد افعال پیشوندی که امروزه به صورت ساده به کار میروند: درآمدن (7: 1969) ـــ رسیدن برنهادن (5: 1444) ــ گذاشتن و - 2 - 4-کاربرد افعال پیشوندی که امروزه به صورت مرکب به کار میروند: برشدن (6: 1534) ـــ بالا رفتن فرازآمدن (7: 1845) ـــ جلو آمدن گردآمدن (7: 1737) ـــ جمع شدن و - 2 - 5- کاربرد افعال مرکّب و عبارتهای فعلی که کاربرد امروزی آنها با فعلیار و همکردی متفاوت است: آواز دادن (7: 1727) ـــ صدا زدن اتفاق کردن (5: 1449) ـــ همراه شدن حسد بردن (6: 1703) ـــ حسودی کردن در وجود آمدن (7: 1733) ـــ متولّد شدن نماز کردن (7: 1871) ـــ نماز خواندن و - 3- کاربرد مصادری که امروزه، فقط در تلفّظ یک یا چند واج آن تغییر و دگرگونی ایجاد شده است: افتیدن (7: 1971) ابدال در مصوت بلند «الف »به «یا» اوفتادن (7: 1825) ابدال در مصوت کوتاه «ا» به بلند «او» گسیز کردن (5: 1430) ابدال در صامت پذرفتن (4: 846) حذف صامت کاربرد متنوع و گستردۀ افعال را میتوان از چند جنبه بررسی و تحلیل کرد.در نگاه اوّل کاربرد پیشوندهایی چون«وا» و «فا» نشانی از کهنگی متن را به می دهد و در نگاه دوم میتوان نوعی عدم تمایل در به کاربردن افعال مرکّب را در شیوۀ نویسندگی، بعضی از مترجمین متن یافت. چنانکه دیده میشود، بسیاری از افعال پیشوندی در یافته های ما در این مقاله، دارای معادل های مرکّب گویایی در زبان فارسی هستند که نویسندگان میتوانسته اند از آنها در ترجمه بهره جویند. از جملۀ این آنها میتوان از افعال پایین آمدن، غروب کردن، طلب کردن، یاد گرفتن و... در مقابل افعال پیشوندی چون فروآمدن، فرو شدن، درخواستن، فراگرفتن و فاگرفتن نام برد. در مقابل در جاهای دیگری از متن بر اساس یافته های ما در ردیف«و-2-1-»و«و-2-2» دو شیوۀ متضاد در کاربرد فعل از نظر ساختمان دیده میشود. این دو شیوه شامل کاربرد افعال ساده ای است که معادلهای مرکب آنها رساتر و واضح تر از شکل مرکب آن در زبان دیده میشود و در مقابل کاربرد افعال مرکبی که بسادگی نویسنده میتوانسته است با گذرا کردن آنها از به کاربردن این افعال مرکب خودداری کند، آن هم در متنی که با توجّه به نمونههای فراوان افعال گذرا شده با تکواز «ان»، این شیوه به ساختار متن نزدیکی بیشتری داشته است. این کاربرد متضاد را میتوان در دو نمونۀ زیر به وضوح دید: کاربرد فعل مرکّب «رنجه داشتن» به جای رنجاندن و در مقابل کاربرد «پیماندن» به جای پیمانه کردن». این عدم هماهنگی میتواند دلیلی بر تعدّد مترجمین و در عین حال عدم هماهنگی آنها در ترجمۀ متن دانست. این عدم هماهنگی مؤلّفان را نیز میتوان در کاربرد فعل لازم و متعدّی و معلوم و مجهول در مورد بعضی مصادر دید که نمونه های آن در قسمت «الف-4» آورده شد.
نتیجه در بررسی ویژگیهای فعل در ترجمۀ تفسیر طبری، در شش محور متعدّی، پیشوند در افعال، مجهول، صیغۀ دعایی، لازم یک شخصه و استعمال افعال مستعمل و متروک، یافتههای نگارنده به قرار ذیل است: 1- تمایل بیش از حدّ مؤلّفان در به کاربردن فعل متعدّی با قاعده (سببی). 2- تمایل به کاربرد «آنید» به جای «آند» در متعدّی نمودن افعال به شیوه سببی. 3- تبدیل دوبارۀ افعال متعدّی به متعدّی سببی بدون تغییر در ساختمان جمله و معنی فعل در اثربخشی. 4- عدم هماهنگی مؤلّفان در کاربرد یکسان فعل لازم و متعدّی و معلوم و مجهول در مورد بعضی مصادر. 5- تبدیل مصادر جعلی به صورت متعدّی سببی. 6- کاربرد الف دعایی و متعدّی ساز در یک فعل. 7- کاربرد فعل متعدّی سببی با حذف الف. 8- در موارد نادر، یک مصدر با الف متعدّی ساز و بدون الف، متعدّی شده است. 9- استفاده از تکواژ «آختن» به جای «اندن» جهت متعدّی کردن مصدر نشستن. 10- کاربرد الف متعدی ساز و الف دعایی و حذف شناسۀ فعل. 11- استعمال دو نمونه پیشوند نادر «فا» و «ور»، علاوه بر تمام پیشوندهای رایج ذکر شده در تحقیق جامع مرحوم خانلری در تاریخ زبان فارسی، در افعال پیشوندی. 12- کاربرد «باء» به صورت زاید با بسامد بالا و «باء» عامل در تغییر معنی به عنوان پیشوند. 13- به کار رفتن «بـ» پیشوند و «نـ» منفی ساز در کنار هم. 14- در موارد معدود، کاربرد فعل پیشوندی در معانی متعدّد. 15- استفاده از پیشوند «در» در این متن، بر خلاف نظر مرحوم بهار که معتقد است در زمان سامانیان به هیچ وجه کلمه «در» در نثر وجود نداشته است. 16- کاربرد فراوان و تمایل نویسندگان به استعمال افعال مجهول. تمایز فوق با کاربرد انواع و شیوههای گوناگون فعل مجهول در این ترجمۀ قرآنی، ویژگی مجزّایی به این متن داده است. این کاربردها به قرار ذیل است: الف: صفات مفعولی + معین شدن: کشته شد ب: صفت مفعولی + معین آمدن: گفته آمد ج: در مواردی که ساختمان فعل معلوم به صورت صفت مفعولی بوده است (ماضی نقلی)، در ساختمان مجهول فعل، فعل کمکی مجهول بدون «ه» به کار رفته است: گفته آمده است د: کاربرد پیشوند «بـ» بر سر فعل مجهول با آمدن. هـ: کاربرد فعل مجهول همراه با فاعل به صورت متممی که امروزه این شیوۀ استعمال، دور از فصاحت میباشد. و: استعمال صفت مفعولی از مصدر کردن+شدن در مجهول افعال مرکب. ز: تمایل به کاربرد فعل معلوم در ترجمۀ آیاتی که فعلدر متن آیه، به شکل مجهول بوده است. 17- در مورد صیغه دعایی ویژگیهای خاص این ترجمه به قرار ذیل است: الف: فعل دعایی منفی با «مَ». ب: فعل دعایی منفی با «مَه». ج: فعل دعایی منفی با حذف شناسه. د: فعل دعایی با آوردن «الف» در پایان فعل. هـ: فعل دعایی با«الف گذراساز و«الف»دعایی. 18- استعمال انواع فعل لازم یک شخصه با توجّه به کاربرد ضمیر مفعولی. 19- در مورد استعمال افعال متروک، ویژگیهای این نثر به قرار ذیل است: الف : کاربرد مصادری که امروزه به کلی متروک شدهاند. ب: کاربرد مصادر مرکب که در نثر امروزی فعل ساده جانشین آنها شده است. ج: کاربرد افعال سادهای که در نثر امروزی معادل مرکب آنها به کار میرود. د: به کار بردن افعال پیشوندی که امروزه به صورت ساده به کار میروند. هـ: کاربرد فعل پیشوندی که معادل امروزی آن مرکب است. و: کاربرد افعال مرکب و عبارت فعلی که امروزه در فعلیار یا همکرد یا هردوی آنها تغییر ایجاده شده است. ز: استعمال فعل سادهای که امروزه معادل مرکب دارد. ح: کاربرد شکل کهنۀ افعال با تفاوت در واج به صورت حذف یا ابدال.
پینوشتها 1- ر.ک مقدمۀ ترجمۀ تفسیر طبری، (1339)، تهران: توس، ص 4 و 5. 2- در تاریخ ادبیات ایران (رضازاده شفق، 1321: 53) آمده است: «از نوشتههای فارسی منثور عصر سامانی، ترجمۀ تفسیر طبری است که به امر منصور بننوح توسّط نخبهای از علمای ماوراءالنّهر به عمل آمده» 3- در تاریخ ادبیات صفا به نقل از مقدّمۀ تفسیر طبری میخوانیم: «این کتاب تفسیر بزرگ است از روایت محمدبنجریرالطبری ... و بیاوردند سوی امیرسیدمظفرابوصالحمنصوربننوحبننصربناحمدبناسماعیل ... و چنان خواست که مرین را ترجمه کنند» (ر.ک تاریخ ادبیات در ایران، 1371، ج1: 619 و 620) 4- در دستور زبان فارسی احمدی گیوی ـ انوری در مبحث ساختمان افعال، افعال به ساده، پیشوندی، مرکب، پیشوندی مرکب، عبارت فعلی و لازم یک شخصه تقسیم شدهاند (1371: 28). همچنین مهدی مشکوةالدینی افعال را از نظر ساختمان به 3 دسته ساده، پیشونددار و مرکب تقسیم میکند (158:1374)، نادر وزینپور نیز افعال را از نظر ساختمان به 3 دسته ساده، پیشاوندی و مرکب تقسیم میکند (23:1369)، خیامپور معتقد است: «فعل مرکب فعلی است مشتمل از فعلی بسیط با یک پیشاوند یا از یک اسم با فعلی در حکم پساوند. به عبارتی دیگر متشکّل از دو لفظ دارای یک مفهوم، مثال برای قسم اول: در رفت، باز رفت، فرو رفت. مثال برای قسم دوم: طلب کرد، جنگ کرد، رنگ کرد، بو کرد (ر.ک دستور زبان فارسی، 69:1373). فرشیدورد نیز افعال را به دو ساخت بسیط و غیر بسیط تقسیم میکند و البته در تقسیمبندی افعال غیر بسیط آنها را به دو دسته پیشوندی و مرکب مجزّا میکند (413:1384). شریعت نیز به دو ساخت ساده و مرکب معتقد است که البته نامبرده نیز در مبحث مرکب به سه دستهبندی دوجزئی و سه جزئی و یا بیش از سه جزئی معتقد است (1370 : 96-98). دستهبندیهای این مقاله براساس الگوی خانلری از ساختمان فعل است.
| ||
مراجع | ||
کتابها 1- ابوالقاسمی، محسن. (1373). مادههای فعلهای فارسی دری، تهران: انتشارات ققنوس. 2- ـــــــــــــ . (1375). دستور تاریخی زبان فارسی، تهران: انتشارات سمت. 3- احمدیگیوی، حسن، انوری، حسن. (1371). دستور زبان فارسی، ج1. تهران: انتشارات فاطمی. 4- بهار، محمدتقی. (1373). سبکشناسی، ج1، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ ششم. 5- ــــــــــــــ . (1376). سبکشناسی (تاریخ تطّور نثر فارسی)، ج1.تهران: انتشارات مجید. چاپ نهم. 6- ترجمۀ تفسیر طبری. (1339). ج 1 الی 7 .تهران: انتشارات توس، چاپ دوم. 7- خانلری، پرویز. (1387). تاریخ زبان فارسی، ج2 و3، تهران: انتشارات نشر نو، چاپ هفتم. 8- خلیلی، کامیاب. (1371). فرهنگ مشتقات مصادر فارسی، ج1، تهران: مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی. 9- خیامپور، ع. (1373). دستور زبان فارسی، تهران: انتشارات کتابفروشی تهران، چاپ نهم. 10- رضازاده شفق، صادق. (1321). تاریخ ادبیات ایران، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ. 11- شریعت، محمدجواد. (1364). دستور زبان فارسی، تهران: انتشارات اساطیر. 12- شمیسا، سیروس. (1372). کلیات سبکشناسی، تهران: انتشارات فردوس، چاپ اول. 13- ــــــــــــــ . (1377). سبکشناسی نثر، تهران: انتشارات میترا، چاپ دوم. 14- صفا، ذبیحاللّه. (1371). تاریخ ادبیات ایران، ج 1. تهران: انتشارات فردوس، چاپ دوازدهم. 15- فرشیدورد، خسرو. (1382). دستور مفصّل امروز، تهران: انتشارات سخن. 16- مشکوةالدینی، مهدی. (1374). دستور زبان فارسی بر پایۀ نظریۀ گشتاری، مشهد: انتشارات دانشگاه مشهد، چاپ چهارم. 17- وزینپور، نادر. (1369). دستور زبان فارسی آموزشی، تهران: انتشارات معین، چاپ اول.
مقالات 1- باطنی، محمدرضا. (1354). «استعمال باید در فارسی امروز»، (مسائل زبانشناسی نوین)، ده مقاله، تهران: آگاه، ص 195-198. 2- ـــــــــــــــــ . (1372). در استفاده از اشتقاق در واژهسازی علمی»، مجموعه مقالات سمینار زبان فارسی و زبان اعلم، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ص 229. 3- حقشناس، محمدعلی. (1383). «ساختار هستۀ گروه فعلی در زبان فارسی معیار»، نشریۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی باهنر کرمان: شماره 15، ص 169. 4- صادقی: علی اشرف. (1349). «دربارۀ فعلهای جعلی در زبان فارسی»، مجموعه مقالات سمینار زبان فارسی و زبان علم، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ص 238. 5- محمودی بختیاری، بهروز. (1387). «ساخت واژۀ افعال شاید و باید در زبان فارسی»، دستور، ش 4، ص 152-169. 6- مدبّری، محمود. (زمستان1381). «ترجمهای قدیم از قرآن کریم»، نشریۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، دورۀ جدید، ش12(پیاپی9). 7- مهرآوران، محمود. (پاییز 1388). «بررسی عبارت فعلی در دستور زبان فارسی»، فنون ادبی اصفهان، سال اول، شماره یک، ص 127- 144. 8- یوسفی، غلامحسین. (1366). «فعل معلوم به جای فعل مجهول»، نشر دانش، ش 43، ص 10-15. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,565 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,774 |