تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,654 |
تعداد مقالات | 13,534 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,047,911 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,216,251 |
تحلیل ساختاری اشعار خاقانی شروانی و مسیح کاشانی با رویکردی به تأثیر اوضاع اجتماعی بر موسیقی شعر | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فنون ادبی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 3، دوره 4، شماره 2، آبان 1391، صفحه 1-18 اصل مقاله (241.64 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ناصرالدین شاه حسینی1؛ محمد علی شریفیان* 2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استاد گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه علوم و تحقیقات | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیروان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عوامل اجتماعی، محیط طبیعی و عوامل فیزیولوژیک (جسمانی) بر موسیقی بیرونی و کناری اشعار مؤثرند. در این مقاله، تأثیر این عوامل بر موسیقی بیرونی و کناری اشعار خاقانی شروانی و مسیح کاشانی بررسی و تجزیه و تحلیل شده است. ابتدا اوزان اشعار این دو شاعر که از دو دوره کاملاً متفاوت انتخاب شدهاند؛ استخراج و براساس نظر علمای عروض و قافیه، طبقه بندی و بر پایه نظرات جامعه شناسان ادبیات، اوزان و بحور اشعار دو شاعر تجزیه و تحلیل شدهاند. نتیجه بدست آمده نشان میدهد، بیش از پنجاه درصد اشعار خاقانی در اوزان کوتاه و بیش از شصت درصد اشعار مسیح در اوزان متوسط ثقیل سروده شدهاند که تأثیر عوامل اجتماعی را بر اوزان اشعار این دو شاعر نشان میدهد. تأثیر عوامل اجتماعی بر موسیقی شعر به اندازهای است که بر تأثیر عوامل فیزیولوژیک بر موسیقی شعر اثر میگذارد. در این تحقیق با بررسی شعر مسیح کاشانی در دو فضای اجتماعی مختلف، مشخص شد که کاربرد اوزان کوتاه و بلند ثقیل با تغییر محیط زندگی رشد 12درصدی داشته است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
موسیقی شعر؛ وزن؛ بحر؛ قافیه؛ ردیف؛ عوامل اجتماعی؛ عوامل فیزیولوژیک؛ مسیح کاشانی؛ خاقانی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه انسان موجودی هنر آفرین است و هیچ اثر هنری و خلّاقانه خلق نمیشود، مگر در واکنشی که انسان آفریننده در مقابل کنش اجتماعی محیط زندگی خود، از خود نشان میدهد. روژه باستید معتقد است که محیط اجتماعی و فکری در خلق اثر هنری بسیار مؤثّر است و هر اثر هنری دو سرچشمه دارد، یکی محیط اجتماعی و ویژگیهای آن و دیگری آفرینندة اثر و سبک خاص او در واکنش نسبت به محیط زندگی (باستید،1374: 20و21). بنابراین میان آفرینش هنری و واقعیّت بیرونی رابطه وجود دارد و این رابطه به اندازهای تنگاتنگ است که با تغییر و تحول اجتماعی، تحوّل پیدا میکند. همة تحولات اجتماعی بر آثار هنری مؤثرند چه تحول در نتیجه جنگ یا کشورگشایی باشد یا تحوّل سیاسی یا اقتصادی و ... همه بر ساختار و محتوای هنر و ادبیات تأثیر میگذارند (دووینیو،1379: 117و باستید،1374: 190). البته بعضی از تحولات اجتماعی نسبت به بعضی دیگر، بر آثار هنری، اثری عمیقتر، پایدارتر و گستردهتر میگذارند. بسیاری از نظریه پردازانِ جامعه شناسی نظیر لوکاچ، گلدمن و آدورنو معتقدند که «هنر تحت تأثیر ساختار وجودی جامعهای است که در آن پای به عرصه میگذارد به عبارت دیگر شرایط وجودی، نقش تعیین کننده در چگونگی ظهور هنر دارند» (راودراد،1382،ص161). حال که در تأثیر محیط اعم از طبیعت، سیاست، باورها و مذهب و اقتصاد و... بر هنر و ادبیات جای تردید و شک نیست؛ آیا اوضاع سیاسی و اجتماعی بر موسیقی به طور اعم و بر موسیقی شعر به طور اخص نیز تأثیر گذار است؟ بهار میگوید: «شعب بی انتهای موسیقی که قسمتی از اسامی آنها در میان ما متداول است، بکلّی پس از فتنة مغول از بین رفته و فقط بعضی دستگاهها و مخصوصاً دستگاه حزن انگیز شور و شعبات آن باقی مانده ...» (بهار،1371،ج2: 398). بنابراین، موسیقی تحت تأثیر عوامل جغرافیایی، سیاسی، اجتماعی و نژادی قرار گرفته در طول حیات خود دگرگونی میپذیرد. البته باید براساس یک تحقیق درست علمی به چنین نتیجهای رسید. در این راستا عناصری تحقیقی انجام داده است که ما را در این پژوهش یاریگراست. او در بررسی موسیقی عشایری مینویسد: «موسیقی عشایری بنا بر کیفیات جغرافیایی و شرایط قومی و عوامل اجتماعی و... شکل و مختصات مختلف دارد» (عناصری،1380،ص73). اگر نظر بهار و عناصری را بپذیریم که البته این پژوهش نیز به نوعی استنباط آنها را تأیید میکند، قابل تعمیم به شعر نیز می شود؛ زیرا اساس شعر بر موسیقی و آهنگ است و موسیقی شعر، مهمترین ویژگی شعر است که ابتدا خواننده را به خود جذب میکند. نیما یوشیج میگوید: «در عالم طبیعت هیچ چیزی بی ریتم نیست حتی به هم خوردگی هم ریتم دارد و میرود که ریتم دیگر بگیرد. پس هر ریتمی، ریتمی ایجاد میکند. در شعر، ما این را به وزن تعبیر میکنیم، یکی از هنرهای سرایندۀ شعر، نمودن وزن است شعر بی وزن و قافیه، به مثابۀ انسانیست که پوشش و آرایش ندارد در ضمنِ وزنِ کلی هر شکلی، اجزای آن شکل هم به نظر من ریتم خاص خود را میطلبند» (نیما یوشیج،۱۳۶۸:۴۳۴). شاعر با رعایت توازن و تناسب بین اجزای سازندة شعر، وزن را میسازد و وزن، ایجاد موسیقی میکند. درباره تأثیر وزن، دیدگاههای متفاوت و گوناگونی بیان شده است. خواجه نصیر الدین طوسی دربارة وزن گفته است: «وزن هیأتی است تابع نظام ترتیب حرکات و سکنات و تناسب آن در عدد و مقدار که نفس از ادراک آن هیأت، لذّتی مخصوص یابد که آن را در این موضع ذوق خوانند و موضوع آن حرکات و سکنات اگر حروف باشد آن را شعر خوانند و الا آن را ایقاع خوانند» (نصیر الدین طوسی،۱۳۶۹:۲۲). بعضی از شعرشناسان براین باورند که «پس از عاطفه که رکن معنوی شعر است، مهمترین عامل و مؤثرترین نیروها از آن وزن است، چرا که تخیل یا تهییج عواطف بدون وزن کمتر اتفاق میافتد» (شفیعی کدکنی،۱۳۷۳:۴۷). وزن و بطور کلّی زبانِ موزون از خصلتی جادویی برخوردار است که باعث تهیّیج عواطف و احساسات میشود. انسانها در حرکات جسمانی خویش مثل رقص و حتی کار و فعالیتهای روزانه خویش از موسیقی بهره میبرند، در حرکت و آواز مردان و زنان روستایی هنگام کار، در فراز و فرود آوردن پتک آهنگران و در ضرب آهنگ چکش زرکوبان در همه و همه نوعی توازن و تناسب وجود دارد. اسپنسر معتقد است که «وزن، گذشته از آن که تقلید آهنگ شوق و هیجان است، وسیلهای برای صرفه جویی در توجه ذهن به شمار میرود و لذّتی که از آن حاصل میشود، نتیجة آن است که چون کلمات بر طبق ضرب و وزنی معهود و آشنا باهم تلفیق شود، ذهن، آنها را آسانتر ادراک میکند و از کوششی که باید برای حفظ و ضبط مجموعهای از کلمات به کار ببرد تا روابط آنها را با یکدیگر و سپس معنی کلام را دریابد، کاسته میشود» (خانلری،۱۳۷۳:۱۵). به نظر میرسد از این زاویه به وزن نگریستن جامع نیست؛ درست است که وزن از کوشش و تلاش ذهنی برای حفظ و ضبط چیزی میکاهد، ولی این تنها نقش و کارکرد وزن نیست؛ وزن، لذّت موسیقایی میدهد، ضربهها و جنبشها را منظم میکند و «به کلمات خاص هر شعر تاکید می بخشد» (شفیعی کدکنی،49:1373). با این همه دیوید دیچز معتقد است که «وزن هیچ فایدة خاصی جز نوعی تنسیق لفظی ندارد و مظهر روشی ویرانگر است. نظیر ارّهای که به منظور تبدیل همه درختان به الوارهایی با حجم و بُعد متساوی به کار میرود» (دیچز،۱۳۶۶:۲۳۵). علمای علم عروض و خبرگان شعر در شرق وزن را از «فصول ذاتی شعر» میدانند (نصیرالدین طوسی،22:1369 ). حال باید به این مسأله پرداخت که چه علل و عواملی در گزینش وزن و موسیقی دخیلند؟ با نگاهی گذرا به تاریخ ادبی کهنسال فارسی، هر دو شکل آن را میتوان مشاهده کرد؛ زمانی که شاعری سبک و شعر شاعر دیگری را میپسندد و به اقتفای آن میرود. در این صورت، شاعر آگاهانه، وزن شعری را انتخاب کرده الفاظ را در آن قالب وزنی میریزد که معمولاً در چنین شرایطی، شعرِ نابی خلق نمیشود. عدهای معتقدند که شاعر، وزن را انتخاب نمیکند، بلکه وزن را از نفس موضوع الهام میگیرد. زمانی که موضوعی به خاطر شاعر میگذرد (که البته باید پرسید موضوع از کجا به ذهن شاعر الهام میشود؟ جز اجتماعی که در آن می زید؟) وزن همراه آن است. گوته میگوید: «وزن همان طور که هست به طور نا خودآگاه از حالت شاعر مایه میگیرد، اگر شاعر در حال سرودن شعر، دربارۀ وزن بیندیشد، دیوانگی است و هیچ اثر ارجمندی خلق نخواهد کرد» (شفیعی کدکنی،۱۳۷۳:۵۰). «شاعران واقعی هرگز بر مبنای وزن از قبل تعیین شده شعر نمیگویند» (وحیدیان کامیار،1376: 97). بعضی از صاحب نظران بر تأثیر حالات و روحیات شاعر؛ یعنی بر عوامل فیزیولوژیک (جسمانی) تأکید میکنند و بعضی بر موضوع اشعار. امّا آیا میتوان عوامل اجتماعی را نادیده گرفت؟ با توجه به بررسی انجام شده به نظر میرسد که نه تنها نمیتوان نادیده گرفت که باید تأثیر آن را بر وزن و موسیقی شعر، از هر عامل دیگری مؤثّرتر دانست. حال بر اساس چنین نظریهای میتوان ادعا کرد که با بررسی و تجزیه و تحلیل اوزان و موسیقی اشعار یک شاعر به روحیات و شخصیت او میتوان پی برد. زیرا هم عوامل فیزیولوژیک (جسمانی) در خلق اثر مؤثّرند هم عوامل اجتماعی. اگر چه باستید عوامل اجتماعی را مهمتر و مؤثّرتر از عوامل فیزیولوژیک میداند. حال که شخصیت و روحیات شاعر تحت تأثیر عوامل اجتماعی و محیط زندگی اوست و با تغییر این عوامل، روحیات و ذوق و سلیقۀ هنرمند و به تبع آنها، اثر هنری او هم بتدریج تغییر میکند. با توجه به این مقدمه، این فرضیه قوّت میگیرد که موسیقی اشعار بیشتر تحت تأثیر عوامل اجتماعی و محیطی هستند تا عوامل جسمانی (فیزیولوژیک). برای اثبات یا رد این فرضیه لازم بود دو شاعر از دو دوره و فضای اجتماعی مختلف با دارا بودن وجوه اشتراک، انتخاب می شدند و برای این که بتوان به این سؤال که عوامل اجتماعی و محیطی بر موسیقی شعر تأثیر بیشتری دارند یا عوامل فیزیولوژیک؟ می بایست شاعری انتخاب میشد که خود، دو محیط و فضای اجتماعی متفاوت را تجربه کرده باشد. برای دست یافتن به این مقصود، افضل الدین بدیل بن علی نجار خاقانی شروانی و حکیم رکن الدین مسعود مسیح کاشانی1 انتخاب شدند. دلیل این که حکیم رکنا، شاعر توانای قرن یازدهم (م1066) برای بررسی انتخاب شد این بود که وی از خاقانی شروانی تقلید کرده و هم دو محیط اجتماعی، طبیعی و سیاسی مختلف یعنی ایران و هند را درک کرده است. روش انجام تحقیق به این صورت است که ابتدا اشعار این دو شاعر از نظر موسیقی بیرونی و موسیقی کناری بررسی و سپس با توجه به اتمسفر محیط زندگی آنها، مقایسه و تحلیل میشود؛ و در مرحلة بعد اشعار مدحی مسیح کاشانی که در دو فضای اجتماعی، سیاسی و طبیعی مختلف سروده شدهاند از این دیدگاه تحلیل میشوند.
بررسی موسیقی بیرونی اشعار مسیح کاشانی و خاقانی شروانی وزن غزلیات برای تجزیه و تحلیل وزن غزلیات خاقانی، اوزان 339 غزل تعیین گردید که پرکاربردترین وزن در غزلیات او، مفعول مفاعلن فعولن (مفاعیل)، بحر هزج اخرب مقبوض محذوف (مقصور) و کم کاربردترین مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن، بحر مجتث مثمن مخبون است. در تجزیه و تحلیل وزن غزلیات مسیح کاشانی، وزن425 غزل او تعیین گردید که پر کاربردترین وزن در غزلیاتش، فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن، بحر رمل مثمن محذوف یا مقصور و کم کاربردترین فعولن فعولن فعولن فعل بحر متقارب مثمن محذوف است.
جدول بسامدی کاربرد اوزان و بحور مختلف در غزلیات (خاقانی و مسیح کاشانی)
خاقانی در غزلیات خود 109 بار از اوزان کوتاه که ضربی و تند و پُرحرکتند، استفاده کرده است برخلاف او، مسیح کاشانی 183بار از اوزان متوسط ثقیل که آهنگی متین، سنگین و غم انگیز دارند بهره برده است. خانلری در بررسی برخی از دیوان شعرا از قرن ششم تا سیزدهم در مورد استعمال دو وزن «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن »و «مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن» به این نتیجه رسیده است که بحر رمل مثمن محذوف در نیمة اول قرن ششم استعمال بیشتری داشته است و در نیمة همان قرن به خاطر توجه شعرا به اوزان کوتاه کمتر مورد توجه قرار گرفته و باز در قرن هفتم و هشتم مجدداً مورد توجه قرار گرفته است. ایشان معتقد است که تا نیمههای قرن هشتم اوزان مورد استعمال، ضربی تر و سرورآورترند و از آن به بعد به دلیل مشکلات و نابسامانیهای اجتماعی که در اثر حمله بنیان کن مغول بتدریج به وجود آمد وزن های متوسط ثقیل خصوصاً بحر رمل مثمن محذوف چون از آهنگی سنگین و متین برخوردار است و در موسیقی آن حزن و اندوهی نهفته است، رواج بیشتری مییابد و در مقابل اوزان بلند ثقیل مثل بحر رمل و رجز مثمن سالم به علت ضربآهنگ، نشاط و هیجانی که در آن نهفته است از رواج کمتری برخوردار است (خانلری،1373:۲۰۲). لازم به ذکر است که ملک الشعرای بهار به تأثیر حملة مغول بر دستگاههای موسیقی اشاره کرده و گفته است: حملة مغول سبب شده است بعضی از دستگاههای موسیقی که شاد بودهاند، از بین بروند و دستگاههای حزن انگیز باقی بمانند و «اگر کسی مسبوق به موسیقی ایران نبوده آواز ساز و زمزمه خواننده را بشنود خیال میکند آنها عزایی دارند و نوحه میخوانند» (بهار،1371 :2/398). این تحقیق نیز نشان میدهد که خاقانی شاعر بلند آوازه قرن ششم بیشتر گرایش به کاربرد اوزان کوتاه داشته است چون بیش از یک سوم غزلیات او در این اوزان سروده شدهاند در حالی که مسیح کاشانی به کاربرد اوزان متوسط ثقیل بیشتر تمایل دارد و نزدیک به 43 درصد غزلیاتش در این اوزان سروده شدهاند و البته اگر اوزان متوسط خفیف را به آن اضافه کنیم بیش از 61 درصد اوزان را به خود اختصاص میدهند. وزن قصاید در بررسی و مقایسه وزن قصاید خاقانی و مسیح، وزن 132 قصیده خاقانی و 114 قصیده مسیح تعیین گردید که جدول زیر کاربرد انواع آن را نشان میدهد:
جدول بسامدی کاربرد اوزان و بحور مختلف در قصاید خاقانی و مسیح کاشانی
جدول فوق نشان میدهد که پرکاربردترین بحر در قصاید خاقانی بحر رمل2 و کم کاربردترین بحر سریع است و از اوزان، وزن مفعول فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن (فاعلان) بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف یا مقصور با 28بار و وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (فاعلان) بحر رمل مثمن محذوف (مقصور) با 17 بار، بیشترین کاربرد را دارد که از اوزان متوسط ثقیل محسوب میشود. مسیح کاشانی نیز در قصاید از بحر رمل بیشترین و از بحر متقارب کمترین استفاده را برده است. از میان اوزان عروضی، وزن مفعول فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن (فاعلان) بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف یا مقصور با 22 بار و وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (فاعلان) بحر رمل مثمن محذوف (مقصور) با19 بار بیشترین کاربرد را دارد. با نگاه اجمالی به این مطلب، متوجه شباهت زیاد این دو شاعر میشویم. البته علت شباهتِ ظاهری آنها را باید در تأثیرِ نفوذِ کلام خاقانی و تبعیت و تأثیر پذیری مسیح کاشانی ازو دانست. مسیح گاه علاوه بر وزن، قافیه و ردیف شعرش را از خاقانی، وام گرفته است. خاقانی:
(ص243) مسیح:
(دیوان، بیت2638) خاقانی:
(ص209) مسیح:
(دیوان، بیت1981)
مسیح کاشانی با وجود بهرههای فراوانی که از اشعار خاقانی برده است در مقام مفاخره سروده است:
و گاه تفاخر را به حدی رسانیده که خود را نه تنها صاحب سبک میداند که دیگران را مقلّد خویش معرفی میکند:
حال اگر اوزان قصاید خاقانی و مسیح با توجه به طبقه بندی خانلری (طبقه بندی اوزان به متوسط ثقیل، خفیف و...) بررسی شود نتیجهای بر خلاف ظاهر آن بدست میآید؛ کاربرد اوزان متوسط ثقیل و خفیف (با 45درصد کاربرد) در قصاید خاقانی اگرچه نسبت به غزلیات بیشتر است و نشان میدهد که لحن خاقانی و روحیه او در قصاید اندوهناکتر و حزینتر از غزلیات است؛ امّا نسبت به اوزان کوتاه و متناوب و بلند ثقیل (با55درصد) کاربردش کمتر است. صبور نیز به تمایل خاقانی و دیگر شعرای آذربایجان به کاربرد اوزان بلند ثقیل و متناوب اشاره کرده است (صبور،1370: 402). این نسبت در قصاید مسیح کاشانی معکوس است. مسیح در قصاید مانند غزلیات از اوزان متوسط ثقیل و خفیف حدود 72بار که 63درصد کاربرد را به خود اختصاص میدهد، استفاده کرده است و از اوزان کوتاه، متناوب و بلند ثقیل کمتر از 26 بار یعنی 80/22 درصد استفاده کرده است. وزن مقطعات از214 قطعه در دیوان خاقانی، 63 قطعه در بحر خفیف و 46 قطعه در بحر مضارع و از هشتاد و چهار قطعه موجود در دیوان اول مسیح،۲۴ قطعه در بحر رمل و ۱۹ قطعه در بحر مضارع و بقیّه در سه بحر خفیف، مجتث و هزج سروده شدهاند. به جدول زیر توجه کنید:
جدول بسامدی کاربرد اوزان و بحور مختلف در مقطعات
جدول فوق نشان میدهد که خاقانی از اوزان کوتاه 118بار استفاده کرده است و14/55درصد مقطعات او در این اوزان سروده شدهاند و از اوزان متوسط ثقیل و خفیف 80بار استفاده کرده که 38/37درصد مقطعات را در بر میگیرد؛ این در حالی است که مسیح کاشانی از اوزان متوسطِ ثقیل و خفیف بیشتر استفاده کرده است و حدود 52بار یعنی 90/61درصد مقطعات او دارای این اوزان هستند. اعداد و ارقام به این معنی است که خاقانی از اوزان ضربی و سرورآور بیشتر استفاده کرده است و مسیح برخلاف او، اوزان ِسنگین، متین و دارای آهنگ حزین و غم انگیز را بیشتر بکار برده است. نمودار زیر کاربرد بحور مختلف را در مقطعات خاقانی و مسیح کاشانی نشان میدهد:
نمودار کاربرد بحرهای مختلف درغزلیات، قصاید و مقطعات خاقانی و مسیح:
با بررسی اوزان اشعار خاقانی و مقایسه آن با مسیح کاشانی، نیز تطبیق آن با وضع اجتماعی زمان و جایگاه شاعر در دربار، به این باور میرسیم که عوامل اجتماعی بیش از عوامل فیزیولوژیک بر موسیقی بیرونی اشعار مؤثرند.3 حال برای این که ببینیم تغییر فضای اجتماعی بر اشعار یک شاعر هم تأثیر میگذارد یا نه. اشعار مدحی مسیح کاشانی که در دو فضای اجتماعی، سیاسی و طبیعی متفاوت سروده شدهاند، بررسی شدند. همان طور که میدانید مسیح کاشانی پس از دلگیری و دل آزردگی از شاه عباس اول (که سال ها او را ستوده و درمان کرده بود) راهی دیار هند میشود و مدّتی از عمر خویش را به مدح سلاطین آن سرزمین میگذراند. اشعار مدحی او که در ایران سروده شدهاند37/34 درصد دارای اوزان متوسط ثقیل و 77/15 درصد دارای اوزان کوتاه و بلند ثقیل هستند و اشعاری که در هند سروده شدهاند 33/33درصد دارای وزن متوسط ثقیل و77/27درصد دارای اوزان کوتاه و بلند ثقیل هستند. بررسی این اوزان نشان میدهد که تغییر فضای اجتماعی با وجود ثبات نسبی شخصیت شاعر، تغییر در وزن و موسیقی شعر ایجاد کرده است. این تغییر فضا، سبب شده است اوزان متوسط ثقیل کاهشی اندک و در مقابل اوزانِ کوتاه و بلند ثقیل، افزایش قابل توجهی بیابند.
نتایج بررسی اوزان در غزلیات، قصاید و مقطعات خاقانی و مسیح بررسی اشعار خاقانی و مسیح نشان میدهد که خاقانی بیشتر از اوزان کوتاه استفاده کرده و مسیح کاشانی از اوزان متوسط ثقیل. حال اگر وضع سیاسی و اجتماعی عصر دو شاعر را فرا یاد آوریم به تأثیر اوضاع اجتماعی بر وزن و موسیقی شعر بیشتر پی می بریم. چنانکه میدانید نابسامانیهای اجتماعی، جنگ و نزاع ها و ناملایمات و... سبب رقّت عواطف و لطافت احساسات و درونگرایی انسان میشود و شعرا که نسبت به افراد دیگر، حساستر هستند، بیشتر تحت تأثیر عوامل بیرونی قرار میگیرند. در عصر مسیح کاشانی (دورة صفویه) ناملایمات و نابسامانیهای اجتماعی بیش از عصر خاقانی است در دورة او، شعرا از جایگاه ویژهای در دربار و از احترام خاصی نزد مردم برخوردار بودند در حالی که در عصر صفوی از چنین جایگاهی خبری نبود. مسیح که از پزشکان نزدیک شاه عباس اول بود (به عنوان شاعر، مورد احترام او نبود) با تمام وجود با رنج و درد و غم و اندوه و قتل و... آشنایی داشته و چرخش روزگار و شدآمد قضا و قدر را خوب درک کرده است؛ این مسائل باعث ایجاد روحیهای افسرده، ناامید و بدبین، درون گرا و در نتیجه پرداختن به تصوّرات و خیالات دور و غریب، بیان اندیشه ها و تفکرات پیچیده و دور از ذهن در شاعر شد و سبب شد که شاعر به اوزانی گرایش پیدا کند که آهنگی سنگین، متین و حزن آور و اندوهناک داشته است. به همین علت گرایش به سرودن اشعار در اوزان متوسط ثقیل در چنین شعرایی بیشتر می شود. با نگاه اجمالی به آنچه گذشت و نمودار فوق نتایج زیر حاصل میشود: ۱- پرکاربردترین بحر در اشعار خاقانی بحر مضارع و هزج و در اشعار مسیح رمل و کم کاربردترین بحر در اشعار خاقانی بحر سریع و در اشعار مسیح بحر متقارب است. ۲-بیش از 40 درصد اشعار مسیح و کمتراز 25درصد اشعار خاقانی دارای اوزان متوسط ثقیل هستند. ۳- اوزان کوتاه و بلند ثقیل که از موسیقی شاد و ضربی و نشاط آور برخوردارند در اشعار خاقانی بیش از مسیح کاشانی است. ۴- با بررسی685غزل، قصیده و قطعه خاقانی از نظر تعداد افاعیل عروضی در هر بیت، مشخص شد که261 شعر (10/38درصد) به صورت مسدس و425 شعر (89/61درصد) به صورت مثمن سروده شدهاند در حالی که از 623 غزل، قصیده و قطعه مسیح کاشانی، تنها 59 شعر (47/9درصد) به صورت مسدس و 564 شعر (52/90درصد) به صورت مثمن است و این با مضمون گرا بودن شاعر که به دنبال وزن های طولانی تر بوده است، همخوانی دارد. ۵- اوضاع سیاسی اجتماعی و شرایط زندگی در کاربرد اوزان عروضی بسیار مؤثرند.
بررسی قافیه و ردیف در اشعار خاقانی و مسیح در تأثیر موسیقایی قافیه و نقش و کارکرد دیگر آن، مطالب بسیاری نوشته و گفته شده است تا جایی بعضی از شعر شناسان حتی برای آن تا پانزده نقش و کارکرد قائل شدهاند (شفیعی کدکنی،1373 :62). ما در این مقال تنها به جنبه موسیقایی قافیه در اشعار خاقانی و مسیح کاشانی میپردازیم. همان طور که میدانید حداقل مشترکات بین دو کلمه قافیه، واکه (چه کوتاه چه بلند) مانند: پا، ما؛ یا همخوان «روی» و واکه پیش از آن است (واکه+همخوان). این نوع قوافی، حداقل موسیقی لازم قافیه را دارا هستند. هر چه همخوانها (صامتها) و واکه ها (مصوت های) مشترک بین کلمههای قافیه بیشتر شود، همآهنگی و موسیقی آنها افزوده میشود و هر چه تعداد آنها کمتر شود از آهنگ و موسیقی قوافی کاسته میشود. بین آن دو رابطۀ مستقیم برقرار است. اگر شاعری کلمۀ قافیهای انتخاب کند که کمترین اشتراکات را داشته باشد، میتواند با آوردن ردیف (حاجب)، نقصان تأثیر موسیقایی قافیه را جبران کند؛ زیرا ردیف یا حاجب در خوشنوایی و ایجاد موسیقی شعر کمک میکند. اگر دیوان شعرای درجه اول ادب فارسی را از پیش چشم بگذرانیم میبینیم که درصد قابل توجهی از اشعار آنها دارای ردیفاند. نکتة دیگر در بحث قافیه، در مورد آخرین واج کلمة قافیه است. همان طور که میدانید کلمههای قافیه یا به همخوان (صامت) ختم میشوند یا به واکه (مصوت)، آنهایی که به واکه ختم می شوند به دلیل این که دهان، هنگام ادای آنها باز است، قابل امتداد و کشش صوتی هستند و خواننده میتواند خود را با ریتمِ شعر هماهنگ کند و تا جایی که لازم است آهنگ شعر را ادامه دهد. ولی کلمههای قافیهای که به همخوان ختم میشوند خود دو نوعند: بعضی به صامت سایواج ختم میشوند و بعضی به بستواج، قافیه هایی که به بستواج ختم می شوند به دلیل این که دهان هنگام تولید آنها بسته میشود یا حالت انسدادی به خود میگیرد، قابل کشش و امتداد صوتی نیستند. با توجه به این مطلب، وقتی شعری قافیهای دارد که به صامت بستواج مثل (ب،پ، م و...) ختم میشود کشش صوتی ناگهان قطع میشود؛ ولی شعری که دارای قافیهای است که حرف آخر آن از نوع سایواج یا سایشی مانند (س، ش، ز و...) است چون صامتهای سایشی را میتوان امتداد داد و به اندازۀ هوای درون ریه آن را کشید، این کشش صوتی به ایجاد موسیقی قافیه و نهایتاً موسیقی شعر کمک شایانی میکند. حال با این رویکرد به بررسی قافیه و ردیف اشعار این دو شاعر توانا پرداخته میشود.
قافیۀ غزلیات در بررسی قوافی شعری این دو شاعر به مقید و مطلق بودن آنها به این دلیل توجه شد که مشخص شود تا چه اندازه همخوان ها یا واکههای مشترک بین آنها رعایت شده است. دو نمودار زیر قوافی مقید و مطلق دو شاعر را نشان میدهد:
نمودار قوافی اشعار خاقانی نشان میدهد که 55/78درصد اشعار، قافیه مطلق و تنها08/22درصد اشعار قافیه مقید دارند. در حالی که مسیح کاشانی نزدیک به 91/72درصد قوافی اشعار خویش را از نوع مقید و08/27درصدرا از نوع مطلق انتخاب کرده است. ۳۲۳ غزل مسیح، قافیۀ «مقید» دارند و تنها ۱۰۲ غزل دارای قافیۀ «مطلق» هستند. این اعداد و ارقام بیانگر این نکته است که قافیه های خاقانی شروانی از اشتراکات واجی بیشتری نسبت به مسیح کاشانی و قهراً از موسیقی بیشتری برخوردار هستند.
نمودار زیر نشان میدهد که مسیح در ترکیب بند نیز از قافیه مقید بیش از مطلق استفاده کرده است:
بر خلاف کاربرد قافیه، مسیح کاشانی در کاربرد ردیف، گوی سبقت را از خاقانی ربوده است و بیش از 04/84درصد اشعارش دارای ردیف هستند در حالی که خاقانی در82/72درصد اشعارش از ردیف استفاده کرده است. البته این مطلب به این معنی نیست که موسیقی کناری اشعار مسیح غنی تر است؛ زیرا برای این که بدرستی دریابیم موسیقی کناری اشعار مسیح غنیتر است یا خاقانی، باید قافیه و ردیف را با هم توأمان در نظر بگیریم. مسیح در کاربرد قوافی مطلق نسبت به خاقانی بیش از 51درصد کمتر از قافیه مطلق استفاده کرده است و خاقانی در کاربرد ردیف، حدود 11درصد کمتر نسبت به مسیح از ردیف استفاده کرده است. پس با توجه به این مطلب، میتوان نتیجه گرفت که اشعار خاقانی در موسیقی کناری بسیار غنی تر از اشعار مسیح کاشانی است. نمودار زیر بیانگر کاربرد ردیف در اشعار این دو شاعر است:
آنچه در بررسی ردیف بعد از بسامدِ کاربرد آن، شایان توجه است، نوع ردیف هاست. ردیف ها به سه نوع کلی تقسیم میشوند: ردیف های اسمی، فعلی (تکرار جمله به دلیل داشتن فعل جزو ردیف های فعلی محسوب شدهاند) و حرفی. به نمودار زیر دقت کنید:
نمودار نشان میدهد که هر دو شاعر به اهمیت و تأثیر ردیف های فعلی کاملاً آگاهی دارند؛ زیرا هر دو از ردیفهای فعلی بیش از اسمی و حرفی بهره بردهاند. خاقانی بیش از54/84 درصد ردیف هایش و مسیح بیش از 90/78 درصد ردیفهای اشعارش از نوع فعلی هستند. البته خاقانی بیش از مسیح از ردیف فعلی استفاده کرده است. چنانکه میدانید ردیفهای فعلی، به فضای شعر، پویایی و حرکت می بخشند و در مقابل ردیف های اسمی و حرفی سبب ایستایی شعر میشوند (شفیعی کدکنی،1373 :۴۱۲). خاقانی و مسیح بیشترین بهره را از ردیف فعلی و کمترین را از ردیفهای اسمی و حرفی که جامد و ایستایند، بردهاند. حال با توجه به ویژگیهای ردیفها میتوان گفت که بررسی ردیف های به کار رفته در اشعار یک شاعر ما را به روحیات شاعر و شخصیت او رهنمون میسازد. شاعری که از ردیف های اسمی بیش از فعلی استفاده میکند «بیشتر اهل تجرید و انتزاع و سکون و ایستایی» است و شاعری که از ردیفهای فعلی بیش از انواع دیگر آن بهره میبرد «بیشتر اهل تجربه و رفتار و حرکت است» (همان، ۴۱۳) خاقانی و مسیح بیشتر از ردیفهای فعلی استفاده کردهاند تا ردیف های اسمی و حرفی. پس با توجه به مطالبی که گذشت میتوان ویژگیهای موسیقی کناری اشعار خاقانی و مسیح را به اختصار این گونه بیان کرد: ۱- قافیههای خاقانی از اشتراکات بیشتری نسبت به مسیح کاشانی برخوردار است. 2- قافیههای خاقانی بیشتر از نوع مطلقند ولی قافیه های مسیح از نوع مقید. 3- مسیح، نقصان موسیقی اشعارش را با کاربرد ردیف جبران کرده است. 4-ردیفهای اشعار خاقانی شروانی و مسیح کاشانی بیشتراز نوع فعلی هستند و خاقانی بیش از مسیح از ردیف های فعلی استفاده کرده است. 5- کاربرد ردیفهای فعلی به فضای شعرِ این دو شاعر، پویایی و حرکت بخشیده است. نتیجه از مطالبی که گذشت شاید بتوان چنین نتیجه گرفت: 1- خاقانی شروانی بیشتر تحت تأثیر عوامل اجتماعی و بعضاً فیزیولوژیک (جسمانی) از وزن های کوتاه بیش از متوسط ثقیل استفاده کرده است که ریتمی پر حرکت و ضربی دارند نه آرام و ملایم در حالی که اوضاع اجتماعی عصر صفوی سبب شده است که مسیح کاشانی بیشتر از اوزان متوسط ثقیل استفاده کند که ریتمی آرام و ملایم دارند و این امر باعث شده که موسیقی اشعار او بیشتر حزن انگیز و متین شود تا نشاط آور و شاد. 2- عوامل سیاسی، اجتماعی و محیطی بر روحیات شاعر اثر گذار است و سبب می شود که شعرایی که در دو دوره یا فضای اجتماعی متفاوت و مختلف زیستهاند تحت تأثیر عوامل اجتماعی و سیاسی و فکری، اوزانی را برگزینند که متناسب با آن شرایط باشد. 3- عوامل اجتماعی و محیطی بیش از عوامل فیزیولوژیک (جسمانی) بر انتخاب و گزینش اوزان (موسیقی شعر) مؤثرند. 4- شعرای بزرگ، اهمیت و تأثیر موسیقی کناری را در آهنگ و موسیقی شعر بخوبی درک کردهاند به همین دلیل آنها علاوه بر استفاده از قافیههای مطلق، از ردیف های طولانی خصوصاً فعلی استفاده کردهاند. 5- اشعار خاقانی از نظر موسیقی کناری، غنی تر از اشعار مسیح کاشانی است.
پی نوشتها 1- برای اطلاع از شرح حال مسیح کاشانی ر.ک: (شریفیان،1389: 17به بعد و نیز: فخرالزمانی قزوینی،1362: 497) 2- بحر رمل و هزج به علت طولانی بودن مجال تفکر و تأمل بیشتری را به شاعر میدهند و نوعی آرامش به شاعر میبخشند (محمدی،1374: 80). 3- شعرا در دورة خاقانی نسبت به دورة مسیح (عصر صفوی) از جایگاه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بهتری برخوردار بودهاند. آنها در شمار طبقات مهم و مورد احترام جامعه محسوب میشدهاند؛ در صورتی که در عصر صفوی، شاعران آن جایگاهی را که در دربارهای گذشته و در بین مردم داشتهاند، ندارند. (برای اطلاع بیشتر ر.ک: صفا،1366 :344و فلسفی،1375 : 344-371). | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1- باستید، روژه. (1374). هنر و جامعه، ترجمه غفار حسینی، تهران: انتشارات توس. 2- بهار، محمدتقی. (1371). بهار و ادب فارسی، ج2، به کوشش محمد گلبن، تهران: شرکت سهامی کتابهای جیبی. 3- خاقانی، بدیل بن علی. (1373). دیوان، به کوشش ضیاءالدین سجادی، تهران: زوار. 4- خانلری، پرویز ناتل. (۱۳۷۳). وزن شعر فارسی، انتشارات توس، چاپ ششم. 5- دووینیو، ژان. (1379). جامعه شناسی هنر، ترجمه مهدی سحابی، تهران: نشر مرکز. 6- دیچز، دیوید. (۱۳۶۶). شیوههای نقد ادبی، ترجمة غلامحسین یوسفی و محمد تقی صدقیانی، تهران: انتشارات محمد علی علمی. 7- راودراد، اعظم. (1382). نظریههای جامعه شناسی هنر و ادبیات، تهران: انتشارات دانشگاه تهران. 8- شفیعی کدکنی، محمدرضا. (۱۳۷۳). موسیقی شعر، تهران: انتشارات آگاه، چاپ چهارم. 9- شریفیان، محمدعلی. (1389). تصحیح انتقادی دیوان مسیح کاشانی، پایان نامة دکتری دانشگاه علوم و تحقیقات تهران. 10- صبور، داریوش. (۱۳۷۰). آفاق غزل فارسی، تهران: نشر گفتار. 11- صفا، ذبیح الله. (1366). تاریخ ادبیات در ایران، ج2، تهران: انتشارات فردوس. 12- عناصری، جابر. (1380). مردم شناسی و روانشناسی هنری، تهران: رشد. 13- فخر الزمانی قزوینی، ملا عبدالنبی. (۱۳۶۲ ). تذکرة میخانه، تصحیح احمدگلچین معانی، تهران: نشراقبال. 14- فلسفی، نصرالله. (1375). زندگانی شاه عباس اول، ج1و2، تهران: انتشارات علمی. 15- محمدی، محمد حسین. (۱۳۷۴). بیگانه مثل معنی، تهران: نشر میترا. 16- نصیرالدین طوسی. (۱۳۶۹). معیارالاشعار، تصحیح جلیل تجلیل، تهران: نشر جامی. 17- نیما یوشیج. (۱۳۶۸). دربارة شعر و شاعری، به کوشش سیروس طاهباز، دفترهای زمانه. 18- وحیدیان کامیار، تقی. (1376). بررسی منشأ وزن شعر فارسی، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,303 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 605 |