تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,652 |
تعداد مقالات | 13,423 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,845,259 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,141,775 |
مأخذ شناسی قصص و حکایات جامع التمثیل | ||||||||||
فنون ادبی | ||||||||||
مقاله 10، دوره 4، شماره 1، فروردین 1391، صفحه 107-130 اصل مقاله (363.03 K) | ||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||
نویسنده | ||||||||||
حسن ذوالفقاری* | ||||||||||
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه تربیت مدرس | ||||||||||
چکیده | ||||||||||
کتاب جامع التمثیل نوشته محمّد علی حبله رودی (زنده 1054) از جمله قدیمترین کتابهای امثال و حاوی نابترین تمثیلهای ایرانی است که طی چهار قرن از پرخواننده ترین کتابهای اخلاقی و داستانی بوده؛ چنانکه بیش از پنجاه بار چاپ شده است. این کتاب ارزشمند و پرفایده، با آمیختن مثل و تمثیل با آیه و حدیث و شعر داروی پند و موعظه را برخواننده شیرین و گوارا میسازد. نویسنده با شاخ و برگ دادن داستانها و گاه تغییر در آنها میکوشد، داستان را دلانگیزتر و با پند و موعظه همراهتر سازد. در این مقاله پس از معرّفی اثر و نویسنده و سبک وی، روشهای حبله رودی را در قصّهپردازی معرّفی میکنیم، سپس ریشههای داستانی قصّهها را باز مینماییم. مأخذشناسی این داستانها که از جمله معروفترین قصص ادبی است، گامی برای قصّهشناسی ایرانی است. حبله رودی در این اثر از 153 داستان برای مثلها یا داستان آنها بهره میجوید که در این تحقیق مأخذ 100 داستان را یافته و ضمن ارجاع به منابع آن، اختلاف روایتها را نشان دادهایم. | ||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||
جامع التمثیل؛ محمّد علی حبلهرودی؛ مأخذشناسی؛ داستان | ||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||
مقدمه ایرانیان از دیرباز در مثلآوری و قصّهگویی و حکایتپردازی شهره بودهاند. قصّه و مثل در ایران سابقهای کهن دارد؛ چنانکه پرفسور آربری مینویسد: «ایران موطن مثل و کلمات قصار است» (Araberry. p, 214) فراوانی متون اندرزی و اندرزنامههای پیش از اسلام، بر وجود جملات و زبانزدهای مشهور دلالت دارد. از مثلها و تمثیلهای به دست آمده در آثار مانویان تورفان میتوان به افسون حواس پنجگانه اشاره کرد که این تمثیل را شیخ محمود شبستری در گلشن راز (شبستری، 1361: 66) میآورد. در بندهش ایرانی نیز تمثیلی آمده است که نشان میدهد، جسم آدمی انعکاسی از عالم کبیر است (ص 123) در کارنامة اردشیر بابکان نمونههایی از مثل یا شبیه آن وجود دارد، مثل: «دانایان گفتند که دشمن به دشمن آن نتواند کردن که از نادان مرد به سبب کرده خویش بدو رسد» (ص 107). در دورة ساسانی به گواهی اندرزنامههای باقی مانده از آن دوره، اندرزنامهنویسی رواج داشته و مقام «اندرز بُدی» یکی از مناصب مهم به شمار میرفته است. دهخدا نیز معتقد است: «از قدیم ایرانیان به حکمت و مثل مشهور بودهاند؛ چنانکه آنچه از سلاطین ساسانی برای ما مانده است، صورت حکمت و مثل است» (دهخدا، 1345: 21). ایرانیان در قصّهپردازی نیز شهره بودهاند. ابن ندیم در کتاب الفهرست (تالیف377 ق) دربارة داستانهای ایرانیان مینویسد: «فارسیان اولین قومی بودند که به تصنیف داستانها (خرافات) روی آوردند و آنها را در کتب مدوّن کردند و در کتابخانهها قرار دادند. ایشان برخی ازاین داستانها را به حیوانات منتسب کرده از زبان آنها نقل میکردند و از شاهان ایرانی، اشکانیان مخصوصاً در این باره کوشیدند و در زمان ساسانیان این کار گسترش بیشتری یافت و بعدها اعراب این حکایات را ترجمه کردند و فصحا و ادبای عرب به این داستانها پرداختند و آنها را تهذیب کردند، سپس خود به تألیف چنین داستانهایی دست یازیدند. اولین کتابی که در داستان و حکایت تألیف شد، هزار افسان نام داشت. به روایتی دیگر گفتهاند که کتاب هزار افسانه را برای همای دختر بهمن تألیف کردند و علل دیگری نیز در باب تألیف این کتاب ذکر شده است» (ابن ندیم، 1985: 363– 364). بخش عمدهای از داستانها و علّت اصلی تألیف کتاب جامع التمثیل بیان ریشههای داستانی امثال فارسی است. در این مقاله میکوشیم به مأخذشناسی ریشههای داستانی امثال و داستانهای کتاب اشاره کنیم.
2. پیشینه و روش تحقیق این کتاب مهم، با توجّه به چاپهای سربی و سنگی فراوانی که داشته، تاکنون به شیوهای مصحّح و منقّح چاپ نشده است. حبلهرودی نیز به رغم آنکه از اولین تدوین کنندگان امثال فارسی در عصر صفوی است، جایگاه کتاب و نثر ممتاز آن در تاریخ ادبی ایران ناشناخته مانده است. با این توضیح تنها مقالهای که دربارة این کتاب نوشته شده از اولریش مارزلف، نویسندة آلمانی است که به جنبههای تصویری و ارزشهای هنری چاپ سنگی آن میپردازد (مارزلف، 1381: 10- 15). جز این در دانشنامة جهان اسلام ذیل جامع التمثیل این کتاب باختصار معرّفی شده است (افشاری، 1375). صادق کیا، مصحح مجمع الامثال (اثر دیگر حبلهرودی) نیز در مقدمة کتاب خود به برخی نکات در زندگی وی اشاره میکند (کیا، 1344). جز این، دربارة معرّفی اثر و مأخذشناسی آن مطلبی نوشته نشده است. روش ما کتابخانهای و به طریق تحلیلی و توصیفی است. با مراجعه به متون فارسی پیش از مؤلف، مأخذهای فارسی حبلهرودی را جستهایم. منابع عربی از حیطة این تحقیق خارج است.
3. جامع التمثیل و مؤلّف آن جامع التمثیل از آثار فارسی قرن یازدهم در داستانهای امثال و تمثیلها و حکایتهای ادبی و بیان ریشة برخی ضرب المثلهاست که آن را محمّدعلی حبلهرودی (زنده 1054) در دارالسلطنة حیدر آباد دکن نوشته است. مؤلّف از مردم سیمین دشت فیروزکوه بوده که به هندوستان رفته است. وی منسوب به «حبلهرود/هَبْلِروُد/ حبلهرود فیروزکوه است. به عقیدة مهران افشاری، با توجّه به اینکه مؤلّف در آغاز جامع التمثیل میگوید: «محمّد حبله رودی که دست در حبل المتین عروة الوثقی زده» و صنعت جناس را بین نام خود و «حبل المتین» به کار برده، هبلهرودی نادرست و حبلهرودی صحیح است (افشاری، 1375: 9/323). این کتاب و کتاب دیگر مؤلّف، مجمع الامثال (1054) را میتوان سرآغاز تدوین مثلهای فارسی به شمار آورد. به عقیدة مارزلف جامع التمثیل نه تنها یک اثر بی همتای ملّی؛ بلکه سند مهمی برای افسانههای عامیانه در سطح بین المللی است (مارزلف، 1381: 11). جامع التمثیل به سال 1054 ق و در حیدرآباد هندوستان و به نام عبداللّه قطب شاه (1036ـ1083)، ششمین پادشاه شیعی مذهب قطبشاهیان هند، در زمان وی تألیف شده است. مؤلّف تاریخ تألیف کتاب را به حساب جُمَل، عدد آیة «انَّ المتَّقینَ فی مقامٍ امین» (دخان: 51) آورده است. ماجرای تألیف کتاب به سال ۱۰۴۹ باز میگردد: روزی در مجلس شمسالدین شیخالاسلام محمّدبن علی خاتونی (محمّد الخواتون) در دکن، یکی از حاضران به فرمان شاه عباس صفوی (996ـ 1038) اشاره میکند که امثال ترکی را در یک جا جمع کردهاند و ادیبان تازی هم امثال عرب را گرد آوردهاند، اما هیچ کس امثال فارسی را جمع آوری نکرده است. حبلهرودی تصمیم میگیرد، کتابی دربارة امثال فارسی تألیف کند. مؤلّف در دیباچة کتاب از عبداللّه قطب شاه و یکی از علمای ایرانی نژاد و از ملازمان سلسلة قطب شاهیه، به نیکی یاد کرده و از قول وی مینویسد: «به حکم آنکه چراغ، پای خود روشن نمیدارد، هیچ یک از فصحای فرس به جمع آوردن امثال فارسی نپرداختهاند و آن دُرر منثور را در یک رشته منتظم نساخته، اگر کسی کمر سعی بدان بربندد و امثالِ اهل فُرس را که مانند بناتالنعش پراکنده است، براین مثال، منتظم سازد، حقی بر این طایقه ثابت کرده خواهد بود. از استماع آن کلام چندی از عزیزان به جمع آوردن امثالِ فارسی رغبت نمودند. این حقیر بیبضاعت نیز به مقتضای «آلو چو به آلو نگرد رنگ برآرد» خود را در سلک ایشان درآورد و با کلاوة ریسمان، داخل خریداران یوسف شد. به مضمون آرزو عیب نمیباشد، از این نمد کلاهی پیدا کرد و به جمع آوردن امثال فُرس، فَرَسِ سعی در میدان تکاپو دوانید...(ص3). جامع التمثیل از کتابهای معروف و پرخوانندة فارسی است که بارها به چاپ رسیده است. صادق کیا، میگوید: «شاید شمارة چاپهای آن بیش از هر متن فارسی دیگر باشد» (کیا، 1341: پیشگفتار، ص یک) در فهرست مشار و کتابخانة ملّی ایران بیش از 50 نسخة چاپ سنگی و سربی و جدید آن معرّفی شده است (مشار، 1335: ج 2، 1488ـ1489).
4. ساختار کتاب جامع التمثیل از جمله کتابهایی است که برای مجلس گویان و اهل منبر مناسبت دارد؛ مثل زینة المجالس؛ زیرا در مطاوی حکایات یا پس از آنها مؤلّف به تناسب مباحث خود به موعظه و اندرزگویی میپردازد و چون سخنوران از آیات و احادیث و امثال و اشعار فارسی و عربی، بوفور استفاده میکند. این روش از دیر باز در میان مؤلّفان فارسی و به خصوص نویسندگان صوفیه رواج داشته است. جامع التمثیل، شامل دیباچه، مقدمه و 28 باب و در پایان کتاب، بخش ملحقات، شامل حکایات گوناگون است. دیباچة کتاب تمهیدی برای علّت نگارش و لزوم آن است. حبلهرودی این دیباچه را در آغاز مجمع الامثال هم آورده است. این دیباچة فاضلانه که به روش براعت استهلال، حاوی دهها مثل و درج هنرمندانة آنها در خلال کلام مؤلّف است، بر ارزشهای این اثر مهم افزوده و در میان دیباچههای فارسی جایگاه ممتازی دارد. مقدمه با بحث امثال قرآنی آغاز میشود و شامل حکایتهایی است که با برخی آیات قرآن تطبیق می کند. مؤلّف در این مقدمه براساس آیات قرآنی و برخی حکایتها و روایتهای دینی، خوانندگان را به ترک دلبستگی به دنیا و توجّه به آخرت سفارش میکند. پس از این مقدمه، بابها به ترتیب حروف الفبا میآید. نویسنده در آغاز هر باب تعدادی مثل، کنایه و گاه زبانزد را بیهیچ ترتیبی میآورد و به دنبال آن، حکایتها و داستانهایی را نقل میکند که متضمّن مثلی است یا به مثلی منتهی میشود یا مثل مربوط به آن داستان است. گاه علّت حکایتهای مندرج در لابه لای امثال اشاره به یکی از خصلتهای اخلاقی متناسب با حرف آن باب است. حکایتهایی هم هست که ارتباطی با موضوع باب ندارد. به اعتقاد صادق کیا فرق بزرگ دو کتاب حبلهرودی در دو چیز است: «یکی آنکه برخی از مثلها در یکی از آن دو یاد شده و در دیگری نیامده، دیگر آنکه مجمعالامثال شامل فقط مثلهای فارسی است؛ درصورتیکه در جامعالتمثیل حکایتهایی نیز بر مثلها افزوده شده است. علّت شهرت بیشتر جامعالتمثیل نیز در همین نکته است که حکایتهای داستان دار جامعالتمثیل مورد پسند واقع گردید و بسرعت شهرت یافت» (کیا، 1341 : 2). حبلهرودی همچون بسیاری از ایرانیان به هند رفت و در گلکنده حیدرآباد ساکن شد، بر اثر شرکت در مجالس شیخالاسلام محمّد خاتون و تشویق این مرد فرهنگ دوست به گردآوری این دو کتاب اقدام کرد. بنابر مقدمة مؤلّف، وی پس از یافتن انگیزههای لازم در جستوجوی امثال به قدر ممکن از مثل و کنایه و شبه مثل جمعآوری نموده است. تعداد زیادی از سه هزار مدخل دو کتاب، زبانزد یا کنایه است؛ مثل" این هم گناه ماست"، "انگشتک میزند"، " دامن برچید"، "این قدر ندارد". مطالعه در امثال کتاب نشان میدهد، هنوز برخی از مثلها رواج دارد؛ مثل «چه خواجه علی چه علی خواجه» و برخی دیگر نیز منسوخ شده است؛ مثل «پس ماندش بیاشکیل نیست» و یا برخی تغییر شکل دادهاند. برخی مثلهای ادبی و شعری در کتاب است که اشعار مثل شدة شاعران مشهور است؛ مثل"از دوست یک اشارت از ما به سر دویدن" که مصراعی از سلمان ساوجی است. از این دسته که بگذریم، تعداد زیادی از مثلهای عامیانه هستند که نشان میدهد، مؤلّف به آنها شکلی ادبی داده است؛ مثل"بخت چو برگشت پالوده دندان بشکند" جمعآوری این تعداد مثل که در میان مردم آن زمان رواج داشته، بسیار ارزنده است و شاید بتوان حکم کرد که این کتاب جزء اوّلین آثار مکتوب فرهنگ عامة ایران باشد. مطالعه در شکل ضبط برخی مثلها، علیرغم تغییر در شکل آنها، نیز میتواند در مطالعات گویششناسی مؤثّر باشد. برخی از مثلهای دو کتاب مجمعالامثال و جامعالتمثیل در دیگر منابع نیامده است: «اوّل داو و تری»، «ابرآمد و باران آمد»، «احمدک در خواب است»، «بالای پاردم می...وزد»، «از قهر گازر به شلوار میر...د»، «اسب و استر تاب لگد هم دارند»، «اگر خیر میبود ملّا را نمیطلبید»، «امرود است پاییز میرسد»، «به قد بلغور سماع باید کرد»، «جو پای کتل به کار نمیآید»، «چهار دانگ سپاهیگری گاو تازی است» اثر دیگر مؤلّف، مجمعالامثال است. مجمعالامثال را صادق کیا تصحیح کرد و به سال 1344 در ادارة فرهنگ عامه وزارت فرهنگ و هنر وقت به چاپ رسانید. مؤلّف، این کتاب را پنج سال بعد از کتاب جامعالتمثیل به سال 1049 و در هند مینگارد. در کتاب مجمعالامثال 2095 مثل فارسی گرد آمده است و مؤلّف به ترتیب حروف الفبا آن را از افواه مردم گردآوری کرده است که در این صورت اوّلین کار میدانی نیز در جمعآوری امثال به شمار میآید. در خلال امثال، به داستانهای مثل نیز اشاره شده است. به اعتقاد مصحّح کتاب، این مجموعه از کهنترین امثال فارسی است که در گلکنده حیدرآباد نگاشته شد (همان، 1). پس از وی امثال دو کتاب بسرعت رواج یافت. نسخههای خطّی و چاپی فراوان کتاب نشان از شهرت آن دارد؛ تعداد زیادی از کتابهای پس از حبلهرودی، مثلهای دو کتاب وی را نقل کردهاند؛ از جمله سراجالدین آرزو (1099-1169ق) در پایان کتاب "مثمر" قریب 1500 مثل مصطلح فارسی زبانان را بیذکر منبع و عیناً از مجمعالامثال نقل میکند. همزمان با حبلهرود، محمّدصادق پسر محمّد صالح صادقی اصفهانی (1018-1061) که ایرانی تبار و زادة هندوستان است، در سال 1054 دانشنامة بزرگی ترتیب میدهد که نام آن را «شاهد صادق» مینهد. کتاب سه باب دارد و هر باب شامل فصلهایی است. فصل هشتادم از باب سوم کتاب شاهد صادق شامل560 مثل فارسی است که بنابر تصریح مؤلّف از «امثال عجم شنیده» و برخی از امثال هند و عرب مناسب آن را نیز ذکر کرده است. تمامی این امثال در دو کتاب حبلهرودی عیناً یا با اندک تفاوتی دیده میشود که نمیدانیم امثال شاهد صادق برگرفته از حبلهرودی است یا حاصل پژوهش میدانی خود اوست؟
5. نثر کتاب سبک کلّی نثر کتاب مثل آثار داستانی دورة صفویه است. نثر کتاب در بابها و هنگام بیان داستانها ساده و بیپیرایه است و در دیباچه و مقدمه و هنگام موعظه متکلّف و ادیبانه میشود. روش حبلهرودی در حکایت آوری، تفصیل مطالب و شاخ و برگ دادن داستانها با اندرزها، اشعار، احادیث و عبارت پردازی با آوردن جملههای مترادف است که گاه به اطناب میگراید. انتخاب این شیوه به دلیل ماهیت سرگرمکنندگی و مجلس گویی کتاب و برای اثرگذاری بر مخاطب است. جملهها اغلب کوتاه است. معدّل کاربرد فعل در سراسرکتاب در هر خط سه فعل است. ترتیب طبیعی اجزای جمله رعایت شده است. جملهها و واژگان مترادف فراوان کاربرد دارد. این جملهها بیشتر با واو عطف و دیگر حروف عطف چون «چنانچه» به هم پیوند میخورند. وجه وصفی کاربرد فراوانی دارد. کاربرد جمله و جملهوارههایی که در حکم گزارههای قالبی هستند؛ مثل آوردهاند که، ای عزیز، ای مؤمن، القصّه نیز به روال معمول قصّهگویی بسیار دیده میشود. استفاده از افعال کنایی کهن مثل آب در دیده گردانیدن و افعال پیشوندی و وجه مصدری فعل، «ب» بر سر افعال و «ی» استمراری (گذرانیدی) از ویژگیهای این کتاب است. کاربرد واژگان فارسی (واجائیده، درسگاه، باژگونه، کوار انجیر، چهره شدن) و عربی نامأنوس (انصرام، مخایله، معالیق دکان، مساس) و ترکیبهای عطفی خاص (حلل و ملل، گوش و گردن، آمد و برآمد) دیده میشود. کاربرد همزمان دو حرف ربط که تا، استفاده از واو عطف برای پیوند جملهها به جای نقطه، کاربرد «مر» (مفعول با دو حرف اضافه)، «را»ی فک اضافه، «را» به معنی به معنی از و به معنی به و کاربرد حرف اضافة مرکب (ازبرای) استفاده از قیدهای زمان زیاد مثل «فیالفور»، «الحال»، «فیالحال و قیود کهنتر مثل «در ساعت»، استفاده از ضمیر متصل با علامت پرسش (کجات)، استفاده از «او» برای غیر جاندار و انطباق صفت و موصوف به سیاق عربی از ویژگیهای این کتاب است. جز ویژگیهای زبانی، برخی خصایص ادبی کتاب باعث میشود، آن را در ردیف آثار ممتاز ادبی قرار دهیم؛ از جمله: تشبیه: نزدیک بود که مرغ روحش از خوشحالى از قفس تن که وطن مألوف بود، از روزن دیده به جانب آن ماده الحیات به پرواز درآید که هرگز چنین طعام لطیف ندیده بود (ص87). استعاره: این درویش دلریش نردبانى در راه انداخت و مصالح به پاى کار آورد (ص223). کنایه: دست بر سر خود زد و انگشت حیرت به دندان گرفت و پشت دست به دندان میگرفت که الحال نمک صاحب خانه را چشیدم (ص125). سجع: رایات کفایات بیّنات در میادین مبین برافراشت و... اعلام امثال به انزال و ارسال در مناظر انظار اعتبار اخبار و اشرار واداشت) (ص 5). گاه نویسنده برای سجع سازی مجبور میشود از افعال نامأنوس و کم کاربرد در فارسی استفاده کند: امّا رفق معامله و سبب مخایلة ناطقی، (نام شخص) دل از دست او برداشت. جناس: از شگفت چون گل بشکفت. غرض از عرض این است که... (ص182). ارسال المثل: شاید بیش از هر اثر ادبی در این کتاب از ارسال مثلهای به جا در لابه لای مواعظ استفاده شده باشد. بیشترین آن در مقدمة اثر است: این هوس عبث، از سر به در کن و به حال خود نظر کن و "از زمین تا به آسمان متاز" و " ریسمان دیگران پنبه مساز" و به عقل و فهم خود مناز و این شغل از تو نمىآید و "پاى به اندازة گلیم خود دراز کن" و به حدّ خود پرواز کن و "گاو تازى را بگذار و به خر خود سوار باش" «[کم خرج و بالا نشین باش "و این "باد را از دماغ بیرون کن" که "هنوز گاوت نلیسیده است"، "سیلى روزگار نخورده" و «گرم و سرد جهان ندیدهاى» و هیچ "تلخ و ترش زمانه نچشیدهاى"، "جایى نرسیدهاى که شتر تو را با نمد داغ کنند"که در"اینجا آهو سم مىاندازد" و "کلاغ پر مىاندازد" و "پشه در هوا نفس مىبندد" و "موش به عصا راه مىرود" و موشکافان باریک [بین] هستند که "گره به باد مىزنند" و... (ص4). التزام:... پیش دستى کردم؛ اگرچه "دست بالاى دست بسیاراست"، اما" دست پیش زوال ندارد"؛ پس" دستِ همت از آستین سعی" برآورده، با فکر، دست وگریبان شده، دست به دست شروع کرده با آنکه زیر دستِ آن زبر دستان بوده، دستبردى به زیردستان نمود، به ضرب دستِ کوتاه، این گوى سخن را از میدان خرد به دربرده، از دست ایشان بربوده، بهطاق بلند گذاشت که "دست هر زبر دست به او نرسد؛" چون گفتهاند: "از دست تنها صدا برنخیزد" خواست در این امر همدستى به هم رساند، این مثل را دست آویز خود ساخته... (ص3) استشهاد به آیات و احادیث و اشعار: بیشترین تراکم استشهاد به آیات و احادیث و اشعار در دیباچه و مقدمه، سپس در بخشهای غیر داستانی و مواعظ و اندرزهای پس از داستان یا در خلال آن است. اشعار جامع التمثیل اغلب از شاعران نامدار، چون فردوسی، نظامی، مولوی، سعدی، حافظ و جامی است که نام آنها در بیشتر موارد ذکر نشده است. اغلب اشعار نقل شده با دیوان چاپی انطباق ندارد؛ برای نمونه این شعر منسوب به اسماعیل الباخرزی یا مهستی گنجوی:
که دیوان وی چنین ضبط است:
برخی اشعار نیز به شاعران دیگر نسبت داده شده است؛ مثل این شعر ناصرخسرو که آن را به خاقانی منتسب کرده است:
6. گونه شناسی قصّههای جامع التمثیل 1-6 قالب: داستانهای جامع التمثیل اغلب شامل افسانههای مشهور هستند. افسانههای جامعالتمثیل از معروفترین افسانههای ایرانی است که دهها روایت از آن در ادب کلاسیک و روایات شفاهی وجود دارد. بیشترین افسانهها تمثیلی است؛ مثل داستان «آدم غافل و شیر و گریز به چاه» و «زاهد و بچّهموشی که دختر شد» چند افسانة عیّاری نیز مثل داستان «عیّار زیرک و دستبرد به کاروانسرا» و «عیّار خراسانی و حق نمک» نیز دیده میشود. 2-6 درونمایه: داستانهای جامع التمثیل به لحاظ درونمایه انواعی دارند: 1-2-6 داستانهای اخلاقی: که برای ترویج اصول مذهبی و درسهای اخلاقی نوشته شده، حقیقتهای کلّی و عام را تصویر میکند و ساختار آن نه به مقتضیات عناصر درونی خود؛ بلکه در جهت تحکیم و تأیید مقاصد اخلاقی گسترش مییابد و این قصد و غرض معمولاً صریح و آشکار است. داستانهایی چون «پادشاه عاقبت نگر»، «قاضی ابوالمنصور و پسر حاضر جواب»، «منصور دوانیقی و هجوم مگسان»، «هارونالرشید و کنیز ناطقی» و دهها داستان دیگر از این دستهاند. عمدهترین موضوعات اخلاقی کتاب عبارتند از: اجل، احسان، ازدواج، انتقام، آه مظلوم، بخل، تدبیر، تربیت، ترک دنیا، تقدیر، تقوی، توبه، توکّل، ثروت، حج، حق نمک، خاموشی، خواب، خوف، خیانت، دشمن دانا، دعا، دنیا، دوراندیشی، ذکر، راستی، رزق، رفع ، رفیق، سفر، زبان، زن، سخن، سکوت، سلام، شب برات، شفاعت، شفقت، شکر، صبر، صدق، صدقه، طمع، ظالم، عشق، علم، عمل صالح، عهدشکنی، عیب زن، عیبجویی، غفلت از ذکر حق، غیبت، قدر، قرآن، قرض، قضا، قول زنان، قیامت، کار، کرم، مرگ، مصاحبت ناجنس، مکر، مکر زن، مهمان، میانجیگری، نتیجة عمل، نیکویی، دشمن، همسایگی، وفای به عهد، یاد حق. محتوای این داستانها تمثیلهایی از احادیث و اندرزهای دینی و افسانههای تاریخیاند که گاه با مصطلحات عوام و مثلهایی از برخی گویشها همراه است. 2-2-6. داستانهای عرفانی: جز سرگرمی و تفریح خاطر مردم، ترویج اصول انسانی و عدالت اجتماعی و طرح تعالیم اخلاقی، حکمی و عرفانی در لابه لای داستانها مشهود است. بخش مهمی از داستانها مربوط به زندگی عرفا و برگرفته از کتابهای عرفانی (رک: ادامة مقاله) است؛ مثل داستان «عابد متوکّل و بدرة زر» و «بازرگان متوکّل و سوار سبز پوش» یا «زاهد و سیب» و «بزّاز پارسا و بوی خوش». 3-2-6 داستانهای عامیانه: محتوای داستانهای جامع التمثیل اغلب عامه پسند است. مضمون، سبک نگارش، مخاطبان و شکل ارائة آن باب پسند عامه بوده و در میان مردم رایج شده است. داستانهای جامع التمثیل برای سرگرمی و تفنّن بوده و گاه طنزآمیز هستند. آسابرگر دو وجه خیالپردازی و طنزآمیز بودن را به قصد تفنّن و سرگرمی از ویژگیهای داستانهای عامیانه برمیشمارد که در واقع هدف داستانهای عامیانه است (آسابرگر، 1380: 144). در فرهنگ اصطلاحات ادبی، قصّة عامیانه به «قصّههای کهنی اطلاق میشود که بصورت شفاهی یا مکتوب در میان یک قوم از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و گونههای متنوعی از اساطیر بدوی، قصّههای پریان تا قصّههای مکتوبی که موضوعات آن برگرفته از فرهنگ قومی است» (داد، 1375 : 234). در این صورت و بنابر تعاریف یاد شده کتاب جامع التمثیل را باید جزو ادبیات عامه به شمار آورد. علاوه بر این حبلهرودی داستانهای رایج میان عوام را نیز در کنار داستانهای سنّتی استفاده کرده است؛ مثل داستان «هیزمفروش و مرغ تخمطلا» و «اعرابی و نجات مار» یا «درویش و شیخ مغرور». 4-2-6 داستانهای بزرگان و مشهوران در جامعالتمثیل جایگاهی ویژه دارد. داستانهای بزرگانی چون لقمان «پسر ناشکیبای لقمان و خضر» یا بهلول «جنید بغدادی و بهلول» و« بهلول و ابوحنیفه» یا «عباس دوس و جوان بازرگان» 5-2-6 داستانهای طنز آمیز: زمینة برخی داستانها طنز اجتماعی قوی است؛ مثل داستان «قاضی و داوریهای نادرست» علاوه بر آن در اغلب داستانها طنزی زیبا نهفته است.
6. مأخذشناسی داستانها مأخذ داستانها گوناگون است: مؤلّف گاه مأخذ حکایتها را یاد میکند؛ نظیر ربیع الابرار زمخشری، بحرالسعادة (تألیف 901) تاج الدین محمّد کازرونی ملقب به حاجی هراس، مصباح الدعوات، امّا در اغلب موارد مأخذ روشن نیست. حبلهرودی داستانها را به شیوة معمول نویسندگان گذشته به مقتضای مفاهیم اخلاقی، با تغییر و تصرف نقل میکند. مأخذ برخی داستانها در منابع فارسی نیامده و در مورد افسانهها، آنها را از منابع شفاهی گرفته است؛ مثل افسانة مرغ سعادت که در منابع قدیم بدان اشاره نشده و تنها در جامع التمثیل نقل و ضبط شده که بر ارزشهای کتاب میافزاید. بیشترین داستانها برگرفته از جوامع الحکایات عوفی، لطایف الطوایف، تفسیر روضالجنان و روحالجنان و تفسیر گازر است. اولریش مارزلف حکایتهایی از کتاب را ذکر کرده است که در طبقه بندی بینالمللی قصّه میگنجد؛ مثل حکایتهایی از بِلَوْهَر و یوداسَف (مارزلف، 1371: 171). اینک مأخذ داستانها در منابع فارسی: 1- پادشاه مسافر و سلطنت یکساله (ص14)1 ماجرای عاقلی است که به حکومت یک ساله دست مییابد و پیش از اتمام مهلتش، تمهیدات لازم را برای زندگی خود فراهم میکند. داستان براساس بنمایة «پادشاهی موقت یا شاه گزینی مسافران» شکل گرفته که از بنمایة رایج است. اولین فردی که از دروازه وارد میشود، به شاهی برمیگزینند. اسطورة «میر نوروزی» (ذوالفقاری، 1385 :13-21) براساس همین بنمایه است. حبلهرودی داستان را از کلیله و دمنه منظوم قانعی (ص538-539) گرفته است. در فتوتنامه (ص92) نیز عین این داستان آمده است. وراوینی در مرزبان نامه (ص10-124) داستان را با روایتی متفاوت میآورد. 2- عبدالرحمن اموی و کنیزک (ص26) داستان عبدالرحمن اموی است که در سفر مکّه کنیزکی میخرد و از مصاحبت او لذّت میبرد، برگرفته از لطایف الطوایف (ص401) است. 3- ابوالعینا و جنگ سنگ (ص27) داستان ابوالعینای شاعر است که به اصفهان میرود و دچار آسیب و سختی میشود. داستان تنها در لطایف الطوایف (ص156) آمده است. 4- هارونالرشید و فائزه (ص57) داستان هارونالرشید و همبستری او با یکی از کنیزکانش است. داستان به گونهای دیگر در قابوس نامه (ص45) آمده است. 5- هارونالرشید و کنیز زیبا (ص57) داستان کنیز زیبارویی است که هارونالرشید به او نظر دارد؛ امّا کنیز با خواندن آیات قرآن هارون را از قصدش منصرف میکند. برگرفته از جوامعالحکایات و لوامعالروایات (ص جزء دوم قسم سوم، 655 و653) عوفی است. 6- اصمعی و زن زیبای میوه فروش: برگرفته از جوامعالحکایات و لوامعالروایات (ص جزء دوم قسم سوم، 654) است. 7- منصور دوانیقی و هجوم مگسان (ص32) داستان منصور دوانیقی است که از هجوم مگسان به ستوه میآید. داستان در درّة التاج (ص178) به هارونالرشید منسوب است و هارونالرشید از شافعی هدف خدا از آفرینش مگس را میپرسد. در کتاب دستورالوزرا (ص27) داستان متفاوت است. 8- حسن ثوری و جوان متوکّل (ص39) داستان سفر حسن ثوری است که در راه آهوان تشنه و جوانی پاکباز را میبیند. بخش اول داستان در تذکرة الاولیا (ص572-573) و رسالة قشیریه (ص689) به ابوعبدالله خفیف منسوب است. 9- بایزید بسطامی و گریه هنگام مرگ: در هزار حکایت صوفیان (ص18ر) آمده است. 10- شیر اجل و گریز به چاه (ص41)داستان مردی است که از شیر میگریزد و خود را به درون چاهی میافکند. برگرفته از تمثیل معروف «مردی غافل و گریز از پیش شتر مست» در کلیله و دمنه (ص150) است که سنایی در حدیقةالحقیقه (ص408-409) نیز با اندک تفاوتی نقل میکند، در روایت سنایی به جای عسل، نادان به خوردن ترنجبین مشغول میشود. روایت در مثنوی طاقدیس (ص168-170) هم تکرار شده است. حبلهرودی به جای شتر، شیر را قرار داده است. 11- دختر پادشاه و شناسایی دزد: از افسانههای مشهور است که روایتهای فراوانی از آن در دست است. در متون کهن، روایتی از آن را عوفی در جامع الحکایات (ص ج1، 14-22) و ضیاء نخشبی (ص113-119) در طوطی نامه آورده است که این روایتها با هم متفاوتند. از این داستان در افسانههای شفاهی نیز چندین روایت وجود دارد؛ از جمله در افسانههای اشکور بالا (ص10) و قصّههای ایرانی (ص118-124) و سی افسانه از افسانههای اصفهان (ص31-41) داستان با کد بین المللی 976 با بن مایة «با قصّه گفتن دزد پیدا میشود» و با عنوان کدام کار نجیبانهتر است. برای نشانی روایتها رک: طبقهبندی قصّههای ایرانی (مارزلف، 1370: 187). 12- اعرابی و شهادت دو کبک (ص56) داستان اعرابیی است که صاحب مالی را در بیابان میکشد و مرد مقتول دو کبک را بر خود گواه میگیرد. داستان با کد بینالمللی 960 با بن مایة «شهود قتل» ثبت شده است (همان، 186). داستان مرد محتضری است که کبکها را به عنوان تنها شاهد وقوع جنایت نزد خود میخواند. شاعری خوش ذوق با نام میرزا احمد سند در قرن یازده این داستان را به نام گواهی دو کبک به نظم کشیده است (ص151-153). 13- رفیق شفیق (ص62) داستان زرگر و نجّاری است که صاحب زر بسیار میشوند؛ امّا زرگر در پیمان اشتراکشان خیانت میکند. برگرفته از زینت المجالس (تالیف 1004) است (ص363) که حبلهرودی بدان شرح و بسط داده است. 14- انگشتری زنهار (ص68) داستان زنهار است که برای نجات ملک فارس عیّاران را با خود همراه میکند و لشکر پادشاه بلخ را شکست میدهد. حبلهرودی مأخذ داستان «انگشتر زنهار» را بحرالسعاده نقل میکند. 15- صعوه و نابودی فیل (ص90) داستان صعوهای به کمک پشهها و مگسها و غوکان فیلی را از پای در میآورد. داستان در کلیله و دمنة منظوم (ص529-532) آمده و با تفصیل بیشتر در کتاب المختارات فیالرسائل (ص488) تکرار شده است. داستان با کد بینالمللی 315 با بنمایة «شهود قتل» ثبت شده است. در کتاب جناتالوصال (ص 725) روایتی دیگر براساس همین داستان ساخته شده است: پرستویی که دریا تخم او و جفتش را میرباید و با تهدید و یاری پرندگان دیگر، باز میدهد. 16- سه بخیل و کیسة زر (ص92) داستان سه بخیل است که از وطن خود هجرت میکنند و در بیابان کیسهای زر مییابند. داستان در ریاضالحکایات (ص139-140) با تفاوت نقل شده است. 17- مرد بخیل و بریدن دست دختر (ص95) داستان دختری است که پدر بخیلش دست او را به دلیل احسان به مرد درویش قطع میکند و پادشاه شهر او را به همسری پسرش درمیآورد. با تفاوت برگرفته از هزار حکایت صوفیان (ص103-پ-104ر) است. روایتی دیگر از داستان در ریاض الحکایات (ص132-133) نقل شده است. داستان را ملا عبدالکریم خراسانی، در کتاب نان و سرکه (ص 15) با عنوان حکایت البخیل و ابتلائه بالفقیر به نظم کشیده است. 18- حبیب عجمی و هزار درهم صدقه (ص102)داستان حبیب عجمی است که در دریا سفر میکند و هزار درهم در پاسخ به ندای هاتف در آب میاندازد و از بلای طوفان میرهد. برگرفته از جوامعالحکایات و لوامعالروایات (ص باب هشتم از قسم دوم، 237) است. در روایت عوفی از حبیب عجمی نامی برده نشده و بازرگانی است که ده هزار درهم به آب میافکند. 19- ذوالنون و گنجشک کور (ص110) داستان ذوالنون است که در بادیه، گنجشک کوری را میبیند که خداوند رزقش را میفرستد. داستان در دقایق الحقایق (ص85-86) آمده است. مضمون نزدیک به این داستان، قبض روح حضرت موسی و دیدن کرم در سنگ است. داستان در کتابهای گزیده (ص111-112) و دقایقالحقایق (ص73-74) و لسانالواعظین (ص 321) و با تفصیل بیشتر در تفسیر سورآبادی (ص551-553) و کشفالاسرار (ص ج3، 82-83) آمده است. 20- زن پارسا و توکّل (ص112) داستان دیدار یکی از مشایخ با زنی است که بر توکّل به حج میرود. غزالی دراحیاء علومالدین (ربع منجیات، 467) چنین نقل میکند که قهرمان داستان، بنان حمّال، زنی ناشناس را در سفر مکّه میبیند و به توکّل فرا میخواند. 21- عابد متوکّل و بدرة زر (ص112) داستان عابد بنیاسرائیل است که اهل توکّل است و در خواب به او میگویند که زیر فلان درخت را بکند و بدرهای زر بردارد. برگرفته از جوامعالحکایات و لوامعالروایات (ص باب هشتم از قسم دوم، 235) است. 22- بازرگان و متوکّل و سوار سبز پوش (ص113)داستان بازرگان متوکّلی است که در بادیه اسیر راهزن میشود و از خلاص او به شکل فرشتهای او را نجات میدهد. برگرفته از رسالة قشیریه (ص442) است. 23- زاهد و سیب (ص117) داستان زاهدی است که سیبی از جوی آب میگیرد و میخورد و آنگاه برای حلالی خواستن نزد صاحب باغ میرود. برگرفته از جوامع الحکایات (ج2، ق2، 434-437) است. میرزا احمد سند، شاعر دورة صفویه، داستان را به نام سیب و نخل به نظم آورده است (چاه وصال، ص132-140). 24- بزّاز و بوی خوش (ص118) داستان بزّازی است که زنی زیبارو او را به خانهاش میبرد و بزّاز برای رهایی از زن هوسباز، خود را به نجاست آلوده میکند. داستان شکلی دیگر از ماجرای شیخ جمال الدین ساوجی، پیشوای قلندریه است (ابن بطوطه، 1407: 52) و هم داستانی در هزار حکایت صوفیان (ص100ر-100پ) در عجایب المخلوقات داستان منسوب به محمّد ابن سیرین است (ص283). 25- عیّار خراسانی و حق نمک سلطان (ص122) داستان عیّاری است که به خزانة سلطان دستبرد میزند؛ امّا با چشیدن مقداری نمک سلطان، از قصدش منصرف میشود. داستان به شکلی دیگر در داستانهای محبوبالقلوب (ص275-276) نقل شده است. 26- عیّاران و چاه خشکیده (ص125) داستان عیّارانی است که از طریق چاهی وارد کاروانسرا میشوند و به حجرهها دستبرد میزنند. در جوامعالحکایات عوفی (ج1،ص107-105) و لطوایف الطوایف (ص365) و نوادر، ترجمة محاضرات الادبا (ص231) و بعدها در زینتالمجالس (ص605) آمده است. 27- شاهزاده فارس و طبّاخ یهودی (ص132)داستان شاهزادهای است که گرفتار جهودی طبّاخ میشود و از طریق بافتن حصیر و درج احوال خود در آن خلیفه را از حال خود باخبر میکند. برگرفته از جوامع الحکایات (ج1، 86-94) است. عوفی داستان را با تفاوت روایت میکند. داستان با اختلاف روایت در داستانهای محبوبالقلوب (ص16) نقل شده است. عین روایت در زینتالمجالس (ص605-606) آمده است. داستان با کد بین المللی b888 با عنوان «شاه کاری یاد میگیرد» برابر است (برای نشانی روایتهای شفاهی رک. مارزلف، 170). 28- گشتاسب و آهنگری (ص140)داستان گشتاسب است که به دیار روم میافتد و در آنجا از طریق آهنگری در آمدی کسب میکند و به وطن بازمیگردد. داستان با تفصیل در شاهنامه (ص ج6، 8-64) و بعد در قابوس نامه (ص135-136) و جوامع الحکایات (ص ج1، 81-82) آمده است. در زینتالمجالس (ص600-601) داستان تکرار شده است. 29- خواجه ربیع و آمرزش به دعای دختر: در هزار حکایت صوفیان (ص168ر) آمده است. داستانی دیگر از دختر وی در جوامعالحکایات و لوامعالروایات (باب سوم از قسم اول، ص 304) است. 30- زن روزهدار و غیبت (ص155) داستان زنی است که در عصر پیامبر: پیوسته روزه میگرفت و در همان حال به غیبت از خلق مشغول بود. در کتاب گزیده (ص265) نقل شده است. 31- عزرائیل و لقمان (ص167) داستان لقمان است که برای آن که به یاد مرگ باشد، به خانهای نیین بسنده کرده است، برگرفته از آئینة اسکندری (ص286-287) است. 32- سلیمان و مور (ص168)داستان رفتن حضرت سلیمان به وادی نمل و سخن گفتن او با مور در کشف الاسرار (ص ج2، 260-261) آمده است. 33- پیامبر(ص) و فاطمه(س) (ص166)داستان رفتن پیامبر به عیادت فاطمه (س) است که او را پند میدهد که در قیامت خویشی او با پیامبر (ص) سودی ندارد. با تفصیل بیشتر در روضالجنان و روحالجنان (ص ج20، 78-82) و روضةالشهدا (ص132-133) آمده است. 34- سلیمان و ملک عظیم (ص168)داستان مردی است که حسرت ملک سلیمان را میخورد و سلیمان به او میگوید که ارزش یک تسبیح از سر صدق از ملک او بیشتر است. در کشفالاسرار (ص ج6، 293-294) سلیمان بر باد نشسته است و پیری با دیدن شکوه و بزرگی سلیمان، تعجب میکند. در بستانالعارفین و تحفةالمریدین (ص417) زنی با دیدن تخت شگفتزده میشود. در روضالجنان و روحالجنان (ص ج 15، 22-23) و تفسیر گازر (ص ج7، 116) برزگری سلیمان را میبیند. 35- ابوعمر و واسطی و سفر دریا (ص169)داستان ابوعمر واسطی است که کشتیاش میشکند و به جزیرهای میافتد و در آنجا جوانی ربانی را دیدار میکند. در رسالة قشیریه (ص653) و روضة خلد (ص131) آمده است؛ اما نه به تفصیل حبلهرودی. 36- پستترین مردم و انتخاب والی مصر: برگرفته از جوامعالحکایات و لوامعالروایات (باب پنجم از قسم دوم، 161) است که لطایف الطوایف (ص108) هم تکرار شده است. نام خلیفه در جوامع الحکایات هارون الرشید و نام حاکم احمد بن طولون است. 37- مرد فقیر و کناره گرفتن توانگر (ص172)داستان فقیری است که در کنار مردی ثروتمند مینشیند و ثروتمند دامن خود را فراهم میگیرد. برگرفته از تفسیر روضالجنان و روحالجنان (ج3، 173-174) است. 38- ابراهیم ادهم و خواب دیدن جبرئیل: داستان ابراهیم ادهم است که جبرئیل را در خواب میبیند و میپرسد: ”آیا نام او هم جزو دوستان حق هست؟“ داستان برگرفته از تذکرة الاولیا (ص123 و اسرارالشهود اسیری لاهیجی (ص94-95) است. 39- امام حسن(ع) و مرد وامدار (ص175) داستان حسن(ع) است که برای رفع حاجتی مردی مقروض از اعتکاف بیرون میآید. در کشفالمحجوب (ص412) به طریقی دیگر آمده است. روایت دیگر داستان در شرح التعرّف لمذهب التصوّف (ص ج1، 200) است. 40- عبدالجبار و زن فقیر (ص176) داستان مردی است که هزینة حجش را صرف کمک به زنی فقیر میکند و خداوند به او ثواب حج عطا میکند. در رسالة العلیه (ص94-95) با تفصیل و تفاوت آمده است. 41- اعرابی و نجات مار (ص180) داستان آن اعرابی است که ماری را از میان آتش میرهاند و مار پس از رهایی قصد جان اعرابی را میکند. در متون قدیم در جوامعالحکایات و لوامعالروایات (باب پانزدهم از قسم دوم، 392) و روضة خلد (ص221-223) و آیین اسکندری (ص74-76)آمده است. از این داستان روایتهای فراوان و متفاوتی در افسانههای عامه وجود دارد؛ از جمله داستانهاى امثال امینى (ص 179) و قصّههاى مردم ایران (ص 407) که برای داستان مثل «سزای نیکی، بدی است» ذکر کردهاند (ذوالفقاری، 1387 :580). داستان با کد بینالمللی 155 با نام «مار ناسپاس» ثبت شدهاست (مارزلف، 1370: 67). 42- درویش و شیخ دنیادوست (ص183) داستان درویشی فقیر است که برای تلمّذ نزد شیخی میرود؛ امّا شیخ به فقر درویش التفاتی نمیکند. برابر مثل «آستین نو، بخور پلو» است که تمام روایات آن در کتاب داستانهای امثال (ذوالفقاری، 1387 :47) آمده است. در کتاب بدایع الوقایع (ج 2، ص 154) قهرمان داستان سعدی است. در بوستان نیز حکایت فقیه دانشمند (ص 118-120) همین مضمون دارد. در نامة دانشوران (ج 3، ص 285) داستان منسوب به کمالالدین ابن میثم (صاحب کتاب شرح نهجالبلاغه متوفّى سال 679) از فلاسفه و علماى بزرگ است. داستان به ملاّنصرالدین نیز منسوب است (امینی، 1343: 10). همین داستان را به بهلول نیز نسبت میدهند (وکیلیان، 1368: ج 2، ص 18). 43- پیر و نجات مار (ص190)داستان پیری است که ماری را امان میدهد و مار در عوض قصد جان پیر میکند و پیر به یاری خداوند او را میکشد. در جوامعالحکایات و لوامعالرّوایات (ص94-97) به عبداللّه حمیری نسبت داده شده است. 44- قاضی و ریش دراز (ص192) داستان فقیهی است که در کتابی میخواند که سر کوچک و ریش دراز نشان احمقی است و تصمیم میگیرد اضافة ریشش را بسوزاند. داستان در ریاضالحکایات (ص143) و حکایات لطیف (ص18) تکرار شده است. در روضة خلد (ص250-251 ) و زینت المجالس (ص 636) داستان متفاوت دیگری از ریش دراز میخوانیم که مأمون مرد فقیه ریش درازی را میآزماید که گمان میبرد احمق است. در منطق الطیر (ص166) داستانی از ابلهی ریشدراز میخوانیم. 45- عیّار و بازرگان بصری (ص193)داستان راهزنی است که برخلاف فرمان مهتر دزدان کسی را نمیکشد و یکی از کاروانیان ثروتی عظیم به او میدهد. در جوامعالحکایات و لوامعالروایات (باب هفتم از قسم دوم، 215) با تفاوت آمده است. داستان مرد راهزنی است که با توصیه شیخ حسن بصری توبه میکند و خوشبخت میشود 46- عیّار و جولاهه (ص198)داستان عیّاری است که به خانة جولاههای میرود و جولاهه را میبیند که در حال بافتن دیبا، از زبانش میخواهد او را در خطر نیفکند. در جوامع الحکایات (ص ج2، ق2، 469-472) و سراج منیر (ص95-99) آمده است. 47- عسس و جسد عیّار (ص201)داستان عسسی است که جسد شوی زنی را به جای پیکر عیّاری که از سردار دزدیده شده است، بر دار میکشد و خود را از مرگ نجات میدهد. در زینتالمجالس (ص681) هم آمده و نظیر آن داستان دیگری در زینتالمجالس (ص همان) و ریاضالحکایات (ص49-50) آمده است. 48- زن پارسا و عذر زنان (ص209) داستان زن پارسایی است که در سفر حج شوهر و برادرش را از دست میدهد و هنگام ورود به حرم حائض میشود. داستان را با روایتی که حبلهرودی نقل میکند، در متون نیافتیم؛ امّا در تذکرة الاولیا (ص75-76) داستانی با همین مضمون از رابعه نقل است. 49- زن نمازگزار و افتادن کودک در تنور (ص209)داستان زنی است که اول وقت به نماز میایستد و شیطان کودک او را در تنور میافکند؛ امّا به حکم خداوند کودک به سلامت میماند. در قصص الانبیا (ص377-378) و بستانالعارفین و تحفةالمریدین (ص243-244) آمده است. 50- زن پارسا و غلام ناپاک: داستان زنی است که پاکدامنی خود را به شوهر اثبات میکند. در خردنامة اسکندری (ص991-993) نقل شده است. 51- ابوصالح حمیری و زن پارسای او (ص218) داستان زنی پارسا است که شویش به حج میرود و خود در اثر هوسبازی برادر شوهر، سنگسار میشود و گرفتار بلای عشقبازی جمعی دیگر میشود. داستان با اندک اختلافی برگرفته از جوامعالحکایات و لوامعالروایات (جزء دوم قسم سوم، 674) است. نام زن در جوامعالحکایات، مرحومه است. عطّار داستان را در الهی نامه (ص17-38) نیز آورده است. 52- بهلول و ابوحنیفه: داستان بهلول است که کلوخی بر سر ابوحنیفه میزند و مطابق عقیدة ابوحنیفه میگوید که بیاختیار این کار را کرده است. برگرفته از مجالس المومنین (ص2/15 و مارزلف، اولریش، بهلول نامه، 156) است. مقایسه شود با داستان دزدی در مثنوی مولانا (دفتر پنجم، 197-199) که به بهانة اینکه باغ و میوه و زمین مال خداست، وارد باغی میشود و کتک میخورد. 53- جنید و معنی شکر (ص250) داستان جنید است که در هفتسالگی نزد ثقفی میرود و تلمّذ میکند. داستان به گونهای دیگر در تذکرة الاولیا (ص418) آمده است: سری سقطی به حج میرود و جنید بغدادی هفت ساله را نیز با خود میبرد. جنید در مسجدالحرام در حضور چهارصد پیر در باب شکر سخن میگوید. 54- مرید و شکوه از دزد (ص253) داستان مریدی است که از سرقت اموالش نزد فضلبن عبدالله شکوه میکند، برگرفته از هزار حکایت صوفیان (ص9پ-10ر)و رسالة قشیریه (ص265) است. در هزار حکایت صوفیان، مرید نزد شبلی از غارت دزدان شکایت میکند. 55- هارون و فضایل برمکیان (ص253) داستان پیری است که پس از براندازی برامکه به تعریف و توصیف مکارم آنها میپردازد و هارون فرمان دستگیری او را میدهد، برگرفته از جوامعالحکایات و لوامعالروایات (باب چهاردهم از قسم دوم، 370) است که در زینتالمجالس (ص420-423) هم آمده است. 56- مرد زندانی و شکیبایی (ص260) داستان مردی است که به زندان میافتد و بیقراری میکند و دوستی او را به صبر توصیه میکند، برگرفته از جوامعالحکایات و لوامعالروایات (باب سیزدهم قسم دوم، 346) است. 57- ابوصابر وآزمایشهای الهی (ص260) داستان مردی است به نام ابوصابر که در هر کار مردم را به صبر توصیه میکند و سرانجام پادشاه میشود، برگرفته از جوامعالحکایات و لوامعالروایات (باب سیزدهم قسم دوم، 349) است. 58- عزرائیل و جوان زیبارو (ص268)داستان جوانی است که هفت روز از عمرش باقی نماندهاست؛ امّا با دادن صدقه از مرگ امان مییابد، برگرفته از هزار حکایت صوفیان (ص46ر) است. 59- زن پارسا و صدقه به درویش (ص274) داستان زنی است که خلاف فرمان پادشاه صدقه میدهد و دو دست او را میبرند و او را از شهر میرانند. داستان با اندک اختلافی برگرفته از هزار و یک شب (ص ج3، 157) است. 60- درویش خیالباف و تجارت عسل (ص279) داستان درویشی است که همسایة توانگرش به او کمک میکند و او به فکر میافتد تا با اندوختة روغن و عسل به تجارت روی میآورد، برگرفته از کلیله و دمنه (263 وکلیله و دمنه منظوم قانعی (ص355-356 ) و داستانهای بیدپای (ص213) است . در هزار و یک شب (ج6، 67) نیز نقل شده است. بلبل و سه پند: داستان بلبلی است که در دام میافتد و آنگاه برای رهایی خود، سه پند به صاحبش میدهد، برگرفته از کیمیای سعادت (ج2، 162) است. در الهی نامة عطّار (ص168-169) شخصی، صعوهای شکار میکند. صعوه میگوید: ”اگر آزادم کنی سه پند ارزنده به تو خواهم داد. نخستین آن را در دستت، دومین پند را بر فراز شاخة درخت و سومین را بر بالای کوه، برایت خواهمگفت. “ در مثنوی مولوی (دفتر چهارم، 410-411) همین روایت از خواجهای نقل شده است. در داستانهای محبوبالقلوب (301-303) داستان ساری است که در باغی خانه دارد و میوههای باغ را از بین میبرد و روزی باغبان او را گرفتار میکند. 61- عالم و شکستن قلم قاضی (ص284) داستان عالمی است که برای شفاعت مظلومی به محکمه میرود و پس از پایان کار، قلمی را که حاکم برای کار او تراشیده میشکند تا با آن حکم ناروایی صادر نکند. در تذکرة الاولیا (ص243) آمده است. داستان در کتاب قواعدالسلاطین (ص 135-136) به گونهای دیگر است. 62- محمود غزنوی و گاو پیرزن: داستان محمود غزنوی است که در خیمة پیرزنی نیت میکند، بر شیر گاو پیرزن مالیات ببندد، شیر گاو کم میشود. در ادب فارسی داستانهایی از دیدار سلطان محمود با چند پیرزن به مناسبتهای مختلف در دست است. در دقایقالحقایق (ص171-172) داستان سلطان محمود را میخوانیم که باز شکاری وی از دربار فرار میکند و به کلبة پیرزنی میرود. از این داستان دهها روایت در دست است. در روضة الانوار عباسی (ص186-187) و اخلاق محسنی (ص42) همین داستان با اندک اختلاف از قباد و در درة التاج (ص ج2، 162) از انوشیروان نقل شده است. در منتخب رونق المجالس (ص89-91) و درة الابتاج (ص161-162) داستان پادشاهی است که چون نیّت تصاحب گاو رعیت میکند، بیدرنگ شیرِِ گاو کاهش مییابد. در آداب الحرب و الشجاعه (ص68-69) داستان مأمون است که چون قصد میکند، میزان مالیات روستایی را افزایش دهد، شیر دامها کم میشود. در کتاب تحفه (ص13-159) نیز داستانی با همان نتیجه ذکر شده است. 63- سلیمان و جغد (ص289) داستان جغدی است که نزد سلیمان میرود و سلیمان علّت خرابهنشینی او را میپرسد. در عجایب نامه (ص280-281) داستان اندکی متفاوت است. خرابه نشینی جغد در موش و گربة شیخ بهایی (ص 121) چنین است که گربهای در حال عبور کردن از خرابهای، جغدی را میبیند. از وی علّت سکونتش در خرابه را میپرسد و او جواب میدهد که با دیدن عمر کمِ خوشیهای دنیا خرابهای را برای زندگانی خود انتخاب کرده است. 64- حجاج و دو جغد (ص290) داستان مردی است که او را نزد حجاج میبرند و مرد گفتار دو جغد را که بر سرسرای حجاج میپرند، برای او ترجمه میکند. داستان دیگر گونهای از گفتوگوی دو کبوتر در مخزن الاسرار نظامی (ص80) است. 65- محمود غزنوی و مرد مظلوم (ص291) داستان مردی است که از ظلم یکی از یاران محمود غزنوی به او شکوه میکند و محمود داد آن مرد را میستاند، برگرفته از کتاب تحفه (ص35-38) است که در زینتالمجالس (ص263) و روضة الانوار (ص213-217) هم آمده است. در الهی نامه (ص191) داستانی نزدیک به همین مضمون است. 66- مرد غیبت کننده و جوان تندگذر (ص294) داستان مردی است که در گورستان بقیع در حق جوانی که بشتاب از مقابل او میگذرد، غیبت میکند، برگرفته از روضالجنان و روحالجنان (ج18، 37-38) و تفسیر گازر (ج9، 175) است. 67- عمر و ظنّ بد (ص294) داستان عمر و عبدالله عوف است که بدون اجازه داخل سرایی میشوند و از حال مرد و زنی تجسّس میکنند. تنها در تفسیر روضالجنان و روحالجنان (ص ج18، 34-35) دیده شد. 68- شیطان و ورود به مسجد (ص297) داستان شیطان است که در درگاه مسجد میایستد و یک پایش را درون میگذارد و یک پایش را بیرون. داستان در کتاب مرآة المعانی (ص41) نقل شده است. روایت حبلهرودی در ریاضالحکایات (ص42) تکرار شده است. 69- سیّدالطائفه و مرید برگزیده (ص302) داستان سیّدالطائفه است که در هر یک از مریدانش مرغی میدهد و میگوید که آن را در جایی بکشند که کسی نمیبیند، برگرفته از کیمیای سعادت (ج2، 487 ) و ترجمة احیاء علومالدین (ج1، 497-498) غزالی است. 70- مظلوم و سنگ زدن بر سر ظالم (ص303) داستان مظلومی است که ظالم را در ته چاه مییابد و برای انتقام سنگ بر سر او میزند. داستان برگرفته از گلستان (ص75) سعدی است. 71- عالم و هدیه به غیبت کننده برگرفته از کیمیای سعادت (ج2، 97) است. 72- مرد درویش و توکّل به خدا در تذکرة الاولیا (ص60-61) به حبیب عجمی منسوب است و داستان با اندکی تفاوت چنین نقل شده است. 73-قاضی و داوریهای نادرست: با کد بینالمللی 1534 و با نام «داوری زیرکانه نادرست» ثبت شده و مارزلف دهها روایت ایرانی آن را معرّفی میکند (مارزلف، 1370 :224). در امثال فارسی، این داستان ریشة مثل «خر ما از کُرّگى دُم نداشت» است (برای همة روایتها رک. ذوالفقاری، 1387 : 184) که روایتهای بسیار دارد؛ از جمله روایت بهمنیارى (ص 228) و امیر قلی امینی (ص 47) و شاملو در کتاب کوچه (ج 2، ص 361) و قصّة ایرانى در زبان عامیانه (ص 29-26) و روایت کریستنسن که در توضیحاتى که ذیل ترجمة فرانسوى این قصّه آورده مىنویسد: «این قصّه روایتى دیگر گونه است از آنچه و. آ. کلاوستون Clouston . W. A در کتابش- چند قصّة فارسى از منابع مختلف Some Persian Tales From various Sources (چاپ گلاسکو، 1892)- زیر عنوان «قاضى عمس» Cadi dxmese آورده و نخستین بخش آن (که روایت ما فاقد آن است) ماجراى معروفِ تاجر ونیزى اثر شکسپیر را در بر میگیرد (کریستنسن، 1918 : 80 - 81). 74- یعقوب لیث و سهل تستری (ص320 ) داستان یعقوب لیث است که بیمار میشود و از سهل تستری درخواست علاج میکند، برگرفته از جوامع الحکایات عوفی (ج1، 68-69) است که حبلهرودی در آن تصرف کرده است. همچنین در هزار حکایت صوفیان (159پ-160ر) و بستانالعارفین و تحفهالمریدین (252-253) و پند پیران (ص80-81) شرحالتعرّف لمذهبالتصوّف (ج1، 215-216) رسالة قشیریه (ص444) نیز با تفاوتهایی در پایان داستان آمده است. 75- مریم(ع) و درخت خرما (ص327) داستان مریم(ع) است که درخت خشک را میتکاند و خداوند برای او خرما میریزد. در اغلب منابع داستانی فارسی و تفاسیر نقل شده است. (رک. نیشابوری، ابواسحاق، قصص الانبیا 364-383؛ سورآبادی، ابوبکر عتیق نیشابوری، تفسیر سورآبادی، ج2، 1468-1475؛ میبدی، ابوالفضل، کشفالاسرار، ج6، 41-42؛ رومی، احمد، دقایق الحقایق، 339-341؛ طبری، جریر، ترجمة تفسیر طبری، ج4، 968-985؛ ترجمة تفسیر طبری، ج1، 214-224؛ جرجانی، ابوالمحاسن، جرجانی، ابوالمحاسن، تفسیر گازر، ج6، 12-22تاریخ بلعمی، 745-759؛ کشف الاسرار، ج6، 27-35) 76- هیزمفروش و مرغ تخمطلا (ص329) داستان هیزم فروشی است که یک درم در راه خدا قرض میدهد و خداوند او را مرغی تخمطلا عطا میکند، برگرفته از افسانههای شفاهی است. داستان با کد بین المللی 567 با نام «مرغ سعادت و دو برادر» در قصّههای عامیانه داستان به نام مرغ سعادت، سعد و سعید، مرغ تخمطلا معروف است و با تفاوتهای فراوان نقل شده است؛ از جمله افسانههای صبحی (ص2/201) و قصّههای کتاب کوچه (ص1/79) و سمندر چهل گیس (ص37-40) و افسانهها و متلهای کردی (ص244). مارزلف (ص133) تنوع روایتها را نشان داده است. حبلهرودی روایت را با تفاوت و جهت گیری اخلاقی نشان میدهد. 77- لقمان و ناشکیبایی پسر: داستان لقمان است که پسرش را به سفر میبرد تا سختی سفر و آسایش حضر بر او معلوم گردد. با تفاوتهایی در کشفالاسرار (ج7، 498-499) و محاضراتالادبا (ص115) آمده است. 78- پرویز و منجّم (ص338) داستان منجّمی که در طالع خود خطر میبیند و برای در امان ماندن به قصر پادشاه پناه میبرد، در لطایف الطوایف (ص210) آمده است. 79- عباس دوس و مرد بازرگان (ص341) داستان بازرگانی است که شیفتة دختر گدایی میشود و برای وصال دختر او نیز بنا به خواسته پدر دختر گدایی پیشه میکند. ابتدا در نوادر، ترجمة محاضراتالادبا (ص232) آمده و هم در لطایف الطوایف (ص369) و روایت حبلهرودی برگرفته از لطایف الطوایف است. در طبقه بندی آرنه/تامپسون این داستان با کد جهانیk1525 و با نام شاه گدایان ضبط شده است. 80- خلیفه و شیشکی (ص350) داستان مرد ستمدیدهای است که وقتی خلیفه خود را عادل میخواند، شیشکی میاندازد، برگرفته از جوامعالحکایات و لوامعالروایات (باب چهارم از قسم دوم، 133) است. 81- مرد مغرور و مکر زنان (ص359) داستان مردی است که حیلههای زنان را در کتابی گرد میآورد و خود سرانجام گرفتار حیلة زنی میشود. دو روایت وجود دارد. یکی روایت جوامعالحکایات (جزء دوم، قسم سوم، 741)، دوم روایت سندبادنامه (ص265) که این داستان به روایت جوامع الحکایات نزدیکتر است. این داستان در افسانههای عامیانه مشهور است و جندین روایت آن معرّفی شده است؛ از جمله قصّههای ایرانی (ص 196) و قصّههای عامیانه (ص107-117) و روایات دیگر آن را مارزلف (ص206) ذیل کد بین المللی 1351 با نام «یاد من تو را فراموش» و «مسابقه سکوت» آورده است. 82- ابوالعلا زیدی و پسر احمد بصیری (ص369) داستان جوانی است که گرفتار راهزنان میشود. امّا در اثر نیکی پدرش به مهتر دزدان، از بند خلاص میشود، برگرفته ازجوامعالحکایات و لوامعالرّوایات عوفی (ص 255-259) است. 83- عبدالرحمن صعصعه: داستان عبدالرحمن صعصعه است که، ابوامیه را میبیند که در هر گوشة بیتالحرام نماز میگزارد. پیش میرود و میپرسد: «ای ابوامیه! چرا در یک جا آرام نمیگیری؟» میگوید: «زیرا زمین در قیامت به هر عملی که بر هر جای آن انجام شده باشد، گواهی میدهد» داستان در کشفالاسرار (ج20، 369) به گونهای متفاوت نقل شده است. داستانی دیگر در روضالجنان و روحالجنان (ج20، 369) با همین مضمون است. 84- عد وقّاص و سائل (ص374) داستان سعد وقّاص است که دو خرما به سائلی میدهد و سائل نمیپذیرد، برگرفته از تفسیر گازر (ج10، 420)است. 85- صفوان نبی و عنقا (ص385) داستان عنقا است که شکلی غریب دارد و انسانها و جانوران را میرباید برگرفته از روضالجنان و روحالجنان (ج14، 221-222) است. در روضالجنان نام پیامبر حنظلة بن صفوان و نام کوه فیح و اسم پرندة سیمرغ ذکر شده است. این داستان در لطایفالامثال و طرایفالاقوال (ص120) نیز ذکر شده و نام کوه دمخ است. 86- موسی(ع) و عنقا (ص385) داستان عنقاست که خداوند او را برای انس گرفتن با موسی(ع) فرستاد. حبلهرودی مأخذ داستان را ربیع الابرار زمخشری ذکر میکند. 87- حکیم و دختر زیرک (ص387) داستان حکیمی است که از پی همسری دانا هم چون خود اوست و در سفر با مردی نادان همراه میشود. عطّار داستان را در مظهرالعجایب (ص159) آورده است. 88- درویش و همسایة توانگر (ص390) داستان درویشی است که در همسایگی توانگری زندگی میکند و چنان رفتار میکند که کسی بر فقر او آگاه نمیشود. در روضالجنان و روح الجنان (ج6، 249-251) و تفسیر گازر (ج2، 326-327) آمده است. 89- یحییبنخالد و مرد وامدار (ص391) داستان مردی است که هزار درهم از یحییبنخالد وام گرفته و برای استمداد نزد جعفر صادق(ع) میرود. داستان به گونهای دیگر در دستورالوزرا (ص46-48) آمده است. 90- فاسق و همسایة مؤمن (ص394) داستان مؤمنی است که همسایه فاسقش را از حبس آزاد میکند و آن مرد از فسق خود توبه میکند. نزدیک به داستانی در ترکالاطناب فی شرحالشهاب (ج1، 261-262) است. 91- بشیر و حیات جاوید (ص396) داستان بازرگان دنیادوستی است که براساس خوابی که میبیند به هند میرود و آنجا تحت ارشاد پیری دست از دنیا میکشد. در فرائدالسلوک (ص491-512) نقل شده است. 92- پیامبر و بوریا (ص406) داستان پیامبراست که بر حصیری میخوابد و پهلویش از حصیر نقش میگیرد. در روضالجنان و روحالجنان (ج17،270-271) آمده و دیدار کننده سلمان فارسی است. در تفسیر گازر (ج2، 178) یکی از یاران پیامبر به دیدار او میرود. 93- زاهد و موش (ص377) داستان موشی است که با دعای درویشی به شکل آدمیزاد در میآید و سرانجام با موشی ازدواج میکند و به شکل نخست خود بازمیگردد، برگرفته از کلیله و دمنه (224-226) وکلیله و دمنه منظوم (310-313 ) و داستانهای بیدپای (195-196) است. روایت حبلهرودی با تفاوت بیان شده است. 94- تو نیکی میکن و در دجله انداز: برگرفته از قابوسنامه (ص 30) و روایت عامیانة آن در تمثیل و مثل (ج 1، ص 115) است. 95- بکوب بکوب همان است که دیدهای: از دقّاقى و سلطان محمود غزنوى و شبگردی وی نیز نقل شده است (بهمنیاری، ص 101). چند روایت آن از شاه عباس نیز نقل شده است (انجوی شیرازی، تمثیل و مثل، ج 1، ص 60 و ج 1، ص 57 و ج 1، ص 65). 96- پسر لقمان و خضر(ع) (ص427) داستان سفر پسر لقمان است که با خضر به سفر میرود و در مراحل مختلف سفر پسر را راهنمایی میکند و از خطر نجات میدهد. در کشفالاسرار میبدی (ج7، 498-499) آمده است. 97- عیسی و جهودان: را عطّار در الهی نامه (ص188-189) نیز آورده است. 98- پادشاه عجول و میمون مشفق (ص415) داستان پادشاهی است که میمونش را عجولانه و به گمان اینکه میمون پسر او را کشتهاست، میکشد و بعد درمییابد که اشتباه کردهاست، برگرفته از جوامعالحکایات و لوامعالروایات (جزء دوم قسم سوم، 602) است. در کلیله و دمنه منظوم (ص354-358) داستان با روایتی متفاوت نقل شده است. 99- پادشاه عجول و باز مشفق (ص413) داستان پادشاهی است که در صحرایی به وقت تشنگی میخواهد از آب پای درختی بنوشد؛ اما باز شکاری او مانع میشود، برگرفته از جوامعالحکایات و لوامعالروایات (جزء دوم قسم سوم، 599) است. داستان با کد بین المللی 178c «باز مانع خوردن زهر میشود» و برابر با تیپ 916j آرنه تامپسون ثبت است (مارزلف، 70). روایتهای دیگر داستان در چهل طوطی (ص21) و قصّههای ایرانی (ص 169-174) نیز دیده میشود. 100- عیسی(ع) و مردة زردرو (ص407) داستان جوان مردهای است که به دعای عیسی (ع) زنده میشود و مادرش او را پیرو زردرو میبیند، برگرفته از هزار حکایت صوفیان (ص62پ) است. در متون روایی فارسی دهها داستان از عبور عیسی از گورستان و زنده کردن مردگان در دست است؛ از جمله الهی نامه (ص237-238)؛ قصص الانبیا (ص378) و کشفالاسرار (ج2، 442-443)؛ افسانة گلریز (ص38-46)؛ راحةالارواح (ص32-34)؛ شرحالتعرّف لمذهبالتصوّف، (ص ج4، 1745)؛ جوامعالحکایات و لوامعالرّوایات باب دوم از قسم اول (156و ریاضالحکایات (ص82-83)؛ ترجمة السوادالاعظم (ص67)؛ ترجمة رسالة قشیریه (ص173و471) لسانالواعظین (ص231-234).
نتیجه جامع التمثیل نوشته محمّد علی حبلهرودی (زنده 1054) شامل مثلها و داستانهای امثال به زبان فارسی این حوزه و از کتب درسی بوده که بیش از پنجاه بار چاپ شده است. این کتاب و کتاب دیگر مؤلّف، مجمع الامثال (1054) را میتوان سرآغاز تدوین مثلهای فارسی به شمار آورد. جامع التمثیل، شامل دیباچه، مقدمه و 28 باب و در پایان کتاب، بخش ملحقات، شامل حکایات گوناگون است. نثر کتاب مثل آثار داستانی دورة صفویه ساده و بی پیرایه است که در دیباچه و مقدمه و هنگام موعظة متکلّف و ادیبانه میشود. حبلهرودی با آوردن جملههای مترادف که گاه به اطناب میگراید، داستانها را طولانی میکند. انتخاب این شیوه به دلیل ماهیت سرگرمکنندگی و مجلسگویی کتاب و برای اثرگذاری بر مخاطب است. داستانهای جامع التمثیل اغلب از افسانههای مشهور هستندکه دهها روایت از آن در ادب کلاسیک و روایات شفاهی وجود دارد. گروهی دیگر قصّه یا سرگذشت کوتاه، ساده، اخلاقی و گاه طنزآمیز به نظم و نثر است. درونمایه داستانهای جامع التمثیل اغلب اخلاقی (70 درصد) و عرفانی (30درصد) است. داستانهای بزرگان و مشهوران در جامعالتمثیل جایگاهی ویژه دارد. زمینة برخی داستانها طنز اجتماعی قوی است. از 153 داستان، مأخذ 100 داستان را یافتیم. مأخذ بقیه در منابع فارسی نبود. مؤلّف گاه مأخذ حکایتها را یاد میکند؛ نظیر ربیع الابرار زمخشری، بحرالسعادة (تألیف 901) تاج الدین محمّد کازرونی و مصباح الدعوات؛ امّا در اغلب موارد مأخذ روشن نیست. بیشترین داستانها برگرفته از جوامع الحکایات عوفی، لطایف الطوایف، تفسیر روضالجنان و روحالجنان، تفسیر گازر است. جز این، داستانهای حبلهرودی در هفتاد منبع دیگر نیز آمده است. این تنوّع نشان دهندة وسعت منابع وی بوده است. روش حبلهرودی در حکایت پردازی، تفصیل مطالب و شاخ و برگ دادن داستانهاست.
پی نوشت ها 1- از این پس تمام شماره صفحات براساس چاپ جامع التمثیل یاد شده در منابع خواهد بود. | ||||||||||
مراجع | ||||||||||
الف: منابع مقاله 1- آسابرگر، آرتور. (1380). روایت در فرهنگ عامیانه، رسانه و زندگی، ترجمة محمّدرضا لیروای، تهران: سروش. 2- ابن بطوطه، رحله ابن بطوطه. (1407/ 1987). چاپ محمّد عبدالمنعم عریان، بیروت. 3- ابن ندیم، (1985). الفهرست، چاپ ناهد عباس عثمان، دوحه. 4- ابناسفندیار، محمّدبن حسن. (1366). تاریخ طبرستان، به تصحیح عباس اقبال، به اهتمام محمّد رمضانی. تهران: پدیده، ۱۳۶۶. 5- ابوالحسن علی بن احمد، (1344). ترکالاطناب فی شرحالشهاب، تهران: دانشگاه تهران. 6- اسکندر بیگ منشی. (1351). تاریخ عالم آرای عباسی، تصحیح ایرج افشار، تهران: امیر کبیر. 7- اعتمادالسلطنه، محمّدحسن بن علی. (1364). مرآت البلدان، به کوشش محمّدعلی سپانلو، تهران. 8- افشار، ایرج. (1358). «چاپهای قدیم: بحرالفوائد و جامع التمثیل»، آینده، سال پنجم، فروردین- خرداد 1358، شماره 1 و 2 و 3، 133 9- افشاری، مهران. (1375). «جامع التمثیل» مدخل دانشنامه جهان اسلام، تهران: بنیاد دانشنامه، 1375 10- امینی، امیر قلی. (1339). سی افسانه از افسانههای اصفهان، تهران. 11- بندهش، فرنبع دادگی. (1369). گزاره، مهرداد بهار، تهران: توس. 12- تهرانی، آغابزرگ. (1387-1355). الذریعه الی التصانیف الشیعه، نجف، تهران و بیروت: دارالاضوا، بی تا. 13- حبله رودی، محمّدعلی. (1344). مجمع الامثال، چاپ صادق کیا، تهران. 14- ــــــــــــــــ . (1331). جامع التمثیل، شرکت سهامی طبع کتاب، تهران. 15- داد، سیما. (1375). فرهنگ اصطلاحات ادبی، مروارید، تهران: چاپ دوم. 16- دانشپژوه، محمّدتقی. (1330-1350). نسخههای خطّی دانشگاه تهران، انتشارات دانشگاه تهران. 17- دهخدا، علیاکبر. (1345). لغتنامه فارسی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران. 18- شبستری، شیخ محمود. (1361). گلشن راز، به اهتمام صابر کرمانی، تهران: طهوری. 19- غلام رضایی، محمّد. (1387). «مجلس گویی و شیوههای آن براساس مجالس سبعه مولوی»، پژوهشنامة علوم انسانی، 57 (ویژه نامة زبان و ادبیات): 257-278. 20- فردوسی، ابوالقاسم. (1374). شاهنامه، به کوشش سعید حمیدیان (از روی چاپ مسکو)، تهران: نشر داد. 21- کارنامة اردشیر بابکان (1369) مشتمل بر متن پهلوی، لغتنامه، ترجمة فارسی مقایسه با شاهنامه و حواشی و تعلیقات، بهاهتمام محمّد جواد مشکور، تهران: دنیای کتاب. 22- مارزلف، اولریش. «داستانهای عبرت آموز مصور روایت سده نوزدهمی از مجموعة ضرب المثلهای فارسی قدیمی» (جامع التمثیل)، مترجم افسانه منفرد، جهان کتاب، بهمن 1381، ش 163 و 164، ص10- 15. 23- ــــــــــــ . (1371). طبقهبندی قصّههای ایرانی، ترجمة کیکاووس جهانداری، تهران: سروش. 24- Arberi. A. L. the leyacy of Persia Oxford- 1953
ب: منابع داستانها 1- انجوی شیرازی، ابوالقاسم. (1352). تمثیل و مَثَل (ج1)، تهران: انتشارات امیرکبیر. 2- ــــــــــــــــــــ . (1383). قصّههای ایرانی (2 جلد)، تهران: امیرکبیر، چاپ دوم. 3- بخاری، محمّد بن عبدالله. (1369). داستانهای بیدپای، به تصحیح محمّد روشن، تهران: خوارزمی. 4- (1377). بستان العارفین و تحفة المریدین، به تصحیح احمد علی رجایی خراسانی، دانشگاه تهران. 5- بهایی، شیخ محمّد بن حسین عاملی. (1336). کلّیات شیخ بهایی، به کوشش مهدی توحیدی پور، تهران: کتابفروشی محمودی. 6- (1377). پند پیران، به کوشش جلال متینی، بنیاد فرهنگ ایران. 7- جامی، عبدالرحمن. (1337). هفت اورنگ، به تصحیح مرتضی مدرس گیلانی، سعدی. 8- جرجانی، ابوالمحاسن. (1337). تفسیر گازر، به تصحیح محدث ارموی، تهران: مهر آیین. 9- جمالی دهلوی، محمّد بن فضلالله. (1310ق). مرآة المعانی، به اهتمام ابو رجا محمّد عبدالقدیر، حیدرآباد دکن: مطبع مفید. 10- (1377). چهل طوطی، شرکت نسبی کانون کتاب، طهران: بی نا. 11- حسینى، مجدالدین محمّد. (1362). زینت المجالس، کتابخانه سنایى، چاپ دوم. 12- خانقاهی، ابونصر. (1347). گزیده در اخلاق و تصوف، به تصحیح ایرج افشار، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب. 13- خراسانی، ملاعبدالکریم. (1245). لسان الواعظین مشهور به قاضی تربت حیدریه، نان و سرکه، کاتب میرزا مسیح شیرازی، بمبئی، چاپخانة دت پرساد 1245 و تهران: کتابفروشی مرتضوی. 14- خوافی، مجد. (1345). روضة خلد، به تصحیح محمود فرّخ و حسین خدیوجم، تهران: زوار. 15- خواند میر، غیاث الدین محمّد. (1355). دستور الوزرا، به تصحیح سعید نفیسى، اقبال، چاپ دوم. 16- درویشیان، علی اشرف. (1383). افسانهها و متلهای کردی، (جلد2) تهران: چشمه، چاپ چهارم. 17- دهلوی، امیرخسرو. (1977م). آیینة اسکندری، امیرخسرو دهلوی، مسکو. 18- رشید وطواط. (1373). لطایفالامثال و طرایفالاقوال، به تصحیح حبیبه دانش آموز، تهران: میراث مکتوب. 19- ذوالفقاری، حسن. (1385). «میر نوروزی»، نجوای فرهنگ، سال اول، شماره دوم، زمستان 1385، ص 13-21. 20- رومی، احمد. (1354). دقایق الحقایق، تصحیح محمّدرضا جلالی نائینی و محمّد شیروانی، شورای عالی فرهنگ و هنر. 21- زرکوب، نجمالدین. (1352). فتوتنامه (رسائل جوانمردان)، به کوشش مرتضی صرّاف، انستیتوی فرانسوی و پژوهشهای علمی در ایران. 22- سادات اشکوری، کاظم. (1352). افسانههای اشکور بالا، تهران: وزارت فرهنگ و هنر. 23- سجاسی، اسحاق بن ابراهیم شمس. (1368). فرائد السلوک، به تصحیح نورانی وصال، تهران: پاژنگ. 24- سعدی، مصلح بن عبدالله. (1381). بوستان، به تصحیح غلامحسین یوسفی، تهران: خوارزمی. 25- ــــــــــــــــــــــــ . (1381). گلستان، به تصحیح غلامحسین یوسفی، تهران: خوارزمی. 26- سنایی، ابوالمجد مجدود بن آدم. (1377). حدیقة الحقیقه، به تصحیح محمّد تقی مدرس رضوی، دانشگاه تهران. 27- سند، میرزا احمد چاه وصال. (1375). به کوشش حسن ذوالفقاری، اهل قلم. 28- سورآبادی، ابوبکر عتیق نیشابوری. (1375). تفسیر سورآبادی، تهران: نشر نو. 29- شاملو، احمد. (1373). قصّههای کتاب کوچه، تهران: مازیار. 30- ـــــــــــ . (1357-1372). کتاب کوچه، (11 جلد) انتشارات مازیار، تهران: 1357- 1372. 31- شریف کاشانی، ملا حبیب الله. (1371). ریاض الحکایات، کاشان: مرسل. 32- شوشتری، قاضى نوراللّه. (1299). مجالس المومنین، تهران. 33- شیرازی، قطب الدین. (1368). درّة التاج، به تصحیح ماهدخت بانو همایی، تهران: علمی و فرهنگی. 34- صبحی مهتدی، فضل الله. (1387). قصّههای صبحی، تهران: معین. 35- صفی، فخرالدین علی. (1373). لطایف الطوایف، به سعی احمد گلچین معانی، تهران: اقبال، چاپ هفتم. 36- طسوجی تبریزی، عبدالطیف. (1379). هزار و یک شب، تهران: جامی. 37- ظهیری سمرقندی. (1381). سندبادنامه، به تصحیح محمّدباقر کمالالدینی، میراث مکتوب. 38- عبدالرّب آبادى، شمسالعلما، نامة دانشوران، قم: دارالفکر، چاپخانة دارالعلم. 39- عطّار، محمّد بن ابراهیم. (1368). الهی نامه، به تصحیح هلموت ریتر، زوّار، چاپ دوم. 40- ــــــــــــــــ . (1380). تذکرة الاولیا، دکتر محمّد استعلامی، زوار، 1380 . 41- ـــــــــــــــــ . (1370). منطقالطیر، به تصحیح سید صادق گوهرین، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هفتم. 42- ــــــــــــــــ . (1361). اسرار نامه، به تصحیح صادق گوهرین، تهران: زوار، 1361. 43- ــــــــــــــــ . (1373). مظهر العجایب، به کوشش احمد خوشنویس، تهران: سنایی، 1373. 44- علوی عاملی، محمّد عبدالحسین بن احمد. (1384). قواعد السلاطین، تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی. 45- عوفی، سدیدالدین محمّد. (1360-1370). جوامعالحکایات و لوامع الروایات (7 جلد) به کوشش مظاهر مصفّا، امیر بانو کریمی، اسماعیل حاکمی، تهران: مؤسسة مطالعات و تحقیقات فرهنگی. 46- غزالی، امام محمّد. (1374). کیمیای سعادت، حسین خدیو جم، تهران: علمی و فرهنگی. 47- غزنوی، سدیدالدین. (1340). مقامات ژندهپیل، به تصحیح حشمت مؤیّد، بنگاه ترجمه و نشر کتاب. 48- فخر مدبر. (1346). آداب الحرب و الشجاعه، به تصحیح احمد سهیلی خوانساری، اقبال. 49- فراهی، میرزا برخوردار. (1373). داستانهای محبوبالقلوب، به تصحیح علی رضا ذکاوتی قراگوزلو، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1373. 50- قاضی قضاعی. (1361). شرح فارسی شهاب الاخبار، به تصحیح سیدجلال الدین حسینی ارموی محدث، انتشارات علمی و فرهنگی. 51- قانعی طوسی، احمدبن محمود. (1358). کلیله و دمنه منظوم، تهران: بنیاد فرهنگ ایران. 52- قزوینی، زکریا. (1361). عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات، به تصحیح نصرت الله صبوحی، کتابخانة مرکزی. 53- قزوینی، محمّد صالح. (1371). نوادر؛ ترجمة محاضرات الادبای راغب، به تصحیح احمد مجاهد، تهران: سروش. 54- قشیری، ابوالقاسم. (1377). رسالةقشیریه، به تصحیح بدیع الزمان فروزانفر، تهران، علمی و فرهنگی، چ چهارم، 1374. 55- کاشفی سبزواری، ملّا حسین واعظ. (1360). انوار سهیلی، تهران، امیر کبیر. 56- ـــــــــــــــــ . (1361). رساله العلیّه، تصحیح و تعلیق سید جلال الدین ارموی (محدث)، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1361. 57- کریستنس، آرتور. (1918). قصّههاى ایرانى در زبان عامیانه، چاپ کپنهاک. 58- گریان شهرابی، محمّدحسین بن عبدالله. (1374). انوارالمجالس، تهران. 59- مستملی بخاری، اسماعیل. (1377). شرحالتعرّف لمذهبالتصوّف، به تصحیح محمّد روشن، تهران: اساطیر، 1363. 60- مشار، خانبابا. (1335-1342). فهرست کتابهای چاپی فارسی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب. 61- منشی، نصرالله. (1365). کلیله و دمنه، به تصحیح مجتبی مینوی، امیرکبیر. 62- مولوی، جلالالدین محمّد. (1368). مثنوی معنوی، به تصحیح رینولد نیکلسون، تهران: مولی. 63- میبدی، ابوالفضل. (1365). کشفالاسرار، به تصحیح علی اصغر حکمت، تهران: امیر کبیر. 64- میهن دوست، محسن(گردآورنده). (1384). سمندر چهل گیس، تهران: ماکان. 65- نجفی، محمّد علی. (بی تا). لسانالواعظین، تهران: بی نا. 66- نراقی، ملا احمد. (1382). مثنوی طاقدیس، به اهتمام حسن نراقی، تهران: امیر کبیر، چاپ سوم. 67- نظامی، الیاس بن یوسف. (1334). خمسه، به تصحیح وحید دستگردی، چاپ علمی. 68- نیشابوری سمرقندی، ابوحفص. (1354). منتخب رونق المجالس، به تصحیح احمد علی رجایی، تهران: انتشارت دانشگاه تهران. 69- نیشابورى، ابواسحاق. (1359). قصصالانبیا، به اهتمام حبیب یغمایى، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب. 70- نیشابوری، ابوبکر عتیق. (1380). تفسیر سورآبادی، به تصحیح سعیدی سیرجانی، فرهنگ نشر نو. 71- نیشابوری، رضیالدین ابوجعفر محمّد. (1377). گشایشنامه و مکارم اخلاق، به کوشش محمّدتقی دانشپژوه، تهران: بی جا. 72- هجویری، علی بن عثمان. (1371). کشفالمحجوب، به تصحیح ژوکوفسکی، طهوری. 73- (1377). هزار حکایت صوفیان، نسخه عکسی به کوشش ایرج افشار، گنجینه نسخه برگردان فارسی، 1382 74- واروینی، سعدالدین. (1367). مرزباننامه، به تصحیح محمّد روشن، نشر نو. 75- واصفی، زینالدّین محمود. (1349). بدایع الوقایع، به کوشش الکساندر بُلدرف، تهران. 76- وشمگیر، کیکاووس بن عنصر المعالی. (1366). قابوسنامه، به تصحیح غلامحسین یوسفی، تهران: علمی و فرهنگی. 77- وقار شیرازی. (1366). انجمن دانش، بامقابله و تصحیح و توضیح محمود طاووسی، شیراز: نوید. 78- وکیلیان، احمد. (1368). تمثیل و مثل (ج 2)، تهران: سروش. | ||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 5,082 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 790 |