تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,652 |
تعداد مقالات | 13,423 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,844,882 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,141,686 |
پژوهشهای مسأله محور در مطالعات ادبی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||
فنون ادبی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 4، دوره 4، شماره 1، فروردین 1391، صفحه 13-26 اصل مقاله (187.44 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسنده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||
احمد رضی* | ||||||||||||||||||||||||||||||||||
دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه گیلان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||
آگاهی از روششناسی تحقیق موجب افزایش اثربخشی و کارایی پژوهش میشود. یکی از مباحث با ارزش و راهگشای روش تحقیق، بحث از اصول و مهارتهای پژوهشهای «مسألهمحور» است که در مطالعات ادبی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. رواج و گسترش تحقیقات مسأله محور در عرصه زبان و ادبیات فارسی، نیازمند توجّه جدّی به اصول و ضوابط آن، تغییر نگرش در پژوهشگران ادبی، تجدید نظر در برنامههای درسی مراکز آموزش عالی و بازنگری در شیوهها و مراحل اجرای طرحهای پژوهشی در این رشته است. در این مقاله ضمن تأکید بر لزوم توجّه بیشتر به مسألهمحوری در تحقیقات ادبی به معرّفی ویژگیهای این گونه تحقیقات پرداخته میشود، چیستی مسأله تحقیق و خصوصیات مسألههای ادبی بیان میگردد، شیوهها و مهارتهای مسألهیابی در حوزه ادبیات تشریح میشود، گونهها و انواع مسألههای ادبی معرفی میگردند و توضیح داده می شود که یک پژوهشگر برای حل مسألههای ادبی چه مراحلی را باید طی نماید. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||
روش تحقیق؛ مسأله تحقیق؛ آموزشمحوری؛ مسألهیابی؛ گونهشناسی مسأله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه تحقیقات ادبی به دلیل فراوانی نمونهها و تنوّع رویکردها و به سبب تعداد بسیار زیاد پژوهشگرانی که به امر تحقیق در این حوزه مشغولاند، از گستردهترین حوزههای پژوهشی به شمار میرود؛ امّا بخش زیادی از آثار منتشر شده در این زمینه، به موضوعات کلّی اختصاص یافته است که محقّق در آنها بدون آنکه مسألة اصلی را بخوبی روشن کرده باشد، مطالب متنوّعی؛ از جمله مباحث حاشیهای را گردآوری میکند و با ذکر شواهد فراوان، کتابهایی پُرحجم و مقالاتی به شیوة تألیفی عرضه مینماید که جز توصیفِ بعضی از موارد مرتبط با موضوع به نتیجة جدیدی ختم نمیشود. مؤلّفان این گونه آثار تلاش میکنند تا جایی که امکان دارد، مطلبی از قلم نیفتد و همة مطالبِ مربوط به موضوع بیان شود. این دغدغه باعث میشود تا آنان به جای ژرفکاوی در مسائل ادبی، به جامعیّت و گستردگی مباحث خود بیندیشند. نتیجة چنین رویکردی غلبة بُعد آموزشی و ترویجی بر بُعد پژوهشی در آثار آنان و گُم شدن مسألة اصلی پژوهش در لابلای مباحث متنوّع و متعدّدی است که بصورت سطحی و گذرا مطرح میشوند. این در حالی است که امروزه «مسأله» رکن اصلی هر پژوهش علمی به شمار میرود و اهمّیّت هر تحقیق تا اندازة زیادی به نوعِ «مسألة تحقیق» و حلّ آن با استفاده از پژوهش روشمند وابسته است. با وجود این، بحث از شیوة مسألهیابی در مطالعات ادبی و راههای اولویتبندی مسائل و چگونگی حلّ هر مسألة ادبی در کتابهایی که دربارة روش تحقیق در ادبیّات فارسی منتشر شدهاند، چندان مورد توجّه قرار نگرفته است. با توجه به فراوانی تعداد پژوهشگران ادبی در زمان معاصر؛ اعم از استادان، دانشآموختگان و دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاهها، اگر بخشی از توان تحقیقاتی آنان به سمت حل مسألههای موجود سوق داده شود، کارایی و اثربخشیِ تحقیقات ادبی افزایش مییابد، بسیاری از گره های زبانی و ادبی گشوده و بخشی از نیازهای جامعه مرتفع خواهد شد؛ نوآوری و شکوفایی در حوزههای پژوهش و آفرینش ادبی جایگزین تکرار و تقلید میگردد؛ بر شادابی و نشاط در بین دانشجویان رشتة زبان و ادبیات فارسی افزوده و این رشته به جایگاه واقعی خود در جامعه نزدیکتر میشود. اصولاً یکی از نیازهای اساسی پژوهشگران ادبیِ جوان، آشنایی روشمند با مهارتها و روشهای حلّ مسأله در حوزة زبان و ادبیّات است که امید است محقّقان برجسته و موفّق ادبی با یاری گرفتن از تجربههای شخصی و پژوهش در آثار سایر محقّقان ادبی در ایران و جهان، اصول و شیوههایی را در این زمینه تدوین کنند و راهگشای گروه زیادی از جوانان پژوهشگر در جامعه و دانشگاه باشند تا آنان ضمن آشنایی با روشهای تشخیص درست مسألة ادبی بتوانند، مسائل گوناگون پژوهشی را از هم تفکیک و براساس درجة اهمّیّت اولویتبندی کنند و سرمایة عمر خود را در مسیر حلّ آن دسته از مسائلی که با ارزشترند، صرف کنند و زمینهساز پویایی زبان و ادبیّات فارسی شوند. لازمة جدّی گرفتن تحقیقات مسألهمحور در حوزة زبان و ادبیات آن است که با اصول این گونه تحقیقات آشنا شویم؛ بدانیم که پژوهشهای مسألهمحور چه ویژگیهایی دارند؟ و در چه زمینهها و شرایطی رشد میکنند؟ پژوهشگر ادبی در پژوهشهای مسألهمحور چه مراحلی را باید طی کند؟ شیوههای مسألهیابی کداماند؟ چگونه میتوان مسائل ادبی را اولویتبندی کرد و مهمتر از همه اینکه چگونه میتوان مسألههای ادبی را حل کرد؛ یعنی چه شیوههایی برای حل مسأله در رشتههای ادبی وجود دارد؟ در این مقاله با در نظر داشتن ماهیت و روش تحقیقات ادبی، ابتدا مسألة تحقیق تعریف و ویژگیهای پژوهشهای مسألهمحور بیان میشود و پس از یادآوری خصوصیات مسألههای ادبی، شیوهها و مهارتهای مسألهیابی تشریح میگردد که این موضوع، از مباحث مورد نیاز عموم پژوهشگران ادبی؛ بویژه دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاههاست و سرانجام مراحل حل مسألههای ادبی مورد بحث قرار میگیرد. این مباحث میتواند موجب تغییر نگرش در شیوهها و مراحل اجرای تحقیقات ادبی شود و پژوهشگران ادبی را برانگیزاند تا توجّه بیشتری به تحقیقات مسألهمحور داشته باشند و زمینة بحثهای گستردهتر و عمیقتر دربارة اصول، ضوابط، روشها و رویکردهای این گونه تحقیقات را فراهم آورد. 2. تعریف مسألة تحقیق «مسألة تحقیق» پرسشی است که در ذهن پژوهشگر جرقّه میزند و معمولاً بیان کنندة موانعی است که بر سرِ راه فهم یک پدیده و یا کاربرد یک ایده وجود دارد. معیار تازگی پرسش در تشخیص مسأله، تنها ذهن پژوهشگر نیست؛ بلکه تازگی آن با نگاهی به پیشینة تحقیق در آن زمینه و در مقایسه با یافتههای سایر پژوهشگران فهمیده میشود. بنابراین مسألة پژوهشی در حوزة ادبیّات، پس از مطالعة دستاوردهای پیشینیان دربارة هر موضوع آشکار میگردد؛ به تعبیر دیگر پرسشهایی میتوانند زمینهساز ظهور مسألة تحقیق ادبی شوند که در روند مطالعات قبلی دربارة یک موضوع، بیپاسخ مانده یا پاسخهایی متناقض دریافت کرده باشند و یا آنکه اطّلاعات پاسخهای داده شده، آشفته و مبهم و نظام نایافته بوده، نیازمند دریافت پاسخی جدیدی باشد. از ویژگیهای «مسألة تحقیق» آن است که «مسأله» باید جزئی و ملموس باشد و صورت مسأله؛ یعنی کیفیت و نوع گره های آن، برای پژوهشگر روشن شده باشد. بنابراین، طرح مشکلات ادبی بصورت کلّی، مبهم و مرکب از اجزای درهم پیچیده، در تحقیقات مسألهمحور اهمیّت چندانی ندارد؛ مگر آنکه ابتدا موضوعات کلّی به مسائلِ جزئیِ متعدّد تجزیه شوند و آنگاه، مسألههای اولویتدار بصورت جداگانه مورد پژوهش قرار گیرند. طرح پرسشهای تحقیقپذیر دربارة موضوعات کلّی و پیچیدة ادبی و جرح و تعدیل آنها برای رسیدن به مسائل پژوهشی و اولویتبندی آنها برای گزینش مهمترین مسألة ادبی، مستلزم به کارگیری مهارتهایی است که پژوهشگر ادبی باید آنها را بیاموزد؛ مانند مهارت چگونگی کشف روابط میان پدیدههای ادبی یا مهارت نگاه انتقادی به متون ادبی یا مهارت چگونگی پرسشگری دربارة یک پدیدة ادبی.
3. ویژگیهای تحقیقات مسألهمحور هدف اوّلیة تحقیقات «مسألهمحور» رفع نیازهایی است که برآورده نشدهاند؛ این نیازها میتوانند علمی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و ... باشند. همچنین این نیاز میتواند معطوف به تحقیقات بنیادی یا کاربردی باشد؛ امّا تحقیقات کاربردی بیشتر مبتنی بر مسألهمحوری است؛ زیرا هدف اصلی آن رفع نیازمندیهای ملموس و فوری زندگی بشری است. تحقیقات مسألهمحور را میتوان در مقابل تحقیقات آموزش محور قرار داد. تحقیقات آموزش محور، مبتنی بر جستجو در نتیجۀ تحقیقات دیگران برای عرضۀ مناسب و مؤثّر به مخاطبان است. هدف این نوع مطالعات، آموزش، اطّلاع رسانی و ترویج یافتههای علمی است و کارکرد اصلی آن توزیع علم است؛ نه تولید علم. نوآوری نیز در تحقیقات آموزشمحور بیشتر در محدودة سازماندهی مجدد مطالب، طبقهبندیها و شیوة عرضة مباحث است؛ مانند تحقیق برای بازنویسی کتابهای درسی؛ مثلاً میتوان با مقایسة کتابهایی که برای یک درس خاص مانند کتابهای آموزش عروض یا علم بدیع منتشر شدهاند بآسانی فهمید که آنها از جهت محتوا چندان تفاوتی با هم ندارند؛ بلکه تفاوت آنها در شیوة ارائه و سازماندهی مطالب و متفاوت بودن شواهد و نمونههاست. البته آموزش نیز میتواند با شیوۀ حلّ مسأله ارائه شود؛ امّا در آن چگونگی حلّ مسائلی که قبلاً حل شدهاند؛ آموزش داده میشود. آموختن شیوۀ حل مسائلِ حل شده، افراد را در حلّ موارد مشابه توانا میکند؛ امّا اساس کار تحقیقات مسألهمحور شناسایی و حل مسائلی است که به عنوان گره های علمی باقی ماندهاند و یا شیوة رایجِ حلّ آنها نارسا یا طولانی است. احد فرامرز قراملکی تحقیقات مسألهمحور را در مقابل تتبّعات «موضوع محور» قرار میدهد. از نظر او پژوهشگر در تتبّعات موضوع محور به جای مواجه شدن با مسأله با مشکل درگیر میشود. مشکل مانعی سطحی، کلّی، مبهم و مرکب است که قابل رؤیت توسط عموم است؛ امّا مسأله مانعی ژرف، مشخص، روشن و واحد است که توسط متخصّصان مرتبط با آن مسأله قابل رصد کردن است (فرامرز قراملکی،1383: 106 ـ 108). در تتبّعات موضوع محور، عنوانی برای مطالعه برگزیده میشود و تلاش میشود تا هر مطلبی که به شکلی با آن مرتبط است گردآوری و گزارش شود. تفاوتهای ساختاری تتبّعات موضوع محور با پژوهشهای مسألهمحور عبارتاند از: 1. تتبع موضوع محور، فعالیتی است فاقد مراحل مترتب؛ امّا پژوهش مسألهمحور، فرایندی دارای انتظام و ترتیب است. 2. موضوع در فرایند پژوهش مسألهمحور، امری تبعی و ثانوی است و صرفاً عنوانی است که به مسائل تحقیق اشاره میکند. 3. در فرایند پژوهش مسألهمحور، امکان حاشیهپردازی و پراکندهکاری از بین میرود. 4. تتبع موضوع محور، امکان وقوع خطاهای روش شناختی مانند خطای مسألهپنداری مبادی را افزایش میدهد. 5. فرایند مسألهمحور، اثربخشی پژوهش را افزایش میدهد» (همان، 1385: 131).
4. ویژگیهای مسألههای ادبی محقّقان ادبی پژوهشهای گسترده و متنوّعی انجام میدهند؛ از جمله تحقیق در حوزههای تصحیح نسخه، تاریخ ادبیات، سبکها و مکتبهای ادبی، دستور زبان، نقد ادبی، ادبیات تطبیقی، شرح و تفسیر متون، تحلیل گفتمان، نشانه شناسی و ... ، و همچنین تحقیق دربارة موضوعاتی همچون عرفان، حماسه، اجتماع، فلسفه، اخلاق، دین، تاریخ، اسطوره و ... از این رو مسائل سایر رشتههای علمی نیز در مطالعات ادبی مورد توجه محققان قرار میگیرد. با این همه، آنچه مسلّم است، پژوهش ادبی با متن سر و کار دارد، متن به معنای عام که شامل گفتار و نوشتار میشود. هدف اصلی پژوهش ادبی، فهم متن و تفسیر و نقد آن است که مستلزم شناخت ویژگیهای متن؛ از جمله خصوصیات زبانی و سبکی است. فهم متن ادبی گاهی فهم نیّت شاعر یا نویسنده و گاهی درک اثرپذیری و تعامل خواننده با متن است و گاهی نیز هر دوی آنها را شامل میشود. همچنین ممکن است پژوهشگری درصدد باشد تا معانی محتمل متن را بدون در نظر داشتن کیفیت اثرگذاری خالق آن و یا اثرپذیری خوانندگان فهم کند (رضی، 1386: 136). یکی از پرسشهای اولیه در تحقیقات ادبی مسألهمحور این است که مسألههای ادبی از چه جنسیاند و چه خصوصیاتی دارند و تفاوت های آنها با مسألههای رشتههای دیگر مثل علوم محض چیست؟ از جمله ویژگیهای مسألههای ادبی این است که: 4.1. اغلب آنها عاطفیاند و با احساسات آدمیان اعم از خواننده یا خالقِ اثر گره خوردهاند. 4.2. این گونه مسألهها از نوع ارزشیاند؛ یعنی پژوهشگر ادبی در بسیاری از موارد ناچار است، دربارۀ میزان زیبایی یا خوبی اثر ادبی داوری کند. 4.3. مسألههای ادبی اغلب در زبانی ویژه شکل میگیرند؛ زبانی برجستهسازی شده که در بسیاری از موارد غیرشفّاف، مبهم و نمادین است. 4.4. بخش مهمی از مسألههای ادبی با روایت پیوند خوردهاند و فهم آنها نیازمند توجه به نظریههای مربوط به روایت است. 4.5. مسألههای ادبی معمولاً با عنصر خیال پیوند دارند؛ بویژه شعر که از گره خوردگی عاطفه و خیال به وجود میآید. 4.6. مهمتر از همه اینکه مسألههای ادبی اغلب از نوع کیفیاند؛ زیرا نتایج تحقیق دربارۀ آنها تا اندازۀ زیادی به زمینه، موقعیت، بافت و شرایطی وابسته است که تحقیق در آنها انجام می گیرد. این گونه مسألهها اغلب با یک یا چند عامل دیگر از جمله مؤلّف، خواننده، متنهای پیشین و ... مرتبطاند و بسیاری از آنها دارای سطحی از پیچیدگیاند؛ بطوری که برای حلّ آنها باید از رویکرد میانرشتهای استفاده کرد. کاترین و راس من معتقدند پژوهشگرانی که بخواهند، تحقیق کیفی انجام دهند، دستِکم با سه مشکل یا چالش رو به رو میشوند: الف- ارائة یک چارچوب برای تحقیق که عمیق، خلاصه و دقیق باشد ب- برنامه ریزی طرحی که نظاممند و قابل اجرا و در عین حال انعطاف پذیر باشد ج- یکپارچه کردن اسناد ذیربط به گونهای که بتوان صاحبنظران و دست اندر کاران را متقاعد ساخت که تحقیق مزبور باید انجام شود؛ میتواند انجام شود و سرانجام اینکه انجام خواهد شد. (کاترین و راسمن، 1381: 9)
5. شیوهها و مهارتهای مسألهیابی مسألهیابی یکی از مراحل مهم شیوۀ «حل مسأله» در تحقیقات علمی است و شناسایی مسألههایی که در گسترۀ ادبیات فارسی برای پژوهش قابلیت دارند و طبقهبندی آنها و انتخاب مسألههای اولویتدار برای اجرای پروژههای تحقیقاتی یکی از نیازها و ضرورتهای همیشگی حوزۀ ادب پژوهی است. برای یافتن گرههای علمی در حوزة مطالعات ادبی چه راههایی وجود دارد و چگونه میتوان به مهمترین مسائل ادبی دست یافت؟ کدام پدیده و چه شرایط یا موقعیتی منجر به بروز مسألههای تازه میشود؟ با کدام شیوهها و چه مهارتهایی میتوان مسائل ادبی را کشف کرد؟ برای پاسخگویی به این پرسشها در ادامه مهمترین مواردی که توجّه و دقت کردن در آنها به مسألهیابی کمک میکند آورده میشود: 1-5. پدیدههایی که دربارة آنها با نبود یا کمبود اطّلاعات مواجهایم: یکی از راههایی که میتوانیم به مسألههای خوب ادبی در تحقیق دست پیدا کنیم، توجه کردن به آن دسته از پدیدههای ادبی است که دربارۀ آنها با نبود یا کمبود اطلاعات مواجهایم. ادبیات در دورۀ معاصر شرایطی متفاوت نسبت به گذشته دارد. در این دوره امکانات جدیدی ظهور کردهاند که زندگی بشر و از جمله ادبیات را تحت تأثیر قرار دادهاند، از این رو لازم است که پژوهشگران ادبی دربارۀ آنها به پژوهش و تحقیق بپردازند؛ مانند فنّاوری اطلاعات و ارتباطات که در دهة اخیر بسیار گسترش پیدا کرده است میتواند مورد توجه محقّقان قرار گیرد و طرحهای تحقیقاتی زیاد و متنوّعی دربارة تأثیرات این پدیده بر روند آفرینش ادبی و پژوهش ادبی اجرا شود، مثلاً ظهور پدیدۀ اینترنت باعث شده است که افراد به علت آزاد بودن محیط آن، اشعار و داستانهای خود را بدون آنکه سانسور شود، در این رسانه عرضه کنند. هر شاعری میتواند آثار ادبی خود را بلافاصله پس از سرودن از طریق اینترنت در اختیار مخاطبان گوناگون در کشورهای مختلف قرار دهد و از دیدگاههای آنان دربارۀ اثر خود باخبر شود. این گونه از ادبیات ویژگیها و خصوصیاتی دارد که آن را از ادبیات چاپی متمایز میکند. مسألههای متعدّدی در ارتباط با این نوع از ادبیات که میتوان آن را ادبیات اینترنتی نامید (رک. رضی و اکبرآبادی، 1387: 273-276 ) برای تحقیق وجود دارند که ما دربارۀ آنها با کمبود یا نبود اطلاعات مواجهایم و لازم است که در این زمینه پژوهشهای جدی صورت گیرد؛ زیرا بیشتر کاربران اینترنت جوانان و نوجوانانی هستند که در زمینۀ زبان و ادبیات فارسی کممایهاند؛ امّا به علت توانایی استفاده از این امکان، هر اثری را به نام ادبیات از طریق اینترنت در سطح جهانی منتشر میکنند. 2-5. آشفته بودن اطلاعات موجود دربارة یک موضوع: یکی دیگر از عرصههایی که میتوان در آن به مسألة ادبی دست یافت زمانی است که اطّلاعات موجود دربارۀ یک موضوع آشفته باشد؛ به تعبیر دیگر مواد تحقیقاتی موجود، مغشوش باشد؛ مثلاً وجود نسخههای خطی متعدّد و با اختلاف زیاد دربارۀ یک متن که تاکنون تصحیح نشده است، نشان میدهد که مسألۀ اصلی و اولیّة آن آشفتگی است و باید با تصحیح نسخهها این آشفتگی را سامان داد. 3-5. ناقص بودن پژوهشهای قبلی: عرصۀ دیگر کشف مسأله در مواردی است که تحقیقات پیشین دربارۀ یک مسأله ناقص است؛ مثلاً تصحیحی که از نسخههای خطی یک متن منتشر شده است، دارای اشکالات فراوان باشد و یا نسخة معتبر جدیدی از آن پیدا شود که با نسخههای قبلی تفاوت دارد. در این صورت اجرای طرحی برای تصحیح مجدّد آن با بهرهگیری از روش مناسب به حل مسأله منجر میشود. 4-5. متناقض بودن نتیجة تحقیقات پیشینیان: جایی که تحقیقات پیشینیان دربارۀ یک مسأله متناقض باشد، میتواند محل رویش مسألة جدیدی شود؛ مثلاً نتیجۀ تحقیقات پژوهشگری نشان دهد که یکی از نویسندگان معاصر کاملاً رمانتیست بوده است و پژوهشگری دیگر به این نتیجه رسیده باشد که او کاملاً رئالیست بوده است؛ در این صورت با مسألهای پژوهشی روبه رو میشویم و نیاز به پژوهش مجدّد احساس میشود؛ زیرا دو مکتب رمانتیسم و رئالیسم در تقابل با هم قرار داشتهاند. گاهی نتایج متناقض ناشی از تفاوت روشهای تحقیق است که چنین امری میتواند به طرح مسألههای تازه در حوزة روششناسی منجر شود (رک. بروئر و هانتر، 1389 : 95-96 ). 5.5. ناهماهنگی دانش موجود با واقعیات و موقعیت امروزی: هرگاه بین دانش موجود با واقعیات و موقعیت فعلی ناهماهنگی وجود داشته باشد با مسألة تازهای مواجه خواهیم شد؛ مثلاً مباحثی که در کتابهای درسی علوم بلاغی مطرح میشود، بیشتر معطوف به شعر است و مطالب آن با برخی از انواع ادبی رایج در دورۀ معاصر از جمله داستان سازگار نیست؛ از این رو میتوان مسألههایی را دربارۀ چگونگی بلیغ بودن داستانهای معاصر و عوامل اثرگذاری آنها بر خوانندگان شناسایی کرد و مورد بررسی قرار داد. 5.6. طرح پرسشهای متعدد و متنوع دربارۀ یک پدیدۀ ادبی: اصولاً اساس تحقیقات مسألهمحور داشتن سؤال و طرح پرسش است. طرح سؤال خوب و خوب سؤال کردن در تحقیقات مسألهمحور ارزش زیادی دارد و یادآور عبارت معروف «حسن السؤال نصف العلم» است که در کلام جان دیویی، اینگونه مورد تأکید قرار گرفته است: «بیان صحیح مسأله، نیمی از حل آن است» (قاسم زاده، 1375: 106). پژوهشگر مسألهیاب باید به جوانب پرسش برانگیز یک پدیدۀ ادبی توجه نماید و با طرح سؤالات گوناگون و حداکثری همة جوانب آن را زیر نظر داشته باشد تا بتواند از میان پرسشهای متنوّع، مسألههای اصلی را تشخیص دهد، این پرسشها میتوانند دربارة چیستی، کیستی، چگونگی، زمینه، پیشینه، قلمرو، موقعیت، ساختار، فایده، هدف، مزایا، معایب، ویژگیها، انواع، نظایر، اضداد، آثار، ابعاد، رفتارها، رابطهها، الگوها، رویکردها، کارکردها و... یک پدیدۀ ادبی باشند. «پرسشهای پژوهش را میتوان به شیوههای متعدّد به دست آورد: از مشاهدۀ اتّفاقی توالیهای منظم ممکن، از پژوهشهای پیشین؛ از نظریه؛ از گزارشهای رسانهها؛ یا از گفتگو با همکاران» (بلیکی، 1384 : 92). هدریک و همکارانش پرسشهای تحقیقی را در چهار گروه طبقهبندی کردهاند: (ر.ک. ازکیا و دربان آستانه ، 1382 : 188 – 190 )1- پرسشهای توصیفی مثل سؤالهای چگونه هست؟ و چگونه بود ؟ 2- پرسشهای هنجاری که اطّلاعات توصیفی یک پدیده را با خصوصیات قواعد و قوانین مربوط به آن مقایسه میکنند؛ مثل سؤال از اینکه چه تفاوتی بین آنچه هست و آنچه باید باشد وجود دارد. 3- پرسشهای همبستگی که از رابطة میان متغیرها سؤال میکنند. 4- پرسشهای علّی که به منظور اینکه چه چیزی موجب چیز دیگر میشود مطرح میگردند. 5.7. تجزیه مشکل به مسائل: یکی از شیوههای کارآمد مسألهیابی، شناخت مشکلات کلی و تجزیة آنها به مسألههای جزئی است. با نگاهی سطحی به اطرافمان میتوانیم، بسیاری از مشکلات را تشخیص دهیم؛ امّا از آنجا که آنها بصورت کلّی، مرکب و مبهم نمایان میشوند، قابل حل نیستند؛ مگر آنکه تجزیه شوند و به مسألههای خُرد تبدیل گردند. در این زمینه لازم است، مهارت های تجزیة مشکل به مسائل آموزش داده شود (رک. فرامرز قراملکی، 1383: 110 ـ 113). به عنوان مثال، همه میدانیم که ضعف نقد ادبی یکی از مشکلات پژوهشهای ادبی در ایران است. با تجزیۀ این مشکل به عوامل، آثار، ابعاد و ... میتوان به مسألههای زیادی دست یافت که هر کدام از آنها جداگانه شایستۀ بررسیاند (جدول شماره 1). جدول شمارة 1: تجزیه مشکل ضعف نقد ادبی در ایران به مسائل
در این جدول در هر ستون فقط 10 مورد گنجانده شده است؛ در حالی که میتوان مثلاً برای عوامل ضعف نقد ادبی در ایران موارد زیادی ذکر کرد. هر کدام از موارد ذکر شده مسألههاییاند که قابلیت دارند جداگانه و بصورت عمیق مورد پژوهش قرار گیرند. 5.8. توجه به رابطهها: تحقیقات در اغلب رشتههای علوم انسانی، بیشتر معطوف به کشف و تفسیر رابطههاست. در نقد ادبی نیز به رابطهها بسیار توجه میشود. میتوان با دقیق شدن در چگونگی وجود رابطهها در حول محور یک متن ادبی یا خالق آن به مسألههای بکر دست یافت؛ از جمله دقت کردن در رابطههای موجود میان اجزای یک متن ادبی؛ رابطۀ متن ادبی با سایر متنهای پیشین، پسین و معاصر آن؛ رابطۀ متن با مؤلّف؛ رابطۀ متن با زمینه؛ رابطۀ متن با خواننده؛ رابطۀ شاعر یا نویسنده با خواننده؛ رابطۀ میان یک شاعر با شاعران همعصر یا شاعران قبل و بعد از خود و... 5.9. نگاه تازه به پدیدههای ادبی: یکی از خصوصیات پژوهشگران موفّق، نگاه از منظری تازه به پدیدههای ادبی؛ از جمله آثار ادبی کهن است. متون ادبی مواد تحقیقاتی پژوهشگر ادبی به شمار میآید و چشمِ مسألهیابِ پژوهشگر ادبی میتواند با نگاهی نو به هر متنی، اگر چه مربوط به هزار سال پیش باشد، مسألههایی تازه کشف کند. نگاه نو میتواند، برخاسته از رویکرد انتقادی به متون ادبی، الگوها و نظریههای ادبی و یا نسبت به پژوهشهای پیشینیان دربارة متون ادبی باشد. بسیاری از پژوهشهای منتشر شده دربارة آثار ادب فارسی با رویکرد توجیهی تهیّه شدهاند و هدف آنها بیشتر موجّه جلوه دادن شاعران و نویسندگان ادبی و بیان زیباییهای آثار آنان است که میتوان با استفاده از گونههای مختلف نقد ادبی به طرح پرسشهای انتقادی از آنها پرداخت و به مسألههای تازه دست یافت. 5.10. نگاه فرا رشتهای یا میان رشتهای به پدیدههای ادبی: اصولاً دقیق شدن در تحقیقات سایر رشتهها و پل زدن میان رشتة ادبیات و رشتههای نزدیک به آن، بستر مناسبی را برای آشکار شدن مسألههای تازه فراهم میآورد. رویکردهای میانرشتهای متعددی در ارتباط با زبان و ادبیات شکل گرفتهاند که میتوانند به پژوهشگر کمک کنند تا به مسألههای بکر در حوزة ادبیات دست یابد، مثل نشانهشناسی، تحلیل گفتمان، مطالعات فرهنگی، روانشناسی ادبیات، جامعهشناسی ادبیات و ... (رک. رحمدل و فرهنگی، 1387: 28 ـ 44 ). همچنین با تأمّل در رابطة میان ادبیات با سایر هنرها؛ از جمله موسیقی، نقاشی، خطاطی، تئاتر، سینما و ... میتوان به مسألههای تازه دست یافت. 5.11. نگاه تطبیقی: نگاه تطبیقی به ادبیات ملّتها و مقایسة آثار شاعران و نویسندگان کشورهای گوناگون با هم عرصة ظهور مسألههای بکر است. همچنین مقایسة آراء و نظریات دانشمندان و نظریهپردازان ادبی در مناطق مختلف جهان میتواند به کشف مسألههای تازه منجر شود. با توجه به کثرت و تنوّع آثار ادبی ملل جهان و امکان مقایسههای فراوان میان آثار ادب فارسی و آثار ادب سایر کشورها، میتوان مسألههای زیادی در حوزة ادبیات تطبیقی یافت و به مطالعه دربارة آنها پرداخت؛ بویژه در مقایسه با آثار ادبی زبانهایی که در مطالعات تطبیقی پیشینیان کمتر مورد توجّه بودهاند. 5.12. نگاه کارکرد گرایانه: یکی از شیوههای مهم مسألهیابی در دورة معاصر نگاه کارکردگرایانه به ادبیات و پدیدههای ادبی است که در آن به وظیفه و فایدة ادبیات برای رفع نیازهای بشری توجه میشود. در این رویکرد ادبیات یک پدیده تلقی میشود و خواننده در جایگاه متقاضی و مصرفکنندة آن قرار میگیرد که میخواهد نیاز خود را برطرف کند. رویکرد کارکردگرا در برابر یک پدیدة مشخص، سه نوع پرسش مطرح میکند 1- این پدیده به چه کار میآید؟ 2- دلایل آن چیست و از کجا آمده است؟ 3- جایگاه آن در مجموعه کجاست؟ (دورتیه، 1384 : 41). یکی از نقاط ضعف عرصة پژوهشهای ادبی در ایران کمتوجهی به نگاه کارکرد گرایانه است. نگاه کارکرد گرایانه معطوف به دیدن نیازهاست از این رو برای رفع این مشکل باید به نیازسنجی پژوهشی پرداخت و بخشی از تحقیقات ادبی را به سوی حلّ نیازهای اولویتدار سوق داد.« نیازسنجی پژوهشی به فرایند پیچیدة شناسایی نیازهای پژوهشی بالقوه و تعیین اولویت در بین پروژههای مختلف تحقیقاتی اشاره میکند» (فتحی واجارگاه، 1385: 5 ). نیازهای تحقیقات ادبی را میتوان به محلّی، ملّی؛ منطقهای و جهانی طبقهبندی کرد و با دقیق شدن در هر بخشی به مسألههای جدید دست یافت. همچنین نیازهای تحقیقات ادبی بر اساس نوع متقاضیان، متفاوت خواهد بود، مثلاً متقاضیان گاه دولتیاند و گاه بخش خصوصی که هر کدام از آنها مسألههای خاص خود را دنبال میکنند.
6. مراحل حل مسألههای ادبی پوپر، نظریهپرداز معروف فلسفۀ علم، کتابی نوشته است به نام All life is problem solving یعنی همة زندگی حل مسأله است. او معتقد است که همة علوم، کار خود را با مسأله آغاز میکنند .(Popper, 2001:3) دانشمندان و متخصّصان رشتههای گوناگون در کشورهای مختلف تلاش میکنند تا تازهترین مسألههایی را که در آن رشته مطرح میشود، با روشهای درست حل کنند و یا برای مسألههای قدیمی راهحلهای جدید و مناسبتر ارائه دهند. امروزه چگونگی حلّ خلاقانة مسألهها در عرصههای گوناگون یکی از رویکردهای جدّی مطالعاتی گروهی از متخصّصان است که از آن به تریز(Triz) نام میبرند. آنان درصددند تا با گسترش این دانش و کشف و معرفی ابزارهای حل مسأله و آموزش شیوة تفکّر خلّاق به نوآوریها در زمینههای مختلف سرعت ببخشند (ر.ک. سلیمی نمین، 1378). برای حل یک مسأله با توجّه به شرایطی که با مسأله روبه رو میشویم، میتوانیم گوناگون عمل کنیم. اصولاً مسألهها در پی مواجهه با موانع آشکار میشوند. به صورتهای مختلف میتوان با مانعِ مسأله ساز برخورد کرد: میتوان مانع را دور زد و از کنار آن گذشت؛ میتوان مانع را شکست و به اجزای کوچکتر تقسیم کرد و سپس آن را از سرِ راه برداشت؛ میتوان از روی مانع پرید و یا بر آن پل احداث کرد و از روی آن عبور نمود؛ میتوان مانع را مهار کرد؛ میتوان مانع را به فرصت تبدیل کرد و از آن برای مقاصد جدید بهره گرفت و ... در تحقیقات مسألهمحور، توجه به فرایندی بودن حل مسأله امری مهم است یعنی میتوان برای حل مسائل پژوهشی از جمله مسألههای ادبی مراحلی را در نظر گرفت که عملی کردن پشت سرِ هم آنها منجر به نتیجهای میشود که قابل ارزیابی باشد. پیش از پرداختن به پنج مرحلهای که در این نوشتار برای حل مسأله ارائه شده است؛ لازم است چند نکته یادآوری شود: از جمله اینکه لازمۀ حل هر مسألهای تشخیص درست و دقیق آن مسأله است. همانطوری که اگر پزشکی در تشخیص بیماری اشتباه کند؛ درمانهای او بیاثر خواهد بود؛ پژوهشگر نیز تا زمانی که مسألة اصلی تحقیق را بدرستی تشخیص ندهد، موفّق به حل مسأله نخواهد شد. باید توجه داشت که ممکن است، یک مسأله بیش از یک راه حل داشته باشد. در این صورت باید بهترین و مناسبترین راه حل را انتخاب کرد. توجه به این نکته نیز مهم است که ممکن است، راهحلهای یک مسأله در زمان حاضر با راهحلهای آن در زمانی دیگر متفاوت باشد؛ بویژه در مسألههای چند وجهی و پویا. یا اینکه ممکن است، راه حلی دربارۀ یک مسأله قبلاً ارائه شده باشد؛ امّا به عللی، در گذشته بصورت کامل عملی نبوده و مورد پذیرش قرار نگرفته است؛ ولی در شرایط جدید یا به علّت فراهم آمدن امکانات تازه یا ظهور نظریهای نو عملی شده باشد، مثلاً راه حل بررسی آماری مرتبط با بسامد در مطالعات سبکشناسی در گذشته بدشواری و اغلب غیردقیق انجام میشد؛ امّا اکنون با وجود رایانهها امکان شمارش دقیق آواها و واژههای یک متن و مقایسه و سنجش آنها با متون مختلف فراهم شده است. راه حلهای یک مسأله در ذهن کسانی که از دانش یا معرفت پایهای بیشتر در ارتباط با آن مسأله برخوردارند، بهتر نمود پیدا میکند از این رو متخصّصان، بهتر از دیگران میتوانند به حل مسألههای حوزۀ کاری خود نائل شوند. روششناسی تحقیق، زبانشناسی، سبکشناسی، تاریخ ادبیات؛ از جمله دانشهای پایهای برای محققان ادبی به شمار میروند. بدیهی است که هر چه دانش پژوهشگر ادبی دربارة موضوع مورد تحقیق نیز بیشتر باشد در حل مسأله موفّقتر خواهد بود، مثلاً اگر مسألة او مربوط به متن عرفانی باشد، آگاهیهای عرفانی پژوهشگر تواناییاش را در حل مسأله افزایش میدهد. حلّ موفقیتآمیز مسأله مراحلی دارد که عبارتاند از: 6.1. تعریف دقیق مسأله: مسألة موقعی قابل حل است که صورت مسأله روشن باشد، یعنی زوایای آن شناخته شود و مشخص گردد که پرسش تحقیق شامل چه چیزهایی است و چه چیزهایی را شامل نمیشود. جان دیویی تأکید میکند که صورتبندی مسأله باید به گونهای باشد که پژوهشگر را به هدف مطلوب و پیدا کردن راه حل سوق دهد: «اگر سادهاندیشانه تصوّر کنیم که مسألة مورد نظر، تعریف شده و صورت مسأله روشن است، پژوهش در مسیر نادرستی ادامه خواهد یافت. به همین سبب، این پرسش مطرح میشود که چگونه میتوان صورتبندی یک مسأله را چنان کنترل کرد که پژوهشها به سمت یک راه حل حرکت کند» .(Northrop,1996:13) از این رو پژوهشگر برای رهایی از سردرگمی باید مسأله را به نحوی شایسته صورتبندی و فرموله کند؛ بویژه دربارۀ مسألههای ادبی که اغلب ماهیت انتزاعی دارند، لازم است، محدودۀ آنها مشخص شود و مرزبندی دقیق و روشنی از قلمرو تحقیق صورت گیرد و مسألة تحقیق، با زبانی صریح، شفّاف و عاری از هر گونه قابلیّت تفسیر و تأویلپذیری بیان گردد و اصطلاحات کلیدی آن بصورت دقیق تعریف شود.
6.2. گونهشناسی مسأله: برای حل یک مسأله باید مشخص کرد که آن مسأله از چه نوعی است. مسألههای ادبی تنوّع زیادی دارند. گونهشناسی مسائل ادبی به محقّقان کمک میکند تا قلمرو تحقیق خود را بشناسند و بدانند که به دنبال پاسخِ چه نوع پرسشی هستند و پاسخ سؤال خود را باید در چه علمی و با چه روشی دنبال کنند. مهمترین انواع مسألههای ادبی عبارتاند از: 6.2.1. توصیفی: بخش مهمی از مسألههای ادبی توصیفیاند؛ یعنی در آنها از چگونگی یک پدیدۀ ادبی سؤال میشود و محقّق تلاش میکند تا با پژوهش دربارۀ خصوصیات و ویژگیهای یک پدیدۀ ادبی، آنچه را که هست بصورت دقیق گزارش کند؛ مثلاً در سبکشناسی توصیفیِ یک متن ادبی، خصوصیات زبانی، ادبی و فکری آن دقیقاً مورد مطالعه و گزارش قرار میگیرد. 6.2.2. تجویزی: برخی از مسائل ادبی با بایدها و نبایدها سر و کار دارند و نتایج تحقیق پژوهشگر به تجویز و توصیه میانجامد؛ مانند بسیاری از مسألههایی که در ارتباط با قواعد دستور زبان و یا شیوة نگارش متون طرح میشوند و مورد مطالعه قرار میگیرند؛ همچنانکه مطالعه و تحقیق دربارة مسألة تنوّع و تعدّد رسمالخط رایج در بین ایرانیان منجر به تصویب و ابلاغ دستور خط فارسی از سوی فرهنگستان زبان و ادب فارسی شد. 6.2.3. تنظیمی: گرهِ دستهای از مسائل ادبی در آشفتگی اطّلاعات موجود ریشه دارد که با ساماندهی و طبقهبندی علمی اطّلاعات، آن مسائل حل میشوند، مانند آشفتگیهای ناشی از وجود نسخ خطی گوناگون دربارۀ یک متن ادبی که با یکی از روشهای تصحیح متون اصلاح میشود، دانشنامهنویسان نیز تلاش میکنند تا اطّلاعات فراوان پراکنده و انباشته شده دربارۀ یک موضوع را مرتب، منظم و طبقهبندی کنند. 6.2.4. تبیینی: مسائلی که از چرایی یک پدیده سؤال میکنند و به دنبال علّت وقوع یک حادثه یا پدیدهاند، از نوع تبیینیاند؛ مثلاً چرا در دورۀ معاصر ادبیات داستانی مورد توجه قرار گرفته است؟ و یا اینکه چرا شعر نو به وجود آمد؟ 6.2.5. توجیهی: مسائلی که تلاش میشود تا درستی آنها با دلیل و شواهد کافی موجّه و اثبات گردد، از نوع توجیهیاند؛ مثلاً سؤال از اینکه به چه دلیل دیوان حافظ متنی باز است؟ (رک. رضی، 1382 : 115- 130). 6.2.6. تفسیری: مسألههایی که در ابهام و ناشفّاف بودن متن ریشه دارد و حل آنها در گرو شرح متن ادبی در چارچوب تفکّرات شاعر یا نویسنده است. شارحان زیادی در دهههای گذشته تلاش کردهاند تا مسألههای متون آثار کلاسیک را کشف و از آنها در تفاسیر خود رمزگشایی کنند؛ از جمله فروزانفر، زرّینکوب، شفیعی کدکنی و ... 6.2.7. تأویلی: مسألههایی که به لایههای زیریـن معنایی متون ادبی مربوط میشوند، از نوعِ تأویلیاند. این گونه مسألهها بیشتر در نقد خوانندهمحور مورد توجه قرار میگیرند و در رمزگشایی از اینگونه مسائل دایرة آگاهی خوانندگان و میزان برانگیختگی عاطفی آنان و همچنین میزان فعّال بودنشان در خوانش متن مؤثّر است. 6.2.8. انتقادی: مسألههایی که در پی ارزشگذاری دربارة یک پدیدة ادبی ظهور میکنند و بهنحوی به داوری دربارۀ یک اثر ادبی یا عناصر و عوامل مرتبط با آن میپردازند؛ از نوع انتقادیاند که راه حلّ آنها را باید در نظریههای نقد ادبی جستجو کرد. گونهای دیگر از مسألههای انتقادی ریشه در نگاه تحوّلخواه و تغییرآفرین محقّق یا منتقد دارد. یکی از نمونههای موفّق آن در دورة معاصر نیمایوشیج بود که درصدد بود تا شعر فارسی را متحوّل کند؛ از این رو مطالعات خود را بر آسیبشناسی شعر سنّتی متمرکز کرد (رک.چراغی، رضی، 1386 : 21- 42 ). 6.2.9. تعریفی: بخشی از گرههای مطالعاتی در حوزة ادبیات ناشی از ابهام در کاربرد اصطلاحات و کلید واژههاست که میتوان با استفاده از مباحث ترمینولوژی به ارائة تعریف دقیق آنها و بیان تفاوت و تمایزشان از مفاهیم مشابه پرداخت، در واقع این گونه از مسألههای ادبی از چیستی یک پدیدۀ ادبی سؤال میکنند؛ مثل اینکه بپرسیم ادبیات انقلاب؛ یعنی چه؟ آیا منظور، ادبیات در دورۀ انقلاب است یا ادبیات دربارۀ انقلاب؟ که ارائة تعریف درست، دقیق و جامع میتواند به حل این گونه مسألهها بینجامد. 6.3. ساختارشناسی مسأله: شناسایی ساختار یک مسأله از ابعاد گوناگون، در حل مسأله نقش مهمّی دارد. تشخیص اینکه مسألة تحقیق، ساختاری ساده دارد یا پیچیده به پژوهشگر کمک میکند تا بداند که از چه شیوهای برای تحقیق استفاده کند؛ مثلاً وقتی گره یک بیت به فهم معانی یک لغت وابسته است، پژوهشگر با مسألة سادهای رو به روست که براحتی قابل حل است؛ امّا اگر فهم یک بیت مشروط به آگاهی از زمینههای تاریخی، اجتماعی، فرهنگی زمان شاعر باشد، مسأله از پیچیدگی برخوردار است. مسألههای پیچیده نیز یکدست نیستند و ساختارهای متفاوتی دارند؛ بعضی از آنها دارای سطوح بیشتری از پیچیدگیاند و بعضی نیز پیچیدگی کمتری دارند.
6.4. بهگزینی روش تحقیق: بخشی از ارزش یافتههای پژوهشی وابسته به میزان درستی روشی است که از آن برای تحقیق استفاده میشود. گزینش روش مناسب و درست برای حل یک مسأله میتواند پژوهشگر را سریعتر، دقیقتر، آسانتر و گاه ارزانتر به نتیجة درست برساند. از نظر فرانسیسبیکن انسان لنگی که در راه راست قدم برمیدارد، از دوندة چالاکی که در راه غلط میدود، زودتر به مقصد میرسد. کسی که در راه نادرست میرود هر چه تندتر برود گمراهتر خواهد شد (Bacon, 1980:58). نوع مسأله و ساختار آن مشخص کنندة این است که پژوهشگر بهتر است، از چه روشی برای حل مسأله استفاده کند. بعضی از مسألهها با روش تخصّصی یک رشته حل میشوند؛ امّا برای حل گروهی دیگر ممکن است نیاز به استفاده از روش میانرشتهای باشد. «میانرشتهای را میتوان فرایندی از پاسخگویی به یک پرسش، حلّ یک مسأله و یا ارجاع به موضوعی دانست که گستردگی و پیچیدگی آن موجب میشود تا پرداختن به آن به وسیلة یک رشته یا یک حرفه ناکافی باشد» (Klein:1993:3). در مواردی میتوان از روش خطّی و در مواردی نیز دیگر از روش دوری و همچنین در بعضی موارد از روش سیستمی بهره گرفت. انتخاب شیوة گردآوری اطلاعات و ابزار تحقیق نیز باید متناسب با روش تحقیق باشد.
6.5. فرضیهسازی: اساس تحقیقات مسألهمحور بر پرسش بنا میشود و فرضیه پاسخ حدسی و اجمالىِ اولیّة پژوهشگر به پرسش تحقیق است. فرضیهسازی نوعی ایدهیابی برای پاسخ دادن به سؤالات تحقیق است. پژوهشگر در مطالعة اوّلیه تلاش میکند با طرح ایدههای متعدد سرنخهایی برای حل مسأله پیدا کند. ایدهیابی اهمیت زیادی دارد و در فرایند حل مسأله مرحلة مهمی به شمار میرود. به همین سبب است که پوپر برخلاف دکارت که قائل به دو جهان ذهن و عین بود. سه جهان را از هم متمایز میکند و جهان سوم را جهان ایدهها مینامد. از نظر او هر کدام از این سه جهان مستقلاند؛ امّا با یکدیگر در حال کنش و واکنش به سر میبرند. او معتقد است، حلّ مسأله مشروط به قوام یافتن جهان سوم است؛ جهانی که در آن طرحهای تحقیقاتی گوناگون بر سر حل مسائل با یکدیگر رقابت میکنند. در جهان سوم است که فرضیههایی برای حل مسائل مختلف بشری ارائه میشود .(Popper, 1996:12) «فرضیهها را میتوان در مقایسه با نظریهها و یا از طریق مشاهده به دست آورد. همچنین فرضیه میتواند یکباره و بدون اندیشة قبلی و از طریق کشف و شهود به ذهن متبادر گردد و یا اینکه با تلفیق و ترکیب چند شیوه حاصل شود» (Nachmias,1972:23). دربارة اینکه آیا در تحقیقات ادبی، فرضیهسازی نیاز است یا نه؟ باید گفت که اگر تحقیقات ادبی از نوع آموزشمحور باشد، فرضیهسازی ضرورت ندارد؛ امّا در تحقیقات مسأله محور، داشتن فرضیه در ابتدای تحقیق به نوعِ مسأله وابسته است؛ مثلاً نیاز به فرضیهسازی در مسألههایی که از چرایی پدیدههای ادبی سؤال میکنند، قطعی است؛ ولی در مسألههایی که از چگونگی پرسش میکنند و از نوع توصیفیاند، میتوان فرضیهسازی را به تأخیر انداخت. 6.6. آزمودن فرضیهها: در این مرحله به طور جدّی و با استفاده از تمامی امکانات، فرضیهها به آزمون گذاشته میشوند و با هر شاخص سنجیده میشوند و در پایان با استفاده از شاخصهای کلّی رد یا پذیرفته میشوند (ساروخانی، 1382: 104). کار اصلی محقّق، مطالعه و بررسی درستی یا نادرستی فرضیههاست بنابراین محقّق ادبی نباید تنها با جمعآوری شواهدی که فرضیهها را تأیید میکنند، درصدد اثبات حتمی فرضیهها باشد؛ بلکه لازم است با توجه به مجموعه شواهد و استدلال کافی صحّت و سقم فرضیهها را مورد آزمون قرار دهد.
نتیجه کمتوجهی به تحقیقات مسألهمحور و غلبة رویکرد آموزشمحوری در مطالعات ادبی موجب فراوانی پژوهشهای تزئینی و زمینهساز تحقیقات تکراری و تقلیدی در حوزة ادبیات فارسی شده است. تحقیقات ادبی که در ایران منتشر میشود، از حجم گسترده و تعدّد و تنوّع فراوانی برخوردار است؛ امّا میزان تحقیقات مسألهمحور نسبت به کل آثار منتشر شده زیاد نیست و این امر موجب کاهش کارایی و اثربخشی نتایج بسیاری از تتبّعات ادبی شده است. رواج تحقیقات مسألهمحور در حوزۀ زبان و ادبیات فارسی مستلزم توجه جدّی به آن و تغییر نگرش در پژوهشگران ادبی و تجدید نظر در برنامههای درسی دانشگاهها و بازنگری در شیوهها و مراحل اجرای طرحهای پژوهشی در این رشته است. برای دستیابی به مسألههای تازه در حوزه زبان و ادبیات فارسی شیوهها و مهارتهایی وجود دارد که باید آنها را آموخت؛ از جمله مهارت چگونگی کشف رابطههای میان پدیدههای ادبی؛ مهارت تجزیة مشکلات کلی به مسائل جزئی؛ مهارت طرح پرسشهای متعدّد و متنوّع دربارة پدیدههای ادبی؛ مهارت نگاه انتقادی به متون ادبی، نظریهها و الگوهای ادبی و مهارت شناسایی نیازهای متقاضیان تحقیق. حل نتیجهبخش مسألههای ادبی نیز که لازمهاش شناخت درست و دقیق آنهاست، مراحلی دارد از جمله: تعریف دقیق مسأله، گونهشناسی مسأله، ساختارشناسی مسأله، انتخاب روش تحقیق مناسب، فرضیه سازی و آزمودن فرضیهها. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||
17-Bacon, Francis (1980) the New organon, ed. By Fulton H. Anderson, New rork. 18-Klein, Julie Thompson and William H. Newell.(1998) “Advancing Interdisciplinary 19-Studies.” Pp.3-22 in Interdisciplinarity: Essays from the Literature, William H. Newell, editor. New York: Colleg. 20- Entrance Examination Board. 21-Nachmias, D.Nachmias C. (1976) Research Methods in the social science, London.Arnold. 22-Northrop, F.S.C. (1966) The Logic of the sciences and the humanities.Cleveland. world Publishing Company. 23-Popper, Karl (2001) All Life Is problem solving , London. Routledge. 24- ــــــــــــــــــــ (1996) Knowledge and the Body-Mind problem, London. Routledge.
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,409 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,301 |