تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,652 |
تعداد مقالات | 13,415 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,700,983 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,121,276 |
نوعی خاص از ماضی نقلی در شاهنامه فردوسی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فنون ادبی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 3، دوره 4، شماره 1، فروردین 1391، صفحه 1-12 اصل مقاله (188.78 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
محرّم رضایتی کیشه خاله* 1؛ معصومه غیوری2 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه گیلان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه گیلان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شاهنامه، حماسه جاویدان و گرانسنگ فردوسی، در اقیانوس ادب فارسی، دریایی است عمیق و بیکران و آکنده از مرواریدهای درخشان فرهنگ ایرانی که کندوکاو درباره آنها از ابعاد مختلف ادبی، تاریخی، اجتماعی، اسطورهای، آیینی، زبانشناسی، و ... میتواند سالها آبشخور پژوهشگران زبان و ادب فارسی باشد. مقاله حاضر به بخش کوچکی از مختصات زبانی شاهنامه؛ یعنی ماضی نقلی و انواع آن اختصاص دارد. ابتدا پیشینه تحقیق به اجمال بررسی شده، سپس الگوهای ساخت این فعل در زبانهای ایرانی باستان، ایرانی میانه و فارسی دری مورد اشاره قرار گرفتهاست. نهایهً براساس شواهدی از شاهنامه و آراء پراکنده پژوهشگران و جمعبندی آنها به معرفی و توصیف نوعی خاص از ماضی نقلی پرداختهایم که سابقه ساخت و کاربرد آن علاوه بر زبانهای سغدی، خوارزمی و پهلوی، در برخی از گویشهای ایرانی امروز نیز دیده میشود | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شاهنامه؛ ماضی نقلی؛ فارسی باستان؛ فارسی میانه؛ فارسی دری | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه زبان بارزترین تجلّیگاه اندیشه و فرهنگ هر قومی است که با ضربآهنگ تاریخ و دگرگونیهای اجتماعی، قوام مییابد، میبالد، میگسترد و گاه نیز میپژمرد. امّا برخلاف بعضی نهادهای اجتماعی، سیر تحوّلات و تغییرات زبانی معمولاً با آهنگی کند و سنگین پیش میرود و چه بسا در کوتاهمدت محسوس نباشد، هرچند امروز به خاطر رشد روزافزون دانش بشری و گسترش چشمگیر ارتباطات، روند تحولات زبانها شتاب بیشتری به خود گرفتهاست (رضایتی، 1383: 192). امروز در تلاطم پیشرفتهای صنعتی و رونق روزافزون بازار مصرفگرایی، زبان فارسی نیز همچون بسیاری از زبانهای دیگر در معرض تحولی شگرف و سریع قرار گرفتهاست و عنقریب در سالهایی نه چندان دور، پل ارتباطی درک و فهم متون کلاسیک زبان فارسی، منوط به آموزش زبان آنها شود و آثار بزرگان ادب فارسی همچون متون زبان پهلوی و اوستایی از راه گزارش و ترجمه به زبان کاربردی روز، در دسترس خوانندگان عادی قرار گیرند. روزی که فردوسی سرود:
از عظمت بنای خویش آگاه بود و میدانست که شاهنامة او علاوه بر آنکه تجلّی روح اقوام ایرانی است، رد پای زبانهای مختلف و متعدّد آنها را در گذر از تاریخ پُرفراز و فرودشان، در مجلایی شایسته و غنایی شکوهمند ثبت کردهاست؛ به طوری که امروز، همهمة دور و نزدیک اقوام متعدد ایرانی از شاهنامة او با زمزمة زبانهایشان برای گوشها و چشمهای حساس و دقیق دریافتنی است. حاصل آنکه زبان فارسی نه مقولهای است قومی و نه جغرافیایی؛ بلکه واقعیتی است فرهنگی و تاریخی. این بدان معنی است که همة اقوام ایرانی از رهگذر این زبان در فضای یک فرهنگ یگانه و به پشتوانة تاریخ و سرنوشتی یگانه به یکدیگر میرسند و ملّتی یگانه پدید میآورند. یگانگی فرهنگی و تاریخیای که در آینة زبان فارسی متجلّی است تا به حدّی است که هیچ معلوم نیست سهم هریک از اقوام ایرانی در پی افکندن آن تا چه حد است (حقشناس، 1382: 187). از این رو، بررسی متون کلاسیک ادب فارسی و جستن ویژگیهای تاریخی- زبانی در آنها میتواند نقطة عطفی در توصیف، بازسازی و درک درست آنها یا بخشی از زبانهای اقوام متعدد ایرانی باشد. در تحقیق حاضر به بررسی ماضی نقلی؛ بویژه نوعی خاص از ساخت آن در شاهنامه فردوسی پرداختهایم که در زبان فارسی امروز از دست رفته، امّا ردپای آن فقط در برخی گویشها و لهجهها یا متون ادب پیشکلاسیک باقی ماندهاست. ابتدا به قصد بررسی افعال در شاهنامه کار پی گرفته شد؛ امّا گسترة فراخ این اثر از یک طرف و مباحث متنوع مربوط به فعل در زبان فارسی از طرف دیگر، عملاً حوزة تحقیق را به بررسی عنوان مذکور در کل اثر محدود ساخت. بنابراین، شواهد این پژوهش، نتیجة تتبع و مطالعة تمام شاهنامه است. امّا پیش از ورود به مباحث محوریِ بحث، توضیح یک نکتة اساسی ضروری است و آن اینکه شاهنامة فردوسی از آثار منظوم فارسی است و عمدةً تحقیق زبانشناسی و ساختارهای دستوری در متون نظم به دلایلی، ویژگی خاص خود را دارد. الزام وزن و قافیه، قید و بندی است که شاعر کلاسیک را گاه چنان در تنگنا قرار میدهد که بناچار جنبههای دیگر زبانی در شعر، از جمله ساختار دستوری و وضوح معنایی تحت تأثیر آن قرار میگیرد. اما این تأثیرگذاری به معنای ارائة ساختهای غیردستوری و یا تیره کردن معنی نیست چون در این صورت، زبانی باقی نمیماند (طیب، 1382: 65). بنابراین، در استناد به شواهد شاهنامه سعی شدهاست تا حد امکان همة جنبههای ضروری شعر اعم از وزن، قافیه، ساخت دستوری و وضوح معنایی مدّ نظر قرار گیرد.
پیشینة تحقیق دربارة ماضی نقلی پژوهشهای مختلفی انجام گرفتهاست که در مجموع از سه منظر قابل بررسی است: 1) تحقیقات عمومی دربارة ساخت این فعل در زبان فارسی؛ 2) تحقیقات پراکنده دربارة ساخت این فعل در زبانها و گویشهای ایرانی؛ 3) تحقیقات خاص دربارة ساخت این فعل در شاهنامه. از پژوهشهای مربوط به بند اول میتوان به اغلب کتابهای دستور زبان فارسی سنتی به طور عام، و تاریخ زبان فارسی خانلری (1369: 2/ 249-259) به طور خاص اشاره کرد. جز خانلری که تحولات ساختمان ماضی نقلی را در متون منثور کلاسیک (از آغاز تا قرن هفتم) بتفصیل تتبع کردهاست، در دیگر آثار معمولاً به توصیف سادة این فعل و تکرار مکرّرات بر میخوریم و از این نظر مطلب تازهای ندارند. از پژوهشهای مهم مرتبط با بند دوم، سه مقالة زیر قابل ذکرند: الف- مقالة بدرالزمان قریب با عنوان «گذشتة نقلی و بعید متعدی در سغدی و شباهت آنها با برخی از گویشهای ایرانی نو» که در شمارة دوم مجلة گویششناسی چاپ شدهاست (رک: قریب، 1383: 52-65). وی در این مقاله براساس تحقیقات زالمان و بنونیست به نوعی خاص از گذشتة نقلی و بعید متعدی در زبان سغدی اشاره کردهاست که با ستاک گذشته یا صفت مفعولیِ فعلِ اصلی و فعل کمکی r-āδ/dār- «داشتن» ساخته میشود:
البته، قریب در ادامه، نمونههای مشابة این ساخت را در گویشهای حاشیة دریای خزر؛ از جمله سه گویش گیلکی و پنج گویش مازنی بررسی کردهاست. ب- مقالة ایران کلباسی با عنوان «گذشتة نقلی در لهجهها و گویشهای ایرانی» در شمارة دوم مجلة گویششناسی (رک. کلباسی، 1383: 66-89). وی در این مقاله، به بررسی ساخت ماضی نقلی در 60 لهجه و گویش ایرانی پرداخته و بدون اشاره به ساخت ماضی نقلی با فعلِ «داشتن»، در بخش نتیجهگیری مقالة خود آوردهاست: «در حالی که در فارسی میانه تنها دو ساخت برای گذشتة ساده و دو ساخت برای گذشتة نقلی وجود دارد، لهجهها و گویشهای ایرانی امروز که مورد بررسی قرار گرفتهاند، 11 ساخت برای گذشتة ساده، 31 ساخت برای گذشتة نقلی و 5 ساخت مشترک برای گذشتة ساده و گذشتة نقلی دارند» (همان، 84). ج- مقالة گیتی شکری با عنوان «ماضی نقلی در گویشهای مازندران و گیلان» که در شمارة چهارم (پیاپی 16) مجلة نامة فرهنگستان به چاپ رسیدهاست (رک. شکری، 1379: 59-69). او در این مقاله با نقل شواهدی به یک نوع از ماضی نقلی با فعل کمکیِ «داشتن» اشاره میکند که در گویشهای گیلکی و مازندرانی فقط با فعل متعدی به کار میروند (همان،61)
امّا تحقیقات خاص دربارة ساخت ماضی نقلی در شاهنامه را میتوان به دو دستة عمده تقسیم کرد: الف- تحقیقات پراکنده و غیرمتمرکز: شامل ابیاتی از شاهنامه که به صورت شاهد مثال در کتابهای مختلف زبانشناسی، سبکشناسی، دستورنامهها، لغتنامهها، و ... مورد استناد واقع شدهاست؛ ب- تحقیقات موردی و متمرکز: از این دسته، کتاب محمود شفیعی با عنوان شاهنامه و دستور (دستور زبان فارسی بر پایة شاهنامه فردوسی و سنجش آن با سخن گویندگان و نویسندگان پیشین) قابل ذکر است. این اثر که رسالة دکتری مؤلّف است و بنابر نوشتة او محصول سالها مطالعه، تدقیق، بازنگری و مقابلة نسخههای متعدد شاهنامه براساس چاپهای بروخیم، خاور، بمبئی و منتخب فروغی است، اولین بار در سال 1343 شمسی به چاپ رسیدهاست (شفیعی، 1377: هـ و ط). شفیعی در مواجهه با تنوّع نکات دستوری و نیز گستردگی شاهنامه که به زعم او ادغام هر دوی آنها بیش از یک کتاب میشود، ناگزیر شدهاست که دامنة بحث را به ذکر پارهای از نکات دستوری در شاهنامه محدود کند (رک. همان، ح). وی مطالب کتاب را براساس کتاب دستور پنج استاد تنظیم کردهاست. بدین ترتیب، بخشهای کتاب از لحاظ کلّی منطبق بر تقسیمهای نهگانة کلمه است جز آنکه بخشی جداگانه به پیشوندها و پسوندها اختصاص داده و بخشی هم به نام مختصات سبک در آخر کتاب آوردهاست (همان، ط). بخش پنجم کتاب شفیعی مربوط به مقولة فعل است و گفتار ششم آن به زمانهای فعل؛ از جمله ماضی نقلی اختصاص دارد که به موارد کاربرد آن (در معنی ثبوت، و حدوث) اشاره کرده و یکی از ساختهای خاص آن (استفاده از «-َ ست» بین ضمیر و فعل) را هم معرفی نمودهاست (رک. همان، 216-217).
ماضی نقلی در ایرانی باستان فارسی باستان و اوستایی از شاخة زبانهای ایرانی باستاناند و همچون زبانهای دیگر ایرانی باستان، حالتی ترکیبی دارند. در زبانهای ایرانی باستان در افعال نیز زمانهای مرکّب (مانند ماضی نقلی و ماضی بعید در فارسی امروز) وجود نداشته و زمانها و وجوه و نمودها از ترکیب پیشوند و افزونه و ریشه و شناسه ساخته میشدهاست (صادقی، 1357: 3؛ خانلری، 1382: 2/ 96). بنابراین، ماضی نقلی در فارسی باستان و اوستایی از مادة نقلی ساخته و صرف میشدهاست. مادة نقلی غالباً از مضاعف کردن ریشه به دست میآمد و در هجایی که در آغاز ریشه برای مضاعف کردن میآمد، اغلب تغییراتی میدادند (رک. کنت، 1384: 256؛ ابوالقاسمی، 1383: 150). /dā-darəs-a/ «دیدهام»؛ /da-dā-þa/ «آفریدهای، ساختهای»؛ /vā-vərəz-ōi/ «ورزیدهاست» (مثالها از جکسون است. برای شواهد بیشتر، رک. Jackson,1892: 168).
علاوهبراین، در فارسی باستان برای بیان عملی به اتمام رسیده و یا وضعیتی ایجاد شده، یک نوع ماضی نقلی با ساختی اطنابی به جای ماضی نقلی هندوایرانی باستان ... به کار میرفتهاست که از صفت مفعولی مختوم به ta- با فعل ربطیِ «بودن» (که سوم شخص مفرد آن /asti/ معمولاً ذکر نمیشود) و عامل که در فعلهای متعدی در حالت اضافی- برایی به کار میرفت ساخته میشدهاست: /ima, taya manā krtam/ «این (است) آنچه توسط من کرده [شدهاست] (من کردهام)».
این ساخت که از زمان و. گایگر، مجهول و از زمان اِ. بنونیست ملکی به شمار میآمدهاست، به فارسی میانه و بسیاری از گویشها و زبانهای ایرانی نو هم رسیدهاست که برای توصیف آن امروز اصطلاح «ساخت ارگتیو» به کار میرود (اشمیت، 1382: 1/ 144؛ خانلری، 1382، ج2: 96). این ساخت فعلی که اشمیت آن را «ماضی نقلی نو» نامیدهاست در زبانهای ایرانی شاخة غربی و شاخة شرقی ادامه مییابد. ماضی نقلی در ایرانی میانه فارسی میانه (پهلوی) از زبانهای ایرانی دورة میانه است که از فارسی باستان پدید آمده و فارسی دری یا نو ادامة آن است. اصولاً زبانهای ایرانی میانه را در دو شاخة عمدة غربی و شرقی تقسیمبندی کردهاند. این زبانها برعکس زبانهای ایرانی باستان، حالت تحلیلی داشتهاند. به این معنی که اسم و صفت و ضمیر، در نتیجة تحول، پایانههای صرفی خود را از دست داده و به کلماتی تغییرناپذیر بدل شدند که در تمام حالات نحوی میتوانستند به کار روند (صادقی، 1357: 7). دو زبان پارتی و فارسی میانه (پهلوی) که از شاخة غربی زبانهای ایرانی میانهاند، به دلیل ارتباط مستقیم آنها با زبان فارسی نو و لهجهها و گویشهای ایرانی نو از زبانهای دیگر این مجموعه مهمتراند. پارتی از شاخة شمال غربی و پهلوی از شاخة جنوب غربی است. مهمترین شباهت دگرگونی زبانی پارتی و پهلوی به آشکارترین وجه در دستور فعل دیده میشود. پارتی هم مانند فارسی میانه ساختهای ماضی نقلی، ماضی و آینده، بابهای ناگذر و مجهول و نیز شمار مثنی ایرانی باستان را از دست دادهاست (ورنر، 1382: 1/ 204). در متون پارتی از ماضی نقلی بندرت استفاده شدهاست، با این حال، شواهد نادر دلالت بر آن دارند که در ساخت این فعل، پس از صفت مفعولی (مادة ماضی) لازم و متعدی، از صیغههای اخباری فعل کمکی išt- «ایستادن، بودن» استفاده میکردهاند. البته، در دو مورد از فعل کمکی ahāz/ahād استفاده شدهاست (رضایی باغبیدی، 1381: 141-142).
در فارسی میانه، ماضی نقلی لازم، با افزودن صیغههای اخباریِ فعلِ کمکیِ ēst- «ایستادن، بودن» به صفت مفعولی (مادة ماضی) ساخته میشدهاست:
در ماضی نقلی متعدی، فاعل واقعی به صورت عامل قبل از صفت مفعولی (مادة ماضی)، و صیغة سوم شخص اخباریِ فعلِ کمکیِ ēst- «ایستادن، بودن» به مادة ماضی افزوده میشد (رک. آموزگار و تفضلی، 1373: 67-68؛ راستارگویوا، 1379: 158؛ و ابوالقاسمی، 1383: 179):
ماضی نقلی در فارسی دری فارسی دری از مجموعه زبانهای «ایرانی نو» است که از نظر تاریخی از قرنهای دوم و سوم هـ/ هشتم و نهم م. شروع میشوند و آغاز نگارش آنها به خط عربی است (اُرانسکی، 1378: 103؛ خانلری، 1382: 1/ 271). لازار (1384ب: 17و 18). لازار فارسی دری را شکل ادبی زبان فارسی میداند و معتقد است این زبان در جریان گسترش خود از شمار بسیاری از عناصر به وام گرفته از زبانهای ایرانی شمالی و شرقی؛ بویژه پارتی و سغدی، سرشار شده بود و مسلم است که در عین حال به تعداد بسیاری از گونههای محلّی تقسیم شده بود. همچنین وی زبان فارسی دری را حداقل به سه دوره تقسیم میکند که شامل زبان پیشکلاسیک (حدوداً قرنهای سوم تا ششم هـ) زبان کلاسیک و زبان معاصر است و بر این باور است که برغم ثبات نسبی ساختار زبان فارسی، میتوان براحتی تفاوتهای دستوری و واژگانی را بین زبان پیشکلاسیک، زبان کلاسیک و زبان معاصر مشاهده کرد (1383: 2/ 474). در فارسی دری گرایش به گسترش شکلهای تحلیلی توصیفی (صورتهای مرکب مثل ماضی نقلی، ماضی بعید، آینده ...) آشکارا در نظام فعل نیز دیده میشود (اُرانسکی، 1378: 107). ماضی نقلی در فارسی دری از صفت مفعولی (مادة نقلی رک. ابوالقاسمی، 1383: 214-215) و صورتهای مختلف واژهبست فعلِ «بودن» (بازماندههایh- فارسی میانه) ساخته میشود. مانند: خریدهام، خریدهای، خریدهاست. درواقع، این فعل (ah-) جایگزین فعل کمکی ēst- در فارسی میانه است که گاه در متون گذشته، حذف میشدهاست: «پدر ما یوسف و بنیامین را بدرستی و تحقیق بر ما برگزیده و مهر دل به افراط بر ایشان نهاده» (خانلری، 1382: 2/ 257 به نقل از میبدی).
این صیغهها جنبة نوشتاری دارند. در زبان گفتار، واکة پایانی اسم مفعول در صورتهای واژهبست فعل کمکی ادغام میشود به نحوی که به استثنای سوم شخص مفرد، صیغههای ماضی نقلی با صیغههای ماضی مطلق همانند میگردند: خریدم، خریدی ...، با اینهمه، جای تکیه در زبان گفتار، این صیغهها را از هم متمایز میکند: ماضی مطلق /xarídam/، ماضی نقلی /xaridám/ (لازار، 1384الف: 183). همچنین یکی از شکلهای ماضی نقلی در متون کلاسیک فارسی، استعمال آن با «-َست» به صورت «کردَستم، گفتَستی و ...» است (رک. خانلری، 1382: 2/ 258؛ ابوالقاسمی، 1383: 215-216). نوع اخیر بازماندة همان صورت ماضی نقلی در فارسی میانه (متشکل از صفت مفعولی و صرف فعل کمکی ایستادن) است.
ماضی نقلی در شاهنامه اکنون ببینیم در شاهنامة فردوسی ماضی نقلی از نظر ساختمان چه الگوهایی دارد. براساس بررسی به عمل آمده از مجموعة این اثر، میتوان چنین نتیجه گرفت که شواهد متعددی از تمام اشکال سهگانة ماضی نقلی که در فارسی دری وجود داشته عیناً در شاهنامه به کار رفتهاست. محض نمونه به چند مورد اکتفا میکنیم:
1- صفت مفعولی و شکل صرفی فعل کمکی /ah-/ «بودن»:
2- صفت مفعولی بدون فعل کمکی:
3- صفت مفعولی و شکل صرفی فعل کمکی /est-/ «ایستادن؛ بودن»:
علاوهبر صورتهای ذکور، در شاهنامة فردوسی نوعی ساخت فعلی وجود دارد که از ترکیب صفت مفعولی و صورت تصریفی فعل کمکی «داشتن» درست میشود. مانند «بسته داشتن» و «کرده داشتن» در ابیات زیر:
متینی در مقدمة کتاب تفسیر قرآن مجید نسخة کمبریج (1349: پنجاه و دو- پنجاه و سه) تحت عنوان «فعل مرکب به جای فعل بسیط» از این ساخت یاد کرده و شواهد متعددی آوردهاست که به نقل چند مورد از آن اکتفا میکنیم:
قرطههای بهشت پوشیده دارند (2/ 340). آنچه اندر دها پوشیده دارند نیز بداند (2/ 583). پنج نماز گزارده دارد و ماه رمضان روزه دارد و نماز خفتن کرده دارد در آن وقت که ... (1/ 451). خانلری بدون آنکه این افعال را ذیل ماضی نقلی بررسی کند، دربارة آنها چنین توضیح دادهاست: «بعضی از همکردها در ترکیب با کلمة واحد و ساختن فعل مرکب با یکدیگر تقابل دارند. این تقابل گاهی در بیان «نمود» فعل است؛ یعنی اینکه وقوع فعل به طور قطعی انجام گرفته یا اثر آن دوام یافته باشد. همکرد «داشتن» غالباً متضمّن معنی دوام اثر فعل است و بنابر این، هم با فعل ساده و هم با فعل مرکب با «کردن» از این حیث تقابل دارد. این نکته خاصه از آنجا تأیید میشود که در قدیمیترین آثار باز مانده از فارسی دری بعضی افعال را با آنکه صورت ساده یا پیشوندی آنها وجود داشته و به کار رفته، به صورت فعل مرکّب از صفت مفعولی با همکرد «داشتن» آورده و از آن وجهی خاص اراده کردهاند که متضمّن این معنی دقیق است» (1382: 2/ 163). البته، این نکته را نیز افزودهاست: «در برخی موارد همکرد «داشتن» در فعل مرکّب (ترکیب اسم یا صفت با فعل داشتن) معنی «کردن» میدهد (همان، 144). شفیعی (1377: 207) با نقل بیتهای زیر از شاهنامه، «بسته داشتن» را ذیل مصدر مرکّب به معنی «بستن» آورده و آن را مرکّب از اسم مفعول و فعل معرفی کردهاست:
همانطور که پیشتر اشاره شد قریب و شکری وجود چنین ساختی را در لهجهها و گویشهای حاشیة دریای خزر بتفصیل بررسی کردهاند. قریب (1383: 57) در مطالعة تطبیقی خود علاوه بر زبانهای شرقی (سغدی و خوارزمی) نمونههای فراوانی از این ساخت را در گویشهای حاشیة دریای خزر؛ از جمله در رشت و اطراف آن و در بعضی از روستاهای گیلان و نیز در ساری، رامسر، تنکابن و حتی در برخی از روستاهای دور افتادة نزدیک چالوس و اطراف سوادکوه در مازندران شرقی یافته و آنها را ماضی نقلی نامیدهاست. اشمیت (1382: 1/ 171) این ساخت را نوعی ماضی نقلی اطنابی میداند که در شاخة شرقی زبانهای ایرانی میانه (سغدی و خوارزمی) به عنوان پدیدهای نو به کار میرفتهاست؛ امّا شکری (1377: 61 پانوشت و 62) به رغم یافتن شواهد متعددی از این ساخت در گویشهای گیلان و مازندران، با دلایلی نامستند؛ از جمله با استناد به اینکه فعل کمکیِ «داشتن» در ساختمان این نوع افعال، با صیغة مضارع آمده، بر این باور است که ماضی نقلی در گویشهای مازندرانی و گیلانی صیغة مستقل و جداگانه ندارد.1 بنابراین، اطلاق ماضی نقلی بر آنها بیشتر جنبة اصطلاحی دارد تا ساخت صرفی! آیا چنین ساختی، علاوه بر زبانهای شرقی، در گروه غربی زبانهای ایرانی، مثلاً فارسی میانه (پهلوی) نیز سابقه دارد؟ آموزگار و تفضّلی (1373: 65-66 و 69) با ذکر دو شاهد از کاربرد این فعل در متون پهلوی گزارش داده و آوردهاند: «برای بیان «امتداد» در افعال متعدی گاهی از فعل «داشتن» استفاده میشود، به این صورت که پس از مادة ماضیِ (اسم مفعولِ) فعل مورد نظر، صیغههای مضارع اخباری یا مادة ماضیِ فعل «داشتن» به کار میرود:
به نظر ورنر (1382: 243) در فارسی میانه علاوهبر h-، baw-، n-ā، فعلهای اصلی نیز نقش فعلهای کمکی را میپذیرند، از جملهēst- «ایستادن» وdār- «داشتن» که نمود استمرار را نشان میدهند. اکنون به ذکر نمونههایی از این ساخت فعلی میپردازیم که در شاهنامه به کار رفتهاست:
چنانکه از شواهد فوق پیداست فعل کمکی «داشتن» با صورت ساده و مرکب افعالی چون «بستن»، «کردن»، «پوشیدن»، «آزردن»، «آگندن» مجموعاً یک ترکیب و ساخت فعلی تازهای ایجاد کردهاست که از نظر معنی و کاربرد دقیقاً با صورتهای مستعمل و متناظر آن در فارسی میانه، سغدی و خوارزمی و گویشهای امروز حاشیة دریای خزر منطبق است و امروزه میتوانیم آنها را نوعی خاص از ماضی نقلی به حساب آوریم. بنابراین، نظر آندرئاس و هنینگ دربارة برخی همگونیها میان فارسی میانه و سغدی (رک. اشمیت، 1382: 1/ 186) بیشتر تأیید میشود و حتی دامنة آن به فارسی دری کلاسیک و برخی از گویشهای امروز ایران نیز میرسد. این دیدگاه ضمن آنکه هیچ تعارضی با نظریات خانلری، اشمیت، آموزگار و تفضلی، و ورنر ندارد، میتواند مکمّل آنها نیز باشد. زیرا تعابیر «متضمن معنی دوام اثر فعل» (نظر خانلری)، «ماضی نقلی اطنابی» و «پدیدهای نو» (نظر اشمیت)، «داشتن معنی امتداد» (نظر آموزگار و تفضّلی) و «داشتن نمود استمرار» (نظر ورنر) همه به نوعی میتوانند در ماضی نقلی جمع شوند. جز اینکه قلمرو کاربرد این افعال نسبت به ماضی نقلیِ متعارف محدودتر است و فقط شکل متعدی دارند. البته «نو» بودن این پدیده از نظر اشمیت ناظر به آن معنی است که این ساخت از ماضی نقلی در ایرانی باستان سابقه نداشته و بعداً به وجود آمدهاست. «اطنابی» بودن آن هم بدان وجه است که برخلاف قرینة ایرانی باستان در ساخت آن از فعل کمکی استفاده شدهاست؛ همچنانکه در بسیاری از فعلهای زبان فارسی امروز، مثل ماضی بعید، آینده، ماضی التزامی و ... از فعل کمکی استفاده میشود. البته، در کنار این ساخت در شاهنامه، به موارد زیر نیز بر میخوریم که ظاهراً تفاوت شکلی با افعال بالا ندارند و تمایز آن گاه از ماضی نقلی دشوار مینماید:
در تشخیص و تمایز این فعلها باید به این نکته توجه داشت که ماضی نقلی از نظر وجه فعل، اخباری است، بنابراین، وجه فعلهای شمارة 17 تا 21 (التزامی) و 22 (امری) از آن متمایز است. وانگهی فعل کمکی «داشتن» در شواهد 17 تا 21، برخلاف 1 تا 16 در مفهوم «کردن» به کار رفتهاست که آن را از قرینة متناظر خود در ماضی نقلی جدا میکند؛ امّا در بیتهای 23 و 24 «داشتن» فعل اصلی است و «دیده» و «پوشیده» اسماند و مفعول آن. بنابراین، از ماضی نقلی کاملاً متمایزند.
نتیجه همانطور که در طی مقاله اشاره شد، ساختهای متعددی از ماضی نقلی از دورة ایرانی باستان تا زبانها و لهجههای فارسی معاصر وجود دارد. آنچه در شاهنامة فردوسی به عنوان ماضی نقلی بررسی شد، نشان میدهد که در فارسی دری (فارسی پیشکلاسیک) نیز ساخت خاصی از ماضی نقلی وجود دارد که دقیقاً با صورتهای مستعمل و متناظر آن در فارسی میانه، سغدی و خوارزمی و گویشهای امروز حاشیة دریای خزر منطبق است. این نکته بر تأثیر و تأثر زبانهای شاخة شرقی و غربی بر یکدیگر و همانندی آنها بیش از پیش صحّه میگذارد. نکتة دیگر در این تحقیق رمزگشایی از بعضی ساختهای خاص زبانی و احتمالاً پیچیدگیهای معنایی آنهاست. همانطور که میدانیم شاهنامه مجموعهای است، فراهمآمده از فرهنگ شفاهی و مکتوب اقوام ایرانی که فردوسی با همت والای خود آنها را به گوهری یکپارچه و آراسته تبدیل نمودهاست. جستن ویژگیهای سبکی و زبانیای از این دست در شاهنامة سترگ ممکن است، ردپایی در شناخت و بازسازی داستانهای شفاهی و تأثیر لهجههای گویندگان و راویان داستانهای این اثر و نسّاخان آن و نیز نحوة تکوین زبان فارسی فراهم کند. برخلاف لازار که میزان اطّلاعات فعلی را در بازسازی تاریخ درونی زبان فارسی ممکن نمیداند. شاید بتوان با فراهم آوردن این اطلاعات، چنین امکانی را تا حدّی تحقق بخشید.
پینوشتها 1- با این توجیه بسیاری از افعال ترکیبی زبان فارسی امروز، نظیر ماضی التزامی، ماضی بعید، فعل مجهول و ... نباید ساخت مستقل به حساب بیایند. 2- مقایسه شود با این بیت:
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1-آموزگار، ژاله، احمد تفضّلی. (1373). زبان پهلوی، ادبیات و دستور آن، تهران: انتشارات معین. 2- ابوالقاسمی، محسن. (1383). دستور تاریخی زبان فارسی، تهران: سمت. 3- ارانسکی، یوسیف. م. (1378). زبانهای ایرانی، ترجمة علیاشرف صادقی، تهران: سخن. 4- اشمیت، رودیگر. (1382). «ایرانی میانه»، راهنمای زبانهای ایرانی (مجموعه مقالات)، ترجمة حسن رضائی باغبیدی و همکاران، ج1، ص 165-189. 5- بهار، محمدتقی. (1373). سبکشناسی، 3ج، تهران: امیرکبیر. 6- تفسیر قرآن مجید. (نسخة کمبریج)، به تصحیح جلال متینی (1349)، ج1، تهران: بنیاد فرهنگ ایران. 7- حقشناس، علیمحمد. (1382). زبان و ادب فارسی در گذرگاه سنت و مدرنیته، تهران: آگه. 8- خانلری، پرویز. (1382). تاریخ زبان فارسی، (ویرایش 2)، 3ج، تهران: فرهنگ نشر نو. 9- راستارگویوا، و. س. (1379). دستور ربان فارسی میانه، ترجمة ولیالله شادان، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی. 10- رضایتی کیشهخاله، محرم. (1383). «فعلهای مرکب ضمیری در زبان فارسی»، مجلة دانشکدة ادبیات و علوم انسانی مشهد، ش 144، ص 191-205 . 11- رضائی باغبیدی، حسن. (1381). دستور زبان پارتی، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی. 12- شکری، گیتی. (1377). «ماضی نقلی در گویشهای مازندران و گیلان»، نامة فرهنگستان، سال چهارم. ش4، (تاریخ انتشار: آذرماه 1379)، ص 59-69. 13- شفیعی، محمود. (1377). شاهنامه و دستور، تهران: انتشارات دانشگاه تهران. 14- صادقی، علیاشرف. (1357). تکوین زبان فارسی، تهران: دانشگاه آزاد ایران. 15- طیّب، سید محمدتقی. (1383). «برخی ساختارهای دستوری گونة شعری زبان فارسی»، مجلة دستور، ویژهنامة نامة فرهنگستان، ش1، ص 65-77. 16- فردوسی، ابوالقاسم. (1376). شاهنامه، به کوشش و زیر نظر سعید حمیدیان، 9ج، تهران: قطره. 17- قریب، بدرالزمان. (1383). «گذشتة نقلی و بعید متعدی در سغدی و شباهت آنها با برخی از گویشهای ایرانی نو»، ترجمة میترا فریدی، مجلة گویششناسی، ویژهنامة نامة فرهنگستان، ش2، ص 54-65. 18- کلباسی، ایران. (1383). «گذشتة نقلی در لهجهها و گویشهای ایرانی»، مجلة گویششناسی، ویژهنامة نامة فرهنگستان، ش2، ص 66-89. 19- کنت، رونالد گ. (1384). فارسی باستان، ترجمه و تحقیق سعید عریان، تهران: پژوهشکدة زبان و گویش سازمان میراث فرهنگی و گردشگری. 20- لازار، ژیلبر. (1383). «فارسی»، راهنمای زبانهای ایرانی (مجموعه مقالات)، رودیگر اشمیت (ویراستار)، ترجمة حسن رضائی باغبیدی و همکاران، ج2، ص437-483. 21- ـــــــــ. (1384الف). دستور زبان فارسی معاصر، ترجمة مهستی بحرینی، تهران: هرمس. 22- ـــــــــ. (1384ب). شکلگیری زبان فارسی، ترجمة مهستی بحرینی، تهران: هرمس. 23- ورنر، زوندرمان. (1382). «فارسی میانه»، راهنمای زبانهای ایرانی (مجموعه مقالات)، رودیگر اشمیت (ویراستار)، ترجمة حسن رضائی باغبیدی و همکاران، ج1، ص223-260. 24- Jackson.A.V.W.(1892), Avesta Grammer, W.Kohlhammer, Stuttgart. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,548 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 2,137 |