تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,650 |
تعداد مقالات | 13,402 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,205,896 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,075,059 |
بررسی داستان کیومرث در شاهنامه و تواریخ عربی متأثر از سیرالملوک ها بر اساس فزونمتنیت ژنت | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
متن شناسی ادب فارسی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 3، دوره 8، شماره 1، فروردین 1395، صفحه 17-34 اصل مقاله (1.64 M) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/rpll.2016.19447 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مهدخت پورخالقی؛ فرزاد قائمی؛ سمیرا بامشکی؛ حامد صافی* | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دانشگاه فردوسی مشهد | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کیومرث در تمامی متون پهلوی و روایتهای بازمانده از سیرالملوک ها، نخستین انسان معرفی شده است. بر اساس این متون، نسل بشر پس از کشته شدن کیومرث در مواجهه با اهریمن و با همخوابگی مشی و مشیانه ادامه مییابد اما شاهنامه فردوسی تنها متنی است که بر اساس آن، کیومرث نخستین پادشاه است. در شاهنامه فردوسی نبرد کیومرث با اهریمن نیز به گونهای دیگر روایت شده است. مقایسه داستان کیومرث در شاهنامه و متون متأثر از سیرالملوک ها میتواند نتایج تازهای را درباره دگرگونی و انتقال کیومرث از اسطوره به متن ادبی مانند شاهنامه روشن سازد. فزونمتنیت ژرار ژنت رویکردی است که به ارتباط پیشمتن و بیشمتن میپردازد. در انتقال یک متن به متن دیگر تغییراتی روی میدهد که گشتار نامیده میشوند. بر مبنای مقایسه داستان کیومرث در شاهنامه و متون متأثر از سیرالملوک ها بر اساس فزونمتنیت ژنت، گشتارهای انبساط، برش و ارزشگذاری مهمترین عوامل دگرگونی داستان کیومرث در روایت فردوسی است که در جهت نمایشی کردن داستان، اسطوره زدایی و قابل باور کردن داستان و استحکام روابط طولی داستان با داستانهای بعدی و هماهنگی رویدادها با نظام اعتقادی مخاطب شاهنامه صورت گرفته است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کیومرث؛ شاهنامه؛ تواریخ عربی؛ سیرالملوک؛ فزونمتنیت | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
- مقدمه کیومرث که در زبان اوستایی گی مرتن (gaya maretan) و در متون پهلوی گیومرت (gayumart) خوانده میشد، در اسطورههای ایرانی نخستین نوع انسان به شمار میرود. متون پهلوی او را ششمین مخلوق اورمزد میدانند که از عالم مینوی به زمین فرستاده شد تا اورمزد را یاری کند. به جز اوستا و متون پهلوی بازمانده، شاهنامه و تواریخ عربی نیز این اسطوره ایرانی را روایتگری کردهاند. برخی از این متون، کیومرث را نخستین انسان و برخی نخستین پادشاه دانستهاند. به راستی سرچشمه تفاوتها و دگرگونیهای اسطوره کیومرث در متون پهلوی، تواریخ بازمانده از خداینامهها و شاهنامه را در کجا باید جستجو کرد؟ کیومرث اسطورهای بازمانده از ایران پیش از اسلام است که از طریق متون پهلوی به متون دوره اسلامی راه یافته است. این متون پهلوی به گواهی تواریخ عربی خداینامهها بودهاند. خداینامهها همان کتابهایی هستند که به پهلوی خوتای نامگ (xvatây nâmag) نامیده میشدند. «بنا بر مقدمه شاهنامه بایسنقری، در اواخر دوره ساسانی، پادشاهان آن سلسله به فکر افتادند که تاریخی رسمی برای کشور ایران بنویسند. از این جهت چند تن از موبدان و دانشوران آن عهد گرد هم آمدند و تاریخ ایران را از قدیمترین زمان که به اعصار داستانی و افسانهای میرسید، از روزگار گیومرث و پیشدادیان تا زمان پادشاهی خسرو پرویز به زمان پهلوی ساسانی به رشته تحریر کشیدند و آن را خدای نامه نامیدند» (مشکور، 1359: 15). این خداینامهها در دوران اسلامی توسط مترجمان به عربی برگردانده شد و سیر ملوک الفرس نامیده شدند. با نگاهی به تواریخ عربی سدههای نخستین اسلامی در مییابیم که منبع اصلی مورخان در تدوین تاریخ ایران، همین خداینامهها و سیرالملوک ها بوده است اما فردوسی در شاهنامه خود، هیچ نامی از منبع خود نبرده است. اشارههای او به نامه باستان و کتابی که از دوستی قدیمی به او رسیده است، نمیتواند برای اثبات ارتباط شاهنامه با خداینامهها مبنایی علمی باشد اما بر مبنای ذکر صریح نویسندگان تواریخ عربی، ارتباط کتابهای تاریخ عربی با خداینامهها و سیرالملوک ها انکار ناشدنی است. بررسی و تحلیل روایتهای مشترک تواریخ عربی میتواند علاوه بر ترسیم سیر تحول اسطوره کیومرث از متون تاریخی به شاهنامه، درباره مسئله ارتباط شاهنامه با خداینامهها نتایج جدیدی را به اثبات برساند. نتایجی که در مسئله منابع شاهنامه راهگشا خواهد بود؛ بنابراین پژوهش حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که خاستگاه تفاوتها و شباهتهای داستان کیومرث در روایت شاهنامه و تواریخ عربی متأثر از سیرالملوک ها را در کجا باید پیگیری کرد؟
2- پیشینه پژوهش پیش از این ذبیح الله صفا (صفا، 245:1389) و آرتور کریستین سن (کریستین سن، 12:1389) به بررسی اسطوره کیومرث و مقایسه آن با متون دیگر اقدام کردهاند. علاوه بر آثاری از این دست، نظریات ادبی جدید زمینه را برای بررسی و تحلیل این شخصیت اسطورهای فراهم کردهاند که میتوان به مقاله «اسطوره کیومرث گل شاه» اشاره کرد. نویسنده در این پژوهش به بررسی ابعاد مختلف شخصیت کیومرث در شاهنامه و عرفان میپردازد و سپس آن را بر پایه نظریه یونگ تحلیل روانشناسانه میکند (مدرسی، 164:1384). در مقالهای دیگر به نام «تحلیل اسطوره کیومرث در شاهنامه فردوسی و اساطیر ایران بر مبنای رویکرد نقد اسطوره شناختی»، علاوه بر بررسی سیر دگرگونی شخصیت کیومرث از متون پیش از اسلام تا تواریخ دوره اسلامی و بعد از آن، سعی شده است که خویشکاری های اساطیری کیومرث بر اساس نقد اسطوره شناختی تحلیل شود (قائمی، 37:1391). نظریه روایت شناسی تودوروف، (Tzvetan todorof) برمون (claud bermond) و گریماس، (Greimas) دستاویزی دیگر شده است تا داستان کیومرث در مقاله «تحلیل ساختاری طرح داستان کیومرث»، تجزیه و تحلیل شود (کریمی، 1391: 82). مقاله «بررسی در زمانی اسطوره کیومرث»، پژوهش دیگری است که اسطوره کیومرث را در تواریخ عربیتا پایان قرن چهارم و شاهنامه بر پایه نگرش در زمانی (diachronic) فردینان دو سوسور (ferdinand de Saussure) بررسی کرده است (صافی، 309:1392).
3- روش شناسی جستار و نظریه ژنت از میان تواریخ عربی آن متونی انتخاب شدند که پیش از شاهنامه به نگارش در آمدهاند. این به آن دلیل است که متونی در مقایسه با شاهنامه قرار بگیرند که در روایتها از شاهنامه تأثیر نگرفته باشند و مستقیماً از خداینامهها و سیرالملوکها بهره گرفته باشند. در میان تواریخ عربی، متونی هستند که از اسطوره کیومرث سخنی به میان نیاوردهاند همانند نهایه الارب و اخبار الطوال. طبیعی است که این کتابها در بررسی ما جایی نخواهند داشت. از سویی دیگر برخی از مورخان از منبع خود در نگارش سرگذشت پادشاهان ایران نامی ذکر نکردهاند. برای نمونه طبری و مسعودی از این دسته از مورخان هستند؛ بنابراین در مقایسه روایت شاهنامه، متونی از این دست به دلیل نامشخص بودن منابعشان کنار گذاشته شدهاند. آثارالباقیه بیرونی، البدء و التاریخ مقدسی، تاریخ سنی ملوک الارض والانبیاء حمزه اصفهانی، کتابهایی هستند که از کیومرث سخن گفتهاند و در این پژوهش با روایت شاهنامه در بخش داستان کیومرث مقایسه میشوند. برای مقایسه داستان کیومرث، ابتدا روایتهای تواریخ عربی به صورت جداگانه در حد پیرفت و گزاره تجزیه میشوند. برای آن که بُعد معنایی روایت نیز لحاظ شود، گزارهها رمزگانگذاری میشود که با حروف اختصاری داخل کمانک نشان داده خواهد شد: رمزگان کنشی (Active = A): بیانگر انجام عمل و یا رخ دادن یک اتفاق است. رمزگان کنش روان شناختی (Psychological Act = AP): واکنشهای عاطفی شخصیتها را نشان میدهد. رمزگان کنش گفتگویی (Dialogue Act = AD): این رمزگان شامل گفتگوهای میان شخصیتهاست. رمزگان پند (Maxim = Ma): شامل اندرز، نصیحت و پند است. رمزگان اطلاعاتی (Informative = I): اطلاعاتی درباره داستان، فضا، اشیا و ویژگیهای شخصیتها میدهد. رمزگان نامگذاری (Entitle = E ): شامل نامگذاری شخصیت یا مکانی به اسم خاص است (بامشکی، 1391: 416-415). پس از آن روایت فردوسی نیز به همان شیوه تجزیه و بر مبنای فزونمتنیت ژنت با دیگر روایات مقایسه خواهد شد. تجزیه و تحلیل این روایات بر مبنای فزونمتنیت مشخص خواهد کرد که داستان کیومرث در روایت فردوسی دستخوش چه تغییراتی شده است. از سوی دیگر چرایی این دگرگونیها نیز مورد نظر قرار میگیرد از آنجا که ژرار ژنت در نظریه فزونمتنیت (hypertextuality)به ارتباط دو متن که یکی مقدم بر دیگری است، از لحاظ تأثیرپذیری متن متأخر میپردازد، مقایسه و تحلیل داستان کیومرث در شاهنامه و متون تاریخی پیش از آن بر مبنای این نظریه انجام خواهد شد. فزونمتنیت پنجمین نوع ارتباط میانمتنی است که در نظریه دگرمتنیت (transtextuality) توسط ژرار ژنت (Gerard genette) مطرح میشود. بینامتنیت، (Intertextuality) پیرامتنیت، (paratexeuality) فرامتنیت (metatextuality) و سرمتنیت (architextuality) انواع دیگر ترامتنیت هستند. بینامتنیت و فزونمتنیت به صورت ویژه به رابطه دو متن از لحاظ بهره گیری یک متن از متن دیگری که تقدم زمانی دارد، میپردازد. در واقع ژنت از جمله محققان نسل دوم بینامتنیت به حساب میآید. «آنها برای تعریف دقیقتر و نیز کاربردی کردن بینامتنیت در تحلیلها، توجه به منابع را نفی نمیکنند» (نامور مطلق، 35:1390). بنا بر دیدگاه ژنت، «هرگاه بخشی از یک متن (متن 1) در متن دیگری (متن 2) حضور داشته باشد، رابطه این دو رابطه بینامتنی محسوب میشود» (نامور مطلق، 87:1386). به بیان دقیقتر «بینامتنیت فقط محدود به رابطه هم حضوری میان دو یا چند متن است که اساساً شامل حضور واقعی یک متن در متن دیگر میباشد»Genette,1997:2) ). «بیشمتنیت نیز همانند بینامتنیت رابطه دو متن ادبی یا هنری را بررسی میکند. اما این رابطه در بیشمتنیت برخلاف بینامتنیت نه بر اساس هم حضوری که بر اساس برگرفتگی بنا شده است» (نامور مطلق، 89:1386). در بیشمتنیت مسئله حضور عینی و بی کم و کاست بخشی از متن1 در متن 2 مورد نظر نیست بلکه تأثیر متن 1 در متن 2 بررسی میگردد. به بیان دیگر در بینامتنیت حضور متنی در متن دیگر رخ میدهد اما در بیشمتنیت تأثیر و الهام بخشی متن 1 در آفرینش متن 2 تعیین کننده است. «متن ب که آن را بیشمتن (hypertext) میگویند با متن پیشین الف که پیشمتن (hypotext) نامیده میشود و شیوه پیوند این دو چنان است که متن ب تفسیر متن الف نباشد» Genette,1997:5)). ژنت انواع رابطه فزونمتنی را در یک جدول ارائه میکند. بر اساس این جدول رابطه بیشمتنیت به دو گونه تقلید (imitation) و دگرگونگی (transformation) تقسیم میگردد. در بیشمتنیت تقلیدی مؤلف بیشمتن در تلاش است تا پیشمتن حفظ شود اما در وضعیت جدید. در دیگرگونگی، پیشمتن دچار تغییر و دیگرگونگی میشود. روابط تقلید و دگرگونی در سه حالت (mood) تفنن، (playful) هجو (satirical) و جدی (serious) ایجاد میشوند (Genette,1997:28). از نظر ژنت تغییر متون برای آفرینش اثر جدید گشتار (transformation) نامیده میشود. گشتار به دو نوع گشتار کمی (quantitative transformation) و گشتار کاربردی (pragmatic transformation) تقسیم میگردد. تغییر در حجم پیشمتن (گسترش یا کاهش) گشتار کمی است .(Genette,1997:309) کاهش یک متن میتواند به سه شیوه انجام شود. در حالت نخست ما با برش (excision) متن روبرو هستیم. در این صورت نویسنده بخشی از بیشمتن به شیوه جراحی گونهای حذف میشود. این نوع از کاهش در حوزه مضمون و محتوا صورت میگیرد .(Genette,1997:299) حالت دوم را تراش (concision) متن میتوان نامید. در آن شیوه نویسنده بخشی از متن را به شیوهای شبیه تراش یک مجسمه برای زیباتر شدن حذف میکند. این شگرد برای مقاصد زیباشناختی و سبکی است .(Genette,1997:234) نوع سوم کاهش تخلیص (digest) است که دو شیوه برش و تراش در آن همزمان به کار گرفته میشوند. افزایش یک متن نیز به سه شیوه انبساط، (extension) گسترش (expansion) و فزونسازی (amplification) است .(Genette,1997:254-262) در این سه شیوه نیز به ترتیب با افزودگی مضمون، افزودگی سبکی و زیبایی شناختی و تلفیق این دو روبرو هستیم. گشتار کاربردی شامل تغییر در بسیاری از وقایع و مضامین اصلی داستان است. این گشتار نیز به انواع گشتار ارزش، (transvaluation) انگیزه (transmotivation) و کیفی (transmodalization) قابل تقسیم است. ممکن است انگیزه پیشنهادی در پیشمتن بدون تغییر در بیشمتن ذکر شود که این سادهترین حالت گشتار انگیزه است. در حالت دیگر، انگیزه موجود در پیشمتن، حذف میشود. در حالت سوم ممکن است انگیزهای در بیشمتن جای انگیزه موجود در پیشمتن را بگیرد .(Genette,1997:324-330) گشتار ارزش نیز به سه دسته تقسیم میشود. در حالت نخست، بیشمتن دچار ارزشگذاری مکرر (revaluation) میشود. بدین صورت که شخصیت داستان با اصلاح نظام ارزشی مربوط به رفتارها و انگیزهها به صورتی بهتر ارائه میشود. در حالت دوم بیشمتن دچار ارزشکاهی (devaluation) میشود که قهرمان داستان از بزرگی قهرمانانهاش تنزل مییابد و به شالوده بشری عوامانه منصوب میشود و یا این که یک اثر ادبی، اثر پیش از خود را مسخره میکند. حالت سوم گشتار ارزش، جایگزینی و دگرارزشی (transvaluation) است که بیشمتن آنچه را که در پیشمتن خود بیارزش بوده ارزش میدهد و یا چیزی ارزشمند را در آن بیارزش میکند .(Genette,1997:343-354) گشتار کیفی یک گشتار کاملاً شکلی است. گشتار کیفی در واقع دگرگونی در شیوه ارائه و نمایش بیشمتن است که خود به دو نوع گشتار کیفی درونی (intermodalization) و گشتار بیناکیفیتی (intelmodalization) تقسیم میشود. در گشتار کیفی درونی تغییر و دگرگونی در کارکرد درونی و شیوه روایتگری و نمایش بدون تغییر در ژانر است. اما در گشتار بیناکیفیتی ممکن است یک روایت (narrative) به نمایش (citamard) و یا یک نمایش به یک روایت تبدیل شود .(Genette,1997:277)
4- تجزیه داستان کیومرث در روایات گوناگون 4-1- روایت بیرونی در آثارالباقیه روایت بیرونی از دو پیرفت تشکیل شده است. پیرفت نخست آفرینش کیومرث و غلبه او بر اهریمن و پیرفت دوم کشته شدن کیومرث و زاده شدن مشی و مشیانه است: پیرفت 1: نبرد اهریمن و کیومرث 1-خداوند در کار اهرمن متحیر میشود؛ پیشانیاش عرق میکندI. 2-کیومرث زاده میشود و به جانب اهریمن میرودI-A. 3-کیومرث بر اهرمن غلبه مییابدA. پیرفت 2: اهریمن کیومرث را میخورد. 1-کیومرث بر اهرمن غالب و سوار بر اوستA. 2-گفتگویی میان اهریمن و کیومرث شکل میگیردAD. 3-اهریمن سرکشی میکند و کیومرث را بر زمین میزند و شروع به خوردن اندام کیومرث میکندA. 4-دو قطره منی از صلب کیومرث میریزدI. 5-ریباسی میروید و مشی و مشیانه زاده میشوند. نسل بشر ادامه مییابدI . آفرینش کیومرث از عرق در متون پهلوی بازمانده نیز به چشم میآید: «پیش از آمدن اهرمن بر گیومرث، اورمزد عرق را بر گیومرث ایجاد کرد به مدتی که برای خواندن یک بند از دعا لازم است؛ اورمزد این عرق را به صورت مرد جوان پانزده ساله درخشان و بلندی در آورد» (بندهشن:19). 4-2- روایت شاهنامه بلخی در آثار الباقیه بلخی بنا بر نقل بیرونی، در شاهنامه خود پنج سیرالملوک و خدای نامه را تصحیح میکند. پنج سیرالملوکی که بلخی از آنها بهره میگیرد بدین ترتیب است: سیرالملوک محمد بن جهم برمکی، سیرالملوک هشام بن قسم، سیرالملوک بهرام بن مردانشاه موبد شهر سابور، سیرالملوک بهرام بن مهران اصبهانی (بیرونی، بیتا: 99). روایت بلخی از پنج پیرفت تشکیل شده است: پیرفت 1: هبوط کیومرث 1- کیومرث سه هزار سال1در بهشت در امنیت بودI . 2- کیومرث بر زمین فرود آمدA. 3- سه هزار سال روی زمین در امنیت بودI. 4- کیومرث، گرشاه خوانده میشدI-E. 5- چون گر به زبان پهلوی همان کوه است و او در کوه بودV. 6- آنقدر زیبا بود که هر جانداری به او مینگریست، بیهوش میشدV. پیرفت 2: ظهور شر و کشته شدن خروزه به دست کیومرث 1- شرها به وسیله اهریمن ظاهر شدA. 2- اهریمن فرزندی به نام خروزه داشتI-E. 3- خروزه به کیومرث متعرض شدA. 4- کیومرث خروزه2 را کشتA. پیرفت 3: دادخواهی اهریمن و کشته شدن کیومرث 1- اهریمن به خداوند از دست کیومرث دادخواهی میکندA. 2- خداوند عواقب دنیا و آخرت را به کیومرث نشان دادA. 3- کیومرث به مرگ مشتاق شدAP. 4- خداوند کیومرث را کشتA. پیرفت4: ظهور میشی و میشانه 1- از صلب کیومرث دو قطره در کوه دامداذ در اصطخر افتادI. 2- دو درخت ریباس از آن قطرهها روییدI. 3- اول ماه نهم اعضایشان ظاهر شد و در آخر ماه کامل شدندI. 4- این دو میشی و میشانه بودندI. 5- میشی و میشانه پنجاه سال بینیاز از طعام و شراب و بدون اذیت بودندI. پیرفت 5: فریب دادن اهریمن، مشی و مشیانه را 1- اهریمن در صورت پیری ظاهر شدA. 2- میشی و میشانه را وادار به خوردن و آشامیدن میکندA. 3- آن دو در بلایا و شرور میافتند و فرزندشان را از حرص خوردندA. 4- خداوند در دل آن دو رأفت ایجاد کردA. 5- میشی و میشانه نه شکم زاییدند و نسل بشر ادامه یافتA. نوع مرگ کیومرث در روایت بلخی شباهت بسیار با مرگ کیومرث در برخی از روایتهای پهلوی دارد. بر پایه روایتهای کهن نیز کیومرث پس از بیدار شدن از خوابی که اورمزد در برابر تازش انگره مینو بر او فراز کرده بود، چون همه جهان را تاریک و انباشته از جانوران آزاردهنده دید، مرگ را پذیرفته، اندیشید که از جهانی پر از درد، راهی جهانی بیهیچ دشواری خواهد شد. با خود گفت که مردم از تخمه من خواهند بود، چه بهتر که کرفه (ثواب) کنند (فرنبغ دادگی، 53:1369 و زادسپرم، 36:1366-7). 4-3-روایت مقدسی در البدء و التاریخ داستان کیومرث در روایت مقدسی از دو پیرفت تشکیل شده است. در روایت مقدسی نیز که به گفته او از کتاب الفرس (کتاب ایرانیان) نقل شده است، همانند دیگر روایات منقول از سیرالملوک ها، نسل بشر پس از شکست کیومرث از ابلیس (اهریمن) از طریق مشی و مشیانه ادامه مییابد. حتی در روایت بیرونی، اگرچه کیومرث بر اهریمن پیروز میشود اما در نهایت این اهریمن است که با سرکشی خود، کیومرث را بر زمین میزند و اندام او را میخورد. داستان کیومرث در روایت مقدسی از دو پیرفت تشکیل شده است: پیرفت 1: کیومرث به دست ابلیس کشته میشود. 1- کیومرث در کوهی بودI. 2- پیوسته کار نیکو میکرد و سی سال سیاحت کردA. 3- ابلیس بر کیومرث تاختA. 4- کیومرث کشته شدI. پیرفت 2: ادامه نسل بشر از خون کیومرث 5- خونی از کیومرث جاری شد و سه بهره یافتI. 6- یک بهره از آن را زمین گرفت I. 7- گیاه ریباس از آن آشکار شدI. 8- میشی و میشانه آشکار شدندI. 9- خدا در دل این دو میل به همخوابگی ایجاد کردA. 10- همخوابه شدند و نسل بشر از ایشان به وجود آمدA.
5- تجزیه روایت فردوسی و مقایسه با دیگر روایات روایت فردوسی در شاهنامه از پنج پیرفت تشکیل شده است: پیرفت 1: آغاز پادشاهی کیومرث
5- به گیتی بر او سال سی شاه بودI 6- به خوبی چو خورشید بر گاه بود
کیومرث در همه متون بازمانده از دوران پیش از اسلام و حتی در تواریخ عربی متأثر از سیر الملوک ها به عنوان نخستین انسان معرفی میشود. بنا بر باورهای کهن، کیومرث در سه هزار سال دوم از آفرینش جهان و پس از نخستین تازش اهریمن به جهان اورمزدی آفریده شد. کیومرث در این نبرد برای یاری آفریدگار خلق شد (کتاب سوم دینکرد، فصل 80 بند 1). بنا بر نقل بیرونی، خداوند در کار اهرمن سرگشته شد. پیشانیاش عرق کرد. پس دست بر آن میکشد و آن را فرو میاندازد. پس از این قطرههای عرق، کیومرث زاده شد (بیرونی، بیتا:99) بلخی از مکث کیومرث در بهشت سخن میگوید. بر اساس روایت او، کیومرث سه هزار سال در بهشت مکث میکند و آن هزارههای حمل، ثور و جوزاست. سپس بر زمین فرود میآید و سه هزار سال در آن در آرامش به سر میبرد و آن هزارههای سرطان و اسد و سنبله است (بیرونی، بیتا:99). حمزه اصفهانی سخنی درباره آفرینش کیومرث به میان نمیآورد و تنها او را نخستین انسان میداند. بر پایه بندهش، کیومرث ششمین مخلوق و پس از گاو یکتاآفرید است (بندهش، بند 40) اما در روایت مقدسی، کیومرث یا همان انسان نخستین، پنجمین آفریده است. در روایت او سخنی از گاو یکتاآفرید به میان نمیآید. خداوند خلق را در سیصد و شصت روز بیافرید و آن را بر ازمنه گاه انبار نهاد. پس آسمان را در چهل و پنج روز بیافرید و آب را در شصت روز و زمین را در شصت و پنج روز و گیاه را در سی روز و انسان را در هفتاد روز بیافرید و او را کیومرث نامید (مقدسی، 321:1374). این در حالی است که کیومرث در شاهنامه نخستین پادشاه معرفی میشود. تفاوت روایت فردوسی در این بخش، یادآور این تقسیم بندی مسعودی درباره نظر ایرانیان درباره کیومرث است. بر مبنای این تقسیم بندی بخشی بر این باورند که کیومرث همان آدم است. گروه دیگر که به نظر مسعودی بسیار کم هستند، بدون مقایسه کیومرث با آدم او را مبدأ نسل بشر میدانند و گروه سوم برای کیومرث شخصیتی تاریخی و متأخر قائل هستند و او را همان امیم بن لاوذ بن ارم بن سام بن نوح میدانند که نخستین کسی بود که از فرزندان نوح در فارس فرود آمد (مقدسی، 1374 :94) اما شخصیت کیومرث در روایت فردوسی با گشتار ارزشکاهی مواجه میشود. به این معنا که قهرمان داستان از جایگاه قهرمانانه خود تنزل مییابد و شالوده عوامانهتری به خود میگیرد. در روایت فردوسی، کیومرث از جایگاه نخستین بشر یا یکی از نخستین آفریدهها که ادامه نسل بشر از صلب اوست، تنزل مییابد و به عنوان انسانی معرفی میشود که نخستین پادشاه است. ابیات آغازین شاهنامه در داستان کیومرث نشان دهنده این است که کیومرث متعلق به زمانی بس دور بوده است:
تغییر شخصیت کیومرث در شاهنامه از نخستین انسان به نخستین پادشاه علاوه بر آن که در جهت اسطورهزدایی و قابلباورتر کردن این داستان انجام میشود، روند داستان را مطابق با مبنای نظام اعتقادیِ مخاطب شاهنامه دگرگون میکند. علاوه بر این، داستان کیومرث در محور طولی هماهنگی بیشتری با داستانهای بعدی شاهنامه پیدا میکند زیرا فردوسی در کلیت شاهنامه، سرگذشت پادشاهان را بیان میکند و سخن گفتن از نخستین بشر برای او نمیتواند اهمیتی داشته باشد. کیومرث در شاهنامه پس از رسیدن به پادشاهی، در کوه جای میسازد و پلنگینه میپوشد (فردوسی، 21:1389). این کنش کیومرث در روایت فردوسی در واقع انعکاس یکی از برنام های این شخصیت اسطورهای است. بیرونی دو برنام کرشاه یا ملک الجبل و گل شاه یا ملک الطین را برای کیومرث برشمرده است و وجه تسمیه آن دو را این گونه شرح میدهد که از آنجا که در روزگار کیومرث، کسی بر روی زمین نبوده است که او بر آن پادشاهی کند، پادشاهی او بر گل بوده است [گل شاه] (فردوسی، 1389: 21). بلخی نیز برنام کیومرث را گرشاه میداند زیرا در زبان پهلوی گر همان کوه است و جای زندگانی او کوه بوده است (فردوسی، 1389: 21). حمزه اصفهانی تنها به برنام گلشاه اشاره میکند (حمزه اصفهانی، بیتا:19و12) اما مقدسی کوشاه را برنام کیومرث بر شمرده است زیرا در کوهی به سر میبرد (مقدسی، 1374: 321). به نظر میرسد خوانش ناصحیح مورخان از متون پهلوی خداینامهها، دلیل اصلی ضبط دوگانه کوشاه و کرشاه بوده است و نامفهوم بودن واژه کر برای مترجمان عربی خداینامهها موجب تصحیح آن به واژه کو شده است. از سوی دیگر از آنجا که املای گر و گل در پهلوی یکسان بوده است، موجب برداشت نادرست مترجمان عربی از متن خداینامهها شده است (کریستین سن، 1389: 60). علاوه بر این اشتباه در خوانش واژگان پهلوی، به نظر میرسد باور آفرینش آدم از خاک و گل در فرهنگ اسلامی و تقابل کیومرث با آدم میتواند زمینهساز ایجاد برنام گل شاه باشد. البته چه بسا ایرانیانی که با انساب عرب و یهود آشنایی داشتهاند و در کتابهای عربی آنها را نسابه های ایرانی نامیده اند و یا آن دسته از یهودیانی که به ایران آمده بودند و یا عرب های نسبشناسی که در حیطه حکومت ساسانی رفت و آمد داشتند، نخستین بانیان اختلاط فرهنگ ایرانی سامی بودند (امامی، 1353: 421). به هر روی نسبت دادن این برنام به کیومرث میتواند علاوه بر تأکید این نکته که کیومرث نخستین انسان بوده است، پادشاهی او را نیز به گونهای دیگرگون و بی ارزش جلوه دهد زیرا پادشاهی او بر گل یا کوه نمیتواند ارزشمند باشد؛ بنابراین فردوسی با حذف این برنام، تنها به این نکته اشاره میکند که او چون بر جهان پادشاه شد در کوه جای ساخت (2A). از سوی دیگر اضافه شدن گزاره 3A در روایت فردوسی، بار دیگر تنها بودن کیومرث را نفی میکند و بر شخصیت پادشاهی او تأکید میکند. افزودن این گزاره، شخصیت کیومرث را ارزشگذاری کرده است. به این معنا که کیومرث نقشی مهمتر در شاهنامه نسبت به متون پیشین یافته است. کیومرث در متون پیشین تنها بر گل حکومت میکرده است زیرا هیچ انسانی بر زمین نبوده است اما در روایت فردوسی، وجود گروهی که همراه با کیومرث، پلنگینه می پوشند، پادشاهی او را بر انسان ها مورد تأکید قرار میدهد. گزارههای 4I و 5I در پیرفت نخست شاهنامه با گزاره 5I در پیرفت نخست روایت بلخی همسانی دارد. با این تفاوت که فردوسی با نسبت دادن ویژگیهای متعدد به کیومرث، شخصیت او را ارزشگذاری دوباره کرده است. کیومرث در سنت دینی پهلوی، نمونه ای از انسان کامل است که برای یاری اهورا مزدا آفریده شده، از این رو لقب «هلو» یا مرد مقدس دارد (کتاب سوم دینکرد، فصل 80 بند 1). او نخستین کسی است که سخنان والا بر زبان می آورد و اندیشه، گفتار و کردار نیک از او سر می زند (کتاب سوم دینکرد، فصل 143، بند 2 به بعد). او بیشترین بهره را از خرد دارد (مینوی خرد، 1364: 66). از سوی دیگر در روایت فردوسی از تغییر جای کیومرث از بهشت به زمین سخنی به میان نمیآید بلکه کیومرث از آغاز بر روی زمین بوده است. کیومرث در آغاز در کوه جای می سازد اما در گزاره 9A کیومرث شخصیتی پیامبرگونه معرفی می گردد که موجودان نزد او کیش بر می گیرند. در واقع کیومرث در روایت فردوسی میتواند نخستین پیامبر نیز باشد. پیرفت 2: معرفی سیامک[1]
2- سیامک بُدش نام و فرخنده بودI-E
این پیرفت در هیچ یک از روایتهای بازمانده، به این صورت دیده نمیشود. شاهنامه تنها متنی است که سیامک را فرزند کیومرث میداند. دیگر متون اگر نامی از سیامک می برند، او را یکی از نوادگان کیومرث معرفی می کنند. در روایت بلخی، زایش هفتم میشی مشیانه، سیامک و فراوک بودند (بیرونی، بیتا: 101). در روایتهای دیگری که از مورخان عربی باقی مانده است، نام فرزندان کیومرث به ترتیب دیگری بیان شده است. کیومرث پسری به نام مشی داشت و مشی با خواهرش میشان تزویج کرد و سیامک پسر میشا و سیامی دختر مشا تولد یافتند. از سیامک، افرواک و دیس و براست و اجرب اوراش آمدند که پسران او بودند و افری و ذری و بری و اوراشی که دخترانش بودند. مادر همه شان سیامی دختر مشی بود که خواهر پدرشان بود (طبری، 99:1375). همان گونه که ملاحظه می گردد در هر دو روایت طبری و بلخی هر فرزند پسری از نوادگان کیومرث با همزاد خود زاده شده، با او تزویج کرده و این گونه نسل آدمی گسترش یافته است اما فردوسی به وجود این زوج و ادامه نسل آن ها اشاره ای نمیکند. این بخش از داستان کیومرث در روایت فردوسی با گشتار برش، حذف شده است. این برش میتواند به دو دلیل باشد. نخست این که در روایت فردوسی، کیومرث نخستین پادشاه است و نه نخستین انسان؛ بنابراین نسل پادشاهان از طریق هوشنگ پسر سیامک پسر کیومرث ادامه مییابد. در واقع با تغییر جایگاه کیومرث از نخستین بشر به نخستین پادشاه و گشتار ارزشکاهی به معنای تنزل جایگاه شخصیت داستان، موضوع ادامه نسل بشر پس از کیومرث، خود به خود از میان برداشته میشود. دیگر اینکه فردوسی خود به اسطورهزدایی از این بخش از روایت اقدام کرده است و تلاش او برای این بوده است که روایت خود را به واقعیت نزدیک تر سازد. از سوی دیگر، در نظر گرفتن نظام اعتقادی و ارزشی مخاطب شاهنامه نیز عامل دیگری برای حذف این بخش از داستان است زیرا ازدواج خواهر و برادر در نظام اعتقادی فردوسی، آیینی پسندیده نیست؛ بنابراین شخصیتهای مشی و مشیانه در روایت فردوسی حذف میشود. فردوسی در دو گزاره نخست این پیرفت، با نسبت دادن ویژگیهای زیبارویی و خردورزی، شخصیت سیامک را ارزشگذاری کرده است و جایگاه کیومرث را نسبت به آن چیزی که در پیشمتن بوده است بهتر و والاتر نشان میدهد. این ارزشگذاری سبب میشود تا علت احساس کیومرث به او در گزاره سوم مشخص شود. گزاره 4AP به روایت افزوده میشود. گشتار انبساط یعنی افزودگی در زمینه مضمون و محتوا عامل اصلی اضافه شدن این گزاره است. این گزاره به عنوان براعت استهلالی برای این داستان عمل میکند و مخاطب احساس میکند که این نگرانی کیومرث درباره از دست دادن سیامک است و این انتظار در روایتشنو شکل میگیرد تا در ادامه داستان از مرگ سیامک سخن گفته شود. از سوی دیگر ذکر روابط عاطفی میان شخصیتهای داستان در قالب گزاره ای روانشناختی به نمایشی و دراماتیک شدن داستان منجر میشود و داستان را از حالتی یکنواخت و گزارشگونه خارج میکند. گزاره 5Iدر پایان این پیرفت شاهنامه به داستان اضافه میشود. این افزودگی را نیز می توان از نوع انبساط دانست که زمینه را برای تغییر موقعیت داستان از محل سکونت کیومرث به محل زندگی اهریمن فراهم میکند. به بیانی دیگر این گزاره در جایگاه پایان بندی این پیرفت عمل میکند و مخاطب آماده میشود تا به بخش دیگر داستان وارد شود. پیرفت 3 : خروزان به سمت کیومرث لشکرکشی میکند.
این بخش از روایت فردوسی در واقع همان گزاره 4A در پیرفت چهارم روایت بلخی است. در این بخش از روایت شاهنامه ابوعلی بلخی، خروزه به کیومرث متعرض میشود. این گزاره با گشتار کمی- افزایشی (انبساط) طولانی تر شده است و فردوسی از نظر مضمون و محتوا چیزی را به داستان افزوده است که در پیشمتن نبوده است. فردوسی مانند یک داستان پرداز دقیق، ابتدا به معرفی اهریمن و فرزندش خروزان میپردازد (1I،2I) و پس از آن لشکرکشی را جایگزین تعرض میکند زیرا تعرض کردن موجودی چون اهریمن به کیومرث، رنگ و بوی اسطوره ای دارد و این تعرض در جهت اسطورهزدایی به صورت لشکرکشی در روایت فردوسی نمود یافته است. با بیان لشکرکشی خروزان، راوی زمینه را آماده کرده است تا رو به رویی خروزان و سیامک را به صورت یک نبرد توصیف کند. علاوه بر این افزودن گزاره 6AD و بیان کنش گفتگویی دیو، به نمایشی تر شدن داستان کمک میکند. پیرفت 4: نبرد سیامک و خروزان 1-گیومرت آگاه نبود که تخت مهی را جزو شاه بودI . 2-سروش بسان پریی پلنگینه پوش آمدA. 3-به او این راز را گفت که دشمن چه سازد همی با پدرAD. 4-سخن به گوش سیامک رسیدI. 5-دل شاه بچه به جوش آمدAP. 6-سپاه انجمن کرد و بگشاد گوشA. 7-بپوشید تن را به چرم پلنگA. 9- که جوشن نبُد خود، نه آیین جنگV.
12-سیامک به دست خروزان دیو کشته شدI (فردوسی، 1389: 23-24) در هیچ یک از متون و روایات باز مانده، سیامک با خروزان نبرد نمیکند و این کیومرث است که با اهریمن رو به رو میشود. در همه این روایات مرگ کیومرث نتیجه این نبرد است. بر پایه روایتهای پهلوی، تازش اهریمن به جهان اورمزدی، گاو نخستین را از پای در می آورد. روان گاو یکتاآفرید به ماه پایه و خورشید پایه رفته از اورمزد می پذیرد که نطفه اش در ماه پالوده شده، نسل دام ها و چهارپایان از او پدید آید. در دومین تازش، اهریمن با خود اندیشید که همه مینوهای اهورایی را جز کیومرث ناتوان کرده است. پس استویداد (دیو مرگ) را با هزاران درد و بیماری برای نابودی او فرستاد اما تقدیر خدایی بر این بود که او این تاختن را سی زمستان پس از اندر آمدن اهریمن تاب بیاورد (زادسپرم، 7:1366). بر پایه روایت بیرونی آفریدگار، کیومرث را به سمت اهریمن می فرستد. کیومرث بر او چیره شده و سوار بر او گرد جهان می چرخد. اهریمن در مورد بیمناک ترین و خوف انگیزترین چیز از کیومرث می پرسد. کیومرث پاسخ میدهد آن هنگام که به دروازه دوزخ میرسد، هراس، او را فرا میگیرد. پس اهریمن او را به در دوزخ می رساند. چموشی میکند و کیومرث را بر زمین می زند. از او می پرسد که از کدام بخش از بدنش شروع به خوردن کند. کیومرث پای خود را انتخاب میکند. اما برخلاف خواست او اهریمن از سر کیومرث شروع به خوردن میکند (بیرونی، بیتا: 99). مقدسی نیز کشته شدن کیومرث را به دست اهریمن میداند اما به جزئیات آن اشاره ای نمیکند (مقدسی، 321:1374). در روایت بلخی درگیری میان کیومرث و فرزند اهریمن به نام خروزه رخ میدهد. خروزه به دست کیومرث کشته میشود. اهریمن به خداوند از دست کیومرث تظلم میکند. خداوند خواست که کیومرث را قصاص کند. پس عذاب های دنیا و آخرت را به او نشان داد تا این که کیومرث به مرگ مشتاق شد. در این حال خداوند او را کشت (بیرونی، بیتا:100). بر پایه روایتهای کهن نیز کیومرث پس از بیدار شدن از خوابی که اورمزد در برابر تازش انگره مینو بر او فراز کرده بود، چون همه جهان را تاریک و انباشته از جانوران آزاردهنده دید، مرگ را پذیرفت و اندیشید که از جهانی پر درد، راهی جهانی بی هیچ دشواری خواهد شد. با خود گفت که مردم از تخمه من خواهند بود، چه بهتر که کرفه (ثواب) کنند (فرنبغ دادگی، 53:1369 و زادسپرم، 37:1366-36). بر این اساس روایت بلخی در این بخش از دو جهت با روایتهای پهلوی موجود قابل سنجش است. نخست این که کیومرث پس از دیدن عذاب ها و بدی ها و تاریکی ها به مرگ مشتاق میشود. دیگر این که در هر دو روایت کیومرث به مرگ طبیعی از دنیا می رود. اما روایت بلخی از دو حیث با روایت فردوسی نیز سنجشپذیر است. در روایت شاهنامه، برخورد و درگیری میان خروزان پسر اهریمن و سیامک پسر کیومرث صورت می پذیرد و این سیامک است که به دست خروزان کشته میشود و نه کیومرث. حذفِ مشی و مشیانه از داستان کیومرث و معرفی سیامک به عنوان فرزند کیومرث از یک سو و توجه فردوسی به استحکام محور طولی داستان های شاهنامه عامل اصلی این دگرگونی است. بر مبنای روایت بلخی، از زایش هفتم مشی و مشیانه، سیامک و فرواک به وجود می آیند و در اثر همخوابگی این خواهر و برادر هوشنگ زاده میشود. از یک سو این نسبت میان هوشنگ و سیامک به دلیل پر رنگ بودن نقش هوشنگ به عنوان یکی از پادشاهان پیشدادی اهمیت دارد و از دیگر سوی روایت ازدواج محارم (مشی و مشیانه، سیامک و فراواک) با نظام ارزشی و اعتقادی او سازگار نیست بنابراین ابتدا با گشتار برش، مشی و مشیانه و فراواک از داستان حذف میشوند و سپس شخصیت سیامک در شاهنامه نسبت به پیشمتن، در جایگاه بهتری قرار میگیرد و به عنوان فرزند کیومرث معرفی میشود. نحوه رویارویی با اهریمن نیز در شاهنامه با دیگر روایات متفاوت است. فردوسی با بیان لشکرکشی خروزان در پیرفت پیشین، زمینه را برای یک رویارویی نبرد گونه فراهم کرده است. در این بخش نیز با گشتار انبساط مواجه میشویم. فردوسی با افزایش محتوایی در پنج گزاره به توصیف نبرد سیامک با خروزان میپردازد (7A،8A،9A ،10A،11A) و سعی میکند تا فضای داستان را به سوی حماسی شدن پیش ببرد. از سوی دیگر دقیقتر شدن نبرد میان خروزان و سیامک، داستان را قابل باورتر میکند. پیرفت 5 : سوگواری کیومرث بر سیامک
برفتند با سوگواری و دردA 6-نشستند سالی چنین سوگوارA (فردوسی، 1389: 25-24) این پیرفت در هیچ یک از روایتهای بازمانده یافت نمیشود. بر مبنای متون برگرفته از خداینامهها و متون پهلوی مانند بندهش، این کیومرث است که در نبرد با اهریمن می میرد و پس از او انسان دیگری بر روی زمین نیست تا سوگواری کند. از خون کیومرث درختی می روید و از آن درخت، نسل بشر ادامه مییابد. بار دیگر فردوسی مضمونی را به داستان می افزاید که در پیشمتن او و سنت پیشین او موجود نیست؛ بنابراین گشتار انبساط، عامل اصلی اضافه شدن این پیرفت به داستان است. فردوسی در گزارههایی که حاوی کنش روانشناختی است (1AP،3AP) با بیان کنش های عاطفی شخصیتها، موجب دراماتیک تر شدن داستان میشود. از سویی دیگر پیروی از سنت عزاداری بر مردگان در ذهن فردوسی باعث میشود تا برای اقناع ذهن مخاطب، این پیرفت به داستان افزوده شود. علاوه بر این یک سال سوگواری بر سیامک، توسط کیومرث و اطرافیانش، جایگاه مهم سیامک را نشان میدهد و این گونه بار دیگر شخصیت او ارزشگذاری میشود و در جایگاه بهتری نسبت به پیشمتن قرار میگیرد. این جایگاه در شاهنامه آن چنان است که پس از مرگش یک سال برای او سوگواری میشود. پیرفت 6: سروش پیام کردگار را می آورد. 1-پیام آمد از داور کردگارI
5-به کین سیامک شتافتA (فردوسی، 1389: 25) این پیرفت نیز در مسیر تغییر داستان در روایت فردوسی، به داستان بر اثر اعمال گشتار انبساط و افزودگی محتوایی، افزوده میشود. این دومین باری است که سروش به سراغ کیومرث میآید. بار نخست هنگام لشکرکشی خروزان در پیرفت سوم، کیومرث از طریق سروش از هجوم اهریمن آگاه میشود. در این پیرفت، سروش از جانب پروردگار پیامی برای کیومرث می آورد. در واقع با افزودن این بخش به داستان، کیومرث نسبت به پیشمتن در جایگاهی برتر قرار میگیرد و شخصیتی پیامبرگونه مییابد که خداوند از طریق سروش با او در ارتباط است (ارزشگذاری دوباره). کیومرث نیز پیش از شتافتن به کین سیامک با پروردگار خویش راز و نیاز میکند (3A،4AD) پیرفت 7: معرفی هوشنگ
3-به نزد نیا یادگار پدر بودI 4-نیا پروریده مرو را به برA
شاهنامه تنها متنی است که بر اساس آن هوشنگ با اهریمن نبرد میکند و در زمان حیات کیومرث، انتقام سیامک گرفته میشود. این پیرفت نیز با گشتار انبساط به داستان اضافه میشود. فردوسی مانند داستانپردازی دقیق، پیش از بیان کنش های هوشنگ، در این پیرفت شخصیتپردازی میکند و هوشنگ را به مخاطب معرفی میکند. از آنجا که قرار است هوشنگ در ادامه داستان از دیو انتقام گیرد، راوی او را با ویژگیهایی چون با هوش و فرهنگ و خجسته یاد میکند. از سوی دیگر گزاره 5A نشاندهنده آن است که هوشنگ پس از کیومرث جانشین او خواهد شد. استحکام رابطه طولی داستان کیومرث با داستان هوشنگ، کارکرد دیگری است که با تغییر داستان در این بخش حاصل میشود. در پی ارزشکاهی شخصیت کیومرث در پیرفت های پیشین، شخصیت هوشنگ نیز ارزشکاهی میشود. کیومرث در متونی چون اوستا و بندهش و دیگر متون پهلوی، نخستین انسان است. انسان نخستین در اساطیر آفرینش، انسانی نیمه خداست یا نسبی خدایی دارد. او فرزند خدایان است یا لااقل از خاستگاهی فرامادی و خدایی (مثلاً بهشت) بر آمده است (قائمی، 12:1391). این جایگاه کیومرث در سیرالملوک ها نیز راه مییابد. چنان که پیش از این در روایت بلخی، کیومرث از بهشت میآید. از سوی دیگر در همین متون، هوشنگ به عنوان نخستین پادشاه و با لقب پرذاتَ معرفی میشود. با تنزل جایگاه کیومرث در شاهنامه نسبت به پیشمتن آن، کیومرث به عنوان نخستین پادشاه معرفی میشود و هوشنگ از جایگاهش در پیشمتن شاهنامه تنزل مییابد. پیرفت 8: هوشنگ انتقام سیامک را میگیرد. 1-کیومرث آن گرانمایه هوشنگ را بخواندA 2- همه گفتنی ها بدو باز گفت
3-سپاهی با گیر و گندآوری فراهم کردA
7-بهم بر فتادند هر دو گروهA
در این پیرفت، برخورد هوشنگ با دیوان در قالب نبردی نظامی به تصویر کشیده شده است. این پیرفت، رویدادی است که با گشتار انبساط در مسیر تغییرات پیشین به داستان اضافه شده است. علاوه بر این توصیف صحنه نبرد عاملی است تا داستان در عین هیجانیتر شدن، اندکی به سمت حماسه پیش رود. هوشنگ در لباس یک پهلوان سر از تن دیو جدا میکند و به عنوان قهرمان داستان، انتقام پدر خویش را می ستاند. پیرفت 9: کیومرث می میرد.
مرگ کیومرث در پایان داستان بهانه ای است تا راوی با گنجاندن سه گزاره پندی (2Ma،3Ma،4Ma) از داستان نتیجه گیری اخلاقی کند. این نوع برخورد با داستان کیومرث در هیچ متنی پیش از شاهنامه سابقه ندارد و فردوسی نخستین راوی است که سعی میکند با تغییر مسیر داستان، ذهن مخاطب را با یک یا چند نکته اخلاقی و پندآموز درگیر کند. بر خلاف روایتهای بازمانده که داستان کیومرث با ادامه نسل بشر به پایان میرسد، در روایت فردوسی ستاندن انتقام از دیو و مرگ کیومرث، یک پایان بندی منطقی و نمایشی را در برابر مخاطب خود به تصویر می کشد. باز ماندن هوشنگ نیز این آمادگی را برای مخاطب فراهم میکند که منتظر داستان هوشنگ باشد؛ بنابراین فردوسی با اعمال گشتار انبساط، با هدف تعلیم و پنددهی به مخاطب، این پیرفت را به داستان می افزاید.
نتیجه - داستان کیومرث در شاهنامه، نسبت به متون پیش از آن در وهله نخست منبسط شده است. گشتار انبساط مهمترین عامل طولانیتر شدن داستان در روایت فردوسی است. نمایشی تر شدن داستان، حماسی تر شدن رویدادها و شخصیت پردازی، مهمترین عواملی است که راوی در شاهنامه به سبب آن، به طولانی تر کردن داستان دست زده است. این انبساط به دو شیوه اعمال شده است. نخست به صورت انبساط یکی از پیرفت های مشترک میان شاهنامه و متون پیشین و دیگر به شکل افزودن پیرفت هایی اضافه بر متون دیگر. - گشتار کمی- کاهشی از نوع برش، نیز در روایت فردوسی تأثیرگذار است. ناهمخوانی برخی رویدادها با نظام اعتقادی مخاطب فردوسی عامل اصلی اعمال این گشتار در شاهنامه است. همانند ازدواج مشی و مشیانه که بر پایه آن همه نسل بشر از عملی ناپسند به وجود آمدهاند. بر پایه همین گشتار شخصیت فراواک خواهر همزاد سیامک نیز حذف شده است و با ورود شخصیت هوشنگ به داستان کیومرث، استحکام طولی داستان کیومرث با داستان هوشنگ را قویتر میشود. - شخصیت کیومرث در شاهنامه نخست با گشتار ارزشکاهی از جایگاه نخستین بشر و موجودی نیمه خدایی به نخستین پادشاه و آفریدهای کاملاً زمینی و انسانی تبدیل شده است. برای جبران این کاهش ارزش، کیومرث در ادامه داستان، شخصیتی پیامبرگونه معرفی میگردد. این دگرگونی در شخصیت کیومرث، موجب میشود تا داستان برای مخاطب شاهنامه قابلباورتر باشد.
پی نوشت ها 1- بر مبنای گزارش بیرونی در آثارالباقیه این سه هزار سال شامل هزارههای سرطان، اسد و سنبلة بود (بیرونی، بیتا: 99). بر مبنای روایت بندهشن نیز سه هزار سال آفریدگان بیاندیشه و بیحرکت و ناملموس به مینوئی ایستادند. پس از آن اهریمن فراز تاخت برای میراندن. پس چیرگی و پیروزی از آن خویش دید و باز به تاریکی تاخت. پس از این اهریمن و هرمزد همداستان میشوند تا زمان کارزار را به نه هزار سال فراز کنند. سه هزار سال کام هرمزد، سه هزار سال در هم آمیختگی و سه هزار سال کام اهریمن (فرنبغ دادگی، 37:1390). بنا بر روایت بلخی، کیومرث سه هزار سال در بهشت (آفرینش مینویی) بود و سپس در سه هزار سال نخست که در آن کام هرمزد رفت بر زمین در امنیت بود و در سه هزار سال دوم (آمیختگی کام هرمزد و اهریمن) با تازش اهریمن روبرو میشود. 2- بر مبنای پژوهش ماهیار نوابی، نام این دیو خروزن (Xruzan) بوده است. در فرگرد 11 بند 9 ویدیودات نیز نام دیوی آمده است که از جزء نخست این واژه یعنی خرو (xru) آمده است. خرو به معنای گوشت خون آلود و خام میتواند بود. جزء دوم آن (zan) نیز از gan است به معنای زدن، کشتن. به باور نوابی تبدیل a به â در اینجا تنها برای وزن شعر است (نوابی، 1360: 667) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منابع 1- اصفهانی، حمزه بن حسن. (بیتا). تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء. برلین: کاویانی. 2- بامشکی، سمیرا. (1391). روایت شناسی داستانهای مثنوی. تهران: هرمس. 3- بیرونی، ابوریحان. (بیتا). آثار الباقیه عن القرون الخالیه. بیجا: چاپ سنگی. 4- خالقی مطلق، جلال. (1386). از شاهنامه تا خدای نامه. نامه باستان. سال هفتم، شماره اول و دوم، ص. ص. 101-1. 6- روزن، بارون. (1382). درباره ترجمههای عربی خدای نامه. نامه فرهنگستان. ضمیمه شماره 15، ص. ص. 52-25. 7- زادسپرم. (1366). ترجمة محمد تقی راشد محصل. تهران: مؤسسة مطالعات و تحقیقات فرهنگی. 8- صافی، حامد. (1392). بررسی در زمانی اسطوره کیومرث در روایتهای خدای نامهها و شاهنامه فردوسی بر مبنای تواریخ عربی بر گرفته از ترجمه خدای نامهها. شاهنامه و پژوهشهای آیینی مجموعه مقالات همایش بزرگداشت فردوسی. ص. ص. 325-309 9- صفا، ذبیح الله. (1389). حماسه سرایی در ایران. تهران: امیرکبیر. 10- فردوسی، ابوالقاسم. (1389). شاهنامه. جلال خالقی مطلق. تهران: مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی. 11- فرنبغ دادگی. (1361). بندهش. مهرداد بهار. تهران: توس. 12- قائمی، فرزاد. (1391). تحلیل اسطوره کیومرث در شاهنامه فردوسی و اساطیر ایران بر مبنای رویکرد نقد اسطوره شناختی. جستارهای ادبی، شماره 176 ص. ص. 65-37 13- کریستین سن، آرتور. (1389). نخستین انسان و نخستین شهریار. ترجمه ژاله آموزگار. تهران: چشمه. 14- کریمی، پرستو. (1391). تحلیل ساختاری طرح داستان کیومرث بر اساس الگوهای تودوروف، برمان و گریماس. فصلنامه تخصصی ادبیات داستانی. سال اول، شماره اول، ص. ص. 95-82 15- مدرسی، فاطمه. (1384). اسطوره کیومرث گل شاه. مجله علوم اجتماعی و انسانی شیراز. دوره بیست و دوم، شماره سوم ص. ص. 164-152 16- مشکور، محمدجواد. (1359). خداینامه. تاریخ ما. شماره 6 . سال 8، ص.ص. 28-11. 17- مقدسی، محمد بن طاهر. (1919). البدء و التاریخ. القاهره: مکتبه الثقافه الدینیه. 18- مینوی خرد. (1364). ترجمة احمد تفضلی. تهران: توس. 19- نامور مطلق، بهمن. (1386). ترامتنیت مطالعه روابط یک متن با دیگر متنها. پژوهشنامه علوم انسانی. شماره 56. صص: 98-83 20- نوابی، ماهیار. (1360). خروزان-اولاد. چیستا. شماره 6. ص.ص. 669-664. 21-Genette,Gerard. (1997). palimpsests:literature insecond Degree.Trans:Channa newman and Calude Doubinsky.lincoln:University of Nebraska press. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 13,601 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,208 |