تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,686 |
تعداد مقالات | 13,791 |
تعداد مشاهده مقاله | 32,395,350 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,794,957 |
بررسی اجزای کلام در جنیدنامه | ||||
متن شناسی ادب فارسی | ||||
مقاله 1، دوره 3، شماره 2، تیر 1390، صفحه 1-8 اصل مقاله (141.35 K) | ||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||
نویسندگان | ||||
میترا پویان مهر* 1؛ یحیی طالبیان2 | ||||
1کارشناسارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید باهنر کرمان | ||||
2استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید باهنر کرمان | ||||
چکیده | ||||
از جمله بررسیهای مفید برای آشکار شدن ساز و کار روایتها و به طور خاص قصّههای عامیانه، روش تجزیه و تحلیل تودوروف، نظریهپرداز عرصه ساختارگرایی است که در تحلیل روایتهای اسطورهای به کار گرفته شده است. وی این نوع قصّهها را از جنبههای مختلف مورد توجه قرار داده و در بررسی اجزای کلام قصهها، آنها را همچون پارههای گفتمان به سه دسته اسم، صفت و فعل تقسیم کرده است. بنابراین با تجزیه و تحلیل روایت، میتوان به واحدهایی صوری دست پیدا کرد که با اجزای کلام دستوری شباهت چشمگیری دارند. این نوشته «جنیدنامه» را از جنبه اجزای کلام بررسی میکند و میکوشد، با تکیه بر نظریه تودوروف به درک ارتباط متقابل شخصیتهای «جنیدنامه» دست یابد. برای دستیابی به این هدف ابتدا توضیح مختصری در مورد نظریه تودوروف در زمینه اجزای کلام داده میشود و سپس اجزای کلام؛ یعنی اسم خاص (شخصیت)، فعل (کنش)، صفت (ویژگی) و همچنین چگونگی ارتباط شخصیتهای قصّه با توجه به هریک از این اجزا مورد توجه قرار میگیرد. بررسی این ویژگی در درک پیکربندی روایت و نیز شناخت زنجیره ارتباطات شخصیتها که قصه بر اساس آن پایهریزی میشود مؤثّر خواهد بود. | ||||
کلیدواژهها | ||||
قصّه عامیانه؛ جنیدنامه؛ تودوروف؛ ساختارگرایی؛ نظریه روایت؛ نظریه اجزای کلام | ||||
اصل مقاله | ||||
مقدمه داستانهای عامیانة ایرانی از هر لحاظ چه ارزش ادبی و هنری، چه ارزش اخلاقی و معنوی و چه از نظر موضوع، تکنیک و سبک نگارش با یکدیگر اختلاف فراوان دارند. برخی مضرّ و گمراه کننده هستند؛ اما قسمی دیگر داستانهایی است که در روزگار اوج و رونق این فن و اعتلای تمدن اسلامی پدید آمده و از اصالت برخوردارند. از این گونه کتابها هم استفاده دستوری، لغوی و انشایی میتوان کرد و هم میتوان آنها را با شوق و رغبت بسیار مطالعه کرد و لذّت برد. به دست آوردن نمونههایی از اشعار شعرای گمنام، داشتن اطّلاعات در مورد اجتماع ایرانی، جامعه شناسی و مردم شناسی، افکار و اندیشههای فلسفی، روشن کردن گوشههایی از تاریخ و زندگانی مردم، توضیح دادن دربارة آداب و رسوم و سنن دستهها و فرقههای گوناگون اجتماع؛ از جمله فواید و نتایج مطالعه این دسته از قصّههای ایرانی است (زرّینکوب، 1368: 599). در داستانهای عامیانه ایرانی، نفوذ دین اسلام و قدرتی که اصول دین در میان مردم داشته بخوبی آشکار است. در تمام این داستانها، دشمنان قهرمانها، کافر و بتپرست و خارج از دین هستند. یکی دیگر از وجوه اشتراک تمام این داستانها برتری انکار ناپذیر اصول اخلاقی است. این قصهها در عین حال چون عامیانه هستند، پیش از آن که مربوط به شخص معیّن باشند، در واقع حاکی از تجربههای خلق هستند. در احوال شخصیتهای قصههای عامیانه و همچنین ضرب المثلهای عوام، تجلّی آرمانهای اخلاقی و تربیتی طبقات عامه را میتوان باز شناخت (همان، 600). از آنجا که ایرانیان همواره با شور و حرارت شیفتة آن بودند که در هنگام کار و از آن بیشتر پس از ساعتهای کار به داستانهای عامیانه گوش فرا دهند؛ روایتگران پیوسته داستانها را بر اساس ذوق و سلیقة طبقات مختلف اجتماع دمساز میکردند و قصّهها را مطابق با طبع مخاطبان میآراستند. یکی از داستانهای جذّاب عامیانة زبان فارسی، حماسة کم نظیر ابومسلم نامه می باشد. قصّه خوانان برای برجسته کردن هرچه بیشتر شخصیت ابومسلم دو داستان مستقل آفریدند و به پس و پیش ابومسلم نامه پیوند زدند (ر.ک. محجوب، 1383: 174). اولین داستان که پیش از شروع ابومسلم نامه آمده و موضوع این تحقیق قرار گرفته است، جنیدنامه خوانده میشود. جنیدنامه داستان پهلوانیهای پدر بزرگ ابومسلم، سید جنید و ماجرای عشق سوزان او به رشیده و سرگشتگیهای این دو دلداده و کامیابی نهایی آنها است که به تولّد سید اسد، پدر ابومسلم می انجامد. در این داستان سید جنید از نبیرگان عبد مناف و عموزاده حمزه، عموی پیامبر است که خون و نسب هاشمی را به ابومسلم بخشیده است. از سوی دیگر رشیده ماهرویی است که از مادری پریزاد و پدری آدمیزاد به دنیا آمده است. قصة از این طریق سرشتی فوق بشری نصیب ابومسلم میکند. بدین ترتیب، ابومسلم که پیدایش او به طور مکرّر در جنید نامه بشارت داده شده است، حقانیتی سه گانه مییابد: اصل و نسب هاشمی، سرشت پریزادی و برخوردار از فرّة ایزدی (اسماعیلی،1380: 40). ارزش جنیدنامه، گذشته از ساختن پلی میان ابومسلم نامه و حمزه نامه؛ بویژه در این است که شخصیت ابومسلم را از ملموسات تاریخی بیرون کشیده، به طیف شخصیتهای افسانهای می برد، امری که از ابومسلم نامه به تنهایی برنمیآید. داستان جنیدنامه توسط یک راوی به نام ابوحفص کوفی روایت شده است که در مورد زندگی و شخصیت و دیگر آثار وی اطّلاعاتی در دست نیست. با توجه به مقدمهای که در کتاب چهار جلدی ابومسلم نامه به قلم حسین اسماعیلی آمده است، ابوحفص کوفی معاصر هارون الرشید خلیفه عباسی بوده و جنیدنامه را برای وی روایت کرده است. در طول جریان داستان بارها دیده میشود که ابوحفض داستان را خطاب به خلیفه روایت میکند و این بیت بکرّات میآید:
این که او در کجا وکی میزیسته و چند روایت از خود باقی گذاشته، پرسشهایی است که بیپاسخ مانده است.(اسماعیلی، 1380: 102) از جنیدنامه تنها یک نسخه به زبان فارسی متعلق به قرن چهاردهم هجری قمری و یک نسخه به زبان ترکی مربوط به قرن هجدهم میلادی شناخته شده که اساس کار تصحیح قرارگرفته اند (اسماعیلی،1380 : 15). در جنیدنامه همه عناصر و اجزایی که در ترکیب کلّی داستانهای عامیانه فارسی لازم است وجود دارد. این نوشته به بررسی یکی از جنبههای ساختاری جنید نامه (بررسی اجزای کلام) می پردازد. این جنبه بیانگر شخصیتهای داستان به منزلة یک اسم خاص و توصیف کنندة عوامل و اعمال هر یک از شخصیتها است. شیوة این بررسی مبتنی بر نظریات تودوروف، ساختارگرای فرانسوی است که توجه ویژهای به روایتهایی از نوع جنید نامه داشته و در آثار خود به جنبههای مختلف ساختاری این نوع روایتها توجه کرده است.
1- تودوروف و نظریة اجزای کلام در نخستین تأمّلات و تفکّراتی که دربارة زبان صورت گرفته، فرضیهای ظهور مینماید که بر مبنای آن شاید بتوان به ساختاری مشترک دست یافت. بیشتر از بیست قرن است که تحقیق دربارة این ساختار مشترک یا نوعی دستور جهانی با موفقیتهایی کم و بیش نسبی دنبال شده است. پیش از این بحث دربارة این موضوع را نوگرایان قرون سیزدهم و چهاردهم به اوج خود رسانیده بودند. برای مثال روبرت کیل واردبی یکی از نوگرایان دستور زبان را با علم هندسه مقایسه میکند و عقیده دارد همانطور که هندسه با خط و سطح مشخصی سر و کار ندارد، دستور نیز با نادیده گرفتن زبان واقعی و عینی به درست و یا نادرست بودن گفتار میپردازد و موضوع دستور زبان برای همه انسانها مشترک و یکسان است. با این توصیف میتوانیم در پی یافتن دستور زبان جهانی باشیم و آن را در فرایندهای نمادینی جز زبان بیابیم. اگر روایت را نیز گونهای فعالیت نمادین به حساب آوریم، میتوان این فرایند دستور زبان مشترک را بر روی آن نیز آزمایش نمود (اخوت، 1371: 254). تزوتان تودوروف یکی از صاحب نظران طراز اول نقد ادبی و نظریة ادبیات است که در معرفی ترجمه و تجزیه و تحلیل نظریات شکل گرایان روس سهم عمدهای به عهده دارد و خود نیز یکی از متفکّران برجستة مکتب ساختارگرا است. وی بیشتر کوشیده است، ادبیات را از دیدگاه مکتب ساختارگرا تجزیه و تحلیل کند و میان ادبیات و زبان شناسی پلی به وجود آورد و نظریة خود را از مفهومی کلّی آغاز کند: «این که بنیان تجربی همگانیای وجود دارد که فراتر از حدود هر زبان و هر نظام دلالت گونه خاصی می رود و تمام آنها را از سرچشمة یک دستور زبان نهایی توجیه میکند (احمدی، 1375: 334). وی درباره این دستور نهایی مینویسد: «بیتردید دستوری جهانی وجود دارد که زیربنای همه زبان ها است. این دستور جهانی منشأ همه جهانیها است» (سجودی، 1383: 78)، نه از آن جهت که به همه زبانهای جهانی شکل میدهد، بلکه از آن رو که با ساختار جهانی مطابقت دارد (سجودی، 1384: 69) و درصورتی که وجود این دستور زبان جهانی را بپذیریم، ناگزیر دیگر نباید آن را تنها محدود به زبان بدانیم. از دیدگاه تودوروف و سایر ساختارگرایان در کلّیة روایتهای در قالب زبان مشابهتهای ساختاری چشمگیری چه با دستور زبانهای ما و چه با یکدیگر مشهود است (اسکولز، 1379: 159) این مشابهت زمینة اصلی پژوهش تودوروف در تجزیه و تحلیل روایتها است. دستور روایت از موارد کلّی بررسی تودوروف است و پژوهش وی پیرامون داستانهای «دکامرون» نوشته «بوکاچیو» تلاش جالب توجهی در این جهت است. وی میکوشد تا از طریق بررسی این گونه داستانها به ساختار عام روایت دست یابد (برتنز، 1382: 94). تجزیه و تحلیل حکایتها در اثر تودوروف شباهتهای حیرت انگیزی با پارههای گفتمان؛ یعنی اسم خاص صفت و فعل دارد (ایوتادیه، 1378: 78). در این تحلیل دستوری شخصیتها به مثابة اسم خصوصیات آنها به عنوان صفت و اعمال آنها به منزلة فعل قلمداد میشود. بدین ترتیب هر یک از داستانهای دکامرون را میتوان نوعی جمله بسط یافته به شمار آورد که این واحدها را به شیوههای گوناگون ترکیب میکند (ایگلتون، 1368: 145). این شیوة تحلیل تودوروف و نیز واژه دستور که او به کار میگیرد، آشکارا زادة تشابه با دستور زبان در مباحث زبانشناسی است. به عقیدة تودوروف هر نظریه معنایی دربارة اجزاء کلام بر تمایز میان توصیف و تسمیه استوار است. او جنبههای توصیفی یک قضیه روایتی را گزاره آن میداند و جنبه های تسمیهای آن را نهاد جمله به شمار می آورد. وی هر روایت را دارای دو نوع اپیزود (حادثه فرعی) میداند: نوع اول ایستا و تکراری است و نوع دوم پویا که فقط یک بار اتفاق میافتد. تودوروف، اپیزود نوع اول را توصیف و نوع دوم را روایت مینامد که حکم صفت و فعل دستوری را دارند. بنا به نظریه تودوروف تجزیه و تحلیل حکایت شباهتهای حیرت انگیزی با تجزیه و تحلیل پارههای گفتمان؛ یعنی اسم خاص، فعل و صفت دارد. وی روایت را متشکل از سه مقولة اصلی می داند: 1- اسم خاص 2- صفت 3- فعل. هر شخصیت به منزلة یک اسم خاص است و منظور از صفت، توصیف کردن عامل قصه و یا شخصیت داستان است و اعمال هر شخصیت همانند فعل در زبانهای طبیعی است. تودوروف، صفات روایتی را به سه دسته توصیفی، ملکی و منزلتی تقسیم میکند و افعال روایتی را در سه دسته متفاوت جای میدهد: الف- افعالی که برای تغییر وضعیت به کار میرود، ب- افعالی که جنبه توبیخی دارند، ج- افعالی که برای انجام مجازاتی به کار میروند. این تقسیم بندی با توجه به معنای درونی قضایای روایتی انجام شده است (اخوت، 1371: 24).
2- بررسی اجزای کلام در جنید نامه شخصیتهای اصلی جنیدنامه در تمام طول داستان با حوادث و اتفاقات مختلفی که برایشان روی میدهد، پیکرة اصلی و اساسی داستان را میسازند. جنید، رشیده، شیبو، مختار و قاضی اسامی خاص هستند و هر یک از این اسامی بیانگر صفاتی میباشند که به نوبه خود بر روابط میان افراد دلالت میکنند. هر اسم میتواند در بر دارنده یک یا چند صفت باشد؛ به عبارت دیگر هر اسم دارای چند خصیصه است (اخوت، 1371: 257). به عنوان مثال جنید، از عمو زادگان پیامبر(ص) است، از این رو ارج و قرب بسیار دارد و مورد احترام همگان است. احترام به جنید در حقیقت احترام به پیامبر و اهل بیت ایشان است. شخصی نیرومند و دلیر و پایبند به اصول دین، پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) است. در همه جای داستان وفاداری خود را به عشقش رشیده ثابت میکند و به هیچ وجه دلدار خود را فراموش نمیکند. رشیده دختری پری و آدمیزاد است که باید همسر جنید و در آینده مادر بزرگ ابومسلم - نجات دهنده دوستداران اهل بیت پیامبر از چنگال خوارج- شود. بسیار زیبا، نیرومند و پایبند به دین و پیامبر است و در مشکلات از حضرت زهرا(س) کمک میطلبد و وفادار سرسخت به عشق خود جنید است. شیبو از نوادگان عمر ابن امیّه است. وی نسبت به یاران خود؛ بویژه جنید و رشیده بسیار مهربان و دلسوز است و در یاری رساندن به آنها کوتاهی نمیکند. در برابر دشمنان سر سخت، هوشیار و زیرک است. مختار پسر زاده سعد وقّاص است. در به کارگیری تیر و کمان ماهر، بسیار قوی و نیرومند است و در رهایی بخشیدن جنید و رشیده و دیگر یارانش هرگز کوتاهی نمیکند. قاضی نیز با کمک نیروی ایمان خود به دوستان و یاران در مبارزات کمک میرساند؛ ولی از مبارزه رو در رو با دشمنان می هراسد، در گوشهای نشسته و دعا میخواند، دوستدار و وفادار همیشگی رشیده و جنید است. بارزترین خصوصیت این اشخاص وفاداری آنها است که به صورت قانونی جدایی ناپذیر بر آنها حکومت میکند. این قانون جامع را میتوان به سه دسته تقسیم کرد: 1- قانون وفاداری و احترام به مقدّسات دین اسلام، 2- قانون وفاداری عاشق به معشوق و وفاداری دوستان نسبت به یکدیگر، 3- قانون وفاداری و تبعیت از ولی نعمت و نیروی برتر. همه شخصیتهای اصلی جنید نامه به هر سه این قوانین عرف عام گردن مینهند؛ قوانین عامی که به روابط میان آنها جهت میدهد و به منزلة صفت، بیانگر وضعیت آغازین حرکت داستان است. همه شخصیتهای داستان موظّفند، از این قوانین تبعیت کنند. رعایت یا عدم رعایت این قوانین عملکردهای شخصیتهای داستان را پدید میآورد و پیامدهای خاص خود را درپی دارد. پیامبر (ص)، حضرت علی (ع)، حضرت زهرا (س) و حمزه عموی پیامبر از چهرههای مقدّس جنید نامه به شمار میروند و مورد تکریم و تمکین جنید و سایر یارانش قرار دارند؛ اما در داستانهای مختلف، شخصیتهای فرعی همچون دیوها، جادوگران و ابلیس این قوانین عرف را زیر پا گذاشته و درصدد تغییر وضعیت اولیه(صفت) هستند که همواره با ناکامی رو به رو میشوند و به مجازات میرسند. آنها قادر به فرار از مجازات نیستند؛ بلکه محتوم تام به مرگ و ناکامی هستند. نمونههایی از قانون وفاداری(صفت کلّی) شخصیتهای جنید نامه عبارتند از: 1- قانون وفاداری و احترام به مقدسات دین اسلام: در داستان اصلی، حنطله به حمزه عموی پیامبر دشنام میدهد و همین امر موجب عصبانی شدن جنید شده و در طی نزاع و درگیری، حنطله کشته میشود و به جزای عمل خود میرسد. حنطله با نزاع و کشمکش درپی ایجاد تغییر در وضعیت اولیه(صفت)است اما هرگز موفق نمیشود و این به معنای تثبیت صفت(وضعیت)خاص اولیه است. در داستان نهم جنید با گروهی یهودی رو به رو میشود که در ابتدا به او دست یاری میدهند؛ اما پس از مواجه شدن با طوفان، حضور فرد مسلمان در میان خود را عامل پدید آمدن این بلا میدانند و قصد کشتن جنید میکنند؛ از آنجا که جنید شخص مقدّسی است و این عمل یهودیان توهین محسوب میشود، جنید همگی آنها را به سزای عمل شان میرساند. یهودیان با انداختن جنید در دریا سعی دارند، وضعیت (صفت) اولیه را تغییر دهند؛ اما جنید با کشتن یهودیان وضعیت را به حالت متعادل بر میگرداند. هنگامی که جنید در قلعه جمهون زنگی اسیر میشود، جمهون از وی میخواهد بت پرست شود و به عنوان پاداش دخترش را به همسری او درآورد. به دلیل این پیشنهاد زشت و کریه، شیبو سر از تن جمهون و یارانش جدا میکند. جمهون با دادن وعدههای فریبنده قصد دارد، وضعیت (صفت)اولیه را تغییر دهد؛ اما به مجازات میرسد و وضعیت به حالت تعادل بر میگردد. در داستان سی و چهارم نیز حاکم مصر طی ایراد خطبه در مسجد به حضرت علی (ع)دشنام میدهد. مختار تیری به سوی دهان حاکم میاندازد و در یک چشم بر هم زدن او را به قتل میرساند. بدین ترتیب وضعیت نامتعادل ایجاد شده را به وضعیت متعادل اولیه بر میگرداند. در برخی موارد جنید و یاراش با دیدن نشانههایی از عقیده و تعهّد در دشمنان، آنان را میبخشند و مجازات نمیکنند. برای مثال، جنید در داستان بیست و چهارم بتورای جادوگر را اسیر میکند؛ اما وقتی متوجه میشود اسب بتورا از نژاد اسب حمزه است، او را آزاد میکند و بتورا به دلیل این جوانمردی مسلمان میشود. در داستان ششم پس از آن که بهو دیو عهد میبندد که دیگر مرتکب دزدی نشود، مختار او را میبخشد و رها میکند. در داستان بیست و دوم جنید برای نجات رشیده از چنگال عمر قیس با او مبارزه میکند، به محض این که شمشیرش را بالا میبرد تا بر فرق قیس فرود آورد قیس او را به حضرت علی(ع) قسم میدهد و جنید آزادش میکند. 2- قانون وفاداری عاشق و معشوق و یاران نسبت به یکدیگر. موضوع عشق و دلدادگی هم در داستان اصلی وهم در داستانهای فرعی دیده میشود. گره داستان از آنجایی آغاز میشود که جنید و رشیده در میدان نبرد با هم رو به رو میشوند و دلباختة یکدیگر میگردند. رشیده به دستور مادرش توسط دیوی ربوده میشود و در مسیر رفتن به کوه سقوط کرده و سرگردان میشود. بدین ترتیب داستان اصلی با یک عشق اصیل آغاز میشود، عشقی که سرانجامی نیک درپی دارد. این دو عاشق دلداده در تمام صحنههای داستان نسبت به یکدیگر وفادار میمانند. نمونههایی از این وفاداری در داستانهای دوم، ششم، سی و چهارم و... قابل مشاهده است. در همه این داستان، دیوها، پریان، ابلیسها و یا انسانهای دیو صفت در پی تغییر وضعیت (صفت) اولیه که همانا وفاداری عاشق و معشوق به یکدیگر است برآیند؛ اما هرگز موفّق نمیشوند و در اکثر مواقع به مجازات میرسند. در داستان دوم یاران جنید یکدیگر را یاری میدهند. در این داستان شیبو، مختار را از چنگال ویلان پهلوان که قصد حمله به او را داشت نجات می دهد و ویلان را با چاقویی که به همراه دارد، به قتل میرساند. در داستان چهاردهم مختار برای نجات قاضی و سعد مصری از چنگال دوالپایان با شجاعت تمام به لشکر آنها حمله کرده، قاضی و سعد را آزاد میکند. 3- قانون وفاداری و تبعیت از ولی نعمت یا نیروی برتر. یکی از ولی نعمتهای معنوی و دینی در جنید نامه خود جنید است. در داستان چهارم میبینیم ماهیگیر سیاه از فرمان شاه اطاعت نمیکند و رشیده را تسلیم لشکر پادشاه نمیکند و در صدد تغییر وضعیت(صفت) اولیه بر میآید، به همین علّت مجازات میشود و به همراه خانواده به قتل میرسد. نمونههای دیگری از تکریم و تکمین؛ ولی نعمت در داستانهای نهم، بیست و نهم و... مشاهده میشود. صفت کینهجویی یکی دیگر از خصایص مطرح و بسیار شایع در جنید نامه است که از همان ابتدا داستان با موضوع انتقام گیری قبیله بنی شیبان از قبیله جنید آغاز میشود. از آنجا که قانون اخلاق حکم میکند، در برابر بدی دیگران باید بخشش داشت، قبیله بنیشیبان با زیر پا گذاشتن این قانون وضعیت متعادل اولیه (عدم کینه ورزی) را به وضعیت نامتعادل (انتقام گیری) تبدیل میکنند. این اقدام مجازاتهای سنگینی از قبیل کشته شدن رئیس قبیله و سرگردان شدن رشیده را در پی دارد. در داستان نهم جنید اسب وحشی شاه منصور را که سیاه حبشی قادر به رام کردن او نیست، رام میکند. سیاه حبشی در برابر قدرت جنید احساس ضعف کرده و از او کینه به دل میگیرد. با جنید درگیر شده و جنید او را با اقتدار شکست میدهد. سیاه حبشی با کینه ورزی از قانون تخلّف کرده و از طریق مجادله سعی دارد، از مجازات فرار کند؛ امّا به نتیجه نمی رسد. در داستان بیست و یکم همین اتفاق برای مختار میافتد. پوچال پهلوان از مختار کینه به دل میگیرد و با او درگیر میشود، اما از عهده نبرد بر نمیآید و کشته میشود. در داستانهای دهم، پانزدهم و نوزدهم به ترتیب، سوزان جادو، شاه گلیم گوشان و زهرای جادوگر برای این انتقام خون پدران و برادرانشان که توسط حمزه کشته شدهاند با جنید نبرد میکنند (تخطّی از قانون) و به مجازات میرسند. صفت دیگری که در اکثر شخصیتهای قصههای عامیانه وجود دارد و در جنید نامه بوفور میتوان یافت، صفت حیلهگری و فریبکاری است. شیبو شخصیتی است که به این صفت معروف است. جنید از او میخواهد دست از حقّهبازی بردارد؛ اما گویی این صفت جزیی از وجود او شده و نمی تواند به این خواهش جنید تن در دهد؛ اما عهد میبندد که فریب و حیله را تنها در مورد دشمنان دین و خوارج به کار گیرد. جنید می پذیرد و از او دلگیر نمیشود. یکی از اشکال فریب در جنید نامه تغییر چهره است که شیبو و رشیده با استادی تمام از عهده آن بر میآیند. در داستان چهارم رشیده مجبور میشود، برای نجات خود از دست شاه شهر توبه به فریب متوسّل شود و بدین وسیله از چنگ دشمنان فرار کند. در همه موارد ذکر شده، قانون عدم فریب کاری مطرح است؛ اما از آنجا که این عمل برای نجات دوستداران اسلام، پیامبر و اهل بیت ایشان انجام میشود این تخلّف از قانون با مجازات روبه رو نمیشود؛ ولی همین تخطّی اگر از جانب دشمنان و خوارج صورت گیرد عواقب سنگینی در پی خواهد داشت. به عنوان مثال، در داستان شانزدهم منصور شاه به قصد اسیر نمودن جنید و رشیده از در دوستی وارد میشود و سپس با نیرنگ آنها را زندانی میکند. این تخطّی از قانون مجازات کشته شدن منصور و پسرش را در پی دارد. صفت دیگری که در این داستان مطرح شده نیازمندی است. داستانهایی که این صفت در انها به چشم میخورد، به سه دسته تقسیم می شوند: الف- نیاز و تمنّای عاشق و معشوق به یکدیگر. برای مثال در داستان دوم، کنیز قیصر از جنید تمنّای کامروایی میکند. در داستان چهارم دختر شاه پریان به جنید و عشق او اظهار نیاز میکند. در داستان هجدهم نهراس زنگی به عشق رشیده اظهار نیاز شدید میکند و برای رسیدن به او هر دختر زیبایی را که می بیند میرباید. در دستان اصلی همه شخصیتهای فرعی در صدد تغییر وضعیت نیاز جنید و رشیده هستند؛ امّا موفق نمیشوند؛ ولی در بقیة موارد میبینیم این ابراز نیاز از سوی دیوها و جادوگران است که با عدم توفیق روبه رو میشوند. ب- نیاز به دانستن( حس کنجکاوی). داستان سوْم بخوبی حس کنجکاوی شیبو را نشان میدهد. وی پس از مواجهه با زیرزمینی تاریک به درون آن وارد میشود و در آنجا با دختر قیصر آشنا شده و او را با خود به سفر می برد. در داستان بیست و نهم کنجکاوی شیبو او را به بارگاه مرجان شاه میکشاند و با مختار دیدار میکند. البته این نوع نیاز با هیچ گونه ممانعتی روبه رو نمیشود و تغییر وضعیتی در آن صورت نمیگیرد. ج- نیاز به انتقامگیری. این نوع نیاز در سراسر داستان جنید نامه دیده میشود. داستانهای اصلی، پنجم، دهم، پانزدهم، نوزدهم و... مملو از نیاز به انتقامگیری هستند. در داستان اصلی قبیله بنی شیبان قصد انتقام گیری از خاندان جنید دارند. قبیله جنید از طریق نبرد خواهان تغییر نیاز قبیله بنی شیبان هستند؛ اما این تغییر با موفقیت انجام نمیشود. در داستان دهم پیل زور قصد انتقام گیری از جنید میکند؛ اما شیبو با کشتن پیل زور این وضعیت نیاز را تغییر میدهد. در همه داستانهای جنید نامه صفتی که تغییر میکند، وضعیت شخصیتها است؛ اما کیفیت و شرایط آنها پیوسته ثابت و بدون تغییر میماند؛ به عبارت دیگر شخصیت در وضعیتهای مختلفی قرار میگیرد که برای تغییر دادن آنها تلاش میکند؛ ولی ویژگیهای فردی و کیفیت وجودی آنها همچنان ثابت می ماند. بنابراین می توان گفت، جنید نامه به طور کلّی بر اساس تلاش برای تغییر وضعیت اولیه شکل گرفته و این وضعیت روابط خاص میان اشخاص( اسامی خاص) را نشان میدهد. تلاش شخصیتها برای تغییر وضعیت اولیه، گاه با توفیق و گاه با ناکامی همراه است اما اگر بخواهیم دقیقتر بررسی کنیم میبینیم، در بیشتر مواقع تلاش آنها با عدم توفیق روبه رو شده و این به معنای تثبیت وضعیت قبلی است؛ مگر در مورد تغییر وضعیت نیاز که همواره تلاش شخصیتهای اصلی و مقدس داستان با توفیق روبه رو میشود؛ زیرا در اکثر مواقع نیاز از جانب نیروهای اهریمنی و پست بوده است که نباید به نتیجه برسد.
نتیجهگیری با توجه به عقیدة تودوروف در زمینة دستور روایت و رسیدن به ساختار عام روایت، تجزیه و تحلیل حکایتها در نظریة وی شباهت بسیار زیادی به پارههای سه گانة گفتمان؛ یعنی اسم خاص، صفت و فعل دارد. در این نوشته، جنید نامه در رده داستانهایی قرار گرفته است که تودوروف آنها را روایت اسطورهای مینامد و اجزای کلام داستانهای جنید نامه با استناد به دیدگاه تودوروف درباره اجزای کلام داستانهای اسطورهای مورد بررسی قرار گرفتهاند. در این بررسی مشخص شد، شخصیتهای داستان حکم اسامی خاص در دستور جهانی تودوروف دارند و خصوصیات آنها به عنوان صفت در دستور روایت عمل میکنند. این صفات در جنید نامه به چهار دسته صفت وفاداری، حیلهگری و فریبکاری، کینه جویی و نیازمندی تقسیم میشوند. هر کدام از شخصیتها با توجه به خصوصیات خود باید از قوانین عرف جامعه تبعیت نمایند که در برخی موارد این اصل رعایت میشود و در مواردی دیگر زیر پا نهاده میشوند و با عکس العمل مجازات یا توبیخ روبه رو میگردند. بنا بر این همه افعال در جنید نامه را می توان در سه دسته تغییر وضعیت اولیه، تخطّی از قانون و مجازات کردن خلاصه کرد. این افعال، عکس العملهایی است که شخصیتهای داستان با توجه به صفات خود و قوانین عرف و حاکم بر جامعه انجام میدهند. | ||||
مراجع | ||||
1- احمدی، بابک. (1375). درسهای فلسفه هنر، تهران: نشر مرکز، چاپ دوم. 2- ---------- .(1370). ساختار و تأویل متن، تهران: نشر مرکز. 3- اخوت، احمد .(1371)، دستور زبان داستان، اصفهان، نشر فردا. 4- اسکولز، رابرت .(1379). درآمدی بر ساختار گرایی در ادبیات، ترجمه فرزانه طاهری، تهران: آگاه. 5- ایگلتون، تری .(1368). پیش درآمدی بر نظریه ادبی، ترجمه عباس مخبر، تهران: نشر مرکز. 6- ایو تادیه، ژان .(1378). نقد ادبی در قرن بیستم، ترجمه مهشید نونهالی، تهران: نیلوفر. 7- برتنز، یوهانس ویلم .(1382). نظریة ادبی، ترجمه فرزان سجودی، تهران: آهنگ دیگر. 8- تودوروف، تزوتان .(1379). بوطیقای ساختارگرا، ترجمه محمّد نبوی، تهران: آگاه. 9- زرین کوب، عبدالحسین .(1375). از گذشتة ادبی ایران، تهران: الهدی. 10- سجودی، فرزان .(1384). نشانه شناسی و ادبیات، تهران: فرهنگ کاوش. 11- سجودی، فرزان .(1383). نشانه شناسی کاربردی، تهران: قصه. 12- محجوب، محمد جعفر .(1383). ادبیات عامیانه در ایران، به کوشش حسن ذوالفقاری، تهران: چشمه، چاپ دوم. 13- طرسوسی، ابوطاهر .(1380). ابومسلم نامه، تصحیح حسین اسماعیلی، تهران: مرکز، چاپ اول. | ||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 777 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 420 |