تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,652 |
تعداد مقالات | 13,408 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,253,139 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,089,756 |
بررسی رابطه بین همرهنگی، تشخصطلبی و طبقه اجتماعی- اقتصادی با میزان مدگرایی (مورد مطالعه: دانشجویان کارشناسی دانشگاه تبریز) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
جامعه شناسی کاربردی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 11، دوره 26، شماره 4، دی 1394، صفحه 199-212 اصل مقاله (441.96 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ایوب امیرکواسمی1؛ خدیجه حاتمی* 2؛ توکل آقایاری هیر3 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشیار، گروه علوماجتماعی دانشگاه تبریز، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2کارشناس ارشد جامعهشناسی، دانشگاه تبریز، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3استادیار، گروه علوماجتماعی دانشگاه تبریز، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هدف پژوهش حاضر بررسی میزان گرایش به مد در بین دانشجویان دانشگاه تبریز و میزان تأثیر دو انگیزه اصلی مدگرایی، یعنی همرنگی و تشخصطلبی بر آن است. در این رابطه به نقش تعدیلگر طبقه اجتماعی- اقتصادی بر انگیزه مدگرایی نیز توجه شده است زیرا به نظر میرسد که مدگرایی در بین طبقات مختلف، معانی متفاوتی داشته باشد. در این راستا، 382 نفر از دانشجویان به صورت نمونهگیری طبقهای (بر حسب دانشکده/ جنسیت) انتخاب شدند و با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته مورد بررسی قرار گرفتند و از نرمافزارهای SPSS و LISREL برای تحلیل دادهها استفاده شد. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که میانگین مدگرایی در بین پاسخگویان در سطح پایینتر از حد متوسط قرار دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که متغیرهای تشخصطلبی و همرنگی توانستهاند 45/0 از تغییرات مدگرایی را تبیین کنند. بر طبق نتایج تحلیل مسیر، رابطه معنادار و مثبتی بین همرنگی و تشخصطلبی با مدگرایی وجود دارد. تأثیرات کلی طبقه اجتماعی اقتصادی بر مدگرایی به دلیل تأثیرات آن بر همرنگی و تشخصطلبی، مثبت میباشد و انگیزه مدگرایی در دانشجویان طبقات بالا، تشخصطلبی و در دانشجویان طبقات پایین همرنگی است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
طبقه اجتماعی- اقتصادی؛ مدگرایی؛ طبقه اجتماعی؛ اقتصادی؛ تشخصطلبی؛ همرنگی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه و بیان مسأله مدگرایی از جمله مطرحترین مسائل نوپدید اجتماعی در عصر حاضر به شمار میرود، یعنی نوعی از مصرف که نه برای رفع نیازهای زیستی بلکه برای اهداف اجتماعی صورت میگیرد. پل هیرش میگوید: امروزه کالاهایی تولید میشوند که نه به خاطر کارکرد واقعیشان بلکه صرفاً به سبب زیبایی، بیان شأن و منزلت افراد خریداری میشوند (هیرش[1]، 1972: 639) هرچند این مصرف نمایشی، در قرنهای گذشته هم وجود داشته است و وبلن (1899) از آن در میان طبقه اشراف و جوامع غربی سخن گفته است اما نگریستن به آن بهعنوان یک مشکل و مسأله اجتماعی، خاص عصر کنونی است به این سبب که امروزه مدگرایی از مرزهای طبقاتی و جوامع غربی عبور کرده است و دیگر مختص طبقه یا جامعهای خاص نیست و «از سال 1970 ما شاهد ظهور مدگرایی در کشورهای درحالتوسعه نیز بودهایم» (اسپرس[2]، 2001: 272). مد به تغییر سلیقه ناگهانی و مکرر همه یا بعضی از افراد و گروههای خاص یک جامعه اطلاق میشود و به انجام رفتاری خاص، یا مصرف کالایی به خصوص یا در پیش گرفتن سبکی ویژه در زندگی منجر میشود (اسفندیار، 69:1387) ولی در کاربرد روزانه، بسته به نوع طبقه افراد مد، معانی و کارکرد متفاوتی مییابد (حاتمی، 1392: 3) و هر طبقهای دارای نظام رفتاری، خردهفرهنگ، نظام ارزشی، شیوه زندگی، خاص خود است. کوهن (1963) و اینگلهارت[3] (1977) بر این باورند که نگرش فرد تابعی از طبقه اجتماعی– اقتصادی اوست (به نقل از فلاح، 1387: 161) یعنی مدگرایی از طبقه اجتماعی افراد تأثیر میپذیرد و علاوه بر اینکه قدرت اقتصادی طبقات بر میزان مصرف و مدگرایی آنان تأثیر میگذارد بر انگیزه مصرف و مدگرایی نیز تأثیرگذار است. میتوان گفت همانگونه که زیمل (1895) نیز اشاره کرده است، «مد، هم میل به همرنگی با دیگران را ارضا میکند و هم میل به جدایی و ممتاز بودن از دیگران را» (استوتزل، 1371: 350). به این نحو که در میان طبقات پاییندست جامعه، مد در معنای ریاضی آن، چیزی است که رایج است و به کار میرود و انگیزه پیروی از مد، همرنگی با طبقات بالاتر است. ولی در طبقات بالای جامعه، مد یعنی آنچه " بهروز " است و آخرین طرح، سبک و نسخه[4] از یک کالا یا روش محسوب میشود و منظور «جز اولینها بودن در استفاده از آخرین مدل است» (اسپرس، 2001: 272) و هدف از مدگرایی، تشخصطلبی و تمایز از طبقات پایینتر و حراست از هویت طبقاتی است و در این میان، نوع پوشش و آرایش ظاهری بهعنوان یکی از محسوسترین جلوههای مد، بهعنوان ملاک قضاوت در مورد هویت افراد قرار میگیرد زیرا گمنامی نسبی و ضربآهنگ پرشتاب زندگی در کلانشهرهای کنونی، مستلزم روشهای کاملاً بصری و گذرا برای ابراز هویت است و در جوامع تودهای امروز مد، زبان و نمایش ظاهری هویت محسوب میشود، مخصوصاً در شهرها که به عقیده زیمل «با سلطه حس بصری بر سایر حواس، مشخص میگردد» (ساوج و وارد، 1385: 161، به نقل از زیمل، 1950). تأثیرات مدگرایی بر جوامع نشان از نیاز به مطالعه و شناخت بیشتر این پدیده دارد. امروزه مدگرایی در بسیاری از جوامع تبدیل به مسأله اجتماعی شده است. واژهای که بهتنهایی برای توجیه بسیاری از انتخابهای تقلیدی، گرایشها و علایق بهظاهر ذاتی و در باطن تحمیلی به کار برده میشود اما اهمیت پرداختن به مدگرایی در کشور ما از آن سبب است که مد در ایران، وارداتی، تقلیدی و نمایشی است و از هویت دینی و ملی ما دور شده است و در موارد بسیاری با ارزشهای سنتی و دینی حاکم بر کشور مانند، ساده زیستی و معیارهای پوششی در تناقض قرار میگیرد (ذکایی، 1384: 11) و این مسأله در بین دانشجویان از آن لحاظ قابل تأمل است که از یکسو، جمعیت این قشر وسیع و دربرگیرنده طبقات مختلفی از جامعه است و از سوی دیگر عمدتاً در رده سنی جوان قرار میگیرد و از ویژگیهای جوان هویت خواهی، تنوعطلبی و مدگرایی است و شناخت ما از میزان و عوامل گرایش دانشجویان به مد، میتواند گامی مهم در جهت شناخت نیازها، روحیات آنان و آسیبشناسی اجتماعی این مسأله فراگیر محسوب شود. اگرچه مدگرایی با بسیاری از عوامل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در جامعه در تعامل است اما این تحقیق به فراخور توانایی و فرصت محدود خویش، به دنبال سنجش رابطه بین متغیرهای همرنگی و تمایزطلبی با میزان مدگرایی دانشجویان با توجه به نقش تعدیل کننده متغیر طبقه اجتماعی– اقتصادی است. از آنجا که مد و مدگرایی کل گستره زندگی را در برمیگیرد، بهمنظور تحدید موضوع تحقیق حاضر صرفاً به مدگرایی در محدوده پوشاک و سبک و شیوه آرایش که محسوسترین عرصههای مد محسوب میشوند، پرداخته است. بهطور خلاصه تحقیق حاضر در پی پاسخگویی به این سؤال است: گرایش به مد در بین دانشجویان دانشگاه تبریز به چه میزان است و تأثیرات متغیرهای طبقه اجتماعی- اقتصادی، همرنگی و تمایزطلبی بر مدگرایی تا چه حد است.
ادبیات تحقیق مبانی نظری رابرت باکاک[5]، نویسنده کتاب مصرف[6] بر این نظر است که درگیر شدن کشورهای اروپایی در دو جنگ جهانی پیاپی و تجربه رکود اقتصادی پایان دهه 1920 و آغاز دهه 1930، مانع از آن شد که جامعهشناسان به پدیده مصرف بهقدر کافی توجه کنند و با پایان گرفتن جنگ دوم جهانی بود که اهمیت مصرف ناگهان به چشم آمد (شایگان، 1387: 9). با پیدایش نظام سرمایهداری و گسترش مصرفگرایی، پدیده مد[7]» مد مربوط به مصرف اجتماعی« بهعنوان یک رفتار جمعی مورد توجه قرار گرفت. ساموئل کلمن مقوله مد را یکی از اشکال رفتار جمعی و مترادف با هوس میداند. هوسها در طول زمان الگوی خاصی دارند: پدید میآیند؛ به آرامی شروع به رشد میکنند، کمکم نیرو میگیرند، به اوج میرسند و سرانجام روبه زوال میگذارند و از بین میروند (کلمن، 1377: 351). بلومر معتقد است مد عرصه گستردهای دارد و در بسیاری از عرصههای انسانی وارد عمل میشود (نقاشی، مجسمهسازی، موسیقی، تئاتر، معماری، رقص و دکوراسیون خانگی، فلسفه مدرن، ادبیات، سیاست) و همین گستردگی دامنه باید جامعهشناسان را به اهمیت پرداختن به آن واقف کند. مد تنها تحت تأثیر محیطی که در آن پدید میآید نیست بلکه ممکن است تغییرات مهم و تأثیرگذاری نیز بر آن داشته باشد (بلومر، 1969: 276-275). مد و طبقه اجتماعی– اقتصادی: طبقه را برآوردی مثبت یا منفی از احترام یا پرستیژ پذیرفتهشده از سوی افراد یا موقعیتها تعریف کردهاند. طبقه، بازتابدهنده عواملی همچون منشأ خانوادگی رفتار، تحصیلات و ویژگیهای مشابه است که دستیابی به آنها یا از دست دادنشان، سختتر از به دست آوردن یا از دست دادن ثروت اقتصادی است (کوئن، 1373:245). معمولاً شغل، درآمد، تحصیلات بهعنوان سه شاخص عمده طبقه اجتماعی– اقتصادی بهحساب میآیند. مانهایم[8] (1929) در کتاب ایدئولوژیواوتوپیا[9] معتقد است نیروهای زنده و گرایشهای عملی که زیر نهاد گرایشهای نظری قرار میگیرند به هیچ روی دارای سرشت فقط فردی نیستند، بلکه از مقاصد جمعی گروهی [طبقه] که بنیاد اندیشه فرد به شمار میروند و از جهاننگری مقرری که او در آن شرکت دارد، ناشی میشوند (به نقل از قاسمی، 1389: 53). عضویت افراد در قشرها و طبقات اجتماعی مختلف، موجب رشد بعضی از الگوهای متفاوت رفتاری میشود (ساروخانی، 1385: 92). مد را میتوان به صورت شکلها یا الگوهای غیرمنطقی و ناپایدار رفتار تعریف کرد که بهطور مکرر در جوامعی به وجود میآید که دارای نمادهای طبقه ثابت نبوده و اعضای آن با استفاده از تقلیدهای انتخابی جهتدار در جستجوی بازشناسی طبقه و ابزار وجودی هستند (گولد، 1376: 761). طبقات و افراد خواستار تغییر مداوماند زیرا سرعت تحولشان به آنان نسبت به دیگران برتری میدهد، در مد چیزی مییابند که همگام با تحول سریع خودشان پیش میرود (زیمل، 1904 به نقل از یان کرایب، 1386: 289). به نظر میرسد طبقه اجتماعی– اقتصادی افراد از دو طریق بر میزان مدگرایی آنان تأثیرگذار باشد یکی از طریق افزایش میل به مصرف که در طبقات بالای جامعه به دلیل توان اقتصادی و ثروت بیشتر طبیعی جلوه میکند زیرا قدرت بیشتری برای خرید و مدگرایی دارد و از طریق تأثیری است که طبقه بر انگیزه مدگرایی افراد میگذارد، به این نحو که در میان طبقات پاییندست جامعه، انگیزه پیروی از مد، همرنگی با طبقات بالاتر است ولی در طبقات بالای جامعه هدف از مدگرایی، تشخصطلبی و تمایز از طبقات پایینتر و حراست از هویت طبقاتی است (حاتمی، 1392: 38). مدگرایی، همرنگی، تشخصطلبی: کرونباخ[10] در طبقهبندی نیازها، «نیاز به تأیید و تحسین همگنان» را مطرح میکند. از دیدگاه او انسان نیازمند به تأیید و پذیرش همگنان خویش است، احساس تعلق به گروه از خصایص بارز انسان اجتماعی است. فرد میخواهد متعلق به گروه باشد، گـروه دوستـش بدارد، قبول هنجارهای گروهی و انجام پارهای تکالیف و تعهدات و عـدم انجـام بعـضی دیـگر، از نـیاز انـسان به تأیید گروه سرچشمه مـیگـیرد (رفعتجاه، 146:1386). همرنگی را میتوان تغییر در رفتار یا عقاید در نتیجه اعمال فشار واقعی یا خیالی از طرف فردی دیگر یا گروهی از مردم تعریف کرد (ارونسون، 1385: 325). تشخص به معنی ابراز برتری و متفاوت انگاشتن خود از دیگران است (معین، 1375: 678). حالت ممتاز بودن و شخصیت داشتن است (انوری، 1381 :1743). نمایش تمایز و برتری در رفتار و بیان و پوشش ظاهری. الکساندر ماری،[11] در طبقهبندی بیستگانه نیازها، «نیاز به خودنمایی (تشخصطلبی)» را مطرح و آن را اینطور تعریف میکند: «نیاز به خودنمایی و تمایز یعنی خـود را طـرف تـوجه قرار دادن، روی دیگران تأثیر گذاشتن، دیگران را تحریک کردن، کنجکاوی آنها را برانگیختن و آنها را سرگرم کردن» (رفعت جاه، 146:1386). جرج زیمل (1904) اولین جامعهشناسی بود که بهدقت به مطالعه مد پرداخت و کار خود را به منزله نقطه شروعی برای رهیافتی جامعهشناسانه به مد قرار داد. او نوشت: خیلی از دانشمندان علوم اجتماعی مد را بهعنوان مظهر بیخردی میبینند اما مد ابزاری است که طبقات بالای جامعه از آن همچون ابزاری برای ابراز تمایز و تشخص استفاده میکنند (اسپرس، 2001: 272). زیمل معتقد است در جوامع اولیه، افراد هویت خود را از گروه میگرفتند؛ از اینرو بسیار همگن بودند اما در جوامع مُدرن فرآیند هویتیابی، فردی شده است. به نظر وی در شهرهای بزرگ امروزی، شخص مصرف میکند تا هویتی را که دوست دارد برای خود بسازد. وی تمایل افراد به مد را حاصل کشاکش فرد و جامعه میداند. به نظر وی اگرچه دنیای مدرن به آزادی فرد از اسارت شده اما خود محدودیتهایی را برای فرد منجر ایجاد کرده است بهنحویکه افراد برای حفظ آزادی خود به پدیدههایی چون مد پناه میبرند تا به واسطة آن هویت خود را تعریف کنند (حمیدی و فرجی، 1386 به نقل از زائر کعبه، 1392: 22). در انتخاب مد، شخص میتواند از احساس شرمندگی که ممکن است در غیر این صورت (عدم پیروی از مد) به عملش نسبت داده شود اجتناب ورزد؛ درعینحال مد وسیلهای است که با آن میتوان آزادی درون را از طریق دنبالهروی از توده در مواقع تظاهرات بیرونی حفظ کرد (به نقل از یان کرایب، 1386: 288). زیمل (1904) مد و مدسازی را فرآیندی میداند که بر اثر کشمکش میان طبقات متضاد، بر سر دستیابی به منابع بیشتر با تکیه بر فراگرد تمایز حاصل میشود و صورتی از تقلید و بنابراین صورتی از تشخص اجتماعی است. ولی در عینحال ضمن دگرگونی مستمر خود یکزمان را از زمان دیگر و یک قشر اجتماعی را از قشر دیگر متمایز میکند و مواردی را که مربوط به یک طبقه اجتماعی است متحد کرده و آنها را از دیگران منفک میکند؛ یعنی مد هم میل به همرنگی با دیگران را ارضا میکند و هم میل به جدایی و ممتاز بودن از دیگران را. اگر مد نتواند نیاز به همرنگ شدن با دیگران، یا نیاز به جدا شدن را ارضا کند، محو میشود (اسفندیار، 1387: 33). خصوصیات واقعی مد ایجاب میکند که در یک موقع به وسیله بخشی از یک گروه معین، یعنی اکثریت عظیمی که صرفاً در مسیر پذیرش آن هستند به مرحله اجرا درآید. به مجرد آنکه یک نمونه از مد مورد قبول عام قرار گرفت، دیگر از آن به صورت مد سخن نمیگوییم. هنگامی که مد گسترشیافت و عمومیت پیدا کرد، بهتدریج به پایان خود نزدیک شده است (اسفندیار، 1387: 33). این چرخه مد ناشی از نیاز ثابتی است که در میان افراد طبقات بالای جامعه برای تغییر پوشش خود وجود دارد تا از این طریق خود را از مردم عادی متشخصتر و متمایز نشان دهند (اسپرس، 2001: 273). وبلن جامعهشناس آمریکایی در کتاب خود با عنوان «نظریه طبقه تنآسا»[12] پدیده مد را به کمک انگیزشهای اجتماعی رفتار رقابتآمیز تبیین کرد. از نظر او مد مختص طبقه بالای جامعه است که برای کسب درآمد مجبور به انجام کار نیستند. وقتی مد [که به تولید انبوه رسید از ارزش مادی و پولی آن کاسته میشود زیرا جنبه بدیع بودن خود را کمکم از دست میدهد] در سطح جامعه توسعه مییابد، توسط طبقات پایینتر تقلید میشود، طبقات بالاتر نیز همواره برای حفظ موقعیت اجتماعی خود صور جدیدتری از الگوهای مصرف را میآفرینند. «مد روز بودن» معیاری است که طبقه مرفه برای بازتولید جایگاه مسلط خود تعریف میکنند. در واقع همانطور که بوردیو گفته است، تشخص و تمایز میتواند تابع منطق الگوهای زندگی طبقات و گروههای فرادست باشد و افراد از طریق مصرف ممکن است موقعیت فرادستان را تحکیم کنند (فاضلی، 1382: 22). وجه اشتراک نظریه بوردیو و وبلن این است که در نظریة هر دو پارادایمی وجود دارد که مصرف را عملی ارتباطی میداند، به این معنا که مردم از طریق مصرف کالاها و فضاها خود را تشخص میبخشند و از سایر افراد متمایز میسازند (رک. فاضلی، 1382: 22). در نظریه بوردیو (2001)، مصرف همانند پاسخ به نیازهای زیستی مطرح نمیشود بلکه مصرف به منزلة استفاده از نظامی از نشانهها و نمادها مطرح است؛ بنابراین میتوان گفت ذائقه در نظریه بوردیو همان چیزی است که ما در این نوشته، آن را مُد مینامیم. با استنباط از نظریه بوردیو میتوان علت مُدگرایی را در جایگاههای اجتماعی افراد جستجو کرد زیرا افراد از طریق رفتارهایی چون مُد، سعی میکنند جایگاه اجتماعی خود را در مقایسه با دیگران به دست آورند یا تثبیت کنند و درعینحال جایگاه اجتماعی خود را در نظام اجتماعی تشخیص دهند (زایرکعبه، 1392: 22).
مبانی تجربی در تحقیق معیدفر و حقیقی (1386) با عنوان «عوامل اجتماعی گرایش جوانان تهرانی به مد» نتایج تحقیق حاکی از آن بود که بین دو متغیر مقایسه اجتماعی و همرنگی اجتماعی با میزان مدگرایی فرد رابطه مستقیم و مثبتی وجود دارد. همچنین میزان استفاده از رسانههای جمعی و درآمد خانوار با میزان مدگرایی فرد رابطه غیرمستقیم و مثبت دارد و متغیر تحصیلات با مدگرایی رابطه غیرمستقیم و منفی دارد. همچنین میزان مدگرایی در دختران و جوانان مجرد بیشتر از پسران و جوانان متأهل است. پژوهشی توسط پور جبلی و خلیلی (1390) با عنوان «بررسی پایگاه اقتصادی و اجتماعی در مصرف کالاهای فرهنگی شهر زنجان» انجام شده که نتایج بیانگر رابطه معناداری بین پایگاه اقتصادی و اجتماعی، درآمد، سن، اوقات فراغت و مصرف کالاهای فرهنگی است. بین تحصیلات و محل سکونت و میزان مصرف کالاهای فرهنگی تفاوت معنادار مشاهده میشود و همچنین پایگاه اقتصادی و اجتماعی در نوع مصرف کالاهای فرهنگی فرد به طور مثبتی مؤثر است (به نقل از پیلتن، 1392: 52). مهدوی و عباسی اسفجیر (1389) در پژوهش «بررسی میزان تمایل به مدیریت بدن و کنترل اندام و عوامل مؤثر بر آن» که در بین دانشجویان دختر دانشگاه غیرانتفاعی سبز آمل با استفاده از پرسشنامه انجام یافت، دریافتند متغیرهای جلب توجه، تشخصطلبی، تأثیر دوستان و همسالان، تنوعطلبی و نوگرایی، مقاصد جنسی، همانندسازی، معرف طبقه اجتماعی و داشتن هویت بالاترین تأثیر را در تبیین میزان تمایل به مدیریت و کنترل اندام و بدن دارند. برتریجویی و تشخصطلبی از عوامل انتخاب نوع پوشش در بین جوانان است. جوانانی که خود را برتر از دیگران و مربوط به قشر مرفه جامعه میدانند، سعی میکنند این برتری را در پوشش، آرایش و حتی گویش خود نشان دهند و مدهای جدید را به کار ببرند. تحقیق پیلتن و طالبی (1392) به بررسی عوامل اجتماعی گرایش به مد در بین نوجوانان دانشآموزان دختر دبیرستانهای شهر میناب پرداخت و نتایج بیانگر رابطه معنادار مثبت بین گروه دوستان، میزان علاقهمندی به برنامههای رسانهها، میزان استفاده از رسانهها، الگو قرار دادن هنرمندان و پایگاه اجتماعی با گرایش به مد بود. گرانت و آر استفن[13] (2006) به بررسی نحوه تصمیمگیری نوجوانان دختر در مورد خرید مد لباس و تأثیرپذیری آنها از علامتهای تجاری (برند) پرداختهاند. روش تحقیق آنها کیفی و بهرهگیری از چهار گروه متمرکز[14] بود که یافتهها حاکی از آن بود که تصمیمگیری نوجوانان دختر در هنگام خرید تحت تأثیر والدین و تأیید گروه همسالان و همرنگی با دوستان است و انتخاب نوع مدها بهشدت تحت تأثیر نام تجاری آن است. ادلیه[15] (2011) در تحقیقی با عنوان «جایگاه سن و طبقه اقتصادی اجتماعی در مد معاصر» به بررسی مد در میان دانشجویان کارشناسی نیجریهای در چهار دانشگاه معروف این کشور پرداخت و بین متغیرهای مستقل (سن و طبقه اقتصادی اجتماعی) و چهار بعد از عادات لباس پوشیدن (تأیید اجتماعی، اضطراب، ابراز وجود، اصالت) رابطه معناداری پیدا کرد. همچنین یافتههای این تحقیق نشان داد که سن و طبقه اجتماعی اقتصادی عواملی تأثیرگذار در ترجیحات پوششی دانشجویان است. با بالا رفتن سن و طبقه اجتماعی اقتصادی دانشجویان در انتخاب پوششان مستقلتر عمل کرده، همرنگی کمتری دارند و کمتر دچار اضطراب میشوند. کیران و همکاران[16] (کیران، 2002) به بررسی «عوامل تأثیرگذار بر الگوهای پوششی در دختران نوجوان» پرداختند و هدف، یافتن تأثیر عوامل مختلفی مانند طبقه اقتصادی اجتماعی، تحصیلات، رسانهها و فشار همسالان در انتخاب الگوی لباس دختران جوان بود. این مطالعه در میان دانشجویان کارشناسی رشته اقتصاد در دانشگاه کشاورزی فیصل آباد پاکستان انجام گرفت و نتایج نشان داد که فشار دوستان و همسالان و طبقه اقتصادی اجتماعی و تحصیلات مهمترین عوامل در الگودهی به نحوه پوشش دختران است.
جمعبندی ادبیات تحقیق نظریات مطرح در مبانی نظری پژوهش بیانگر آن است که مد از اشکال رفتار جمعی و مترادف با هوس است. در طول زمان پدید میآید به اوج میرسد و سرانجام رو به زوال میگذارد. این چرخه مد ناشی از نیاز ثابتی است که در میان افراد طبقات بالای جامعه برای تغییر وجود دارد تا از این طریق خود را از مردم عادی متشخصتر و متمایز نشان دهند در واقع از طریق مصرف کالاها و فضاها خود را تشخص میبخشند و از سایر افراد متمایز میسازند و به پدیدههایی چون مد پناه میبرند تا به واسطة آن هویت خود را تعریف کنند. طبقات پایینتر نیز برای همرنگی با طبقات بالاتر به مد روی میآورند و با انتخاب مد، شخص میتواند از احساس شرمندگی که ممکن است در غیر این صورت (عدم پیروی از مد و همرنگی) به عملش نسبت داده شود، اجتناب ورزد. در حالت کلی طبقه اجتماعی– اقتصادی افراد از دو طریق میتواند بر میزان مدگرایی آنان تأثیرگذار باشد؛ یکی از طریق افزایش میل به مصرف که در طبقات بالای جامعه به دلیل توان اقتصادی و ثروت بیشتر طبیعی جلوه میکند و دیگر از طریق تأثیری است که طبقه بر انگیزه مدگرایی (تشخصطلبی، همرنگی) افراد میگذارد، به این نحو که در میان طبقات پاییندست جامعه، انگیزه پیروی از مد، همرنگی با طبقات بالاتر است ولی در طبقات بالای جامعه هدف از مدگرایی، تشخصطلبی و تمایز از طبقات پایینتر و حراست از هویت طبقاتی است. تحقیقات ذکر شده مؤید تأثیرپذیری گرایش به مد از عواملی چون شاخص طبقه اجتماعی- اقتصادی و ابعاد آن (تحقیقات معیدفر، پور رجبعلی، پیلتن، عباسی، ادلیه و کیران) و همرنگی و تشخصطلبی (تحقیقات معیدفر، عباسی، گرانت و آر استفن و کیران) است از جمله متغیرهای تأثیرگذار که در تحقیقات پیشین به آن پرداخته شده اما در این تحقیق مدنظر نبوده، میتوان به سن، میزان تحصیلات خود فرد، تأثیرپذیری از رسانههای جمعی، وضعیت تأهل و جنسیت افراد اشاره کرد. با توجه به مطالب ادبیات تحقیق فرضیههای به شرح زیر قابل ارائه است.
روششناسی تحقیق حاضر به روش پیمایشی در میان 382 نفر از دانشجویان کارشناسی دانشگاه تبریز (بر اساس آمار اداره کل آموزش تعداد 11416 نفر در سال تحصیلی 92-91 در دانشکدههای مختلف دانشگاه مشغول به تحصیل بودهاند) انجام گرفته است. حجم نمونه با استفاده فرمول کوکران[17] محاسبه و با توجه به توزیع دانشجویان برحسب رشته تحصیلی و جنسیت از روش نمونهگیری طبقهای متناسب استفاده شده است.
جدول 1- تعداد کل دانشجویان و تعداد دانشجویان در نمونه به تفکیک جنس و دانشکده
وسیله اندازهگیری: وسیله اندازهگیری در پژوهش حاضر پرسشنامه است. برای سنجش متغیرهای مدگرایی، همرنگی و تشخصطلبی از پرسشنامه محقق ساخته در قالب طیف 6 رتبهای لیکرت استفاده گردیده گویههای آن در جدول (2) آمده است و برای سنجیدن طبقه اجتماعی اقتصادی، دو بعد ذهنی و عینی آن لحاظ شده است، بعد ذهنی توسط سؤال از خود دانشجویان در مورد تعلق طبقاتیشان در قالب یک سؤال در سطح رتبهای (پایین، پایین پایین، متوسط پایین، متوسط بالا، بالا، بالای بالا) سنجیده شد و برای سنجش بعد عینی طبقه، از 5 شاخص مرتبه شغلی[19] پدر، مرتبه شغلی مادر، تحصیلات پدر، تحصیلات مادر و متوسط درآمد ماهانه خانوار استفاده شده است. شاخص کلی طبقه اجتماعی اقتصادی دانشجویان از ترکیب نمره دانشجو در هریک از متغیرهای مذکور (بعد از استاندارد کردن) در بعد عینی و ذهنی در سطح فاصلهای حاصل آمده است. برای سنجش پایایی پرسشنامه از ضرایب آلفای کرونباخ استفاده شده است که نتایج بررسیها در جدول (2) آمده است.
جدول 2- گویهها و ضرایب آلفای کرونباخ متغیرهای تحقیق
نتایج بررسیها در جدول (2) نشان میدهد که هر سه متغیر مدگرایی، همرنگی، تشخصطلبی دارای ضرایب آلفای مطلوبی هستند و میتوان گفت، پرسشنامه از پایایی قابل قبولی برخوردار است.
ادامه جدول 2- گویهها و ضرایب آلفای کرونباخ متغیرهای تحقیق
ادامه جدول 2- گویهها و ضرایب آلفای کرونباخ متغیرهای تحقیق
یافتههای تحقیق نتایج توصیفی: از نظر متغیر جنسیت بیشتر پاسخگویان (56 درصد) زن هستند. از نظر رشته تحصیلی تقریباً به صورت طبقهای متناسب بین همه رشتهها توزیع شدهاند. منزلت شغلی پدر اکثراً (64 درصد) در سطح متوسط است و شغل مادران اکثراً خانهدار (89 درصد) است سطح تحصیلات پدر اکثراً دیپلم است و براساس فراوانی تجمعی 70 درصد دیپلم و زیر دیپلم هستند که در مورد سطح تحصیلات مادر فراوانی تجمعی 83 درصد دیپلم و زیر دیپلم هستند. درآمد 74/0 خانواده پاسخگویان کمتر از یک ونیم میلیون اعلامشده است. در مورد تعلق طبقهای ذهنی تقریباً نیمی از آنها خود را متعلق به طبقه متوسط بالا میدانند. نتایج حاصل از آمارههای توصیفی متغیرهای تحقیق در جدول (3) آمده است. این یافتهها نشان میدهد میانگین گرایش به مد در بین دانشجویان 45/39 است که مقایسه آن با مقدار متوسط 5/50 نمایانگر آن است که گرایش به مد در بین دانشجویان در سطح پایینتر از حد متوسط قرار دارد. میانگین همرنگی 64/27 و مقدار متوسط آن 35 است که نشان میدهد میزان همرنگی دانشجویان بیشتر از حد متوسط است در مورد متغیر تشخصطلبی نیز با توجه به میانگین 5/33 و مقدار متوسط 5/32؛ میزان تشخصطلبی در بین دانشجویان در سطح پایینتر از حد متوسط قرارگرفته است. میانگین 3/11 مقدار متوسط 7/11 مربوط به طبقه اجتماعی اقتصادی بیانگر این است که طبقه اجتماعی اقتصادی دانشجویان در سطح تقریباً متوسط قرار دارد. دقت در اندازه آمارههای کجی و کشیدگی متغیرهای تحقیق و انحراف استاندارد آنها نشان از نزدیک بودن توزیع مقادیر متغیرهای مورد استفاده به یک توزیع نرمال دارد.
جدول 3-آمار توصیفی متغیرهای پژوهش
*با توجه به اینکه نمره طبقه اجتماعی اقتصادی از مجموعه نمرات استاندارد مقادیر منفی و مثبت هستند، برای از بین بردن مقادیر منفی، کوچکترین نمره موجود در مقادیر به همه نمرات اضافه شده است و به همین سبب نمره طبقه اجتماعی اقتصادی از صفر شروع شده است.
مدل رگرسیونی برای پیشبینی تغییرات مدگرایی در اثر متغیرهای مستقل تحقیق از مدل رگرسیون به روش گامبهگام استفاده شد، نتایج تحلیلهای رگرسیونی در جداول (5), (4) آمده است. جدول (4) نشان میدهد ضریب نهایی رگرسیون چندگانه برابر است با 675/0 و مجذور آن یعنی ضریب تبیین برابر 456 /0 و ضریب تبیین اصلاح شده برابر 453/0 است. مقدار ضریب تبیین یا واریانس تبیین شده توسط متغیرهای مستقل در مدل از مدگرایی، 45/0 است که این نتیجه نشان میدهد که مجموع متغیرهای مستقل باقی مانده در مدل توانستهاند (45/0) نزدیک به نیمی از واریانس متغیر مدگرایی را تبیین کنند.
جدول 4- ضریب همبستگی کل واریانسهای تبیین شده مدل رگرسیونی مدگرایی
با ملاحظه جدول 5 میتوان چنین برداشت کرد که با هر واحد افزایش در شاخص تشخصطلبی میزان مدگرایی، با ضریب 917/0 افزایش پیدا میکند و با هر واحد افزایش در شاخص همرنگی، میزان مدگرایی با ضریب 624/0 افزایش پیدا میکند و این تأثیرات با توجه به سطح معنیداری آزمون T (000.) معنیدار است. متغیر پایگاه اقتصادی اجتماعی شرایط باقی ماندن در مدل را نداشته و از مدل خارج شده است.
جدول 5- آمارههای مربوط به متغیرهای مستقلی که وارد مدل شدهاند.
برازش مدل SEM به علت تعدد گویهها و سهولت در انجام و نمایش مدل تحلیل مسیر با استفاده از نرمافزار لیزرل، ابتدا از روش تقلیل دادهها برای کاستن تعداد گویهها استفاده شده است و گویههای هر یک از متغیرهای اصلی بر اساس محتوی در سه بعد (محقق ساخته) ترکیب شده است، به این نحو که گویههای مدگرایی در سه بعد رفتاری (گویههای؛ 1، 2، 4، 5، 6، 8، 11، 16)، اعتقادی (گویههای؛ 3، 7، 9، 13)، عاطفی (گویههای؛ 10، 14، 15) جای گرفتند و ضمن ترکیب گویههای هر بعد، معرف مربوط به همان بعد ایجاد شده است. گویههای مربوط تشخصطلبی نیز تحت سه بعد تجملگرایی (گویههای؛ 18، 24، 26) جلب توجه و مورد تحسین واقع شدن (گویههای؛ 17، 20، 22)، تنوعطلبی (گویههای؛ 19، 21، 23، 25) با هم ترکیب گردید. گویههای مربوط به همرنگی نیز تحت سه بعد همرنگی کلی (گویههای 27، 28، 29، 33، 36)، همرنگی با دوستان (گویههای؛ 30، 32، 34)، همرنگی با رسانه (گویه؛ 31) با هم ترکیب گردید و به عنوان معرفهای مدگرایی از آنها در مدل ساختاری استفاده شده است.
شکل 1- مدل تحلیل مسیر تحقیق براساس ضرایب استاندارد
1- شغل مادر 2- شغل پدر 3- درآمد 4- طبقه ذهنی 5-تحصیلات مادر 6- تحصیلات پدر 7- طبقه اقتصادی اجتماعی 8- تشخصطلبی 9- همرنگی 10- مدگرایی 11- جلبتوجه و تحسین طلبی 12- تجملگرایی 13- تنوع و تمایزطلبی 14- مدگرایی در رفتار 15- وابستگی به مد (عاطفی) 16- اعتقاد به مدگرایی 17- همرنگی کلی 18-همرنگی با دوستان 19- همرنگی با رسانهها شاخصهای برازش مدل، حاکی از تناسب مدل ساختاری برازش داده شده است[20]. ریشه میانگین مجذورات تقریب (RMSEA) با مقدار 09/0 در سطح به نسبت قابل قبولی بوده و شاخص NFI مدل در حدود 91/0 و شاخص GFI برابر با 90 و AGFI برابر 85 برآورد شده است. شاخصهای برازش دیگر مدل نیز عموماً بالای 9/0 و در سطح قابل قبولی است. با توجه به شاخصهای مذکور میتوان استدلال کرد که مدل ارائه شده از برازش قابل قبولی برخوردار بوده و انطباق مطلوبی بین مدل ساختاری با دادههای تجربی فراهم گردیده است. مدل بالا (شکل 1) نشان میدهد که متغیر تشخصطلبی با ضریب بتای استاندارد 73/0 و متغیر همرنگی نیز با ضریب بتای استاندارد 47/0، هردو متغیر مدگرایی را به شکل مستقیم و معناداری تحت تأثیر قرار دادهاند. متغیر طبقه اجتماعی اقتصادی نیز علاوه بر رابطه مستقیم معنیدار معکوسی که با مدگرایی دارد و توانسته است متغیر مدگرایی را با ضریب بتای استاندارد 14/0- تحت تأثیر قرار دهد و همچنین این متغیر بهطور غیرمستقیم با ضریب بتای استاندارد 31/0 بر روی تمایزطلبی تأثیر افزایشی معنیداری داشته است و با ضریب بتای استاندارد 15/0- بر روی همرنگی تأثیر کاهشی معنیداری داشته باشد و درنهایت میزان تأثیرات کل آن بر مدگرایی 01 /0 بوده است.
جدول 6- تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم کل متغیرهای مستقل بر مدگرایی
جمعبندی و نتیجه مدگرایی از جمله مطرحترین مسائل نوپدید اجتماعی و نوعی از مصرف است که نه برای رفع نیازهای زیستی بلکه برای هدفهای اجتماعی صورت میگیرد. واژهای که بهتنهایی برای توجیه بسیاری از انتخابهای تقلیدی، گرایشها و علایق بهظاهر ذاتی و در باطن تحمیلی به کار برده میشود اما اهمیت پرداختن به مدگرایی در کشور ما از آن جهت است که مد در ایران، وارداتی، تقلیدی و نمایشی است و از هویت دینی و ملی ما دور شده است و در موارد بسیاری با ارزشهای سنتی و دینی حاکم بر کشور مانند، ساده زیستی و معیارهای پوششی در تناقض قرار میگیرد. مدگرایی در کاربرد روزانه، بسته به نوع طبقه افراد، مد معانی و کارکرد متفاوتی مییابد وبلن با تمرکز بر طبقهای که آن را "طبقه تنآسا" نامید به مطالعه الگوی مصرف تظاهرآمیز و مد پرداخت، اسپنسر مد را زیرمجموعهای از نهادهای تشریفاتی عنوان کرد. کلمن مقوله مد را نوعی هوس اجتماعی دانست و زیمل با مطالعه کلانشهر از تأثیرات زندگی در کلانشهرها به افزایش گرایش به مد سخن گفت، زندگی در کلانشهرهای کنونی، مستلزم روشهای بصری و گذرا برای ابراز هویت است، افراد طبقات بالای جامعه برای اینکه خود را از مردم عادی متشخصتر و متمایز نشان دهند و طبقات پایینتر نیز برای همرنگی با طبقات بالاتر به پدیدههایی چون مد پناه میبرند. بوردیو هم معتقد بود که مد ابزاری برای ابراز تمایز طبقاتی است. در واقع از طریق مصرف کالاها و فضاها خود را تشخص میبخشند و از سایر افراد متمایز میسازند. نتایج و یافتههای این پژوهش نشان داد هر دو عامل گرایش به همرنگی و تشخصطلبی بر مدگرایی تأثیر مثبت معنیداری داشتهاند و نتایج تحقیقات معیدفر (1386)، مهدوی و عباسی اسفجیر (1389) کیران (2002) گرانت و آراستفن (2006) نیز مؤید این امر بود که همرنگی و تشخصطلبی میتوانند بهعنوان دو انگیزه مهم مدگرایی به شمار آیند. همانطور که زیمل نیز اشاره کرده است «مد، هم میل به همرنگی با دیگران را ارضا میکند و هم میل به جدایی و ممتاز بودن از دیگران را» اما اینکه انگیزه از مدگرایی کدام یک از این دو عامل (همرنگی و تشخصطلبی) باشد، تحت تأثیر طبقه اجتماعی اقتصادی افراد است. طبقه اجتماعی اقتصادی در پژوهش حاضر به صورت مستقیم تأثیر منفی بر مدگرایی داشته است که ناهماهنگ با تحقیقات پیشین ازجمله تحقیق پورجبلی (1390) و پیلتن (1392) است. علت امر این میتواند باشد که شاخص طبقه اجتماعی اقتصادی علاوه بر درآمد و طبقه افراد از ترکیب سطح سواد والدین نیز پدید آمده است اما این نتیجه چندان درخور توجه نیست چون نتایج تحلیل مسیر نشان میدهد که تأثیرات کلی طبقه اجتماعی اقتصادی به دلیل تأثیرات آن بر همرنگی و تشخصطلبی، مثبت است هرچند ضریب تأثیرگذاری آن ناچیز و حدود یک درصد است. تأثیرات غیرمستقیم طبقه اجتماعی اقتصادی بر مدگرایی به دو طریق بوده است الف_ این شاخص تأثیر منفی بر میزان همرنگی افراد داشته است بهنحویکه با افزایش طبقه اجتماعی اقتصادی میزان همرنگی دانشجویان کاهش یافته است. این نتیجه هماهنگ با نتایج پژوهش ادلیه (2011) است که بر طبق آن با بالا رفتن سن و طبقه اجتماعی اقتصادی دانشجویان در انتخاب پوششان مستقلتر عمل کرده و همرنگی کمتری دارند و کمتر دچار اضطراب میشوند. ب_ تأثیرات طبقه اجتماعی اقتصادی بر تشخصطلبی؛ تأثیرات طبقه اجتماعی اقتصادی بر تشخصطلبی مثبت بوده است و با افزایش طبقه اجتماعی اقتصادی میزان تشخصطلبی دانشجویان افزایش یافته است این نتیجه مؤید نتایج تحقیقات کیران (2002)، مهدوی و عباسی اسفجیر (1389) است که معتقدند جوانانی که خود را برتر از دیگران و مربوط به قشر مرفه جامعه میدانند، سعی میکنند این برتری را در پوشش، آرایش و حتی گویش خود نشان دهند و مدهای جدید را به کار ببرند. در یک نتیجهگیری کلی میتوان گفت در هر دو گروه آنچه موجب روی آوردن افراد به مدگرایی است، نوعی نیاز به تأیید شدن و مورد توجه قرار گرفتن است ارونسون معتقد است افرادی که عزتنفس پایینی دارند، نسبت به آنهایی که عزتنفس بالاتری دارند، نیاز افراطی به تأیید شدن و تحسین توسط دیگران دارند و خیلی بیشتر به فشار گروه تن میدهند (ارونسون[21]، 1385: 328). در جوامع حاضر مصرف با تأکید بر خویشتنشناسی درجات مختلفی از امنیت و حس عزتنفس را به وجود میآورد در این میان افرادی که عزتنفس پایینی دارند به دلیل احساس ضعف درونی تنها شیوهای که خود را با آن ارزیابی میکنند از طریق مشاهده آن چیزی است که در مالکیت دارند و مصرف میکنند (ریحانی، 1388: 44-43)، درواقع با مدگرایی، نوعی اعتماد به نفس کاذب در خود ایجاد میکنند. پس میتوان نتیجه گرفت، به این دلیل که یکی از دلایل مدگرایی، مورد تأیید و تحسین واقع شدن است، افرادی که عزتنفس بالاتری دارند نیاز کمتری به تأیید دیگران و ابراز وجود از طریق مد دارند. بنابراین به نظر میرسد تلاش برای شناسایی ملاکهای صحیح به عنوان هویت و بالا بردن عزت نفس میتواند به عنوان راهکاری برای حل مسأله مدگرایی تلقی شود همچنین همانگونه که در بیان مسأله اشاره شد مد در ایران در موارد بسیاری با ارزشهای سنتی و دینی حاکم بر کشور در تناقض قرار میگیرد بنابراین تلاش برای افزایش سطح دینداری و شناساندن الگوهای دینی نیز به عنوان راهکاری دیگر مطرح میشود اما بررسی میزان تأثیری که این دو عامل (دینداری و عزت نفس) میتواند داشته باشد نیازمند مجالی دیگر و پژوهشهای آتی است. [1] Hirsch [2] Aspers [3]Inglehart [4] Version [5] Robert Bocock [6] Consumption [7] Fashion [8] Mannheim [9] Ideology and Utopia [10] Cronbach [11] Alexander Mary [12] theory of the leisure class [13] Isabel J Grant- and Graeme R Stephen [14] focus groups [15] Odeleye [16] Kiran et al 1به دلیل نامعلوم بودن واریانس مدگرایی دانشجویان، میزان دارا بودن آن 5./.p= و میزان عدم دارا بودن آن 5./.q= قرار داده شده است دقت احتمالی مطلوب برابر با 5./.d= است 2 برای احتیاط 400 تعداد پرسشنامه پر شد که بعد از حذف پرسشنامههای مشکوک تعداد 382 پرسشنامه مورد تحلیل قرار گرفت. [19] برای عملیاتی کردن رتبه مشاغل از طبقهبندی مشاغل برحسب یافتههای حاصل از فن فازی که در سال 1385 توسط حسن چاووشیان انجام یافته، استفاده شده است. 1 خطاهای اندازهگیری مربوط به متغیرهای طبقه، منزلت شغلی والدین و درآمد میتواند با همدیگر در رابطه باشد (به توجه به حساسیتها و محافظهکاری موجود در جامعه نسبت به این موضوعات) که در این تحقیق برای افزایش شاخصهای برازش مدل، خطاهای اندازهگیری مربوط به این متغیرها باهم آزاد (free) در نظر گرفتهشده است [21] Aaronsohn | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منابع ادیبی سده، م و کریمی، ی. (1391). «بررسی رابطه بین سرمایه اجتماعی و نوع مصرف با تأکید بر موسیقی، فیلم و کتاب»، دو فصلنامه جامعهشناسی اقتصادی و توسعه، شماره اول ص 26-1. ارونسون، ا. (1385). روانشناسی اجتماعی، ترجمه: حسین شکرکن، تهران: انتشارات رشد. استوتزل، ژ. (1371). روانشناسی اجتماعی، مترجم: کاردان، علیمحمد، ج پنجم، تهران: دانشگاه تهران. اسفندیار، س. (1387). «واقعیت مد و مدگرایی»، نشریه پیام زن، ش 196، ص 26-22 پورجبلی، ر. و خلیلی، ع. (1390). «بررسی نقش پایگاه اقتصادی - اجتماعی در مصرف کالاهای فرهنگی»، فصلنامهعلمیپژوهشیعلوماجتماعی، ش 28، ص1-23. پیلتن، ف. و طالبی، ح. (1392). «بررسی عوامل اجتماعی گرایش به مد در بین نوجوانان (مورد مطالعه دانش آموزان دختر دبیرستانهای شهر میناب)»، جامعهشناسی مطالعات جوانان، دوره4، ش11، ص 49 _ 64. حاتمی، خ. (1392). بررسی عوامل مرتبط با مدگرایی، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تبریز. دهخدا، ع. (1352). لغتنامه دهخدا، ج 2، تهران: انتشارات دانشگاه تهران. ذکایی، م. و پورغلام آرانی، ز. (1384). «خرده فرهنگ یا مصرف فرهنگی: پژوهشی در بین دختران دانشآموزان شهر تهران»، نشریه مطالعات فرهنگی و ارتباطات، ش4، ص26 – 1.رفعتجاه، م. (1386). «هویت انسانی زن در چالش آرایش و مد»، نشریه علوم اجتماعی مطالعات راهبردی زنان (کتاب زنان سابق)، ش38، ص146 -139 زایرکعبه، ر. (1392). بررسی میزان مدگرایی در منطقه مرند، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران، دانشکده علوم اجتماعی. ساروخانی، ب. (1385). درآمدی بر دایرةالمعارف علوم اجتماعی، جلد دوم، تهران: انتشارات کیهان. ساوج، و. (1385). جامعهشناسی شهری، ترجمه: پور رضا. ابوالقاسم، تهران: نشرسمت. فاضلی، م. (1382). مصرف و سبک زندگی، قم: انتشارات صبح صادق. فلاح، و. (1387). «بررسی رابطه طبقه اجتماعی - اقتصادی خانواده و گرایشهای ارثی نوجوانان»، فصلنامه تخصصی جامعهشناسی، ش 12، ص 180-159. قاسمی، و. و همکاران. (1389). «شناخت تأثیر طبقه اجتماعی بر نگرش نسبت به جریان نوگرایی در شهر اصفهان»، نشریه جامعهشناسی کاربردی، سال بیست و یکم، ش 1(37)، ص 68-43. کرایب، ی. (1391). نظریه اجتماعی کلاسیک، ترجمه: شهناز مسمی پرست، تهران: نشر آگه. کلمن، ج. (1377). بنیاد نظریه اجتماعی، ترجمه: منوچهر صبوری، تهران: نشر نی. کوئن، ب. (1373). درآمدی بر جامعهشناسی، ترجمه: محسن ثلاثی، تهران: انتشارات فرهنگ معاصر. گولد، ج. (1376). فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه: مصطفی ازکیا [...و دیگران]، تهران: انتشارات مازیار. معیدفر، س. و حقیقی، ح. (1386). «عوامل اجتماعی گرایش جوانان تهرانی به مد»، فصلنامه مطالعات جوانان، ش 14-15، ص 150-137 مهدوی، م. عباسی اسفجیر، ع. (1389). «بررسی میزان تمایل به مدیریت بدن و کنترل اندام و عوامل مؤثر بر آن»، مجله تخصصی جامعهشناسی، سال اول، شماره اول، ص139-144. Aspers, P. (2001)Markets in Fashion, A Phenomenological Approach, Stockholm. City University Press. Blumer, H. (1969) «Fashion: From Class Differentiation to Collective Selection», The Sociological Quarterly, Vol. 10, p. 275–291. Hirsch, P. (1972) «Processing Fad and Fashions: An Organization-Set Analysis of Cultural Industry System», American Journal of Sociology, No. 77, p 639–659. Grant, Isabel. & Graeme, R. Stephen. (2006) “An Examination of the Buying Behaviour of 'Tweenage' Girls and the Key Societal Communicating Factors Influencing the Buying Process of Fashion Clothing” Journal of Targeting, Measurement and Analysis for Marketing, vol. 9, No. 4, p. 450-467. Kiran, et al. (2002) “Factors Affecting Change in the Clothing Patterns of the Adolescent Girls”, .International Jounal of Agriculture & Biology, No. 3, p. 377–378. Odeleye, Donald Abidemi (2011) “The Place of Age and Socioeconomic Status in Contemporary Fashion”, Continental Jounal Social Sciences, No. 4 (1), p. 54 – 63.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,323 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,843 |