تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,673 |
تعداد مقالات | 13,654 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,570,637 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,472,556 |
تاثیر فناوری اطلاعات بر زنجیره ارزش شرکتهای نمونه صادراتی ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تحقیقات بازاریابی نوین | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 2، دوره 2، شماره 4، اسفند 1391، صفحه 22-43 اصل مقاله (490.27 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
علی صنایعی1؛ محمد علی فیض پور2؛ محمود نادری بنی* 3 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استاد دانشکدۀ علوم اداری واقتصاد دانشگاه اصفهان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار دانشکدۀ اقتصاد، حسابداری ومدیریت دانشگاه یزد | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3استادیار گروه مدیریت بازرگانی دانشگاه یزد | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پیشرفتهای سریع وروز افزون در حوزه فناوری اطلاعات ونقش آنها در کمک به بهبود عملکرد شرکتها باعث وابستگی روزافزون آنها به فناوری گردیده، در حالی که درداخل کشور، پژوهشهای اندکی در این زمینه انجام شده است. از آنجا که این فناوری ابتدا در سطح زنجیره ارزش شرکتها پیاده شده و ازآن طریق برعملکرد تاثیر میگذارد، لذا ضرورت انجام تحقیق در این زمینه بیشتر احساس میشود. هدف اصلی این پژوهش نیز، بررسی اثرات زیرساخت فرایندی IT بر قابلیت عملیاتی فرایندهای زنجیره ارزش شرکتهای نمونه صادراتی کشوری است. بر این اساس، این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از حیث روش، توصیفی-پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش را آن دسته از شرکتهای تولیدیِ نمونه صادراتی کشوریِ فعال در بخش صنعت تشکیل میدهند که در هفت سال گذشته (89-1383) حداقل یک بار موفق به کسب این عنوان شده باشند. برای بررسی مدل مفهومی پژوهش از روش تحلیل مسیر استفاده شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که بکارگیری فناوری اطلاعات در زنجیره ارزش شرکتها، قادر است سرعت و دقت انجام فرایندهای زنجیره ارزش را بطور مستقیم و هزینه انجام فرایندها را بطور غیرمستقیم بهبود بخشیده و از این طریق، قابلیت عملیاتی شرکتها را افزایش دهد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فناوری؛ زیرساخت؛ زنجیره ارزش؛ قابلیت عملیاتی؛ شرکت صادراتی؛ ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1-مقدمهجوان بودنِ ادبیات تحقیقِ فناوری اطلاعات از یک طرف و پیشرفتهای سریع در این حوزه از طرف دیگر، شرایطی را بوجود آورده که هر روز شاهد طرح موضوعاتِ جدیدِ پژوهشی، در این حوزه هستیم. این در حالی است که عمده پژوهشهای صورت گرفته در این زمینه به کشورهای توسعه یافته اختصاص دارد، از این رو ضرورت انجام چنین پژوهشهایی در کشورهای در حال توسعه بیشتر احساس میشود. مطلب مهم دیگر اینکه IT در سازمان، به تنهایی و مجزا از سایر عوامل بکار گرفته نمی شود، بلکه از طریق ترکیب با سایر عوامل سازمانی، مانند عامل انسانی، مورد استفاده قرار میگیرد. این امر، باعث پیچیدهتر شدنِ فرایند اثرگذاری ِ فناوری اطلاعات شده و به نوبه خود، تشخیص و اندازه گیریِ اثرات IT، بر سازمان را مشکلتر میکند تا آنجا که میتوان این پیچیدگی را یکی از دلائل ایجاد تناقض در نتایج پژوهشهای انجام شده در این زمینه قلمداد کرد. در راستای رفع این تناقضات و کمک به گسترش ادبیات تحقیق، این پژوهش میکوشد تا نقش فناوری اطلاعات را در کمک به بهبود عملکرد زنجیره ارزش شرکتهای صادراتی ایرانی مورد شناسایی قرار داده و مکانیزمِ تاثیرگذاری آن را توضیح دهد. در این راستا، مطالب مقاله حاضردر نُه بخش تنظیم شده است. پس از مقدمه، بخشهای بیان مساله، اهمیت ضرورت پژوهش و پیشینه پژوهش، قرار دارد. مفاهیم، دیدگاهها و مبانی نظری در بخش پنجم ارائه گردیده است. این بخش به بررسی زیرساخت فناوری اطلاعات، رهیافتهای نظری در زمینه زیرساخت IT و روشهای اثرگذاریِ فناوری اطلاعات برزنجیره ارزش وهمچنین مبانی نظری پژوهش اختصاص دارد. روش پژوهش و مراحل آن در بخش ششم و یافتههای پژوهش در بخش هفتم آمده است. دو بخش پایانی نیز به آزمون فرضیهها و بحث و نتیجه گیری میپردازد.
2- بیان مساله پژوهشهای موجود نشان میدهدکه شرکتها به دلیل رشد پدیدۀ جهانی شدن، افزایش رقابت و بالارفتن آگاهیهای مشتریان، کسب و کار خود را با فناوری اطلاعات انجام میدهند (چاکرابورتی وآجوی[1]،2004).این شرکتها، از منابع این فناوری برای کاهش هزینه، بهبود خدماتدهی به مشتریان، ایجاد رابطه با تأمینکنندگان، ایجاد تمایز در کالاها و خدمات و توانایی ایجاد نوآوری، استفاده میکنند (کی یوب[2]،2004) و از این طریق، خود را از همقطارانشان متمایز میسازند. بنابراین، صادرکنندگان باید به موازات ارتقاء یافتنِ تکنولوژیهای مربوط به این فناوری، به دنبال شناسایی و استفاده از منافع این تکنولوژیها باشند(بیرد و سامر[3]،2004) تا از این طریق بتوانند تهدیدات احتمالیِ ناشی از تحولات محیطی را به فرصت تبدیل نمایند. در ایران نیز حاجی کریمی ودیگران(1389)، نشان دادهاند که IT با عملکرد شرکتهای صادراتی شهر تهران، رابطه معنادار دارد. نتایج پژوهشهاشمی(1388) نیز نشان میدهد که استفاده از تجارت الکترونیک، قادر است عملکرد شرکتهای فعال در امر صادراتِ گاز، نفت، و پتروشیمی ایران را افزایش دهد. در حالی که بررسی ادبیات تحقیق این حوزه، در سطح جهان، نشان میدهد که اکثر قریب به اتفاق پژوهشهای موجود با دیدگاه منبعگرا (RBV[4]) انجام شده و بسیاری ازآن پژوهشها نیز به بررسی رابطة مستقیم بین سرمایهگذاری در فناوری اطلاعات و عملکرد سطح شرکت، پرداختهاند (دهنینگ و ریچاردسن[5]،2002)، در حالی که IT، رابطۀ مستقیمی با شاخصهای عملکردی سطح شرکت ( مانند سود یا فروش) نداشته و انجامِ این گونه ارزیابیها، به منزله یک انتزاع غیر منطقی از نقش و توانایی IT بشمار میروند(مونی[6] و دیگران،1996). به همین دلیل، بسیاری ازآن پژوهشها به نتایجی متناقص رسیدهاند(مونی،1994;ویل[7]1992 ; برنت وموریسن[8]، 1992;لاومن[9]،1994). پژوهشگران، بعداً به این نکته پی بردند که فناوری اطلاعات بر عملکرد سطح شرکت، تأثیر مستقیم ندارد، بلکه ابتدا در سطح فرایندهای شرکت پیاده شده و از طریق بهبود بخشی به آنها، بر معیارهای عملکردِ سطح شرکت، اثر میگذارد (البشیر[10] و دیگران،2008). به این ترتیب شاخةجدیدی در پژوهشهایِ مبتنی بر دیدگاه منبعگرا (RBV)، تحت عنوان رویکرد فرایندگرا[11]، در پیش گرفته شد(باروآ ودیگران[12]،1995;مونی و دیگران،1996;تالون[13] و دیگران،2000 ; برتا[14]،2002 ; بیرد ودیویدسون[15]،2006). با این وجود، پژوهشهای اندکی در زمینة تأثیر فناوری اطلاعات در سطح فرایند، بعمل آمده است(دهنینگ وریچاردسن، 2002). در ایران، وجود این خلاء پژوهشی بیشتر احساس میشود، چون علاوه بر ناچیز بودن اینگونه تحقیقات در کشور، برخی از آنها در سطح صنایع انجام شده و قابلیت تعمیم به شرکتها را ندارد. علاوه بر آن، برخی از محققان ایرانی، اشتباهات تحقیقات اولیه در زمینۀ انتخاب شاخصهای اندازه گیری ورودی وخروجی IT را مرتکب شده و ورودی را معادل سرمایهگذاریهای انجامشده در IT قلمداد کرده و خروجی را با معیارهای سطح شرکتی (مانند سود و فروش)، اندازه گیری کردهاند. در حالی که منطقاً نمیتوان بین سطح سرمایهگذاری در IT و عملکرد سطح شرکت، رابطۀ مستقیم جستجو کرد زیرا: اولاً ممکن است سازمان، علیرغم سرمایه گذاری وسیع درIT و برخورداری از سطح مطلوبی از زیرساخت فنی، از آنها بهرهبرداری مطلوبی بعمل نیاورده باشد. ثانیاً اثراتIT، توسط سطح وسیعی از عوامل تعدیلگر محیطی و سازمانی، تعدیل شود چون شاخصهای عملکرد سطح شرکتی، تحت تاثیر دامنه وسیعی از عوامل استراتژیک نیز قرار دارد، بنابراین نمیتوان تغییرات ایجاد شده در شاخصهای عملکرد شرکت را تنها به اثرگذاری IT بر فرایندهای عملیاتی شرکت، نسبت داد.
3- اهمیت ضرورت پژوهش رشد و گسترش روز افزون در زمینۀ بهرهگیری از فناوری اطلاعات در سازمانها، باعث شده تا شدتِ اطلاعات در آنها به سرعت افزایش پیدا کرده و هر روز وابستگی بیشتری به این فناوری پیدا کنند (کرنز و لدرر[16]،2004)، تا آنجا که پیشبینی میشود، سرمایهگذاریهای انجام شده در IT و سایر فعالیتهای مکمل، که توسط آن انجام میشود، تا حدی افزایش پیدا کندکه آن را در مرتبة دوم دارائیهای شرکتها قرار داده و در سلسله مراتب هزینههای شرکتها، بالاترین هزینهها را، بعد از هزینههای پرسنلی، به خود اختصاص دهد(ولکو[17]،2008). بالابودن سطح این سرمایه گذاریها، ضرورت تحقیق در این زمینه را میطلبد. همچنین یکی از استراتژیهای مطرح شده برای توسعه اقتصادی کشور، استراتژی جهش صادراتی است که به معنی ایجاد تعادل بین سهم نسبی کشور از جمعیت جهان، و سهم نسبی آن از تجارت جهانی، است( فتحی، 1384). برای رسیدن به این هدفِ بزرگ، لازم است از کلیه راهکارها، استفاده گردد. یکی از مهمترین راهکارها، کسب وکار الکترونیکی است، زیرا شرکتها از این طریق میتوانند در بازارهای جهانی نفوذ نمایند (دوتا و بیرن[18]،2001).
4-پیشینۀ پژوهش بررسی مطالعات خارجی نشان میدهد که اکثر تحقیقات انجام شده در حوزۀ فناوری اطلاعات و زنجیره ارزش، به بررسی تاثیر این فناوری برآن دسته از اجزاء زنجیره ارزش سازمان، اختصاص یافته که شرکت را به زنجیره ارزش تامین کنندگان یا مشتریانش وصل میکند. با این وجود، برخی از تحقیقات نیز به بررسی تاثیرIT، بر تعدادی از فرایندهای درون شرکتیِ زنجیرۀ ارزش اختصاص یافته که مهمترین آنها به شرح زیر است. وین وینگارتن[19] ودیگران(2011) به بررسی تاثیر نرم افزارهای کسب وکار الکترونیک[20](EB) بکار رفته در زنجیره عرضه، برسطح عملکرد عملیاتی(شامل هزینه، کیفیت، تحویل و انعطاف پذیری) پرداختند. تحقیق آنان نشان داد که سطح آمادگی برای انجام کسب وکار الکترونیکی، در بین تامین کنندگان کلیدی در زنجیره عرضه، قادر است روابط مذکور را تعدیل و تقویت نماید. البشیر[21] و دیگران(2008)، با دیدگاه فرایندگرا، به بررسیِ سیستمهای هوشمندی کسب و کار[22](BI)در سازمان،پرداختند. تحقیق آنان نشان داد که این سیستمها قادرند، عملکرد سطح فرایندی را در زمینه روابط با تامین کنندگان، هوشمندی مشتری و کارایی داخلی، بهبود بخشند. ولکو[23](2008) نیزبه این نتیجه رسید که سیستمهای برنامه ریزی منابع بنگاه[24] (ERP)، قادراند از طریقِ تغییر دادنِ فرایندهای سازمانی، کارایی داخلی شرکت را بهبود بخشند. رادهاک ریشنان[25] و دیگران (2006) بر اساس مدل مفهومیِ ارائه شده توسط مونی[26] و دیگران(1996) به این نتیجه رسیدند که استفاده اثر بخش از IT در فرایندهای سازمانی، قادر به ایجاد بهبودی در این شاخصها و خلق ارزش متمایز برای شرکتهاست. سوبرامانی[27] (2004) به این نتیجه رسید که بکارگیری IT، به ایجاد دقت در انجام فرایندهای شرکت منجرشده و به منافع عملیاتی و مزیت رقابتی میانجامد. دیواراج وکهلی[28](2002) نیز نتیجه گیری کردند که ترکیب سرمایه گذاریها در IT، به همراه مهندسی مجدد فرایندها، اثرات مثبت و عمده، بر عملکرد دارد. پژوهش گرینان[29] ودیگران(2001) نشان داد که بازده خالص سرمایهگذاریهای IT، مثبت و بزرگتر از بازده سرمایه گذاریهای غیر IT است در حالی که بلک و لینچ[30](2001) چنین نتیجه گیری کردند که بهرهوری، تحت تاثیر شیوه اجرای IT، مخصوصاً میزان درگیر بودن کارکنان قرار دارد. تالون[31] و دیگران(2000)، با انجام یک پژوهش فرایندگرا، نشان دادند که سرمایهگذاری هدف گرا در IT، قادر به بهبود فعالیتهای زنجیره ارزش شرکت است. دیوان و مین[32](1997) نیز نشان دادند که IT، یک جانشین خالص برای سرمایه و نیروی کار، بوده و در مقایسه با عامل نیروی کار، دارای بازده اضافه است. علیرغم نتایج مثبت تحقیقات فوق، پژوهش برینجلفسون وهیت[33](2000) حاکی از آن بود که رابطۀ بین موجودی IT و رشد بهرهوری، متناقض است. همچنین تحقیق استراسمن[34](1997) نیز نشان داد که بین مخارج سرانه IT (یا شدت IT)، با کیفیت و بهرهوری رابطه وجود ندارد. در این زمینه، رای و دیگران(1997)، نیز به این نتیجه رسیدند که بین معیارهای مختلف مخارج IT و معیارهای بهرهوری نیروی کار و بهرهوری اداری، رابطۀ متناقض برقرار است. تحقیق هیت و برینجلفسون[35](1996) نیز نشان میدهد که فناوری اطلاعات بر افزایش بهرهوری و افزایش مازادِ دریافتیهایِ مشتری اثر داشته، اما تاثیر آن بر سودآوری تا حدودی منفی بوده است. باروآ[36] و دیگران(1995)، دریافتند که سرمایهگذاریهای انجام شده در زمینه فناوری اطلاعات، قادراند معیارهای واسطه، همچون گردش موجودیها را تحت تاثیر قرار دهند. بطور مشابه، تحقیقاتِ موخوپادی[37] و دیگران (1995)نیز نشان داد که استقرار یک سیستم ِمدیریت مواد در شرکت کرایسلر توانسته بود هزینههای مربوط به نگهداری موجودیها، کهنگی و منسوخ شدن موجودیها و هزینه حمل و نقل را کاهش دهد. اِسرینی واسان[38] و دیگران(1994)نیز نشان دادند که در شرکت کرایسلر، سیستمِ مبادله الکترونیکی دادهها (EDI)[39]، توانسته بود از طریق مختصر و مفید کردنِ اطلاعاتِ مربوط به مدیریت مواد و افزایش دقت، به تامین کنندگان و خریداران منفعت برساند. جمعبندی مطالعات خارجی نشان میدهد که هرچند در برخی مطالعات اولیه، رابطۀ بین IT و شاخصهای سنجش عملکرد در زنجیره ارزش (مانند بهرهوری) متناقض یا حتی منفی بوده است اما مطالعات سالهای اخیر حاکی از برقراری روابط مثبت بین این متغیرها است. مطالعات داخلی در زمینه IT و زنجیره ارزش، در سطح بسیار ناچیز بوده و به نظر میرسد که از سال 2007 شروع شده باشد. در این زمینه، تحقیق سلیمانی دامنه ودیگران (2011) نشان داد که بین سرمایه گذاریهای انجام شده در IT وعاملِ منابع انسانی مربوط به متغیر هماهنگی، رابطۀ منفی برقرار بود. همچنین آنان نتوانستند بین سرمایهگذاریهای مذکور و عامل پشتیبانی مشتریِ مربوط به بهرهوری، رابطۀ معنادار پیدا کنند. در حالی که عابدی جعفری و دیگران (1390)، نشان دادندکه IT با عملکرد عملیاتی مدیریت منابع انسانی در شرکتهای خودروساز و قطعه سازِ مستقر در تهران رابطه مثبت بسیارقوی دارد. محمدی و دیگران(1390) نیز با انجام یک مطالعه چند موردی نشان دادندکه استفاده از ابزارهای فناوری اطلاعات، بر قابلیت و عملکرد زنجیرۀ تامین، تاثیر گذار است. همچنین تحقیق کرامتی(2007) نشان میدهد که بین بکارگیری IT درشرکتهای تامین کننده قطعات خودرو و شاخصهای عملکرد تولیدی آنها رابطۀ معنادار برقرار است. فارسیجانی و همکاران(1390)نیز به این نتیجه رسیدندکهIT بر عملکرد زنجیره تامینِ شرکتهای دارای زنجیره سرد، تاثیر مثبت و معنادار، دارد. جمع بندی پژوهشهای داخلی نشان میدهد که این حوزه از تحقیفات در داخل، دوران طفولیت خود را میگذراند، بنابراین نمیتوان نتیجهگیری مشخصی از آنها بعمل آورد. تنها نکته قابل اشاره این است که برخی از محققان، اشتباهات تحقیقات اولیه در زمینۀ انتخاب شاخصهای اندازهگیری ورودیهای IT، را مرتکب شده و آن را معادل سرمایه گذاری در IT قلمدادکرده اند. همچنین اگر چه اکثر نتایج مثبت است اما برخی نتایج نیز متناقض است.
5- مبانی نظری پژوهش از آنجا که در این پژوهش از مفاهیمِ زیرساخت فناوری اطلاعات، قابلیت، فرایند و زنجیره ارزش استفاده شده است لذا ابتدا به توضیح این مفاهیم پرداخته، سپس مبانی نظری پژوهش را بیان میکنیم. زیرساخت فناوری اطلاعات: مجموعهای از منابع به اشتراک گذاشته شدهیِ IT است که به منزله زیربنایی برای کاربردهای آن در سازمان در زمان حال وآینده بشمار میرود (چانوپاس[40]و دیگران، 2006: ژیانفنگ[41] و دیگران، 2008). رهیافتهای نظری در زمینه زیرساخت IT: بر اساس ادبیات موجود، میتوان چهار رهیافت نظری نسبت به زیرساخت فناوری اطلاعات تشخیص داد. این رهیافتها عبارتند از: -رهیافت فنیگرا:[42]که به منزله اولین رهیافت در این زمینه بوده و با بکار گیری یک تعریف محدوداز زیر ساخت IT، آن را به عنوان یک معماری از اجزاء فنی(ایرل[43]،1989 ) و به اشتراک گذاشته شده(مک کی وبروک وی [44]،1989 ) در سطح سازمان، در نظر میگیرد . -رهیافت فنی-انسانی گرا:[45]که دیدگاه وسیعتر داشته و زیرساخت IT را متشکل از عوامل دوگانۀ فنی وانسانی قلمداد میکند(دونکان، 1995: فینک و نئومن[46]، 2009 ). -رهیافت فرایندگرا[47]: این رهیافت، حوزة زیرساخت IT را تا حد فرایندها و فعالیتهایی گسترش میدهد که از فناوری اطلاعات استفاده میکنند (فینک ونئومن، 2009). لذا این رهیافت، بر جنبة فرایندیِIT، تأکید دارد. در این زمینه میتوان به کارِ برخی از محققان که درزمینۀ بررسی اثراتِ ناشی ازبکارگیریِ فناوری اطلاعات در انجام فعالیتهای زنجیره ارزش سازمان (پورتر[48]،1985) فعالیت کردهاند، اشاره کرد (مانند:تالون[49] ودیگران،2000 ؛ رادهاکریشنان[50]،2006). -رهیافت محیطگرا:[51] به انطباقپذیریِ زیرساخت فناوری اطلاعات با محیط و الزامات متغیرِ کسب و کار توجه داشته و تحت عنوان انعطافپذیری زیرساخت فناوری اطلاعات، مطرح شده است(چانوپاس[52] ودیگران،2006 ؛ فینک ونئومن،2009). لازم به یادآوری است که پژوهش حاضر، بر اساس رهیافت سوم، یعنی فرایندگرا، قرار دارد. قابلیت[53] و انواع آن: هرچند منابع، سنگ زیربنای سازمانها را تشکیل داده و ارتباط نزدیکی با قابلیت دارند، اما منابع شامل داراییهایی همچون تکنولوژی، منابع مالی و منابع انسانیاند که عموماً از بازار قابل تامیناند (زهرا وجرج، 2002)، در حالی که قابلیت، به ظرفیتِ شرکت در امرِ برپاسازی و بهرهبرداری از منابع مربوط میشود. به عبارت دیگر، همۀ شرکتها دارای مجموعهای از منابع هستند، اما هر شرکتی نمیتواند از منابع موجود، به بهترین وجه ممکن بهرهبرداری کند. بنابر این میتوان بین شرکتها، برحسب چگونگیِ اهرم کردن منابع، یا قابلیتهایشان، تمایز قائل شد(جاویدان[54]، 1998). قابلیتها که غالباً در فرایندها یا فعالیتهایِ شرکت، ریشه دارند، بوسیله دانش ضمنی، کاردانیها، مهارتها و تواناییهای دیگری بدست میآیند و به آسانی، از بازار، قابل خرید و تامین نهستند. هرقابلیت، ازتعدادی فرایندِ مرتبط به هم تشکیل میشود. همچنین درسازمان دو دسته فرایند، قابل مشاهده است. فرایندهای نوع اول،که به رویههایِ مربوط به فعالیتهای روزانۀ سازمان (مانند تولید و لجستیک) مربوط میشوند و فرایندهای نوع دوم، که با رفتارهای ایجاد تغییر در فرایندهای نوع اول وایجاد دگرگونی در منابع آن فرایندها ارتباط دارند. بنابراین، در سازمان میتوان دو نوع قابلیت تشخیص داد، قابلیت عملیاتی[55] و قابلیت پویا[56](پاولو و الساوی[57]،2006). قابلیت عملیاتی یا وظیفهای، عبارت از اجرای اثربخش رویههای مربوط به فعالیتها و فرایندهای روزانه (مانند فرایندهای عملیاتی مربوط به زنجیره ارزش شرکت) است (همان منبع). به همین دلیل، بسیاری از محققان در پژوهشهای خود، این متغیرِ پنهان را با متغیرهای عملکردیِ زنجیره ارزش سازمان (پورتر[58]2001 ) سنجیده و از این طریق، آن را عملیاتی سازی کردهاند (برای مثال مونی[59] و دیگران،1996 ؛ تالون[60] و دیگران،2000؛ رادهاکریشنان[61] ودیگران،2006). زنجیره ارزش[62]، مجموعهای از فعالیتهای متصل به هم است که از طریق آن یک کالا یا خدمت، تولید شده و به مشتریان تحویل داده میشود. این زنجیره به منزله چهارچوبی برای تشخیص و تجزیه وتحلیلِ کلیۀ فعالیتهای شرکت و چگونگی تاثیر گذاری آنها بریکدیگر است. این زنجیره، علاوه بر مواردِ ذکرشده، اثرات فعالیتهای شرکت بر هزینهها و ارزش ارائه شده به خریدارانش را نیز نشان میدهد (پورتر[63]، 2001). پورتر(1988)، در مدل زنجیره ارزش خود، فعالیتهای شرکت را به فعالیتهای اصلی وپشتیبانی تقسیم بندی کرده است. فعالیتهای اصلی با ورود مواد اولیه به سازمان شروع شده و با ارائه خدمات به مشتریان پایان میپذیرد. این فعالیتها، توسط فعالیتهای پشتیبانی، مورد حمایت قرار میگیرند. لازم به یادآوری است فعالیتهای اصلی زنجیره ارزش شامل لجستیک به درونِ سازمان، عملیات تولیدی، لجستیک به بیرونِ سازمان، فروش و بازاریابی، و بالاخره خدمات پس از فروش است. فعالیتهای پشتیبانی نیز شامل امور زیرساخت سازمان، مدیریت منابع انسانی، توسعه تکنولوژی و تدارکات است. فناوری اطلاعات، از طریقِ اثرات سه گانۀ خودکارسازی، اطلاع رسانی، و متحول سازی، قادر است فرایندهای زنجیره ارزش سازمان را بهبود بخشد (زوبوف [64]، 1988). اثر خودکارسازی[65] زمانی اتفاق میافتد که فناوری اطلاعات شبیه شکلهای دیگر سرمایه میتواند جایگزین نیروی کار شده و به عنوان تکنولوژی تولید جهت بهبودِ بهرهوری بکار رود. خودکارسازیِ یک فرآیند (یا خودکارسازی روابط بین فرآیندها) میتواند کارایی فرآیند(ها) را از نظر هزینه، زمان و دقت انجام کار، بهبود بخشیده و از این طریق، قابلیت فرآیند را ارتقاء دهد. (مانند سفارش دهی یا سفارشگیری خودکار). استفاده از روباتها، سیستم یکپارچه تولید کامپیوتری(CIM)، و یکی از بخشهای مهم آن، به نام تولید به کمک کامپیوتر (CAM)، سیستمهای تولید بهنگام(JIT)و خودکار و بالاخره سیستمهای تولید انعطاف پذیر(FMS)، برای بهبود فرایندهای تولیدی امری رایج است(رادهاکریشنان ودیگران، 2006). نتیجۀ بکارگیری این تکنیکهای خودکار، عبارت از افزایش ظرفیت پردازش، کارایی بالاتر نیروی انسانی، صرفه جوییهای ناشی از مقیاس، کیفیت بهتر محصول و ریخت وپاش کمتر استکه باعث کاهش هزینههای کلی عملیات شده و سطح موجودیها را کاهش میدهد(موخودپادی و دیگران،1995: هیت و برینجلفسون،1996). همچنین IT در اتوماسیون اداری نیز، نقش اصلی ایفا میکند و تاثیر مستقیم بر بهرهوری اداری وکارایی اجرایی دارد(رادهاک ریشنان و دیگران،2006). اثر اطلاع رسانی[66] در اصل از توانایی فناوری اطلاعات در جمعآوری، ذخیرهسازی، پردازش و توزیع اطلاعات سرچشمه میگیردو به تصمیمگیری اثربخش، کنترل و هماهنگی کمک میکند. فناوری از طریق اثرات اطلاعرسانی خود قادر است به سازمان در امر برنامهریزی عملیاتی، ایجاد هماهنگی عملیاتی و کنترل، یاری رسانده و از این طریق، موجبات افزایش در قابلیت عملیاتی سازمان را فراهم کند. به عبارت دیگر اثر اطلاع رسانی IT میتواند قابلیت مدیریت عملیاتی فرآیندهای سازمانی را ارتقا دهد. شرکتها عموماً از نرم افزارهایی همچون MRP و ERP در امر برنامهریزی مواد مورد نیاز، برنامه زمانبندی، گزارش دهی کنترل تولید، برنامه ریزی ظرفیت و برنامهریزی بارکاری، استفاده میکنند(منبع قبلی).همچنین IT از طریق اطلاع رسانی در زمینه فروش و فرایند بازاریابی، در پیداکردن راههای بهتربرای پیش بینی کردن و اداره تقاضاو تشخیص بازارهای بالقوه، مورد استفاده قرار میگیرد. اطلاع رسانی در زمینه فرایند روابط با مشتری نیز به برقراری روابط پایدار با مشتریان کمک میکند(گودهو و دیگران،2002).IT از طریق بکارگیری سیستمهای اطلاعات اجرایی (EIS)، سیستمهای پشتیبانی از تصمیم (DSS)، مدیریت اسناد الکترونیکی، وسیستمهای جلسات الکترونیکی، به فرایند مدیریت اطلاع رسانی یاری میرساند. این سیستمها به مدیران کمک میکنند تا در زمینۀ تخصیص و بکارگیری منابع، و سایر موضوعات استراتژیک، تصمیمهای بهتری اتخاذ نمایند. انجام این امور به بهبود کیفیت تصمیم، توانمندسازی کارکنان، استفاده بهتر از منابع و بهبود کارایی در فعالیتهای اجرایی منجر میشود (مونی و دیگران، 1996). فناوری با اثر متحول سازی[67] خود به ایجاد تحول در فرایندها و منابع سازمانی کمک میکند. در این حوزه میتوان به پژوهشهای انجام شده در زمینه نقش فناوری اطلاعات در کمک به مهندسی مجدد فرایندها اشاره کرد (عطاران[68]، 2004). IT برخی سازمانها را از طریق ایفای نقش اطلاع رسانی و توزیع دانش، متحول میسازد. به عبارت دیگر IT سه نوع کمک به یادگیری سازمانی میکند. این کمکها شامل تسهیل اخذ اطلاعات ازمنابع درون و برون سازمانی، ارتقاء توانایی پخش کردن و توزیع دانش درسطح سازمان، و ایجاد قدرت متحول سازی دانش است (ایی،2009). همچنینIT قادر است ساختار سازمانی را تغییر دهد. زیرساختهای شبکه و تسهیلات ارتباطی ناشی از آن، باعث ایجاد ساختارهای سازمانی جدید مانند واحدهای کاری تیم محور و ادارات وسازمانهای مَجازی شده و امکاناتی را برای سازمانها فراهم کرده است که بتوانند عملیات خود را در سطح جهان، بطور بهینه هدایت نمایند (رادهاک ریشنان و دیگران،2006). بعلاوه اینترنت به شرکتها کمک میکند تا کالاها و خدمات خود را بصورت برخط عرضه نمایند (راسموسون[69]،1999).
مبانی نظری پژوهش مبانی نظری پژوهش حاضر در زمینۀ تاثیرِ فناوری اطلاعات برزنجیره ارزش را دو رویکرد منشعب از دیدگاه منبع گرا (شامل دیدگاه فرایندگرا و دیدگاه مکمل بودن منابع) و نظریه هزینه مبادله تشکیل میدهند. -دیدگاه فرایندگرا[70]، منشأ ایجاد ارزش در سازمان را، در فرایندهای آن جستجو میکند.آن دسته از پژوهشگرانِ حوزه خلق ارزش وفناوری اطلاعات، که پایه واساس تحقیق آنان را این رویکرد، تشکیل میدهد، چنین استدلال میکنند که فناوری اطلاعات ابتدا در فرایندهای سازمان، پیاده شده واز طریق بهبود بخشی به آنها، بر معیارهای عملکردِ سطح شرکت، اثر میگذارد. بنابراین، بهتر است بجای بررسیِ تاثیر گذاری آن بر معیارهای عملکردی سطحِ شرکت (مانند سود و فروش)، به بررسیِ تاثیرگذاریِ آن بر فرایندهای شرکت (که در سطوح پایینتر قرارداشته و واسطۀ تاثیرگذاری بر شاخصهای عملکردی سطح شرکت، هستند)، پرداخته شود(البشیر[71] و دیگران،2008). -دیدگاه مکمل بودن منابع[72] به این واقعیت مربوط میشود که منابع، بندرت بطور انفرادی برای خلق مزیت رقابتی بکار میروند (ویید وهولاد[73]،2004). همچنین هیچ منبع نمیتواند بدون یکپارچه شدن با سایر منابع به خلق یا حفظ مزیت رقابتی کمک کند. بعلاوه این دیدگاه بیانگر آن است که یک مجموعه از منابع مکمل (یا مجموعهای از عملیات سازمانیِ بکار رفته در فرآیند خلق ارزش) میتوانند سینرجی ایجاد کنند(امیت و شو میکر[74]،1993) و از این طریق، ارزش آن منبع را افزایش دهند(ژو[75]،2004). در حوزه IT نیز چنین استدلال میشود که IT، به تنهایی، قادر به ایجاد قابلیت برای سازمان نیست، بلکه این توانایی از طریق ترکیب آن با سایر منابع و فرایندهای سازمانی ایجاد میشود. در این پژوهش نیزبر قابلیت سازیِ IT از طریق بکارگیری آن در فرایندهای سازمانی وترکیب آن با منابع انسانی تاکید میشود. -تئوری هزینه مبادله[76] فرض میکند که انسانِ درگیر در مبادله از نظر رفتاری موجودی فرصت طلب و دارای عقلانیت محدود بوده و به دنبال خنثیسازی ریسک است. به گفتة ویلیامسن(1985) فرصتطلبی عبارت از جستجوی منافع شخصی با توسل به حیله و تزویر است که شامل رفتارهای دروغ گویی، تقلب و گول زدن میشود. این امر باعث میشود که مدیر سازمان (در انجام یک معامله)، در تایید کردنِ رفتار طرفِ تجاری اش، دچار عدم اطمینان و سختی شود. این عدم اطمینان که عبارت از درجه سختی مربوط به ارزیابی عملکرد شریک تجاری است، ارتباط مستقیم با هزینه ارزیابی وهزینة زیر نظر گرفتن عملکرد شریک تجاری اش دارد (رینفلیش و هید[77]،1997). فناوری اطلاعات، با امکانپذیر ساختنِ دسترسیِ کارا به تامین کنندگان و مشتریان و ارتباطات دوطرفه با آنها از یک طرف، و از بین بردنِ عدم تقارن اطلاعاتِ موجود بین طرفهای معامله، از طرف دیگر باعث کاهشِ عدم اطمینان شده وامکان بُروز رفتارهای فرصت طلبانه را از طرفهای معامله حذف مینماید و از این طریق باعث کاهش در این بخش از هزینه مبادله میگردد.
6-روش پژوهش و مراحل آن -هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی اثر زیرساخت فرایندی فناوری اطلاعات بر قابلیت عملیاتی فعالیتهای زنجیره ارزش شرکتهای نمونه صادراتی کشوری است. جهت تحقق هدف پژوهش، سه فرضیه اصلی در نظر گرفته شده است این فرضیهها عبارتنداز: - بین زیرساخت فرایندی فناوری اطلاعات و قابلیت عملیاتی فعالیتهای زنجیره ارزش شرکتها رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. - بین مطلوبیت سرعت انجام فعالیتهای زنجیره ارزش شرکتها و مطلوبیت هزینۀ انجام آنها، رابطه مثبت ومعنادار وجود دارد. - بین مطلوبیت دقت انجام فعالیتهای زنجیره ارزش شرکتها و مطلوبیت هزینۀ انجام آنها، رابطه مثبت ومعنادار وجود دارد. لازم به یادآوری است که اولین فرضیه اصلی پژوهش، دارای سه فرضیه فرعی به شرح زیر است: بین زیرساخت فرایندی فناوری اطلاعات و مطلوبیتِ سرعت انجام فعالیتهای زنجیره ارزش شرکتها رابطه مثبت ومعنادار وجود دارد. بین زیرساخت فرایندی فناوری اطلاعات و مطلوبیتِ هزینۀ انجام فعالیتهای زنجیره ارزش شرکتها رابطه مثبت ومعنادار وجود دارد. بین زیرساخت فرایندی فناوری اطلاعات و مطلوبیتِ دقت انجام فعالیتهای زنجیره ارزش شرکتها رابطه مثبت ومعنادار وجود دارد. جامعه آماری این پژوهش را آن دسته از شرکتهای تولیدیِ نمونه صادراتی کشوری (بخش صنعت) تشکیل میدهند که در هفت سال گذشته (89-1383) حداقل یک بار موفق به کسب این عنوان شده باشند. تعداد این شرکتها حدود 120 واحد تولیدی است (وب سایت سازمان توسعه تجارت ایران). علت انتخاب شرکتهای مذکور این است که انجام این پروژه تحقیقاتی، در شرکتهائی امکان پذیر است که زیرساخت فناوری اطلاعاتِ آنها به اندازهای گسترده باشد که امکان جمع آوری اطلاعات از آنها وجود داشته باشد. با توجه به ارتباطات بینالمللی شرکتهای نمو نه صادراتی کشوری و الزام آنها به برخورداری از سطح مطلوبی از IT جهت برقراری اینگونه ارتباطات، انتظار میرود که زیرساخت فناوری اطلاعات آنها، حائز شرایط لازم برای انجام این تحقیق باشد. بر این اساس، این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و ازحیث روش، توصیفی- پیمایشی است. از آنجا که جامعه آماریِ این پژوهش، محدود است و سوالهای پرسشنامه از نوع چندارزشی با مقیاس فاصلهای بوده و واریانس جامعه نیز به دلیل عدم وجود تحقیقات مشابه قبلی نامعلوم است، لذا حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران، برای جامعه محدود، تعداد 83 شرکت محاسبه گردید. لذا، با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده، اسامی 83 شرکت از جامعه آماری استخراج و پرسشنامه تحقیق برای آنان ارسال شد. از پرسشنامههای ارسال شده، تعداد 79پرسشنامه، تکمیل و بازگشت داده شد (نرخ بازگشت 95% بود). ازپرسشنامههای تکمیلی نیز 3 پرسشنامه به دلیل ناقص بودن کنار گذاشته شد. بنابر این دراین پژوهش، اطلاعات هفتاد و شش پرسشنامۀ معتبر، ملاک عمل قرار گرفته است. کلیه سوالهای اصلی پرسشنامه را، پرسشهای ادراکی، تشکیل میدهند. علت انتخاب سوالهای ادراکی این بودکه اولاً برخی از شاخصهای پژوهش (مانند دقتِ انجام فرایند)، نامحسوس بوده یا دارای ماهیت کیفی هستند و معیار عینی از آنها در دسترس، نیست. ثانیاً مدیران سازمانهای تحت مطالعه به دلائلی مانند محرمانه بودن اطلاعات، از ارائه آمارهای عینی خودداری میکردند. پاسخ پرسشها نیز به صورت طیف هفت گزینهای لیکرت تنظیم شده است که درآن، گزینه1 معادل کاملاً مخالف و گزینه 7 معادل کاملاً موافق است. تعداد سوالهای اصلی پرسشنامه 32 سوال است که 8 سوال به بررسی میزان بکارگیری IT در زنجیره ارزش و 24سوال دیگر به بررسی قابلیت عملیاتی شرکت (درقالب مطلوبیت سرعت، هزینه و دقت) اختصاص دارند. برای اطمینان از روایی پرسشنامه، روایی صوری، روایی محتوا و روایی سازۀ آن، مورد بررسی قرار گرفته است. روایی صوری پرسشنامه، توسط سه نفر از اساتید دانشگاه و یک نفر از کارشناسان ِفناوری اطلاعات و روایی محتوای پرسشنامه توسط 2 نفر از اساتید دانشگاه، 4 نفر از کارشناسان شرکتهای نمونه صادراتی و 5 نفرکارشناسِ فناوری اطلاعات مورد بررسی قرار گرفته و با اِعمال نظرات آنها، اصلاحات اساسی و تخصصی در پرسشنامه، انجام شده است. روایی سازۀ پرسشنامه نیز از طریق روش تحلیلِ عاملی، مورد بررسی قرار گرفته و تایید گردید. پایایی پرسشنامه نیز با محاسبه مقدار آلفای کرونباخ انجام شد. آلفای کرونباخ محاسبه شده، معادل 937/0 است که بیانگرِ پایایی بسیار بالای پرسشنامه است. قلمرو مکانی این پژوهش را بیست و دو استان (از سی ویک استان کشور) تشکیل میدهند که شرکتهای تولیدیِ نمونه صادراتی کشوریِ (موفق به کسب این عنوان در 7 سال گذشته)، در آنها مستقر هستند. از نظر زمانی نیز پرسشنامۀ نهایی درابتدای نیمه دوم سال 1390، بین شرکتها توزیع و از آنها خواسته شده که با توجه به وضعیت شرکت در سه سال گذشته به سوالها پاسخ دهند. ضمناً کلیه پرسشنامههای تکمیلی تا پایان سال 1390 جمعآوری شده اند. مدل مفهومی پژوهش، دارای چهار متغیر، شامل زیرساخت فرایندی فناوری اطلاعات، مطلوبیت سرعت در زنجیره ارزش، مطلوبیت هزینه در زنجیره ارزش و مطلوبیت دقت در زنجیره ارزش است. برای بررسی مدل مفهومی پژوهش از روش تحلیل مسیر و برای انجام محاسبات مربوطه، از نرم افزارAmos Graphic نسخه 18و SPSS نسخه 19 استفاده شده است.
شکل شماره 1-مدل مفهومی پژوهش
7-یافتههای پژوهش قبل از بررسی برازشِ مدل پیشنهادی و آزمون فرضیههای تحقیق، میانگین، انحراف معیار و ضرایب همبستگی بین متغیرهای پژوهش، بیان میشود. همان طور که جدول شماره 1 نشان میدهد، میانگین نمره متغیرهای تحقیق بین 64/4 و5 (از 7) است. همچنین ضریب همبستگی بین کلیه متغیرها، مثبت و درسطح خطای 01/0، معنادار است.
جدول شماره 1- میانگین، انحراف معیار و ضرایب همبستگی متغیرهای پژوهش
از آنجاکه قرار است در این پژوهش از روش تحلیل مسیر استفاده شود، لذا ابتدا با انجام آزمون کلموگوروف - اسمیرنوف، نسبت به نرمال بودن توزیع متغیرهای تحقیق اطمینان حاصل شد. همان طور که اطلاعات جدول شماره 2 نشان میدهد، کلیه متغیرهای پژوهش از توزیع نرمال پیروی میکنند چون سطح معناداری همۀ آنها بیش از 05/0 است.
جدول شماره 2- نتایج آزمون کلموگوروف-اسمیرنوف
تحلیل مسیر به منظور ارزیابی برازش مدل پیشنهادی، از روش تحلیل مسیر استفاده شده است(قاسمی،1389). مدل پیشنهادی پژوهش، با ضرایب رگرسیونی مسیرها، در شکل شماره 2 آمده است. همان طور که شکل شماره 2 نشان میدهد، ضریب رگرسیونی مسیرِ زیرساخت فرایندی IT به مطلوبیتِ هزینه، معادل096/0 و ضریب رگرسیونی مسیر مطلوبیتِ دقت به مطلوبیتِ هزینه، معادل018/0 ودر حد بسیار ضعیف هستند. از آنجا که P-Value آنها نیز بیشتر از05/0 و به ترتیب معادل 296/0 و765/0 است (بر اساس اطلاعات جدول شماره 4)، بنابر این لازم است این دومسیر از مدل پیشنهادی حذف گردند تا اولین اصلاحات در مدل، اِعمال شود .
شکل شماره 2- مدل پیشنهادی پژوهش با ضرایب رگرسیونی مسیرها
پس از حذف مسیرهای مذکور، نرم افزار Amos اصلاحیه دیگری پیشنهاد کرد که بر اساس آن، مسیر دوطرفه بین خطای 1 و خطای 3 رسم گردید. با اِعمال این اصلاحات، مدل نهایی پژوهش به شکل زیر در آمد ( شکل شماره 3).
شکل شماره3-مدل اصلاح شده پژوهش با ضرایب رگرسیونی مسیرها
همانطور که شکل شماره 3 نشان میدهد، ضرایب رگرسیونی مسیرهای زیرساخت فرایندی IT به مطلوبیتِ سرعت ودقت در زنجیره ارزش، به ترتیب برابر با787/0 و 739/0 است. همچنین ضریب رگرسیونی مسیرمربوط به مطلوبیتِ سرعت به مطلوبیت هزینۀ زنجیره ارزش، برابر با 875/0 است. همان طور که ملاحظه میشود، هر سه مسیر، دارای ضرایب رگرسیونی قوی هستند. همچنین شاخصهای برازش مدل اصلاح شده پژوهش درجدول شماره 3 آمده است.
جدول شماره 3- شاخصهای برازش مدل اصلاح شده پژوهش
همان طورکه اطلاعات جدول شماره 3 نشان میدهد، کلیه شاخصهای برازش مدل اصلاح شده در حد مطلوب هستند. بنابراین مدل مذکور به عنوان مدل نهایی پژوهش پذیرفته میشود.
8- آزمون فرضیهها برای آزمون فرضیههای پژوهش از خروجی نرم افزار Amos استفاده شده است. خلاصۀ نتایج آزمون فرضیهها در جدول شماره 4 آمده است.
جدول شماره 4- نتایج آزمون فرضیه، ضریب مسیرها و سطح معناداری
فرضیه اصلی H1 مدعی وجود رابطۀ مثبت ومعنادار بین زیرساخت فرایندی فناوری اطلاعات و قابلیت عملیاتی شرکتهای تحت مطالعه بود. آزمون این فرضیه با استفاده از نتایج آزمون سه فرضیه فرعی مربوط به آن انجام میشود. اطلاعات جدول شماره 4 نشان میدهد که از سه فرضیه فرعی مربوط به فرضیه اصلی H1، دو فرضیه تایید و یک فرضیه دیگر رد گردید. به عبارت دیگر، وجود رابطۀ مثبت و معنادار بین زیرساخت فرایندی فناوری اطلاعات و مطلوبیت سرعت و مطلوبیت دقت در زنجیره ارزش شرکتهای نمونه صادراتی کشوری، مورد تایید قرار گرفت، در حالی که بین زیرساخت فرایندی فناوری اطلاعات و مطلوبیت هزینه، در زنجیره ارزش مذکور، رابطۀ معناداری مشاهده نشد. برای بررسی بیشتر فرضیه اصلی شماره یک، میتوان به اثرات مستقیم و غیر مستقیم زیرساخت فرایندی IT بر مطلوبیت هزینه، در زنجیره ارزش (اطلاعات جدول شماره 5) مراجعه کرد.
جدول شماره 5- اثرات مستقیم، غیر مستقیم وکل متغیرهای مستقل برمتغیرهای وابسته
اگر چه زیرساخت فرایندی IT با مطلوبیت هزینه، رابطه معنادار ندارد اما اولا" بر اساس اطلاعات جدول شماره 1 همبستگی بین این دومتغیر، مثبت (804/0) است، ثانیا" بر اساس اطلاعات جدول شماره 5، متغیر زیرساختIT علیرغمِ داشتنِ اثر مستقیم ضعیف بر مطلوبیت هزینه(096/0)، اثرغیرمستقیم قوی (620/0) و اثرکل قویتر (716/0) بر این متغیر دارد. به این ترتیب میتوان گفت که زیرساخت فرایندی فناوری اطلاعات با سازه مطلوبیت هزینه، رابطه غیر مستقیمِ مثبت و معنادار، دارد. از آنجا که زیرساخت فرایندی IT با دوسازه دیگر از قابلیت عملیاتی سازمان (یعنی مطلوبیت سرعت و مطلوبیت دقت در زنجیره ارزش) نیز رابطه مثبت ومعنادار داشت (تایید فرضیههای H1a و H1c)، بنابر این میتوان فرضیه H1 را که مدعی وجود این رابطه بین زیرساخت مذکور و قابلیت عملیاتی سازمان است،تایید کرد. فرضیه H2 مدعی است که بین مطلوبیت سرعت در زنجیره ارزش و مطلوبیت دقت در زنجیره مذکور، رابطه مثبت ومعنادار، برقرار است. اطلاعات جدول شماره 4بیانگر اثبات این فرضیه است چون علاوه بر آن که سطح معناداری آزمون این فرضیه، کمتر از 05/0 شده است، ضرایب رگرسیونی مربوط به مسیر این فرضیه نیز در سطح بالایی قراردارند. جدول شماره 4 نشان میدهد که سطح معناداری آزمون فرضیه H3، معادل 765/0 و بیشتر از 05/0 شده است. بنابر این فرضیه شماره 3 رد میشود. این فرضیه مدعی وجود رابطه مثبت و معنادار بین مطلوبیت دقت در زنجیره ارزش و متغیر مطلوبیت هزینه در زنجیرۀ مذکور، است.
9-بحث و نتیجهگیری یافتههای این پژوهش نشان میدهد که بکار گیری فناوری اطلاعات در انجام فرایندهای زنجیره ارزش سازمان قادر است، اثرات مستقیم وغیر مستقیمِ مثبت بر آنها داشته باشد. فناوری اطلاعات، بر سرعت و دقت انجام فعالیتهای زنجیرۀ ارزش، اثر مستقیم دارد درحالی که اثرات آن بر مطلوبیت هزینۀ انجام فعالیتهای زنجیره مذکور، شکل غیرمستقیم به خود میگیرد. به عبارت دیگر IT از طریق کمک به تسریع انجام فعالیتها از یک طرف و کمک به دقیق انجام دادن آنها، از طرف دیگر، باعث ایجاد بهبودی در انجام فرایندهای زنجیره ارزش میگردد. سپس از طریق افزایش سرعت در انجام کارها، به کاهش هزینهها کمک میکند. تاثیرگذاری مثبتIT بر دقت انجام فرایندهای زنجیره ارزش، قبلا" نیز توسط اسرینی واسان ودیگران(1994) وسوبرامانی(2001) تایید شده بود. همچنین نتایج کلی این تحقیق با یافتههای موخوپادی(1995)، برینجلفسون وهیت(1996)، دیوان ومین(2000)،رادهاک ریشنان ودیگران(2006)،ولکو(2008) و البشیرودیگران (2008) سازگار است. در حالی که با یافتههای استراسمن (1997)، رای و دیگران(1997)، برینجلفسون وهیت(2000) که وجود رابطه متناقض بین IT و بهرهوری مشاهده کردند، در تناقض است. در مقایسه نتایج این پژوهش و پژوهشهای داخلی، میتوان سازگاری بیشتری را مشاهده کرد بطوری که از 5 تحقیق داخلی مرتبط با موضوع پژوهش حاضر، یافتههای 4 مورد از آنها در راستای نتایج کلی این پژوهش است. این تحقیقات شامل پژوهش کرامتی(2007)، فارسیجانی ودیگران(1390)، محمدی و دیگران(1390) و عابدی ودیگران(1390) است، در حالی که بخشی از یافتههای سلیمانی دامنه و دیگران(2011)، در راستای نتایج این پژوهش قرار نمیگیرد. در مجموع، یافتههای این پژوهش نشان میدهد که بکارگیری فناوری اطلاعات در زنجیره ارزش شرکتها، اثر مثبت و مستقیم، بر سرعت و دقت انجام فرایندهای اصلی و پشتیبانی آنها دارد اما اثرآن بر مطلوبیت هزینۀ زنجیره ارزش شرکتها، علی رغم مثبت بودن، مستقیم نمی باشد . در عوض IT بطور غیر مستقیم واز طریق ایجاد افزایش در سرعت انجام فرایندهای زنجیره ارزش، به بهبود هزینه انجام آنها کمک میکند. لذا بر اساس یافتههای این پژوهش دو پیشنهاد به مدیران سازمانها ارائه میگردد. الف) با توجه به پذیرش این موضوع که زیرساختِ فرایندیِ فناوری اطلاعات، که به موضوعِ استفاده وبکارگیریِ IT در زنجیره ارزش سازمان مربوط است، نقش مهمی در ایجاد قابلیت عملیاتی ایفا میکند، لذا به مدیران شرکتهای ایرانی توصیه میشود که قبل از سرمایهگذاری در زیرساخت فنیِ فناوری اطلاعات به موارد زیر عمل نمایند: 1 )با نیازسنجی در سطح زنجیره ارزش سازمان مشخص نمایند که هریک ازاجزاء زنجیره ارزش دقیقاً به چه کمکهایی از ناحیۀ فناوری اطلاعات نیازمند بوده، سپس با توجه به اطلاعات دریافتی، نسبت به سرمایهگذاریِ هدفدار در حوزۀ زیرساختِ فنیِ فناوری اطلاعات اقدام نمایند. 2 ) در امر آموزش و تربیت نیروی انسانی، سرمایهگذاری کنند تا این نیروها، قادر به استفاده اثربخش از سیستمهای جدیدی باشند که شرکت قصد خرید آنها را دارد. ب) با توجه به نقش سیستمهای نرم افزاری کاربردی (همچون ERP، SCM یا CRM )، در ارتقای سطح کارایی و اثربخشی فعالیتهای زنجیره ارزش شرکتها از طریق خودکارسازی، اطلاع رسانی و متحول سازی روشهای انجام کار، لازم است شرکتهای ایرانی (بویژه شرکتهای متوسط و بزرگ یا خیلی بزرگ) نسبت به پیاده سازی این سیستمها اقدام کنند . در پایان به پژوهشگران علاقه مند در این حوزه پیشنهاد میگردد که در پژوهشهای آتی به بررسی اثرات متغیرهای تعدیل گرِ برون سازمانی و درون سازمانی، مانند پهنای باند یا سطح پشتیبانی مدیریت ارشد از گسترشِ فناوری اطلاعات در سازمان، بر روابط بین فناوری اطلاعات و عملکرد زنجیره ارزش سازمانها پرداخته شود.
[1] Chakraborthy & Ajoy [2] Kyobe [3] Beard & Summer [4] Resource-Based View [5] Dehning & Richardson [6] Mooney [7] weill [8] Ber ndt & Morrison [9] Loveman [10] Elbashir [11] Process-oriented Approach [12] Barua, kriebel & Mukhopadhyay [13] Tallon [14] Beretta [15] Byrd & Davidson [16] Kearns & Lederer [17] Velcu [18] Dutta & Biren [19] Wiengarten [20] Electronic Business [21] Elbashir [22] Business Intelligence Systems [23] Velcu [24] Enterprise Resource Planning [25] Radhakrishnan [26] Mooney [27] Subramani [28] Devaraj & Kohli [29] Greenan [30] Blach & Lynch [31] Tallon [32] Dewan & Min [33] Brynjolfsson & Hitt [34] Strassmann [35] Hitt & Brynjolfsson [36] Barua [37] Mukhopadhyay [38] Srinivasan [39] Electronic Data Interchange [40] Chanopas [41] Xianfeng [42] Technical-oriented Approach [43] Earl [44] McKay & Brockway [45] Technical-human-oriented Approach [46] Fink & Neumann [47] Process-oriented Approach [48] Porter [49] Tallon [50] Radhakrishnan [51] Environment –oriented [52] Chanopas [53] Capability [54] Javidan [55] Operational Capability [56] لازم به یادآوری است از آنجا که تاکید این پژوهش بر قابلیت عملیاتی قرار گرفته، از ذکر جزئیات قابلیت پویا اجتناب گردیده است. خواننده علاقهمند به موضوع قابلیت پویا میتواند به مقاله پاولیو و الساوی (2010)مراجعه نماید. [57] Paulo & Elsawy [58] Porter [59] Mooney [60] Tallon [61] Radhakrishnan [62] Value Chain [63] Porter [64] Zuboff [65] Automational Effects [66] Informational Effects [67] Transformation Impact [68] Attaran [69] Rasmusson [70] Process-oriented Approach [71] Elbashir [72] Resource Complementary Resources [73] Wade & Hulland [74] Amit & Shoemaker [75] Zhu [76] Transaction cost theory [77] Rinfleisch & Heide | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 4,415 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 2,194 |