تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,652 |
تعداد مقالات | 13,408 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,253,561 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,089,975 |
بررسی ساخت بند زبان فارسی بر اساس دستور نقش و ارجاع | |||||
نشریه پژوهش های زبان شناسی | |||||
مقاله 6، دوره 4، شماره 7، آذر 1391، صفحه 51-66 اصل مقاله (379.79 K) | |||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||
نویسندگان | |||||
والی رضایی* 1؛ مژگان نیسانی2 | |||||
1استادیار زبان شناسی دانشگاه اصفهان | |||||
2دانشجوی دکتری زبانشناسی دانشگاه اصفهان | |||||
چکیده | |||||
این جستار در پی آن است که ساخت بند در زبان فارسی را در چهارچوب دستور نقش و ارجاع مورد بررسی قرار دهد. این نظریه دستوری به تعامل نحو، معناشناسی و کاربردشناسی در نظامهای دستوری توجه ویژهای دارد. ساخت نحوی بند در این نظریه بر پایه دو تقابل، شامل تقابل میان محمول و موضوع و تقابل میان موضوع و غیر موضوع استوار است. ساخت منطقی با توجه به مفاهیم طبقه فعلی، بازنماییهای معنایی و نقشهای معنایی شکل میگیرد. عناصر نقشی جمله از طریق فرافکنی عملگر که ساخت بند را توصیف میکند، بازنمایی میشود و بنابراین یک فرافکنی جدا در این دستور است. در این نوشتار ساخت نحوی جملههای ساده زبان فارسی بر اساس ساخت لایهای بند به دست داده میشود و نحوه اتصال این ساخت با ساخت معنایی بندها و تاثیر عوامل کاربردشناختی نشان داده خواهد شد. در واقع، روابط موجود بین سه حوزه نحو، معناشناسی و کاربردشناسی در جملههای ساده زبان فارسی در چارچوب نظریه دستوری مذکور تبیین میگردد و نشان داده میشود که این نظریه نقشگرا توانایی تبیین مسائل دستوری زبان فارسی را دارد. | |||||
کلیدواژهها | |||||
دستور نقش و ارجاع؛ ساخت نحوی؛ معناشناسی؛ عملگر؛ ساخت اطلاع؛ پیوند | |||||
اصل مقاله | |||||
1. مقدمه نظریة دستوری نقش و ارجاع به عنوان یک نظریهای نقشگرا در اوایل دهة 80 میلادی به وسیلة زبانشناسانی چون ون ولین و ویلیام فولی پایه گذاری شد (فولی و ونولین،1984). بنیانگذاران این دستور به دنبال پاسخ دو پرسش اساسی زیر بودهاند: 1ـ اگر نظریة زبانی براساس تجزیه و تحلیل زبانهای غیر اروپایی مانند تاگالوک و لاخوتا استوار گردد، به چه صورت درخواهد آمد؟ 2ـ چگونه تعامل میان نحو، معناشناسی و کاربردشناسی در نظامهای دستوری زبانهای مختلف ظهور مییابد؟ (ون ولین، 2005 :1) به عبارتی، در دستور نقش و ارجاع زبان به عنوان «نظامی از کنشهای اجتماعی و ارتباطی» مورد بررسی قرار میگیرد (ون ولین و لپولا، 1997: 13). اعتقاد بر آن است که «درک ساخت دستوری تنها با توجه به نقشهای ارتباطی و معنایی زبان امکان پذیر است» (همان: 13). نمودار (1) انگاره نظری دستور نقش و ارجاع را نشان میدهد. بازنمایی نحوی
الگوریتم پیوندی
بازنمایی معنایی نمودار 1) نظام دستور نقش و ارجاع الگوریتم پیوندی[1]دو سویه تعامل میان بازنمایی نحوی و معنایی را از زاویه دید گوینده (معناشناسی به نحو) و شنونده (نحو به معناشناسی) توصیف میکنند و همانطور که در شکل 1-1 مشاهده میشود، عوامل کاربردشناختی و کلامی میتواند بر هر مرحله از این فرآیند تأثیرگذارد. لازم به ذکر است که دو سویه بودن الگوریتمهای پیوندی به معنای گشتاری بودن فرآیند پیوند نیست. به عبارتی هیچ نوع صورت روساختی و زیرساختی وجود ندارد. در واقع دو سویه بودن پیوند میان بازنماییهای نحوی و معنایی تنها امکان بررسی یک پارهگفتار را از دو زاویه دید فراهم میسازد. بخشهای اصلی این نظریه عبارتند از ساخت بند، ساخت معنایی، روابط دستوری، ساخت اطلاع و فرآیند پیوند که در ادامه به توصیف هر یک خواهیم پرداخت. دستور نقش و ارجاع در زمره رویکردهایی قرار میگیرد که تعامل حوزههای نحو، معنا شناسی و کاربرد شناسی زبان را که چارچوب اصلی این الگوی نظری را تشکیل میدهد، مورد توجه قرار میدهد. در این رویکرد، برخلاف دیگر رویکردهای صورتگرا از جمله نظریه دستوری اصول و پارامترها که به وجود سطوح نحوی انتزاعی از قبیل ژ- ساخت، ر- ساخت، ساخت منطقی، ادغام و بازنمون متکی هستند، تنها دو نمود نحوی و معنایی متصور است؛ به عبارتی دیگر، دستورهای صورتگرا مانند نظریه حاکمیت و مرجع گزینی/ اصول و پارامترها ماهیتی اشتقاقی دارند در حالی که عدم وجود لایههای انتزاعی نامبرده، انگاره دستور نقش و ارجاع را از ماهیتی غیر اشتقاقی برخوردار ساخته است.
2. ساخت بند تعبیر دستور نقش و ارجاع از ساخت بند بر پایه دو تقابل معنایی استوار است. اول تقابل عناصر محمولی و غیرمحمولی و دوم تمایز میان گروههای اسمی و حرف اضافهای که موضوع محمول هستند و آن دسته که غیرموضوع هستند. گروههای اسمی و حرف اضافهای که برای محمول موضوع تلقی نمیشوند در بخش حاشیه ای[2] قرار میگیرند که شامل افزودههایی است که مرکز را توصیف میکنند. برای تمام سازههای نحوی درون بند میتوان عناصری معنایی در نظر گرفت، این عناصر در جدول (1) آمده است. جدول 1) واحدهای معنایی (ون ولین و لپولا 1997 :27)
نمودار 2) ساخت لایهای بند در زبان فارسی یکی از پیامدهای در نظر گرفتن عناصر معنایی برای سازههای نحوی و دیدگاه بین زبانی برای دستور نقش و ارجاع این است که برای مفهوم گروه فعلی که عنصری مهم در بسیاری از رویکردهای گشتاری محسوب میشود، معادلی وجود ندارد. در اکثر زبانهایی که دارای ترتیب سازه به اصطلاح آزاد هستند، شواهدی برای یک سازه که شامل گروه اسمی مفعول و فعل باشد، وجود ندارد (ون ولین و لپولا، 1997: 20). عناصری که در جدول (1) آمده است، عناصر همگانی ساخت لایهای بند (س.ل.ب) را نشان میدهند. علاوه بر آنها، عناصری غیرهمگانی وجود دارد. جایگاه پیش از مرکز[3] و یا جایگاه پس از مرکز[4] جایگاهی نحوی است برای سازههای پیشایند شده و کلمات پرسشی که در جایگاه اولیه نیستند. این عناصر خارج از مرکز اما درون بند هستند. خارج از بند عبارات جدا شده از راست و چپ وجود دارند که به ترتیب در جایگاه جدا شده از راست[5]و جایگاه جدا شده از چپ[6]قرار میگیرند. عناصر موجود در جایگاههای جدا شده معمولاً به وسیلهی یک مکث از بند اصلی جدا میشوند. شکل (2) در فوق ساخت لایهای یک جمله زبان انگلیسی شامل تمامی عناصر هسته، مرکز، حاشیه، پیش از مرکز، و عنصر جداشده از چپ را نشان میدهد. همچنین شکل (3) ساخت لایهای بند را برای یک جمله در زبان فارسی نشان میدهد.
دیروز، پدرت چه کسی را در مهمانی به تو معرفی کرد؟ نمودار 3) ساخت لایهای بند همانطور که نشان داده شد، گره هسته برای عناصری است که از لحاظ معنایی محمولی باشند. این معیار معنایی منجر به تمایز میان افعال محمولی و غیرمحمولی میشود. از جمله افعال غیرمحمولی فعلهای اسنادی میباشند که در جملات با این گونه فعلها عناصر غیرفعلی محمولاند. در این جملات به ترتیب گروه صفتی، اسمی و حرف اضافهای محمول است. در نهایت باید ذکر کرد که ساخت لایهای بند به صورت قالبهای نحوی زبان ویژه در گنجینه نحوی[7] آن زبان ذخیره میشود. این قالبها میتوانند از گنجینه گرفته شوند و به تنهایی بکار روند و یا با یکدیگر ترکیب شوند و جملات مرکب را به وجود آورند. انتخاب قالب نحوی بر پایه اصلی که در (1 الف) آمده است، صورت میپذیرد (ون ولین و لپولا، 593:1997). (1) الف. اصل انتخاب قالب نحوی: تعداد جایگاههای نحوی برای موضوعها و موضوع افزودهها درون مرکز برابر است با تعداد جایگاهها در بازنمایی معنایی مرکز برای موضوع. ب. محدودیتهای جهانی اصل موردنظر: .i بکار رفتن مرکز به عنوان مرکز پایه و یا الحاقی در الحاق[8] مرکز به شکل غیروابسته تعداد جایگاههای مرکز را یکی کاهش میدهد. ii . بکار رفتن مرکز در ساخت بند موصولی با هسته بیرونی که در آن هسته اسمی یک موضوع معنایی محمول موجود در مرکز است، تعداد جایگاههای مرکز را یکی کاهش میدهند. ج. محدودیتهای زبان ویژه اصل مورد نظر: .i تمام مرکزها در زبان حداقل دارای ظرفیت نحوی یک هستند. .ii ساختهای مجهول تعداد جایگاههای مرکز را یکی کاهش میدهد. .iii بکار رفتن یک موضوع نحوی در جایگاه پیش/ پس از مرکز تعداد جایگاههای مرکز را یکی کاهش میدهد.
3. عملگرها در دستور نقش و ارجاع همیشه هستهها در گروهها، عناصر اصلی در بازنمایی معنایی به شمار میروند. عناصر نقشی (یا عملگر) چون حروف تعریف دارای فرافکنی جداگانه هستند و بنابراین نمیتوانند به عنوان هسته گروه ظاهر شوند. فرافکنی عملگر بازتاب دهنده فرافکنی سازهای (نحوی) است زیرا که عملگرها در سطحی نمایان میشوند که با واحدی که آن را توصیف میکنند در تناظرند. این تناظر در نمودار (4) آمده است.
نمودار 4) فرافکنی عملگر (ون ولین و لپولا، 1997:49)
4. ساخت معنایی رویکرد دستور نقش و ارجاع نسبت به ساخت معنایی، واژگان و تعامل آنها با ساخت نحوی بر مفاهیم بازنمایی واژگانی و نقشهای معنایی استوار است. بازنمایی معنایی بر دو جنبه از نقش ارتباطی زبان استوار است: ارجاع و اسناد. افعال و دیگر عناصر محمولی معمولاً به توصیف موقعیتها و یا وضعیتهای امر میپردازند درحالی که عبارات ارجاعی دلالت بر شرکتکنندگان در کلام دارند. افعال براساس نوع وضعیتهای امری که توصیف میکنند، طبقهبندی میشوند. نوع فعل بکار رفته نقش شرکتکنندگان کلام را مشخص میکند و دستهبندی روابط معنایی به صورت فرانقشها است.
4-1. طبقهبندی افعال و ساخت منطقی دستور نقش و ارجاع از نظام طبقهبندی نوع عمل[9] برای افعال استفاده میکند که در اصل توسط وندلر[10] (1967) پیشنهاد شد. این نظام تشکیل شده از ایستاها، کنشیها، لحظهایها و پایاها که برای هر یک از این چهار دسته یک نوع سببی نیز وجود دارد (پیوی،2010 : 94). دسته دیگری که به این طبقهها افزوده میشود منقطع است که به رویدادهای منقطع اشاره دارد، برای مثال فعل سرفه کردن از این دسته است (ون ولین، 2005: 32). پایا کنشیها[11]گروه دیگری است که به فعلهای کنشی دارای نمود پایانی مربوط میشود. شش طبقه افعال غیرسببی به وسیله چهار مشخصه تعریف میشوند: [ ایستا]، [ پویا] [ پایانی] و [ لحظهای]. کاربرد این مشخصهها طبقههای فعلی در (2) آمده است. (2) الف. ایستا [+ ایستا]، [-پویا]، [- پایانی]، [- لحظهای] مثال: دانستن، دوست داشتن ب. کنشی [- ایستا]، [+ پویا]، [- پایانی]، [- لحظهای] مثال: نوشتن، شنا کردن، دویدن ج. لحظهای [-ایستا]، [-پویا]، [+ پایانی]، [+ لحظهای] مثال: منفجر شدن، غش کردن د. منقطع [- ایستا]، [ پویا]، [- پایانی]، [+ لحظهای] مثال: سرفه کردن، عطسه کردن هـ .پایا [- ایستا]، [- پویا]، [+ پایانی]، [- لحظهای] مثال: ذوب شدن، یاد گرفتن ی. پایا-کنشی [- ایستا]، [+پویا]، [+ پایانی]، [- لحظهای] مثال: خوردن (چون فاطمه غذا را خورد) (کنشی: فاطمه غذا خورد) ساخت منطقی هر یک از طبقههای فعلی به همراه زوج سببی آنها در جدول (2) آمده است. فعلهای ایستا و کنشی دو گروه پایه هستند که براساس آنها بقیه صورتها به دست میآیند (به منظور حفظ علائم قراردادی در این قسمت از برگردان آنها به فارسی خودداری شده است). ایستا predicate´ (x) or (x , y) کنشی do´ (x, [predicate´ (x) or (x,y)]) لحظهای INGR predicate´ (x) or (x , y) or INGR do´ (x , [predicate´ (x) or (x , y)]) منقطع SEML predicate´ (x) or (x , y) or SEML do´ (x, [predicate´ (x) or (x , y)]) پایا BECOME predicate´ (x) or (x , y) or BECOME do´ (x, [predicate´ (x) or (x , y)] ) پایا-کنشی do´ (x , [predicate1´ (x,(y)] ) & INGR predicate2´ (z , x) or (y) سببی ، هنگامی که ساخت منطقی از هر نوع باشد. جدول 2) طبقههای فعلی و ساخت منطقی آنها (ون ولین، 45:2005)
در مورد فرمول ساخت منطقی طبقات مختلف فعلی که در جدول فوق آمده است، ذکر چند نکته ضروری است. افعال ایستا به صورت محمول عریان نشان داده میشوند. به عنوان مثال فعل ایستای دوست داشتن به صورتlike نمایش داده میشود.حروف(x y z) نشانگر متغیرها یعنی موضوعات فعل میباشند. به عنوان نمونه دانستن که یک فعل ایستا و دو ظرفیتی است به صورتknow(x, y) نشان داده میشود. همچنین بر اساس قرارداد در این ساختهای منطقی محمول به صورت یک فرازبان همیشه به زبان انگلیسی نوشته میشود اما موضوعات که متغیر هستند به زبان مورد نظر نشان داده میشوند. فعلهای کنشی با استفاده از do نمایش داده میشوند. جمله علی دوید به صورت do(Ali[run(Ali)])به نمایش در میآید. همچنین فعلهای پایا با استفاده ازBECOME و فعلهای لحظهای با استفاده از نشانه اختصاری INGR نشان داده میشوند. برای نشان دادن فعلهای سببی نیز ازCAUSE استفاده میشود.
4-2. نقشهای معنایی بازنماییهای منطقی و نقشهای معنایی بر روی هم ساخت معنایی دستور نقش و ارجاع را بوجود میآورند. نقشهای اثرگذار و اثرپذیر نقشهای عمده در این رویکرد هستند. این دو عناوین عمومی برای روابط معنایی مرسوم میباشند. بنابراین روابط معنایی را میتوان بر اساس جایگاه موضوع آنها در ساختهای منطقی به پنج دسته تقسیم کرد. نمودار (5) این روابط معنایی را نشان میدهد.
نمودار 5) پیوستار روابط معنایی با توجه به جایگاههای موضوع در ساخت منطقی (ون ولین و لپولا،1997: 127).
4-3. فرا نقشهای معنایی اساس نظریه معنایی دستور نقش و ارجاع را فرا نقشهای معنایی تشکیل میدهد. دو فرانقش- اثرگذار و اثرپذیر- به «دو موضوع اولیه در یک رابطه متعدی معمول» اشاره دارند (ون ولین، 1996 : 287). اثرگذار آن شرکت کننده در کلام است که از همه بیشتر به کنشگر شباهت داشته باشد و نیز اثرپذیر به همین صورت شرکت کنندهای است که بیشترین شباهت را به کنش پذیر داراست. هر نقش کلان تعدادی از روابط معنایی را تحت عنوان خود فرض میدارد.
نمودار 6) سلسله مراتب اثرگذار_ اثرپذیر (ون ولین و لپولا،146:1997)
انتخاب یک موضوع در ساخت منطقی به عنوان اثرگذار و اثرپذیر (و یا هیچ کدام) بر اساس احتمال و به صورت سلسله مراتب در نمودار (6) آمده است. لازم به ذکر است که اصطلاحات اثرگذار و اثرپذیر با دو اصطلاح مرسوم فاعل و مفعول یکسان نیستند، زیرا که اثرگذار و اثرپذیر به معیارهای معنایی وابستهاند در حالی که جایگاه نحوی تعیینکننده فاعل و مفعول بودن است.
5. رابطه دستوری موضوع نحوی ترجیحی تنها رابطه دستوری در این نظریه نقش دستوری ترجیحی[12] است که بر عهده موضوع نحوی ترجیحی [مونت] میباشد (ون ولین و لپولا،1997: 275؛رضایی، 1389). در حقیقت این نقش یک مفهوم ساختی است تا اینکه ویژگی یک زبان بهطور کل باشد و این چنین تعریف میشود: «خنثیسازی محدود نقشهای معنایی و کاربردشناختی برای اهداف نحوی» (ون ولین، 1996: 289). به عبارتی در برخی ساختها تمایز میان اثرگذار واثرپذیر خنثی میشود و یا ارتباطی با چگونگی تأثیر گذاشتن موضوع بر تطابق فعلی و تعیین عنصر غایب در جمله ندارد. این خنثی سازی از آن جهت محدود است که تنها فرانقشها (اثرگذار و اثرپذیر) خنثی میشوند. سلسله مراتب نشانداری که بر انتخاب موضوع معنایی به عنوان موضوع نحوی ترجیحی تأثیرگذار است در (3) بدست داده میشود. (3) سلسله مراتب انتخاب موضوع نحوی ترجیحی (ون ولین و لپولا،1997: 282). موضوع pred´(x) >دومین موضوع pred´(x,y) >اولین موضوع pred´(x,y) >اولین موضوع ´do >موضوع Do در نهایت لازم است ذکر شود که موضوع نحوی ترجیحی کنترلکننده تطابق فعلی در افعال خود ایستا است (ون ولین، 2005: 108).
6. ساخت اطلاع تعبیر ساخت اطلاع در دستور نقش و ارجاع، تا حد زیادی، از اثر لمبرکت (1994) نشأت میگیرد. برای ساخت اطلاع دو جنبه وجود دارد که با هم در ارتباط هستند. اولی وضعیت شناختی و یا فعال بودن مرجعهاست و دیگری روابط کاربردشناختی بوجود آمده توسط مرجعها و میان آنهاست. با توجه به جنبه اول، مرجعها براساس جایگاهشان در حوزه شناختی به انواع مختلفی تقسیم میشوند (به پیروی از لمبرکت) فرض برآن است که گویندگان از آگاهی خود راجع به وضعیت شناختی ذهن شنونده بهره میجویند تا بتوانند تصمیم بگیرند که کدام صورت را به کار بندند. انواع مرجعها در نمودار (7) آمده است.
نمودار 7) وضعیت شناختی مرجعها در کلام (پیوی، 308:2008) نقشی که مرجعها در ساخت اطلاع جمله ایفا میکنند شامل مفاهیمی چون مبتدا و کانون است. مفهوم کلامی- کاربرد شناختی مبتدا بر طبق گاندل چنین تعریف میشود: «یک عنصر مبتدای یک جمله است، اگر و تنها اگر، گوینده از طریق کاربرد آن قصد داشته باشد که دانش مخاطب را درباره آن افزایش دهد، اطلاعی پیرامون آن طلب کند و یا در غیر این صورت مخاطب را به انجام عملی در رابطه با آن وا دارد» (گاندل،1988: 210، به نقل از ون ولین،2005: 68). این با مفهوم پیشفرض ارتباط نزدیکی دارد؛ آنچه در یک جمله معین از پیشفرض شده است «خود مبتدا نیست.... بلکه این حقیقت که از مرجع مبتدا میتوان چنین انتظار رود که نقشی را در گزارهای مفروض ایفا کند به این دلیل که وضعیت آن در مرکز توجه است» (لمبرکت، 1994 :151). این نکته را نیز باید ذکر کرد که تصریح یک جمله معین، مرجعهای آن به صورت مجزا نیست، بلکه تأثیری است که از ترکیب اطلاع نو و کهنه بدست میآید. به عبارتی بافتی از فرضیات کهنه (پیشفرض) و اضافه کردن اطلاع نو به آن است که به نوعی با آن فرضیات در ارتباط میباشد (ون ولین و لپولا،202:1997-201). تعاریف در (4) نشان دهنده این مطالب هستند. (4) الف. تصریح کاربردشناختی: «گزاره بیان شده توسط یک جمله که انتظار میرود گوینده آن را بداند و یا به آن اعتقاد داشته باشد و یا اینکه در نتیجه شنیدن جمله آن را فرض شده بپندارد» (لمبرکت، 1994: 52). ب. پیشفرض کاربردشناختی: «مجموعه گزارههایی است که گوینده با بیان آنها، چنین استنباط میکند که شنوده از آنها آگاه است یا در هنگام بیان جمله آن را بدیهی میشمارد» (لمبرکت، 1994: 52). ج. کانون: «بخش معنایی یک گزاره را که از نظر کاربردشناختی پدید آمده است و در آن، تصریح کاربردشناختی با پیشفرض متفاوت است» (لمبرکت، 1994: 213). د. ساخت اطلاع: «آن بخش از ساخت دستوری جمله است که در آن گزارهها، به عنوان تظاهر معنایی وضعیتهای امر، با ساختهای دستوری- واژگانی خاص منطبق میشوند. این عمل براساس وضعیت ذهنی سخنگویان، که چنین ساختهایی را به کار میبرند و آنها را به واحدهای اطلاعاتی در بافت گفتمانی مشخص تعبیر میکنند، صورت میپذیرد (لمبرکت، 1994: 5). ساخت اطلاع «پیوند مرسوم یک معنای کانونی با صورت جمله است» (لمبرکت، 1994: 222). 6-1. انواع کانون نظریه دستوری نقش و ارجاع به پیروی از لمبرکت (1994) سه نوع ساخت کانونی را در نظر میگیرد که به توزیع اطلاع در جمله اشاره دارد: محدود، گزارهای و جملهای13. کانون گزارهای مربوط به جملات «مبتدا- خبر» است و نوع کانونی بینشان جهانی است. این کانون ویژگی جملاتی است که در آنها فاعل، مبتدای جمله است و بقیه جمله اطلاعی نو درباره آن مبتدا را بیان میکند. از سوی دیگر ساختهایی که دارای کانون جملهایاند، فاقد مبتدا هستند و دامنه کانون کل جمله است. در نهایت، در ساختها با کانون محدود دامنه کانون یک سازه منفرد است.
6-2. بازنمایی صوری ساخت اطلاع با توجه به ترتیب نحوی سازه و ساخت اطلاع زبانها در سطوح مختلفی از انعطاف قرار میگیرند. تعامل میان توالی نحوی سازه و ساخت اطلاع منجر به طرح راهکارهای مختلفی میشود تا از آن طریق نیازهای کاربردشناختی گویندگان برطرف شود. این راهکارها شامل الگوهای آهنگ، ابزار ساختواژی و ساختهای نحوی است. این محدودیتهای ایجاد شده در هر زبان، قلمروهای کانونی بالقوه (ق.ک.ب) را برای هر یک بوجود میآورد که در آنها کانون میتواند واقع شود. درون قلمرو کانونی بالقوه، قلمرو کانونی واقعی (ق.ک.و) قرار دارد که در آن کانون آمده در هر ساخت جای میگیرد (ون ولین و لپولا،1997: 212). این دو جنبه از ساخت اطلاع یک جمله معین (قلمروی کانونی بالقوه و واقعی) در فرافکنی کانونی بازنمایی میشوند. این فرافکنی به تکمیل فرافکنیهای نحوی و معنایی یک جمله معین میپردازد. ساخت کانونی محدود در 1-7 فرافکنی کانونی را نشان میدهد. واحدهای اطلاعی پایه مقولههای گروهی کمینه را نشان میدهد که به «قلمروی کانونی کمینه» اشاره دارد (ون ولین،2005:78).
نمودار 8) فرافکنی سازهای و کانونی 7. پیوند سلسله مراتب اثرگذار– اثرپذیرکه در نمودار (6) آمده است و نیز سلسله مراتب ارائه شده برای موضوع نحوی ترجیحی در (3) سطحی از نظاممندی را در رابطه میان نحو، معناشناسی و کاربردشناسی نشان میدهد. روابط موجود بین این سه حوزه در بخش پیوند نظریه دستوری نقش و ارجاع به شکل صوری نشان داده میشوند. سلسله مراتب اثرگذار– اثرپذیر، تعامل اولیه میان معناشناسی و نحو است، این سلسله مراتب امکان تعامل میان بازنماییهای نحوی و معنایی را فراهم میآورد و نیز تعامل عوامل کاربردشناسی- کلامی را مهیا میسازد. مدخلهای واژگانی برای محمولها و اسمها بازنمایی معنایی جمله را شکل میدهند و موضوعها در ساختهای منطقی آنها با فرانقشها انطباق مییابند. از لحاظ نحوی، یک قالب نحوی (و یا مجموعهای از قالبها) انتخاب میشود. فرانقشها و دیگر موضوعها بر نحو و موضوع نحوی ترجیحی منطبق میشوند. این مراحل در هر دو جهت، از معناشناسی به نحو یا برعکس، دنبال میشوند زیرا که بازنماییها از یکدیگر مشتق نمیشوند و تنها به یکدیگر میپیوندند (ون ولین و لپولا،1997: 317). نمودار (1) با در نظر گرفتن فرآیند پیوند به صورت نمودار (9) در میآید.
الگوریتم پیوندی
بازنمایی معنایی
نمودار 9) نظام دستور نقش و ارجاع (ون ولین، 2005: 131 بازنمایی نحوی) سلسله مراتب اثرگذار– اثرپذیر، تعامل اولیه میان معنا و نحو است. این سلسله مراتب امکان تعامل میان بازنماییهای نحوی و معنایی را فراهم میآورد و نیز تعامل عوامل کاربردشناسی- کلامی را مهیا میسازد. مدخلهای واژگانی برای محمولها و اسمها بازنمایی معنایی جمله را شکل میدهند و موضوعها در ساختهای منطقی آنها با فرانقشها انطباق مییابند. از لحاظ نحوی، یک قالب نحوی (و یا مجموعهای از قالبها) انتخاب میشود. فرانقشها و دیگر موضوعها بر نحو و موضوع نحوی ترجیحی منطبق میشوند. این مراحل در هر دو جهت، از معنا به نحو یا برعکس، دنبال میشوند زیرا که بازنماییها از یکدیگر مشتق نمیشوند و تنها به یکدیگر میپیوندند (ون ولین و لپولا،1997: 317).
7-1. قالبهای ساختی اصول کلی حاکم بر بازنماییهای نحوی و معنایی و پیوند میان آنها در هر جهت در بخشی تحت عنوان الگوریتمهای پیوندی میآید اما آن دسته از ویژگیهای منحصر به فرد ساختهای دستوری که ویژه هر زبان است در قالبهای ساختی جای میگیرند. این قالبها خود دارای بخشهای نحوی، ساختواژی، معنایی، کاربردشناختی و اطلاعی است. قالبهای ساختی نقش مهمی در پیوند میان بازنماییهای نحوی و معنایی دارند. نقش آنها به جهت پیوند بستگی دارد. چنانچه پیوند از معناشناسی به نحو باشد، این قالبها، جزئیات خاص ساختی و زبانی را برای صورتبندی صحیح به صورت ساختواژی نحوی فراهم میآورند (ون ولین،2005 : 134) و اگر «پیوند از نحو به معناشناسی باشد آنها موضوع نحوی ترجیحی را در آن ساخت تعیین میکنند».
7-2. الگوریتمهای پیوندی دستور نقش و ارجاع از شرط تمامیت در هر دو جهت پیوند بهره میگیرد. این شرط ناظر بر انطباق موضوعهای معنایی و نحوی است. این شرط در (5) شرح داده شده است. (5) شرط تمامیت (ون ولین و لپولا،1997: 325) تمام موضوعهایی که بهطور صریح در بازنمایی معنایی جمله مشخص شدهاند، باید از لحاظ نحوی در جمله نمایان شوند و تمام عبارات ارجاعی در بازنمایی نحوی جمله باید به جایگاه موضوع ساخت منطقی در بازنمایی معنایی جمله پیوند یابند.
7-2-1. پیوند از معنا به نحو پیوند از معنا به نحو، طی مراحلی از ساخت منطقی محمول آغاز میشود و در نهایت به بازنمایی نحوی جمله ختم میشود. مراحل این پیوند در (6) آمده است. (6) الگوریتم پیوندی: معنا نحو(ون ولین، 2005: 136) 1- بازنمایی معنایی جمله را براساس ساخت منطقی محمول بسازید. 2-اثرگذار– اثرپذیر را با توجه به سلسله مراتب اثرگذار– اثرپذیر (نمودار 6) تعیین کنید. 3- صورتبندی ساختواژی نحوی موضوعها را تعیین کنید. 4- قالب (های) نحوی را برای جمله با توجه به اصول انتخابی آمده در (1) انتخاب کنید. 5- گروههای x را به جایگاههای موجود در بازنمایی نحوی جمله اعطا کنید. نمودار در (11) فرآیند پیوند را از معناشناسی به نحو برای جملهی مهران گلها را در جشن به الهام داد. مراحل با اعداد برجسته نشان داده شدهاند. در مرحله اول ساخت منطقی فعل داد و حرف اضافه در بدست داده میشود. سپس در مرحله بعد با توجه به ساخت منطقی ارائه شده و سلسله مراتب اثرگذار– اثرپذیر، فرانقشها تعیین میشوند. مرحله سوم مربوط به جنبههای نحوی چون انتخاب موضوع نحوی ترجیحی و اعطای حالت/ حروف اضافه است. قالب نحوی در مرحله چهارم انتخاب میشود. در نهایت در مرحله پنجم موضوعها در بخش معناشناسی به موضوعها در بخش نحوی پیوند مییابند (ون ولین، 2005: 136-149)
[ [ ( گلها ، الهام) BECOME have´] CAUSE [ ( ، مهران] do´ ] ]، جشن) be-at´ نمودار 10) پیوند از معناشناسی به نحو مراحل این پیوند در (9) آمده است. (9) الگوریتم پیوندی نحو معناشناسی (ون ولین، 2005: 150-149) 1- کلان نقشها و دیگر موضوع (های) مرکزی را تعیین کنید. 2- ساخت منطقی محمول در هستهی بند را از واژگان بازیابی کنید. 3- میان موضوعهای تعیین شده در مرحله یک و موضوعهای تعیین شده در مرحله دو پیوند برقرار کنید تا اینکه تمام موضوعهای مرکزی پیوند یابند. 4- در الحاق غیر وابسته یکی از موضوعهای مرکز اصلی باید با جایگاه موضوع در ساخت منطقی درونه پیوند یابد. 5- اگر یک گروه حرف اضافهای به صورت افزوده و محمولی وجود داشته باشد، ساخت منطقی آن را از واژگان بازیابی کنید، ساخت منطقی مرکز اصلی را به عنوان موضوع دوم در ساخت منطقی و مفعول گروه حرف اضافهای را به عنوان موضوع اول در حاشیه درج کنید. 6- چنانچه عنصری در جایگاه پیش و یا پس از مرکز وجود داشته باشد، آن را به جایگاه موضوع پیوند نیافته در ساخت منطقی جمله اعطا کنید. البته مشروط به اینکه آن ساخت منطقی که به آن پیوند مییابد مربوط به بندی در قلمرو کانونی بالقوه باشد (البته این مورد از زبانی به زبان دیگر متفاوت است). الگوریتمهای پیوندی از نحو به معناشناسی برای جمله علی شیشه را شکست در نمودار (11)آمده است.
نمودار 11) پیوند از نحو به معناشناس 8. نتیجه در این جستار تلاش گردید که نظریه دستوری نقش و ارجاع معرفی شود و ساخت جملههای ساده در زبان فارسی بر اساس این نظریه نقشگرا بررسی شود. ابتدا بنیانهای نظری این رویکرد زبان شناختی به عنوان یکی از نظریههای ارتباطی- شناختی معرفی شد سپس ساخت لایهای بند که متکی بر ساخت معناشناختی محمول- موضوع است، مورد بررسی قرار گرفت. نمود معنایی و ساخت منطقی از مفاهیم کلیدیاند که در دستور نقش و ارجاع نقش بسزایی در الگوریتم پیوندی ایفا میکنند. نوع عمل، روابط پذیرنده و فرانقشهای معنایی از دیگر مفاهیم معناشناختی در این نظریه هستند که به تفصیل به آنها پرداخته شد. ساخت اطلاع به عنوان یکی از حوزههای مستقل و کارامد، به توصیف و تبیین فرایندهای کاربردشناختی و تعامل آنها با حوزههای نحو و معناشناسی که از انگیزشهای زبان ویژه این چارچوب نظری هستند، کمک شایانی میکند. الگوریتم پیوندی، آخرین مرحله از نمایش توانایی دستور نقش و ارجاع در پردازش فرایندهای درکی و تولیدی است که از نظر گذرانده شد. نگرش جدید به روابط دستوری و طرح مفهوم موضوع نحوی ترجیحی از دیگر نقاط قوت این نظریه است که بر اساس آن روابط دستوری بر پایه خنثی شدگی فرانقشهای معنایی به دلایل نحوی در ساختهای ویژه تعریف میشوند. دستور نقش و ارجاع صرفاً دارای یک سطح نمایش نحوی است که مطابق ساخت ظاهری جملات است. در واقع، هیچ گونه ساخت انتزاعی مانند آنچه در دستور واژی- نقشی و یا حاکمیت و مرجع گزینی رایج است، وجود ندارد. به همین دلیل است که ون ولین (209:2001) ادعا میکند که دستور نقش و ارجاع یک نظریه واقعاً کمینه گرا است. ساخت معنایی و ساخت نحوی در این دستور به طور مستقیم به هم ارتباط پیدا میکنند و جملههای زبان را تولید میکنند. البته در این میان نقش عوامل کاربرد شناختی و گفتمانی نیز تأثیرگذاراست. در این دستور نقشهای معنایی تعمیم یافته یعنی اثرگذار و اثرپذیر در ارتباط دادن ساخت معنایی و ساخت نحوی جمله دارای نقشی ممتاز هستند. با تحلیل ساخت چند نمونه از بندهای ساده زبان فارسی در این مقاله نشان دادیم که نظریه دستوری نقش و ارجاع قادر به تبیین مسائل دستور زبان فارسی است.
| |||||
مراجع | |||||
رضایی، والی(1389). "نگاهی تازه به ساخت مجهول در زبان فارسی". مجله پژوهشهای زبانشناسی. شماره 2. صص 17-34. Foley, W and Robert D. VanValin. (1984). Functional Syntax and Universal Grammar. Cambridge: Cambridge University Press. Gundel, J. (1988). "univesals of topic–comment structure". In M. Hammond. E. Moravcsik & J. Wirth (eds.). Studies in Linguistic Typology. Amsterdam & Philadelphia: John Benjamins 307-325. Lambercht, K. (1994). Information Structure and Sentence Form. Cambridge: Cambridge University Press Pavey, E. (2008). Predication and Reference:the interation of noun phrases in specificational construction. In van Valin,Ir.(ed) Investigation of the Synatax-Semantics Interface 305-317, Amesterdam & Netherlands: John Benyamins ________. (2010).The Structure of Language. Cambridge: Cambridge University Press. Van Valin, Jr., R. (1996). Role and reference grammar. In E. Brown & J. Miller (eds.). Concise Encyclopedia of Syntactic Theories 281-294, New York: Pergamon ______________. (2001). An Introduction to Syntax. Cambridge: Cambridge University Press. ______________.(2005). Exploring the Syntax-Semantics Interface. Cambridge: Cambridge University Press. _______________. (ed.) (2008). Investigations of the Syntax-Semantics-Pragmatics Interface. Amsterdam: John Benjamin. Van Valin, Jr., R. & R. Lapolla. (1997). Syntax: Structure, Meaning and Function. Cambridge: Cambridge University Press. Vendler, Z. (1967). Linguistics in Philosophy. Ithaca: Cornell University Press. | |||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,158 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 2,219 |