تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,686 |
تعداد مقالات | 13,791 |
تعداد مشاهده مقاله | 32,395,003 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,794,892 |
بررسی جایگاه مبتدا درفارسی برپایه برنامه کمینهگرا | ||
نشریه پژوهش های زبان شناسی | ||
مقاله 1، دوره 2، شماره 2، مرداد 1389، صفحه 1-18 اصل مقاله (254.49 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
نویسندگان | ||
علی درزی* 1؛ راضیه مهدی بیرقدار2 | ||
1دانشیار دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران | ||
2دانشآموخته دوره دکتری زبانشناسی دانشگاه تهران | ||
چکیده | ||
در این مقاله دو دیدگاه هگمن و گوئرون (1999) و کریمی (2005) در مورد انشقاق گروه متممساز (CP) و فرافکنهای تحت تسلط آن را در ارتباط با جایگاه سازه مبتدا در زبان فارسی مورد بحث قرار میدهیم. درحالیکه هر دو رویکرد قائل به وجود دو فرافکن بیشینه نقشی تأکید (FocP) و مبتدا (TopP) بین دو گروه متممساز و گروه فعلیاند، اما از دو جهت نیز با ی ک دیگر متفاوت هستند. تفاوت نخست آن که کریمی جایگاه شاخص گروه ز مان [spec TP] را جایگاه آن چیزی میداند که از آن بهعنوان مبتدای پس زمینه (backround topic) یاد میکند، در حالیکه این جایگاه از نظر هگمن و گوئرون جایگاه فاعل است . تفاوت دوم آن که در فرضیه انشقاق گروه متممساز پیشنهادی هگمن و گوئرون در فاصله بین گروه متممساز و گروه تصریف یا گروه زمان دو فرافکن بیشینه مبتدا وجود دارد که فرافکن مبتدای پایینتر خاصیت بازگشتی (recursive) دارد، در حالی که در تحلیل کریمی تنها یک فرافکن بیشینه نقشی مبتدا وجود دارد. براین اساس، طبق تحلیل کریمی در جملات دارای دو مبتدا، مبتدای جدید (shifted topic) در جایگاه شاخ ص گروه مبتدا و دیگری در جایگاه شاخص گروه زمان قرار دارند، درحالی که طبق تحلیل هگمن و گوئرون هر یک از سازههای مبتدا در یکی از دو جایگاه شاخص گروه مبتدا واقع میشود. در این مقاله با استفاده از حرکت گروههای اسمی نا-مشخص (non-specific) در ساختهای دارای سازه تأکیدی و نیز تطابق آن با فعل نشان خواهیم داد که تحلیل هگمن و گوئرون از کفایت بیشتری برخوردار است. | ||
کلیدواژهها | ||
مبتدا؛ گروه مبتدا؛ تأکید؛ گروه تأکید | ||
اصل مقاله | ||
پانوشتها * این پژوهش با استفاده از اعتبارات دانشگاه تهران به پرونده پژوهشی 4/1/4101013 انجام گردیده است. لازم میدانیم در اینجا از معاونت محترم پژوهشی دانشگاه تهران تشکر کنیم. 1- برای اطلاع بیشتر درمورد عدم لزوم همراهی "را" با مبتدای ثانویه به درزی (1385) مراجعه کنید. 2- برای اطلاع بیشتر در مورد تفاوت مبتدا و ساختهای فکاضافه، همچنین تفاوت سازه مبتداسازی شده و سازه ارتقا یافته به درزی (1996و1385) مراجعه کنید. 3- جهت حفظ انسجام در بازنماییهای ارائه شده توسط دیگران تغییراتی داده شده است. این تغییرات تأثیری بر استدلالهای مطرح شده از جانب ایشان ندارد. 4- بدیهی است که قائل شدن به اینکه محل فرود سازۀ مبتداسازی شده در جملات پایه جایگاه شاخص متممساز و در جملات پیرو جایگاه دیگری است مستلزم نوعی دوگانگی است که زبانشناسان از آن اجتناب میکنند. مشخصه بارز یک تحلیل کارآمد ارائه رویکردی واحد در بررسی دادهها است و این دلیل دیگری بر رد این تحلیل است. 5- زبان رتومایی زبان برخی از جزایر اقیانوس آرام است که در رتوما (Rotuma)، فیجی(Fiji) و دیسپورا (Diaspora) بدان صحبت میشود. 6- طبق نظر دن دیکن (2006) ساخت جمله (11 الف) به صورت (i) است. (i) [ TopP [itu? Ta] I [Top Top = RELATOR (ne) [TP fa ta re (…) eci ]]] (دن دیکن 2006: 26) 7- مشکوة الدینی (1386) نیز در زبان فارسی با قائل شدن به گروه نقشی اضافه بر فراز گروه تعریف (DP) و قرار دادن کسره اضافه در جایگاه هسته این فرافکن بیشینه نقشی، در حقیقت قائل به وجود یک رابطه اسنادی بین گروه اسمی در جایگاه شاخص این فرافکن بیشینه نقشی و سازه دیگر در جایگاه متمم آن میشود. برای اطلاع بیشتر به مشکوة الدینی (1386) مراجعه کنید.
8- منظور از TopP* این است که TopP خاصیت بازگشتی دارد، یعنی یک جمله میتواند بیش از یک مبتدا داشته باشد. 9- در اینجا و در بخشهای بعد آگاهانه و با تسامح از اصطلاح رد استفاده نمودهایم. این مفهوم در چارچوب برنامه کمینهگرا جای خود را به کپی داده است. 10- کریمی با استفاده از ضمیر دو سویه همدیگر نشان میدهد جایگاه شاخص گروه زمان یک جایگاه غیرموضوع است. برای اطلاع بیشتر به کریمی ( 123:2005) مراجعه کنید. 11- در اینجا به منظور سهولت در پیگیری بحث، آنچه را کریمی (2005) تحت عنوان EPPs مطرح میکند، به صورت ویژگی تعبیر ناپذیر مبتدا [u top] درنظر گرفتهایم. 12- طبق نظر کریمی (2005) در جمله (18) گروه حرف اضافه در این موقعیت در صورتی که دارای تعبیر مبتدا باشد، در جایگاه شاخص گروه زمان واقع میشود (ساخت 29). درغیر این صورت، با توجه به اینکه این گروه حرف اضافه یک قید زمان است و قید زمان طبق نظر چینکوئه (1999) (به نقل از کریمی (2005) یک قید جمله محسوب میشود، جایگاه آن در جملاتی مانند جملات (18) اتصال به TP یا vP خواهد بود. اجر (2003) نیز جایگاه این گروه حرف اضافه را اتصال به vP میداند. 13- در این مقاله تطابق معادل AGRP و agreemet قرار داده شده است و مراد تطابق فعل و فاعل به لحاظ ویژگیهای شخص و شمار است. از اصطلاحمطابقه بهعنوان معادل agree استفاده شده است وآن فرایندی نحوی در برنامه کمینهگرا است که در نتیجه آن ویژگیهای ساختواژی -نحوی بین دو عنصر جستجوگر(probe) و مقصد(goal) بازبینی میشوند. | ||
مراجع | ||
کتابنامه خرمایی، علیرضا (1380) رویکرد نحوی - کلامی به مبتداسازی گروههای اسمی در زبان فارسی، رساله دکتری چاپ نشده، دانشگاه تهران. دبیرمقدم، محمد (1369) «پیرامون "را" در زبان فارسی». مجله زبانشناسی، س 7، ش 1، صص: 60-2 . درزی، علی (1385) «ضرورت تمایز میان فرایند ارتقا و مبتداسازی در زبان فارسی». دستور، جلد دوم، ش 1، صص: 161-187. غلامعلیزاده، خسرو (1372) فرایندهای حرکتی در زبان فارسی، رساله دکتری چاپ نشده، دانشگاه تهران. مشکوة الدینی، مهدی (1386) «بررسی و توصیف چگونگی کارکردهای ساختی گروههای نقشی» مجموعه مقالات هفتمین همایش زبانشناسی ایران، جلد اول، تهران: دانشگاه علامه طباطبایی، صص: 383-367.
Adger, D. (2003) Core Syntax. Oxford: Oxford University Press. Churchward, C. M. (1940) Rotuman Grammar and Dictionary. Sydney: Methodist Church of Australia, Reissued in 1978 by AMS Press, New York. Cinque, G. (1999) Adverbs and Functional Heads: A Cross-Linguistic Perspective. New York/ Oxford: Oxford University Press. Darzi, A. (1996) “Word order, NP- movement, and opacity conditions in Persian”, Unpublished Ph.D .dissertation, University of Illinois. Den Dikken, M. (2006) Relators and Linkers: The Syntax of Predication, Predicate Inversion, Copulas. Cambridge: MIT Press. Haegeman, L, and J. Gueron. (1999) English Grammar. Oxford: Blackwell Publishers. Halliday, M A.K. (1985) An Introduction to Functional Grammer. London: Arnold. Karimi, S. (1989) “Aspects of Persian syntax. Specificity, and the Theory of Grammer”, Unpublished Ph.D. dissertation, University of Washington. Karimi, S. (2005) A Minimalist Approach to Scrambling, Evidence from Persian. New York: Mouton de Gruyter. Lambrecht, K. (1996) Information Structure and Sentence Form: Topic, Focus and Mental Representations of Discourse Representations of Discourse Referents. Cambridge: Cambridge University Press. Lyons, C. (1999) Definiteness, Cambridge: Cambridge University Press. Radford, A. (1988) Transformational Grammar, Cambridge: Cambridge University Press. Van Valin, R. D., and R. J. Lapolla. (1997) Syntax: Structure, Meaning and Function, Cambridge. Cambridge University Press | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 664 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 441 |