تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,659 |
تعداد مقالات | 13,576 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,259,161 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,311,500 |
تعاملات سیاسی زیدیان و حسنیان (درقیام های مشترک176-145 ه.ق / 792-762 م ) | ||
پژوهش های تاریخی | ||
مقاله 6، دوره 6، شماره 4، اسفند 1393، صفحه 77-90 اصل مقاله (281.61 K) | ||
نویسندگان | ||
روح الله توحیدی نیا؛ حسین حسینیان مقدم* | ||
پژوهشگاه حوزه و دانشگاه | ||
چکیده | ||
زیدیان پس از قیام زید و یحیی، پیوستن به جنبش حسنیان را در راستای باورهای خود دیدند و با نفسزکیه بیعت کردند. با رویکارآمدن عباسیان، بزرگان حسنی، که از پیش خود را لایق حکمرانی میدانستند و در این مدت صاحب پیروانی شده بودند، حکومت آنان را نامشروع خواندند و فعالیت سیاسی خود را ادامه دادند. ثمره حمایت زیدیان از جنبش حسنی، پنج قیام مهم در قرن دوم بود. نوشته حاضر با روش توصیفی-تحلیلی و با هدف دستیابی به چگونگی مناسبات سیاسی این دو گروه، به وضعیت فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آنان پیش از قیام نفسزکیه و سپس تعاملات آنان در قیامهای یاد شده میپردازد. نتایج حاکی از آنست که مناسبت زیدیان و حسنیان در دو نمود همگرایی و واگرایی قابل پیگیری است و نشان از دو جریان مستقل و به هم آمیخته دارد. | ||
کلیدواژهها | ||
مناسبات سیاسی؛ زیدیه؛ حسنیان؛ قیامهای شیعی | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه سه جریان عباسیان، حسنیان1 و زیدیان پس از قیام زید(م122ه.ق/739م)و فرزندش یحیی (م125ه .ق/742م) مهمترین گروههای فعال شیعی بودند، که در عرصه سیاسیبه رقابت پرداختند. پیروان زیدبنعلی، که بعدها به زیدیه معروف شدند، امامت را شایسته معتقدان به قیام از فرزندان امام علی(ع) میدانستند. آنان پس از دو قیام یاد شده و با اندوختن تجربه فراوان، کسان زیادی را جذب کرده، در پی امامی بودند که در پرتو رهبری ویبساطحکومت اموی را درهم پیچند و خلافت اسلامیرا به او بسپارند. در این دوره، حسنیان که از مدتها پیش خود را سزاوار رهبری مسلمین میدانستند، فعالیت سیاسی خود را آشکار کردند و در پی موقعیتی برای برانداختن امویان بودند. با این حال، عباسیان از آنان سبقت گرفتند و با کسب مشروعیت نسبیدر جامعه و با بهرهگیری از ظرفیت مناطق شرقی جهان اسلام بر کرسی خلافت نشستند. حسنیان این پیشامد را برنتافتند و اعلام کردند که بنیعباس حق آنان را غصب کرده است و تا دستیابی به خلافت فعالیت خود را ادامه میدهند. زیدیان که پیشتر با آنان بیعت کرده بودند، از آنان پیروی کردند. بنابراین،با برافتادن امویان نه تنها جنبش حسنیان2فروکش نکرد، که به مهمترین خطر برای حکومت نوپای عباسی تبدیل شد. نتایج جنبش یاد شده پنج قیام مهم برضد خلفای بنیعباس بود. گستردگی تعاملات زیدیان و حسنیان در این قیامها سبب شد تابیشتر مللونحلنویسان، مانند نوبختی(م سده3ه.ق/9م)، سعدبنعبداللهاشعری(م 299ه.ق/911م) و ابوالحسناشعری(م 324ه.ق/935) و مورخانیمانند ابنخلدون(م 808ه.ق/1405م)، رهبران حسنی و قیامهای آنان را زیدی بخوانند. این تصور همچنان ادامه یافته و هماکنون نیز مورد اتفاق عموم مورخان است؛ در حالی که تحقیقات تاریخی، این تصور عمومی را به چالش کشیده و نویسندگانیمانند ابوزهره، فاروق عمر و مادلونگ، زیدی بودن قیامها و رهبران آنها را نقد کردهاند3. این نوشتار با روش توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر منابع کهن و تحقیقات انجام شده، میکوشد تصویری از مناسبات زیدیان و حسنیان در نخستین جنبش حسنی ارائه دهد و پیش از ورود به بحث،به دو نکته توجه میدهد: نخست آنکه بیشتر روابط ایجاد شده بین زیدیان و حسنیان رویکرد سیاسیداشته و ازینرو، هرگونه سخن از تعاملات فرهنگییا اجتماعی با هدف دستیابی به مناسبات سیاسی آنان است. نکته دیگر آنکه امامیان و حنفیاندر دوره یادشده، دوگروه فعالیبودندکه تأثیر درخورتوجهی در مناسبات سیاسی زیدیان و حسنیان نداشتند4. ازینرو، در این تحقیق نامی از آنان نخواهد آمد. فرضیه تحقیق آناستکه این دو گروه، مستقل از یکدیگر بودند و بهدلیل تفکرات مشترک در رویارویی با عباسیان، با یکدیگر متحد شدند.
پیشینه تحقیق کتاب محمدحسن الهیزاده با عنوان «جنبش حسنیان، ماهیت فکری و تکاپوی سیاسی» مهمترین پیشینه در موضوع مورد نظر بهشمار میرود. همانطور که از عنوان این تألیف برداشت میشود، نویسنده، پس از بررسی بنمایه تفکر حسنیان، به تشریح قیامهایی که به رهبری آنان صورت گرفته، میپردازد. ماهیت حامیان جنبش حسنی، موضوعی است که در فصل سوم به آن پرداخته شده و اهمیت این کتاب را در پیشینه نوشته حاضر نشان میدهد. تحقیق حاضر، برخلاف این کتاب، بهطور گسترده به پیشینه و زمینه مناسبات این دو گروه پرداخته و زوایای دیگری از تفکرات آنان را به تصویر کشیدهاست. تألیفات دیگر، شامل مواردی می شود که در رابطه با موضوع پژوهش،رویدادها و تحرکات سیاسی دوره مورد نظر را بررسی کرده است، مانند «جهادالشیعه فی عصر العباسیالاول»، نوشته سمیرة مختاراللیثی و «تاریخ الزیدیة فی قرن الثانی و الثالث»، اثر فضیلةالشامی. دراین تحقیق از نگاه تحلیلی اینکتابها،به دلیل روشمندیو بهرهگیری گسترده از منابع و تحقیقات استفاده شده است. مقالهاینیز با عنوان«جریانشناسی سیاسی بنیهاشم پس از قیام عاشورا» اثر علی آقاجانی است، که به تفکر و راهبرد گروههای سیاسی شیعه؛ ازجمله زیدیان و حسنیان اشاره دارد. همچنین، لیلا نجفیانرضویدر بخشی ازمقالهاش با عنوان «واکاوی دلایل حمایت، همراهی و همگرایی فکری اصحاب مذاهب اسلامی با نخستین قیام های حسنی» کوشیدهاست به زوایایی از تفکرات و تعاملات زیدیمذهبان با سادات حسنی تا سال145ه.ق/762م دستیابد. امادو مقاله یاد شده به چگونگی تعاملات این دو گروه در طول قیامهای حسنیان نپرداختهاند. تحقیق قابل توجه دیگر با عنوان «زیدالشهید» نوشته سیدعبدالرزاق مُقرَّم است. وی در فصول مختلف کتاب به ارتباط زیدبنعلی و فرزندان وی با حسنیان اشاره دارد؛ که این موضوعات در تحلیل پیشینه روابط این دو گروه مؤثر است.
پیشینه روابط زیدیه و حسنیان دیرینه روابط این دو گروه به تعامل حسنیان و حسینیان بازمیگردد؛زیرازید فرزند امام سجاد(ع) (م95ه.ق/713م) و از شاخه حسینی بود؛ ازینرو، نوع برخورد حسنیان با وی مهم بوده و در چگونگی مناسبات زیدیان با حسنیان بیتأثیر نبوده است. فرزندان امام حسن(ع)، پس از شهادت وی، مطیع امام حسین(ع) بودند؛ و شهادت5یا جراحت شدید6 آنان در قیام کربلا نشاندهنده همبستگی فرزندان این دو اماماست. این همگرایی تا سالها باقی بود؛ چنانچه حسنمثنی(م97ه.ق/715م)، فرزندش عبدالله محض(م145ه.ق/762م) را به جلسات علمی امام سجاد(ع) میفرستاد(مفید،1414ق، 2:140). اما با گذشت زمان همبستگی موجود به سستی گراییدوشاید نخستین نقطه جدایی آنان زمانی بود که عبدالرحمنابناشعث(م95ه.ق/713م) قصد قیام برضدّ امویان راداشت. وی در سال 81ق/700م و مطابق نظر بزرگان عراق(محلی، 1423ق، 1: 236)، از حسنمثنی دعوت کرد تا رهبری معنوی قیام برضدّ امویان را برعهده گیرد. پاسخ مثبت او، سرآغاز خیزش حسنیان برای دستیابی به قدرت نیز بود؛ زیرا از این دوره حسنیان را به عنوان دودمان رسولخدا(ص) و گروهی مستقل خواندند و برای آنان بیعت گرفتند7. با این حال، در دوره امامسجاد(ع)، روابط آنان قطع نشد و پس از شکست ابناشعث و دستگیر شدن حسن مثنی توسط امویان، امام(ع) برای رهایی وی اقدام کرد(ابن عساکر،1415، 15: 57؛ ذهبی، 1410ق، 6: 328). نمود اصلی ورود حسنیان به عرصه سیاسی را باید از دوره عبدالله فرزند حسنمثنی، دانست. وی تصریح کرد که تنها حسنیان استحقاق رهبری مسلمین را دارند و امویان غاصبان خلافتاند(مؤلف مجهول،1412ق، 3 : 230). او در قلمرو همین اندیشه به تربیت فرزندش محمد اهتمام ورزید8و او را «مهدی» لقب نهاد(ابوالفرج اصفهانی،1385ق : 205). مدتی نگذشت که عموم مخالفان حکومت، بر اثر تبلیغات انجامشده برای نفسزکیه، رهبری وی را پذیرفتند وبا وی بیعت کردند(ابوالفرج اصفهانی،1385ق: 325).به طور قطع،حسنیان از آغاز به فکر ایجاد یک فرقه مستقل مذهبی نبودند؛ اما بررسی اندیشه و عملکرد آنان نشان میدهد که آنان از این دوره درپی اهداف سیاسی مشخصیبرآمدند و شاخصههای جنبش خود را دردو شرط لزوم قیام بر ضد حاکم جائر و افضلیت فرزندان امامحسن(ع) برای خلافت و امامت تبیین کردند9. طبیعی است که اختلاف علویان در شاخصههاییاد شده سبب گسستگی روابط آنان شده باشد. نمود این گسست در مسأله تصدی تولیت صدقات امام علی(ع)قابل مشاهده است10. وقتی زیدبنعلی از سوی امامباقر(ع)(مقرم، 1389: 223) درباره حق حسینیان در برخورداری از صدقات دلیل آورد، با بدرفتاری حسنیان روبهرو شد و آنان حاضر به سهیم کردن حسینیان نشدند(طبری، 1408ق، 8 : 262).مطابق گزارش دیگر، عبداللهبنحسن بهدنبال کسی بود که پاسخ زیدبنعلی را درباره این موضوع بدهد(طبری، 1408ق، 8 : 262؛ مقریزی، 1420ق، 4 : 308). حسنمثلث(م145ه.ق/762م) این کار را پذیرفت و در جلسهای با لحن توهینآمیزی به مناظره و مشاجره با زیدبنعلیپرداخت(مقریزی، 1420ق، 4 : 308). کشیده شدن این موضوع به منظر عمومی، نشان از گستردگی اختلافات این دو گروه دارد؛ چنانکه عبداللهبنحسن در جلسهای با حضور والی امویان در مدینه، به مقابله با زیدبنعلی پرداخت و وقتی زید متوجه شد که امویان به دنبال بهرهبرداری از این اختلافات هستند، از مطالبه خود گذشت کرد و از ادامه بحث کناره گرفت(طبری، 1408ق، 8 : 262). شاهد دیگر، در تفاوت رفتاری فرزندان حسنین(ع)، آنکه پس از قیام امام حسین(ع)، بنیحسن سیاست برخوردمعتدلی را نسبت به امویان پیش گرفتند؛ چنانکه حسن مثنی، دخترش زینب(ابن سعد، بیتا، 4، 7؛ ابن عساکر،1415ق، 27: 368) و برادرش زید، فرزندش نفیسه(ابن عساکر، 1415ق، 19: 376) را به ازدواج ولیدبنعبدالملک درآورد و ایجاد این عقد خانوادگی را نمیتوان جز با برقرار بودن نوعی ارتباط نزدیک فرزندان امام حسن(ع) با امویان پذیرفت؛زیرا امویان در مقابل،برای بنیحسن شأن خاصی قائل شدند و از آنان دفاع کردند؛ چنانکه وقتی حسن مثنی نزد عبدالملک حاضر شد و از حَجّاج به سبب دخالت در امر صدقات شکایت کرد، خلیفه دستور داد که حجاج مزاحم وی نشود(بلاذری، 1394م، 3:73و74).مطابق گزارش دیگر، عبداللهبن حسن از نزدیکترین افراد به سلیمانبنعبدالملک بود،در سفری خلیفه را همراهیکرد و خلیفهبه دلیل اهتمام به درخواست وی، فردی معروف بهبِطریق رومی را گردن زد(ابن اثیر، بیتا، 6 : 38). گفتنی است که شیخ مفید نیز به صورت صریح بر ارتباط مسالمت آمیز برخی حسنیان چون زید بن حسن با امویان اشاره دارد11. ازجمله شواهد مهم در روابط شکننده این دو گروه و تفاوت اندیشه آنان، عدم حضور حسنیان در قیام زیدبنعلی است12. این درحالی است که حسنیان، همانند حسینیان در این دوره علاقهمند به برکناری امویان بودند13.از اخبار قابل توجهی که در منابع درباره رویکرد حسنیان نسبت به قیام زید وجود دارد، نامهای است که عدم بیعت و همراهی عبداللهمحض با زیدبنعلی را نشان میدهد؛ وی در این نامه تنها به قابلاعتماد نبودن مردم کوفه هشدار میدهد و به نوعی عملکرد خود را توجیه میکند(طبری، 1408ق، 5، 489).همچنین، عبدالله در این نامه تأکید میکند که مردم کوفه بارها از من خواستهاند تا رهبری آنان را برعهده بگیرم؛ ولی نپذیرفتهام. این سخن نشان از اندیشه سیاسی حسنیان دارد؛ که برخلاف زیدیان14، قیام را مشروط به وجود افراد قابل اعتماد و امید به پیروزی میدانستند. آنچه اطمینان بیشتری را نسبت به این موضوع ایجاد میکند، آناست که پس از شکست زید، عبداللهبنحسن در نامهای به هشامبنعبدالملک اطمینان داد که نقشی در قیام زید نداشتهاست(جاحظ، 1412ق، 1: 255). همچنین، مطابق گزارشی وی در مدینه خطبهای را نیز با همین مضمون ایراد کرده است(جاحظ، 1412ق، 1: 164). همانطور که گذشت، رفتار و روابط حسنیان با خلفای اموی همراه با مسامحه بود و این موضع، از حدود سال125ه.ق/742م و زمانی که ضعف پایههای خلافت اموی آشکار شد، تغییر یافت؛ و مردم زیادی با طرفداران قیام همپیمان شدند. در این دوره تعداد زیدیان فزونییافت و بهعنوان گروهی مستقل شناخته –شدند15. آنان پیوستن به حسنیان را موافق اهداف خود دیده و رهبری نفسزکیه را پذیرفتند و با وی بیعت کردند. باید توجه داشت که زیدیان با آنکه تجربه دو قیام را در کارنامه خود داشتند و افرادی انقلابی محسوب میشدند، چارهای جز بیعت با امامیاز حسنیانیا حسینیان نداشتند؛ و رویکرد حسینیان مبنی بر دوری کردن از هرگونه قیام سبب شد تا زیدیان به حسنیان بپیوندند. اینکه زیدیان خود تعلق به شاخه حسینی داشتند و از طرفی، اختلافاتی نیز از گذشته با حسنیان داشتند، تأییدی بر این نظر است. آنچه تا حدی دلیل پیوستن زیدیان به حسنیان را نشان میدهد، نامهای است که یحییبنزید در آخرین لحظات عمرش خطاب به اهل مدینه نوشتواز حسنیان خواست برضدّ امویان قیام کنند و در ادامه زیدیان را به همراهی و اطاعت از آنان سفارش کرد. بنابراین، میتوان گفت که زیدیانبیش از آنکه خلافت را از آن خود بدانند، به دنبال انجام وظیفه شرعی خود بودند.در مقابل، حسنیان بهدنبال کسب خلافت بودند و از هر موقعیتی برای دستیابی به خلافت استفاده میکردند. ازینرو، وقتی ابومسلمه، نماینده عباسیان در کوفه، از عبدالله محض دعوت کرد تا رهبری مسلمین را بپذیرد، وی پاسخ مثبت داد(مسعودی،1409ق، 3: 253). پس از فروپاشی دولت اموی، عباسیان که از همردیفان شیعیان محسوب شده و بهنوعی با حمایت آنان به خلافت دست یافته بودند16، برای فرونشاندن قیامهای شیعی و دستیابی به اقتدار پایدار، راهبرد جذب آنان را در اولویت قرار دادند.سفاح و منصور، دو خلیفه اول عباسی، در ابتدا برای جذب محمد و ابراهیم، دو فرزند عبداللهبنحسن تلاش زیادی کردند(یعقوبی 1413ق، 2: 432-438)؛ اما حسنیان وعده مقام و ثروت را نپذیرفته، همواره بر حقانیت خود برای خلافت تأکید کردند(طبری، 1408ق، 6: 188). در ادامه، شواهد موجود در مناسبات این دوگروه در طول جنبش یاد شده، در دو بخش واگرایی و همگرایی، بررسی میشود.
همگرایی زیدیان و حسنیان مطالعات تاریخیگویای آن است که ائتلاف این دو شاخه از علویان، تنها در قیام بر ضدّ حکومت عباسی نمود پیدا کرده است. قیامهایی که نه تنها دو گروه عمده از شیعیان، بلکه بزرگان اهل سنت مانند ابوحنیفه را نیز به دایره امر خلافت کشاند(ابوالفرج اصفهانی،1385ق: 361)؛ و این نشان از اهمیت هدف مورد نظر آنان است. در پنج قیام رهبری شده بهوسیله حسنیان، بیشترین افراد شرکتکننده را زیدیمذهبان تشکیل میدادند؛ البته این به معنی حضور گسترده زیدیان در تمامی قیامها نیست و چنانکه خواهد آمد، آنان در برخی قیامها حضور چشمگیری نداشتند. در جمادیالثانی سال 145ه.ق/762م،محمدبن عبدالله قیام خود را آغاز کرد(ابن قتیبه، بیتا: 164؛طبری، 1408ق، 6: 183). وی علاوهبرآنکه از بزرگان بنیهاشم بود، فردی مورد احترام نیز محسوب میشد(رازی، 1995م: 148). او اقدامات متعددی را برای دعوت از تودههای مردم مسلمانترتیب داد(طبری، 1408ق، 6: 188)17و از اینرو، بهراحتی موفق به تصرّف مدینه شد. عیسی فرزند زیدبنعلی و پسر عموی نفسزکیه، که بهعنوان بزرگ زیدیان شناخته میشد(ابوالفرج اصفهانی،1385ق، 268)، از سوی نفسزکیه مأموریت یافت تا از اشراف و رؤسای قبایل برای شرکت در قیام دعوت کند(کلینی، 1363، 1، 361). شدت حمایت وی از نفسزکیه به اندازهای بود که وقتی امامصادق(ع) حاضر به بیعت با وی نشد، آن حضرت را به قتل تهدید کرد و دستور داد اموال آن حضرت را مصادره کنند(کلینی، 1363، 1: 361). همچنین، وی به نفس زکیه اعلام کرده بود که هرکس از خاندان ابوطالب را که با تو مخالفت نمود و یا بیعت نکرد، به من بسپار تا او را به قتل رسانم(ابوالفرج اصفهانی،1385ق: 283-296). با گسترش یافتن اخبار قیام محمدبنعبدالله بسیاری از مردم مناطق به وی پیوستند؛ چنانکه عمروبنحفص، که از طرف منصور استاندار سِند بود، با شنیدن خبر قیام نفسزکیه، فرزندش را به همراه گروهی از زیدیه به سوی مدینه فرستاد(محلی، 1423ق، 1: 161). نقش زیدیان در این قیام انکارناشدنی است و علاوه بر عیسی، فرزند دیگر زیدبنعلی، بهنام حسین نیز در این قیام حضور داشت(طبری، 1408ق، 4: 451؛ ابوالفرج اصفهانی،1385ق: 277). همچنین، ابوخالدواسطی و قاسمبنمسلم سَلَمی، از دیگر بزرگان زیدیه، در قیام نفسزکیه حاضر بودند(ابوالفرج اصفهانی،1385ق:294). هدف اصلی نفسزکیه را میتوان از سخن منصور پس از کشتهشدن وی دریافت؛ که وی را به سبب تلاش برای دستیابی به خلافت مورد شتم قرار داد18. نفسزکیه شخصیرا مأمور رساندن اخبار و اوضاع مدینه و نیز قیام مردم به برادرش ابراهیم کرد(ابنکثیر،1987م، 10: 87).خبر شکست نفسزکیه، در حالی به ابراهیم رسید که بیش از چهار هزار نفر در بصره با او بیعت کرده بودند(طبری، 1408ق، 7: 628) و اوپس از مدت کوتاهی علاوه بر بصره، فارس و خوزستان را نیز به تصرف درآوردهبود(یعقوبی، 1413ق، 2: 454). عیسیبنزید نیز، پس از شکست نفسزکیه، با گروهی از زیدیان به سوی بصره حرکت کرد و در قیام ابراهیم به عنوان فرمانده قیام حضور یافت(ابوالفرج اصفهانی،1385ق: 349).افراد دیگری نیز از بزرگان زیدیه همچون سلامبنابیواصل، حمزةبنعطاء و خلیفةبنحسّان در قیام ابراهیم شرکت داشتند(ابوالفرج اصفهانی،1385ق: 354، 357 و 362).زیدیان نقش زیادی در پیشروی قلمرو ابراهیم داشتند؛ چنانکه هارونبنسعدعجلی، از فقیهان بزرگان زیدیه، فرمانده سپاهی را بهعهده داشت کهواسط را فتح کرد(یعقوبی، 1413ق، 2: 454) و مقدمات را برای تصرف کوفه پدید آورد19. مطابق گزارشیبیش از چهارصد نفر از زیدیه در قیام ابراهیم کشته شدند(مسعودی، 1409ق، 7: 296). پس از کشته شدن ابراهیم، عیسیبنزید همچنان برای سامان دادن به سپاه تلاش کرد؛ که البته موفقیتی را در پی نداشت(مسعودی، 3: 308).شکست قیام ابراهیم آغازی برای خاتمه آرزوی مردم مدینه در دستیابی به خلافت بود(جعفری، 1359: 249). حسینبن علی، نوه دختری عبدالله محض، سومین قیام کننده در جنبش حسنیان بود.وی برای کمک به نفسزکیه نزد وی حاضر شد؛ اما محمد او را از همراه شدن با سپاهیانش بازداشت و اعلام امیدواری کرد که پس از وی، حسین رهبری جنبش را برعهده گیرد(ابوالفرجاصفهانی،1385ق: 279). البته، وی بهدلیل حمایت از قیام،تا دوره خلافتمهدی عباسی در زندان بود(محلی، 1423ق، 1: 179). با رویکارآمدن هادیعباسی و سختگیری وی بر علویان، شیعیان بارها به وی مراجعه کردند و تقاضا کردند تا رهبری قیام را برعهده گیرد(یعقوبی، 1413ق، 2: 488). از گزارش طبری بهدست میآید که حسینبن علی پیش از آن نیز برای قیام برنامهریزی کرده بود(طبری، 1408ق، 8 :193)؛ اما شاهد قابل توجهی از حمایت یا حضور زیدی مذهبان در قیام وییافت نشد. دو برادر نفسزکیه، یحیی و ادریس وقتی شکست حسینبنعلی را قطعی دیدند، به سوی مغرب(ابن خلدون، بیتا، 4: 7) و دیلم(یعقوبی، 1413ق، 2: 492) گریختند. اهلمغربورودادریس را گرامی داشتند(طبری، 1408ق، 8: 198). وی با حضور در برخی ایالات این منطقه و دعوت از مردم برای مقابله با عباسیان، بسیاری را به سوی خود جذب کرد(رازی، 1995م: 171-174). فاصله محل فعالیت ادریس تا مرکز حکومت، از مهمترین عوامل شیوع دعوت وی بود(ابن قتیبه، 113؛ ابوالفرج اصفهانی،1385ق، 4). یحییبنعبدالله آخرین قیامکننده در جنبش موردنظر است. وی نیز همچون دیگر رهبران حسنی از محبوبیت بالایی نزد مردم برخوردار بود(ابنطقطقی، 1367: 175). ویبا ورود بهدیلم(176ه.ق/792م)(مؤلف مجهول، 1375: 21و 43) مورد استقبال عمومی قرار گرفت و توده مردم به پیروی از او برخواستند(ابنکثیر،1987م، 10: 167). با این حال، مهمترین بخش طرفداران وی را گروهی از زیدیه تشکیل میدادند و بزرگانیهمچون: عامربنکثیرسراج، از عالمان بزرگ زیدیه،در بین پیروان وی بودند(ابوالفرج اصفهانی،1385ق: 484). رهبری زیدیان را حسنبن صالح،از رهبران فرقه بتریه، بهعهده داشت(ابوالفرج اصفهانی،1385ق:470). قیام یحیی بهشکلی پیش رفت که مجبور به پذیرش اماننامه هارون و انصراف از قیام شد(طبری، 1408ق، 8 :243) و بدینترتیب جنبش سیاسی حسنیان و زیدیان در دوره هارون فروکش کرد(شامی، 1394ق: 160). واگرایی زیدیان و حسنیان با آنکه در اولین نگاه روابط زیدیان و حسنیان، برای دستیابی به هدفشان، متحد و همراه با یکدلی بهنظر میرسد؛ اما شواهد متعددی وجود دارد که نشان میدهد گویی آنان، با آنکه شناخت خوبی نسبت به یکدیگر و اختلافات گذشتهشان دارند، با تسامح با یکدیگر سازش نمودهاند؛ اما این به معنی عمومی بودن باور زیدیان در لزوم حمایت از رهبران حسنی نبوده است؛ و از طرفی حسنیان نیز گاه بر برخی از تفکرات خود اصرار نموده و عملکردی را برخلاف نظر زیدیان داشتهاند.این بخش به بررسی اختلافات این دو گروه، که نشان ازعدم همزیستی کامل آنان دارد، میپردازد. این اختلافات را میتوان در دو بخش اقدامات حسنیان و زیدیان تقسیم کرد.
الف. اقدامات حسنیان بهرغم حضور گسترده زیدیمذهبان در قیامها، رهبران حسنی اهمیت ویژهای برای آنان قائل نمیشدند و با همه یاران به صورت یکسان برخورد میکردند؛ برای نمونه، نفسزکیه پس از تسلط بر مدینه، هیچ منصب مهمی را به زیدیمذهبان اختصاص نداد و بیشتر افراد را از میان بنیحسن و یا از کسانی که زودتر با وی بیعت کرده بودند، برگزید(انساب الاشراف،1394ق، 3 :113و120؛ طبری، 1408ق، 4 : 409 و 426). شاید بتوان یکی از دلایل این واکنش حسنیان را باورهای مذهبی زیدیان مبنی بر تبعیت از امام دانست و اینکه زیدیان هیچگاه به دنبال تصدی مقام نبودند. البته، این تفکر به معنی آن نیست که هیچ چشمداشتی نسبت به فعالیت خود نداشتند. از طرفی، به نظر میرسد حسنیان بیشتر سعی در حفظ قدرت توسط خودشان و هم پیمانان سیاسی اولیه خود داشتهاند؛ چنانکه به نظر میرسد درباره قیامهای بعدی که پیشروی خود میدیدند، تأکید داشتند که رهبری حسنی در رأس آن قرار گیرد. نفسزکیه در آخرین لحظات عمر خود از جمعی گواه گرفت که پس از وی، از برادرش ابراهیم پیروی کنند(ابوالفرج اصفهانی،1385ق: 408). این در حالی بود که عیسیبنزید هم از نظر سنی و هم از لحاظ تجربه از ابراهیم برتر بود(ابوالفرج اصفهانی،1385ق: 370). ابراهیم در اختلافی که بین او و عیسیبن زید درباره رهبری سپاه پیش آمد، حتی تا زمانیکه سپاه دچار آشفتگی شد، از موضع خود عقبنشینی نکرد و بر رهبری خود تأکید نمود. شاهد دیگر،سخن نفسزکیه به حسینبنعلی است. چنانکه گذشت، نفسزکیه خبر رهبری حسین در قیام بعدی را به وی ابلاغ میکند(ابوالفرج اصفهانی،1385ق: 279). نکته قابل توجه دیگر آن است که در صورت زیدیبودن قیامها، این مسأله میتوانست در بیان ادیبان و شاعران بروز یابد؛ اما آنان در غالب موارد، پس از دستیابی به پیروزی نسبی و یا شکست قیامکنندگان، تنها به مدح رهبران قیام و فضائل حسنیان پرداختهاند20. این مسأله نشان میدهد حسنیان بهگونهای جنبش را اداره کردند که رهبری آنان تثبیت شده و زیدیان در حاشیه قرار گرفته باشند. از جمله شواهد دیگر، که نشان از تلاش برای به حاشیهراندن زیدیان دارد، آن است که در خطابهها و نامههای رهبران حسنی هیچ توجهی به قیامهای زید و یحیی نشده است21. بیانکردن و یادآوری مصائب قیامهای زیدو یحیی علاوه بر آنکه نشان میداد قیامهای حسنی در ادامه آرمان دو قیام پیشین است، میتوانست در جذب عموم مردم مفید باشد؛ چنانکه عباسیان برای دعوت از مردم همین شیوه را پیش گرفتند و به مناسبتهای مختلف از قیامهای زید و یحیییاد کردند؛ حتی برخی شواهد نشان میدهد که آنان به نوعی خود را مهمترین منتقمان این دوتنخواندهاند(بلاذری، 1394ق، 2 :264؛ یعقوبی، 1413ق، 2: 326؛ ابوالفرج اصفهانی،1385ق: 180). در هر صورت، پس از روی کار آمدن عباسیان این موقعیت برای بزرگان حسنی وجود داشت تا اعلام کنند که خلفای عباسی تنها شعار انتقامگیری از زید و یحیی را سر دادهاند و عملکردشان برخلاف هدف آنان بودهاست؛یا شاهد بیاورند که اکنون مهمترین طرفداران زید و یحیی مهمترین پشتیبان ما و ازجمله پیروان ما هستند. موضوع قابل توجه دیگر، آمار شرکتکنندگان در قیامهاست. هرچند نمیتوان بهطور دقیق درباره تعداد شرکتکنندگان گروههای مختلف در قیام اظهار نظر کرد و بهدلیل عدم دسترسی به نفرات حاضر در قیامها، امکان به کارگیری روش آماری وجود ندارد؛ اما شواهدی نشان میدهد که با وجود حضور قابل توجه زیدیان در قیامها، نمیتوان از حضور چشمگیر گروههای دیگر چون بنیحسن، معتزله کوفه و بصره و مردم شهرهای دیگر22 چشم پوشید و آنان را نادیده گرفت؛ چنانکه در برخی قیامها تعداد آنان کمتر از زیدیمذهبان نبوده است.
ب. اقدامات زیدیان یکی از شواهد مهم در عدم همگرایی کامل زیدیان و حسنیان، عملکرد متفاوت آنان در برابر اقدامات خلفای عباسی است. همانطور که گذشت، عباسیان پس از تصاحب خلافت، تلاش خود را برای همراهکردن دیگر شیعیان با خود آغاز کردند.حسنیان، پیشنهادهای خلفای عباسی را نپذیرفتند و بر مواضع خود تأکید کردند؛ اما برخی زیدیان به نهاد خلافت گرویدند و به رهبری آنان رضایت دادند؛ چنانکه قیسبنربیعکوفی(م168ه.ق/784م)23، عبداللهنجاشی24و عقبةبنمسلم(م167ه.ق/783م)25، مسؤولیتهای مهمی را از سوی خلفای عباسی پذیرفته و از آنان اطاعت کردند. شیوه طرح مسأله بهرهگیری از زیدیان توسط خلفای عباسی، نشان از راهبرد آنان مبنی بر فرونشاندن جنبش یا حداقل ضعیف کردن قوای حسنیان بهوسیله زیدیان دارد؛ چنانکه مهدیعباسی پیش از انتخاب وزیرش، شرطی مبنی بر زیدیبودن او معین کرد(طبری، 1408ق، 8، 118)؛ که نهایتا یعقوببنداوودسلمی(م186ه.ق/802م)(ابن طقطقی، 1367: 251) بر این منصب گماشته شد و بسیاری از زیدیمذهبان را بر ولایات مختلف منصوب کرد)طبری، 1408ق، 6: 371؛ ابن اثیر، 1385، 6: 22؛ جهشیاری، 1357ق: 175).البته باید توجه داشت که نمیتوان دربرابر این سؤال که آیا با قدرت دادن عباسیان به زیدیان جنبش حسنیان فروکش میکرد، پاسخی مثبت داد؛ چنانکه همانطور که اشاره شد، زیدیان در برخی قیامهای صورت گرفته مثل قیام حسینبنعلی نقش درخورتوجهی نداشتند. همچنین، هارونعباسی برای پایاندادن به فعالیت ادریسبنعبدالله، بهدنبال فردی زیدیمذهب بود(ابوالفرج اصفهانی،1385ق: 325)؛ زیرا بهدلیل همگرایی نسبی ایجاد شده بین حسنیان و زیدیان، آن شخص میتوانست به ادریس نزدیک شده و او را به قتل رساند. هارون در نهایت موفق به جذب سلیمانبنجریر، یکی از متکلمین بزرگ زیدیه شد(ابوالفرج اصفهانی،1385ق: 325). موضوع دیگری که با بررسی طرفدران و شرکت کنندگان قیامها بهدست میآید، آناست که بزرگان و فقیهان زیدی، همچون ابوالجارودزیادبنمُنذِر(م150ه.ق/767م) در جنبش حسنیان نقشی نداشتند. با بررسی اقدامات آنان باید اذعان نمود که آنان تمرکز خود را در عرصه فکری-فرهنگی قرار دادند و توجهی به قیامهای انجام شده نداشتند. این در حالی است که فقیهان نامبرده میتوانستند با اعلام نظر خود سبب پیوستن بیشتر زیدیان به قیام را فراهم آورند؛ چنانکه ابوحنیفه(ابوالفرج اصفهانی،1385ق، 361)یا مالکبنانس(طبری، 1408ق،6: 190) با اعلام فتوایی مبنی بر لزوم همراهی با حسنیان به شکلگیری و تقویت نیروی انسانی قیام کمک کردند. شایان ذکر است که به صرف عدم حضور آنان نباید، زیدیان شرکتکننده در قیام را گنهکار خواند؛ زیرا افراد یاد شده سالها بعد به عنوان رهبران دو فرقه جارودیه و بتریه خواندهشدند و در دوره مورد نظر،که هنوز باورهای زیدیه در دوره تکوین به سر میبرد و سازماندهی مشخصی پیدا نکرده است، طرفداران زید بر پایه دو باور مهم خود؛یعنی پیروی از فرزندان علی(ع) و قیام، در جنبش حسنیان شرکت نمودند. از بین رهبران فرقههای زیدیه تنها حسنبنصالح(م168ه.ق/784م) در قیام یحییبنعبدالله شرکت داشت(ابوالفرج اصفهانی،1385ق: 468)؛ کهاو نیز پیرو مطیعی نبود و عملکرد او بهنحوی سبب فروپاشی قیام شد(ابوالعباس حسنی، 494، رازی، 1995م: 306). نمود دیگر اختلافات زیدیان و حسنیان را میتوان از شواهدی بهدست آورد که در طول قیامها رخ داده است. عیسیبنزید پس از ورود به بصره خود را به عنوان نامزد رهبری قیام معرفی کرد و این مسأله سبب بهوجودآمدن تشنج در بین سپاهیان شد. اختلاف تا جایی پیش رفت که نزدیک بود پیروان ابراهیم و عیسی با یکدیگر درگیر شوند،کهبا وساطت برخی بزرگان، همه طرفداران قیام همپیمان شدند که تا زمان دستیابی به پیروزی کامل،از ابراهیم اطاعت کنند و پس از تشکیل حکومت درباره منصب رهبری تصمیم گیرند(ابوالفرج اصفهانی،1385ق: 370)؛ اما اختلاف ابراهیم و عیسی همچنان باقی بود. برای نمونه، وقتی ابراهیم بر جنازهای نماز خواند و بر خلاف شیعه چهار تکبیر گفت، عیسی به وی اعتراض کرد و از سپاهیان جدا شد(ابوالفرج اصفهانی،1385ق: 268). با جدا شدن وی از سپاه، شکاف بهوجود آمده بین حسنیان و زیدیان تا جایی پیش رفت که منصور برای پراکندگی زیدیان هدایایی را نزد عیسی فرستاد(ابوالفرج اصفهانی،1385ق: 268). عیسی به سپاه ابراهیم بازگشت؛ اما باز اختلافات خود را در جلسهای که پیش از مقابله با سپاه عباسیان تشکیل شد، نشان داد.زیدیان نظرها و پیشنهادهای نظامی ابراهیم را رد کردند و بر نظرهای خود اصرار ورزیدند(ابوالفرج اصفهانی،1385ق: 228). در قیام یحییبنعبدالله نیز،شواهدی در اینباره مشاهده میشود. یحیی که عقیده زیدیان را درباره «المسح علی الخُفَّین» (مسح کشیدن بر روی کفش) را قبول نداشت، در جماعتی که به امامت حسنبنصالح، پیشوای زیدیان، انجام میشد،شرکتنکرد و نمازش را جداگانه خواند.حسنبنصالح نسبت به اقدام وی اعتراض کرد و خطاب به زیدیان اعلام نمودکه چگونه جان خود را برای کسی فدا کنیم که عقیدهاش مثل ما نیست(طبری، 1408ق، 4: 342). در گزارشی دیگر، وقتییحییبنعبدالله، زیدیان را از هدایایی که به وی رسیده بود محروم کرد، حسنبنصالح به وی اعتراض کرد و گفت: با این عملکرد چگونه در هنگام قدرت میتوانی به مساوات و عدالت رفتار کنی(ابوالفرج اصفهانی،1385ق: 468). همین درگیریها بود که سبب شد سپاه یحیی به سستی گراید، در ادامه اماننامه هارون عباسی را بپذیرد و قیام را ناتمام رها کند(ابولعباس حسنی، 494، رازی، 1995م: 306). همانطور که گفته شد، قیام ادریسبنعبدالله نیز توسط فردی زیدیمذهب ناتمام ماند و سلیمانبنجریر توانست با نزدیکشدنبه ادریس، وی را در ربیعالاول سال 177ه.ق/793م مسموم کند26.
نتیجه با نگاهی اجمالی به آنچه پیشتر آمد، زیدی دانستن جنبش سیاسیکه به رهبری حسنیان و از سال145ه.ق/762مآغاز شد و تا سی سال ادامه داشت، برداشت نادرست تاریخیاست، که در نوعی اتحاد آنان ریشه دارد.گفتنی است که بنیحسنخیزش خود را برای دستیابی به خلافت، پیش از رویکارآمدن عباسیان آغاز کرده بودند و پس از آن نیز از تمام ظرفیتهای موجود برای دستیابی به این هدف بهره بردند. آنانبر این پایه همواره درصدد بهره بردن از نیروی زیدیان بودند، بدون آنکه آنان را در جایگاه رهبری بپذیرند. ائتلاف بین این دو گروه در دوره نفسزکیه در اوج خود قرار داشت و به تدریج کاهش یافت؛ و حتی زیدیان بعدها در فروپاشی قیام حسنیانبه ایفاینقش پرداختند.ریشه اختلاف بنیحسن و زیدیان پیش از قیامهای حسنیحقیقتیتردیدناپذیر است و مواردی چون تأکید بنیحسن بر عدم استحقاق حسینیان در صدقات و مشاجره با زیدبن علی در اینباره، عدم شرکت رهبران حسنی در قیامهای زید و یحیی و مشی متفاوت حسنیان در تعامل با امویان، درستی این فرضیهرا روشن میکند. این اختلاف در طول جنبش حسنیان کنار گذاشتهشد و شواهد حاکی از ائتلاف این دو گروه با هدف شکستدادن امویان و پس از آن عباسیان است. با این حال، همزیستی موجودبه زودیکمرنگ شد.مواردی همچون اطاعت زیدیان از خلفای عباسی، مشارکت با آنان در پایاندادن به قیامهای حسنی، عدم حمایت و نگاه ویژه رهبران حسنی به زیدیمذهبان، تأکید حسنیان بر ادامه یافتن رهبری قیامها در بنیحسن، عدم حضور رهبران فرقههای زیدی در قیامها و عدم همکاری آنان با رهبران حسنی در تشویق مردم، عدم اشاره رهبران حسنی به قیامهای زید و یحیی و آرمانهای آنان، مشاجره و درگیری رهبران زیدی و حسنی و تأکید زیدیان بر اختلافات مذهبی، نشاندهنده جدایی تفکرات سیاسی این دو گروه با یکدیگر است. بنابراین،یکی از نتایج مهم بررسی مناسبات زیدیان و حسنیان، «بهرهگیری رهبران حسنی از ظرفیت موجود در زیدیه برای رسیدن به خلافت»است.
پی نوشت 1- حسنیان، فرزندان امام حسن(ع) بودند؛ که از اوایل قرن دوم با این نام خوانده شدند (ر.ک: ابوالفرجاصفهانی،1385ق، 358؛ محلی، 1423ق، 1، 350). 2- مقصود از واژه «جنبش»، معنای اصطلاحی آن «نهضت» است(آشوری،1374: 235) و رفتار گروهی و نسبتا منظم و بادوامی را شامل میشود که برای نیل به یک هدف اجتماعیِ معین، و مطابق طرحهای قبلی صورت میگیرد(علی بابایی،1396ق: 208). 3- درباره نظریات ارائه شده؛ رک: نوبختی،1404ق؛اشعری،1361: 74؛ ابوالحسناشعری، 1362: 46و47؛ ابوزهره، بیتا: 195؛ عمر فوزی،1999م: 30؛ مادلونگ،1987م: 141. 4- گزارشهایی درباره زندانی شدن ابوهاشم با سعایت زیدبن علی بهدست ولیدبن عبدالملک (مؤلف مجهول، بیتا: 174) و یا حضور حمزه پسر عبدالله بن محمد حنفیه در قیام نفس زکیه (ذهبی، 1410ق، 9، 31) موجود است؛ که تأثیر قابل ملاحظهای در موضوع تحقیق ندارد. 5- ابوبکرعبدالله (ابناعثم،1406ق، 5: 112)، عبدالله اصغر(ابومخنف،1417ق:253) و قاسم (طبری، 1408ق، 7: 467) از شهدای قیام کربلا بودند. 6- حسن مثنی در کربلا بهشدت مجروح شد(ابوالعباس حسنی،1423ق: 379) 7- ابنکثیر،1987م، 2: 170. البته، درباره ادعای امامت حسن مثنی، شیخ مفید نظر دیگری دارد و معتقد است حسن هیچگاه ادعای امامت نکردهاست(مفید، 1414ق، 2 :126). 8- برای نمونه، محمد و ابراهیم را نزد یکی از محدثان بزرگ قرن دوم(ابن قتیبه، بیتا: 455)، بهنام عبداللهبنطوسی فرستاد و وی را از قصد خود درباره آینده فرزندانش با خبر کرد(ابوالفرج اصفهانی،1385ق: 238). 9- برای مطالعه تفصیلی درباره ماهیت فکری حسنیان، رک: نجفیان رضوی، 1391: 101-105. 10- این مسأله در دوره امامسجاد(ع) نیز بهوجود آمده بود که با وساطت آن حضرت حل شد(ابن عنبه،1417ق: 99). 11- زَیْدُ بْنُ الْحَسَنِ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ کَانَ مُسَالِماً لِبَنِی أُمَیَّةَ وَ مُتَقَلِّداً مِنْ قِبَلِهِمُ الْأَعْمَالَ وَ کَانَ رَأْیُهُ التَّقِیَّةَ لِأَعْدَائِهِ وَ التَّأَلُّفَ لَهُمْ وَ الْمُدَارَاةَ وَ هَذَا یُضَادُّ عِنْدَ الزَّیْدِیَّةِ عَلَامَاتِ الْإِمَامَةِ (ارشاد، 1414،2: 23). 12- البته، مطابق نقل ضعیفی نفسزکیه در قیام زیدبن علی شرکت داشته است( محلی، 1423ق، 1: 255) 13- همانطور که در ص3 گذشت، آنان تحرکات خود را برای قیام از پیش آغاز کرده بودند. 14- آنان قیام را در هر شرایطی لازم و ضروری میدانستند(کلینی،1363، 1: 290). 15- زید پیش از قیامش پیروان زیادی در کوفه، بصره، خراسان و مدائن داشت(ابوالفرج اصفهانی،1385ق: 54)؛ که حاصل تلاشهای وی در دعوت از گروههای مختلف بود(رک: خلیفةبن خیاط، بیتا: 207؛ طبری، 1408ق، 8: 267؛ مقریزی، 1420ق، 4: 311) و گسترش خبر کشتهشدن زید و یحیی در شهرهای دیگر، سبب شد تا طرفداران زید افزایش یابند؛ چنانکه میتوان حضور گسترده زیدیان را در قیام عبداللهبنمعاویه دید(رک: بلاذری، 1394م، 2: 64؛ ابوالفرج اصفهانی،1385ق، 157؛ ابنطقطقی، 1367: 139) 16- چنانکه نفس زکیه در نامهای به منصور مینویسد: شما بهنام ما، دعوی این کار کردید و با کمک شیعیان ما، بر این امر خروج کردید و به برکت ما پیروز شدید(طبری، 1408ق، 9،210). 17- همچنین، از تلاشهای بازدارنده خلفای نخستین عباسی که از سال 40 و با هدف کشف محل اختفای وی آغاز شد، میتوان به گستردگی آن پیبرد(بلاذری، 1394م، 3: 85؛ طبری،1408ق، 4 :401-403 و 466-468؛ابوالفرج اصفهانی،1385ق، 173 و 212-214). 18- وی گفت: هوس تکیه زدن بر تخت خلافت نمودی و ندانستی که این هوس سر انسان را به باد می دهد(صفدی، 1411ق، 3: 298) 19- آنان قرار گذاشتند که همراه عیسی بن موسی شبانه بر سپاه عباسیان شبیخون بزنند؛ ولی عیسی حاضر نشد(ابوالفرجاصفهانی،1385ق:349) 20- برای نمونه: همان، 276. 21- برای مشاهده مهمترین نامهها و سخنان حسنیان، رک: الهی زاده،1385، 264 -357. 22- برای نمونه، فرقههای معتزله(ابوالفرج اصفهانی،1385ق، 257)، مرجئه(همان،310) یا مردمان شهرهای مختلف مدینه، مکه، بصره (طبری، 1408ق، 4: 404و574؛ ابوالفرج اصفهانی،1385ق: 318؛ محلی، 1423ق،1:292) در قیامها شرکت داشتند. 23- وی فردی زیدی مذهب است(طوسی، 1415ق: 143) و در دورهای قاضی و حاکم منصور در مدائن بوده است( خطیب بغدادی، بیتا:457). 24- نجاشی، نویسنده کتاب رجال، نهمین فرزند اوست، که در کتاب خود او را به عنوان فردی زیدی و والی اهواز از سوی منصور عباسی معرفی میکند(نجاشی، 1416ق، 101). 25- عقبةبنسلم (م 167ق)نام پدرش را مسلم و سلام هم نوشتهاند که ناشی از تصحیف است.) (درباره خدمت او در حکومت منصور و مهدی عباسی، رک: خلیفه بن خیاط، بیتا: 284). وی نزد منصور عباسی از جایگاه ویژهای برخوردار بود(بلاذری، 1394م، 3: 329). منابع متأخر، شیعه بودن وی را قطعی میدانند(محسن امین مهمترین دلیل شیعهبودن وی را دفاع و حمایت وی از سید بن اسماعیل حمیری ذکر کرده است(امین، بیتا، 8: 146)؛ و با توجه به شواهدی، از جمله آنکه بین برتری علی(ع) برای خلافت و مشروعیت شیخین جمع کرده، ابوالفرج اصفهانی از وی به عنوان یک نویسنده زیدی مذهب نام برده(ابوالفرج اصفهانی، بیتا، 7: 168) و در دو قیام محمد نفس زکیه و ابراهیم شرکت داشتهاست(بلاذری، 1394م، 3: 328 و 345)، احتمال زیدی بودن وی بیشتر است. 26- درباره چگونگی همکاری وی با عباسیان و اقدامات سلیمان بن جریر رک: ابوالفرج اصفهانی،1385ق: 325-326. | ||
مراجع | ||
- آشوری، داریوش.(1374).فرهنگ علوم سیاسی، تهران: نشر مرکز. - ابن اثیر.(بی تا).اسد الغابهفی معرفه الصحابه، بیروت: دارالکتب العلمی. - ابن اثیر.(1385).الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر. - ابن اعثم.(1406ق).الفتوح، بیروت: دارالکتب العلمیه. - ابن خلدون.(بی تا).العبر، بیروت: مؤسسه جمال للطباعه و النشر. - ابن سعد.(بی تا).طبقات الکبری، بیروت: دارصارد. - ابن طقطقی.(1367).تاریخ فخری، ترجمه وحید گلپایگانی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی. - ابن عساکر. (1415ق).تاریخ مدینه دمشق، تحقیق علی شیری، بیروت: دارالفکر. - ابن عنبه.(1417ق).عمده الطالب فی انساب آل ابی طالب، قم: انصاریان. - ابن قتیبه.(بی تا).الامامة والسیاسة، مؤسسه الحلبی و شرکاه للنشر والتوزیع. - ابن کثیر.(1987).البدایه و النهایه، بیروت: دارالکتب العلمیه. - ابوزهره، محمد. (بی تا).الامام زید: حیاته و عصره و آراءه و فقهه، بیروت: المکتبة الاسلامیة. - ابوالحسن اشعری، علی بن اسماعیل.(1362).مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، تهران:امیرکبیر. - ابوالعباس حسنی.(1423ق).المصابیح، عمان: مؤسسه الامام زید بن علی الثقافیه. - ابوالفرج اصفهانی.(بی تا).الاغانی، بیروت: داراحیاء التراث العربی. - ابوالفرج اصفهانی.(1385ق).مقاتل الطالبیین، نجف: المکتبة الحیدریه، افست، قم: مؤسسة دارالکتاب. - ابومخنف.(1417ق).وقعة الطف، تحقیق محمد هادییوسفی غروی، قم: موسسة النشر الاسلامی. - اشعری، سعد بن عبدالله. (1361).المقالات و الفرق، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی. - الهی زاده، محمدحسن.(1385).جنبش حسنیان، ماهیت فکری و تکاپوی سیاسی، قم: شیعه شناسی. - امین.(بی تا).اعیان الشیعه، بیتا، بیروت: دارالتعارف. - بختیاری، شهلا.(1386). عملکرد عباسیان در قبال قیام های ضد اموی زید و یحیی، مجلهعلوم انسانی دانشگاه الزهراء، ش65، ص1-20. - بلاذری.(1394).انساب الاشراف، بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات. - جاحظ.(1412ق).البیان و التبیین، بیروت: مکتبه الهلال. - جهشیاری.(1375).الوزراء و الکتاب، کتاب الوزاء و الکتاب، قاهره: مطبعه حلبی. - جعفری، سید حسین.(1359).تشیع در مسیر تاریخ، ترجمه سید محمدتقی آیتاللهی،تهران: نشر فرهنگ اسلامی. - خطیب بغدادی.(بیتا).تاریخ بغداد، بیروت: دارالکتب العربی. - خلیفه بن خیاط.(بیتا).تاریخ خلیفه بن خیاط، تحقیق سهیل زکار، بیروت: دارالفکر. - ذهبى، محمد بن احمد. (1410ق).تاریخ الاسلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمرى، بیروت: دارالکتاب العربی. - رازی، احمدبنسهل.(1995).اخبار فخ، بیروت:دراسه و تحقیق ماهر جرار. - شامی، فضیلت.(1394ق).تاریخ الزیدیه فی القرن الثانی و الثالث، نجف: مطبعه الاداب. - صفدى، خلیل بن أیبک.(1411ق).الوافى بالوفیات، کوشش، یوسف فان اس، بیروت: دارصادر. - طبری، محمدبنجریر.(1408ق).تاریخ طبری، بیروت: دارالکتب العلمیه. - طوسی.(1415ق).رجال الطوسی،تحقیق جواد قیومی، قم: مؤسسه نشر اسلامی جامعه مدرسین. - علیبابایی، غلامرضا.(1396ق).فرهنگ علوم سیاسی، تهران: شرکت نشر و پخش ویس. - عمر فوزی، فاروق.(1999).نشأة الحرکات الدینیة السیاسیة فی الاسلام، اردن: الاهلیه. - کلینى، محمد بن یعقوب. (1363).الکافى، تحقیق على اکبر غفارى، تهران: دارالکتب الاسلامیه. - مادلونگ، ویلفرد. (1987).اخبار الائمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، بیروت: دارالنشر. - محلی، حمید بن احمد، (1423). الحد ائقالوردیة فیمنا قبالأئمةالزیدیة، صنعا: مکتبة بدر. - مختار اللیثی.(1384).جهاد شیعه، ترجمه محمد حاجی تقی،قم: شیعه شناسی. - مسعودى، على بن الحسین. (1410ق). مروج الذهب، قم: مؤسسة دارالهجره. - مفید. (1414ق).الارشاد، بیروت: دارالمفید. - مقرم، عبدالرزاق. (1389ش).زیدالشهید، چاپ عطارد. - مقریزى، احمد بن على.(1420ق).امتاع الاسماع، تحقیق محمد عبدالحمید النمیسى، بیروت: دارالکتب العلمیة. - مؤلف مجهول.(1412ق).العیون و الحدائق فی اخبار الحقائق، بغداد: مکتبه المثنی. - مؤلف مجهول.(1420ق).اخبار الدوله العباسیه، بیروت: دارالطیعه للطباعه و النشر. - مؤلف مجهول. (1375).نهایهالارب فی اخبار الفرس و العرب، تهران. - نجاشی.(1416ق). رجال نجاشی، قم: مؤسسه النشر الاسلامی. - نجفیان رضوی، لیلا. (1391). واکاوی دلایل حمایت، همراهی و همگرایی فکری اصحاب مذاهب اسلامی با نخستین قیام های سادات حسنی، مطالعات تاریخ فرهنگی، ش11، ص105-116. - نوبختی، حسن بن موسی. (1404ق).فرق الشیعه، بیروت: دارالاضواء. - یعقوبی، ابنواضح.(1413ق).تاریخ یعقوبی، تحقیق عبدالامیر مهنا، بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,432 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 616 |