
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,745 |
تعداد مقالات | 14,272 |
تعداد مشاهده مقاله | 35,412,019 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 14,042,535 |
بررسی و نقد راویان اندلسی در منابع روایی امامیه | ||
پژوهش های تاریخی | ||
مقاله 8، دوره 5، شماره 3، آذر 1392، صفحه 111-118 اصل مقاله (227.41 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
نویسنده | ||
سید مهدی لطفی* | ||
استادیار علوم قرآن و حدیث، دانشگاه اصفهان | ||
چکیده | ||
باوجود جریان ضدشیعی اموی، در منطقه اندلس شیعیان حضور نِسبی، بهویژه در بین بربرهای ساکن این منطقه داشتهاند. در منابع تاریخی نام برخی از محدثان، بهعنوان فردی شیعی ذکر شده است؛ ازجمله آنها میتوان به حنشبنصنعانی و محمدبنحیون اشاره کرد. در بین منابع روایی امامیه نیز، معاویهبنصالح و محمدبنوضاح بهعنوان راویانی اندلسی ذکر شدهاند؛ اما، روایتی از آنها در کتب روایی امامیه نیامده است. بررسی منابع موجود تاریخی و روایی حاکی از آن است که باوجود ذکر نام برخی از راویان شیعی در منطقه اندلس، مستند تاریخی و روایی بر شیعهبودن این افراد وجود ندارد. مقاله حاضر با بررسی شواهد تاریخی و روایی، درصدد نقد گزارشهایی است که حاکی از حضور راویان اندلسی در بین امامیه است. بررسی این مسئله، علاوه بر تبیین امکان یا عدم امکان حضور امامیه در اندلس، وضعیت رجالی افراد مذکور را نیز مشخص میسازد. | ||
کلیدواژهها | ||
اندلس؛ راویان اندلسی؛ منابع امامیه؛ معاویهبنصالح؛ محمدبنوضاح | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه ورود مسلمانان به اندلس، در اواخر قرن اول هجری، سبب شد تا پس از مدتی تعدادی از محدثان پا به این سرزمین تازه فتحشده، بگذارند؛ بنابراین در سدههای بعدی، مباحث حدیثی در این منطقه رونق یافت. در بین محدثان شرقی که پا به اندلس نهادند، میتوان از معاویهبنصالح یاد کرد که علیرغم روایات پرشمار وی در کتب صحاح سته اهل سنت، بهاستثنای صحیح بخاری، کرسی حدیثی در اندلس نداشته است. همچنین میتوان از محمدبنوضاح، بهعنوان اولین محدث این دیار یاد کرد که براین اساس، زمان ورود مباحث حدیثی در اندلس، به قرن سوم برمیگردد. وابستگی منطقه اندلس به مناطق مرکزی جهان اسلام، ازجمله مدینه و عراق، زمینه حضور محدثان اندلسی در این مناطق را فراهم میساخت؛ پس این عاملی برای آشنایی آن دیار، با جریانهای فکری و مذاهب مختلف کلامی و فقهی حجاز و عراق بود. وجود نام برخی از راویان اندلسی، در سلسله اسناد روایات امامیه شاهد بر این موضوع است. نام معاویهبنصالح و محمدبنوضاح، بهعنوان راویانی اندلسی، در منابع امامیه ثبت شده است. سوال اصلی این است که آیا راویان و افرادی که بهعنوان اندلسی در منابع شیعی معرفی شدهاند، اندلسیاند؟ و آیا میتوان مؤیدات تاریخی بر حضور این افراد در محافل حدیثی امامیه یافت؟ مقاله حاضر ضمن بررسی منابع تاریخی، درصدد بررسی و نقد گزارشهای موجود در منابع روایی است تا ضمن روشنساختن جغرافیای اندیشههای شیعی در منطقه اندلس، وضعیت رجالی برخی از افراد را روشن سازد.
اندیشههای شیعی در اندلس در سال 92ق/707م، با ورود مسلمانان به اندلس و استقرار حکومت امویان در منطقه، تفکر اموی بر این قسمت حاکم شد. بهطور کلی، در منطقه اندلس مذهب مالکی رواج داشت و اندلسیان موطأ مالک را در کنار قرآن، منبع اصلی خود میدانستند و اندیشهای ورای آن برایشان متصور نبود. بر پایه تعصب مالکی که در این دیار شکل گرفت، دیگر مذاهب اهلسنت، همچون حنفی و شافعی نیز جایی نداشت و بر پایه نقل مقدسی، اگر اندلسان بر حنفی و شافعی دست مییافتند وی را بیرون میکردند. برای مذاهبی همچون شیعه و معتزله نیز در نزد آنان جایی نبود و چهبسا، درصورت دسترسی به فردی شیعی یا معتزلی وی را میکشتند (مقدسی، 1408: 195). چنین تعصبی به اندیشههای اموی و مذهب مالکی، حاصل تبلیغات و جهتگیریهای خاص امویان بود. آنان با تلاشهای خود در این زمینه، بهخصوص در مقابله با نفوذ شیعیان، بیزاری از تشیع را در قلب و اندیشه بخش گستردهای از مردم اندلس وارد کرده بودند (مقری تلمسانی، بیتا: 3/409). باوجود جریان ضد شیعی امویان، تفکر شیعی از راههای مختلفی وارد اندلس شد: بخشی از تفکرات شیعی را اندلسیانی انتقال دادند که در سفرهای خود به شرق، با اندیشههای شیعی آشنا شده بودند؛ بخشی دیگر را نیز شرقیان شیعی یا متمایل به تشیع، با ورود خود به اندلس وارد کردند. در جنبه سیاسی نیز ادریسیان در سال 172ق/786م، با تشکیل نخستین دولت شیعی در مغرب، زمینهساز ورود اندیشههای شیعی به منطقه اندلس بودند. فراتر از تأثیر فکری ادریسیان علوی بر اندلس، قبیلههایی از بربرهای ساکن در اندلس از ابتدای تاسیس دولت شیعی ادریسی با ادریسبنعبدالله، موسس این دولت بیعت کرده بودند (هولت، 1420: 257؛ حسن ابراهیم، 1366: 193). افزون بر این، ممکن است تأسیس دولت فاطمی در اواخر قرن سوم (297 تا ۵۶۷ق/908 تا 1178م) و در شمال آفریقا و شام و حجاز نیز زمینههای ورود اندیشههای شیعی را به منطقه اندلس فراهم کرده باشد (امین، بیتا، 1/87). تأسیس خلافت شیعی فاطمی در شمال آفریقا، نهتنها وحدت خلافت عباسی را از بین برد، بلکه این امر وضعیتی جدید و خطیر برای دولت اسلامی در اسپانیا پدید آورد. این دولت علاوهبر قطع ارتباط مردم سنی مذهب اندلس با اهلتسنن مناطق شرقی، با فعالیتهای مبلغان خود، به تبلیغ اندیشههای فاطمیان میپرداخت (نعنعی، 1380 :319؛ ناصری طاهری، 1375: ۱۰). با ورود اندیشههای شیعی به منطقه اندلس میتوان دو مرکز تحرکات شیعی در این منطقه یافت که عبارت بودند از: خاندانهای عربی که به اندلس میآمدند و از پیش، اعتقاد به حمایت از آلعلی داشتند؛ قبایل بربری که در منطقه اندلس ساکن بودند. حتی دولت حمودی که نخستین حکومت شیعی در اندلس بود، در بین قبایل بربر شکل گرفت؛ زیرا اجداد علویان آلحمود، به سمت سرزمین بربرها رفته بودند و در میان آنها ازدواج کرده و بربر شده بودند. ازاینرو، دولت حمودیها دولتی بربر خالص بود. تشیع نیز در بین بربرها که در منطقه جنوبشرقی شبهجزیره مستقر بودند رواج داشت (علیمکی، 1376: 15و 54). با درنظرگرفتن حضور نسبی شیعیان در منطقه اندلس، تعیین زمان ورود اندیشههای شیعی به این منطقه حائز اهمیت است. گزارشهای تاریخی حاکی از ورود تابعان در ابتدای فتح اندلس است. در بین کسانی که در زمان فتح اندلس وارد آنجا شدهاند نام چهار نفر از تابعان ذکر شده است: حنشبنصنعانی، ابوعبدالرحمن حُبلی، ابنشِماسه و عیاضبنعقبه (ابنفرضی، 1966: 1/125؛ مقری تلمسانی، بیتا: 1/269). البته برخی از منابع تاریخی، تابعان دیگری نیز به این مجموعه افزودهاند و آنان جز تابعان متقدمی هستند که وارد اندلس شدهاند. برخی تعداد آنها را بهاستثنای افراد ناشناخته، بیست نفر و برخی نیز بیستوهشت نفر ذکر کردهاند که این گروه، قبله مسجد جامع قرطبه را تأسیس کردند. ازجمله این تابعان میتوان به علیبنرباح لخمی، محمدبناوسبنثابت انصاری، زیدبنقاصد سکسکی، مغیرهبنابیبرده کنانی و عبداللهبنمغیره کنانی اشاره کرد (مقری تلمسانی، بیتا: 1/269). در بین تابعان مذکور، نام حنشبنصنعانی را برخی از محدثان اهلسنت، در زمره راویان روایات حضرت علی (ع) قرار دادهاند (بخاری، بیتا: 3/99). حنشبنصنعانی جز تابعانی است که در کوفه در کنار علی (ع) بوده و پس از شهادت ایشان وارد مصر شده است. وی به علت سکونت در مصر، در عداد مصریها قرار گرفته است. حنش در فتح مغرب، همراه رویفع و در فتح اندلس، همراه موسیبننصیر بوده است. همچنین، وی در قیام علیه عبدالملکبنمروان ابنزبیر را همراهی میکرد که بعدها، عبدالملکبنمروان از خطای وی، در همراهی با ابنزبیر گذشت (مقری تلمسانی، بیتا: 1/260). بنابر گزارشهای تاریخی وی در منطقه اندلس منشأ خدماتی نیز بوده است که ازجمله بنای جامع سرقسطه و البیره منسوب به وی است (ابنفرضی، 1966: 1/127). وی در منابع اهلسنت، بهعنوان صحابی حضرت علی (ع) معرفی شده (بخاری، بیتا: 3/99) و مورد توثیق قرارگرفته است (عجلی، 1405: 1/326)؛ اما در منابع رجالی امامیه، نامی از حنشبنصنعانی نیست و فردی به نام حنشبنمعتمر، بهعنوان راوی روایات حضرت علی (ع) ذکر شده است (شیخطوسی، 1415: 62). ازاینرو، فردی با عنوان حنشبنصنعانی، در منابع امامیه شناخته شده نیست. علاوهبراین، برخلاف تصریح منابع تاریخی در همراهی حنشبنصنعانی با حضرت علی (ع)، وی در منطقه اندلس بهعنوان فردی شیعی یا متمایل به شیعه شناخته شده نیست؛ ازاینرو، نمیتوان وی را در زمره افرادی معرفی کرد که اندیشههای شیعی را در این منطقه رواج دادهاند. افزون بر این، برخی از عالمان اندلسی نیز متهم به تشیع بودند که ازجمله میتوان به محمدبنابراهیمبنحیون (305ق/916م) اشاره کرد. وی فردی مسلط به مباحث حدیثی بود و به تصریح ابنفرضی، پیش از وی کسی در اندلس چنین آگاهی به حدیث نداشته است (ابنفرضی، 1966: 2/27). محمدبنحیون فردی مورد توثیق بود؛ اما برخلاف دیگر اندلسیان، مذهب مالکی را اختیار نکرد. وی بهعلت سخنانی که درباره معاویهبنابیسفیان گفته بود، متهم به تشیع بود (ابنفرضی، 1966: 2/27). علت تشیع وی حاکی از تسلط فضای اموی در اندلس است. درواقع، کسانی که برخلاف اندیشه اموی حرکت میکردند به تشیع متهم میشدند. ازاینرو، تشیع محمدبنحیون چیزی جز نسبت تشیع به وی نیست و وی بهعنوان فردی شیعی، در این منطقه شناخته شده نیست. درنهایت از گزارشهای تاریخی، نمیتوان اطلاعات دقیقی از زمان ورود تشیع در اندلس و افراد دخیل در آن بهدست آورد. در کنار این گزارشها، میتوان از گزارشهایی در منابع روایی امامیه یاد کرد که معاویهبنصالح و محمدبنوضاح را بهعنوان راویان روایات امامی معرفی کردهاند. وجود چنین گزارشهایی حاکی از وجود راویان روایات امامی در منطقه اندلس است که در زیر به بررسی آنها میپردازیم.
راویان اندلسی در منابع روایی در بین شرقیانی که وارد اندلس شدهاند میتوان از معاویهبنصالح یاد کرد. شیخطوسی در شرح حال وی، نسبت اندلسی به او داده است (شیخطوسی، 1415: 303). علاوهبراین محمدبنوضاح در منابع روایی، بهعنوان فردی اندلسی معرفی نشده است؛ اما وی اندلسی است و رجالیان امامی، به او اشاره کردهاند (کشی، 1389: 409). با توجه به اهمیت حضور راویان روایات امامی، در منطقه اندلس به بررسی افراد مذکور در منابع روایی امامیه میپردازیم.
معاویهبنصالح اندلسی در بین محدثان اندلسی، نام معاویهبنصالح اندلسی بهعنوان راوی روایات شیعی وارد شده است. شیخطوسی، عالم بزرگ امامی، وی را در شمار راویان روایات امام صادق (ع) قرار داده است (شیخطوسی، 1415: 303). ازآنجاکه جز راویان اهلسنت است، وی را میتوان یکی از راویان مشترک بین شیعه و اهلسنت دانست. وی در حدود سال 80ق/694م، در شهر حمص متولد شد. در سال 125ق/739م، بههمراه تعدادی از مروانیان از حمص به اندلس گریخت. در سال 142ق/756م، به دستور عبدالرحمنبنمعاوبه، حاکم اندلس، به مقام قضاوت رسید (ذهبی،1401م/1981: 8/246). در پایان عمر نیز برای زیارت خانه خدا، به مکه رفت (ابنحبان، 1393ق: ۷/470). منابع مختلف، سال حج او را در نقلهای مختلفی سال 154ق/768م، 155ق/769م، 157ق/771م و 168ق/782م ذکر کردهاند (مزی، 1409: 28/191؛ ابنحبان، 1393ق: 7/470؛ بخاری، 1406ق/1986م: 7/335). در این سفر، تعدادی از محدثان عراق و مصر و مدینه از وی اخذ حدیث کردند و او با علمای مدینه و مصر ملاقات کرد (ابنسعد، 1405: 7/521). چنین برخوردی ازسوی محدثان عراق و مصر و مدینه، حاکی از اهمیت و جایگاه حدیثی وی در شرق جهان اسلام است. روایات وی در کتب اهلسنت ازجمله صحاح ست، بهاستثنای صحیح بخاری، نیز نشاندهنده جایگاه حدیثی وی است. از استادان معاویهبنصالح میتوان به اسحاقبنعبدالله، یحییبنسعید انصاری، مکحول شامی، مسلمبنعامر، ابوعثمان صاحب جبیر و عبداللهبنابیقیس اشاره کرد. وی همچنین، شاگردان مشهوری همچون سفیان ثوری (161ق /778م)، لیثبنسعد (175ق/791م)، عبداللّهبنوهب (197ق/912م)، عبدالرحمانبنمهدی (198ق/813م)، یحییبنسعید قطّان (198ق/813م) و واقدی (207ق/823م) داشته است (ابنعدی، 1409ق/1988م: 6/404 تا 406؛ ذهبی، 1413ق/1993م: 159). از فعالیتهای حدیثی وی در اندلس، گزارشی در دست نیست و براساس گزارشهای رسیده از ابنوضاح و محمدبنعبدالملکبنایمن (302ق/912م)، روایتی از معاویهبنصالح در اندلس وجود نداشته است و اهل اندلس علاقهای به دانش نداشتهاند (۹۳ و ۶۸: ۱۹۸۹Fierro, ). مطابق نظر فیرّو روایاتی را که اندلسیان درباره حیات و فعالیت او، بهعنوان محدّث نقل کردهاند در نیمه نخست قرن سوم قمری، جعل کردهاند. زمان جعل آن نیز به آشنایی سیاحان اندلسی با روایات معاویه، در شرق بازمیگردد. در اثر آشنایی با روایات وی در منابع شرقی، به این نتیجه رسیدند که معاویه، میبایست اولین کسی باشد که حدیث را وارد اندلس کرده است. درپیآن، چون آنها در این باره مدرکی نداشتند، روایتش را به علت نبود علاقه به حدیث، در آن روزها، گمشده معرفی کردند. در کنار نبود علاقه به حدیث، در اندلس دوره معاویهبنصالح، هیچ گزارشی نیز از علاقه قضات اندلسی به حدیث در این دوره ثبت نشده است؛ ازاینرو، میتوان نتیجه گرفت که حضور معاویهبنصالح در اندلس، هیچ پیامد عملی در رواج حدیث نداشته است (۹۳ تا ۶۸ :۱۹۸۹ Fierro,) و صرفاً وی فردی است که تمامی شهرتش در حدیث، به شرق جهان اسلام برمیگردد. حضور وی در منابع روایی امامیه و چگونگی نقل وی از امام صادق (ع)، مسئلهای است که منابع روایی امامیه متذکر آن نشدهاند. با توجه به زمان سفر وی به اندلس و همچنین بازگشت وی به شرق، در حدود سال 158ق/772م، میتوان دو احتمال درباره ملاقات وی با امام صادق (ع) در نظر گرفت: 1. وی امام صادق (ع) را در پیش از سفر به اندلس ملاقات کرده باشد؛ 2. پس از بازگشت از اندلس چنین ملاقاتی صورت گرفته باشد. با توجه به زمان خروج معاویهبنصالح، یعنی سال 125ق/739م و سال بازگشت وی به شرق، یعنی سال 158ق/772م، نمیتوان احتمال دوم را متصور دانست؛ زیرا امام صادق (ع)در سال 148ق/762م، به شهادت رسیدند. ازاینرو، تنها فرض ممکن ملاقات وی با امام صادق (ع)، پیش از هجرت به اندلس است (عزیزی، 1380: 2/865 تا 867). هرچند برای احتمال دوم نیز مستند تاریخی در دست نیست. نکته جالب توجه این است که در بین منابع امامی، بهرغم تصریح شیخطوسی در کتاب رجال خود مبنی بر نقل معاویهبنصالح از امام صادق (ع)، هیچ روایتی از وی در منابع روایی نقل نشده است و وی، بهعنوان فردی مهمل در بین منابع امامیه شناخته شده است. افزونبراین، معرفی وی بهعنوان فردی اندلسی را میتوان به اعتبار اقامت وی در اندلس پذیرفت؛ زیرا وی فردی شرقی است که مدتی در غرب زیسته است.
محمدبنوضاح براساس نقل شاگردانش، در سال 199ق/813م یا 200ق/814م، در قرطبه متولد شده و از استادانی همچون محمدبنعیسی اعشی، محمدبنخالد اشبح، یحییبنیحیی لیثی، سعیدبنحَسَّان، وَزونانبنحسن، عبدالملکبنحبیب و عبدالأعلیبنوهب کسب علم کرده است (ابنفرضی، 1966: 2/15). وی دو سفر به شرق داشته است که سفر اول در سن 18 یا 19 سالگی اتفاق افتاده است و قبل از سال 220ق/835م، بوده است (معمر، 1401: 449 تا 464). ابنفرضی زمان این سفر را 218ق/833م، دانسته است (ابنفرضی، 1966: 2/15). قاضیعیاض و ابنفرحون نیز به تبع ابنفرضی چنین سالی را سال سفر وی به شرق ذکر کردهاند (قاضیعیاض، 188: 355؛ ابنفرحون، 1423: 280). به نظر میرسد سفر ابنوضاح به شرق کوتاه بوده است؛ زیرا وی از استادان اندکی که بیش از ۱۴نفر هستند کسب علم کرده است. زمان سفر دوم وی دقیقاً دانسته نیست؛ اما براساس پارهای اقوال، میتوان آن را بین 231ق/846م تا 234ق/849م، حدس زد (معمر، 1401: 449 تا 464). ابنفرضی تعداد استادان وی را در این سفر 175نفر میداند و نام ۳۰نفر از آنها را ذکر کرده است و بقیه را باعنوان استادان بغدادی، مکی، شامی، مصری و قزوینی معرف میکند (ابنفرضی،1966: 2/16). قاضیعیاض و ابنفرحون نیز تعداد استادان وی را 160نفر میدانند (قاضیعیاض، 1388ق: 355؛ ابنفرحون، 1423ق: 280). علاوهبر اسناد روایات اهلسنت، نام محمدبنوضاح در سلسله اسناد روایات امامی نیز وارد شده است. وی از اسحاقبنعمار که راوی روایات امام صادق (ع) است، حدیث نقل کرده است. همچنین در بین راویان شیعی، فردی به نام سجاده از وی حدیث نقل کرده است (کشی، 1389ق: 409). محمدبنوضاح در دو سفر خود، به شرق از چهار نفر از استادان مدنی اخذ حدیث کرده است؛ اما در بین این استادان و سلسه اسناد موجود، اثری از راویان شیعی وجود ندارد. ازاینرو، براساس اطلاعات موجود نمیتوان فرض روایت محمدبنوضاح از راوی شیعی را اثبات کرد. نکته درخور توجه این است که هیچ حدیثی از وی در منابع امامی نقل نشده و نام وی صرفاً در یک گزارش از کتاب رجال کشی ذکر شده است. ازاینرو، وی در منابع امامی نیز نقشی پررنگ نداشته و تنها نام وی در منابع رجالی ذکر شده است. برای بررسی دقیقتر موضوع، روایت وی از معاویهبنعمار و و رابطه استاد و شاگردی وی با سجاده را بررسی میکنیم.
اسحاقبنعمار اسحاقبنعمار جز راویان امام صادق (ع) و امام موسیکاظم (ع) است که ابراهیمبنناجیه و ابانبنعثمان شاگردان وی بودند. از اسحاقبنعمار ۷۷۶روایت در کتب و منابع امامی نقل شده که وی این مجموعه روایات را از سه امام، یعنی امام باقر (ع)، امام صادق (ع) و امام کاظم (ع) نقل کرده است. او بلاواسطه یا با یک واسطه از امام باقر (ع)، بلاواسطه یا با یک یا دو واسطه از امام صادق (ع) و بلاواسطه یا با یک واسطه از امام کاظم (ع) حدیث نقل کرده است. البته در مواقعی نیز وی با سه واسطه از امام باقر (ع) نقل کرده است که با توجه به نقل وی از امام صادق (ع) و امام کاظم (ع)، چنین فرضی صحیح نیست و راوی مذکور، اسحاقبنعمار صیرفی است (شفتی، 1417: 219 و 220). بنا بر گزارشهای موجود، اسحاقبنعمار تا ربع سوم قرن دوم در قید حیات بوده و از دو امام نقل حدیث کرده است. با توجه به طبقه اسحاقبنعمار و زمان وفات محمدبنوضاح که در نیمه دوم قرن سوم رخ داده است، بین زمان وفات اسحاقبنعمار و محمدبنوضاح حداقل صدسال فاصله است. درنتیجه، محمدبنوضاح برای نقل از اسحاقبنعمار حداقل نیاز به یک واسطه دارد. بنابراین، نقل بلاواسطه محمدبنوضاح از اسحاق بنعمار نمیتواند مطابق با ملاکهای مقبول در نزد مسلمانان و ناقدان حدیث باشد.
سجاده حسنبنعلیبن عثمان، ملقب به سجاده، در زمره اصحاب امام جواد (ع) و امام هادی (ع) (شیخطوسی، 1415: 375 و 385) ذکر شده است. پدر وی علیبنعثمان از امام موسی کاظم (ع) حدیث نقل کرده است. سجاده در طرق روایات امامی قرار گرفته و در کتب مهم حدیثی امامیه، ازجمله کافی کلینی و تهذیب شیخطوسی، از وی حدیث نقل شده است. وی اصالتاً کوفی است (نجاشی،1407: 61)؛ اما در برخی منابع قمی ذکر شده است (ابنغضائری، 1364: 2/124). بر پایه نقل نجاشی، سجاده کتابی باعنوان نوادر داشته است (نجاشی، 1407: 61). از نظر رجالی نیز وی را علمای شیعه و اهلسنت تضعیف کردهاند (نجاشی، 1407: 61؛ ابنحجر، 1390ق: 2/234) و در منابع رجالی فریقین، فردی غالی معرفی شده است (کشی، 1389ق: 409؛ ابنحجر، 1390ق: 2/234). در برخی گزارشها، قولهای کفرآمیزی از وی نقل شده است؛ حتی برخی از رجالیان شیعه وی را فردی از فرقه علیائیه دانسته و لعنت کردهاند (کشی، 1389ق: 409). بنابر تضعیفهای رجالیان، به روایات وی در منابع شیعه عمل نمیشود. با درنظرگرفتن طبقه سجاده، میتوان گفت که وی در نیمه قرن دوم میزیسته است و با توجه به این سال، رابطه بین وی و محمدبنوضاح محل سوال است. ازآنجاکه از وی، با عنوان شاگرد محمدبنوضاح یاد شده است، اخذ وی از محمدبنوضاح امری غریب و دور از ذهن است؛ زیرا دوره زمانی سجاده با محمدبنوضاح فاصله بسیاری دارد و امکان چنین ملاقاتی فراهم نبوده است. ضمن اینکه با توجه به زمان حیات سجاده و محمدبنوضاح، اخذ حدیث محمدبنوضاح از سجاده منطقیتر به نظر میرسد؛ اما چنین فرضی نیز واقعیت نداشته و هیچ تصریحی بدان نشده است. ازاینرو، رابطه استاد و شاگردی میان محمدبنوضاح و سجاده ناممکن و فاقد اعتبار است.
نتیجه 1. با وجود همراهی حنشبنصنعانی با حضرت علی (ع) و تصریح منابع اهلسنت بر نقل روایات آن حضرت توسط حنشبنصنعانی، وی در منطقه اندلس، بهعنوان فردی شیعی یا متمایل به تشیع شناخته شده نیست. همچنین برخی از افراد متهم به تشیع، همچون محمدبنحیون به علت مخالفت با عقاید امویان منتسب به تشیعاند و شواهدی بر این مدعا در منطقه اندلس وجود ندارد. 2. معاویهبنصالح تنها در منطقه شرق جهان اسلام، بهعنوان محدث شناخته شده است و در غرب شهرتی در حوزه حدیث نداشته است. 3. با وجود تصریح شیخطوسی مبنی بر نقل روایات از امام صادق (ع)، توسط معاویهبنصالح، هیچ روایتی از وی در کتب روایی ثبت نشده است. با درنظرگرفتن زمان شهادت امام صادق (ع)، 148ق/762م، و سال ورود معاویهبنصالح به مدینه، 158ق/772م، نمیتوان ملاقات وی با امام صادق (ع) را پس از بازگشت وی از اندلس دانست. تنها احتمال ملاقات وی با امام صادق (ع)، پیش از گریختن به سمت اندلس است که این احتمال نیز فاقد مستند تاریخی است. 4. روایت محمدبنوضاح از اسحاقبنعمار، راوی روایات امام صادق (ع)، به علت فاصله زمانی بسیار بین اسحاقبنعمار و محمدبنوضاح امکانپذیر نیست و نمیتوان نقل وی را دارای اعتبار تاریخی دانست. 5. بین حسنبنعلیبنعثمان، ملقب به سجاده و محمدبنوضاح نیز یک نسل فاصله است و منطقاً امکان نقل سجاده از محمدبنوضاح وجود ندارد. 6. براساس منابع موجود، اثری از راویان امامی یا افراد امامی، در بین اندلسیان یافت نمیشود و اندلسیبودن افرادی که در منابع امامی اندلسی معرفی شدهاند، اثباتکردنی نیست. | ||
مراجع | ||
کتابنامه الف. کتابها - ابنحبان، محمد، (1393ق)،الثقات، حیدرآباد: مجلس دائرهالمعارف العثمانیه. - ابنحجر، احمدبنعلی، (1390ق)،لسان المیزان، بیروت: موسسه الأعلمی للمطبوعات. - ابنسعد، محمد، (1405ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار بیروت. - ابنعدی، عبدالله، (بیتا)، الکامل فی ضعفاء الرجال، بیروت: دارالفکر. - ابنفرحون، ابراهیمبنعلی، (1423)، الدیباج المذهب، قاهره: مکتبه الثقافه الدینیه. - ابنفرضی، عبدالله، (1966)، تاریخ علماء الاندلس، بیجا: دار المصریه. - امین، محسن، (بیتا)، اعیان الشیعه، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات. - بخاری، محمدبناسماعیل، (1407)، التاریخ الکبیر، بیروت: دارالفکر. - حسنابراهیم، حسن، (1366)، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: جاویدان. - ذهبی، شمسالدین، (1413)،تذکره الحفاظ، بیروت: دار إحیاء التراث العربی. - شفتی، محمد باقر، (1417)، الرسائل الرجالیه، اصفهان: مکتبه مسجدسید. - شیخطوسی، محمدبنحسن، (1415)، رجال الطوسی، قم: اسلامی. - عجلی، احمدبنعبدالله، (1405)، معرفه الثقات، مدینه: مکتبه الدار. - عزیزی، حسین، پرویز رستگار و یوسف بیات، (1380)، راویان مشترک، قم: دفتر تبلیغات اسلامی. - علیمکی، محمود، عزالدین عمرموسی، (1376ق)، تشیع در اندلس، ترجمه رسول جعفریان، قم: انصاریان. - فیلیپ، حتّی، (1380ق)، تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: آگاه. - قاضیعیاض، عیاضبنموسی، (1388ق)، ترتیب المدارک و تقریب المسالک لمعرفها اعلام مذهب مالک، بیروت: دار مکتبه الحیاه. - کشی، محمدبنعمر، (1348)، رجال الکشی، مشهد: دانشگاه فردوشی مشهد. - مزی، یوسف، (1409)، تهذیب الکمال، بیروت: موسسه الرساله. - مقری تلمسانی، احمدبنمحمد، (بیتا)، نفح الطیب، بهکوشش محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت: دارالکتاب العربی. - مقدسی، محمدبناحمد، (1408)، احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، بیروت: دارإحیاء التراث العربی. - ناصری طاهری، عبدالله، (1375)، مقدمهای بر تاریخ سیاسی و اجتماعی شمال آفریقا، قم: وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی. - نجاشی، احمد، (1407)، رجال النجاشی، قم: اسلامی. - نعنعی، عبدالمجید، (1380)، دولت امویان در اندلس، ترجمه محمد سپهری، قم: حوزه و دانشگاه. - هولت، لمبتون، (1377)، تاریخ اسلام، ترجمه احمد آرام، تهران: امیرکبیر.
ب. مقالات - معمر، نوری، (1401ق)، محمدبنابیوضاح القرطبی، دارالحدیث الحسنیه، ص449 تا 464. سال دوم شماره 2
ج. منابع غیرفارسی .Fierro, I., )1989), The introduction of Hadit in al-andalus, Der Islam, 66,93 -68.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 927 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 554 |