
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,705 |
تعداد مقالات | 13,964 |
تعداد مشاهده مقاله | 33,475,172 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 13,271,820 |
بررسی سیاست دینی هخامنشیان بر اساس کتیبهها | ||
پژوهش های تاریخی | ||
مقاله 5، دوره 2، شماره 2، خرداد 1389، صفحه 81-92 اصل مقاله (212.95 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
نویسنده | ||
سید محسن قائم مقامی* | ||
استادیار تاریخ، دانشگاه شهید بهشتی تهران | ||
چکیده | ||
کتیبهها از جمله مهمترین اسناد تاریخی هستند که در بررسیهای تاریخی بخصوص تاریخ باستان از اهمیت ویژهای برخوردارند. زیرا با مطالعه آنها نه تنها میتوان بلاواسطه و مستقیم به بسیاری از نکات برجسته و زوایای تاریک تاریخ پی برد، بلکه میتوان بسیاری از شبهات و غرضورزیهای موجود در تاریخ را اصلاح و یا برطرف نمود. در پژوهشهای تاریخی با استفاده از کتیبهها میتوان به موضوعات مختلف تاریخ از قبیل: سیاسی، نظامی، اجتماعی، فرهنگی، دینی و... پرداخت و نیز علل تغییر و تحول تدریجی آنها را در ادوار مختلف تاریخی مورد بررسی قرار داد. در این میان از جمله مهمترین موضوعاتی که در کتیبه های هخامنشی میتواند مورد بررسی واقع شود از یک سوی مفاهیم دینی از قبیل؛ یکتاپرستی و تساهل دینی نسبت به عقاید ملل تابعه امپراطوری هخامنشی و از دیگر سوی نیز ارزشهای اخلاقی از قبیل؛ راستگوئی، پرهیز از دروغ، حق شناسی و آزادمنشی هستند که علاوه بر آنکه بیانگر سیاست دینی مسالمتآمیز پادشاهان هخامنشی هستند، مشروعیت مقام پادشاهی شاهنشاهان هخامنشی را نیز بدنبال داشتهاند. بی شک بیشترین حجم کتیبههای دوره هخامنشی مربوط به عصر داریوش اول ( 486 –521 ق م ) بوده که از آن میان کتیبه بیستون از جایگاه خاصی در پژوهشهای تاریخی برخوردار است. با بررسی این کتیبه علاوه بر آنکه میتوان به نکات برجسته تاریخی این دوره دست یافت، تا حد زیادی نیز میتوان به سیاست دینی هخامنشیان پی برد. در این مقاله سعی شده است که با بررسی کتیبههای هخامنشی به چگونگی بروز سیاستهای دینی و نیز کسب مشروعیت دینی پادشاهان هخامنشیان پرداخته شود. | ||
کلیدواژهها | ||
کتیبه؛ یکتاپرستی؛ مشروعیت؛ اهور مزدا؛ ا رت؛ داریوش؛ خشایارشا | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه با توجه به کاوشهای باستان شناسی یک قرن اخیر، نه تنها بسیاری از زوایای تاریک تاریخ ایران باستان کشف شده، بلکه در پی نتایج حاصله از آثار مکشوفه، بسیاری از غرض ورزیهای موجود در مکتوبات مورخان یونانی و رومی نسبت به ایران، اصلاح گردیده است. حجم عظیم آثار و مدارک باستان شناسی، از جمله: کاخها، معابد، نقش برجستهها، پیکرهها، سکهها، مهرها و بخصوص کتیبهها، اطلاعات بسیار مفیدی از تاریخ باستان در اختیار ما قرار میدهند. با بررسی انتقادی محتوای این کتیبهها میتوان به گونهای مستقیم و بلاواسطه، نه فقط به تاریخ سیاسی، بلکه به زوایای مختلف زندگی اجتماعی ملل باستان، از قبیل: فرهنگ، هنر، ادب، اقتصاد، اعتقادات دینی و تحولات آنها و بخصوص «سیاست دینی» دولت های کهن پرداخت که البته، مورد اخیر، امری است بسیار مهم و جالب توجه، چرا که میدانیم تنها در پرتو «مشروعیت دینی» بود که زمامداران میتوانستند به حاکمیت خود ادامه دهند. در این مقاله، سعی شده است که بر اساس کتیبههای هخامنشی به « سیاست دینی » پادشاهان هخامنشی پرداخته شود و نیز اندیشه های دینی و ارزشهای اخلاقی این پادشاهان بررسی گردد. به نظر میرسد که پادشاهان هخامنشی از یک سو با موهبت دانستن پادشاهی خود از سوی اهورمزدا و نیز قرار گرفتن در پرتو فرّه ایزدی وی، مشروعیت پادشاهی خود را به دست آورده و از دیگر سو، با متابعت و تاکید بر ارزشهای دینی و اخلاقی از قبیل: توحید، راستگویی، آزادمنشی، حق شناسی، عدل، انصاف و.... بر دوام و بقای هر چه بیشتر این مشروعیت افزودهاند. بررسی سیاست دینی هخامنشیان بر اساس کتیبهها به هنگام مطالعه کتیبههای هخامنشی (330- 550 ق م) آنچه بیش از همه جلب توجه می نماید، «پیوستگی دین و سیاست» در این متون است. البته، این موضوعی است که در اکثر کتیبههای مشرق زمین باستان به چشم میخورد و دراین باره میتوان گفت؛ هر چه بیشتر به دوران باستان نزدیکتر میشویم، این پیوستگی بیشتر و بیشتر می شود. برای اثبات این ادعا، تنها کافی است که نگاهی به مواریث فرهنگی (مکتوب و غیر مکتوب) به جای مانده از تمدنهای مشرق زمین باستان بیفکنیم تا دریابیم که این آثار گویای «پیوستگی دین و سیاست» در دولتهای اعصار کهن است و در واقع، میتوان گفت: «دین از حیات تا ممات بر همة جنبههای زندگی اجتماعی ملل شرق باستان – همچون اروپای قرون وسطی – احاطه داشته است». ایران به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص خود؛ یعنی قرار گرفتن در بین شاهراه ارتباطی کشورهای مشرق زمین باستان، از کهنترین ایام تاریخ، تحت تاثیر تبادلات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ... این کشورها قرار گرفته است و همچون کانونی عناصر فرهنگی آنها را جذب و در فرهنگ خود هضم نموده و در نهایت، فرهنگی برتر و والاتر ارائه نموده است. مصداق این ادعا، فرهنگ و تمدن ایران عصر هخامنشی است که علاوه بر آنکه اکثر کشورهای مشرق زمین را در بر میگرفت، توانست از مجموع فرهنگهای گوناگون آنها فرهنگی باشکوه که درخور عظمت امپراتوری هخامنشی بود، ارائه دهد. از آنجا که فرهنگ و تمدن هخامنشی ( 330- 550 ق م ) برآمده از تمدنهای کشورهای مشرق زمین باستان بود، بدیهی است که آثار فرهنگی، بخصوص مفاهیم کتیبههای آن رنگ و بویی دینی داشته است و نهایتا اینکه دین و سیاست با یکدیگر از نزدیکی خاصی برخوردار بودهاند، چرا که در کتیبهها میبینیم که پادشاهان هخامنشی در همة امور خود را مجری اوامر اهورمزدا دانسته، موفقیتهای خود را نیز مرهون تاییدات وی میدانند. در نتیجه، نه تنها اقدامات خود را توجیه مینمودند، بلکه مشروعیت لازمه پادشاهی خود را نیز به دست میآوردند. شایان ذکر استکه؛کتیبههای هخامنشی، بخصوص اگر با نقوش برجسته توام باشند، بهترین اسناد مطالعاتی این دوره را تشکیل میدهند، چراکه در چنین شرایطی این کتیبهها از یک سو به طور مستقیم به شرح وقایع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ... که به صورت نقش برجسته به تصویر کشیده شدهاند، پرداخته و اطلاعاتی بسیار ارزشمند – اگر چه که در تحلیل و تفسیر آنها باید جانب احتیاط را رها نکرد – در اختیار ما قرار میدهند و از دیگر سو نیز اطلاعاتی مفید در خصوص خط، زبان ، ادبیات و بن مایههای فرهنگی - ادبی زبان فارسی باستان ارائه میدهند. زبان فارسی باستان، از جمله زبانهای باستانی ایران است که در دوره هخامنشی (330 – 550 ق م) بخصوص در نواحی غرب و جنوب ایران رواج داشت. خطی که برای این زبان استفاده میشد، خط میخی بود که تنها برای حک کردن فرامین پادشاهان در کتیبهها و .... به کار میرفت. این خط که از چپ به راست نگارش – حکاکی – مییافت، شامل: 36 حرف، 8 اندیشه نگار و 2 علامت بود که برای جدا کردن کلمات از یکدیگر به کار میرفت. همچنین، شایان ذکر است که علاماتی نیز برای نمایش اعداد وجود داشت (شارپ، 1346 : 2-3). بیشترین تعداد و در عین حال، مهمترین کتیبه این دوره؛ یعنی کتیبه بیستون - دروازه آسیا - که یکی از مهمترین اسناد تاریخی ایران و جهان باستانمحسوب می شود، به داریوش اول (486 – 521 ق م) متعلق است. پس از تلاشهای فراوانی که دانشمندان برای رمز گشایی این خط و زبان نمودند، نهایتا در اواسط قرن نوزدهم میلادی توسط یک افسر انگلیسی به نام هنری راولینسون (S.H. Rawlinson) به طور کامل رمز گشایی شد (سامی، 1341: 260). از آن پس، نه تنها بتدریج محتوای کتیبههای هخامنشی خوانده شد، بلکه این امر سرآغازی برای فعالیتهای شرق شناسی محافل علمی جهان گردید، چرا که با رمزگشایی خط میخی هخامنشی به تدریج سایر خطوط میخی مشرق زمین، بخصوص خطوط بین النهرینی و عیلامی نیز رمزگشایی گردید و درست به همین دلیل بود که از آن پس بیستون را «دروازه آسیا» نامیدند. بدیهی است در بررسی و مطالعه کتیبههای هخامنشی، همچون سایر اسناد و مدارک تاریخی به موضوعهای مختلفی، از جمله: سیاسی، نظامی، اقتصادی و .... برمیخوریم، اما سوای این موارد، در این کتیبهها مفاهیم دینی نیز وجود دارد که بسیار جالب توجهاند، از قبیل: یکتاپرستی توام با تسامح دینی، تابعیت محض پادشاه از اهورمزدا، در حمایت فرّه ایزدی بودن پادشاه و .... این مفاهیم از این نظر جلب توجه میکنند که به نوعی با اصل بنیادین سیاست دینی هخامنشیان؛ یعنی «یکتاپرستی توام با تسامح دینی» نسبت به عقاید دیگران در ارتباطاند. از بررسی اکثریت قریب به اتفاق اسناد و کتیبههای این دوره در مییابیم که پادشاهان هخامنشی به پیام یکتا پرستی زردشت که از چند قرن پیش ( 1000 – 1100 ق م ) در ایران طنین انداز شده بود، اعتقاد داشتهاند. شایان ذکراست که در کتیبههای هخامنشی نه فقط با موضوعها و مفاهیم دینی، بلکه با ارزشهای اخلاقی از قبیل: راستگویی و پرهیز از دروغ، نیکی، حق شناسی، عدل و انصاف و ... نیز برمیخوریم. این ارزشهای اخلاقی از این جهت مهم مینمایند که به نوعی لازمه پادشاهی بودهاند و به همین دلیل است که در کتیبههای داریوش - اول- بارها مشاهده میشود که وی پادشاه آینده و نیز آیندگان را به این ارزش های اخلاقی توصیه میکند. از آنجا که به نظر میرسد که اصل یکتاپرستی توام باتسامح دینی، به نوعی پایه و اساس سیاست دینی هخامنشیان را تشکیل میداده و نیز به دلیل آنکه مشروعیت مقام پادشاه تنها در تحت حمایت فرّه ایزدی حاصل می شده، بنابر این جالب توجه خواهد بود که این موضوع را از دیدگاه پادشاهان هخامنشی و بر اساس کتیبههای پادشاهی بررسی نموده، سپس به بررسی برخی از ارزشهای اخلاقی مورد تاکید در این کتیبهها بپردازیم. یکتاپرستی توام با تسامح یکی از مهمترین نکاتی که در آغاز همه کتیبههای هخامنشی بوضوح به چشم خورده، بر آن تاکید نیز میگردد، یاد و ستایش اهورمزدا به عنوان بزرگترین و تواناترین خدا در تمام کشورهاست، اما همین نکته موجب به خطا رفتن برخی محققان شده، به طوری که هخامنشیان را خدایان پرست دانستهاند. میدانیم که درآغاز همه کتیبهها پس از یاد و ستایش اهورمزدا آمده است: «اهورمزدا که بزرگترین خدایان است»( اهورمزدا هی مثیشت بغانام). آیا این جمله لاجرم به معنی خدایان پرستی است یا ترجیح دادن اهورمزدا نسبت به خدایان متعددی که توسط ملل دیگر پرستش میشدهاند؟ به نظر میرسد که اگر چه در آغاز این کتیبهها چنین جملهای آمده، ولی این جمله لاجرم به معنی پرستش اهورمزدا در کنار سایر خدایان نبوده، بلکه میتواند به معنی تمایز آن از میان سایر خدایان اقوام و ملل تحت حاکمیت امپراتوری هخامنشی باشد. میدانیم که امپراتوری وسیع و بسیار پهناور هخامنشی از اقوام و ملل متعـدد با عقاید و ادیان گوناگون تشکیل میشده بود. پس بدیهی است که خدایان متعددی در بین این اقوام و ملل پرستش میشده است. از آنجا که هخامنشیان در عین آزاد اندیشی و یکتاپرستی نسبت به عقاید دینی سایر ملل تحت حاکمیت خود تسامح دینی داشتند، بنابراین، به نظر میرسد که واژة «بغانام» به معنی «خدایان » در کنار نام اهور مزدا - جمله فوق الذکر - تنها به دلیل تسامح دینی، رعایت احترام به عقاید ملل تابعه و نیز دوراندیشی سیاسی و در یک کلام به دلیل «سیاست دینی» بوده و نمیتواند به معنی خدایان پرستی پادشاهان هخامنشی باشد. از دیگر سو، اگرچه دلیل مستحکمی مبنی بر زردشتی بودن هخامنشیان نداریم، ولی میدانیم که زردشت (1000 – 1100 ق م) قرنها پیش از هخامنشیان ندای پرستش اهورمزدا را به عنوان خدای یکتا – توحید – در ایران طنین انداز کرده بود. نخستین پادشاهان هخامنشی و سیاست دینی آنها از نخستین پادشاهان هخامنشی تنها از «آریارمنه» و «ارشام» اسنادی به صورت الواح زرین به جای مانده است*دراین الواح، این دو پادشاه اهورمزدا را آفریننده انسان و.... دانسته، بلافاصله بیان میدارند که مقام پادشاهی آنها از جانب اهورمزدا به آنها ارزانی شده و بدین ترتیب به پادشاهی خود مشروعیت بخشیده، و حفظ و بقای آن را نیز تنها از وی طلب میکنند (سامی، 1341 : 117) گرچه از کوروش دوم (529 -559 ق م) کتیبه خاصی به جای نمانده، اما با بررسی مفاد استوانه وی تا حدی میتوان به سیاست دینی هوشمندانه وی پی برد، چرا که کوروش با توجه به عقاید دینی بابلیان بیان میدارد که: «بعل مردوک بزرگترین خدای بابل وی را از میان تمام انسانها برگزیده و پادشاهی چهار گوشه جهان را به وی بخشید» و بدینوسیله به بهترین وجه ممکن نزد بابلیان به پادشاهی خود مشروعیت میبخشد. قابل توجه اینکه پادشاهی وی نه تنها نزد بومیان بابل و بین النهرین، بلکه نزد یهودیانی که از مدتها پیش به بابل تبعید شده بودند نیز مشروعیت یافت، چرا که در تورات از وی به عنوان «فرستاده خدا» و «منجی قوم یهود» یاد شده است! (کتاب مقدس، 1986 : 730). از فرزند وی کمبوجیه دوم (521 – 529 ق م) چه از کتیبه بیستون و یا گزارشهای هرودوت در ارتباط با موضوع مورد نظرمان اطلاعات چندانی نمی توان به دست آورد. داریوش و سیاست دینی وی همان گونه که در پیشتر آمد، بیشترین و در عین حال، مهمترین کتیبههای هخامنشی مربوط به زمان داریوش اول (486 -521 ق م) است که بر صخرهها، استلها، دیواره کاخها، سنگ وزنهها، الواح سیمین و زرین، مهرها و ... حک شدهاند و البته، ترجمههایی نیز به خط و زبانهای عیلامی و بابلی دارند. در ارتباط با بحث مورد نظرمان، با توجه به حجم وسیع آثار و کتیبههایی که از داریوش اول به جای مانده ، اطلاعات قابل توجهی از کتیبهها میتوان به دست آورد. به همین منظور، ابتدا بند 6-1 از کتیبه Fداریوش در شوش را بیان کرده، آنگاه به تبیین نکات مورد نظر خواهیم پرداخت : «خدای بزرگی است اهورمزدا، که زمین را آفرید، که آسمان را آفرید، که مردم را آفرید، که شادی را آفرید، که داریوش را شاه کرد، من داریوش شاه، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورها، شاه زمین، پسر ویشتاسپ، هخامنشی، داریوش شاه گوید، اهورمزدا که بزرگترین خدایان است، او مرا آفرید، مرا شاه کرد، او این پادشاهی را به من داد، که بزرگ است، ... اهورمزدا را میل چنین بود که در تمام این زمین مرا برگزید و مرا در تمام این زمین شاه کرد، من اهورمزدا را پرستش کردم، اهورمزدا مرا یاری کرد، آنچه من کردم، همه را بخواست اهورمزدا کردم» (Kent, 1953 : 142). داریوش اول (486 -521 ق م ) در کتیبههایش پس از ستایش خدای بزرگ اهورمزدا و معرفی خود، بلا فاصله با بیان اینکه وی برگزیده اهورمزدا است و مقام پادشاهیاش نیز از جانب اهورمزدا به وی ارزانی شده، مشروعیت پادشاهی خود را اعلام میکند. برای مثال، در کتیبههای بیستون ستون اول بند پنجم، کتیبه دیواره جنوبی تخت جمشید، کتیبه شوش و ... بوضوح به این موضوع برخورد میکنیم (116 & 135 :(Kent, 1953 . اهمیت این موضوع در این است که وی پس از قتل گئومات مغ و نیز سرکوبی شورش های متعدد مقام خود را تثبیت کرده بود وحال با اعلام اینکه مقام پادشاهیاش موهبتی از جانب اهورمزدا است، نه تنها مشروعیت پادشاهیاش را به دست می آورد، بلکه تمامی این اقدامات و سرکوبیها را توجیه مینماید. به همین دلیل است که در جای جای کتیبه بیستون تاکید میکند که همه اقداماتش را به خواست اهورمزدا آغاز کرده و به لطف او به انجام رسانده است. در واقع، وی به نوعی خود را مجری محض اوامر اهورمزدا و نیز تحت حمایت فرّه ایزدی وی میداند و این موضوعی است که بوضوح در نقش برجستههای به جای مانده از وی - و نیز سایر پادشاهان هخامنشی – به چشم میخورد. در این گونه نقش برجستهها - از قبیل نقش برجستههای تخت جمشید و نقش رستم - پادشاه در زیر فرّه ایزدی اهورمزدا که به صورت پرندهای با بالهای گشوده است، ایستاده که به معنی حمایت این فره اهورایی از پادشاه است. همان گونه که در پشتر آمد، در کتیبههای فارسی باستان یا هخامنشی علاوه بر موضوعها و مفاهیم دینی از قبیل: یکتاپرستی، مسامحه دینی و... برخی از ارزشهای اخلاقی نیز به چشم میخورد که بسیار مورد نظر شاهان هخامنشی واقع شده و بر آنها تاکید ورزیدهاند. از جمله مهمترین این ارزشهای اخلاقی میتوان به: حق شناسی، عدل و انصاف، رعایت قانون، راستگویی و پرهیز از دروغ و... اشاره کرد که در برخی از کتیبههای داریوش بر آنها تاکید ورزیده شده، در اینجا به آنها میپردازیم. میدانیم که در جریان سرکوبی گئومات مغ، داریوش با کمک هفت تن از دوستانش نه تنها وی را سرکوب کرد، بلکه توانست بر بسیاری از شورشها نیزغلبه نماید. به همین دلیل، وی به منظور قدر دانی و حق شناسی از آنها و خاندانشان با آوردن نام آنها در کتیبه بیستون ستون چهارم بند 19-18 نام و یاد آنها را برای همیشه جاودانه کرده (شارپ، 1346 : 72-73) و نیز در بند 4 کتیبه B نقش رستم در این باره میگوید: «مردی که همکاری میکند، او را به جای همکاریاش همان طور پاداش میدهم» (همانجا: 89). علاوه بر این، داریوش نه تنها برای این افراد در دستگاه حکومتی خود جایگاه خاصی در نظر گرفت، بلکه به پادشاهان آینده نیز تاکید نموده که نسبت به این هفت خاندان وفادار باشند. شاید یکی از جالبترین ارزشهای اخلاقی که در کتیبههای داریوش به چشم میخورد، رعایت عدل و انصاف است. وی در این باره در کتیبه بیستون ستون چهارم بند 14 – 13 میگوید: «از آن جهت اهورمزدا مرا یاری کرد که نه من و نه خاندانم دروغگو و بی انصاف نبودهایم. من برابر حق و عدالت رفتار کردم. نه ناتوان ونه توانا را نیازردم. تو که از این پس شاه هستی، کسی را که دروغگو و دراز دست است، دوست مباش و او را سخت کیفر بده!» راستگویی و مخالفت با دروغ از جمله ارزشهای اخلاقی است که نه تنها در کتیبههای داریوش، بلکه در تمام کتیبههای پادشاهان هخامنشی بسیار بر آن تاکید شده و در پایان اکثر این کتیبهها از اهورمزدا خواسته شده است کشور را از دروغ حفظ کند. در این راستا، داریوش دروغ را بزرگترین جرم و گناه میدانست. وی معتقد بود که دروغ باعث نابودی نظم و امنیت کشور میگردد. بهترین نمونه برای این مورد، همانا شورشهای سراسر کشور در آغاز پادشاهی داریوش است. به نظر داریوش دروغگویی گئومات باعث به وجود آمدن شورشها و ناامنی شده بود و داریوش نیز با یاری جستن از اهورمزدا و کمک هفت تن از سردارانش توانست بر آنها غلبه کند. وی در کتیبه بیستون ستون چهارم بند 30-1 به شرح بی نظمیهای کشور و نیز آشوبهای حاصله از دروغ پرداخته، به پادشاه آینده تاکید میکند که؛ از دروغ بپرهیز، دوست دروغگو مباش و او را سخت کیفر ده! (Kent, 1953: 128-129) خشایارشا و سیاست دینی وی بررسی کتیبههای بازمانده از خشایارشا (465 – 486 ق م) از این لحاظ جلب توجه مینماید که کتیبههای وی از لحاظ محتوی تا حد زیادی همچون کتیبههای پدرش داریوش است. برای اثبات این ادعا میتوان به کتیبهای که در سال 1349 ش در اطراف تخت جمشید کشف شده، اشاره کرد که از نظر محتوا همچون یک نسخه کپی از کتیبه نقش رستم – گور دخمه داریوش- داریوش است. در واقع، باید گفت که؛ خشایارشا در معرفی خود، همان خط مشی پدرش را دنبال کرده است؛ بدینسان که در کتیبههایش پادشاهی خود را ودیعهای از سوی اهورمزدا و خود را مجری اوامر وی دانسته تا از فرّه ایزدی بهرهمند گردد و به پادشاهی خود مشروعیت بخشد. وی درپایان کتیبههایش، نه تنها از اهورمزدا درخواست میکند که کشور را از دشمن، خشکسالی و ... حفظ کند، بلکه میخواهد که خودش، پادشاهیاش و بخصوص کارهای نیک پدرش را حفظ کند. برای مقایسه کتیبههای داریوش و خشایارشا میتوان به کتیبههای خشایارشا در تخت جمشید (کتیبه A وB ) مراجعه کرد. با اینکه سبک کتیبههای خشایارشا تا حد زیادی به کتیبههای پدرش شباهت دارد، اما گزارشهای تاریخی گویای آن است که وی در عمل از آن سیاست هوشمندانه و تسامح دینی پدرش چندان بهرهای نداشت. منابع تاریخی گویای آنند که وی در بدو رسیدن به پادشاهی، اقداماتی انجام داد که با سیاست دینی هخامنشیان به شدت منافات داشت و ما از دو مورد آن که از دیدگاه بحث مورد نظرمان بسیار جالب توجهاند، آگاهیم: در آغاز پادشاهی خشایارشا در بابل شورشی عظیم روی داد و به نظر میرسد که کاهنان معبد مردوک در به وجود آمدن آن نقش داشتهاند. به همین دلیل، خشایارشا نه تنها شورش را به شدت سرکوب نمود، بلکه کاهنان معبد را نیز تنبیه و از همه مهمتر پیکر بعل مردوک را که بزرگترین مظهر بت پرستی بابل بود، نابود کرد (احتشام، 1355 : 218-219). در پیشتر نیز آمد که پس از ظهور زردشت (1000 – 1100 ق م) و دین مبنی بر یکتاپرستی وی قرنها بود که یکتاپرستی – به طور غیر رسمی - در ایران رواج داشت. بنا براین، بدیهی بود که بت پرستی بر خلاف میل باطنی پادشاهان هخامنشی باشد. شاید خشایارشا قصد داشت که به بهانه سرکوبی شورشیان، از سویی مظهر بت پرستی؛ یعنی بت بعل مردوک و از دیگر سوی، کاهنان توطئه گر معبد مردوک را که از نظر سیاسی و دینی برایش ایجاد مزاحمت می کردند، برای همیشه نابود کند. در هر حال، این اقدامی بود که کاملا مخالف سیاست دینی هخامنشیان و بخصوص پدرش بود، چرا که میدانیم داریوش طبق بیان خودش در کتیبه بیستون ستون اول بند 14 به صراحت بیان می کند که: «پس از به پادشاهی رسیدن، تمام معابدی را که گئومات مغ ویران کرده بود، بازسازی کرده». نمونه دیگر از اقدامات وی که از دیدگاه بحث ما بسیار حایز اهمیت است، اصلاحات دینی است که وی در یکی از سرزمین های (عیلام ؟) تحت حاکمیت خود انجام داده و شرح آن را نیز در کتیبهای که از خود به جای نهاده، جاودانه کرده است. در این کتیبه که امروز به عنوان کتیبه دیوان معروف است، خشایارشا طبق معمول ابتدا اهورمزدا را به بزرگی و... ستوده وسپس پادشاهی خود را ودیعهای از سوی اهورمزدا دانسته و بدینوسیله به پادشاهیاش مشروعیت میبخشد. نکته قابل توجه ما از بند پنجم شروع میشود و در این بند خشایارشا میگوید: «در میان این کشورها که من دارم. جایی بود که در آنجا دیوها پرستیده میشد. به خواست اهورمزدا من آن دیودانهها را ویران کردم و گفتم از این پس دیوها پرستیده نخواهند شد. در آنجا اهورمزدا و ارت پرستیده شدند.»در این بند ازکتیبه، دو نکته قابل توجه وجود دارد: یکی پرستش خدایان متعدد و دیگری مفهوم وازه ارت (Arta) که محققان تفاسیر گوناگونی از آن ارائه کردهاند. میدانیم که پیام زردشت (1000 - 1100 ق م) در ایران «پرستش اهورمزدا به عنوان خدای یکتا و ترک پرستش سایر خدایان» بود. از آن پس سایر خدایان یا در حکم فرشتگان (امشاسبندان) درگاه اهورمزدا شدند و یا به عنوان دیوان مطرود شدند. طبیعی است که زردشت در بدو امر موفق نشد و در بسیاری از نقاط با مخالفت مواجه گردید، ولی میتوان پذیرفت که پیام یکتاپرستی وی - اگرچه به طور غیر رسمی - در طی قرون متمادی در برخی نقاط پذیرفته شده و یکتاپرست شده باشند و بالعکس برخی اقوام دیگر نیز به کیش کهن خود پایبند مانده و خدایان متعددی را می پرستیدهاند. جالب اینکه داریوش با توجه به سیاست دینی مسامحه آمیز و آزاد منشانه خود آنها را در امور آیینی خود آزاد گذاشته است و حتی وقتی که گئومات برخی از معابد آنها را ویران کرد، داریوش دوباره آنها را بازسازی میکند، ولی جای تعجب است که فرزند وی، خشایارشا مطابق کیش زردشتی به خدایان آنها لقب دیو داده و معابد آنها را نیز دیودانه نامیده، دستور ویرانی معابد و عدم پرستش آنها را میدهد! نکته دوم درباره ترجمههای محققان از واژه ارت (Arta) در این جمله از بند است. میدانیم کهارت(Arta) در «علم اللغه» به معنی نظم، راستی و درستی است و البته، نام یکی از ایزدان باستانی نیز بوده که بر نظم جهان هستی نظارت داشته است. به نظر میرسد با توجه به اینکه هخامنشیان اهورمزدا را به عنوان خدای یکتا پرستش میکردهاند و نیز با توجه به اینکه در بند هفتم همین کتیبه خشایارشا چنین میگوید: اگر میخواهی در زندگی شاد باشی و در مرگ سعادتمند باشی، آنچه را اهورمزدا گفته انجام ده (کورت، 1378 : 88). به احتمال زیاد، هدف خشایارشا از ویرانی معابد آن سرزمین نابودی شرک و رواج یکتاپرستی- اهورمزدا- بوده است، بنابراین، منظور خشایارشا از ارت (Arta) در این بند از کتیبه، آن گونه که برخی از محققان مثل کنت (Kent)، کامرون (Cameron) و شارپ (Shar) به خطا گفتهاند، هرگز پرستش ایزد ارت نبوده و منظور وی از ارت (Arta) همانا: نظم، درستی، قانون و... بوده است، بنابراین، ترجمه صحیح این بخش از بند چنین میشود که: .... و در آنجا اهورمزدا به راستی و درستی پرستیده شد (بویس، 1375 : 257).بررسی تنها کتیبه اردشیر اول (424 – 465 ق م) در تخت جمشید و نیز چهار کتیبه داریوش دوم (404 – 424 ق م) بیانگر پیروی این پادشاهان از خط مشی سیاست دینی پادشاهان پیشین بوده، از این دیدگاه موضوع چندان قابل توجهی در کتیبههای آنها دیده نمیشود. اردشیر دوم و سوم ؛ بدعت است یا تسامح ؟ با مطالعه کتیبههای اردشیر دوم (358 - 404 ق م) و نیز اردشیر سوم (338 – 358 ق م) با نکاتی تازه و بسیار قابل توجه برخورد میکنیم، چرا که در کتیبههای این پادشاهان علاوه بر اهورمزدا با نام دو خدای کهن آریایی، به نامهای مهرMmehr) ) و آناهیتا (Anahita) نیز برخورد میکنیم که تا پیش از این در هیچ یک از کتیبههای هخامنشی به این صراحت چنین موضوعی دیده نشده بود. در دو کتیبه از اردشیر دوم در همدان و شوش کتیبهها به نام اهورمزدا و ذکر بزرگی و .... وی آغاز شده، ولی در پایان اردشیر برای حفظ خود و اقداماتش نه تنها از اهورمزدا، بلکه از ایزدان مهر و آناهیتا نیز درخواست یاری کرده است. همین موضوع درباره اردشیر سوم نیز در کتیبهای واقع در تخت جمشید رخ داده است؛ با این تفاوت که وی در پایان کتیبه تنها نام اهورمزدا و مهر را آورده و آناهیتا را ذکر نکرده است. در ارتباط با این موضوع بی سابقه نظرهای گوناگونی ارائه شده است. به طوری که برخی محققان معتقدند این دو پادشاه به تثلیث خدایان معتقد بودهاند؛ بدین صورت که در این تثلیث اهورمزدا میآفریند، آناهیتا تکثیر میکند و مهر نیز وظیفه محافظت و نگهبانی آنها را دارد. در ارتباط با چنین نظریه هایی جای سؤال اینجاست که چرا اردشیر دوم و سوم در دیگر کتیبههای خود فقط به اهورمزدا متوسل گردیده و نامی از مهر و آناهیتا نیاوردهاند؟ به هرحال، چنین نظریههایی پیوسته در هالهای از تردید قرار دارند. پیشتر گفته شد که امپراتوری وسیع و پهناور هخامنشی دارای اقوام و ملل متعدد با عقایدی گوناگون بود. از منابع تاریخی کهن، از جمله منابع بابلی چنین بر می آید که از اواسط دوره هخامنشی در غرب امپراتوری پیروان ایزدان مهر و آناهیتا بتدریج رو به افزایش بوده، به طوری که از گفته بروسوس (قرن سوم ق م) مورخ بابلی چنین برمیآید که در اواخر دوره هخامنشی پیروان این دو ایزد، به حدی در غرب افزایش یافت که اردشیر – دوم- معابدی برای آنها ساخت (بویس،1375: 297-298). از دیگر سوی، میدانیم که اوستا از نظر ساختار زبانی یه دو بخش کهن و جدید تقسیم میشود که بخش کهن آن مربوط به زمان خود زردشت (1000 – 1100 ق م) و در واقع، سروده خود اوست. بخش جدید اوستا از نظر ساختار زبانی به گونهای است که نشان میدهد نسبت به اوستای کهن چند قرن بعد سروده شده است. نکته قابل توجه اینکه در بخش جدید اوستا، سروده هایی در وصف دو ایزد مهر و آناهیتا به نام سرود «مهر یشت» و سرود «آبان یشت» وجود دارد و چه بسا که این سرودهها نیز در همان زمان که پیروان این دو ایزد در غرب امپراتوری رو به افزایش بوده اند، سروده شده باشند! به نظر میرسد که روند رو به افزایش پیروان مهر و آناهیتا در غرب امپراتوری و نیز تسامح دینی پادشاهان هخامنشی باعث گردیده است که اردشیر دوم و سوم در پایان یک یا دو مورد از کتیبههای خود، یادی از این دو ایزد کهن آریایی بنمایند و حتی معابدی برای آنها برپا کنند تا بدینوسیله مشروعیت پادشاهی خود را نزد پیروان رو به افزایش این دو ایزد حفظ نمایند. متاسفانه، از آخرین پادشاه هخامنشی داریوش سوم اثر قابل توجهی در دست نیست تا بتوان بر اساس آن در راستای این پزوهش سخنی به میان آورد و البته، شاید بتوان گفت بحرانهای پایان دوره هخامنشی و در راس همه آنها، تهدیدهای مقدونیان، بخصوص یورش اسکندر چنین فرصتی را به وی نداد.
نتیجه بر خلاف آنچه که برخی از مستشـرقان اظهـار داشتهاند، هخامنشیان خدایان پرست نبوده و تنها به پرستش اهورمزدا معتقد بودهاند. میتوان گفت؛ پس از ظهور زردشت (1000 – 1100 ق م) و سر دادن ندای توحید، اگر چه کیش وی در همان زمان رسمیت نیافت، ولی به نظر می رسد که یکتاپرستی بتدریج در ایران رواج یافته باشد، زیرا بررسی کتیبههای پادشاهان هخامنشی گویای آن است که در اکثر قریب به اتفاق آنها اعتقاد به یکتاپرستی – اهورمزدا – دیده میشود. با توجه به اینکه پادشاهان هخامنشی در عین اعتقاد به یکتاپرستی از سیاست دینی تسامح و احترام به اعتقادات ملل تابعه نیز برخوردار بودند، در مواردی نادر، اسامی مهر و آناهیتا را که از ایزدان بسیار محبوب آریایی کهن هستند، در کتیبههای خود ذکر کردهاند که این خود تنها به دلیل حفظ مشروعیت مقام پادشاهی آنها در بین پیروان این دو ایزد بود که در اواخر این دوره در غرب امپراتوری رو افزایش بودند. همچنین به نظر میرسد که پادشاهان هخامنشی با تاکید بر ارزشهای دینی و اخلاقی از قبیل: راستگویی و پرهیز از دروغ، عدل و انصاف، حق شناسی، آزاد منشی و..... بر دوام و بقای مشروعیت مقام پادشاهی خود افزودهاند. * شایان ذکر است که امروزه قدمت این الواح را مربوط به اواسط دوره هخامنشی دانسته اند که به گرامیداشت این دو پادشاه نگاشته شده است . | ||
مراجع | ||
1. ابوالقاسمی، محسن. (1376). تاریخ زبان فارسی، تهران: سمت، چاپ اول. 2. امستد، ات. (1373). تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، محمد مقدم، تهران: امیر کبیر، چاپ سوم. 3. اورانسکی، ای.م. (1358). مقدمه فقه اللّغة ایرانی، کریم کشاورز، تهران: پیام، چاپ اول. 4. احتشام، مرتضی. (1355). هخامنشیان، تهران: نشر کتابهای جیبی. 5. برایان، پیر. (1381). امپراطوری هخامنشی، ناهید فروغان، تهران: قطره. 6. بویس، مری. (1375). هخامنشیان، همایون صنعتی زاده، تهران: توس، اول. 7. پیرنیا، حسن. (1362). ایران باستان، ج 1و2، تهران: دنیای کتاب، چاپ دوم. 8. پورداوود، ابراهیم. (2536). یشت ها، ج 1، تهران: دانشگاه تهران، چاپ سوم. 9.تاج بخش، احمد. (1355). تاریخ تمدن و فرهنگ ایران پیش از اسلام، تهران: دانشگاه ملی. 10. تاریخ ایران کمبریج. (1385). هخامنشیان، مرتضی ثاقب فر، تهران: جامی. 11. داندامایوف، م.ا. (1373). ایران در زمان نخستین پادشاهان هخامنشی، روحی ارباب، تهران: علمی فرهنگی، چاپ دوم. 12. _________. (1358). تاریخ سیاسی – اقتصادی هخامنشیان، میر کمال نبی پور، تهران: گستر، چاپ اول. 13. رجبی، پرویز. (1382). هزارههای گمشده، ج 1، 2، 3، تهران: توس، چاپ دوم. 14. سامی، علی. (1341). تمدن ایران هخامنشی، ج 1، شیراز: دانشگاه شیراز. 15. شارپ، ر.ن. (1346). فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی، تهران: سازمان مرکزی جشنهای شاهنشاهی. 16. فرای، ر.ن. (1368). میراث باستانی ایران، مسعود رجب نیا، تهران: علمی فرهنگی. 17. ------- . (1382). تاریخ باستانی ایران، مسعود رجب نیا، تهران: علمی فرهنگی، چاپ دوم. 18. فریدریش، یوهانس. (1368). تاریخ خطهای جهان، فیروز رفاهی، تهران: دنیای کتاب. 19. قائمی، محمد. (1349). هخامنشیان در تورات، اصفهان: نشاط. 20. __________ . (1348). ادبیات باستانی ایران، اصفهان: تایید، چاپ دوم. 21. کامرون، ج. (1365). ایران در سپیده دم تاریخ، حسن انوشه، تهران: علمی فرهنگی، اول. 22. کتاب مقدس ترجمه فارسی. (1986). عهد عتیق و جدید، لندن: پنگوئن، اول. 23. کخ، ه.م. (1383). از زبان داریوش، پرویز رجبی، تهران: کارنگ، هفتم. 24. کریستن سن، آرتور. (1345). مزدا پرستی در ایران قدیم، ذبیح الله صفا، تهران: دانشگاه تهران، دوم. 25. کورت، آملی. (1378). هخامنشیان، مرتضی ثاقب فر، تهران: ققنوس، اول. 26. گیرشمن ، رومن. (1362). ایران از آغاز تا اسلام، محمد معین، تهران: علمی فرهنگی، اول. 27. __________ . (1371). هنر ایران، ج1، عیسی بهنام، تهران: علمی فرهنگی، اول. 28. ناتل خانلری، پرویز. (1350). تاریخ زبان فارسی، ج1و2، تهران: بنیاد فرهنگ ایران، اول. 29. هرتسفلد، ارنست. (1354). تاریخ باستانی ایران بر بنیاد باستان شناسی، علی اصغر حکمت، تهران: انجمن آثار ملی، اول. 30. مشکور، محمد جواد. (1349). تاریخ اجتماعی ایران باستان، تهران: دانشسرای عالی، اول. 31. مصطفوی، سید محمد تقی. (1342). اقلیم پارس، تهران: انجمن آثار ملی، اول. 32. Jehanian, Ardeshir, (1971), Religion of the achaemenian. Bombay.
33 – Kent. R. G, (1953). Old Persian, grammar. texts. lexicon, New hawen.
34. Samy, Ali, (1971), Pasargad, Shiraz.
35. ________ (1971). Persepolis, Shiraz.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 4,265 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,260 |