تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,686 |
تعداد مقالات | 13,791 |
تعداد مشاهده مقاله | 32,394,236 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,794,734 |
سکههای اسلامی؛ عاملی برای تدوام هنر نقاشی | ||
پژوهش های تاریخی | ||
مقاله 2، دوره 2، شماره 1، اردیبهشت 1389، صفحه 17-30 اصل مقاله (425.85 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
نویسنده | ||
عباس احمدوند* | ||
استادیار دانشگاه زنجان | ||
چکیده | ||
به رغم تحریم نقاشی در میان مسلمانان - دست کم اهل سنت - این هنر هیچ گاه در جهان اسلام فرو نمرد. نگارههای قصور، صفحات نخستین کتب عربی و تصاویر حک شده بر سکه های اسلامی، از جمله مظاهر تداوم نقاشی در قرون اولیه اسلامی به شمار میرود. رواج عمومی تر سکه در میان مردم تأثیری بسزا در تداول نقاشی اسلامی به جا گذاشت. سکههای اسلامی مصور به دست آمده، مانند سکههای المقتدر بالله عباسی (حک 295- 320 هـ) از نشانههای آغاز این جریان است که سرانجام در مکتب نقاشی بغداد به ثمر نشست. | ||
کلیدواژهها | ||
سکههای اسلامی؛ تصویر بر سکههای اسلامی؛ نقاشی اسلامی؛ تصویرگری در اسلام؛ مکتب نقاشی بغداد | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه احادیثی به پیامبر بزرگوار اسلام (ص) منسوب است که بنابر آنها خدای تعالی مسلمانان را از تصویر کردن تماثیل نهی کرده و کسی را که بدین کار دست یازد، همشأن قاتلان انبیا و جزو گمراه کنندگان مردمان به شمار آورده است (الطبرانی،1406:ج10، 711؛ المتقی الهندی، 1989:ج4، 30؛ نصر، 1372: 65). صرف نظر از این که تحریم مذکور آنگاه رخ تواند داد که تصاویر مورد پرستش قرار گیرد و تصویر انسان، به تقلیل این آفریده الهی تا حد جسمانی بینجامد (نصر، 1372: 68-69)، بیشتر فقها و محدثان اهل سنت، کمتر متوجه این نکات شده، همان حکم تحریم را تکرار کردهاند (الطبرانی،1406: 711؛ نصر1372: 65). خاورشناسان نیز این حکم را به معنای ابدی بودن تحریم پنداشتهاند (نصر،1372: 73). با این که بنابر آیه 59 سوره مبارکه حشر، یکی از صفات خداوند، مصوّر بودن است، این رهیافت به نقاشی؛ به ویژه در میان اهل سنت باعث شد، مسلمانان تا مدتها هنر نقاشی را به بوته فراموشی بسپارند، اما این هنر یکسره از میان نرفت و به بقای خویش ادامه داد.
جلوه هایی از تداوم نقاشی اسلامی رویکرد کراهت جمهور مسلمان به نقاشی (زرین کوب، 1369: 150)، این هنر را به هنر درباری تبدیل کرد و با اغراض سیاسی و علایق خاندانهای حکومتگر پیوند داد (Grube:1967,vii). از دوران بنی امیه به بعد، رسم شد نقاشان، خلفا را بر تخت یا میان زمین و هوا تصویر کنند و حاکمان دیگر ملل را زیر دست و در کنار آنان به نمایش گذارند. این رویه که تا زمان امپراتوری عثمانی بر قرار بود، در واقع می کوشید برتری مسلمانان/دارالاسلام یا خلیفه را بر دیگر سران دنیا نشان دهد (همان). از این رو، نخستین جلوه تداوم نقاشی را میتوان بر سقف و دیوار های کاخهایی چون خربة المفجر، عمره، المشتی یا جوسق الخاقانی ملاحظه کرد (کونل، 1368: 19؛ تصویر 16 در ص 64؛ وزیری، 1377: 436؛ عطار زاده،1386،" جوسق الخاقانی" و تصویر ص346). در این تصاویر برساخته هنرمندان ایرانی و رومی، موضوعهای اصلی همانا رقاصهها، خنیاگران، خلیفه همراه با حکام دیگر ملل و اسب سواری بود (وزیری، همان). اما این رویکرد باعث بالیدن نقاشی نشد و تنها این هنر را در پشت دیوار قصور زندانی کرد و از مردم دور ساخت (همو: 435-436). در این میان، برخی نقاشیها بر کتابهای نخستین عربی، چون اغانی، مقامات حریری و نظایر آن نیز در رواج مجدد نقاشی سهمی بسزا داشت؛ لیکن ضمن تأکید بر نقش کتب عربی در این زمینه، باید یادآوری کرد که ملاحظه شواهد تاریخی نشان تواند داد که از زمان نقاشی بر دیوار قصور خلفای اموی و گاه عباسی تا ورود هنر نقاشی به کتب نخستین عربی (به ویژه در مکتب نقاشی بغداد)، مرحلهای بس مهم وجود دارد که میتوان آن را مرحله تصویرگری بر سکههای اسلامی نامید. از این رو، ناگزیر به بیان روند ضرب سکه در میان مسلمانان میپردازیم تا روشن شود از چه زمانی و چگونه تصویر بر آن وارد شده است.
ضرب سکه های عربی اسلامی؛ ویژگیها و مسایل آن پیش از اسلام، عرب از خود سکهای مستقل نداشت و آنچه در دادوستد به کار می برد، همان درهم ایرانی، بیشتر عرب - ساسانی بود (البلاذری، 1988: 449؛ المقریزی،1387: 7؛ شمس اشراق، 1369:لوح 3د). طبیعی بود که این سکهها دارای نقوش و عبارات خاص آن ملل باشد (در این باب نک. ترابی طباطبائی، 1373هـ ش:61 – 68؛ بیطار، 1977: 45-46 و تصاویر آن). پس از ظهور اسلام نیز، رسول خدا (ص)، در ایام تشریع مجال تغییر در این سکهها را نیافت (البلاذری، 1988: 448؛ المقریزی، 1387: همان). چنانکه ابوبکر (حک 11– 13هـ) هم به علت کوتاهی ایام زمامداری برای ایجاد تغییر در نقوش سکهها فرصت نیافت (نک، البلاذری، 1988:همان)، لیکن از دوران عمربن خطّاب (حک 13-25هـ) به بعد، برخی والیان خلیفه، یا حتی خود او، به ایجاد تغییراتی در سکهها اقدام کردند. ایشان اندک اندک عباراتی کوتاه، چون نام خلفا، «الحمدلله»، «محمد رسول الله» و «لا اله الا الله» را به همان سکهها و نقوش سابق افزودند ( المقریزی،1387: 8؛ ترابی طباطبائی، 1350هـ ش ؛بیطار، 1977: 48 -49 و 50 و تصاویر آن). در ایام عثمان بن عفّان (حک 25– 35هـ)، عبارت «الله اکبر» بر این سکهها اضافه گشت (المقریزی: همان) و در روزگار خلافت علی (ع) (حک 35– 40هـ) نیز عبارت «ولی الله» بر سکهها، بویژه سکههای ضرب سال 37 هـ ری افزوده شد (زیدان، 1916: 49، 58؛18 (Sauvoire, 1879: به نظر میرسد مسلمانان روزگار خلفای راشدین، جز ابوبکر، با وارد کردن عباراتی هر چند کوتاه بر سکههای سابق، در واقع می خواستند، حتی المقدور از سکه هایی اسلامی و طبعا هر چه بیشتر موافق با اعتقادات مسلمانی و به دور از اعتقادات مشرکان یا اهل کتاب برخوردار باشند، زیرا بنابر سخن دقیق ابن خلدون (ابن خلدون، 1410: 257– 267)، هر دولت یا حکومتی، از جمله حکومت اسلامی می بایست علایم خاص حکومتی خویش را اعم از سکه، طراز و جز آن میداشت. با این همه، دوام روزگار فتوح، بروز نزاعهای داخلی، سادگی امور و نداشتن امکانات بایسته در ضرب سکه، مسلمانان را ناچار ساخت که این مسأله را تا دوران حکومت عبدالملک بن مروان به تعویق اندازند. عبدالملک بعد از غلبه بر مشکلات و از میان برداشتن رقیبان، به عنوان فردی که سیاست عربی سازی دیوان و امور دولتی را به جدّ گرفته بود، ناگزیر از اصلاح سکه و عربی سازی آن نیز شد (ترابی طباطبائی، 1350: خ، پاورقی1؛ الرمضانی،1975: 126؛ احمدوند، 1385: 95–98). اقدامات اصلاحگرایانه عبدالملک در امر سکه را میتوان به دو بخش تقسیم نمود: 1- وی ابتدا وزن سکهها را یکسان ساخت تا از مخلوط شدن و غش در آنها جلوگیری کند؛ او دراهم ودنانیر دارای اوزان گوناگون را سامان بخشید و وزن هر دینار را حدود 22 قیراط1 و وزن درهم را 15 قیراط معین ساخت (البلاذری، 1988: 448-449؛ المقریزی، 1387: 10وقس، 13) همچنین با کسانی که در کارسکه غش میکردند، یا سکههای مسلمانان را به کار نمی بردند، با شدت تمام برخورد کرد (برای نمونه نک: البلاذری، 1988: 451). 2- اقدام دیگر عبدالملک، ایجاد تغییرات بنیادین در امر سکه و فراهم آوردن سکهای صددرصد عربی–اسلامی بود. روایات مربوط به این اقدام، علت تصمیم وی را گوناگون آورده است: روایتی میگوید خالد بن یزیدبن معاویه بدو اشارت کرد هرکس خدایتعالی را در درهمش (سکه اش) تقدیس کند، عمر دراز مییابد (المقریزی، 1387: 11؛ یوسف،د،1423: 20) اما روایت مشهورتری علت این اقدام وی را مکاتبه خلیفه با ژوستینیان دوم (Justinian ) (حک 685– 695؛ 705–711م) امپراتور روم شرقی (بیزانس) میداند. بنابراین روایات، عبدالملک در آغاز نامهای خطاب به امپراتور، آیه شریفه «قل هو الله احد» را نگاشت و به همراه تاریخ نامه نیز، نام پیامبر (ص) را وارد کرد. امپراتور مسیحی و داعیه دار مسیحیت نیز این عمل را ناپسند دانست و در پاسخ نوشت اگر این کار را رها نکنید و همچنان این عبارت را در نامههایتان به کار برید، نام پیامبرتان را در دینارها به زشتی خواهیم آورد. این مسأله بر عبدالملک سخت گران آمد، لذا پس از مشورت با افرادی چند، به ضرب سکه اقدام کرد ( المقریزی، 1387: همان؛ الکرملی، 1422: 41). این که آیا داستان مکاتبه عبدالملک و امپراتور واقعاً رخ داده است یا خیر؛ یا اینکه عبدالملک نامهاش را چنان که آوردیم، آغاز کرده است؛ بحثی است که خود پژوهشی جداگانه میطلبد، اما به هر حال این اتفاق یا نقل آن باعث به فکر فرو رفتن عبدالملک در یافتن راه حلی برای تحقق استقلال اقتصادی دولت خویش و عدم نیاز به دیگران شد (قس39، همان). البته عبدالملک بلافاصله موفق به برآورده ساختن آرزوی خویش در داشتن سکهای کامل و خالص نگردید، بلکه اصلاحات وی در سکه طی مراحل متعدد و به تدریج رخ نمود (الرمضانی، 1975: 127). متقدمترین روایات برجای مانده در باب ضرب سکه های اسلامی از آن واقدی است که در تاریخ طبری و فتوح البلدان بلاذری، مجال بروز یافته است. طبری به نقل از واقدی، ضرب نخستین سکه عربی– اسلامی را در سال 76هـ ذکر میکند ( الطبری، بیتا:256؛ سلمان، 1971: 148)، لیکن بلاذری به نقل از واقدی تاریخ ضرب نخستین سکه را سال 74هـ میآورد؛ همان سالی که وی آن را عام الجماعة میخواند و سالی میداند که عبدالملک پس از آن بر زبیریان غلبه یافته است (البلاذری، 1988: 449و 451؛المقریزی، 1387: 10)؛ یعنی درست آنگاه که عبدالملک بر مشکلات گوناگون حکومت خویش غلبه یافت و قدرت را به تمامی قبضه کرد. از سوی دیگر، روایت مدائنی که در بلاذری ( 1988: 449) و ابن خلدون (1410: 261) نقل شده است، ضرب نخستین سکههای اسلامی را توسط حجّاج بن یوسف ثقفی و به امر عبدالملک در سال 75 هـ میداند و رواج این نوع سکهها را در دیگر بلاد به سال 76 هـ میآورد (البلاذری، 1988: همان؛ ابن خلدون: همان). با این حال، سکههای باقیمانده از دوران عبدالملک بن مروان حداکثر به سال 78 هـ باز می گردد (سلمان، 1971: 148؛ نیز قس. همو، «درهم نادر للخلیفة عبدالملک بن مروان»، مجله سومر، ج26، 1970؛ یوسف،د، 1423: 37). البته، این تواریخ متفاوت و وجود سکههای سال 78هـ به بعد را نمیتوان نشان دهندة اختلاف در روایت یا نبود اتفاق نظر در آغازین سال ضرب سکههای عبدالملک دانست، بلکه باید در نظر داشت که عبدالملک و دستیاران او مانند حجّاج، گام به گام به سوی ضرب سکههای خالص و کامل عربی- اسلامی پیش رفته اند، به ویژه آن که در مورد برخی والیان عبدالملک، چون حجّاج آمده است که وی خود دراهمی موسوم به «بغلی» را ضرب کرد و حتی بنابرنقلی ضعیف «قل هو الله احد» یا «قل هو الله هو حجآج» به همراه آیه 33 توبه و یا «بسم الله حجّاج» را بر سکه های خویش در آورد و بدین ترتیب موجب اعتراض قرّاء و فقها شد (المقریزی، 1387؛ الراغب الاصفهانی،15؛ الکرملی، 1422: 43 ). جالب توجه آن که روایات تاریخی اندیشه این طرح سکههای اسلامی را به پیشنهاد خالدبن یزید بن معاویه (المقریزی، 1387: 11؛الکرملی،1422: 41) یا حتی امام محمد باقر (ع) که در این امر مورد سؤال و مشاوره عبدالملک قرار گرفته بود (شهیدی، 1372: 209، به نقل از بیهقی، المحاسن و المساوی، و نقد این روایت در همو، 209– 210؛ المقریزی، 1387: حواشی مصحح، 68–69، شماره 150)، میدانند. ذکر مشاوره با امام محمد باقر (ع) یا پیشنهاد خالد نشان دهندة آن است که دستیابی به نقش ویژه سکههای عربی–اسلامی، پس از تأمل و مشاوره بسیار و گام به گام صورت پذیرفته است؛ چنانکه در نخستین سکه های خود عبدالملک نیز تصویر وجود داشته که بعدها از میان رفته است (بیطار، 1977: 61-63 و 65 و تصاویر آن). با مقایسه سکههایی که از دوران عبدالملک بن مروان باقی مانده و اکنون در دسترس است، می توان عناصر اصلی سکههای او را بدین صورت طبقه بندی نمود: 1- آیات و عبارات قرآنی؛ 2- سال ضرب سکه؛ 3- محل ضرب سکه (احمدوند، 1385: 212؛ ضمیمه1؛ نیز نک: المقریزی، 1387: 12؛ برای سکههای او نک: الشهابی، 22000: 86– 87 و 89؛ امیرغیاثوند، 1376: 15؛Lane.1984 :4 -26 ؛Artuk ,1970: 10-37). در روی این سکه ها و در مرکز آنها چنین آمده است: سطر اول«لا اله الا»؛ سطر دوم: «الله وحده»؛ سطر سوم: «لا شریک له» که بنابر تغییراتی اندک در دینار، درهم یا فلس ها، تغییراتی جزیی در نحوه چیدن عبارات نیز به چشم میخورد (یوسف.د، 1423: 38). در حاشیه هم ترکیب «محمد رسول الله ارسله بالهدی ودین الحق لیظهره علی الدین کلّه ولوکره المشرکون» که اقتبـاسی اسـت از آیـه 33 سوره مبـارکه تـوبه، وجـود دارد (شمس اشراق، 1369: 200؛ ترابی طباطبائی، 1350: خ؛ الرمضانی،1975: 127). در مرکز پشت این سکهها نیز آمده است: سطر اول: «الله احدالله»؛ سطر دوم: «الصمد لم یلد»؛ سطر سوم:«ولم یولد» ( سوره اخلاص ) و در حاشیه آن نیز عبارات «بسم الله ضرب هذا الدینار سنه (کذا)» درج شده است (شمس اشراق،1369: همان؛ ترابی طباطبائی، 1350: همان؛ الرمضانی، 1975: همان). البته، در برخی از سکهها، مثلا در سکههای مغرب اسلامی اقتباسی از آیه 33 توبه در پشت سکه نقش بسته و به جای آن عبارت «بسم الله ....» در حاشیه روی سکه آمده است. در مرکز پشت سکه عبارات باقیمانده سوره مبارکه اخلاص؛ یعنی «و لم یکن له کفوا احد» هم وجود دارد (شمس اشراق: همان). چنانکه در مرکز پشت سکه نیز عبارت «بسم الله الرحمن الرحیم» وارد شده و در حاشیه آن، بدون ذکر" بسمله"، تنها اطلاعات مربوط به سال ضرب سکه ذکر شده است (الرمضانی، 1975: 128). در مورد درهم های نقره عبدالملک نیز که قدیمترین مورد برجای مانده آن متعلق به سال 79 هـ است ( رمضانی، پیشین)، در مرکز روی سکه عبارت «لا اله الا الله وحده لا شریک له» و در حاشیه آن عبارت «بسم الله ضرب هذا الدرهم بکذا [ شهر ] سنه[کذا]، حک شده است. در مرکز پشت سکه نیز«الله احد الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد» و در حاشیه آن اقتباس مشهور از آیه 33 سوره مبارکه توبه وجود دارد؛ با این تفاوت که دایرههای کوچک یا زنجیرهای نیز در این سکهها افزوده شده است ( شمس اشراق، 1369: همان؛ الرمضانی، 1975:همان). سکههای برنزین ( فلس ) نیز که کارگاههای ضربشان در سال 90 هـ آغاز به کار کرد، دارای شعار توحید و عباراتی دال بر رسالت پیامبر است (الرمضانی: همان). چنانکه ملاحظه میکنیم، عبدالملک و دستیاران او به خود حق می دادند بخشی از آیه یا سوره ای را در ضرب سکه مورد استفاده قرار دهند، یا بر آن آیات مطالبی بیفزایند ( مانند عبارت محمد رسول الله در آغاز آیه 33 سوره مبارکه توبه ) و یا خود آن آیات را بنابر کوچکی و بزرگی قطر سکهها، کم و زیاد کنند (رمضانی، پیشین). چنان که در سال و محل ضرب سکه ها و برخی عبارات جزیی نیز ( بنابر شرایط ) با یکدیگر تفاوتهایی یافت میشد (یوسف،د، 1423: 38). با این حال، در تمامی سکه ها چند آیه همیشه تکرار شده و حتی در سکههای دوره های بعد نیز آمده است (المقریزی، 1387: 16؛ یوسف،د، 1423: 46–53؛ احمدوند، 1385: 212). نخست آیاتی کوتاه از سوره مبارکه اخلاص است: «الله احد الله الصمد لم یلد ولم یولد ولم یکن له کفوا احد». در این آیات شخص ضرب کننده کلمه «قل» را در نقش سکه وارد نمیکنـد، گویـی فرمان خدای تعالی را در گفـتن «قل» اطاعت کرده است و واقعاً گفته است. ضرب این آیات کوتاه، به معنای تأکید بر شعار توحید و یگانگی خدا و پذیرش آن و نیز نمایانگر رد شعار تثلیث مسیحیان تواند بود (یوسف،د، 1423: 39). دومین مورد آیه 33 / توبه است که در آن عبارت «هو الذی» در آغاز آیه حذف شده و به صورت «محمد رسول الله ارسله... در آمده است (همان،46؛ ترابی طباطبائی،1373: تصاویر صفحات 61- 69 ؛Lane,ibid ؛ Artuk,ibid؛ یوسف،د، 1423: 45 ). با نقل و بررسی آرای گوناگون مفسران، تفسیر این آیه چنین است: «خداوند دینش را کامل کرده است، هرچند مشرکان آن را انکار کنند. او پیامبرش محمد (ص) را با دین حق، اسلام، فرو فرستاد تا بر همه ادیان برتری یابد». اگر هم روایت مکاتبه عبدالملک با امپراتور روم را بپذیریم، به نظر می رسد یکی از علل ضرب اقتباس آیه مذکور آن باشد که عبدالملک ناچار است در مواجهه با امپراتور مسیحی بیزانس، بر شعائر توحیدی و اسلامی مسلمانان تأکید ورزد. وی باید رسالت پیامبر (ص) را برای همگان، مسلمان و غیر مسلمان بازگو کند تا بتواند مشروعیت حکومت بر مسلمانان و نبرد و غزو با غیر مسلمانان را به عنوان خلیفه و جانشین همان پیامبر (ص) که رسول عالمیان است، بیابد. باری عبدالملک که بنا دارد امر دیوان و دولت را عربی سازد (ترابی طباطبائی، 1350: خ، پاورقی1؛ احمدوند، 1385: 98)، چاره ای جز استعمال کلمات عربی در ماندگارترین سند رسمی حکومتش، سکه، ندارد. او به خوبی میداند هیچ نصّ عربی بالاتر و مقبول تر از قرآن نیست؛ در عین حال میتواند از این کتاب مقدس که پیوسته در معرض انواع برداشت ها، تفاسیر و تأویل های حتی من عندی قرار گرفته است، آیاتی را برگزیند و با توجه به نیازهای سیاسی– تبلیغاتی خویش از آنها بهره برداری کند؛ چنان که کمترین فایده اقدام او همان مشروعیت بخشی به حکومت اموی، حافظ جامعه اسلامی نشان دادن خلیفه و توجیه کننده حملات و فتوحات او و دیگر امویان (بویژه فرزندش ولید) است. باید یه خاطر داشته باشیم که عبدالملک با رقبایی چون زبیریان نیز درگیر بوده است که از قضا یکی از آنان، مصعب بن زبیر بود؛ او به امر برادرش عبدالله که مدتی حتی خویش را خلیفه خواند، درسال 70 هـ سکه هایی ضرب کرده است. زبیریان سکه هایی کوچکتر و مدورتر از سکه های پیشینیان ضرب کرده بودند که بر روی آنها عباراتی مانند «برکة الله»، «الله» (البلاذری، 1988: 44؛ ابن خلدون، 1410: 261)، «محمد رسول الله» و «امر الله بالوفاء والعدل» ( المقریزی، 1387: 9) حک شده بود، آن هم در شرایط سیاسی که زبیریان سخت نیازمند وفاداری حجازیان به خود بودند. در این شرایط، عبدالملک نیز باید کاری می کرد و بر حق خویش به عنوان خلیفه و تنها مرجع مسلط بر امر سکه تأکید میورزید. این بود که دست به کار شد و سکههایی ویژه ضرب کرد.
تصویر سکه های اسلامی بنابر مباحث پیشین روشن شد که سکه های ضرب مسلمانان ظاهری کاملا قرآنی داشت و تصویرگری برآنها تنها مدتی کوتاه از دوران عبدالملک بن مروان روی داد و پس ازآن به کارگیری سکه های فاقد تصویر تا دوران هارون الرشید (حک 170– 193 هـ) دوام یافت. با این حال، هارون الرشید نخستین خلیفهای بود که بر خلاف گذشتگان، نظارت عالی خلیفه را بر عملیات ضرب سکه و دارالضرب به دیگری سپرد (ابن خلدون، 1410: 226). همین مطلب باعث روی دادن مسایلی مهم در امر سکه گردید که ضرب سکه هایی به نام زبیده، همسر خلیفه از آن جمله است (شما، 1411، 16، 18- 26). هارون الرشید، وزیر خویش، جعفر برمکی را که تمایلات شدید ایرانی داشت (W.Barthold,1960-2002:1033)، بر کار سکه نظارت داد. جعفرعلاوه بر ایجاد تغییراتی در وزن سکهها، تصویر خویش را نیز بر آنها ضرب کرد و در نوروز یا مهرگانی میان مردم تقسیم نمود (الخطیب البغدادی، 1417، ج 7: 167؛ الراغب الاصفهانی، 1420: ج1، 584، به ویژه اشعار ابوالعتاهیه؛ 89/113). به نظر میرسد اقدام جعفر در ضرب این نوع مسکوکات به تقلید از پادشاهان ایران پیش ازاسلام صورت پذیرفته است؛ با این تفاوت که وی نشانههای آیین زردشتی را در سکههای خویش وارد نساخت (قس: شمس اشراق، 1369:لوح3د). این اقدام جعفر نه تنها با مخالفت متشرعان روبه رو نشد، بلکه حتی برخی خلفای بعد نیز از او تقلید کردند. در سال 241هـ متوکل (حک 232-247هـ) بر شورشیان بجه که بر سپاهیان مصر تاخته بودند، پیروز شد و ایشان را شکست داد (الطبری، بیتا، ج9، 203- 206؛ بیطار،1977: 111 و تصاویر آن). به همین مناسبت سکهای ضرب کرد که در روی آن چهره تا گردن خلیفه با ریشی دراز، کلاه و حاشیه معمول سکه های عباسی نمایان است؛ در پشت آن نیز علاوه بر وجود حاشیههای معمول مسکوکات، مردی که شتری را میکشاند، به چشم می خورد (بیطار، 1977: همان). البته نه این سکه و نه سکههای مصوری که به بجکم، سردار ترک یا مطیع (حک 334–363 هـ) نسبت دادهاند (همان: 113) به دست نیامده است. وجود انبوهی از سکههای اسلامی با طراز اسلامی- قرآنی نیز نشان می دهد ضرب تصویر در این ایام چندان همه گیر نشده بوده است، اما به هر حال مسلمانان جایزه و صله بگیر شرکت کننده در مراسمی چون نوروز و مهرگان، اینک میدیدند که در دربار خلافت اسلامی، سکههایی ضرب میشود که حاوی تصاویر خلیفه و وزیر اوست و دیدن تصاویری این چنین بر مردم عادی میگردید. حتی در زمان مقتدر (حک 295-320هـ) سکههایی با تنوع بیشتر ضرب شد. در سکههایی بی تاریخ از او که خوشبختانه در دست است (نک: ضمیمه3)، خلیفه به صورت چهار زانو نشسته است و جامی در دست دارد. در پشت سکه هم شخصی به همین وضعیت، در حال نواختن عود است (نک: ضمیمه 2؛الحسینی، 1394: تصاویر صص70- 72؛ بیطار، 1977: 112 و تصاویر آن). نیز درهم دیگری موجود است که در آن خلیفه که نامش به چشم میخورد، سوار بر اسب است؛ پشت سکه هم تصویر گاوی وجود دارد که در بالای آن عبارت "المقتدر بالله" حک شده است (بیطار، 1977: 112و تصاویر آن؛ الرمضانی، 1975: تصویر 12، غزال و بالای آن عبارت" لله جعفر"؛الحسینی، 1394: 66و تصاویر صص70-72؛ الرمضانی،1975: تصویر شماره11؛ضمیمه2). به نظر حسینی این سکه را دشمنان خلیفه، به منظور اهانت به وی ضرب کردهاند (الحسینی،1394: 66). اما سکه هایی دیگری با تصاویری متنوع، موجود در انجمن سکه شناسی امریکا (برای سکه های او با تصاویر گاو نر، سوار، خرگوش و امثال آن، نک. سکههای شماره:1917/215/35 ؛1922/211/1؛1963/9./.1)، این نوع سکههای مقتدر را پربسامد و دوران ساز مینماید. ضعف فراوان خلافت و ظهور امرایی استقلال طلب باعث شد ایشان بتوانند به پیشینه محلی خود توجه کنند و بسیاری از آنها را در کار حکمرانی، از جمله سکه به کار برند. در این راستا، باید به طور خاص از آل بویه یاد کرد که خود را از نسل ساسانیان می پنداشتند و رسوم ایرانی را احیا میکردند (برای نمونه، شاهنشاه خوانده شدن عمادالدوله به سال 325هـ، در همان اوان تسلط آل بویه، النویری، 1984: ج26، 174؛Miles,1969:290؛Bernburg,1980:87؛ سرافراز، 1383: 197 و تصاویر ص 201)؛ حتی در یک مورد کاملا کم نظیر، رکن الدوله، امیر بویهی، به سال 351هـ سکهای ضرب کرده که در آن خویشتن را شاهنشاه خوانده است. رکن الدوله ترجیح میداد در این سال که سرانجام پس از مدتها درگیری و تحمل شکست از سامانیان –زیاریان، بر ایشان مسلط شده، تا ساریه (ساری) پیش راند (مسکویه الرازی، 1380-1366: ج6، 231؛ ابن الاثیر، 1407، ج 8، 509 و 511-512) و پسرش فنا خسرو که لقب عضدالدوله یافت (Miles, 1964:293)، بدین مهم دست یازد. در این درهم که به سبک ساسانی در محمدیه ری ضرب شده، رکن الدوله تاج بر سر، با ریشی انبوه بر تخت به چشم میخورد (تصاویر صص 284,294 -296؛Miles,1964:؛Madelung,1969:85؛ سرافراز ، 1383: تصاویر ص 201؛ قس؛ شمس اشراق، 1369: لوح3د؛ نیز ضمیمه3). به گفته برن برگ، منظور از ضرب چنین سکه ای حاوی عبارت "شاهنشاه" که بعدها عضدالدوله نیز از آن تقلید کرد (دینار سال 359هـ Bernburg,1980 :90 ؛ Madelung ,1969:100؛ برای لقب شاهنشاه عضدالدوله، نک:المتنبی، بیتا: بیت 10،ص 538 و بیت 1، ص539)، آن بود که رعایای ایرانی و نا آشنا با زبان عربی نیز بتوانند عظمت قدرت این امیرالامرای عباسی و شاهنشاه ایرانی را دریابند (Bernburg, 1980:90 ؛ Miles,1964:294-295)؛ مضاف بر آن که مشابهت فراوان این نوع سکهها با سکههای ساسانی (سرافراز، 1383: 197 و تصاویر ص201)، زمینه ساز فعالیت نقاشان ایرانی نیز تواند بود. بیدلیل نیست که در این ایام در دارالضرب های اسلامی، علاوه بر وجود کارمندانی چون مشرف، شاهد، سباک، ضراب، صناع و مقدم (در باب این کارمندان و کارکنان، نک: ابن حمدون، 1981،ج1: 5 و10؛Ehrenkreutz,1954:515 )، از اشتغال نقاش هم در دارالضربها مطلع میشویم (Ehrenkreutz : ibid ) که تصاویر را بر سکهها مرتسم میکردند (قس:ابن خلدون، 1410: 261). باری هنر تصویرگری بر روی سکهها، در عصر بویهی مراحل ترقی بسیاری را درنوردید و راه را برای افتتاح رسمی مکتب نقاشی بغداد گشود.
مکتب نقاشی بغداد در قرن پنجم تصویرگری انسان و حیوان بر سکهها به نقطه اوج خود نزدیک شد (بیطار، 1977: 104- 105و تصاویر ص105). چون کاربرد نقاشی بر سکه ها پربسامدتر گردید، اندک اندک نقاشان در جستجوی مجالهای تازه در هنرآفرینی برآمدند. یکی از این مجالها، مکتب نقاشی در بغداد بود که با مشخصات خاص خود (الرمضانی، 1988: 162-163)، کتب عربی را عرصه هنرآفرینی خویش ساخت. مقایسه کهنترین آثار برجای مانده از این مکتب، چون تصاویر کتاب ماتریا مدیکای (Materia Medica.) دیسقوریدس (وزیری، 1377: 437)؛ تصویری از جلد هفده اغانی، به سال 614هـ (الرمضانی، 1988: تصویر شماره7)؛ تصویری از یک کتابخانه کهن در مقامات حریری، به سال 635هـ (Sheila, 1999:215 و تصویر آغازین) و نسخهای از مقامات حریری که ریچارد اتینگهاوزن به سال 1960 در استانبول یافت، نشان میدهد علاوه بر تصویرگری صحنههای گوناگون زندگی چون گل و بوته Grube,1967:106-107))، پرندگان (108:ibid:) ، مسجد و منبر (ibid:109 )، جزایر شمالی (همو: 131: ibid)، درخت و برج ( :ibid 114 -115)، اسب (:117 ibid: و به بعد؛ وزیری، 1377: 438- 439)، مهمترین موضوع مورد عنایت هنرمندان این مکتب، همانا تصویرگری از چهره انسان بوده است (Grube, 1967: 96 -101,104 -105 ؛ بیطار، 1977: 104– 105 و تصاویر ص105)؛ موضوعی که در سکههای مصور از زمان مقتدر به بعد، پیوسته مورد توجه نقاشان این نوع سکهها بوده و به نظر میرسد تجارب این دسته از نقاشان در مکتب نقاشی بغداد به بار نشسته است.
نتیجه تصویرگری در میان پارهای از مسلمانان از اقبال خوبی برخوردار نبود؛ اما نقاشی به عنوان هنری بشری و موافق با طبع انسان، از هر امکانی برای رشد و بالندگی خویش بهرهمند گردیده است. در کنار تأثیر مکاتب نقاشی بر سکههای اسلامی، سکه نیز سودمندی تصویر را به همگان اثبات کرد و نشان داد که تصویرگری - مخصوصاً در سدههای بعد- الزاما به معنای بت و صنم پرستی نیست. از این رو آهسته آهسته مردمان به نقاشی به عنوان هنری خدوم توجه کردند و بخشهایی از مهمترین دستاوردهای بشری چون سکه و کتاب عرصه هنر آفرینی نقاشان شد.
پی نوشتها 1- قیراط نیم دانگ، تقریبا" به وزن 4 جو.
| ||
مراجع | ||
1- قرآن کریم. 2- ابن الاثیر، عز الدین. (1407/1987). الکامل فی التاریخ، تحقیق محمد یوسف الدقاق و ابوالفداء عبدالله القاضی، بیروت: دار الکتب العلمیة، الطبعةالاولی. 3- ابن حمدون، محمد بن الحسن . (1981/1984). التذکرةالحمدونیة، تحقیق احسان عباس، معهد الانماء العربی، بیروت:الطبعة الاولی. 4- ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد . (1410). مقدمه، افست انتشارات استقلال، تهران:الطبعةالاولی. 5- احمدوند، عباس. (1385). ولایتعهدی در خلافت اموی و عصر اول عباسی ( 56 – 232 هـ )، تهران: پایان نامه دکتری، دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران. 6- امامی، طهران .(1366-1380). دار سروش للطباعة و النظر، الطبعة الاولی، 1987 – 2002م. 7- امیر غیاثوند، محبوبه ( تهیه و تنظیم ) . (1376). نگاهی به پیشینه داد و ستد، بانک و بانکداری و نشراسکناس در ایران، تهران: انتشارات اداره کل موزه های بنیاد مستضعفان و جانبازان. 8- البلاذری، ابو الحسن احمد بن یحیی بن جابر. (1988). فتوح البلدان، دارومکتبة. 9- بیطار، الیاس .( 1977). تطور الکتابات و النقوش علی النقود العربیة من الجاهلیة حتی العصر الحدیث، دار المجد للطباعة و النشر، الطبعة الاولی، دمشق. 10- ترابی طباطبائی، سید جمال .(1350ه.ش). «سکههای شاهان اسلامی ایران»، موزه آذربایجان، نشریه ش 5. 11- همو، وثیق، منصوره .(1373). سکههای اسلامی ایران از آغاز تا حمله مغول، تبریز: انتشارات مهد آزادی. 12- الحسینی، محمد باقر .(1394).«دینار عباسی نادر»، مجلة المورد، المجلد 3، العدد 1، صص 65 – 76. 13- الخطیب البغدادی، ابوبکر احمد بن علی .(1417). تاریخ بغداد، بیروت: دار الکتب العلمیة، الطبعة الاولی. 14- الراغب الاصفهانی، الحسین بن محمد .(1420). محاضرات الادباء و محاورات الشعراء و البلغاء، بیروت: دار ارقم بن ابی ارقم، الطبعة الاولی. 15- الرمضانی، عبد الواحد .(1975). «المسکوکات الفضیة العباسیة فی مجموعة مرکز البحوث الأثاریة و الحضاریة لجامعة الموصل»، مجلة آداب الرافدین، ج 6، صص121-156. 16- ـــــــــــــــــــــ .(1984). "التصویر علی المسکوکات الاسلامیة"، مجلة آداب المستنصریة، المجلد 10، صص 497 – 517. 17- ــــــــــــــــــــــ .(1988). «تأثیرات مدرسة بغداد فی التصویر علی المسکوکات الارتقیة المصورة»، مجلة آداب الرافدین، ج18. 18- زرین کوب، عبدالحسین . (1369). کارنامه اسلام، تهران: امیرکبیر، چاپ چهارم. 19- زیدان، جرجی. (1916). «النقود العربیة القدیمة (القسم الاول)، فی نفقود الارتقیین و الأتابکیین و الأیوبیین»، قاهره: مجلة المقتطف، ج 49، جولای- دسامبر. 20- سرافراز، علی اکبر و آورزمانی، فریدون .(1383). سکه های ایران، از آغاز تا دوران زندیه، تهران: سمت. 21- سلمان، الدکتور عیسی .(1971). «اقدم درهم معرّب للخلیفة عبد الملک بن مروان» مجلة سومر، ج 27. 22- شما، سمیر. (1411/1991). «مسکوکات السیدة زبیدة»، مجلة الیرموک للمسکوکات، منشورات جامعة الیرموک، قسم التاریخ، المجلد الثالث، العدد الاول؛صص13- 28. 23- شمس اشراق، ع. (1369). نخستین سکه های امپراتوری اسلام، اصفهان: دفتر فرهنگی استاک. 24- الشهابی، قتیبة. (22000). نقود الشام، دراسة تاریخیة للعملات التی کانت متداولة فی الشام، دمشق: منشورات وزارة الثقافة، 2000م. 25- شهیدی، سید جعفر. (1372). تاریخ تحلیلی اسلام تا پایان امویان، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، چاپ چهاردهم. 26- الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن ایوب . (1406 /1985). المعجم الکبیر، تحقیق و تخریج حمدی عبدالحمید السلفی، الطبعة الثانیة، بیروت: دار احیاء التراث العربی. 27- الطبری، ابی جعفر محمد بن جریر .(بی تا). تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: دارسویدان. 28- عطار زاده، عبدالکریم . (1386). "جوسق الخاقانی"، دانشنامه جهان اسلام، ج 11، تهران: بنیاد دائرة المعارف اسلامی، زیر نظر غلامعلی حداد عادل. 29- الکرملی، الاب انستاس. (1422هـ/2001م). رسائل فی النقود العربیة و الاسلامیة و علم النمیات، القاهره: مکتبة الثقافة الدینیة، الطبعة الثانیة. 30- کونل، ارنست. (1368). هنر اسلامی، ترجمه هوشنگ طاهری، تهران: توس، چاپ سوم، 1368 . 31- المتقی الهندی، علی بن حسام الدین. (1989م). کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، موسسة الرسالة. 32- المتنبی، احمد بن الحسین. (بی تا). دیوان، بیروت: دار صادر. 33- مسکویه الرازی، ابوعلی، تجارب الامم، حققه و قدم له ابوالقاسم. 34- المقریزی، تقی الدین احمد بن علی .(1387/1967م). النقود الاسلامیة المسمی بشذور العقود فی ذکر النقود، تحقیق و اضافات محمد السید بحرالعلوم، منشورات مکتبة الحیدریة و مطبعتها فی النجف، الطبعة الخامسة، 1387هـ/1967م. 35- نصر، سید حسین. (1372). «مبانی هنر معنوی» مجموعه مقالات، تهران: دفتر مطالعات دینی هنر، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول. 36- النویری، شهاب الدین احمد بن عبدالوهاب. (1984). نهایة الارب فی فنون الادب، تحقیق محمد فوزی العنتیل، مراجعة محمد طه الحاجزی، القاهره: الهیئة المصریة العامة للکتاب. 37- وزیری، علی نقی. (1377). تاریخ عمومی هنرهای مصور، تهران: انتشارات هیرمند، چاپ چهارم. 38- یوسف، د. فرج الله احمد. ( 1423هـ/2003م). الآیات القرآنیة علی المسکوکات الاسلامیة، الریاض: دراسة مقارنة، مرکز الملک فیصل للبحوث و الدراسات الاسلامیة، الطبعة الاولی. 39. Artuk, Ibrahim and Cevriye Istanbul, (1970), Arkeoloji muzeleri teshirdeki Islami sikkeler katalogu̕ Hazirlayanlar, Istanbul: Istanbul Arkeoloji muzeleri Numizmalari, milli Egitim Basimevi. 40. Sheila S. Blair and Jonathan M.Bloom, (1999), "Art and Architecture, Themes and Variations" ,in The Oxford History of Islam, Edited by John L.Esposito,OxfordUniversity Press. 41. Bernburg, Lutz.R, (1980), “Amir – Malik – Shahanshah, Adud ad daula’s Titulature re-examined", in Iran,Vol XIII,pp.83-102. 42. Grube. Ernest J, (1967), Introduction to Islamic Painting, in Islamic Painting from American Collections, Catalogue and Notes by Ernest.J, Grube and others, SyracuseUniversity, Newyork. 43. Ehrenkreutz, Andrew.s(1954), " Contributions to the knowledge of fiscal administration of Egypt in the middle ages" in BSOAS,vol.116,no.3,pp.502 – 212. 44. W. Barthold / D.Sourdel, art "Baramika"in Encyclopaedia of Islam, 2nd edition, E.J.Brill, 1960 – 2002, Leiden. 45. Lane - Poole, Stanley, 1984, catalogue of the collection of Arabic -coins preserved in the khedivial library in Cairo, al Arab book shop, Cairo. 46. Madelung, Wilferd, Jan-Oct,1969, " The Assumption of the title Shahanshah by the Buyids and the reign of the Daylam", in Journal of Near Eastern Studies,vol 28, pp.84 – 108. 47. Miles, George c.(1964), " A Portrait of the Buyid prince Rukn al- Dawlah", in American Numismatic Society Museum Notes, Vol 11, pp.283 – 293. 48. Sauvoire, Henri, (1879 – 1887), Materiaux pour servir á la Histoire de la Numismatique et de la metrologie musulmans, Journal Asiatique , Paris. 49. American Numismatic Society, www.amnumsoc.org
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,642 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 805 |