تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,673 |
تعداد مقالات | 13,658 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,598,133 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,485,626 |
جایگاه بازاریان در اقتصاد و جامعه عصر ایلخانان | ||
پژوهش های تاریخی | ||
مقاله 3، دوره 1، شماره 1، خرداد 1388، صفحه 51-66 اصل مقاله (183.93 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
نویسنده | ||
سید ابوالفضل رضوی* | ||
استادیار گروه تاریخ دانشگاه لرستان | ||
چکیده | ||
نظر به اهمیت بازار در ساختار حیات شهری، بازاریان نقش مؤثری در حیات اقتصادی و اجتماعی شهرها داشته، مطالعه جایگاه آنها در هر عصری، در شناخت بهتر ساختار سیاسی ـ اقتصادی آن عصر سهم بسزایی دارد. در عصر ایلخانان، در پرتو ملاحظات اقتصادی و نظامی و مقتضیات سیاسی مربوط بدان، بازاریان جایگاه برجسته ای به دست آورده و صرف نظر از فعالیتهای تجاری، در امور سیاسی و اجتماعی نیز منشأ اثر بوده اند. در پرتو توجه عمومی مغولها به تجارت و امنیتی که در این زمینه به وجود آوردند، بازرگانان فعالیتهای خود را وسعت بخشیدند و نظر به ارتباط تجارت و پیشه، موجبات رونق فعالیت محترفه و اهل پیشه را فراهم کردند. بازرگانان و پیشه وران عصر ایلخانی دارای تشکیلات و سلسله مراتب خاص خویش بودند و این نیز عملکردهای آنها را جهت داده، به آنها نظم بیشتری بخشید. به همین سبب، علاوه بر امور اقتصادی در جریانهای سیاسی و اجتماعی نیز دخالت فعالتری داشتند و در رشد بیشتر این دسته از جریانها سهیم بودند. گزارشهای تاریخی حاکی از این امرند که در عهد ایلخانی بنابر ملاحظات خاص مورد نظر ایلخانان و تأثیرات ناشی از تهاجم مغولها، اهل بازار جایگاه برجسته ای به دست آورده و بازاریان پویایی اقتصادی- اجتماعی بیشتری از خود نشان داده اند. در این مقاله، همین مهم یعنی جایگاه بازاریان در اقتصاد و جامعه عصر ایلخانی و علل تعالی موقعیت ایشان بررسی میشود. | ||
کلیدواژهها | ||
تجارت؛ ایلخانان؛ بازرگانان؛ ارتاقها؛ پیشه وران | ||
اصل مقاله | ||
مقدمهمطالعه بازار به عنوان مهمترین مرکز حیات شهری که دو دسته کارکردهای اقتصادی و غیر اقتصادی را توأمان انجام می دهد، بدون شناخت اهل بازار و تشکیلات حاکم بر فعالیت آنها امکان پذیر نیست. بازاریان به عنوان تولید کننده و یا عرضه کننده کالاها و محصولات مورد نیاز مردم، شهروندانی همچون دیگر مردم شهری بوده، از قوانین و سنن حاکم بر جامعه شهری تبعیت میکنند. ساختار حیات شهری، حاصل تعامل و کنش متقابل هم ساکنان شهر است و بازاریان هم جزئی از آنها به شمار می روند؛ منتها نظر بر اهمیت اقتصادی بازار و توجه همگانی به آن در راستای رفع نیازهای معیشتی، رابطه بازار و چگونگی توزیع جمعیت شهری در محلات، روابط خاص بازاریان با گروههای غیر سیاسی جامعه، همین طور نوع رابطه بازار با نظام سیاسی حاکم (در سراسر تاریخ ایران)، بازاریان جایگاه شاخص تری در زندگی شهری داشته اند. در زمان ایلخانان نیز بازار یکی از ارکان مهم زندگی شهری بود و اهل بازار جایگاه قابل توجهی داشتند. اطلاعات تاریخی حاکی از آن است که در پرتو نیاز های سیاسی- نظامی مغولها و احتیاجات معیشتی مردم، اهل بازار مورد توجه جدی ایلخانان بوده و سهم بسزایی در تأمین اقتصادی و تثبیت موقعیت سیاسی آنها داشته اند. ملاحظات مربوط به سیاست داخلی و خارجی و بویژه مشکلات ایلخانان در عرصه سیاست خارجی، آنها را مجبور به رعایت حال بازاریان در سراسر عهد حکومتشان میکرد و این امر در تثبیت جایگاه اهل بازار و پویایی اقتصادی- اجتماعی بازار نقش مؤثری داشت. مسأله ای که در این پژوهش مورد نظر قرار گرفته، پرداختن به همین مهم؛یعنی روشن کردن جایگاه بازاریان در جامعه و اقتصاد عهد ایلخانی در جهت درک بهتر وضعیت تولیدی- تجاری این عصر است. سؤال اصلی مورد نظر این است که: ملاحظات اقتصادی و نظامی مورد نظر ایلخانان در ارتقای جایگاه بازاریان چه نقشی داشته است؟ در همین راستا، به این سؤالهای فرعی نیز پرداخته میشود: 1- چرا مغولها به تجار و پیشه وران اهمیت می دادند؟2- حیات تجاری عصر ایلخانان چه وضعیتی داشت؟3- تشکیلات و سلسله مراتب تجار و پیشهوران در تثبیت موقعیت آنها چه تأثیری داشت؟ 4- اصلاحات غازان در تثبیت جایگاه اهل بازار چه نقشی داشت؟ 5- رونق فعالیتهای تجاری ارتاقها چه تأثیراتی بر جایگاه اقتصادی و سیاسی تجار داشت؟ اهل بازار در عهد ایلخانانبا تقسیم فعالیتهای اقتصادی در دو بخش تولید و تجارت، می توان اهل بازار را به سه دسته:تجار، پیشهوران و محترفهتقسیم کرد. با وجود این، نظر به ماهیت تولید و تجارت در روزگاران گذشته و ساخت و بافت بازار در این ادوار، می توان آنها را به دو دسته کلی تجار و پیشه وران تقسیم کرد. در این تقسیم بندی، تجار کسانی اند که به تجارت برون شهری مشغول بودند(بازرگانان)، پیشه وران کسانی اند که تجارت درون شهری را بر عهده داشتند و منظور از محترفه کسانی هستند که به تولید کالا و محصولات صنعتی برای پاسخگویی به تجارت درون شهری و یا برون شهری می پرداختند. از این جهت که در بازارهای این عهد اغلب فروشندگان ـ بویژه آنها که در جهت پاسخگویی به نیازهای درون شهری فعالیت میکردندـ تولید کننده نیز بودند، نمی توان میان پیشه وران و محترفه تفاوت چندان دقیقی قایل شد. در این بازارها که مجموعه فعالیت اقتصادی آنها جزئی از «نظام اقتصادی پیشه وری» به شمار می آید، تولید، انبار و فروش کالاها معمولاً در مغازه ها و کارگاههای خرده فروشی که در درون فضای بازار (دالان، بند، قیصریه، کارگاه، دکان) قرار داشت، صورت می گرفت و معمولاً تولید کننده و فروشنده یکی بودند. از این روی، در اغلب اوقات پیشه وران و محترفه در اصل یکی بوده، هر دو لفظ پیشه ور و محترفه نیز به یک معنا همة صاحبان حرف و فنون را در بر می گرفت. 1- بازرگانان: از دیرباز مغولان با تجارت آشنایی داشتند و تجار را مورد توجه قرار می دادند(6/ صص57،150 و51-149)؛ بویژه در ادامه تحولاتی که به قدرت گیری چنگیز منجرشد، بازرگانی جایگاه شایسته تری به دست آورد و جماعت تجار صاحب اعتبار فراوان شدند. از این پس نه تنها در راستای نیازهای معیشتی، که در زمینه جمع آوری اطلاعات و آگاهی از احوال دیگر ملل نیز تجار را مورد توجه قرار می دادند. به طور طبیعی بخش زیادی از اطلاعات چنگیز در مورد قدرتهای همسایه به وسیله تجار فراهم می آمد. بازرگانان واسطه میان جوامع متمدن شهری و جامعه ایلی مغول بودند و از این حیث نقش مؤثری در تنویر افکار مغولان داشتند. بدون شک، در تحقق تمایلات جهانگیرانه مغولها، عملکرد تجار که این موضوع را به نفع خود می دیدند، بی تأثیر نبوده است. اهمیت تجار در نزد مغولها تا بدانجاست که چنگیز خان خطاب به سپاهیان خود، آنها را به الگو پذیری از سلوک، شجاعت و تهور تجار فرا می خواند(15/ ص 437). رواج فعالیتهای تجاری به وسیله ارتاقها(1)، شیوه ای که می توان آن را با عملکرد شرکتها و مؤسسات اعتباری امروزی برابر دانست ـ به عنوان یکی از مهمترین ویژگیهای تجاری این عصر، از همین زمان چنگیز در میان مغولان نمود پیدا کرد و بهانه حمله چنگیز به قلمرو خوارزمشاهیان، به طور مشخص ناشی از قتل تجار اعزامی مغول بود. بازرگانان در سراسر عصر قاآن ها اهمیت خود را حفظ کردند و حداقل تا زمان منگو قاآن از امتیازات ویژه ای برخوردار بودند(13/ صص 87-88). در دوره ایلخانی نیز جایگاه بازرگانان محفوظ ماند و در پناه ملاحظات اقتصادی مورد توجه ویژه ای قرار گرفتند که نشانه های این امر از همان آغاز عهد هولاکو مشاهده میشود. توجه هولاکو به تجار در ماجرای فتح بغداد که آنها را از قتل عام معاف کرد و اداره امور ایشان را به «علی بهادر» سپرد و سرمایه لازم را در اختیارشان قرار داد، از این جمله است(15/ صص710و714) در عصر اباقا و ایلخانان بعدی نیز بازرگانان طبقه مورد توجهی بودند؛ بویژه آنهایی که در راستای فایق آمدن بر مشکلات احتمالی با امرا و بزرگان مغولی شریک بوده ، به اصطلاح جزو ارتاقها به شمار می رفتند، نفوذ گسترده تری داشتند و در مواقع بحران نیز صدمات کمتری متحمل می شدند. اینها با برخورداری از حمایت خوانین و خواتین مغولی «پایزه»(2) و «یرلیغ» (3) دریافت میکردند و با استفاده از امکانات حکومتی از موقعیت برجسته ای برخوردار بودند. از این نظر که ارتاقها علاوه بر تجارت در تولید و خدمات دهی نیز سرمایه گذاری داشتند نقش مؤثری در راستای تأمین مایحتاج حکومتی ـ بخصوص اسلحه و ادوات جنگی ـ ایفا میکردند. از سخنان رشیدالدین فضل الله؛ آنجا که فساد اقتصادی و اجرایی ناشی از تهیه تسلیحات مورد نیاز سپاه و دربار ایلخانان را با هزینه گزاف توضیح می دهد، آشکار میشود که جماعت ارتاقها در این زمینه سهم زیادی داشته اند(15/ صص 95-1094، 80-1078)؛ هرچند که گزارش رشیدالدین فضل الله در این زمینه متضمن وجه منفی عملکرد تجار بوده و کمتر به نقش مثبت آنها در فراهم آوردن نیازهای حکومتی پرداخته است، اما دیگر مطالب وی حاکی از این است که بازرگانان، به عنوان یکی از طبقات مورد توجهِِِِِِِِِِ این زمان طرف حساب ایلخانان در مواقع بحران مالی بودند و وامهای آنها به حکومت، نقش مؤثری در رفع بخشی از نیازهای حکومتی داشته است(همان/ ص 1083؛ 30/ ص271). همین طور کالاهای غرب و شرق جهان آن روز توسط تجار در اختیار حکومت و اتباع قلمرو ایلخانی قرار می گرفته است. بر اساس برخی شواهد، در این زمان اسلحه و ادوات جنگی ساخته شده در اروپا نیز به واسطه تجار به ایران می رسیده است(30/ صص 54-553). در دوره مسلمانی ایلخانان که نظم و ثبات بیشتری در قلمرو ایلخانان به وجود آمد، اهمیت تجار هم رو به فزونی نهاد. در این زمان، نه تنها موقعیت شخصیت بزرگی، همچون «تاجالدین علیشاه گیلانی» به عنوان تاجر و دلال بازار آنقدر ارتقا یافت که مقام وزارت را کسب کرد، بلکه جماعت تجار به طور کلی دارای تشکیلات و مراتب خاص خود بوده، بر اساس نظم تشکیلاتی عمل میکردند. «نخجوانی» از وجود منصب «ملک التجاری» به عنوان رابط میان جماعت تجار و دستگاه حکومتی یاد کرده و نقش «راهداران» و «کاروانسالاران» را در فعالیتهای تجاری مهم شمرده است(28/ صص 60-158). او از سلسله مراتب تجار و وجود بازرگانان بزرگ، متوسط الحال و دلالان بازار و چگونگی ارتباط ایشان با دیگر اهالی بازار یاد کرده، از ضرورت وجودی بازرگانان در تأمین مایحتاج شهری سخن می گوید(28/ ص139). برخی از مناصب مربوط به تشکیلات و سلسله مراتب تجار در این زمان از این قبیل اند: الف- کاروانسالاری: این منصب وظیفه تأمین امنیت جاده ها و حمایت از قوافل را بر عهده داشت و از بازرگانان «رسمی معهود» که میزان آن مشخص بود، دریافت میکرد(28/ صص 72-171). ب- راهداری: وظیفه مبارزه با حرامیان و قطاع الطریق را بر عهده داشت و رسوم «تتغاولی» (4)، «باج» و یا «راهداری» را از تجار می گرفت. میزان باج دریافتی بر پایه تعداد چهارپایان کاروان که بار حمل میکردند، محاسبه و به صورت نقد یا جنسی دریافت می شد. از زمان غازان که امور راهداری تحت نظم و قاعده درآمد، میزان باج را بر الواحی نوشتند و بر سر راههای مهم و ایستگاهها و راهدار خانه ها نصب کردند تا کسی نتواند زیاده ستانی کند. در همین زمان، امیر «بورالغی» را با یک تومان لشکر(10000نفر) برای رسیدگی به امور راهداری منصوب کردند و اقدامات او نقش مؤثری در ایجاد امنیت و ثبات ایفا میکرد (28/ صص 67-166؛ 15/ صص 53-1052). ج- تمغاچی: تمغاچی(5) وظیفه جمع آوری تمغا (6) از بازرگانان رابر عهده داشت و گروهی از بیتکچیان او را یاری می دادند، بویژه از زمان غازان گرفتن تمغا و چگونگی آن نظم مشخصی به خود گرفت(15/ صص 809 ، 996و26-1024؛ 30/ ص 404؛28/ صص 40-139). د- ملک التجار: حافظ حقوق تجار در امور کلی و جزیی بود و مشکلات آنها را در «محاکم شرع» و «دیوان بزرگ» به اطلاع می رسانید تا بر پایه شرع و عدل در امور آنها تصمیم گیری شود. بازرگانان در جمیع قضایا به ملک التجار رجوع میکردند و از دستورها و خواسته های وی سرپیچی نمینمودند(28/ صص60-159). صرف نظر از مناصب فوق که عملکرد آنها از زمان غازان نظم نسبی به خود گرفت،«حکام» و «نایب ها» که از سوی صاحب دیوان (وزیر) برای جمع آوری مالیاتها به ولایات فرستاده می شدند و همین طور باسقاقان(7) مغولی که در برخی ایالات در جمع آوری مالیاتها کمک میکردند نیز در این زمینه سهیم بودند. در زمانهایی که نابسامانی بر امور حاکم بود، «ارتاقها» و نمایندگان خوانین و خواتین نیز در این موارد دخالت میکردند(5/ صص 10-309 و 431؛ 26/ صص 30-218). در زمان ایلخانان تجار بزرگی، همچون «ملک الاسلام، جمال الدین ابراهیم طیبی»، «وجیهالدین فریومدی»، «شمس الدین تازیکو»، «تاج الدین علیشاه گیلانی» و «مجد الملک یزدی» نفوذ زیادی به دست آوردند و شخصیتی مثل رشیدالدین فضل الله با تمام مشاغلی که داشت، در تجارت نیز سرمایه گذاری میکرد. ضرورت وجود مناسبات تجاری و نقش مهم تجار در تأمین مایحتاج قلمرو و همین طور منافعی که از این حیث نصیب ایلخانان می شد، در اقبال عمومی بازرگانان تأثیر زیادی داشت؛ بویژه آن دسته از بازرگانانی که با عنوان «ارتاق» به سرمایه گذاری مشترک با دستگاه حکومتی پرداخته، از حمایت آنها برخوردار بودند، جایگاه برجسته تری داشتند. از این روی، اشاره ای به موقعیت «ارتاقها» در این عصر خالی از فایده نیست. 2- ارتاقها: از جمله مباحث جالب در اقتصاد و تجارت عصر ایلخانان فعالیت گسترده مجامع یا به تعبیر امروزی شرکتهای تجاری موسوم به «ارتاق» هاست. «جوینی» در ذکر ارکان دولت «منگو قاآن» و شرح وظایف کسانی که به کار تجار رسیدگی میکردند؛ بازرگانان را به دو دسته کلی تقسیم میکند: گروهی که با سرمایه خود به تجارت میپرداختند و گروه دیگری که عنوان «ارتاق» داشتند. «ارتاقها» سرمایه خود را از خزانه سران مغول می گرفتند و از سود سالیانه خود مبالغی به خزانه بر می گرداندند. اینها افراد معتبر و محتشمی بودند و از امتیازات حکومتی بهره زیادی می بردند. از عوارض و مالیات معاف بودند و با گرفتن یرلیغ و پایزه از اختیارات گسترده ای برخوردار می شدند؛ حتی بعضاً در کارهای اداری و اجرایی نیز دخالت میکردند. بر پایه گزارشهای «جوینی» حداقل تا زمان «منگوقاآن» امتیازات زیادی داشتند؛ اما از این زمان در زمینه استفاده از امکانات حکومتی محدود شدند(13/ ص89). اهمیت تجار در نزد مغول و ارزش زیادی که برای تجارت قایل بودند، در برخورداری ارتاقها از این زمینه های مساعد تأثیر زیادی داشت؛ منتها در مورد اهمیت فعالیتهای ارتاقی پیشینه قبلی این رسم در میان مغولها تأثیر بیشتری داشته است. بر اساس تحقیقات «بارتولد»، آشنایی ایلات و عشایر استپ با تجارت ارتاقی، حاصل روابط دیر پای آنها با بازرگانان مسلمان بوده است. از نظر وی، نقطه عطف این آشنایی که در نوع خود تحول مهمی در امر تجارت این منطقه محسوب میشود، پایان قرن یازدهم میلادی/پنجم هجری است. استناد بارتولد این است که در دیوان لغات ترک «محمود کاشغری» واژه «ارتاق» (اُرتَق) در معنای غیر تجاری به کار رفته ، مفهوم عام «رفیق»، «همراه» و «شریک» دارد؛ اما در حد فاصل قرن یازدهم تا سیزدهم میلادی مفهوم این واژه فراتر رفته ، با یکی شدن با واژه «سرتاق» که تا این زمان به بازرگانان مسلمان اطلاق می شد، معنای مشخص تر اسب به خود گرفته است(24/ ص 124؛ 6/ صص 51-150). این وصف، اصل پیدایش چنین سنتی در میان مغولها, یعنی به وجود آمدن مؤسسات تجاری که به صورت اعتباری و بر اساس اعتماد متقابل عمل میکردند حاصل تجربیات بازرگانان مسلمان و ارتباط تجاری آنها با مغولها بوده است. ماهیت سیاسی امپراتوری اسلامی در دوران ضعف خلافت و این مهم که درگیری های مداوم نظامی در مرزهای شرقی امکان حمایت جدی حکومتها از تجار را سلب کرده بود نیز در این زمینه سهم زیادی داشت. مشکلات ساختاری ممالک شرق اسلامی و نبودِ گروههای شهروندی مستقل دارای حقوق سیاسی و اقتصادی و به اصطلاح نبود امنیت کامل در مفهوم سیاسی ـ اقتصادی آن (امنیت جامعه شناختی) نیز در این میان تأثیر مضاعفی داشت. از این روی تجار مسلمان که بنابر ملاحظات اقتصادی محافظه کار بوده، جهت گیری های سیاسی، قومی و عقیدتی کمتری داشتند، می کوشیدند تا از طریق همکاری و همبستگی بیشتر موقعیت خود را تثبیت نمایند و اتکای کمتری به حکومتها داشته باشند. مشارکت در مجامع تجاری که پیدایش آنها بر پایه اطمینان متقابل بود و در کنار تضمین منافع، اختیارات لازم نیز به آنها می داد، از جمله راهکارهای تجار برای حفظ موجودیت خودشان بوده است. بنابر همین ضرورت بود که از دوره سامانی پایه های اولیه چنین مجامعی بنا نهاده شد. رونق تجارت و صناعت نیز بدانجا انجامید که مکانهای مورد فعالیت آنها به شهرهایی تبدیل شد که در عین حالی که در بلاد ترکان نامسلمان قرار داشتند، اکثر ساکنان آنها مسلمان و ایرانی بودند. بیشتر مناسبات تجاری مسلمانان با استپ نشینان هم از طریق همین مجامع تجاری که به مهاجر نشین هایی در نزدیکی محل سکونت آنها تبدیل شده بود، صورت می گرفت(6/ صص 75-76). از این روی، به نظر می رسد که آشنایی اقوام استپ با رسوم و فنون تجاری و بویژه آنچه که به فعالیت ارتاقی مربوط می شده، از همین طریق بوده است. با در نظر داشتن این مطالب اگر نتیجه تحقیقات ولادیمیرتسف در زمینه دگرگونی ساختار سیاسی و اقتصادی جامعه ایلی مغول در همین فاصله زمانی قرون دوازدهم و سیزدهم میلادی/ششم و هفتم هجری قمری را بپذیریم، می توان نتیجه گرفت که آشنایی مغولان با این مؤسسات فعال تجاری (ارتاقها) همزمان با این تحولات بوده است. اهمیت تجار در نزد قوم مغول از زمان چنگیز و توجه آنها به امر تجارت نیز این واقعیت را تأیید میکند. بی سبب نیست که یکی از انگیزه های چنگیز برای فایق آمدن بر جهان آن روز را انگیزه تجاری و تلاش برای تسلط بر جاده های تجاری دانسته اند. اولین نشانه ای هم که از فعالیت تجاری در قالب تشکیلاتی آن (ارتاق) در میان مغولان مشاهده میشود، از همین زمان چنگیز است. بازرگانانی که از طرف چنگیز به ایران اعزام شده، در واقعه اترار کشته شدند، اگر چه متشکل از مسلمان، مسیحی، ترک و مغول بودند(3/ ص 302؛ 29/ صص 49-51) اما با سرمایه چنگیز و مشارکت سایر بزرگان و خان زادگان مغولی اعزام شدند و لذا جزو ارتاقها به شمار می رفتند. رواج گسترده رسم ارتاقی در حد فاصل قاآنی اوکتای تا منگو و سوء استفاده های فراوانی که ارتاقهای وابسته به خوانین و خواتین مغولی در امور مختلف داشتند نیز حاکی از سابقه قبلی این سنت است. جوینی آشکارا از تلاشهای منگوقاآن برای نظم بخشیدن به فعالیت ارتاقها و نگاه اقتصادی تر قاآن نسبت به فعالیت آنها سخن می گوید(13/ صص87-88؛ 15/ ص596). از این روی، شکی نمی ماند که تجارت ارتاقی در این زمان کاملاً شناخته شده بوده است. از این گذشته، هم جوینی و هم منابع دیگر میان فعالیت تجاری ارتاقها و دیگر تجار فرق گذاشته،امتیازات تجاری را از آن ارتاقها می دانند(13/ ص89؛ 30/ص 51؛ 15/ ص90). به نظر می رسد که مؤسسات تجاری موسوم به «Wo-eul-to» در چین که فعالیتی همانند ارتاقها داشته اند نیز از تجربه مغولها در این زمینه بهره گرفته اند(18/ صص 98- 795)؛ چرا که شواهدی مبنی بر اینکه این شیوه تجاری در چین رواج داشته و از آن طریق در میان مغولها رایج شده است، وجود ندارد. صرف نظر از تحقیقات «بار تولد» که به لحاظ زبانشناسی میان واژه های «ارتاق» و «سرتاق» و معانی آن و تحولات تاریخی واژه ها ارتباط نزدیک برقرار کرده، اصل چنین رسمی از طرف استپ نشینان را اقتباس از سنن تجاری مسلمانان می داند؛ مارکوپولو و ابن بطوطه، دو سیاح معروفی که در زمان ایلخانان به چین رفته اند و از نظم و تشکیلات اقتصادی موجود در آنجا سخن میگویند نیز از وجود چنین سنت تجاری در میان چینی ها ذکری نمیکنند (10/ صص97-117؛ 2/ صص290- 310). با این حساب، می توان چنین گفت که مؤسسات تجاری با عنوان «Wo-eul-to» در چین اشاره بر فعالیت ارتاقهایی داشته است که در خدمت بزرگان مغول بوده و با سرمایه آنها کار میکرده و سنتی بر خاسته از تجربیات اقتصادی چینی ها نبوده است. در ایران پس از تهاجم مغول هم مانند سایر قلمرو مغولان، بخشی از فعالیتهای تجاری به وسیله ارتاقها انجام می گرفت. در برخی مواقع میزان فعالیت آنها از حوزه تجاری خارج می شد و میزان دخالتشان در امور اجرایی و دیوانی به حدی گسترش می یافت که در اداره امور اختلال ایجاد میکرد. مطالب منابع حاکی از این است که از همان آغاز ورود هولاکو، ارتاقها در بلاد غربی قلمرو مغول فعالیت داشته اند. در ماجرای فتح بغداد ارتاق ها از جمله کسانی بودند که به همراه پنج گروه «قضات، دانشمندان، شیوخ، علویان و کسانی که با مغولان جنگ نکنند» به جان و مال امان یافتند(15/ ص710). در اختلافات میان هولاکو و «برکای» نیز به عنوان مشخص ترین جهت گیری سیاسی طرفین که شعاع آن امور تجاری را نیز در بر گرفت، «ارتاقها»ی قلمرو دو حکومت به قتل رسیدند و اموال فراوانی از آنها به غارت رفت(30/ صص 50-51). رشیدالدین فضل الله در خصوص زمان اباقا بروشنی می گوید که بخشی از هزینه های اردوی خوانین و خواتین از راه ارتاقی تأمین می شده است. (15/ ص1090). البته، این مورخ از رسوم نا میمونی که در نتیجه فعالیت گسترده این گروه و دخالت آنها در امور مالی و اجرایی به وجود آمده است، بشدت انتقاد می کند؛ بخصوص زیانهایی را که از بابت زر به سود دادن و رواج معاملات غیر معهود از طرف آنها حاصل شده است سرزنش میکند(15/ صص77-1076). مطلب دیگر قابل دریافت از لابه لای همین انتقادات رشیدالدین فضل الله این است که حوزه عمل ارتاق ها تنها به تجارت صرف محدود نبوده است و آنها در امور صنعتی نیز سرمایه گذاری گسترده ای داشته اند. رشیدالدین فضل الله بسیاری از مشکلات موجود در «دیوان مساس» (دیوان صنعت) را ناشی از عملکرد همین ارتاقها می داند؛ بویژه در ارتباط با خرید و تولید محصولاتی، همچون تسلیحات جنگی که مغولان نیاز بیشتری به آن داشتند، دخالت و سوء استفاده ارتاقها را پررنگ تر توصیف میکند(15/ صص 77-1076). ظاهراً آنچه هم که با عنوان «اوران» یا «اوزان» معروف بوده، به کارهای صنعتی می پرداختند، تا حد زیادی به حوزه عمل ارتاقها مربوط بوده است(13/ ص478، توضیحات مصحح). اگر چه رشیدالدین فضل الله اکثراعضای مؤسساتی را که پول به سود میدادند، از میان مغولان و اویغورها معرفی میکند؛ اما نظر به حوزه گسترده فعالیت ارتاقها، می توان چنین گفت که تجار دیگر و از جمله مسلمانان و یهودیان نیز جزو آنها بوده اند(15/ صص78-1077و1081) سخنان «وصاف» در شرح شورش «اتابک یوسف شاه» حاکم یزد در سال 690 هـ .ق/1292م و کشتار شحنگان مغول توسط او هم این موضوع را تأیید میکند(30/ ص253). اعتبار ارتاقها و اختیارات گسترده آنها که موجب سوء استفاده از آنها در امور میشد، تنها به زمان اباقا که رشیدالدین فضل الله در یک مورد از آن سخن می گوید محدود نبود. در زمان «ارغون» تا هنگامیکه صدارت به «سعدالدوله یهود» رسید، ارتاقها بی رسمی های خود را دنبال میکردند و یکی از تلاشهای جدی سعدالدوله مقابله با همین امر بود. «وصاف» در شرح اقدامات سعدالدوله و ستایش او متذکر میشود که تلاش نمود تا «جماعت ارتاقها که به ارباب حضرات تعلق داشته باشند رعایا را به واسطه علوفات والاغات تعرض نرسانند و به حمایت امرای بلاد متوسل نشوند...»(30/ صص 38-237). همین طور هنگامیکه در سال 687 هـ .ق /1289م. مشکلاتی در مسیر رفت و آمد ارتاقها و تجار در حوالی دربند به وجود آمد، حکومت ایلخانی برای برقراری امنیت در این مناطق سخت کوشید(15/ ص813). در زمان «گیخاتو» که به علت ضعف مدیریت مالی فرصت بیشتری برای سوء استفاده های اقتصادی فراهم شد، ارتاقها نیز بیرسمی های خود را از سر گرفتند. در این زمان، طرف اصلی ایلخانان برای دریافت وام هایی با بهره فوقالعاده همین ارتاقها بودند و یکی از مشکلات جدی این عصر که به بحران منجر شد، ناتوانی حکومت در باز پرداخت همین وامها و حتی سود آنها بود(15/ ص1083؛30/ ص271).«وصاف» هم از قرض گرفتن مرتب «صدرالدین زنجانی» از جماعت ارتاقها، از جمله زمانی که گیخاتو عازم مقابله با «بایدو» بود، سخن می گوید. طبیعی بود که با توجه به نفوذ گسترده ارتاقها و بخصوص حمایت صاحبان سرمایه از آنها مجامع تجاری ارتاقی مالیاتی نمی پرداخته و از عوارض و زواید نیز معاف بوده اند. از این روی، در محاسبه میزان رونق تجارت این عهد، باید این نکته را در نظر داشته باشیم که ارقام ارائه شده پیرامون «تمغاها» در منابع، درآمد بخش عظیمی از فعالیتهای تجاری آن عهد(یعنی فعالیتهای ارتاقها که از عوارض و زواید مالیاتی معاف بوده اند) را شامل نمی شده است. مسلمانی غازان و اقدامات متشرعانه او فعالیت ارتاقها را نیز در بر گرفت، بویژه اعمال سود جویانه آنها از طریق زر به سود دادن و یا سرمایه گذاری های مشکوک در امور صنعتی را تحت تأثیر قرار داد. البته، این به معنای پایان یافتن فعالیت آنها و یا محدود شدن فعالیتهای تجاری نبود. سخنان «وصاف» در مورد اقدام غازان در زمینه منع کردن زر به سود دادن و جلوگیری از معاملات مشکوک در سال 697 هـ .ق/1299م و تجدید این فرمان در سال703 هـ .ق/1305م حاکی از آن است که این مؤسسات تجاری فعالیت داشته و تنها حوزه عمل و به عبارتی سوء استفاده های آنها محدود شده است(30/ ص345) مطالب رشیدالدین فضل الله هم از منظم شدن عملکرد آنها و جلوگیری از اعمال غیر اسلامی ایشان و از جمله به بردگی بردن اتباع مسلمان ـ که در نتیجه ناتوانی صاحبان قروض در پرداخت وامها یا سود آنها مطرح بودـ و ممانعت از ایجاد اختلال در امور اجرایی و اقتصادی حکایت دارد(15/ صص1081، صص46- 1045). رشیدالدین فضل الله در یکی از مکتوبات خود از سپرده گذاری اموال خود در نزد تجار امین و به کار انداختن آنها در امور تجاری یاد میکند که حاکی از ادامه فعالیت ارتاقها در این زمان است(16/ صص38-237). نظر به رونق بیشتر تجارت در عهد مسلمانی ایلخانان، تداوم فعالیت ارتاقها امری طبیعی بود و شواهد تاریخی از موقعیت بر جسته آنها حکایت میکند. برخی از تجار بزرگ این عهد، همچون «ملک اسلام جمال الدین بن ابراهیم طیبی» که در دوران غازان و بخشی از دوره الجایتو مقاطعه داری سراسر برّ و بحر فارس را بر عهده داشت، در قالب تشکیلاتی گسترده به تجارت دریایی می پرداخت. شاهد آن این است که وصاف از حق انحصاری تجار وابسته به وی در تجارت با «مَعبَر» سخن می گوید(30/ ص303). میزان نفوذ ارتاقها در این عهد تا آنجاست که «بناکتی» به هنگام شرح اوضاع فارس در زمان حکومت «کُردُوجین» بر این ایالت آشکارا مینویسد:« ملکی شیراز با ارتاقها است.» (8/ ص409) با این اوصاف، تجارت به صورت تشکیلاتی و در چهارچوب مجامع اعتباری و به عنوان سنتی دیرپا در تاریخ ایران قرون میانه بار دیگر در زمان حاکمیت مغولها فعالیت خود را از سر گرفت و بخش عمده ای از مناسبات تجاری این عهد توسط آنها انجام می شد. صرف نظر از سوء استفاده هایی که از سوی آنها صورت می گرفت فعالیت گسترده ارتاقها قبل از هر چیز این نکته را در خود داشت که توجه به تجارت و اهمیت آن در نزد مغولها زمینه های شکل گیری و گسترش فعالیت آنها را فراهم کرده است(32/pp.772-78).عملکرد این مجامع تجاری که از طریق نوعی مضاربه با حکومت به فعالیت میپرداختند و از حمایت آن نیز برخوردار بودند،ممکن است این سوء ظن را به وجود آورد که فعالیت انحصاری آنها مانع از رشد فعالیت تجار خرده پا و بازرگانانی که به صورت آزاد تجارت میکردند، بوده است؛ اما با در نظر داشتن این نکته که راه ارتاق شدن برای همه کس فراهم بوده است،تا حد زیادی این سوء ظن کمرنگ میشود. رواج گسترده تجارت ارتاقی در عهد ایلخانی نیز مؤید همین واقعیت است. جایگاه این چنینی بازرگانان حاکی از این بود که در ساختار جامعه آن روز تحولاتی رخ داده و طبقه بندی جامعه تا حدودی متحول شده است. با استناد به برخی واقعیتها می توان گفت در این زمان بازرگانان و دیگر اهالی بازار، نقش طبقه ای میانه را در جامعه ایفا میکردند و طبقه بندی جامعه تا اندازه ای از دو صورت محض فرادستی و فرودستی فاصله گرفته بوده است. 3- پیشه وران: در جامعه ایلی مغول، بنابر ملاحظات طبیعی و اقلیمی صنعت و هنر جایگاهی نداشت و ماهیت خانه به دوشی زندگی مغولان مانع از تجلی چنین نمودهایی بود. صنعت و هنر دستاورد زندگی مردم یکجا نشین است و نیاز و میل به تجمل طلبی در پیدایش آن دخیل بوده است. تولیدات صنعتی ـ چه ضروری و چه غیر ضروری ـ معمولاً در شهرها نمود پیدا میکند و تا حدودی با ضروریات حیات خانه به دوشی بیگانه است. این در حالی است که جامعه ایلی مغول، پس از تحولاتی که در قرون 12و13 میلادی/6 و 7 هـجری قمری به خود دید، در راستای چیره شدن بر مشکلات قلمرو خویش و کسب وحدت و انسجام، به تولیدات صنعتی و پیشه وری نیاز مبرم داشت و حداقل صنایعی، همچون فلز کاری، پارچه بافی، نجاری و آهنگری را که آمیختگی بیشتری با نیازهای نظامی آنها داشت، ارج فراوان می نهاد. از طرف دیگر، تنها مشغله کوچ نشینان مورد نظر چنگیز و اشرافیت مغولی، سپاهیگری و پرداختن به فعالیتهای نظامی بود و فرصت پرداختن به مشاغل صنعتی و هنری وجود نداشت. تجربه های قبلی استپ نشینان در زمینه صنعت و هنر نیز آنقدر نبود که بتواند از میان رعایای استپ، صنعتگرانی مجرب تربیت کند و نیازهای گسترده مغولان را فراهم آورد(25/ صص38-66 و57-109، صص204-205و367). از این روی، از همان آغاز، مغولها تولیدات صنعتی جوامع یکجا نشین را ارج نهاده، نیازهای این چنینی خود را از طریق تجار فراهم میکردند. از جمله علل عمده توجه مغولها به تجارت نیز همین امر؛ یعنی تأمین نیازهای نظامی ایشان بوده است. با همة اینها، در دوران فتوحات مغول، تلاش آنها برای رفع نیازهای صنعتی، صورتی دیگر به خود گرفت. در این مرحله مغولها نگاهی دقیقتر و در عین حال واقعی تر به رفع نیازهای صنعتی خود داشتند و لذا برخورد متفاوتتری نسبت به محترفه و پیشه وران در پیش گرفتند. در همه قتل عام های شهری، محترفه از خطر مرگ رهایی یافته، میان خوانین و خواتین تقسیم و یا به مغولستان فرستاده شدند تا به تولید مایحتاج مورد نیاز مغولان بپردازند. در این میان، تعدادی از پیشه وران شهرهای مناطق شرقی ایران نیز در محل سابق خود ابقا شدند و به تولید کالاهای مورد نیاز مغولان در همان حدود پرداختند(31/ ص196). چنین به نظر می رسد که در این مرحله مغولها همانند اقدامیکه بعدها فرزند خلف آنها (تیمور) در انتقال هنرمندان و صنعتگران به سمرقند، برای آبادانی و بلند آوازگی این شهر به عمل آورد، قصد رونق بخشیدن به چنین فعالیتهایی در زادگاه صحرایی خود داشته اند. در این مرحله، اگر چه مواردی همچون ملاحظات «پلان کارپن» حاکی از آن است که تعداد زیاد صنعتگرانی که به عنوان اسیر در مغولستان می زیستند، وضعیت چندان مساعدی نداشته و در حکم اسیران مغول به فعالیت مشغول بوده اند(9/ص 54و 57)، اما همین که از تجمل و شوکت دربار «قاآن» و رواج گسترده انواع تولیدات اعم از اسلحه و ملبوسات گرانقیمت در نزد مغولها یاد میکند، اهمیت صنعتگران و محترفه در نزد این قوم را نشان می دهد (9/ صص34- 35 و98). استنادهای منابعی همچون «تاریخنامه هرات» و «روضات الجنات» نیز حاکی از توجه ویژه مغولان نسبت به پیشه وران است(4/ ص179؛ 17/ ص71). لزوم تداوم فتوحات و ادامه جنگ در سراسر عهد مغول نیز محترفه را به عنوان تولید کنندگان نیازهای جنگی آنها مورد توجه ویژه قرار می داد. با این اوصاف، اگر هم بخشی از پیشه وران و صاحبان مشاغل در نزد مغولان حالت اسیر داشته و یا مجبور به کارکردن در کارگاههای حکومتی بوده اند، نسبت به سایر رعایا وضعیت بهتری داشته اند (31/ صص78و 196). برخورد منطقی مغولان با پیشه وران در جریان فتح شهرهای خراسان و ماوراء النهر و انتقال صنعتگران و محترفه به مغولستان، به طور مشخصی در منابع منعکس شده است. با وجود قتل عام های خونین در شهرهای بخارا، سمرقند، مرو، هرات، خوارزم، بلخ، نیشابور و غیره، جمعیت پیشه وران از مرگ رهایی یافتند. در بخارا سی هزار نفر، در سمرقند سی هزار نفر، در مرو چهار صد نفر، نیشابور چهار صد نفر، در هرات حداقل هزار خانوار، در خوارزم صد هزار نفر و در بلخ چهارصد نفر از محترفه بخشوده شده، به اسارت مغولان درآمدند(15/ صص364،373و377؛11/ صص،95،100،108و 128؛ 17/ صص106-107). چنانکه آمد صنعتگران اسیر یا میان خان زادگان و خواتین مغولی تقسیم می شدند تا به تولید کالاهای مورد نیاز اردوی آنها بپردازند و یا به عنوان دارایی مشترک تمامی فرزند زادگان چنگیزی به شمار میرفتند. همانند مورد بخارا برخی نیز در محل ابقا شدند تا تحت نظارت شحنگان مغولی به ادامه فعالیت و پرداخت مالیات (باج، خراج، یا هر عنوان دیگر) بپردازند(15/ ص364؛30/ ص69). آشنایی ضمنی مغولان با ساختار زندگی جوامع یکجانشین در دوران پس از فتوحات موجب شد که نگاه مغولها نسبت به پیشه وران بهتر از گذشته شود. در این مرحله، با وجود شروع موج جدید تهاجمات مغولها به ایران در زمان «اوکتای قاآن»، موارد مشخصی از اسارت و انتقال پیشه وران به سرزمین مغولستان گزارش نشده است و برعکس، برخورد منطقی تری نسبت به رعایای شهری از ناحیه مغولان مشاهده میشود. «عزالدین مقدم» هروی والی جامه بافان هرات در سال 634 هـ .ق/1236م با این وعده که «… هر سال از آنجا باضعاف آنچه درین ولایت به خزینه معموره می رسانده است برسانند…» به همراه هزار جامه باف هراتی به این شهر بازگردانده شد و احیای مجدد هرات به همین ترتیب آغاز گردید (17/ صص107و 109). «جورماغون نویان» با مردم تبریز که به یمن برخورداری از وجود صنعتگرانی خبره چند نوبت از خطر نابودی رهایی یافته، طریق انعطاف در پیش گرفت و باسقاقی «منگو پولاد» نام را در رأس امور پیشه وران قرار داد(12/ ص247). «کورکوز»، حاکم مغولی خراسان که نخستین فعالیتهای مربوط به احیای شهرها در زمان او صورت گرفت، پیشه وران را مورد توجه قرار داد و به ایجاد کارگاههای «آهنگری» و پارچه بافی» پرداخت(12/ صص38-137). در زمان «امیر ارغون» هم پیشه وران شهرهای خراسان مورد توجه وی بودند و در یک مورد از خبره ترین آنها برای ساخت خیمه مجللی که به دستور «منگوقاآن» برای هولاکو ساخته شده بود، دعوت به عمل آمد(13/ صص103-104). در همین زمان کارخانه های متعددی در خراسان وجود داشته است. در مورد زمان «کورکوز» از قول «جامع التواریخ» چنین می خوانیم که: «… کارخانه ها را نیکو نهاد…» (15/ ص484). جوینی هم در جریان شرح ساختن خیمه فوق الذکر برای هولاکو از طرف امیر ارغون یاد آور میشود که: «… از حکم فرمان اساتذه کارخانه ها را جمع کردند و مشاورت کرد...» (13/ صص104-103) استادان کارخانه های اخیر از اکناف و اطراف خراسان جمع شده بودند و این حاکی از آن است که در سراسر بلاد متصرفی چنین کارخانه هایی ایجاد شده است. آمدن هولاکو نیز از همان آغاز با توجه بیشتر به وضعیت پیشه وران همراه بود. هولاکو که از جانب قاآن مأموریت از میان برداشتن اسماعیلیان و بنی عباس و گسترش قلمرو مغولان تا اقصی بلاد مصر را داشت، اهمیت وجودی پیشه وران در تولید تسلیحات، البسه، و سایر احتیاجات مغولان را درک میکرد و حداقل در راستای تحقق نیات خود آنها را مورد توجه قرار می داد. آبادانی خبوشان و ایجاد کارخانه در آنجا و رفتار ملایم با صنعتگران شهر بغداد که «… علی بهادر را به شحنگی ارتاقها و اوزان نامزد کرد…» نمونه هایی از توجه ویژه هولاکو به پیشه وران است(13/ صص291و77-476؛ 15/ ص714). در زمان اباقا نیز نمونه هایی مانند ایجاد کارخانه ای عالی در شهر هرات و بازسازی نیشابور در سال 669 هـ .ق/1271م توجه این ایلخان را به امور محترفه نشان می دهد(17/ ص285؛21/ ص340). در زمان وی، از وجود «امیر مساس» که در رأس «دیوان مساس» قرار داشت و امور صنعتگران را هدایت میکرد، می شنویم و «خواجه نصیر طوسی» از اهمیت صنایعی همچون درودگری، آهنگری، پارچه بافی، طحانت و غیره سخن می گوید(17/ص361؛20/ص212؛ 27/ص49). در زمان ایلخانان پس از هولاکو و اباقا نیز پیشه وران بشدت مورد توجه بودند و بویژه آن دسته ای که در کارخانه ها کار میکردند، اهمیت زیادی داشتند. در این میان پیشه ورانی که در شهرهای مختلف همواره سلاح می ساختند، مورد اهتمام بیشتری بودند. رشیدالدین فضل الله در جریان شرح اصلاحات غازان همواره از آنها سخن می گوید. «زکریای قزوینی» و «مارکوپولو» نیز پیوسته از وجود پیشه وران و تولیدات آنها یاد میکنند(22/ صص29-229؛10/ صص45-55). در ماجرای رواج چاو هم از وجود صاحبان صنایع و مقرراتی که در خصوص لزوم پذیرش چاو از طرف آنها وضع شده بود، سخن میشنویم(30/ صص73-273). پس از اصلاحات غازان پیشه وران و محترفه جایگاه مشخص تری به دست آوردند و اطلاعات رشیدالدین فضل الله گویای جایگاه قابل توجه آنهاست. رشیدالدین فضل الله که شرح مفصلی از اصلاحات غازان در زمینه امور مربوط به اهل بازار ارائه می دهد، در یک جا به طور صریح از وجود صنایعی، همچون زرگری، آهنگری، نجاری، نقاشی، ریخته گری، خراطی، کیمیا گری، داروسازی، ذوب فلزات و اهمیت صاحبان این صنایع سخن می گوید(15/ صص72-971). همین طور در چند جا از وجود «مساس»، «وجوه مساس»، «منصب مساسچی» و «امیر مساس» که به امور پیشه وران و مسائل اقتصادی آنها می پرداخت، اشاره میکند(15/ صص772، 1077، 1078و1080). در مکاتبات رشیدی نیز در چند جای از وجود کارخانه ـ های شعر بافی، کاغذ سازی، رنگرزخانه، دارالضرب، صوف بافی، صابون سازی، خراطی، حوانیت، طواحین و غیره یاد شده است(16/ صص19-318 و32-33). در دو شهرک رشیدیه (8) و غازانیه (9) هر دسته از پیشه وران، بازار مخصوص داشتند و در محلات مربوط به خود می زیسته و انضباط خاصی بر ساز و کار آنها حاکم بود(16/ صص21-318). در سلطانیه هم پیشه ـ وران و صنعتگران مورد توجه ویژه ای بودند. بازار و کارخانه فردوس سلطانیه که «کاشانی» از آن یاد میکند و رونق ویژه بازار آن که بیش از ده هزار دکان داشت، از جایگاه ممتاز پیشه وران حکایت دارد(23/ صص47-48 و22-121). در زمان ابوسعید نیز موقعیت ممتاز پیشه وران محفوظ ماند. «ابن بطوطه» در جریان سفر خود پیوسته از موقعیت برجسته محترفه و نظم تشکیلاتی آنها در برخی شهرها سخن میگوید. اشارات وی، بویژه در مورد شیراز و اصفهان از تحولی که در موقعیت پیشه وران و جهت گیری های سیاسی- اجتماعی آنها ایجاد شده بود حکایت دارد(1/ صص247و 51-250). در تبریز نیز هر یک از پیشه وران بازار (راسته بازار) مخصوص به خود داشتند. «ابن بطوطه» از برخی بازارهای تبریز همچون بازار جوهریان و بازار مشک و عنبر فروشان دیدن کرده است(1/ ص284). همین طور از تشکیلات و نقش ویژه پیشه وران در امور اجتماعی و سیاسی در برخی از شهرهای خطه آناتولی یاد میکند(1/ صص62-347). اشارت «وصاف» و «نخجوانی» نیز از پایگاه ویژه پیشه وران حکایت دارد. وصاف در مورد وزارت تاج الدین علیشاه گیلانی و توجه او به امور صنعتی و پیشه وری چنین می آورد. «… بر حسب معهود مباشر منصب صاحب دیوانی گشت بی مشارکت غیر و کار خزانه بزرگ و دیوان عمارت و کارخانه معمور و اختگان خاص و کرکیراق و مساس که پشت دست لامساس بر روی زراد خانه مریخ تواند زد هم بر رأی ملک آرای او مفوض گشت...» (30/ ص620). چنانکه پیداست، نظارت بر چند شغل مهم خزانه داری، عمارت سازی، کارخانه های صنعتی، امور تدارکاتی و صنعتی به تاج الدین سپرده شده که با توجه به پیشینه شغلی وی که از جماعت بازاریان بود، غیر طبیعی نمی نمود. «نخجوانی» هم از وجود «دیوان مساس»، «دفاتر دیوان مساس» و «امیر دیوان مساس» که به طور مشخص به امور صنعتی و تولیدی می پرداخته است، خبر می دهد(28/ صص77، 83،89 و128). با این اوصاف، در سراسر عهد ایلخانی پیشه وران یکی از ارکان مهم جامعه شهری بوده و پایگاه درخور توجهی داشته اند. نتیجهاقتصاد عصر ایلخانی به طور اعم و تجارت و صنعت به عنوان بخشی از اقتصاد شهری به طور خاص از ساخت سیاسی حاکم تأثیر پذیر بود. هر چند در نتیجه گرایشهای متفاوت سیاسی مشکلاتی وجود داشت، اما تلاش ایلخانان این بود که جهت گیری های تجاری خود را فارغ از ملاحظات سیاسی محض تنظیم کنند. از این گذشته، بخشی از تلاشهای سیاسی و نظامی آنها در راستای امور تجاری انجام می گرفت و به طور مشخص اهداف اقتصادی داشت. ایلخانان به عنوان میراث به جای مانده ای از سنن استپ و ملاحظات نوظهور اقتصادی توجه ویژه ای به تجار داشتند. ماهیت عمل تجار و برخورد محافظه کارانه، واقعگرایانه و فرصت طلبانه آنها که امکان نزدیکی ایشان با هر دستگاه حکومتی را فراهم می آورد نیز لزوم این توجه را بیشتر میکرد. ملاحظات پس از شکل گیری حکومت ایلخانی که در نتیجه افول نسبی اقتصاد کشاورزی توجه جدی تری را به اقتصاد شهری معطوف میکرد، سابقه دیرپای تجارت و پیشه در ایران و فراهم بودن زمینه های رشد آن، امپراتوری گسترده مغول که سنن و قواعدی مورد قبول عام بر آن حاکم بود و زمینه های نزدیکی شرق و غرب جهان آن روز را امکان پذیر میکرد؛ تأثیرگذاری این امر در رشد تجارت و تحول صنعتی و هنری که امکان بهره گیری صنعتگران ایرانی از تجارب پیشه وران چینی و ایرانی را فراهم می آورد؛ امنیت و ثبات کلی حاکم بر امپراتوری مغول و تساهل و مدارای این قوم در امور اعتقادی و اجتماعی، تمامی در توجه این قوم به اهل بازار و ارتقای موقعیت این قشر از جامعه سهم زیادی داشت. از این روی، غیر طبیعی نبود که بازاریان این عهد جایگاه ویژه ای به دست آورده، ساختار حیات شهری را از پویایی درخور توجهی برخوردار کردند. ملاحظات اقتصادی و نظامی مورد نظر ایلخانان، حکام این سلسله را به توجه و حمایت بیشتر از تجار، ارتاقان و پیشه وران فرا می خواند و این امری بود که زمینه های بهبودی موقعیت اهل بازار و کارکردهای فراگیرتر این اقشار را فراهم می نمود. نه تنها بازرگانان این عهد، که پیشه وران نیز تشکیلات و سلسله مراتب خاص خود را داشتند و فعالیتهای خود را نظام مند دنبال میکردند. این امر که بی تأثیر از ارتباط متقابل صاحبان حِرف با متصوفه و اهل فتوت نبود، ضمن این که به پویایی بیشتر حیات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه کمک میکرد، موجودیت آنها را نیز حفظ می نمود.
پی نوشت ها: 1- ارتاق (ortaq): شریک، رفیق، کاسب، تاجر، بازرگان، شرکت تجاری(24/ ص124؛ 26/ ص394). 2- پایزه (paiza): لوحه ای از زر یا نقره یا چوب که بر آن نام خان نقش شده بود و بر روی بعضی از آنها سر شیر یا گربه نیز کنده شده بود. این لوحه با نوشته خان و به مثابه شناسنامه افراد صاحب مقام بود (19/ ص78). 3- یرلیغ (yarliq): فرمان، فرمان پادشاه، فرمان مکتوب پادشاه (19/ صص63-262). 4- تتغاول (Tatqaval): راهدار، نگهبان جاده. تتغاولی: راهداری(19/ صص87-86). 5- تمغاچی (Tamyaci): مأمور وصول عوارض از مال التجاره، گمرگ چی(19/ ص101). 6- تمغا (Tamya): عوارضی که بازرگانان برای وارد کردن اجناس خود به شهر می پرداختند(19/ ص98)؛ مالیات بر درآمد که از تجار و کسبه شهری می گرفتند(5/ ص309). 7- باسقاق (Basqaq): شحنه، حاکم نظامی، مأمور وصول مالیات(19/ ص60). 8- رشیدیه که از اجزایی، همچون ربع رشیدی، شهرستان رشیدی و ربض رشیدی تشکیل شده بود، شهرک عظیمی بود که خود خواجه در وقف نامه ربع رشیدی، هدف از تأسیس آن را اشاعه علم و فرهنگ و عمارت و صناعت و انجام اعمال خیر ذکر کرده است. ربع رشیدی دارای عظمت منحصر به فردی بود که دوستان و دشمنان خواجه موقعیت و اهمیت ویژه آن را گوشزد کرده اند. این شهرک محل سکونت کارکنان ربع رشیدی بود و در انتخاب جمعیت و کارکنان آن و چگونگی سکونت دادن آنها نظم و ترتیب خاصی به کار رفته بود. حدود سی هزار خانه در ربع رشیدی وجود داشت که تنها هزار طلبه علم در یکی از محلات آن (محله طلبه) و چهار صد نفر در یکی از کوچه های آن (کوچه علماءِ) سکونت داشتند(16/ مکتوبات17،18و51؛ 22/ صص53-54؛ 7/ صص76-77و47-113). 9- غازانیه: این شهرک در محلی موسوم به شام یا شنب غازانی ساخته شد. شام غازان که به خاطر عمارت سازی ارغون در آنجا به ارغونیه شهرت یافته بود، در زمان غازان، غازانیه نام گرفت. این شهر دارای باغات و ابواب البر فراوانی بود و مقبره غازان نیز در آنجا قرار داشت. به دستور غازان، تجاری که از روم و فرنگ به تبریز می آمدند باید نخست بار خود را در این شهرک می گشودند و سپس وارد شهر می شدند(15/ صص823، 996؛ 7/ ص48) | ||
مراجع | ||
1- ابن بطوطه، محمد بن عبد الله: سفرنامه، ترجمه محمد علی موحد، 2جلد، ج1،چاپ ششم، انتشارات آگه، تهران1376. 2- ـــــــــــــــــــــ : سفرنامه، ترجمه محمد علی موحد،2جلد، ج2، چاپ ششم، انتشارات آگه، تهران 1376. 3- ابن عبری، غریغوریوس ابوالفرج بن اهرون: تاریخ مختصرالدول، ترجمه محمد علی تاج پور، حشمت الله ریاضی، انتشارات اطلاعات، تهران 1364. 4- اسفزاری، معین الدین محمد زمچی: روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات، تصحیح و حواشی سید محمد کاظم امام، 2جلد، ج1، انتشارات دانشگاه تهران1338. 5- اشپولر، برتولد: تاریخ مغول در ایران، ترجمه محمود میر آفتاب، چاپ سوم، انتشارات علمی فرهنگی تهران1368. 6- بار تولد .و.و: تاریخ ترکهای آسیای میانه، ترجمه غفار حسینی، توس، تهران1376. 7- بروشکی، محمد مهدی: بررسی روش اداری و آموزشی ربع رشیدی، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد 1365. 8- بناکتی، ابوسلیمان داود بن محمد: روضه اولی الالباب فی معرفه التواریخ و الانساب (تاریخ بناکتی)، به کوشش جعفر شعار، چاپ دوم، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تهران 1378. 9- پلان کارپن: سفرنامه، ترجمه ولی الله شایان، انتشارات یساولی، تهران 1363. 10- پولو، مارکو: سفرنامه، ترجمه منصور سجادی، انتشارات گویش، تهران 1363. 11- جوینی، علاء الدین عطا ملک: تاریخ جهانگَشا، به سعی و اهتمام عبد الوهاب قزوینی، 3جلد، ج1، چاپ چهارم، انتشارات ارغوان، تهران1370. 12- ـــــــــــــــــــــ : تاریخ جهانگَشا، به سعی و اهتمام عبد الوهاب قزوینی، 3جلد، ج2، چاپ چهارم، انتشارات ارغوان، تهران 1370. 13- ـــــــــــــــــــــ : تاریخ جهانگَشا، به سعی و اهتمام عبد الوهاب قزوینی، 3جلد، ج3، چاپ چهارم، انتشارات ارغوان، تهران 1370. 14- خیرآبادی، مسعود: شهرهای ایران، ترجمه حسین حاتمی نژاد- عزت الله مافی، نشر نیکا، مشهد 1378. 15- رشید الدین فضل الله همدانی: جامع التواریخ، به کوشش بهمن کریمی، چاپ دوم، انتشارات اقبال، تهران 1362. 16- ـــــــــــــــــــــ : مکاتبات رشیدی، جمع آوری مولانا محمد ابرقوهی، به سعی و اهتمام و تصحیح محمد شفیع، پنجاب، 1945. 17- سیفی هروی، سیف بن محمد بن یعقوب: تاریخ نامه هرات، تصحیح محمد الزبیر الصدیقی، چاپ دوم، انتشارات کتابفروشی خیام، تهران 1352. 18- شرقی، مسعود: «تجارت در عهد ایلخانان مغول» ، در: مجموعه مقالات اولین سمینار تاریخی هجوم مغول به ایران و پیامدهای آن، ج2، دانشگاه شهید بهشتی، تهران1379. 19- شمیس شریک، امین: فرهنگ اصطلاحات دیوانی دوره مغول، انتشارات فرهنگستان ادب و هنر ایران،تهران 1357. 20- طوسی، خواجه نصیر الدین: اخلاق ناصری، تصحیح و تنقیح مجتبی مینوی - علیرضا حیدری، انتشارات خوارزمی، تهران 1364. 21- فصیحی خوافی: مجمل فصیحی، تصحیح محمود فرخ، انتشارات کتابفروشی باستان، تهران 1340. 22- قزوینی، زکریای: آثارالبلاد و اخبار البلاد، ترجمه عبد الرحمان شرفکندی، مؤسسه علمی اندیشه جوان، تهران1366. 23- کاشانی، ابوالقاسم: تاریخ الجایتو، به اهتمام مهین همبلی، بنگاه ترجمه و نشر کتب تهران 1348. 24- کاشغری، محمود: دیوان لغات ترک، تصحیح حسین محمودزاده، نشر اختر، 138 تبریز 4. 25- گروسه، رنه: امپراتوری صحرانوردان، ترجمه عبدالحسین میکده، چاپ سوم،انتشارات علمی و فرهنگی، تهران 1368. 26- لمبتون ان. کی. اس: تداوم و تحول در تاریخ میانه ایران، ترجمه یعقوب آژند، نشر نی، تهران 1372. 27- محمدی، مجید: «تنظیم روابط اجتماعی از دیدگاه خواجه نصیر طوسی»، فرهنگ توسعه، ش1، س1، 1374. 28- نخجوانی، محمد بن هندوشاه: دستور الکاتب فی تعیین المراتب، به سعی و اهتمام و تصحیح عبد الکریم اوغلی زاده، 2جلد، ج2، اداره انتشارات دانش، مسکو 1976. 29- نسوی، شهاب الدین محمد خرندزی زیدری: سیرت جلال الدین منکبرنی، تصحیح مجتبی مینوی، چاپ دوم، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران 1365. 30- وصاف الحضره، فضل الله بن عبدالله: تاریخ وصاف الحضره، به اهتمام محمد مهدی اصفهانی، کتابخانه ابن سینا و کتابخانه جعفری تبریز، تهران 1338. 31- ولادیمیرتسف: نظام اجتماعی مغول، ترجمه شیرین بیانی، چاپ دوم،انتشارات علمی و فرهنگی، تهران 1365. Minorsrky. V, “Nasir Al-Din Iusi on finance”, In: Iranica. Twenty articles publications of Tehran University ,Tehran. . | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,029 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 758 |